• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1655
تعداد نظرات : 157
زمان آخرین مطلب : 4092روز قبل
اهل بیت
نویسنده:عبداللّه صالحى
قالَ الاْمامُ ابُوعَبْدِاللّهِ الْحُسَیْن ، صَلَواتُ اللّهِ وَسَلامُهُ عَلَیْهِ:
1 - إنَّ قَوْما عَبَدُواللّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُالتُّجارِ، وَإ نَّ قَوْما عَبَدُوااللّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبادَةُالْعَبْیدِ، و إنَّ قَوْما عَبَدُوااللّهَ شُكْرا فَتِلْكَ عِبادَةٌ الْاءحْرارِ، وَهِیَ افْضَلُ الْعِبادَةِ.(1)
ترجمه :
فرمود: همانا، عدّه اى خداوند متعال را به جهت طمع و آرزوى بهشت عبادت مى كنند كه آن یك معامله و تجارت خواهد بود.
و عدّه اى دیگر از روى ترس خداوند را عبادت و ستایش مى كنند كه همانند عبادت و اطاعت نوكر از ارباب باشد.
و طائفه اى هم به عنوان شكر و سپاس از روى معرفت ، خداوند متعال را عبادت و ستایش مى نمایند؛ و این نوع ، عبادت آزادگان است كه بهترین عبادات مى باشد.

2 - قالَ علیه السّلام : إِنَّ اجْوَدَ النّاسِ مَنْ اعْطى مَنْ لا یَرْجُوهُ، وَ إنَّ اعْفَى النّاسِ مَنْ عَفى عَنْ قُدْرَةٍ، وَ إ نَّ اَوْصَلَ النّاسِ مَنْ وَصَلَ مَنْ قَطَعَهُ.(2)
ترجمه :
فرمود: همانا سخاوتمندترین مردم آن كسى است كه كمك نماید به كسى كه امیدى به وى نداشته است .
و بخشنده ترین افراد آن شخصى است كه - نسبت به ظلم دیگرى با آن كه توان انتقام دارد - گذشت نماید.
صله رحم كننده ترین مردم و دید و بازدید كننده نسبت به خویشان ، آن كسى ست كه صله رحم نماید با كسى كه با او قطع رابطه كرده است .

3 - قیلَ: مَا الْفَضْلُ؟ قالَ عَلَیْهِ السَّلامَ: مُلْكُ اللِّسانِ، وَ بَذْلُ الاْحْسانِ، قیلَ: فَمَا النَّقْصُ؟ قالَ: التَّكَلُّفُ لِما لا یُعنیكَ.(3)
ترجمه :
از حضرت سؤال شد كرامت و فضیلت در چیست ؟ در پاسخ فرمود: كنترل و در اختیار داشتن زبان و سخاوت داشتن ، سؤال شد نقص انسان در چیست ؟ فرمود: خود را وا داشتن بر آنچه كه مفید و سودمند نباشد.

4 - قالَ علیه السّلام : النّاسُ عَبیدُالدُّنْیا ، وَالدّینُ لَعِبٌ عَلى ألْسِنَتِهِمْ ، یَحُوطُونَهُ ما دارَتْ بِهِ مَعائِشَهُمْ ، فَإ ذا مُحِصُّوا بِالْبَلاء قَلَّ الدَّیّانُونَ.(4)
ترجمه :
فرمود: افراد جامعه بنده و تابع دنیا هستند و مذهب ، بازیچه زبانشان گردیده است و براى إمرار معاش خود، دین را محور قرار داده اند و سنگ اسلام را به سینه مى زنند - .
پس اگر بلائى همانند خطر - مقام و ریاست ، جان ، مال ، فرزند و موقعیّت ، ... انسان را تهدید كند، خواهى دید كه دین داران واقعى كمیاب خواهند شد.

5 - قالَ علیه السّلام : إنَّ الْمُؤْمِنَ لایُسىءُ وَلایَعْتَذِرُ، وَالْمُنافِقُ كُلَّ یَوْمٍ یُسىءُ وَیَعْتَذِرُ.(5)
ترجمه :
ضمن فرمایشى فرمود: همانا شخص مؤ من خلاف و كار زشت انجام نمى دهد و عذرخواهى هم نمى كند.
ولى فرد منافق هر روز مرتكب خلاف و كارهاى زشت مى گردد و همیشه عذرخواهى مى نماید.

6 - قالَ علیه السّلام : إعْمَلْ عَمَلَ رَجُلٍ یَعْلَمُ اءنّه ماءخُوذٌ بِالْاءجْرامِ، مُجْزىٍ بِالْإ حْسانِ.(6)
ترجمه :
فرمود: كارها و امور خود را همانند كسى تنظیم كن و انجام ده كه مى داند و مطمئن است كه در صورت خلاف تحت تعقیب قرار مى گیرد و مجازات خواهد شد.
و در صورتى كه كارهایش صحیح باشد پاداش خواهد گرفت .

7 - قالَ علیه السّلام : عِباداللّهِ لاتَشْتَغِلُوا بِالدُّنْیا ، فَإنَّ الْقَبْرَ بَیْتُ الْعَمَلِ، فَاعْمَلُوا وَلاتَغْفُُلُوا.(7)
ترجمه :
فرمود: اى بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنیا - و تجمّلات آن - قرار ندهید كه همانا قبر، خانه اى است كه تنها عمل - صالح - در آن مفید و نجات بخش مى باشد، پس مواظب باشید كه غفلت نكنید.

8 - قالَ علیه السّلام : لاتَقُولَنَّ فى أخیكَ الْمُؤمِنِ إذا تَوارى عَنْكَ إلاّ مِثْلَ ماتُحِبُّ إنْ یَقُولَ فیكَ إذا تَوارَیْتَ عَنْهُ.(8)
ترجمه :
فرمود: سخنى - كه ناراحت كننده باشد - پشت سر دوست و برادر خود مگو، مگر آن كه دوست داشته باشى كه همان سخن پشت سر خودت گفته شود.

9 - قالَ علیه السّلام :یا بُنَىَّ إیّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لایَجِدُ عَلَیْكَ ناصِرا إلاّ اللّهَ.(9)
ترجمه :
فرمود: بپرهیز از ظلم و آزار رساندن نسبت به كسى كه یاورى غیر از خداوند متعال نمى یابد.

10 - قالَ علیه السّلام : إنّى لاأرى الْمَوْتَ إلاّ سَعادَة ، وَلاَالْحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّ بَرَما.(10)
ترجمه :
فرمود: به درستى كه من از مرگ نمى هراسم و آن را جز سعادت نمى بینم .
و همچنین زندگى با ستمگران و ظالمان را عار و ننگ مى شناسم .

11 - قالَ علیه السّلام : مَنْ لَبِسَ ثَوْبا یُشْهِرُهُ كَساهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ ثَوْبا مِنَ النّارِ.(11)
ترجمه :
در احادیث امام حسن علیه السّلام هم آمده است .
فرمود: هركس لباس شهرت و انگشت نما بپوشد، خداوند او را در روز قیامت لباسى از آتش خواهد پوشانید.

12 - قالَ علیه السّلام : أنَا قَتیلُ الْعَبَرَةِ (12)، لایَذْكُرُنى مُؤْمِنٌ إلاّ اِسْتَعْبَرَ.(13)
ترجمه :
فرمود: من كشته گریه ها و اشك ها هستم ، هیچ مؤمنى مرا یاد نمى كند مگر آن كه عبرت گرفته و اشك هایش جارى خواهد شد.

13 - قالَ علیه السّلام : لَوْ شَتَمَنى رَجُلٌ فى هذِهِ الاُْذُنِ، وَ اَوْمى إلى الْیُمْنى ، وَاعْتَذَرَ لى فى الْأُخْرى لَقَبِلْتُ ذلِكَ مِنْهُ، وَ ذلِكَ أَنَّ أَمیرَ الْمُؤْمِنینَ عَلَیْهِالسّلام حَدَّثَنى اءَنَّهُ سَمِعَ جَدّى رَسُولَ اللّهِ صلّى اللّه عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: لایَرِدُ الْحَوْضَ مَنْ لَمْ یَقْبَلِ الْعُذرَ مِنْ مُحِقٍّ أَوْ مُبْطِلٍ.(14)
ترجمه :
فرمود: چنانچه با گوش خود بشنوم كه شخصى مرا دشنام مى دهد و سپس معذرت خواهى او را بفهمم ، از او مى پذیرم و گذشت مى نمایم ، چون كه پدرم امیرالمؤمنین علىّ علیه السّلام از جدّم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله روایت نمود:
كسى كه پوزش و عذرخواهى دیگران را نپذیرد، بر حوض كوثر وارد نخواهد شد.

14 - قیلَ لِلْحُسَیْنِ بن علىّ علیه السّلام : مَنْ أعْظَمُ النّاسِ قَدْرا؟
قالَ: مَنْ لَمْ یُبالِ الدُّنْیا فى یَدَیْ مَنْ كانَتْ.(15)
ترجمه :
از حضرت سؤال شد: با شخصیّت ترین افراد چه كسى است ؟
در جواب فرمود: آن كسى است كه اهمیّت ندهد كه دنیا در دست چه كسى مى باشد.

15 - قالَ علیه السّلام : مَنْ عَبَدَاللّهَ حَقَّ عِبادَتِهِ، آتاهُ اللّهُ فَوْقَ أمانیهِ وَكِفایَتِهِ.(16)
ترجمه :
فرمود: هركس خداوند متعال را با صداقت و خلوص ، عبادت و پرستش نماید؛ خداى متعال او را به بهترین آرزوهایش مى رساند و امور زندگیش را تأمین مى نماید.
َعلیه السّلام : احْذَرُوا كَثْرَةَ الْحَلْفِ، فِإ نَّهُ یَحْلِفُ الرَّجُلُ لِعَلَلٍ اءرَبَعَ: إمّا لِمَهانَةٍ یَجِدُها فى نَفْسِهِ، تَحُثُّهُ عَلى الضَّراعَةِ إلى تَصْدیقِ النّاسِ إیّاهُ. وَ إمّا لِعَىٍّ فى الْمَنْطِقِ، فَیَتَّخِذُ الاْ یْمانَ حَشْوا وَصِلَةً لِكَلامِهِ. وَ إمّا لِتُهْمَةٍ عَرَفَها مِنَ النّاسِ لَهُ، فَیَرى اَنَّهُمْ لایَقْبَلُونَ قَوْلَهُ إلاّ بِالْیَمینِ. وَ إمّا لاِ رْسالِهِ لِسانَهُ مِنْ غَیْرِ تَثْبیتٍ.(17)
ترجمه :
فرمود: خود را از قسم و سوگند برهانید كه همانا انسان به جهت یكى از چهار علّت سوگند یاد مى كند:
در خود احساس سستى و كمبود دارد، به طورى كه مردم به او بى اعتماد شده اند، پس براى جلب توجّه مردم كه او را تصدیق و تاءیید كنند، سوگند مى خورد.
و یا آن كه گفتارش معیوب و به دور از حقیقت است ، و مى خواهد با سوگند، سخن خود را تقویت و جبران كند.
و یا در بین مردم متّهم است - به دروغ و بى اعتمادى - پس مى خواهد با سوگند و قسم خوردن جبران ضعف نماید.
و یا آن كه سخنان و گفتارش متزلزل است - هر زمان به نوعى سخن مى گوید - و زبانش به سوگند عادت كرده است .

17 - قالَ علیه السّلام : أیُّما إثْنَیْنِ جَرى بَیْنَهُما كَلامٌ، فَطَلِبَ أَحَدُهُما رِضَى الاَّْخَرِ،كانَ سابِقَهُ إلىَ الْجَنّةِ.(18)
ترجمه :
فرمود: چنانچه دو نفر با یكدیگر نزاع و اختلاف نمایند و یكى از آن دو نفر، در صلح و آشتى پیشقدم شود، همان شخص سبقت گیرنده ، جلوتر از دیگرى به بهشت وارد مى شود.

18 - قالَ علیه السّلام : وَاعْلَمُوا إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَیْكُمْ مِنْ نِعَمِ اللّه عَلَیْكُمْ، فَلا تَمیلُوا النِّعَمَ فَتَحَوَّلَ نَقِما.(19)
ترجمه :
فرمود: توجّه داشته باشید كه احتیاج و مراجعه مردم به شما از نعمت هاى الهى است ، پس نسبت به نعمت ها روى ، بر نگردانید؛ وگرنه به نقمت و بلا گرفتار خواهد شد.

19 - قالَ علیه السّلام : یَابْنَ آدَم ، اُذْكُرْ مَصْرَعَكَ وَ مَضْجَعَكَ بَیْنَ یَدَى اللّهِ، تَشْهَدُ جَوارِحُكَ عَلَیْكَ یَوْمَ تَزِلُّ فیهِ الْأقْدام .(20)
ترجمه :
فرمود: اى فرزند آدم ، بیاد آور لحظات مرگ و خواب گاه خود را در قبر، همچنین بیاد آور كه درپیشگاه خداوند قرار خواهى گرفت و اعضاء و جوارحت بر علیه تو شهادت خواهند داد، در آن روزى كه قدم ها لرزان و لغزان مى باشد.

20 - قالَ علیه السّلام : مُجالَسَةُ أهْلِ الدِّناءَةِ شَرُّ، وَ مُجالَسَةُ أهْلِ الْفِسْقِ ریبَةٌ.(21)
ترجمه :
فرمود: همنشینى با اشخاص پست و رذل سبب شرّ خواهد گشت ، و همنشینى و مجالست با معصیت كاران موجب شكّ و بدبینى خواهد شد.

21 - قالَ علیه السّلام : إنَّ اللّهَ خَلَقَ الدُّنْیا لِلْبَلاءِ، وَ خَلَقَ أهْلَها لِلْفَناءِ.(22)
ترجمه :
فرمود: به درستى كه خداوند متعال دنیا - و اموال آن - را براى آزمایش افراد آفریده است .
و همچنین موجودات دنیا را جهت فناء - و انتقال از این دنیا به جهانى دیگر - آفریده است .

22 - قالَ علیه السّلام : لایَأمَنُ یوم الْقِیامَةِ إلاّ مَنْ قَدْ خافَ اللّهَ فى الدُّنْیا.(23)
ترجمه :
فرمود: كسى در روز قیامت از شدائد و اءحوال آن در اءمان نمى باشد، مگر آن كه در دنیا از خداوند متعال ترس داشته باشد - و اهل گناه و معصیت نگردد - .

23 - قالَ علیه السّلام : لِكُلِّ داءٍ دَواءٌ، وَ دَواءُ الذُّنُوبِ الاسْتِغْفارِ.(24)
ترجمه :
فرمود: براى هر غم و دردى درمان و دوائى است و جبران و درمان گناه ، طلب مغفرت و آمرزش از درگاه خداوند مى باشد.

24 - قالَ علیه السّلام : مَنْ قَرَءَ آیَةً مِنْ كِتابِ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ فى صَلاتِهِ قائِما، یُكْتَبُ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ مِاءةُ حَسَنَة .(25)
ترجمه :
فرمود: هركس آیه اى از قرآن را در نمازش تلاوت نماید، خداوند متعال در مقابل هر حرفى از آن یكصد حسنه در نامه اعمالش ثبت مى نماید.

25 - قالَ علیه السّلام : سَبْعَةُ أشْیاءٍ لَمْ تُخْلَقْ فى رَحِمٍ:
فَاوّلُها آدَمُ( علیه السّلام )، ثُمَّ حَوّاء، وَالْغُرابُ، وَ كَبْشُ إبْراهیم ( علیه السّلام )، وَناقَةُاللّهِ، وَعَصا مُوسى ( علیه السّلام )، وَالطَّیْرُالَّذى خَلَقَهُ عیسىَ بْنُ مَرْیَم (علیهماالسّلام ).(26)
ترجمه :
ضمن جواب سؤال هاى پادشاه روم ، فرمود: آن هفت موجودى كه بدون خلقت در رحم مادر، آفریده شده اند، عبارتند از:
حضرت آدم علیه السّلام و همسرش حوّاء.و كلاغى كه براى راهنمائى دفن هابیل آمد.و گوسفندى كه براى قربانى ، به جاى حضرت اسماعیل علیه السّلام آمد.و شترى كه خداوند براى پیامبرش ، حضرت صالح فرستاد. و عصاى حضرت موسى علیه السّلام . و هفتمین موجود آن پرنده اى بود كه توسّط حضرت عیسى علیه السّلام آفریده شد.

26 - قالَ علیه السّلام : إنَّ اَعْمالَ هذِهِ الاُْمَّةِ ما مِنْ صَباحٍ إلاّ و تُعْرَضُ عَلَى اللّهِ تَعالى .(27)
ترجمه :
فرمود: همانا - نامه كردار و - اعمال این امّت ، در هر صبحگاه بر خداوند متعال عرضه مى گردد.

27 - قالَ علیه السّلام : إجْتَنِبُوا الْغِشْیانَ فى اللَّیْلَةِ الَّتى تُریدُون فیها السَّفَرَ، فإنَّ مَنْ فَعَلَ ذلِكَ، ثُمَّ رُزِقَ وَلَدٌ كانَ جَوّالَةً.(28)
ترجمه :
فرمود: در آن شبى كه قصد مسافرت دارید، با همسر خود زناشوئى نكنید، كه چنانچه عمل زناشوئى انجام گردد و در آن زمان فرزندى منعقد شود، بسیار متحرّك و افكارش مغشوش ‍ مى باشد.

28 - قالَ علیه السّلام : الرّكْنُ الْیَمانى بابٌ مِنْ اءبْوابِ الْجَنَّةِ، لَمْ یَمْنَعْهُ مُنْذُ فَتَحَهُ، وَ إنَّ ما بَیْنَ الرُّكْنَیْنِ - الا سْوَد وَالْیَمانى - مَلَكٌ یُدْعى هُجَیْرٌ، یُؤَمِّنُ عَلى دُع اِالْمُؤْمِنینَ.(29)
ترجمه :
فرمود: رُكن یَمانىِ كعبه الهى ، دربى از درب هاى بهشت است و مابین ركن یمانى و حجرالا سود ملك و فرشته اى است كه براى استجابت دعاى مؤمنین آمّین مى گوید.

29 - قالَ علیه السّلام : إنَّ الْغِنى وَاْلِعزَّ خَرَجا یَجُولانِ، فَلَقیا التَّوَكُلَّ فَاسْتَوْطَنا.(30)
ترجمه :
فرمود: عزّت و بى نیازى - هر دو - شتاب زده به دنبال پناهگاهى مى دویدند، چون به توكّل برخورد كردند، آرامش پیدا نموده و آن را پناهگاه خود قرار دادند.

30 - قالَ علیه السّلام : مَنْ نَفَّسَ كُرْبَةَ مُؤْمِنٍ، فَرَّجَ اللّهُ عَنْهُ كَرْبَ الدُّنْیا والْآخِرَةِ.(31)
ترجمه :
فرمود: هركس گره اى از مشكلات مؤ منى باز كند و مشكلش را برطرف نماید، خداوند متعال مشكلات دنیا و آخرت او را اصلاح مى نماید.

31 - قالَ علیه السّلام : مَنْ والانا فَلِجَدّى صلّى اللّه علیه و آله والى ، وَمَنْ عادانا فَلِجَدّى صلّى اللّه علیه و آله عادى .(32)
ترجمه :
فرمود: هر كه ما را دوست بدارد و پیرو ما باشد، پس دوستى و محبّتش به جهت جدّم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى باشد.
و هركس با ما دشمن و كینه توز باشد، پس دشمنى و مخالفت او به جهت جدّم رسول خدا خواهد بود.

32 - قالَ علیه السّلام : یَابْنَ آدَمَ، أُذْكُرْ مَصارِعَ آبائِكَ وَ أبْنائِكَ، كَیْفَ كانُوا، وَ حَیْثُ حَلّوُا، وَ كَأَنَّكَ عَنْ قَلیلٍ قَدْ حَلَلْتَ مَحَلَّهُمْ.(33)
ترجمه :
فرمود: اى فرزند آدم ، بیاد آور آن لحظاتى را كه پدران و فرزندان - و دوستان - تو چگونه در چنگال مرگ قرار گرفتند، آن ها در چه وضعیّت و موقعیّتى بودند و سرانجام به كجا منتهى شدند و كجا رفتند.
و بیندیش كه تو نیز همانند آن ها به ایشان خواهى پیوست - پس مواظب اعمال و رفتار خود باش - .

33 - قالَ علیه السّلام : یَاابْنَ آدَمَ، إ نَّما انْتَ ایّامٌ، كُلَّما مَضى یَوْمٌ ذَهَبَ بَعْضُكَ.(34)
ترجمه :
فرمود: اى فرزند آدم ، بدرستى كه تو مجموعه اى از زمان ها و روزگار هستى ، هر آنچه از آن بگذرد، زمانى از تو فانى و سپرى گشته است - بنابراین لحظات عمرت را غنیمت شمار كه جبران ناپذیر است - .

34 - قالَ علیه السّلام : مَنْ حاوَلَ أمْراً بِمَعْصِیَةِ اللّهِ كانَ أفْوَتُ لِما یَرْجُو وَ أ سْرَعُ لِمَجیىءِ ما یَحْذَرُ.(35)
ترجمه :
فرمود: هركس از روى نافرمانى و معصیتِ خداوند، كارى را انجام دهد، آنچه را آرزو دارد سریع تر از دست مى دهد و به آنچه هراسناك و بیمناك مى باشد مبتلا مى گردد.

35 - قالَ علیه السّلام : الْبُكاءُ مِنْ خَشْیَةِاللّه نَجاتٌ مِنَ الّنارِ وَ قالَ: بُكاءُ الْعُیُونِ، وَ خَشْیَةُ الْقُلُوبِ مِنْ رَحْمَةِاللّهِ.(36)
ترجمه :
فرمود: گریان بودن به جهت ترس از - عذاب - خداوند، سبب نجات از آتش دوزخ خواهد بود؛ و فرمود: گریان بودن چشم و خشیت داشتن دل ها یكى از نشانه هاى رحمت الهى - براى بنده - است .

36 - قالَ علیه السّلام : لایَكْمِلُ الْعَقْلُ إلاّ بِاتّباعِ الْحَقِّ.(37)
ترجمه :
فرمود: بینش و عقل و درك انسان تكمیل نمى گردد مگر آن كه - اءهل حقّ و صداقت باشد و - از حقایق ، تبعیّت و پیروى كند.

37 - قالَ علیه السّلام : أَهْلَكَ النّاسَ إثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ، وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.(38)
ترجمه :
فرمود: دو چیز مردم را هلاك و بیچاره گردانده است :
یكى ترس از این كه مبادا در آینده فقیر و نیازمند دیگران گردند.
و دیگرى فخر كردن - در مسائل مختلف - و مباهات بر دیگران است .

38 - قالَ علیه السّلام : مَنْ عَرَفَ حَقَّ أَبَوَیْهِ الاْ فْضَلَیْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَلىٍّ، وَ أطاعَهُما، قیلَ لَهُ: تَبَحْبَحْ فى أیِّ الْجِنانِ شِئْتَ.(39)
ترجمه :
فرمود: هر شخصى كه حقّ والدینش محمّد صلّى اللّه علیه و آله ، و علىّ علیه السّلام را كه با شرافت و با فضیلت ترین انسان ها هستند، بشناسد و - در تمام امور زندگى - از ایشان تبعیّت و اطاعت كند؛ در قیامت به او خطاب مى شود:
هر قسمتى از بهشت را كه خواستار باشى ، مى توانى انتخاب كنى و در آن وارد شوى .

39 - قالَ علیه السّلام : مَنْ طَلَبَ رِضَى اللّهِ بِسَخَطِ النّاسِ كَفاهُ اللّه اُمُورَ النّاسِ، وَ مَنْ طَلَبَ رِضَى النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَ كَّلَهُ اللّهُ إلَى النّاسِ.(40)
ترجمه :
فرمود: هركس رضایت و خوشنودى خداوند را - در امور زندگى - طلب نماید گرچه همه افراد از او رنجیده شوند، خداوند مهمّات و مشكلات او را كفایت خواهد نمود.
و كسى كه رضایت و خوشنودى مردم را طالب گردد گرچه مورد خشم و غضب پروردگار باشد، خداوند اءمور این شخص را به مردم واگذار مى كند.

40 - قالَ علیه السّلام : إنَّ شیعَتَنا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَل .(41)
ترجمه :
فرمود: شیعیان و پیروان ما - اهل بیت رسالت - آن كسانى هستند كه افكار و درون آن ها از هر گونه حیله و نیرنگ و عوام فریبى سلامت و تهى باشد.

پی نوشت:

1-تحف عقول : ص 177، بحارالا نوار: ج 75، ص 117، ح 5.
2-نهج الشّهادة : ص 39، بحارالا نوار: ج 75، ص 121، ح 4.
3-مستدرك الوسائل : ج 9، ص 24، ح 10099 به نقل از مجموعه شهید.
4-محجّة البیضاء: ج 4، ص 228، بحارالا نوار: ج 75، ص 116، ح 2.
5-تحف العقول : ص 179، بحارالا نوار: ج 75، ص 119، ح 2.
6-بحارالا نوار: ج 2، ص 130، ح 15 و ج 75، ص 127، ح 10.
7-نهج الشّهادة : ص 47.
8-بحالا نوار: ج 75، ص 127، ح 10.
9-وسائل الشّیعة : ج 11، ص 339، بحارالا نوار: ج 46، ص 153، ح 16.
10-بحار الا نوار: ج 44، ص 192، ضمن ح 4، و ص 381، ضمن ح 2.
11-وسائل الشّیعة : ج 5، ص 25، كافى : ج 6، ص 445، ح 4.
12-عِبْرَة به معناى اعتبار و عبرت گرفتن است .
عَبْرَة به معناى گریان و جریان اشگ مى باشد. مجمع البحرین : ج 1، ص 111، (عبر).
13-اءمالى شیخ صدوق : ص 118، بحارالا نوار: ج 44، ص 284، ح 19.
14-إحقاق الحقّ: ج 11، ص 431.
15-تنبیه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام : ص 348، س 11.
16-تنبیه الخواطر: ص 427، س 14، بحارالا نوار: ج 68، ص 183، ح 44.
17-تنبیه الخواطر، معروف به مجموعة ورّام : ص 429، س 6.
18-محجّة البیضاء: ج 4، ص 228.
19-نهج الشّهادة : ص 38.
20-نهج لشّهادة : ص 59.
21-نهج الشّهادة : ص 47، بحارالا نوار: ج 78، ص 122، ح 5.
22-نهج الشّهادة : ص 196.
23-بلاغة الحسین علیه السّلام : ص 285، بحار الا نوار: ج 44، ص 192، ح 5.
24-وسائل الشّیعة : ج 16، ص 65، ح 20993، كافى : ج 2، ص 439، ح 8.
25-اصول كافى : ج 2، ص 611، بحارالا نوار: ج 89، ص 200، ح 17.
26-تحف العقول : ص 174، و بحارالا نوار: ج 10، ص 137، ح 4.
27-بحارالا نوار: ج 70، ص 353، ح 54، به نقل از عیون الا خبارالرّضا علیه السّلام .
28-وسائل الشّیعة : ح 20، ج 3، ص 243، بحارالا نوار: ج 100، ص 292، ح 39.
29-مستدرك الوسائل : ج 9، ص 391، ج 1، بحارالا نوار: ج 69، ص 354، ح 11.
30-مستدرك الوسائل : ج 11، ص 218، ح 15، بحارالا نوار: ج 75، ص 257، ح 108.
31-مستدرك الوسائل : ج 12، ص 416، ح 13، بحارالا نوار: ج 75، ص 121، ح 4.
32-ینابیع المودّة : ج 2، ص 37، ح 58.
33-نهج الشّهادة : ص 60.
34-نهج الشّهادة : ص 346.
35-اصول كافى : ج 2، ص 373، ح 3، بحارالا نوار: ج 75، ص 120، س 6، وسائل الشّیعة : ج 16،ص 153، ح 3.
36-نهج الشّهادة : ص 370، مستدرك الوسائل : ج 11، ص 245، ح 12881.
37-نهج الشّهادة : ص 356، بحارالا نوار: ج 75، ص 127، ح 11.
38-بحارالا نوار: ج 75، ص 54، ح 96.
39-نهج الشّهادة : ص 293، تفسیرالامام العسكرى علیه السّلام : ص 330، بحار: ج 23، ص 260، ح 8.
40-اءمالى شیخ صدوق : ص 167، مستدرك الوسائل : ج 12، ص 209، ح 13902.
41-تفسیرالا مام العسكرى علیه السّلام : ص 309، ح 154، بحارالا نوار: ج 65، ص 156، ح 11.

