• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1655
تعداد نظرات : 157
زمان آخرین مطلب : 4091روز قبل
اهل بیت
به طور كلی، زنان از سوی دو گروه مورد تحقیر قرار گرفته‏اند؛ یكی كسانی كه زن را تنها ابزار شهوترانی گرفته و فراتر از آن، برای وی ارزشی قایل نیستند و دیگر، كسانی كه از سر تقدس، نزدیك شدن به زن را، باعث پلیدی خود شمرده، به همین دلیل در پرهیز از زن، سخن فراوان گفته‏اند.
این نگرش زاهدانه، ضربه سهمگینی بر موقعیت و حیثیت زن وارد كرده و او را در حوزه پلیدی، وارد نموده و از اسباب پرورش بُعد حیوانی انسان، تلقی كرده است. در این دیدگاه، دوستی زن نه تنها نشانه كمال نیست، بلكه نشانه دوری از كمال است.
چنین بینشی، در عالم اندیشه‏های گذشته بشر و حتی با نام دین، بی‏سابقه نیست، شاید بتوان گفت: نزدیكترین مورد آن به ما، مسیحیت است.
علاوه بر ابهاماتی كه از لحاظ نظری در دیدگاههای مسیحیت، راجع به زن وجود دارد، در عمل نیز با نگاهی زاهدانه، زن را تحقیر كرده‏اند.
نظری به واكنش افراطی جهان غرب در حال حاضر ـ در برابر مسیحیت قرون وسطا ـ دامنه بعد عملیِ این نگرش مسیحیت را نشان می‏دهد.
اسلام در این باره نیز دیدگاهها و تجربه‏های فراوانی را عرضه می‏كند. سیره رسول خدا(ص) و همین طور سیره امامامان معصوم(ع) بر اساس اعتدال و توازن، بنا شده و یك تجربه‏ء عینی از نظام فكری و فقهی اسلام است كه باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد.
پیامبر اكرم(ص) در برابر كسانی كه دوستی زن را مانع كمال و ترقی انسانی دانسته‏اند، محبت به زن را در كنار دوستی خود نسبت به نماز و عطر، قرار می‏دهد. روشن است كه نگرش «پرهیز از زن» در واقع، چیزی جز تحقیر زن نیست، آن هم نه در قالبی به ظاهر فاسد، بلكه در نگاهی زاهدانه، زن را بیشتر تحقیر نموده، به انزوا می‏كشاند، در حالی كه رسول خدا(ص) «عبادت» و «زن» را از امور «محبوب» خود می‏داند و «عطر» را نیز.
همان گونه كه عطر، دنیای اطراف را به مشام انسان، معطر و باصفا می‏سازد و نماز، به زندگی، روح و جلا می‏بخشد، زن نیز زندگی را به مذاق انسان شیرین و دلپذیر می‏سازد. این سه، مرز دنیا و آخرت را به هم نزدیكتر می‏كنند، چرا كه در آخرت نیز این سه، برگزیده عطایای خداوندند.
امام صادق(ع) می‏فرماید: «من اخلاق انبیاء حب النساء»(1)
دین از اخلاق انبیا بوده كه زن را دوست بدارند.
این سخن انسانهایی است كه عمری را با اخلاص تمام در راه خدا گام برداشته و بیشترین سختیهای جسمی و روحی را متحمل شده‏اند. آنان از پرهیزكارترین مردمان روزگار و بنده‏های شایسته و برگزیده خداوند بوده‏اند. اگر «دوستی زنان» از اخلاق پرهیزگاران است، باید دانست كه این محبت، یك دوستی ارزشمند و این محبوب یك موجود متعالی است. ناگفته نماند كه این دوستی در چارچوب «شرع» معنا می‏دهد، اما در مجموع، بیانگر یك نگرش والا است.
اینك، به اصل موضوع می‏پردازیم.

امام حسین(ع) و رباب

آن امام همام، به راستی سرور آزادگان است، كسی كه در اخلاص دینی او برای هیچ انسان آشنا به سیره‏اش، تردیدی وجود ندارد، چه رسد به شیعیان آن گرامی كه قرنهاست به عشق او بر سر و صورت می‏زنند و مفهوم حیات معقول را از حیات عینی‏اش برگرفته‏اند.
سخن ما در باره‏ء «امام حسین(ع) و زن» است. ابتدا برخورد آن حضرت را با رباب، همسر بزرگوار و صبورش بیان می‏كنیم و سپس در قسمت بعد برخوردش را با زنی دیگر به نام «هوی» دنبال خواهیم كرد.
رباب، دختر «امرءالقیس» و جزو یكی از قبایل شامی است. پدر در زمان خلیفه دوم، اسلام آورده و در مدینه، سه فرزند خود را از فرط علاقه و
ارادت به حضرت علی(ع) به عقد ازدواج امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) درآورد.(2) رباب به عقد امام حسین(ع) درآمد و تا آخرین لحظات زندگی آن حضرت در كنار وی می‏ماند.
در برخی از نقلها پدر او را انیف كلبی معرفی كرده‏اند(3)، اما نقل نخست، فراوان روایت شده است. علاوه بر این، شاید مراد دسته دوم، رباب دیگری باشد كه دختر انیف و همسر زبیر بن‏عوام و مادر مصعب بن‏زبیر بوده است.(4)
رباب سه فرزند از امام حسین(ع) داشت، یكی سكینه و دیگری عبداللّه و علی اصغر‏. عبداللّه‏ در روز عاشورا در حالی كه كودكی بیش نبود، در جلوی چشم پدر و مادرش به شهادت رسید.(5) سكینه نیز، بعدها در شمار زنان بزرگ عالم اسلام درآمده، بویژه در ادب، شخصیت شناخته‏شده‏ای یافت.
رباب بر اساس شواهدی در كربلا حضور داشته است. این مطلب را برخی از مورخان آورده‏اند.(6)
از اخبار محدودی كه در زمینه روابط امام حسین(ع) و همسرش رباب به دستمان رسیده، چنین برمی‏آید كه روابط آن دو بسیار صمیمی بوده است، آن قدر كه هم امام(ع) و هم رباب از اظهار این روابط صمیمی میانِ خود، خودداری نمی‏كرده‏اند، همان گونه كه پیامبر(ص) نیز از نشان دادن صمیمیتی كه نسبت به برخی از همسران خود داشت، خودداری نمی‏كرد. به دلیل وجود همین شواهد است كه ابن‏كثیر می‏گوید:
امام حسین(ع) همسرش رباب را بسیار دوست می‏داشته و از روی علاقه‏مندی به وی، در باره‏اش شعر می‏گفت.(7)
نسابه معروف «المجدی» نیز تأكید دارد كه: امام حسین(ع) سكینه و مادرش رباب را دوست می‏داشت(8).
این دوستی به دلیل بزرگواری رباب بود، چنان كه از هشام كلبی، مورخ مشهور نقل شده كه:
«من خیار النساء و افضلهنَّ(9)» رباب از بهترین زنان و از برترین آنها بود.
در زمینه این دوستی، دو بیت شعر از امام حسین(ع) در باره سكینه و رباب نقل شده، و در برخی از منابع، بیتی دیگر نیز به آن افزوده شده است.
لَعَمْرُك اِنِّنی لَاُحِبُّ دارا
تَحُلُّ بها سكینةُ و الربابُ
اُحبِّهما وَ اَبْدُلُ جُلَّ حالی
وَ لَیْسَ لِلاَئمی فیها عِتابُ(10)
«به جان تو سوگند! من خانه‏ای را دوست دارم كه سكینه و رباب در آن باشند.
آنها را دوست دارم و تمامی دارایی‏ام را به پای آنها می‏ریزم و هیچ كس نباید در این باره با من سخنی بگوید.»
در نقلی از سكینه آمده است كه امام حسن
مجتبی(ع) در باره انتساب این شعر به امام حسین(ع) تأملی كرد و گویا تعجب كرده بود سپس، امام بیتی دیگر بر آن افزود: وَ لَسْتُ لَهُمْ وَ اِنْ عَتَبُوا مُطیعا حَیاتی اَوْ یُغَیِّبُنی الترابُ(11)
«حتی اگر كسانی در این باره به من اعتراض كنند، آنها را در زندگی و نز وقتی مرا در خاك پنهان می‏كنند، پیروی نخواهم كرد.»
این شعر به طور مستقیم از طرف امام حسین(ع) نقل شده و تا آنجا كه ما می‏دانیم هیچ كس آن را به عنوان زبان حال، ندانسته و نسبت آن را به امام تكذیب نكرده است.
شعر مزبور، نشانگر ارتباط صمیمی امام با همسرش رباب و فرزندش سكینه است. توجه داریم كه سرودن این شعر، همراه با انتشار آن در میان مردم بوده است، بدین جهت، این شعر در بیشتر كتابهای تاریخی آمده است.
شعر دیگری نیز از امام حسین(ع) در باره رباب نقل شده است:
اُحبُّ لِحُبِّهَآ جمیعا
وَ نَثْلَةَ كُلَّها و بَنیِ الرُّباب
وَ اخْوالاً لَهَا مِن آلِ لامَ
اُحِبُّهُم وَ طَرَّبَنی جنابُ(12)
«من به خاطر دوستی او زید، نثل و تمام «بنور رباب» را دوست دارم.
و همچنین داییهای او را از خاندان [بنی] لام، همه را دوست دارم و «جناب» را كه مرا به طرب آورده است».
گویا اینها افراد وابسته به رباب هستند كه از آنان یاد شده است.
رباب نیز علاقه وافری به امام حسین(ع) داشت. او در سفر كربلا همراه امام(ع) بود و پس از شهادت آن حضرت(ع) نیز وفاداری‏اش را به زبان شعر، و نیز در عمل، نشان داد.
دو مرثیه از رباب در دسترس، قرار دارد كه هر دو دارای معانی بسیار زیبا بوده و خلوص و ارادت رباب را نسبت به آن حضرت(ع) نشان می‏دهد:
اِنَّ الّذی كانَ نورا یُستَضضاءُ به
بِكربلا قتیلُ جزاكَ غَیْرُ مدفونِ
جَنَبِتَ خُسرانَ الموازین
قد كنتَ لی حَبلاً صَعبا اَلُوذُبه و
كنت تَصْحَبنا بالرَحم و الدین
مَن لِلْیَتامی وَ مَنْ للسائلین و مَنْ
یُغنی و یاوی اِلیْه كُلُّ مِسْكِینِ
وَ للّه‏ِ لاَابتَغی بَیْنَ الرّملِ و الطین(13)
«آن پرتوی كه دیگران از درخشش آن بهره می‏بردند، در كربلا كشته شده و غیر مدفون رها شده است.
ای فرزند پیامبر(ص)! خدا از طرف ما تو را پاداش نیكو داده و در وقت «میزان» تو را از هر زیانی به دور دارد.
تو آن چنان كوه محكمی بوده كه من بدان پناه
می‏بردم و تو با رحمت و از سر دینداری با ما همنشینی داشتی.
دیگر چه كسی برای یتیمان و فقیران، مانده؟ و چه كسی است كه مسكینان بدو پناه برده و او بی‏نیازشان سازد؟
به خدا قسم! دیگر سایه‏ای بعد از تو بر سرم نخواهم پذیرفت تا در میان خاك، پنهان شوم.»
رباب در بیت سوم، ارتباط عمیق خود را با امام حسین(ع) تصویر می‏كند؛ امام چون كوهی است كه پناهگاه آرام‏بخش رباب بوده و آن حضرت نیز با كمال ملاطفت و از سر دینداری با وی برخورد داشته است. رباب در بیت آخر، عزم راسخ خود را در عدم ازدواج با دیگری تا پایان عمر بیان می‏كند.
شخصیت والای رباب، باعث شد تا عده‏ای از اشراف قریش، پس از شهادت امام، از وی خواستگاری كنند، امام به نوشته مورخان نپذیرت و گفت: من پس از آنكه رسول خدا پدرشوهرم بوده، شخص دیگری را به عنوان پدرشوهر نمی‏پذیرم.(14)
شعر دیگری از رباب در مرثیه اباعبداللّه‏(ع) روایت شده است.
رباب، زمانی كه در محفل ابن‏زیاد، سر امام حسین(ع) را در دامن نهاده، بر آن بوسه می‏زد، چنین سرود:
وا حُسینَا فَلا نسیتُ حسینا
اقصَدَتْهُ اُسِنَةُ الاعداء
غادَروُهُ بِكربلاء صریعا
لا سقی اللّه‏ُ جانبی كربلاء(15)
«من هرگز حسین را فراموش نخواهم كرد، حسینی كه نیزه‏های دشمن او را هدف قرار دادند.
او را در حالی كه در كربلا افتاده بود، كشتند؛ خداوند سرزمین كربلا را سیراب نكند.
روشن است كه چنین شعری، در محفل زیاد، كمال مظلومیت امام حسین(ع) را آشكار نموده، خاطره سخت شهادت را زنده كرده است. به نقل از سبط ابن‏جوزی و همان گونه كه از «ابن‏اثیر» نقل شده، اشراف قریش و نیز یزید، خواستار رباب بودند اما شدت علاقه رباب به اباعبداللّه‏ سبب شد كه نه تنها خواسته آنان را رد كند، بلكه از فرط غصه و گریه، بیش از یك سال زنده نماند، او در این یك سال حتی زیر سایه ننشست. ابن‏اثیر تصریح كرده كه همین امر، باعث رحلت او گردید.(16)
بر اساس برخی از نقلها، رباب یك سال نزد قبر امام حسین(ع) باقی مانده و بعد از آن به مدینه رفت.
ابن‏كثیر با نقل این مطلب، شعری را نیز از زبان او آورده است:
اِلی الحول ثمَ اَسْمُ السلامَ علیكما وَ مَنْ یَبْكِ حَوْلاً كَامِلاً فَقَد اعْتَذَر
«تا یك سال، پس از آن بر شما درود می‏فرستم و [وداع می‏كنم] كسی كه یك سال كامل بگرید پس از آن معذور است.»(17)
این شعر ممكن است پس از یك سال گریه در مدینه سروده شده باشد، اما اقامت یكساله رباب بر سر قبر امام، نباید درست باشد، بویژه كه سپاه ابن‏زیاد، تمام اسرار را با اجبار به كوفه و پس از آن به شام فرستادند، بعضی از مورخان، تصریح كرده‏آند كه رباب به شام رفته است. اگر آنها به كربلا بازگشته باشند، می‏توان پذیرفت كه او پس از بازگشت، مدتی بر سر قبر آن حضرت، باقی مانده است، اما این امر نیز چندان ثابت شده نیست، و گزارشی كه در آن، سفر رباب به شام ذكر شده است رفتن او را پس از آن به مدینه یادآور شده است.(18) ابن‏اثیر با نقل این مطلب، این نظر را كه رباب یك سال بر سر قبر امام مانده و بعد از آن به مدینه آمده، بر اثر غم و غصه در گذشته، نقل كرده است.
بر اساس اخباری كه بیان شد، می‏توان شدت علاقه و پیوند میان امام حسین(ع) و رباب را به دست آورد؛ پیوندی كه امام، آشكارا آن را بیان كرد و رباب نیز با شعر و عمل خود، آن را به اثبات رسانده است.

پى نوشت ها:
 

1ـ مكارم‏الاخلاق، ص197، بیروت.
2ـ الاغانی، ج16، ص140 ـ 141، قاهره، انساب‏الاشراف، ج1، ص195، انتشارات محمودی.
3ـ مجله تراثنا، ش10، 187، مؤسسه آل‏البیت.
4ـ طبقات الكبری، ج3، ص100 و ج5، ص182، 186، بیروت.
5ـ الاغانی، 16، ص141 ـ جمهرة انساب العرب، ص457.
6ـ البدایة و النهایة، ج8، ص212 ـ الكامل، ابن‏اثیر، ج4، ص88، بیروت.
7ـ البدایة و النهایة، ج8، ص212.
8ـ المجدی، ص92، قم.
9ـ الاغانی، ج16، ص141.
10ـ مجله تراثنا، ش10، ص128 ـ الاغانی، ج16، ص136 ـ انساب الاشراف، ج1، ص195 ـ 196 ـ البدایه و النهایه، ج8، ص211 ـ المعارف، ص93، بیروت ـ الفصلو المهمة، ص183 ـ المجدی، ص92 ـ مقاتل الطالبین، ص94، بیروت ـ اعلام النساء المؤمنات. ص346. در برخی از نقلها به جای «تحلّ بها»، «تكون بها» آمده و در روایتی دیگر به جای آن «تُصیَّفُها».
11ـ الاغانی، ج16، ص140 ـ اعیان الشیعه، ج6، ص449 (طبع جدید) ـ تراثنا، ش10، ص128 ـ البدایه و النهایة، ص211، شرح الاخبار، الجزء الثالث عشر، ص14. در نقلی به جای «مطیعا»، «مضیعا» آمده و برخی دیگر به جای «یُغَیِّبُنی»، «یعلینی» ذكر شده است.
12ـ تاج العروس، ج1، ص263 ـ اعیان الشیعه، ج6، ص449. ابوالفرج از قول ابن‏عبده آورده است كه رباب، فرزند حارثه، فرزند اوس بن‏حارثه بن‏لام‏الطایی بوده است (مقاتل الطالبین، ص94). ظاهرا مقصود از آل لام، همین خانواده است.
13ـ الاغانی، ج16، ص142 ـ اعیان الشیعه، ج6، ص449 ـ اعلام النساء، ص439 ـ اعلام النساء المؤمنات، ص347 ـ منتهی‏الآمال، ج1، ص335 ـ ادب‏الطف، ج1، ص61، انتشارات دارالمرتضی.
14ـ الكامل، ج4، ص88 ـ الاغانی، ج16، 141 ـ اعیان‏الشیعه، ج6، ص449.
15ـ تذكرة‏الخواص، ص260، انتشارات نینوی الحدیثة ـ ادب الطف ـ ج1، ص61، به نقل از: تاریخ القرمانی، ص4 ـ منتهی‏الآمال، ج1، ص463 ـ اعیان‏الشیعه، ج6، ص449 ـ اعلام النساء المؤمنات، ص347.
16ـ تذكرة الخواص، ص265 ـ الكامل، ج4، ص88.
17ـ البدایة و النهایة، ج8، ص212.
18ـ الكامل، ج4، ص88.
 

منبع:پیام زن ش4

 

جمعه 27/11/1391 - 13:59
اهل بیت

مقدمه‌

سخن‌ معصومان‌ و گفتار آنان‌، یكی‌ از منابع‌ گهربار هدایت‌ انسان‌ و طریقی‌عرشی‌، برای‌ كشف‌ واقعیات‌ و درك‌ حقایق‌ جهان‌ خلقت‌ است‌ و معمار بنای‌ِ حیات‌ الهی‌انسان‌ می‌باشد.
«اءن‌ّ حدیثَنا یُحیی‌ الْقلوب‌َ» .
یكی‌ از موضوعاتی‌ كه‌ می‌توان‌ از طریق‌ حدیث‌ أهل‌ بیت‌ عصمت‌، موفق‌ به‌ كشف‌وفتح‌ گنج‌ آن‌ شد؛ شناخت‌ عظمت‌ وجودی‌ پیشوایان‌ معصوم‌ است‌.
معصومان‌ را از طریق‌ سخن‌ خود آنان‌ می‌توان‌ شناخت‌، زیرا معرفت‌ به‌ كنه‌عظمت‌ عرشی‌ معصوم‌، نیاز به‌ فهمی‌ معصومانه‌ دارد.
این‌ مقال‌ در مقام‌ شناخت‌ أبعادی‌ چند از أبعاد گسترده‌ و والای‌ معصومی‌ محبوب‌در عرش‌ وأرض‌ دارد، معصومی‌ كه‌ تمام‌ فرشتگان‌ و پیامبران‌ وامامان‌ وانسان‌های‌ باایمان‌، عشق‌ او را در دل‌، سوگ‌ او را در سینه‌ و اشك‌ غمش‌ بر گونه‌ دارند. او مصباح‌ هدی‌وسفینة‌ نجاة‌؛ یعنی‌ حسین‌ بن‌ علی‌(ع) است‌.

1ـ پیامبر گرامی‌ اسلام‌(صلی الله علیه واله)

ـ وجود حسین‌ از من‌ است‌ وبقای‌ من‌ از حسین‌؛
ـ طریق‌ محبوبیت‌ نزد خدا، عشق‌ به‌ حسین‌ است‌.
«حُسین‌ٌ مِنِّی‌ وَأنَا مِن‌ْ حُسین‌، أَحَب‌َّ اللهُ مَن‌ّ أحَب‌َّ حُسیْناً؛. حسین‌ از من‌ و من‌ ازحسینم‌، خداوند دوستداران‌ حسین‌ را دوست‌ دارد».
پیامبر گرامی‌ اسلام‌(ص) واسطة‌ فیض‌ خلق‌ وجود مقدس‌ امام‌ حسین‌(ع) و درسلسله‌ علل‌ وجودی‌ آن‌ امام‌ می‌باشند به‌ همین‌ جهت‌ می‌فرمایند: «حسین‌ منّی‌».
واز طرف‌ دیگر، امام‌ حسین‌(ع) نیز در سلسلة‌ علل‌، علت‌ بقای‌ دین‌ اسلام‌وماندگاری‌ آیین‌ محمدی‌ است‌؛ به‌ طوری‌ كه‌ اگر ایشان‌ و سیرة‌ شهادت‌ خواهانة‌ او نبود،دین‌ اسلام‌ و نام‌ پیامبر گرامی‌ اسلام‌ باقی‌ نمی‌ماند. فریاد عاشورایی‌ سالار شهیدان‌ درروز عاشورا نشان‌ از این‌ مطلب‌ دارد.
به‌ همین‌ جهت‌ پیامبر گرامی‌ اسلام‌ می‌فرماید: «وأنا من‌ حسین‌».
از همین‌ رو، این‌ دو وجود عرشی‌ در سلسلة‌ علل‌ تحقق‌ و بقای‌ یك‌ دیگر قراردارند. وآن‌ كلام‌ نبوی‌ گویای‌ وحدت‌ ویگانگی‌ وجودی‌ و ارزشی‌ این‌ دو ستارة‌درخشان‌عالم‌ وجود است‌؛ چنان‌ كه‌ حكما نیز می‌گویند: علت‌ مبقیه‌ همان‌ علت‌ مُوجده‌است‌.
خاتم‌ پیامبران‌(ص) در آخر به‌ مطلبی‌ مهم‌ و به‌ عاملی‌ برای‌ فتح‌ گنج‌ محبت‌ خداتصریح‌ می‌كنند و می‌فرمایند: یكی‌ از كلیدهای‌ گشایش‌ باب‌ محبت‌ خدا، دوستی‌ومحبت‌ به‌ حسین‌(ع) است‌. و این‌ حكمتی‌ حكیمانه‌ است‌ برای‌ آنانی‌ كه‌ سلوك‌ نظری‌وعملی‌ عروج‌ به‌ قلة‌ محبت‌ خدای‌ را طالبند.

2ـ امیر مؤمنان‌ علی‌ بن‌ أبی‌ طالب‌(ع)

ـ قائم‌ آل‌ محمد (عجل الله تعالی فرجه‌) از نسل‌ حسین‌(ع) است‌.
ـ و یاوران‌ مهدی‌، مخلصان‌ با ایمان‌ و ولایت‌ مداران‌ شیعه‌ هستند.
«التاسع‌ من‌ وَلْدِك‌ ـ یا حسین‌ ـ هو القائم‌ بالحق‌ِّ المُظهر بالدِّین‌ الباسِط‌ُ للعَدْل‌ِ.
قال‌ الاءمام‌ الحسین‌(ع) : یا أمیر المؤمنین‌! اءن‌ّ ذلك‌ لكائن‌؟: .
اءی‌، والَّذی‌ بَعث‌َ مُحمَّداً بالنَّبوَّة‌ واصْطَفاه‌َ علی‌ جمیع‌ البریَّة‌، ولكن‌ بعد غیْبة‌ٍ وحَیْرة‌ٍلایثبت‌ُ فیها علی‌ دینه‌ اءلاَّ المُخلِصُون‌ المُبَاشرون‌َ لرُوح‌ِ الیقین‌ِ الّذین‌ أََخَذ الله میثاقَهُم‌بولایتنا وكَتَب‌َ فی‌ قلوبهم‌ الاءیمان‌َ وَأَیَّدَهْم‌ بَروْح‌ٍ منْه‌!؛
ای‌ حسین‌! نهمین‌ فرزند از نسل‌ تو، كسی‌ است‌ كه‌ حق‌ را به‌ پا دارد و دین‌ را آشكاركند و عدل‌ را بگستراند.
ـ ای‌ امیرمؤمنان‌! بی‌گمان‌ این‌ وعده‌ واقع‌ می‌شود؟.
ـ آری‌، قسم‌ به‌ آن‌ كه‌ محمد را به‌ پیامبری‌ برگزید و او را بر تمامی‌ جهانیان‌ برتری‌بخشید.
ولی‌ این‌ حادثه‌ بعد از غیبتی‌ طولانی‌ وحیرت‌ وسردرگمی‌ بسیار تحقق‌ خواهدیافت‌.
در آن‌ زمان‌ ـ زمان‌ غیبت‌ ـ تنها آنان‌ كه‌ اهل‌ اخلاص‌ و در دل‌ یقین‌ دارند، بردین‌خدا باقی‌ باشند. خداوند از آنان‌ وعدة‌ پیروی‌ ولایت‌ ما گرفته‌ و در قلب‌هایشان‌ایمان‌نگاشته‌ و خود به‌ ایشان‌ توفیق‌ عطا نموده‌ است‌».

3ـ فاطمه‌ زهرا سلام (سلام الله علیها)

ـ بر فرزندم‌ حسین‌ گریه‌ می‌كنم‌ و شما نیز بر شهادتش‌ اشك‌ ریزید..
«قالت‌ فاطمة‌ الزهراء3 : یا أبتاه‌! من‌ یَقتْل‌ُ ولدی‌ وقُرَّة‌َ عَیْنی‌ وثمرة‌َ فُؤادی‌؟.
قال‌ رسول‌ الله (ص): شرُّ أمَّة‌ٍ مِن‌ْ أُمَّتِی‌..
قالت‌: اءقرء جبرئیل‌ منّی‌ السلام‌ وقل‌ له‌ فی‌ أی‌ّ مَوْضع‌ٍ یُقْتَل‌ُ!.
قال‌: فی‌ موضع‌ٍ یقال‌ له‌ كربلاءُ؛
حضرت‌ فاطمة‌ زهرا3 : ای‌ پدرم‌! چه‌ كسی‌ فرزندم‌ و نور چشم‌ ومیوة‌ دلم‌ رامی‌كشد؟.
پیامبر گرامی‌ اسلام‌ (ص)پاسخ‌ داد: بدترین‌ گروه‌ از امت‌ من‌.
ـ پدرم‌ از جانب‌ من‌ بر جبرئیل‌ درود فرست‌ وبپرس‌ در كجا او را می‌كشند؟.
ـ در مكانی‌ به‌ نام‌ كربلا».
آن‌ بانو گاهی‌ بر مصیبت‌ فرزندش‌ به‌ سوگ‌ می‌نشست‌ واین‌ گونه‌ نوحه‌ گری‌می‌كرد:
أَبكنِی‌ وَأَبك‌ لیتَامی‌" وَلاتَنْس‌ِقَتیل‌َ العِدَاء بِطَف‌ِّ الْعِرَاق‌ِ
-بر من‌ ]ای‌ علی‌[ و بر یتیمانم‌ گریه‌ كن‌ و از خاطر مبر شهیدی‌ كه‌ به‌ دست‌دشمنان‌ در كربلای‌ عراق‌ به‌ شهادت‌ می‌رسد.
فَسوْف‌َ أُعْطِیه‌ِ وَلا أُبَالِی‌وَأْوْثِرَ اللهَ عَلَی‌ عِیَالِی‌
أمسُوا جِیَاعاً وَهم‌ْ أَشْبالی‌أَصْغَرُهُم‌ْ یقْتَل‌ْ فی‌ الْقِتَال‌ِ
بكَرْبَلاء یقْتَل‌ْ بِاغتِیَال‌ِلِقَاتِلِیه‌ِ الوَیْل‌ُ مَع‌ْ وَبَال‌ِ
یَهوِی‌ به‌ النَّار اءلَی‌ سِفال‌ِكَبولُه‌ُ زَادَت‌ْ عَلَی‌ الاكْبَال‌ِ
- به‌ زودی‌ به‌ آن‌ گرسنه‌ طعام‌ خواهم‌ بخشید واز گرسنگی‌ خود و خانواده‌ام‌ با كی‌ندارم‌ و رضایت‌ خدا را بر فرزندان‌ مقدم‌ می‌دارم‌.
- فرزندانم‌ شب‌ را با گرسنگی‌ سپری‌ می‌كردند، عزیزانی‌ كه‌ كوچكترین‌ آنان‌ درجنگ‌ به‌ شهادت‌ خواهد رسید.
- در كربلا، با حیله‌ وتزویر او را می‌كشند، بر قاتلان‌ او عذاب‌ وخواری‌ باد!
- آتش‌ جهنم‌ آنان‌ را در برخواهد گرفت‌ و به‌ بدترین‌ مكان‌ جهنم‌ سقوط‌ می‌كنند وهر لحظه‌ خواری‌ و ذلت‌ آنان‌ بیشتر خواهد شد.

4- امام‌ حسن‌ مجتبی‌ (ع)

ـ روز شهادتت‌ ـ ای‌ حسین‌ ـ همتا ندارد.
ـ در مصیبت‌ تو ای‌ حسین‌ آسمان‌ وزمین‌ خون‌ گریند.
«لایَوْم‌َ كیوْمِك‌ ـ یا أبا عبدالله! ـ یَزْدَلَف‌ُ اءلیْك‌َ ثل"ثُون‌َ أَلْف‌ِ رَجُل‌ٍ یَدَّعُون‌َأَنَّهم‌ مِن‌ْأُمَّة‌ِجَدِّنَا محمّد(ص) ویَنْتَحَلُون‌َ دین‌َ الاسلام‌ فَیجْتَمَعُون‌َ عَلَی‌ قَتْلِك‌ وَسَفْك‌ دَمِك‌َوانتَهاك‌حَرَمك‌ُ وسَبْی‌ ذَرَاریك‌َ وَنِسَائِك‌َ وَانتَهَاك‌ ثقلِك‌ فَعِنْدَهَا تَحِل‌ُّ بَبِنی‌ أُمیّة‌َاللعْنة‌َوَتمْطَرَ السَّمَاء رِماداً ودَماً یَبْكِی‌ عَلَیْك‌َ كُل‌ُّ شی‌ءٍ حَتّی‌ الوحُوش‌ فی‌ الفَلوات‌ِوالحیتَان‌ِ فی‌ البِحَار؛
ابا عبدالله! هیچ‌ روزی‌ همانند روز ـ شهادت‌ ـ تو نباشد، سی‌ هزار مردانی‌ كه‌ ادعامی‌كنند از امت‌ جدمان‌ محمد (ص) باشند و خود را مسلمان‌ می‌پندارند به‌ سویت‌ هجوم‌می‌آورند، آنها بركشتن‌ تو و ریختن‌ خونت‌ وهتك‌ حرمتت‌ واسارت‌ فرزندان‌ و همسران‌ توو شكستن‌ قدرتت‌ گردهم‌ می‌آیند. در این‌ گاه‌ نفرین‌ خدا بر بنی‌ امیه‌ نازل‌ شود و آسمان‌خاكستر وخون‌ بارد و بر تو تمام‌ كائنات‌ بگریند، حتی‌ حیوانات‌ وحشی‌ در بیشه‌ زارها وماهیان‌ در دریاها».

5- امام‌ حسین‌ (ع)

ـ ما حزب‌ خدا، فرزند پیامبر خدا و خاندان‌ معصوم‌ او می‌باشیم‌.
ـ ما هم‌ ردیف‌ قرآن‌ و واجب‌ الاءطاعه‌ در قرآنیم‌.
نَحْن‌ُ حِزْب‌ُ اللهِ الغَالِبوُن‌َ وَعِترة‌ رَسُول‌ِ الله الاقربُون‌َ وَأهل‌ُ بَیتِه‌ِ الطَّیِّبُون‌َ وَأَحَدُالثقلیْن‌ِ الَّذَیْن‌ِ جَعَلَنَا رَسُول‌ُ اللهِ ثَانی‌ كتاب‌ِ الله ـ تَبَارَك‌ وتَعالی‌ ـ الذی‌ فِیه‌ِ تَفْصِیل‌ كُل‌ِّ شی‌ءٍلاَ یأْتیه‌ البَاطِل‌ من‌ْ بَیْن‌ِ یَدْیه‌ وَلا من‌ خلفِه‌ِ المعوَّل‌ عَلَیْنَا فی‌ تفْسِیره‌ِ وَلاَ یَبْطینَا تأویلُه‌ُ بَل‌ْنَتبّع‌ُ حَقَائقَه‌ُ، فأَطیعُونَا فان‌َّ طَاعَتَنَا مَفُروضَة‌ٌ اءذ كانَت‌ بطاعَة‌ِ اللهِ مَقُرونَة‌ٍ. قال‌َ اللهُ ـ عَزَّوَجَل‌َّـ:
(أَطِیعوُا الله وأَطیعُوا الرَّسُول‌َ وَ أُولی‌ الامرِ مْنِكُم‌ْ).

6- امام‌ علی‌ بن‌ الحسین‌ زین‌ العابدین‌ (ع)

ـ بهای‌ اشك‌ بر شهادت‌ امام‌ حسین‌(ع) بهشت‌ است‌.
ـ مزد سختی‌ دیدن‌ در راه‌ ولایت‌ اهل‌ بیت‌، نجات‌ از دوزخ‌ است‌.
«أیّما مُؤمِن‌ٍ دَمَعَت‌ْ عَیْنَاه‌ُ لِقَتْل‌ِ الحُسین‌ِ بن‌ علّی‌(ع) دَمْعَة‌ً حَتَّی‌" تَسیِل‌ عَلَی‌ خَدِّه‌ِ فِینالاذی‌ً مَسَّنَا مِن‌ْ عَدَّوِنا فی‌ الدنیا بوَّأه‌ُ اللهُ بِهَا فی‌ الجَنَّة‌ِ مَبَوَّأ صِدْق‌ٍ..
وَأَیُّما مُؤمن‌ٍ مَسَّه‌ُ أذی‌ً فِینا فَدَمَعت‌ْ عَیْناه‌ُ حَتَّی‌ تَسیِل‌ عَلَی‌ خدِّه‌ِ مِن‌ْ مَضَاضَة‌ٍ مَاأوذِی‌ فِینا صَرَف‌َ اللهُ عَن‌ْ وَجْهِه‌ِ الاذَی‌ وَآمَنَه‌ُ یَوْم‌َ القیامة‌ِ مِن‌ْ سخطِه‌ِ والنّارِ. ؛
هر انسان‌ با ایمان‌ ـ شیعه‌ای‌ ـ بر شهادت‌ حسین‌ بن‌ علی‌(ع) اشكی‌ بریزد وبرگونه‌اش‌ روان‌ گردد و برگرفتاری‌هایی‌ كه‌ دشمنان‌ ما در دنیا بر ما روا داشته‌اند، زاری‌ كند؛خداوند جای‌ گاه‌ راست‌ پیشگان‌ را در بهشت‌ نصیب‌ او گرداند.
وهر شیعه‌ای‌ در راه‌ ما به‌ او آزاری‌ رسد و اشكی‌ ریزد، خداوند گرفتاری‌ها را از او دورسازد و روز قیامت‌ او را از شداید و آتش‌ در امان‌ دارد».

7- امام‌ محمد باقر(ع)

ـ بقای‌ امامت‌ در نسل‌ امام‌ حسین‌(ع) پاداش‌ شهادت‌ ایشان‌.
ـ شفا از تربت‌ وقبولی‌ دعا نزد قبرش‌ و به‌ حساب‌ نیامدن‌ مدت‌ زیارتش‌ از عمرزائرش‌، مزدِ به‌ خون‌ غلطیدن‌ ایشان‌ است‌.
«اءِن‌َّ الله ـ تَعَالی‌" ـ عَوَّض‌َ الحسُین‌َ مِن‌ْ قَتْلِه‌ِ أن‌ْ جَعَل‌َ الاءمَامَة‌َ فِی‌ ذُرِیَّتِه‌ِ وَ الشَّفَاءَ فی‌تُرْبَتِه‌ِ وَاءجَابَة‌َ الدُّعَاء عِنْدَ قُبرِه‌ِ وَلا تُعَدُّ أَیَّام‌ُ زائریه‌ جائیاً وراجعَاً مِن‌ْ عُمْرِه‌ِ؛
خداوند متعال‌ در مقابل‌ شهادت‌ امام‌ حسین‌(ع) به‌ ایشان‌ چند چیز عطا نمود:
امامت‌ را در نسل‌ ایشان‌ قرار داد، تربت‌ او را شفای‌ درد كرد، دعا نزد قبرش‌ رابرآورده‌ گرداند و مدت‌ زمان‌ زیارت‌ و رفت‌ و برگشت‌ زائرش‌ جزء مدت‌ زمان‌ عمرش‌محسوب‌ نگرداند».
آن‌ حضرت‌ فرمود:
ـ قیام‌ قائم‌ آل‌ محمد -عجل‌ الله تعالی‌ فرجه‌ الشریف‌- در روز عاشورا است‌.
ـ ظهور حضرت‌ مهدی‌ -عجل‌ الله تعالی‌ فرجه‌ الشریف‌- نشان‌ از عاشورا دارد.
«یُخْرْج‌ُ القَائم‌َ(ع) یَوْم‌َ السَّبْت‌ِ یَوْم‌َ عَاشُورَاءَ الیوم‌َ الذِی‌ قُتِل‌َ فِیه‌ِ الحُسَین‌ُ علیه‌السلام‌؛
قائم‌ آل‌ محمد -عجل‌ الله تعالی‌ فرجه‌ الشریف‌- در روز شنبه‌ كه‌ مصادف‌ با روزعاشوراست‌، قیام‌ كند وظاهر گردد. آن‌ روز، روزی‌ است‌ كه‌ امام‌ حسین‌(ع) در آن‌ به‌شهادت‌ رسید».

8- امام‌ صادق‌(ع)

ـ هنر عاشورایی‌ مزد خدایی‌ دارد.
ـ ادبیات‌ متعهد و تعهد أدبی‌ تأیید ولایت‌ دارد.
«مَا مِن‌ْ أَحَدٍ قَال‌ فی‌ الحُسَیْن‌ِ شعراً فَبَكی‌ وَأَبْكَی‌ بِه‌ِ اءِلاّ" أوْجَب‌َ اللّ"ه‌ لَه‌ُ الجنَّة‌َ وَغَفَرلَه‌ُ؛
بی‌ گمان‌ هر كس‌ در سوگ‌ امام‌ حسین‌(ع) شعری‌ بگوید وخود بگرید و بگریاند،خداوند او را ببخشاید و بهشت‌ را بر او واجب‌ گرداند».

9- امام‌ كاظم‌ (ع)

ـ عرفان‌ زائر، كلید غفران‌؛
ـ زیارت‌ حسین‌(ع) موجب‌ نجات‌.
«مَن‌ زارَ قَبَر الحسْین‌ِ عَارِفاً بِحَقّه‌ِ غَفَرَالله لَه‌ُ مَا تَقَدَّم‌َ مِن‌ْ ذَنبِه‌ِ وَمَا تَأَخَّرَ؛
هر كس‌ با معرفت‌ به‌ حقانیت‌ امام‌ حسین‌(ع) قبرش‌ را زیارت‌ كند، خداوند گناهان‌پیشین‌ و پسین‌ او را ببخشاید».

10- امام‌ رضا(ع)

ـ اولویت‌ اشك‌ بر سوگ‌ امام‌ حسین‌(ع)؛
ـ عزای‌ فرشتگان‌ در حرم‌ حسینی‌ تا قیام‌ مهدی‌ با نوای‌ «یا لثارات‌ الحسین‌»است‌.
«اءن‌ كُنْت‌َ باكیاً لشی‌ءٍ فابْك‌ِ للْحُسَیْن‌ِ بن‌ِ علی‌ بن‌ أبی‌ طالب‌ٍ(ع) فَانّه‌ ذُبح‌ كمْا یذْبَح‌َالكبش‌ُ وقُتِل‌َ مَعَه‌ْ مِن‌ْ أهل‌ بیتِه‌ِ ثمانیة‌ُ عشرَ رَجَلاً مَا لَهم‌ فی‌ الارض‌ِ شبیهون‌َ، وَلَقد بَكت‌
السموات‌ُ السبع‌ُ والارضون‌َ لقتلِه‌ِ وَلَقَدَ نَزَل‌َ اءلی‌ الارض‌ِ الملائكة‌ُ أَرْبعة‌ آلاف‌ٍ لنصرِه‌ِفوجدَوُه‌ُ قَدْ قُتِل‌َ فُهُم‌ْ عنَد قبرِه‌ِ شُعْث‌ٌ غبرٌ اءلی‌" أن‌ْ یَقُوم‌َ القائم‌ فیكونون‌َ مِن‌ْ أنصارِه‌ِوشعارُهم‌: یا لثارات‌ِ الحسین‌ِ(ع)؛
اگر می‌خواهی‌ برای‌ چیزی‌ زاری‌ كنی‌، برای‌ حسین‌ بن‌ علی‌(ع) گریه‌ كن‌؛ او را سربریدند وبه‌ همراهش‌ هیجده‌ نفر از خانواده‌اش‌ كه‌ انسان‌ هایی‌ بی‌ نظیر بودند كشتند.هفت‌ آسمان‌ وتمام‌ زمین‌ بر شهادتش‌ گریستند و چهار هزار فرشته‌ای‌ كه‌ از آسمان‌ برای‌یاریش‌ آمده‌ بودند و او را كشته‌ یافتند، در كنار قبرش‌، عزادار وغمگین‌ باقی‌ مانده‌اند، تااین‌ كه‌ قائم‌ آل‌ محمد ظهور كند و به‌ یاریش‌ بشتابند وشعار آنان‌ این‌ است‌: ای‌ خون‌خواهان‌ حسین‌!».

11- امام‌ جواد(ع)

ـ نفرین‌ خدا بر قاتلان‌ حسین‌ (ع)؛
ـ قاتلان‌ از ضیافت‌ الهی‌ و درك‌ عیدِ آن‌ محروم‌اند.
«اءن‌ّ الناس‌َ لمَّا قَتَلُوا الحسین‌َ بن‌ علی‌ّ: أمَر اللهَ ـ عَزَّوَجَل‌َّ ـ ملَكاً ینادی‌ أیُتُهَاالاُمة‌ُ الظّالِمة‌ القاتلة‌ُ عِترَة‌ نبیِّها لاوَفَقَكُم‌ اللهُ لصَوم‌ٍ وَلاَ فِطْرٍ؛
آن‌ گاه‌ كه‌ ـ ستم‌پیشگان‌ ـ امام‌ حسین‌ بن‌ علی‌(ع) را به‌ شهادت‌ رسانند، خداوندمتعال‌ به‌ فرشته‌ای‌ فرمان‌ داد كه‌ فریاد كشد و این‌ چنین‌ گوید:.
ای‌ امت‌ ستمگر و قاتل‌ فرزند پیامبر، خداوند شما را به‌ روزه‌ و درك‌ عید فطر موفق‌ندارد».

12ـ امام‌ هادی‌(ع)

ـ ثواب‌ زائران‌ حسینی‌؛
ـ پیام‌ غفران‌ نبوی‌ برای‌ آنان‌.
«مَن‌ خَرَج‌َ من‌ْ بَیْته‌ٍ یُریدُ زیارَة‌َ الحسین‌ِ(ع) فَصَارَ اءلی‌ الفرات‌ِ فَاغتسَل‌َ منه‌ْ كَتَب‌َ اللهُمِن‌َ المُفْلحین‌َ؛ فَاءذَا سَلَّم‌َ عَلَی‌ أبی‌ عبدالله كَتَب‌َ اللهُ مِن‌َ الفَائزین‌؛ فَاءذَا فَرَغ‌َ مِن‌ْ صَلوتِه‌ِ أتاه‌مَلَك‌ فَقَال‌: اءن‌َّ رَسول‌ اللّ"ه‌(ص) یقرِئُك‌ السَّلام‌ُ ویقُول‌َ لك‌: أمَّا ذُنوبُك‌َ فَقَد غَفَرَلَك‌َ؛ استأنِف‌ِالْعَمَل‌َ؛
هر كس‌ به‌ قصد زیارت‌ امام‌ حسین‌(ع) از خانه‌ خارج‌ شود و از فرات‌ غسل‌ كند،خداوند او را از رستگاران‌ به‌ شما آورد و آن‌ گاه‌ كه‌ بر ابی‌ عبدالله(ع) درود فرستد، او را ازكام‌یابان‌ قرار دهد و آن‌ گاه‌ كه‌ نماز زیارت‌ به‌ پایان‌ رساند فرشته‌ای‌ نزد او آید و بگوید
پیامبر خدا بر تو درود فرستاد و فرمود: گناهان‌ تو بخشوده‌ شد، دوباره‌ به‌ عمل‌ وانجام‌ دادن‌ تكالیف‌ شروع‌ نما».

13- امام‌ حسن‌ عسكری‌(ع)

ـ زیارت‌ اربعین‌ حسینی‌ نشانة‌ شیعه‌.
ـ یاد مرگ‌ امام‌ حسین‌(ع) نماد وفای‌ شیعه‌.
«علامات‌ُ المؤمِن‌ِ خمس‌ُ: صلاة‌ً الخمسین‌ وزیارة‌ الاربعین‌َ والتختُم‌ بالیمین‌ِوتعفیُر الجبین‌ِ والجْهر ب «بسم‌ الله الرحمن‌ الرحیم‌؛
نشانة‌ انسان‌ شیعه‌ پنج‌ چیز است‌: انجام‌ نمازهای‌ واجب‌ و مستحب‌، خواندن‌زیارت‌ اربعین‌ سالار شهیدان‌، انگشتر به‌ دست‌ راست‌ داشتن‌ و پیشانی‌ برخاك‌ نهادن‌ وآشكارا «بسم‌ الله الرحمن‌ الرحیم‌» گفتن‌».
14- امام‌ زمان‌ حضرت‌ حجت‌ بن‌ الحسن‌ عجل‌ الله تعالی‌ فرجه‌ الشریف‌
1 ـ یاد حسین‌ (ع)موجب‌ اندوه‌ وغم‌ پیامبران‌.
2 ـ یحیی‌ و حسین‌ دو سر به‌ نیزه‌ از نسل‌ِ عرشیان‌.
«هذه‌ الحروف‌ من‌ أنباء الغیب‌ أطلع‌ الله علیها عبده‌ زكریا ثم‌ّ قصها علی‌محمّد(ص)؛ و ذلك‌ أن‌ّ زكریا سأل‌ ربّه‌ یعلّمه‌ الاسماء الخمسة‌ فأهبط‌ علیه‌ جبرائیل‌ فعلّمه‌اءیّاها، فكان‌ زكریا اءذا ذكر محمّداً وعلّیا وفاطمة‌ والحسن‌ سُرِّی‌ عنه‌ همّه‌ وانجلی‌ كربه‌واءذا ذكر الحسین‌ خنفته‌ العبرة‌ ووقعت‌ علیه‌ البهرة‌..
فقال‌ ذات‌ یوم‌: اءلهی‌! ما بالی‌ اءذا ذكرت‌ أربعاً منهم‌ تسلّیت‌ُ بأسمائهم‌ من‌ همومی‌واءذا ذكرت‌ الحسین‌ تدمع‌ عینی‌ و تثور زُفرتی‌؟.
فأنباه‌ الله ـ تبارك‌ وتعالی‌" ـ عن‌ قصّته‌، فقال‌: (كهیعص‌) فالكاف‌ اسم‌ «كربلاء»والهاء «هلاك‌ العترة‌» والیاء «یزید» وهو ظالم‌ الحسین‌، والعین‌ «عطشه‌»؛ والصاد«صبره‌» فلمّا سمع‌ بذلك‌ زكریا علیه‌ السلام‌ لم‌ یفارق‌ مسجده‌ ثلاثة‌ أیّام‌ ومنع‌ فیهن‌ النّاس‌من‌ الدخول‌ علیه‌ وأقبل‌ علی‌ البكاء والنحیب‌: اءلهی‌! أتفجِع‌ُ خیر جمیع‌ خلقك‌ بولده‌؟اءلهی‌! أتنزل‌ بلوی‌ هذه‌ الرزیّة‌ بفناءه‌؟.
اءلهی‌! أتلبس‌ علیا وفاطمة‌ ثوب‌ هذه‌ المصیبة‌؟ اءلهی‌ تحل‌ّ كربة‌ هذه‌ المصیبة‌بساحتهما؟.
ثم‌ّ كان‌ یقول‌: اءلهی‌! ارزقنی‌ ولداً تقرّ به‌ عینی‌ علی‌ الكبر فاءذا رزقتنیه‌ فافتنی‌ بحبّه‌ثم‌ّ أفجعنی‌ به‌ كما تفجع‌ محمّداً حبیبك‌ بولده‌..
فرزقه‌ الله «یحیی‌» وفجعه‌ به‌ وكان‌ حمل‌ یحیی‌ ستة‌ أشهر وحمل‌ الحسین‌ كذلك‌؛
حضرت‌ مهدی‌ -عجل‌ الله تعالی‌ فرجه‌ الشریف‌- درباره‌ تأویل‌ وتفسیر آیه‌(كهیعص‌) فرموده‌ است‌:
این‌ حروف‌ از اخبار غیب‌ الهی‌ است‌ كه‌ بنده‌اش‌ حضرت‌ زكریا را به‌ آن‌ آگاه‌ كرده‌است‌. سپس‌ خداوند آن‌ را برای‌ حضرت‌ محمد(ص) بیان‌ نموده‌ است‌. آن‌ قصه‌ این‌ چنین‌است‌:
روزی‌ حضرت‌ زكریا از خداوند خواست‌، او را به‌ اسمای‌ پنج‌ گانه‌ آگاه‌ نماید. جبرئیل‌از آسمان‌ فرود آمد و به‌ او این‌ اسم‌ها را ]محمد، علی‌، فاطمه‌، حسن‌ وحسین‌[ یاد داد.هرگاه‌ زكریا نام‌ محمد وعلی‌ وفاطمه‌ وحسن‌ را به‌ زبان‌ می‌آورد، اندوه‌ از او دور وغمش‌برطرف‌ می‌شد، ولی‌ به‌ هنگام‌ نام‌ حسین‌(ع) گریه‌ مجال‌ به‌ او نمی‌داد وجان‌ او از غم‌ درسینه‌ حبس‌ می‌شد.
روزی‌ به‌ خدا عرض‌ كرد: خدایا! چرا هرگاه‌ نام‌ آن‌ چهار تن‌ را بر زبان‌ جاری‌می‌سازم‌، از غم‌ واندوه‌ تسلّا پیدا می‌كنم‌، ولی‌ با ذكر حسین‌ اشك‌ هایم‌ سرازیر وچون‌سیل‌ روان‌ می‌شود؟.
خداوند داستان‌ حسین‌(ع) را برای‌ او چنین‌ بیان‌ كرد (كهیعص‌) حرف‌ كاف‌علامت‌ «كربلا» است‌ وحرف‌ هاء اشاره‌ به‌ «هلاكت‌» او وشهادت‌ خاندانش‌ دارد و حرف‌ یاءاشاره‌ به‌ «یزید» است‌ كه‌ جفای‌ حسین‌(ع) می‌كند و حرف‌ عین‌ رمز «عطش‌» وتشنگی‌امام‌ است‌ وحرف‌ صاد نشانة‌ «صبر» واستقامت‌ اوست‌.
همین‌ كه‌ زكریا این‌ مطلب‌ را شنید؛ سه‌ روز در محل‌ عبادت‌ خود بماند و مردم‌ را ازدیدارش‌ منع‌ كرد و خود به‌ گریه‌ و نوحه‌ سرایی‌ پرداخت‌. می‌گفت‌: خدایا! آیا بهترین‌مخلوقت‌ را به‌ شهادت‌ فرزندش‌ گرفتار می‌كنی‌؟ خدایا! آیا بر او این‌ مصیبت‌ و شهادت‌فرزندش‌ نازل‌ می‌نمایی‌؟ خدایا! آیا بر علی‌ وفاطمه‌ لباس‌ عزا می‌پوشانی‌؟ خدایا! آیا آثاراین‌ سوگ‌ را بر چهرة‌ آن‌ دو ظاهر می‌سازی‌؟
وحضرت‌ زكریا پیوسته‌ از خداوند می‌خواست‌ كه‌ به‌ او فرزندی‌ عطا كند كه‌ در پیری‌
روشنی‌ چشم‌ او باشد و او را شیفتة‌ وی‌ كند. سپس‌ او را به‌ مصیبت‌ وی‌ مبتلا كند؛ همان‌گونه‌ كه‌ حضرت‌ محمّد(ص) به‌ مصیبت‌ فرزندش‌ گرفتار شد. وخداوند نیز به‌ او «یحیی‌»عطا كرد و او را به‌ مصیبتش‌ دچار ساخت‌، یحیی‌ همانند امام‌ حسین‌ (ع)شش‌ ماه‌ در رحم‌مادر بود».
علامه‌ مجلسی‌ آورده‌ است‌:
«ثم‌ّ قلت‌: یا سیدنا! قُرّاء تعزیة‌ الحسین‌(ع) یقرءون‌َ حَدِیثاً أن‌َّ رَجُلا رَأَی‌ فی‌ المنام‌هَودَجاً بین‌ السماء والارض‌ فسأل‌َ عَمَّن‌ْ فیه‌ِ؛ فقِیل‌َ لَه‌ْ: فاطمة‌ الزَّهراء وَخدِیجة‌الكبری‌: . فَقال‌: اءِلی‌ أین‌ تریدون‌َ؟ فَقیِل‌َ: زیارة‌ الحُسین‌(ع) فی‌ ه"ذِه‌ِ اللیلة‌، لیلة‌ الجمعَة‌وَرأی‌ رَقاعاً تَتسَاقِط‌ مِن‌َ الهوْدَج‌ مكتوب‌ فیها أمان‌ٌ مِن‌َ النّار لِزُوّار الحسین‌(ع) فی‌ لیلة‌الجمعة‌. ه"ذا الحدیث‌ صحیح‌ٌ؟
فقال‌ عجل‌ الله فرجه‌ الشریف‌: نعَم‌ْ زیارَة‌ْ الحسین‌(ع) فی‌ لیلة‌ الجمعة‌ أمان‌ٌ من‌ النّاریوم‌ القیامة‌؛
به‌ حضرت‌ حجت‌(عج‌) گفتم‌: مولای‌ من‌! مصیبت‌ خوانان‌ امام‌ حسین‌(ع) حدیثی‌نقل‌ می‌كنند و آن‌ این‌ است‌: روزی‌ مردی‌ در خواب‌ دید، كجاوه‌ای‌ بین‌ آسمان‌ وزمین‌است‌، سؤال‌ كرد چه‌ كسی‌ در آن‌ است‌؟ جواب‌ آمد: فاطمه‌ و خدیجه‌ 8 گفت‌: كجامی‌روند؟ پاسخ‌ داده‌ شد: در این‌ شب‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ است‌، به‌ زیارت‌ امام‌ حسین‌(ع)می‌روند.
آن‌ گاه‌ می‌بیند كه‌ كاغذهایی‌ از آن‌ كجاوه‌ به‌ پایین‌ ریخته‌ می‌شود و در آن‌ نوشته‌شده‌ است‌؛ این‌ امانی‌ است‌، برای‌ زائران‌ امام‌ حسین‌(ع) در شب‌ جمعه‌، امانی‌ از آتش‌جهنم‌.
آیا این‌ حدیث‌ درست‌ است‌؟ امام‌ مهدی‌ -عجل‌ الله تعالی‌ فرجه‌ الشریف‌- فرمود؛
آری‌، زیارت‌ امام‌ حسین‌(ع) در شب‌ جمعه‌ امانی‌ است‌ از آتش‌ جهنم‌ در روزقیامت‌».
منابع‌ :
ـ اثباة‌ الهداة‌، محمد بن‌ حسن‌ حرّ عاملی‌، چاپخانه‌ علمیه‌ قم‌ ـ ایران‌.
ـ الاحتجاج‌، احمد بن‌ علی‌ طبرسی‌، انتشارات‌ قدس‌، قم‌ ـ ایران‌.
ـ اعیان‌ الشیعة‌، سید محسن‌ امین‌، دار المتعارف‌ للمطبوعات‌، بیروت‌ ـ لبنان‌،1406 ـ 1986 م‌.
ـ أمالی‌ شیخ‌ صدوق‌، انتشارات‌ اسلامی‌، تهران‌ ـ ایران‌، 1363 ش‌.
ـ بحار الانوار، محمد باقر مجلسی‌، دار أحیاء التراث‌ العربی‌، بیروت‌ ـ لبنان‌،1403 ق‌ ـ 1983 م‌.
ـ بلاغة‌ الاءمام‌ الحسین‌(ع)، عبد الرضا صافی‌، انتشارات‌ شكوری‌، قم‌ ـ ایران‌،1373 ش‌.
ـ تفسیر فرات‌ كوفی‌، ابو القاسم‌ فرات‌ كوفی‌، مؤسسه‌ طبع‌ ونشر، تهران‌ ـ ایران‌،1410 ق‌.
ـ چهل‌ چراغ‌ آسمان‌ عصمت‌، صفایی‌ بوشهری‌، جامعة‌ القرآن‌، قم‌ ـ ایران‌،1380 ش‌.
ـ علل‌ الشرایع‌، شیخ‌ صدوق‌، دار الحجة‌ الثقافة‌، 1416 ه ق‌.
ـ العوالم‌، عبدالله بحرانی‌، مدرسه‌ امام‌ مهدی‌ (عج‌)، قم‌ ـ ایران‌، 1405 ق‌ ـ1363 ش‌.
ـ عیون‌ أخبار الرضا(ع) ، شیخ‌ صدوق‌، كتاب‌ فروشی‌ طوس‌، قم‌ ـ ایران‌،1363ش‌.
ـ كامل‌ الزیارات‌، ابن‌ قولویه‌، مكتبة‌ مرتضویه‌، نجف‌ ـ عراق‌، 1356 ه.
ـ كشف‌ الغمة‌ عن‌ معرفة‌ الائمة‌، علی‌ بن‌ عیسی‌ اربلی‌، نشر أدب‌ حوزه‌، قم‌ ـایران‌.
ـ كلمة‌ الاءمام‌ المهدی‌ عجل‌ الله فرجه‌ الشریف‌، عزیز الله عطاردی‌، انتشارات‌عطارد، قم‌ ـ ایران‌.
ـ مسند الاءمام‌ الشهید، عزیز الله عطاردی‌، انتشارات‌ عطارد، قم‌ ـ ایران‌،1376ش‌.
ـ مكیال‌ المكارم‌، محمد تقی‌ موسوی‌، چاپ‌ خانه‌ علمیه‌، قم‌ ـ ایران‌، 1389 ق‌.
ـ موسوعة‌ كلمات‌ الاءمام‌ الحسین‌(ع) ، مركز تحقیقات‌ باقر العلوم‌؛ دار المعروف‌،قم‌ ـ ایران‌؛ 1373 ش‌ ـ 1415 ق‌.
ـ نهج‌ الحیاه‌، محمد دشتی‌، مؤسسه‌ تحقیقاتی‌ أمیرالمؤمنین‌، قم‌ ـ ایران‌،1412 ه ق‌ ـ 1374 ه ش‌.
ـ وسائل‌ الشیعة‌، محمد بن‌ حسن‌ حر عاملی‌، دار اءحیاء التراث‌ العربی‌، بیروت‌ ـلبنان‌.
مجمع جهانی اهل البیت
جمعه 27/11/1391 - 13:58
اهل بیت
نویسنده:على محیطى
السلام عَلیک یا ثاراللّه وابْنَ ثاره

مقدمه

امروزه بحمدالله هر کوى و برزن حسینیه دلها و کعبه جانها شده است، ترنم الهى و قدسى زیارت عاشورا از منزلها و مسجدها به گوش می رسد و بزمهاى عاشورا وعدهگاه عاشقان پاکباخته است.
عاشقان حسین ـ علیهالسلام ـ هر بامداد و شامگاه همچون امام غایبشان[1] اشک خون از دیدگان جارى می کنند. مگر نه که او ثاراللّه است و این گریه، گریه بر خون جارى در رگهاى دین و جوشیده از صحراى یقین نینواى حسینى ـ علیهالسلام ـ است؟!
ثاراللّه، پرچم سربداران یالثارات الحسین ـ علیهالسلام ـ[2] از طلوع شهادت آن حضرت تا پهنه ظهور دولت یار است.
معرفت ثاراللهىِ حسینى ـ علیهالسلام ـ بالاترین معرفت و شناخت از آن حضرت است، و این از امتیازها و ویژگی هاى آن حضرت و پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین ـ علیهالسلام ـ است. گرچه از لحاظ باطنى ائمه ـ علیهمالسلام ـ به تعبیر روایات، همگى یک نور و یک حقیقتاند.
«اَشْهَدُ اَنَّ اَرْواحَکُمْ وَ نُورَکُمْ وَ طینَتَکُمْ واحِدَةٌ.»[3]
«شهادت می دهم که روح شما و نور وجود شما و طینت شما معصومان ـ سلام الله علیهم ـ یکى است.»
به تعبیرى همگى مظهر همه اسماء حسناء و صفات عُلیاى الهی اند،[4] اما به خاطر شرایط زمانى خاصى که هر یک از آنان ]معصومان ـ علیهمالسلام ـ[ داشتند.
زمینه ظهور و بروز یک یا چند اسم از اسماى حسناى الهى و صفات عُلیاى رحمانى، براى هر یک محقق شد. در این بین حضرت ابا عبدالله الحسین، سید الشهدا ـ علیهالسلام ـ به سبب شرایط زمانى و مکانى ویژهاى که داشت و به اقتضاى وظیفه، زمینه ظهور صفات خاص و ممتازى در او فراهم آمد.
مقامات و درجاتى که پروردگار به انبیا و اولیا ـ علیهمالسلام ـ و تابعین واقعى آنها در قیامت عطا می فرماید، تنها به لحاظ حفظ کمالات و عنایات معنوى و فطرى الهى نیست، بلکه حفظ و اظهار آثارى که در عالم عنصرى و مادى از لوازم آن کمالات است، خود نقش جداگانهاى در رسیدن به درجات عالی تر معنوى و آثار بهشتى دارد. مثلاً کسى که قوه شجاعت و سخاوت و ایثار و سایر صفات حسنه را داشته، ولى موقعیت براى پیاده کردن آنها را نیافته باشد با فردِ دیگرى که علاوه بر داشتن آن صفات، آنها را بروز داده باشد، داراى درجه یکسان نیستند و دومى ارزشى فوق اولى دارد.
اکنون با توجه به این مقدمات می گوییم: اگرچه هر کدام از انبیا و اولیا به اقتضاى امر الهى و نسبت به شرایط زمانى و مکانى و غیره که داشتند، گوشهاى از فضایل و کمالات ذاتى خود را آشکار کردهاند، ولى گویا شرایط در زمان حضرت سیدالشهداء ـ علیهالسلام ـ به گونهاى بوده که موقعیت بیشترى براى اظهار کمالات روحى ایشان فراهم گردیده و خواسته الهى نیز تأکید بیشترى در پیاده شدن آن کمالات (به حسب اقتضاى زمان) داشته و حضرتش به عنایت الهى به آن اقتضا و خواست، پاسخ مثبت داده و به این ترتیب (به حسب روایات) در هر دو عالم واجد خصیصه هایى نسبت به سایر اولیاى دین گردیده است.[5]
جمله «الْوِتر الْمَوْتُور» در زیارت عاشورا بنابر یک معنى، اشاره به همین امتیاز خاص آن حضرت دارد; زیرا وِتْر به معنى تک و تنهاست و مَوْتور به معنى کسى که تنها و بى بدیل است (وِتر ـ به کسر واو ـ بنابر لغت اهل نجد و وَتر ـ به فتح واو ـ به لغت اهل حجاز).[6]
بنابر یک معنى، این جمله، تأکید جمله اول (ثاراللّه) است که در این صورت به معنى خون است. یکى از استادان در این باره نوشته است:
«جمله اَلْوِتْرُ الْمَوْتُور، اگرچه ممکن است به معنى جمله گذشته باشد، یعنى کسى که انتقام و خونخواهى از او نشده و تنها خدا می تواند انتقام خون او را بگیرد، ولى ظاهراً اَلْوِتْرُ الْمَوْتُور به معنى فرد و تنهاى بی همتا و به زبان فارسى خودمانى دُردانه است، و به خصیصه خاص سیدالشهداء ـ علیهالسلام ـ ... اشاره دارد.[7] اما از لحاظ ظاهرى و به حسب امتیاز خاص صفت ثارالله فقط به حضرت سیدالشهداء و حضرت امیرالمؤمنین ـ علیهمالسلام ـ اطلاق شده است، آن هم در غالب زیارتنامه هاى امام حسین ـ علیهالسلام ـ که در یازده موضع از زیارتنامه ها،[8] این صفت با اندکى اختلاف[9] ذکر شده است.»
لفظ ثارَ با مشتقاتش، حدود 70 بار در روایات آمده است.

لغت شناسى ثاراللّه

المنجد، ثَأَرَ و ثَأْر را به معنى انتقام گرفتن دانسته و لفظ ثار را ذکر نکرده است. طریحى در مجمع البحرین، ثَأَرَ را به معنى انتقام گرفتن معنى کرده و ثاراللّه را تصحیف ثَأْراللّه دانسته است.
ابن اثیر در نهایة; ثَأر را به معنى خونبها دانسته و لفظ ثار را ذکر نکرده است. زبیدى در تاج العروس; ثَأر و ثار را به یک معنى دانسته و نوشته است: ثار به معنى خون است و گفته شده به معنى انتقام خون کسى را گرفتن نیز به کار می رود.
علامه مجلسى ـ رحمة الله علیه ـ ثَأَرَاللّه تلفظ کرده و براى تصحیح معنى مضافى در تقدیر گرفته و نوشته است:
«ثَأَرَ اللّه به معنى خونخواهى است، ثاراللّه و ابن ثاره یعنى تو اهل ثاراللّه هستى، و کسى هستى که خداوند انتقام خونش را از قاتلانش خواهد گرفت.»[10]
در حالى که به نظر می رسد، با توجه به کاربرد این لفظ در کتابهاى لغت و زیارتنامهها و روایات و عدم ضرورت و خلاف اصل بودنِ تقدیر گرفتن مضاف، همان سخن زبیدى در تاج العروس متعین بلکه صحیح است که: ثَأْر و ثار، به یک معناست و هر دو به معنى خون است.
امام صادق ـ علیهالسلام ـ در زیارتنامه حضرت ابى عبداللّه ـ علیهالسلام ـ فرمود:
«اَنَّکَ ثارُاللّهِ فِى الاَْرْضِ مِنَ الدَّمِ الَّذِى لا یُدْرِکُ ثِرَتَهُ أَحَدٌ مِن أَهْلِ الاَْرْضِ.»[11]
«اى سید الشهداء ـ علیهالسلام ـ تو خونِ خدا در زمینى، همان خونى که هیچ کس جز خداوند انتقام آن را نمی تواند بگیرد.»
البته خونى که این ویژگى را دارد که هیچ کس جز خداوند متعال آن هم به دست اولیایش نمی تواند انتقامش را بگیرد; چون شخص ابى عبداللّه ـ علیهالسلام ـ از آن چنان جایگاه رفیعى برخوردار است که جز خداوند متعال و اولیایش نمی دانند. در زیارت عرشى عاشورا می خوانیم:
«أنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ.»
«از خداوند متعال می خواهم به من توفیق دهد، انتقام خون شما را بگیرم.»
همان طور که ملاحظه می کنید، ترکیب طَلَبَ ثارِک، فقط به همین معنى که ثار به معنى خون باشد قابل تبیین است، وگرنه اگر ثار به معنى ـ خونخواهى (طلب الدم) باشد، جمله این چنین خواهد شد; طَلَبَ طَلَبَ ثارِکَ، که در سخافت نیاز به توضیحى ندارد. همین طور است، جمله «طَلَبَ ثارِکُمْ» یا «طَلَبَ ثارِى» که در جملههاى بعدى زیارت عاشورا آمده است، یا جمله: «اَشْهَدُ اَنَّ اللّه تَعالى الطّالِبُ بِثارِکَ»[12] و جملاتى شبیه این در سایر زیارتنامه هاى آن حضرت.[13]

معنى ثاراللّه

با توجه به آنچه در معنى لغوى ثاراللّه گفته شد، معانى مختلفى در تفسیر ثاراللّه بیان شده است.
1ـ گروهى ثاراللّه را به معنى کسى که انتقام خونش را خداوند می گیرد، می دانند[14] و ثار را مخفف ثائِر دانستهاند، مثل شاک مخفف شائک[15] یا ثار را مخفف ثَأْر انگاشته اند.[16]
2ـ بعضى لفظ «أهل» در تقدیر گرفته اند و گفته اند: ثاراللّه یعنى اهل ثاراللّه، اهل خونخواهى الهى که خداوند انتقام خونش را می گیرد.[17]
3ـ برخى گفته اند: ثاراللّه یعنى کسى که خودش در دوران رجعت مى آید و انتقام خونش را می گیرد.[18]
4ـ گروهى ثاراللّه را به معنى خون خدا دانستهاند.[19]
ظاهر بسیارى از ادله همان طور که در معنى لغوى آن گفته شد مؤید این مطلب است که: ثار به معنى خون است و امام حسین ـ علیهالسلام ـ ثاراللّه و خون خداست.

پی نوشت:

[1]- امام زمان(عج) در زیارت ناحیه مقدسه می فرماید: فَلاََنْدُبَنَّکَ صَباحاً وَ مَساءً وَ لاََبْکِیَّنَ لَکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً.
کنون هر صبح و شامى در عزایت
بریزم اشک و می نالم برایت
به جاى اشک خون از دیده بارم
همیشه دیدهاى خونبار دارم
امام مهدى(عج) در عزاى امام حسین(ع)، زیارت ناحیه مقدسه، ص 30 ـ 31
[2]- بحارالانوار، ج 44، ص 286 و ج 52، ص 308 و ج 101، ص 103.
[3]- مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره، ص 987.
[4]- نهجالولایة، ص 58.
[5]- فروغ شهادت، على سعادت پرور، ص 40.
[6]- تاج العروس، ذیل لغت وتر.
[7]- فروغ شهادت، ص 389.
[8]- بحارالانوار، ج 101، ص 294، 291، 260، 200، 199، 181، 180، 169، 168، 152 و 148.
[9]- در بعضى از زیارتنامهها این چنین آمده است: السلام علیک یا ثاراللّه وابن ثاره ... و در بعضى دیگر، این چنین: السلام علیک یا ثاراللّه فى الأرض ... و در برخى این چنین: اشهد انک ثاراللّه فى الأرض وابن ثاره.
[10]- بحارالانوار، ج 101، ص 151.
[11]- بحارالانوار، ج 101، ص 168.
[12]- بحارالانوار، ج 94، ص 75.
[13]- همان، ج 101، ص 292، 290; ج 44، ص 218; ج 45، ص 343، 351.
[14]- فروغ شهادت، بیشتر مترجمان زیارت عاشورا، ص 389.
[15]- شرح زیارت عاشورا، آیتالله سید احمد میرخانى، ص 305.
[16]- بحارالانوار، ج 101، ص 151.
[17]- بحارالانوار، ج 101، ص 151.
[18]- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 101، ص 151.
[19]- تعداد اندکى از مترجمان زیارت عاشورا، آیتالله سید احمد میرخانى در شرح زیارت عاشورا، ص 308; زیارت در پرتو ولایت، ص 51.