منبع:چهل داستان و چهل حدیث از امام حسین علیه السّلام
دوشنبه 16/11/1391 - 15:3
اهل بیت
نویسنده:حجة الاسلام سید جواد حسینی
هر نهضت و قیامی نیاز به مقدماتی دارد، مخصوصاً قیام‏هایی که منجر به برخورد نظامی و قتل و کشتار می‏شود. از مهمترین عامل و مقدّمه هر انقلاب و قیام که نقش کلیدی دارد، آگاهی دهی و اطلاع رسانی است، آگاهی دادن از چهره واقعی دشمنان، آگاهی دادن از اهداف قیام.
امام حسین(ع) سالها قبل از قیام عاشورا یکی از مسائلی که سخت بر آن تکیه و پافشاری نمود افشاگری علیه چهره فاسد و نقاب دار معاویه و همین طور بیان رسوائی‏ها و مفاسد یزید ملعون بود، آنچه پیش رو دارید، نگاهی است گذرا به افشاگریهای آن حضرت علیه معاویه و یزید .

الف: افشاگری علیه معاویه

1ـ افشای چهره معاویه و همراهان در جنگ صفین

در یکی از روزهای جنگ صفّین طراحان شام، از جمله معاویه به فکر نفوذ در خاندان عترت افتادند. عبداللّه عمر برای امام حسین(ع) پیغام ملاقات فرستاد، وقتی در گوشه‏ای از میدان بسوی او رفت، پسر عمر گفت: من برای جنگ با تو نیامدم، می‏خواهم تو را نصیحت کنم، امام حسین(ع) فرمود: چه نصیحتی داری؟ گفت: قریش از پدرت اطاعت نمی‏کنند، آیا تو می‏توانی با علی(ع) مخالفت کنی و او را بر کنار سازی تا ما همه تو را به عنوان رهبر جامعه اسلامی برگزینیم؟!
حضرت، از این سخنان برآشفت و فرمود: «سوگند بخدا! هرگز من به خدا، و پیامبر خدا(ص) و جانشین رسول خدا (ص) کافر نمی‏گردم...
گم شو، وای بر تو از شیطان متکبّر به تحقیق که شیطان اعمال زشت تو را زینت داده و تو را فریفته است تا آنکه تو را از دین اسلام خارج ساخته که از قاسطین اطاعت کنی و معاویه این مرد خارج شده از دین را یاری دهی.
همواره معاویه و پدرش ابوسفیان با رسول خدا و مسلمانان در جنگ بودند و از دشمنانشان بحساب می‏آمدند.
سوگند بخدا! که آن دو مسلمان نشدند بلکه از روی ترس و طمع تسلیم گردیدند، پس امروز تو بی سرزنشی از وجدان، جنگ می‏کنی، و به میدان جنگ می‏آیی تا به زنان شامی دسترسی پیدا کنی، پس اندک زمانی لذّت ببر، که من از خداوند عزیز و بزرگ امیدوارم به زودی تو را بکشد»(1)
وقتی عبداللّه بن عمر گزارش سخنان امام حسین(ع) را به معاویه داد معاویه گفت: حسین فرزند همان پدر است فریب تو را نمی‏خورد.

2ـ افشاگری بعد از شهادت حجر:

پس از آنکه معاویه جمعی از یاران امیرمؤمنان(ع) همراه با حجربن عدی را به شهادت رساند، همان سال به سفر حج رفت.
در مجلسی با حضرت اباعبداللّه(ع) ملاقات نمود با غروری خاص گفت: «ای اباعبداللّه! آیا این خبر به تو رسید که ما با حجر و یاران او که شیعیان پدرت بودند چه کردیم؟
امام پرسید: چه کردید؟ معاویه گفت: پس از آنکه آنها را کشتیم، آنها را کفن کردیم، و بر جنازه‏شان نماز میّت خواندیم.
حضرت فرمود:«ای معاویه! این گروه در روز رستاخیز با تو مخاصمه خواهند کرد. بخدا سوگند! اگر ما به یاران تو تسلّط می‏یافتیم نه آنها را کفن می‏کردیم و نه بر آنان نماز می‏خواندیم.
ای معاویه! بمن خبر رسیده است که تو به پدر من ناسزا می‏گویی و علیه او اقدام می‏کنی و یا عیبجوئی بنی هاشم را مورد تعرّض قرار می‏دهی، ای معاویه اگر چنین می‏کنی پس به نفس خویش بازنگر و آن را با حق و واقعیت‏ها افشای
ارزیابی کن، اگر عیب‏های بزرگ را در آن نیابی بی عیب هم نیستی، درست است که ما با تو دشمنی داریم.
سپس از غیر کمان خود تیر رها می‏کنی و به هدفی که دیگران برایت تعیین کرده‏اند نشانه می‏روی، تو از پایگاه نزدیک به دشمنی و عداوت ما برخاسته‏ای.
سوگند بخدا! تو از مردی (عمر و عاص) اطاعت می‏کنی که نه در اسلام سابقه‏ای دارد، و نه نفاق او تازگی خواهد داشت، و نه رأی تو را خواهد داشت، ای معاویه! نگاهی به خویشتن بیانداز و این منافق را رها کن.»(2)

3ـ افشای سیاست‏های معاویه

معاویه با اینکه قرار داد نامه صلح امضاء کرد و پذیرفت که حکومت را پس از خود به شورای مسلمین واگذارد، و آن را بصورت موروثی در نیاورد، در اواخر زندگانی خود خیانت کرد و تصمیم گرفت برای ولایت عهدی یزید از مسلمانان بیعت بگیرد.
روزی امام حسین(ع) را به مجلس عمومی خود طلبید و اظهار کرد با یزید بیعت کند امام بپاخاست و خطابه‏ای ایراد کرد و فرمود: ... ای معاویه! آنچه درباره کمالات یزید و لیاقت وی برای امّت محمّد(ص) بر شمردی شنیدیم، قصد داری طوری به مردم وانمود کنی که گویا فرد ناشناخته‏ای را توصیف می‏کنی، یا فرد غائبی را معرّفی می‏کنی و یا از کسی سخن می‏گویی که گویا تو درباره او علم و اطلاع مخصوصی داری، در حالی که یزید ماهیّت خود را آشکار کرده و موقعیّت (سیاسی‏و اجتماعی و اخلاقی) خودش را شناسانده است.
از یزید آنگونه که هست سخن بگو! از سگ بازیش بگو، در آن هنگام که سگهای درنده را بجان هم می‏اندازد، از کبوتر بازیش بگو، که کبوتران را در بلند پروازی به مسابقه وامی‏دارد. از بوالهوسی و عیاشی او بگو که کنیزکان را به رقص و آواز وا می‏دارد. از خوشگذرانیش بگو که از ساز و آواز خوشحال و سرمست می‏شود.
آنچه در پیش گرفتی کنار بگذار، آیا گناهانی که تاکنون درباره این امّت بر دوش خود بار کرده‏ای ترا کافی نیست؟
بخدا سوگند! تو آنقدر از روش باطل و ستمگرانه خود و ادامه تجاوز و ظلم دست بر نداشتی تا کاسه‏های صبر مردم لبریز گردید، اینک بین مرگ و تو بیش از یک چشم بر هم زدن فرصتی باقی نیست پس بسوی عملی بشتاب که برای روز رستاخیز و حضور همگان مفید باشد، روزیکه گریز گاهی در آن نیست. ای معاویه! ترا می‏بینم که پس از این اعمال ننگین متعرّض ما می‏شوی، و ما را از میراث پدران خود منع می‏کنی.
بخدا سوگند! ما وارث پیامبر هستیم، ولی تو همان دلائل را پیش می‏کشی که به هنگام مرگ رسول خدا(ص) پیش کشیدند، و ناگزیر مردم هم آن را پذیرفتند، و از روی ایمان بدان گردن نهادند آری عذرها تراشیدید و آنچه خواستید انجام دادید، و آنگاه گفتید: «این چنین بود و این چنین هم خواهد بود» تا سرانجام از یک راه باورنکردنی کار بدست تو افتاد، اینجاست که صاحبان بصیرت باید عبرت بگیرند، تو برای توجیه کارهایت از عنوان صحابه‏ای پیامبر استفاده کردی...
معاویه! تو چگونه مصاحبت کسی (همچون عمرو عاص) را پذیرفته‏ای که نه صحابی بودنش قابل اعتماد است و نه دین و خویشاوندیش مورد اطمینان؟
تو می‏خواهی لباس شک و تردید بر اندام مردم پوشانی تا دیگران از لذّتهای دنیا کامیاب شوند، و شقاوت آخرت نصیب تو گردد، این همان خسران آشکار و ضرر واضح و روشن است.(3)

4ـ سخنرانی افشاگرانه در منی

امام حسین(ع) در اواخر زندگی معاویه که خیانت به صلحنامه با امام حسن(ع) را آشکارا مطرح و برای یزید بیعت می‏گرفت، به حج رفت و در «منی» مردان و زنان بنی هاشم و دوستان و یاران خود را جمع و به پاخاست و به افشای سیاست‏های شیطانی معاویه پرداخت و چنین فرمود:
«امّا بعد فانّ هذا الطاغیه قد فعل بنا و شیعتنا ما قد رأیتم و علمتم و شهدتم...؛ آن‏چه را که این مرد سرکش (معاویه) بر ما و شیعیان ما روا داشته می‏نگرید و شاهدید، اینک می‏خواهم مطلبی را از شما بپرسم اگر راست گفتم تصدیقم کنید و اگر دروغ گفتم تکذیب نمایید.
سخنانم را بشنوید و حرفهایم را بنویسید، آنگاه به شهرها و قبیله‏های خودتان باز گردید و آنچه در حقّ ما میدانید به دوستان صمیمی و افراد مورد اطمینان خود بگویید.
من اعلان خطر می‏کنم از اینکه این مطلب کهنه شده و از هم بپاشد، و حق از بین برود، گرچه «خداوند نورش را گسترش خواهد داد و گرچه کافران آنرا نپسندند.»(4)
شما را به خدا سوگند! آیا می‏دانید که علی بن ابی طالب برادر پیامبر(ص) بود؟ در آن هنگام که رسول خدا مسلمانان را با یکدیگر برادر کرد میان خود و پدرم پیمان برادری بست و فرمود: «در دنیا و آخرت تو برادر منی، و من برادر تو هستم»...

5 ـ سخنرانی دیگر در منی

حضرت اباعبداللّه (ع) به میزان تحرّکات سیاسی بنی امیّه و شخص معاویه در روزهای آخر زندگی، به تبلیغات گسترده‏ای در مدینه، در سفر حج دست زد.
«... شما مصیبت بارترین مردم هستید، زیرا از مسئولیّتها عالمانه و آگاهانه دست کشیدید و علّت همه گرفتاریها آن است که زمام امور و اجرای احکام باید بدست علمای الهی باشد که در رعایت حلال و حرام خدا امین هستند، ولی این مقام و منزلت از شما سلب شده است چرا که از محور حق پراکنده شدید، و با وجود دلائل روشن در سنّت پیامبر(ص) اختلاف کردید، اگر بر رنجها و آزارها شکیبایی داشتید، و سختیهای راه خدا را تحمّل می‏کردید اجراء امور دین خدا بدست شما می‏افتاد، ولکن شما ستمگران را در مقام و منزلت خود جایگزین ساختید و امور دین خدا را بدست آنان سپردید، و آنان به اشتباه عمل می‏کنند، و در شهوات خود گام برمی‏دارند و بر شما مسلّط شدند.
چون شما از مرگ فرار کردید، و عاشقانه به زندگی گذرا، دل نهادید، و ضعیفان و بی‏نوایان را بدست ستمگران سپردید تا برخی را برده و مقهور خود ساختند، و برخی را برای لقمه نانی بیچاره و ناتوان کردند، ستمگران در ملک خدا، طبق میل و خواست خودگام برمیدارند، و با تمایلات خود راه پستی و مذمّت را هموار می‏سازند، از اشرار پست فطری پیروی می‏کنند، و جسورانه در مقابل خدای متعال می‏ایستند، در هر شهری بر فراز منبر گوینده‏ای دارند که فریاد میزند، و با صدای بلند سخن می‏گوید.
زمین در تسلّط کامل آنان است، و دستشان از هر جهت باز و گشوده است، مردم بردگان آنانند آنگونه که هر دستی بر سر آنان کوبیده شود قادر به دفاع نیستند.
گروهی از این جبّاران کینه توز، سخت بر بینوایان چیره گشته‏اند، و گروهی فرمانروایانی هستند که نه خدا را می‏شناسند، و نه روز معاد را باور دارند.
در شگفتم!! و چرا در شگفت نباشم؟! که زمین را مردی حیله‏گر و مکّار و فردی تیره روز، تصرّف کرده و بار مسئولیّت مؤمنین را کسی بدوش کشیده که هرگز به آنان رحم نمی‏کند، خدا در این نزاعی که بین ما و او درگرفته، بهترین حاکم است، و در نبرد ما با او، قضاوت خواهد کرد...»(6)

6ـ نامه هشدار دهنده به معاویه:

«...هان ای معاویه! آیا تو آنکس نیستی که حجر کندی را کشتی؟ و مردم نمازگزار و پرهیزکار را که ظلم و بدعت را نمی‏پسندیدند؟ و در امر دین از سرزنش کسی نمی‏ترسیدند؟ تو با ظلم و ستم آنها را کشتی با اینکه سوگندهای فراوان خوردی عهد و پیمان استوار نمودی که آنها را نمی‏کشی، بی آنکه در ملک تو فتنه‏ای پدید آورند، یا دشمنی آغاز کنند.
هان ای معاویه، آیا تو همان نیستی که عمر و بن حمق خزاعی صحابی رسول خدای را کشتی؟ آن مرد صالح که عبادت اندامش را لاغر و رخسارش را زرد نموده بود، آنهم بعد از زمانی که خط امان دادی، و بعهد خدای محکم نمودی، با آن میثاق و پیمان که اگر مرغی را عطا می‏کردی از فراز کوههای بلند بنزد تو می‏آمد، آن‏گاه بر خدا جرئت کردی، و عهد خدای را کوچک شمردی و بی جرم و جنایت او را کشتی.
آیا تو همان نیستی که زیاد بن سمیّه را که از عبدی از بنی ثقیف متولّد شد با خود برادر خواندی؟ و او را پسر ابوسفیان شمردی؟ و حال آنکه رسول خدا(ص) فرمود: «مولود منسوب بفراش است و بهره زناکار سنگ است».
تو به مصلحت خویش سنّت رسول خدای را پشت پا زدی، و پسر عبید را برادر گفتی، و بحکومت عراقین فرستادی، تا دست و پای مسلمانان را قطع کرد، و چشمهای ایشان را به آهن گداخته نابینا
نمود و بدن‏های ایشان را بر شاخه‏های درخت خرما آویزان کرد.
گویا از این امّت نبودی، و این امّت را با تو هیچ نسبتی نبود.
آیا تو آنکس نیستی که زیاد بن ابیه برای تو نوشت مردم حضرمیین بر دین علی هستند، و تو دستور دادی که از آنان که بر دین علی میروند یک تن زنده مگذار، و او همگان را کشت و مثله کرد و حال آن‏که سوگند به خدای علی(ع) بحکم اسلام تو و پدرت را باید دستخوش شمشیر می‏ساخت.
و امروز به بهانه همان دین، غصب مسند خلافت کردی و گرنه شرف تو و پدرت آن بود که زمستان و تابستان دنبال شتران کاسبی می‏کردید...
من هیچ فتنه‏ای را در این امّت بزرگتر از خلافت و حکومت تو نمی‏دانم و از برای خود و دین خویش و امّت محمّد (ص) هیچ سودی برتر از آن نمی‏دانم که با تو جهاد کنم...
قسم بجان خودم که تو به هیچ عهدی و شرطی وفا نکردی، و مسلمانان را بعد از عهد و پیمان و صلح و سوگند کشتی بی آنکه با تو مبارزه‏ای کنند و نبردی آغاز نمایند، و جرم و گناه ایشان جز ذکر فضایل ما و تعظیم حقوق ما نبود، پس کشتی ایشان را از بیم آنکه مبادا هلاک شوی و ایشان زنده بمانند یا بمیرند و حرارت تیغ تیز تو را نچشند.
بدان ای معاویه که روز حساب می‏آید و هنگام قصاص فرا می‏رسد، بدان که خدای را کتابیست که اعمال کوچک و بزرگ را فرو گذار نکرده و تمام اعمال در آن ثبت است و خداوند فراموش نمی‏کند که مردم را به بهتان گرفتی، و دوستان خدا را به تهمت زدی و جماعتی را کشتی و گروهی را از خانه‏ها و شهرهای خود بیرون کردی و از برای پسرت یزید که جوانی شراب خوار و سگ باز بود، از مردم بیعت گرفتی...»(7)

7ـ نامه اعتراض آمیز

بعد از آنکه معاویه برای یزید از مردم بیعت گرفت، حضرت در نامه اعتراض‏آمیز و افشاگرانه، نوشت: «ای معاویه پسرت را جانشین خود قرار دادی، او نوجوانی است که شراب می‏خورد، و با سگ‏ها بازی می‏کند، توبه امانت الهی خیانت کردی و مردم را آلوده ساختی، و پندهای پروردگارت را نپذیرفتی، چگونه ممکن است رهبری امّت محمّد(ص) را کسی بر عهده گیرد که شراب می‏خورد؟ و با فاسق‏های شرور زمان، مست کننده می‏نوشد، شرابخوار بر یک درهم پول امین نمی‏باشد، چگونه رهبر امّت اسلامی خواهد شد؟
معاویه! بزودی با اعمال خود وارد قیامت خواهی شد که دیگر دفتر توبه بسته خواهد بود»(8)

ب: افشاگری علیه یزید

بعد از مرگ معاویه، سران بنی امیّه یزید را بر تخت حکومت نشاندند و فشار سیاسی بر مخالفان مخصوصاً شخص امام حسین(ع) را آغاز کردند.
یزید نامه‏ای به «ولید بن عتبه» فرماندار مدینه نوشت و تأکید کرد که از امام حسین(ع) بیعت بگیرد. وی در حالی که مروان بن حکم یهودی زاده در کنارش قرار داشت امام را طلبید و دستور یزید را ابلاغ کرد.
امام فرمود: این مسئله یک موضوع اجتماعی و عمومی است باید در میان عموم مردم طرح شود، مهلتی دهید تا فردا به شما پاسخ بگویم.
مروان به فرماندار مدینه گفت: او را زندانی کن اگر از دست ما برود دیگر بیعت نخواهد کرد یا گردن او را بزن.
امام حسین(ع) فرمود: «ای امیر! مائیم خاندان نبوّت و معدن رسالت، در خاندان ما محل رفت و آمد فرشتگان و محل نزول رحمت خداست. خداوند اسلام را از خاندان ما شروع و افتتاح نمود، و تا آخر نیز همگام با ما خاندان به پیش خواهد برد.امّا یزید مردی شرابخوار است که دستش به خون افراد بیگناه آلوده است، او شخصی است که دستورات الهی را درهم شکسته و در مقابل چشم مردم مرتکب فسق و فجور می‏گردد، آیا رواست شخصی همچون من با آن سوابق درخشان و اصالت خانوادگی با چنین مردی فاسق بیعت کند؟...»(9)

پاسخ افشاگرانه به شعارهای یزید

طرّاحان سیاسی بنی امیّه پس از مرگ معاویه می‏خواستند با تهاجم تبلیغاتی چهره مطلوبی از یزید نشان دهند، یزید را واداشتند تا اشعاری در مدح و ستایش بنی هاشم و ارزش صلح و سازش بسراید و آن را در شهر مدینه در میان قریش و بنی هاشم پخش کردند وقتی آن اشعار بدست امام حسین(ع) رسید اینگونه پاسخ داد: «بنام خداوند بخشنده مهربان، پس اگر به تو دروغ می‏گویند به آنان بگو، من رفتاری دارم و شما نیز رفتار خودتان را دارید، شما از رفتار من بیزار و من نیز از رفتار شما بیزارم.»(10)
این جملات اشاره به آن دارد که شعارهای یزید کذب و خلاف واقع است و هرگز باعث خوشبینی حسین(ع) به او و خاندان بنی امیّه نخواهد شد.
از آنچه بیان شد بخوبی می‏توان نتیجه گرفت که علما و آن کسانی که مردم به آنها به عنوان رهبران جامعه چشم دوخته‏اند، وظیفه دارند در مقابل ستمگران و بدعت‏گزاران و منحرفان، قد علم کنند و حداقل عکس العملی که باید نشان دهند این است که جنایات و بدعت‏ها و انحرافات آنها را در هر زمانی که فرصت می‏یابند بیان کنند.
امام حسین(ع) با اینکه در حال صلح بامعاویه بسر می‏برد، (بجهت احترام به پیمان صلح برادر و امامش حسن مجتبی(ع)) با این حال در بیان واقعیات و شناساندن چهره پلید معاویه و فرزندش یزید هرگز و لحظه کوتاهی نکرد هر جا زمینه را مناسب دید، با نامه و خطابه، در جلسات عادّی،...افشاگری کرد و زمینه قیام عاشورا آماده نمود.
و امروزه در مقابل جنایات استکبار جهانی و صهیونیست بین الملل، و منحرفان و وابستگان داخلی آن‏ها، دانشمندان و علما مسئولیت سنگینی دارند، و باید حسین گونه در شناسائی چهره آنها و بیان جنایات آنان بکوشند چرا که خود امام حسین(ع) فرمود: «فلکم فیّ اسوةٌ؛ برای شما در رفتار من الگو است.»(11)

پی نوشت:

1. فتوح ابن اعثم کوفی، ج 3، ص 35، و فرهنگ سخنان امام حسین(ع)، محمد دشتی، ص 357 ـ 358.
2. بحارالانوار، ج 44، ص 129، حدیث 19 ـ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 213. وسائل الشیعه، ج 2، ص 704، حدیث 3.
3. تاریخ طبری، ج 3، ص 248، الغدیر، ج 10، ص 248 ؛ فرهنگ سخنان امام حسین(ع)، همان، ص 256 ـ 257.
4. سوره صف، آیه 7.
5. الغدیر، ج 1،ص 198، بحارالانوار، ج 33، ص 182 و فرهنگ سخنان امام حسین(ع)، ص 258 ـ 261.
6. تحف العقول، ص 168، بحارالانوار، ج 100، ص 79، حدیث 37 و فرهنگ سخنان امام حسین(ع)، ص 268.
7. رجال کشی، ص 23، بحارالانوار، ج 44، ص 212 حدیث 9 و فرهنگ سخنان،همان، ص 363 و 364.
8. همان، ص 362 و دعائم الاسلام، ج 2، ص 133، حدیث 468.
9. فتوح ابن اعثم، کوفی، ج 5، ص 14 ؛ بحارالانوار، پج 44، ص 325.
10. مضمون آیه 41 یونس رـ ک فتوح ابن اعثم کوفی، ج 5، ص 75 و فرهنگ سخنان امام حسین(ع)، ص 376.
11. بحارالانوار، ج 44، ص 381.

منبع:پاسدار اسلام ش 279
دوشنبه 16/11/1391 - 15:2
اهل بیت
نویسنده: محمد امینی‌

مقدمه‌

قلم‌ در بیان‌ عظمت‌ احیاگر بزرگ‌ اسلام‌ ناب‌ محمدی‌(ص) مفسّر عظیم‌ الشأن‌ ولایت‌و امامت‌، رهبر فرزانه‌، سرور آزادگان‌ گیتی‌، اسوة‌ بی‌نظیر فداكاری‌، شهید آگاه‌، چراغ‌فروزان‌ هدایت‌، كشتی‌ نجات‌ امت‌، حضرت‌ سیّد الشهدا امام‌ حسین‌(علیه السلام)، عاجز و ناتوان‌است‌.
آری‌ چه‌ می‌توان‌ نوشت‌ در عظمت‌ شخصیتی‌ كه‌ همة‌ عالمان‌ متعهد و صاحب‌ نظران‌منصف‌ از عمق‌ جان‌ بر این‌ باورند كه‌ حسین‌ حقیقتی‌ است‌ بزرگ‌ كه‌ تمام‌ مردم‌ گیتی‌ دربرابر عظمت‌ روح‌ و علوّ همّت‌ او سر تسلیم‌ فرود آورده‌ و خضوع‌ كرده‌اند.
كدامین‌ عبارت‌ را در وصف‌ آن‌ جان‌ جانان‌ بكارگیریم‌ كه‌ گویاتر از «مصباح‌ الهدی‌»،«سفینة‌ النجاة‌» و «سیدی‌ شباب‌ أهل‌ الجنة‌» باشد كه‌ جد بزرگوارش‌، منجی‌ بشریت‌ وسرور كائنات‌ با آن‌ عبارات‌ او را ستوده‌ است‌.
و كدامین‌ كلمات‌ و جملات‌ می‌توانند حق‌ او را ادا كنند در حالی‌ كه‌ خدایش‌ در قرآن‌كریم‌ در آیه‌ مباهله‌ او را «فرزند پیامبر» و در آیه‌ تطهیر «جزء پاك‌ترین‌ پاكان‌» و در سورة‌فجر «نفس‌ مطمئنه‌»اش‌ خوانده‌ است‌.
آری‌، از تصور عظمت‌ حضرت‌ ثار الله عاجزیم‌ و قلم‌ قاصرمان‌ از ادای‌ حق‌ عظیم‌حضرت‌ حسین‌ بن‌ علی‌8 ناتوان‌ است‌.
ولی‌ افرادی‌ وجود دارند كه‌ از هر جهت‌ به‌ آن‌ حضرت‌ نزدیك‌تر بوده‌اند و حتی‌ آن‌چنان‌ مجذوب‌ شخصیت‌ او شده‌اند كه‌ در فداكردن‌ جان‌ خود در راه‌ او سر از پانمی‌شناختند و در رفتن‌ به‌ سوی‌ میدان‌ مبارزه‌ و شهادت‌ بر یكدیگر سبقت‌ می‌گرفتند وشهادت‌ در ركاب‌ او را نهایت‌ آمال‌ و آرزوی‌ خود می‌دانستند.
ظهر روز عاشورا وقتی‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) از نماز فارغ‌ شد در سخنان‌ كوتاهی‌ یاران‌ خود رابه‌ بهشت‌ بشارت‌ داد و فرمود: «این‌ پیامبر خداست‌ و اینان‌ شهدایی‌ كه‌ در راه‌ خدا كشته‌شده‌اند، منتظر قدوم‌ شمایند، و شما را به‌ بهشت‌ بشارت‌ می‌دهند...»
اصحاب‌ به‌ امام‌ عرض‌ كردند: جان‌های‌ ما فدای‌ تو باد و خون‌های‌ ما نگاهدارندة‌ خون‌تو، به‌ خدا سوگند مادامی‌ كه‌ از ما كسی‌ زنده‌ باشد، هیچ‌ گزندی‌ به‌ تو و حرم‌ تو نمی‌رسد.
ابن‌ عماره‌ از پدرش‌ نقل‌ می‌كند كه‌: از حضرت‌ صادق‌(علیه السلام) سؤال‌ كردم‌ و گفتم‌: ازاصحاب‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) و ایثار و فداكاری‌ آنان‌ مرا آگاه‌ كن‌. آن‌ حضرت‌ فرمود: «پرده‌ وحجاب‌ از برابر آنان‌ برداشته‌ شد و منازل‌ خویش‌ را در بهشت‌ مشاهده‌ كردند، بطوری‌ كه‌ برشهادت‌ و كشته‌ شدن‌ شتاب‌ می‌كردند تا با حور معانقه‌ نموده‌ و به‌ سوی‌ جایگاه‌ خود دربهشت‌ بروند».
شاعر عرب‌ چه‌ زیبا در وصف‌ آنان‌ سروده‌ است‌ كه‌:
جادوا بأنفسهم‌ فی‌ حب‌ّ سیّدهم ‌والجود بالنفس‌ أقصی‌ غایة‌ الجود
السابقون‌ الی‌ المكارم‌ والعُلی‌ والحائزون‌ غداً حِیاض‌ الكوثر
لولا صَوارمُهم‌ ووقع‌ُ نِبالِهم ‌لم‌ تسمع‌ الاذان‌ صوت‌ مكبّر
آنان‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) را فراتر از سخن‌ و بیان‌ دانسته‌ و پیش‌ از آنكه‌ با زبان‌ در وصف‌ آن‌وجود مبارك‌ سخنی‌ بگویند، با عمل‌ خود به‌ وصف‌ او پرداخته‌ و اورا شایسته‌ ا´ن‌ دانسته‌اندكه‌ جان‌ خود را در راه‌ او فدا سازند. و با این‌ كار خود حتی‌ دشمنان‌ را به‌ تعجب‌ واداشته‌اند؛
ابن‌ ابی‌ الحدید معتزلی‌ گوید: به‌ یكی‌ از كسانی‌ كه‌ در سپاه‌ كوفه‌ حضور داشت‌، گفته‌شد: وای‌ بر تو! چرا فرزند پیغمبر را كشتی‌؟!
آن‌ مرد گفت‌: دهانت‌ خرد باد! تو اگر می‌دیدی‌ آنچه‌ كه‌ ما در كربلا دیدیم‌، تو هم ‌همین‌ كار را می‌كردی‌! آنها دست‌ به‌ قبضة‌ شمشیر می‌بردند و مانند شیران‌ غرنده‌ به‌ ماحمله‌ می‌كردند و خود را در دهان‌ مرگ‌ می‌انداختند! امان‌ قبول‌ نمی‌كردند، رغبتی‌ به‌ مال‌و منال‌ دنیا نداشتند! هیچ‌ چیزی‌ نمی‌توانست‌ در میان‌ ایشان‌ و مرگ‌ فاصله‌ بیندازد. اگر باآنها نمی‌جنگیدیم‌، همه‌ ما را از دم‌ شمشیر می‌گذرانیدند، چگونه‌ می‌توانستیم‌ از جنگ‌كردن‌ با آنها خودداری‌ كنیم‌؟!
هر چند او احمقانه‌ گناه‌ نابخشنودنی‌ خود را توجیه‌ می‌كند ولی‌ در واقع‌ اعترافی‌ است‌ به‌شجاعت‌ و بزرگواری‌ و پایداری‌ یاران‌ امام‌(علیه السلام).
ولی‌ متأسفانه‌ تاریخ‌ نتوانسته‌ است‌ سخنان‌ این‌ راد مردان‌ را در حق‌ امام‌ و مقتدای‌خود به‌ طور كامل‌ به‌ ثبت‌ برساند و حتی‌ برخی‌ از آنان‌ تنها نامشان‌ در لیست‌ شهدای‌ كربلاباقی‌ مانده‌ است‌ و اثری‌ از ابراز احساسات‌ آنان‌ نیست‌، ولی‌ همان‌ تعداد اندك‌ كه‌نظراتشان‌ به‌ بهانه‌های‌ مختلف‌ پیرامون‌ حسین‌ بن‌ علی‌(علیه السلام) بیان‌ شده‌ است‌، می‌تواندگویای‌ جلوه‌هائی‌ از شخصیت‌ آن‌ حضرت‌ باشد و ما در این‌ مقاله‌ برا´ن‌ هستیم‌ كه‌شخصیت‌ با عظمت‌ ا´ن‌ حضرت‌ را از دیدگاه‌ نزدیكترین‌ یارانش‌ مورد بررسی‌ قرار دهیم‌، وامیدواریم‌ نزد مولی‌ و مقتدایمان‌ حسین‌(علیه السلام) مقبول‌ واقع‌ گردد.

امام‌ حسین‌ (علیه السلام) در سخنان‌ یاران‌ بنی‌ هاشمی‌

1 ـ ابو الفضل‌ العباس‌(علیه السلام)
او اولین‌ فرزند علی‌(علیه السلام) از ام‌ البنین‌ است‌، علی‌(علیه السلام) در مورد علت‌ ازدواج‌ خود با مادر ابوالفضل‌(علیه السلام) می‌فرماید: «فتلد لی‌ غلاماً فارساً یكون‌ عوناً لولدی‌ الحسین‌ فی‌ كربلا به‌ خاطراین‌ كه‌ برایم‌ پسر شجاعی‌ به‌ دنیا ا´ورد تا در كربلا یاور فرزندم‌ حسین‌ باشد».
و صاحب‌ «تنقیح‌ المقال‌» در مورد ا´ن‌ حضرت‌ می‌گوید: «وكان‌ شجاعاً فارساً وسیماًجسیماً یركب‌ الفرس‌ المطهّم‌ ورجلاه‌ تخطان‌ الارض‌؛ آن‌ حضرت‌، شجاع‌، اسب‌ سوار،خوش‌ سیما، تنومند بود، درحالی‌ كه‌ براسب‌ سوار می‌شد پاهایش‌ برزمین‌ كشیده‌می‌شد..»
متاسفانه‌ سخنان‌ این‌ راد مرد بزرگ‌ تاریخ‌ در حق‌ مولا و مقتدا و برادرش‌ حسین‌ به‌طور كامل‌ به‌ ثبت‌ نرسیده‌ است‌ مگر سخنانی‌ كه‌ در لحظات‌ حساس‌ و سرنوشت‌ساز از آن‌حضرت‌ نقل‌ شده‌ است‌:
حسین‌(علیه السلام) را تنها نمی‌گذارم‌
یكی‌ از آن‌ مواقع‌ حساس‌ وقتی‌ است‌ كه‌ شمر از هم‌ طائفه‌گی‌ خود با ام‌ البنین‌ سوءاستفاده‌ كرد و خواست‌ با دادن‌ امان‌ نامه‌ عبیدالله به‌ فرزندان‌ ام‌ البنین‌ بر زخم‌ دل‌ عزیززهرا نمك‌ بپاشد ولی‌ این‌ جا عباس‌ غیرت‌ و مردانگی‌ خود را به‌ نمایش‌ گذاشت‌ و نه‌ تنهااز امان‌ نامه‌ او خوشحال‌ نشد، كه‌ حتی‌ از او خشمگین‌ شد و فرمود:
«تبت‌ یداك‌ ولعن‌ ماجئتنا به‌ من‌ امانك‌ یا عدو الله أتأمرنا أن‌ نترك‌ أخانا وسیّدناالحسین‌ بن‌ فاطمة‌: وندخل‌ فی‌ طاعة‌ اللعناء وأولاد اللعناء؟!؛ دستانت‌ بریده‌ باد ولعنت‌ برا´ن‌ امانی‌ كه‌ برای‌ ما ا´ورده‌ای‌! ای‌ دشمن‌ خدا! به‌ ما پیشنهاد می‌كنی‌ كه‌ برادر و آقای‌ خود حسین‌ فرزند فاطمه‌ را رها كنیم‌ ودر تحت‌ فرمان‌ ملعونین‌ وفرزندان‌ملعونین‌ درآئیم‌.»
ویكی‌ دیگر از حساس‌ترین‌ لحظاتی‌ كه‌ عباس‌ با سخنان‌ خود بر قوت‌ دل‌ برادرش‌حسین‌ افزود، شب‌ عاشورا بود كه‌ بعد از خطبة‌ ابی‌ عبدالله(علیه السلام) به‌ نمایندگی‌ از اهل‌ بیت‌، امام‌ را مخاطب‌ ساخت‌ و عرض‌ كرد:
«هرگز تو را ترك‌ نخواهیم‌ كرد. آیا پس‌ از تو زنده‌ بمانیم‌؟ خداوند هرگز چنین‌ روزی‌ رانیاورد»
حسین‌(علیه السلام) تشنه‌ است‌ آب‌ نمی‌نوشم‌
یكی‌ دیگر از فرازهای‌ تاریخ‌ كه‌ بیانگر ارادت‌ صمیمانه‌ و وفای‌ ابوالفضل‌(علیه السلام) نسبت‌ به‌برادرش‌ حسین‌(علیه السلام) است‌ آن‌ لحظه‌ای‌ است‌ كه‌ عباس‌ تنهائی‌ برادرش‌ را مشاهده‌ كرد نزدآن‌ حضرت‌ آمد و عرض‌ كرد: آیا مرا رخصت‌ می‌دهی‌ تا به‌ میدان‌ بروم‌؟
امام‌(علیه السلام) گریه‌ شدیدی‌ كرد و فرمود: «ای‌ برادر تو صاحب‌ پرچم‌ و علمدار من‌ هستی‌؛
عباس‌ گفت‌: ای‌ برادر! سینه‌ام‌ تنگ‌ و از زندگی‌ خسته‌ شده‌ام‌ و می‌خواهم‌ از این‌منافقان‌ خونخواهی‌ كنم‌؛
امام‌(علیه السلام) فرمود: برای‌ این‌ كودكانم‌ كمی‌ آب‌ تهیه‌ كن‌».
عباس‌(علیه السلام) وقتی‌ به‌ شریعة‌ فرات‌ رسید، یاد عطش‌ حسین‌ و اهل‌ بیتش‌ او را از نوشیدن‌آب‌ بازداشت‌ و ابیاتی‌ را سرود كه‌ در آن‌ ابیات‌ زندگی‌ بعد از امام‌ حسین‌(علیه السلام) را خواری‌ و ذلت‌می‌داند و می‌گوید:
یا نفس‌ من‌ بعد الحسین‌ هونی‌وبعده‌ لا كنت‌ أن‌ تكونی‌
هذا الحسین‌ شارب‌ المنون‌وتشربین‌ بارد المعین‌
جانم‌ فدای‌ حسین‌(علیه السلام)
و در رجزهائی‌ كه‌ هنگام‌ پیكار سروده‌ است‌ ضمن‌ اینكه‌ حسین‌(علیه السلام) را با عناوین‌ «جان‌مصطفی‌» و «امام‌ صادق‌ یقین‌» و «نجل‌ النبی‌» ستوده‌ است‌ شهادت‌ در ركاب‌ آن‌ حضرت‌را افتخار می‌داند و دشمنان‌ خود را تهدید به‌ آتش‌ سوزان‌ جهنم‌ می‌كند و می‌فرماید:
لا أرهب‌ الموت‌ اذ الموت‌ رقی‌حتی‌ اُواری‌ فی‌ المصالیت‌ لقا
نفسی‌ لنفس‌ المصطفی‌ الطهر وقااءنی‌ أنا العباس‌ أغدو بالسقا
ولا أخاف‌ الشر یوم‌ الملتقی‌
و بعد از قطع‌ دست‌ راستش‌ مشك‌ را به‌ دست‌ چپ‌ گرفت‌ و فرمود:
والله ان‌ قطعتم‌ یمینی‌اءنّی‌ احامی‌ أبداً عن‌ دینی‌
وعن‌ امام‌ صادق‌ الیقین‌نجل‌ النبی‌ الطاهر الامین‌
و بعد از قطع‌ دست‌ چپ‌ پرچم‌ را به‌ سینه‌ چسباند و فرمود:
یا نفس‌ لا تخشی‌ من‌ الكفّاروأبشری‌ برحمة‌ الجبار
مع‌ النبی‌ السیّد المختارقد قطعوا ببغیهم‌ یساری‌
فأصلهم‌ یارب‌ حرّ النار
2 - فرزندان‌ عقیل‌
اینان‌ فرزندان‌ و نوادگان‌ عقیل‌ بن‌ ابی‌ طالب‌ هستند كه‌ عبارتند از: «عبداللهبن‌ مسلم‌بن‌ عقیل‌» و «محمد بن‌ مسلم‌ بن‌ عقیل‌» و «محمد بن‌ ابی‌ سعید بن‌ عقیل‌» و «عبدالرحمن‌ بن‌ عقیل‌» و «جعفر بن‌ عقیل‌».
آنچه‌ از سخنان‌ این‌ یاران‌ نزدیك‌ و وفادار حسین‌(علیه السلام) به‌ ما رسیده‌ سخنی‌ است‌ كه‌ درشب‌ عاشورا بیان‌ داشته‌اند، امام‌(علیه السلام) بعد از خطبه‌ و اظهار وفاداری‌ اصحاب‌ در شب‌ عاشوراروی‌ به‌ فرزندان‌ عقیل‌ نمود و فرمود: «شما را كشته‌ شدن‌ مسلم‌ كافی‌ است‌، بروید كه‌ من‌ شما را رخصت‌ دادم‌؛
آنها گفتند:
سبحان‌ الله مردم‌ چه‌ می‌گویند؟! می‌گویند ما بزرگ‌ و سالار خود و عمو زادگان‌ خود كه‌بهترین‌ مردم‌ بودند در دست‌ دشمن‌ رها كردیم‌ و با آنها تیری‌ به‌ طرف‌ دشمن‌ رها نكردیم‌و نیزه‌ و شمشیری‌ علیه‌ دشمن‌ به‌ كار نبردیم‌؟! نه‌ به‌ خدا سوگند چنین‌ نكنیم‌، بلكه‌ خود واموال‌ خود را فدای‌ توسازیم‌ و در كنار تو بجنگیم‌ و هر جا كه‌ روی‌ كنی‌ با تو باشیم‌، ننگ‌ بادبر زندگی‌ پس‌ از تو».

امام‌ حسین‌(علیه السلام)در سخنان‌ شهدای‌ پیش‌ از عاشورا

قیس‌ بن‌ مسهّر صیداوی‌
قیس‌ بن‌ مسهّر كه‌ حامل‌ نامة‌ امام‌(علیه السلام) در منزل‌ بطن‌ الرمه‌ به‌ سوی‌ مردم‌ كوفه‌ بود به‌خاطر دستگیری‌ مجبور به‌ پاره‌ كردن‌ نامة‌ امام‌(علیه السلام) شد و پس‌ از دستگیری‌ ابن‌ زیاد او رامجبور كرد كه‌ برای‌ سب‌ حسین‌ و پدر و برادرش‌ بر بالای‌ منبررود.
به‌ حسین‌(علیه السلام) لبیك‌ گویید
او پیشنهاد عبیدالله را پذیرفت‌ و در مسجد اعظم‌ كوفه‌ و در جمع‌ مردم‌ كوفه‌ـ كه‌ به‌دعوت‌ عبیدالله و برای‌ شنیدن‌ سخنان‌ قیس‌ گردآمده‌ بودندـ بر بالای‌ منبر رفت‌ و پس‌ ازحمد و ثنای‌ الهی‌ و درود بر رسول‌ خدا و رحمت‌ بر علی‌ و فرزندانش‌ و لعن‌ و نفرین‌ برعبیدالله و پدرش‌ و سردمدارانش‌، به‌ معرفی‌ حسین‌ بن‌ علی‌ پرداخت‌ و گفت‌:
«ای‌ مردم‌ حسین‌ بن‌ علی‌ بهترین‌ خلق‌ خدا و فرزند فاطمه‌ دختر رسول‌ خداست‌، ومن‌ فرستاده‌ او به‌ سوی‌ شما هستم‌، من‌ در یكی‌ از منازل‌ بین‌ راه‌ از او جدا شده‌ و نزد شماآمدم‌ تا پیام‌ او را برسانم‌، به‌ ندای‌ او لبیك‌ گویید».
او بعد از این‌ قضیه‌ به‌ دستور عبیدالله از بالای‌ قصر دارالاماره‌ به‌ زیر افكنده‌ شد و به‌شهادت‌ رسید و با رسیدن‌ خبر شهادت‌ او به‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) اشك‌ از دیدگان‌ مباركش‌جاری‌ شد و محزون‌ گردید.