منبع:فرهنگ جهاد
جمعه 27/11/1391 - 13:56
اهل بیت
نویسنده:مهدی‌ باباپور

واژگان‌ احیا و اصلاح‌

واژگان‌ «احیاء» و «اصلاح‌» در ادبیات‌ دینی‌ سابقة‌ دیرینه‌ای‌ دارد و استعمال‌ آن‌ به‌عصر نزول‌ وحی‌ برمی‌برگردد. این‌ دو واژه‌ در برخی‌ از آیاتی‌ كه‌ خداوند بر پیامبر(ص) خاتم‌نازل‌ كرده‌ به‌ كار رفته‌ و سپس‌ به‌ متون‌ و نصوص‌ دیگر راه‌ یافته‌ است‌.

احیاگری‌ در فرهنگ‌ قرآنی‌

این‌ واژه‌ در مواضع‌ و موارد متعددی‌ در قرآن‌ آمده‌ است‌ كه‌ معنای‌ كلی‌ آن‌، به‌معنای‌ زنده‌ كردن‌، حیات‌ بخشیدن‌ است‌. كه‌ این‌ زنده‌ شدن‌ و یا زنده‌ كردن‌، در حوزه‌های‌مختلف‌ مورد بحث‌ است‌. و ما به‌ آیاتی‌ كه‌ باموضوع‌ مورد بحث‌، ارتباط‌ نزدیك‌ تری‌ دارد،اشاره‌ می‌كنیم‌:
ـ احیای‌ افراد جامعه‌ از مرگ‌ مادی‌ و معنوی‌ توسط‌ هم‌ نوعان‌ خویش‌.
(مَن‌ْ اَحی"اه"ا فَكَانَّم"ا أحْیَا النَاس‌ جمیعاً)؛ «هر كسی‌ یك‌ انسان‌ را زنده‌ كند، مثل‌این‌ است‌ كه‌ همه‌ مردم‌ را حیات‌ بخشیده‌.»
ـ احیای‌ جامعه‌ به‌ سبب‌ اجرای‌ احكام‌ الهی‌.
(و لكم‌ فی‌ قصاص‌ حَی"اة‌ٌ یا اولی‌ الالباب‌)؛ «در اجرای‌ِ حكم‌ِ الهی‌ِ قصاص‌ برای‌شما حیات‌ و زندگی‌ است‌ ای‌ صاحبان‌ عقل‌ و خرد».
ـ احیا در پرتو ایمان‌ و پذیرش‌ دعوت‌ خدا و رسولش‌.
قرآن‌ كریم‌ به‌ مومنان‌ نیز فرمان‌ داده‌ كه‌ دعوت‌ احیاگرانة‌ خداوند و پیامبر او رااجابت‌ كنند:
(یا ایها الذین‌ امنوا استجیبوا لله و لِلرَّسُول‌ اِذا دَع"اكم‌ لما یحییكم‌). ای‌ اهل‌ایمان‌ چون‌ خدا و رسول‌، شما را به‌ ایمان‌ دعوت‌ كنند اجابت‌ كنید تا به‌ حیات‌ ابدی‌ رسید.
مفسران‌، مطالبی‌ را از این‌ آیه‌ برداشت‌ كرده‌اند، برخی‌ گفته‌اند: منظور از آن‌«دعوت‌ِ حیات‌بخش‌»، جهاد است‌، زیرا به‌ وسیله‌ جهاد، دین‌ عزت‌ می‌یابد. چنان‌ كه‌علی‌(ع) می‌فرماید:
«فرض‌ الله الجهاد عزاً للاسلام‌».
و وقتی‌ دین‌ در جامعه‌ عزّت‌ یابد، آن‌ جامعه‌، جامعه‌ای‌ زنده‌ خواهد بود و در صورت‌رسیدن‌ به‌ فیض‌ شهادت‌ (در جهاد)، خود نیز حیات‌ جاودانه‌ می‌یابد.
برخی‌ نیز ایمان‌ آوردن‌ و پذیرش‌ دعوت‌ پیامبر را سبب‌ «حیات‌ دل‌ و جان‌» و كفر راعلت‌ مرگ‌ آن‌ دانسته‌اند.
گروهی‌ هم‌ اعتقاد به‌ قرآن‌ و فراگرفتن‌ علم‌ و دین‌ را مایه‌ حیات‌ انسان‌ به‌ شمارمی‌آورند، زیرا كه‌ مشابهت‌ و مناسبتی‌ میان‌ نادانی‌ و دانایی‌ با «مرگ‌ و زندگی‌» وجود دارد.شماری‌ از مفسران‌، مقصود از دعوت‌ حیات‌بخش‌ را دعوت‌ به‌ سوی‌ بهشت‌ تعبیر كرده‌اند،زیرا كه‌ حیات‌ جاودانی‌ در آن‌جاست‌.
علامه‌ طباطبایی‌ گر چه‌ همة‌ این‌ برداشت‌ها را وجوهی‌ می‌داند كه‌ می‌توان‌ آیه‌ رابا آن‌ تطبیق‌ داد، ولی‌ خود بر این‌ باور است‌ كه‌ اصولاً دعوت‌ حق‌ در همة‌ ابعاد آن‌ احیاگراست‌. آموزه‌ها و احكام‌ الهی‌ انسان‌ را برای‌ درك‌ زندگی‌ حقیقی‌ و معنوی‌ آماده‌ می‌سازد وحیاتی‌ می‌بخشد كه‌ علم‌ نافع‌ و عمل‌ صالح‌ سرچشمة‌ آن‌ است‌، آن‌ چنان‌ كه‌ خداوندفرموده‌ است‌:
(مَن‌ْ عمل‌ صالحاً من‌ ذكرٍ اَوْ أنْث"ی‌ و هو مُؤمن‌ فَلنُحْیینّه‌ حَی"اة‌ً طَیّبة‌ و لنجزینهم‌اجرهم‌ بِاَحْسَن‌َ م"ا كانوا یعملون‌)، هر زن‌ و مردی‌ كه‌ كاری‌ نیك‌ و شایسته‌ كند، در حالی‌كه‌ مؤمن‌ باشد، هر آینه‌ او را به‌ زندگی‌ پاك‌ و خوش‌ زنده‌ بداریم‌ و مزدشان‌ را بر پایه‌نیكوترین‌ كاری‌ كه‌ می‌كردند پاداش‌ دهیم‌».
آیة‌ مورد بحث‌ كه‌ می‌فرماید: (اذا دعاكم‌ لما یحییكم‌) مطلق‌ است‌ و از این‌ كه‌شامل‌ مجموع‌ دعوت‌های‌ رسول‌ خدا(ص) كه‌ مایة‌ زنده‌ شدن‌ دل‌ها است‌، و یا دسته‌ای‌ ازدعوت‌هایش‌ كه‌ طبیعت‌ احیا را دارد بشود، هیچ‌ ابایی‌ نداشته‌ و هم‌چنین‌ شامل‌ نتایج‌دعوت‌ او كه‌ عبارت‌ است‌ از انواع‌ زندگی‌های‌ سعیده‌ حقیقیه‌، مانند زندگی‌ اخروی‌ در جوارخدا نیز می‌شود. چون‌ همه‌ اینها را شامل‌ می‌شود، پس‌ نباید آیة‌ شریفة‌ را مقید كرده‌ و....بلكه‌ آیة‌ شریفه‌ همان‌ طوری‌ كه‌ گفتیم‌ عام‌ است‌ و همه‌ را شامل‌ می‌شود و هیچ‌ دلیلی‌نیست‌ كه‌ آن‌ را از معنای‌ عام‌ و وسیعش‌ برگردانیده‌ و بگوییم‌ مرادش‌ این‌ وجه‌ است‌ یا آن‌وجه‌.

احیاگری‌ در نهضت‌ حسینی‌

كلمة‌ احیا و احیاگری‌ در سخنان‌ امام‌ حسین‌(ع) به‌ معنای‌ بیدار كردن‌، بازگرداندن‌ارزش‌ها، زنده‌ كردن‌ انسان‌ها و جامعه‌ اسلامی‌ از خواب‌ غفلت‌ و بی‌ خبری‌ به‌ كاررفته‌است‌.
امام‌(ع) در نامه‌ای‌ به‌ بزرگان‌ بصره‌ از آنها می‌خواهد كه‌ به‌ كتاب‌ الهی‌ و سنت‌ نبوی‌بیندیشند و از واقعیت‌های‌ جامعه‌ غافل‌ نباشند؛ سنت‌ها و روش‌های‌ پسندیده‌ مرده‌ و ازمیان‌ رفته‌ و بدعت‌ها و ارزش‌های‌ جاهلی‌ زنده‌ و جای‌ آنها را گرفته‌ است‌:
«و انا ادعوكم‌ الی‌ كتاب‌ الله و سنة‌ نبیه‌(ص) فان‌ّ السُّنَة‌ قَدْ اُمیتَت‌ْ و ان‌ّ الْبدعة‌ قداُحییَت‌ْ و اَن‌ْ تسمعوا قولی‌ و تطیعوا امری‌ اهدكم‌ سبیل‌ الرشاد»؛ من‌ شما را به‌ پیروی‌ ازكتاب‌ خدا و راه‌ و روش‌ پیامبر فرا می‌خوانم‌. زیرا هم‌ اكنون‌ سنت‌ پیامبر از میان‌ رفته‌ وبدعتها و احكام‌ ناروا زنده‌ شده‌ است‌. پس‌ اگر گوش‌ به‌ این‌ پیام‌ من‌ فرا دهید و آن‌ رابپذیرید، شما را به‌ راه‌ سعادت‌ رهبری‌ خواهم‌ كرد.
هم‌ چنین‌ آن‌ حضرت‌ سبب‌ پذیرش‌ دعوت‌ كوفیان‌ را، هویت‌ احیاگرانة‌ آن‌ می‌داندو می‌فرماید:
«ان‌ّ اَهْل‌ الكوفة‌ كَتَبوُا اِلَی‌َّ یَسْألوننی‌ ان‌ اقدم‌ علیهم‌ لما رجوا من‌ احیاء معالم‌الحق‌ و اماته‌ البدع‌».
از این‌ رو، در این‌ راه‌، قاطع‌ و بی‌ تردید گام‌ برداشت‌؛ زیرا كه‌ قیام‌ برای‌ احیای‌ حق‌ ومیراندن‌ باطل‌ را وظیفة‌ دینی‌ خود می‌دانست‌:
«ما اهون‌ الموت‌ علی‌ سبیل‌ العزّ و احیاء الحق‌، لیس‌ الموت‌ فی‌ سبیل‌ العزّ الاّ"حیاة‌خالدة‌، لیست‌ الحیاة‌ مع‌ الذّل‌ الاّ الموت‌ الذی‌ لاحیاة‌ معه‌».
اما به‌ راستی‌ این‌ احیای‌ حق‌ و زنده‌ كردن‌ سنت‌ها و روش‌های‌ درست‌ چه‌ بود كه‌حسین‌ بن‌ علی‌8 بر آن‌ اصرار داشت‌ و جان‌ خود و یارانش‌ را در پای‌ آن‌ گذاشت‌؟تردیدی‌ نیست‌، كه‌ احیای‌ سنت‌ و ارزش‌های‌ مورد پسند شارع‌ و از میان‌ بردن‌ شیوه‌ها وروش‌های‌ غلط‌ بود. از این‌ رو، حسین‌ بن‌ علی‌8 «احیای‌ سنت‌ها» و «اماته‌ بدعت‌ها» راشعار خود قرار می‌دهد و در سخنان‌ نورانی‌ خود آنها را به‌ خوبی‌ تبیین‌ می‌كند.

اصلاح‌طلبی‌ در فرهنگ‌ قرآنی‌

اصلاح‌؛ یعنی‌ سامان‌ بخشیدن‌. در قرآن‌ كریم‌ واژه‌های‌ اصلاح‌، مصلح‌،مصلحون‌ و مشتقات‌ آن‌ بارها به‌ كار رفته‌ است‌ و انسان‌هایی‌ كه‌ در اندیشة‌ اصلاح‌ جامعه‌و در صدد سامان‌ دادن‌ كار مردم‌ هستند، ستایش‌ شده‌اند.
واژه‌های‌ فساد، افساد و مفسدان‌ در مقابل‌ اصلاح‌ بارها مطرح‌ شده‌ و از زورمداران‌،زراندوزان‌ و طاغوتیان‌ به‌ عنوان‌ مفسد و فساد گران‌ یاد شده‌ و تعبیرهای‌ بسیار كوبنده‌ ونكوهش‌ كننده‌ای‌ نسبت‌ به‌ آنها به‌ كار گرفته‌ شده‌ است‌.
قرآن‌ كریم‌، رسالت‌ بزرگ‌ همة‌ پیامبران‌ و اولیای‌ الهی‌ را اصلاح‌ در زندگی‌ مادی‌ ومعنوی‌ انسان‌ها معرفی‌ می‌كند و رسولان‌ حق‌ را مصلح‌ می‌نامد.
شعیب‌ پیامبر(ص) هدف‌ رسالت‌ و مأموریت‌ اصلی‌ خود را اصلاح‌ امور مردم‌ معرفی‌می‌كند و می‌گوید:
(اِن‌ْ ارید الاّ الاْصْلا"ح‌ مَا اسْتَطَعْت‌ و ما توفیقی‌ اِلاّ" بالله علیه‌ توكلت‌ و الیه‌اُنیب‌)؛ من‌ هیچ‌ انگیزه‌ای‌ جز اصلاح‌ امر شما ندارم‌ و از خدا توفیق‌ می‌طلبم‌ و بر او توكل‌كرده‌ و به‌ درگاه‌ او پناه‌ می‌برم‌».
او از ابتدای‌ فعالیت‌ خویش‌، به‌ سامان‌ بخشی‌ و نیكوسازی‌ معیشت‌ دنیایی‌ و رفع‌فساد و تباهی‌ در روابط‌ اقتصادی‌ آنان‌ می‌پردازد و با دعوت‌ و ترغیب‌ فراوان‌، آنان‌ را به‌تبعیت‌ از مقررات‌ و دستورالعمل‌های‌ دینی‌ به‌ منظور اصلاح‌ همه‌ شئون‌ مادی‌ و معنوی‌حیات‌ دنیایی‌ دعوت‌ می‌كند.
از دیدگاه‌ قرآن‌، رسالت‌ اصلی‌ دین‌، اصلاح‌ فكر و عقل‌ بشر است‌ و پایداری‌ و ابقای‌جوامع‌، در گرو اصلاح‌طلبی‌ و اصلاح‌ گرایی‌ است‌. و سرانجام‌ِ نیكو و پاداش‌ نیك‌ نیز از آن‌اصلاح‌ گران‌ است‌.
از دیدگاه‌ قرآن‌، اصلاح‌ بشر تنها در پرتو اجرای‌ قوانین‌ كتاب‌ آسمانی‌ و دین‌ خدا،امكان‌پذیر است‌. تعالیم‌ قرآنی‌ به‌ ما می‌آموزد كه‌ علاوه‌ بر پیامبران‌ و پیشوایان‌ دین‌ واولیای‌ الهی‌، همه‌ كسانی‌ كه‌ به‌ كتاب‌ آسمانی‌ و قوانین‌ و احكام‌ الهی‌ تمسك‌ جویند، راه‌تقوا و عفاف‌ را بپویند، در برابر پروردگار سر تسلیم‌ فرود آورند و قادر به‌ اصلاح‌ امور مردم‌باشند ؛ جزء مصلحان‌ هستند.
در قرآن‌ به‌ همان‌ اندازه‌ كه‌ از حركت‌های‌ اصلاحی‌ دفاع‌ می‌شود، به‌ حركت‌های‌ضد اصلاحی‌ حمله‌ می‌گردد، هر چند رهبران‌ آن‌ به‌ ظاهر مدعی‌ اصلاح‌طلبی‌ باشند؛ به‌عنوان‌ مثال‌، ادعای‌ اصلاح‌طلبی‌ منافقان‌ به‌ شدت‌ تخطئه‌ شده‌ است‌:
(و اِذا قیل‌ لَهُم‌ لا"تُفْسِدوُا فِی‌ الارض‌ قالوا انما نحن‌ مصلحون‌ الا انهم‌ هُم‌ُالْمفسدون‌ و لكن‌ لا"یَشعرون‌)؛ هر گاه‌ به‌ آنها گفته‌ شود در زمین‌ فساد نكنید، می‌گویند:ما فقط‌ اصلاح‌ گرانیم‌، آگاه‌ باشید كه‌ اینها مفسدانند و خود هم‌ به‌ دقت‌ درك‌ نمی‌كنند.
«اصلاح‌طلبی‌ یك‌ روحیة‌ اسلامی‌ است‌. هر مسلمانی‌ به‌ حكم‌ اینكه‌ مسلمان‌است‌ خواه‌ ناخواه‌ اصلاح‌ طلب‌ و لااقل‌ طرفدار اصلاح‌طلبی‌ است‌، زیرا اصلاح‌طلبی‌ هم‌ به‌عنوان‌ یك‌ شأن‌ پیامبری‌ در قرآن‌ مطرح‌ شده‌ و هم‌ مصداق‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منكراست‌.»

ویژگی‌های‌ مصلح‌

انجام‌ حركت‌ اصلاحی‌ِ همه‌ جانبه‌، در گرو دارا بودن‌ ویژگی‌ها و صفاتی‌ بایسته‌است‌ كه‌ متصدیان‌ صالح‌ باید واجد آن‌ باشند.
مردم‌ قبل‌ از آن‌ كه‌ به‌ گفته‌ افراد بنگرند، نوعی‌ ارزیابی‌ كارشناسانه‌ و دقیق‌ نسبت‌به‌ اعمال‌، رفتار و خصوصیات‌ مدعیان‌ اصلاح‌ دارند و در چهار چوب‌ آن‌ اوصاف‌ و زمینه‌ها،عملكرد و گفته‌های‌ افراد را ارزیابی‌ می‌كنند.
در این‌ قسمت‌، گذرا به‌ چند صفت‌ِ مصلحان‌ اشاره‌ می‌كنیم‌:

1ـ اصلاح‌ خویش‌ (خودسازی‌)

نخستین‌ گام‌ در هر حركت‌ اصلاحی‌، از نگاه‌ دین‌، اصلاح‌ خویشتن‌ یا جهاد بانفس‌ است‌ كه‌ به‌ «جهاد اكبر» معروف‌ است‌.
امام‌ علی‌(ع) می‌فرماید: «عَجِبْت‌ُ لِمَن‌ْ یتصدی‌ لِاِصْلاح‌ الناس‌ و نفسه‌ اَشَدّ شی‌ءٍ فساداً فلایصحلها ویتعاطی‌ اصلاح‌ غیره‌؛ «تعجب‌ می‌كنم‌ از كسی‌ كه‌ متصدی‌ اصلاح‌ مردم‌ می‌شود، درحالی‌ كه‌ خودش‌ فاسد است‌ و خود را اصلاح‌ ننموده‌ و به‌ دنبال‌ اصلاح‌ دیگران‌ می‌باشد».
شبیه‌ به‌ این‌ حدیث‌، از امام‌ معصوم‌ آمده‌ است‌:
«چطور كسی‌ ادعای‌ اصلاح‌ دیگران‌ را دارد، در حالی‌ كه‌ هنوز خودش‌ را اصلاح‌نكرده‌ است‌.»
فلذا مصلحان‌ راستین‌، پیش‌ از دعوت‌ به‌ اصلاح‌ دیگران‌، باید به‌ اصلاح‌ خویش‌بپردازند.
بنابراین‌ هر حركت‌ اصلاحی‌، رهبری‌ صالح‌ و مصلح‌ می‌خواهد.

2ـ شناخت‌ داشتن‌ از اقدام‌ اصلاحی‌ خود

مصلح‌ باید شناخت‌ كافی‌ از اصلاح‌ داشته‌ باشد، تا عملش‌ به‌ جای‌ اصلاح‌، به‌افساد نكشد. امام‌ علی‌(ع) می‌فرماید:
«عشرة‌ یفتنون‌ انفسهم‌ و غیرهم‌ و یرید للصّلاح‌ و لیس‌ بعالم‌ٍ». «ده‌ نفرند كه‌ خودو دیگران‌ را به‌ مشكل‌ گرفتار می‌كنند: یكی‌ از آنان‌ اصلاح‌طلبی‌ است‌ كه‌ عالم‌ و آگاه‌ به‌اصلاح‌ نیست‌.»
یك‌ مصلح‌ باید مثل‌ طبیب‌، اول‌ درد را شناسایی‌ و سپس‌ درمان‌ را ارائه‌ دهد. وباید بداند كه‌ هر دردی‌، درمان‌ خاص‌ خود را دارد و هر فسادی‌، اصلاح‌ خاص‌ خود رامی‌طلبد، به‌ قول‌ مرحوم‌ شرف‌ الدین‌:
«لا یاتی‌ الصلاح‌ اِلاّ مِن‌ یاتی‌ الفساد؛ صلاح‌ را از همان‌ راهی‌ وارد جامعه‌ كنید كه‌فساد را وارد كرده‌اند.»
بنابراین‌، كسی‌ كه‌ در جای‌ گاه‌ اصلاحات‌ سیاسی‌، اجتماعی‌، و فرهنگی‌ و دینی‌قرار می‌گیرد، باید به‌ احكام‌ و قوانین‌ الهی‌ آشنا و عالم‌ باشد و صلاح‌ و فساد را كاملاًبشناسد.

3ـ حق‌ گرایی‌ و حق‌ طلبی‌

ویژگی‌ دیگر مصلح‌ آن‌ است‌ كه‌ تمام‌ اقدام‌ هایش‌ براساس‌ حق‌ و حق‌ مداری‌باشد. و اسیر نفس‌، مال‌ و دنیازدگی‌ نشود.
به‌ تعبیر امام‌ علی‌(ع): «لا یمنعكم‌ رعایة‌ الحق‌ لاحد عن‌ اقامه‌ الحق‌ علیه‌؛ مبادا رعایت‌ و بزرگداشت‌كسی‌ مانع‌ شما از اجرای‌ حد گردد».
علی‌(ع) كه‌ انگیزة‌ خود را اصلاح‌ امور جامعه‌ مطرح‌ می‌كند، این‌ اصلاح‌طلبی‌ را درمحور احیاء حق‌ می‌داند:
«و الله لَهی‌ اَحَب‌ّ الی‌ّ مِن‌ امرتكم‌ اِلاّ اَن‌ْ اقیم‌ حقاً او ادفع‌ باطلاً؛ به‌ خدا سوگند! هرآینه‌ این‌ كفش‌ كهنه‌ در نزد من‌ از حكومت‌ كردن‌ بر شما محبوب‌تر است‌، مگر این‌ كه‌اقامه‌ حقی‌ بكنم‌ یا باطلی‌ را دفع‌ كنم‌.»
حضرت‌ حق‌ محوری‌ را در حركت‌ اصلاحی‌ خود اصلی‌ مسلّم‌ می‌داند.
و امام‌ حسین‌(ع) كه‌ انگیزه‌ قیام‌ خود را اصلاح‌طلبی‌، براساس‌ حق‌طلبی‌ و حق‌گرایی‌ می‌داند، می‌فرماید:
«اَلا" ترون‌ ان‌ّ الحق‌ لا" یُعْمل‌ به‌ و ان‌ّ الباطل‌ لایتناهی‌ عنه‌ لیرْغب‌ المؤمن‌ فی‌ لقاءاللّ"ه‌ محقاً؛ آیا نمی‌بینید كه‌ به‌ حق‌ عمل‌ نمی‌شود و از باطل‌ پیشگیری‌ نمی‌شود؟ پس‌سزاوار است‌ كه‌ مومن‌ برای‌ ملاقات‌ خدا مشتاق‌ باشد.»
بنابراین‌، اصلاحات‌ امام‌ حسین‌(ع) در مسیر اجرا و اقامه‌ حق‌ در جامعه‌ می‌باشد. واگر چنین‌ شد، آن‌ اصلاح‌، یك‌ اصلاح‌ دینی‌ و اسلامی‌ می‌شود.

4ـ صداقت‌ و اخلاص‌

دیگر ویژگی‌ مصلح‌، آن‌ است‌ كه‌ در كار خویش‌ صداقت‌ داشته‌ باشد و با تمام‌اخلاص‌، درصدد كمك‌ كردن‌ به‌ مردم‌ و نجات‌ جامعه‌ از بدبختی‌ و فساد باشد. رمزجاودانگی‌ قیام‌ امام‌ حسین‌(ع) كه‌ مرزهای‌ زمانی‌ و مكانی‌ را در نوردید، صداقت‌ واخلاص‌ او بود. كه‌ در آخرین‌ لحظه‌های‌ زندگی‌ فرمود:
«الهی‌ رضاً بقضائك‌، تسلیماً لامرك‌، لا معبود سواك‌؛ خدایا راضی‌ هستم‌ به‌قضای‌ تو و تسلیم‌ هستم‌ در مقابل‌ اوامر تو و هیچ‌ معبودی‌ جز تو نیست‌».
این‌ ویژگی‌ها، برای‌ كسی‌ كه‌ ادعای‌ اصلاح‌ جامعه‌ را دارد ضرورت‌ دارد. هم‌ چنین‌پرهیز از به‌ كارگیری‌ ابزار نامشروع‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ اهداف‌ مشروع‌، پرهیز از سازش‌ كاری‌و ملاحظه‌، قاطعیت‌ و صراحت‌ و شجاعت‌، برنامه‌ عملی‌ داشتن‌، واقع‌ بینی‌ و وسعت‌ فكر واندیشه‌ از ویژگی‌هایی‌ است‌ كه‌ برای‌ مصلح‌ لازم‌ و ضروری‌ است‌.

اصول‌ و مبانی‌ احیاگری‌ و اصلاح‌طلبی‌ در نهضت‌ حسینی‌

در خصوص‌ اصول‌ و مبانی‌ احیا و اصلاح‌، كلامی‌ عمیق‌ و زیبا از امام‌ حسین‌(ع)وجود دارد، كه‌ می‌تواند راه‌ گشای‌ كار ما باشد. امام‌ حسین‌(ع) حركت‌ اصلاحی‌ خود راالگویی‌ از سیره‌ و روش‌ پیامبر(ص) و علی‌(ع) می‌داند.
امام‌ در وصیت‌نامة‌ خود كه‌ هنگام‌ حركت‌ از مدینه‌ به‌ سوی‌ مكه‌، برای‌ محمدمشهور به‌ ابن‌ حنیفه‌ نگاشت‌، هویت‌ حركت‌ احیاگرانه‌ و اصلاح‌ طلبانه‌ خود را بیان‌ می‌كند.
آن‌ حضرت‌ پس‌ از بیان‌ عقیده‌ خویش‌ دربارة‌ توحید، نبوت‌ و معاد می‌نویسد:
«و اِنّی‌ لَم‌ْ اخرج‌ اَشراً و لا بَطَراً و لا مُفْسِداً و لا ظالماً و اِنّما خَرَجْت‌ُ لِطَلَب‌ِالاِصْلاح‌ فی‌ امَّة‌ِ جدّی‌(ص)، اُریدُ اَن‌ْ "امر بِالمَعْروف‌ و اَنْهی‌" عن‌ المنكر واسیر بسیرة‌ جدّی‌و اَبی‌ علی‌ّ بن‌ ابیطالب‌(ع)؛ من‌ از روی‌ هوس‌، سركشی‌، تبه‌ كاری‌ وستمگری‌ قیام‌نكردم‌، تنها به‌ انگیزة‌ اصلاح‌ در امت‌ جدّم‌ برخاستم‌. می‌خواهم‌ به‌ نیكی‌ها فرمان‌ دهم‌ واز بدی‌ها باز دارم‌ و روش‌ جدّ خود و پدرم‌ علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌ را دنبال‌ كنم‌.»
امام‌ حسین‌(ع) در سخنرانی‌ خود در سرزمین‌ «مِنی‌"» خود را مصلح‌ معرفی‌ و همان‌سخنان‌ پدر بزرگوارش‌ را تكرار می‌كند:
«اَللّهم‌ انك‌ّ تَعْلم‌ انّه‌ لَم‌ْ یكن‌ ما كان‌َ منّا تَن"افُساً فی‌ سلطان‌، و لا الْتِماس‌َ مِن‌ْ فُضُول‌الْحُطام‌، و لكن‌ْ، لَنُرِی‌ المعالم‌ مِن‌ْ دینك‌، و نُظْهِرُ الاصلاح‌ فی‌ بلادك‌ و یَأمُن‌ مظلمون‌من‌ عبادك‌ و یُعْمل‌ بفرائضك‌ و سُنَنَك‌ و احكامك‌...؛ پروردگارا! تو می‌دانی‌ این‌ حركت‌ما نه‌ به‌ خاطر رقابت‌ بر سر حكومت‌ و قدرت‌، و نه‌ به‌ منظور به‌ دست‌ آوردن‌ مال‌ دنیا است‌،بلكه‌ به‌ خاطر آن‌ است‌ كه‌ نشانه‌های‌ دین‌ تو را به‌ مردم‌ بنمایانم‌ و اصلاحات‌ را در كشوراسلامی‌ اجرا كنم‌؛ تا بندگان‌ ستم‌دیده‌ات‌ از چنگال‌ ظالمان‌ در امان‌ باشند و واجبات‌ واحكام‌ و سنت‌های‌ تعطیل‌ شده‌ تو دوباره‌ اجرا گردد.»
امام‌ حسین‌(ع) كه‌ این‌ سخنرانی‌ را در ایام‌ حج‌ در جمع‌ صحابه‌ بزرگ‌ پیامبر وتابعین‌ در زمان‌ معاویه‌ ایراد فرمودند، با صراحت‌ از اصلاحات‌ سخن‌ می‌گوید و با همان‌صراحت‌ و شفافیت‌، اصول‌ و مبانی‌ این‌ حركت‌ اصلاحی‌ را بیان‌ می‌دارد. این‌ اصول‌ ومبانی‌ در چهار اصل‌ِ بنیادین‌ بیان‌ شده‌ است‌. همین‌ جمله‌های‌ نورانی‌ را علی‌(ع) در نهج‌البلاغه‌ بیان‌ فرمود و اهداف‌ و انگیزة‌ فعالیت‌های‌ خود را بر این‌ مبانی‌ استوار می‌ساخت‌.
الف‌) بازگشت‌ به‌ اصول‌ واقعی‌ اسلام‌
«لنری‌ المعالم‌ من‌ دینك‌»: نشانه‌های‌ محو شده‌ راه‌ خدا را ـ كه‌ همان‌ اصول‌ واقعی‌اسلام‌ است‌ ـ بازگردانیم‌». یعنی‌ بازگشت‌ به‌ اسلام‌ نخستین‌ و اسلام‌ راستین‌، بازگرداندن‌اصول‌ محو شده‌، احیای‌ آنچه‌ از این‌ نشانه‌ها محو گشته‌ و یا كم‌ رنگ‌ شده‌، از بین‌ بردن‌بدعت‌ها و جای‌گزین‌ ساختن‌ سنت‌های‌ اصیل‌ اسلامی‌؛ یعنی‌ اصلاح‌ در فكرها واندیشه‌ها و تحولی‌ در روح‌ها و ضمیرها و قضاوت‌ها در زمینة‌ خود اسلام‌.
ب‌) تحوّل‌ بنیادین‌ در اوضاع‌ زندگی‌ مردم‌
«و نظهر الاصلاح‌ فی‌ بلادك‌»: حاكم‌ نمودن‌ اصلاح‌ در كشور. اصلاح‌ اساسی‌ وآشكار و چشم‌گیری‌ كه‌ نظر هر بیننده‌ را جلب‌ نماید و علائم‌ بهبودی‌ وضع‌ زندگی‌ مردم‌ درآن‌ كاملاً هویدا باشد، را در شهرها و مجامع‌ به‌ عمل‌ آوریم‌؛ یعنی‌ تحولی‌ بنیادین‌ دراوضاع‌ زندگی‌ خلق‌ خدا.
ج‌ ـ تحول‌ بنیادین‌ و اساسی‌ در روابط‌ اجتماعی‌
«یَأمن‌ المظلومون‌ مِن‌ عبادك‌»: ایجاد محیطی‌ امن‌ برای‌ عبادگان‌ خدا.
بندگان‌ مظلوم‌ خدا از شر ظالمان‌ امان‌ یابند، و دست‌ تطاول‌ ستم‌كاران‌ از سرستم‌دیدگان‌ كوتاه‌ شود؛ یعنی‌ اصلاح‌ در روابط‌ اجتماعی‌ انسان‌ها.
د ـ تحولی‌ ثمربخش‌ و اسلامی‌ در نظام‌های‌ مدنی‌ و اجتماعی‌
«ویُعْمل‌ بفرائضك‌ و سننك‌ و احكامك‌»؛ عمل‌ به‌ قوانین‌، احكام‌ و سنت‌های‌تعطیل‌ و فراموش‌ شده‌.
مقررات‌ تعطیل‌ شدة‌ خدا و قانون‌های‌ نقض‌ شدة‌ اسلام‌، بار دیگر به‌ پا داشته‌ شودو حاكم‌ بر زندگی‌ اجتماعی‌ مردم‌ گردد.
شهید مطهری‌ در این‌ باره‌ می‌فرماید:
«هر مصلحی‌ كه‌ موفق‌ شود این‌ چهار اصل‌ را عمل‌ سازد، افكار و اندیشه‌ها رامتوجه‌ اسلام‌ راستین‌ سازد و بدعت‌ها و خرافه‌ها را از مغزها بیرون‌ براند، به‌ زندگی‌ عمومی‌از نظر تغذیه‌ و مسكن‌ و بهداشت‌ و آموزش‌ و پرورش‌ سامان‌ بخشد، روابط‌ انسانی‌انسان‌ها را براساس‌ برابری‌ و برادری‌ و احساس‌ اخوت‌ و همسانی‌ برقرار سازد، و ساخت‌جامعه‌ را از نظر نظامات‌ و مقررات‌ حاكم‌ طبق‌ الگوی‌ خدایی‌ اسلامی‌ قرار دهد، به‌ حداكثرموفقیت‌ نائل‌ آمده‌ است‌».
امام‌ حسین‌(ع) تاكید می‌كند كه‌ اصول‌ مزبور، مخدوش‌ و مغفول‌ واقع‌ شده‌اند. پس‌كسی‌ را طلب‌ می‌كند كه‌ برای‌ سامان‌ بخشیدن‌ به‌ ناهنجاری‌ها و احیای‌ سنت‌ها وارزش‌های‌ مقدس‌ جامعه‌ عصر نبوی‌ قیام‌ كند، و البته‌ این‌ كار بزرگ‌، مصلحی‌ خود ساخته‌و به‌ دور از شائبه‌های‌ قدرت‌ پرستی‌، دنیا دوستی‌ و رفاه‌طلبی‌ می‌خواهد كه‌ امام‌ دروصیت‌نامة‌ مذكورش‌ بر این‌ مطلب‌ تأكید می‌كند.

ابعاد احیاگری‌ و اصلاح‌طلبی‌ در نهضت‌ حسینی‌

امام‌ حسین‌(ع) حركت‌ احیاگرانه‌ و اصلاح‌ طلبانة‌ خود را در ابعاد مختلف‌ وحوزه‌های‌ گوناگون‌ آغاز كرد، كه‌ در این‌ قسمت‌ به‌ برخی‌ از مهم‌ترین‌ آنها اشاره‌ می‌شود:

الف‌) اصلاح‌ سیاسی‌ و مبارزه‌ با سلطة‌ باند اموی‌

ابوسفیان‌ در حدود بیست‌ سال‌ با پیامبر(ص) جنگید و در حدود پنج‌ شش‌ سال‌ آخر،قائد اعظم‌ تحریم‌، علیه‌ اسلام‌ بود. ولی‌ متأسفانه‌ به‌ دلیل‌ سیاست‌های‌ قومی‌ خلفا، پس‌ ازده‌ سال‌ از وفات‌ پیامبر(ص)، پسر او معاویه‌، كه‌ همیشه‌ دوش‌ به‌ دوش‌ و پا به‌ پای‌ پدرش‌ بااسلام‌ می‌جنگید، والی‌ شام‌ و سوریه‌ شد و سی‌ سال‌ بعد از وفات‌ پیغمبر، خلیفه‌ وامیرمؤمنان‌ گردید.
امویان‌، ثروت‌ و سیاست‌ را به‌ دست‌ آوردند، اما دیانت‌ را هرگز و چون‌ به‌ حكومت‌رسیدند، تظاهر به‌ دین‌ و مومن‌ نمایی‌ را به‌ جای‌ آن‌ برگزیدند و روحانیون‌ بی‌تقوا، مانندابوهریره‌ را به‌ كار گرفتند. دنیاداران‌ به‌ دلیل‌ وجود رقیبان‌ بر دنیای‌ خود هراسناك‌ بودند وگاه‌ ناخشنود، و دین‌داران‌ به‌ این‌ دلیل‌ كه‌ دین‌ در مخاطره‌ و تهدید قرار گرفته‌ بود، برمی‌آشفتند. این‌ است‌ كه‌ هم‌ زبیر و عبدالله بن‌ زبیر و... و هم‌ مقداد و ابوذر و عمار و حجرو... همگی‌ سر به‌ شورش‌ برداشتند.
در ماجرای‌ قتل‌ عثمان‌ دستة‌ قدرت‌ طلبان‌ و دنیاداران‌، بیشترین‌ دخیل‌ بودند.عمرو عاص‌ خود می‌گفت‌ كه‌ بر هیچ‌ چوپانی‌ نگذشتم‌، مگر این‌ كه‌ او را به‌ قتل‌ عثمان‌تحریك‌ كردم‌.
معاویه‌ با این‌ كه‌ پروردة‌ عثمان‌ بود، فكر كرد كه‌ از مردة‌ عثمان‌ بیشتر می‌توان‌ سودبرد، تا از زندة‌ او؛ هم‌ از نظر برانگیختن‌ احساس‌ها برای‌ بیرون‌ كردن‌ مخالفان‌ و رقیبان‌ ازصحنه‌ و هم‌ از جهت‌ قبضه‌ قدرت‌.
معاویه‌ برخی‌ را به‌ تهدید و برخی‌ را به‌ تطمیع‌ به‌ سوی‌ خویش‌ متمایل‌ كرد و علی‌هم‌چنان‌ پایدار به‌ عنوان‌ دشمن‌ اصلی‌ او باقی‌ ماند. این‌ بود كه‌ از دشنام‌ و جعل‌ احادیث‌علیه‌ او و تهمت‌ و منع‌ نقل‌ فضایل‌ او و از میان‌ بردن‌ دوستان‌ و یارانش‌ و هر كار دیگری‌كوتاهی‌ نكرد. علاوه‌ بر اینها در این‌ دوره‌، كسانی‌ چون‌ حكم‌ بن‌ عاص‌ ـ كه‌ پیامبر خدا(ص)آنان‌ را از جامعه‌ مسلمانان‌ طرد كرده‌ بود ـ به‌ فرماندهی‌ ولایات‌ گماشت‌ و مروان‌ را نیزچندان‌ قدرت‌ بخشید كه‌ به‌ جای‌ خلیفه‌ فرمان‌ می‌داد و قلمرو حكومت‌ را چندان‌ گسترش‌داد كه‌ «فلسطین‌» و «حمص‌» را هم‌ بدان‌ افزود و رهبری‌ و قیادت‌ سپاهی‌ چهارگانه‌ را به‌وی‌ سپرد و برای‌ او كه‌ پول‌ و نیروی‌ بسیار گرد آورده‌ بود، زمینه‌ای‌ ساخت‌ كه‌ در زمان‌علی‌(ع) در برابر آن‌ حضرت‌ ایستاد و خواهان‌ ادامه‌ سلطنت‌ خود شد. هر چند كه‌ معاویه‌ اززمان‌ خلیفه‌های‌ پیشین‌ به‌ فرمانداری‌ برگزیده‌ شده‌ بود، اما این‌ اقتدار و افسار گسیختگی‌را نداشت‌.
عزم‌ امام‌ حسین‌(ع) برای‌ اصلاح‌ سیاسی‌ و ساختار حكومتی‌ و تحقق‌ حكومت‌دینی‌، به‌ ویژه‌ پس‌ از مرگ‌ معاویه‌ و روی‌ كارآمدن‌ یزید، آشكارتر و راسخ‌تر شد. زیرا كه‌سلطة‌ باند اموی‌ گسترده‌تر و یزید بسی‌ بی‌پرواتر از پدر خویش‌ به‌ نابودی‌ هم‌ سنت‌ پیامبرو اصول‌ و ارزش‌های‌ دینی‌ پرداخته‌ بود. از این‌ رو در برابر بیعت‌ خواهی‌ یزید ایستاد واظهار داشت‌:
«انا لله و انا الیه‌ راجعون‌ و علی‌ الاسلام‌، السلام‌ اذ قَدْ بُلیت‌ الاُمه‌ براع‌ مثل‌ یزید»؛
همه‌ از خداییم‌ و به‌ سوی‌ او می‌رویم‌، بنابراین‌ باید با اسلام‌ خداحافظی‌ كرد كه‌امت‌ اسلامی‌ به‌ فرمانروایی‌ چون‌ یزید گرفتار آمده‌ است‌.»
«و قد سمعت‌ُ رسول‌ الله(ص) یقول‌: الخلافة‌ محرمة‌ٌ علی‌ "ال‌ ابی‌ سفیان‌...؛
من‌ از رسول‌ خدا(ص) شنیدم‌ فرمود: خلافت‌ بر دودمان‌ ابوسفیان‌ و طلقاء و فرزندان‌طلقاء حرام‌ است‌».
اگر معاویه‌ را بر منبر من‌ دیدید شكمش‌ را بشكافید. «به‌ خدا سوگند! اهل‌ مدینه‌ اورا بر منبر جدّم‌ دیدند و به‌ فرمانش‌ عمل‌ نكردند؛ از این‌ رو خدا آنان‌ را به‌ فرزندش‌ یزیدگرفتار كرد. خدا عذابش‌ را در آتش‌ بیفزاید».
این‌جاست‌ كه‌ امام‌ نوك‌ پیكان‌ اصلاح‌ خود را متوجه‌ ساختار حكومت‌ و رهبری‌جامعه‌ می‌كند و تمام‌ تلاش‌ خویش‌ را در جهت‌ افشای‌ حكومت‌ ظالم‌ و مستبد اموی‌ به‌كار می‌گیرد. و فرمود:
«فیاعجبا! و مالی‌ لا اعجب‌ و الارض‌ من‌ غاش‌ غشوم‌ و متصدق‌ ظلوم‌ و عامل‌علی‌ المومنین‌ بهم‌ غیر رحیم‌؛ شگفتا! و چرا در شگفت‌ نباشم‌ كه‌ زمین‌ در تصرف‌ مردی‌دغل‌ و ستم‌كار و مالیات‌ بگیری‌ نابكار است‌، حاكمی‌ است‌ بر مومنان‌ كه‌ نسبت‌ به‌ آنهامهربانی‌ ندارد.
و نیز فرمود:
«نحن‌ اهل‌ البیت‌ اولی‌ بولایة‌ هذا الامر علیكم‌ من‌ هولاء المدعین‌ ما لیس‌ لهم‌».ما خاندان‌ پیامبر(ص) از این‌ها كه‌ ادعای‌ دروغ‌ دارند و با شما به‌ ستم‌ و دشمنی‌ رفتارمی‌كنند به‌ ولایت‌ و رهبری‌ برتریم‌.»
بنابراین‌، اصلاح‌ ساختار حكومت‌ و رهبری‌ تشكیل‌ حكومت‌ اسلامی‌ حقیقی‌،یكی‌ از مهم‌ترین‌ ابعاد نهضت‌ حسینی‌ است‌.

ب‌) اصلاح‌ اجتماعی‌ و بدعت‌ ستیزی‌، خرافه‌زدایی‌ و احیای‌ سنت‌ نبوی‌

یكی‌ از ابعاد اصلاح‌گری‌ امام‌ حسین‌(ع) مقابله‌ با بدعت‌ها، پیدایش‌ اختلافات‌طبقاتی‌ و دور شدن‌ و انحراف‌ از سنت‌ نبوی‌ بوده‌ است‌. هنگامی‌ كه‌ صحابه‌ پیامبر(ص) وپیروان‌ علی‌(ع) به‌ این‌ ناهنجاری‌های‌ اجتماعی‌ لب‌ به‌ اعتراض‌ می‌گشودند، به‌ امر خلیفه‌شكنجه‌ می‌شدند و یا نفی‌ بلد و تبعید می‌گردیدند؛ چنان‌كه‌ ابن‌ مسعود، صحابة‌ بزرگ‌پیامبر(ص) در پای‌ منبر عثمان‌ بر او اعتراض‌ كرده‌ و پاسخ‌ عثمان‌ این‌ بود كه‌ او را از مسجداخراج‌ كنید، و مأموران‌ او را كشان‌ كشان‌ روی‌ زمین‌ كشیدند و پس‌ از بیرون‌ بردن‌ ازمسجد، آن‌ قدر او را به‌ زمین‌ كوبیدند كه‌ استخوان‌هایش‌ درهم‌ شكست‌. خلیفه‌ به‌ این‌ هم‌بسنده‌ نكرد، بلكه‌ فرمان‌ داد كه‌ حقوق‌ وی‌ را نیز قطع‌ كنند و حتی‌ عیادت‌ از او را در بستربیماری‌ ممنوع‌ كرد.
عمار یاسر صحابة‌ دیگر پیامبر نیز بارها نزد عثمان‌ شتافت‌ و به‌ روش‌ او بانگ‌اعتراض‌ داشت‌. پند عمار این‌ بود كه‌ بیت‌المال‌ را از دسترس‌ اغنیا دور نگه‌دار و به‌ شیوه‌ای‌درست‌ و عادلانه‌ بپرداز؛ و دست‌ از تعصب‌ قومی‌ بردار و خانواده‌ و منسوبان‌ خویش‌ را برمردم‌ مسلط‌ مساز! عثمان‌ این‌ بار خود با عصایش‌ بر عمار حمله‌ كرد و ضرباتی‌ چند برصورتش‌ نواخت‌. غلامانش‌ نیز به‌ پیروی‌ از وی‌، صحابة‌ پیامبر را كتك‌ زدند.
ابوذر نیز در برابر این‌ نابسامانی‌ها و كردارهای‌ ناشایست‌ تاب‌ نیاورد و روزی‌ فریادبرآورد:
«ای‌ عثمان‌! كارهای‌ تازه‌ای‌ در پیش‌ گرفته‌ای‌ كه‌ ما با آن‌ آشنایی‌ نداریم‌. به‌ خداسوگند! كردار، تو نه‌ در قرآن‌ پیدا می‌شود نه‌ در روایات‌ پیامبر. به‌ خدا سوگند! می‌بینم‌ كه‌نور حق‌ خاموش‌ می‌گردد، باطل‌ زنده‌ می‌شود و سودجویی‌ رواج‌ دارد. ای‌ ثروتمندان‌! با فقراهمراهی‌ كنید، كه‌ خداوند فرمود: به‌ آنان‌كه‌ طلا و نقره‌ها را انبار می‌كنند و در راه‌ خدا انفاق‌نمی‌نمایند، بشارت‌ بده‌ كه‌ با آهن‌ گداخته‌ پیشانی‌، پهلو و پشت‌ شما را داغ‌ می‌كنند.
پرده‌های‌ حریر آویزان‌ ساخته‌اید، متكاهای‌ دیبا تهیه‌ كرده‌اید و به‌ خوابیدن‌ روی‌بسترهای‌ نرم‌ خو گرفته‌اید، اما پیامبر خدا روی‌ حصیر می‌خوابید. غذاهای‌ رنگارنگ‌ دراختیار شماست‌، ولی‌ محمد(ص) از نان‌ جوین‌ سیر نمی‌گردید.
ابوذر به‌ شام‌ تعبید شد، اما در شام‌ كردارهایی‌ از معاویه‌ دید كه‌ كارهای‌ عثمان‌ دربرابرش‌ ناچیز می‌نمود.
هنگامی‌ كه‌ معاویه‌ «قصر الخضراء» كاخ‌ سبز را بر پا می‌داشت‌، ابوذر برایش‌ پیغام‌فرستاد: ای‌ معاویه‌! اگر این‌ كاخ‌ سبز را از بیت‌ المال‌ ساخته‌ای‌، به‌ ملت‌ خیانت‌ ورزیده‌ای‌ واگر از اموال‌ خود ساخته‌ای‌، اسراف‌ كرده‌ای‌!
این‌ حق‌ گویی‌، واكنش‌ معاویه‌ را برانگیخت‌ و او را ناگزیر ساخت‌ كه‌ برای‌ عثمان‌گزارش‌هایی‌ دروغین‌ بفرستد. از این‌ رو، طبق‌ فرمان‌ خلیفه‌، او را بر شتری‌ چموش‌ و بدخوو بی‌روپوش‌ نشاندند و مأموران‌ سنگ‌دلی‌ بر وی‌ گماشتند كه‌ شتر را با شتاب‌ می‌راندند؛آن‌گونه‌ كه‌ چون‌ به‌ مدینه‌ رسیدند گوشت‌های‌ ران‌هایش‌ فرسوده‌، و پیكرش‌ كوبیده‌ شد.
به‌ هر حال‌ عثمان‌ از تحقیر، تهدید و دشنام‌ به‌ این‌ صحابة‌ بزرگ‌ رسول‌ خداكوتاهی‌ نكرد، ولی‌ هنگامی‌ كه‌ از بستن‌ دهان‌ حق‌ گویش‌ ناامید شد، خواست‌ تا با پرداخت‌دویست‌ دینار به‌ ابوذر وی‌ را رام‌ و خاموش‌ سازد.
اما ابوذر هشیارتر و پاك‌تر از آن‌ بود كه‌ فریفتة‌ مال‌ و منال‌ دنیا شود و از این‌رو به‌فرستادة‌ عثمان‌ گفت‌:
«آیا عثمان‌ به‌ همین‌ اندازه‌ كه‌ به‌ من‌ داده‌ به‌ مسلمانان‌ دیگر هم‌ داده‌ است‌؟»نمایندة‌ عثمان‌ پاسخ‌ داد: «نه‌». ابوذر گفت‌: «پس‌ من‌ هم‌ یكی‌ از مسلمانانم‌، آنچه‌دیگران‌ طاقت‌ آن‌ را دارند من‌ هم‌ طاقت‌ آن‌را دارم‌! پول‌ها را باز گردانید.»
عثمان‌ چاره‌ای‌ جز تبعید ابوذر نیافت‌ و گواهی‌ پیامبر بر راست‌گویی‌ و درست‌كاری‌ابوذر را، كه‌ علی‌(ع) بر آن‌ تاكید داشت‌، ناشنیده‌ انگاشت‌.
شگفت‌ این‌كه‌ از ترس‌ خلیفه‌ جز علی‌(ع) و حسین‌(ع) و عمار و عقیل‌، هیچ‌مسلمانی‌ به‌ بدرقة‌ این‌ صحابی‌ صادق‌ و صالح‌ نشتافت‌.
آری‌، ابوذر به‌ جرم‌ اعتراض‌ به‌ كج‌ رفتاری‌های‌ خلیفه‌ به‌ بیابان‌ بی‌آب‌ و علف‌ ربذه‌تبعید شد و در آن‌جا تنها جان‌ باخت‌.
هنگامی‌ كه‌ عثمان‌ دستور داد عمار یاسر را به‌ خاطر اعتراض‌هایش‌ علیه‌ اسراف‌كاری‌های‌ مزبور، كتك‌ بزنند، عایشه‌ بر وی‌ فریاد زد:
«كه‌ این‌ موی‌ و جامه‌ و كفش‌ پیامبر است‌ كه‌ هنوز نفرسوده‌ است‌، ولی‌ شما سنتش‌را از میان‌ برده‌اید.»
در این‌ اوضاع‌ و احوال‌، معاویه‌ توانست‌ با ترفند و سیاست‌ بازی‌، هنگام‌ مصاف‌ باعلی‌(ع) در طلیعة‌ شكست‌، با افراشتن‌ قرآن‌ به‌ نوك‌ نیزه‌ها مردم‌ را بفریبد و ماجرای‌حكمیّت‌ را تحمیل‌ كند و قرآن‌ ناطق‌ را از مردم‌ بگیرد و با به‌ شهادت‌ رساندن‌ عمار یاسر ومومنان‌ دیگر، باز هم‌ در حفظ‌ قدرت‌ خویش‌ پیروز و كام‌یاب‌ باشد. ماجرای‌ جمل‌ و نهروان‌در هر صورت‌، برخاسته‌ از این‌ ستیز است‌.
هم‌چنین‌ با تداوم‌ بخشیدن‌ به‌ سیاست‌ تهدید و تطمیع‌ مردم‌ در دوران‌ امام‌حسن‌(ع) توانست‌ از وحدت‌ و پیروزی‌ لشگر آن‌ حضرت‌ پیش‌گیری‌ كند و با تحمیل‌قرارداد صلح‌، نتیجه‌ را به‌ سود خود تغییر دهد.
نفوذ در میان‌ نیروهای‌ وفادار به‌ امام‌ و توطئه‌ برای‌ از میان‌ بردن‌ آن‌ حضرت‌، كه‌متاسفانه‌ كارساز هم‌ واقع‌ گردید، غرور و گردن‌ فرازی‌ و نخوتی‌ را در پی‌ داشت‌ كه‌جاودانگی‌ حكومت‌ اموی‌ را در ذهنش‌ ترسیم‌ می‌ساخت‌، لذا با موروثی‌ كردن‌ سلطنت‌ درخاندان‌ خویش‌ و بیعت‌ گرفتن‌ از مردم‌ برای‌ یزید، آشكارا بدعتی‌ دیگر نهاد و دگر بار سر ازسنت‌ برتافت‌.
اینك‌ كه‌ برخی‌ صحابه‌ پیامبر از میان‌ امت‌ رخت‌ بر بسته‌ و به‌ دیار باقی‌ شتافته‌اندو نه‌ تنها علی‌ و حسن‌ به‌ شهادت‌ رسیده‌اند، بلكه‌ عمار یاسر و ابوذر و حجر بن‌ عدی‌ وصعصعة‌ بن‌ سوهان‌ نیز به‌ ایشان‌ پیوسته‌اند، و دیری‌ نمی‌پاید كه‌ مقداد و رشید هجری‌نیز دستگیر و مصلوب‌ می‌شوند. حسین‌(ع) به‌ عنوان‌ فرزند پیامبر و وارث‌ او، در برابرارتجاع‌، فساد بدعت‌، ستمگری‌ و منكری‌ كه‌ جامعه‌ اسلامی‌ را در برگرفته‌ بود، چه‌ واكنشی‌باید نشان‌ دهد؟
اكنون‌ كه‌ به‌ جای‌ خانة‌ ساده‌ پیامبر و مسجد مدینه‌، كاخ‌ سبز معاویه‌ و قصرهای‌كوفه‌ و شام‌ خودنمایی‌ می‌كند، و به‌ جای‌ محمد(ع) و علی‌(ع)، شرك‌ پیشه‌گان‌ منافق‌،حكم‌روایی‌ می‌كنند و بدتر از آن‌، جوان‌ جاهل‌ و شراب‌خوار و عیاشی‌ كه‌ جز به‌شراب‌خواری‌ و میمون‌ بازی‌ و قمار بازی‌ و سگ‌بازی‌ و لودگی‌ و شهوت‌رانی‌ به‌ چیزی‌نمی‌اندیشد، به‌ عنوان‌ خلیفة‌ مسلمانان‌ بر كرسی‌ سلطنت‌ می‌نشیند و به‌ زور می‌خواهد ازبزرگان‌ قوم‌ حتی‌ فرزندان‌ پیامبر بیعت‌ بگیرد.
این‌ جاست‌ كه‌ حسین‌(ع) به‌ عنوان‌ مصلح‌ اجتماعی‌ و احیاگر سنت‌ فراموش‌ شده‌پیامبر(ص) وارد مبارزه‌ می‌شود و صریحاً بیان‌ می‌كند:
«انما خرجت‌ُ لِطَلَب‌ِ الاْصِْلاح‌ فی‌ امة‌ جدی‌؛ همانا من‌ برای‌ اصلاح‌ امت‌ جدم‌ و ازبین‌ بردن‌ انحراف‌ها و بدعت‌ها و ناهنجاری‌های‌ اجتماعی‌ دست‌ به‌ قیام‌ زدم‌».
و هم‌چنین‌ در نامه‌ای‌ به‌ سران‌ قبایل‌ بصره‌ می‌نویسد:
«و قد بَعَثْت‌ُ رسوُلی‌ الیكم‌ بهذا الكتاب‌ و انا اَدْعوُكم‌ الی‌ِ كتاب‌ِ الله‌ و سنّة‌نبیّه‌(ص)، فان‌ّ السنة‌ قد اُمیتت‌ و ان‌ البدعة‌ قد اُحیْیَت‌ِ و اِن‌ تسمعوا قولی‌ و تطعیوا امری‌،اَهْدِكم‌ سَبیل‌َ الرّشاد(ع)؛ اینك‌ پیك‌ خود را با این‌ نامه‌ به‌ سوی‌ شما می‌فرستم‌. شما رابه‌ كتاب‌ و سنت‌ پیامبر دعوت‌ می‌كنم‌، زیرا در شرایطی‌ قرار گرفته‌ایم‌ كه‌ سنت‌ پیامبر به‌كلی‌ از بین‌ رفته‌ و بدعت‌ها زنده‌ شده‌ است‌. اگر سخن‌ مرا بشنوید و امر مرا اطاعت‌ كنید،شما را به‌ راه‌ راست‌ هدایت‌ خواهم‌ كرد».
3ـ اصلاح‌ فرهنگی‌ و مقابله‌ با ناهنجاری‌ها
یكی‌ دیگر از ابعاد حركت‌ اصلاحی‌ امام‌ حسین‌(ع) افشاگری‌ به‌ ناهنجاری‌های‌فرهنگی‌ و اخلاقی‌ می‌باشد كه‌ ناشی‌ از عملكرد بد حكومت‌ است‌. امام‌(ع) در سخنرانی‌خود در «منی‌» به‌ این‌ موضوع‌ اشاره‌ می‌كند و می‌فرماید:
«ای‌ دانشمندان‌ و روشن‌فكران‌! شما گروهی‌ هستید كه‌ بر دانش‌ و نیكی‌ وخیرخواهی‌ شهرت‌ یافته‌اید...شما به‌ چشم‌ خود می‌بینید كه‌ پیمان‌های‌ الهی‌ رامی‌شكنند و با قوانین‌ خدا به‌ مخالفت‌ برمی‌خیزند. افراد كور و لال‌ و زمین‌گیر در كشوراسلامی‌ بدون‌ سرپرست‌ و مراقب‌ مانده‌اند و به‌ آنها رحم‌ نمی‌شود. با سازش‌كاری‌ وهمكاری‌ و مسامحه‌ با ستمگران‌ خود را آسوده‌ می‌دارید. زمام‌ امور در دست‌ كسانی‌ است‌كه‌ عالم‌ به‌ دین‌ خدا نیستند. ستمگران‌ را بر مقدرات‌ خود مسلط‌ ساختید».
آن‌ حضرت‌ در ادامه‌، به‌ ناهنجاری‌های‌ فرهنگی‌ و اخلاقی‌، مانند: رواج‌ ستمگری‌،گسترش‌ فساد و فحشاء در جامعه‌، تضییع‌ حقوق‌ مستضعفان‌، بی‌تفاوتی‌ مردم‌ در برابرحرمت‌ شكنی‌ مقدسات‌، بی‌توجهی‌ مردم‌ به‌ شكستن‌ حریم‌ِ حرمت‌ قرآن‌ و سنت‌ پیامبر،نفوذ یافتن‌ شبهه‌پراكنان‌ در مراكز فرهنگی‌، دنیاگرایی‌ و دنیازدگی‌ دانشمندان‌، سپرده‌شدن‌ امور فرهنگی‌ به‌ دست‌ تنگ‌مایگان‌ علمی‌، انحراف‌ از آموزه‌ها و ارزش‌های‌ دینی‌اشاره‌ می‌كند.
آن‌ حضرت‌ در راه‌ عراق‌ در منطقه‌ «ذی‌ حسم‌» ایستاده‌، حمد و ثنای‌ خداوند به‌جای‌ آورد و فرمود:
«اِنّه‌ قَدْ نَزَل‌ بنا مِن‌ الاَمِرْ ما قد ترون‌، و ان‌ّ الدنیا قَدْ تَغیّرت‌ْ و تَنَكرت‌ْ و اَدْبَرَمعروفها، وَ اسْتَمَّرت‌ْ جِدّاً و لم‌ یبق‌ اِلاّ صُبابَة‌ٌ كَصبابِة‌ِ الاِناء، و خَسیس‌ عَیش‌ٍ كالمرعی‌االوَبیل‌، اَلا ترون‌ اَن‌َّ الحق‌ لایعمل‌ به‌ و ان‌َّ الباطل‌ لایتناهی‌ عنه‌، لَیَرغَب‌َ المؤمن‌ فی‌ لقاءالله‌ محُقاً، فانی‌ لا اَری‌ الموت‌ اِلاّ سعادة‌ً (شهادة‌ً) و لاالحیاة‌ مع‌ الظالمین‌ اِلاّ بَرَما. ان‌َّالناس‌ عبید الدنیا و الدین‌ لَعِق‌ٌ علی‌ السنتهم‌ یحوطونه‌ مادرَّت‌ علی‌ معاشیهم‌ فاذامُحِصّوا بالبلاء قل‌ّ الدیانون‌؛ كار ما به‌ این‌جا كشیده‌ است‌ كه‌ می‌بینید. چهرة‌ دنیادگرگون‌ و ناسازگار شده‌، نیكی‌اش‌ پشت‌ كرده‌، با شتاب‌ در گذر است‌ و از آن‌، جز اندكی‌همچون‌ ته‌ ماندة‌ ظروف‌ بیش‌ نمانده‌ است‌ كه‌ آن‌ نیز زندگی‌ پستی‌ است‌، همچون‌چراگاهی‌ سخت‌ و خطرناك‌. آیا نمی‌بینید كه‌ به‌ حق‌ عمل‌ نمی‌كنند و از باطل‌ بازنمی‌دارند؟! در چنین‌ شرایطی‌ مؤمنان‌ را بایسته‌ است‌ كه‌ خواهان‌ دیدار خدا ]و شیفتة‌شهادت‌[ باشند كه‌ من‌ چنین‌ مرگی‌ را جزء سعادت‌ ]شهادت‌[ و زندگی‌ در كنار ظالمان‌ راجز ننگ‌ و خواری‌ نمی‌بینم‌. حقاً كه‌ مردم‌ بندگان‌ دنیایند و دین‌، ناچیزی‌ بی‌جان‌ برزبانشان‌ است‌ ]لقلقه‌ زبان‌[ كه‌ بر گردش‌ تا آنجا حلقه‌ می‌زنند كه‌ دنیاشان‌ در فراخ‌ باشد وهر گاه‌ با بلا آزموده‌ شوند، دینداران‌ اندك‌ گردند.»
و هم‌چنین‌ آن‌حضرت‌ در منطقه‌ «بیضه‌» برای‌ هر دو سپاه‌ (سپاه‌ خودش‌ و سپاه‌حرّ) سخن‌ گفت‌ و آنها را به‌ ناهنجاری‌های‌ فرهنگی‌ جامعه‌ و انحرافی‌ كه‌ حاصل‌ شده‌ آگاه‌كرد و فرمود:
«ایها الناس‌: اِن‌ّ رسول‌ُ اللّ"ه‌(ص) قال‌:
مَن‌ رَای‌ سلطاناً جائراً مُستحلاً لِحرُم‌ الله‌، ناكثاً لِعهدالله‌، مخالفاً لِسُنة‌ِ رسول‌ِ اللّ"ه‌یُعمل‌ُ فی‌ عبادِالله‌ باِلاثم‌ و العدوان‌ فَلَم‌ یُغیر علیه‌ بِفعل‌ِ و لاقول‌، كان‌ حقاً علی‌ الله‌ اَن‌یدخله‌ اَلا و ان‌ّ هؤلاء قَد لَزِموُا طاعة‌ الشیطان‌، وَ تركوا طاعة‌ الرحمن‌، و اظهروا الفَساد،و عطلوا الحدود، وَ استأثروا بالفی‌، و احلوا حرام‌ الله‌، و حرموا حلاله‌ُ، و انا احق‌ّ مِن‌غیر»؛ هان‌ ای‌ مردم‌! همانا رسول‌ خدا(ص) فرمود:
هر كه‌ فرمان‌روایی‌ ستمگر را ببیند كه‌ حرام‌های‌ خدا را حلال‌ می‌شمرد، پیمان‌خدا را می‌شكند، با سنت‌ رسول‌ خدا(ص) مخالفت‌ كرده‌، در میان‌ بندگان‌ خدا با گناه‌ وتجاوز رفتار می‌كند و او با كردار و گفتار خود بر او قیام‌ نكند، بر خداست‌ كه‌ او را در جای‌گاه‌]پست‌ و عذاب‌ آور[ آن‌ ستمگر در آورد.
بدانید اینان‌ به‌ پیروی‌ از شیطان‌ چسبیده‌، اطاعت‌ خدای‌ رحمان‌ را ترك‌ گفته‌،تباهی‌ها را آشكار ساخته‌، حدود خداوند را تعطیل‌ كرده‌، بیت‌المال‌ را در انحصار خوددرآورده‌، حرام‌ خدا را حلال‌ و حلال‌ خدا را حرام‌ ساخته‌اند و من‌ از هر كس‌ دیگر سزاوارترم‌كه‌ بر اینان‌ شوریده‌ و در برابرشان‌ بایستم‌».