امام‌ حسین‌ (علیه السلام) در سخنان‌ سایر شهدای‌ كربلا

1 - بریر بن‌ خضیر
بریر بن‌ خضیر از اصحاب‌ امیر المؤمنین‌(علیه السلام) و از شیوخ‌ قرّاء در مسجد جامع‌ كوفه‌ و ازتابعین‌ بوده‌ است‌.
در راه‌ تو قطعه‌ قطه‌ می‌شویم‌
او در شب‌ عاشورا از جمله‌ افرادی‌ بود كه‌ با اظهارات‌ خود بر حقانیت‌ حسین‌(علیه السلام) تأكیدداشت‌ و پس‌ از خطبة‌ ا´ن‌ حضرت‌ گفت‌:
«یابن‌ رسول‌ الله! خدا به‌ وسیلة‌ تو بر ما منت‌ نهاد كه‌ ما در ركاب‌ تو جهاد كنیم‌ وبدن‌مادر راه‌ تو قطعه‌ قطعه‌ شود و جدّ بزرگوارت‌ رسول‌ خدا(ص) در روز قیامت‌ شفیع‌ماباشد».
2 - نافع‌ بن‌ هلال‌
او آقا و شریف‌ در میان‌ قوم‌ خود، قاری‌ قرآن‌، از حاملان‌ حدیث‌ و از یاران‌ علی‌(علیه السلام) بودكه‌ در هر سه‌ جنگش‌ در عراق‌ همراه‌ ا´ن‌ حضرت‌ شمشیر زده‌ بود.
توچون‌ پیغمبر و علی‌ هستی‌!
او در شب‌ عاشورا سخنانی‌ بر زبان‌ جاری‌ كرد و با مقایسه‌ وضعیت‌ زمان‌ پیامبر(ص) وعلی‌(علیه السلام) با زمان‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) بر دشمنی‌ با دشمنان‌ اهل‌ بیت‌: تاكید كرد و عرض‌كرد:
«ای‌ پسر رسول‌ خدا! تو می‌دانی‌ كه‌ جدّت‌ پیامبر خدا هم‌ نتوانست‌ محبت‌ خود را دردلهای‌ همه‌ جای‌ دهد و چنانچه‌ می‌خواست‌، همه‌ فرمان‌پذیر او نشدند، زیرا كه‌ در میان‌مردم‌، منافقانی‌ بودند كه‌ نوید یاری‌ می‌دادند ولی‌ در دل‌، نیت‌ بی‌ وفایی‌ داشتند؛ این‌ گروه‌در پیش‌ روی‌ از عسل‌ شیرین‌تر و در پشت‌سر از حنظل‌ تلخ‌تر بودند! تا خدای‌ متعال‌ او رابه‌ جوار رحمت‌ خود برد؛ و پدرت‌ علی‌(علیه السلام) نیز چنین‌ بود، گروهی‌ به‌ یاری‌ او برخواستند و اوبا ناكثین‌ و قاسطین‌ و مارقین‌ قتال‌ كرد اما مدت‌ او نیز به‌ سرآمد و به‌ جوار رحمت‌ حق‌شتافت‌؛ و تو امروز نزد ما بر همان‌ حالی‌! هر كس‌ پیمان‌ شكست‌ و بیعت‌ از گردن‌ خودبرداشت‌، زیانكار است‌ و خدا تو را از او بی‌نیاز می‌گرداند، با ما به‌ هر طرف‌ كه‌ می‌خواهی‌، به‌سوی‌ مغرب‌ و یا مشرق‌، روانه‌ شو به‌ خدا سوگند كه‌ ما از قضای‌ الهی‌ نمی‌هراسیم‌ و لقای‌پروردگار را ناخوش‌ نمی‌داریم‌ و ما از روی‌ نیّت‌ و بصیرت‌ هر كه‌ را با تو دوستی‌ ورزد، دوست‌داریم‌، و هر كه‌ با تو دشمنی‌ كند، دشمن‌ داریم‌».
مادر به‌ عزایم‌ بنشیند!
و باز در شب‌ عاشورا - بعد از جلسه‌ اصحاب‌ - هنگامی‌ كه‌ حسین‌(علیه السلام) موقعیت‌ لشكرخود و دشمن‌ را مورد بررسی‌ قرار می‌داد، نافع‌ با آن‌ حضرت‌ برخورد كرد، آن‌ حضرت‌ فرمود:
«در این‌ تاریكی‌ شب‌ از این‌ راه‌ برو و خود را نجات‌ بده‌!
نافع‌ خود را بر قدم‌های‌ امام‌ انداخت‌ و گفت‌:
مادرم‌ در سوگم‌ بگرید اگر چنین‌ كنم‌، خدا بر من‌ منت‌ نهاد كه‌ در جوار تو شهید شوم‌».
او در روز عاشورا نیز ضمن‌ این‌ كه‌ جان‌ خود را در ركاب‌ حسین‌(علیه السلام) فدا می‌كندافتخارش‌ این‌ است‌ كه‌ بر دین‌ حسین‌ بن‌ علی‌(علیه السلام) از دنیا می‌رود و می‌گوید:
ان‌ تنكرونی‌ فأنا ابن‌ الجَملی‌دینی‌ علی‌ دین‌ حسین‌ بن‌ علی‌
3 - حبیب‌ بن‌ مظاهر
حبیب‌ بن‌ مظاهر - یا مظهّر - از بزرگان‌ شیعه‌ و ریش‌ سفیدان‌ معروف‌ كوفه‌ و ازاصحاب‌ پیامبر و علی‌(علیه السلام) بود كه‌ از آنان‌ نقل‌ روایت‌ نموده‌ است‌.
و نیز از اصحاب‌ امام‌ حسن‌ مجتبی‌ و امام‌ حسین‌: بود و مدال‌ پر افتخار «یرحمك‌الله یا حبیب‌ لقد كنت‌ تختم‌ القرآن‌ فی‌ لیلة‌ واحدة‌ وانت‌ فاضل‌» از امام‌ حسین‌(علیه السلام)نصیب‌ او شد.
او از شیعیانی‌ است‌ كه‌ به‌ همراه‌ سلیمان‌ بن‌ صرد و دیگر شیعیان‌ و سران‌ كوفه‌ به‌ امام‌حسین‌(علیه السلام) نامه‌ نوشت‌ و از آن‌ حضرت‌ برای‌ حكومت‌ كوفه‌ دعوت‌ به‌ عمل‌آورد.
سخنان‌ حبیب‌ نیز مانند دیگر یاران‌ حسین‌(علیه السلام) در مورد آن‌ وجود مبارك‌ كاملاً ثبت‌ وضبط‌ نشده‌ است‌ ولی‌ هر آنچه‌ به‌ ما رسیده‌ حاكی‌ از ارادت‌ خالصانه‌ اوست‌ كه‌ از چهرة‌معنوی‌ ابی‌ عبدالله الحسین‌(علیه السلام) بیشتر پرده‌ برمی‌دارد.
حسین‌(علیه السلام) را یاری‌ كنید
حبیب‌ بعد از آنكه‌ خود را به‌ هر زحمت‌ از كوفه‌ به‌ كربلا رساند و مورد استقبال‌ گرم‌ اهل‌بیت‌: قرار گرفت‌، در روز ششم‌ محرم‌ وقتی‌ بی‌وفایی‌ كوفیان‌ را مشاهده‌ كرد از امام‌(علیه السلام)اجازه‌ خواست‌ كه‌ طائفه‌ بنی‌ اسد را به‌ استمداد حسین‌(علیه السلام) بطلبد، اوبا حضور در میان‌ آن‌ طائفه‌ با سخنان‌ خود آنان‌ را بر یاری‌ حسین‌(علیه السلام) تشویق‌ كرد، و در ضمن‌ سخنانش‌ علاوه‌بر دعوت‌ از مردم‌، حسین‌(علیه السلام) را این‌ گونه‌ معرفی‌ می‌كند:
«امروز از من‌ فرمان‌ برید و به‌ یاری‌ او بشتابید تا شرف‌ دنیا و آخرت‌ از آن‌ شما باشد،من‌ به‌ خدا سوگند یاد می‌كنم‌ كه‌ اگر یك‌ نفر از شما در راه‌ خدا با پسر دختر پیغمبرش‌ دراینجا كشته‌ گردد و شكیبایی‌ ورزد و امید ثواب‌ از خدای‌ داشته‌ باشد رسول‌ خدا در علیین‌بهشت‌ رفیق‌ و همدم‌ او خواهد بود».
كدام‌ نماز مقبول‌ است‌؟!
حبیب‌ از آن‌ روز كه‌ به‌ یاران‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) پیوست‌ مرتب‌ ملازم‌ امام‌ بود، و با سخنان‌حكیمانه‌اش‌ اصحاب‌ و یاران‌ امام‌ را جهت‌ دفاع‌ از اسلام‌ و امام‌ ترغیب‌ می‌كرد و در مواقع‌لزوم‌ در مقابل‌ دشمن‌ قرار می‌گرفت‌ و سخنان‌ ناصواب‌ آنان‌ را حكیمانه‌ پاسخ‌ می‌گفت‌،وقتی‌ حصین‌ بن‌ نمیر در ظهر عاشورا و هنگام‌ اقامه‌ نماز به‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) گفته‌ بود: نمازشما قبول‌ نیست‌، حبیب‌ جلو آمد و در پاسخ‌ او گفت‌:
«زعمت‌ لا تقبل‌ الصلاة‌ من‌ آل‌ رسول‌ الله وتقبل‌ منك‌ یا ختّار؛ ای‌ فاسد وشرابخوارا´یا پنداشتی‌ كه‌ نمازاهل‌ بیت‌ رسول‌ الله(ص) قبول‌ نیست‌ و نماز تو قبول‌ است‌؟!»
به‌ كجا می‌روی‌؟!
و نیز وقتی‌ عمر سعد قرة‌ بن‌ قیس‌ را برای‌ فرستادن‌ پیامی‌ به‌ محضر امام‌ حسین‌(علیه السلام)فرستاد حبیب‌ بن‌ مظاهر او را شناخت‌ و بعد از رساندن‌ پیام‌ به‌ نصیحت‌ او پرداخت‌ و گفت‌:
«وای‌ بر تو ای‌ قره‌! چه‌ كار می‌كنی‌ و كجا می‌روی‌؟ حسین‌(علیه السلام) را ـ كه‌ خداوند به‌ بركت‌پدرانش‌ شما را گرامی‌ داشته‌ ـ یاری‌ نمی‌كنی‌ و به‌ سوی‌ ستمكاران‌ می‌روی‌؟!»
ولی‌ قره‌ گفت‌ من‌ مأمورم‌ پاسخ‌ پیام‌ را به‌ عمر سعد برسانم‌ و بعد تصمیم‌ می‌گیرم‌.
با دشمنانتان‌ می‌جنگیم‌
شب‌ عاشورا وقتی‌ نافع‌ بن‌ هلال‌ اضطراب‌ و پریشانی‌ زینب‌ كبری‌ و اهل‌ بیت‌ امام‌(علیه السلام)را می‌شنود و به‌ اطلاع‌ حبیب‌ می‌رساند، حبیب‌ می‌گوید:
«اگر منتظر دستور امام‌ نبودم‌، همین‌ الان‌ به‌ دشمن‌ حمله‌ می‌كردم‌»؛
آنگاه‌ حبیب‌ یاران‌ را صدا كرد، همگی‌ آمدند و در كنار خیمه‌های‌ آل‌ البیت‌ فریادبرآوردند كه‌:
«ای‌ خاندان‌ رسول‌ خدا! این‌ شمشیرهای‌ ماست‌، قسم‌ خورده‌ایم‌ كه‌ آنها را در غلاف‌نكرده‌ و با دشمن‌ شما مبارزه‌ كنیم‌، و این‌ نیزه‌های‌ ماست‌ كه‌ در سینة‌ دشمن‌ قرار خواهدگرفت‌».
سپس‌ زنان‌ از خیمه‌ها بیرون‌ آمدند و گفتند:
«ایها الطیبون‌ حاموا عن‌ بنات‌ رسول‌ الله وحرائر امیر المؤمنین‌؛ ای‌ پاكان‌از دختران‌رسول‌ خدا و حرمهای‌ امیر المؤمنین‌(علیه السلام) حمایت‌ كنید؛
فضج‌ القوم‌ بالبكاء حتی‌ كان‌ الارض‌ تمید بهم‌: آنگاه‌ صدای‌ یاران‌ چنان‌ به‌ گریه‌ بلندشد كه‌ گویا زمین‌ در زیرپای‌ آنان‌ می‌لرزید».
4 - زهیر بن‌ قین‌
توفیق‌ یاری‌
او كه‌ ابتدا از طرفداران‌ عثمان‌ بود، در سال‌ قیام‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) در حال‌ بازگشت‌ از حج ‌بود و هنگام‌ فرود آمدن‌ در منازل‌ سعی‌ می‌كرد در منزلی‌ فرود آید كه‌ با حسین‌(علیه السلام) هم ‌منزل‌ نباشد ولی‌ در منزل‌ «زَرْود» حسین‌(علیه السلام) به‌ وسیلة‌ فرستاده‌ خود او را به‌ سوی‌ سعادت‌ابدی‌ فراخواند ، او با كمك‌ همسرش‌ برای‌ یاری‌ حسین‌(علیه السلام) توفیق‌ یافت‌ و توفیق‌ خود را این‌ چنین‌ بیان‌ می‌كند:
«من‌ تصمیم‌ گرفته‌ام‌ كه‌ در مصاحبت‌ حسین‌(علیه السلام) باشم‌ و جانم‌ را فدای‌ او كنم‌ و باروحم‌ محافظ‌ او باشم‌»
خوشحالی‌ درك‌ محضر حسین‌(علیه السلام)
زهیر بعد از وداع‌ با همسرش‌ این‌ توفیق‌ خود را در ضمن‌ یك‌ پیشگویی‌ بیان‌ می‌كند ومی‌گوید:
«ما در بلنجر جنگ‌ می‌كردیم‌ و خداوند ما را پیروز كرد، سلمان‌ باهلی‌ (و در روایتی‌سلمان‌ فارسی‌)، گفت‌: ایام‌ این‌ فتح‌ و پیروزی‌ و گرفتن‌ غنائم‌ خوشحال‌ و مسرورید؟ گفتیم‌: آری‌! گفت‌: زمانی‌ كه‌ محضر سیّد شباب‌ آل‌ محمد(ص) را درك‌ كردید به‌ جنگ‌نمودن‌ در كنار او و یاری‌ نمودن‌ او و غنائمی‌ كه‌ در این‌ مسیر نصیب‌ شما خواهد شد، بیشترشاد باشید!...».
زندگی‌ جاوید یا جنگ‌ در ركاب‌ حسین‌(علیه السلام)
بعد از آنكه‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) در منزل‌ «ذوحُسَم‌» خطبة‌ معروف‌ «فاءنی‌ لا أری‌ الموت‌ الاسعادة‌ ولا الحیاة‌ مع‌ الظالمین‌ الاّ برماً» را بیان‌ فرمود، زهیر بپاخاست‌ و روی‌ به‌ یاران‌ كرد وگفت‌: شما سخن‌ می‌گویید یا من‌ بگویم‌؟ گفتند: تو سخن‌ آغاز كن‌ و او پس‌ از حمد و ثنای‌الهی‌ به‌ ابراز احساسات‌ پرداخت‌ و گفت‌:
«یابن‌ رسول‌ الله! ما فراز و بلندی‌ كه‌ در گفتار شما بود، شنیدیم‌؛ ای‌ پسر رسول‌ خدا! به‌خدا سوگند كه‌ اگر ما می‌توانستیم‌ برای‌ همیشه‌ در این‌ دنیا زندگی‌ كنیم‌ و تمام‌ دنیا وامكانات‌ آن‌ را در اختیار داشتیم‌، باز هم‌ شمشیر زدن‌ در ركاب‌ تو را انتخاب‌ می‌كردیم‌».
امام‌(علیه السلام) در حق‌ او دعا كرد و او را پاسخی‌ نیكو داد.
رعایت‌ حق‌ خدا و پیامبر
و بار دیگر در روز تاسوعا هنگامی‌ كه‌ زهیر به‌ همراه‌ حبیب‌ بن‌ مظاهر به‌ نصیحت‌لشكریان‌ عمر سعد می‌پردازد عزرة‌ بن‌ قیس‌ به‌ او می‌گوید: ای‌ زهیر! تو از شیعیان‌ این‌خاندان‌ نبوده‌ بلكه‌ عثمانی‌ هستی‌، ولی‌ زهیر در پاسخ‌ او كلماتی‌ بر زبان‌ جاری‌ كرد كه‌نشان‌ از اطلاع‌ او از مقام‌ حسین‌(علیه السلام) نزد رسول‌ خدا است‌:
او گفت‌:
«آیا در اینجا بودنم‌ به‌ تو نمی‌گوید كه‌ من‌ پیرو این‌ خاندانم‌؟! بخدا سوگند كه‌ نامه‌ای‌برای‌ او ننوشتم‌ و قاصدی‌ را نزد او نفرستادم‌ و وعدة‌ یاری‌ هم‌ به‌ او ندادم‌، بلكه‌ او را در بین‌راه‌ دیدار نمودم‌ و هنگامی‌ كه‌ او را دیدم‌، رسول‌ خدا و منزلت‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) نزد او را به‌ یادآوردم‌، و چون‌ دانستم‌ كه‌ دشمن‌ بر او رحم‌ نخواهد كرد، تصمیم‌ به‌ یاری‌ او گرفتم‌ تا جان‌خود را فدای‌ او كنم‌، باشد كه‌ حقوق‌ خدا و پیامبر او را كه‌ شما نادیده‌ گرفته‌اید، حفظ‌ كرده‌باشم‌».
شفاعت‌ رسول‌ خدا(صلی الله علیه واله)
در شب‌ عاشورا نیز بعد از خطبة‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) یكی‌ از آن‌ یاران‌ كه‌ وفاداری‌ خود رانسبت‌ به‌ حسین‌(علیه السلام) بیان‌ داشت‌ زهیر بن‌ قین‌ بود كه‌ گفت‌:
«بخدا سوگند دوست‌ دارم‌ كشته‌ شوم‌، باز زنده‌ گردم‌، و سپس‌ كشته‌ شوم‌، تا هزار مرتبه‌، تا خدا تو را و اهل‌ بیت‌ تو را از كشته‌ شدن‌ در امان‌ دارد!».
و نیز هنگامی‌ كه‌ زهیر در روز عاشورا بار دیگر لشكر دشمن‌ را نصیحت‌ می‌كند ارزش‌شهادت‌ در ركاب‌ حسین‌(علیه السلام) را این‌ چنین‌ بیان‌ می‌كند؛
«بخدا سوگند در نظر من‌ شهادت‌ با حسین‌ بهتر از زندگی‌ جاودانه‌ با شماست‌...
به‌ خدا سوگند شفاعت‌ رسول‌ خدا هرگز به‌ گروهی‌ كه‌ خون‌ فرزندان‌ و اهل‌ بیت‌ او رابریزند و یاران‌ او را بكشند، نخواهد رسید».
5 - مسلم‌ بن‌ عوسجه‌
او مسلم‌ بن‌ عوسجة‌ بن‌ سعد بن‌ ثعلبه‌ بن‌ دودان‌ بن‌ أسد بن‌ خزیمة‌ است‌ كه‌ مردی‌شریف‌، رازدار، عابد، شب‌ زنده‌ دار و از یاران‌ حسین‌ بن‌ علی‌(علیه السلام)است‌.
اگر هفتاد بار كشته‌ شوم‌
او در شب‌ عاشورا پس‌ از خطبه‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) برخاست‌ و گفت‌:
«بهانة‌ ما در پیشگاه‌ خدا برای‌ تنها گذاردن‌ تو چیست‌؟ به‌ خدا سوگند این‌ نیزه‌ را درسینة‌ آنها فرو برم‌ و تا دسته‌ این‌ شمشیر در دست‌ من‌ است‌ بر آنها حمله‌ می‌كنم‌، و اگرسلاحی‌ نداشته‌ باشم‌ كه‌ با آن‌ بجنگم‌، سنگ‌ برداشته‌ و به‌ طرف‌ آنها پرتاب‌ می‌كنم‌، به‌خدا سوگند كه‌ ما تو را رها نمی‌كنیم‌ تا خدا بداند كه‌ حرمت‌ پیامبر را در غیبت‌ او در بارة‌ تو محفوظ‌ داشتیم‌، به‌ خدا قسم‌ اگر بدانم‌ كه‌ كشته‌ می‌شوم‌ و بعد زنده‌ می‌شوم‌ و سپس‌ مرامی‌سوزانند و دیگر بار زنده‌ می‌گردم‌ و سپس‌ در زیرپای‌ ستوران‌ بدنم‌ درهم‌ كوبیده‌می‌شود و تا هفتاد بار این‌ كار را در حق‌ من‌ روا بدارند، هرگز از تو جدا نگردم‌ تا در خدمت‌تو به‌ استقبال‌ مرگ‌ بشتابم‌، و چرا چنین‌ نكنم‌ كه‌ كشته‌ شدن‌ یك‌ بار است‌ و پس‌ از آن‌كرامتی‌ است‌ كه‌ پایانی‌ ندارد».
6 - محمد بن‌ بشیر
از تو جدا نمی‌شوم‌
محمد بن‌ بشیر نیز از یاران‌ حسین‌(علیه السلام) است‌ كه‌ در شب‌ عاشورا به‌ او خبر دادند كه ‌فرزندت‌ در حدود شهر ری‌ اسیر شده‌ است‌. او در پاسخ‌ گفت‌:
«ثواب‌ مصیبت‌ او و خود را از خدای‌ متعال‌ آرزو می‌كنم‌ و دوست‌ ندارم‌ كه‌ فرزندم‌ اسیرباشد و من‌ بعد از او زنده‌ بمانم‌».
امام‌ حسین‌(علیه السلام) چون‌ سخن‌ او را شنید، فرمود: خدا تو را بیامرزد، من‌ بیعت‌ خود را از توبرداشتم‌، برو و در
رهایی‌ فرزندت‌ از اسارت‌ بكوش‌.
محمد بن‌ بشیر گفت‌: «در حالی‌ كه‌ زنده‌ هستم‌ طعمة‌ درندگان‌ شوم‌ اگر چنین‌ كنم‌ و از تو جدا شوم‌؛
امام‌(علیه السلام) فرمود: پس‌ این‌ لباسها را به‌ فرزندت‌ كه‌ همراه‌ توست‌ بده‌ تا در نجات‌ برادرش‌ به‌ مصرف‌ برساند.»
نوشته‌اند كه‌: امام‌ پنج‌ جامه‌ به‌ او داد كه‌ هزار دینار ارزش‌ داشت‌.
7 - عبد الله بن‌ عمیر
او پدر وهب‌ و مردی‌ شجاع‌ و شریف‌ بوده‌ و در كوفه‌ نزدیك‌ «بئر الجعد» همدان‌،سرایی‌ داشت‌، همسر او ام‌ وهب‌ نیز از شهدای‌ زن‌ در كربلاست‌.
جهاد با اهل‌ شرك‌
عبدالله بن‌ عمیر روزی‌ در نخیله‌ سپاه‌ كوفه‌ را دید كه‌ عازم‌ جنگ‌ با امام‌ حسین‌(علیه السلام)هستند گفت‌:
«به‌ خدا سوگند من‌ مشتاق‌ جهاد با اهل‌ شرك‌ هستم‌ و امیدوارم‌ جنگ‌ با این‌ جماعت‌كه‌ با پسر دختر پیامبرشان‌ می‌جنگند كمتر از جهاد با مشركین‌ از نظر ثواب‌ نباشد».
او پس‌ از مشورت‌ با همسرش‌ و جلب‌ موافقت‌ او شبانه‌ حركت‌ كرد و به‌ خدمت‌ امام‌رسید و در روز عاشورا ابتدا او و سپس‌ همسرش‌ به‌ شهادت‌ رسیدند.
8 - سیف‌ بن‌ حرث‌ بن‌ سریع‌ بن‌ جابر همدانی‌ جابری‌
9 - مالك‌ بن‌ عبدالله بن‌ سریع‌ بن‌ جابر همدانی‌ جابری‌
گریه‌ برتنهائی‌ حسین‌(علیه السلام)
ا´ن‌ دو پسر عمو و برادر مادری‌ بودند و به‌ همراه‌ غلامشان‌ شبیب‌ در روز عاشورا هنگامی‌ كه‌ حسین‌(علیه السلام) را در آن‌ حال‌ مشاهده‌ كردند، گریه‌ كنان‌ به‌ خدمت‌ امام‌ آمده‌ و به‌اردوی‌ او ملحق‌ شدند، امام‌(علیه السلام) به‌ آنها فرمود: «ای‌ فرزندان‌ برادرم‌! چرا می‌گریید؟! به‌ خدا سوگند بعد از گذشت‌ ساعتی‌ چشمانتان‌ روشن‌ خواهد شد؛
گفتند: «خدا ما را فدای‌ تو گرداند، برخود نمی‌گرییم‌، بلكه‌ گریه‌ می‌كنیم‌ برای‌ اینكه ‌شما را در محاصرة‌ این‌ گروه‌ می‌بینیم‌ و قدرت‌ نداریم‌ تا به‌ چیزی‌ بیش‌ از جانمان‌ از توحمایت‌ كنیم‌».
10 - عمرو بن‌ قرظة‌ بن‌ كعب‌ انصاری‌
پدر او از صحابه‌ رسول‌ خدا و از یاران‌ علی‌(علیه السلام) بود او خود از سعادتمندان‌ در ركاب‌ امام‌حسین‌(علیه السلام) بود ولی‌ برادرش‌ علی‌ از شقاوتمندان‌ در سپاه‌ عمر سعد بود اظهار ارادت‌ او به‌امام‌ حسین‌(علیه السلام) كه‌ حكایت‌ از اطلاع‌ او از جایگاه‌ الهی‌ امام‌(علیه السلام) دارد در قالب‌ رجز او در روزعاشورا بیان‌ شده‌ است‌.
جان‌ و مالم‌ فدای‌ حسین‌(علیه السلام)
در روز عاشورا از امام‌ اذن‌ گرفت‌ و به‌ میدان‌ رفت‌ در حالی‌ كه‌ این‌ رجز را به‌ زبان‌ جاری‌می‌ساخت‌:
قد عَلِمت‌ كتیبة‌ الانصارأنّی‌ سأحمی‌ حوزة‌ الدمار
ضَرب‌ غلام‌ غیر نكس‌ شاری‌دون‌ حسین‌ مهجتی‌ وداری‌
11 - عابس‌ بن‌ ابی‌ شبیب‌
او از قبیله‌ بنی‌ شاكر و از رجال‌ شیعه‌ و از رؤسای‌ آنها و مردی‌ شجاع‌ و خطیبی‌ توانا وعابدی‌ پر تلاش‌ و متهجّد بود و از طائفه‌ای‌ است‌ كه‌ علی‌(علیه السلام) در روز صفین‌ در حق‌ آنان‌فرمود: «لو تمّت‌ عدّتهم‌ ألفاً لعبد الله حق‌ عبادته‌؛ اگر تعداد ا´نها به‌ هزار نفر می‌رسید خدابه‌ شایستگی‌ عبادت‌ می‌شد».
وقت‌ آن‌ آمد كه‌ من‌ عریان‌ شوم‌
او در روز عاشورا می‌گفت‌:
«امروز روزی‌ است‌ كه‌ باید تلاش‌ كنیم‌ برای‌ سعادت‌ خویش‌ با هر چه‌ در توان‌ داریم‌زیرا بعد از امروز روز حساب‌ است‌ و عمل‌ بكار نیاید؛
آن‌ گاه‌ نزد امام‌ حسین‌(علیه السلام) آمد و گفت‌:
یا ابا عبدالله به‌ خدا سوگند روی‌ زمین‌ چه‌ در نزدیك‌ و یا دور كسی‌ عزیزتر و محبوبتر ازتو نزد من‌ نیست‌، اگر من‌ چیزی‌ عزیزتر از جانم‌ و خونم‌ داشتم‌ كه‌ فدایت‌ كنم‌ و كشته‌شدن‌ را از تو دفع‌ كنم‌، هر آینه‌ تقدیم‌ می‌كردم‌؛
سپس‌ گفت‌:
السلام‌ علیك‌ یا ابا عبدالله أشهد انی‌ علی‌ هداك‌ وهدی‌ أبیك‌؛ سلام‌ بر تو ای‌ ابا عبدالله گواهی‌ می‌دهم‌ كه‌ من‌ در راه‌ هدایت‌ تو وپدرت‌ مستدام‌ هستم‌».
او كسی‌ است‌ كه‌ وقتی‌ به‌ میدان‌ آمد كسی‌ جرئت‌ مبارزه‌ با او را نداشت‌، در نهایت‌ عمرسعد دستور داد ا ورا سنگباران‌ كردند، او وقتی‌ وضعیت‌ را چنین‌ دید، زره‌ از تن‌ به‌ درآورد وكلاه‌ خود را از سر برداشت‌ و بر سپاه‌ كوفه‌ حمله‌ كرد.
وقت‌ آن‌ آمد كه‌ من‌ عریان‌ شوم‌جسم‌ بگذارم‌ سراسر جان‌ شوم‌
آزمودم‌ مرگ‌ من‌ در زندگی‌ است‌چون‌ رهم‌ زین‌ زندگی‌ پایندگی‌ است‌
آنچه‌ غیر از شورش‌ و دیوانگی‌ است‌اندرین‌ ره‌ روی‌ در بیگانگی‌ است‌
12 - جون‌ بن‌ ابن‌ مالك‌
آبرویم‌ از آبروی‌ توست‌ یا حسین‌
او بندة‌ سیاه‌ چردة‌ ابو ذر غفاری‌ است‌ كه‌ نزد امام‌ آمد و برای‌ مبارزه‌ اجازه‌ خواست‌ امام‌حسین‌(علیه السلام) فرمود: «تو از جانب‌ ما مأذونی‌ و برای‌ عافیت‌ همراه‌ ما آمده‌ای‌ خود را درمشقت‌ مینداز؛
گفت‌:
ای‌ فرزند رسول‌ خدا! من‌ در راحتی‌ باشم‌ و شما را در سختی‌ تنها بگذارم‌؟! به‌ خداسوگند هر چند بوی‌ بدن‌ من‌ بد و حَسَب‌ من‌ رفیع‌ نیست‌ ولی‌ امام‌ بزرگواری‌ چون‌ تو بوی‌مرا خوش‌ و بدنم‌ را مطهر و رنگ‌ روی‌ مرا سفید می‌كند و به‌ بهشت‌ مژده‌ می‌دهد! به‌ خداسوگند كه‌ از شما جدا نگردم‌ تا خون‌ سیاه‌ من‌ با خون‌ شریف‌ شما آمیخته‌ گردد..»
13 - سعید بن‌ عبدالله حنفی‌
اگر هفتاد بار كشته‌ شوم‌
او از وجوه‌ شیعه‌ و شجاعان‌ كوفه‌ و یاران‌ و دعوت‌ كنندگان‌ حسین‌(علیه السلام) به‌ كوفه‌ است‌ كه‌در شب‌ عاشورا پیوند ناگسستی‌ خود را با حضرت‌ چنین‌ اعلام‌ كرد:
«به‌ خدا قسم‌ تو را وا نخواهیم‌ گذاشت‌، تا خداوند بداند در غیبت‌ پیامبر، حق‌ او را درباب‌ تو رعایت‌ كرده‌ایم‌، به‌ خدا قسم‌! اگر بدانم‌ هفتاد مرتبه‌ در راهت‌ كشته‌ شوم‌، مرابسوزانند و خاكسترم‌ را به‌ باد دهند، باز تو را رها نخواهم‌ كرد تا آنكه‌ در راه‌ تو بمیرم‌، حال‌چرا این‌ كار را نكنم‌ كه‌ یك‌ شهادت‌ بیشتر نیست‌ و پس‌ از آن‌ كرامتی‌ پایان‌ناپذیر وهمیشگی‌ است‌.»

امام‌ حسین‌ (علیه السلام) در سخنان‌ توبه‌ كنندگان‌ از اصحاب‌

1 - حر بن‌ یزید ریاحی‌
حسین‌(علیه السلام) مقتدای‌ حر
او از فرماندهان‌ عبیدالله بن‌ زیاد بود كه‌ در منزل‌ ذوحُسم‌ یا زباله‌ با هزار سوار در برابرامام‌ قرار گرفت‌، هر چند او در این‌ برخورد فرماندهی‌ از دشمن‌ است‌ ولی‌ در اولین‌ برخورد باحسین‌(علیه السلام) حرمت‌ فرزند زهرا را نگه‌می‌دارد و با حضور حسین‌ برای‌ خود امامتی‌ قائل‌نیست‌ برای‌ اقامة‌ نماز ظهر به‌ حسین‌(علیه السلام) می‌گوید:
«ما همه‌ به‌ شما اقتدا می‌كنیم‌».
حرمت‌ زهراء(سلام الله علیها)
دیگر بار كه‌ حُر خودرا در برابر حسین‌(علیه السلام) به‌ نمایش‌ گذاشت‌ زمانی‌ بود كه‌ حسین‌(علیه السلام)برای‌ اتمام‌ حجت‌ تصمیم‌ بر مراجعت‌ می‌گیرد ولی‌ حر مانع‌ می‌شود، امام‌ حسین‌(علیه السلام)فرمود:
«مادرت‌ در سوگت‌ بگیرد! چه‌ می‌خواهی‌؟
حر در پاسخ‌ حسین‌(علیه السلام) حرمت‌ مادرش‌ زهرا (سلام الله علیها) را به‌ شایستگی‌ پاس‌ می‌دارد ومی‌گوید:
«اگر كسی‌ جز شما در این‌ حال‌ با من‌ چنین‌ سخنی‌ می‌گفت‌، در نمی‌گذشتم‌! ولی‌ به‌خدا سوگند كه‌ نمی‌توانم‌ نام‌ مادر شما را جز به‌ نیكی‌ ببرم‌».
به‌ درگاه‌ خدا توبه‌ می‌كنم‌
آری‌، رعایت‌ حرمت‌ زهرا و نور دیده‌اش‌ توفیق‌ را رفیق‌ او ساخت‌ و موفق‌ به‌ توبه‌ شد،خوارزمی‌ می‌گوید: چون‌ امام‌ در صبح‌ عاشورا فریاد برآورد:
«أما من‌ مغیث‌ یغیثنا لوجه‌ الله تعالی‌؟ اما من‌ ذاب‌ٍّ یذب‌ّ عن‌ حرم‌ رسول‌ الله؟؛ ا´یادادرسی‌ نیست‌ كه‌ برای‌ رضای‌ خدا به‌ فریاد ما برسد و به‌ ماكمك‌ كند؟ ا´یا دفاع‌ كننده‌ای‌نیست‌ كه‌ از حرم‌ رسول‌ خدا (ص) دفاع‌ كند».
حر بن‌ یزید استغاثه‌ امام‌ را شنید، قلبش‌ مضطرب‌ و اشك‌ از چشمانش‌ جاری‌ شد...
بر اسب‌ خود نهیب‌ زد و به‌ امام‌ حسین‌(علیه السلام) پیوست‌ و به‌ آن‌ حضرت‌ عرض‌ كرد:
«ای‌ پسر رسول‌ خدا جان‌ من‌ به‌ فدای‌ تو باد، من‌ كسی‌ بودم‌ كه‌ راه‌ برگشت‌ رابرتوبستم‌ و بر تو سخت‌ گرفته‌ و در این‌ مكان‌ فرود آوردم‌، و گمان‌ نمی‌كردم‌ كه‌ این‌ گروه‌ باتو چنین‌ رفتار نمایند و سخن‌ تو را نپذیرند، و به‌ خدایی‌ كه‌ جز او معبودی‌ نیست‌، سوگنداگر می‌دانستم‌ كه‌ این‌ گروه‌ با تو چنین‌ خواهند كرد، هرگز دست‌ به‌ چنین‌ كاری‌ نمی‌زدم‌، ومن‌ از آنچه‌ انجام‌ داده‌ام‌ توبه‌ كنان‌ نزد توا´مدم‌ تا جان‌ خود را فدای‌ شما كنم‌ و در مقابل‌شماكشته‌ شوم‌. ا´یا به‌ نظر شما این‌ كار من‌ توبه‌ است‌؟...».
حسین‌(علیه السلام) را تنها گذاشتید
حر بعد از آنكه‌ از پذیرش‌ توبه‌ خود نزد حسین‌(علیه السلام) اطمینان‌ یافت‌، اذن‌ میدان‌ گرفت‌ وبه‌ میدان‌ رفت‌ و علاوه‌ بر آنكه‌ عملاً به‌ مبارزة‌ با دشمنان‌ حسین‌(علیه السلام) برخاسته‌ بود، با زبان‌خود نیز به‌ معرفی‌ و دفاع‌ از حسین‌(علیه السلام) پرداخت‌و گفت‌:
«ای‌ اهل‌ كوفه‌! مادرتان‌ در سوگتان‌ بگرید، این‌ بندة‌ صالح‌ خدا را خواندید و گفتید: درراه‌ تو جان‌ خواهیم‌ باخت‌، ولی‌ اینك‌ شمشیرهای‌ خود را بر روی‌ او كشیده‌ و او را از هر طرف‌ احاطه‌ كرده‌اید و نمی‌گذارید كه‌ در این‌ زمین‌ پهناور به‌ هر كجا كه‌ می‌خواهد، برود، و مانند اسیر در دست‌ شما گرفتار شده‌ است‌، او و زنان‌ و دختران‌ او را از نوشیدن‌ آب‌ فرات‌منع‌ كردید در حالی‌ كه‌ قوم‌ یهود و نصاری‌ از آن‌ می‌نوشند و حتی‌ بهائم‌ در آن‌ می‌غلطند، واینان‌ از عطش‌ به‌ جان‌ آمده‌اند! شما پاس‌ حرمت‌ پیامبر را در بارة‌ عترت‌ او نگاه‌ نداشتید،
خدا در روز تشنگی‌ شما را سیراب‌ نگرداند...».
حر میزبان‌ حسین‌ است‌
و در نهایت‌ آن‌ گاه‌ كه‌ جنگ‌ دلیرمردانه‌ خود را آغاز می‌كند در رجز مبارزة‌ خود حسین‌(علیه السلام) را از بهترین‌ انسانها می‌شمرد و خود را میزبان‌ او می‌داند می‌گوید:
إنی‌ أنا الحر ومؤوی‌ الضیف‌أضرب‌ فی‌ أعناقكم‌ بالسّیف‌
عن‌ خیر من‌ حل‌ّ بوادی‌ الخیف‌أضربكم‌ ولا أری‌ من‌ حَیف‌
2 - ابو الشعناء كندی‌
من‌ یاور حسینم‌
او یزید بن‌ زیاد بن‌ مهاجر كندی‌ است‌ كه‌ با عمر سعد به‌ كربلا آمد و چون‌ كار به‌ مقاتله‌انجامید و سخنان‌ امام‌ را رد كردند، به‌ جانب‌ حسین‌ آمد و هنگام‌ نبرد این‌ رجز رامی‌خواند.
أنا یزید وأبی‌ مهاجرأشجع‌ من‌ لیث‌ نبیل‌ خادر
یارب‌ انی‌ للحسین‌ ناصرولابن‌ سعد تارك‌ وهاجر
امام‌ حسین‌(علیه السلام) در سخنان‌ یارانی‌ كه‌ به‌ شهادت‌ نرسیدند