نتیجه‌

حركت‌ احیاگرانه‌ و اصلاحی‌ امام‌ حسین‌(ع) حركتی‌ است‌ كه‌ شامل‌ تمام‌ زوایای‌جامعه‌ آن‌ روز و جوامع‌ بعدی‌ می‌گردد، همه‌ نواقص‌ و كاستی‌ها را شناسایی‌ می‌كند و طرح‌و برنامه‌هایی‌ را بر اساس‌ مبانی‌ قرآن‌ و سنت‌ پیامبر(ص) و سیرة‌ علی‌(ع) برای‌ مقابله‌ باآنها عرضه‌ می‌دارد.
نمی‌توان‌ و نباید هیچ‌ یك‌ از ابعاد و جنبه‌های‌ اصلاحات‌ را نادیده‌ انگاشت‌ وبعضی‌ را شدت‌ بخشید و از برخی‌ چشم‌ پوشید و از شتاب‌ بازداشت‌. اگر بنا داریم‌ حسین‌واردر همة‌ ابعاد اصلاحاتی‌ را دنبال‌ كنیم‌، باید با حفظ‌ مبانی‌ قرآنی‌ و دینی‌ و در چار چوب‌ارزشهای‌ اسلامی‌ چنین‌ كنیم‌.
مقام‌ معظم‌ رهبری‌ در خطبه‌های‌ نماز جمعه‌ و سخنرانی‌های‌ عمومی‌، اصول‌ وابعاد مختلف‌ اصلاحات‌، در جامعه‌ امروز را بیان‌ فرمودند، كه‌ بدون‌ شرح‌ و تفصیل‌،فهرستی‌ از آنها را ذكر می‌كنیم‌. باشد كه‌ فرمایشات‌ ـ معظم‌ له‌ ـ كه‌ ترجمان‌ بی‌بدیل‌ وكم‌نظیرِ سیرة‌ اهل‌ بیت‌ و خصوصاً اباعبدالله‌ الحسین‌(ع) می‌باشد، مورد توجه‌ همة‌مسئولان‌ و مردم‌ قرار گیرد.
ایشان‌ فرمودند:
1ـ ما احتیاج‌ داریم‌ كه‌ دستگاه‌ اداری‌مان‌ مقرراتی‌ داشته‌ باشد كه‌ برای‌ همه‌یكسان‌ باشد و در آن‌، تبعیض‌ نباشد. اگر بود، فساد است‌ و فساد باید اصلاح‌ شود؛
2ـ باید رشوه‌ و ارتشا نباشد و اگر بود، فساد است‌ و باید اصلاح‌ گردد؛
3ـ راه‌های‌ كسب‌ ثروت‌ مشروع‌ باشد. اگر كسانی‌ از راه‌های‌ نامشروع‌ كسب‌ ثروت‌كردند، این‌ فساد است‌ و باید اصلاح‌ شود؛
4ـ اگر كسانی‌ از امتیازات‌ بی‌جا استفاده‌ كرده‌اند، ثروت‌های‌ باد آورده‌ پیدا كردند ودیگران‌ را به‌ قیمت‌ این‌ كه‌ خودشان‌ ثروت‌مند شوند، فقیر كردند، این‌ فساد است‌ و بایداصلاح‌ شود؛
5ـ اگر در جامعه‌، امتیازهای‌ انحصاری‌ به‌ وجود آوردند و همه‌ نتوانستند ازفرصت‌های‌ برابر استفاده‌ كنند، این‌ فساد است‌ و باید اصلاح‌ شود؛
6ـ اگر مردم‌ دچار بی‌ انضباطی‌اند، به‌ خصوص‌ مسئولان‌ بخش‌های‌ ادارة‌ كشور،بی‌انضباط‌اند و انضباط‌ اجتماعی‌ نیست‌، این‌ فساد است‌؛
7ـ در جوانان‌ اگر ملكات‌ انسانی‌، یعنی‌ شجاعت‌، صفا، صدق‌، نشاط‌، فعالیت‌، وكار،رشد پیدا نمی‌كند این‌ فساد است‌ و باید اصلاح‌ شود؛
8ـ اگر اعتیاد در جامعه‌ هست‌، این‌ فساد است‌؛
9ـ اگر وظیفه‌شناسی‌ در مسئولان‌ نیست‌، این‌ فساد است‌؛
10ـ اگر جرم‌ و جنایت‌ هست‌، اگر دسترسی‌ به‌ قضاوت‌ عادلانه‌ نیست‌، اگررسیدگی‌های‌ قضایی‌ طولانی‌ می‌شود و پرونده‌ها تا مدت‌ها می‌ماند، این‌ فساد است‌ وباید اصلاح‌ گردد و باید از جرم‌ و جنایت‌ پیش‌گیری‌ كرد.
منبع:مجمع جهانی اهل البیت
جمعه 27/11/1391 - 13:53
اهل بیت
نویسنده:محمد تقی‌ جعفری ،‌ علی‌ خشنودمقدم‌

مقدمه‌

مهم‌ترین‌ موضوعی‌ كه‌ در انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) توجه‌ مردم‌ را به‌ خود جلب‌نموده‌، جنبه‌ تاریخی‌ و داستان‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) است‌، زیرا اوج‌ مجد و عظمت‌انسانی‌ در قهرمانان‌ كربلا ـ مخصوصاً در شخصیت‌ بی‌نظیر امام‌ حسین‌(علیه السلام) ـ متجلّی‌است‌. امام‌ حسین‌(علیه السلام) با عده‌ كم‌ در مقابل‌ دشمنان‌ بسیار قابل‌ مقایسه‌ نبود و امید هیچ‌نوع‌ پیروزی‌ ظاهری‌ وجود نداشت‌.
امّا چون‌ پای‌ ایمان‌ و عقیده‌ و مرام‌ و دفاع‌ از مظلوم‌ در میان‌ بود از عزیزترین‌چیزهای‌ خود كه‌ مال‌، جان‌، زن‌ و فرزند بود با اخلاص‌ و فداكاری‌ گذشتند.
انقلاب‌ حسین‌(علیه السلام) نمایش‌ دهنده‌ عزت‌ و اقتدار یاران‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) و خواری‌ وزبونی‌ فكری‌ و اخلاقی‌ حكومت‌ اموی‌ و عمال‌ و مزدوران‌ آنان‌ بود.
تاریخ‌، شاهد فجیع‌ترین‌ حادثه‌ سال‌ شصت‌ و یك‌ هجری‌ است‌ كه‌ انقلابیون‌قهرمان‌ در نهایت‌ مظلومیت‌ به‌ خاك‌ و خون‌ كشیده‌ شدند.
انقلاب‌ اباعبدالله‌(علیه السلام) مظهر و تجلی‌ صفات‌ عالی‌ انسانی‌ بود. یاران‌ آن‌ حضرت‌ دل‌در گرو امام‌(علیه السلام) داشتند و از پرتو افشانی‌ آن‌ وجود نازنین‌ نور و روشنایی‌ می‌گرفتند.
كربلا صحنه‌ ظهور و بروز همت‌ و مردانگی‌ یاران‌ حسین‌(علیه السلام) بودكه‌ برای‌ رسیدن‌ به‌لقای‌ پروردگار داوطلبانه‌ لباس‌ رزم‌ می‌پوشیدند تا در مصاف‌ دشمن‌ غدّار وفاداری‌ خود رابه‌ حسین‌(علیه السلام) به‌ اثبات‌ برسانند.
انقلاب‌ حسین‌(علیه السلام) علل‌ و عوامل‌ مختلف‌ دارد. در واقع‌ ریشه‌های‌ هر انقلاب‌ راباید در نظام‌ اجتماعی‌ جست‌ و جو كرد كه‌ انقلاب‌ در آن‌ به‌ وجود آمده‌ است‌.
باید دید چه‌ علل‌ و عوامل‌ و شرایطی‌، زمینه‌ساز انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) شدند.شرایط‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ای‌ كه‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) در آن‌ به‌ وقوع‌ پیوست‌ و اوضاع‌ وشرایطی‌ كه‌ موجب‌ این‌ انقلاب‌ شد و آثاری‌ كه‌ این‌ انقلاب‌ در حیات‌ جامعه‌ اسلامی‌ از خودبه‌جا گذاشت‌ از جمله‌ مباحثی‌ است‌ كه‌ باید در بحث‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) و اصلاحات‌ موردبررسی‌ و كنكاش‌ قرار گیرد. زمانی‌ كه‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) به‌ امامت‌ رسید، كسانی‌ به‌ ظاهرادعای‌ مسلمانی‌ داشتند ولی‌ در باطن‌ كافر بودند. عدّه‌ای‌ از افراد هم‌ بودند كه‌ اقوامشان‌ درجنگ‌های‌ اسلامی‌ كشته‌ شده‌ بودند وبالاخره‌ عدّه‌ای‌ هم‌ بودند كه‌ هدفشان‌ خشكاندن‌ریشه‌ اسلام‌ و به‌ دست‌ گرفتن‌ قدرت‌ و حكومت‌ بود.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) از آغاز این‌ جنبش‌ ضد اسلامی‌ در همه‌ صحنه‌ها ناظر و مراقب‌بود، مدتی‌ در دوران‌ حكومت‌ امام‌ علی‌(علیه السلام) وهمراه‌ با برادر بزرگوارش‌ امام‌ حسن‌(علیه السلام) ومدتی‌ هم‌ در زمان‌ حكومت‌ كوتاه‌ امام‌ حسن‌(علیه السلام) بانیروهای‌ منحرف‌ و كج‌اندیش‌مسلمان‌نما مبارزه‌ كرد. اینك‌ پس‌ از شهادت‌ امام‌ حسن‌(علیه السلام) در صحنه‌ مبارزه‌ با كافران‌،ملحدان‌ و منافقان‌ تنها مانده‌ بود. امام‌ حسین‌(علیه السلام) انحراف‌ امت‌ اسلامی‌ را از خط‌ اسلام‌وقرآن‌ و سیره‌ پیامبر اكرم‌(ص) وعلی‌(علیه السلام) به‌ چشم‌ خود می‌دید.
حسین‌(علیه السلام) روشی‌ راكه‌ معاویه‌ وعمال‌ مزدورش‌ برای‌ به‌ انحراف‌ كشاندن‌ امت‌اسلامی‌ در پیش‌ گرفته‌ بودند، مشاهده‌ می‌كرد. اومی‌ دید كه‌ مردم‌ بی‌گناه‌ به‌ دلیل‌مخالفت‌ با مطامع‌ پست‌ قدرت‌ حاكم‌ دچار گرسنگی‌ و فشار و شكنجه‌ می‌شوند. او می‌دیدكه‌ احكام‌ اسلام‌ توسط‌ عالمان‌ دربار مورد تعرض‌ قرار گرفته‌ و برای‌ تأمین‌ منافع‌ سیاسی‌ واجتماعی‌ حكومت‌ بدعت‌های‌ بی‌شماری‌ در دین‌ اسلام‌ به‌ وجود آمده‌ است‌؛ حلال‌ خدا راحرام‌ و حرام‌ خدا را حلال‌ كردند. فسق‌ و فجور و بی‌عدالتی‌ وفساد، امت‌ اسلام‌ راتهدیدمی‌كرد.
اجتماعی‌ كه‌ تحت‌ سلطه‌ حكومت‌ اموی‌ قرار داشت‌ با حرف‌ و شعاراصلاح‌پذیرنبود.
حرف‌های‌ خدایی‌ در دل‌های‌ بیمار و مرده‌ هیچ‌ تأثیری‌ ندارد. جامعه‌ به‌ بند كشیده‌شده‌، شدیداً به‌ رهبری‌ مصلح‌ نیاز داشت‌ تا با اصلاح‌ فكری‌ و اخلاقی‌ جامعه‌، افكارمسموم‌ اجتماع‌ را از دل‌ها و ذهن‌های‌ منحرف‌ پاك‌ كند.
جامعه‌ اسلامی‌ به‌ یك‌ پالایش‌ عمیق‌ فكری‌ و روحی‌ نیاز داشت‌ تا از انحراف‌ وفساد و بی‌عدالتی‌ نجات‌ پیدا كند.امام‌ حسین‌(علیه السلام) برای‌ سامان‌ دادن‌ اوضاع‌ اسف‌بار امت‌اسلامی‌ رسالتی‌ بر عهده‌ داشت‌ كه‌ می‌بایست‌ بدان‌ جامه‌ عمل‌ می‌پوشاند. ایشان‌ برای‌حفظ‌ مصالح‌ عمومی‌ مسمانان‌، دفاع‌ از حق‌ مظلوم‌، بقا و عظمت‌ اسلام‌ و حكومت‌ قران‌ به‌خاطر مسئولیت‌ بزرگ‌ امامت‌، برای‌ حفظ‌ ناموس‌ و شرف‌ مردم‌، به‌ خاطر امر به‌ معروف‌ ونهی‌ از منكر و برای‌ اصلاح‌ حال‌ امت‌ قیام‌ كرد. با قیام‌ خود سرمشق‌ و الگویی‌ شد برای‌مبارزه‌ با ستم‌گران‌ و مفسدان‌ در همه‌ اعصار و قرون‌ و تا زمانی‌ كه‌ زمین‌ در سیطره‌ ظلم‌وستم‌ و فساد قرار دارد. آری‌ مجاهدت‌های‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) و یارانش‌ عملی‌ شد و انقلاب‌او به‌ وقوع‌ پیوست‌.

مفهوم‌ واژه‌ اصلاح‌

واژه‌ اصلاح‌ در مقابل‌ واژه‌ افساد است‌. اصلاح‌ به‌ معنای‌ به‌ صلاح‌ آوردن‌، سر وسامان‌ دادن‌، آراستن‌ ونیكی‌ كردن‌ به‌ كسی‌ است‌. اصلاح‌ به‌ هر نوع‌ تغییری‌ ـ سیاسی‌ یااجتماعی‌ ـ گفته‌ می‌شود.
واژه‌ (رفورم‌ = اصلاح‌) در كاربرد روزمره‌ معمولاً مفاهیم‌ پیشرفت‌، ترقی‌ و نوسازی‌رابه‌ ذهن‌ متبادر می‌كند. اما معانی‌ آن‌ در مباحثات‌ میان‌ گروه‌های‌ دینی‌ و مذهبی‌ به‌ این‌اندازه‌ محدود نیست‌، بلكه‌ در متن‌ موضوعاتی‌ بی‌نهایت‌ متفاوت‌ به‌ ـ كار می‌رود و به‌ طیف‌گسترده‌ای‌ از مسائل‌ فردی‌ و اجتماعی‌ ـ به‌ ویژه‌ مسائل‌ و موضوعات‌ دینی‌ ـ اشاره‌ وعنایت‌ دارد.
اصلاح‌ و افساد، دو واژه‌ متضاد در قرآن‌ است‌ كه‌ بارها در قرآن‌ مطرح‌ شده‌اند. این‌واژه‌های‌ اجتماعی‌ و اعتقادی‌ دو به‌ دو در برابر هم‌ قرار می‌گیرند تا بهتر شناخته‌ شوند؛مثل‌ واژه‌هایی‌ از قبیل‌: ایمان‌ و كفر، علم‌ و جهل‌، عدل‌ و ظلم‌، خیر و شر، شكر و كفران‌،وحدت‌ و اختلاف‌، هدایت‌ و ضلالت‌ و غیره‌...
این‌ واژه‌ها از آن‌ جهت‌ در كنار یك‌دیگر قرار گرفتند كه‌ یكی‌ باید نفی‌ و طرد شود ودیگری‌ به‌ مورد اجرا گذاشته‌ شود، تا مرز میان‌ اصلاح‌ و افساد مشخص‌ گردد.
مورد استفاده‌ «اصلاح‌» در قرآن‌، گاهی‌ «اصلاح‌ اجتماع‌» و گاهی‌ «اصلاح‌ ذات‌البین‌» و زمانی‌ «اصلاح‌ محیط‌ خانوادگی‌» است‌.
هدف‌ از مفهوم‌ واژه‌ اصلاح‌، در مباحث‌ مطروحه‌، اصلاح‌ در سطح‌ اجتماع‌ و به‌عبارت‌ كامل‌تر، اصلاح‌ اجتماعی‌ است‌.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) و اندیشه‌ اصلاح‌طلبی‌
امامان‌ شیعه‌، در زمانی‌ كه‌ جامعه‌ اسلامی‌ گرفتار انحراف‌ و انحطاط‌ و افساد بود؛برای‌ اصلاح‌ آن‌، دست‌ به‌ قیام‌ می‌زدند. در همان‌ حال‌ زمینه‌ انقلاب‌ احتماعی‌ را فراهم‌می‌آوردند. امام‌ حسین‌(علیه السلام) نیز به‌ عنوان‌ یك‌ مصلح‌ دست‌ به‌ قیام‌ زد. تا زمینه‌ اصلاح‌اجتماعی‌ را فراهم‌ آورد.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) در زمان‌ معاویه‌ خود را برای‌ قیام‌ آماده‌ می‌كرد. بزرگان‌ صحابه‌ رادر مِنی‌" جمع‌ و برای‌ آنها سخنرانی‌ كرد. آنها را با حقایق‌ موجود جامعه‌ آشنا كرد و با بیان‌اوضاع‌ و احوال‌ جامعه‌ برای‌ آن‌ها فرمود: شما هستید كه‌ چنین‌ وظیفه‌ای‌ دارید.آن‌ حدیث‌معروف‌ كه‌ در تحف‌ العقول‌ مسطور است‌ این‌ جریان‌ را كاملاً نشان‌ می‌دهد و این‌ كه‌امام‌حسین‌(علیه السلام) چگونه‌ فكر می‌كرده‌ است‌.
حسین‌(علیه السلام) دراواخر عمر معاویه‌ نامه‌ای‌ به‌ او می‌نویسد واو را زیر رگبار ملامت‌ خودقرار می‌دهد و از آن‌ جمله‌ می‌گوید: معاویة‌ بن‌ ابوسفیان‌! به‌ خدا قسم‌ من‌ از این‌ كه‌ الان‌ باتو نبرد نمی‌كنم‌، می‌ترسم‌ در بارگاه‌ الهی‌ مقصر باشم‌. ]یعنی‌ خیال‌ نكن‌ اگر حسین‌ امروزساكت‌ است‌، در صدد قیام‌ نیست‌.[ من‌ دنبال‌ یك‌ فرصت‌ مناسب‌ هستم‌ تا قیام‌ من‌ مؤثرباشد و مرا در راه‌ آن‌ هدفی‌ كه‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ آن‌ كوشش‌ می‌كنم‌، یك‌ قدم‌ جلو ببرد.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) زمانی‌ كه‌ از مكه‌ بیرون‌ می‌آید در وصیت‌نامة‌ معروف‌ خود خطاب‌به‌ برادرش‌ محمد حنفیه‌، به‌ كار خود عنوان‌ «اصلاح‌» وبه‌ خود عنوان‌ «مصلح‌» داد.
در آن‌جا چنین‌ نوشت‌: «اِنّی‌ لَم‌ْ اَخْرُج‌ْ اَشراً وَ لا بَطِراً وَ لا" مُفْسِداً و لا" ظالِماً،اِنّما خَرجْت‌ُ لِطَلِب‌ الاصلاح‌ِ فی‌ اُمّة‌ِ جَدَّی‌ِ، اُریدُ اَن‌ْ اَمْرَ بِالْمَعروف‌ِ و اَنْهی‌عن‌ِ المُنكَرِ وَ اَسِیرَ بِسیَرة‌ِ جَدَّی‌ِ وَ اَبی‌؛
قیام‌ من‌، قیام‌ فردی‌ جاه‌طلب‌ یا كام‌جو یا آشوب‌گر و یا ستم‌گر نیست‌. در جست‌ وجوی‌ اصلاح‌ كار امت‌ جدم‌ به‌پا خاسته‌ام‌، اراده‌ دارم‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منكر كنم‌ و به‌سیرت‌ رسول‌ خدا (ص) جدم‌ و پدرم‌ علی‌(علیه السلام) رفتار نمایم‌».
امام‌ حسین ‌(علیه السلام) به‌ عنوان‌ یك‌ مصلح‌ اجتماعی‌ با حركت‌ خاص‌ خود در زمانی‌ كه‌مسیر اسلام‌ و اجتماع‌ مسلمین‌ به‌ انحراف‌ گراییده‌ بود، زمینه‌ یك‌ اصلاح‌ اجتماعی‌ بزرگ‌را فراهم‌ می‌سازد.
یاران‌ و طرفداران‌ حق‌ را به‌ تهذیب‌ نفس‌ و تقوای‌ الهی‌ دعوت‌ می‌كند و به‌ این‌نكته‌ واقف‌ است‌ كه‌ اصلاح‌ فردی‌ بدون‌ توجه‌ به‌ اصلاح‌ اجتماعی‌ سودی‌ ندارد و اصلاح‌اجتماعی‌ بدون‌ اصلاح‌ فردی‌، عملی‌ عقیم‌ و ابتر است‌. امام‌ حسین‌(علیه السلام) به‌ عنوان‌ یك ‌مصلح‌، چندین‌ سال‌ موضوع‌ امر به‌ معروف‌ و اصلاح‌ فردی‌ و اجتماعی‌ را برای‌ حفظ ‌سنت‌های‌ اصیل‌ اسلامی‌ به‌ عنوان‌ یك‌ اصل‌ اساسی‌ یادآوری‌ می‌نماید.
یك‌ متفكر اسلامی‌ چنین‌ می‌گوید:
« درد آشنایی‌، روشن‌ بینی‌، آرمان‌ خواهی‌ و اصلاح‌ طلبی‌، انسان‌ را حر و آزاد و با شهامت‌ بارمی‌آورد . انسان‌ِ درد آشنای‌ روشن‌ بین‌ِ آرمان‌خواه‌ِ اصلاح ‌طلب‌ نخست ‌می‌كوشد تا خود را اسیر هیچ‌ قید و بندی‌ نكند و در دام‌ عنوانی‌، مقامی‌ وظیفه‌ای‌، درآمدی ‌و... نیفتد. این‌ چنین‌ كسی‌ سپس‌ آنچه‌ را دید و دانست‌ و درك‌ كرد می‌گوید، هم‌ درست ‌می‌فهمد و هم‌ با شهامت‌ ابراز می‌دارد.»
از این‌رو اسلام‌ برای‌ اصلاح‌ رهبری‌ فكری‌ و سیاسی‌ جامعه‌ تأكید كرده‌، پیروان‌خود را علیه‌ رهبران‌ مفسد برمی‌شوراند تا نظام‌های‌ جور را از بین‌ برده‌، رهبری‌ آن‌ را به‌افراد صالح‌ و با تقوا برگرداند. چنان‌ كه‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) انگیزه‌ انقلاب‌ خود را این‌ چنین‌بیان‌ می‌فرماید:
«ایها الناس‌ ان‌ رسول‌الله(ص) قال‌ من‌ رأی‌ سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام‌الله، ناكثاً لعهدالله، مخالفاً لسنة‌ رسول‌الله، یعمل‌ فی‌ عبادالله بالاثم‌ و العدوان‌، فلم‌ یغیر علیه‌ بفعل‌ ولا قول‌، كان‌ حقاً علی‌الله ان‌ یدخله‌ مدخله‌ اَلا و ان‌ هولاء قد لزموا طاعة‌ الشیطان‌ و تركواطاعة‌ الرحمان‌ و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استأثروا باالفی‌ء و احلوا حرام‌الله وحرّموا حلاله‌ و انا احق‌ من‌ غیر؛ ای‌ مردم‌! پیامبرخدا(ص) فرمود: هر كسی‌ سلطان‌زورگویی‌ را ببیند كه‌ حرام‌ خدا را حلال‌ نموده‌، پیمان‌ الهی‌ را در هم‌ شكسته‌، با سنت‌ وقانون‌ پیامبر از درِ مخالفت‌ درآمده‌، در میان‌ بندگان‌ خدا راه‌ گناه‌ ودشمنی‌ در پیش‌می‌گیرد، اگر در برابر چنین‌ زمامداری‌ با عمل‌ و یا با گفتار خویش‌ مخالفت‌ ننماید، برخداوند است‌ كه‌ این‌ فرد (بی‌ تفاوت‌) را به‌ جایگاه‌ همان‌ طغیان‌گر كه‌ آتش‌ جهنم‌ است‌داخل‌ گرداند.
ای‌ مردم‌! آگاه‌ باشید، اینان‌ (بنی‌ امیه‌) اطاعت‌ خدا را ترك‌ و پیروی‌ از شیطان‌ راپیشه‌ خود ساخته‌اند. فساد را ترویج‌ و حدود الهی‌ را تعطیل‌ نموده‌، فی‌ء را به‌ خوداختصاص‌ داده‌ و حلال‌ و حرام‌ خداوند را تغییر داده‌اند.
در حالی‌ كه‌ من‌ به‌ هدایت‌ و رهبری‌ جامعه‌ مسلمانان‌ از دیگران‌ شایسته‌ترم‌».
اندیشه‌ اصلاح‌طلبی‌ در سخنان‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) كاملاً هویدا است‌. بنابراین‌ برای‌جلوگیری‌ از اطالة‌ كلام‌ از آوردن‌ نمونه‌های‌ مشابهی‌ از سخنان‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) در این‌خصوص‌ خودداری‌ كرده‌ و خوانندگان‌ عزیز را به‌ متون‌ معتبری‌ كه‌ در این‌ زمینه‌ نگاشته‌شده‌ ارجاع‌ می‌دهیم‌.

انگیزه‌های‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام)

یكی‌ از علل‌ قیام‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) فساد حكومت‌ اموی‌ بود. حضرت‌ در سخنان‌متعددی‌ فساد بنی‌امیّه‌ را مطرح‌ فرموده‌ است‌؛ از جمله‌ در نطقی‌ كه‌ پس‌ از فرودآمدن‌ در«بیضه‌» ایراد كرد و روی‌ اطاعت‌ از شیطان‌، ترك‌ اطاعت‌ خدا، فساد آشكار، تعطیل‌ حدودالهی‌، حلال‌ كردن‌ حرام‌های‌ خدا و تحریم‌ حلال‌ الهی‌ وبیت‌المال‌ را ملك‌ خود دانستن‌تأكید نمود.
در سخنان‌ معروف‌ خویش‌ پس‌ از فرودآمدن‌ در سرزمین‌ كربلا روی‌ مسائلی‌ مانند:دگرگونی‌ اوضاع‌، عمل‌ نشدن‌ به‌ حق‌ و نكوهیده‌ ندانستن‌ باطل‌ تأكید كرده‌ و فرمود: «اَلا"تَرَوْن‌َ اَن‌ّ الحق‌َّ لا یُعمَل‌ به‌ و اَن‌ّ الباطِل‌َ لایتُناهی‌ عنَه‌...»
انگیزه‌ قیام‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) بیشتر جنبه‌ اجتماعی‌ داشت‌. اگر بخواهیم‌ سیرتحولات‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) را مورد بررسی‌ قرار دهیم‌ از آغاز حركت‌ آن‌ حضرت‌ ازمدینه‌ تا كربلا، این‌ انگیزه‌ به‌ چشم‌ می‌خورد.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) برای‌ دفاع‌ از اسلام‌ و احقاق‌ حق‌ ملت‌ اسلامی‌ قیام‌ كرد. امام‌حسین‌(علیه السلام) بر ضد یزید قیام‌ كرد كه‌ مظهر حكومت‌ اموی‌ بود. حكومتی‌ كه‌ بیت‌المال‌مسلمین‌ را صرف‌ خوش‌گذرانی‌ و عیاشی‌ خود می‌كرد. حكومتی‌ كه‌ مسلمانان‌ غیرعرب‌ رامورد اذیت‌ و آزار قرار می‌داد و با ایجاد تفرقه‌ و دودستگی‌ میان‌ مسلمانان‌ عرب‌ و غیرعرب‌وحدت‌ و همبستگی‌ مسلمانان‌ را از بین‌ می‌برد. حكومتی‌ كه‌ همه‌ افرادی‌ را كه‌ با سیاست‌ِقدرت‌ حاكمه‌ موافق‌ نبودند تبعید و بی‌خانمان‌ می‌كرد و یا به‌ طرز فجیعی‌ به‌ شهادت‌می‌رساند.
تعصبات‌ قومی‌ و قبیله‌ای‌ را تحریك‌ می‌نمود تا هویت‌ اجتماعی‌ ملت‌ اسلامی‌مورد تهدید و نابودی‌ قرار گیرد. حكومتی‌ كه‌ هر گونه‌ آزادی‌خواهی‌ و اظهار عقیده‌ را بابدعت‌گذاری‌ و اسلام‌زدایی‌ و تحریف‌ حقایق‌ دینی‌ به‌ انحراف‌ می‌كشاند.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) در چنین‌ شرایط‌ اسف‌باری‌ دست‌ به‌ انقلاب‌ زد. چنان‌ كه‌ خودحضرت‌ در وصیتی‌ كه‌ به‌ برادرش‌ محمد حنفیه‌ نوشت‌ فرمود: «انگیزه‌ نهضت‌ و انقلاب‌من‌، هوا و هوس‌ و تمایلات‌ بشری‌ نیست‌، هدف‌ من‌ فساد و ستم‌گری‌ نیست‌، بلكه‌ هدف‌من‌ اصلاح‌ اوضاع‌ نابسامان‌ امت‌ جدم‌ پیامبر(ص) است‌.
هدف‌ من‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منكر است‌. هر كس‌ دعوت‌ مرا به‌ پاس‌ احترام‌حق‌ پذیرفت‌ زهی‌ سعادت‌، چون‌ خدا همیشه‌ پشتیبان‌ حق‌ است‌ و هر كس‌ نپذیرفت‌شكیبایی‌ اختیار خواهم‌ كرد تا خدا داور میان‌ من‌ و این‌ قوم‌، به‌ حقیقت‌ داوری‌ كند، زیرا اوبهترین‌ داوران‌ است‌.»

ماهیت‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام)

مورد دیگری‌ كه‌ نشان‌ دهندة‌ ماهیت‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) است‌، زمانی‌ است‌ كه‌حضرت‌ با حر بن‌ یزیدریاحی‌ برخورد می‌كند و سپاهیان‌ حُر را مخاطب‌ قرار داده‌می‌فرماید: «ای‌ مردم‌! پیامبر(ص) فرمود: هر كس‌ فرمان‌روای‌ ستم‌گر و ظالمی‌ را بنگرد كه‌محرمات‌ الهی‌ راحلال‌ شمرده‌، پیمان‌ خدا را می‌شكند و با روش‌ پیامبر(ص) مخالفت‌می‌ورزد و در میان‌ مردم‌ با تعدی‌ و تجاوز رفتار می‌كند، با این‌ همه‌ با سخن‌ و با عمل‌ خود،او را از اعمال‌ ناروای‌ خود باز ندارد مثل‌ همان‌ ستم‌گر مستحق‌ عذاب‌ الهی‌ خواهد بود.
ای‌ مردم‌! آگاه‌ باشید كه‌ اینها تن‌ به‌ اطاعت‌ شیطان‌ در داده‌ و از بندگی‌ پروردگار سرباز زده‌اند. اینان‌ مفاسد و تبه‌كاری‌ها را رواج‌ بخشیده‌، حدود و كیفر اسلامی‌ را در موردتبه‌كاران‌ تعطیل‌ نموده‌اند. اینها بیت‌المال‌ و اموال‌ عمومی‌ را به‌ خود اختصاص‌ داده‌، حرام‌خدا را حلال‌ شمرده‌ و حلال‌ الهی‌ را حرام‌ كرده‌اند. این‌ گونه‌ عناصر فاسد و آلوده‌ هرگزشایسته‌ حكومت‌ و زمامداری‌ مسلمانان‌ نیستند. من‌ از هر كس‌ برای‌ رهبری‌ جامعه‌اسلامی‌ شایسته‌ترم‌ و در مبارزه‌ با این‌ مفاسد و اصلاح‌ این‌ نابسامانی‌ها بر همه‌ مقدم‌هستم‌.
ای‌ مردم‌! شما به‌ من‌ نامه‌ نوشتید و پیام‌ها فرستادید كه‌ به‌ سوی‌ شما بیایم‌، وعده‌دادید كه‌ دست‌ از یاری‌ من‌ برندارید و پیمان‌ شكنی‌ نكنید. اینك‌ كه‌ من‌ به‌ سرزمین‌ شماآمده‌ام‌ اگر به‌ عهد خود وفا كنید و مرا تنها نگذارید، به‌ هدایت‌ حقیقی‌ می‌رسید، زیرا من‌حسین‌ بن‌ علی‌(علیه السلام) فرزند فاطمه‌ دختر پیامبر(ص) هستم‌ من‌ خود در میان‌ شما و خانواده‌من‌ همراه‌ خانواده‌ شما در غم‌ و شادی‌ و رنجی‌ و زحمت‌ شما شریك‌ خواهیم‌ بود، ولی‌ اگرپیمان‌ شكنی‌ و نقض‌ بیعت‌ كنید به‌ جانم‌ سوگند كه‌ این‌ نخستین‌ بار نیست‌ كه‌ چنین‌ننگی‌ را مرتكب‌ می‌شوید، زیرا شما با پدر، برادر و پسر عمویم‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ نیز چنین‌بی‌ وفایی‌ای‌ كردید. فریب‌ خورده‌ كسی‌ است‌ كه‌ به‌ وعده‌های‌ پوچ‌ شما دل‌ ببندد. شما بااین‌ سستی‌ و ترس‌، خود را بدبخت‌ كردید و بهرة‌ خود را ضایع‌ نمودید. هر كس‌ پیمان‌ خودرا بشكند چوب‌ بدقولی‌ و پیمان‌ شكنی‌ خود را می‌خورد.»
امام‌ حسین‌(علیه السلام) در سخنان‌ خود انگیزه‌ قیام‌ خود را بیان‌ می‌كند كه‌ عبارت‌ است‌ از:تحریف‌ حقایق‌ دین‌، ظلم‌ و فساد، گرسنگی‌ و فشار، ضایع‌ كردن‌ بیت‌المال‌ مسلمین‌ ورواج‌ یافتن‌ بدعت‌ها.
ایشان‌ نقاط‌ ضعف‌ و علت‌ ترس‌ مردم‌ عراق‌ را به‌ خوبی‌ می‌شناخت‌ ؛ مردمی‌راحت‌طلب‌ كه‌ به‌ خاطر ترس‌ از اعمال‌ وحشیانه‌ عُمال‌ یزید جرأت‌ ابراز وجود كردن‌ به‌ خودنمی‌دادند. آنها زندگی‌ همراه‌ با خواری‌ و زبونی‌ را به‌ حركت‌های‌ اصلاح‌طلبانه‌ ترجیح‌می‌دادند.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) در آخرین‌ ساعات‌ جنگ‌ بار دیگر به‌ علل‌ و انگیزه‌های‌ قیام‌ خوداشاره‌ فرمود. مورخان‌ می‌نویسند: امام‌(علیه السلام) بر مركب‌ خود سوار شده‌ و به‌ سوی‌ دشمن‌ تاخت‌و از آنها خواست‌ كه‌ سكوت‌ كنند ولی‌ آنها ساكت‌ نشدند. فرمود:«وای‌ بر شما چرا ساكت‌نمی‌شوید؟چرا به‌ سخنان‌ من‌ گوش‌ نمی‌كنید؟ من‌ شما را به‌ راه‌ رستگاری‌ و هدایت‌دعوت‌ می‌كنم‌، هر كس‌ از من‌ اطاعت‌ كند، از هدایت‌ یافتگان‌ خواهد بود و هر كس‌سرپیچی‌ كند، به‌ هلاكت‌ خواهد رسید. چه‌ شده‌ است‌ كه‌ همه‌ از اطاعت‌ امر من‌ سر بازمی‌زنید. به‌ سخنان‌ من‌ گوش‌ فرا نمی‌دهید؟ شكم‌های‌ شما از حرام‌ پر شده‌ و بر دل‌های‌شما مُهر بدبختی‌ زده‌ شده‌ است‌ وای‌ بر شما، آیا باز هم‌ سكوت‌ نمی‌كنید؟ آیا باز هم‌ گوش‌فرا نمی‌دهید؟»
سپاهیان‌ عمر بن‌ سعد یك‌دیگر را ملامت‌ نمودند و گفتند: گوش‌ كنید ببینیم‌حسین‌(علیه السلام) چه‌ می‌گوید. در این‌ هنگام‌ امام‌ با كمال‌ فصاحت‌ و بلاغت‌، سخن‌ آغاز كرد وحمد و سپاس‌ خدا را به‌ جای‌ آورد و به‌ پیامبر اسلام‌(ص) و فرشتگان‌ و دیگر انبیا وفرستادگان‌ الهی‌ درود فرستاد و آن‌ گاه‌ فرمود:
«ای‌ مردم‌! مرگ‌ بر شما! مگر شما نبودید كه‌ به‌ من‌ نامه‌ نوشتید و استغاثه‌ كردید ومرا به‌ یاری‌ خویشتن‌ خواندید، ولی‌ اكنون‌ كه‌ به‌ استغاثه‌ شما پاسخ‌ داده‌ و به‌ فریاد شمارسیده‌ام‌، شمشیرهای‌ خود را بر روی‌ من‌ كشیده‌اید و شعله‌ آتشی‌ را متوجه‌ ما ساخته‌ایدكه‌ ما آن‌ را برای‌ نابودی‌ دشمنان‌ مشترك‌ مان‌ افروخته‌ایم‌.
چه‌ شد كه‌ بعد از آن‌ همه‌ وعده‌ها و دعوت‌ها صفحه‌ زندگی‌تان‌ ورق‌ خورد و بر ضددوستان‌ خود گِرد آمدید و به‌ نفع‌ دشمنانشان‌ برای‌ منكوب‌ كردن‌ دوستان‌ خود آستین‌بالازدید؟
دشمنان‌ شما نه‌ عدالت‌گستری‌ كردند كه‌ شیفته‌ عدالت‌ آنها شوید و نه‌ امیدآینده‌ای‌ بهتر برای‌ شما باقی‌ گذاشتند تا بهانه‌ دل‌بستگی‌ شما باشد. شما به‌ خاطر اندكی‌از مال‌ حرام‌ دنیا كه‌ بنی‌امیه‌ به‌ شما دادند و برای‌ این‌ كه‌ به‌ زندگی‌ پست‌ و ناچیزی‌ برسیدبه‌ سوی‌ من‌ حمله‌ می‌كنید، بدون‌ آن‌ كه‌ كوچك‌ترین‌ گناهی‌ داشته‌ باشم‌. وای‌ بر شما كه‌ ازما دوری‌ می‌جویید. وای‌ بر شما كه‌ ما را ترك‌ می‌گویید، شما آتش‌ فتنه‌ را دامن‌ زدید ومانند ملخ‌های‌ ناتوان‌ از جا جستید و هم‌چون‌ مگسان‌، دور فتنه‌ جمع‌ شدید، در حالی‌ كه‌شمشیرها در نیام‌ و دل‌ها آرام‌ و فكرها بی‌تشویش‌ بود.
خاك‌ بر فرق‌ شما باد،ای‌ نوكران‌ فرومایه‌، ای‌ گروه‌ كج‌روان‌ كه‌ كتاب‌ خدا را به‌ سویی‌افكندید، گول‌ شیطان‌ راخوردید، در نافرمانی‌ خدا متحد شدید، كتاب‌ خدا را تحریف‌نمودید، چراغ‌ الهی‌ را خاموش‌ ساختید، فرزندان‌ پیامبر(ص) را كشتید، خاندان‌ اوصیا را به‌نابودی‌ كشیدید، نطفة‌ زنا را به‌ نسب‌ ملحق‌ كردید، به‌ بندگان‌ مؤمن‌ آزار رساندید، بااستهزاء كنندگان‌ پیامبر(ص) كه‌ كتاب‌ آسمانی‌ را پاره‌ پاره‌ كردند هم‌ صدا شدید، چه‌ بدكاری‌ كردید و به‌ دست‌ خود عذاب‌ ابدی‌ را خریدید.
شگفتا كه‌ شما به‌ معاویة‌ بن‌ ابی‌سفیان‌ و پیروان‌ او كمك‌ كردید و ما را كه‌ خاندان‌پیامبریم‌ خوار نمودید.
آری‌ این‌ دست‌ از یاری‌ ما كشیدن‌ واین‌ پیمان‌شكنی‌، شعار شماست‌، ریشة‌ شما ازاین‌ نیزنگ‌ بازی‌ها آب‌ خورده‌ و شاخه‌های‌ پلید شما از این‌ ریشه‌ ناپاك‌ نیرو گرفته‌ است‌.دل‌های‌ شما بر این‌ ناپاكی‌ها استوار و سینه‌های‌ شما از این‌ شیطنت‌ها لبریز است‌ .
شما كثیف‌ترین‌ میوه‌ای‌ هستید كه‌ طعمة‌ زورمندان‌ و غاصبان‌ شده‌ و برای‌ هرتماشاگری‌ مایة‌ اندوه‌ گشته‌اید.
لعنت‌ خدا بر شما مردم‌ پیمان‌شكن‌ باد كه‌ بیعت‌ كردید و خدا را بر بیعت‌ خود گواه‌گرفتید و آن‌ گاه‌ تعهد خود را زیر پا گذاشتید.
ای‌ مردم‌! آگاه‌ باشید، من‌ آنچه‌ لازم‌ بود بگویم‌، گفتم‌ و شما را از خشم‌ و عذاب‌الهی‌ ترساندم‌. اكنون‌ كه‌ كمر به‌ قتل‌ مرا بسته‌اید، با آن‌ كه‌ یار و مدافعی‌ ندارم‌، با همین‌عدة‌ اندك‌ از جوانان‌ خاندان‌ هاشمی‌ به‌ جهاد خواهم‌ پرداخت‌.»
امام‌ حسین‌(علیه السلام) در این‌ خطبه‌ از وضع‌ واقعی‌ و انحرافات‌ زندگی‌ و كج‌روی‌ها وكج‌اندیشی‌ها و بی‌وفایی‌ عراقیان‌ و از تظاهر به‌ حمایت‌ از جنبش‌های‌ اصلاحی‌ سخن‌ به‌میان‌ آورده‌ است‌ كه‌ ابتدا دعوت‌ به‌ انقلاب‌ و تغییر وضع‌ نابسامان‌ خود می‌كنند.
نامه‌ می‌نویسند، اعلام‌ آمادگی‌ می‌كنند همین‌ كه‌ قضیه‌ صورت‌ جدی‌ به‌ خودگرفت‌ در موقع‌ عمل‌ در جبهه‌ مقابل‌ نیروهای‌ اصلاح‌گر قرار می‌گیرند و به‌ قول‌ معروف‌ ازپشت‌ به‌ انقلاب‌ و انقلابیون‌ خنجر می‌زنند. از میدان‌ مبارزه‌ به‌ در می‌روند. اما انقلابیون‌كه‌ موقعیت‌ جامعه‌ را درك‌ كردند به‌ وضعیت‌ آشفته‌ آن‌ واقف‌اند تا آخرین‌ لحظه‌ در مقابل‌دشمن‌ ایستادگی‌ كرده‌ تا به‌ شهادت‌ برسند.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) در سخنان‌ خود علل‌ و انگیزه‌ قیام‌ خود را به‌ صراحت‌ اعلام‌می‌كند. به‌ نامه‌ها، دعوت‌ها و عهد و پیمان‌های‌ عراقیان‌ اشاره‌ می‌كند تا سپاهیان‌ اموی‌به‌ فلسفه‌ انقلاب‌ حسین‌ بن‌ علی‌(علیه السلام) پی‌ببرند. فلسفه‌ و انگیزه‌ای‌ كه‌ جز اصلاح‌ وضع‌نابسامان‌ امت‌ اسلامی‌ نبوده‌ است‌.
حركت‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) از مدینه‌ به‌ مكه‌ و امتناع‌ امام‌ از بیعت‌ با یزید و سخنان‌ایشان‌ در مِنی‌" و سپس‌ در «بیضه‌» و وصیت‌نامه‌اش‌ به‌ برادرش‌ محمد حنفیه‌ و سخنان‌آن‌ حضرت‌ در مقابل‌ سپاهیان‌ حُر بن‌ یزید ریاحی‌ و در مراحل‌ مختلف‌ جنگ‌ نشان‌دهنده‌ علل‌ و انگیزه‌های‌ قیام‌ و انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) است‌. انقلابی‌ كه‌ به‌ منظور اصلاح‌فردی‌ و اصلاح‌ اجتماعی‌ صورت‌ گرفت‌. با مجاهدت‌ها و دلاوری‌های‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام)ویارانش‌ همراه‌ بود. در حافظة‌ تاریخ‌ ثبت‌ شد و اثبات‌ كرد كه‌ با حرف‌ و شعار و پند و اندرزنمی‌توان‌ به‌ حركت‌ها و جنبش‌های‌ اصلاحی‌ امیدوار بود. بلكه‌ برای‌ اصلاح‌ فردی‌ واصلاح‌ اجتماعی‌ قیام‌ و انقلاب‌ امری‌ اجتناب‌ناپذیر است‌.
بی‌تردید اصلاح‌طلبی‌ و آرمان‌خواهی‌ كه‌ با خون‌ و شهادت‌ رقم‌ خورده‌ برای‌همیشه‌ تاریخ‌ جاودانه‌ و ماندگار خواهد بود.

نتیجه‌

اصلاح‌طلبی‌ هدف‌ همة‌ پیامبران‌ و امامان‌ و از شعارهای‌ همه‌ صلحا و رهبران‌دینی‌ و اجتماعی‌ بوده‌ است‌ .گفتار، كردار و رفتار آنان‌ نیز شاهدی‌ بر این‌ قضیه‌ محسوب‌می‌شود. آنها نه‌ به‌ تنهایی‌ برای‌ انذار و ارشاد در بخشش‌ گناهان‌ آمده‌ بودند و نه‌ برای‌حمایت‌ از ستم‌گران‌ و متجاوزان‌ و تخدیر توده‌ها، بلكه‌ هدفشان‌ اصلاح‌ جامعه‌ به‌ معنای‌مطلق‌ و وسیع‌ كلمه‌ بوده‌، اصلاح‌ در تفكر و اندیشه‌ یعنی‌ اصلاح‌ در نظامات‌ سیاسی‌ وفرهنگی‌ و اجتماعی‌ جامعه‌، اصلاح‌ در نگرش‌ها و باورها، اصلاح‌ در همه‌ ابعاد اجتماعی‌.
اصولاً اصلاح‌طلبی‌، یك‌ روحیة‌ اسلامی‌ است‌. هر مسلمانی‌ به‌ حكم‌ این‌ كه‌مسلمان‌ است‌، خواه‌ ناخواه‌ اصلاح‌طلب‌ و لااقل‌ طرفدار اصلاح‌طلبی‌ است‌، زیرااصلاح‌طلبی‌ هم‌ به‌ عنوان‌ یك‌ «شأن‌ پیامبری‌» در قرآن‌ مطرح‌ است‌ و هم‌ مصداق‌ امر به‌معروف‌ و نهی‌ از منكر است‌ كه‌ از اركان‌ تعلیمات‌ اجتماعی‌ است‌. البته‌ هر امر به‌ معروف‌ ونهی‌ از منكری‌، لزوماً مصداق‌ اصلاح‌ اجتماعی‌ نیست‌، ولی‌ هر اصلاح‌ اجتماعی‌، مصداق‌امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منكر هست‌. پس‌ هر مسلمان‌ِ آشنا به‌ وظیفه‌ از آن‌ جهت‌ كه‌ خود راموظف‌ به‌ امر به‌ معروف‌ ونهی‌ از منكر می‌داند، نسبت‌ به‌ اصلاح‌ اجتماعی‌ حساسیت‌خاصی‌ دارد.
امام‌ حسین‌(علیه السلام) یك‌ مصلح‌ اجتماعی‌ است‌. حضرت‌ برای‌ اصلاح‌ اجتماعی‌ عصرخود دست‌ به‌ قیام‌ مسلحانه‌ علیه‌ ظلم‌ و فساد می‌زند و در همان‌ حال‌ كه‌ زمینه‌ اصلاح‌اجتماعی‌ را فراهم‌ آورد، یاران‌ و طرفدارانش‌ را به‌ تهذیب‌ نفس‌ و تقوای‌ الهی‌ فرامی‌خواند. چون‌ اگر اصلاح‌طلبان‌ خود صالح‌ نباشند، نه‌ معنای‌ اصلاح‌ را به‌ خوبی‌ درك‌می‌كنند و نه‌ بر فساد و تباهی‌ و ستم‌ می‌توانند فائق‌ آیند.
در مسیر مبارزه‌ باظلم‌ و فساد ممكن‌ است‌ به‌ جای‌ به‌ صلاح‌ آوردن‌ دیگران‌ خودتسلیم‌ فساد شوند. بنابراین‌ اصلاح‌ فردی‌ از اصلاح‌ اجتماعی‌ تفكیك‌ ورزیده‌ است‌. ازاین‌رو اسلام‌ بر صالح‌ بودن‌ رهبری‌ فكری‌ و اجتماعی‌، تأكید ورزیده‌ است‌، زیرا رهبرفكری‌ و اجتماعی‌ جامعه‌ در افكار، عقاید، اعتقادات‌، فرهنگ‌، اخلاق‌ و ارزش‌ها تأثیربسزایی‌ دارد. از این‌ رو اسلام‌ به‌ پیروان‌ خود توصیه‌ می‌كند كه‌ گرد رهبران‌ فاسد جمع‌نشوند و از اطاعت‌ و فرمان‌برداری‌ آنان‌ سرباز زنند. چنان‌ كه‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) در مراحل‌مختلف‌ حركت‌ خود از مدینه‌ به‌ مكه‌ و در مِنی‌" و بیضه‌ و در مقابل‌ سپاهیان‌ حر بن‌یزیدریاحی‌ یكی‌ از علل‌ قیام‌ خود را فساد خاندان‌ بنی‌امیه‌ برمی‌شمرد و از شایسته‌ بودن‌خود برای‌ حكومت‌ با مردم‌ سخن‌ می‌گوید.
مقاصد اصلاح‌ اجتماعی‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) ازنظر خود آن‌ حضرت‌، قابل‌ درك‌بود. همه‌ كسانی‌ كه‌ به‌ امام‌ نامه‌ نوشته‌ و او را به‌ عراق‌ دعوت‌ كردند و همه‌ افرادی‌ كه‌ درهوای‌ او سر و جان‌ فداكردند، ضرورت‌ این‌ امر را به‌ خوبی‌ درك‌ كرده‌ بودند و بر اساس‌همان‌ علل‌ و انگیزه‌هایی‌ كه‌ در مباحث‌ گذشته‌ بیان‌ شد اصلاح‌ اجتماعی‌ را لازم‌می‌شمردند و سپاه‌ اموی‌ را دعوت‌ به‌ تأیید این‌ علل‌ و عوامل‌ و انگیزه‌ها می‌نمودند.بنابراین‌ عواملی‌ كه‌ به‌ نظر یاران‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) انقلاب‌ را ایجاب‌ می‌كرد عبارت‌ بود از:فساد بی‌ حد و حصر خاندان‌ اموی‌، ظلم‌ وستم‌ و فساد خاندان‌ بنی‌امیه‌ ،اعمال‌ سیاست‌ زورو ستم‌ و ارعاب‌، تحقیر و خواری‌ ملت‌ كه‌ توسط‌ حكومت‌ جور اموی‌ به‌ اجرا گذاشته‌ می‌شد.
در بحث‌های‌ گذشته‌ علل‌ مختلف‌ به‌ وجود آورنده‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) را موردبحث‌ قرار دادیم‌، با بهره‌گیری‌ از سخنان‌ ارزشمند امام‌ حسین‌(علیه السلام) اوضاع‌ و شرایط‌ فردی‌،اجتماعی‌، سیاسی‌ و هم‌چنین‌ انگیزه‌ها و اهداف‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) را تشریح‌ كردیم‌.
سؤالی‌ كه‌ در این‌جا مطرح‌ می‌شود این‌ است‌ كه‌ آیا امام‌ حسین‌(علیه السلام) با قیام‌ و انقلاب‌خود توانست‌ به‌ وضع‌ نابسامان‌ امت‌ اسلامی‌ سر و سامان‌ دهد؟ آیا امام‌ حسین‌(علیه السلام) موفق‌به‌ پیاده‌ كردن‌ اصلاحات‌ مورد نظر خود شد؟ آیا ایشان‌ توانست‌ فساد خاندان‌ اموی‌ را ازبین‌ برد؟
در پاسخ‌ به‌ این‌ پرسش‌ها باید گفت‌ كه‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) از سرنوشتی‌ كه‌ درانتظارش‌ بود با خبر بود و به‌ مناسبت‌های‌ مختلف‌ این‌ مسئله‌ را بیان‌ كرده‌ است‌. بنابراین‌نباید هدف‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) را در اختیار گرفتن‌ حكومت‌ و قدرت‌ دانست‌، زیرا هدف‌انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) رسیدن‌ به‌ پیروزی‌ فوری‌ نبود، ایشان‌ كاملاً به‌ این‌ امر واقف‌ بود كه‌در آن‌ شرایط‌، به‌ دست‌ آوردن‌ یك‌ پیروزی‌ نظامی‌، ناممكن‌ است‌.
نباید از انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) همان‌ انتظار را داشته‌ باشیم‌ كه‌ از سایرانقلاب‌های‌ معمول‌ جهان‌ داریم‌. بلكه‌ باید آثار و انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) را در زمینه‌های‌زیر جست‌ و جو كنیم‌:
1 - قطع‌ نفوذ دینی‌ِ ساختگی‌ امویان‌ كه‌ همواره‌ به‌ حكومت‌ و سلطنت‌ خود رنگ‌دینی‌ می‌دادند و رسوا ساختن‌ روح‌ بی‌ دینی‌ و الحاد زمان‌ جاهلیت‌ كه‌ حكومت‌ اموی‌ راتوجیه‌ می‌كرد.
2 - گسترش‌ احساس‌ گناه‌ در وجدان‌ هر فرد مسلمان‌، به‌ طوری‌ كه‌ احساس‌ گناه‌مبدل‌ به‌ حالت‌ انتقاد گردد و در پرتو آن‌، هر فردی‌ موقعیت‌ خود را در برابر حیات‌ و اجتماع‌مشخص‌ سازد.
3 - ایجاد ارزش‌های‌ اخلاقی‌ جدید برای‌ هر فرد عرب‌ و مسلمان‌، به‌ طوری‌ كه‌متوجه‌ عوالم‌ نورانی‌ و خیره‌كنندة‌ معنوی‌ گردند.
4 - برانگیختن‌ روح‌ مبارزه‌ و پیكار با فساد در هر فرد مسلمان‌ به‌ منظور استقرارجامعه‌ بر پایه‌های‌ جدید و به‌ خاطر اعادة‌ ارزش‌های‌ انسانی‌.
انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام)، سرآغاز بیداری‌ مردم‌ و مبدأ پیدایش‌ انقلاب‌های‌آزادی‌بخش‌ بود. انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) موجب‌ شد كه‌ روح‌ مبارزه‌ در مردم‌ زنده‌ شود.موانع‌ اصلاح‌ فردی‌ و اجتماعی‌ در پرتو انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) توسط‌ مسلمانان‌ وانقلابیون‌ برداشته‌ شود. دعوت‌ كنندگان‌ دیروز كه‌ امروز بعد از مدت‌ها آرامش‌ خفت‌بار، به‌خود آمدند احساس‌ موجودیت‌ و انسانیت‌ كردند. این‌ امر مهم‌ محقق‌ نمی‌شد، مگر به‌ قیام‌و انقلاب‌ خونین‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) و یاران‌ وفادارش‌ كه‌ هدفی‌ جز اصلاح‌ حال‌ امت‌ اسلامی‌نداشتند.
انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) به‌ لحاظ‌ ماهیت‌ اصلاح‌طلبی‌، اسلام‌خواهی‌ و ظلم‌ستیزی‌ خود همواره‌ مورد توجه‌ انقلابیون‌ و جنبش‌های‌ اصلاحی‌ بوده‌ است‌. انقلاب‌اسلامی‌ ایران‌ نیز از این‌ سرچشمه‌ فیاض‌ سیراب‌ شده‌ و از محتوای‌ عالی‌ آن‌ الهام‌ گرفته‌است‌. شرایط‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ و سیاسی‌ قبل‌ از انقلاب‌ اسلامی‌، شبیه‌ دوران‌ بنی‌امیه‌بود. ظلم‌ و فساد و ستم‌ سایه‌ سیاه‌ خود را بر همه‌ جا گستردانده‌ بود، اسلام‌ مورد تهاجم‌ قرارگرفته‌ بود و ارزش‌ها به‌ ضد ارزش‌ و منكر به‌ معروف‌ و معروف‌ به‌ منكر تبدیل‌ شده‌ بود.عیاشی‌ و خوش‌گذرانی‌ طاغوت‌، حیف‌ و میل‌ بیت‌المال‌، شرایطی‌ را به‌ وجود آورده‌ بود كه‌تنها با حركت‌های‌ اصلاحی‌، امید اصلاح‌ و دگرگونی‌ وجود داشت‌. امام‌ امت‌ با الهام‌ ازانقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) مفاسد رژیم‌ طاغوت‌ را برشمرد و با تبیین‌ مفاسد معاویه‌ و یزید وعمال‌ آنها ذهن‌ها را به‌ مفاسد و ظلم‌ و ستم‌ طاغوتیان‌ زمان‌ منتقل‌ می‌كرد.
به‌ تعبیر امام‌ امت‌:«اگر قیام‌ حضرت‌ سیدالشهداء(علیه السلام) نبود، امروز ما هم‌نمی‌توانستیم‌ پیروز شویم‌.»«واقعة‌ عظیم‌ عاشورا از شصت‌ و یك‌ هجری‌ تا خرداد چهل‌و دو و از آن‌ تا قیام‌ عالمی‌ بقیة‌الله‌ ـ ارواحنا لمقدمه‌ الفداء ـ در هر مقطع‌، انقلاب‌سازاست‌.»
بهره‌هایی‌ كه‌ انقلاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) به‌ پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ رساند فراوان‌ بودكه‌ در این‌ جا مجال‌ پرداختن‌ به‌ همه‌ آنها وجود ندارد. به‌ قول‌ نویسنده‌ كتاب‌فرهنگ‌عاشورا: «آنچه‌ عاشورا داشت‌، یك‌ بار ایدئولوژیكی‌ و انگیزه‌ مكتبی‌ برای‌ مبارزه‌بود. این‌ محتوا در ذهن‌ رهبر انقلاب‌ و در دل‌ پیروان‌ او شكل‌ گرفت‌ و نهضت‌ را پدید آوردو پس‌ از پیروزی‌ هم‌ هشت‌ سال‌ دفاع‌ خونین‌ از انقلاب‌ را اداره‌ و تغذیه‌ كرد.»
منابع‌:
1 ـ فرهنگ‌ و دین‌، ویراسته‌ میرچاالیاده‌، هیأت‌ مترجمان‌، انتشارات‌ طرح‌ نو.
2 ـ حماسه‌ حسینی‌، ج‌ 2، شهید مطهری‌، انتشارات‌ صدرا.
3 ـ سخنان‌ حسین‌ بن‌ علی‌(علیه السلام)، تألیف‌ و ترجمه‌ محمد صادق‌ نجمی‌.
4 ـ مجله‌ حوزه‌، شماره‌ 3، مقاله‌ آفاق‌ برون‌ حوزه‌ای‌، محمدرضا حكیمی‌.
5 ـ تاریخ‌ طبری‌، ج‌ 6.
6 ـ لهوف‌، سید بن‌ طاوس‌.
7 ـ اعیان‌ الشیعه‌، ج‌ 4.
8 ـ اندیشه‌، اصلاحی‌ در نهضت‌های‌ اسلامی‌، محمد جواد صاحبی‌، انتشارات‌ كیهان‌.
9 ـ پژوهشی‌ پیرامون‌ زندگانی‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام)، محمد مهدی‌ شمس‌الدین‌، ترجمه‌ مهدی‌پیشوایی‌، انتشارات‌ دارالتبلیغ‌ اسلامی‌ قم‌.
10 ـ صحیفه‌ نور، ج‌ 16 - 17.
11 ـ فرهنگ‌ عاشورا، جواد محدثی‌، نشر معروف‌.
مجمع جهانی اهل البیت
جمعه 27/11/1391 - 13:53
اهل بیت
نویسنده: دكتر سید رضا موسوی‌
(وَ أنا أختَرتُك‌َ فَاستَمِع‌ لِما یُوحی‌َ، انَّنِی‌ أنَا الّله‌ُ لَا اِلَه‌َ اِلَّا اَنَا فَاعْبُدنِی‌ و أقِم‌ِ الْصَّلَوة‌َ لِذِكری‌). ای‌ موسی‌ من‌ ترا برگزیدم‌ پس‌ به‌ آنچه‌ وحی‌ می‌شود گوش‌ فرا ده‌. همانا منم‌الَّله‌، خدایی‌ كه‌ معبودی‌ شایسته‌ پرستش‌ جز من‌ نیست‌ پس‌ مرا بپرست‌ و نماز را برای‌ یادمن‌ به‌ پا دار.

برترین‌ عبادت‌ انسان‌

به‌ اعتراف‌ روان‌ شناسان‌ و جامعه‌ شناسان‌، عشق‌ پَرستش‌ و مِیل‌ به‌ نیایِش‌ یك ‌نیاز فِطری‌ و یكی‌ از غَرائز عالی‌انسانی‌ است‌. به‌ گواهی‌ موَّرخان‌ عِبادت‌ در همة‌ ملل‌ واقوام‌ متمدّن‌ جهان‌ وجود داشته‌ و هر یك‌ به‌ شِكلی‌ این‌ خواستة‌ درونی‌ را در زندگی‌ پیاده‌كرده‌اند. حتّی‌ گاهی‌ سَراب‌ را آب‌ پنداشته‌اند. وجود مَعابِدگوناگون‌- كه‌ بهترین‌ میراث‌فرهنگی‌ هر كشور را تشكیل‌ می‌دهد- گواه‌ گویا بر این‌ واقعیّت‌ بوده‌ و هست‌.
متاسّفانه‌ در دورة‌ جاهلیت‌ قرن‌ بیستم‌ ما هنوز با بُت‌ پرستی‌ ستاره‌، گاو و حتی‌شیطان‌ و یزید پرستان‌ نا آگاه‌ در شَرق‌ و غَرب‌ عالَم‌ روبه‌ رو هستیم‌. ولی‌ قرآن‌ كریم‌ سرلوحة‌ برنامه‌ِ همة‌ پیامبران‌ رادعوت‌ به‌ پرستش‌ مَعبود حقیقی‌ یعنی‌ آفریدگار هستی‌، و كنارزدن‌ مَعبودهای‌ ساختگی‌ و بر حَذَر داشتن‌ از كُرنِش‌ در برابر بُت‌ های‌ بی‌ جان‌ و جاندار ومبارزه‌ با اَربابان‌ زَر و تَزویر می‌داند. آن‌جا كه‌ خداوند می‌فرماید: (وَ لَقَد اَرسَلنا فِی‌ كُل‌ِّ اُمَّة‌ٍرَسُولاً أَن‌ِ اعْبُدُوا لّ"له‌َ وَ اجتَنِبُوا الطّاغُوت‌َ، فَمِنهُم‌ْ مَن‌ْ هَدَی‌ الَّله‌ُ وَ مِنهُم‌ْ مَن‌ حَقَّت‌ْ عَلَیه‌ِالضَّلَالَة‌ُ فَسیِرُوا فِی‌ اْلاَرض‌ِ فَاْنْظُرُوا كَیف‌َ كَان‌َ عَاقِبَة‌ُ الْمُكَذِّبیِن‌َ) و هر آیینه‌ در هر اُمّتی‌پیامبری‌ را بر انگیختیم‌ كه‌ خدا را بپرستید و از طاغوت‌ دوری‌ كنید،
پس‌ برخی‌ از ایشان‌ از هدایت‌ الهی‌ بهره‌مند شدند و گروهی‌ بر گمراهی‌ استوارماندند. پس‌ زمین‌ را بپیمایید و بنگرید كه‌ سرانجام‌ تكذیب‌ كنندگان‌ پیامبران‌ چگونه‌ بود!
نخستین‌ پیام‌ اخرین‌ پیامبر الهی‌، حضرت‌ محمّد (صلی الله علیه واله) نیز این‌ بود: «قُولُوا لا اِله‌َاِلَّا اللهُ تُفْلِحُوا» بگویید معبودی‌ شایسته‌ پرستش‌ چون‌ الله(حقیقتی‌ كه‌ همة‌ كمالات‌ ر بی‌نهایت‌ داراست‌) وجود ندارد. تا رستگار شوید. چنان‌ كه‌ امام‌ علی‌(علیه السلام) فرمود: «فَبَعَث‌َ اللهُ مُحَمَّداً صَلَّی‌ اللهُ عَلَیه‌ِ و الِه‌ِ بِالحق‌ِّ لِیُخْرِج‌َ عِبادَه‌ُ مِن‌ْ عِبادَة‌ِ اْلاَوثان‌ِ اِلی‌ عِبادَتِه‌ِ وَ طاعَة‌ِالشَّیْطان‌ِ اِلی‌ طاعَتِه‌ِ»؛ خداوند حضرت‌ محمّد (صلی الله علیه واله) را برانگیخت‌ تا بندگانش‌ را ازپرستش‌ بت‌ها، به‌ بندگی‌ خدا بكشاند و از فرمان‌برداری‌ از شیطان‌، به‌ اطاعت‌ خدافراخواند.
بنابراین‌ یكی‌ از اهداف‌ مهم‌ّ بِعثَت‌ پیامبر اسلام‌ دعوت‌ به‌ پرستش‌ خالق‌ یگانه‌ ومُنعِم‌ حَقیقی‌ و مهربان‌ بود. با این‌كه‌ در اَثَر ناآگاهی‌ عدّه‌ای‌ پرستش‌ الهی‌ را با كارهای‌ناشایستی‌ همراه‌ كرده‌اند و در اجرای‌ مراسم‌ عبادت‌ برخی‌ به‌ دور خود می‌چرخیدند وعده‌ّای‌ خوراكی‌ یا حیوان‌ و انسان‌ را می‌سوزاندند و حتّی‌ گاهی‌ در جاهلّیت‌ صد نفر را باخشونت‌ قربانی‌ بت‌ها می‌كردند. به‌ روایت‌ امام‌ رضا(ع) پیامبر(صلی الله علیه واله) می‌فرمودند: «اَلصَّلاة قُربان‌ُ كُل‌ِّ تَقِی‌ٍّ؛ نماز وسیله‌ای‌ نزدیكی‌ به‌ خدا برای‌ هر پرهیزگار است‌» ان‌ حضرت‌ نماز رابه‌ عنوان‌ نُخستین‌ حكم‌ عبادی‌ و جامع‌ترین‌ عِبادت‌ اسلامی‌ برای‌ انسان‌ به‌ جای‌ رَقص‌ وآدم‌ كشی‌ جاهلی‌ مراسم‌ تشریفاتی‌ سرگرم‌ كنندة‌ سایر مَذاهب‌ و آئین‌های‌ بشری‌ به‌جهان‌ بشریت‌ معرّفی‌ نمود و فرمود: «صَلّوُا كَم"ا رَأَیْتُمُونی‌ اُصَلّی‌؛ همان‌گونه‌ كه‌ من‌ نمازمی‌گزارم‌ شما نماز گزارید.»و با روش‌ سمعی‌ و بَصَری‌ این‌ عبادت‌ را-كه‌ كامل‌ترین‌ نماز ودارای‌ سه‌ بخش‌: مقدمات‌، طهارت‌ و مُقارنات‌(اَجزاء و اَفعال‌ خاص‌ّ) و تَعقیبات‌(اذكار پس‌از ادای‌ فریضه‌ نماز)می‌باشد-جایگزین‌ مراسم‌ خَرافی‌ معمول‌ در میان‌ سایر ملّت‌هاساخت‌.

نماز نماد دین‌ و نمود دینداری‌

ارزش‌ و جایگاه‌ نماز در جهان‌ بینی‌ توحیدی‌ و دین‌ فِطری‌ اسلام‌، بر هیچ‌مسلمانی‌ پوشیده‌ نیست‌، زیرا در قرآن‌ كریم‌ 105 بار از نماز یاد شده‌ و از مهم‌ترین‌سفارشات‌ انبیاء، بارزترین‌ عَمَل‌ عبادی‌ پیامبران‌ و در روایات‌ شیعه‌ و سنّی‌ به‌ عنوان‌ یكی‌از اركان‌ بنای‌ اسلام‌ معرّفی‌ شد. نماز اوّلین‌ فریضة‌ الهی‌ است‌ كه‌ در اسلام‌ تَشریع‌ و تااخرین‌ لحظة‌ عمر در هر شرایطی‌(در دریا، زمین‌، هوا، میدان‌ جنگ‌، و حتّی‌ در حال‌بیماری‌)هر مكلّف‌ باید به‌ هر نحو ممكن‌ این‌ تكلیف‌ الهی‌ را انجام‌ دهد. وُجوب‌ نمازضَروری‌ دین‌ و مُنكر آن‌ مُرتَدّ و مُستحِق‌ّ مَجازات‌ سخت‌ خواهد بود.
در سخنان‌ بنیان‌گذار اسلام‌، نماز ستون‌ دین‌، پرچم‌ و آرم‌ اسلام‌، سیمای‌ مكتب‌،نور و معراج‌ مؤمن‌، وسیله‌ سنجش‌ اَعمال‌ و كلید بهشت‌، تشبیه‌ گردیده‌ است‌. در بیان‌امام‌صادق‌(ع) برترین‌ چیزها شناخته‌ شده‌ است‌.فرمود «ما أَعْلَم‌ُ شَیئاً بَعْدَ الْمَعرِفَة‌ِ أَفضَل‌َمِن‌ْ هذه‌ الصّلوة‌ِ»؛ بعد از شناختن‌ خدا چیزی‌ را برتر از نماز نمی‌شناسم‌.» در اخرین‌لحظات‌ شهادت‌ خود به‌ خویشان‌ فرمود: «اِن‌َّ شَفاعَتَنا لا تَنال‌ مُستَخِفّا بِالصَّلوة‌ِ.؛ همانا شفاعت‌ ما به‌ كسی‌ كه‌ نماز را سَبُك‌ شمارد نمی‌رسد.»
پیامبر اسلام‌ ترك‌ عمدی‌ نماز را كفر می‌داند و می‌فرماید: «مَن‌ ترك‌ الصلاة‌متعمداً فقد كفر»این‌ كار بر خلاف‌ گناهان‌ دیگر، همراه‌ با لذّت‌ و شهوت‌ نیست‌؛ بلكه‌ترك‌ نماز سَهل‌ انگاری‌ است‌ و بی‌ اعتنایی‌ به‌ نماز نشانة‌ ضعف‌ ایمان‌ و بی‌ دینی‌ به‌ شُمارمی‌آید.
به‌ خاطر اهمیّت‌ نماز بود كه‌ پیامبر (صلی الله علیه واله) می‌فرمود: «قُرّة‌َ عَینی‌ فِی‌ الصّلوة‌ِ؛ نماز نورچشم‌ من‌ است‌.» وامام‌ اول‌ ما علی‌(ع) در حال‌ نماز اولین‌ شهید محراب‌ شد. فاطمه‌ بانوی‌ نمونة‌ اسلام‌ هم‌چون‌ پدر، آن‌قدر نماز خواند، كه‌ پاهای‌ مباركش‌ ورَم‌ نمود. نوردیدگانش‌ حُسین‌ و زَینب‌، در سخت‌ترین‌ روزهای‌ زندگی‌ِ خویش‌ در واقعة‌ عاشورا نمازنافلة‌ را نیز به‌ فراموشی‌ نسپردند. همة‌ پیشوایان‌ دین‌ از نوادگان‌ او، تا مَهدی‌ مَوعود(عج‌)همة‌ عمر گرانبهای‌ خویش‌ را صرف‌ اِحیا و اِقامة‌ نماز به‌ درگاه‌ بی‌ نیاز كرده‌اند.
پرداختن‌ به‌ احكام‌ و اَسرار فراوان‌ نماز، در اثار گرانبهای‌ عالِمان‌ دینی‌ از كُلینی‌ تاخُمینی‌-كه‌ تنها شهید اوّل‌ (734-786 ه‌ ق‌) در دو كتاب‌ «اَلْفیّه‌» و «نَفْلیَه‌» خود با الهام‌ ازحدیث‌ لِلصّلوة‌ِ اَربَع‌ُ اَلف‌ِ حَدُودٍ به‌ بیان‌ هزارواجب‌ و سه‌ هزار مستحب‌، پیرامون‌ نمازپرداخته‌ است‌-كه‌ این‌ رویكرد به‌ نماز نشانة‌ جایگاه‌ والای‌ نماز در فرهنگ‌ غنّی‌ِ اسلامی‌است‌. چنان‌كه‌ صاحب‌ جواهر با اِستناد به‌ رِوایات‌ وارده‌ می‌نویسد «بَل‌ هی‌ اصل‌ُ الاسلام‌، وخیرُ العمل‌، و خیرُ موضوع‌، و المیزان‌ و المعیار لسایر اعمال‌ الاَنام‌. فمن‌ و فی‌ بها استوفی‌أجر الجمیع‌ و قُبِلَت‌ منه‌ كلُّها. فهی‌ حینئذ للاعمال‌ بل‌ للدین‌ كالعمود للفُسطاط‌، و لذاكانت‌ اوّل‌ ما یحاسَب‌ به‌ العبد و یُنظَر فیه‌ من‌ عمله‌. فاذا قُبِلَت‌ منه‌ نظر فی‌ سایر عمله‌ و رُدَّعلیه‌. فلا غَرو لو سَمِّی‌ تاركها من‌ الكافرین‌، بل‌ هو كذالك‌ لو كان‌ له‌ الدّاعی‌ الاستخاف‌بالدین‌»

حكمت‌های‌ نماز در كلام‌ حكیم‌ ازلی‌

روشن‌ است‌ كه‌ نماز به‌ عنوان‌ یك‌ عبادت‌ كامل‌ و جامع‌ واجب‌ اسلامی‌ شامل‌مُقدِّمات‌، شرائط‌، اَقوال‌ آموزندة‌ دینی‌، اَفعال‌ سازندة‌ زندگی‌، اذكار و تَعقیبات‌ مستحب‌،مبطلات‌ و مكروهات‌ و دارای‌ احكام‌ گسترده‌ می‌باشد. به‌همان‌ نسبت‌ حِكمَت‌ها ورازهای‌ مهم‌ّ ارزنده‌ای‌ از سوی‌ خدای‌ حكیم‌ در آن‌ گنجانده‌ شده‌ است‌ كه‌ در بیش‌ ازیكصد و بیست‌ آیه‌ قران‌ كریم‌ و بیست‌ هزار حدیث‌ امده‌ است‌، كه‌ در این‌ مقاله‌ مَجال‌طرح‌ همه‌ آنهانیست‌.
به‌ عنوان‌ مثال‌: مُقدِّمات‌ نماز-كه‌ شامل‌ طهارت‌ِ ثَلاث‌ (غُسل‌، وُضو، تَیّمم‌)،مسواك‌ زدن‌، اِستنشاق‌، اِباحة‌ مكان‌ و اِزالة‌ نَجاست‌ از بدن‌ و لباس‌، و قِبله‌ و وَقت‌شناسی‌،و از همه‌ مهم‌تر نِیَّت‌ می‌شود- اَفزون‌ بر رُشد علمی‌ و فرهنگی‌ نمازگزار به‌ خاطر وجوب‌یادگیری‌ مسائل‌ شرعی‌ نماز، به‌ او درس‌ بهداشت‌ِ تَن‌ و روان‌ و پاك‌سازی‌ محیط‌ زیست‌، و رعایت‌ حقوق‌ مردم‌، و وحدت‌ و یكپارچگی‌ امّت‌ و نظم‌ و انضباط‌ فردی‌ و اجتماعی‌ واِغتنام‌ فرصت‌ و برنامه‌ ریزی‌ در كارهای‌ روزمرّة‌ زندگی‌ می‌دهد.
مسلماً تك‌ تك‌ اركان‌ و اجزای‌ نماز نیز دارای‌ حكمت‌های‌ عرفانی‌، اخلاقی‌، اجتماعی ‌، سیاسی‌، اقتصادی‌ و فرهنگی‌ است‌ كه‌ اگر بخواهیم‌ به‌ همة‌ آنها بپردازیم‌ مثنوی‌ هفتاد من‌ كاغذ می‌شود. از این‌رو با الهام‌ از سخن‌ مولا علی‌(ع): «ما لا یُدرِك‌ُ كُلُّه‌ُلا یُترَك‌ُ كُلُّه‌ُ» تنها به‌ فلسفه‌ و رازهای‌ كلّی‌ نماز به‌ درگاه‌ بی‌ نیاز در كلام‌ محكم‌ حكیم‌ازلی‌ به‌ شرح‌ اتی‌ اشاره‌، و همین‌جا با پوزش‌ از قرآنیان‌ اگاه‌ با حافظ‌ عارف‌ هم‌نوا می‌شویم‌:
آن‌كس‌ است‌ اهل‌ بشارت‌ كه‌ اشارت‌ داندنكته‌ها هست‌، ولی‌ مَحرم‌ اسرار كجاست‌

1- یاد خدا و احیای‌ اصالت‌ انسانی‌

چنانكه‌ می‌دانیم‌ نماز با توجه‌ و خشوع‌ و حضور قلب‌ نمونه‌ بارزی‌ از ذكر قلبی‌ وزبانی‌ای‌ است‌ كه‌ مسلمانان‌ در اوقات‌ پنجگانة‌ نماز به‌ عنوان‌ یك‌ وظیفة‌ دینی‌ با ان‌ روبرومی‌شوند. و قران‌ كریم‌ می‌فرماید: (اِنَّنی‌ اَنَا اللهُ لا اله‌ اَنَا فَاْعبُدنِی‌ و اَقِم‌ِ الصَّلَوة‌َ لِذِكری‌ِ) همانا من‌ الله هستم‌ معبودی‌ جز من‌ نیست‌. پس‌ مرا پرستش‌ كن‌، و نماز را برای‌ یادآوری من‌ برپا دار!
خداوند در این‌ ایه‌ فلسفة‌ اصلی‌ نماز را ذكر یاد كرده‌ است‌، كه‌ در فرهنگ‌ اسلام‌ وقران‌ ذِكْرِ الله، ذكر اَسماء الله، ذكر الاء الله، ذكر ایّام‌ الله، و ذكر اولیاء الله بكار رفته‌ است‌. ذكردر لغت‌ یاد آوری‌ معنایی‌ به‌ زبان‌ یا قلب‌ است‌، و منظور از ذكر حضور خدا در دل‌ یا به‌ زبان‌اوردن‌ نام‌ و صفات‌ پروردگار جهان‌ است‌. یاد خدا در اسلام‌ روح‌ عبادت‌ و توجه‌ دائمی‌انسان‌ در هر زمان‌ و مكان‌، و حال‌ توصیة‌ قران‌ می‌باشد. چنان‌كه‌ می‌فرماید: (یا ایُّهاالَّذین‌َ اَمَنوا اذْكُرُوا اللهَ ذِكراً كَثیِراً) (واذْكُرُوا اللهَ كثیراً لعلَّكم‌ْ تُفلِحون‌َ) پیامبر اسلام‌نیز فرمود: «اِنَّما فُرِضَت‌ِ الصَّلوة‌ُ و اُمِرَ بِالْحَج‌ِّ و أُشعِرَت‌ِ الْمناسك‌ُ لِاِقامَة‌ِ ذكرِ اللهِ؛ همانا نماز واجب‌ شده‌ و برای‌ حج‌ّ دستور رسیده‌ و به‌ مراسم‌ عبادی‌ آگاهی‌ داده‌ شده‌ تا یاد خدا درمیان‌ خلق‌ پایدار ماند.»
بنابراین‌ در فرهنگ‌ اسلامی‌، یاد خدا بهترین‌ سرمایة‌ زندگی‌ آدمی‌ است‌ كه‌ روح‌انسان‌ تشنة‌ محبّت‌ و اُنس‌ با خالق‌ حَقیقی‌ را سیراب‌، و تغذیه‌ و پیوند روح‌ آدمی‌ را با روح‌هستی‌ بخش‌ مستحكم‌ می‌نماید. بشر را از خود فراموشی‌ و از خود باختگی‌ و سرگردانی‌نجات‌ می‌دهد. به‌همین‌ دلیل‌ در قران‌ و روایات‌، موانع‌ یاد خدا و اَسباب‌ غفلت‌ و نِسیان‌،لهو(سرگرمی‌)، اِعراض‌(روگردانی‌) كه‌ خطرناك‌ترین‌ چهرة‌ فراموشی‌ خداست‌ به ‌مسلمانان‌ گوشزد شده‌ تا از ان‌ برحذر باشند، كه‌ شیطان‌ دوستان‌ نا صالح‌ شیطان‌ صفت‌،سرمایه‌ و فرزندان‌، اشتغال‌ به‌ تجارت‌ و شغل‌ زدگی‌ و ارزوی‌ دراز، از جملة‌ انهاست‌، كه‌گاهی‌ نه‌ تنها دلبستگی‌ به‌ آنها بلكه‌ خواستن‌ عامل‌ بازگشتن‌ از یاد خدا در زندگی‌ فرد، یاجامعه‌ می‌شود. حال‌ اگر این‌ عوامل‌ ویران‌گر شخصیّت‌ و هویّت‌ انسانی‌ نقش‌ باز دارنده‌خود را ایفا نماید،
باید شاهد مرگ‌ ارزش‌ها و اصالت‌های‌ انسانی‌ بود.
چرا كه‌ فراموشی‌ خدا همان‌ بیگانگی‌ از خود حقیقی‌، و وابستگی‌ به‌ خود طبیعی‌است‌. بی‌ تفاوتی‌ها، هرزه‌ گری‌ها، بی‌ دادگری‌ها، و پوچ‌ گرائی‌ها، و لااُبالی‌ گری‌ها را به‌ارمغان‌ می‌اورد. چه‌ اگر انسان‌ بر سر سفرة‌ عالَم‌ نشست‌ ونمك‌ خورد و نمكدان‌ شكست‌ وولی‌ِ نعمت‌ خود را نادیده‌ گرفت‌. تیشه‌ به‌ ریشة‌ خود می‌زندو سند بیچارگی‌ خود را امضامی‌نماید. وبه‌ عذاب‌ الهی‌ گرفتار می‌شود: (و لا تَكونُوا كَالَّذیِن‌َ نَسُوا اللهَ فَأَنسَیهُم‌ْأَنفُسَهُم‌ْ)
اگر كسی‌ به‌ بیچارگی‌ غفلت‌ و بی‌ خبری‌ از خود، و فراموشی‌ پیوند خویش‌ با خدای‌جهان‌ دچار شود؛ از افتخار انسانیّت‌ محروم‌، و به‌ مرز حیوانیّت‌ تنزُّل‌ مینماید. (لَهم‌ قُلُوب‌ُلا یَفْقَهون‌َ بِهَا و لَهم‌ أَعیُن‌ٌ لایُبصِرون‌َ بِها لهم‌ أَذَان‌ٌ لا یَسمَعون‌َ بها اُولئك‌َ كَالْاَنعام‌ِ بَل‌ْ هُم‌ْاَضَل‌ُّ اُولئك‌َ هُم‌ُ الْغافِلون‌َ) ایشان‌ دل‌ دارند و با ان‌ دین‌ را عمیق‌ نمی‌فهمند و دیدگانی‌دارند كه‌ با آنها نمی‌بینند و گوش‌هایی‌ دارند كه‌ با آنها نمی‌شنوند. این‌ گروه‌ چون‌چهارپایانند، بلكه‌ گمراه‌ترند و اینان‌ همان‌ غافلان‌ و بی‌ خبرانند.
در این‌ باره‌ چه‌ زیبا نوشته‌اند، مقام‌ معظم‌ رهبری‌: « دین‌ ضمن‌ آنكه‌ هدف‌ و جهت ‌و ره‌ و وسیله‌ را مشخص‌ می‌كند، توش‌ و توان‌ لازم‌ برای‌ پیمودن‌ راه‌ را نیز به‌ انسان‌می‌بخشد و مهم‌ترین‌ محمولة‌ كوله‌ بار راهپیمایان‌ این‌ راه‌ توشه‌ی‌ «یاد خدا»است‌. روحیة‌طلب‌ و امید و اطمینان‌ كه‌ بالهای‌ نیرومند برای‌ پروازند، فراورده‌ و بهرة‌ یاد خدا می‌باشد.یاد خدااز طرفی‌ هدف‌ را كه‌ همانا پیوستن‌ به‌ او-یعنی‌ به‌ بی‌نهایت‌ خوبی‌ و كمال‌-است‌،همواره‌ در مدّ نظر قرار می‌دهد و مانع‌ از گم‌ كردن‌ جهت‌گیری‌ها می‌شود و راهپیما رادربارة‌ راه‌ و وسیله‌ حسّاس‌ و هوشیار می‌دارد. از طرفی‌ بدو قوّت‌ قلب‌ و نشاط‌ و اطمینان‌می‌بخشد و او را از سرخوردگی‌ و فریفتگی‌ به‌ پدیدهای‌ مشغول‌ ساز یا بیم‌ از ناهنجاری‌هاو ناهمواری‌ها محافظت‌ می‌كند.
جامعة‌ اسلام‌ و هر گروه‌ و فرد مسلمانان‌ در صورتی‌ می‌تواند در راهی‌ كه‌ اسلام‌ ارائه‌داده‌ و همة‌ پیامبران‌ به‌ آن‌ دعوت‌ كرده‌اند به‌ استواری‌، بی‌ توقف‌ و برگشت‌ قدم‌ بردارد، كه‌خدا را فراموش‌ نكند!»

2 - پیروزی‌ بر مشكلات‌ و شكیبائی‌

بدون‌ تردید زندگی‌ انسان‌ در هر زمان‌ دارای‌ نشیب‌ و فراز، و یا اقبال‌ و اِدبار است‌ وهر شخصی‌ با حوادث‌ ناخوشایند و مشكلات‌ زندگی‌ روبه‌ رو می‌شود. فردی‌ موفق‌ خواهدبود، كه‌ با آغوش‌ باز در برابر این‌ ناملایمات‌، خود را نبازد و با آنها دست‌ و پنجه‌ نرم‌ كند كه‌گفته‌اند:

اندر بلای‌ سخت‌ پدید آید فرّ و بزرگواری‌ و سالاری‌

برای‌ چیرگی‌ بر مشكلات‌ و ناگواری‌ها دو پایة‌ اساسی‌ لازم‌ است‌، یكی‌ درونی‌ و آن ‌ورزیدگی‌ خاص‌ّ انسان‌ در مقابلة‌ با سختی‌ها و ناكامی‌ها است‌، و دیگر برونی‌ كه‌ داشتن‌تكیه‌ گاه‌ نیرومندی‌ است‌ كه‌ بتواند هر ان‌ از او مدد گیرد و به‌ كمك‌ او بر مشكلات ‌فایق‌آید.
به‌ خاطر همین‌ است‌ كه‌ قران‌ می‌فرماید: (و اْستَعینُوا بِالصَّبرِ و الصَّلوة‌ِ، و اِنَّها لَكَبیرَة‌ٌ اِلاَّ علی‌ الخاشِعین‌َ) از روزه‌ و نماز كمك‌ گیرید همانا نماز جز برای‌ خاشعان‌ گران‌است‌، كه‌ خداوند منّان‌ در آیة‌ شریفه‌ به‌ انسان‌ مؤمن‌ آموزش‌ می‌دهد: با گرفتن‌ روزه‌ و تَرك ‌مُبطلات‌ ان‌، روحیة‌ مقاومت‌ را در برابر ناملایمات‌ در خود تقویت‌ نماید، و به‌ وسیلة‌ نماز با برقراری‌ ارتباط‌ با قدرت‌ لایزال‌ الهی‌ و استمداد از خدای‌ مهربان‌ روحیّة‌ خود را تقویت‌ و به‌حل‌ّ مشكلات‌ همّت‌ نماید.
به‌ خاطر همین‌ است‌ كه‌ در روایات‌ توصیه‌ شده‌ است‌: به‌ هنگام‌ هجوم‌ هَم‌ّ و غم‌ و مشكلات‌ وضو بگیرید و به‌ مسجد بروید، و نماز بخوانید و دعا كنید. به‌ نقل‌ امام‌ علی‌(علیه السلام) پیامبر(صلی الله علیه واله) هر گاه‌ كه‌ غم‌ و اندوهی‌ به‌ او روی‌ می‌اورد می‌فرمود: «أَرِحْنا یا بَلال‌، ای‌ بلال‌ با أذان‌ و اعلام‌ نماز، ما را آسوده‌ نما.»
بدون‌ شك‌ توجّه‌ به‌ نماز و راز و نیاز به‌ درگاه‌ بی‌ نیاز، و برقراری‌ ارتباط‌ با خدا به‌عنوان‌ تكیه‌ گاه‌ مطمئنّی‌ برای‌ جذب‌ امدادهای‌ غَیبی‌، نیروی‌ معنوی‌ تازه‌ای‌ در انسان‌ایجاد و او را برای‌ پایداری‌ در برابر ناهمواری‌ها آماده‌ می‌سازد. و استعانت‌ از صبر و صلاة‌برای‌ تحمل‌ مشكلات‌ و پیروزی‌ بر امیال‌ و شهوات‌ و هوس‌های‌ نفسانی‌ برای‌ كسانی‌ممكن‌ است‌ كه‌ اعتقاد به‌ مبدأ و معاد و كیفر و پاداش‌ اخروی‌ دارند و گرنه‌ افراد بی‌ ایمان‌ دركشاكش‌ زندگی‌ بی‌ پناه‌ خواهند ماند. به‌ همین‌ جهت‌ است‌ كه‌ در پایان‌ ایه‌ می‌فرماید: این‌كار جز برای‌ كسانی‌ كه‌ در برابر خداوند، با توجه‌ كامل‌ به‌ نماز می‌ایستند، مشكل‌ و سنگین‌است‌. به‌ همین‌ جهت‌ در اسلام‌، نمازهای‌ مستحبی‌ و نافلة‌ فراوانی‌ جهت‌ براوردن‌ نیازها ورفع‌ گرفتاری‌های‌ مادّی‌ و معنوی‌ زندگی‌ معرفی‌ شده‌، كه‌ شرط‌ اصلی‌ براوردن‌ حاجات‌،اعتقاد و ایمان‌ كامل‌ متقاضی‌ و مشروع‌ و مصلحت‌ آمیز بودن‌ حاجات‌، برای‌ مؤمن‌ است‌.

یاد آوری‌

تأثیر انكارناپذیر نماز در رفع‌ نگرانی‌ها و دلهره‌های‌ روانی‌ واقعیتی‌ است‌ كه‌ مورد تأیید صاحب‌ نظران‌ قرار گرفته‌ است‌، كه‌ به‌ نمونه‌ هائی‌ از آن‌ اشاره‌ می‌شود. دكترآلِكسیس‌ كارِل‌ می‌نویسد: نماز به‌ آدمی‌ نیرویی‌ برای‌ تحمّل‌ غم‌ها و مصائب‌ می‌بخشد،انسان‌ را امیدوار می‌سازد و قدرت‌ ایستادگی‌ و مقاومت‌ در برابر حوادث‌ می‌دهد. گاندی‌پیشوای‌ مصلح‌ هند در جریان‌ مبارزه‌ با استعمار و تحمّل‌ رنج‌ها با كمك‌ نماز، تجدید نیروكرده‌ و می‌گفت‌: اگر كمك‌ نماز نبود، خیلی‌ پیش‌ از این‌ باید دیوانه‌ می‌شدم‌! دیل‌ كارِنْگی ‌می‌نویسد: هر وقت‌ همة‌ توان‌ خود را در برابر ناملایمات‌ به‌كار بردیم‌. و تمام‌ راه‌ حل‌ها راآزمودیم‌ و نتیجة‌ دلخواه‌ به‌دستمان‌ نیامد، در حالی‌ كه‌ امواج‌ سهمگین‌ یأس‌ و نومیدی‌قلب‌ و روحمان‌ را می‌آزارد. آنگاه‌ دست‌ نیاز به‌ نماز و به‌ سوی‌ خدا دراز كرده‌ و از او یاری‌می‌خواهیم‌. راستی‌ چرا ما قبل‌ از این‌كه‌ دچار ناامیدی‌ بشویم‌، چنین‌ كاری‌ نمی‌كنیم‌ و چراهر روز با خواندن‌ نماز و نیایش‌ به‌ درگاه‌ خدا از او یاری‌ نمی‌خواهیم‌؟! ژاك‌ دِمیش‌ قهرمان‌سنگین‌ وزن‌ بُكس‌ جهان‌ می‌گوید: هر شب‌ قبل‌ از اینكه‌ به‌ بستر برود حتماً نماز و دعامی‌خواند. گر چه‌ برخی‌ از اشخاص‌ برای‌ برطرف‌ كردن‌ مشكلات‌ یا فرار از این‌ مصائب‌ وسختی‌ها خود را به‌ خواندن‌ كتاب‌ داستان‌ مشغول‌ می‌كنند، یا به‌ پارك‌ و مسافرت‌ می‌روندو یا خود را به‌ بازی‌های‌ ساده‌ و تفریحات‌ سالم‌ سرگرم‌ می‌سازند. و یا با كسی‌ كه‌ به‌حرف‌های‌ او گوش‌ می‌دهد، درد دل‌ می‌كنند، تا از فشارهای‌ روانی‌ آنان‌ كاسته‌ شود و ای‌چه‌ بسا كه‌ از دیدگاه‌ روانشناسان‌ این‌ فعالیت‌ها در كاهش‌ اضطراب‌ مؤثر و این‌ كارهانتیجه‌ مثبت‌ داشته‌ باشد. امّا مردان‌ خدا از ناملایمات‌ دنیا به‌ اسباب‌ دنیوی‌ روی ‌نمی‌آورند. بلكه‌ به‌ خدا، به‌ نماز، نیایش‌ با او رو می‌كنند كه‌ كارسازتر است‌.

3 - پیشگیری‌ از گناه‌ و تباهی‌

در میان‌ هر ملت‌ برای‌ پیشگیری‌ از تخلّفات‌ و كجروی‌ها و مفاسد اجتماعی‌ وجنایت‌ها و جرایم‌ فردی‌ راهی‌ پیش‌ بینی‌ شده‌ است‌، كه‌ نیاز به‌ هزینة‌ سنگینی‌ دارد. ولی‌اسلام‌ علاوه‌ بر ارشاد و اجرای‌ قوانین‌ كیفری‌: حدود، تعزیرات‌، قِصاص‌ و دِیات‌ با وضع‌عباداتی‌ نظیر روزه‌ و نماز و یادآوری‌ خدا و معاد انسان‌ فراموش‌كار را از پَیروی‌ هوس‌ها وارتكاب‌ گناه‌ باز می‌دارد. قرآن‌ كریم‌ انگیزة‌ اصلی‌ عبادات‌ امّت‌ اسلامی‌ را با تعبیر مكررّ(لَعَلَّكُم‌ تَتَّقُون‌َ) رسیدن‌ به‌ تقوا و روحیة‌ خدامداری‌ در زندگی‌ و دوری‌ از گناه‌ معرّفی‌می‌نماید. اسلام‌ می‌كوشد تا در سایة‌ تقویت‌ ایمان‌ و تقوا، عوامل‌ اصلی‌ وادارندة‌ به‌ گناه‌ وتخلف‌ یعنی‌: شهوت‌، غَضب‌، غرائز، امیال‌ و احساسات‌ و عواطف‌ تعدیل‌ نشدة‌ آدمی‌ را ازراه‌ تعلیم‌، تلقین‌، تذكُّر كنترل‌ نماید. تجربه‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ نمازهای‌ یومیّه‌، یكی‌ از بهترین‌ وسائل‌ پیشگیری‌ از گناه‌ و تأمین‌ أمنیت‌ به‌ حساب‌ می‌آید. چنان‌كه‌ در قرآن‌مجید می‌خوانیم‌ (و أَقِم‌ِ الصَّلوة‌َ تَنْهَی‌ عَن‌ِ الفَحشاءِ و المُنكَرِ و لَذِكرُ اللهِ اَكبَرُ و اللهُ یَعلَم‌ُ مَاتَصنَعُون‌) ونماز را به‌ پا دار، زیرا نماز از فحشا (گناهان‌ بزرگ‌ و پنهانی‌ِ ناشی‌ از شهوت‌) ومنكر (گناهان‌ بزرگ‌ آشكار ناشی‌ از غضب‌) باز می‌دارد، البتّه‌ یاد خدا بزرگ‌تر از نماز است‌،و خدا به‌ آن‌چه‌ می‌كنید داناست‌. آری‌ نماز گزار واقعی‌ كه‌ به‌ نماز می‌ایستد و با تكبیر مكررّخود خدا را از هر چه‌ هست‌ برتر و بالاتر می‌شمارد و به‌ یاد نعمت‌های‌ فراوان‌ او سپاس‌ وحمد او می‌كند و او را به‌ رحمان‌ و رحیم‌ بودن‌ می‌ستاید، او را مالك‌ روز جزا معرّفی‌ می‌كند، ضمن‌ اعتراف‌ به‌ بندگی‌ تنها از اویاری‌ می‌جوید، پیمودن‌ راه‌ راست‌ را از او طلب‌ می‌كند، ازراه‌ و روش‌ مغضوبین‌ و گمراهان‌، به‌ او پناه‌ می‌برد ، برای‌ خدا به‌ رُكوع‌ خَم‌، و برای‌ سجده‌ درپیشگاه‌ او به‌ خاك‌ می‌افتد، غرق‌ در عظمت‌ او می‌شود، قهراً در اثر قرائت‌ِ این‌ أذكارآموزنده‌ انگیزة‌ انحراف‌ و گناه‌ در چنین‌ شخصی‌، به‌ نابودی‌ كشانده‌ می‌شود. بدون‌ شك‌، ازاین‌ راز و نیاز، در روح‌ و قلب‌ چنین‌ انسانی‌ از راه‌ تلقین‌ و تكرار و تمرین‌، جنبشی‌ به‌ سوی‌حق‌ّ و جهشی‌ به‌ سوی‌ پاكی‌ها ایجاد می‌شود و این‌ امواج‌ معنویّت‌ كه‌ به‌ بركت‌ گفتگوی‌رویاروی‌ با خدا حاضر و ناظر بر اعمال‌ عِباد، پدید می‌آید ، همانند سدّ پولادینی‌، مانع‌ وقوع‌گناه‌ در جامعه‌ می‌شود. با توجه‌ به‌ ممنوعیّت‌ استفاده‌ از مكان‌ و لباس‌ غصبی‌ و هر گونه ‌معصیت‌ و تخلّف‌ در حال‌ نماز، ترجیحاً از عادت‌ زشت‌ تجاوز به‌ حقوق‌ دیگران‌ دست‌ می‌كشد. بدیهی‌ استكه‌ هر چه‌ نماز از شرایط‌ كمال‌ و روح‌ عبادت‌ (یاد خدا)كه‌ در آیه‌ از خودنماز برتر شناخته‌ شده‌، بیش‌تر برخوردار باشد، اثر بیش‌تری‌ در پیشگیری‌ از گناه‌ خواهدداشت‌. گاه‌ در فردی‌ نماز نهی‌ كلی‌ّ و جامع‌ و در فرد دیگری‌ نهی‌ جزئی‌ و محدود، از فحشاء و منكر می‌نماید. ولی‌ ممكن‌ نیست‌، كسی‌ نماز بخواند وَلَوْ صوری‌، و هیچ‌ گونه ‌اثری‌ در او نبخشد. چه‌ اگر افراد نمازگزار را احیاناً گنه‌كار می‌یابیم‌، اگر نماز نخوانند، مسلَّما ًآلوده‌تر خواهند شد. چون‌ نماز رابطة‌ شخص‌ با خداست‌ و هر قَدَر كه‌ این‌ اعتماد عمیق‌تر ومحكم‌تر باشد، شخص‌ به‌ خدا نزدیك‌تر و از گناه‌ دورتر می‌گردد.

4 - فَلاح‌ یا رستگاری‌ و آزادگی‌

مهم‌ترین‌ آرمان‌های‌ بشر آزادگی‌ است‌، آزاد مردان‌ جهان‌ زندگی‌ را به‌ خاطر آزادی‌دوست‌ دارند. از این‌ رو مولا علی‌(ع) نیز، فرمود: «لا تَكُن‌ْ عَبدَ غَیْرِك‌َ قَد جَعَلَك‌َ اللهُ حرّاً» بندة‌ دیگری‌ مباش‌ كه‌ خدا تو را آزاد آفریده‌ است‌.» در بینش‌ قرآن‌ تنها راه‌ دست‌یابی‌ بشر به‌ آزادگی‌ واقعی‌، ایمان‌ و توجّه‌ كامل‌ به‌ خدا در هنگام‌ نماز است‌ و می‌فرماید:(قدْ اَفلَح‌َ المُؤمِنون‌َ الَّذیِن‌َ هم‌ْ فِی‌ صَلاتِهِم‌ خاشِعون‌َ) به‌ راستی‌ كه‌ مؤمنان‌ رستگارند،آنانكه‌ در نمازشان‌ خشوع‌ می‌ورزند. در این‌ آیه‌ اوّلین‌ نشانة‌ مؤمنان‌ اقامة‌ نماز با خشوع‌ وتوجه‌ كامل‌ به‌ خدا معرفی‌ شده‌ است‌، زیرا خشوع‌ به‌ معنای‌ حالت‌ فروتنی‌ و ادب‌ روحی‌ وجسمی‌ در برابر بزرگی‌ است‌ كه‌ شخص‌، مجذوب‌ جلال‌ و شكوه‌ خدا شود. در حال‌ نماز خودرا مانند ذره‌ّای‌ بی‌ مقدار در برابر حقیقت‌ بی‌ نهایت‌ و قطره‌ای‌ در برابر اقیانوس‌ بیكران‌رحمت‌ و قدرت‌ و حكمت‌ پروردگار داند. به‌ گونه‌ای‌ كه‌ همه‌ چیز فراموش‌ كند و چنان‌ از خودغافل‌ بماند كه‌ جز خدا را نبیند، چنین‌ انسانی‌ می‌تواند به‌ فلاح‌-كه‌ در اصل‌ به‌ معنای‌بریدن‌ و شكافتن‌ است‌ و در فارسی‌ به‌ رستگاری‌ از رَستن‌ به‌ معنای‌ آزاد و رها شدن‌، یارُستن‌ به‌ معنای‌ روئیدن‌ ترجمه‌ می‌شود-برسد. در فرهنگ‌ اسلام‌ به‌ هر نوع‌ پیروزی‌ ورسیدن‌ به‌ مقصد و كامیابی‌ اطلاق‌ شده‌ است‌؛ فَلاح‌ را نتیجه‌ یاد فراوان‌ خدا قرار داده‌، وفرمود: (و اذْكُروا اللهَ كَثیراً لَعَلَّكُم‌ تُفلِحوُن‌) در منطق‌ قرآن‌ پرستش‌ و كرنش‌ نسبت‌ به‌هر كس‌ و هر چیز، جز برای‌ خدا، از خود بیگانه‌ شدن‌، وابستگی‌، و دل‌ سپردن‌ به‌ هر چیز،بندگی‌ و اسارت‌ واقعی‌ به‌ حساب‌ می‌آید. به‌ همین‌ دلیل‌، عبادت‌ جز برای‌ خدا حرام‌ وممنوع‌ است‌، و تنها در پرتو ستایش‌ و پرستش‌ خداست‌ كه‌ انسان‌ با هدایت‌ و امدادهای‌غیبی‌ الهی‌، یارای‌ مقاومت‌ در برابر قدرت‌های‌ اهریمنی‌ و آزادی‌ از هر نوع‌ بندگی‌، دست‌می‌یابد. «مُفلِحوُن‌»، كسانی‌ هستند كه‌ موانع‌ را از مسیر بر میدارند، راه‌ خود را به‌ سوی‌مقصد نهایی‌ یعنی‌ كمال‌، و سعادت‌ و كامیابی‌ و پیروزی‌ در دنیا و آخرت‌ می‌شكافد، پیش‌می‌رود و در سایة‌ ایمان‌ و نماز و نیایش‌ به‌ پیشگاه‌ خدای‌ بی‌ نیاز آزاد وسربلند زندگی‌می‌كنند و در آخرت‌ نیز به‌ بركت‌ همین‌ نماز خاشعانه‌ و عاشقانه‌ به‌ رضوان‌ الهی‌ در جواررحمت‌ حق‌ّ، و در بحبوحة‌ بهشت‌ جاودان‌، در كنار پاكان‌، در كمال‌ عزّت‌ و سربلندی‌، به‌ سرخواهند برد.

5 - اغتنام‌ فرصت‌ یا بهره‌ وری‌

(و ابتغ‌ِ فِیما أَتَیك‌َ اللهُ الدارَ الأخرة‌َ و لا تَنْس‌َ نَصیِبَك‌َ من‌َ الدُّنیا و أحسَن‌َ كماأَحسَن‌َ اللهُ اِلیك‌َ) و در آنچه‌ خدا به‌ تو داد سرای‌ دیگر را بجوی‌(جستجو كن‌)و بهره‌ات‌ رااز دنیا فراموش‌ مكن‌، و همان‌ گونه‌ كه‌ خدا در حق‌ّ تو نیكی‌ كرد نیكی‌ كن‌. مخاطب‌مستقیم‌ این‌ آیه‌ پول‌ پرست‌ِ خودخواه‌ِ بنی‌ اسرائیل‌، یعنی‌ قارون‌ است‌ كه‌ در كنار فرعون‌مظهر زور و سامری‌، سمبُل‌ تزویر و فریب‌، به‌ عنوان‌ زر پرستی‌، با حضرت‌ موسی‌ مقابله‌می‌كردند، كه‌ این‌ پسر عمو، یا پسر.
خالة‌ حضرت‌ موسی‌(ع) در آغاز از مؤمنان‌ بود، كه‌ دنیا پرستی‌ او را به‌ كفر كشاند وعلیه‌ آن‌ حضرت‌ توطئه‌ كرد و سرانجام‌ زمین‌ او و گنج‌ هایش‌ را بلعید كه‌ داستان‌ این‌ثروتمند مغرور و سرنوشت‌ عبرت‌ انگیز او در طی‌ّ 7 آیه‌ از سوره‌ قصص‌ آمده‌ است‌. درضمن‌ این‌ سه‌ توصیه‌ حقایق‌ درخشانی‌ نهفته‌ است‌. در احكام‌ نماز، وقت‌شناسی‌ یكی‌ ازمقدّمات‌ و پیشاهنگ‌های‌ نماز معرّفی‌ و فُقَها در كتب‌ فقهی‌ برای‌ نمازهای‌ یومیّه‌، دقیقاسه‌ زمان‌ و وقت‌ اَدا را مشخص‌ فرموده‌اند، كه‌ عبارتند از وقت‌ فضیلت‌، مشترك‌ و مختص‌ّكه‌ اوقات‌ فضیلت‌ در نماز صبح‌ از اول‌ سپیدة‌ صبح‌ تا پدیداری‌ سرخی‌ مشرقی‌ است‌، و درنماز ظهر و عصر تا رسیدن‌ سایة‌ شاخص‌ برابر اندازة‌ خود است‌ و در نماز مغرب‌ تا از بین‌رفتن‌ سرخی‌ مغربی‌(شفق‌) و وقت‌ فضیلت‌ عشا از اول‌ ذهاب‌ حمرة‌ مغربیّه‌ تا نیمه‌ شب‌می‌باشد و نیمه‌ شب‌ دیگر قضا خواهد شد. در روایات‌ ما بر نماز اوّل‌ وقت‌ تأكید شده‌، چنان‌كه‌ پیامبر(صلی الله علیه واله) در پاسخ‌ این‌ سؤال‌ كه‌: برترین‌ اعمال‌ چیست‌؟ فرمود: «الصَّلوة‌ُ لِاَوَّل‌ِ وَقتِها» علی‌(ع) نیز درنامه‌ای‌ به‌ محمد بن‌ ابی‌ بكر فرماندار مصر نوشت‌: «اِرتَقِب‌ وقت‌َالصَّلوة‌ِ فَصَلِّها لِوَقتِها و لا تَجعَل‌ قَبلَه‌ُ و لا تُؤَخِّرْها لِشُغل‌ٍ؛ مراقب‌ اوقات‌ تعیین‌ شده‌نمازهایت‌ باش‌ و در وقت‌ فضیلت‌ و مقرّر آن‌ را به‌ جای‌ آر. به‌ خاطر بی‌كاری‌ پیش‌ از وقت‌آن‌ و اشتغال‌ به‌ كاری‌ انجام‌ آن‌ را از وقتش‌ تأخیر میانداز.» امام‌ صادق‌(ع) نیز می‌فرماید:«اِمتَحِنُوا شیعَتَنا عِندَ مَواقیت‌ِ الصَّلاة‌ِ كیف‌َ مُحافَظَتُه‌ُ علیها؛ پیروان‌ ما را با نماز اول‌ وقت‌بیازمایید كه‌ چگونه‌ بر آن‌ محافظت‌ می‌نماییم‌.»حضرت‌ رضا(ع) نیز به‌ ابراهیم‌ بن‌ موسی‌حتی‌ در بین‌ راه‌ فرمود: «غَفَرَ اللهُ لك‌َ لا تُؤخِّرون‌َ صلاة‌ً عن‌ اوَّل‌ِ وقتها الی‌ اخرِ وقتها من‌غیرِ علَّة‌ٍ.علیك‌َ ابداً بِاوَّل‌ِ الوقت‌ِ ؛ خد ترا بیامرزد هیچ‌ نمازی‌ را بدون‌ علت‌ از اول‌ وقتش‌به‌ تأخیر مینداز. بر تو باد به‌ نماز اول‌ وقت‌.»
حتی‌ در روایتی‌ از نماز اول‌ وقت‌ تعبیر به‌ رضوان‌ُ اللهِ و نماز آخر وقت‌ تعبیر به‌غفران‌ُ اللهِ (عفوُ اللهُ) شده‌. چنان‌ كه‌ امام‌ صادق‌(ع) فرمود: «اِنَّما جُعِل‌َ آخرَ الوقت‌َ لَلمریض ‌ِو المعتَل‌ِّ و لمن‌ له‌ عذرٌ و اوَّل‌ُ الوقت‌ِ رضوان‌ُ اللهِ و اخرُ الوقت‌ِ عَفوُ اللهِ، و العفوُ لا یكون‌ُ اِلَّامِن‌ تقصیرٍ، و اِن‌َّ الرَّجُل‌َ لِیُصلّی‌ فی‌ غیرِ الوقت‌ِ، و اِن‌َّ ثواب‌َ مافاتَه‌ُ من‌ الوقت‌ِِ خیرٌ له‌ُ من‌أهلِه‌ِ و مالِه‌ِ .» این‌ همه‌ تاكید بر أدای‌ نماز در اوّلین‌ فرصت‌ و خود داری‌ از تأخیر وقت‌ نمازهمان‌ موضوع‌ بهره‌ وری‌ است‌.
استفاده‌ صحیح‌ از وقت‌ و عمر برای‌ زندگی‌ بهتر و متعالی‌تر است‌ كه‌ در اخلاق‌اسلامی‌ از آن‌ به‌«اغتنام‌ِ فَرصَت‌ «تعبیر می‌شده‌ است‌. اوّلین‌ درس‌ نماز این‌ است‌ و هدردادن‌ سرمایه‌ گرانبهای‌ عمر و فرصت‌های‌ طلایی‌ای‌ كه‌ چون‌ ابر به‌ طور نامحسوس‌، درگذر است‌. چنان‌ كه‌ امام‌ علی‌ (ع) فرمود: «اَلفُرضَة‌ُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب‌ فَانتَهِزُوا فُرَص‌َالخیرِ» خسارت‌ بزرگی‌ است‌ كه‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ قابل‌ جبران‌ نیست‌ و اگر عاقلانه‌ از آنها بهره‌برداری‌ نشود، جز پشیمانی‌ و اندوه‌ چیزی‌ عاید انسان‌ در دنیا و آخرت‌ نخواهد شد. چنان‌كه‌ حضرت‌ علی‌ (ع) می‌فرماید: «اِذا اَمكَنت‌َ الفُرصة‌ُ فَانتَهِزوا فَاِن‌َّ اِضاعَة‌َ الفُرصَة‌ِ غُصَّة‌ٌ ؛وقتی‌ فرصتی‌ برایت‌ پیش‌ آید. آن‌ را غنیمت‌ شمار چرا، كه‌ از دست‌ دادن‌ فرصت‌ها باعث‌غصّه‌ و اندوه‌ می‌شود. سعدی‌ با الهام‌ از این‌ احادیث‌ می‌گوید:
بودم‌ جوان‌ كه‌ گفت‌ مرا پیرِ اُستادفرصت‌ غنیمت‌ است‌، نباید ز دست‌ داد
و نیز مولا می‌فرماید: ما فات‌َ مَضی‌، و ما سَیَأتیك‌َ فَأَین ‌َقُم‌ فَاغتَنِم‌ِ الفُرصَة‌َ بین‌َ العَدَمَین‌ِ
كه‌ سعدی‌ سروده‌ است‌:
سعدیا دی‌ رفت‌ و فردا هم‌ چنان‌ موجود نیست‌ درمیان‌ این‌ و آن‌ فرصت‌ شمار امروز را
پیامبر(صلی الله علیه واله) در وصایای‌ خویش‌ به‌ اباذر فرمود: «یا اباذرُ اِغتَنِم‌ خَمساً قبل‌َ خمس‌ٍ: شبابك‌َ قبل‌َ هِرَمِك‌َ و صِحَّتَك‌َ قبل‌َ سُقمِك‌َ و غِناك‌َ قبل‌َ فقرِك‌َ و فَراغَك‌َ قبل‌َ شغلِك‌َ وحَیاتَك‌َ قبل‌َ مَوتِك‌َ؛ ای‌ اباذر پنج‌ چیز را پیش‌ از پنج‌ چیز غنیمت‌ دان‌؛ جوانیترا پیش‌ از پیری‌، سلامتیت‌ را قبل‌ از بیماری‌، دارائیت‌ را پیش‌ از تنگ‌ دستی‌، فراغت‌ و بیكاری‌، پیش‌ از گرفتاری‌، زندگی‌ ات‌ را پیش‌ از مرگ‌.»
به‌ این‌ ترتیب‌ پیامبر اسلام‌ پنج‌ نعمت‌ بزرگ‌ را هشدار می‌دهد، كه‌ باید از این‌موهبت‌های‌ الهی‌، به‌ موقع‌ بهره‌ برداری‌ شود تا از دست‌ نرود و در راه‌ پیشرفت‌ خود وجامعه‌ از اینها استفاده‌ گردد مبادا كه‌ با سوء استفاده‌ از اعتقاد به‌ توكُّل‌ و تقدیر الهی‌، ازتلاش‌ و كوشش‌ به‌ خاطر كسالت‌ و تنبلی‌ و یأس‌ و نومیدی‌، كه‌ مهم‌ترین‌ عاملعدم‌ استفاده‌از فرصتها است‌. برای‌ تأمین‌ آینده‌ باز ایستیم‌، و از ثروت‌ عمر و جوانی‌ خود بهره‌ نگیریم‌.حتی‌ در روایات‌ ما تسویف‌َ از اِلقائات‌ شیطانی‌، یعنی‌ كار امروز به‌ فردا افكندن‌ موردنكوهش‌ قرار گرفته‌ است‌. امام‌ باقر(ع) فرمود: «اِیَّاك‌َ و التَّسویف‌َ فَاِنَّه‌ُ بحرٌ یُغرَق‌ُ فیه‌ِالهَلكی‌.»
شاعر می‌گوید«خار در دیدة‌ فرصت‌ مفكن‌.»و هیچ‌ گاه‌ به‌ فرمودة‌ قرآن‌: (و لاتَیئَسُوا مِن‌ رَوح‌ِ اللهِ) و(لا تَقنَطوُا مِن‌ رَحمَة‌ِ اللهِ) از این‌رو مسلمانان‌ را نشاید كار امروزبه‌ فردا افكند از خود مأیوس‌ شود.بلكه‌ در سایة‌ نمازهای‌ پنجگانه‌ روح‌ امید را در خودبیافزائید و بكار مفید روزمره‌ خود با استفاده‌ از فرصت‌ها بپردازیم‌. كه‌ سعدی‌ شیرین‌سخن‌ می‌گوید: جوانا ره‌ طاعت‌ امروز گیر كه‌ فردا جوانی‌ نیاید ز پیر

فلسفه‌ نماز از دیدگاه‌ برگزیدگان‌

پیامبر اسلام‌ كه‌ نخستین‌ نمازگزار كامل‌ بود، در سفر معنوی‌ معراج‌، حقیقت‌ و روح‌نماز به‌ او ارائه‌ شده‌ بود وقتی‌ از اسرار و حكمت‌های‌ نماز از حضرتش‌ می‌پرسند با چهره‌ بازبالبداهه‌ بیست‌ و شش‌ راز و رمز وجوب‌ نماز را برای‌ نمازگزار می‌فرماید: «الصَّلوة‌ُ مِن‌ْشرایِع‌ِ الدّین‌ِ، و فیها مَرضات‌ُ الرَّب‌ِّ، و هی‌َ منهاج‌ُ اْلانبیاءِ، و لِلمُصلّی‌ حُب‌ُّ الملائكَة‌ِ،وهدی‌ً، وایمان‌ٌ و نُورُ الْمَعرِف‌َءِ، و بَرَكة‌ٌ فی‌ الّرِزق‌ِ، و راحَة‌ٌ لِلبَدَن‌ِ، و كراهة‌ُ الشَّیطان‌ِ،وسَلاح‌ٌ علی‌ لكافرِ، و اجابة‌ٌ لِلدُّعا، و قَبول‌ٌ لِلاَعمال‌ِ و زادُ المُؤمِن‌ِ من‌َ الدُّنیا الی‌ الا"خرَة‌ِ،وشفیع‌ٌ بینه‌ُ و بین‌َ المَلِك‌ِ المَوت‌ِ، و أُنس‌ٌ فی‌ القبرِ، و فراش‌ٌ تحت‌َ جنبه‌ِ، و جواب‌ٌ لِمنكَرٍونكیرٍ، و تكون‌ُ صلاة‌ُ العبدِ عندَ المحشرِ تاجاً علی‌" رأسه‌ِ، و نُواًعلی‌ بدنه‌ِ، و ستراً بینه‌ُ،وبین‌َ النّار، و جوازاً علی‌ الصِّراط‌ِ، و مفتاحاًلِلجنَّة‌ِ، و مُهُوراً لِلحُور العین‌ِ، و ثمناً لِلجنَّة‌ِبالصَّلوة‌ِ یبلغ‌ُ العبدُ الی‌ الدَّرجة‌ِ العُلی‌، لِاَن‌َّ الصَّلوة‌َ تسبیح‌ٌ، و تهلیل‌ٌ، و تحمیدٌ، و تكبیرٌ،وتمجیدٌ، و تقدیس‌ٌ، و قول‌ٌ و دعوة‌ٌ؛
ضمرة‌ بن‌ حبیب‌ می‌گوید از پیامبر(صلی الله علیه واله) در رابطه‌ با نماز پرسش‌ شد، حضرت‌ درپاسخ‌ خواص‌ و فواید دنیوی‌ و اخروی‌ نماز را چنین‌ بیان‌ فرمود:
نماز از احكام‌ دین‌ است‌ كه‌ این‌ اسرار را در بر دارد: 1-رضا و خرسندی‌ پروردگار2-راه‌ پیامبران‌ به‌ سوی‌ خدا3-محبوبیت‌ نزد فرشتگان‌ 4-وسیله‌ رهنمایی‌ به‌ حق‌ّ5-سرمایة‌ ایمان‌ 6-روشنایی‌ برای‌ شناخت‌ خدا 7-افزایش‌ روزی‌ 8-آسایش‌ بدن‌9-ناخرسندی‌ و آزار شیطان‌ 10-سلاح‌ برای‌ نبرد با كافران‌11-اجابت‌ دعا و نیایش‌12-پذیرش‌ اعمال‌ عبادی‌ 13-توشة‌ مؤمن‌ از دنیا برای‌ آخرت‌ 14-واسطه‌ میان‌نمازگزار و فرشته‌ مرگ‌ 15-همدم‌ عالم‌ قبر 16-فرش‌ بستر آرامگاه‌ 17-پاسخ‌ بازجویی‌نكیر و منكر 18-تاج‌ افتخار بر سر 19-نورانیت‌ چهره‌ 20-پوشاك‌ بدن‌ 21-مانع‌ میان‌بنده‌ و آتش‌ جهنم‌ 22-پروانه‌ گذر از صراط‌ 23-كلید ورود به‌ بهشت‌ 24-كابین‌ سیه‌چشمان‌ِ بهشتی‌ 25-بهای‌ بهشت‌ موعود 26-وسیلة‌ عروج‌ به‌ مرتبة‌ بالای‌ بهشتی‌.
زیرا نماز مجموعه‌ای‌ از تسبیح‌(سبحان‌َ اللهِ گفتن‌)و تهلیل‌(لا اله‌َ اِلَّا اللهُ گفتن‌)وتمجید و بزرگ‌ داشت‌ و تقدیس‌ و تنزیه‌ خدا از عیب‌ و كاستی‌ است‌، و گفتار حق‌ وفراخوانی‌ بسوی‌ درستی‌ و خوبی‌ها است‌.»
حضرت‌ علی‌(ع) نیز در سخنانی‌ كه‌ پیرامون‌ حكمت‌های‌ احكام‌ فرموده‌اند،برجسته‌ترین‌ فلسفة‌ نماز را كِبر زُدایی‌ می‌داند، و می‌فرماید: «وَالصَّلوة‌َ تَنْزِیْهاً عَن‌ِالْكِبْرِ» خداوند حكیم‌ نماز را برای‌ پاك‌ سازی‌ انسان‌ از بیماری‌ كبر و خود برتر بینی‌ مقرّرفرموده‌ است‌.
حضرت‌ علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا(ع) از جمله‌ نمازگزاران‌ واقعی‌ بود و هر شب‌ همانندجدّش‌ امیر المؤمنین‌ هزار ركعت‌ نافله‌ می‌گزارد. وی‌ در بیان‌ علّت‌ وجوب‌ نماز در اسلام‌می‌فرماید: «اِن‌َّ عِلَّة‌َ الصَّلوة‌ِ أنَّها اِقرارٌ بالرُّبوبیة‌ِ للهِ عزَّوجل‌َّ و حلع‌ُ الاَندادِ و قیام‌ٌ بین‌َ یدی‌ِالجبَّارِ جل‌َّ جلاله‌ُ بالذُّل‌ِّ و الْمسكنة‌ِ و الخُضُوع‌ِ و الاِعتراف‌ِ و الطَّلَب‌ِ لِلاقالَة‌ِ من‌ْ سالف‌ِالذُّنوب‌ِ و وضع‌ِ الوجه‌ِ علی‌ الارض‌ِ كل‌َّ یوم‌ٍ اِعظاماً عزَّجل‌َّ و اَن‌ یَكون‌َ ذاكراً غیرَ ناس‌ٍ و لابطرٍ. ویكون‌َ خاشعاً متذَّلِلاً راغباً طالباً لِلزَّیادة‌ِ فی‌ِ الدّین‌ و الدُّنیا مع‌ ما فیه‌ِ من‌َ الایجاب‌ِ والْمُداوَمَة‌ِ علی‌ ذكرِ اللهِ عزَّوجل‌َّ باللَّیل‌ِ و النَّهارِ لعلَّا ینسی‌َ العبدُ سیِّده‌ُ و مدَبِّره‌ُ و خالِقَه‌ُفیبطِرَ و یَطغی‌ و یكون‌َ فی‌ ذكره‌ِ لِرَبِّه‌ِ و قیامه‌ِ بین‌َ یدیه‌ِ زجراً له‌ُ عن‌ المَعاصی‌ و ما نِعالَه ‌ُعن‌ْ أنواع‌ِ الفَسادِ؛
اما علّت‌ این‌ كه‌ نماز بر مردم‌ واجب‌ شد این‌ است‌ كه‌ نماز گزار به‌ پروردگاری‌خداوند بزرگ‌ و شكست‌ناپذیر اعتراف‌ می‌كند، هر گونه‌ شركی‌ را از ساحت‌ قدس‌ او رها و بدور می‌سازد و در پیشگاه‌ خداوند جبَّار و با شكوه‌ با حالت‌ خواری‌ و بی‌ چارگی‌ و فروتنی‌ واقرار به‌ زبونی‌ خویش‌ می‌ایستد و چشم‌ پوشی‌ از گناهان‌ گذشته‌ خویش‌ را از حضرت‌ حق‌ّمی‌خواهد، و هر روز صورت‌ بر زمین‌ می‌گذارد، ت‌ خدای‌ عزّوجل‌ را تعظیم‌ نماید، و همواره‌به‌ یاد او باشد، و آنی‌ او را فراموش‌ نكند ت‌ سركشی‌ بنماید.
تا این‌ كه‌ حالت‌ دل‌ شكستگی‌ و خود كمی‌ بینی‌ و رغبت‌ به‌ او را از دست‌ نداده‌، وخواستار افزایش‌ دین‌ و دنیای‌ خود باشد. افزون‌ بر اینها نماز پاسخ‌ گویی‌ به‌ خدا و استمرارو ادامه‌ یاد او در تمام‌ شبانه‌ روز است‌ تا مگر بنده‌ سرور و اداره‌ كننده‌ امور، و آفریدگار خود رافراموش‌ نكند، كه‌ نتیجة‌ فراموشی‌ خدا ناسپاسی‌ و گردنكشی‌ است‌ ولی‌ یاد خدا و به‌ نمازایستادن‌ در پیشگاه‌ او بنده‌ را از همه‌ گناهان‌ باز می‌دارد، و از هر گونه‌ فساد و تباهی‌جلوگیری‌ می‌كند.
بدیهی‌ است‌ احادیث‌ یاد شده‌ نمونة‌ گزیده‌ای‌ است‌ از كلمات‌ برگزیدگان‌ خدا وقطره‌ای‌ است‌ از دریا. و تشنگان‌ِ وادی‌ معرفت‌ را به‌ منابع‌ حدیثی‌ از جمله‌ ج‌ 3 وسائل‌الشیعة‌ شیخ‌ حرّ عاملی‌ و ج‌ 82 بحار الانوار علامة‌ مجلسی‌، و دیگر كتب‌ روایی‌ و فقهی‌ارجاع‌ می‌دهیم‌.

عاشورا روز تبلور نماز عاشقانه‌

نماز در اسلام‌ اگر چه‌ یك‌ عبادت‌ فردی‌ و وسیله‌ پیوند معنوی‌ عبد با معبود واقعی‌است‌. كه‌ نه‌ تنها هر مسلمان‌ در هر شرایطی‌ باید در اَدای‌ این‌ وظیفة‌ شرعی‌ تلاش‌ نماید.بلكه‌ باید در اِحیا و اِقامة‌ این‌ فریضة‌ دینی‌ در جامعه‌ اسلامی‌ همّت‌ گمارد.
چنان‌ كه‌ در قرآن‌ كریم‌ بیش‌ از چهل‌ بار از اِقامه‌ نماز و به‌ پاداشتن آن‌ سخن‌ به‌میان‌ آمده‌: (أَقیمُوا الصَّلَوة‌) یازده‌ بار، (أَقامُوا الصَّلوة‌) نُه‌ بار، (أقِم‌ِ الصَّلَوة‌) پنج‌ بار(یُقیمون‌َ الصَّلَوة‌َ) شش‌ بار و... در زیارت‌ نامة‌ امامان‌: به‌ ویژه‌ حضرت‌ سیّد الشُّهداءنیز می‌خوانیم‌: «أَشهدُ اَنَّك‌َ قد أَقَمت‌َ الصَّلوة‌َ...» و یكی‌ از امتیازهای‌ این‌ بزرگان‌ را اقامة‌نماز می‌دانیم‌. حضرت‌ ابی‌ عبد الله الحسین‌(ع) به‌ فرموده‌ امام‌ چهارم‌ نه‌ تنها در تمام‌عمر شبانه‌ روز هزار ركعت‌ نماز خواند بلكه‌ در شب‌ و روز عاشورا یعنی‌ در سخت‌ترین‌شرایط‌، از اقامة‌ نماز آن‌ هم‌ به‌ جماعت‌ كوتاهی‌ نفرمود و حتی‌ حكمت‌ درخواست‌ مهلت‌یك‌ شبه‌ از دشمن‌ زبون‌ را عشق‌ به‌ نماز معرفی‌ و خطاب‌ به‌ برادرش‌ ابوالفضل‌(ع) فرمود:«تَدْفَعْهُم‌ عنَّا العَشِیَّة‌َ لَعَّلنا نُصَلّی‌ لِربِّنا اَللَّیلة‌َ و ندعُوه‌ُ و نستغفره‌ُ فَهُوَ یعلم‌ُ أنّی‌ قد كنت‌ُ أُحِب‌ُّ الصَّلوة‌َ له‌ُ و كثرة‌ُ الدُّعاءِ و الاِستِغفارِ؛
آنها را امشب‌ از جنگ‌ باز دار، باشد كه‌ امشب‌ را در پیشگاه‌ پروردگارمان‌ به‌ نماز ونیایش‌ و طلب‌ آمرزش‌ بایستیم‌، كه‌ خدا می‌داند من‌ همواره‌ نماز، دعا، و استغفار را دوست‌داشته‌ام‌.»
امام‌ (ع) در این‌ عبارات‌ خود را عاشق‌ نماز خوانده‌ و این‌ درسی‌ است‌ كه‌ نماز گزارواقعی‌ نه‌ تنها باید نمازخوان‌ باشد، بلكه‌ همیشه‌ باید دوستدار نماز و مروّج‌ فرهنگ‌ نماز درجامعه‌ انسانی‌ باشد.
سنگ‌های‌ دشمن‌ دون‌ از هر سو امام‌ را احاطه‌ كرده‌ بود و از سوی‌ دیگر تشنگی‌ وداغ‌ عزیزان‌ بر او فشار می‌آورد و گریه‌ و شیون‌ زنان‌ و كودكان‌ دل‌ سوخته‌ حرم‌ پیامبر دلش‌را می‌آزرد. همانند پدرش‌ علی‌ در لیلة‌ُ الحریر و میدان‌ نبرد صفّین‌ در گیراگیر خون‌ و آتش‌جنگ‌ و در شرایط‌ بحرانی‌ و بسیار خطرناك‌ با یاران‌ خود به‌ نماز جماعت‌ ایستاد و با این‌نماز عارفانه‌ و عاشقانه‌ خویش‌ از سرزمین‌ گرم‌ و سوزان‌ نینوا به‌ همگان‌ پیام‌ اقامة‌ نماز دراوّلین‌ وقت‌ آن‌، آن‌ هم‌ به‌ جماعت‌ داد.
حضرت‌ ابی‌ عبد الله در آن‌ روز تاریخی‌ و حماسه‌ ساز، چنان‌ نمازی‌ خواند كه‌ هیچ‌كس‌ پیش‌ از او و بعد از او توفیق‌ انجام‌ چنین‌ عبادت‌ جامع‌ و كاملی‌ را نیافت‌.زیرا امام‌حسین‌(ع) در ظهر عاشورا تمام‌ ابعاد، اسرار، افعال‌، و اقسام‌ یك‌ پرستش‌ مخلصانه‌ و نمازعاشقانه‌ را در زیباترین‌ كامل‌ترین‌ نوع‌ آن‌ در پیش‌ دیدگان‌ دوست‌ و دشمن‌، به‌ نمایش‌گذاشت‌.
نماز خاصّی‌ كه‌ با خون‌ دل‌، وضو گرفت‌ و با تربت‌ پاك‌ كربلا تیمّم‌ نمود و بامداد آن‌روز در عین‌ بی‌ آبی‌-به‌ گزارش‌ علامة‌ مجلسی‌- غسل‌ شهادت‌ كرده‌ بود و همة‌ جلوه‌های‌پرستش‌ اعم‌ّ از عبادت‌ ظاهری‌ و باطنی‌، بدنی‌ و قلبی‌، مادّی‌، معنوی‌، فردی‌ و گروهی‌ درآن‌ نماز تبلور یافته‌ بود.
پس‌ از پایان‌ نماز خوف‌ ویژه‌ اوّلین‌ شهید راه‌ نماز در جبهة‌ كربلا، سعید بن‌ عبد الله حنفی‌ را در آغوش‌ گرفت‌ كه‌ به‌ امام‌ روح‌ نماز می‌گفت‌« اَوْفَیت‌ُ أنت‌َ أَمامی‌ فِی‌ الْجنَّة‌ِ؛ آری‌تو در بهشت‌ پیش‌ روی‌ من‌ هستی‌.»
به‌ تعبیر اهل‌ معنا دو سه‌ ساعت‌ دیگر، برای‌ امام‌ همام‌ نماز دیگری‌ پیش‌ آمد كه‌:تكبیرة‌ُ الاحرام‌، قیام‌، قرائت‌، ركوع‌، سجود، تشهّد و سلام‌ ویژه‌ای‌ داشت‌، تكبیر آن‌ را بافرو افتادن‌ از ذوالجناح‌ سر داد، و قیام‌ را به‌ هنگام‌ هجوم‌ دشمن‌ِ دون‌ به‌ خیام‌ حرم‌، ركوع‌آن‌ زمانی‌ بود كه‌ تیری‌ به‌ قلب‌ مقدّسش‌ اصابت‌ كرد و مجبور شد حضرت‌ قامت‌ خم‌ كند. تاآن‌ را از پشت‌ سر بیرون‌ بیاورد، و آخرین‌ سجدة‌ خونین‌ امام‌، بر پیشانی‌ نبود، بلكه‌ وقتی‌نیزة‌ صالح‌ بن‌ وهب‌ مزنی‌ بر پهلوی‌ آن‌ حضرت‌ اصابت‌ كرد و امام‌ (ع) گونة‌ راست‌ روی‌تربت‌ گرم‌ نهاد و این‌ ذكر از سوز دل‌ بر زبان‌ داشت‌ كه‌: «بسم‌َ اللهِ و بِاللهِ و علی‌ ملَّة‌ِ رسول‌ِاللهِ، اِلهی‌ رِضاً بِقَضائك‌َ تسلیماً لِأَمرك‌َ لا معبودَ سواك‌َ یا غیاث‌َ الْمُستَغثین‌َ» و تشهّدوسلامش‌ با خروج‌ و عروج‌ روح‌ بلند ملكوتیش‌ به‌ شاخسار جنان‌ همراه‌ بود. ولی‌ دیگرخود نتوانست‌ سر از سجده‌ بردارد و تا دشمن‌ سر مقدّس‌ آن‌ حضرت‌ را به‌ اَوج‌ سنان‌ و نیزه‌بالا برد. كه‌ آن‌ حضرت‌ با تلاوت‌ آیات‌ سورة‌ كهف‌ به‌ عنوان‌ تعقیب‌ نماز، دشمن‌ را تهدید وعقوبت‌ فرمود: چه‌ خوب‌ سروده‌ است‌ صغیر اصفهانی‌:
الحق‌ نماز او به‌ درِ بی‌ نیاز كردكز خون‌ وضو گرفت‌ و به‌ مقتل‌ نماز كرد
عشق‌ از شه‌ شهید بیاموز كان‌چه‌ داشت‌از جان‌ و دل‌ به‌ درگة‌ جانان‌ نیاز كرد
ساقی‌ هر آنچه‌ جام‌ بلا دادش‌ به‌ دست‌دست‌ از برای‌ ساغر دیگر دراز كرد
گه‌ در تنور گه‌ به‌ سنان‌ شد سرش‌ عجیب‌در راه‌ عشق‌ طی‌ّ نشیب‌ و فراز كرد
در دل‌«صغیر»را چه‌ شرر بود كاین‌ چنین‌جان‌ها كباب‌ از سخن‌ جان‌ گداز كرد

مشروعیت‌ و كیفیّت‌ نماز خوف‌

چنان‌ كه‌ می‌دانیم‌ نماز ركن‌ دین‌ مبین‌ اسلام‌ و به‌ فرمودة‌ پیامبر اكرم‌ نمازهای‌پنج‌ گانة‌ شبانه‌ روزی‌ نخستین‌ واجب‌ امّت‌ اسلامی‌ و نخستین‌ عملی‌ است‌ كه‌ بالا برده‌می‌شود و اوّلین‌ چیزی‌ است‌ كه‌ در فردای‌ قیامت‌ از انسان‌ سؤال‌ می‌شود كه‌ اگر پذیرفته‌شود بقیة‌ اعمال‌ آدمی‌ پذیرفته‌ می‌شود وگرنه‌ دیگر كارهای‌ دینی‌ مورد قبول‌ درگاه‌ الهی‌قرار نمی‌گیرد.
از نظر فقیهان‌ با توجه‌ به‌ آیات‌ وارده‌ از جمله‌ (فَأَقیمُوا الصَّلوة‌َ اِن‌َّ الصَّلوة‌َ كانت‌علی‌ الْمؤمِنین‌َ كتاباً موقوتاً) پس‌ نماز را به‌ پا دارید زیرا نماز وظیفة‌ ثابت‌ و معینی‌ برای‌مؤمنان‌ است‌. و نیز: (وَأْمُرْ أهلَك‌َ بالصَّلوة‌ِ و اصطَبِر علیهَا) ای‌ پیامبر وابستگان‌ را به‌نماز فرمان‌ ده‌ و بر انجام‌ آن‌ باجدیّت‌ شكیبا باش‌.
وجوب‌ عینی‌ نمازهای‌ یومیّه‌ بر همة‌ مكلّفان‌، جز زنان‌ در دوران‌ عادت‌ ماهیانه‌، درهر شرایط‌ و با هر كیفیت‌ ممكن‌، حتّی‌ با اشارة‌ پلك‌ها و ذكر قلبی‌ تنها، از مسائل‌ اتّفاقی‌ وبلكه‌ ضروری‌ دین‌ شناخته‌ شده‌ است‌.
حتّی‌ در میدان‌ كارزار، و در حال‌ درگیری‌ با دشمن‌ غدّار به‌ عنوان‌ نماز خَوف‌ ومُطارَده‌ باید انجام‌ گیرد. كه‌ مشروعیّت‌ نماز خَوف‌ و جِواز قصر آن‌ در سفر و حضر، در زمان‌غیبت‌ نیز اتّفاقی‌ فقهای‌ اسلامی‌ است‌. جز مالك‌ كه‌ بر این‌ باور است‌. كه‌ در حضر نمازخَوف‌ دو ركعتی‌ و قصر نمی‌شود، و تنها از كیفیّت‌ و هیأت‌ اَدای‌ آن‌ كم‌ می‌شود. نه‌ كمّیّت‌ركعات‌ نماز. مستنددیگر فقهای‌ ما افزون‌ بر نماز خَوف‌ پیامبر در غزوات‌: ذات‌ُ الرِّقاع‌ سه‌میلی‌ مدینه‌ در منطقة‌ نَجد؛ و بطن‌ُ النَّخیل‌ (بین‌ طائف‌ و مكه‌) و عُسفان‌(36 میلی‌ بین‌مكه‌ حُجفه‌). و نماز خَوف‌ امیر مؤمنان‌ در صفّین‌ و لیلة‌ الهَریر، و نماز ظهر عاشورای‌ سیّدالشّهداء و دیگر روایات‌، كه‌ خداوند می‌فرماید: (و اِذا ضَربتُم‌ فی‌ الاَرض‌ِ فلیس‌َ علَیكُم‌جُناح‌ٌ أَن‌ تَقصُروامن‌َ الصَّلوة‌ِاِن‌ْ خِفتُم‌ أَن‌ یفتِنَكُم‌ الّذین‌َ كَفَرُوا، اِن‌َّ الكافِرین‌َ كان‌َ لكُم‌ عَدوّاًمبیناً. و اذَا كنت‌َ فیهم‌ فَأَقمت‌َ لهم‌ُ الصَّلوة‌َ فَلَتَقُم‌ طائفَة‌ٌ منهم‌ معك‌َ وَلْیَأخذوا حذرَهُم‌ وأسلِحَتَهم‌ وَدَّ الَّذین‌َ كفروُا لوتغفلون‌َ عن‌ أسلِحَتكُم‌ و أمتِعَتِكُم‌ فَیَمیلون‌َ علیكم‌ مَیلَة‌ً واحدَة‌ً ولا جُناج‌َ علیكم‌ْ اِن‌ْ كان‌َ بكُم‌ أَذی‌ً من‌ْ مَطرٍ أوْ كنتم‌ْ مرْضی‌ اَن‌ تَضَعوا أسلِحتَكم‌ْ و خُذوُاحِذْركُم‌ اِن‌َّ اللهَ أَعدَّ لِلكافِرین‌َ عذاباً مهیناً. فاِذا قَضَیتُم‌ُ الصَّلوة‌َ فَأذكُروا اللهَ قیاماً و قُعوُداً وعلی‌ جُنُوبِكم‌ْ فَاِذا اطْمَأَنَنْتُم‌ْ فَأَقیمُوا الصَّلوة‌َ اِن‌َّ الصَّلوة‌َ كانت‌ علی‌ المُؤمنین‌َ كتاباً موُقوتاً) كه‌ ترجمة‌ منظوم‌ آیات‌ مزبور از زبان‌ شاعر جوان‌ معاصر نیشابوری‌ كه‌ بسیاررسا و زیباست‌، چنین‌ است‌:
چو راه‌ سفر را گرفتید بازگناهی‌ نباشد شكسته‌ نماز دو ركعت‌ بخوانید جای‌ جهاد به‌ فرمان‌ و دستور پروردگار «نگردید غافل‌ ز كفّار خوارز نیرنگ‌ آن‌ قوم‌ ناسازگار» كه‌ بس‌ آشكار است‌ آن‌ دشمنی‌كه‌ دارند آن‌ كافران‌ دنی‌ پس‌ آن‌ گه‌ كه‌ شخص‌ تو ای‌ مصطفی‌ میان‌ سپاهی‌ به‌ وقت‌ غزا چو خواهی‌ كه‌ برجای‌ آری‌ نمازعبادت‌ كنی‌ خالق‌ بی‌ نیاز
گروهی‌ مسلّح‌ شوندت‌ عَسس‌نگهبان‌ بگردند ازپیش‌ و پس‌ پس‌ آن‌ گه‌ كه‌ سجده‌ به‌ جای‌ آورندنماز و عبادت‌ به‌ پایان‌ برند گروهی‌ كه‌ اوّل‌ نخوانده‌ نمازخود از بهر خواندن‌ بیایند باز بیایند افراد آن‌ با سلاح‌«نماید خِرَد بر تو راه‌ صلاح‌»
بلی‌ كافران‌ می‌كَشند انتظاركه‌ غَفلَت‌ نمایید در كارزار كه‌ ناگه‌ به‌ سوی‌ شما حمله‌ وربگردند با نیزه‌ و با سپر چو بیماری‌ و بارش‌ آسمان‌شما را به‌ رنج‌ افكند، آن‌ زمان‌ گناهی‌ نباشد گشایید اگردر آن‌ چند لحظه‌ سلاح‌ از كمر ولیكن‌ در این‌ حال‌ هم‌ بر حذربمانید از خصم‌ تیره‌ گهر كه‌ از بهر كفّار روز شمارعذابی‌ نهاد است‌. پروردگار كه‌ گردند نابود و خوار و ذلیل‌بر آنها تباهی‌ بگردد گسیل‌ پس‌ از آن‌ كه‌ پایان‌ پذیرد نمازبمانید در حالت‌ احتزار به‌ هر حال‌ كاید به‌ دست‌ شمانمایید تسبیح‌ یكتا خدا به‌ پهلو و بنشسته‌ و ایستابه‌ هر حال‌ گویید ذكر خدا پس‌ از آن‌ گه‌ كه‌ ایمن‌ شدید از عدوچو دانید ناید گزندی‌ از او در این‌ حال‌ خوانید كامل‌ نماز«بگردید مشغول‌ راز ونیاز» كه‌ بر مؤمنان‌ به‌ پروردگاربود واجب‌ این‌ حكم‌ در روزگار.
بنابراین‌ چگونگی‌ اجرای‌ این‌ نماز در میادین‌ نبرد در آغاز به‌ وسیلة‌ قرآن‌ كریم‌ درقالب‌ نَمونه‌، بیان‌ حكم‌ شده‌ است‌ تا برای‌ مسلمانان‌ واضح‌تر و زیباتر از كار درآید و به‌تعبیر منطقی‌ از نوع‌ تعریف‌ به‌ مثال‌ است‌، كه‌ پیامبر را امام‌ جماعت‌ فرض‌ كرده‌، ومأمومین‌ را به‌ دو گروه‌ دسته‌ بندی‌ كرده‌ است‌. كه‌ امام‌ صادق‌(ع) در توضیح‌ آن‌ چنین‌فرمود: رسول‌ خدا در جنگ‌ ذات‌ الرِّقَاع‌ با اصحاب‌ خود به‌ نماز ایستاد.
به‌ این‌ صورت‌ كه‌ یاران‌ را دو قسمت‌ كرد: یك‌ دسته‌ را رویاروی‌ دشمن‌ قرار داد، و بادسته‌ دیگر نماز خواند. آن‌ حضرت‌ تكبیر فرمود آنان‌ نیز گفتند، آن‌ جناب‌ حمد و سوره‌خواند و آنان‌ ساكت‌ بودند، او ركوع‌ نمود آنان‌ نیز ركوع‌ كردند، او سجده‌ به‌جاآورد آنان‌ نیزسجده‌ كردند.
سپس‌ پیامبر خدا برای‌ ركعت‌ دوّم‌ به‌ پا خواست‌، و دیگر چیزی‌ از حمد و سورة‌ركعت‌ دوّم‌ نخواند تا نمازگزاران‌ به‌ صورت‌ فرادا ركعت‌ دوم‌ خود را به‌ پایان‌ بردند، و به‌یكدیگر سلام‌ دادند، و جای‌ خود را با گروه‌ محافظان‌ عوض‌ كردند، و در برابر دشمن‌ایستادند.
دستة‌ دوم‌ كه‌ تاكنون‌ در برابر دشمنان‌ ایستاده‌ بودند، با پیامبر(صلی الله علیه واله) اقامت‌ نمازجماعت‌ بستند. آن‌ جناب‌ تكبیر گفت‌ آنان‌ نیز گفتند و در حال‌ قَرائت‌ پیامبر سكوت‌كردند. تا آن‌ حضرت‌ به‌ ركوع‌ رفت‌ آنان‌ نیز به‌ ركوع‌ رفتند آن‌ حضرت‌ سجده‌ نمود آنان‌ نیزبه‌ سجده‌ رفتند. آن‌ گاه‌ پیامبر خدا نشست‌ و تشهّد خواند و سلام‌ داد آنان‌ برخاستند و یك‌ركعت‌ باقی‌ مانده‌ خود را فرادا به‌ پایان‌ بردند، و در آخر به‌ یكدیگر سلام‌ دادند؛ و این‌ همان‌نماز خَوفی‌ است‌ كه‌ خداوند به‌ پیامبرش‌ دستور داده‌ است‌.
نماز شدّت‌ خوف‌ یا مُطارَدَه‌ كه‌ شامل‌ نگرانی‌ از سَیل‌ و دَرنده‌ و غیره‌ بر جان‌مسلمانان‌ به‌ حكم‌ آیة‌ شریفه‌: (حافظوُاعلی‌ الصَّلَواة‌ِ و الصَّلوة‌ِ الْوسطی‌َ و قُومُوا للهِ قانِتین‌َ. فَاِن‌ خِفْتُم‌ فَرِجالاً اَوْ رُكبَاناً فَاذا أَمِنْتُم‌ فَاذْكُروا اللهَ كَما علَّمَكُم‌ُ ما لم‌ تَكونواتَعلَمون‌َ).
در انجام‌ نماز به‌ خصوص‌ نماز میانی‌-ظهر یا صبح‌-كوشا باشید، و از روی‌ خضوع ‌و فرمان‌ برداری‌ برای‌ خدا به‌ پا خیزید، و اگر به‌ خاطر خطر نگران‌ شدید نماز را در حال‌سواره‌ یاپیاده‌ به‌ جا آرید. امّا هنگامی‌ كه‌ امنیّت‌ خود را باز یافتند. پس‌ خدا را یاد كنید(نمازرا به‌ صورت‌ معمولی‌ بخوانید) همان‌ گونه‌ كه‌ خداوند چیزهایی‌ را كه‌ می‌دانستید به‌ شماآموزش‌ داد.
بر اساس‌ قاعدة‌ فقهی‌: «اَلْمَیْسورُ لا یَسقُط‌ُ بالْمَعسُورِ» با حدّاقل‌ اَذكار و به‌ هرصورت‌ كه‌ مقدور باشد، انجام‌ می‌گیرد. نماز خَوف‌ باتوجّه‌ به‌ آیات‌ یاد شده‌ به‌ دو نوع‌: خَوف‌و شدّت‌ خوف‌ یامُطارَدَه‌ دسته‌ بندی‌ می‌شود، كه‌ معروف‌ترین‌ نماز خَوف‌ نوع‌ نخست‌ همان‌خَوف‌ ذات‌ِ الرّقاع‌ است‌، كه‌ برای‌ نخستین‌ بار توسط‌ شخص‌ نبی‌ّ اكرم‌(صلی الله علیه واله)، اِجرا شد، وكیفیت‌ آن‌ مورد پذیرش‌ همة‌ فقیهان‌ مذاهب‌ برجستة‌ اسلامی‌، جز حَنَفیان‌ است‌.
پیدا است‌، كه‌ منظور از بودن‌ پیامبر(صلی الله علیه واله) در میان‌ مسلمانان‌ برای‌ اِقامه‌ نمازجَماعت‌ در صورت‌ وجود خوف‌ از عَدُو این‌ نیست‌ كه‌ انجام‌ نماز خَوف‌ مشروط‌ به‌ حضورشخص‌ پیغمبراست‌.بلكه‌ مقصود حُضور امام‌ و پیشوایی‌ برای‌ اقامه‌ نماز جماعت‌ در میان‌سربازان‌ و مجاهدان‌ اسلام‌ است‌. از این‌ رو حضرت‌ علی‌ و امام‌ حسین‌ در صِفّین‌ و كربلاوحتّی‌ حُذیفة‌ بن‌ یَمان‌ در فتح‌ طبرستان‌ در بحبوحة‌ نبرد پس‌ از درگذشت‌ پیامبر نمازخوف‌ به‌ جای‌ آوردند و ادعای‌ منسوخ‌ شدن‌ این‌ حكم‌ كه‌ از سوی‌ قاضی‌ اَبو یوسف‌ مطرح‌شده‌، بی‌ اساس‌ خواهد بود. و تأكید آیة‌ تشریع‌ نماز خَوف‌ بر اِقامه‌ آن‌ به‌ جَماعت‌ به‌ اِمامت‌آن‌ حضرت‌ حتّی‌ در میدان‌ جنگ‌ با كفّار افزون‌ برمشروعیت‌ آن‌ بیان‌گر اهمیّت‌ اصل‌ نمازآن‌ هم‌ به‌ جماعت‌، و در اوّل‌ وقت‌ می‌باشد. مطمئناً چنین‌ نمازی‌ در تأمین‌ آرامش‌ روان‌رزمندگان‌ و بالا بردن‌ روحیة‌ آنان‌ در نبرد با دشمنان‌ و هم‌دلی‌ و هماهنگی‌ مسلمانان‌،تأثیر به‌ سزائی‌ داشته‌، و خواهد داشت‌. كه‌ شرایط‌ اجرایی‌ آن‌ از این‌ قرار است‌:
1- مدافعان‌ مسلمان‌ در میدان‌ نبرد دست‌ كم‌ قابل‌ تفریق‌ به‌ دو دسته‌ پاسدار ونمازگزار باشند.
2- دشمن‌ قوی‌ و نگرانی‌ منطقی‌ از هجوم‌ دشمن‌ به‌ رزمندگان‌ در حال‌ نماز باشد.
3- نماز به‌ جماعت‌ و رو به‌ قبله‌ باشد، و دشمن‌ در جهت‌ قبله‌ مستقرّ نباشد.
4- حفظ‌ آمادگی‌ دفاعی‌ در حین‌ نماز با همراه‌ داشتن‌ اسلحه‌ اگر چه‌ خون‌ آلوده‌باشد.
چرا كه‌ نماز خَوف‌ از عدو، آتش‌ بس‌ موقّت‌ یك‌ جانبه‌ از سوی‌ فرمانده‌ مجاهدان‌مسلمان‌ به‌ دشمنان‌ اسلام‌ است‌. در میدان‌ نبرد اگر مدافعان‌ اندك‌ و یا دشمن‌ نزدیك‌ و یادر حال‌ زَد و خورد و درگیری‌، خَوف‌ شدید، باشد نماز مُطارَدَه‌ خوانده‌ می‌شود. چنان‌ كه‌ امیرالمؤمنین‌ در لیلة‌ الهریر نمازش‌ در اذكار تسبیح‌ و تحمید و تكبیر و تهلیل‌ خلاصه‌ شده‌بود.