1 - طرماح‌ بن‌ عدی‌

او از اصحاب‌ با وفای‌ علی‌(علیه السلام) است‌ كه‌ به‌ همراه‌ جمعی‌ به‌ محضر حسین‌(علیه السلام) رسیدند وگزارش‌هایی‌ از كوفه‌ از جمله‌ خبر شهادت‌ قیس‌ بن‌ مسهر را به‌ اطلاع‌ حسین‌(علیه السلام) رساند و راهنمایی‌ كاروان‌ حسین‌(علیه السلام) را بر عهده‌ گرفت‌.
خاندان‌ پر افتخار
هر چند او توفیق‌ شهادت‌ در ركاب‌ حسین‌(علیه السلام) را پیدا نكرد ولی‌ در ضمن‌ اشعاری‌ اهل‌بیت‌ و امام‌ حسین‌(علیه السلام) را این‌ چنین‌ می‌ستاید:
یا ناقتی‌ لاتزعری‌ من‌ زجری ‌وامضی‌ بنا قبل‌ طلوع‌ الفجر
بخیر فتیان‌ وخیر سفرِآل‌ رسول‌ الله اهل‌ الفخر
السادة‌ البیض‌ الوجوه‌ الغرّالطاعنین‌ بالرماح‌ السُّمْرِ
والضاربین‌ بالسُیوف‌ البترحتّی‌ تحلّی‌ بكریم‌ الفخرِ
الماجد الحرّ الرحیب‌ الصدراتی‌ به‌ الله لخیر امر
عمّره‌ الله بقاء الدهروزاده‌ من‌ طیبات‌ الذكر
یا مالك‌ النفع‌ معاً والضرّایّد حسیناً سیّدی‌ بالنّصر
علی‌ الطغاة‌ من‌ بقایا الكفراعنی‌ اللعینین‌ سِلیلی‌ صخر
یزید لازال‌ حلیف‌ الخمروابن‌ زیاد عُهر بن‌ العُهر

2 - یزید بن‌ مسعود

او كسی‌ است‌ كه‌ به‌ امام‌(علیه السلام) نامه‌ نوشت‌ و آمادگی‌ خود را برای‌ یاری‌ حضرت‌ اعلام‌ كردو در حال‌ عزیمت‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ قافله‌ كربلا بود كه‌ خبر شهادت‌ امام‌ را شنید و تا آخرین‌لحظات‌ عمر خود در ندامت‌ و پشیمانی‌ بود كه‌ چرا توفیق‌ شهادت‌ نصیب‌ او نشد.
شما حجت‌ خدا هستید
او در نامه‌ خود به‌ امام‌(علیه السلام) در وصف‌ حضرت‌ این‌ چنین‌ می‌گوید:
«نامه‌ شما به‌ من‌ رسید و به‌ آنچه‌ مرا فراخوانده‌ای‌ آگاه‌ شدم‌ كه‌ رستگاری‌ خود را دریاری‌ تو می‌بینم‌ و طاعت‌ حق‌ را در اطاعت‌ از تو، به‌ درستی‌ كه‌ خدا هرگز زمین‌ را ازرهبری‌ كه‌ مردم‌ را به‌ راه‌ خیر بخواند و راهنمایی‌ كه‌ راه‌ نجات‌ را به‌ مردم‌ نشان‌ دهد، خالی‌نمی‌گذارد، شما حجت‌ خدا بر خلقید و امانت‌ او در روی‌ زمین‌ هستید و شما بمنزلة ‌شاخه‌های‌ سرسبز درخت‌ رسالتید، قدم‌ بر چشم‌ ما بگذار و با ما باش‌ كه‌ قبیله‌ بنی‌ تمیم‌ دراطاعت‌ از تو و اجرای‌ فرامین‌ تو آماده‌ است‌ و سر تسلیم‌ به‌ درگاه‌ تو می‌ساید».

منابع‌:

1 ـ ابصار العین‌، شیخ‌ محمد بن‌ طاهر سماوی‌، چاپ‌ مركز الدراسات‌ الاسلامیة‌، چاپ‌اول‌.
2 ـ الارشاد، شیخ‌ مفید، مؤسسة‌ آل‌ البیت‌:، قم‌.
3 ـ اعلام‌ الوری‌ بأعلام‌ الهدی‌، فضل‌ بن‌ حسن‌ طبرسی‌ مؤسسه‌ ا´ل‌ البیت‌، قم‌.
4 ـ بحار الانوار، علامة‌ مجلسی‌، موسسة‌ وفا، بیروت‌.
5 ـ تاریخ‌ طبری‌، دار الكتب‌ العلمیه‌، بیروت‌.
6 ـ تنقیح‌ المقال‌، مامقانی‌، چاپ‌ مرتضویه‌، نجف‌.
7 ـ سفینة‌ البحار، شیخ‌ عباس‌ قمی‌، كتابخانه‌ سنائی‌، تهران‌.
8 ـ شرح‌ نهج‌ البلاغة‌، ابن‌ ابی‌ الحدید معتزلی‌، دار الكتب‌ العلمیه‌، قم‌.
9 ـ علل‌ الشرایع‌، شیخ‌ صدوق‌، انتشارات‌ داوری‌، قم‌.
10 ـ قصه‌ كربلا، علی‌ نظری‌ منفرد، انتشارات‌ سرور، 1376.
11 ـ الكامل‌، ابن‌ اثیر، دار صادر، بیروت‌.
12 ـ مثیر الاحزان‌، ابن‌ نما حلّی‌، موسسه‌ امام‌ مهدی‌، قم‌.
13 ـ مقاتل‌ الطالبیین‌، ابو الفرج‌ الاصفهانی‌، نشر الرضی‌، قم‌.
14 ـ مقتل‌ الحسین‌، خوارزمی‌، دار انوار الهدی‌، 1418.
15 ـ مقتل‌ الحسین‌، عبدالرزاق‌ موسوی‌ مقرم‌، دار الكتاب‌، بیروت‌.
16 ـ الملهوف‌، سید بن‌ طاووس‌، تحقیق‌ شیخ‌ فارس‌ حسّون‌، اسوه‌، 1417
17 ـ مناقب‌ ابن‌ شهرا´شوب‌، حیدریه‌، نجف‌ اشرف‌، 1376 ه .
18 ـ نفس‌ المهموم‌، شیخ‌ عباس‌ قمی‌، انتشارات‌ بصیرتی‌، قم‌.
19 ـ ینابیع‌ المودّة‌، قندوزی‌ حنفی‌، اسوره‌، 1416
منبع: مجمع جهانی اهل البیت

دوشنبه 16/11/1391 - 15:2
اهل بیت
نویسنده:محمد صحتى سردرودى‏

حدیث اول: حریم پاك.

عن النبى (ص) قال:... و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة.
پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) در ضمن حدیث بلندى مى‏فرماید:
كربلا پاكترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه‏ها است و الحق كه كربلا از بساطهاى بهشت است.
بحار الانوار، ج 98، ص 115 و نیز كامل الزیارات، ص 264

حدیث دوم: سرزمین نجات

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله):
یقبر ابنى بأرض یقال لها كربلا هى البقعة التى كانت فیها قبة الاسلام نجا الله التى علیها المؤمنین الذین امنوا مع نوح فى الطوفان.
پیامبر خدا (ص) فرمود: پسرم حسین در سرزمینى به خاك سپرده مى‏شود كه به آن كربلا گویند، زمین ممتازى كه همواره گنبد اسلام بوده است، چنانكه خدا یاران مومن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد .
كامل الزیارات، ص،269، باب 88، ح 8

حدیث سوم:مسلخ عشق‏

قال على (علیه السلام): هذا... مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من كان قبلهم و لا یلحقهم من كان بعدهم.
حضرت على (علیه السلام) روزى گذرش از كربلا افتاد و فرمود:
اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانى كه نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمى‏رسند. تهذیب، ج 6، ص،73 و بحار، ج 98، ص .116

حدیث چهارم: عطر عشق‏

قال على (علیه السلام): واها لك ایتها التربة لیحشرن منك قوم یدخلون الجنة بغیر حساب‏
امیر المومنین (علیه السلام) خطاب به خاك كربلا فرمود: چه خوشبویى اى خاك! در روز قیامت قومى از تو بپا خیزند كه بدون حساب و بى درنگ به بهشت روند. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 4، ص 169

حدیث پنجم: ستاره سرخ محشر

قال على بن الحسین (علیه السلام): تزهر أرض كربلا یوم القیامة كالكوكب الدرى وتنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المباركة التى تضمنت سید الشهداء و سید شباب اهل الجنة.
امام سجاد (علیه السلام) فرمود: زمین كربلا، در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مى‏درخشد و ندا مى‏دهد كه من زمین مقدس خدایم، زمین پاك و مباركى كه پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است . ادب الطف، ج 1، ص 236، به نقل از كامل الزیارات، ص 268.

حدیث ششم: كربلا وبیت المقدس‏

قال ابوعبدالله (علیه السلام) : الغاضریة من تربة بیت المقدس.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: كربلا از خاك بیت المقدس است. كامل الزیارات، ص 269، باب 88 ح،.7

حدیث هفتم: فرات و كربلا

قال ابو عبد الله: ان أرض كربلا وماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارك و تعالى...
امام صادق (علیه السلام) فرمود: سرزمین كربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبى بودند كه خداوند متعال به آنها قداست وشرافت بخشید. بحار الانوار، ج،98، ص 109 و نیز كامل الزیارات، ص .269

حدیث هشتم: كربلا كعبه انبیاء

قال ابو عبدالله (علیه السلام): لیس نبى فى السموات و الارض و اءلا یسألون الله تبارك و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین (علیه السلام) ففوج ینزل و فوج یعرج.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هیچ پیامبرى در آسمانها و زمین نیست مگر این كه مى‏خواهند خداوند متعال به آنان رخصت دهد تا به زیارت امام حسین (علیه السلام) مشرف شوند، چنین است كه گروهى به كربلا فرود آیند و گروهى از آنجا عروج كنند. مستدرك الوسائل، ج 10، ص 244 به نقل از كامل الزیارات، ص 111

حدیث نهم: كربلا، مطاف فرشتگان‏

قال ابو عبدالله (علیه السلام): لیس من ملك فى السموات و الارض إلا یسألون الله تبارك و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین (علیه السلام) ففوج ینزل و فوج یعرج.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هیچ فرشته‏اى در آسمانها و زمین نیست مگر این كه مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین (علیه السلام) مشرف شود، چنین است كه همواره فوجى از فرشتگان به كربلا فرود آیند و فوجى دیگر عروج كنند و از آنجا اوج گیرند. مستدرك الوسائل، ج 10، ص 244 به نقل از كامل الزیارات، ص 111

حدیث دهم: راه بهشت‏

قال ابو عبدالله (علیه السلام): موضع قبر الحسین (علیه السلام) ترعة من ترع الجنة.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: جایگاه قبر امام حسین (علیه السلام) درى از درهاى بهشت است. كامل الزیارات، ص 271، باب 89، ح 1

حدیث یازدهم:كربلا حرم امن‏

قال ابو عبدالله (علیه السلام): ان الله اتخذ كربلا حرما آمنا مباركا قبل ان یتخذ مكة حرما
امام صادق (ع) فرمود: به راستى كه خدا كربلا را حرم امن و با بركت قرار داد پیش از آنكه مكه را حرم قرار دهد
كامل الزیارات، ص 267 بحار، ج،98، ص .110

حدیث دوازدهم: زیارت مداوم‏

قال الصادق (علیه السلام): زوروا كربلا و لا تقطعوه فاءن خیر أولاد الانبیاء ضمنته...
امام صادق (ع) فرمود: كربلا را زیارت كنید و این كار را ادامه دهید، چرا كه كربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است. كامل الزیارات، ص 269

حدیث سیزدهم: بارگاه مبارك‏

قال الصادق (علیه السلام) : «شاطى‏ء الوادى الایمن» الذى ذكره الله فى القرآن،(*) هو الفرات و «البقعة المباركة» هى كربلا.
امام صادق (ع) فرمود: آن «ساحل وادى ایمن» كه خدا در قرآن یادكرده فرات است و با «بارگاه با بركت» نیز كربلا است. *. قرآن مجید، سوره قصص آیه 30 بحار الانوار، ج 57، ص 203؛ به نقل از تهذیب‏

حدیث چهاردهم: شوق زیارت‏

قال الامام باقر (علیه السلام): لو یعلم الناس ما فى زیارة قبر الحسین (علیه السلام) من الفضل، لماتوا شوقا
امام باقر (علیه السلام) فرمود: اگر مردم مى‏دانستند كه چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین (علیه السلام) است از شوق زیارت مى‏مردند. ثواب الاعمال، ص 319؛ به نقل از كامل الزیارات.

حدیث پانزدهم: حج مقبول و ممتاز

قال ابوجعفر (علیه السلام): زیارة قبر رسول الله صلى الله علیه و آله و زیارة قبور الشهداء، و زیارة قبر الحسین بن على علیهما السلام تعدل حجة مبرورة مع رسول الله صلى الله علیه و آله.
امام باقر علیه السلام فرمودند: زیارت قبر رسول خدا «ص» و زیارت مزار شهیدان، و زیارت مرقد امام حسین علیه السلام معادل است با حج مقبولى كه همراه رسول خدا «ص» بجا آورده شود .مستدرك الوسائل، ج 1 ص، 266 و نیزكامل الزیارات، ص 156

حدیث شانزدهم: تولدى تازه‏

عن حمران قال: زرت قبر الحسین (علیه السلام) فلما قدمت جاءنى ابو جعفر محمد بن على (علیه السلام).... فقال (علیه السلام) ابشر یا حمران فمن زار قبور شهداء آل محمد (ص) یرید الله بذلك وصلة نبیة حرج من ذنوبه كیوم ولدته امه. حمران مى‏گوید هنگامى كه از سفر زیارت امام حسین (ع) برگشتم، امام باقر (علیه السلام) به دیدارم آمد و فرمود:
اى حمران! به تو مژده مى‏دهم كه هر كس قبور شهیدان آل محمد (ص) را زیارت كند مرادش از این كار رضایت خدا و تقرب به پیامبر (ص) باشد، از گناهانش بیرون مى‏آید چون روزى كه مادرش او را زاد. امالى شیخ طوسى، ج 2، ص 28، چاپ نجف بحار، ج 98، ص 20

حدیث هفدهم: زیارت مظلوم‏

عن ابى جعفر و ابى عبد الله (علیهما السلام) یقولان: من احب أن یكون مسكنه و مأواه الجنة، فلا یدع زیارة المظلوم.
از امام باقر و امام صادق (ع) نقل شده كه فرمودند: هر كس كه مى‏خواهد مسكن و مأوایش بهشت باشد، زیارت مظلوم (علیه السلام) را ترك نكند. مستدرك الوسائل، ج 10، ص .253

حدیث هجدهم: شهادت و زیارت‏

قال الامام الصادق (علیه السلام): زوروا قبر الحسین (علیه السلام) و لا تجفوه فاءنه سید شباب أهل الجنة من الخلق وسید شباب الشهداء
امام صادق (ع) فرمود: مرقد امام حسین (علیه السلام) را زیارت كنید و با ترك زیارتش به او ستم نورزید چرا كه او سید جوانان بهشت از مردم و سالار جوانان شهید است. مستدرك الوسائل ج 10 ص 256 و كامل ، ص 109

حدیث نوزدهم: زیارت،بهترین كار

قال ابو عبدالله (علیه السلام): زیارة قبر الحسین بن على علیهما السلام من أفضل ما یكون من الأعمال.
امام صادق (ع) فرمود: زیارت قبر امام حسین (علیه السلام) از بهترین كارهاست كه مى‏تواندانجام یابد.
مستدرك الوسائل، ج 10، ص .311

حدیث بیستم: سفره‏هاى نور

قال الامام الصادق (علیه السلام) : من سره ان یكون على موائد النور یوم القیامة فلیكن من زوار الحسین بن على (علیهما السلام)امام صادق (ع) فرمود: هر كس دوست دارد روز قیامت، بر سر سفره‏هاى نور بنشیند باید از زائران امام حسین (علیه السلام) باشد. وسائل الشیعه، ج 10، ص 330، بحار الانوار، ج 98، ص 72.

حدیث بیست ویكم: شرط شرافت‏

قال الصادق (علیه السلام) : من اراد ان یكون فى جوار نبیه و جوار على و فاطمه فلا یدع زیارة الحسین علیهم السلام .امام صادق (ع) فرمود: كسى كه مى‏خواهد در همسایگى پیامبر (ص) ودر كنار على (ع) و فاطمه (س) باشد زیارت امام حسین (ع) را ترك نكند. وسائل الشیعه، ج 10 ص 331، ح 39

حدیث بیست ودوم: زیارت، فریضه الهى‏

قال ابو عبدالله (علیه السلام): لو ان احد كم حج دهره ثم لم یزر الحسین بن على (علیه السلام) لكان تاركا حقا من حقوق رسول الله «ص» لان حق الحسین فریضة من الله تعلى واجبه على كل مسلم.
امام صادق (ع) فرمود: اگر یكى از شما تمام عمرش را احرام حج ببندد اما امام حسین (علیه السلام) را زیارت نكند حقى از حقوق رسول خدا (ص) را ترك كرده است چرا كه حق حسین (ع) فریضه الهى و بر هر مسلمانى واجب و لازم است. وسائل الشیعه، ج 10، ص 333

حدیث بیست وسوم: كربلا كعبه كمال‏

قال ابو عبدالله (علیه السلام): من لم یأت قبر الحسین (علیه السلام) حتى یموت كان منتقص الاءیمان منتقص الدین، اءن ادخل الجنة كان دون المؤمنین فیها.
امام صادق (ع) فرمود: هر كس به زیارت قبر امام حسین (ع) نرود تا بمیرد ایمانش نا تمام و دینش ناقص خواهد بود به بهشت هم كه برود پایین تر از مومنان در آنجا خواهد بود. وسائل الشیعه، ج 10 ص 335

حدیث بیست و چهارم: از زیارت تا شهادت‏

قال ابو عبدالله (علیه السلام): لا تدع زیارة الحسین بن على علیهما السلام و مر أصحابك بذلك یمد الله فى عمرك و یزید فى رزقك و یحییك‏ء الله سعیدا و لا تموت الا شهیدا.
امام صادق (ع) فرمود: زیارت امام حسین علیه السلام را ترك نكن وبه دوستان و یارانت نیز همین را سفارش كن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زیاد كند و خدا تورا با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر شهید. وسائل الشیعه، چ 10 ص،335

حدیث بیست و پنجم: حدیث محبت‏

عن ابى عبد الله قال: من اراد الله به الخیر قذف فى قلبه حب الحسین (علیه السلام) وزیارته و من اراد الله به السوء قذف فى قلبه بغض الحسین (علیه السلام) و بغض زیارته.
امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه خدا خیر خواه او باشد محبت حسین (ع) و زیارتش را در دل او مى‏اندازد و هر كس كه خدا بدخواه او باشد كینه وخشم حسین (ع) و خشم زیارتش را در دل او مى‏اندازد. وسائل الشیعه، ج 10 ص 388، بحار الانوار، ج 98، ص 76

حدیث بیست وششم: نشان شیعه بودن‏

قال الصادق (علیه السلام): من لم یأت قبر الحسین (علیه السلام) و هو یزعم انه لنا شیعة حتى یموت فلیس هو لنا شیعة و ان كان من اهل الجنة فهو من ضیفان اهل الجنة
امام صادق (علیه السلام) فرمود: كسى كه به زیارت قبر امام حسین نرود و خیال كند كه شیعه ما است و با این حال و خیال بمیرد او شیعه ما نیست واگر هم از اهل بهشت باشد از میهمانان اهل بهشت خواهد بود. كامل الزیارات، ص 193، بحار الانوار، ج 98 ص 4

حدیث بیست و هفتم: سكوى معراج‏

قال الصادق (علیه السلام) : من اتى قبر الحسین (علیه السلام) عارفا بحقة كتبه الله عزوجل فى اعلى علیین‏
امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه به زیارت قبر حسین (علیه السلام) نایل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترین درجه عالى مقامان ثبت مى‏كند.من لا یحضره الفقیه، ج 2 ، 581

حدیث بیست هشتم: مكتب معرفت‏

قال ابو الحسن موسى بن جعفر(علیه السلام)
أدنى ما یثاب به زائر ابى عبد الله (علیه السلام) بشط فرات إذا عرف حقه و حرمته و ولایته ان یغفر له ما تقدم من ذنبه و ما تأخز.
حضرت امام موسى كاظم (علیه السلام) فرمود: كمترین ثوابى كه به زائر امام حسین (علیه السلام) در كرانه فرات داده مى‏شود این است كه تمام گناهان مقدم و موخرش بخشوده مى‏شود. بشرط این كه حق و حرمت ولایت آن حضرت را شناخته باشد. مستدرك الوسائل، ج 10 ص 236، به نقل از كامل الزیارات، ص 138

حدیث بیست ونهم: همچون زیارت خدا

قال الامام رضا (علیه السلام) من زار قبر الحسین (ع) بشط الفرات كان كمن زار الله‏
امام رضا (علیه السلام) فرمود: كسى كه قبر امام حسین (علیه السلام) را در كرانه فرات زیارت كند، مثل كسى
است كه خدا را زیارت كرده است. مستدرك الوسائل، ج 10، ص 250؛ به نقل از كامل‏

حدیث سى ام: زیارت عاشورا

قال الصادق (علیه السلام) : من زار الحسین (علیه السلام) یوم عاشورا وجبت له الجنة
امام صادق (ع) فرمود: هر كس كه امام حسین (علیه السلام) را در روز عاشوار زیارت كند بهشت بر او واجب مى‏شود .اقبال الاعمال، ص 568

حدیث سى ویكم: بالاتر از روسپیدى‏

قال ابو عبدالله (علیه السلام): من باب عند قبر الحسین (علیه السلام) لیلة عاشورا لقى الله یوم القیامة ملطخا بدمه كأنما قتل معه فى عرصه كربلا
امام صادق (ع) فرمود: كسى كه شب عاشورا دركنار مرقد امام حسین (علیه السلام) سحر كند روز قیامت در حالى به پیشگاه خدا خواهد شتافت كه به خونش آغشته باشد، مثل كسى كه در میدان كربلا و دركنار امام حسین علیه السلام كشته شده باشد. وسائل الشیعه، ج 10، ص 372

حدیث سى دوم: نشانه‏هاى ایمان‏

قال ابو محمد الحسن العسكرى (علیه السلام) : علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین، و زیارة الاربعین، و التختم فى الیمین، و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم.
امام حسن عسكرى (علیه السلام) فرمود: نشانه‏هاى مؤمن پنج چیز است: 1 ـ نمازهاى پنجاهگانه (*) 2 ـ زیارت اربعین 3 ـ انگشتر به دست راست كردن 4 ـ بر خاك سجده كردن 5 ـ بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن. وسائل الشیعه، ج 10 ص 373 و نیز التهذیب، ج 6 ص 52

حدیث سى و سوم: رواق منظر یار

قال رسول الله (ص) :الا و ان الإجابة تحت قبته و الشفاء فى تربته، و الائمة (علیهم السلام) من ولده‏
پیامبر خدا(ص) فرمود: بدانید كه اجابت دعا، زیر گنبد حرم او و شفاء در تربت او، و امامان (علیه السلام) از فرزندان اوست‏ .مستدرك الوسائل، ج 10 ص 335

حدیث سى و چهارم: تربت و تربیت‏

قال الصادق (علیه السلام) : حنكوا اولادكم بتربة الحسین (ع) فإنها امان‏
امام صادق (ع) فرمود: كام كودكانتان را با تربت حسین (ع) بردارید چرا كه خاك كربلا فرزندانتان را بیمه مى‏كند .
وسائل الشیعه، ج 10 ص 410

حدیث سى و پنجم: بزرگترین دارو

قال ابو عبدالله (علیه السلام): فى طین قبر الحسین (علیه السلام) الشفاء من كل داء و هو الدواء الاكبر
امام صادق (ع) فرمود: شفاى هر دردى در تربت قبر حسین (علیه السلام) است و همان است كه بزرگترین داروست.
كامل الزیارات، ص 275 و وسائل الشیعه، ج 10، ص 410

حدیث سى و ششم: تربت و هفت حجاب‏

قال الصادق (علیه السلام) : السجود على تربة الحسین (علیه السلام) یخرق الحجب السبع.
امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت حسین (علیه السلام) حجابهاى هفتگانه را پاره مى‏كند. مصباح التمهجد، ص 511، و بحار الانوار، ج 98، ص 135

حدیث سى و هفتم، سجده بر تربت عشق‏

كان الصادق (ع) لا یسجد الا على تربة الحسین (ع) تذللا لله و إسكتانة الیه. رسم حضرت امام صادق (ع) چنین بودكه: جز بر تربت حسین (ع) به خاك دیگرى سجده نمى‏كرد و این كار را از سر خشوع و خضوع براى خدا مى‏كرد. وسائل الشیعه، ج 3، ص .608

حدیث سى و هشتم: تسبیح تربت.