چگونگی‌ نماز خوف‌ ظهر عاشورا

به‌ گزارشی‌ امام‌ حسین‌(ع) روز دوم‌ محرّم‌ الحرام‌ وارد سرزمین‌ كربلا شد، و عصرروز عاشورا به‌ شهادت‌ رسید. بنابراین‌ مدّت‌ اقامت‌ حضرت‌ ابی‌ عبد الله ویاران‌ وهمراهانش‌ در كربلا هشت‌ روز بیش‌تر نبود، و مسافری‌ كه‌ كم‌تر از ده‌ روز در جایی‌ بماندالبته‌ در صورتی‌ كه‌ مرددّ نباشد وسفر او شرعی‌ باشد نمازش‌ كوتاه‌ و دو ركعتی‌ می‌شود.
بنابراین‌ هر چند نماز خوف‌ هم‌ به‌ فتوای‌ اكثریّت‌ قریب‌ به‌ اتّفاق‌ فقیهان‌، حتّی‌ درحضَر هم‌ قصر و دو ركعتی‌ می‌شود اما در آن‌ بیابان‌ امام‌ هم‌ مسافر بود و هم‌ در حال‌ خَوف‌به‌ سر می‌برد و نوع‌ نماز آن‌ حضرت‌ نماز خَوف‌ ذات‌ الرّقاع‌ بود كه‌ به‌ جماعت‌ برگزار شد. بااین‌ تفاوت‌ كه‌ در این‌ غزوه‌ پیامبر با كفّار در حال‌ نبرد بود، و امام‌ حسین‌(ع) در بیابان‌ كربلابا ب"اغیان‌ و شورش‌ گران‌ در حال‌ جنگیدن‌ بود. و این‌ عمل‌ امام‌(ع) مشروعیّت‌ اقامه‌ نمازخوف‌ در مقابله‌ با آشوب‌ گران‌ را اثبات‌ می‌نماید. اگر چه‌ جواز قصر برای‌ مسلمانان‌ باغی‌مورد تردید است‌.
چنان‌ كه‌ صاحب‌ جواهر می‌نوییسد:
«و الاحتیاط‌ لا ینبغی‌ تركه‌ فی‌ ذالك‌ كلّه‌ حتّی‌ فی‌ الخوف‌ من‌ العدو اذا لم‌ یكن‌مُخالفا فی‌ الدین‌ و ان‌ كان‌ باغیا بالخروج‌ علی‌ غیر امام‌ العصر للشك‌ّ فی‌ شمول‌ الادلة‌اما لو كان‌ علیه‌(ع) فلا ریب‌ فی‌ تقصیر العدد حینئذ كما یدل‌ علیه‌ فعل‌ امیر المؤمنین‌ فی‌حرب‌ صفّین‌ و الحسین‌ فی‌ كربلا كالشك‌ّ فی‌ تناول‌ الادلة‌ المشروعیّة‌ صلاة‌ الخوف ‌بالنسبة‌ الی‌ الباغی‌ نفسه‌...»
صاحب‌ جواهر كاستن‌ از كیفیّت‌ نماز و بسنده‌ كردن‌ به‌ اشاره‌ به‌ جای‌ قرائت‌ و اَذكارركوع‌ و سجود در نماز خوف‌ را بر خلاف‌ اصل‌ احتیاط‌ می‌داند، و نمازگزار حتّی‌ المقدور بایداز عدد ركعات‌ و كمیّت‌ نماز بكاهد. نه‌ كیفیّت‌ آن‌.
چنان‌ كه‌ فقیه‌ نامی‌ ابن‌ نَما می‌نویسد:
«حضرت‌ صلاة‌ الظهره‌ فأمر (ع) لزهیر بن‌ القین‌ و سعید بن‌ عبد الله الحنفی‌ ان‌یتقدّ ما أمامه‌ بنصف‌ من‌ تخلف‌ معه‌ و صلّی‌ بهم‌ صلاة‌ الخوف‌ بعد أن‌ طلب‌ منهم‌ الفتورعن‌ القتال‌ لادا الفرض‌ قال‌ ابن‌ حصین‌ اِنَّها لا تقبل‌ منك‌ و أنت‌َ شارب‌ الخمر!و قیل‌ صلّی‌الحسین‌ و اصحابه‌ فرادی‌ بالایماء»
در حالی‌ كه‌ امام‌(ع) به‌ همراه‌ یاران‌ به‌ نماز ایستاده‌ بود یزیدیان‌ سنگ‌ دل‌ نه‌ تنهابه‌ نمازگزار و نماز احترام‌ نگذاشتند دهان‌ به‌ زخم‌ زبان‌ گشودند و با سوء استفاده‌ از این‌فرصت‌ به‌ سوی‌ این‌ نماز گزاران‌ عاشق‌ و مدافعان‌ اسلامی‌ تیر اندازی‌ كردند، و قلب‌نمازگزاری‌ چون‌ سعید بن‌ عبد الله را نشانه‌ رفتند، و او را به‌ شهادت‌ رساندند، و كوفیان‌ غدّاربا این‌ كار خود به‌ بی‌ اعتنایی‌ خود به‌ نماز و شعائر مقدّس‌ دین‌، به‌ خاطر دنیا و منافق‌ بودن‌خویش‌ اثبات‌ كردند.
طبری‌ و دیگران‌ نوشته‌اند: در گرما گرم‌ نبرد عاشورا در عرصة‌ كربلا. یكی‌ از تابعان‌و شجاعان‌ شیعه‌ و یاران‌ علی‌ (ع) و یاوران‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ در كوفه‌، به‌ نام‌ عمرو بن‌عبدالله معروف‌ به‌ ابوثمامة‌ صائدی‌ دریافت‌ كه‌ ظهر است‌ و خطاب‌ به‌ سید الشهدا عرض‌كرد. «یا أبی‌ عبد الله نفسی‌ لك‌ الْفدأ انی‌ اری‌ هولاء قد اقتربوا منك‌ لا و الله لا تقتل‌ حتی‌أقتل‌ُ دونك‌ ان‌ شاء الله و احب‌ّ ان‌ ألقی‌ ربّی‌ لقد صلیّت‌ هذه‌ الصلاة‌ التی‌ دنا وقتها. فرفع‌الحسین‌ رأسها ثم‌ قال‌: ذكَّرت‌َ الصَّلاة‌ جَعَلَك‌َ اللهُ من‌َ الْمُصلّین‌َ الذّاكرین‌. نَعَم‌ هذا وقتها؛ای‌ ابا عبدالله: جانم‌ به‌ فدایت‌ كه‌ این‌ گروه‌ قصد جان‌ تو كرده‌اند نه‌ به‌ خدا كشته‌نمی‌شوی‌ مگر به‌ خواست‌ خدا من‌ در راه‌ تو كشته‌ شوم‌. و دوست‌ دارم‌ در حالی‌ پروردگارم‌ راملاقات‌ نمایم‌ كه‌ این‌ نماز را كه‌ وقتش‌ فرا رسیده‌ به‌ جای‌ آرم‌. امام‌(ع) نگاهی‌ به‌ آسمان‌نمود و فرمود: آری‌ اكنون‌ اوّل‌ وقت‌ نماز است‌، و دوباره‌ او را دعا فرمود كه‌: نماز را یاد كردی‌خدا ترا از نمازگزاران‌ ذاكر قرار دهد.
امام‌ نگاهی‌ به‌ آسمان‌ كرد و فرمود: آری‌ اكنون‌ اول‌ وقت‌ نماز است‌ و در حق‌ او دعاكرد: به‌ یاد نماز هستی‌ خداوند ترا از نمازگزاران‌ اوّل‌ وقت‌ قرار دهد.»

یادآوری‌

این‌ نكته‌ نیز ضروری‌ است‌ كه‌ هرگز این‌ گونه‌ نبود كه‌ یك‌ مجاهد والا مقام‌ به‌ فكرنماز ظهر بود.ولی‌ امام‌ معصوم‌ در اندیشه‌ نماز اول‌ وقت‌ به‌ جماعت‌ نباشد، بلكه‌ امام‌(ع) به‌طور قطع‌ و مسلّم‌ آماده‌ انجام‌ این‌ فریضه‌ دینی‌ بود، لذا فرمود: ذَكَرت‌َ الصَّلاة‌َ و نفرمودذَكَرتَنی‌، و از این‌ جمله‌ منظور امام‌(ع) تشویق‌ ابو ثمانه‌، و دیگر نمازگزاران‌ و رزمندگان‌ به‌نماز، و به‌ یاد خدا بودن‌ در هر حال‌ است‌ و این‌ درسی‌ بود كه‌ امام‌(ع) از پیامبر و امیرمؤمنان‌ در میادین‌ نبرد اسلام‌ آموخته‌ بود.
چنان‌ كه‌ در جنگ‌ صفیّن‌ عبد الله ابن‌ عباس‌، امام‌ علی‌(ع) را نگران‌ آسمان‌ و درحال‌ انتظار در بحبوحة‌ نبرد دید و با شگفتی‌ پرسید: چرا به‌ آسمان‌ نگاه‌ می‌كنی‌؟حضرت‌فرمود: مراقب‌ اول‌ وقت‌ نمازم‌. ابن‌ عباس‌ گفت‌: اكنون‌ مصلحت‌ ما نیست‌، دست‌ از جنگ‌بكشیم‌. حضرت‌ در پاسخ‌ فرمود؛ چنین‌ نیست‌؛ «اِنَّما قاتَلناهم‌ علی‌ الصَّلاة‌؛ جز این‌نیست‌ كه‌ ما بخاطر نماز با آنان‌ می‌جنگیم‌.»
این‌ موضع‌گیری‌ برای‌ همة‌ پیروان‌ علی‌(ع) و حسین‌(ع) درسی‌ است‌ كه‌ بخاطربسپارید كه‌ نماز باید همة‌ امور را تحت‌ الشّعاع‌ قرار دهد و به‌ تعبیر روایات‌ و شهید رجایی‌:به‌ كار بگویید وقت‌ نماز است‌.
به‌ گزارش‌ مقرّم‌ در مقتل‌ الحسین‌(ع)، امام‌ پس‌ از ادای‌ نماز ظهر عاشورا به‌جماعت‌ در سخنان‌ كوتاهی‌ به‌ یارانش‌ فرمود: «یا كرام‌ُ هذه‌ِ الجنَّة‌ُ فُتِحَت‌ أبوابُها واتّصَلَت ‌أنهارُها و أیْنَعَت‌ ثمارُها و هذا رسول‌ُ اللهِو الشّهداءُ الَّذین‌َ قُتِلوا فی‌ سبیل‌ اللهِ یَتَوَقَّعون‌َقُدومَكُم‌ و یَتَباشَرون‌َ بِكُم‌ فَهامُوا عن‌ دین‌ِ اللهِ و دین‌ِ نبیِّه‌ِ و ذَبَّوا عن‌ حرم‌ِ الرَّسول‌ِ؛ ای‌بزرگ‌ نشان‌، این‌ بهشت‌ است‌ كه‌ برای‌ شما درهایش‌ باز و رودهایش‌ به‌ هم‌ پیوسته‌ و میوه‌هایش‌ رسیده‌ و این‌ پیامبر خدا و شهیدان‌ راه‌ خدا هستند كه‌ در انتظار ورود شما به‌ سرمی‌برند.پس‌ بر عهده‌ شماست‌ كه‌ از دین‌ خداو پیامبرانش‌ حمایت‌ و از حرم‌ پیامبر دفاع‌نمایید.»

سخن‌ آخر با عاشوراییان‌

بسیاری‌ از قدرت‌مندان‌ تاریخ‌ بشر بر پایة‌ حس‌ّ خلود و عشق‌ به‌ ماندن‌ همیشگی‌مایل‌ بودند كه‌ پس‌ از مرگشان‌ نام‌ و یادشان‌ زنده‌ بماند و چه‌ بسا كه‌ بناهای‌ یادبودی‌ پیش‌از مرگ‌ برای‌ خود ساخته‌اند، و یا كتیبه‌های‌ سنگی‌ یا فلزّی‌ از خود به‌ یادگار گذاشته‌اند ولی‌هرگز این‌ نوشته‌ها در دل‌ها و سینه‌ها جا نگرفت‌.
اما آرمان‌های‌ مردان‌ الهی‌ و پیام‌های‌ منادیان‌ دین‌ و حقیقت‌ با این‌ كه‌ روی‌صفحة‌ لرزان‌ هوا منعكس‌ شده‌ بود، همواره‌ در دل‌ها و سینه‌های‌ انسان‌ها نقش‌ بسته‌ وخطوط‌ نورانی‌ آن‌ زندگی‌ نسل‌ها را در گسترة‌ تاریخ‌ انسانیّت‌ روشن‌ نگه‌ داشته‌ است‌.
پیام‌های‌ نهضت‌ حسینی‌ كه‌ همواره‌ با دود آه‌ این‌ سالار شهیدان‌، به‌ امواج‌ هوای‌گرم‌ كربلا سپرده‌ شده‌ بود، و با خون‌ پاك‌ امام‌(ع) و یاران‌ وفادار او بر زمین‌ نقش‌ بسته‌بود.چون‌ از سر اخلاص‌ و عشق‌ به‌ خدا بود رنگ‌ جاودانگی‌ گرفت‌.
بی‌ تردید نهضت‌ الهی‌ حسینی‌ همانند دانشگاهی‌ پویا آموزه‌ها و پیام‌های‌ فراوان‌و مهمّی‌ دارد كه‌ در جای‌ خود باید بیش‌ از پیش‌ مورد بررسی‌ و بهره‌ برداری‌ قرار گیرد ونماز ظهر عاشورا كه‌ بخش‌ كوچكی‌ از آن‌ قیام‌ الهی‌ است‌، برای‌ بشریت‌ به‌ ویژه‌عاشوراییان‌ و عاشقان‌ ابی‌ عبد الله پیام‌ هایی‌ داد كه‌ مهم‌ترین‌ آنها از این‌ قرار است‌:
1-اهمیّت‌ نماز و عبودیت‌ و بندگی‌ خدا در زندگی‌ انسان‌.
2-فضیلت‌ محافظت‌ بر نماز در اول‌ وقت‌ آن‌.
3-ضرورت‌ ترویج‌ نماز، با جماعت‌ مسلمانان‌.
4-مواظبت‌ بر دفاع‌ از نمازگزاران‌ حتی‌ در میدان‌ نبرد.
5-جدیّت‌ در احترام‌ به‌ مقدسات‌ دین‌ و احیای‌ اذان‌.
6-استعانت‌ و كمك‌ خواستن‌ از خدا در پیكار با ستمگران‌.
7-تبعیّت‌ از مكتب‌ جهاد و شهادت‌ در حفظ‌ آرمان‌ حسینیان‌، زیرا اگر ما شیعیان‌در پی‌ آن‌ نباشیم‌ كه‌ بخش‌ مربوط‌ به‌ خود را از آن‌ حماسة‌ جاویدان‌، چون‌ تابلویی‌ آموزنده‌در زندگی‌ شرافت‌ مندانه‌، استفاده‌ نماییم‌ باید بر شیعه‌ بودن‌ خویش‌ تردید نماییم‌.
آری‌ ما همواره‌ باید تلاش‌ نمائیم‌ كه‌ در پایداری‌ در صراط‌ مستقیم‌ حق‌ جوئی‌ وحق‌ گرائی‌ و احترام‌ به‌ مقدسات‌ اصیل‌ مذهب‌، پایبندی‌ به‌ شعائر دین‌، امر به‌ معروف‌ ونهی‌ از منكر، مبارزه‌ با خرافات‌، جلوگیری‌ از توهین‌، تضعیف‌ اسلام‌ ناب‌ محمدی‌(صلی الله علیه واله)،اصلاح‌ برخی‌ آداب‌ و رسوم‌ عزاداری‌ كه‌ آفات‌ آن‌ به‌ شمار می‌آید، پیش‌ گام‌ باشیم‌ وگرنه‌ناخواسته‌ همسو با دشمنان‌ به‌ نهضت‌ كربلا و بانیان‌ ارجمند آن‌ خیانت‌ كرده‌ایم‌.
چه‌ این‌ كه‌ اگر حسین‌(ع) و یارانش‌ با مهلت‌ گرفتن‌ از دشمن‌، شب‌ را تا صبح‌ به‌نماز و دعا و تلاوت‌ قرآن‌ و استغفار پشت‌ سر گذاشته‌ و شب‌ عاشورا را محفل‌ انس‌ با خدا وتقویت‌ معنویت‌ قرار داده‌اند. روا نیست‌، به‌ بهانه‌ عزاداری‌ با نواختن‌ شیپور، نی‌، فلود واجرای‌ آهنگ‌های‌ مبتذل‌ و موسیقی‌ غنایی‌ و برهنه‌ كردن‌ بدن‌ در جلو چشم‌ نامحرمان‌و...مجالس‌ عزا را به‌ محفل‌ شادی‌ و گناه‌ و معصیت‌ الهی‌ تبدیل‌ كنیم‌.
اگر امام‌ حسین‌(ع) برای‌ مبارزه‌ با بدعت‌ و نجات‌ اسلام‌ خون‌ داد، حسینیان‌ نیز باحفظ‌ شعائر مذهبی‌ و مراسم‌ عزاداری‌ سنّتی‌، و پرهیز از هر نوع‌ كارهای‌ من‌ درآوردی‌-نظیر شبیه‌ سازی‌های‌ غیر واقعی‌، چهار دست‌ و پا راه‌ رفتن‌ و صورت‌ را بر زمین‌كشیدن‌، و خون‌ آلوده‌ كردن‌، و قمه‌ زدن‌ در ملاعام‌ - كه‌ در دنیای‌ امروز موجب‌ وهن‌ مذهب‌ وبدبینی‌ به‌ مقدّسات‌ دینی‌، و ضرر غیر قابل‌ جبران‌ می‌گردد- باید در تقویت‌ دین‌ و ترویج‌فرهنگ‌ عاشورایی‌ كه‌ همان‌ مبارزه‌ با ستم‌ و فساد و تباهی‌ است‌، همواره‌ كوشش‌ نمایند.
در شرایط‌ كنونی‌ به‌ جای‌ قمه‌ زنی‌ علنی‌، به‌ یاد شهدای‌ كربلا برای‌ درمان‌ بیماران‌و پاداش‌ اخروی‌ خون‌ خود را به‌ مراكز انتقال‌ خون‌ اهداء نمایند. چرا كه‌ در موقعیّت‌ كنونی‌بسیاری‌ از فقیهان‌ نامی‌ نظیر آیة‌ الله شیخ‌ محمد حسین‌ كاشف‌ الغطاء در «الفردوس‌الاعلی‌» علامه‌ سید محسن‌ امین‌ عاملی‌ در «اعیان‌ الشیعه‌» و نیز امام‌ خمینی‌ و دیگران‌در وضع‌ كنونی‌ جهان‌ به‌ فتوا اجتناب‌ از قمه‌ زنی‌ و ممنوعیت‌ آن‌ داده‌اند.
مقام‌ معظم‌ رهبری‌ مدظله‌ العالی‌ نیز در دیدار با روحانیون‌، در آستانة‌ ایام‌ عاشورای‌سال‌ 1373 نیز باتوجه‌ به‌ شرایط‌ زمانی‌ فرمود: «این‌ جانب‌ از كسی‌ كه‌ تظاهر به‌ قَمه‌ زنی‌كند قلباً راضی‌ نیستم‌» و نیز در جای‌ دیگر می‌فرماید: «من‌ در دو سه‌ سال‌ قبل‌ از این‌راجع‌ به‌ قمه‌ زنی‌ مطلبی‌ را گفتم‌ و مردم‌ عزیز ما آن‌ مطلب‌ را با همة‌ وجود پذیرفتند، وعمل‌ كردند.
اخیراً شخصی‌ مطلبی‌ را به‌ من‌ گفت‌ كه‌ خیلی‌ برایم‌ جالب‌ و عجیب‌ بود، برای‌ شماهم‌ نقل‌ می‌كنم‌: كسی‌ كه‌ با مسایل‌ كشور شوروی‌ سابق‌، و این‌ بخشی‌ كه‌ شیعه‌ نشین‌است‌-آذربایجان‌-آشنا بود می‌گفت‌: آن‌ وقتی‌ كه‌ كمونیست‌ها بر منطقه‌ آذربایجان‌شوروی‌ سابق‌ مسلط‌ شدند همه‌ آثار اسلامی‌ را از آنجا محو كردند مثلاً مساجد را به‌ انبارتبدیل‌ كردند. سالن‌های‌ دینی‌ و مذهبی‌ و حسینیه‌ها را به‌ چیزهایی‌ دیگر تبدیل‌ كردند وهیچ‌ نشانه‌ای‌ از اسلام‌ و دین‌ و تشیّع‌ باقی‌ نگذاشتند. فقط‌ یك‌ چیز را اجازه‌ دادند و آن‌قمه‌ زدن‌ بود.
دستور العمل‌ رؤسای‌ كمونیستی‌ به‌ زیر دستان‌ خودشان‌ این‌ بود، كه‌ مسلمانان‌ حق‌ندارند نماز بخوانند، نماز جماعت‌ برگزار كنند. اما اجازه‌ دارند قمه‌ بزنند. چرا؟! چون‌ خودقمه‌ زدن‌ برای‌ آنها یك‌ وسیله‌ تبلیغ‌ بر ضدّ دین‌ و بر ضدّ تشیّع‌ بود. بنابراین‌ گاهی‌ دشمن‌از بعضی‌ چیزها این‌ گونه‌ علیه‌ دین‌ استفاده‌ می‌كند. هرجا خرافات‌ به‌ میان‌ بیاید دین‌خالص‌ بدنام‌ خواهد شد.»
به‌ تعبیر شاعر خوش‌ ذوق‌ معاصر حجة‌ الاسلام‌ محدثی‌:
كی‌ گفت‌ حسین‌ تو بر سر خویش‌ بزن‌؟!با تیغ‌ به‌ فرق‌ خویشتن‌ نیش‌ بزن‌!
تیغی‌ كه‌ زنی‌ بر سر خود ای‌ غافل‌بر فرق‌ ستمگران‌ بد كیش‌ بزن‌
چنان‌ كه‌ گذشت‌، روح‌ اساسی‌ نهضت‌ حسینی‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منكر بود.بنابراین‌ محبّان‌ حسینی‌ باید از نَوح‌ به‌ باطل‌ و مدّاحی‌ و مرثیه‌ خوانی‌ افراد بی‌سواد كه‌داستان‌های‌ بی‌ اساس‌ و خرافات‌ پوچ‌ و اشعار غلوآمیز، و محتوای‌ زبان‌ حال‌ بی‌ مدرك‌، واخبار جعلی‌، كه‌ موجب‌ وَهن‌ معصومین‌ و استهزاء مسلمین‌ و تضعیف‌ دین‌ می‌گردد. به‌شدت‌ پرهیز، و جلوگیری‌ نمایند، و نگذارند، كه‌ مراسم‌ مذهبی‌ حركت‌ آفرین‌ عاشورا واربعین‌ حسینی‌ و دیگر امامان‌ با خرافات‌ آمیخته‌ گردد و مسئولیت‌ شرعی‌ نخبگان‌ وعلمای‌ دین‌ و مسئولان‌ هیئت‌های‌ مذهبی‌ قهراً در این‌ زمینه‌ سنگین‌تر خواهد بود.
سرانجام‌ اگر سیّد الشّهدا(ع) در گرماگرم‌ ظهر عاشورا در اوج‌ تابش‌ سوزان‌ خورشیدپاییزی‌، و تشنگی‌ و در میان‌ صفیر تیر باران‌ دشمن‌ به‌ نماز جماعت‌ ایستاد. برای‌ آن‌ بود،كه‌ به‌ همگان‌ اعم‌ّ از زن‌ و مرد و پیر و جوان‌ مسلمان‌ تفهیم‌ نماید كه‌ به‌ نماز اوّل‌ وقت‌ آن‌هم‌ به‌ جماعت‌ اهمیّت‌ دهند!و احیای‌ این‌ فریضه‌ مهم‌ را مهم‌تر از سینه‌ زنی‌، زنجیر زنی‌،علم‌ كشی‌ و نوحه‌ خوانی‌ بدانند، و در ظهر عاشورا در میادینی‌ كه‌ سدّ معبر پیش‌ نیاید.به‌اقامه‌ نماز با جماعت‌ همّت‌ گمارند و نوجوانان‌ و جوانان‌ و مؤمنین‌ بدانند كه‌ عزاداری‌ از بی‌نماز مقبول‌ درگاه‌ الهی‌ نخواهد بود.
اگر بخواهیم‌ مورد عنایت‌ و توجه‌ حضرت‌ ابی‌ عبد الله الحسین‌(ع) قرار بگیریم‌،باید نماز را سر لوحه‌ زندگی‌ خویش‌ قرار دهیم‌. تا از پویندگان‌ خط‌ّ سید الشهدا و راه‌ و روش‌اولیای‌ خدا باشیم‌.
چنان‌ كه‌ امام‌ خمینی‌1 در جمع‌ دانشجویان‌ و اساتید دانشكده‌ الهیات‌ و معارف‌اسلامی‌ در تاریخ‌ 14/3/59 فرمودند: «نماز پشتوانه‌ ملت‌ است‌. سید الشهدا در همان‌ظهر عاشورا كه‌ جنگی‌ بزرگ‌ بود و همه‌ در معرض‌ خطر بودند، وقتی‌ یكی‌ از اصحاب‌ گفت‌:كه‌ ظهر شده‌ است‌. فرمود: یاد من‌ آوردید نماز را و خدا تو را از نمازگزاران‌ حساب‌ كند. وایستاد در همان‌ جا نماز خواند: نگفت‌ كه‌ ما می‌خواهیم‌ جنگ‌ بكنیم‌، خیر، جنگ‌ را برای‌نماز كردند.»
از این‌ رو به‌ جرأت‌ می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ كه‌ شهادت‌ یاران‌ و امام‌ و اسارت‌ خاندان‌پیامبر، حیات‌ اسلام‌ و قرآن‌ جاودان‌ را برای‌ انسان‌ به‌ ارمغان‌ آورد و به‌ تعبیر شباب‌ شاعرژرف‌ اندیش‌:
گر آن‌ تشنه‌ لب‌، كشته‌ عطشان‌ نمی‌شد قوی‌ هرگز اركان‌ ایمان‌ نمی‌شد
به‌ دین‌ خدا می‌شدی‌ تنگ‌، میدان‌اگر شاه‌ دین‌ سوی‌ میدان‌ نمی‌شد
ز راه‌ خدا باز ماندی‌، همه‌ كس‌به‌ راه‌ خدا او، چو قربان‌ نمی‌شد
به‌ مرگ‌ دیانت‌ شدی‌ كفر، خندان‌به‌ قتلش‌، اگر دیده‌ گریان‌ نمی‌شد
جهانیش‌ مهمان‌ احساس‌ نبودی‌به‌ خولی‌ سرش‌، تاكه‌ مهمان‌ نمی‌شد
سرش‌ گر نمی‌خواند، آیات‌ قرآن‌به‌ كس‌، كشف‌ اسرار قرآن‌ نمی‌شد
كجا جمع‌ گشتی‌، پریشانی‌ دین‌اگر اهل‌ بیتش‌، پریشان‌ نمی‌شد
كجا كاخ‌ دین‌ حق‌، آباد گشتی‌گرش‌ خانمان‌، جا به‌ ویران‌ نمی‌شد
محك‌ شد حسین‌(ع)، ار نه‌ تا صبح‌ محشر غِش‌ كفر، هرگز نمایان‌ نمی‌شد
ز دوزخ‌ امید نجاتش‌، نبودی‌ «شباب‌»ار حسین‌ را، ثنا خوان‌ نمی‌شد
این‌ بخش‌ را با دعای‌ سجده‌ پایان‌ «زیارت‌ عاشورا» حُسن‌ ختام‌ می‌بخشیم‌ كه‌امام‌ باقر(ع) ناظر خردسال‌ صحنه‌ عاشورا می‌فرماید: «اللهم‌ لك‌ الحمدُ حمدَ الشّاكرین‌َلك‌َ علی‌ مُصابِهِم‌. الحمدُ للهِ علی‌ عظیم‌ِ رزیَّتی‌. اللهم‌ ارْزُقنی‌ شفاعة‌َ الحسین‌ِ یوم‌َ الوُرودِو ثَبِّت‌ْ لی‌ قَدَم‌َ صِدْق‌ٍ عندك‌َ مع‌َ الحسین‌ِ و اصحاب‌ِ الحسین‌ِ الذین‌َ بذَلوا مُهَجَهُم‌ دون‌َالحسین‌ِ علیه‌ السّلام‌ُ معبود، تمامی‌ حمد سپاس‌ گزاران‌ حقیقی‌ در برابر آن‌ چه‌ به‌ ایشان‌رسیده‌ است‌ ویژه‌ توست‌؛
و بر غم‌ و اندوه‌ سترگی‌ كه‌ در این‌ مصیبت‌ بزرگ‌ به‌ من‌ رسید تنها تو را سپاس‌گویم‌. بارالها شفاعت‌ حسین‌(ع) را به‌ هنگام‌ ورود بر خویش‌ در سرای‌ دیگر، روزی‌ من‌فرما! و گام‌ مرا در پیشگاه‌ خود و همگام‌ با حسین‌(ع) و یاران‌ او-كه‌ آخرین‌ قطرات‌ ذخیره‌خون‌ دل‌ خویش‌ را در راه‌ حسین‌(ع) افشاندند-استوار و پایدار فرما!»

منابع‌:

1 - قرآن‌ كریم‌، ترجمه‌ ناصر مكارم‌، مدرسه‌ امام‌ علی‌ بن‌ ابی‌ طالب‌(ع)، قم‌ 1378
2 - ابن‌ الاثیر الجزری‌، ابوالحسن‌ علی‌ بن‌ محمد(م‌ 606)الكامل‌ فی‌ التاریخ‌، دار الكتب‌العربیه‌ بیروت‌ ط‌ 2، 1378 ق‌
3 - ابن‌ ابی‌ الحدید، ابو حامد عبد الحمید(م‌ 656)شرح‌ نهج‌ البلاغه‌، دار احیا الكتب‌العربیه‌ القاهره‌ 1378 ق‌
4 - ابن‌ طاووس‌، السید علی‌ بن‌ موسی‌ (م‌ 664)الملهوف‌ علی‌ قتلی‌ الطفوف‌، دار الاسوه‌،تهران‌ ط‌ 2-1375
5 - ابن‌ عبد ربه‌، الاندسی‌، احمد بن‌ محمود(م‌ 328)العقد الفرید، مطبعه‌ لجنة‌ التألیف‌ والترجمه‌ و النشر 1365 ق‌
6 - ابن‌ نما الحی‌، محمد بن‌ جعفر(م‌ 645)مثیر الاحزان‌، مطبعه‌ الحیدریه‌، النجف‌،1369ق‌
7 - ابو داوود، سلیمان‌ بن‌ الاشعث‌ السجستانی‌ (م‌ 275)سنن‌ ابی‌ داوود، دار حیا السنه‌النبویه‌.
8 - بحرانی‌، شیخ‌ عبد الله اصفهانی‌ (م‌ 12)عوالم‌ العلوم‌ و المعارف‌ و...(الامام‌ الحسین‌ ج‌17)مدرسه‌ الامام‌ المهدی‌، قم‌، 1407 ق‌
9 - جمعی‌ از پژوهشگران‌، موسوعه‌ الامام‌ الحسین‌(ع) انتشارات‌ كمك‌ آموزشی‌ وزارت‌آموزش‌ و پرورش‌، 1378
10 - جناتی‌، محمد ابراهیم‌ دروس‌ فی‌ الفقه‌ المقارن‌، معهد الشهید الصدر، قم‌، 1411 ق‌
11 - حر العاملی‌، محمد بن‌ الحسن‌(م‌ 1104)وسائل‌ الشیعه‌ الی‌ تحصیل‌ مسائل‌ الشریعه‌دار احیاء، التراث‌ العربی‌ بیروت‌، 1382 ق‌
12 - خامنه‌ای‌ سید علی‌ حسینی‌، از ژرفای‌ نماز، بعثت‌، تهران‌
13 - صالح‌، صبحی‌، نهج‌ البلاغه‌، دار الحجره‌، قم‌، 1407 ق‌
14 - طبرسی‌ فضل‌ بن‌ حسن‌(م‌ 548)1-اعلام‌ الوری‌، باعلام‌ الهدی‌، دار المعرفه‌،بیروت‌، 1399
15 - طبرسی‌، ابو نصر الحسن‌ بن‌ فضل‌(م‌ ق‌ 6)مكارم‌ الاخلاق‌، مؤسسه‌ الاعلمی‌،بیروت‌، ط‌ 2-1392 ق‌
16 - طبری‌، ابو جعفر محمد بن‌ جریر بن‌ یزید، (م‌ 310)تاریخ‌ الامم‌ و الملوك‌، دارالمعارف‌، مصر ط‌ 2- 1971 م‌
17 - عزیزی‌، عباس‌، نماز و عبادت‌ امام‌ حسین‌، انتشارات‌ نبوغ‌، قم‌، 1378.
18 - فیض‌، ملا محسن‌(م‌ 1091)محجه‌ البیضافی‌ احیاء الاحیاء دفتر انتشارات‌ اسلامی‌،قم‌ 1383 ق‌
19 - فیض‌ الاسلام‌، ترجمه‌ و شرح‌ نهج‌ البلاغه‌، بی‌ نا، تهران‌، بیتا
20 - قاضی‌ نعمان‌، محمد التمیمی‌ (م‌ 363)دعائم‌ السلام‌، دار المعارف‌، مصر، 1379 ق‌
21 - قرطبی‌، محمد بن‌ احمد(م‌ 661)الجامع‌ لاحكام‌ القرآن‌، دار احیاء التراث‌ العربی‌،بیروت‌
22 - قمی‌، شیخ‌ عباس‌(م‌ 1319)1-سفینه‌ البحار ط‌ سنگی‌ 1355 ق‌ ثنایی‌،تهران‌2-مفاتیح‌ الجنان‌، دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامی‌، تهران‌ (به‌ خط‌ طاهر خوش‌نویس‌ )3-نفس‌ المهموم‌، مكتبه‌، بصیرتی‌، قم‌
23 - متقی‌، الهندی‌، علی‌(م‌ 957)كنز العمال‌ سنن‌ القوال‌ و افعال‌، مؤسسه‌ الرساله‌، بیروت‌ط‌ 5-1405ق‌
24 - مجد، امید، قرآن‌نامه‌ منظوم‌، كتیبه‌، تهران‌ 1377
25 - مجلسی‌، محمد باقر(م‌ 1111) بحار الانوار مؤسسه‌ الوفاء، بیروت‌ ط‌ 2-1403
26 - مشك‌ فشان‌، گزیده‌ای‌ از ارشادات‌ و تلمیحات‌ و آثار رهبر معظم‌ انقلاب‌اسلامی‌(جزوه‌ )
27 - مفید، محمد بن‌ محمد نعمان‌ (م‌ 413) 1- الارشاد فی‌ معرفه‌ حجج‌ الله علی‌ العباد،مكتبه‌ بصیرتی‌، قم‌.
28 - مصطفوی‌، محمد كاظم‌، القواعد، مؤسسه‌ النشر الاسلامی‌، قم‌ 1412 ق‌
29 - مؤسسه‌ تنظیم‌ و نشر آثار امام‌ خمینی‌، 1-چشمه‌ خورشید.(مجموعه‌ مقالات‌ اولین‌كنگره‌ امام‌ خمینی‌ و فرهنگ‌ عاشورا)دفتر 3-1، 1374 مجموعه‌ مقالات‌ دومین‌كنگره‌ بین‌ المللی‌ امام‌ خمینی‌ فرهنگ‌ عاشورا، دفتر 2، تهران‌ 1376
30 - نجفی‌، محمد حسن‌(م‌ 1266)جواهر الكلام‌ فی‌ شرح‌ شرایع‌ الاسلام‌، دار احیاءالتراث‌ العربی‌، بیروت‌ ط‌ 7-1981 م‌
31 - نجمی‌ محمد صادق‌، سخنان‌ حسین‌ بن‌ علی‌ از مدینه‌ تا شهادت‌، انتشارات‌اسلامی‌ قم‌، 1360.
32 - یوسفیه‌، ولی‌ الله، فلسفه‌ شهادت‌ حسین‌ و یاران‌ او، سنایی‌، تهران‌ 1344 س‌.

منبع: مجمع جهانی اهل البیت
جمعه 27/11/1391 - 13:52
اهل بیت
نویسنده:عبداللّه صالحى
قالَ الاْمامُ ابُوعَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن ، صَلَواتُ اللّهِ وَسَلامُهُ عَلَیْهِ:
1 - إنَّ قَوْما عَبَدُواللّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُالتُّجارِ، وَإ نَّ قَوْما عَبَدُوااللّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُالْعَبْیدِ، و إنَّ قَوْما عَبَدُوااللّهَ شُكْرا فَتِلْكَ عِبادَةٌ الْاءحْرارِ، وَهِیَ افْضَلُ الْعِبادَةِ.(1)
ترجمه :
فرمود: همانا، عدّه اى خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوى بهشت عبادت مى كنند كه آن یك معامله و تجارت خواهد بود.
و عدّه اى دیگر از روى ترس خداوند را عبادت و ستایش مى كنند كه همانند عبادت و اطاعت نوكر از ارباب باشد.
و طائفه اى هم به عنوان شكر و سپاس از روى معرفت ، خداوند متعال را عبادت و ستایش مى نمایند؛ و این نوع ، عبادت آزادگان است كه بهترین عبادات مى باشد.

2 - قالَ علیه السّلام : إِنَّ اجْوَدَ النّاسِ مَنْ اعْطى مَنْ لا یَرْجُوهُ، وَ إنَّ اعْفَى النّاسِ مَنْ عَفى عَنْ قُدْرَةٍ، وَ إ نَّ اَوْصَلَ النّاسِ مَنْ وَصَلَ مَنْ قَطَعَهُ.(2)
ترجمه :
فرمود: همانا سخاوتمندترین مردم آن كسى است كه كمك نماید به كسى كه امیدى به وى نداشته است .
و بخشنده ترین افراد آن شخصى است كه - نسبت به ظلم دیگرى با آن كه توان انتقام دارد - گذشت نماید.
صله رحم كننده ترین مردم و دید و بازدید كننده نسبت به خویشان ، آن كسى ست كه صله رحم نماید با كسى كه با او قطع رابطه كرده است .

3 - قیلَ: مَا الْفَضْلُ؟ قالَ عَلَیْهِ السَّلامَ: مُلْكُ اللِّسانِ، وَ بَذْلُ الاْحْسانِ، قیلَ: فَمَا النَّقْصُ؟ قالَ: التَّكَلُّفُ لِما لا یُعنیكَ.(3)
ترجمه :
از حضرت سؤال شد كرامت و فضیلت در چیست ؟ در پاسخ فرمود: كنترل و در اختیار داشتن زبان و سخاوت داشتن ، سؤال شد نقص انسان در چیست ؟ فرمود: خود را وا داشتن بر آنچه كه مفید و سودمند نباشد.

4 - قالَ علیه السّلام : النّاسُ عَبیدُالدُّنْیا ، وَالدّینُ لَعِبٌ عَلى ألْسِنَتِهِمْ ، یَحُوطُونَهُ ما دارَتْ بِهِ مَعائِشَهُمْ ، فَإ ذا مُحِصُّوا بِالْبَلاء قَلَّ الدَّیّانُونَ.(4)
ترجمه :
فرمود: افراد جامعه بنده و تابع دنیا هستند و مذهب ، بازیچه زبانشان گردیده است و براى إمرار معاش خود، دین را محور قرار داده اند و سنگ اسلام را به سینه مى زنند - .
پس اگر بلائى همانند خطر - مقام و ریاست ، جان ، مال ، فرزند و موقعیّت ، ... انسان را تهدید كند، خواهى دید كه دین داران واقعى كمیاب خواهند شد.

5 - قالَ علیه السّلام : إنَّ الْمُؤْمِنَ لایُسىءُ وَلایَعْتَذِرُ، وَالْمُنافِقُ كُلَّ یَوْمٍ یُسىءُ وَیَعْتَذِرُ.(5)
ترجمه :
ضمن فرمایشى فرمود: همانا شخص مؤ من خلاف و كار زشت انجام نمى دهد و عذرخواهى هم نمى كند.
ولى فرد منافق هر روز مرتكب خلاف و كارهاى زشت مى گردد و همیشه عذرخواهى مى نماید.

6 - قالَ علیه السّلام : إعْمَلْ عَمَلَ رَجُلٍ یَعْلَمُ اءنّه ماءخُوذٌ بِالْاءجْرامِ، مُجْزىٍ بِالْإ حْسانِ.(6)
ترجمه :
فرمود: كارها و امور خود را همانند كسى تنظیم كن و انجام ده كه مى داند و مطمئن است كه در صورت خلاف تحت تعقیب قرار مى گیرد و مجازات خواهد شد.
و در صورتى كه كارهایش صحیح باشد پاداش خواهد گرفت .

7 - قالَ علیه السّلام : عِباداللّهِ لاتَشْتَغِلُوا بِالدُّنْیا ، فَإنَّ الْقَبْرَ بَیْتُ الْعَمَلِ، فَاعْمَلُوا وَلاتَغْفُُلُوا.(7)
ترجمه :
فرمود: اى بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنیا - و تجمّلات آن - قرار ندهید كه همانا قبر، خانه اى است كه تنها عمل - صالح - در آن مفید و نجات بخش مى باشد، پس مواظب باشید كه غفلت نكنید.

8 - قالَ علیه السّلام : لاتَقُولَنَّ فى أخیكَ الْمُؤمِنِ إذا تَوارى عَنْكَ إلاّ مِثْلَ ماتُحِبُّ إنْ یَقُولَ فیكَ إذا تَوارَیْتَ عَنْهُ.(8)
ترجمه :
فرمود: سخنى - كه ناراحت كننده باشد - پشت سر دوست و برادر خود مگو، مگر آن كه دوست داشته باشى كه همان سخن پشت سر خودت گفته شود.

9 - قالَ علیه السّلام :یا بُنَىَّ إیّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لایَجِدُ عَلَیْكَ ناصِرا إلاّ اللّهَ.(9)
ترجمه :
فرمود: بپرهیز از ظلم و آزار رساندن نسبت به كسى كه یاورى غیر از خداوند متعال نمى یابد.

10 - قالَ علیه السّلام : إنّى لاأرى الْمَوْتَ إلاّ سَعادَة ، وَلاَالْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَما.(10)
ترجمه :
فرمود: به درستى كه من از مرگ نمى هراسم و آن را جز سعادت نمى بینم .
و همچنین زندگى با ستمگران و ظالمان را عار و ننگ مى شناسم .

11 - قالَ علیه السّلام : مَنْ لَبِسَ ثَوْبا یُشْهِرُهُ كَساهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثَوْبا مِنَ النّارِ.(11)
ترجمه :
در احادیث امام حسن علیه السّلام هم آمده است .
فرمود: هركس لباس شهرت و انگشت نما بپوشد، خداوند او را در روز قیامت لباسى از آتش خواهد پوشانید.

12 - قالَ علیه السّلام : أنَا قَتیلُ الْعَبَرَةِ (12)، لایَذْكُرُنى مُؤْمِنٌ إلاّ اِسْتَعْبَرَ.(13)
ترجمه :
فرمود: من كشته گریه ها و اشك ها هستم ، هیچ مؤمنى مرا یاد نمى كند مگر آن كه عبرت گرفته و اشك هایش جارى خواهد شد.

13 - قالَ علیه السّلام : لَوْ شَتَمَنى رَجُلٌ فى هذِهِ الاُْذُنِ، وَ اَوْمى إلى الْیُمْنى ، وَاعْتَذَرَ لى فى الْأُخْرى لَقَبِلْتُ ذلِكَ مِنْهُ، وَ ذلِكَ أَنَّ أَمیرَ الْمُؤْمِنینَ عَلَیْهِالسّلام حَدَّثَنى اءَنَّهُ سَمِعَ جَدّى رَسُولَ اللّهِ صلّى اللّه عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: لایَرِدُ الْحَوْضَ مَنْ لَمْ یَقْبَلِ الْعُذرَ مِنْ مُحِقٍّ أَوْ مُبْطِلٍ.(14)
ترجمه :
فرمود: چنانچه با گوش خود بشنوم كه شخصى مرا دشنام مى دهد و سپس معذرت خواهى او را بفهمم ، از او مى پذیرم و گذشت مى نمایم ، چون كه پدرم امیرالمؤمنین علىّ علیه السّلام از جدّم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت نمود:
كسى كه پوزش و عذرخواهى دیگران را نپذیرد، بر حوض كوثر وارد نخواهد شد.

14 - قیلَ لِلْحُسَیْنِ بن علىّ علیه السّلام : مَنْ أعْظَمُ النّاسِ قَدْرا؟
قالَ: مَنْ لَمْ یُبالِ الدُّنْیا فى یَدَیْ مَنْ كانَتْ.(15)
ترجمه :
از حضرت سؤال شد: با شخصیّت ترین افراد چه كسى است ؟
در جواب فرمود: آن كسى است كه اهمیّت ندهد كه دنیا در دست چه كسى مى باشد.

15 - قالَ علیه السّلام : مَنْ عَبَدَاللّهَ حَقَّ عِبادَتِهِ، آتاهُ اللّهُ فَوْقَ أمانیهِ وَكِفایَتِهِ.(16)
ترجمه :
فرمود: هركس خداوند متعال را با صداقت و خلوص ، عبادت و پرستش نماید؛ خداى متعال او را به بهترین آرزوهایش مى رساند و امور زندگیش را تأمین مى نماید.
َعلیه السّلام : احْذَرُوا كَثْرَةَ الْحَلْفِ، فِإ نَّهُ یَحْلِفُ الرَّجُلُ لِعَلَلٍ اءرَبَعَ: إمّا لِمَهانَةٍ یَجِدُها فى نَفْسِهِ، تَحُثُّهُ عَلى الضَّراعَةِ إلى تَصْدیقِ النّاسِ إیّاهُ. وَ إمّا لِعَىٍّ فى الْمَنْطِقِ، فَیَتَّخِذُ الاْ یْمانَ حَشْوا وَصِلَةً لِكَلامِهِ. وَ إمّا لِتُهْمَةٍ عَرَفَها مِنَ النّاسِ لَهُ، فَیَرى اَنَّهُمْ لایَقْبَلُونَ قَوْلَهُ إلاّ بِالْیَمینِ. وَ إمّا لاِ رْسالِهِ لِسانَهُ مِنْ غَیْرِ تَثْبیتٍ.(17)
ترجمه :
فرمود: خود را از قسم و سوگند برهانید كه همانا انسان به جهت یكى از چهار علّت سوگند یاد مى كند:
در خود احساس سستى و كمبود دارد، به طورى كه مردم به او بى اعتماد شده اند، پس براى جلب توجّه مردم كه او را تصدیق و تاءیید كنند، سوگند مى خورد.
و یا آن كه گفتارش معیوب و به دور از حقیقت است ، و مى خواهد با سوگند، سخن خود را تقویت و جبران كند.
و یا در بین مردم متّهم است - به دروغ و بى اعتمادى - پس مى خواهد با سوگند و قسم خوردن جبران ضعف نماید.
و یا آن كه سخنان و گفتارش متزلزل است - هر زمان به نوعى سخن مى گوید - و زبانش به سوگند عادت كرده است .

17 - قالَ علیه السّلام : أیُّما إثْنَیْنِ جَرى بَیْنَهُما كَلامٌ، فَطَلِبَ أَحَدُهُما رِضَى الاَّْخَرِ،كانَ سابِقَهُ إلىَ الْجَنّةِ.(18)
ترجمه :
فرمود: چنانچه دو نفر با یكدیگر نزاع و اختلاف نمایند و یكى از آن دو نفر، در صلح و آشتى پیشقدم شود، همان شخص سبقت گیرنده ، جلوتر از دیگرى به بهشت وارد مى شود.

18 - قالَ علیه السّلام : وَاعْلَمُوا إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَیْكُمْ مِنْ نِعَمِ اللّه عَلَیْكُمْ، فَلا تَمیلُوا النِّعَمَ فَتَحَوَّلَ نَقِما.(19)
ترجمه :
فرمود: توجّه داشته باشید كه احتیاج و مراجعه مردم به شما از نعمت هاى الهى است ، پس نسبت به نعمت ها روى ، بر نگردانید؛ وگرنه به نقمت و بلا گرفتار خواهد شد.

19 - قالَ علیه السّلام : یَابْنَ آدَم ، اُذْكُرْ مَصْرَعَكَ وَ مَضْجَعَكَ بَیْنَ یَدَى اللّهِ، تَشْهَدُ جَوارِحُكَ عَلَیْكَ یَوْمَ تَزِلُّ فیهِ الْأقْدام .(20)
ترجمه :
فرمود: اى فرزند آدم ، بیاد آور لحظات مرگ و خواب گاه خود را در قبر، همچنین بیاد آور كه درپیشگاه خداوند قرار خواهى گرفت و اعضاء و جوارحت بر علیه تو شهادت خواهند داد، در آن روزى كه قدم ها لرزان و لغزان مى باشد.

20 - قالَ علیه السّلام : مُجالَسَةُ أهْلِ الدِّناءَةِ شَرُّ، وَ مُجالَسَةُ أهْلِ الْفِسْقِ ریبَةٌ.(21)
ترجمه :
فرمود: همنشینى با اشخاص پست و رذل سبب شرّ خواهد گشت ، و همنشینى و مجالست با معصیت كاران موجب شكّ و بدبینى خواهد شد.

21 - قالَ علیه السّلام : إنَّ اللّهَ خَلَقَ الدُّنْیا لِلْبَلاءِ، وَ خَلَقَ أهْلَها لِلْفَناءِ.(22)
ترجمه :
فرمود: به درستى كه خداوند متعال دنیا - و اموال آن - را براى آزمایش افراد آفریده است .
و همچنین موجودات دنیا را جهت فناء - و انتقال از این دنیا به جهانى دیگر - آفریده است .

22 - قالَ علیه السّلام : لایَأمَنُ یوم الْقِیامَةِ إلاّ مَنْ قَدْ خافَ اللّهَ فى الدُّنْیا.(23)
ترجمه :
فرمود: كسى در روز قیامت از شدائد و اءحوال آن در اءمان نمى باشد، مگر آن كه در دنیا از خداوند متعال ترس داشته باشد - و اهل گناه و معصیت نگردد - .

23 - قالَ علیه السّلام : لِكُلِّ داءٍ دَواءٌ، وَ دَواءُ الذُّنُوبِ الاسْتِغْفارِ.(24)
ترجمه :
فرمود: براى هر غم و دردى درمان و دوائى است و جبران و درمان گناه ، طلب مغفرت و آمرزش از درگاه خداوند مى باشد.

24 - قالَ علیه السّلام : مَنْ قَرَءَ آیَةً مِنْ كِتابِ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ فى صَلاتِهِ قائِما، یُكْتَبُ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ مِاءةُ حَسَنَة .(25)
ترجمه :
فرمود: هركس آیه اى از قرآن را در نمازش تلاوت نماید، خداوند متعال در مقابل هر حرفى از آن یكصد حسنه در نامه اعمالش ثبت مى نماید.

25 - قالَ علیه السّلام : سَبْعَةُ أشْیاءٍ لَمْ تُخْلَقْ فى رَحِمٍ:
فَاوّلُها آدَمُ( علیه السّلام )، ثُمَّ حَوّاء، وَالْغُرابُ، وَ كَبْشُ إبْراهیم ( علیه السّلام )، وَناقَةُاللّهِ، وَعَصا مُوسى ( علیه السّلام )، وَالطَّیْرُالَّذى خَلَقَهُ عیسىَ بْنُ مَرْیَم (علیهماالسّلام ).(26)
ترجمه :
ضمن جواب سؤال هاى پادشاه روم ، فرمود: آن هفت موجودى كه بدون خلقت در رحم مادر، آفریده شده اند، عبارتند از:
حضرت آدم علیه السّلام و همسرش حوّاء.و كلاغى كه براى راهنمائى دفن هابیل آمد.و گوسفندى كه براى قربانى ، به جاى حضرت اسماعیل علیه السّلام آمد.و شترى كه خداوند براى پیامبرش ، حضرت صالح فرستاد. و عصاى حضرت موسى علیه السّلام . و هفتمین موجود آن پرنده اى بود كه توسّط حضرت عیسى علیه السّلام آفریده شد.

26 - قالَ علیه السّلام : إنَّ اَعْمالَ هذِهِ الاُْمَّةِ ما مِنْ صَباحٍ إلاّ و تُعْرَضُ عَلَى اللّهِ تَعالى .(27)
ترجمه :
فرمود: همانا - نامه كردار و - اعمال این امّت ، در هر صبحگاه بر خداوند متعال عرضه مى گردد.

27 - قالَ علیه السّلام : إجْتَنِبُوا الْغِشْیانَ فى اللَّیْلَةِ الَّتى تُریدُون فیها السَّفَرَ، فإنَّ مَنْ فَعَلَ ذلِكَ، ثُمَّ رُزِقَ وَلَدٌ كانَ جَوّالَةً.(28)
ترجمه :
فرمود: در آن شبى كه قصد مسافرت دارید، با همسر خود زناشوئى نكنید، كه چنانچه عمل زناشوئى انجام گردد و در آن زمان فرزندى منعقد شود، بسیار متحرّك و افكارش مغشوش ‍ مى باشد.

28 - قالَ علیه السّلام : الرّكْنُ الْیَمانى بابٌ مِنْ اءبْوابِ الْجَنَّةِ، لَمْ یَمْنَعْهُ مُنْذُ فَتَحَهُ، وَ إنَّ ما بَیْنَ الرُّكْنَیْنِ - الا سْوَد وَالْیَمانى - مَلَكٌ یُدْعى هُجَیْرٌ، یُؤَمِّنُ عَلى دُع اِالْمُؤْمِنینَ.(29)
ترجمه :
فرمود: رُكن یَمانىِ كعبه الهى ، دربى از درب هاى بهشت است و مابین ركن یمانى و حجرالا سود ملك و فرشته اى است كه براى استجابت دعاى مؤمنین آمّین مى گوید.

29 - قالَ علیه السّلام : إنَّ الْغِنى وَاْلِعزَّ خَرَجا یَجُولانِ، فَلَقیا التَّوَكُلَّ فَاسْتَوْطَنا.(30)
ترجمه :
فرمود: عزّت و بى نیازى - هر دو - شتاب زده به دنبال پناهگاهى مى دویدند، چون به توكّل برخورد كردند، آرامش پیدا نموده و آن را پناهگاه خود قرار دادند.

30 - قالَ علیه السّلام : مَنْ نَفَّسَ كُرْبَةَ مُؤْمِنٍ، فَرَّجَ اللّهُ عَنْهُ كَرْبَ الدُّنْیا والْآخِرَةِ.(31)
ترجمه :
فرمود: هركس گره اى از مشكلات مؤ منى باز كند و مشكلش را برطرف نماید، خداوند متعال مشكلات دنیا و آخرت او را اصلاح مى نماید.

31 - قالَ علیه السّلام : مَنْ والانا فَلِجَدّى صلّى اللّه علیه و آله والى ، وَمَنْ عادانا فَلِجَدّى صلّى اللّه علیه و آله عادى .(32)
ترجمه :
فرمود: هر كه ما را دوست بدارد و پیرو ما باشد، پس دوستى و محبّتش به جهت جدّم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى باشد.
و هركس با ما دشمن و كینه توز باشد، پس دشمنى و مخالفت او به جهت جدّم رسول خدا خواهد بود.

32 - قالَ علیه السّلام : یَابْنَ آدَمَ، أُذْكُرْ مَصارِعَ آبائِكَ وَ أبْنائِكَ، كَیْفَ كانُوا، وَ حَیْثُ حَلّوُا، وَ كَأَنَّكَ عَنْ قَلیلٍ قَدْ حَلَلْتَ مَحَلَّهُمْ.(33)
ترجمه :
فرمود: اى فرزند آدم ، بیاد آور آن لحظاتى را كه پدران و فرزندان - و دوستان - تو چگونه در چنگال مرگ قرار گرفتند، آن ها در چه وضعیّت و موقعیّتى بودند و سرانجام به كجا منتهى شدند و كجا رفتند.
و بیندیش كه تو نیز همانند آن ها به ایشان خواهى پیوست - پس مواظب اعمال و رفتار خود باش - .

33 - قالَ علیه السّلام : یَاابْنَ آدَمَ، إ نَّما انْتَ ایّامٌ، كُلَّما مَضى یَوْمٌ ذَهَبَ بَعْضُكَ.(34)
ترجمه :
فرمود: اى فرزند آدم ، بدرستى كه تو مجموعه اى از زمان ها و روزگار هستى ، هر آنچه از آن بگذرد، زمانى از تو فانى و سپرى گشته است - بنابراین لحظات عمرت را غنیمت شمار كه جبران ناپذیر است - .

34 - قالَ علیه السّلام : مَنْ حاوَلَ أمْراً بِمَعْصِیَةِ اللّهِ كانَ أفْوَتُ لِما یَرْجُو وَ أ سْرَعُ لِمَجیىءِ ما یَحْذَرُ.(35)
ترجمه :
فرمود: هركس از روى نافرمانى و معصیتِ خداوند، كارى را انجام دهد، آنچه را آرزو دارد سریع تر از دست مى دهد و به آنچه هراسناك و بیمناك مى باشد مبتلا مى گردد.

35 - قالَ علیه السّلام : الْبُكاءُ مِنْ خَشْیَةِاللّه نَجاتٌ مِنَ الّنارِ وَ قالَ: بُكاءُ الْعُیُونِ، وَ خَشْیَةُ الْقُلُوبِ مِنْ رَحْمَةِاللّهِ.(36)
ترجمه :
فرمود: گریان بودن به جهت ترس از - عذاب - خداوند، سبب نجات از آتش دوزخ خواهد بود؛ و فرمود: گریان بودن چشم و خشیت داشتن دل ها یكى از نشانه هاى رحمت الهى - براى بنده - است .

36 - قالَ علیه السّلام : لایَكْمِلُ الْعَقْلُ إلاّ بِاتّباعِ الْحَقِّ.(37)
ترجمه :
فرمود: بینش و عقل و درك انسان تكمیل نمى گردد مگر آن كه - اءهل حقّ و صداقت باشد و - از حقایق ، تبعیّت و پیروى كند.

37 - قالَ علیه السّلام : أَهْلَكَ النّاسَ إثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ، وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.(38)
ترجمه :
فرمود: دو چیز مردم را هلاك و بیچاره گردانده است :
یكى ترس از این كه مبادا در آینده فقیر و نیازمند دیگران گردند.
و دیگرى فخر كردن - در مسائل مختلف - و مباهات بر دیگران است .

38 - قالَ علیه السّلام : مَنْ عَرَفَ حَقَّ أَبَوَیْهِ الاْ فْضَلَیْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلىٍّ، وَ أطاعَهُما، قیلَ لَهُ: تَبَحْبَحْ فى أیِّ الْجِنانِ شِئْتَ.(39)
ترجمه :
فرمود: هر شخصى كه حقّ والدینش محمّد صلّى اللّه علیه و آله ، و علىّ علیه السّلام را كه با شرافت و با فضیلت ترین انسان ها هستند، بشناسد و - در تمام امور زندگى - از ایشان تبعیّت و اطاعت كند؛ در قیامت به او خطاب مى شود:
هر قسمتى از بهشت را كه خواستار باشى ، مى توانى انتخاب كنى و در آن وارد شوى .

39 - قالَ علیه السّلام : مَنْ طَلَبَ رِضَى اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ كَفاهُ اللّه اُمُورَ النّاسِ، وَ مَنْ طَلَبَ رِضَى النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَ كَّلَهُ اللّهُ إلَى النّاسِ.(40)
ترجمه :
فرمود: هركس رضایت و خوشنودى خداوند را - در امور زندگى - طلب نماید گرچه همه افراد از او رنجیده شوند، خداوند مهمّات و مشكلات او را كفایت خواهد نمود.
و كسى كه رضایت و خوشنودى مردم را طالب گردد گرچه مورد خشم و غضب پروردگار باشد، خداوند اءمور این شخص را به مردم واگذار مى كند.

40 - قالَ علیه السّلام : إنَّ شیعَتَنا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَل .(41)
ترجمه :
فرمود: شیعیان و پیروان ما - اهل بیت رسالت - آن كسانى هستند كه افكار و درون آن ها از هر گونه حیله و نیرنگ و عوام فریبى سلامت و تهى باشد.

پی نوشت:

1-تحف عقول : ص 177، بحارالا نوار: ج 75، ص 117، ح 5.
2-نهج الشّهادة : ص 39، بحارالا نوار: ج 75، ص 121، ح 4.
3-مستدرك الوسائل : ج 9، ص 24، ح 10099 به نقل از مجموعه شهید.
4-محجّة البیضاء: ج 4، ص 228، بحارالا نوار: ج 75، ص 116، ح 2.
5-تحف العقول : ص 179، بحارالا نوار: ج 75، ص 119، ح 2.
6-بحارالا نوار: ج 2، ص 130، ح 15 و ج 75، ص 127، ح 10.
7-نهج الشّهادة : ص 47.
8-بحالا نوار: ج 75، ص 127، ح 10.
9-وسائل الشّیعة : ج 11، ص 339، بحارالا نوار: ج 46، ص 153، ح 16.
10-بحار الا نوار: ج 44، ص 192، ضمن ح 4، و ص 381، ضمن ح 2.
11-وسائل الشّیعة : ج 5، ص 25، كافى : ج 6، ص 445، ح 4.
12-عِبْرَة به معناى اعتبار و عبرت گرفتن است .
عَبْرَة به معناى گریان و جریان اشگ مى باشد. مجمع البحرین : ج 1، ص 111، (عبر).
13-اءمالى شیخ صدوق : ص 118، بحارالا نوار: ج 44، ص 284، ح 19.
14-إحقاق الحقّ: ج 11، ص 431.
15-تنبیه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام : ص 348، س 11.
16-تنبیه الخواطر: ص 427، س 14، بحارالا نوار: ج 68، ص 183، ح 44.
17-تنبیه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام : ص 429، س 6.
18-محجّة البیضاء: ج 4، ص 228.
19-نهج الشّهادة : ص 38.
20-نهج لشّهادة : ص 59.
21-نهج الشّهادة : ص 47، بحارالا نوار: ج 78، ص 122، ح 5.
22-نهج الشّهادة : ص 196.
23-بلاغة الحسین علیه السّلام : ص 285، بحار الا نوار: ج 44، ص 192، ح 5.
24-وسائل الشّیعة : ج 16، ص 65، ح 20993، كافى : ج 2، ص 439، ح 8.
25-اصول كافى : ج 2، ص 611، بحارالا نوار: ج 89، ص 200، ح 17.
26-تحف العقول : ص 174، و بحارالا نوار: ج 10، ص 137، ح 4.
27-بحارالا نوار: ج 70، ص 353، ح 54، به نقل از عیون الا خبارالرّضا علیه السّلام .
28-وسائل الشّیعة : ح 20، ج 3، ص 243، بحارالا نوار: ج 100، ص 292، ح 39.
29-مستدرك الوسائل : ج 9، ص 391، ج 1، بحارالا نوار: ج 69، ص 354، ح 11.
30-مستدرك الوسائل : ج 11، ص 218، ح 15، بحارالا نوار: ج 75، ص 257، ح 108.
31-مستدرك الوسائل : ج 12، ص 416، ح 13، بحارالا نوار: ج 75، ص 121، ح 4.
32-ینابیع المودّة : ج 2، ص 37، ح 58.
33-نهج الشّهادة : ص 60.
34-نهج الشّهادة : ص 346.
35-اصول كافى : ج 2، ص 373، ح 3، بحارالا نوار: ج 75، ص 120، س 6، وسائل الشّیعة : ج 16،ص 153، ح 3.
36-نهج الشّهادة : ص 370، مستدرك الوسائل : ج 11، ص 245، ح 12881.
37-نهج الشّهادة : ص 356، بحارالا نوار: ج 75، ص 127، ح 11.
38-بحارالا نوار: ج 75، ص 54، ح 96.
39-نهج الشّهادة : ص 293، تفسیرالامام العسكرى علیه السّلام : ص 330، بحار: ج 23، ص 260، ح 8.
40-اءمالى شیخ صدوق : ص 167، مستدرك الوسائل : ج 12، ص 209، ح 13902.
41-تفسیرالا مام العسكرى علیه السّلام : ص 309، ح 154، بحارالا نوار: ج 65، ص 156، ح 11.

منبع:چهل داستان و چهل حدیث از امام حسین علیه السّلام
جمعه 27/11/1391 - 13:47
اهل بیت
نویسنده:حجة الاسلام سید جواد حسینی
هر نهضت و قیامی نیاز به مقدماتی دارد، مخصوصاً قیام‏هایی که منجر به برخورد نظامی و قتل و کشتار می‏شود. از مهمترین عامل و مقدّمه هر انقلاب و قیام که نقش کلیدی دارد، آگاهی دهی و اطلاع رسانی است، آگاهی دادن از چهره واقعی دشمنان، آگاهی دادن از اهداف قیام.
امام حسین(ع) سالها قبل از قیام عاشورا یکی از مسائلی که سخت بر آن تکیه و پافشاری نمود افشاگری علیه چهره فاسد و نقاب دار معاویه و همین طور بیان رسوائی‏ها و مفاسد یزید ملعون بود، آنچه پیش رو دارید، نگاهی است گذرا به افشاگریهای آن حضرت علیه معاویه و یزید .

الف: افشاگری علیه معاویه

1ـ افشای چهره معاویه و همراهان در جنگ صفین

در یکی از روزهای جنگ صفّین طراحان شام، از جمله معاویه به فکر نفوذ در خاندان عترت افتادند. عبداللّه عمر برای امام حسین(ع) پیغام ملاقات فرستاد، وقتی در گوشه‏ای از میدان بسوی او رفت، پسر عمر گفت: من برای جنگ با تو نیامدم، می‏خواهم تو را نصیحت کنم، امام حسین(ع) فرمود: چه نصیحتی داری؟ گفت: قریش از پدرت اطاعت نمی‏کنند، آیا تو می‏توانی با علی(ع) مخالفت کنی و او را بر کنار سازی تا ما همه تو را به عنوان رهبر جامعه اسلامی برگزینیم؟!
حضرت، از این سخنان برآشفت و فرمود: «سوگند بخدا! هرگز من به خدا، و پیامبر خدا(ص) و جانشین رسول خدا (ص) کافر نمی‏گردم...
گم شو، وای بر تو از شیطان متکبّر به تحقیق که شیطان اعمال زشت تو را زینت داده و تو را فریفته است تا آنکه تو را از دین اسلام خارج ساخته که از قاسطین اطاعت کنی و معاویه این مرد خارج شده از دین را یاری دهی.
همواره معاویه و پدرش ابوسفیان با رسول خدا و مسلمانان در جنگ بودند و از دشمنانشان بحساب می‏آمدند.
سوگند بخدا! که آن دو مسلمان نشدند بلکه از روی ترس و طمع تسلیم گردیدند، پس امروز تو بی سرزنشی از وجدان، جنگ می‏کنی، و به میدان جنگ می‏آیی تا به زنان شامی دسترسی پیدا کنی، پس اندک زمانی لذّت ببر، که من از خداوند عزیز و بزرگ امیدوارم به زودی تو را بکشد»(1)
وقتی عبداللّه بن عمر گزارش سخنان امام حسین(ع) را به معاویه داد معاویه گفت: حسین فرزند همان پدر است فریب تو را نمی‏خورد.