قال الصادق (ع) : السجود على طین قبر الحسین (ع) ینور الى الارض السابعة و من كان معه سبحة من طین قبر الحسین (ع) كتب مسبحا و ان لم یسبح بها...
امام صادق (ع) فرمود: سجده بر تربت قبر حسین (ع) تا زمین هفتم را نور باران مى‏كند و كسى كه تسبیحى از خاك مرقد حسین (ع) را با خود داشته باشد، تسبیح گوى حق محسوب مى‏شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید. من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 268 وسائل الشیعه، ج 3 ص 608

حدیث سى و نهم‏:تربت شفا بخش‏

عن موسى بن جعفر (علیه السلام) قال: و لا تأخذوا من تربتى شیئا لتبركوا به فأن كل تربة لنا محرمة الا تربة جدى الحسین بن على علیهما السلام فأن الله عزوجل جعلها شفاء لشیعتنا و أولیائنا.
حضرت امام كاظم (ع) در ضمن حدیثى كه از رحلت خویش خبرى مى‏داد فرمود: چیزى از خاك قبر من برندارید تا به آن تبرك جویید چراكه خودرن هر خاكى جز تربت جدم حسین (ع) بر ما حرام است، خداى متعال تنها تربت كربلا را براى شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است. جامع الاحادیث الشیعه، ج 12، ص .533

حدیث چهلم: یكى از چهار نیاز

قال الامام موسى الكاظم (ع) : لا تستغنى شیعتنا عن أربع: خمرة یصلى علیها و خاتم یتختم به و سواك یستاك به و سبحة من طین قبر أبى عبد الله علیه السلام...حضرت امام موسى بن جعفر (علیه السلام) فرمود:
پیروان ما از چهار چیز بى‏نیاز نیستند:
1 ـ سجاده‏اى كه بر روى آن نماز خوانده شود. 2 ـ انگشترى كه در انگشت باشد.
3 ـ مسواكى كه با آن دندانها را مسواك كنند. 4 ـ تسبیحى از خاك مرقد
امام حسین (ع) .... تهذیب الاحكام، ج 6، ص 75
منبع:چهل حدیث كربلا
دوشنبه 16/11/1391 - 14:59
اهل بیت
نویسنده: داوود الهامى‏
مى‏گویند اگر امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا پیروز شد چرا آن روز را جشن نمى‏گیریم؟
چرا گریه مى‏كنیم؟ آیا این همه گریه در برابر آن پیروزى بزرگ براى چیست؟ گریه زبان صادق و طبیعى شوق و اندوه و درد و عشق یك انسان است. گریه تجلى طبیعى یك احساس و حالتى جبرى و فطرى از یك رنج، یك شوق یا یك اندوه مى‏باشد یكى از دانشمندان غرب مى‏گوید:
«انسانى كه هرگز نمى‏گرید و گریستن را نمى‏داند احساس انسانى را فاقد است».
مگر نه اشك زیباترین شعر و بى‏تاب‏ترین محبت و پر گدازترین ایمان و تب دار ترین احساس و خالصترین «گفتن» و لطیف ترین «دوست داشتن» است كه همه در كوره دل به هم آمیخته و ذوب شده و قطره‏اى گرم شده‏اند به نام اشك؟ مگر نه قلب، قالب اشك است و اشك در قلب شكل مى‏گیرد ولذا اشك شبیه قلب است:
اى بسا قلبهاى سوزانى
كه زبان راز آن نگوید باز
لیك آن دیدگان نورانى‏
راز دلداده مى‏كند ابراز
گریه ترجمان دل است مثلا كسى كه عزادار است و مرگ عزیزى قلبش را مى‏سوازند، باید گریه كند. وقتى كه دلش یاد از او مى‏كند و زبانش سخن از او مى‏گوید چشمش نیز با او همدردى مى‏كند مگر چشم از زبان صادقانه‏تر سخن نمى‏گوید؟!
از من مپرس كاتش دل درچه غایت است
از آب دیده پرس كه او ترجمان ماست‏
اشك چشم نشانه رقت قلب است كسى كه از صحنه دلخراش منقلب نمى‏شود تا اشك تأثر بریزد و نیز از حقیقت و جلوه زیبائى لذت نمى‏برد تا اشك شوق جارى گرداند از قلب سلیم و روح متعادل برخوردار نیست.
امیرمومنان على (علیه السلام) مى‏فرماید:
«خداوند متعال افرادى را كه به هنگام استماع قرآن تحت تأثیر قرار نمى‏گیرند و از شنیدن آیات مربوط به قیامت تعجب نمى‏كنند، و خنده مى‏نمایند، مورد سرزنش قرار مى‏دهد و مى‏فرماید : (تضحكون و لا تبكون)
و نیز فرموده: (بكاء العیون و خشیة القلوب من رحمة الله تعالى)(1)
چنانكه «جمود عین» و محروم بودن از اشك و گریه از خوف خدا نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:
«من علامات الشقاء: جمود العین، قسوة القلب...» (2)
در مقابل، آن دسته از مومنانى كه بصیرتى روشن قلبى رؤوف و احساسى پاك و شفاف دارند در زبان قرآن كریم با جمله (یبكون و یزیدهم خشوعا) و (سجدّا و بكیّا) مورد ستایش قرار گرفته‏اند . قهرا این نوع افراد در برابر عظمت مردان خدا اشك شوق و به خاطر مظلومیت آنان هم اشك غم و اندوه از چشم خود جارى مى‏كنند.
نام حسین (علیه السلام) با گریه همراه است‏
آن گونه كه از متون اسلامى استفاده مى‏شود نام حسین (علیه السلام) با گریه و ناله آمیخته است و قبل از شهادتش پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) و امیرالمؤمنان على (علیه السلام) و مادرش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بر او گریسته‏اند. طبق رویات فراوانى، چون حضرت حسین (علیه السلام) تولد یافت جبرئیل به رسول خدا (صلى الله علیه و آله) نازل شد و خبر شهادت آن نوزاد را به پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) و پدر و مادرش داد و آنان از همان ایام براى حسین (علیه السلام) گریستند. طبق روایتى كه از عایشه نقل شده است حسین (علیه السلام) كودك خردسال بود كه وارد خدمت پیامبر گردید همان موقع جبرئیل به پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) ابلاغ كرد: زمانى نمى‏گذرد كه این كودك را افرادى از امت تو در سرزمین «طف» از خاك عراق به قتل مى‏رسانند «فبكى رسول الله (صلى الله علیه و آله)» اما جبرئیل افزود: «لا تبك، فسوف ینقم الله منهم، بقائمكم اهل البیت (3) «گریه نكن در آینده خداوند به وسیله قائم اهل بیت از آنها انتقام مى‏گیرد».
«ابن عباس» مى‏گوید به هنگام رفتن به «صفین» من همراه امیر مؤمنان على (علیه السلام) بودم چون در كنار شط فرات به «نینوا» وارد شد، امام (علیه السلام) با صداى بلند گریست و فرمود: اى پسر عباس این محل را مى‏شناسى؟ گفتم: نمى‏شناسم اى امیرمؤمنان. فرمود اگر اینجا را مثل من مى‏شناختى هرگز از اینجا رد نمى‏شدى مگر این كه مثل من گریه سر مى‏دادى ابن عباس گفت: «فبكى طویلا حتى اخضلّت لحیته و سألت الدموع على صدره وبكینا معا»: «آن حضرت گریه مفصلى كرد به طورى كه اشك از روى محاسن او جارى شد ما هم همصدا با على (علیه السلام) گریه سردادیم». بعد امام ادامه داد: واى، من با آل ابوسفیان چه كرده‏ام، سپس افزود: در این سرزمین كه (كرب و بلا نامیده مى‏شود) هفده نفر از فرزندان من و فاطمه به شهادت مى رسند و مدفون مى‏گردند(4).
طبق روایت امام صادق (علیه السلام) روزى فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به محضر رسول خدا (صلى الله علیه و آله) وارد شد و آن حضرت را گریان دید ازعلت گریه‏اش پرسید؟ رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود: جبرئیل به من خبر داد كه حسین (علیه السلام) را گروهى از امت من به قتل مى‏رسانند! فاطمه (علیه السلام) نیز از شنیدن این خبر به شدت گریست ولى وقتى ازمقام بلند فرزندش به خاطر شهادت آگاه گردید آرامش و تسكین یافت (5)
داستان گریه و عزادارى پس از شهادت آن حضرت از سوى امامان (علیه السلام) داستانى مفصلى است كه به ذكر چند مورد اكتفا مى‏كنیم:
امام سجاد (علیه السلام) كه خود در كربلا شاهد مصائب دلخراش امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش بود پس از واقعه عاشورا تا زمانى كه در قید حیات بود این واقعه سوزناك را فراموش نكرد و همیشه گریه و سوگوارى نمود او هر وقت مى‏خواست آب بنوشد تا چشمش به آب مى‏افتاد اشك از چشمانش سرازیر مى‏شد وقتى علت این كار را مى‏پرسیدند مى‏فرمود چگونه گریه نكنم درحالى كه یزیدیان آب را براى وحوش و درندگان آزاد گذاشتند ولى آن را به روى پدرم بستند و او را با لب تشنه كشتند. مى‏فرماید هر وقت كشته شدن فرزندان فاطمه (علیه السلام) رابه یاد مى‏آورم گریه گلویم را مى‏گیرد. وقتى هم افرادى وى را دلدارى مى‏دادند، مى‏فرمود: «كیف لا أبكی؟ و قد منع أبى من الماء الذى كان مطلقا للسباع والوحوش» (6)
امام سجاد (علیه السلام) درعزاى پدر مظلوم خویش به حدى گریست كه اورا یكى از بكّائون پنج گانه تاریخ لقب دادند (7) وقتى راز آن همه گریه را از آن حضرت مى‏پرسیدند، مصائب جانگداز كربلا را بازگو مى‏كرد ومى‏فرمود: مرا ملامت نكنید، یعقوب، پس از آن كه یك فرزند خود را از دست داد آنقدر گریست تا از غصه چشمهایش سفید شد در حالى كه یقین به مرگ فرزندش نداشت.
از فراق روى یك یوسف اگر یعقوب سوخت
هجر هفتاد و دو یوسف كرده خونین دل مرا
در حالى كه من به چشم خود دیدم كه در یك نیمروز چهارده نفر از اهل بیت مرا سر بریدند انتظار دارید داغ آنها از دلم بیرون برود؟!(8)
او نه تنها در ماتم پدر بزرگوارش اشك مى‏ریخت بلكه مومنان را نیز ترغیب به گریستن در عزاى آن مظلوم مى‏كرد: «ایما مومن دمعت عیناه لقتل الحسین حتى تسیل على خده بواه الله بها فى الجنة غرفا یسكنها احقابا»(9).
«هر مؤمنى كه بر شهادت حسین (علیه السلام) آن قدر بگرید كه اشك بر گونه‏اش جارى شود خداوند براى او غرفه‏هائى در بهشت آماده مى‏سازد كه تا ابد در آن اقامت خواهد كرد.»
امام باقر (علیه السلام) براى امام حسین (علیه السلام) اشك مى‏ریخت و به هركس هم در خانه او بود دستور مى‏داد گریه كند. و در منزل آن حضرت مجلس عزا و سوگوارى براى امام حسین (علیه السلام) تشكیل مى‏گردید و حاضران مصیبت آن حضرت را به هم تسلیت مى‏گفتند (10).
«عبد الله بن سنان» مى‏گوید: در روز عاشورا به حضور امام صادق (علیه السلام) شرفیاب شدم آن حضرت را رنگ پریده و بسیار غمگین و گریان یافتم، علت آن را از امام پرسیدم، فرمود : امروز عاشوراست و در چنین روزى جد ما امام حسین (علیه السلام) شهید شده است (11).
امام صادق (علیه السلام) به «ابو هارون مكفوف» دستور داد مرثیه بخواند آنگاه كه وى مرثیه خود را آغاز نمود متوجه شد امام (علیه السلام) سخت گریه مى‏كند و زنانى كه پشت پرده بودند همینكه صداى گریه امام صادق (علیه السلام) را شنیدند آنها نیز صداى خود را به گریه و شیون بلند كردند؛ بعد امام فرمود: «من انشد فى الحسین شعرا فبكى وابكى عشرا كتب له الجنه» (12). «هر كس در مصیبت حسین (علیه السلام) شعر بگوید و گریه كند وده نفر را بگریاند بهشت بر او نوشته مى‏شود».
امام رضا (علیه السلام) مى‏فرماید: روش پدرم امام موسى بن جعفر (علیه السلام) این بود كه هرگاه ماه محرم مى‏رسید پیوسته غمگین بود تا دهه عاشورا سپرى شود روز عاشورا روز گریه و ماتم او بود و مى‏فرمود: «هو الیوم الذى قتل فیه الحسین» (13).
امام رضا (علیه السلام) فرمود محرم ماهى است كه اهل جاهلیت در آن ماه جنگ و خونریزى را حرام مى‏دانستند ولى دشمنان در آن ماه خون ما را ریختند حرمت ما را شكستند زنان و فرزندان ما را به اسارت گرفتند و به خیمه‏هاى ما آتش زدند اموال ما را غارت نمودند و حرمت رسول خدا را در حق ما رعایت نكردند.
«ان یوم الحسین اقرح جفوننا و أسبل دموعنا و أذل عزیزنا بأرض كربلا .... على مثل الحسین (علیه السلام) فلیبك الباكون، فان البكاء علیه یحط الذنوب العظام.»(14)
«كشته‏شدن امام حسین (علیه السلام) اشكهاى ما را ریزان و پلكهاى چشمان ما را مجروح و در كربلا عزیز ما را ذلیل كرد... گریه كنندگان باید بر حسین (علیه السلام) گریه كنند . گریه بر او گناهان بزرگ را مى‏ریزد».
امام رضا (علیه السلام) به «ریان بن شبیب» فرمود: «ان كنت باكیا لشى‏ء فابك للحسین بن على فانه ذبح كما یذبح الكبش و قتل معه من أهل بیته ثمانیة عشر رجلا ما لهم فى الارض شبیهون...».
«اگر بخواهى به چیزى گریه كنى بر حسین بن على (علیه السلام) گریه كن زیرا سر آن حضرت را مثل سر گوسفند بریدند و با او هجده مرد از اهل بیتش كشته شدند كه در دنیا بى نظیر بودند».
سپس به «ابن شیب» فرمود: «اگر دوست دارى در درجه‏هاى بلند بهشت با ما باشى، غمگین باش از براى غمگینى ما و شاد باش از براى شادمانى ما».(15)
حتى به موجب بعضى از روایات امام زمان (عج) نیز مدام بر سید الشهداء اشك مى‏ریزد و مى‏گوید :
«اى جد بزرگوار! روزگار مرا به تأخیر انداخت و نتوانستم به یارى تو بشتابم وبا دشمنانت پیكار كنم در عوض: «فلاندبنك صباحاً و مساءً و لأبكین لك بدل الدموع دما حسرة علیك. ..»(16) «هر صبح و شام بر مصائب تو گریه مى‏كنم، اگر اشك چشمم تمام شود، به جاى آن خون مى‏گریم».
حتى به موجب روایات فراوانى كه نقل شده است، همه كس و همه چیز خورشید و آسمان و زمین و فرشتگان روز عاشورا بر آن حضرت گریه مى‏كنند .(17)
شاعر پر شور «فؤاد كرمانى» با استفاده از این روایات چنین سروده است:
تا ندا كرد ولاى تو، در اقلیم الست‏
بهر لبیك فدایت، دو جهان پر زداست‏
كشته شد عالم دهرى، چو تو در عالم دهر
دهر تا روز قیامت شب اندوه و عزاست‏
در غمت اعین واشیاء همه از منطق كون‏
هر یكى مویه كنان بر دگرى نوحه گر است‏
رفت بر عرشه نى تا سرت اى عرش خدا
كرسى و لوح وقلم بهر عزاى تو بپاست‏
منكسف گشت، چو خورشید حقیقت به جمال‏
گر بگریند زغم دیده ذرات رواست.(18)
موضوع قابل توجه این است كه «عبد الله بن فضیل هاشمى» از امام صادق (علیه السلام) سوال مى‏كند: چرا روز عاشورا این چنین روز مصیبت وغم واندوه وعزادارى گردید؟ اما روز وفات پیامبر اكرم وامیرمؤمنان و فاطمه زهرا و امام مجتبى (علیه السلام) كه با زهر مسموم شد این چنین نشد؟ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ان یوم الحسین أعظم مصیبة من جمیع سایر الایام... فكان ذهابه كذهاب جمیعهم ...»(19)
روز حسین ـ عاشورا ـ از لحاظ مصیبت از تمام روزها عظیم‏تر است... زیرا حسین (علیه السلام) تنها باقى مانده اصحاب پنج گانه كساء است كه رفتن او، مثل رفتن همه آنهاست».
روز عاشورا مصائبى بر خاندان رسالت وارد شد كه در خاطره هیچ آفریده‏اى خطور نكند و قلم را تاب نوشتن نباشد، چه جالب گفته است:
فاجعة ان اردت اكتبها
مجملة ذكرة لمدكر
«مصیبتى بزرگ كه اگر بخواهیم آن را به نحو اقتصار براى یاد آورى یاد كننده‏اى بنویسم» .
جرت دموعى فحال حائلها
ما بین لحظ الجفون و الزبر
«به یقین اشك روانم بین چشم من واوراق كتب حایل آید»
و قال قلبى بقیا على فلا
و الله ما قد طبعت من حجر
«دلم گفت به من رحمى كن، به خدا سوگند من از سنگ آفریده نشده‏ام».
بكت لها الارض و السماء دما
بینهما فى مدامع حمر(20)
«بر آن فاجعه زمین و آسمان و آنچه ما بین آندواست اشك خون گریست».
غرض، روز عاشورا روز مصیبت واندوه و گریه براى خاندان رسالت و شیعیان آنهاست. تنها بنى امیه دشمنان اهل بیت بودند كه آن روز را روز مبارك و سرور و خوشحالى مى‏دانستند.
چنانكه در زیارت عاشورا مى‏خوانیم:«اللهم ان هذا یوم تبركت به بنو امیه»«خدایا این روز، روزى است كه آن را بنى امیه مبارك ومیمون دانستند». در فراز دیگرى مى‏خوانیم: «هذا یوم فرحت به آل زیاد وآل مروان بقتلهم الحسین...». «و این روزى است كه آل زیاد و آل مروان به خاطر این كه حسین را كشتند به آن مسرور شدند.»
خلاصه در باب عزا و ماتم سید الشهداء فرزند دلبند حضرت زهرا و على مرتضى (علیهم السلام) روایات فراوانى از ناحیه رسول خدا و ائمه معصومین (علیهم السلام) وارد شده كه روز عاشورا، روز مصیبت وحزن اهل بیت وشیعیان ایشان مى‏باشد به اعتبار همین روایات باید روز عاشورا غمگین وحزین بود در روایتى مى‏فرماید:
«هركه یاد كند مصیبت ما را و بگرید وبگریاند مردم را، در روز قیامت در درجه‏هاى ما خواهد بود و هركه مصیبت مارا یارى كند و گریه كند، چشم او در روزى كه چشمها همه بگریند، نگرید و هر كه در مجلسى بنشیند ودین ما را احیاء نماید، دل او نمیرد در روزى كه دلها همه بمیرند .»(21)
بنابراین اگر كسى روز عاشورا روز جشن وسرور بداند یقینا او مانند بنى امیه دشمن اهل بیت است. پس این كه سران صوفیه را روز شادى و سرور و جشن مى‏دانند، بدون شك دشمن اهل بیت هستند و لو این كه ادعاى دوستى بكنند. چنانكه «شیخ عبد القادر گیلانى» روز جانگداز عاشورا را روز فرح و شادى قلمداد كرده گفته است: «روز عاشورا هرگز روز مصیبت نمى‏باشد، روز جشن وشادى است و بر مردم لازم و واجب است كه در این روز براى اهل و عیال خود هدایایى تهیه كنند و آنها را به گردش و تفریح ببرند و آنها را با خوشگذرانى سرگرم سازند». (22)
پس این مسلم است كه گریه بر امام حسین (علیه السلام) عنوان شرعى دارد و از عبادات بزرگ شمرده مى‏شود و در حقیقت دیده گریان و دل اندوهگین بر مصائب اهل بیت، شعار شیعه است .
به قول یكى از شعراى عرب‏
لك عندى ما عشت یا ابن رسو
ل الله حزن یفى بحق ودادى‏
ناظر بدموع غیر بخیل
وحشى بالسلو غیر جواد
«اى پسر پیامبر خدا در پیش من از براى تو تا زنده‏ام اندوهى است حق مودت را به جاى مى‏آورد دیده‏ام از ریزش اشك دریغ نمى‏ورزد و درونم از رنج و غم تسلى نمى‏یابد.»

انواع گریه‏ها

گریه انواعى دارد كه همه انواع آن در شأن امام حسین (علیه السلام) نیست، حال باید ببینیم چه نوع گریه شایسته امام است:
1 ـ گریه از روى خوارى ودرماندگى: چنین گریه‏اى، گریه افراد ضعیف وناتوانى است كه از رسیدن به اهداف خود وامانده‏اند و روح و شهامتى براى پیشرفت در خود نمى‏بینند مى‏نشینند و عاجزانه گریه سر مى‏دهند. هرگز براى امام حسین (علیه السلام) چنین گریه‏اى نباید كرد و آن حضرت از این نوع گریه بیزار و متنفر است.
2 ـ گریه عجزو زبونى: چنین گریه‏اى، گریه افرادى است كه از روى عجز و زبونى در اثر ناكامى واحیانا ستم شخصى یا جریان نامناسبى به ورشكستگى افتاده و براى خود احساس خطر مى‏كنندو راه چاره را در گریه مى‏جویند به قول صائب تبریزى:
گریه شمع از براى ماتم پروانه نیست‏
صبح نزدیك است و در فكر شب تار خود است.
مسلما این نوع گریه هم مناسب شأن امام نیست.
3 ـ گریه بر اموات: كسى عزیز خود را از دست مى‏دهد و بر فقدان او گریه مى‏كند یا به این جهت گریه مى‏كند كه آن فقید در زندگى او موثر بوده و به آینده خود نگران است در این صورت به حال خود گریه مى‏كند و یا این كه به نیكیهاى او اشك مى ریزد این نوع گریه هم در شأن امام نیست.
4 ـ از روى رحم و رأفت یا گریه‏هاى عاطفى: قلب انسان هنگامى كه در برابر حادثه دلخراشى همانند اشك یتیمى، یا بیمار دردمندى یا شخص فقیر و تهیدستى و ... قرار مى‏گرید، متأثر مى‏شود چه بسا اشك مى‏ریزد. رسول خدا (صلى الله علیه و آله) هنگامى كه فرزند خردسال خود ابراهیم را از دست داد ودر قبرسان بقیع به خاك سپرد براى آن كودك آن قدر گریه كرد كه اشك بر محاسنش جارى گردید به آن حضرت گفته شد: اى رسول خدا تو دیگران را از گریه منع مى‏كردى حال خود این چنین بى‏تابى مى‏كنى؟! آن حضرت فرمود: «لیس هذا بكاء غضب انما هذا رحمة و من لا یرحم لا یرحم» (23) «این گریه از روى خشم و نارضایتى نیست بلكه گریه رحمت و رافت است و هركس رحم نكند مورد رحمت قرار نمى‏گیرد.»
واقعه خونین كربلا دل را مى‏سوزاند وقلب وعاطفه هر انسانى را به جوش وخروش مى اندازد از این نظر این حادثه یك جنایت ویك مصیبت است و شاید در دنیا مشابه چنین جنایتى پیدا بشود و گریه كنندگانى هم داشته‏باشد. گریه از روى رحم و رأفت یك امر طبیعى است. هر انسانى به هنگام مشاهده یك منظره دلخراش متأثر مى‏شود و اشك مى‏ریزد چنانكه دشمنان امام حسین (علیه السلام) روز عاشورا بر حال آن حضرت مى‏گریستند. آنجا كه اهل كوفه از دیدن وضع دلخراش اسراء بناكردند گریه و زارى كردن. امام سجاد (علیه السلام) فرمود: «اتنوحون و تبكون من اجلنا؟؟! فمن ذا الذى قتلنا؟».(24)
پس گریه از روى رحم و رأفت نیز چندان مناسب نیست. امام حسین (علیه السلام) از شیعیان خود این نوع گریه را نخواسته است.
5 ـ غم و اندوه: گریه از روى غم واندوه نیز یكى از گریه‏هاى طبیعى انسان است كه به هنگام از دست دادن عزیزى یا به خاطر از دست دادن مقام و موقعیتى ویا به خاطر گرفتارى به مصیبتى، غم و اندوهى به انسان دست مى‏دهدو براى این كه دل خود را سبك كند گریه سر مى‏دهد و این نوع افراد كه دلشان شكسته است به هنگام سوگوارى امام حسین (علیه السلام) بیش از همه گریه مى‏كنند چه بسا از شدت گریه غش كنند ولى آیا این نوع گریه را مى‏توان به حساب امام حسین (علیه السلام) گذاشت؟ هرگز نه.
6 ـ گریه جدائى و فراق: نوع دیگر گریه، گریه فراق است كه به خاطر دورى و جدائى از عزیزى حالت گریه به انسان دست مى‏دهد امام حسن مجتبى (علیه السلام) به هنگام جان دادن، بى‏تابى مى‏كرد. بعضى از عیادت كنندگان از علت آن پرسیدند امام مجتبى با صداى ضعیف فرمود: براى دو چیز گریه مى‏كنم: هول مطلع، فراق دوستان.(25)
پر واضح است كه گریه بر امام حسین و شهیدان كربلا از این نوع گریه نیست.
7 ـ گریه‏هاى شوق گریه‏هاى لایق حسین (علیه السلام): گریه شوق گریه مادرى است كه از دیدن فرزند دلبند گمشده خویش پس از چندین سال سرزده مى‏شود و از شوق گریه مى‏كند. قسمت زیادى از حماسه‏هاى كربلا شوق آفرین و شور انگیز است وبه دنبال آن سیلاب اشك شوق به خاطر آن همه رشادتها فداكاریها شجاعتها آزادمردیها و سخنرانیهاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر، بى اختیار از دیدگان شنونده سرازیر مى‏گردد، آیا این گریه دلیل بر شكست است؟!
8 ـ گریه پیوند هدف: گاهى قطرات اشك پیام‏آور هدفهاست، آنها كه مى‏خواهند بگویند با مرام امام حسین (علیه السلام) همراه و با هدف او هماهنگ و پیرو مكتب او هستیم، ممكن است این كار را با دادن شعارهاى آتشین، یا سرودن اشعار و حماسه‏ها ابراز دارند، اما گاهى ممكن است آنها ساختگى باشد ولى آن كسى كه احیانا با شنیدن این حادثه جانسوز قطره اشكى بریزد، صادقانه تر این حقیقت را بیان مى‏كند این قطره اشك اعلان وفادارى به اهداف مقدس یاران امام حسین و پیوند دل و جان با آنهاست مسلماً این نوع گریه بدون آشنایى با متعالى او ـ ممكن نیست.(26)
پس گریه بر حسین (علیه السلام) اشك ریختن بر مرده نبوده و از روى خوارى ودرماندگى وعجز وزبونى، غم و اندوه نیز نمى‏باشد بلكه آن فقط دلیلى است كه نداى حق طلبان را به گوش جهانیان رسانیده و زنگ خطر را براى باطل و اهل آن صدا درمى‏آورد و صاعقه‏هائى است كه بر روى سر سركشان و ستمگران در هر زمان و در هر مكان فرو مى‏ریزد وشاهد صادق و گواه زنده‏اى است از اخلاص در راه حق و دشمنى با بیداد و ستم و بزرگداشتى است براى فداكارى و حق ودلیرى وانجام وظیفه ونهراسیدن از مرگ و تكریمى است براى امتناع از قبول ظلم و شكیبائى درمحنت و سختیها.
به قول علامه مغنیه: كسانى كه درمجالس تعزیه مى‏خوانند:
لا تطهر الأرض من رجس العدا ابداً
ما لم یسل فوقها سیل الدم العرم (27)h}
«روى زمین از پلیدى دشمنان پاك نخواهد شد تا زمانى كه بر روى آن سیل در هم شكننده خون روان نگردد».
غرض، شیعیان بر امام حسین (علیه السلام) از روى خوارى ودرماندگى نمى‏گریند، بلكه از اشك دیده خویش سرود حماسه مى‏سازند و با آه و حسرت خود بانگ حق وعدالت رابه گوش جهانیان مى‏رسانند:
همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب كافى است‏
اگر چه گریه، بر آلام قلب تسكین است.
ببین كه مقصد عالى وى، چه بود اى دوست‏
كه درك آن، سبب عز و جاه و تمكین است‏
زخاك مردم آزاده، بوى خون آید
نشان شیعه و آثار پیروى، این است (28)
«ماربین» مورخ آلمانى مى‏گوید: «هیچ چیز مانند عزادارى حسین نتوانست حس سیاسى در مسلمانان ایجاد كند.»(29)
اى اشك ماتمت به رخ ملت آبرو
وى از طفیل خون تو، اسلام سرخ رو
دین را تو زنده كردى و خود، كشته گشته‏اى‏
وین یافته ز فیض تو، دین نبى علوّ
گر آب را به روى تو بستند كوفیان‏
آوردى آب رفته اسلام را به جو (30)
قطره‏هاى اشكى كه شیعه در ماتم امام حسین (علیه السلام) و یارانش مى‏ریزد عهد و پیمانى است با قطره‏هاى خون شهداى كربلا كه با لب تشنه و محروم از «قطره‏هاى آب» بر سر احیاى دین و ارزشهاى راستین مكتب جان باختند. و این اشك‏ها این نهضت الهى را به جانها پیوند زده وجاوان ساخته است. و این بسیار ساده‏اندیشى است كه كسى تنها توجیهى عاطفى براى این گریه‏ها داشته باشد چرا كه داغ، هر قدر هم شدید باشد، بالاخره گذشت زمان از حرارت آن مى‏كاهد درحالى كه عزادارن حسینى از اول عمر تا آخر عمر پس از گذشت قرنها با شور و شوق و حرارت بیشتر در سوك سید الشهداء مى‏گریند. اگر این گریه‏ها تنها جنبه عاطفى داشت مسلما به مرور زمان حادثه عاشورا از خاطره‏ها محو مى‏شد و یا ازطراوت ونشاط آن كاسته مى‏گردید .
9 ـ گریه كردن براى از دست دادن چیزى و یا تحمل دردى: انسان زمانى گریه مى‏كند كه چیزى را از دست بدهد یا دردى را متحمل بشود. پس عامل عمده گریه (سواى شوق و چند مورد نادر) درد و فقدان منفعت است ما وقتى از چیزى نفع مى‏بریم به مجرد از دست دادن آن گریه سر مى‏دهیم و یا دردى به ما روى مى‏كند ناله مى‏كنیم.
در روایات مى‏خوانیم كه همه چیز بر حسین (علیه السلام) گریه كردند ماه و ستارگان و خورشید شن‏هاى بیابان و حتى بادى كه مى‏وزید و حتى الحوت فى البحر،چرا؟ شن بیابان چرا گریه كرد؟ ماهیان دریا چرا سوگوارى كردند؟ ماه و ستارگان وخورشید چرا تار شدند و بى تابى كردند؟ مسلما آنا به ظاهر متحمل دردو رنجى نشدند چون تیر و خنجرهائى كه بر آن پیكر شریف وارد مى‏شد دردش برخورشید و ماهیان دریا نمى‏رسید پس چرا آنان گریه كردند و آن هم بكاء شدیدا پس حتماً آنها متضرر گردیدند و ازچیزى كه نفع مى‏بردند بى نصیب شدند و منفعتى را از دست دادند و آن منفعت چیست ؟چه چیزى بالاتر از امامت! همه از امام نفع مى‏برند و از فقدانش رنج مى‏بینند و متضرر مى‏شوند امام قطب و قلب عالم است وهركه در عالم است در سایه اوست وقتى او را از ست مى‏دهند متحمل رنج و به دنبال این رنج صاحب درد مى‏شوند این است كه آن موجوداتى كه ناپاكى بر آنان رخنه نكرده و نمى‏تواند بكند، (مثل شن‏هاى بیابان، ماهیان دریا و ...) بر او مى‏گریند و آلوده‏ها از انس وجن از فقدان چنین ذى نفعى بیخبر مى‏مانند و شادى مى‏كنند، و این است تفسیر آن حدیثى كه مى‏فرماید براى حسین (علیه السلام) در قلب مؤمنان حرارتى است كه ... مؤمنان اگر هم ذكر مصیبتى نشنوند، چون متوجه از دست دادن قطب و محور عالم هستند ناله مى‏كنند...
مرحوم علامه مغنیه مى‏گوید: كسى گفت: آیا شیعه‏ها جز گریه واشك راه دیگرى ندارند كه بدان محبت خویش را به اهل بیت (علیه السلام) بیان نمایند؟ گفتم:
«آرى شیعیان علاوه بر گریه براى این كه مودت قلبى خود را براى اهل بیت به ثبوت رسانند به راههاى گوناگونى متوسل مى‏شوند از جمله درود و تحیت بر اهل بیت تقدیم داشته و از فضائل ایشان در مجالس و محافل سخن رانده وبه سوى اماكن مقدس آنها بار سفر بسته و به ضریح‏هاى شریف آنان تبرك مى‏جویند». (31)h}

چرا حسین (علیه السلام) فراموش نمى‏شود؟

مى‏گویند: شما در عصر فضا و اتم زندگى مى‏كنید آنگاه بر كسى اشك مى‏ریزد كه صدها سال پیش در گذشته است وبر مزارهایى سفر مى‏نمایید كه چیزى جز صخره و سنگ نمى‏باشد؟!
در پاسخ مى‏گوئیم:«چنانكه گفته‏اند: «بعد زمان» را در «ابدیت» اثرى نیست ابدیت را در ماوراى زمان ـ در عرصه‏اى برتر از زمان ـ حكومت است ابدیت همیشگى است. جاودانان رهبران بزرگ بشریت به ابدیت تعلق دارند، از اینرو قرنها نیز در طول حیات معنوى آنان، مفهوم متداول خود را از دست مى‏دهند(32)
حسین بن على (علیه السلام) از زمره جاودانان از رهبران بزرگ بشریت است سخن از وى سخن از تاریخ نیست سخن روز است. سخن از ابدیت است سخن از همیشگى خروشان و شكوفا و پر فروز است.
این زنده جاوید نزدیك چهارده قرن ـ به حساب تاریخ ـ پس از مرگ جسمانیش همچنان امروز نیز بر دلها حكومت مى‏كند و هنوز پرتو وجودش نه تنها در حیات ما بلكه در حیات جهان معاصر ودر عصر فضا و اتم «حوادث بى نظیر» ایجاد مى‏كند وبه صورت یكى از «شور انگیزترین حماسه‏هاى تاریخ بشریت» در آمده و همه ساله نیرومندترین امواج احساسات میلیونها انسان را در اطراف خود بر مى‏انگیزد و مراسمى پرشورتر و هیجان انگیزتر ازهر مراسم دیگر به وجود مى‏آورد .
راستى چرا به این حادثه تاریخى ـ كه شاید در تاریخ مشابه فراوان دارد ـ اهیمت داده مى‏شود؟ ! چرا مراسم بزرگداشت این خاطره هر سال پرشكوهتر و پرهیجان‏تر از سال پیش برگزار مى‏گردد؟ این همه تعظیم و تكریم و سپاس این همه سوز و گداز پس از چهارده قرن، آخر براى چیست؟ آن را چه معنائى است؟!
حقیقت این است كه این زنده جاوید پس از قرنها، همچنان بر قلبهاى انسانهاى آزاده قدرتمندانه حكومت مى‏كند ودر جامعه «موج معنوى» ایجاد مى‏نماید. حتى هنوز هم به طور عمیق یك قدرت محرك معنوى ویك نیروى كنترل اجتماعى بزرگ به شمار مى‏رود.
اما از زیارت زیارتگاههاى مقدس هرگز سنگها و صخره‏ها هدف و غایت نمى‏باشند چه اگر غرض خود آنها مى‏بود همین كوهها سر به فلك كشیده‏انسان را از مشقت سفر و طى راههاى طولانى بى نیاز مى‏ساخت پس مقصود بالذات صاحب مزار است وبزرگ داشتن سنگها به جهت شرف انتساب به صاحبان آن مزارها است مانند محترم داشتن جلد قرآن كریم وسنگها و آجرهائى كه خانه كعبه ومسجد رسول خدا (صلى الله علیه و آله) وسایر اماكن مقدس از آنها ساخته شده است .
الان مى‏بینیم كه دولتها و ملتها در حفظ مقبره‏هاى شخصیتهاى بزرگ خویش مى‏كوشند وبه دور آنها هاله تقدیس مى‏كشند.
در تاریخ نوشته‏اند هنگامى كه سر مبارك حسین (علیه السلام) را به نزد یزید آوردند وى در مجلس شراب حضور داشت اتفاقا قاصدى از طرف پادشاه روم به مجلس یزید بار یافت وسر مبارك حسین (علیه السلام) را درمقابل یزید مشاهده كرد و چون دانست كه آن سر مبارك به حسین (علیه السلام) تعلق دارد عمل یزید را به شدت نكوهش نمود و گفت اى یزید داستان «كلیساى حافر» را شنیده‏اى؟ گفت چگونه است؟ رومى گفت: در پیش ما مكانى است كه گویند خر عیسى از آنجا گذر كرده است در آنجا كلیسائى بنا نهاده‏اند كه نام آن به سم خر عیسى منسوب بوده و به كنیسه حافر «سم» شهرت دارد ما هر سال به زیارت آنجا مى‏رویم و نذورات خود را به آنجا اهدا مى‏كنیم. روى این حساب اى یزید من گواهى مى‏دهم كه تو خطا كارى و از راه راست به دورى! یزید خشمگین شد و به كشتن قاصد فرمان داد رومى به سوى سر نازنین حسین (علیه السلام) رفت و آن را بوسید و شهادتین برزبان جارى كرد و سپس او را گرفتند و بر در قصر به دار كشیدند.(33)
زیارت، ارتباط روحى زائر با صاحب قبر است زائر قبر ابا عبد الله الحسین (علیه السلام) با آن حضرت تجدید بیعت مى‏نماید و لذا ائمه اطهار علیهم السلام با توصیه و ترغیب به زیارت سالار شهیدان این نهضت مقدس را براى همیشه زنده و جاوید نگه‏داشته‏اند البته زیارت همه امامان مورد تأكید است ولى روایاتى كه در ترغیب وتشویق زیارت امام حسین (علیه السلام) رسیده فوق العاده زیاد است امامان بااین توصیه‏ها در صدد آن بودند كه شیعیان پیوستگى عملى با اهداف آن بزرگوار داشته باشند. امام سجاد (علیه السلام) كه خود چندین بار مخفیانه به زیارت سالار شهیدان رفته در گفتار خویش نیز سفارش زیادى به زیارت امام حسین (علیه السلام) داشته است.
«ابو حمزه ثمالى» گوید: از امام سجاد (علیه السلام) در مورد زیارت امام حسین (علیه السلام) پرسیدم، حضرت فرمود:
«زُره كل یوم فان لم تقدر فكل جمعة فان لم تقدر فكل شهر فمن لم یزره فقد استخف بحق رسول الله (صلى الله علیه و آله)(34) «هر روز آن حضرت را زیارت كن، اگر نمى‏توانى هفته‏اى یك بار، اگر نمى‏توانى ماهى یكبار، پس كسى كه اصلا آن حضرت را زیارت نكند، درحقیقت حریم رسول الله را خفیف شمرده است».
ولى مهمتر از سوگوارى و زیارت آشنایى به مكتب امام حسین و شهداى كربلا و پیوستگى عملى به اهداف بلند آن بزرگوار است. مهم پاك بودن و پاك زیستن و درست اندیشیدن و تأسى عملى به او است.

پی نوشت :

.1 ارشاد القلوب: ص .128
.2 بحار الانوار: ج 90 ص .336
.3 بحار الانوار: ج 36 ص .349
.4 بحار الانوار: ج 44 ص 253 ـ .252
.5 كامل الزیارات، ص .57
.6 مناقب: ج3، ص 303 ـ بحار الانوار: ج 46، ص 109
.7 دیگران عبارتند از: آدم، حضرت نوح، یعقوب و حضرت فاطمه زهرا ـ الخصال: ص 83
.8 امالى صدوق، مجلسى، 29، ص .121
.9 ثواب الأعمال: ص .83
.10 وسائل الشیعة: ج 10، ص .398
.11 بحار الانوار: ج 98، ص 309
.12 كامل الزیارات: ص 104
.13 امالى الصدوق مجلس 27 ـ بحار الانوار: ج 44، ص .284
.14 بحار الانوار: ج 44 ص 284
.15 وسائل الشیعه ج 10 ص 393 ح .5
.16 المزار الكبیر: ص 165 ـ 117 ـ بحار الانوار: ج 98 ص .320
.17 كامل الزیارات: ص 83 ، 81، 90 ، 91 ـ بحار الانوار: ج 14 ص 181 ـ مجمع البیان: ج 9 ص .65
.18 شمع جمع: ص 178
.19 وسائل الشیعة: ج 10، ص 394، 392 ـ علل الشرایع، ص .86
.20 مفاتیح الجنان، اعمال روز عاشورا.
.21 امالى صدوق، ص 45 وعیون الأخبار: ص .162
.22 الغنیة لمطالبى طریق الحق فى الأخلاق و التصوف و الآداب الإسلامیة ج 2، ص 57 ـ .56
.23 بحارالانوار: ج 22، ص 151 ـ عیون الأخبار: ج 2، ص 11
.24 لهوف: ترجمه، ص 99
.25 حیاة الحسن (علیه السلام): ج 2، .426 2
.26 فلسفه شهادت از آیة الله مكارم‏
.27 شیعه و عاشورا، نوشته محمد جواد مغنیه: ترجمه فیروز حریرچى: ص 57
.28 خوشدل تهرانى، اشگ شوق، ج 1 ص .207
.29 سیاسة الحسینیة: ص 44
.30 شعر از شمس لنگرودى.
.31 شیعه و عاشورا ترجمه فارسى: ص 56
.32 دیباچه‏اى بر رهبرى: ص .330
.33 به نقل: علامه مغنیه شیعه وعاشورا: ترجمه، ص 59 ـ .58
.34 كامل الزیارات: ابن قولویه.

منبع: درسهایى از مكتب اسلام
دوشنبه 16/11/1391 - 14:55
اهل بیت
نویسنده: محمد صحتى سردرودى

مقدمه

پس از بعثت رسول راستیها و پیامبر پاكیها حضرت محمد مصطفى(ص) بزرگترین حادثه اى كه در تاریخ اسلام و مسلمانان رخ داد قیام و شهادت امام حسین(ع) بود. اگرچه تاریخ همیشه همراه با حادثه ها بوده و از فراز امواج فاجعه ها گذشته و همگام با هنگامه هاى بزرگ و تكان دهنده پیش آمده است اما هیچ روزى را تلخ تر و تكانده تر و در عین حال گسترده تر, تابناكتر و تإثیرگذارتر از عاشورا ندیده است. با صراحت مى توان گفت كه اسلام و قرآن و همه پیامبران الهى و ادیان آسمانى با قیام سید و سالار شهیدان دوباره زنده شد, از این رو, عاشورا نه یك روز از روزهاى بى شمار تاریخ كه تولد دوباره تمام تاریخ بود.
در طول این سیزده قرن و پنجاه و اندى كه از آن روز بزرگ مى گذرد نه تنها از درخشش آن كاسته نشده بلكه هر سحر, سبزتر از دوش و هر روز, روشن تر و پرنورتر از پیش درخشیده است و امروزه در سایه سار انقلاب اسلامى ایران فروغ بیشترى یافته و چشم به فرداهاى پرهیجانتر و درس آموزترى دارد. از همین روست كه مى بینیم حادثه كربلا دانشمندان و نویسندگان را سخت مجذوب ساخته تا آن جا كه بیش از بیست هزار جلد كتاب به زبانهاى گوناگون و با تیراژهاى وسیع درباره آن نوشته شده است. پیشترها یكى از پژوهشگران نوشته بود:
((به تحقیق تا سال 1345 مسلمانان و غیرمسلمانان, ده هزار نوشته درباره امام حسین(ع) و قیام او نگاشته اند و این ده هزار, غیر از شعرها و غیر از پاره پاره گفته هاى دیگر كتب و غیر از بى شمار سخنى است كه در میان مردم رفته است.))(1)
از این رو, بجاست كه در آستانه ماه محرم به خاطر آشنایى خوانندگان با آثارى كه نویسندگان مختلف در این باره نوشته اند, گزیده اى از آنها را در پنج بخش به ترتیب زیر معرفى كنیم:
الف ) كتابهاى مرجع و منابع اولیه; ب)مجموعه هاى گردآورى شده از سخنان امام حسین(ع); ج) كتابهاى انتقادى, اصلاحى و استدلالى; د) كتابهاى ادبى و خواندنى; هـ)مجله ها و ویژه نامه ها.
گفتنى است كه ترتیب كار, همان ترتیب و تنظیمى است كه كتاب شناسان بزرگ اسلامى مثل شیخ آقا بزرگ تهرانى در الذریعه و دیگران رعایت مى كردند, به این ترتیب كه اول اسم كتاب, بعد نام نویسنده, سپس مشخصات دیگر را خواهیم آورد, تا راه چنان رویم كه رهروان رفتند.

بخش اول

كتابهاى مرجع و منابع اولیه
1 ـ كامل الزیارات, ابوالقاسم جعفر بن محمد قمى (متوفاى 368 یا 369 ق) معروف به ابن قولویه.
وثاقت و صداقت نویسنده بزرگ آن, قولى است كه جملگى برآنند و توصیف آن, در این مختصر نمى گنجد اما كتاب ((كامل الزیارات)) كه در منابع قدیم گاهى هم با نام ((جامع الزیارات)) یا ((الزیارات)) نامیده شده است, از كتابهاى پراهمیت شیعه و از اصول مورد اعتماد در حدیث مى باشد. بسیارى از بزرگان شیعه را اعتقاد بر این است كه كتاب كامل الزیارات بسیار با اعتبار و همه راویانى كه در آن از آنها روایت شده است مورد وثوقند.(2)
این كتاب بارها با مقدمه و تحقیق دانشمندان بزرگى مثل علامه امینى و علامه ادیب اردوبادى چاپ و منتشر شده است و گویا قسمتى از آن هم همراه با مقدمه اى از علامه امینى, به فارسى هم ترجمه شده است و شنیده مى شود كه آیه الله سید موسى شبیرى زنجانى آن را تحقیق كرده و قرار است موسسه آل البیت در قم آن را منتشر كند.
2 ـ اللهوف فى قتلى الطفوف, رضى الدین على بن طاووس (متوفاى 664ق), بیروت, صیدا, 1329ق)
این كتاب گرانسنگ گرچه از حجمى اندك برخوردار است اعتبار بسیارى دارد. نویسنده موثق و صدوق آن كه از علماى ربانى و كرامتمدار شیعى است تنها آن بخش از روایتها را آورده است كه در پیش او داراى ارزش و اعتبار بوده است و همین است كه كتاب را كم حجم ساخته است. كتاب لهوف از دیرباز مورد توجه دانشمندان بوده و نویسندگان زیادى آن را ترجمه كرده اند كه از آن میان به ترجمه هاى زیر مى توان اشاره كرد:
الف: آهى سوزان بر مزار شهیدان, سید احمد فهرى, تهران.
ب: ترجمه اللهوف, محمد طاهر دزفولى, تهران, 1321 ق.
ج: زندگانى اباعبدالله الحسین(ع) محمد صحفى, قم, 256صفحه, جیبى.
د: فیض الدموع, محمد ابراهیم نواب تهرانى (معروف به بدایع نگار), تهران, 1286ق.
هـ: لجه الالم و حجه الامم, میرزا رضا قلى خان تاریخ نویس, تهران, 1311.
3 ـ مقتل الحسین(ع), لوط بن یحیى ازدى غامدى (متوفاى 157ق) معروف به ((ابومخنف)), تحقیق حاج میرزا حسن غفارى, قم, انتشارات كتابخانه مرعشى نجفى, 1398ق.
این كتاب به تازگى هم توسط انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین قم چاپ و منتشر شده است. لازم به یادآورى است كه اصل كتاب مقتل ابومخنف از بین رفته و به دست ما نرسیده است و این مقتلى كه به نام ابومخنف چاپ شده است از لابه لاى كتابهاى دست دوم و سوم گردآورى شده است و اعتبار چندانى ندارد.
مرحوم محدث نورى, آخرین گردآورنده مجموعه روایى شیعى (مستدرك الوسائل) و از كتاب شناسان متبحر و معتبر در حوزه تشیع, دراین باره مى نویسد: ((ابومخنف لوط بن یحیى, از بزرگان محدثین و معتمد ارباب سیره و تاریخ است. مقتل او در نهایت اعتبار است... ولى افسوس كه اصل مقتل بى عیب او در دسترس نیست و مقتل موجود را كه به او نسبت مى دهند, مشتمل است بر بعضى مطالب نادرست و مخالف با اصول مذهب كه آن را دشمنان دانا و دوستان نادان به جهت پاره اى از اغراض سوء در آن داخل كرده اند و از این جهت از اعتبار و اعتماد افتاده است و بر منفردات آن هیچ اطمینانى نیست... .))(3)
4 ـ ترجمه الامام الحسین(ع) و مقتله, من القسم غیر المطبوع من كتاب ((الطبقات الكبیر)) لابن سعد, تحقیق: علامه سید عبدالعزیز طباطبایى یزدى(ره), چاپ اول, قم, موسسه آل البیت(علیهم السلام) لاحیإ التراث, محرم1415.
محمدبن سعد بن منیع بصرى(168ـ 230ق) خود و كتابش ((طبقات الكبیر)) مشهورتر از آن است كه نیاز به تفصیل و توصیف داشته باشد.
استاد طباطبایى یزدى این كتاب را از روى نسخه عتیق و قدیمى آن كه تا حال چاپ نشده بود تحقیق كرده اند استاد كه در عصر ما از بزرگترین كتاب شناسان, شمرده مى شد این نسخه را در ضمن سفرى كه در سال 1397 ق به تركیه داشته اند در یكى از كتابخانه هاى آن به دست آورده و پس از استنساخ و تحقیق آن را به چاپ سپرده اند.
5 ـ ترجمه الامام الحسین(ع) من تاریخ مدینه دمشق, ابوالقاسم على بن حسن شافعى معروف به ((ابن عساكر)), متوفاى 571ق, تحقیق محمد باقر محمودى, قم, مجمع احیإ الثقافه الاسلامیه, 1414ق, 704 صفحه, وزیرى.
قسمتى را كه ابن عساكر در تاریخ مفصل شهر دمشق, مخصوص زندگانى امام حسین(ع) ساخته بود در این كتاب به صورت جداگانه و مستقل چاپ شده است. احادیث بسیارى راجع به امام حسین(ع), تاریخ تولد آن حضرت, علت نامگذارى او, كنیه, شباهت به پیامبر, فضایل و مناقب بى شمار حضرتش, نزول آیه تطهیر درباره اهل بیت, محبت به او, زندگانى و سیرت عملى آن امام با مردم و مساكین و خلفاى زمانش, پیشگوییهاى شهادت آن حضرت از زبان پیامبر و امیرالمومنین, تاریخ عاشورا و... از مطالب این كتاب است.
6 ـ قیام امام حسین[(ع]( (برگزیده از كتاب الفتوح), ابومحمد احمد بن على كوفى (متوفاى حدود 214 ق) معروف به ((ابن اعثم)), ترجمه به فارسى از: محمد بن احمد مستوفى هروى در حدود سال 596ق, تصحیح و تحقیق از: غلامرضا طباطبایى مجد, چاپ اول, تهران, شركت انتشارات علمى و فرهنگى, 1373ش, 109صفحه, وزیرى.
این كتاب, حماسه جاوید عاشورا را از اول آن (بیعت خواستن یزید از امام حسین(ع)) تا نهایت آن (وقایع بعد از شهادت) در یازده فصل ترسیم كرده و به روایت آن پرداخته است. از آن جا كه مولف خود گرایشهاى شیعى داشته است تنها به روایتهاى اهل سنت قناعت نكرده است و همین است كه به این كتاب اعتبار بیشترى بخشیده است و به عبارت دیگر مى توان گفت ابن اعثم از ابن عساكر و ابن سعد منصفانه تر و عادلانه تر نوشته است.
7 ـ الحسین والسنه, اختیار و تنظیم السید عبدالعزیز الطباطبائى, چاپ اول, تهران, كتابخانه مدرسه چهل ستون, مسجد جامع, 1356ش, 148 صفحه, وزیرى.
این مجموعه گرانبار توسط كتاب شناس بزرگ معاصر, مرحوم استاد علامه سید عبدالعزیز طباطبایى یزدى از سه كتاب مرجع و معتبر در نزد اهل تسنن و از منابع اولیه در تاریخ اسلام, انتخاب و تنظیم شده است و آن سه كتاب عبارتند از:
الف: كتاب الفضائل, نوشته ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل شیبانى وائلى(164 ـ 241ق) یكى از امامان چهارگانه اهل سنت و معروف به ((امام احمد بن حنبل)).
ب: انساب الاشراف, احمد بن یحیى بن جابر بلاذرى (متوفاى 279ق), نویسنده فتوح البلدان.
ج: المعجم الكبیر, ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب لخمى طبرانى(م360ق) معروف به حافظ طبرانى.
امتیاز مهمى كه این مجموعه دارد این است كه احادیث و روایتهاى آن از راویان و محدثان قرن اول نقل شده است.
8 ـ شرح الاخبار فى من قتل مع الحسین من اهل بیته, نعمان بن محمد بن منضور (م365ق) معروف به قاضى نعمان, تحقیق سید محمد حسینى جلالى, چاپ اول, قم1404 ق, 147 صفحه, وزیرى.
این كتاب جزء سیزدهم از اجزإ شانزده گانه كتاب ((شرح الاخبار فى فضائل الائمه الاطهار)) است كه ویژه آن دسته از یاران امام حسین(ع) است كه از خاندان نبوت بوده و با آن حضرت در كربلا شهید شدند و گاهگاهى هم از دیگر بزرگان هاشمى چون جعفر طیار و حمزه بن عبدالمطلب نام برده و حدیث حیات و شهادت آنها را روایت كرده است.
9 ـ فضل زیاره الحسین(ع), محمد بن على بن الحسن العلوى الشجرى (367 ـ 445ق), تحقیق سید احمد حسینى, چاپ اول, قم, كتابخانه آیه الله مرعشى, 1403ق, 122صفحه, وزیرى.
این كتاب حاوى نود حدیث در فضیلت زیارت و تربت امام حسین(ع) و در ثواب گریه كردن بر آن حضرت است كه بیشتر از پیامبر و امامان معصوم با ذكر سند نقل شده است.
10 ـ مقتل الحسین(ع), ضیإ الدین احمد بن محمد مكى حنفى (حدود سال 484 ـ 568ق) مشهور به ((اخطب خوارزم)), و ((خطیب خوارزمى)), اشراف و تحقیق علامه محمد سماوى, چاپ اول, نجف اشرف, مطبعه الزهرإ, 1367ق, در دو جلد. و چاپ افست از روى همان چاپ نجف, مكتبه المفید, قم, 1399ق, در یك جلد. یكى از دانشوران معاصر در مورد این كتاب مى نویسد:
((خوارزمى در بیشتر نقل ها, سلسله راویان خبر را نام مى برد و در برخى موارد از ابومخنف و به ویژه تاریخ ابن اعثم كوفى[ الفتوح] یاد مى كند. به هر حال, مقتل خوارزمى مورد اعتماد و وثوق بسیارى از دانشمندان عامه و خاصه بوده است.))(4)
11 ـ دررالسمط فى معالى خبر السبط, قاضى ابوعبدالله, ابن الابار محمد بن عبدالله قضاعى بلنسى (595 ـ 658), تحقیق عبدالسلام الهراس و سعید احمد اعراب, چاپ تطوان, 1972م.
این كتاب منشات قاضى قضاعى است كه در مقتل امام حسین(ع) انشإ كرده است.
12 ـ مثیرالاحزان و منیر سبل الاشجان, نجم الدین جعفر حلى(م645ق) معروف به ((ابن نما)), چاپ ایران, 1318ق به ضمیمه اثر دیگر ابن نماى حلى ((قره العین فى اخذ ثار الحسین(ع))) به صورت چاپ سنگى.
این كتابها بارها در ایران و عراق به صورت مستقل چاپ شده و همراه با جلد دهم بحار (چاپ قدیم) هم به طبع رسیده است و توسط مظاهر حسین نوگانوى و شریف جواد و.. . به فارسى ترجمه و چاپ شده است.
13 ـ سیرتنا و سنتنا سیره نبینا(ص) محاضره الشیخ الامینى, چاپ اول تهران, موسسه الصادق(ع), چاپ دوم, بیروت, 1412ق, 182 صفحه, وزیرى.
در این كتاب علامه عبدالحسین امینى تبریزى(صاحب الغدیر) عزادارى بر امام حسین(ع) و سجده بر تربت كربلا را با استناد به احادیث و كتابهاى معتبر و مرجع اهل سنت, مورد بحث قرار داده و به خوبى از عهده این كار برآمده است. متن و ترجمه آن به فارسى بارها چاپ و منتشر شده است. گفتنى است كه شاگرد و یار و یاور نزدیك علامه امینى, مرحوم استاد سید عبدالعزیز طباطبایى, كتابى را با نام ((إنباالسمإ برزیه كربلا)), در استدراك كتاب ((سیرتنا و ستنا)) نوشته اند كه تا حال منتشر نشده است.
14 ـ احقاق الحق ((الملحقات)) ج11, سید شهاب الدین مرعشى نجفى, قم, كتابخانه مرعشى نجفى, در این جلد از ملحقات احقاق الحق, احادیث و روایتهایى كه توسط اهل تسنن درباره امام حسین(ع) روایت شده است, گردآورى و با ذكر اسناد و مدارك نقل شده است.
منبع: سایت بلاغ
دوشنبه 16/11/1391 - 14:52
اهل بیت
گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم
مترجم: علی مؤیدی
چاپِ دوّم، شهریور 1378
ناشر: علی مؤیدی
این اثر ترجمه موسوعة کلمات الامام الحسین علیه‏السلام است که پیش از این در سال 1373 گروه حدیث دانشکده باقرالعلوم آن‏را تهیه و منتشر کرده است. این اثر در دو بخش و نه فصل به شرح زیر تهیه و تنظیم شده است: بخش اول شامل سخنان امام حسین علیه‏السلام در زمان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، سخنان امام حسین علیه‏السلام در زمان امام علی علیه‏السلام ، سخنان امام حسین علیه‏السلام در زمان امام حسن علیه‏السلام و سخنان امام حسین علیه‏السلام در زمان امامتش می‏باشد. بخش دوّم شامل پنج فصل عقاید، احکام، اخلاق، دعاها و اشعار است. مجموعه مباحث کتاب در 960 صفحه عرضه شده است. در مقدمه کتاب آمده است: «در این مجموعه تنها روایاتی که حاوی کلام امام حسین بوده، آورده شده است روایاتی که در رابطه با فضایل آن حضرت یا بیانگر وقایعی در رابطه با آن حضرت که خالی از سخنان اوست نیامده است».