2ـ افشاگری بعد از شهادت حجر:

پس از آنکه معاویه جمعی از یاران امیرمؤمنان(ع) همراه با حجربن عدی را به شهادت رساند، همان سال به سفر حج رفت.
در مجلسی با حضرت اباعبداللّه(ع) ملاقات نمود با غروری خاص گفت: «ای اباعبداللّه! آیا این خبر به تو رسید که ما با حجر و یاران او که شیعیان پدرت بودند چه کردیم؟
امام پرسید: چه کردید؟ معاویه گفت: پس از آنکه آنها را کشتیم، آنها را کفن کردیم، و بر جنازه‏شان نماز میّت خواندیم.
حضرت فرمود:«ای معاویه! این گروه در روز رستاخیز با تو مخاصمه خواهند کرد. بخدا سوگند! اگر ما به یاران تو تسلّط می‏یافتیم نه آنها را کفن می‏کردیم و نه بر آنان نماز می‏خواندیم.
ای معاویه! بمن خبر رسیده است که تو به پدر من ناسزا می‏گویی و علیه او اقدام می‏کنی و یا عیبجوئی بنی هاشم را مورد تعرّض قرار می‏دهی، ای معاویه اگر چنین می‏کنی پس به نفس خویش بازنگر و آن را با حق و واقعیت‏ها افشای
ارزیابی کن، اگر عیب‏های بزرگ را در آن نیابی بی عیب هم نیستی، درست است که ما با تو دشمنی داریم.
سپس از غیر کمان خود تیر رها می‏کنی و به هدفی که دیگران برایت تعیین کرده‏اند نشانه می‏روی، تو از پایگاه نزدیک به دشمنی و عداوت ما برخاسته‏ای.
سوگند بخدا! تو از مردی (عمر و عاص) اطاعت می‏کنی که نه در اسلام سابقه‏ای دارد، و نه نفاق او تازگی خواهد داشت، و نه رأی تو را خواهد داشت، ای معاویه! نگاهی به خویشتن بیانداز و این منافق را رها کن.»(2)

3ـ افشای سیاست‏های معاویه

معاویه با اینکه قرار داد نامه صلح امضاء کرد و پذیرفت که حکومت را پس از خود به شورای مسلمین واگذارد، و آن را بصورت موروثی در نیاورد، در اواخر زندگانی خود خیانت کرد و تصمیم گرفت برای ولایت عهدی یزید از مسلمانان بیعت بگیرد.
روزی امام حسین(ع) را به مجلس عمومی خود طلبید و اظهار کرد با یزید بیعت کند امام بپاخاست و خطابه‏ای ایراد کرد و فرمود: ... ای معاویه! آنچه درباره کمالات یزید و لیاقت وی برای امّت محمّد(ص) بر شمردی شنیدیم، قصد داری طوری به مردم وانمود کنی که گویا فرد ناشناخته‏ای را توصیف می‏کنی، یا فرد غائبی را معرّفی می‏کنی و یا از کسی سخن می‏گویی که گویا تو درباره او علم و اطلاع مخصوصی داری، در حالی که یزید ماهیّت خود را آشکار کرده و موقعیّت (سیاسی‏و اجتماعی و اخلاقی) خودش را شناسانده است.
از یزید آنگونه که هست سخن بگو! از سگ بازیش بگو، در آن هنگام که سگهای درنده را بجان هم می‏اندازد، از کبوتر بازیش بگو، که کبوتران را در بلند پروازی به مسابقه وامی‏دارد. از بوالهوسی و عیاشی او بگو که کنیزکان را به رقص و آواز وا می‏دارد. از خوشگذرانیش بگو که از ساز و آواز خوشحال و سرمست می‏شود.
آنچه در پیش گرفتی کنار بگذار، آیا گناهانی که تاکنون درباره این امّت بر دوش خود بار کرده‏ای ترا کافی نیست؟
بخدا سوگند! تو آنقدر از روش باطل و ستمگرانه خود و ادامه تجاوز و ظلم دست بر نداشتی تا کاسه‏های صبر مردم لبریز گردید، اینک بین مرگ و تو بیش از یک چشم بر هم زدن فرصتی باقی نیست پس بسوی عملی بشتاب که برای روز رستاخیز و حضور همگان مفید باشد، روزیکه گریز گاهی در آن نیست. ای معاویه! ترا می‏بینم که پس از این اعمال ننگین متعرّض ما می‏شوی، و ما را از میراث پدران خود منع می‏کنی.
بخدا سوگند! ما وارث پیامبر هستیم، ولی تو همان دلائل را پیش می‏کشی که به هنگام مرگ رسول خدا(ص) پیش کشیدند، و ناگزیر مردم هم آن را پذیرفتند، و از روی ایمان بدان گردن نهادند آری عذرها تراشیدید و آنچه خواستید انجام دادید، و آنگاه گفتید: «این چنین بود و این چنین هم خواهد بود» تا سرانجام از یک راه باورنکردنی کار بدست تو افتاد، اینجاست که صاحبان بصیرت باید عبرت بگیرند، تو برای توجیه کارهایت از عنوان صحابه‏ای پیامبر استفاده کردی...
معاویه! تو چگونه مصاحبت کسی (همچون عمرو عاص) را پذیرفته‏ای که نه صحابی بودنش قابل اعتماد است و نه دین و خویشاوندیش مورد اطمینان؟
تو می‏خواهی لباس شک و تردید بر اندام مردم پوشانی تا دیگران از لذّتهای دنیا کامیاب شوند، و شقاوت آخرت نصیب تو گردد، این همان خسران آشکار و ضرر واضح و روشن است.(3)

4ـ سخنرانی افشاگرانه در منی

امام حسین(ع) در اواخر زندگی معاویه که خیانت به صلحنامه با امام حسن(ع) را آشکارا مطرح و برای یزید بیعت می‏گرفت، به حج رفت و در «منی» مردان و زنان بنی هاشم و دوستان و یاران خود را جمع و به پاخاست و به افشای سیاست‏های شیطانی معاویه پرداخت و چنین فرمود:
«امّا بعد فانّ هذا الطاغیه قد فعل بنا و شیعتنا ما قد رأیتم و علمتم و شهدتم...؛ آن‏چه را که این مرد سرکش (معاویه) بر ما و شیعیان ما روا داشته می‏نگرید و شاهدید، اینک می‏خواهم مطلبی را از شما بپرسم اگر راست گفتم تصدیقم کنید و اگر دروغ گفتم تکذیب نمایید.
سخنانم را بشنوید و حرفهایم را بنویسید، آنگاه به شهرها و قبیله‏های خودتان باز گردید و آنچه در حقّ ما میدانید به دوستان صمیمی و افراد مورد اطمینان خود بگویید.
من اعلان خطر می‏کنم از اینکه این مطلب کهنه شده و از هم بپاشد، و حق از بین برود، گرچه «خداوند نورش را گسترش خواهد داد و گرچه کافران آنرا نپسندند.»(4)
شما را به خدا سوگند! آیا می‏دانید که علی بن ابی طالب برادر پیامبر(ص) بود؟ در آن هنگام که رسول خدا مسلمانان را با یکدیگر برادر کرد میان خود و پدرم پیمان برادری بست و فرمود: «در دنیا و آخرت تو برادر منی، و من برادر تو هستم»...

5 ـ سخنرانی دیگر در منی

حضرت اباعبداللّه (ع) به میزان تحرّکات سیاسی بنی امیّه و شخص معاویه در روزهای آخر زندگی، به تبلیغات گسترده‏ای در مدینه، در سفر حج دست زد.
«... شما مصیبت بارترین مردم هستید، زیرا از مسئولیّتها عالمانه و آگاهانه دست کشیدید و علّت همه گرفتاریها آن است که زمام امور و اجرای احکام باید بدست علمای الهی باشد که در رعایت حلال و حرام خدا امین هستند، ولی این مقام و منزلت از شما سلب شده است چرا که از محور حق پراکنده شدید، و با وجود دلائل روشن در سنّت پیامبر(ص) اختلاف کردید، اگر بر رنجها و آزارها شکیبایی داشتید، و سختیهای راه خدا را تحمّل می‏کردید اجراء امور دین خدا بدست شما می‏افتاد، ولکن شما ستمگران را در مقام و منزلت خود جایگزین ساختید و امور دین خدا را بدست آنان سپردید، و آنان به اشتباه عمل می‏کنند، و در شهوات خود گام برمی‏دارند و بر شما مسلّط شدند.
چون شما از مرگ فرار کردید، و عاشقانه به زندگی گذرا، دل نهادید، و ضعیفان و بی‏نوایان را بدست ستمگران سپردید تا برخی را برده و مقهور خود ساختند، و برخی را برای لقمه نانی بیچاره و ناتوان کردند، ستمگران در ملک خدا، طبق میل و خواست خودگام برمیدارند، و با تمایلات خود راه پستی و مذمّت را هموار می‏سازند، از اشرار پست فطری پیروی می‏کنند، و جسورانه در مقابل خدای متعال می‏ایستند، در هر شهری بر فراز منبر گوینده‏ای دارند که فریاد میزند، و با صدای بلند سخن می‏گوید.
زمین در تسلّط کامل آنان است، و دستشان از هر جهت باز و گشوده است، مردم بردگان آنانند آنگونه که هر دستی بر سر آنان کوبیده شود قادر به دفاع نیستند.
گروهی از این جبّاران کینه توز، سخت بر بینوایان چیره گشته‏اند، و گروهی فرمانروایانی هستند که نه خدا را می‏شناسند، و نه روز معاد را باور دارند.
در شگفتم!! و چرا در شگفت نباشم؟! که زمین را مردی حیله‏گر و مکّار و فردی تیره روز، تصرّف کرده و بار مسئولیّت مؤمنین را کسی بدوش کشیده که هرگز به آنان رحم نمی‏کند، خدا در این نزاعی که بین ما و او درگرفته، بهترین حاکم است، و در نبرد ما با او، قضاوت خواهد کرد...»(6)

6ـ نامه هشدار دهنده به معاویه:

«...هان ای معاویه! آیا تو آنکس نیستی که حجر کندی را کشتی؟ و مردم نمازگزار و پرهیزکار را که ظلم و بدعت را نمی‏پسندیدند؟ و در امر دین از سرزنش کسی نمی‏ترسیدند؟ تو با ظلم و ستم آنها را کشتی با اینکه سوگندهای فراوان خوردی عهد و پیمان استوار نمودی که آنها را نمی‏کشی، بی آنکه در ملک تو فتنه‏ای پدید آورند، یا دشمنی آغاز کنند.
هان ای معاویه، آیا تو همان نیستی که عمر و بن حمق خزاعی صحابی رسول خدای را کشتی؟ آن مرد صالح که عبادت اندامش را لاغر و رخسارش را زرد نموده بود، آنهم بعد از زمانی که خط امان دادی، و بعهد خدای محکم نمودی، با آن میثاق و پیمان که اگر مرغی را عطا می‏کردی از فراز کوههای بلند بنزد تو می‏آمد، آن‏گاه بر خدا جرئت کردی، و عهد خدای را کوچک شمردی و بی جرم و جنایت او را کشتی.
آیا تو همان نیستی که زیاد بن سمیّه را که از عبدی از بنی ثقیف متولّد شد با خود برادر خواندی؟ و او را پسر ابوسفیان شمردی؟ و حال آنکه رسول خدا(ص) فرمود: «مولود منسوب بفراش است و بهره زناکار سنگ است».
تو به مصلحت خویش سنّت رسول خدای را پشت پا زدی، و پسر عبید را برادر گفتی، و بحکومت عراقین فرستادی، تا دست و پای مسلمانان را قطع کرد، و چشمهای ایشان را به آهن گداخته نابینا
نمود و بدن‏های ایشان را بر شاخه‏های درخت خرما آویزان کرد.
گویا از این امّت نبودی، و این امّت را با تو هیچ نسبتی نبود.
آیا تو آنکس نیستی که زیاد بن ابیه برای تو نوشت مردم حضرمیین بر دین علی هستند، و تو دستور دادی که از آنان که بر دین علی میروند یک تن زنده مگذار، و او همگان را کشت و مثله کرد و حال آن‏که سوگند به خدای علی(ع) بحکم اسلام تو و پدرت را باید دستخوش شمشیر می‏ساخت.
و امروز به بهانه همان دین، غصب مسند خلافت کردی و گرنه شرف تو و پدرت آن بود که زمستان و تابستان دنبال شتران کاسبی می‏کردید...
من هیچ فتنه‏ای را در این امّت بزرگتر از خلافت و حکومت تو نمی‏دانم و از برای خود و دین خویش و امّت محمّد (ص) هیچ سودی برتر از آن نمی‏دانم که با تو جهاد کنم...
قسم بجان خودم که تو به هیچ عهدی و شرطی وفا نکردی، و مسلمانان را بعد از عهد و پیمان و صلح و سوگند کشتی بی آنکه با تو مبارزه‏ای کنند و نبردی آغاز نمایند، و جرم و گناه ایشان جز ذکر فضایل ما و تعظیم حقوق ما نبود، پس کشتی ایشان را از بیم آنکه مبادا هلاک شوی و ایشان زنده بمانند یا بمیرند و حرارت تیغ تیز تو را نچشند.
بدان ای معاویه که روز حساب می‏آید و هنگام قصاص فرا می‏رسد، بدان که خدای را کتابیست که اعمال کوچک و بزرگ را فرو گذار نکرده و تمام اعمال در آن ثبت است و خداوند فراموش نمی‏کند که مردم را به بهتان گرفتی، و دوستان خدا را به تهمت زدی و جماعتی را کشتی و گروهی را از خانه‏ها و شهرهای خود بیرون کردی و از برای پسرت یزید که جوانی شراب خوار و سگ باز بود، از مردم بیعت گرفتی...»(7)

7ـ نامه اعتراض آمیز

بعد از آنکه معاویه برای یزید از مردم بیعت گرفت، حضرت در نامه اعتراض‏آمیز و افشاگرانه، نوشت: «ای معاویه پسرت را جانشین خود قرار دادی، او نوجوانی است که شراب می‏خورد، و با سگ‏ها بازی می‏کند، توبه امانت الهی خیانت کردی و مردم را آلوده ساختی، و پندهای پروردگارت را نپذیرفتی، چگونه ممکن است رهبری امّت محمّد(ص) را کسی بر عهده گیرد که شراب می‏خورد؟ و با فاسق‏های شرور زمان، مست کننده می‏نوشد، شرابخوار بر یک درهم پول امین نمی‏باشد، چگونه رهبر امّت اسلامی خواهد شد؟
معاویه! بزودی با اعمال خود وارد قیامت خواهی شد که دیگر دفتر توبه بسته خواهد بود»(8)

ب: افشاگری علیه یزید

بعد از مرگ معاویه، سران بنی امیّه یزید را بر تخت حکومت نشاندند و فشار سیاسی بر مخالفان مخصوصاً شخص امام حسین(ع) را آغاز کردند.
یزید نامه‏ای به «ولید بن عتبه» فرماندار مدینه نوشت و تأکید کرد که از امام حسین(ع) بیعت بگیرد. وی در حالی که مروان بن حکم یهودی زاده در کنارش قرار داشت امام را طلبید و دستور یزید را ابلاغ کرد.
امام فرمود: این مسئله یک موضوع اجتماعی و عمومی است باید در میان عموم مردم طرح شود، مهلتی دهید تا فردا به شما پاسخ بگویم.
مروان به فرماندار مدینه گفت: او را زندانی کن اگر از دست ما برود دیگر بیعت نخواهد کرد یا گردن او را بزن.
امام حسین(ع) فرمود: «ای امیر! مائیم خاندان نبوّت و معدن رسالت، در خاندان ما محل رفت و آمد فرشتگان و محل نزول رحمت خداست. خداوند اسلام را از خاندان ما شروع و افتتاح نمود، و تا آخر نیز همگام با ما خاندان به پیش خواهد برد.امّا یزید مردی شرابخوار است که دستش به خون افراد بیگناه آلوده است، او شخصی است که دستورات الهی را درهم شکسته و در مقابل چشم مردم مرتکب فسق و فجور می‏گردد، آیا رواست شخصی همچون من با آن سوابق درخشان و اصالت خانوادگی با چنین مردی فاسق بیعت کند؟...»(9)

پاسخ افشاگرانه به شعارهای یزید

طرّاحان سیاسی بنی امیّه پس از مرگ معاویه می‏خواستند با تهاجم تبلیغاتی چهره مطلوبی از یزید نشان دهند، یزید را واداشتند تا اشعاری در مدح و ستایش بنی هاشم و ارزش صلح و سازش بسراید و آن را در شهر مدینه در میان قریش و بنی هاشم پخش کردند وقتی آن اشعار بدست امام حسین(ع) رسید اینگونه پاسخ داد: «بنام خداوند بخشنده مهربان، پس اگر به تو دروغ می‏گویند به آنان بگو، من رفتاری دارم و شما نیز رفتار خودتان را دارید، شما از رفتار من بیزار و من نیز از رفتار شما بیزارم.»(10)
این جملات اشاره به آن دارد که شعارهای یزید کذب و خلاف واقع است و هرگز باعث خوشبینی حسین(ع) به او و خاندان بنی امیّه نخواهد شد.
از آنچه بیان شد بخوبی می‏توان نتیجه گرفت که علما و آن کسانی که مردم به آنها به عنوان رهبران جامعه چشم دوخته‏اند، وظیفه دارند در مقابل ستمگران و بدعت‏گزاران و منحرفان، قد علم کنند و حداقل عکس العملی که باید نشان دهند این است که جنایات و بدعت‏ها و انحرافات آنها را در هر زمانی که فرصت می‏یابند بیان کنند.
امام حسین(ع) با اینکه در حال صلح بامعاویه بسر می‏برد، (بجهت احترام به پیمان صلح برادر و امامش حسن مجتبی(ع)) با این حال در بیان واقعیات و شناساندن چهره پلید معاویه و فرزندش یزید هرگز و لحظه کوتاهی نکرد هر جا زمینه را مناسب دید، با نامه و خطابه، در جلسات عادّی،...افشاگری کرد و زمینه قیام عاشورا آماده نمود.
و امروزه در مقابل جنایات استکبار جهانی و صهیونیست بین الملل، و منحرفان و وابستگان داخلی آن‏ها، دانشمندان و علما مسئولیت سنگینی دارند، و باید حسین گونه در شناسائی چهره آنها و بیان جنایات آنان بکوشند چرا که خود امام حسین(ع) فرمود: «فلکم فیّ اسوةٌ؛ برای شما در رفتار من الگو است.»(11)

پی نوشت:

1. فتوح ابن اعثم کوفی، ج 3، ص 35، و فرهنگ سخنان امام حسین(ع)، محمد دشتی، ص 357 ـ 358.
2. بحارالانوار، ج 44، ص 129، حدیث 19 ـ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 213. وسائل الشیعه، ج 2، ص 704، حدیث 3.
3. تاریخ طبری، ج 3، ص 248، الغدیر، ج 10، ص 248 ؛ فرهنگ سخنان امام حسین(ع)، همان، ص 256 ـ 257.
4. سوره صف، آیه 7.
5. الغدیر، ج 1،ص 198، بحارالانوار، ج 33، ص 182 و فرهنگ سخنان امام حسین(ع)، ص 258 ـ 261.
6. تحف العقول، ص 168، بحارالانوار، ج 100، ص 79، حدیث 37 و فرهنگ سخنان امام حسین(ع)، ص 268.
7. رجال کشی، ص 23، بحارالانوار، ج 44، ص 212 حدیث 9 و فرهنگ سخنان،همان، ص 363 و 364.
8. همان، ص 362 و دعائم الاسلام، ج 2، ص 133، حدیث 468.
9. فتوح ابن اعثم، کوفی، ج 5، ص 14 ؛ بحارالانوار، پج 44، ص 325.
10. مضمون آیه 41 یونس رـ ک فتوح ابن اعثم کوفی، ج 5، ص 75 و فرهنگ سخنان امام حسین(ع)، ص 376.
11. بحارالانوار، ج 44، ص 381.

منبع:پاسدار اسلام ش 279
جمعه 27/11/1391 - 13:39
اهل بیت
نویسنده: محمد امینی‌

مقدمه‌

قلم‌ در بیان‌ عظمت‌ احیاگر بزرگ‌ اسلام‌ ناب‌ محمدی‌(ص) مفسّر عظیم‌ الشأن‌ ولایت‌و امامت‌، رهبر فرزانه‌، سرور آزادگان‌ گیتی‌، اسوة‌ بی‌نظیر فداكاری‌، شهید آگاه‌، چراغ‌فروزان‌ هدایت‌، كشتی‌ نجات‌ امت‌، حضرت‌ سیّد الشهدا امام‌ حسین‌(علیه السلام)، عاجز و ناتوان‌است‌.
آری‌ چه‌ می‌توان‌ نوشت‌ در عظمت‌ شخصیتی‌ كه‌ همة‌ عالمان‌ متعهد و صاحب‌ نظران‌منصف‌ از عمق‌ جان‌ بر این‌ باورند كه‌ حسین‌ حقیقتی‌ است‌ بزرگ‌ كه‌ تمام‌ مردم‌ گیتی‌ دربرابر عظمت‌ روح‌ و علوّ همّت‌ او سر تسلیم‌ فرود آورده‌ و خضوع‌ كرده‌اند.
كدامین‌ عبارت‌ را در وصف‌ آن‌ جان‌ جانان‌ بكارگیریم‌ كه‌ گویاتر از «مصباح‌ الهدی‌»،«سفینة‌ النجاة‌» و «سیدی‌ شباب‌ أهل‌ الجنة‌» باشد كه‌ جد بزرگوارش‌، منجی‌ بشریت‌ وسرور كائنات‌ با آن‌ عبارات‌ او را ستوده‌ است‌.
و كدامین‌ كلمات‌ و جملات‌ می‌توانند حق‌ او را ادا كنند در حالی‌ كه‌ خدایش‌ در قرآن‌كریم‌ در آیه‌ مباهله‌ او را «فرزند پیامبر» و در آیه‌ تطهیر «جزء پاك‌ترین‌ پاكان‌» و در سورة‌فجر «نفس‌ مطمئنه‌»اش‌ خوانده‌ است‌.
آری‌، از تصور عظمت‌ حضرت‌ ثار الله عاجزیم‌ و قلم‌ قاصرمان‌ از ادای‌ حق‌ عظیم‌حضرت‌ حسین‌ بن‌ علی‌8 ناتوان‌ است‌.
ولی‌ افرادی‌ وجود دارند كه‌ از هر جهت‌ به‌ آن‌ حضرت‌ نزدیك‌تر بوده‌اند و حتی‌ آن‌چنان‌ مجذوب‌ شخصیت‌ او شده‌اند كه‌ در فداكردن‌ جان‌ خود در راه‌ او سر از پانمی‌شناختند و در رفتن‌ به‌ سوی‌ میدان‌ مبارزه‌ و شهادت‌ بر یكدیگر سبقت‌ می‌گرفتند وشهادت‌ در ركاب‌ او را نهایت‌ آمال‌ و آرزوی‌ خود می‌دانستند.
ظهر روز عاشورا وقتی‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) از نماز فارغ‌ شد در سخنان‌ كوتاهی‌ یاران‌ خود رابه‌ بهشت‌ بشارت‌ داد و فرمود: «این‌ پیامبر خداست‌ و اینان‌ شهدایی‌ كه‌ در راه‌ خدا كشته‌شده‌اند، منتظر قدوم‌ شمایند، و شما را به‌ بهشت‌ بشارت‌ می‌دهند...»
اصحاب‌ به‌ امام‌ عرض‌ كردند: جان‌های‌ ما فدای‌ تو باد و خون‌های‌ ما نگاهدارندة‌ خون‌تو، به‌ خدا سوگند مادامی‌ كه‌ از ما كسی‌ زنده‌ باشد، هیچ‌ گزندی‌ به‌ تو و حرم‌ تو نمی‌رسد.
ابن‌ عماره‌ از پدرش‌ نقل‌ می‌كند كه‌: از حضرت‌ صادق‌(علیه السلام) سؤال‌ كردم‌ و گفتم‌: ازاصحاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) و ایثار و فداكاری‌ آنان‌ مرا آگاه‌ كن‌. آن‌ حضرت‌ فرمود: «پرده‌ وحجاب‌ از برابر آنان‌ برداشته‌ شد و منازل‌ خویش‌ را در بهشت‌ مشاهده‌ كردند، بطوری‌ كه‌ برشهادت‌ و كشته‌ شدن‌ شتاب‌ می‌كردند تا با حور معانقه‌ نموده‌ و به‌ سوی‌ جایگاه‌ خود دربهشت‌ بروند».
شاعر عرب‌ چه‌ زیبا در وصف‌ آنان‌ سروده‌ است‌ كه‌:
جادوا بأنفسهم‌ فی‌ حب‌ّ سیّدهم ‌والجود بالنفس‌ أقصی‌ غایة‌ الجود
السابقون‌ الی‌ المكارم‌ والعُلی‌ والحائزون‌ غداً حِیاض‌ الكوثر
لولا صَوارمُهم‌ ووقع‌ُ نِبالِهم ‌لم‌ تسمع‌ الاذان‌ صوت‌ مكبّر
آنان‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) را فراتر از سخن‌ و بیان‌ دانسته‌ و پیش‌ از آنكه‌ با زبان‌ در وصف‌ آن‌وجود مبارك‌ سخنی‌ بگویند، با عمل‌ خود به‌ وصف‌ او پرداخته‌ و اورا شایسته‌ ا´ن‌ دانسته‌اندكه‌ جان‌ خود را در راه‌ او فدا سازند. و با این‌ كار خود حتی‌ دشمنان‌ را به‌ تعجب‌ واداشته‌اند؛
ابن‌ ابی‌ الحدید معتزلی‌ گوید: به‌ یكی‌ از كسانی‌ كه‌ در سپاه‌ كوفه‌ حضور داشت‌، گفته‌شد: وای‌ بر تو! چرا فرزند پیغمبر را كشتی‌؟!
آن‌ مرد گفت‌: دهانت‌ خرد باد! تو اگر می‌دیدی‌ آنچه‌ كه‌ ما در كربلا دیدیم‌، تو هم ‌همین‌ كار را می‌كردی‌! آنها دست‌ به‌ قبضة‌ شمشیر می‌بردند و مانند شیران‌ غرنده‌ به‌ ماحمله‌ می‌كردند و خود را در دهان‌ مرگ‌ می‌انداختند! امان‌ قبول‌ نمی‌كردند، رغبتی‌ به‌ مال‌و منال‌ دنیا نداشتند! هیچ‌ چیزی‌ نمی‌توانست‌ در میان‌ ایشان‌ و مرگ‌ فاصله‌ بیندازد. اگر باآنها نمی‌جنگیدیم‌، همه‌ ما را از دم‌ شمشیر می‌گذرانیدند، چگونه‌ می‌توانستیم‌ از جنگ‌كردن‌ با آنها خودداری‌ كنیم‌؟!
هر چند او احمقانه‌ گناه‌ نابخشنودنی‌ خود را توجیه‌ می‌كند ولی‌ در واقع‌ اعترافی‌ است‌ به‌شجاعت‌ و بزرگواری‌ و پایداری‌ یاران‌ امام‌(علیه السلام).
ولی‌ متأسفانه‌ تاریخ‌ نتوانسته‌ است‌ سخنان‌ این‌ راد مردان‌ را در حق‌ امام‌ و مقتدای‌خود به‌ طور كامل‌ به‌ ثبت‌ برساند و حتی‌ برخی‌ از آنان‌ تنها نامشان‌ در لیست‌ شهدای‌ كربلاباقی‌ مانده‌ است‌ و اثری‌ از ابراز احساسات‌ آنان‌ نیست‌، ولی‌ همان‌ تعداد اندك‌ كه‌نظراتشان‌ به‌ بهانه‌های‌ مختلف‌ پیرامون‌ حسین‌ بن‌ علی‌(علیه السلام) بیان‌ شده‌ است‌، می‌تواندگویای‌ جلوه‌هائی‌ از شخصیت‌ آن‌ حضرت‌ باشد و ما در این‌ مقاله‌ برا´ن‌ هستیم‌ كه‌شخصیت‌ با عظمت‌ ا´ن‌ حضرت‌ را از دیدگاه‌ نزدیكترین‌ یارانش‌ مورد بررسی‌ قرار دهیم‌، وامیدواریم‌ نزد مولی‌ و مقتدایمان‌ حسین‌(علیه السلام) مقبول‌ واقع‌ گردد.

امام‌ حسین‌ (علیه السلام) در سخنان‌ یاران‌ بنی‌ هاشمی‌

1 ـ ابو الفضل‌ العباس‌(علیه السلام)
او اولین‌ فرزند علی‌(علیه السلام) از ام‌ البنین‌ است‌، علی‌(علیه السلام) در مورد علت‌ ازدواج‌ خود با مادر ابوالفضل‌(علیه السلام) می‌فرماید: «فتلد لی‌ غلاماً فارساً یكون‌ عوناً لولدی‌ الحسین‌ فی‌ كربلا به‌ خاطراین‌ كه‌ برایم‌ پسر شجاعی‌ به‌ دنیا ا´ورد تا در كربلا یاور فرزندم‌ حسین‌ باشد».
و صاحب‌ «تنقیح‌ المقال‌» در مورد ا´ن‌ حضرت‌ می‌گوید: «وكان‌ شجاعاً فارساً وسیماًجسیماً یركب‌ الفرس‌ المطهّم‌ ورجلاه‌ تخطان‌ الارض‌؛ آن‌ حضرت‌، شجاع‌، اسب‌ سوار،خوش‌ سیما، تنومند بود، درحالی‌ كه‌ براسب‌ سوار می‌شد پاهایش‌ برزمین‌ كشیده‌می‌شد..»
متاسفانه‌ سخنان‌ این‌ راد مرد بزرگ‌ تاریخ‌ در حق‌ مولا و مقتدا و برادرش‌ حسین‌ به‌طور كامل‌ به‌ ثبت‌ نرسیده‌ است‌ مگر سخنانی‌ كه‌ در لحظات‌ حساس‌ و سرنوشت‌ساز از آن‌حضرت‌ نقل‌ شده‌ است‌:
حسین‌(علیه السلام) را تنها نمی‌گذارم‌
یكی‌ از آن‌ مواقع‌ حساس‌ وقتی‌ است‌ كه‌ شمر از هم‌ طائفه‌گی‌ خود با ام‌ البنین‌ سوءاستفاده‌ كرد و خواست‌ با دادن‌ امان‌ نامه‌ عبیدالله به‌ فرزندان‌ ام‌ البنین‌ بر زخم‌ دل‌ عزیززهرا نمك‌ بپاشد ولی‌ این‌ جا عباس‌ غیرت‌ و مردانگی‌ خود را به‌ نمایش‌ گذاشت‌ و نه‌ تنهااز امان‌ نامه‌ او خوشحال‌ نشد، كه‌ حتی‌ از او خشمگین‌ شد و فرمود:
«تبت‌ یداك‌ ولعن‌ ماجئتنا به‌ من‌ امانك‌ یا عدو الله أتأمرنا أن‌ نترك‌ أخانا وسیّدناالحسین‌ بن‌ فاطمة‌: وندخل‌ فی‌ طاعة‌ اللعناء وأولاد اللعناء؟!؛ دستانت‌ بریده‌ باد ولعنت‌ برا´ن‌ امانی‌ كه‌ برای‌ ما ا´ورده‌ای‌! ای‌ دشمن‌ خدا! به‌ ما پیشنهاد می‌كنی‌ كه‌ برادر و آقای‌ خود حسین‌ فرزند فاطمه‌ را رها كنیم‌ ودر تحت‌ فرمان‌ ملعونین‌ وفرزندان‌ملعونین‌ درآئیم‌.»
ویكی‌ دیگر از حساس‌ترین‌ لحظاتی‌ كه‌ عباس‌ با سخنان‌ خود بر قوت‌ دل‌ برادرش‌حسین‌ افزود، شب‌ عاشورا بود كه‌ بعد از خطبة‌ ابی‌ عبدالله(علیه السلام) به‌ نمایندگی‌ از اهل‌ بیت‌، امام‌ را مخاطب‌ ساخت‌ و عرض‌ كرد:
«هرگز تو را ترك‌ نخواهیم‌ كرد. آیا پس‌ از تو زنده‌ بمانیم‌؟ خداوند هرگز چنین‌ روزی‌ رانیاورد»
حسین‌(علیه السلام) تشنه‌ است‌ آب‌ نمی‌نوشم‌
یكی‌ دیگر از فرازهای‌ تاریخ‌ كه‌ بیانگر ارادت‌ صمیمانه‌ و وفای‌ ابوالفضل‌(علیه السلام) نسبت‌ به‌برادرش‌ حسین‌(علیه السلام) است‌ آن‌ لحظه‌ای‌ است‌ كه‌ عباس‌ تنهائی‌ برادرش‌ را مشاهده‌ كرد نزدآن‌ حضرت‌ آمد و عرض‌ كرد: آیا مرا رخصت‌ می‌دهی‌ تا به‌ میدان‌ بروم‌؟
امام‌(علیه السلام) گریه‌ شدیدی‌ كرد و فرمود: «ای‌ برادر تو صاحب‌ پرچم‌ و علمدار من‌ هستی‌؛
عباس‌ گفت‌: ای‌ برادر! سینه‌ام‌ تنگ‌ و از زندگی‌ خسته‌ شده‌ام‌ و می‌خواهم‌ از این‌منافقان‌ خونخواهی‌ كنم‌؛
امام‌(علیه السلام) فرمود: برای‌ این‌ كودكانم‌ كمی‌ آب‌ تهیه‌ كن‌».
عباس‌(علیه السلام) وقتی‌ به‌ شریعة‌ فرات‌ رسید، یاد عطش‌ حسین‌ و اهل‌ بیتش‌ او را از نوشیدن‌آب‌ بازداشت‌ و ابیاتی‌ را سرود كه‌ در آن‌ ابیات‌ زندگی‌ بعد از امام‌ حسین‌(علیه السلام) را خواری‌ و ذلت‌می‌داند و می‌گوید:
یا نفس‌ من‌ بعد الحسین‌ هونی‌وبعده‌ لا كنت‌ أن‌ تكونی‌
هذا الحسین‌ شارب‌ المنون‌وتشربین‌ بارد المعین‌
جانم‌ فدای‌ حسین‌(علیه السلام)
و در رجزهائی‌ كه‌ هنگام‌ پیكار سروده‌ است‌ ضمن‌ اینكه‌ حسین‌(علیه السلام) را با عناوین‌ «جان‌مصطفی‌» و «امام‌ صادق‌ یقین‌» و «نجل‌ النبی‌» ستوده‌ است‌ شهادت‌ در ركاب‌ آن‌ حضرت‌را افتخار می‌داند و دشمنان‌ خود را تهدید به‌ آتش‌ سوزان‌ جهنم‌ می‌كند و می‌فرماید:
لا أرهب‌ الموت‌ اذ الموت‌ رقی‌حتی‌ اُواری‌ فی‌ المصالیت‌ لقا
نفسی‌ لنفس‌ المصطفی‌ الطهر وقااءنی‌ أنا العباس‌ أغدو بالسقا
ولا أخاف‌ الشر یوم‌ الملتقی‌
و بعد از قطع‌ دست‌ راستش‌ مشك‌ را به‌ دست‌ چپ‌ گرفت‌ و فرمود:
والله ان‌ قطعتم‌ یمینی‌اءنّی‌ احامی‌ أبداً عن‌ دینی‌
وعن‌ امام‌ صادق‌ الیقین‌نجل‌ النبی‌ الطاهر الامین‌
و بعد از قطع‌ دست‌ چپ‌ پرچم‌ را به‌ سینه‌ چسباند و فرمود:
یا نفس‌ لا تخشی‌ من‌ الكفّاروأبشری‌ برحمة‌ الجبار
مع‌ النبی‌ السیّد المختارقد قطعوا ببغیهم‌ یساری‌
فأصلهم‌ یارب‌ حرّ النار
2 - فرزندان‌ عقیل‌
اینان‌ فرزندان‌ و نوادگان‌ عقیل‌ بن‌ ابی‌ طالب‌ هستند كه‌ عبارتند از: «عبداللهبن‌ مسلم‌بن‌ عقیل‌» و «محمد بن‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌» و «محمد بن‌ ابی‌ سعید بن‌ عقیل‌» و «عبدالرحمن‌ بن‌ عقیل‌» و «جعفر بن‌ عقیل‌».
آنچه‌ از سخنان‌ این‌ یاران‌ نزدیك‌ و وفادار حسین‌(علیه السلام) به‌ ما رسیده‌ سخنی‌ است‌ كه‌ درشب‌ عاشورا بیان‌ داشته‌اند، امام‌(علیه السلام) بعد از خطبه‌ و اظهار وفاداری‌ اصحاب‌ در شب‌ عاشوراروی‌ به‌ فرزندان‌ عقیل‌ نمود و فرمود: «شما را كشته‌ شدن‌ مسلم‌ كافی‌ است‌، بروید كه‌ من‌ شما را رخصت‌ دادم‌؛
آنها گفتند:
سبحان‌ الله مردم‌ چه‌ می‌گویند؟! می‌گویند ما بزرگ‌ و سالار خود و عمو زادگان‌ خود كه‌بهترین‌ مردم‌ بودند در دست‌ دشمن‌ رها كردیم‌ و با آنها تیری‌ به‌ طرف‌ دشمن‌ رها نكردیم‌و نیزه‌ و شمشیری‌ علیه‌ دشمن‌ به‌ كار نبردیم‌؟! نه‌ به‌ خدا سوگند چنین‌ نكنیم‌، بلكه‌ خود واموال‌ خود را فدای‌ توسازیم‌ و در كنار تو بجنگیم‌ و هر جا كه‌ روی‌ كنی‌ با تو باشیم‌، ننگ‌ بادبر زندگی‌ پس‌ از تو».

امام‌ حسین‌(علیه السلام)در سخنان‌ شهدای‌ پیش‌ از عاشورا

قیس‌ بن‌ مسهّر صیداوی‌
قیس‌ بن‌ مسهّر كه‌ حامل‌ نامة‌ امام‌(علیه السلام) در منزل‌ بطن‌ الرمه‌ به‌ سوی‌ مردم‌ كوفه‌ بود به‌خاطر دستگیری‌ مجبور به‌ پاره‌ كردن‌ نامة‌ امام‌(علیه السلام) شد و پس‌ از دستگیری‌ ابن‌ زیاد او رامجبور كرد كه‌ برای‌ سب‌ حسین‌ و پدر و برادرش‌ بر بالای‌ منبررود.
به‌ حسین‌(علیه السلام) لبیك‌ گویید
او پیشنهاد عبیدالله را پذیرفت‌ و در مسجد اعظم‌ كوفه‌ و در جمع‌ مردم‌ كوفه‌ـ كه‌ به‌دعوت‌ عبیدالله و برای‌ شنیدن‌ سخنان‌ قیس‌ گردآمده‌ بودندـ بر بالای‌ منبر رفت‌ و پس‌ ازحمد و ثنای‌ الهی‌ و درود بر رسول‌ خدا و رحمت‌ بر علی‌ و فرزندانش‌ و لعن‌ و نفرین‌ برعبیدالله و پدرش‌ و سردمدارانش‌، به‌ معرفی‌ حسین‌ بن‌ علی‌ پرداخت‌ و گفت‌:
«ای‌ مردم‌ حسین‌ بن‌ علی‌ بهترین‌ خلق‌ خدا و فرزند فاطمه‌ دختر رسول‌ خداست‌، ومن‌ فرستاده‌ او به‌ سوی‌ شما هستم‌، من‌ در یكی‌ از منازل‌ بین‌ راه‌ از او جدا شده‌ و نزد شماآمدم‌ تا پیام‌ او را برسانم‌، به‌ ندای‌ او لبیك‌ گویید».
او بعد از این‌ قضیه‌ به‌ دستور عبیدالله از بالای‌ قصر دارالاماره‌ به‌ زیر افكنده‌ شد و به‌شهادت‌ رسید و با رسیدن‌ خبر شهادت‌ او به‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) اشك‌ از دیدگان‌ مباركش‌جاری‌ شد و محزون‌ گردید.

امام‌ حسین‌ (علیه السلام) در سخنان‌ سایر شهدای‌ كربلا

1 - بریر بن‌ خضیر
بریر بن‌ خضیر از اصحاب‌ امیر المؤمنین‌(علیه السلام) و از شیوخ‌ قرّاء در مسجد جامع‌ كوفه‌ و ازتابعین‌ بوده‌ است‌.
در راه‌ تو قطعه‌ قطه‌ می‌شویم‌
او در شب‌ عاشورا از جمله‌ افرادی‌ بود كه‌ با اظهارات‌ خود بر حقانیت‌ حسین‌(علیه السلام) تأكیدداشت‌ و پس‌ از خطبة‌ ا´ن‌ حضرت‌ گفت‌:
«یابن‌ رسول‌ الله! خدا به‌ وسیلة‌ تو بر ما منت‌ نهاد كه‌ ما در ركاب‌ تو جهاد كنیم‌ وبدن‌مادر راه‌ تو قطعه‌ قطعه‌ شود و جدّ بزرگوارت‌ رسول‌ خدا(ص) در روز قیامت‌ شفیع‌ماباشد».
2 - نافع‌ بن‌ هلال‌
او آقا و شریف‌ در میان‌ قوم‌ خود، قاری‌ قرآن‌، از حاملان‌ حدیث‌ و از یاران‌ علی‌(علیه السلام) بودكه‌ در هر سه‌ جنگش‌ در عراق‌ همراه‌ ا´ن‌ حضرت‌ شمشیر زده‌ بود.
توچون‌ پیغمبر و علی‌ هستی‌!
او در شب‌ عاشورا سخنانی‌ بر زبان‌ جاری‌ كرد و با مقایسه‌ وضعیت‌ زمان‌ پیامبر(ص) وعلی‌(علیه السلام) با زمان‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) بر دشمنی‌ با دشمنان‌ اهل‌ بیت‌: تاكید كرد و عرض‌كرد:
«ای‌ پسر رسول‌ خدا! تو می‌دانی‌ كه‌ جدّت‌ پیامبر خدا هم‌ نتوانست‌ محبت‌ خود را دردلهای‌ همه‌ جای‌ دهد و چنانچه‌ می‌خواست‌، همه‌ فرمان‌پذیر او نشدند، زیرا كه‌ در میان‌مردم‌، منافقانی‌ بودند كه‌ نوید یاری‌ می‌دادند ولی‌ در دل‌، نیت‌ بی‌ وفایی‌ داشتند؛ این‌ گروه‌در پیش‌ روی‌ از عسل‌ شیرین‌تر و در پشت‌سر از حنظل‌ تلخ‌تر بودند! تا خدای‌ متعال‌ او رابه‌ جوار رحمت‌ خود برد؛ و پدرت‌ علی‌(علیه السلام) نیز چنین‌ بود، گروهی‌ به‌ یاری‌ او برخواستند و اوبا ناكثین‌ و قاسطین‌ و مارقین‌ قتال‌ كرد اما مدت‌ او نیز به‌ سرآمد و به‌ جوار رحمت‌ حق‌شتافت‌؛ و تو امروز نزد ما بر همان‌ حالی‌! هر كس‌ پیمان‌ شكست‌ و بیعت‌ از گردن‌ خودبرداشت‌، زیانكار است‌ و خدا تو را از او بی‌نیاز می‌گرداند، با ما به‌ هر طرف‌ كه‌ می‌خواهی‌، به‌سوی‌ مغرب‌ و یا مشرق‌، روانه‌ شو به‌ خدا سوگند كه‌ ما از قضای‌ الهی‌ نمی‌هراسیم‌ و لقای‌پروردگار را ناخوش‌ نمی‌داریم‌ و ما از روی‌ نیّت‌ و بصیرت‌ هر كه‌ را با تو دوستی‌ ورزد، دوست‌داریم‌، و هر كه‌ با تو دشمنی‌ كند، دشمن‌ داریم‌».
مادر به‌ عزایم‌ بنشیند!
و باز در شب‌ عاشورا - بعد از جلسه‌ اصحاب‌ - هنگامی‌ كه‌ حسین‌(علیه السلام) موقعیت‌ لشكرخود و دشمن‌ را مورد بررسی‌ قرار می‌داد، نافع‌ با آن‌ حضرت‌ برخورد كرد، آن‌ حضرت‌ فرمود:
«در این‌ تاریكی‌ شب‌ از این‌ راه‌ برو و خود را نجات‌ بده‌!
نافع‌ خود را بر قدم‌های‌ امام‌ انداخت‌ و گفت‌:
مادرم‌ در سوگم‌ بگرید اگر چنین‌ كنم‌، خدا بر من‌ منت‌ نهاد كه‌ در جوار تو شهید شوم‌».
او در روز عاشورا نیز ضمن‌ این‌ كه‌ جان‌ خود را در ركاب‌ حسین‌(علیه السلام) فدا می‌كندافتخارش‌ این‌ است‌ كه‌ بر دین‌ حسین‌ بن‌ علی‌(علیه السلام) از دنیا می‌رود و می‌گوید:
ان‌ تنكرونی‌ فأنا ابن‌ الجَملی‌دینی‌ علی‌ دین‌ حسین‌ بن‌ علی‌
3 - حبیب‌ بن‌ مظاهر
حبیب‌ بن‌ مظاهر - یا مظهّر - از بزرگان‌ شیعه‌ و ریش‌ سفیدان‌ معروف‌ كوفه‌ و ازاصحاب‌ پیامبر و علی‌(علیه السلام) بود كه‌ از آنان‌ نقل‌ روایت‌ نموده‌ است‌.
و نیز از اصحاب‌ امام‌ حسن‌ مجتبی‌ و امام‌ حسین‌: بود و مدال‌ پر افتخار «یرحمك‌الله یا حبیب‌ لقد كنت‌ تختم‌ القرآن‌ فی‌ لیلة‌ واحدة‌ وانت‌ فاضل‌» از امام‌ حسین‌(علیه السلام)نصیب‌ او شد.
او از شیعیانی‌ است‌ كه‌ به‌ همراه‌ سلیمان‌ بن‌ صرد و دیگر شیعیان‌ و سران‌ كوفه‌ به‌ امام‌حسین‌(علیه السلام) نامه‌ نوشت‌ و از آن‌ حضرت‌ برای‌ حكومت‌ كوفه‌ دعوت‌ به‌ عمل‌آورد.
سخنان‌ حبیب‌ نیز مانند دیگر یاران‌ حسین‌(علیه السلام) در مورد آن‌ وجود مبارك‌ كاملاً ثبت‌ وضبط‌ نشده‌ است‌ ولی‌ هر آنچه‌ به‌ ما رسیده‌ حاكی‌ از ارادت‌ خالصانه‌ اوست‌ كه‌ از چهرة‌معنوی‌ ابی‌ عبدالله الحسین‌(علیه السلام) بیشتر پرده‌ برمی‌دارد.
حسین‌(علیه السلام) را یاری‌ كنید
حبیب‌ بعد از آنكه‌ خود را به‌ هر زحمت‌ از كوفه‌ به‌ كربلا رساند و مورد استقبال‌ گرم‌ اهل‌بیت‌: قرار گرفت‌، در روز ششم‌ محرم‌ وقتی‌ بی‌وفایی‌ كوفیان‌ را مشاهده‌ كرد از امام‌(علیه السلام)اجازه‌ خواست‌ كه‌ طائفه‌ بنی‌ اسد را به‌ استمداد حسین‌(علیه السلام) بطلبد، اوبا حضور در میان‌ آن‌ طائفه‌ با سخنان‌ خود آنان‌ را بر یاری‌ حسین‌(علیه السلام) تشویق‌ كرد، و در ضمن‌ سخنانش‌ علاوه‌بر دعوت‌ از مردم‌، حسین‌(علیه السلام) را این‌ گونه‌ معرفی‌ می‌كند:
«امروز از من‌ فرمان‌ برید و به‌ یاری‌ او بشتابید تا شرف‌ دنیا و آخرت‌ از آن‌ شما باشد،من‌ به‌ خدا سوگند یاد می‌كنم‌ كه‌ اگر یك‌ نفر از شما در راه‌ خدا با پسر دختر پیغمبرش‌ دراینجا كشته‌ گردد و شكیبایی‌ ورزد و امید ثواب‌ از خدای‌ داشته‌ باشد رسول‌ خدا در علیین‌بهشت‌ رفیق‌ و همدم‌ او خواهد بود».
كدام‌ نماز مقبول‌ است‌؟!
حبیب‌ از آن‌ روز كه‌ به‌ یاران‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) پیوست‌ مرتب‌ ملازم‌ امام‌ بود، و با سخنان‌حكیمانه‌اش‌ اصحاب‌ و یاران‌ امام‌ را جهت‌ دفاع‌ از اسلام‌ و امام‌ ترغیب‌ می‌كرد و در مواقع‌لزوم‌ در مقابل‌ دشمن‌ قرار می‌گرفت‌ و سخنان‌ ناصواب‌ آنان‌ را حكیمانه‌ پاسخ‌ می‌گفت‌،وقتی‌ حصین‌ بن‌ نمیر در ظهر عاشورا و هنگام‌ اقامه‌ نماز به‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) گفته‌ بود: نمازشما قبول‌ نیست‌، حبیب‌ جلو آمد و در پاسخ‌ او گفت‌:
«زعمت‌ لا تقبل‌ الصلاة‌ من‌ آل‌ رسول‌ الله وتقبل‌ منك‌ یا ختّار؛ ای‌ فاسد وشرابخوارا´یا پنداشتی‌ كه‌ نمازاهل‌ بیت‌ رسول‌ الله(ص) قبول‌ نیست‌ و نماز تو قبول‌ است‌؟!»
به‌ كجا می‌روی‌؟!
و نیز وقتی‌ عمر سعد قرة‌ بن‌ قیس‌ را برای‌ فرستادن‌ پیامی‌ به‌ محضر امام‌ حسین‌(علیه السلام)فرستاد حبیب‌ بن‌ مظاهر او را شناخت‌ و بعد از رساندن‌ پیام‌ به‌ نصیحت‌ او پرداخت‌ و گفت‌:
«وای‌ بر تو ای‌ قره‌! چه‌ كار می‌كنی‌ و كجا می‌روی‌؟ حسین‌(علیه السلام) را ـ كه‌ خداوند به‌ بركت‌پدرانش‌ شما را گرامی‌ داشته‌ ـ یاری‌ نمی‌كنی‌ و به‌ سوی‌ ستمكاران‌ می‌روی‌؟!»
ولی‌ قره‌ گفت‌ من‌ مأمورم‌ پاسخ‌ پیام‌ را به‌ عمر سعد برسانم‌ و بعد تصمیم‌ می‌گیرم‌.
با دشمنانتان‌ می‌جنگیم‌
شب‌ عاشورا وقتی‌ نافع‌ بن‌ هلال‌ اضطراب‌ و پریشانی‌ زینب‌ كبری‌ و اهل‌ بیت‌ امام‌(علیه السلام)را می‌شنود و به‌ اطلاع‌ حبیب‌ می‌رساند، حبیب‌ می‌گوید:
«اگر منتظر دستور امام‌ نبودم‌، همین‌ الان‌ به‌ دشمن‌ حمله‌ می‌كردم‌»؛
آنگاه‌ حبیب‌ یاران‌ را صدا كرد، همگی‌ آمدند و در كنار خیمه‌های‌ آل‌ البیت‌ فریادبرآوردند كه‌:
«ای‌ خاندان‌ رسول‌ خدا! این‌ شمشیرهای‌ ماست‌، قسم‌ خورده‌ایم‌ كه‌ آنها را در غلاف‌نكرده‌ و با دشمن‌ شما مبارزه‌ كنیم‌، و این‌ نیزه‌های‌ ماست‌ كه‌ در سینة‌ دشمن‌ قرار خواهدگرفت‌».
سپس‌ زنان‌ از خیمه‌ها بیرون‌ آمدند و گفتند:
«ایها الطیبون‌ حاموا عن‌ بنات‌ رسول‌ الله وحرائر امیر المؤمنین‌؛ ای‌ پاكان‌از دختران‌رسول‌ خدا و حرمهای‌ امیر المؤمنین‌(علیه السلام) حمایت‌ كنید؛
فضج‌ القوم‌ بالبكاء حتی‌ كان‌ الارض‌ تمید بهم‌: آنگاه‌ صدای‌ یاران‌ چنان‌ به‌ گریه‌ بلندشد كه‌ گویا زمین‌ در زیرپای‌ آنان‌ می‌لرزید».
4 - زهیر بن‌ قین‌
توفیق‌ یاری‌
او كه‌ ابتدا از طرفداران‌ عثمان‌ بود، در سال‌ قیام‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) در حال‌ بازگشت‌ از حج ‌بود و هنگام‌ فرود آمدن‌ در منازل‌ سعی‌ می‌كرد در منزلی‌ فرود آید كه‌ با حسین‌(علیه السلام) هم ‌منزل‌ نباشد ولی‌ در منزل‌ «زَرْود» حسین‌(علیه السلام) به‌ وسیلة‌ فرستاده‌ خود او را به‌ سوی‌ سعادت‌ابدی‌ فراخواند ، او با كمك‌ همسرش‌ برای‌ یاری‌ حسین‌(علیه السلام) توفیق‌ یافت‌ و توفیق‌ خود را این‌ چنین‌ بیان‌ می‌كند:
«من‌ تصمیم‌ گرفته‌ام‌ كه‌ در مصاحبت‌ حسین‌(علیه السلام) باشم‌ و جانم‌ را فدای‌ او كنم‌ و باروحم‌ محافظ‌ او باشم‌»
خوشحالی‌ درك‌ محضر حسین‌(علیه السلام)
زهیر بعد از وداع‌ با همسرش‌ این‌ توفیق‌ خود را در ضمن‌ یك‌ پیشگویی‌ بیان‌ می‌كند ومی‌گوید:
«ما در بلنجر جنگ‌ می‌كردیم‌ و خداوند ما را پیروز كرد، سلمان‌ باهلی‌ (و در روایتی‌سلمان‌ فارسی‌)، گفت‌: ایام‌ این‌ فتح‌ و پیروزی‌ و گرفتن‌ غنائم‌ خوشحال‌ و مسرورید؟ گفتیم‌: آری‌! گفت‌: زمانی‌ كه‌ محضر سیّد شباب‌ آل‌ محمد(ص) را درك‌ كردید به‌ جنگ‌نمودن‌ در كنار او و یاری‌ نمودن‌ او و غنائمی‌ كه‌ در این‌ مسیر نصیب‌ شما خواهد شد، بیشترشاد باشید!...».
زندگی‌ جاوید یا جنگ‌ در ركاب‌ حسین‌(علیه السلام)
بعد از آنكه‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) در منزل‌ «ذوحُسَم‌» خطبة‌ معروف‌ «فاءنی‌ لا أری‌ الموت‌ الاسعادة‌ ولا الحیاة‌ مع‌ الظالمین‌ الاّ برماً» را بیان‌ فرمود، زهیر بپاخاست‌ و روی‌ به‌ یاران‌ كرد وگفت‌: شما سخن‌ می‌گویید یا من‌ بگویم‌؟ گفتند: تو سخن‌ آغاز كن‌ و او پس‌ از حمد و ثنای‌الهی‌ به‌ ابراز احساسات‌ پرداخت‌ و گفت‌:
«یابن‌ رسول‌ الله! ما فراز و بلندی‌ كه‌ در گفتار شما بود، شنیدیم‌؛ ای‌ پسر رسول‌ خدا! به‌خدا سوگند كه‌ اگر ما می‌توانستیم‌ برای‌ همیشه‌ در این‌ دنیا زندگی‌ كنیم‌ و تمام‌ دنیا وامكانات‌ آن‌ را در اختیار داشتیم‌، باز هم‌ شمشیر زدن‌ در ركاب‌ تو را انتخاب‌ می‌كردیم‌».
امام‌(علیه السلام) در حق‌ او دعا كرد و او را پاسخی‌ نیكو داد.
رعایت‌ حق‌ خدا و پیامبر
و بار دیگر در روز تاسوعا هنگامی‌ كه‌ زهیر به‌ همراه‌ حبیب‌ بن‌ مظاهر به‌ نصیحت‌لشكریان‌ عمر سعد می‌پردازد عزرة‌ بن‌ قیس‌ به‌ او می‌گوید: ای‌ زهیر! تو از شیعیان‌ این‌خاندان‌ نبوده‌ بلكه‌ عثمانی‌ هستی‌، ولی‌ زهیر در پاسخ‌ او كلماتی‌ بر زبان‌ جاری‌ كرد كه‌نشان‌ از اطلاع‌ او از مقام‌ حسین‌(علیه السلام) نزد رسول‌ خدا است‌:
او گفت‌:
«آیا در اینجا بودنم‌ به‌ تو نمی‌گوید كه‌ من‌ پیرو این‌ خاندانم‌؟! بخدا سوگند كه‌ نامه‌ای‌برای‌ او ننوشتم‌ و قاصدی‌ را نزد او نفرستادم‌ و وعدة‌ یاری‌ هم‌ به‌ او ندادم‌، بلكه‌ او را در بین‌راه‌ دیدار نمودم‌ و هنگامی‌ كه‌ او را دیدم‌، رسول‌ خدا و منزلت‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) نزد او را به‌ یادآوردم‌، و چون‌ دانستم‌ كه‌ دشمن‌ بر او رحم‌ نخواهد كرد، تصمیم‌ به‌ یاری‌ او گرفتم‌ تا جان‌خود را فدای‌ او كنم‌، باشد كه‌ حقوق‌ خدا و پیامبر او را كه‌ شما نادیده‌ گرفته‌اید، حفظ‌ كرده‌باشم‌».
شفاعت‌ رسول‌ خدا(صلی الله علیه واله)
در شب‌ عاشورا نیز بعد از خطبة‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) یكی‌ از آن‌ یاران‌ كه‌ وفاداری‌ خود رانسبت‌ به‌ حسین‌(علیه السلام) بیان‌ داشت‌ زهیر بن‌ قین‌ بود كه‌ گفت‌:
«بخدا سوگند دوست‌ دارم‌ كشته‌ شوم‌، باز زنده‌ گردم‌، و سپس‌ كشته‌ شوم‌، تا هزار مرتبه‌، تا خدا تو را و اهل‌ بیت‌ تو را از كشته‌ شدن‌ در امان‌ دارد!».
و نیز هنگامی‌ كه‌ زهیر در روز عاشورا بار دیگر لشكر دشمن‌ را نصیحت‌ می‌كند ارزش‌شهادت‌ در ركاب‌ حسین‌(علیه السلام) را این‌ چنین‌ بیان‌ می‌كند؛
«بخدا سوگند در نظر من‌ شهادت‌ با حسین‌ بهتر از زندگی‌ جاودانه‌ با شماست‌...
به‌ خدا سوگند شفاعت‌ رسول‌ خدا هرگز به‌ گروهی‌ كه‌ خون‌ فرزندان‌ و اهل‌ بیت‌ او رابریزند و یاران‌ او را بكشند، نخواهد رسید».
5 - مسلم‌ بن‌ عوسجه‌
او مسلم‌ بن‌ عوسجة‌ بن‌ سعد بن‌ ثعلبه‌ بن‌ دودان‌ بن‌ أسد بن‌ خزیمة‌ است‌ كه‌ مردی‌شریف‌، رازدار، عابد، شب‌ زنده‌ دار و از یاران‌ حسین‌ بن‌ علی‌(علیه السلام)است‌.
اگر هفتاد بار كشته‌ شوم‌
او در شب‌ عاشورا پس‌ از خطبه‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) برخاست‌ و گفت‌:
«بهانة‌ ما در پیشگاه‌ خدا برای‌ تنها گذاردن‌ تو چیست‌؟ به‌ خدا سوگند این‌ نیزه‌ را درسینة‌ آنها فرو برم‌ و تا دسته‌ این‌ شمشیر در دست‌ من‌ است‌ بر آنها حمله‌ می‌كنم‌، و اگرسلاحی‌ نداشته‌ باشم‌ كه‌ با آن‌ بجنگم‌، سنگ‌ برداشته‌ و به‌ طرف‌ آنها پرتاب‌ می‌كنم‌، به‌خدا سوگند كه‌ ما تو را رها نمی‌كنیم‌ تا خدا بداند كه‌ حرمت‌ پیامبر را در غیبت‌ او در بارة‌ تو محفوظ‌ داشتیم‌، به‌ خدا قسم‌ اگر بدانم‌ كه‌ كشته‌ می‌شوم‌ و بعد زنده‌ می‌شوم‌ و سپس‌ مرامی‌سوزانند و دیگر بار زنده‌ می‌گردم‌ و سپس‌ در زیرپای‌ ستوران‌ بدنم‌ درهم‌ كوبیده‌می‌شود و تا هفتاد بار این‌ كار را در حق‌ من‌ روا بدارند، هرگز از تو جدا نگردم‌ تا در خدمت‌تو به‌ استقبال‌ مرگ‌ بشتابم‌، و چرا چنین‌ نكنم‌ كه‌ كشته‌ شدن‌ یك‌ بار است‌ و پس‌ از آن‌كرامتی‌ است‌ كه‌ پایانی‌ ندارد».
6 - محمد بن‌ بشیر
از تو جدا نمی‌شوم‌
محمد بن‌ بشیر نیز از یاران‌ حسین‌(علیه السلام) است‌ كه‌ در شب‌ عاشورا به‌ او خبر دادند كه ‌فرزندت‌ در حدود شهر ری‌ اسیر شده‌ است‌. او در پاسخ‌ گفت‌:
«ثواب‌ مصیبت‌ او و خود را از خدای‌ متعال‌ آرزو می‌كنم‌ و دوست‌ ندارم‌ كه‌ فرزندم‌ اسیرباشد و من‌ بعد از او زنده‌ بمانم‌».
امام‌ حسین‌(علیه السلام) چون‌ سخن‌ او را شنید، فرمود: خدا تو را بیامرزد، من‌ بیعت‌ خود را از توبرداشتم‌، برو و در
رهایی‌ فرزندت‌ از اسارت‌ بكوش‌.
محمد بن‌ بشیر گفت‌: «در حالی‌ كه‌ زنده‌ هستم‌ طعمة‌ درندگان‌ شوم‌ اگر چنین‌ كنم‌ و از تو جدا شوم‌؛
امام‌(علیه السلام) فرمود: پس‌ این‌ لباسها را به‌ فرزندت‌ كه‌ همراه‌ توست‌ بده‌ تا در نجات‌ برادرش‌ به‌ مصرف‌ برساند.»
نوشته‌اند كه‌: امام‌ پنج‌ جامه‌ به‌ او داد كه‌ هزار دینار ارزش‌ داشت‌.
7 - عبد الله بن‌ عمیر
او پدر وهب‌ و مردی‌ شجاع‌ و شریف‌ بوده‌ و در كوفه‌ نزدیك‌ «بئر الجعد» همدان‌،سرایی‌ داشت‌، همسر او ام‌ وهب‌ نیز از شهدای‌ زن‌ در كربلاست‌.
جهاد با اهل‌ شرك‌
عبدالله بن‌ عمیر روزی‌ در نخیله‌ سپاه‌ كوفه‌ را دید كه‌ عازم‌ جنگ‌ با امام‌ حسین‌(علیه السلام)هستند گفت‌:
«به‌ خدا سوگند من‌ مشتاق‌ جهاد با اهل‌ شرك‌ هستم‌ و امیدوارم‌ جنگ‌ با این‌ جماعت‌كه‌ با پسر دختر پیامبرشان‌ می‌جنگند كمتر از جهاد با مشركین‌ از نظر ثواب‌ نباشد».
او پس‌ از مشورت‌ با همسرش‌ و جلب‌ موافقت‌ او شبانه‌ حركت‌ كرد و به‌ خدمت‌ امام‌رسید و در روز عاشورا ابتدا او و سپس‌ همسرش‌ به‌ شهادت‌ رسیدند.
8 - سیف‌ بن‌ حرث‌ بن‌ سریع‌ بن‌ جابر همدانی‌ جابری‌
9 - مالك‌ بن‌ عبدالله بن‌ سریع‌ بن‌ جابر همدانی‌ جابری‌
گریه‌ برتنهائی‌ حسین‌(علیه السلام)
ا´ن‌ دو پسر عمو و برادر مادری‌ بودند و به‌ همراه‌ غلامشان‌ شبیب‌ در روز عاشورا هنگامی‌ كه‌ حسین‌(علیه السلام) را در آن‌ حال‌ مشاهده‌ كردند، گریه‌ كنان‌ به‌ خدمت‌ امام‌ آمده‌ و به‌اردوی‌ او ملحق‌ شدند، امام‌(علیه السلام) به‌ آنها فرمود: «ای‌ فرزندان‌ برادرم‌! چرا می‌گریید؟! به‌ خدا سوگند بعد از گذشت‌ ساعتی‌ چشمانتان‌ روشن‌ خواهد شد؛
گفتند: «خدا ما را فدای‌ تو گرداند، برخود نمی‌گرییم‌، بلكه‌ گریه‌ می‌كنیم‌ برای‌ اینكه ‌شما را در محاصرة‌ این‌ گروه‌ می‌بینیم‌ و قدرت‌ نداریم‌ تا به‌ چیزی‌ بیش‌ از جانمان‌ از توحمایت‌ كنیم‌».
10 - عمرو بن‌ قرظة‌ بن‌ كعب‌ انصاری‌
پدر او از صحابه‌ رسول‌ خدا و از یاران‌ علی‌(علیه السلام) بود او خود از سعادتمندان‌ در ركاب‌ امام‌حسین‌(علیه السلام) بود ولی‌ برادرش‌ علی‌ از شقاوتمندان‌ در سپاه‌ عمر سعد بود اظهار ارادت‌ او به‌امام‌ حسین‌(علیه السلام) كه‌ حكایت‌ از اطلاع‌ او از جایگاه‌ الهی‌ امام‌(علیه السلام) دارد در قالب‌ رجز او در روزعاشورا بیان‌ شده‌ است‌.
جان‌ و مالم‌ فدای‌ حسین‌(علیه السلام)
در روز عاشورا از امام‌ اذن‌ گرفت‌ و به‌ میدان‌ رفت‌ در حالی‌ كه‌ این‌ رجز را به‌ زبان‌ جاری‌می‌ساخت‌:
قد عَلِمت‌ كتیبة‌ الانصارأنّی‌ سأحمی‌ حوزة‌ الدمار
ضَرب‌ غلام‌ غیر نكس‌ شاری‌دون‌ حسین‌ مهجتی‌ وداری‌
11 - عابس‌ بن‌ ابی‌ شبیب‌
او از قبیله‌ بنی‌ شاكر و از رجال‌ شیعه‌ و از رؤسای‌ آنها و مردی‌ شجاع‌ و خطیبی‌ توانا وعابدی‌ پر تلاش‌ و متهجّد بود و از طائفه‌ای‌ است‌ كه‌ علی‌(علیه السلام) در روز صفین‌ در حق‌ آنان‌فرمود: «لو تمّت‌ عدّتهم‌ ألفاً لعبد الله حق‌ عبادته‌؛ اگر تعداد ا´نها به‌ هزار نفر می‌رسید خدابه‌ شایستگی‌ عبادت‌ می‌شد».
وقت‌ آن‌ آمد كه‌ من‌ عریان‌ شوم‌
او در روز عاشورا می‌گفت‌:
«امروز روزی‌ است‌ كه‌ باید تلاش‌ كنیم‌ برای‌ سعادت‌ خویش‌ با هر چه‌ در توان‌ داریم‌زیرا بعد از امروز روز حساب‌ است‌ و عمل‌ بكار نیاید؛
آن‌ گاه‌ نزد امام‌ حسین‌(علیه السلام) آمد و گفت‌:
یا ابا عبدالله به‌ خدا سوگند روی‌ زمین‌ چه‌ در نزدیك‌ و یا دور كسی‌ عزیزتر و محبوبتر ازتو نزد من‌ نیست‌، اگر من‌ چیزی‌ عزیزتر از جانم‌ و خونم‌ داشتم‌ كه‌ فدایت‌ كنم‌ و كشته‌شدن‌ را از تو دفع‌ كنم‌، هر آینه‌ تقدیم‌ می‌كردم‌؛
سپس‌ گفت‌:
السلام‌ علیك‌ یا ابا عبدالله أشهد انی‌ علی‌ هداك‌ وهدی‌ أبیك‌؛ سلام‌ بر تو ای‌ ابا عبدالله گواهی‌ می‌دهم‌ كه‌ من‌ در راه‌ هدایت‌ تو وپدرت‌ مستدام‌ هستم‌».
او كسی‌ است‌ كه‌ وقتی‌ به‌ میدان‌ آمد كسی‌ جرئت‌ مبارزه‌ با او را نداشت‌، در نهایت‌ عمرسعد دستور داد ا ورا سنگباران‌ كردند، او وقتی‌ وضعیت‌ را چنین‌ دید، زره‌ از تن‌ به‌ درآورد وكلاه‌ خود را از سر برداشت‌ و بر سپاه‌ كوفه‌ حمله‌ كرد.
وقت‌ آن‌ آمد كه‌ من‌ عریان‌ شوم‌جسم‌ بگذارم‌ سراسر جان‌ شوم‌
آزمودم‌ مرگ‌ من‌ در زندگی‌ است‌چون‌ رهم‌ زین‌ زندگی‌ پایندگی‌ است‌
آنچه‌ غیر از شورش‌ و دیوانگی‌ است‌اندرین‌ ره‌ روی‌ در بیگانگی‌ است‌
12 - جون‌ بن‌ ابن‌ مالك‌
آبرویم‌ از آبروی‌ توست‌ یا حسین‌
او بندة‌ سیاه‌ چردة‌ ابو ذر غفاری‌ است‌ كه‌ نزد امام‌ آمد و برای‌ مبارزه‌ اجازه‌ خواست‌ امام‌حسین‌(علیه السلام) فرمود: «تو از جانب‌ ما مأذونی‌ و برای‌ عافیت‌ همراه‌ ما آمده‌ای‌ خود را درمشقت‌ مینداز؛
گفت‌:
ای‌ فرزند رسول‌ خدا! من‌ در راحتی‌ باشم‌ و شما را در سختی‌ تنها بگذارم‌؟! به‌ خداسوگند هر چند بوی‌ بدن‌ من‌ بد و حَسَب‌ من‌ رفیع‌ نیست‌ ولی‌ امام‌ بزرگواری‌ چون‌ تو بوی‌مرا خوش‌ و بدنم‌ را مطهر و رنگ‌ روی‌ مرا سفید می‌كند و به‌ بهشت‌ مژده‌ می‌دهد! به‌ خداسوگند كه‌ از شما جدا نگردم‌ تا خون‌ سیاه‌ من‌ با خون‌ شریف‌ شما آمیخته‌ گردد..»
13 - سعید بن‌ عبدالله حنفی‌
اگر هفتاد بار كشته‌ شوم‌
او از وجوه‌ شیعه‌ و شجاعان‌ كوفه‌ و یاران‌ و دعوت‌ كنندگان‌ حسین‌(علیه السلام) به‌ كوفه‌ است‌ كه‌در شب‌ عاشورا پیوند ناگسستی‌ خود را با حضرت‌ چنین‌ اعلام‌ كرد:
«به‌ خدا قسم‌ تو را وا نخواهیم‌ گذاشت‌، تا خداوند بداند در غیبت‌ پیامبر، حق‌ او را درباب‌ تو رعایت‌ كرده‌ایم‌، به‌ خدا قسم‌! اگر بدانم‌ هفتاد مرتبه‌ در راهت‌ كشته‌ شوم‌، مرابسوزانند و خاكسترم‌ را به‌ باد دهند، باز تو را رها نخواهم‌ كرد تا آنكه‌ در راه‌ تو بمیرم‌، حال‌چرا این‌ كار را نكنم‌ كه‌ یك‌ شهادت‌ بیشتر نیست‌ و پس‌ از آن‌ كرامتی‌ پایان‌ناپذیر وهمیشگی‌ است‌.»

امام‌ حسین‌ (علیه السلام) در سخنان‌ توبه‌ كنندگان‌ از اصحاب‌

1 - حر بن‌ یزید ریاحی‌
حسین‌(علیه السلام) مقتدای‌ حر
او از فرماندهان‌ عبیدالله بن‌ زیاد بود كه‌ در منزل‌ ذوحُسم‌ یا زباله‌ با هزار سوار در برابرامام‌ قرار گرفت‌، هر چند او در این‌ برخورد فرماندهی‌ از دشمن‌ است‌ ولی‌ در اولین‌ برخورد باحسین‌(علیه السلام) حرمت‌ فرزند زهرا را نگه‌می‌دارد و با حضور حسین‌ برای‌ خود امامتی‌ قائل‌نیست‌ برای‌ اقامة‌ نماز ظهر به‌ حسین‌(علیه السلام) می‌گوید:
«ما همه‌ به‌ شما اقتدا می‌كنیم‌».
حرمت‌ زهراء(سلام الله علیها)
دیگر بار كه‌ حُر خودرا در برابر حسین‌(علیه السلام) به‌ نمایش‌ گذاشت‌ زمانی‌ بود كه‌ حسین‌(علیه السلام)برای‌ اتمام‌ حجت‌ تصمیم‌ بر مراجعت‌ می‌گیرد ولی‌ حر مانع‌ می‌شود، امام‌ حسین‌(علیه السلام)فرمود:
«مادرت‌ در سوگت‌ بگیرد! چه‌ می‌خواهی‌؟
حر در پاسخ‌ حسین‌(علیه السلام) حرمت‌ مادرش‌ زهرا (سلام الله علیها) را به‌ شایستگی‌ پاس‌ می‌دارد ومی‌گوید:
«اگر كسی‌ جز شما در این‌ حال‌ با من‌ چنین‌ سخنی‌ می‌گفت‌، در نمی‌گذشتم‌! ولی‌ به‌خدا سوگند كه‌ نمی‌توانم‌ نام‌ مادر شما را جز به‌ نیكی‌ ببرم‌».
به‌ درگاه‌ خدا توبه‌ می‌كنم‌
آری‌، رعایت‌ حرمت‌ زهرا و نور دیده‌اش‌ توفیق‌ را رفیق‌ او ساخت‌ و موفق‌ به‌ توبه‌ شد،خوارزمی‌ می‌گوید: چون‌ امام‌ در صبح‌ عاشورا فریاد برآورد:
«أما من‌ مغیث‌ یغیثنا لوجه‌ الله تعالی‌؟ اما من‌ ذاب‌ٍّ یذب‌ّ عن‌ حرم‌ رسول‌ الله؟؛ ا´یادادرسی‌ نیست‌ كه‌ برای‌ رضای‌ خدا به‌ فریاد ما برسد و به‌ ماكمك‌ كند؟ ا´یا دفاع‌ كننده‌ای‌نیست‌ كه‌ از حرم‌ رسول‌ خدا (ص) دفاع‌ كند».
حر بن‌ یزید استغاثه‌ امام‌ را شنید، قلبش‌ مضطرب‌ و اشك‌ از چشمانش‌ جاری‌ شد...
بر اسب‌ خود نهیب‌ زد و به‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) پیوست‌ و به‌ آن‌ حضرت‌ عرض‌ كرد:
«ای‌ پسر رسول‌ خدا جان‌ من‌ به‌ فدای‌ تو باد، من‌ كسی‌ بودم‌ كه‌ راه‌ برگشت‌ رابرتوبستم‌ و بر تو سخت‌ گرفته‌ و در این‌ مكان‌ فرود آوردم‌، و گمان‌ نمی‌كردم‌ كه‌ این‌ گروه‌ باتو چنین‌ رفتار نمایند و سخن‌ تو را نپذیرند، و به‌ خدایی‌ كه‌ جز او معبودی‌ نیست‌، سوگنداگر می‌دانستم‌ كه‌ این‌ گروه‌ با تو چنین‌ خواهند كرد، هرگز دست‌ به‌ چنین‌ كاری‌ نمی‌زدم‌، ومن‌ از آنچه‌ انجام‌ داده‌ام‌ توبه‌ كنان‌ نزد توا´مدم‌ تا جان‌ خود را فدای‌ شما كنم‌ و در مقابل‌شماكشته‌ شوم‌. ا´یا به‌ نظر شما این‌ كار من‌ توبه‌ است‌؟...».
حسین‌(علیه السلام) را تنها گذاشتید
حر بعد از آنكه‌ از پذیرش‌ توبه‌ خود نزد حسین‌(علیه السلام) اطمینان‌ یافت‌، اذن‌ میدان‌ گرفت‌ وبه‌ میدان‌ رفت‌ و علاوه‌ بر آنكه‌ عملاً به‌ مبارزة‌ با دشمنان‌ حسین‌(علیه السلام) برخاسته‌ بود، با زبان‌خود نیز به‌ معرفی‌ و دفاع‌ از حسین‌(علیه السلام) پرداخت‌و گفت‌:
«ای‌ اهل‌ كوفه‌! مادرتان‌ در سوگتان‌ بگرید، این‌ بندة‌ صالح‌ خدا را خواندید و گفتید: درراه‌ تو جان‌ خواهیم‌ باخت‌، ولی‌ اینك‌ شمشیرهای‌ خود را بر روی‌ او كشیده‌ و او را از هر طرف‌ احاطه‌ كرده‌اید و نمی‌گذارید كه‌ در این‌ زمین‌ پهناور به‌ هر كجا كه‌ می‌خواهد، برود، و مانند اسیر در دست‌ شما گرفتار شده‌ است‌، او و زنان‌ و دختران‌ او را از نوشیدن‌ آب‌ فرات‌منع‌ كردید در حالی‌ كه‌ قوم‌ یهود و نصاری‌ از آن‌ می‌نوشند و حتی‌ بهائم‌ در آن‌ می‌غلطند، واینان‌ از عطش‌ به‌ جان‌ آمده‌اند! شما پاس‌ حرمت‌ پیامبر را در بارة‌ عترت‌ او نگاه‌ نداشتید،
خدا در روز تشنگی‌ شما را سیراب‌ نگرداند...».
حر میزبان‌ حسین‌ است‌
و در نهایت‌ آن‌ گاه‌ كه‌ جنگ‌ دلیرمردانه‌ خود را آغاز می‌كند در رجز مبارزة‌ خود حسین‌(علیه السلام) را از بهترین‌ انسانها می‌شمرد و خود را میزبان‌ او می‌داند می‌گوید:
إنی‌ أنا الحر ومؤوی‌ الضیف‌أضرب‌ فی‌ أعناقكم‌ بالسّیف‌
عن‌ خیر من‌ حل‌ّ بوادی‌ الخیف‌أضربكم‌ ولا أری‌ من‌ حَیف‌
2 - ابو الشعناء كندی‌
من‌ یاور حسینم‌
او یزید بن‌ زیاد بن‌ مهاجر كندی‌ است‌ كه‌ با عمر سعد به‌ كربلا آمد و چون‌ كار به‌ مقاتله‌انجامید و سخنان‌ امام‌ را رد كردند، به‌ جانب‌ حسین‌ آمد و هنگام‌ نبرد این‌ رجز رامی‌خواند.
أنا یزید وأبی‌ مهاجرأشجع‌ من‌ لیث‌ نبیل‌ خادر
یارب‌ انی‌ للحسین‌ ناصرولابن‌ سعد تارك‌ وهاجر
امام‌ حسین‌(علیه السلام) در سخنان‌ یارانی‌ كه‌ به‌ شهادت‌ نرسیدند

1 - طرماح‌ بن‌ عدی‌

او از اصحاب‌ با وفای‌ علی‌(علیه السلام) است‌ كه‌ به‌ همراه‌ جمعی‌ به‌ محضر حسین‌(علیه السلام) رسیدند وگزارش‌هایی‌ از كوفه‌ از جمله‌ خبر شهادت‌ قیس‌ بن‌ مسهر را به‌ اطلاع‌ حسین‌(علیه السلام) رساند و راهنمایی‌ كاروان‌ حسین‌(علیه السلام) را بر عهده‌ گرفت‌.
خاندان‌ پر افتخار
هر چند او توفیق‌ شهادت‌ در ركاب‌ حسین‌(علیه السلام) را پیدا نكرد ولی‌ در ضمن‌ اشعاری‌ اهل‌بیت‌ و امام‌ حسین‌(علیه السلام) را این‌ چنین‌ می‌ستاید:
یا ناقتی‌ لاتزعری‌ من‌ زجری ‌وامضی‌ بنا قبل‌ طلوع‌ الفجر
بخیر فتیان‌ وخیر سفرِآل‌ رسول‌ الله اهل‌ الفخر
السادة‌ البیض‌ الوجوه‌ الغرّالطاعنین‌ بالرماح‌ السُّمْرِ
والضاربین‌ بالسُیوف‌ البترحتّی‌ تحلّی‌ بكریم‌ الفخرِ
الماجد الحرّ الرحیب‌ الصدراتی‌ به‌ الله لخیر امر
عمّره‌ الله بقاء الدهروزاده‌ من‌ طیبات‌ الذكر
یا مالك‌ النفع‌ معاً والضرّایّد حسیناً سیّدی‌ بالنّصر
علی‌ الطغاة‌ من‌ بقایا الكفراعنی‌ اللعینین‌ سِلیلی‌ صخر
یزید لازال‌ حلیف‌ الخمروابن‌ زیاد عُهر بن‌ العُهر

2 - یزید بن‌ مسعود

او كسی‌ است‌ كه‌ به‌ امام‌(علیه السلام) نامه‌ نوشت‌ و آمادگی‌ خود را برای‌ یاری‌ حضرت‌ اعلام‌ كردو در حال‌ عزیمت‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ قافله‌ كربلا بود كه‌ خبر شهادت‌ امام‌ را شنید و تا آخرین‌لحظات‌ عمر خود در ندامت‌ و پشیمانی‌ بود كه‌ چرا توفیق‌ شهادت‌ نصیب‌ او نشد.
شما حجت‌ خدا هستید
او در نامه‌ خود به‌ امام‌(علیه السلام) در وصف‌ حضرت‌ این‌ چنین‌ می‌گوید:
«نامه‌ شما به‌ من‌ رسید و به‌ آنچه‌ مرا فراخوانده‌ای‌ آگاه‌ شدم‌ كه‌ رستگاری‌ خود را دریاری‌ تو می‌بینم‌ و طاعت‌ حق‌ را در اطاعت‌ از تو، به‌ درستی‌ كه‌ خدا هرگز زمین‌ را ازرهبری‌ كه‌ مردم‌ را به‌ راه‌ خیر بخواند و راهنمایی‌ كه‌ راه‌ نجات‌ را به‌ مردم‌ نشان‌ دهد، خالی‌نمی‌گذارد، شما حجت‌ خدا بر خلقید و امانت‌ او در روی‌ زمین‌ هستید و شما بمنزلة ‌شاخه‌های‌ سرسبز درخت‌ رسالتید، قدم‌ بر چشم‌ ما بگذار و با ما باش‌ كه‌ قبیله‌ بنی‌ تمیم‌ دراطاعت‌ از تو و اجرای‌ فرامین‌ تو آماده‌ است‌ و سر تسلیم‌ به‌ درگاه‌ تو می‌ساید».

منابع‌:

1 ـ ابصار العین‌، شیخ‌ محمد بن‌ طاهر سماوی‌، چاپ‌ مركز الدراسات‌ الاسلامیة‌، چاپ‌اول‌.
2 ـ الارشاد، شیخ‌ مفید، مؤسسة‌ آل‌ البیت‌:، قم‌.
3 ـ اعلام‌ الوری‌ بأعلام‌ الهدی‌، فضل‌ بن‌ حسن‌ طبرسی‌ مؤسسه‌ ا´ل‌ البیت‌، قم‌.
4 ـ بحار الانوار، علامة‌ مجلسی‌، موسسة‌ وفا، بیروت‌.
5 ـ تاریخ‌ طبری‌، دار الكتب‌ العلمیه‌، بیروت‌.
6 ـ تنقیح‌ المقال‌، مامقانی‌، چاپ‌ مرتضویه‌، نجف‌.
7 ـ سفینة‌ البحار، شیخ‌ عباس‌ قمی‌، كتابخانه‌ سنائی‌، تهران‌.
8 ـ شرح‌ نهج‌ البلاغة‌، ابن‌ ابی‌ الحدید معتزلی‌، دار الكتب‌ العلمیه‌، قم‌.
9 ـ علل‌ الشرایع‌، شیخ‌ صدوق‌، انتشارات‌ داوری‌، قم‌.
10 ـ قصه‌ كربلا، علی‌ نظری‌ منفرد، انتشارات‌ سرور، 1376.
11 ـ الكامل‌، ابن‌ اثیر، دار صادر، بیروت‌.
12 ـ مثیر الاحزان‌، ابن‌ نما حلّی‌، موسسه‌ امام‌ مهدی‌، قم‌.
13 ـ مقاتل‌ الطالبیین‌، ابو الفرج‌ الاصفهانی‌، نشر الرضی‌، قم‌.
14 ـ مقتل‌ الحسین‌، خوارزمی‌، دار انوار الهدی‌، 1418.
15 ـ مقتل‌ الحسین‌، عبدالرزاق‌ موسوی‌ مقرم‌، دار الكتاب‌، بیروت‌.
16 ـ الملهوف‌، سید بن‌ طاووس‌، تحقیق‌ شیخ‌ فارس‌ حسّون‌، اسوه‌، 1417
17 ـ مناقب‌ ابن‌ شهرا´شوب‌، حیدریه‌، نجف‌ اشرف‌، 1376 ه .
18 ـ نفس‌ المهموم‌، شیخ‌ عباس‌ قمی‌، انتشارات‌ بصیرتی‌، قم‌.
19 ـ ینابیع‌ المودّة‌، قندوزی‌ حنفی‌، اسوره‌، 1416
منبع: مجمع جهانی اهل البیت

جمعه 27/11/1391 - 13:36
اهل بیت
نویسنده: دكتر سید رضا موسوی‌
(وَ أنا أختَرتُك‌َ فَاستَمِع‌ لِما یُوحی‌َ، انَّنِی‌ أنَا الّله‌ُ لَا اِلَه‌َ اِلَّا اَنَا فَاعْبُدنِی‌ و أقِم‌ِ الْصَّلَوة‌َ لِذِكری‌). ای‌ موسی‌ من‌ ترا برگزیدم‌ پس‌ به‌ آنچه‌ وحی‌ می‌شود گوش‌ فرا ده‌. همانا منم‌الَّله‌، خدایی‌ كه‌ معبودی‌ شایسته‌ پرستش‌ جز من‌ نیست‌ پس‌ مرا بپرست‌ و نماز را برای‌ یادمن‌ به‌ پا دار.

برترین‌ عبادت‌ انسان‌

به‌ اعتراف‌ روان‌ شناسان‌ و جامعه‌ شناسان‌، عشق‌ پَرستش‌ و مِیل‌ به‌ نیایِش‌ یك ‌نیاز فِطری‌ و یكی‌ از غَرائز عالی‌انسانی‌ است‌. به‌ گواهی‌ موَّرخان‌ عِبادت‌ در همة‌ ملل‌ واقوام‌ متمدّن‌ جهان‌ وجود داشته‌ و هر یك‌ به‌ شِكلی‌ این‌ خواستة‌ درونی‌ را در زندگی‌ پیاده‌كرده‌اند. حتّی‌ گاهی‌ سَراب‌ را آب‌ پنداشته‌اند. وجود مَعابِدگوناگون‌- كه‌ بهترین‌ میراث‌فرهنگی‌ هر كشور را تشكیل‌ می‌دهد- گواه‌ گویا بر این‌ واقعیّت‌ بوده‌ و هست‌.
متاسّفانه‌ در دورة‌ جاهلیت‌ قرن‌ بیستم‌ ما هنوز با بُت‌ پرستی‌ ستاره‌، گاو و حتی‌شیطان‌ و یزید پرستان‌ نا آگاه‌ در شَرق‌ و غَرب‌ عالَم‌ روبه‌ رو هستیم‌. ولی‌ قرآن‌ كریم‌ سرلوحة‌ برنامه‌ِ همة‌ پیامبران‌ رادعوت‌ به‌ پرستش‌ مَعبود حقیقی‌ یعنی‌ آفریدگار هستی‌، و كنارزدن‌ مَعبودهای‌ ساختگی‌ و بر حَذَر داشتن‌ از كُرنِش‌ در برابر بُت‌ های‌ بی‌ جان‌ و جاندار ومبارزه‌ با اَربابان‌ زَر و تَزویر می‌داند. آن‌جا كه‌ خداوند می‌فرماید: (وَ لَقَد اَرسَلنا فِی‌ كُل‌ِّ اُمَّة‌ٍرَسُولاً أَن‌ِ اعْبُدُوا لّ"له‌َ وَ اجتَنِبُوا الطّاغُوت‌َ، فَمِنهُم‌ْ مَن‌ْ هَدَی‌ الَّله‌ُ وَ مِنهُم‌ْ مَن‌ حَقَّت‌ْ عَلَیه‌ِالضَّلَالَة‌ُ فَسیِرُوا فِی‌ اْلاَرض‌ِ فَاْنْظُرُوا كَیف‌َ كَان‌َ عَاقِبَة‌ُ الْمُكَذِّبیِن‌َ) و هر آیینه‌ در هر اُمّتی‌پیامبری‌ را بر انگیختیم‌ كه‌ خدا را بپرستید و از طاغوت‌ دوری‌ كنید،
پس‌ برخی‌ از ایشان‌ از هدایت‌ الهی‌ بهره‌مند شدند و گروهی‌ بر گمراهی‌ استوارماندند. پس‌ زمین‌ را بپیمایید و بنگرید كه‌ سرانجام‌ تكذیب‌ كنندگان‌ پیامبران‌ چگونه‌ بود!
نخستین‌ پیام‌ اخرین‌ پیامبر الهی‌، حضرت‌ محمّد (صلی الله علیه واله) نیز این‌ بود: «قُولُوا لا اِله‌َاِلَّا اللهُ تُفْلِحُوا» بگویید معبودی‌ شایسته‌ پرستش‌ چون‌ الله(حقیقتی‌ كه‌ همة‌ كمالات‌ ر بی‌نهایت‌ داراست‌) وجود ندارد. تا رستگار شوید. چنان‌ كه‌ امام‌ علی‌(علیه السلام) فرمود: «فَبَعَث‌َ اللهُ مُحَمَّداً صَلَّی‌ اللهُ عَلَیه‌ِ و الِه‌ِ بِالحق‌ِّ لِیُخْرِج‌َ عِبادَه‌ُ مِن‌ْ عِبادَة‌ِ اْلاَوثان‌ِ اِلی‌ عِبادَتِه‌ِ وَ طاعَة‌ِالشَّیْطان‌ِ اِلی‌ طاعَتِه‌ِ»؛ خداوند حضرت‌ محمّد (صلی الله علیه واله) را برانگیخت‌ تا بندگانش‌ را ازپرستش‌ بت‌ها، به‌ بندگی‌ خدا بكشاند و از فرمان‌برداری‌ از شیطان‌، به‌ اطاعت‌ خدافراخواند.
بنابراین‌ یكی‌ از اهداف‌ مهم‌ّ بِعثَت‌ پیامبر اسلام‌ دعوت‌ به‌ پرستش‌ خالق‌ یگانه‌ ومُنعِم‌ حَقیقی‌ و مهربان‌ بود. با این‌كه‌ در اَثَر ناآگاهی‌ عدّه‌ای‌ پرستش‌ الهی‌ را با كارهای‌ناشایستی‌ همراه‌ كرده‌اند و در اجرای‌ مراسم‌ عبادت‌ برخی‌ به‌ دور خود می‌چرخیدند وعده‌ّای‌ خوراكی‌ یا حیوان‌ و انسان‌ را می‌سوزاندند و حتّی‌ گاهی‌ در جاهلّیت‌ صد نفر را باخشونت‌ قربانی‌ بت‌ها می‌كردند. به‌ روایت‌ امام‌ رضا(ع) پیامبر(صلی الله علیه واله) می‌فرمودند: «اَلصَّلاة قُربان‌ُ كُل‌ِّ تَقِی‌ٍّ؛ نماز وسیله‌ای‌ نزدیكی‌ به‌ خدا برای‌ هر پرهیزگار است‌» ان‌ حضرت‌ نماز رابه‌ عنوان‌ نُخستین‌ حكم‌ عبادی‌ و جامع‌ترین‌ عِبادت‌ اسلامی‌ برای‌ انسان‌ به‌ جای‌ رَقص‌ وآدم‌ كشی‌ جاهلی‌ مراسم‌ تشریفاتی‌ سرگرم‌ كنندة‌ سایر مَذاهب‌ و آئین‌های‌ بشری‌ به‌جهان‌ بشریت‌ معرّفی‌ نمود و فرمود: «صَلّوُا كَم"ا رَأَیْتُمُونی‌ اُصَلّی‌؛ همان‌گونه‌ كه‌ من‌ نمازمی‌گزارم‌ شما نماز گزارید.»و با روش‌ سمعی‌ و بَصَری‌ این‌ عبادت‌ را-كه‌ كامل‌ترین‌ نماز ودارای‌ سه‌ بخش‌: مقدمات‌، طهارت‌ و مُقارنات‌(اَجزاء و اَفعال‌ خاص‌ّ) و تَعقیبات‌(اذكار پس‌از ادای‌ فریضه‌ نماز)می‌باشد-جایگزین‌ مراسم‌ خَرافی‌ معمول‌ در میان‌ سایر ملّت‌هاساخت‌.

نماز نماد دین‌ و نمود دینداری‌

ارزش‌ و جایگاه‌ نماز در جهان‌ بینی‌ توحیدی‌ و دین‌ فِطری‌ اسلام‌، بر هیچ‌مسلمانی‌ پوشیده‌ نیست‌، زیرا در قرآن‌ كریم‌ 105 بار از نماز یاد شده‌ و از مهم‌ترین‌سفارشات‌ انبیاء، بارزترین‌ عَمَل‌ عبادی‌ پیامبران‌ و در روایات‌ شیعه‌ و سنّی‌ به‌ عنوان‌ یكی‌از اركان‌ بنای‌ اسلام‌ معرّفی‌ شد. نماز اوّلین‌ فریضة‌ الهی‌ است‌ كه‌ در اسلام‌ تَشریع‌ و تااخرین‌ لحظة‌ عمر در هر شرایطی‌(در دریا، زمین‌، هوا، میدان‌ جنگ‌، و حتّی‌ در حال‌بیماری‌)هر مكلّف‌ باید به‌ هر نحو ممكن‌ این‌ تكلیف‌ الهی‌ را انجام‌ دهد. وُجوب‌ نمازضَروری‌ دین‌ و مُنكر آن‌ مُرتَدّ و مُستحِق‌ّ مَجازات‌ سخت‌ خواهد بود.
در سخنان‌ بنیان‌گذار اسلام‌، نماز ستون‌ دین‌، پرچم‌ و آرم‌ اسلام‌، سیمای‌ مكتب‌،نور و معراج‌ مؤمن‌، وسیله‌ سنجش‌ اَعمال‌ و كلید بهشت‌، تشبیه‌ گردیده‌ است‌. در بیان‌امام‌صادق‌(ع) برترین‌ چیزها شناخته‌ شده‌ است‌.فرمود «ما أَعْلَم‌ُ شَیئاً بَعْدَ الْمَعرِفَة‌ِ أَفضَل‌َمِن‌ْ هذه‌ الصّلوة‌ِ»؛ بعد از شناختن‌ خدا چیزی‌ را برتر از نماز نمی‌شناسم‌.» در اخرین‌لحظات‌ شهادت‌ خود به‌ خویشان‌ فرمود: «اِن‌َّ شَفاعَتَنا لا تَنال‌ مُستَخِفّا بِالصَّلوة‌ِ.؛ همانا شفاعت‌ ما به‌ كسی‌ كه‌ نماز را سَبُك‌ شمارد نمی‌رسد.»
پیامبر اسلام‌ ترك‌ عمدی‌ نماز را كفر می‌داند و می‌فرماید: «مَن‌ ترك‌ الصلاة‌متعمداً فقد كفر»این‌ كار بر خلاف‌ گناهان‌ دیگر، همراه‌ با لذّت‌ و شهوت‌ نیست‌؛ بلكه‌ترك‌ نماز سَهل‌ انگاری‌ است‌ و بی‌ اعتنایی‌ به‌ نماز نشانة‌ ضعف‌ ایمان‌ و بی‌ دینی‌ به‌ شُمارمی‌آید.
به‌ خاطر اهمیّت‌ نماز بود كه‌ پیامبر (صلی الله علیه واله) می‌فرمود: «قُرّة‌َ عَینی‌ فِی‌ الصّلوة‌ِ؛ نماز نورچشم‌ من‌ است‌.» وامام‌ اول‌ ما علی‌(ع) در حال‌ نماز اولین‌ شهید محراب‌ شد. فاطمه‌ بانوی‌ نمونة‌ اسلام‌ هم‌چون‌ پدر، آن‌قدر نماز خواند، كه‌ پاهای‌ مباركش‌ ورَم‌ نمود. نوردیدگانش‌ حُسین‌ و زَینب‌، در سخت‌ترین‌ روزهای‌ زندگی‌ِ خویش‌ در واقعة‌ عاشورا نمازنافلة‌ را نیز به‌ فراموشی‌ نسپردند. همة‌ پیشوایان‌ دین‌ از نوادگان‌ او، تا مَهدی‌ مَوعود(عج‌)همة‌ عمر گرانبهای‌ خویش‌ را صرف‌ اِحیا و اِقامة‌ نماز به‌ درگاه‌ بی‌ نیاز كرده‌اند.
پرداختن‌ به‌ احكام‌ و اَسرار فراوان‌ نماز، در اثار گرانبهای‌ عالِمان‌ دینی‌ از كُلینی‌ تاخُمینی‌-كه‌ تنها شهید اوّل‌ (734-786 ه‌ ق‌) در دو كتاب‌ «اَلْفیّه‌» و «نَفْلیَه‌» خود با الهام‌ ازحدیث‌ لِلصّلوة‌ِ اَربَع‌ُ اَلف‌ِ حَدُودٍ به‌ بیان‌ هزارواجب‌ و سه‌ هزار مستحب‌، پیرامون‌ نمازپرداخته‌ است‌-كه‌ این‌ رویكرد به‌ نماز نشانة‌ جایگاه‌ والای‌ نماز در فرهنگ‌ غنّی‌ِ اسلامی‌است‌. چنان‌كه‌ صاحب‌ جواهر با اِستناد به‌ رِوایات‌ وارده‌ می‌نویسد «بَل‌ هی‌ اصل‌ُ الاسلام‌، وخیرُ العمل‌، و خیرُ موضوع‌، و المیزان‌ و المعیار لسایر اعمال‌ الاَنام‌. فمن‌ و فی‌ بها استوفی‌أجر الجمیع‌ و قُبِلَت‌ منه‌ كلُّها. فهی‌ حینئذ للاعمال‌ بل‌ للدین‌ كالعمود للفُسطاط‌، و لذاكانت‌ اوّل‌ ما یحاسَب‌ به‌ العبد و یُنظَر فیه‌ من‌ عمله‌. فاذا قُبِلَت‌ منه‌ نظر فی‌ سایر عمله‌ و رُدَّعلیه‌. فلا غَرو لو سَمِّی‌ تاركها من‌ الكافرین‌، بل‌ هو كذالك‌ لو كان‌ له‌ الدّاعی‌ الاستخاف‌بالدین‌»

حكمت‌های‌ نماز در كلام‌ حكیم‌ ازلی‌

روشن‌ است‌ كه‌ نماز به‌ عنوان‌ یك‌ عبادت‌ كامل‌ و جامع‌ واجب‌ اسلامی‌ شامل‌مُقدِّمات‌، شرائط‌، اَقوال‌ آموزندة‌ دینی‌، اَفعال‌ سازندة‌ زندگی‌، اذكار و تَعقیبات‌ مستحب‌،مبطلات‌ و مكروهات‌ و دارای‌ احكام‌ گسترده‌ می‌باشد. به‌همان‌ نسبت‌ حِكمَت‌ها ورازهای‌ مهم‌ّ ارزنده‌ای‌ از سوی‌ خدای‌ حكیم‌ در آن‌ گنجانده‌ شده‌ است‌ كه‌ در بیش‌ ازیكصد و بیست‌ آیه‌ قران‌ كریم‌ و بیست‌ هزار حدیث‌ امده‌ است‌، كه‌ در این‌ مقاله‌ مَجال‌طرح‌ همه‌ آنهانیست‌.
به‌ عنوان‌ مثال‌: مُقدِّمات‌ نماز-كه‌ شامل‌ طهارت‌ِ ثَلاث‌ (غُسل‌، وُضو، تَیّمم‌)،مسواك‌ زدن‌، اِستنشاق‌، اِباحة‌ مكان‌ و اِزالة‌ نَجاست‌ از بدن‌ و لباس‌، و قِبله‌ و وَقت‌شناسی‌،و از همه‌ مهم‌تر نِیَّت‌ می‌شود- اَفزون‌ بر رُشد علمی‌ و فرهنگی‌ نمازگزار به‌ خاطر وجوب‌یادگیری‌ مسائل‌ شرعی‌ نماز، به‌ او درس‌ بهداشت‌ِ تَن‌ و روان‌ و پاك‌سازی‌ محیط‌ زیست‌، و رعایت‌ حقوق‌ مردم‌، و وحدت‌ و یكپارچگی‌ امّت‌ و نظم‌ و انضباط‌ فردی‌ و اجتماعی‌ واِغتنام‌ فرصت‌ و برنامه‌ ریزی‌ در كارهای‌ روزمرّة‌ زندگی‌ می‌دهد.
مسلماً تك‌ تك‌ اركان‌ و اجزای‌ نماز نیز دارای‌ حكمت‌های‌ عرفانی‌، اخلاقی‌، اجتماعی ‌، سیاسی‌، اقتصادی‌ و فرهنگی‌ است‌ كه‌ اگر بخواهیم‌ به‌ همة‌ آنها بپردازیم‌ مثنوی‌ هفتاد من‌ كاغذ می‌شود. از این‌رو با الهام‌ از سخن‌ مولا علی‌(ع): «ما لا یُدرِك‌ُ كُلُّه‌ُلا یُترَك‌ُ كُلُّه‌ُ» تنها به‌ فلسفه‌ و رازهای‌ كلّی‌ نماز به‌ درگاه‌ بی‌ نیاز در كلام‌ محكم‌ حكیم‌ازلی‌ به‌ شرح‌ اتی‌ اشاره‌، و همین‌جا با پوزش‌ از قرآنیان‌ اگاه‌ با حافظ‌ عارف‌ هم‌نوا می‌شویم‌:
آن‌كس‌ است‌ اهل‌ بشارت‌ كه‌ اشارت‌ داندنكته‌ها هست‌، ولی‌ مَحرم‌ اسرار كجاست‌

1- یاد خدا و احیای‌ اصالت‌ انسانی‌

چنانكه‌ می‌دانیم‌ نماز با توجه‌ و خشوع‌ و حضور قلب‌ نمونه‌ بارزی‌ از ذكر قلبی‌ وزبانی‌ای‌ است‌ كه‌ مسلمانان‌ در اوقات‌ پنجگانة‌ نماز به‌ عنوان‌ یك‌ وظیفة‌ دینی‌ با ان‌ روبرومی‌شوند. و قران‌ كریم‌ می‌فرماید: (اِنَّنی‌ اَنَا اللهُ لا اله‌ اَنَا فَاْعبُدنِی‌ و اَقِم‌ِ الصَّلَوة‌َ لِذِكری‌ِ) همانا من‌ الله هستم‌ معبودی‌ جز من‌ نیست‌. پس‌ مرا پرستش‌ كن‌، و نماز را برای‌ یادآوری من‌ برپا دار!
خداوند در این‌ ایه‌ فلسفة‌ اصلی‌ نماز را ذكر یاد كرده‌ است‌، كه‌ در فرهنگ‌ اسلام‌ وقران‌ ذِكْرِ الله، ذكر اَسماء الله، ذكر الاء الله، ذكر ایّام‌ الله، و ذكر اولیاء الله بكار رفته‌ است‌. ذكردر لغت‌ یاد آوری‌ معنایی‌ به‌ زبان‌ یا قلب‌ است‌، و منظور از ذكر حضور خدا در دل‌ یا به‌ زبان‌اوردن‌ نام‌ و صفات‌ پروردگار جهان‌ است‌. یاد خدا در اسلام‌ روح‌ عبادت‌ و توجه‌ دائمی‌انسان‌ در هر زمان‌ و مكان‌، و حال‌ توصیة‌ قران‌ می‌باشد. چنان‌كه‌ می‌فرماید: (یا ایُّهاالَّذین‌َ اَمَنوا اذْكُرُوا اللهَ ذِكراً كَثیِراً) (واذْكُرُوا اللهَ كثیراً لعلَّكم‌ْ تُفلِحون‌َ) پیامبر اسلام‌نیز فرمود: «اِنَّما فُرِضَت‌ِ الصَّلوة‌ُ و اُمِرَ بِالْحَج‌ِّ و أُشعِرَت‌ِ الْمناسك‌ُ لِاِقامَة‌ِ ذكرِ اللهِ؛ همانا نماز واجب‌ شده‌ و برای‌ حج‌ّ دستور رسیده‌ و به‌ مراسم‌ عبادی‌ آگاهی‌ داده‌ شده‌ تا یاد خدا درمیان‌ خلق‌ پایدار ماند.»
بنابراین‌ در فرهنگ‌ اسلامی‌، یاد خدا بهترین‌ سرمایة‌ زندگی‌ آدمی‌ است‌ كه‌ روح‌انسان‌ تشنة‌ محبّت‌ و اُنس‌ با خالق‌ حَقیقی‌ را سیراب‌، و تغذیه‌ و پیوند روح‌ آدمی‌ را با روح‌هستی‌ بخش‌ مستحكم‌ می‌نماید. بشر را از خود فراموشی‌ و از خود باختگی‌ و سرگردانی‌نجات‌ می‌دهد. به‌همین‌ دلیل‌ در قران‌ و روایات‌، موانع‌ یاد خدا و اَسباب‌ غفلت‌ و نِسیان‌،لهو(سرگرمی‌)، اِعراض‌(روگردانی‌) كه‌ خطرناك‌ترین‌ چهرة‌ فراموشی‌ خداست‌ به ‌مسلمانان‌ گوشزد شده‌ تا از ان‌ برحذر باشند، كه‌ شیطان‌ دوستان‌ نا صالح‌ شیطان‌ صفت‌،سرمایه‌ و فرزندان‌، اشتغال‌ به‌ تجارت‌ و شغل‌ زدگی‌ و ارزوی‌ دراز، از جملة‌ انهاست‌، كه‌گاهی‌ نه‌ تنها دلبستگی‌ به‌ آنها بلكه‌ خواستن‌ عامل‌ بازگشتن‌ از یاد خدا در زندگی‌ فرد، یاجامعه‌ می‌شود. حال‌ اگر این‌ عوامل‌ ویران‌گر شخصیّت‌ و هویّت‌ انسانی‌ نقش‌ باز دارنده‌خود را ایفا نماید،
باید شاهد مرگ‌ ارزش‌ها و اصالت‌های‌ انسانی‌ بود.
چرا كه‌ فراموشی‌ خدا همان‌ بیگانگی‌ از خود حقیقی‌، و وابستگی‌ به‌ خود طبیعی‌است‌. بی‌ تفاوتی‌ها، هرزه‌ گری‌ها، بی‌ دادگری‌ها، و پوچ‌ گرائی‌ها، و لااُبالی‌ گری‌ها را به‌ارمغان‌ می‌اورد. چه‌ اگر انسان‌ بر سر سفرة‌ عالَم‌ نشست‌ ونمك‌ خورد و نمكدان‌ شكست‌ وولی‌ِ نعمت‌ خود را نادیده‌ گرفت‌. تیشه‌ به‌ ریشة‌ خود می‌زندو سند بیچارگی‌ خود را امضامی‌نماید. وبه‌ عذاب‌ الهی‌ گرفتار می‌شود: (و لا تَكونُوا كَالَّذیِن‌َ نَسُوا اللهَ فَأَنسَیهُم‌ْأَنفُسَهُم‌ْ)
اگر كسی‌ به‌ بیچارگی‌ غفلت‌ و بی‌ خبری‌ از خود، و فراموشی‌ پیوند خویش‌ با خدای‌جهان‌ دچار شود؛ از افتخار انسانیّت‌ محروم‌، و به‌ مرز حیوانیّت‌ تنزُّل‌ مینماید. (لَهم‌ قُلُوب‌ُلا یَفْقَهون‌َ بِهَا و لَهم‌ أَعیُن‌ٌ لایُبصِرون‌َ بِها لهم‌ أَذَان‌ٌ لا یَسمَعون‌َ بها اُولئك‌َ كَالْاَنعام‌ِ بَل‌ْ هُم‌ْاَضَل‌ُّ اُولئك‌َ هُم‌ُ الْغافِلون‌َ) ایشان‌ دل‌ دارند و با ان‌ دین‌ را عمیق‌ نمی‌فهمند و دیدگانی‌دارند كه‌ با آنها نمی‌بینند و گوش‌هایی‌ دارند كه‌ با آنها نمی‌شنوند. این‌ گروه‌ چون‌چهارپایانند، بلكه‌ گمراه‌ترند و اینان‌ همان‌ غافلان‌ و بی‌ خبرانند.
در این‌ باره‌ چه‌ زیبا نوشته‌اند، مقام‌ معظم‌ رهبری‌: « دین‌ ضمن‌ آنكه‌ هدف‌ و جهت ‌و ره‌ و وسیله‌ را مشخص‌ می‌كند، توش‌ و توان‌ لازم‌ برای‌ پیمودن‌ راه‌ را نیز به‌ انسان‌می‌بخشد و مهم‌ترین‌ محمولة‌ كوله‌ بار راهپیمایان‌ این‌ راه‌ توشه‌ی‌ «یاد خدا»است‌. روحیة‌طلب‌ و امید و اطمینان‌ كه‌ بالهای‌ نیرومند برای‌ پروازند، فراورده‌ و بهرة‌ یاد خدا می‌باشد.یاد خدااز طرفی‌ هدف‌ را كه‌ همانا پیوستن‌ به‌ او-یعنی‌ به‌ بی‌نهایت‌ خوبی‌ و كمال‌-است‌،همواره‌ در مدّ نظر قرار می‌دهد و مانع‌ از گم‌ كردن‌ جهت‌گیری‌ها می‌شود و راهپیما رادربارة‌ راه‌ و وسیله‌ حسّاس‌ و هوشیار می‌دارد. از طرفی‌ بدو قوّت‌ قلب‌ و نشاط‌ و اطمینان‌می‌بخشد و او را از سرخوردگی‌ و فریفتگی‌ به‌ پدیدهای‌ مشغول‌ ساز یا بیم‌ از ناهنجاری‌هاو ناهمواری‌ها محافظت‌ می‌كند.
جامعة‌ اسلام‌ و هر گروه‌ و فرد مسلمانان‌ در صورتی‌ می‌تواند در راهی‌ كه‌ اسلام‌ ارائه‌داده‌ و همة‌ پیامبران‌ به‌ آن‌ دعوت‌ كرده‌اند به‌ استواری‌، بی‌ توقف‌ و برگشت‌ قدم‌ بردارد، كه‌خدا را فراموش‌ نكند!»

2 - پیروزی‌ بر مشكلات‌ و شكیبائی‌

بدون‌ تردید زندگی‌ انسان‌ در هر زمان‌ دارای‌ نشیب‌ و فراز، و یا اقبال‌ و اِدبار است‌ وهر شخصی‌ با حوادث‌ ناخوشایند و مشكلات‌ زندگی‌ روبه‌ رو می‌شود. فردی‌ موفق‌ خواهدبود، كه‌ با آغوش‌ باز در برابر این‌ ناملایمات‌، خود را نبازد و با آنها دست‌ و پنجه‌ نرم‌ كند كه‌گفته‌اند:

اندر بلای‌ سخت‌ پدید آید فرّ و بزرگواری‌ و سالاری‌

برای‌ چیرگی‌ بر مشكلات‌ و ناگواری‌ها دو پایة‌ اساسی‌ لازم‌ است‌، یكی‌ درونی‌ و آن ‌ورزیدگی‌ خاص‌ّ انسان‌ در مقابلة‌ با سختی‌ها و ناكامی‌ها است‌، و دیگر برونی‌ كه‌ داشتن‌تكیه‌ گاه‌ نیرومندی‌ است‌ كه‌ بتواند هر ان‌ از او مدد گیرد و به‌ كمك‌ او بر مشكلات ‌فایق‌آید.
به‌ خاطر همین‌ است‌ كه‌ قران‌ می‌فرماید: (و اْستَعینُوا بِالصَّبرِ و الصَّلوة‌ِ، و اِنَّها لَكَبیرَة‌ٌ اِلاَّ علی‌ الخاشِعین‌َ) از روزه‌ و نماز كمك‌ گیرید همانا نماز جز برای‌ خاشعان‌ گران‌است‌، كه‌ خداوند منّان‌ در آیة‌ شریفه‌ به‌ انسان‌ مؤمن‌ آموزش‌ می‌دهد: با گرفتن‌ روزه‌ و تَرك ‌مُبطلات‌ ان‌، روحیة‌ مقاومت‌ را در برابر ناملایمات‌ در خود تقویت‌ نماید، و به‌ وسیلة‌ نماز با برقراری‌ ارتباط‌ با قدرت‌ لایزال‌ الهی‌ و استمداد از خدای‌ مهربان‌ روحیّة‌ خود را تقویت‌ و به‌حل‌ّ مشكلات‌ همّت‌ نماید.
به‌ خاطر همین‌ است‌ كه‌ در روایات‌ توصیه‌ شده‌ است‌: به‌ هنگام‌ هجوم‌ هَم‌ّ و غم‌ و مشكلات‌ وضو بگیرید و به‌ مسجد بروید، و نماز بخوانید و دعا كنید. به‌ نقل‌ امام‌ علی‌(علیه السلام) پیامبر(صلی الله علیه واله) هر گاه‌ كه‌ غم‌ و اندوهی‌ به‌ او روی‌ می‌اورد می‌فرمود: «أَرِحْنا یا بَلال‌، ای‌ بلال‌ با أذان‌ و اعلام‌ نماز، ما را آسوده‌ نما.»
بدون‌ شك‌ توجّه‌ به‌ نماز و راز و نیاز به‌ درگاه‌ بی‌ نیاز، و برقراری‌ ارتباط‌ با خدا به‌عنوان‌ تكیه‌ گاه‌ مطمئنّی‌ برای‌ جذب‌ امدادهای‌ غَیبی‌، نیروی‌ معنوی‌ تازه‌ای‌ در انسان‌ایجاد و او را برای‌ پایداری‌ در برابر ناهمواری‌ها آماده‌ می‌سازد. و استعانت‌ از صبر و صلاة‌برای‌ تحمل‌ مشكلات‌ و پیروزی‌ بر امیال‌ و شهوات‌ و هوس‌های‌ نفسانی‌ برای‌ كسانی‌ممكن‌ است‌ كه‌ اعتقاد به‌ مبدأ و معاد و كیفر و پاداش‌ اخروی‌ دارند و گرنه‌ افراد بی‌ ایمان‌ دركشاكش‌ زندگی‌ بی‌ پناه‌ خواهند ماند. به‌ همین‌ جهت‌ است‌ كه‌ در پایان‌ ایه‌ می‌فرماید: این‌كار جز برای‌ كسانی‌ كه‌ در برابر خداوند، با توجه‌ كامل‌ به‌ نماز می‌ایستند، مشكل‌ و سنگین‌است‌. به‌ همین‌ جهت‌ در اسلام‌، نمازهای‌ مستحبی‌ و نافلة‌ فراوانی‌ جهت‌ براوردن‌ نیازها ورفع‌ گرفتاری‌های‌ مادّی‌ و معنوی‌ زندگی‌ معرفی‌ شده‌، كه‌ شرط‌ اصلی‌ براوردن‌ حاجات‌،اعتقاد و ایمان‌ كامل‌ متقاضی‌ و مشروع‌ و مصلحت‌ آمیز بودن‌ حاجات‌، برای‌ مؤمن‌ است‌.

یاد آوری‌

تأثیر انكارناپذیر نماز در رفع‌ نگرانی‌ها و دلهره‌های‌ روانی‌ واقعیتی‌ است‌ كه‌ مورد تأیید صاحب‌ نظران‌ قرار گرفته‌ است‌، كه‌ به‌ نمونه‌ هائی‌ از آن‌ اشاره‌ می‌شود. دكترآلِكسیس‌ كارِل‌ می‌نویسد: نماز به‌ آدمی‌ نیرویی‌ برای‌ تحمّل‌ غم‌ها و مصائب‌ می‌بخشد،انسان‌ را امیدوار می‌سازد و قدرت‌ ایستادگی‌ و مقاومت‌ در برابر حوادث‌ می‌دهد. گاندی‌پیشوای‌ مصلح‌ هند در جریان‌ مبارزه‌ با استعمار و تحمّل‌ رنج‌ها با كمك‌ نماز، تجدید نیروكرده‌ و می‌گفت‌: اگر كمك‌ نماز نبود، خیلی‌ پیش‌ از این‌ باید دیوانه‌ می‌شدم‌! دیل‌ كارِنْگی ‌می‌نویسد: هر وقت‌ همة‌ توان‌ خود را در برابر ناملایمات‌ به‌كار بردیم‌. و تمام‌ راه‌ حل‌ها راآزمودیم‌ و نتیجة‌ دلخواه‌ به‌دستمان‌ نیامد، در حالی‌ كه‌ امواج‌ سهمگین‌ یأس‌ و نومیدی‌قلب‌ و روحمان‌ را می‌آزارد. آنگاه‌ دست‌ نیاز به‌ نماز و به‌ سوی‌ خدا دراز كرده‌ و از او یاری‌می‌خواهیم‌. راستی‌ چرا ما قبل‌ از این‌كه‌ دچار ناامیدی‌ بشویم‌، چنین‌ كاری‌ نمی‌كنیم‌ و چراهر روز با خواندن‌ نماز و نیایش‌ به‌ درگاه‌ خدا از او یاری‌ نمی‌خواهیم‌؟! ژاك‌ دِمیش‌ قهرمان‌سنگین‌ وزن‌ بُكس‌ جهان‌ می‌گوید: هر شب‌ قبل‌ از اینكه‌ به‌ بستر برود حتماً نماز و دعامی‌خواند. گر چه‌ برخی‌ از اشخاص‌ برای‌ برطرف‌ كردن‌ مشكلات‌ یا فرار از این‌ مصائب‌ وسختی‌ها خود را به‌ خواندن‌ كتاب‌ داستان‌ مشغول‌ می‌كنند، یا به‌ پارك‌ و مسافرت‌ می‌روندو یا خود را به‌ بازی‌های‌ ساده‌ و تفریحات‌ سالم‌ سرگرم‌ می‌سازند. و یا با كسی‌ كه‌ به‌حرف‌های‌ او گوش‌ می‌دهد، درد دل‌ می‌كنند، تا از فشارهای‌ روانی‌ آنان‌ كاسته‌ شود و ای‌چه‌ بسا كه‌ از دیدگاه‌ روانشناسان‌ این‌ فعالیت‌ها در كاهش‌ اضطراب‌ مؤثر و این‌ كارهانتیجه‌ مثبت‌ داشته‌ باشد. امّا مردان‌ خدا از ناملایمات‌ دنیا به‌ اسباب‌ دنیوی‌ روی ‌نمی‌آورند. بلكه‌ به‌ خدا، به‌ نماز، نیایش‌ با او رو می‌كنند كه‌ كارسازتر است‌.

3 - پیشگیری‌ از گناه‌ و تباهی‌

در میان‌ هر ملت‌ برای‌ پیشگیری‌ از تخلّفات‌ و كجروی‌ها و مفاسد اجتماعی‌ وجنایت‌ها و جرایم‌ فردی‌ راهی‌ پیش‌ بینی‌ شده‌ است‌، كه‌ نیاز به‌ هزینة‌ سنگینی‌ دارد. ولی‌اسلام‌ علاوه‌ بر ارشاد و اجرای‌ قوانین‌ كیفری‌: حدود، تعزیرات‌، قِصاص‌ و دِیات‌ با وضع‌عباداتی‌ نظیر روزه‌ و نماز و یادآوری‌ خدا و معاد انسان‌ فراموش‌كار را از پَیروی‌ هوس‌ها وارتكاب‌ گناه‌ باز می‌دارد. قرآن‌ كریم‌ انگیزة‌ اصلی‌ عبادات‌ امّت‌ اسلامی‌ را با تعبیر مكررّ(لَعَلَّكُم‌ تَتَّقُون‌َ) رسیدن‌ به‌ تقوا و روحیة‌ خدامداری‌ در زندگی‌ و دوری‌ از گناه‌ معرّفی‌می‌نماید. اسلام‌ می‌كوشد تا در سایة‌ تقویت‌ ایمان‌ و تقوا، عوامل‌ اصلی‌ وادارندة‌ به‌ گناه‌ وتخلف‌ یعنی‌: شهوت‌، غَضب‌، غرائز، امیال‌ و احساسات‌ و عواطف‌ تعدیل‌ نشدة‌ آدمی‌ را ازراه‌ تعلیم‌، تلقین‌، تذكُّر كنترل‌ نماید. تجربه‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ نمازهای‌ یومیّه‌، یكی‌ از بهترین‌ وسائل‌ پیشگیری‌ از گناه‌ و تأمین‌ أمنیت‌ به‌ حساب‌ می‌آید. چنان‌كه‌ در قرآن‌مجید می‌خوانیم‌ (و أَقِم‌ِ الصَّلوة‌َ تَنْهَی‌ عَن‌ِ الفَحشاءِ و المُنكَرِ و لَذِكرُ اللهِ اَكبَرُ و اللهُ یَعلَم‌ُ مَاتَصنَعُون‌) ونماز را به‌ پا دار، زیرا نماز از فحشا (گناهان‌ بزرگ‌ و پنهانی‌ِ ناشی‌ از شهوت‌) ومنكر (گناهان‌ بزرگ‌ آشكار ناشی‌ از غضب‌) باز می‌دارد، البتّه‌ یاد خدا بزرگ‌تر از نماز است‌،و خدا به‌ آن‌چه‌ می‌كنید داناست‌. آری‌ نماز گزار واقعی‌ كه‌ به‌ نماز می‌ایستد و با تكبیر مكررّخود خدا را از هر چه‌ هست‌ برتر و بالاتر می‌شمارد و به‌ یاد نعمت‌های‌ فراوان‌ او سپاس‌ وحمد او می‌كند و او را به‌ رحمان‌ و رحیم‌ بودن‌ می‌ستاید، او را مالك‌ روز جزا معرّفی‌ می‌كند، ضمن‌ اعتراف‌ به‌ بندگی‌ تنها از اویاری‌ می‌جوید، پیمودن‌ راه‌ راست‌ را از او طلب‌ می‌كند، ازراه‌ و روش‌ مغضوبین‌ و گمراهان‌، به‌ او پناه‌ می‌برد ، برای‌ خدا به‌ رُكوع‌ خَم‌، و برای‌ سجده‌ درپیشگاه‌ او به‌ خاك‌ می‌افتد، غرق‌ در عظمت‌ او می‌شود، قهراً در اثر قرائت‌ِ این‌ أذكارآموزنده‌ انگیزة‌ انحراف‌ و گناه‌ در چنین‌ شخصی‌، به‌ نابودی‌ كشانده‌ می‌شود. بدون‌ شك‌، ازاین‌ راز و نیاز، در روح‌ و قلب‌ چنین‌ انسانی‌ از راه‌ تلقین‌ و تكرار و تمرین‌، جنبشی‌ به‌ سوی‌حق‌ّ و جهشی‌ به‌ سوی‌ پاكی‌ها ایجاد می‌شود و این‌ امواج‌ معنویّت‌ كه‌ به‌ بركت‌ گفتگوی‌رویاروی‌ با خدا حاضر و ناظر بر اعمال‌ عِباد، پدید می‌آید ، همانند سدّ پولادینی‌، مانع‌ وقوع‌گناه‌ در جامعه‌ می‌شود. با توجه‌ به‌ ممنوعیّت‌ استفاده‌ از مكان‌ و لباس‌ غصبی‌ و هر گونه ‌معصیت‌ و تخلّف‌ در حال‌ نماز، ترجیحاً از عادت‌ زشت‌ تجاوز به‌ حقوق‌ دیگران‌ دست‌ می‌كشد. بدیهی‌ استكه‌ هر چه‌ نماز از شرایط‌ كمال‌ و روح‌ عبادت‌ (یاد خدا)كه‌ در آیه‌ از خودنماز برتر شناخته‌ شده‌، بیش‌تر برخوردار باشد، اثر بیش‌تری‌ در پیشگیری‌ از گناه‌ خواهدداشت‌. گاه‌ در فردی‌ نماز نهی‌ كلی‌ّ و جامع‌ و در فرد دیگری‌ نهی‌ جزئی‌ و محدود، از فحشاء و منكر می‌نماید. ولی‌ ممكن‌ نیست‌، كسی‌ نماز بخواند وَلَوْ صوری‌، و هیچ‌ گونه ‌اثری‌ در او نبخشد. چه‌ اگر افراد نمازگزار را احیاناً گنه‌كار می‌یابیم‌، اگر نماز نخوانند، مسلَّما ًآلوده‌تر خواهند شد. چون‌ نماز رابطة‌ شخص‌ با خداست‌ و هر قَدَر كه‌ این‌ اعتماد عمیق‌تر ومحكم‌تر باشد، شخص‌ به‌ خدا نزدیك‌تر و از گناه‌ دورتر می‌گردد.

4 - فَلاح‌ یا رستگاری‌ و آزادگی‌

مهم‌ترین‌ آرمان‌های‌ بشر آزادگی‌ است‌، آزاد مردان‌ جهان‌ زندگی‌ را به‌ خاطر آزادی‌دوست‌ دارند. از این‌ رو مولا علی‌(ع) نیز، فرمود: «لا تَكُن‌ْ عَبدَ غَیْرِك‌َ قَد جَعَلَك‌َ اللهُ حرّاً» بندة‌ دیگری‌ مباش‌ كه‌ خدا تو را آزاد آفریده‌ است‌.» در بینش‌ قرآن‌ تنها راه‌ دست‌یابی‌ بشر به‌ آزادگی‌ واقعی‌، ایمان‌ و توجّه‌ كامل‌ به‌ خدا در هنگام‌ نماز است‌ و می‌فرماید:(قدْ اَفلَح‌َ المُؤمِنون‌َ الَّذیِن‌َ هم‌ْ فِی‌ صَلاتِهِم‌ خاشِعون‌َ) به‌ راستی‌ كه‌ مؤمنان‌ رستگارند،آنانكه‌ در نمازشان‌ خشوع‌ می‌ورزند. در این‌ آیه‌ اوّلین‌ نشانة‌ مؤمنان‌ اقامة‌ نماز با خشوع‌ وتوجه‌ كامل‌ به‌ خدا معرفی‌ شده‌ است‌، زیرا خشوع‌ به‌ معنای‌ حالت‌ فروتنی‌ و ادب‌ روحی‌ وجسمی‌ در برابر بزرگی‌ است‌ كه‌ شخص‌، مجذوب‌ جلال‌ و شكوه‌ خدا شود. در حال‌ نماز خودرا مانند ذره‌ّای‌ بی‌ مقدار در برابر حقیقت‌ بی‌ نهایت‌ و قطره‌ای‌ در برابر اقیانوس‌ بیكران‌رحمت‌ و قدرت‌ و حكمت‌ پروردگار داند. به‌ گونه‌ای‌ كه‌ همه‌ چیز فراموش‌ كند و چنان‌ از خودغافل‌ بماند كه‌ جز خدا را نبیند، چنین‌ انسانی‌ می‌تواند به‌ فلاح‌-كه‌ در اصل‌ به‌ معنای‌بریدن‌ و شكافتن‌ است‌ و در فارسی‌ به‌ رستگاری‌ از رَستن‌ به‌ معنای‌ آزاد و رها شدن‌، یارُستن‌ به‌ معنای‌ روئیدن‌ ترجمه‌ می‌شود-برسد. در فرهنگ‌ اسلام‌ به‌ هر نوع‌ پیروزی‌ ورسیدن‌ به‌ مقصد و كامیابی‌ اطلاق‌ شده‌ است‌؛ فَلاح‌ را نتیجه‌ یاد فراوان‌ خدا قرار داده‌، وفرمود: (و اذْكُروا اللهَ كَثیراً لَعَلَّكُم‌ تُفلِحوُن‌) در منطق‌ قرآن‌ پرستش‌ و كرنش‌ نسبت‌ به‌هر كس‌ و هر چیز، جز برای‌ خدا، از خود بیگانه‌ شدن‌، وابستگی‌، و دل‌ سپردن‌ به‌ هر چیز،بندگی‌ و اسارت‌ واقعی‌ به‌ حساب‌ می‌آید. به‌ همین‌ دلیل‌، عبادت‌ جز برای‌ خدا حرام‌ وممنوع‌ است‌، و تنها در پرتو ستایش‌ و پرستش‌ خداست‌ كه‌ انسان‌ با هدایت‌ و امدادهای‌غیبی‌ الهی‌، یارای‌ مقاومت‌ در برابر قدرت‌های‌ اهریمنی‌ و آزادی‌ از هر نوع‌ بندگی‌، دست‌می‌یابد. «مُفلِحوُن‌»، كسانی‌ هستند كه‌ موانع‌ را از مسیر بر میدارند، راه‌ خود را به‌ سوی‌مقصد نهایی‌ یعنی‌ كمال‌، و سعادت‌ و كامیابی‌ و پیروزی‌ در دنیا و آخرت‌ می‌شكافد، پیش‌می‌رود و در سایة‌ ایمان‌ و نماز و نیایش‌ به‌ پیشگاه‌ خدای‌ بی‌ نیاز آزاد وسربلند زندگی‌می‌كنند و در آخرت‌ نیز به‌ بركت‌ همین‌ نماز خاشعانه‌ و عاشقانه‌ به‌ رضوان‌ الهی‌ در جواررحمت‌ حق‌ّ، و در بحبوحة‌ بهشت‌ جاودان‌، در كنار پاكان‌، در كمال‌ عزّت‌ و سربلندی‌، به‌ سرخواهند برد.

5 - اغتنام‌ فرصت‌ یا بهره‌ وری‌

(و ابتغ‌ِ فِیما أَتَیك‌َ اللهُ الدارَ الأخرة‌َ و لا تَنْس‌َ نَصیِبَك‌َ من‌َ الدُّنیا و أحسَن‌َ كماأَحسَن‌َ اللهُ اِلیك‌َ) و در آنچه‌ خدا به‌ تو داد سرای‌ دیگر را بجوی‌(جستجو كن‌)و بهره‌ات‌ رااز دنیا فراموش‌ مكن‌، و همان‌ گونه‌ كه‌ خدا در حق‌ّ تو نیكی‌ كرد نیكی‌ كن‌. مخاطب‌مستقیم‌ این‌ آیه‌ پول‌ پرست‌ِ خودخواه‌ِ بنی‌ اسرائیل‌، یعنی‌ قارون‌ است‌ كه‌ در كنار فرعون‌مظهر زور و سامری‌، سمبُل‌ تزویر و فریب‌، به‌ عنوان‌ زر پرستی‌، با حضرت‌ موسی‌ مقابله‌می‌كردند، كه‌ این‌ پسر عمو، یا پسر.
خالة‌ حضرت‌ موسی‌(ع) در آغاز از مؤمنان‌ بود، كه‌ دنیا پرستی‌ او را به‌ كفر كشاند وعلیه‌ آن‌ حضرت‌ توطئه‌ كرد و سرانجام‌ زمین‌ او و گنج‌ هایش‌ را بلعید كه‌ داستان‌ این‌ثروتمند مغرور و سرنوشت‌ عبرت‌ انگیز او در طی‌ّ 7 آیه‌ از سوره‌ قصص‌ آمده‌ است‌. درضمن‌ این‌ سه‌ توصیه‌ حقایق‌ درخشانی‌ نهفته‌ است‌. در احكام‌ نماز، وقت‌شناسی‌ یكی‌ ازمقدّمات‌ و پیشاهنگ‌های‌ نماز معرّفی‌ و فُقَها در كتب‌ فقهی‌ برای‌ نمازهای‌ یومیّه‌، دقیقاسه‌ زمان‌ و وقت‌ اَدا را مشخص‌ فرموده‌اند، كه‌ عبارتند از وقت‌ فضیلت‌، مشترك‌ و مختص‌ّكه‌ اوقات‌ فضیلت‌ در نماز صبح‌ از اول‌ سپیدة‌ صبح‌ تا پدیداری‌ سرخی‌ مشرقی‌ است‌، و درنماز ظهر و عصر تا رسیدن‌ سایة‌ شاخص‌ برابر اندازة‌ خود است‌ و در نماز مغرب‌ تا از بین‌رفتن‌ سرخی‌ مغربی‌(شفق‌) و وقت‌ فضیلت‌ عشا از اول‌ ذهاب‌ حمرة‌ مغربیّه‌ تا نیمه‌ شب‌می‌باشد و نیمه‌ شب‌ دیگر قضا خواهد شد. در روایات‌ ما بر نماز اوّل‌ وقت‌ تأكید شده‌، چنان‌كه‌ پیامبر(صلی الله علیه واله) در پاسخ‌ این‌ سؤال‌ كه‌: برترین‌ اعمال‌ چیست‌؟ فرمود: «الصَّلوة‌ُ لِاَوَّل‌ِ وَقتِها» علی‌(ع) نیز درنامه‌ای‌ به‌ محمد بن‌ ابی‌ بكر فرماندار مصر نوشت‌: «اِرتَقِب‌ وقت‌َالصَّلوة‌ِ فَصَلِّها لِوَقتِها و لا تَجعَل‌ قَبلَه‌ُ و لا تُؤَخِّرْها لِشُغل‌ٍ؛ مراقب‌ اوقات‌ تعیین‌ شده‌نمازهایت‌ باش‌ و در وقت‌ فضیلت‌ و مقرّر آن‌ را به‌ جای‌ آر. به‌ خاطر بی‌كاری‌ پیش‌ از وقت‌آن‌ و اشتغال‌ به‌ كاری‌ انجام‌ آن‌ را از وقتش‌ تأخیر میانداز.» امام‌ صادق‌(ع) نیز می‌فرماید:«اِمتَحِنُوا شیعَتَنا عِندَ مَواقیت‌ِ الصَّلاة‌ِ كیف‌َ مُحافَظَتُه‌ُ علیها؛ پیروان‌ ما را با نماز اول‌ وقت‌بیازمایید كه‌ چگونه‌ بر آن‌ محافظت‌ می‌نماییم‌.»حضرت‌ رضا(ع) نیز به‌ ابراهیم‌ بن‌ موسی‌حتی‌ در بین‌ راه‌ فرمود: «غَفَرَ اللهُ لك‌َ لا تُؤخِّرون‌َ صلاة‌ً عن‌ اوَّل‌ِ وقتها الی‌ اخرِ وقتها من‌غیرِ علَّة‌ٍ.علیك‌َ ابداً بِاوَّل‌ِ الوقت‌ِ ؛ خد ترا بیامرزد هیچ‌ نمازی‌ را بدون‌ علت‌ از اول‌ وقتش‌به‌ تأخیر مینداز. بر تو باد به‌ نماز اول‌ وقت‌.»
حتی‌ در روایتی‌ از نماز اول‌ وقت‌ تعبیر به‌ رضوان‌ُ اللهِ و نماز آخر وقت‌ تعبیر به‌غفران‌ُ اللهِ (عفوُ اللهُ) شده‌. چنان‌ كه‌ امام‌ صادق‌(ع) فرمود: «اِنَّما جُعِل‌َ آخرَ الوقت‌َ لَلمریض ‌ِو المعتَل‌ِّ و لمن‌ له‌ عذرٌ و اوَّل‌ُ الوقت‌ِ رضوان‌ُ اللهِ و اخرُ الوقت‌ِ عَفوُ اللهِ، و العفوُ لا یكون‌ُ اِلَّامِن‌ تقصیرٍ، و اِن‌َّ الرَّجُل‌َ لِیُصلّی‌ فی‌ غیرِ الوقت‌ِ، و اِن‌َّ ثواب‌َ مافاتَه‌ُ من‌ الوقت‌ِِ خیرٌ له‌ُ من‌أهلِه‌ِ و مالِه‌ِ .» این‌ همه‌ تاكید بر أدای‌ نماز در اوّلین‌ فرصت‌ و خود داری‌ از تأخیر وقت‌ نمازهمان‌ موضوع‌ بهره‌ وری‌ است‌.
استفاده‌ صحیح‌ از وقت‌ و عمر برای‌ زندگی‌ بهتر و متعالی‌تر است‌ كه‌ در اخلاق‌اسلامی‌ از آن‌ به‌«اغتنام‌ِ فَرصَت‌ «تعبیر می‌شده‌ است‌. اوّلین‌ درس‌ نماز این‌ است‌ و هدردادن‌ سرمایه‌ گرانبهای‌ عمر و فرصت‌های‌ طلایی‌ای‌ كه‌ چون‌ ابر به‌ طور نامحسوس‌، درگذر است‌. چنان‌ كه‌ امام‌ علی‌ (ع) فرمود: «اَلفُرضَة‌ُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب‌ فَانتَهِزُوا فُرَص‌َالخیرِ» خسارت‌ بزرگی‌ است‌ كه‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ قابل‌ جبران‌ نیست‌ و اگر عاقلانه‌ از آنها بهره‌برداری‌ نشود، جز پشیمانی‌ و اندوه‌ چیزی‌ عاید انسان‌ در دنیا و آخرت‌ نخواهد شد. چنان‌كه‌ حضرت‌ علی‌ (ع) می‌فرماید: «اِذا اَمكَنت‌َ الفُرصة‌ُ فَانتَهِزوا فَاِن‌َّ اِضاعَة‌َ الفُرصَة‌ِ غُصَّة‌ٌ ؛وقتی‌ فرصتی‌ برایت‌ پیش‌ آید. آن‌ را غنیمت‌ شمار چرا، كه‌ از دست‌ دادن‌ فرصت‌ها باعث‌غصّه‌ و اندوه‌ می‌شود. سعدی‌ با الهام‌ از این‌ احادیث‌ می‌گوید:
بودم‌ جوان‌ كه‌ گفت‌ مرا پیرِ اُستادفرصت‌ غنیمت‌ است‌، نباید ز دست‌ داد
و نیز مولا می‌فرماید: ما فات‌َ مَضی‌، و ما سَیَأتیك‌َ فَأَین ‌َقُم‌ فَاغتَنِم‌ِ الفُرصَة‌َ بین‌َ العَدَمَین‌ِ
كه‌ سعدی‌ سروده‌ است‌:
سعدیا دی‌ رفت‌ و فردا هم‌ چنان‌ موجود نیست‌ درمیان‌ این‌ و آن‌ فرصت‌ شمار امروز را
پیامبر(صلی الله علیه واله) در وصایای‌ خویش‌ به‌ اباذر فرمود: «یا اباذرُ اِغتَنِم‌ خَمساً قبل‌َ خمس‌ٍ: شبابك‌َ قبل‌َ هِرَمِك‌َ و صِحَّتَك‌َ قبل‌َ سُقمِك‌َ و غِناك‌َ قبل‌َ فقرِك‌َ و فَراغَك‌َ قبل‌َ شغلِك‌َ وحَیاتَك‌َ قبل‌َ مَوتِك‌َ؛ ای‌ اباذر پنج‌ چیز را پیش‌ از پنج‌ چیز غنیمت‌ دان‌؛ جوانیترا پیش‌ از پیری‌، سلامتیت‌ را قبل‌ از بیماری‌، دارائیت‌ را پیش‌ از تنگ‌ دستی‌، فراغت‌ و بیكاری‌، پیش‌ از گرفتاری‌، زندگی‌ ات‌ را پیش‌ از مرگ‌.»
به‌ این‌ ترتیب‌ پیامبر اسلام‌ پنج‌ نعمت‌ بزرگ‌ را هشدار می‌دهد، كه‌ باید از این‌موهبت‌های‌ الهی‌، به‌ موقع‌ بهره‌ برداری‌ شود تا از دست‌ نرود و در راه‌ پیشرفت‌ خود وجامعه‌ از اینها استفاده‌ گردد مبادا كه‌ با سوء استفاده‌ از اعتقاد به‌ توكُّل‌ و تقدیر الهی‌، ازتلاش‌ و كوشش‌ به‌ خاطر كسالت‌ و تنبلی‌ و یأس‌ و نومیدی‌، كه‌ مهم‌ترین‌ عاملعدم‌ استفاده‌از فرصتها است‌. برای‌ تأمین‌ آینده‌ باز ایستیم‌، و از ثروت‌ عمر و جوانی‌ خود بهره‌ نگیریم‌.حتی‌ در روایات‌ ما تسویف‌َ از اِلقائات‌ شیطانی‌، یعنی‌ كار امروز به‌ فردا افكندن‌ موردنكوهش‌ قرار گرفته‌ است‌. امام‌ باقر(ع) فرمود: «اِیَّاك‌َ و التَّسویف‌َ فَاِنَّه‌ُ بحرٌ یُغرَق‌ُ فیه‌ِالهَلكی‌.»
شاعر می‌گوید«خار در دیدة‌ فرصت‌ مفكن‌.»و هیچ‌ گاه‌ به‌ فرمودة‌ قرآن‌: (و لاتَیئَسُوا مِن‌ رَوح‌ِ اللهِ) و(لا تَقنَطوُا مِن‌ رَحمَة‌ِ اللهِ) از این‌رو مسلمانان‌ را نشاید كار امروزبه‌ فردا افكند از خود مأیوس‌ شود.بلكه‌ در سایة‌ نمازهای‌ پنجگانه‌ روح‌ امید را در خودبیافزائید و بكار مفید روزمره‌ خود با استفاده‌ از فرصت‌ها بپردازیم‌. كه‌ سعدی‌ شیرین‌سخن‌ می‌گوید: جوانا ره‌ طاعت‌ امروز گیر كه‌ فردا جوانی‌ نیاید ز پیر

فلسفه‌ نماز از دیدگاه‌ برگزیدگان‌

پیامبر اسلام‌ كه‌ نخستین‌ نمازگزار كامل‌ بود، در سفر معنوی‌ معراج‌، حقیقت‌ و روح‌نماز به‌ او ارائه‌ شده‌ بود وقتی‌ از اسرار و حكمت‌های‌ نماز از حضرتش‌ می‌پرسند با چهره‌ بازبالبداهه‌ بیست‌ و شش‌ راز و رمز وجوب‌ نماز را برای‌ نمازگزار می‌فرماید: «الصَّلوة‌ُ مِن‌ْشرایِع‌ِ الدّین‌ِ، و فیها مَرضات‌ُ الرَّب‌ِّ، و هی‌َ منهاج‌ُ اْلانبیاءِ، و لِلمُصلّی‌ حُب‌ُّ الملائكَة‌ِ،وهدی‌ً، وایمان‌ٌ و نُورُ الْمَعرِف‌َءِ، و بَرَكة‌ٌ فی‌ الّرِزق‌ِ، و راحَة‌ٌ لِلبَدَن‌ِ، و كراهة‌ُ الشَّیطان‌ِ،وسَلاح‌ٌ علی‌ لكافرِ، و اجابة‌ٌ لِلدُّعا، و قَبول‌ٌ لِلاَعمال‌ِ و زادُ المُؤمِن‌ِ من‌َ الدُّنیا الی‌ الا"خرَة‌ِ،وشفیع‌ٌ بینه‌ُ و بین‌َ المَلِك‌ِ المَوت‌ِ، و أُنس‌ٌ فی‌ القبرِ، و فراش‌ٌ تحت‌َ جنبه‌ِ، و جواب‌ٌ لِمنكَرٍونكیرٍ، و تكون‌ُ صلاة‌ُ العبدِ عندَ المحشرِ تاجاً علی‌" رأسه‌ِ، و نُواًعلی‌ بدنه‌ِ، و ستراً بینه‌ُ،وبین‌َ النّار، و جوازاً علی‌ الصِّراط‌ِ، و مفتاحاًلِلجنَّة‌ِ، و مُهُوراً لِلحُور العین‌ِ، و ثمناً لِلجنَّة‌ِبالصَّلوة‌ِ یبلغ‌ُ العبدُ الی‌ الدَّرجة‌ِ العُلی‌، لِاَن‌َّ الصَّلوة‌َ تسبیح‌ٌ، و تهلیل‌ٌ، و تحمیدٌ، و تكبیرٌ،وتمجیدٌ، و تقدیس‌ٌ، و قول‌ٌ و دعوة‌ٌ؛
ضمرة‌ بن‌ حبیب‌ می‌گوید از پیامبر(صلی الله علیه واله) در رابطه‌ با نماز پرسش‌ شد، حضرت‌ درپاسخ‌ خواص‌ و فواید دنیوی‌ و اخروی‌ نماز را چنین‌ بیان‌ فرمود:
نماز از احكام‌ دین‌ است‌ كه‌ این‌ اسرار را در بر دارد: 1-رضا و خرسندی‌ پروردگار2-راه‌ پیامبران‌ به‌ سوی‌ خدا3-محبوبیت‌ نزد فرشتگان‌ 4-وسیله‌ رهنمایی‌ به‌ حق‌ّ5-سرمایة‌ ایمان‌ 6-روشنایی‌ برای‌ شناخت‌ خدا 7-افزایش‌ روزی‌ 8-آسایش‌ بدن‌9-ناخرسندی‌ و آزار شیطان‌ 10-سلاح‌ برای‌ نبرد با كافران‌11-اجابت‌ دعا و نیایش‌12-پذیرش‌ اعمال‌ عبادی‌ 13-توشة‌ مؤمن‌ از دنیا برای‌ آخرت‌ 14-واسطه‌ میان‌نمازگزار و فرشته‌ مرگ‌ 15-همدم‌ عالم‌ قبر 16-فرش‌ بستر آرامگاه‌ 17-پاسخ‌ بازجویی‌نكیر و منكر 18-تاج‌ افتخار بر سر 19-نورانیت‌ چهره‌ 20-پوشاك‌ بدن‌ 21-مانع‌ میان‌بنده‌ و آتش‌ جهنم‌ 22-پروانه‌ گذر از صراط‌ 23-كلید ورود به‌ بهشت‌ 24-كابین‌ سیه‌چشمان‌ِ بهشتی‌ 25-بهای‌ بهشت‌ موعود 26-وسیلة‌ عروج‌ به‌ مرتبة‌ بالای‌ بهشتی‌.
زیرا نماز مجموعه‌ای‌ از تسبیح‌(سبحان‌َ اللهِ گفتن‌)و تهلیل‌(لا اله‌َ اِلَّا اللهُ گفتن‌)وتمجید و بزرگ‌ داشت‌ و تقدیس‌ و تنزیه‌ خدا از عیب‌ و كاستی‌ است‌، و گفتار حق‌ وفراخوانی‌ بسوی‌ درستی‌ و خوبی‌ها است‌.»
حضرت‌ علی‌(ع) نیز در سخنانی‌ كه‌ پیرامون‌ حكمت‌های‌ احكام‌ فرموده‌اند،برجسته‌ترین‌ فلسفة‌ نماز را كِبر زُدایی‌ می‌داند، و می‌فرماید: «وَالصَّلوة‌َ تَنْزِیْهاً عَن‌ِالْكِبْرِ» خداوند حكیم‌ نماز را برای‌ پاك‌ سازی‌ انسان‌ از بیماری‌ كبر و خود برتر بینی‌ مقرّرفرموده‌ است‌.
حضرت‌ علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا(ع) از جمله‌ نمازگزاران‌ واقعی‌ بود و هر شب‌ همانندجدّش‌ امیر المؤمنین‌ هزار ركعت‌ نافله‌ می‌گزارد. وی‌ در بیان‌ علّت‌ وجوب‌ نماز در اسلام‌می‌فرماید: «اِن‌َّ عِلَّة‌َ الصَّلوة‌ِ أنَّها اِقرارٌ بالرُّبوبیة‌ِ للهِ عزَّوجل‌َّ و حلع‌ُ الاَندادِ و قیام‌ٌ بین‌َ یدی‌ِالجبَّارِ جل‌َّ جلاله‌ُ بالذُّل‌ِّ و الْمسكنة‌ِ و الخُضُوع‌ِ و الاِعتراف‌ِ و الطَّلَب‌ِ لِلاقالَة‌ِ من‌ْ سالف‌ِالذُّنوب‌ِ و وضع‌ِ الوجه‌ِ علی‌ الارض‌ِ كل‌َّ یوم‌ٍ اِعظاماً عزَّجل‌َّ و اَن‌ یَكون‌َ ذاكراً غیرَ ناس‌ٍ و لابطرٍ. ویكون‌َ خاشعاً متذَّلِلاً راغباً طالباً لِلزَّیادة‌ِ فی‌ِ الدّین‌ و الدُّنیا مع‌ ما فیه‌ِ من‌َ الایجاب‌ِ والْمُداوَمَة‌ِ علی‌ ذكرِ اللهِ عزَّوجل‌َّ باللَّیل‌ِ و النَّهارِ لعلَّا ینسی‌َ العبدُ سیِّده‌ُ و مدَبِّره‌ُ و خالِقَه‌ُفیبطِرَ و یَطغی‌ و یكون‌َ فی‌ ذكره‌ِ لِرَبِّه‌ِ و قیامه‌ِ بین‌َ یدیه‌ِ زجراً له‌ُ عن‌ المَعاصی‌ و ما نِعالَه ‌ُعن‌ْ أنواع‌ِ الفَسادِ؛
اما علّت‌ این‌ كه‌ نماز بر مردم‌ واجب‌ شد این‌ است‌ كه‌ نماز گزار به‌ پروردگاری‌خداوند بزرگ‌ و شكست‌ناپذیر اعتراف‌ می‌كند، هر گونه‌ شركی‌ را از ساحت‌ قدس‌ او رها و بدور می‌سازد و در پیشگاه‌ خداوند جبَّار و با شكوه‌ با حالت‌ خواری‌ و بی‌ چارگی‌ و فروتنی‌ واقرار به‌ زبونی‌ خویش‌ می‌ایستد و چشم‌ پوشی‌ از گناهان‌ گذشته‌ خویش‌ را از حضرت‌ حق‌ّمی‌خواهد، و هر روز صورت‌ بر زمین‌ می‌گذارد، ت‌ خدای‌ عزّوجل‌ را تعظیم‌ نماید، و همواره‌به‌ یاد او باشد، و آنی‌ او را فراموش‌ نكند ت‌ سركشی‌ بنماید.
تا این‌ كه‌ حالت‌ دل‌ شكستگی‌ و خود كمی‌ بینی‌ و رغبت‌ به‌ او را از دست‌ نداده‌، وخواستار افزایش‌ دین‌ و دنیای‌ خود باشد. افزون‌ بر اینها نماز پاسخ‌ گویی‌ به‌ خدا و استمرارو ادامه‌ یاد او در تمام‌ شبانه‌ روز است‌ تا مگر بنده‌ سرور و اداره‌ كننده‌ امور، و آفریدگار خود رافراموش‌ نكند، كه‌ نتیجة‌ فراموشی‌ خدا ناسپاسی‌ و گردنكشی‌ است‌ ولی‌ یاد خدا و به‌ نمازایستادن‌ در پیشگاه‌ او بنده‌ را از همه‌ گناهان‌ باز می‌دارد، و از هر گونه‌ فساد و تباهی‌جلوگیری‌ می‌كند.
بدیهی‌ است‌ احادیث‌ یاد شده‌ نمونة‌ گزیده‌ای‌ است‌ از كلمات‌ برگزیدگان‌ خدا وقطره‌ای‌ است‌ از دریا. و تشنگان‌ِ وادی‌ معرفت‌ را به‌ منابع‌ حدیثی‌ از جمله‌ ج‌ 3 وسائل‌الشیعة‌ شیخ‌ حرّ عاملی‌ و ج‌ 82 بحار الانوار علامة‌ مجلسی‌، و دیگر كتب‌ روایی‌ و فقهی‌ارجاع‌ می‌دهیم‌.