فرهنگ عاشور

مؤلف: جواد محدثی
اسفند 1374
نشر معروف
این اثر در تبیین 428 موضوع مربوط به فرهنگ عاشوراست که در طی 512 صفحه به صورت الفبایی تنظیم شده است. مؤلف در تشریح هدف از نگارش این اثر در مقدمه چنین می‏نویسد: «هدف از تدوین این فرهنگ‏نامه آن بود که یک مجموعه یک جلدی فشرده دَمِ دستی و کاربردی،حاوی لازم‏ترین دانستنی‏ها پیرامون موضوعاتی که به آن نهضت جاوید، چه در عصر حادثه، چه زمان‏های پس از آن تا امروز مربوط می‏شود ارائه گردد. از این‏رو مدخل‏های کتاب که به ترتیب الفباست، اشخاص، گروه‏ها، جاها، کتاب‏ها، اصطلاحات، سنّت‏ها، شعایر، تعالیم مکتبی و محورهای دیگر را که به نحوی در ارتباط با فرهنگ عاشوراست شامل می‏شود».

قیام جاودانه

نویسنده: محمدرضا حکیمی
چاپ اول، 1373
دفتر نشر فرهنگ اسلامی
در این کتاب که مشتمل بر 231 صفحه است. عناوین مقالات مجموعه حاضر عبارت است از:
1. عاشورا و جهان اسلام؛ 2. عاشورا وانسان نو؛ 3. عاشورا و عدالت...؛ 4. عاشورا، انقلاب‏ها و حکومت‏ها؛ 5. حکومت مسانخ؛ 6. اسلام و مردم (دین مردمی)؛ 7. طاغوت‏زدایی، تنها راه رهایی؛ 8. عدالت، محو سیمای فقر.
در قسمتی از مقدمه این اثر درباره عاشورا چنین تعبیراتی به چشم می‏خورد: «رسالت جداسازی حق از باطل و عدل از ظلم به منظور پایداری حق و عدل و نابودی باطل و ظلم همواره رسالتی عظیم است و عاشورای عظیم تجلّی تام ادای این رسالت است».

زندگانی امام حسین علیه‏السلام

نویسنده: سیّدهاشم رسولی محلاتی
چاپ دوّم، 1378
دفتر نشر فرهنگ اسلامی
اثر حاضر که با هدف تشریح ابعاد مختلف زندگی و سیره امام حسین علیه‏السلام تدوین شده در 591 صفحه و هفده بخش به شرح زیر تنظیم شده است:
1. ولادت (وقایع ولادت)؛ 2. دوران کودکی و دامان پرمهر جدّ ومادر و پدر؛ 3. از رحلت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم تا شهادت امیرالمؤمنین علیه‏السلام ؛ 4. پس از شهادت پدر؛ 5. پس از شهادت برادر؛ 6. ولی‏عهدی یزید؛ 7. دوران حکومت ننگین یزید تا قیام و نهضت امام حسین علیه‏السلام ؛ 8. علل قیام و نهضت مقدس امام حسین علیه‏السلام ؛ 9. حرکت امام به سوی مکه و ماجراهای پس از آن؛ 10. حرکت مسلم بن عقیل به سوی کوفه؛ 11. وضع کوفه و مردم آن شهر پس از شهادت مسلم؛ 12. حرکت امام علیه‏السلام به سوی عراق؛ 13. در کربلا چه گذشت؛ 14. شهادت یاران امام علیه‏السلام ؛ 15. شهادت اهل‏بیت علیهم‏السلام 16. شهادت امام علیه‏السلام ؛ 17. شمه‏ای از فضایل و مکارم اخلاق امام حسین علیه‏السلام .

فروغ شهادت یا اسرار مقتل سیدالشهدا

نویسند: علی سعادت‏پرور
چاپِ اوّل، 1373
انتشارات پیام‏آزادی
مؤلف بخشی از دیدگاه‏های خود در زمینه اسرار معنوی نهضت عاشورا را در 31 فصل و 430 صفحه در اثر حاضر عرضه کرده است. وی در بیان هدف از تألیف این کتاب می‏نویسد: «درباره سیّدالشهدا و وقایع عاشورای حسینی کتب و رساله‏ها و مقاتل فراوانی نوشته شده است و هریک از زاویه‏ای خاصّ به غواصی در دریای ژرف معارف امامت و ولایت و نهضت عظیم حسینی پرداخته‏اند، ولی در آنچه آنها به روشنگری ریشه‏های تاریخی و علل اجتماعی نهضت حسینی و ذکر وقایع آن دوران اختصاص داده‏اند کم‏تر به اسرار معنوی مقتل سیدالشهدا و رموز عرفانی این حرکت عظیم و تاریخ‏ساز عالم بشری توجه شده است. غرض ما از تدوین این رساله بررسی پاره‏ای از اسرار مقتل سیدالشهدا، خصوصا دقت در کلمات آن‏حضرت در طول حرکت و پاره‏ای از زیارت‏های وارده درباره ایشان است».

در کربلا چه گذشت

مؤلف: مرحوم شیخ‏عباس قمی
مترجم: آیة‏اللّه کَمَره‏ای
چاپ هشتم، زمستان 1378
انتشارات مسجد مقدّس جمکران
این کتاب ترجمه کتاب نفس‏المهموم است که مجموعه مباحث آن در پنج باب به شرح زیر به نگارش درآمده است:
از مقدمه کتاب که به واقعه ولادت امام حسین علیه‏السلام اختصاص داده شده است. در باب اوّل درباره مناقب امام حسین علیه‏السلام و ثواب گریه بر مصائب آن حضرت مباحثی عرضه شده است. در باب دوّم ماجراهای تاریخی پس از مرگ معاویه مورد بررسی قرار می‏گیرد. در باب‏های سوّم و چهارم حوادث پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام بررسی شده‏است. در باب پنجم به معرفی اولاد و همسران امام حسین علیه‏السلام پرداخته می‏شود و در ادامه از فضیلت زیارت آن حضرت بحث می‏شود. در خاتمه مقداری از شرح حال توّابین و خروج مختار و انتقام از قاتلان امام حسین علیه‏السلام بیان می‏شود. بخش پایانی کتاب نوشته دیگری از مؤلف تحت عنوان «نفثه المصدور» است که موضوع آن تبیین مصایب شهدای کربلاست. مجموعه مقالات هر دو بخش کتاب در 920 صفحه تنظیم شده است.

قصه کربلا

مؤلف: حجة‏الاسلام و المسلمین علی نظری منفرد
چاپ دوّم، 1376
انتشارات سرور
در این کتاب که مشتمل بر دو بخش است نخست مجموعه وقایع نهضت امام حسین علیه‏السلام از زمان حرکت آن حضرت از مدینه به سوی کربلا بررسی می‏شود. مجموعه مطالب بخش اول در قالب پنج سفر تنظیم شده‏است:
سفر اوّل: وقایع حرکت از مدینه به سوی مکه که با هدف امتناع از بیعت با یزید انجام گرفت؛
سفر دوّم: حرکت از مکه به سوی عراق که به صورت ظاهر برای اجابت دعوت مردم کوفه انجام یافت؛
سفر سوّم: حرکت اهل بیت علیهم‏السلام به سوی شام همراه با بررسی رسالت تبلیغ پیام امام علیه‏السلام ؛
سفر چهارم: حرکت از شام به سوی کربلا و اقامه مراسم عزاداری برای شهدای کربلا؛
سفر پنجم: بازگشت اهل‏بیت علیهم‏السلام به سوی مدینه؛
در بخش دوّم کتاب تحت عنوان «قصه انتقام» به بررسی وضع شیعیان پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام و قیام مختار پرداخته می‏شود.

تاریخ سیدالشهداء

مؤلف: شیخ عباس صفایی حائری
چاپ اوّل، تابستان 1379
انتشارات مسجد مقدس جمکران
مؤلف در این اثر ابعاد مختلف قیام امام حسین علیه‏السلام را بررسی می‏کند. ناشر در توصیف ویژگی خاص این اثر در مقدمه می‏نویسد: «نگاه دقیق به جریانات عاشورا و آنچه قبل از آن و پس از آن اتفاق افتاد برای درک عظمت‏های این قیام و راه‏یابی به قلّه‏های پرشکوه معارف و حقایق نهفته در آن ضرورت دارد. تنها با تحلیل‏های موشکافانه و تحقیقات عالمانه و بررسی‏های همه‏جانبه است که می‏توان شگفتی‏های پدید آمده در عاشورا را شناخت و به عمق توطئه‏ها و برنامه‏ریزی‏های دشمنان در هریک از مراحل قبل و بعد آن دست‏رسی پیدا کرد. کتابی که در پیش رو دارید اثر مرحوم حاج شیخ عباس صفایی حائری است که در ضمن برشمردن وقایع، پیشینه‏ها و پیامدهای قیام اباعبداللّه علیه‏السلام به تحلیل دقیق و منصفانه هریک از آنها پرداخته و بسیاری از زوایای مبهم این قیام مقدس را روشن ساخته است». مجموعه مطالب کتاب در ضمن 14 فصل و 670 صفحه تنظیم شده است.

بررسی و تحقیق پیرامون نهضت حسینی

نویسنده: سیدعلی فرجی
چاپ اوّل، بهار 1375
دفتر نشر فرهنگ اسلامی
مؤلف در این کتاب کوشش می‏کند که ابعاد هم‏زمان و پیشین نهضت حسینی را به همراه ریشه‏های واقعی و شاخ و برگ‏های اساسی و آثار مهم‏تر علمی و عملی آن را در ضمن کلیات وقایع تاریخ بررسی کند. سعی شده است که این بررسی در یک مجلد و به صورت فشرده انجام گیرد. مباحث کتاب در طی پنج بخش آمده است:
1. بنی‏امیه و مسئله خلافت اسلامی؛
2. دو سازمان متضاد (اموی و علوی) در محیط اسلام؛
3. تشریح علل قیام امام حسین علیه‏السلام ؛
4. چگونه قیام امام حسین علیه‏السلام پیروز شد؛
5. مکتب حسین علیه‏السلام .

حماسه حسینی

مؤلف: استاد شهیدمرتضی مطهری
چاپ: چاپ سی‏ودوّم، 1378
تعداد مجلدات: سه جلد
استاد شهید مرتضی مطهری
حماسه حسینی مجموعه‏ای است برگرفته از سخنرانی‏ها و یادداشت‏های مختلف استاد مطهری رحمه‏الله که درباره حادثه عاشورا از آن استاد فرزانه به یادگار مانده است. این اثر در سه مجلد تنظیم شده است.
جلد اوّل مشتمل بر سه بخش است: سخنرانی‏های مربوط به تحریفات واقعه کربلا، حماسه حسینی؛ بررسی عنصر تبلیغ در نهضت حسینی و تبلیغ در اسلام.
جلد دوّم چهار بخش دارد: عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی، شعارهای عاشورا، تحلیل واقعه عاشورا، ماهیت قیام حسینی.
جلد سوّم: در ده بخش سامان یافته: ریشه‏های تاریخی حادثه کربلا، ماهیت قیام امام حسین علیه‏السلام ، امام حسین علیه‏السلام و عیسی علیه‏السلام ؛ یادداشت‏های امر به معروف و نهی از منکر؛ تحریفات واقعه عاشورا؛ نقدی بر کتاب حسین وارث آدم؛ یادداشت عنصر تبلیغ در نهضت حسینی؛ حماسه حسینی؛ حواشی بر کتاب شهید جاوید؛ یادداشت‏های متفرقه.
مجموعه مطالب این سه جلد در ضمن حدود 1079 صفحه تدوین و منتشر شده است.
ترجمه اللُّهوف فی قتلی الطفوف
مؤلف: سیدبن طاووس
مترجم: عبدالرحیم عقیقی بخشایشی
چاپ چهارم، خرداد 1378
دفتر نشر نوید اسلام، قم
ادبیات عاشورا ابعاد مختلفی دارد که بخشی از آن به مقتل نگاری اختصاص داده شده است. از همان ابتدای وقوع فاجعه کربلا افراد به نگارش شرح وقایع پرداخته‏اند که اولین مقتل که بر اساس دیده‏ها به نگارش درآمده است در سال 65 ه نوشته شده‏است. اثر حاضر از مقاتل ارزشمندی است که آن را عالم بزرگ، سیّد رضی الدین علی بن موسی معروف به ابن طاووس در قرن هفتم، نگاشته‏است. مجموعه مطالب این اثر در سه بخشِ «امور قبل از واقعه عاشورا»، «توصیف وقایع جنگ و شهادت امام حسین علیه‏السلام و یاران آن حضرت» و «جریانات پس از عاشورا» تدوین شده است. مترجم مجموعه این مباحث را در سیصد صفحه و سه بخش به شرح زیر ترجمه و منتشر کرده است.
بخش اوّل: از ولادت تا عاشورا؛
بخش دوّم: شهادت و غارت؛
بخش سوّم: حوادث پس از شهادت تا مدینه؛
هم‏چنین بخش پایانی کتاب به توصیف و تبیین سرنوشت قاتلان امام حسین علیه‏السلام و قیام توابیّن و زندگی‏نامه مختار ثقفی و سلیمان بن صُرد و... می‏پردازد.

در مکتب مهتر شهیدان امام حسین علیه‏السلام

مؤلف: دکتر علی قائمی
چاپ اوّل، پائیز 75
انتشارات امیری
در مقدمه مؤلف، هدف از تالیف این کتاب این‏گونه آمده است: «ما در این اثر سعی داریم کار و عمل حسین علیه‏السلام را در عرصه حیات به صورت یک مکتب جامع و یک خط فکری همه‏فهم و قابل عرضه کنیم و سیاست روشن او را در اتخاذ مواضع با در نظر داشتن جوّ و شرایط زمان بیان نماییم. هم‏چنین فراموش نمی‏کنیم داستان و جریان زندگی حسین علیه‏السلام برای ما رنگ و هوای سنّت است و آن شامل قول و فعل و امضا و یا تقریر است. عناوین بعضی از مطالب عبارت است از: خاندان «حسین علیه‏السلام »؛ وقایع ولادت؛ حسین علیه‏السلام در عصر زمامداران دوران امامت؛ جو سیاسی عصر امام حسین علیه‏السلام ؛ شکل‏گیری مبارزه؛ مشی مبارزاتی و مسیر حرکت؛ امام در کربلا.

پرتویی از عظمت امام حسین علیه‏السلام

مؤلف: آیة‏اللّه صافی گلپایگانی
چاپ چاپ اوّل فروردین 1379
انتشارات حضرت معصومه علیه‏السلام
نویسنده در این اثر با هدف تبیین فضایل سیدالشهدا و بیان پاره‏ای از علل و نتایج واقعه کربلا مباحثی را در ضمن چهار بخش به شرح زیر عرضه کرده است:
بخش اوّل: شخصیّت و فضایل امام حسین علیه‏السلام ؛
بخش دوّم: بنی‏هاشم و بنی‏امیه؛
بخش سوّم: علل قیام امام حسین علیه‏السلام ؛
بخش چهارم: نتایج و فوائد قیام امام حسین علیه‏السلام .

جام عبرت (بررسی عملکرد عوام و خواص در حادثه کربلا)

مؤلف: سیّد حسین اسحاقی
چاپ اوّل، سال 1380
انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی
همان‏گونه که از عنوان اثر حاضر بر می‏آید مؤلف محترم عمل‏کرد عوام و خواص را در حاثه کربلا با تکیه به بیانات مقام معظم رهبری بررسی کرده‏اند.
این نوشتار در چهار بخش تنظیم شده است. در بخش اوّل و دوّم به طرح و بررسی عمل‏کرد و وظایف خواص و عوام در صحنه عاشورا پرداخته شده و از ریشه‏های انحراف و خشکاندن کژرویی‏ها سخن به میان آمده است. در بخش سوم از آموزه‏ها و عبرت‏های عاشورا سخن رفته و در آخرین بخش از رسالت آگاهان و خواص و اتخاذ الگوی صحیح در تبلیغ دریچه‏ای گشوده شده است.

آذرخشی دیگر از آسمان کربلا

مؤلف: استاد محمّدتقی مصباح یزدی
چاپِ اوّل، سال 1380
شمارگان: پنج‏هزار نسخه
مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه‏الله
بخشی از سخنرانی‏های استاد مصباح یزدی است که در ایام محرم سال 1421 ایراد گردیده است. برخی از محورهای مورد بحث عبارت است از:
1. شبهاتی پیرامون عاشورا و بزرگداشت آن: در این قسمت از علل گرامی‏داشت عاشورا و عزاداریِ امام حسین علیه‏السلام و روش‏های عزاداری بحث می‏شود.
2. زمینه‏های قیام عاشورا: در مباحث این بخش پیشینه تاریخی واقعه عاشورا و زمینه‏های اجتماعی انحراف جامعه و عوامل انحراف عمل‏کرد معاویه و علل انفعال جامعه در برابر فعالیت‏های معاویه بررسی شده است.
3. هدف قیام: در این بخش پس از بحث از مفهوم اصلاح و تصریح به این حقیقت که هدف اصلی قیام امام حسین علیه‏السلام اصلاح مفاسد بوده است، درباره اموری چون اصلاح مطلوب و امر به معروف مطالبی عرضه شده است.
منبع: پایگاه حوزه
دوشنبه 16/11/1391 - 14:47
اهل بیت
نویسنده:محمد صحتى سردرودى

بخش دوم
مجموعه هاى گردآورى شده از سخنان امام حسین(ع)

1 ـ بلاغه الحسین(ع), سید مصطفى آل اعتماد, ترجمه به فارسى از: على كاظمى, چاپ دوم, قم, موسسه مطبوعاتى اسماعیلیان, محرم1406ق, 345صفحه, رقعى.
این كتاب به سبك و ترتیب نهج البلاغه بوده و در سه بخش شامل خطبه ها و نامه ها و كلمات قصار امام حسین(ع) است.
2 ـ خطب الامام الحسین على طریق الشهاده, لبیب بیضون, دمشق, 1974م.
این مجموعه تنها شامل خطبه هایى است كه امام شهیدان(ع) در راه كربلا و در قیام عاشورا, ایراد فرموده اند.
3 ـ راه رستگارى یا سخنان حسین(ع), ابوالقاسم حالت, تهران, 1350ش.
4 ـ سخنان حسین بن على(ع) از مدینه تا كربلا محمد صادق نجمى, قم, 1364ش.
این مجموعه تنها شامل سخنان امام حسین(ع) از مدینه تا كربلا است.
5 ـ سخنان حسین, مهدى سهیلى, تهران, 1346ش.
6 ـ سخنان سیدالشهدإ, جواد فاضل, تهران.
در این كتاب, ترجمه سخنان امام حسین(ع) با نثرى شیوا و قلمى فاخر, آورده شده است.
7 ـ شعله هاى آتش یا پاره اى از سخنان امام حسین(ع), شمس گیلانى, تهران.
8 ـ الصحیفه الحسینیه, محمد حسین شهرستانى, تهران, 1306ق.
شامل بخشى از دعاهاى روایت شده از امام حسین(ع) است.
9 ـ صحیفه الحسین(ع), جواد قیومى, چاپ اول, قم, انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین, 1374ش.
10 ـ كلمات امام حسین(ع), على كاظمى, قم, 1355ش.
11 ـ موسوعه كلمات الامام الحسین(ع), گروه حدیث پژوهشكده باقرالعلوم, قم, وابسته به سازمان تبلیغات اسلامى, دارالمعروف (نشر معروف), چاپ اول, قم, شعبان1415, 878صفحه, وزیرى مقدمه.
این كتاب جامع ترین مجموعه اى است كه تاكنون از سخنان امام حسین(ع) گردآورى شده و به چاپ رسیده است و از همان روز انتشار مورد توجه پژوهشگران و دانشمندان بوده و در عرض یك سال سه بار تجدید چاپ شده است. موسوعه كلمات الامام الحسین, حاوى996 حدیث و 149 قطعه شعر منقول از سیدالشهدا(ع) است. این مجموعه گرانبار در دو جزء و در یك مجلد گردآورى شده است, جزء اول سخنان و اشعارى را در بر مى گیرد كه به ترتیب تاریخ صدور در چهار فصل, فصل بندى شده است:
فصل اول: سخنان امام حسین(ع) در زمان پیامبر(ص).
فصل دوم: سخنان آن حضرت در عصر امام على(ع).
فصل سوم: سخنان و اشعار حضرتش در روزگار امام حسن(ع).
فصل چهارم: سخنان و اشعار ایشان در دوران امامت خویش تا زمان شهادت.
و اما در بخش دوم, سخنان و اشعار آن حضرت بر حسب موضوع گردآورى شده و شامل سخنانى مى شود كه زمان صدور آنها معلوم نیست و این قسمت در پنج فصل, فصل بندى گشته است:
اصول عقاید, احكام فقهى و عملى (از طهارت تا دیات), اخلاق و آداب معاشرت, دعاهاى منقول از آن حضرت و شعرها, كه بر اساس الفباى قافیه ها ترتیب یافته است.
گفتنى است كه معجم الفاظ و فهرستهاى راهنما و ترجمه فارسى این دائره المعارف, هر كدام جداگانه در دست تهیه است كه ان شإالله به زودى چاپ خواهد شد.
12 ـ نهج الشهاده, ترجمه و نگارش از احمد فرزانه و تنقیح و اسناد از مرتضى رضوى, چاپ اول, قم, موسسه نشر فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام), محرم 1403ق, 504 صفحه, وزیرى.
این مجموعه هم به سبك و سیاق نهج البلاغه نوشته شده و شامل خطبه ها, نامه ها, دعاها و كلمات قصار امام حسین(ع) است.

بخش سوم
كتابهاى انتقادى, اصلاحى و استدلالى

1 ـ لولو و مرجان در شرط اول و دوم روضه خوان, حاج میرزا حسین نورى طبرسى(1254 ـ 1320ق) معروف به محدث نورى, انتشارات نور, بى تا, بى جا.
این كتاب در میان 35 اثر مرحوم محدث نورى, برجستگى ویژه اى دارد و مولف آن را در واپسین لحظات عمرش (1319ق) تإلیف كرده است. چهره زیبایى كه این كتاب از نویسنده بیدارش ترسیم مى كند بسیار باغیرت و شجاعت است. در این ((گوهر تابان)) محدث نورى شیرمردى در بیشه اندیشه هاست كه از سر غیرت مى خروشد و گاهى هم از سردرد و به روا, سخت برمىآشوبد. وى سوار بر تندر تحقیق, چنان با رشادت و صلابت مى تازد كه گویى هیچ واهمه اى از روبهان ریاكار به دل راه نمى دهد. حاضر است