عاشورا روز تبلور نماز عاشقانه‌

نماز در اسلام‌ اگر چه‌ یك‌ عبادت‌ فردی‌ و وسیله‌ پیوند معنوی‌ عبد با معبود واقعی‌است‌. كه‌ نه‌ تنها هر مسلمان‌ در هر شرایطی‌ باید در اَدای‌ این‌ وظیفة‌ شرعی‌ تلاش‌ نماید.بلكه‌ باید در اِحیا و اِقامة‌ این‌ فریضة‌ دینی‌ در جامعه‌ اسلامی‌ همّت‌ گمارد.
چنان‌ كه‌ در قرآن‌ كریم‌ بیش‌ از چهل‌ بار از اِقامه‌ نماز و به‌ پاداشتن آن‌ سخن‌ به‌میان‌ آمده‌: (أَقیمُوا الصَّلَوة‌) یازده‌ بار، (أَقامُوا الصَّلوة‌) نُه‌ بار، (أقِم‌ِ الصَّلَوة‌) پنج‌ بار(یُقیمون‌َ الصَّلَوة‌َ) شش‌ بار و... در زیارت‌ نامة‌ امامان‌: به‌ ویژه‌ حضرت‌ سیّد الشُّهداءنیز می‌خوانیم‌: «أَشهدُ اَنَّك‌َ قد أَقَمت‌َ الصَّلوة‌َ...» و یكی‌ از امتیازهای‌ این‌ بزرگان‌ را اقامة‌نماز می‌دانیم‌. حضرت‌ ابی‌ عبد الله الحسین‌(ع) به‌ فرموده‌ امام‌ چهارم‌ نه‌ تنها در تمام‌عمر شبانه‌ روز هزار ركعت‌ نماز خواند بلكه‌ در شب‌ و روز عاشورا یعنی‌ در سخت‌ترین‌شرایط‌، از اقامة‌ نماز آن‌ هم‌ به‌ جماعت‌ كوتاهی‌ نفرمود و حتی‌ حكمت‌ درخواست‌ مهلت‌یك‌ شبه‌ از دشمن‌ زبون‌ را عشق‌ به‌ نماز معرفی‌ و خطاب‌ به‌ برادرش‌ ابوالفضل‌(ع) فرمود:«تَدْفَعْهُم‌ عنَّا العَشِیَّة‌َ لَعَّلنا نُصَلّی‌ لِربِّنا اَللَّیلة‌َ و ندعُوه‌ُ و نستغفره‌ُ فَهُوَ یعلم‌ُ أنّی‌ قد كنت‌ُ أُحِب‌ُّ الصَّلوة‌َ له‌ُ و كثرة‌ُ الدُّعاءِ و الاِستِغفارِ؛
آنها را امشب‌ از جنگ‌ باز دار، باشد كه‌ امشب‌ را در پیشگاه‌ پروردگارمان‌ به‌ نماز ونیایش‌ و طلب‌ آمرزش‌ بایستیم‌، كه‌ خدا می‌داند من‌ همواره‌ نماز، دعا، و استغفار را دوست‌داشته‌ام‌.»
امام‌ (ع) در این‌ عبارات‌ خود را عاشق‌ نماز خوانده‌ و این‌ درسی‌ است‌ كه‌ نماز گزارواقعی‌ نه‌ تنها باید نمازخوان‌ باشد، بلكه‌ همیشه‌ باید دوستدار نماز و مروّج‌ فرهنگ‌ نماز درجامعه‌ انسانی‌ باشد.
سنگ‌های‌ دشمن‌ دون‌ از هر سو امام‌ را احاطه‌ كرده‌ بود و از سوی‌ دیگر تشنگی‌ وداغ‌ عزیزان‌ بر او فشار می‌آورد و گریه‌ و شیون‌ زنان‌ و كودكان‌ دل‌ سوخته‌ حرم‌ پیامبر دلش‌را می‌آزرد. همانند پدرش‌ علی‌ در لیلة‌ُ الحریر و میدان‌ نبرد صفّین‌ در گیراگیر خون‌ و آتش‌جنگ‌ و در شرایط‌ بحرانی‌ و بسیار خطرناك‌ با یاران‌ خود به‌ نماز جماعت‌ ایستاد و با این‌نماز عارفانه‌ و عاشقانه‌ خویش‌ از سرزمین‌ گرم‌ و سوزان‌ نینوا به‌ همگان‌ پیام‌ اقامة‌ نماز دراوّلین‌ وقت‌ آن‌، آن‌ هم‌ به‌ جماعت‌ داد.
حضرت‌ ابی‌ عبد الله در آن‌ روز تاریخی‌ و حماسه‌ ساز، چنان‌ نمازی‌ خواند كه‌ هیچ‌كس‌ پیش‌ از او و بعد از او توفیق‌ انجام‌ چنین‌ عبادت‌ جامع‌ و كاملی‌ را نیافت‌.زیرا امام‌حسین‌(ع) در ظهر عاشورا تمام‌ ابعاد، اسرار، افعال‌، و اقسام‌ یك‌ پرستش‌ مخلصانه‌ و نمازعاشقانه‌ را در زیباترین‌ كامل‌ترین‌ نوع‌ آن‌ در پیش‌ دیدگان‌ دوست‌ و دشمن‌، به‌ نمایش‌گذاشت‌.
نماز خاصّی‌ كه‌ با خون‌ دل‌، وضو گرفت‌ و با تربت‌ پاك‌ كربلا تیمّم‌ نمود و بامداد آن‌روز در عین‌ بی‌ آبی‌-به‌ گزارش‌ علامة‌ مجلسی‌- غسل‌ شهادت‌ كرده‌ بود و همة‌ جلوه‌های‌پرستش‌ اعم‌ّ از عبادت‌ ظاهری‌ و باطنی‌، بدنی‌ و قلبی‌، مادّی‌، معنوی‌، فردی‌ و گروهی‌ درآن‌ نماز تبلور یافته‌ بود.
پس‌ از پایان‌ نماز خوف‌ ویژه‌ اوّلین‌ شهید راه‌ نماز در جبهة‌ كربلا، سعید بن‌ عبد الله حنفی‌ را در آغوش‌ گرفت‌ كه‌ به‌ امام‌ روح‌ نماز می‌گفت‌« اَوْفَیت‌ُ أنت‌َ أَمامی‌ فِی‌ الْجنَّة‌ِ؛ آری‌تو در بهشت‌ پیش‌ روی‌ من‌ هستی‌.»
به‌ تعبیر اهل‌ معنا دو سه‌ ساعت‌ دیگر، برای‌ امام‌ همام‌ نماز دیگری‌ پیش‌ آمد كه‌:تكبیرة‌ُ الاحرام‌، قیام‌، قرائت‌، ركوع‌، سجود، تشهّد و سلام‌ ویژه‌ای‌ داشت‌، تكبیر آن‌ را بافرو افتادن‌ از ذوالجناح‌ سر داد، و قیام‌ را به‌ هنگام‌ هجوم‌ دشمن‌ِ دون‌ به‌ خیام‌ حرم‌، ركوع‌آن‌ زمانی‌ بود كه‌ تیری‌ به‌ قلب‌ مقدّسش‌ اصابت‌ كرد و مجبور شد حضرت‌ قامت‌ خم‌ كند. تاآن‌ را از پشت‌ سر بیرون‌ بیاورد، و آخرین‌ سجدة‌ خونین‌ امام‌، بر پیشانی‌ نبود، بلكه‌ وقتی‌نیزة‌ صالح‌ بن‌ وهب‌ مزنی‌ بر پهلوی‌ آن‌ حضرت‌ اصابت‌ كرد و امام‌ (ع) گونة‌ راست‌ روی‌تربت‌ گرم‌ نهاد و این‌ ذكر از سوز دل‌ بر زبان‌ داشت‌ كه‌: «بسم‌َ اللهِ و بِاللهِ و علی‌ ملَّة‌ِ رسول‌ِاللهِ، اِلهی‌ رِضاً بِقَضائك‌َ تسلیماً لِأَمرك‌َ لا معبودَ سواك‌َ یا غیاث‌َ الْمُستَغثین‌َ» و تشهّدوسلامش‌ با خروج‌ و عروج‌ روح‌ بلند ملكوتیش‌ به‌ شاخسار جنان‌ همراه‌ بود. ولی‌ دیگرخود نتوانست‌ سر از سجده‌ بردارد و تا دشمن‌ سر مقدّس‌ آن‌ حضرت‌ را به‌ اَوج‌ سنان‌ و نیزه‌بالا برد. كه‌ آن‌ حضرت‌ با تلاوت‌ آیات‌ سورة‌ كهف‌ به‌ عنوان‌ تعقیب‌ نماز، دشمن‌ را تهدید وعقوبت‌ فرمود: چه‌ خوب‌ سروده‌ است‌ صغیر اصفهانی‌:
الحق‌ نماز او به‌ درِ بی‌ نیاز كردكز خون‌ وضو گرفت‌ و به‌ مقتل‌ نماز كرد
عشق‌ از شه‌ شهید بیاموز كان‌چه‌ داشت‌از جان‌ و دل‌ به‌ درگة‌ جانان‌ نیاز كرد
ساقی‌ هر آنچه‌ جام‌ بلا دادش‌ به‌ دست‌دست‌ از برای‌ ساغر دیگر دراز كرد
گه‌ در تنور گه‌ به‌ سنان‌ شد سرش‌ عجیب‌در راه‌ عشق‌ طی‌ّ نشیب‌ و فراز كرد
در دل‌«صغیر»را چه‌ شرر بود كاین‌ چنین‌جان‌ها كباب‌ از سخن‌ جان‌ گداز كرد

مشروعیت‌ و كیفیّت‌ نماز خوف‌

چنان‌ كه‌ می‌دانیم‌ نماز ركن‌ دین‌ مبین‌ اسلام‌ و به‌ فرمودة‌ پیامبر اكرم‌ نمازهای‌پنج‌ گانة‌ شبانه‌ روزی‌ نخستین‌ واجب‌ امّت‌ اسلامی‌ و نخستین‌ عملی‌ است‌ كه‌ بالا برده‌می‌شود و اوّلین‌ چیزی‌ است‌ كه‌ در فردای‌ قیامت‌ از انسان‌ سؤال‌ می‌شود كه‌ اگر پذیرفته‌شود بقیة‌ اعمال‌ آدمی‌ پذیرفته‌ می‌شود وگرنه‌ دیگر كارهای‌ دینی‌ مورد قبول‌ درگاه‌ الهی‌قرار نمی‌گیرد.
از نظر فقیهان‌ با توجه‌ به‌ آیات‌ وارده‌ از جمله‌ (فَأَقیمُوا الصَّلوة‌َ اِن‌َّ الصَّلوة‌َ كانت‌علی‌ الْمؤمِنین‌َ كتاباً موقوتاً) پس‌ نماز را به‌ پا دارید زیرا نماز وظیفة‌ ثابت‌ و معینی‌ برای‌مؤمنان‌ است‌. و نیز: (وَأْمُرْ أهلَك‌َ بالصَّلوة‌ِ و اصطَبِر علیهَا) ای‌ پیامبر وابستگان‌ را به‌نماز فرمان‌ ده‌ و بر انجام‌ آن‌ باجدیّت‌ شكیبا باش‌.
وجوب‌ عینی‌ نمازهای‌ یومیّه‌ بر همة‌ مكلّفان‌، جز زنان‌ در دوران‌ عادت‌ ماهیانه‌، درهر شرایط‌ و با هر كیفیت‌ ممكن‌، حتّی‌ با اشارة‌ پلك‌ها و ذكر قلبی‌ تنها، از مسائل‌ اتّفاقی‌ وبلكه‌ ضروری‌ دین‌ شناخته‌ شده‌ است‌.
حتّی‌ در میدان‌ كارزار، و در حال‌ درگیری‌ با دشمن‌ غدّار به‌ عنوان‌ نماز خَوف‌ ومُطارَده‌ باید انجام‌ گیرد. كه‌ مشروعیّت‌ نماز خَوف‌ و جِواز قصر آن‌ در سفر و حضر، در زمان‌غیبت‌ نیز اتّفاقی‌ فقهای‌ اسلامی‌ است‌. جز مالك‌ كه‌ بر این‌ باور است‌. كه‌ در حضر نمازخَوف‌ دو ركعتی‌ و قصر نمی‌شود، و تنها از كیفیّت‌ و هیأت‌ اَدای‌ آن‌ كم‌ می‌شود. نه‌ كمّیّت‌ركعات‌ نماز. مستنددیگر فقهای‌ ما افزون‌ بر نماز خَوف‌ پیامبر در غزوات‌: ذات‌ُ الرِّقاع‌ سه‌میلی‌ مدینه‌ در منطقة‌ نَجد؛ و بطن‌ُ النَّخیل‌ (بین‌ طائف‌ و مكه‌) و عُسفان‌(36 میلی‌ بین‌مكه‌ حُجفه‌). و نماز خَوف‌ امیر مؤمنان‌ در صفّین‌ و لیلة‌ الهَریر، و نماز ظهر عاشورای‌ سیّدالشّهداء و دیگر روایات‌، كه‌ خداوند می‌فرماید: (و اِذا ضَربتُم‌ فی‌ الاَرض‌ِ فلیس‌َ علَیكُم‌جُناح‌ٌ أَن‌ تَقصُروامن‌َ الصَّلوة‌ِاِن‌ْ خِفتُم‌ أَن‌ یفتِنَكُم‌ الّذین‌َ كَفَرُوا، اِن‌َّ الكافِرین‌َ كان‌َ لكُم‌ عَدوّاًمبیناً. و اذَا كنت‌َ فیهم‌ فَأَقمت‌َ لهم‌ُ الصَّلوة‌َ فَلَتَقُم‌ طائفَة‌ٌ منهم‌ معك‌َ وَلْیَأخذوا حذرَهُم‌ وأسلِحَتَهم‌ وَدَّ الَّذین‌َ كفروُا لوتغفلون‌َ عن‌ أسلِحَتكُم‌ و أمتِعَتِكُم‌ فَیَمیلون‌َ علیكم‌ مَیلَة‌ً واحدَة‌ً ولا جُناج‌َ علیكم‌ْ اِن‌ْ كان‌َ بكُم‌ أَذی‌ً من‌ْ مَطرٍ أوْ كنتم‌ْ مرْضی‌ اَن‌ تَضَعوا أسلِحتَكم‌ْ و خُذوُاحِذْركُم‌ اِن‌َّ اللهَ أَعدَّ لِلكافِرین‌َ عذاباً مهیناً. فاِذا قَضَیتُم‌ُ الصَّلوة‌َ فَأذكُروا اللهَ قیاماً و قُعوُداً وعلی‌ جُنُوبِكم‌ْ فَاِذا اطْمَأَنَنْتُم‌ْ فَأَقیمُوا الصَّلوة‌َ اِن‌َّ الصَّلوة‌َ كانت‌ علی‌ المُؤمنین‌َ كتاباً موُقوتاً) كه‌ ترجمة‌ منظوم‌ آیات‌ مزبور از زبان‌ شاعر جوان‌ معاصر نیشابوری‌ كه‌ بسیاررسا و زیباست‌، چنین‌ است‌:
چو راه‌ سفر را گرفتید بازگناهی‌ نباشد شكسته‌ نماز دو ركعت‌ بخوانید جای‌ جهاد به‌ فرمان‌ و دستور پروردگار «نگردید غافل‌ ز كفّار خوارز نیرنگ‌ آن‌ قوم‌ ناسازگار» كه‌ بس‌ آشكار است‌ آن‌ دشمنی‌كه‌ دارند آن‌ كافران‌ دنی‌ پس‌ آن‌ گه‌ كه‌ شخص‌ تو ای‌ مصطفی‌ میان‌ سپاهی‌ به‌ وقت‌ غزا چو خواهی‌ كه‌ برجای‌ آری‌ نمازعبادت‌ كنی‌ خالق‌ بی‌ نیاز
گروهی‌ مسلّح‌ شوندت‌ عَسس‌نگهبان‌ بگردند ازپیش‌ و پس‌ پس‌ آن‌ گه‌ كه‌ سجده‌ به‌ جای‌ آورندنماز و عبادت‌ به‌ پایان‌ برند گروهی‌ كه‌ اوّل‌ نخوانده‌ نمازخود از بهر خواندن‌ بیایند باز بیایند افراد آن‌ با سلاح‌«نماید خِرَد بر تو راه‌ صلاح‌»
بلی‌ كافران‌ می‌كَشند انتظاركه‌ غَفلَت‌ نمایید در كارزار كه‌ ناگه‌ به‌ سوی‌ شما حمله‌ وربگردند با نیزه‌ و با سپر چو بیماری‌ و بارش‌ آسمان‌شما را به‌ رنج‌ افكند، آن‌ زمان‌ گناهی‌ نباشد گشایید اگردر آن‌ چند لحظه‌ سلاح‌ از كمر ولیكن‌ در این‌ حال‌ هم‌ بر حذربمانید از خصم‌ تیره‌ گهر كه‌ از بهر كفّار روز شمارعذابی‌ نهاد است‌. پروردگار كه‌ گردند نابود و خوار و ذلیل‌بر آنها تباهی‌ بگردد گسیل‌ پس‌ از آن‌ كه‌ پایان‌ پذیرد نمازبمانید در حالت‌ احتزار به‌ هر حال‌ كاید به‌ دست‌ شمانمایید تسبیح‌ یكتا خدا به‌ پهلو و بنشسته‌ و ایستابه‌ هر حال‌ گویید ذكر خدا پس‌ از آن‌ گه‌ كه‌ ایمن‌ شدید از عدوچو دانید ناید گزندی‌ از او در این‌ حال‌ خوانید كامل‌ نماز«بگردید مشغول‌ راز ونیاز» كه‌ بر مؤمنان‌ به‌ پروردگاربود واجب‌ این‌ حكم‌ در روزگار.
بنابراین‌ چگونگی‌ اجرای‌ این‌ نماز در میادین‌ نبرد در آغاز به‌ وسیلة‌ قرآن‌ كریم‌ درقالب‌ نَمونه‌، بیان‌ حكم‌ شده‌ است‌ تا برای‌ مسلمانان‌ واضح‌تر و زیباتر از كار درآید و به‌تعبیر منطقی‌ از نوع‌ تعریف‌ به‌ مثال‌ است‌، كه‌ پیامبر را امام‌ جماعت‌ فرض‌ كرده‌، ومأمومین‌ را به‌ دو گروه‌ دسته‌ بندی‌ كرده‌ است‌. كه‌ امام‌ صادق‌(ع) در توضیح‌ آن‌ چنین‌فرمود: رسول‌ خدا در جنگ‌ ذات‌ الرِّقَاع‌ با اصحاب‌ خود به‌ نماز ایستاد.
به‌ این‌ صورت‌ كه‌ یاران‌ را دو قسمت‌ كرد: یك‌ دسته‌ را رویاروی‌ دشمن‌ قرار داد، و بادسته‌ دیگر نماز خواند. آن‌ حضرت‌ تكبیر فرمود آنان‌ نیز گفتند، آن‌ جناب‌ حمد و سوره‌خواند و آنان‌ ساكت‌ بودند، او ركوع‌ نمود آنان‌ نیز ركوع‌ كردند، او سجده‌ به‌جاآورد آنان‌ نیزسجده‌ كردند.
سپس‌ پیامبر خدا برای‌ ركعت‌ دوّم‌ به‌ پا خواست‌، و دیگر چیزی‌ از حمد و سورة‌ركعت‌ دوّم‌ نخواند تا نمازگزاران‌ به‌ صورت‌ فرادا ركعت‌ دوم‌ خود را به‌ پایان‌ بردند، و به‌یكدیگر سلام‌ دادند، و جای‌ خود را با گروه‌ محافظان‌ عوض‌ كردند، و در برابر دشمن‌ایستادند.
دستة‌ دوم‌ كه‌ تاكنون‌ در برابر دشمنان‌ ایستاده‌ بودند، با پیامبر(صلی الله علیه واله) اقامت‌ نمازجماعت‌ بستند. آن‌ جناب‌ تكبیر گفت‌ آنان‌ نیز گفتند و در حال‌ قَرائت‌ پیامبر سكوت‌كردند. تا آن‌ حضرت‌ به‌ ركوع‌ رفت‌ آنان‌ نیز به‌ ركوع‌ رفتند آن‌ حضرت‌ سجده‌ نمود آنان‌ نیزبه‌ سجده‌ رفتند. آن‌ گاه‌ پیامبر خدا نشست‌ و تشهّد خواند و سلام‌ داد آنان‌ برخاستند و یك‌ركعت‌ باقی‌ مانده‌ خود را فرادا به‌ پایان‌ بردند، و در آخر به‌ یكدیگر سلام‌ دادند؛ و این‌ همان‌نماز خَوفی‌ است‌ كه‌ خداوند به‌ پیامبرش‌ دستور داده‌ است‌.
نماز شدّت‌ خوف‌ یا مُطارَدَه‌ كه‌ شامل‌ نگرانی‌ از سَیل‌ و دَرنده‌ و غیره‌ بر جان‌مسلمانان‌ به‌ حكم‌ آیة‌ شریفه‌: (حافظوُاعلی‌ الصَّلَواة‌ِ و الصَّلوة‌ِ الْوسطی‌َ و قُومُوا للهِ قانِتین‌َ. فَاِن‌ خِفْتُم‌ فَرِجالاً اَوْ رُكبَاناً فَاذا أَمِنْتُم‌ فَاذْكُروا اللهَ كَما علَّمَكُم‌ُ ما لم‌ تَكونواتَعلَمون‌َ).
در انجام‌ نماز به‌ خصوص‌ نماز میانی‌-ظهر یا صبح‌-كوشا باشید، و از روی‌ خضوع ‌و فرمان‌ برداری‌ برای‌ خدا به‌ پا خیزید، و اگر به‌ خاطر خطر نگران‌ شدید نماز را در حال‌سواره‌ یاپیاده‌ به‌ جا آرید. امّا هنگامی‌ كه‌ امنیّت‌ خود را باز یافتند. پس‌ خدا را یاد كنید(نمازرا به‌ صورت‌ معمولی‌ بخوانید) همان‌ گونه‌ كه‌ خداوند چیزهایی‌ را كه‌ می‌دانستید به‌ شماآموزش‌ داد.
بر اساس‌ قاعدة‌ فقهی‌: «اَلْمَیْسورُ لا یَسقُط‌ُ بالْمَعسُورِ» با حدّاقل‌ اَذكار و به‌ هرصورت‌ كه‌ مقدور باشد، انجام‌ می‌گیرد. نماز خَوف‌ باتوجّه‌ به‌ آیات‌ یاد شده‌ به‌ دو نوع‌: خَوف‌و شدّت‌ خوف‌ یامُطارَدَه‌ دسته‌ بندی‌ می‌شود، كه‌ معروف‌ترین‌ نماز خَوف‌ نوع‌ نخست‌ همان‌خَوف‌ ذات‌ِ الرّقاع‌ است‌، كه‌ برای‌ نخستین‌ بار توسط‌ شخص‌ نبی‌ّ اكرم‌(صلی الله علیه واله)، اِجرا شد، وكیفیت‌ آن‌ مورد پذیرش‌ همة‌ فقیهان‌ مذاهب‌ برجستة‌ اسلامی‌، جز حَنَفیان‌ است‌.
پیدا است‌، كه‌ منظور از بودن‌ پیامبر(صلی الله علیه واله) در میان‌ مسلمانان‌ برای‌ اِقامه‌ نمازجَماعت‌ در صورت‌ وجود خوف‌ از عَدُو این‌ نیست‌ كه‌ انجام‌ نماز خَوف‌ مشروط‌ به‌ حضورشخص‌ پیغمبراست‌.بلكه‌ مقصود حُضور امام‌ و پیشوایی‌ برای‌ اقامه‌ نماز جماعت‌ در میان‌سربازان‌ و مجاهدان‌ اسلام‌ است‌. از این‌ رو حضرت‌ علی‌ و امام‌ حسین‌ در صِفّین‌ و كربلاوحتّی‌ حُذیفة‌ بن‌ یَمان‌ در فتح‌ طبرستان‌ در بحبوحة‌ نبرد پس‌ از درگذشت‌ پیامبر نمازخوف‌ به‌ جای‌ آوردند و ادعای‌ منسوخ‌ شدن‌ این‌ حكم‌ كه‌ از سوی‌ قاضی‌ اَبو یوسف‌ مطرح‌شده‌، بی‌ اساس‌ خواهد بود. و تأكید آیة‌ تشریع‌ نماز خَوف‌ بر اِقامه‌ آن‌ به‌ جَماعت‌ به‌ اِمامت‌آن‌ حضرت‌ حتّی‌ در میدان‌ جنگ‌ با كفّار افزون‌ برمشروعیت‌ آن‌ بیان‌گر اهمیّت‌ اصل‌ نمازآن‌ هم‌ به‌ جماعت‌، و در اوّل‌ وقت‌ می‌باشد. مطمئناً چنین‌ نمازی‌ در تأمین‌ آرامش‌ روان‌رزمندگان‌ و بالا بردن‌ روحیة‌ آنان‌ در نبرد با دشمنان‌ و هم‌دلی‌ و هماهنگی‌ مسلمانان‌،تأثیر به‌ سزائی‌ داشته‌، و خواهد داشت‌. كه‌ شرایط‌ اجرایی‌ آن‌ از این‌ قرار است‌:
1- مدافعان‌ مسلمان‌ در میدان‌ نبرد دست‌ كم‌ قابل‌ تفریق‌ به‌ دو دسته‌ پاسدار ونمازگزار باشند.
2- دشمن‌ قوی‌ و نگرانی‌ منطقی‌ از هجوم‌ دشمن‌ به‌ رزمندگان‌ در حال‌ نماز باشد.
3- نماز به‌ جماعت‌ و رو به‌ قبله‌ باشد، و دشمن‌ در جهت‌ قبله‌ مستقرّ نباشد.
4- حفظ‌ آمادگی‌ دفاعی‌ در حین‌ نماز با همراه‌ داشتن‌ اسلحه‌ اگر چه‌ خون‌ آلوده‌باشد.
چرا كه‌ نماز خَوف‌ از عدو، آتش‌ بس‌ موقّت‌ یك‌ جانبه‌ از سوی‌ فرمانده‌ مجاهدان‌مسلمان‌ به‌ دشمنان‌ اسلام‌ است‌. در میدان‌ نبرد اگر مدافعان‌ اندك‌ و یا دشمن‌ نزدیك‌ و یادر حال‌ زَد و خورد و درگیری‌، خَوف‌ شدید، باشد نماز مُطارَدَه‌ خوانده‌ می‌شود. چنان‌ كه‌ امیرالمؤمنین‌ در لیلة‌ الهریر نمازش‌ در اذكار تسبیح‌ و تحمید و تكبیر و تهلیل‌ خلاصه‌ شده‌بود.

چگونگی‌ نماز خوف‌ ظهر عاشورا

به‌ گزارشی‌ امام‌ حسین‌(ع) روز دوم‌ محرّم‌ الحرام‌ وارد سرزمین‌ كربلا شد، و عصرروز عاشورا به‌ شهادت‌ رسید. بنابراین‌ مدّت‌ اقامت‌ حضرت‌ ابی‌ عبد الله ویاران‌ وهمراهانش‌ در كربلا هشت‌ روز بیش‌تر نبود، و مسافری‌ كه‌ كم‌تر از ده‌ روز در جایی‌ بماندالبته‌ در صورتی‌ كه‌ مرددّ نباشد وسفر او شرعی‌ باشد نمازش‌ كوتاه‌ و دو ركعتی‌ می‌شود.
بنابراین‌ هر چند نماز خوف‌ هم‌ به‌ فتوای‌ اكثریّت‌ قریب‌ به‌ اتّفاق‌ فقیهان‌، حتّی‌ درحضَر هم‌ قصر و دو ركعتی‌ می‌شود اما در آن‌ بیابان‌ امام‌ هم‌ مسافر بود و هم‌ در حال‌ خَوف‌به‌ سر می‌برد و نوع‌ نماز آن‌ حضرت‌ نماز خَوف‌ ذات‌ الرّقاع‌ بود كه‌ به‌ جماعت‌ برگزار شد. بااین‌ تفاوت‌ كه‌ در این‌ غزوه‌ پیامبر با كفّار در حال‌ نبرد بود، و امام‌ حسین‌(ع) در بیابان‌ كربلابا ب"اغیان‌ و شورش‌ گران‌ در حال‌ جنگیدن‌ بود. و این‌ عمل‌ امام‌(ع) مشروعیّت‌ اقامه‌ نمازخوف‌ در مقابله‌ با آشوب‌ گران‌ را اثبات‌ می‌نماید. اگر چه‌ جواز قصر برای‌ مسلمانان‌ باغی‌مورد تردید است‌.
چنان‌ كه‌ صاحب‌ جواهر می‌نوییسد:
«و الاحتیاط‌ لا ینبغی‌ تركه‌ فی‌ ذالك‌ كلّه‌ حتّی‌ فی‌ الخوف‌ من‌ العدو اذا لم‌ یكن‌مُخالفا فی‌ الدین‌ و ان‌ كان‌ باغیا بالخروج‌ علی‌ غیر امام‌ العصر للشك‌ّ فی‌ شمول‌ الادلة‌اما لو كان‌ علیه‌(ع) فلا ریب‌ فی‌ تقصیر العدد حینئذ كما یدل‌ علیه‌ فعل‌ امیر المؤمنین‌ فی‌حرب‌ صفّین‌ و الحسین‌ فی‌ كربلا كالشك‌ّ فی‌ تناول‌ الادلة‌ المشروعیّة‌ صلاة‌ الخوف ‌بالنسبة‌ الی‌ الباغی‌ نفسه‌...»
صاحب‌ جواهر كاستن‌ از كیفیّت‌ نماز و بسنده‌ كردن‌ به‌ اشاره‌ به‌ جای‌ قرائت‌ و اَذكارركوع‌ و سجود در نماز خوف‌ را بر خلاف‌ اصل‌ احتیاط‌ می‌داند، و نمازگزار حتّی‌ المقدور بایداز عدد ركعات‌ و كمیّت‌ نماز بكاهد. نه‌ كیفیّت‌ آن‌.
چنان‌ كه‌ فقیه‌ نامی‌ ابن‌ نَما می‌نویسد:
«حضرت‌ صلاة‌ الظهره‌ فأمر (ع) لزهیر بن‌ القین‌ و سعید بن‌ عبد الله الحنفی‌ ان‌یتقدّ ما أمامه‌ بنصف‌ من‌ تخلف‌ معه‌ و صلّی‌ بهم‌ صلاة‌ الخوف‌ بعد أن‌ طلب‌ منهم‌ الفتورعن‌ القتال‌ لادا الفرض‌ قال‌ ابن‌ حصین‌ اِنَّها لا تقبل‌ منك‌ و أنت‌َ شارب‌ الخمر!و قیل‌ صلّی‌الحسین‌ و اصحابه‌ فرادی‌ بالایماء»
در حالی‌ كه‌ امام‌(ع) به‌ همراه‌ یاران‌ به‌ نماز ایستاده‌ بود یزیدیان‌ سنگ‌ دل‌ نه‌ تنهابه‌ نمازگزار و نماز احترام‌ نگذاشتند دهان‌ به‌ زخم‌ زبان‌ گشودند و با سوء استفاده‌ از این‌فرصت‌ به‌ سوی‌ این‌ نماز گزاران‌ عاشق‌ و مدافعان‌ اسلامی‌ تیر اندازی‌ كردند، و قلب‌نمازگزاری‌ چون‌ سعید بن‌ عبد الله را نشانه‌ رفتند، و او را به‌ شهادت‌ رساندند، و كوفیان‌ غدّاربا این‌ كار خود به‌ بی‌ اعتنایی‌ خود به‌ نماز و شعائر مقدّس‌ دین‌، به‌ خاطر دنیا و منافق‌ بودن‌خویش‌ اثبات‌ كردند.
طبری‌ و دیگران‌ نوشته‌اند: در گرما گرم‌ نبرد عاشورا در عرصة‌ كربلا. یكی‌ از تابعان‌و شجاعان‌ شیعه‌ و یاران‌ علی‌ (ع) و یاوران‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌ در كوفه‌، به‌ نام‌ عمرو بن‌عبدالله معروف‌ به‌ ابوثمامة‌ صائدی‌ دریافت‌ كه‌ ظهر است‌ و خطاب‌ به‌ سید الشهدا عرض‌كرد. «یا أبی‌ عبد الله نفسی‌ لك‌ الْفدأ انی‌ اری‌ هولاء قد اقتربوا منك‌ لا و الله لا تقتل‌ حتی‌أقتل‌ُ دونك‌ ان‌ شاء الله و احب‌ّ ان‌ ألقی‌ ربّی‌ لقد صلیّت‌ هذه‌ الصلاة‌ التی‌ دنا وقتها. فرفع‌الحسین‌ رأسها ثم‌ قال‌: ذكَّرت‌َ الصَّلاة‌ جَعَلَك‌َ اللهُ من‌َ الْمُصلّین‌َ الذّاكرین‌. نَعَم‌ هذا وقتها؛ای‌ ابا عبدالله: جانم‌ به‌ فدایت‌ كه‌ این‌ گروه‌ قصد جان‌ تو كرده‌اند نه‌ به‌ خدا كشته‌نمی‌شوی‌ مگر به‌ خواست‌ خدا من‌ در راه‌ تو كشته‌ شوم‌. و دوست‌ دارم‌ در حالی‌ پروردگارم‌ راملاقات‌ نمایم‌ كه‌ این‌ نماز را كه‌ وقتش‌ فرا رسیده‌ به‌ جای‌ آرم‌. امام‌(ع) نگاهی‌ به‌ آسمان‌نمود و فرمود: آری‌ اكنون‌ اوّل‌ وقت‌ نماز است‌، و دوباره‌ او را دعا فرمود كه‌: نماز را یاد كردی‌خدا ترا از نمازگزاران‌ ذاكر قرار دهد.
امام‌ نگاهی‌ به‌ آسمان‌ كرد و فرمود: آری‌ اكنون‌ اول‌ وقت‌ نماز است‌ و در حق‌ او دعاكرد: به‌ یاد نماز هستی‌ خداوند ترا از نمازگزاران‌ اوّل‌ وقت‌ قرار دهد.»

یادآوری‌

این‌ نكته‌ نیز ضروری‌ است‌ كه‌ هرگز این‌ گونه‌ نبود كه‌ یك‌ مجاهد والا مقام‌ به‌ فكرنماز ظهر بود.ولی‌ امام‌ معصوم‌ در اندیشه‌ نماز اول‌ وقت‌ به‌ جماعت‌ نباشد، بلكه‌ امام‌(ع) به‌طور قطع‌ و مسلّم‌ آماده‌ انجام‌ این‌ فریضه‌ دینی‌ بود، لذا فرمود: ذَكَرت‌َ الصَّلاة‌َ و نفرمودذَكَرتَنی‌، و از این‌ جمله‌ منظور امام‌(ع) تشویق‌ ابو ثمانه‌، و دیگر نمازگزاران‌ و رزمندگان‌ به‌نماز، و به‌ یاد خدا بودن‌ در هر حال‌ است‌ و این‌ درسی‌ بود كه‌ امام‌(ع) از پیامبر و امیرمؤمنان‌ در میادین‌ نبرد اسلام‌ آموخته‌ بود.
چنان‌ كه‌ در جنگ‌ صفیّن‌ عبد الله ابن‌ عباس‌، امام‌ علی‌(ع) را نگران‌ آسمان‌ و درحال‌ انتظار در بحبوحة‌ نبرد دید و با شگفتی‌ پرسید: چرا به‌ آسمان‌ نگاه‌ می‌كنی‌؟حضرت‌فرمود: مراقب‌ اول‌ وقت‌ نمازم‌. ابن‌ عباس‌ گفت‌: اكنون‌ مصلحت‌ ما نیست‌، دست‌ از جنگ‌بكشیم‌. حضرت‌ در پاسخ‌ فرمود؛ چنین‌ نیست‌؛ «اِنَّما قاتَلناهم‌ علی‌ الصَّلاة‌؛ جز این‌نیست‌ كه‌ ما بخاطر نماز با آنان‌ می‌جنگیم‌.»
این‌ موضع‌گیری‌ برای‌ همة‌ پیروان‌ علی‌(ع) و حسین‌(ع) درسی‌ است‌ كه‌ بخاطربسپارید كه‌ نماز باید همة‌ امور را تحت‌ الشّعاع‌ قرار دهد و به‌ تعبیر روایات‌ و شهید رجایی‌:به‌ كار بگویید وقت‌ نماز است‌.
به‌ گزارش‌ مقرّم‌ در مقتل‌ الحسین‌(ع)، امام‌ پس‌ از ادای‌ نماز ظهر عاشورا به‌جماعت‌ در سخنان‌ كوتاهی‌ به‌ یارانش‌ فرمود: «یا كرام‌ُ هذه‌ِ الجنَّة‌ُ فُتِحَت‌ أبوابُها واتّصَلَت ‌أنهارُها و أیْنَعَت‌ ثمارُها و هذا رسول‌ُ اللهِو الشّهداءُ الَّذین‌َ قُتِلوا فی‌ سبیل‌ اللهِ یَتَوَقَّعون‌َقُدومَكُم‌ و یَتَباشَرون‌َ بِكُم‌ فَهامُوا عن‌ دین‌ِ اللهِ و دین‌ِ نبیِّه‌ِ و ذَبَّوا عن‌ حرم‌ِ الرَّسول‌ِ؛ ای‌بزرگ‌ نشان‌، این‌ بهشت‌ است‌ كه‌ برای‌ شما درهایش‌ باز و رودهایش‌ به‌ هم‌ پیوسته‌ و میوه‌هایش‌ رسیده‌ و این‌ پیامبر خدا و شهیدان‌ راه‌ خدا هستند كه‌ در انتظار ورود شما به‌ سرمی‌برند.پس‌ بر عهده‌ شماست‌ كه‌ از دین‌ خداو پیامبرانش‌ حمایت‌ و از حرم‌ پیامبر دفاع‌نمایید.»

سخن‌ آخر با عاشوراییان‌

بسیاری‌ از قدرت‌مندان‌ تاریخ‌ بشر بر پایة‌ حس‌ّ خلود و عشق‌ به‌ ماندن‌ همیشگی‌مایل‌ بودند كه‌ پس‌ از مرگشان‌ نام‌ و یادشان‌ زنده‌ بماند و چه‌ بسا كه‌ بناهای‌ یادبودی‌ پیش‌از مرگ‌ برای‌ خود ساخته‌اند، و یا كتیبه‌های‌ سنگی‌ یا فلزّی‌ از خود به‌ یادگار گذاشته‌اند ولی‌هرگز این‌ نوشته‌ها در دل‌ها و سینه‌ها جا نگرفت‌.
اما آرمان‌های‌ مردان‌ الهی‌ و پیام‌های‌ منادیان‌ دین‌ و حقیقت‌ با این‌ كه‌ روی‌صفحة‌ لرزان‌ هوا منعكس‌ شده‌ بود، همواره‌ در دل‌ها و سینه‌های‌ انسان‌ها نقش‌ بسته‌ وخطوط‌ نورانی‌ آن‌ زندگی‌ نسل‌ها را در گسترة‌ تاریخ‌ انسانیّت‌ روشن‌ نگه‌ داشته‌ است‌.
پیام‌های‌ نهضت‌ حسینی‌ كه‌ همواره‌ با دود آه‌ این‌ سالار شهیدان‌، به‌ امواج‌ هوای‌گرم‌ كربلا سپرده‌ شده‌ بود، و با خون‌ پاك‌ امام‌(ع) و یاران‌ وفادار او بر زمین‌ نقش‌ بسته‌بود.چون‌ از سر اخلاص‌ و عشق‌ به‌ خدا بود رنگ‌ جاودانگی‌ گرفت‌.
بی‌ تردید نهضت‌ الهی‌ حسینی‌ همانند دانشگاهی‌ پویا آموزه‌ها و پیام‌های‌ فراوان‌و مهمّی‌ دارد كه‌ در جای‌ خود باید بیش‌ از پیش‌ مورد بررسی‌ و بهره‌ برداری‌ قرار گیرد ونماز ظهر عاشورا كه‌ بخش‌ كوچكی‌ از آن‌ قیام‌ الهی‌ است‌، برای‌ بشریت‌ به‌ ویژه‌عاشوراییان‌ و عاشقان‌ ابی‌ عبد الله پیام‌ هایی‌ داد كه‌ مهم‌ترین‌ آنها از این‌ قرار است‌:
1-اهمیّت‌ نماز و عبودیت‌ و بندگی‌ خدا در زندگی‌ انسان‌.
2-فضیلت‌ محافظت‌ بر نماز در اول‌ وقت‌ آن‌.
3-ضرورت‌ ترویج‌ نماز، با جماعت‌ مسلمانان‌.
4-مواظبت‌ بر دفاع‌ از نمازگزاران‌ حتی‌ در میدان‌ نبرد.
5-جدیّت‌ در احترام‌ به‌ مقدسات‌ دین‌ و احیای‌ اذان‌.
6-استعانت‌ و كمك‌ خواستن‌ از خدا در پیكار با ستمگران‌.
7-تبعیّت‌ از مكتب‌ جهاد و شهادت‌ در حفظ‌ آرمان‌ حسینیان‌، زیرا اگر ما شیعیان‌در پی‌ آن‌ نباشیم‌ كه‌ بخش‌ مربوط‌ به‌ خود را از آن‌ حماسة‌ جاویدان‌، چون‌ تابلویی‌ آموزنده‌در زندگی‌ شرافت‌ مندانه‌، استفاده‌ نماییم‌ باید بر شیعه‌ بودن‌ خویش‌ تردید نماییم‌.
آری‌ ما همواره‌ باید تلاش‌ نمائیم‌ كه‌ در پایداری‌ در صراط‌ مستقیم‌ حق‌ جوئی‌ وحق‌ گرائی‌ و احترام‌ به‌ مقدسات‌ اصیل‌ مذهب‌، پایبندی‌ به‌ شعائر دین‌، امر به‌ معروف‌ ونهی‌ از منكر، مبارزه‌ با خرافات‌، جلوگیری‌ از توهین‌، تضعیف‌ اسلام‌ ناب‌ محمدی‌(صلی الله علیه واله)،اصلاح‌ برخی‌ آداب‌ و رسوم‌ عزاداری‌ كه‌ آفات‌ آن‌ به‌ شمار می‌آید، پیش‌ گام‌ باشیم‌ وگرنه‌ناخواسته‌ همسو با دشمنان‌ به‌ نهضت‌ كربلا و بانیان‌ ارجمند آن‌ خیانت‌ كرده‌ایم‌.
چه‌ این‌ كه‌ اگر حسین‌(ع) و یارانش‌ با مهلت‌ گرفتن‌ از دشمن‌، شب‌ را تا صبح‌ به‌نماز و دعا و تلاوت‌ قرآن‌ و استغفار پشت‌ سر گذاشته‌ و شب‌ عاشورا را محفل‌ انس‌ با خدا وتقویت‌ معنویت‌ قرار داده‌اند. روا نیست‌، به‌ بهانه‌ عزاداری‌ با نواختن‌ شیپور، نی‌، فلود واجرای‌ آهنگ‌های‌ مبتذل‌ و موسیقی‌ غنایی‌ و برهنه‌ كردن‌ بدن‌ در جلو چشم‌ نامحرمان‌و...مجالس‌ عزا را به‌ محفل‌ شادی‌ و گناه‌ و معصیت‌ الهی‌ تبدیل‌ كنیم‌.
اگر امام‌ حسین‌(ع) برای‌ مبارزه‌ با بدعت‌ و نجات‌ اسلام‌ خون‌ داد، حسینیان‌ نیز باحفظ‌ شعائر مذهبی‌ و مراسم‌ عزاداری‌ سنّتی‌، و پرهیز از هر نوع‌ كارهای‌ من‌ درآوردی‌-نظیر شبیه‌ سازی‌های‌ غیر واقعی‌، چهار دست‌ و پا راه‌ رفتن‌ و صورت‌ را بر زمین‌كشیدن‌، و خون‌ آلوده‌ كردن‌، و قمه‌ زدن‌ در ملاعام‌ - كه‌ در دنیای‌ امروز موجب‌ وهن‌ مذهب‌ وبدبینی‌ به‌ مقدّسات‌ دینی‌، و ضرر غیر قابل‌ جبران‌ می‌گردد- باید در تقویت‌ دین‌ و ترویج‌فرهنگ‌ عاشورایی‌ كه‌ همان‌ مبارزه‌ با ستم‌ و فساد و تباهی‌ است‌، همواره‌ كوشش‌ نمایند.
در شرایط‌ كنونی‌ به‌ جای‌ قمه‌ زنی‌ علنی‌، به‌ یاد شهدای‌ كربلا برای‌ درمان‌ بیماران‌و پاداش‌ اخروی‌ خون‌ خود را به‌ مراكز انتقال‌ خون‌ اهداء نمایند. چرا كه‌ در موقعیّت‌ كنونی‌بسیاری‌ از فقیهان‌ نامی‌ نظیر آیة‌ الله شیخ‌ محمد حسین‌ كاشف‌ الغطاء در «الفردوس‌الاعلی‌» علامه‌ سید محسن‌ امین‌ عاملی‌ در «اعیان‌ الشیعه‌» و نیز امام‌ خمینی‌ و دیگران‌در وضع‌ كنونی‌ جهان‌ به‌ فتوا اجتناب‌ از قمه‌ زنی‌ و ممنوعیت‌ آن‌ داده‌اند.
مقام‌ معظم‌ رهبری‌ مدظله‌ العالی‌ نیز در دیدار با روحانیون‌، در آستانة‌ ایام‌ عاشورای‌سال‌ 1373 نیز باتوجه‌ به‌ شرایط‌ زمانی‌ فرمود: «این‌ جانب‌ از كسی‌ كه‌ تظاهر به‌ قَمه‌ زنی‌كند قلباً راضی‌ نیستم‌» و نیز در جای‌ دیگر می‌فرماید: «من‌ در دو سه‌ سال‌ قبل‌ از این‌راجع‌ به‌ قمه‌ زنی‌ مطلبی‌ را گفتم‌ و مردم‌ عزیز ما آن‌ مطلب‌ را با همة‌ وجود پذیرفتند، وعمل‌ كردند.
اخیراً شخصی‌ مطلبی‌ را به‌ من‌ گفت‌ كه‌ خیلی‌ برایم‌ جالب‌ و عجیب‌ بود، برای‌ شماهم‌ نقل‌ می‌كنم‌: كسی‌ كه‌ با مسایل‌ كشور شوروی‌ سابق‌، و این‌ بخشی‌ كه‌ شیعه‌ نشین‌است‌-آذربایجان‌-آشنا بود می‌گفت‌: آن‌ وقتی‌ كه‌ كمونیست‌ها بر منطقه‌ آذربایجان‌شوروی‌ سابق‌ مسلط‌ شدند همه‌ آثار اسلامی‌ را از آنجا محو كردند مثلاً مساجد را به‌ انبارتبدیل‌ كردند. سالن‌های‌ دینی‌ و مذهبی‌ و حسینیه‌ها را به‌ چیزهایی‌ دیگر تبدیل‌ كردند وهیچ‌ نشانه‌ای‌ از اسلام‌ و دین‌ و تشیّع‌ باقی‌ نگذاشتند. فقط‌ یك‌ چیز را اجازه‌ دادند و آن‌قمه‌ زدن‌ بود.
دستور العمل‌ رؤسای‌ كمونیستی‌ به‌ زیر دستان‌ خودشان‌ این‌ بود، كه‌ مسلمانان‌ حق‌ندارند نماز بخوانند، نماز جماعت‌ برگزار كنند. اما اجازه‌ دارند قمه‌ بزنند. چرا؟! چون‌ خودقمه‌ زدن‌ برای‌ آنها یك‌ وسیله‌ تبلیغ‌ بر ضدّ دین‌ و بر ضدّ تشیّع‌ بود. بنابراین‌ گاهی‌ دشمن‌از بعضی‌ چیزها این‌ گونه‌ علیه‌ دین‌ استفاده‌ می‌كند. هرجا خرافات‌ به‌ میان‌ بیاید دین‌خالص‌ بدنام‌ خواهد شد.»
به‌ تعبیر شاعر خوش‌ ذوق‌ معاصر حجة‌ الاسلام‌ محدثی‌:
كی‌ گفت‌ حسین‌ تو بر سر خویش‌ بزن‌؟!با تیغ‌ به‌ فرق‌ خویشتن‌ نیش‌ بزن‌!
تیغی‌ كه‌ زنی‌ بر سر خود ای‌ غافل‌بر فرق‌ ستمگران‌ بد كیش‌ بزن‌
چنان‌ كه‌ گذشت‌، روح‌ اساسی‌ نهضت‌ حسینی‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منكر بود.بنابراین‌ محبّان‌ حسینی‌ باید از نَوح‌ به‌ باطل‌ و مدّاحی‌ و مرثیه‌ خوانی‌ افراد بی‌سواد كه‌داستان‌های‌ بی‌ اساس‌ و خرافات‌ پوچ‌ و اشعار غلوآمیز، و محتوای‌ زبان‌ حال‌ بی‌ مدرك‌، واخبار جعلی‌، كه‌ موجب‌ وَهن‌ معصومین‌ و استهزاء مسلمین‌ و تضعیف‌ دین‌ می‌گردد. به‌شدت‌ پرهیز، و جلوگیری‌ نمایند، و نگذارند، كه‌ مراسم‌ مذهبی‌ حركت‌ آفرین‌ عاشورا واربعین‌ حسینی‌ و دیگر امامان‌ با خرافات‌ آمیخته‌ گردد و مسئولیت‌ شرعی‌ نخبگان‌ وعلمای‌ دین‌ و مسئولان‌ هیئت‌های‌ مذهبی‌ قهراً در این‌ زمینه‌ سنگین‌تر خواهد بود.
سرانجام‌ اگر سیّد الشّهدا(ع) در گرماگرم‌ ظهر عاشورا در اوج‌ تابش‌ سوزان‌ خورشیدپاییزی‌، و تشنگی‌ و در میان‌ صفیر تیر باران‌ دشمن‌ به‌ نماز جماعت‌ ایستاد. برای‌ آن‌ بود،كه‌ به‌ همگان‌ اعم‌ّ از زن‌ و مرد و پیر و جوان‌ مسلمان‌ تفهیم‌ نماید كه‌ به‌ نماز اوّل‌ وقت‌ آن‌هم‌ به‌ جماعت‌ اهمیّت‌ دهند!و احیای‌ این‌ فریضه‌ مهم‌ را مهم‌تر از سینه‌ زنی‌، زنجیر زنی‌،علم‌ كشی‌ و نوحه‌ خوانی‌ بدانند، و در ظهر عاشورا در میادینی‌ كه‌ سدّ معبر پیش‌ نیاید.به‌اقامه‌ نماز با جماعت‌ همّت‌ گمارند و نوجوانان‌ و جوانان‌ و مؤمنین‌ بدانند كه‌ عزاداری‌ از بی‌نماز مقبول‌ درگاه‌ الهی‌ نخواهد بود.
اگر بخواهیم‌ مورد عنایت‌ و توجه‌ حضرت‌ ابی‌ عبد الله الحسین‌(ع) قرار بگیریم‌،باید نماز را سر لوحه‌ زندگی‌ خویش‌ قرار دهیم‌. تا از پویندگان‌ خط‌ّ سید الشهدا و راه‌ و روش‌اولیای‌ خدا باشیم‌.
چنان‌ كه‌ امام‌ خمینی‌1 در جمع‌ دانشجویان‌ و اساتید دانشكده‌ الهیات‌ و معارف‌اسلامی‌ در تاریخ‌ 14/3/59 فرمودند: «نماز پشتوانه‌ ملت‌ است‌. سید الشهدا در همان‌ظهر عاشورا كه‌ جنگی‌ بزرگ‌ بود و همه‌ در معرض‌ خطر بودند، وقتی‌ یكی‌ از اصحاب‌ گفت‌:كه‌ ظهر شده‌ است‌. فرمود: یاد من‌ آوردید نماز را و خدا تو را از نمازگزاران‌ حساب‌ كند. وایستاد در همان‌ جا نماز خواند: نگفت‌ كه‌ ما می‌خواهیم‌ جنگ‌ بكنیم‌، خیر، جنگ‌ را برای‌نماز كردند.»
از این‌ رو به‌ جرأت‌ می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ كه‌ شهادت‌ یاران‌ و امام‌ و اسارت‌ خاندان‌پیامبر، حیات‌ اسلام‌ و قرآن‌ جاودان‌ را برای‌ انسان‌ به‌ ارمغان‌ آورد و به‌ تعبیر شباب‌ شاعرژرف‌ اندیش‌:
گر آن‌ تشنه‌ لب‌، كشته‌ عطشان‌ نمی‌شد قوی‌ هرگز اركان‌ ایمان‌ نمی‌شد
به‌ دین‌ خدا می‌شدی‌ تنگ‌، میدان‌اگر شاه‌ دین‌ سوی‌ میدان‌ نمی‌شد
ز راه‌ خدا باز ماندی‌، همه‌ كس‌به‌ راه‌ خدا او، چو قربان‌ نمی‌شد
به‌ مرگ‌ دیانت‌ شدی‌ كفر، خندان‌به‌ قتلش‌، اگر دیده‌ گریان‌ نمی‌شد
جهانیش‌ مهمان‌ احساس‌ نبودی‌به‌ خولی‌ سرش‌، تاكه‌ مهمان‌ نمی‌شد
سرش‌ گر نمی‌خواند، آیات‌ قرآن‌به‌ كس‌، كشف‌ اسرار قرآن‌ نمی‌شد
كجا جمع‌ گشتی‌، پریشانی‌ دین‌اگر اهل‌ بیتش‌، پریشان‌ نمی‌شد
كجا كاخ‌ دین‌ حق‌، آباد گشتی‌گرش‌ خانمان‌، جا به‌ ویران‌ نمی‌شد
محك‌ شد حسین‌(ع)، ار نه‌ تا صبح‌ محشر غِش‌ كفر، هرگز نمایان‌ نمی‌شد
ز دوزخ‌ امید نجاتش‌، نبودی‌ «شباب‌»ار حسین‌ را، ثنا خوان‌ نمی‌شد
این‌ بخش‌ را با دعای‌ سجده‌ پایان‌ «زیارت‌ عاشورا» حُسن‌ ختام‌ می‌بخشیم‌ كه‌امام‌ باقر(ع) ناظر خردسال‌ صحنه‌ عاشورا می‌فرماید: «اللهم‌ لك‌ الحمدُ حمدَ الشّاكرین‌َلك‌َ علی‌ مُصابِهِم‌. الحمدُ للهِ علی‌ عظیم‌ِ رزیَّتی‌. اللهم‌ ارْزُقنی‌ شفاعة‌َ الحسین‌ِ یوم‌َ الوُرودِو ثَبِّت‌ْ لی‌ قَدَم‌َ صِدْق‌ٍ عندك‌َ مع‌َ الحسین‌ِ و اصحاب‌ِ الحسین‌ِ الذین‌َ بذَلوا مُهَجَهُم‌ دون‌َالحسین‌ِ علیه‌ السّلام‌ُ معبود، تمامی‌ حمد سپاس‌ گزاران‌ حقیقی‌ در برابر آن‌ چه‌ به‌ ایشان‌رسیده‌ است‌ ویژه‌ توست‌؛
و بر غم‌ و اندوه‌ سترگی‌ كه‌ در این‌ مصیبت‌ بزرگ‌ به‌ من‌ رسید تنها تو را سپاس‌گویم‌. بارالها شفاعت‌ حسین‌(ع) را به‌ هنگام‌ ورود بر خویش‌ در سرای‌ دیگر، روزی‌ من‌فرما! و گام‌ مرا در پیشگاه‌ خود و همگام‌ با حسین‌(ع) و یاران‌ او-كه‌ آخرین‌ قطرات‌ ذخیره‌خون‌ دل‌ خویش‌ را در راه‌ حسین‌(ع) افشاندند-استوار و پایدار فرما!»

منابع‌:

1 - قرآن‌ كریم‌، ترجمه‌ ناصر مكارم‌، مدرسه‌ امام‌ علی‌ بن‌ ابی‌ طالب‌(ع)، قم‌ 1378
2 - ابن‌ الاثیر الجزری‌، ابوالحسن‌ علی‌ بن‌ محمد(م‌ 606)الكامل‌ فی‌ التاریخ‌، دار الكتب‌العربیه‌ بیروت‌ ط‌ 2، 1378 ق‌
3 - ابن‌ ابی‌ الحدید، ابو حامد عبد الحمید(م‌ 656)شرح‌ نهج‌ البلاغه‌، دار احیا الكتب‌العربیه‌ القاهره‌ 1378 ق‌
4 - ابن‌ طاووس‌، السید علی‌ بن‌ موسی‌ (م‌ 664)الملهوف‌ علی‌ قتلی‌ الطفوف‌، دار الاسوه‌،تهران‌ ط‌ 2-1375
5 - ابن‌ عبد ربه‌، الاندسی‌، احمد بن‌ محمود(م‌ 328)العقد الفرید، مطبعه‌ لجنة‌ التألیف‌ والترجمه‌ و النشر 1365 ق‌
6 - ابن‌ نما الحی‌، محمد بن‌ جعفر(م‌ 645)مثیر الاحزان‌، مطبعه‌ الحیدریه‌، النجف‌،1369ق‌
7 - ابو داوود، سلیمان‌ بن‌ الاشعث‌ السجستانی‌ (م‌ 275)سنن‌ ابی‌ داوود، دار حیا السنه‌النبویه‌.
8 - بحرانی‌، شیخ‌ عبد الله اصفهانی‌ (م‌ 12)عوالم‌ العلوم‌ و المعارف‌ و...(الامام‌ الحسین‌ ج‌17)مدرسه‌ الامام‌ المهدی‌، قم‌، 1407 ق‌
9 - جمعی‌ از پژوهشگران‌، موسوعه‌ الامام‌ الحسین‌(ع) انتشارات‌ كمك‌ آموزشی‌ وزارت‌آموزش‌ و پرورش‌، 1378
10 - جناتی‌، محمد ابراهیم‌ دروس‌ فی‌ الفقه‌ المقارن‌، معهد الشهید الصدر، قم‌، 1411 ق‌
11 - حر العاملی‌، محمد بن‌ الحسن‌(م‌ 1104)وسائل‌ الشیعه‌ الی‌ تحصیل‌ مسائل‌ الشریعه‌دار احیاء، التراث‌ العربی‌ بیروت‌، 1382 ق‌
12 - خامنه‌ای‌ سید علی‌ حسینی‌، از ژرفای‌ نماز، بعثت‌، تهران‌
13 - صالح‌، صبحی‌، نهج‌ البلاغه‌، دار الحجره‌، قم‌، 1407 ق‌
14 - طبرسی‌ فضل‌ بن‌ حسن‌(م‌ 548)1-اعلام‌ الوری‌، باعلام‌ الهدی‌، دار المعرفه‌،بیروت‌، 1399
15 - طبرسی‌، ابو نصر الحسن‌ بن‌ فضل‌(م‌ ق‌ 6)مكارم‌ الاخلاق‌، مؤسسه‌ الاعلمی‌،بیروت‌، ط‌ 2-1392 ق‌
16 - طبری‌، ابو جعفر محمد بن‌ جریر بن‌ یزید، (م‌ 310)تاریخ‌ الامم‌ و الملوك‌، دارالمعارف‌، مصر ط‌ 2- 1971 م‌
17 - عزیزی‌، عباس‌، نماز و عبادت‌ امام‌ حسین‌، انتشارات‌ نبوغ‌، قم‌، 1378.
18 - فیض‌، ملا محسن‌(م‌ 1091)محجه‌ البیضافی‌ احیاء الاحیاء دفتر انتشارات‌ اسلامی‌،قم‌ 1383 ق‌
19 - فیض‌ الاسلام‌، ترجمه‌ و شرح‌ نهج‌ البلاغه‌، بی‌ نا، تهران‌، بیتا
20 - قاضی‌ نعمان‌، محمد التمیمی‌ (م‌ 363)دعائم‌ السلام‌، دار المعارف‌، مصر، 1379 ق‌
21 - قرطبی‌، محمد بن‌ احمد(م‌ 661)الجامع‌ لاحكام‌ القرآن‌، دار احیاء التراث‌ العربی‌،بیروت‌
22 - قمی‌، شیخ‌ عباس‌(م‌ 1319)1-سفینه‌ البحار ط‌ سنگی‌ 1355 ق‌ ثنایی‌،تهران‌2-مفاتیح‌ الجنان‌، دفتر نشر فرهنگ‌ اسلامی‌، تهران‌ (به‌ خط‌ طاهر خوش‌نویس‌ )3-نفس‌ المهموم‌، مكتبه‌، بصیرتی‌، قم‌
23 - متقی‌، الهندی‌، علی‌(م‌ 957)كنز العمال‌ سنن‌ القوال‌ و افعال‌، مؤسسه‌ الرساله‌، بیروت‌ط‌ 5-1405ق‌
24 - مجد، امید، قرآن‌نامه‌ منظوم‌، كتیبه‌، تهران‌ 1377
25 - مجلسی‌، محمد باقر(م‌ 1111) بحار الانوار مؤسسه‌ الوفاء، بیروت‌ ط‌ 2-1403
26 - مشك‌ فشان‌، گزیده‌ای‌ از ارشادات‌ و تلمیحات‌ و آثار رهبر معظم‌ انقلاب‌اسلامی‌(جزوه‌ )
27 - مفید، محمد بن‌ محمد نعمان‌ (م‌ 413) 1- الارشاد فی‌ معرفه‌ حجج‌ الله علی‌ العباد،مكتبه‌ بصیرتی‌، قم‌.
28 - مصطفوی‌، محمد كاظم‌، القواعد، مؤسسه‌ النشر الاسلامی‌، قم‌ 1412 ق‌
29 - مؤسسه‌ تنظیم‌ و نشر آثار امام‌ خمینی‌، 1-چشمه‌ خورشید.(مجموعه‌ مقالات‌ اولین‌كنگره‌ امام‌ خمینی‌ و فرهنگ‌ عاشورا)دفتر 3-1، 1374 مجموعه‌ مقالات‌ دومین‌كنگره‌ بین‌ المللی‌ امام‌ خمینی‌ فرهنگ‌ عاشورا، دفتر 2، تهران‌ 1376
30 - نجفی‌، محمد حسن‌(م‌ 1266)جواهر الكلام‌ فی‌ شرح‌ شرایع‌ الاسلام‌، دار احیاءالتراث‌ العربی‌، بیروت‌ ط‌ 7-1981 م‌
31 - نجمی‌ محمد صادق‌، سخنان‌ حسین‌ بن‌ علی‌ از مدینه‌ تا شهادت‌، انتشارات‌اسلامی‌ قم‌، 1360.
32 - یوسفیه‌، ولی‌ الله، فلسفه‌ شهادت‌ حسین‌ و یاران‌ او، سنایی‌، تهران‌ 1344 س‌.

منبع: مجمع جهانی اهل البیت
دوشنبه 16/11/1391 - 15:4
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته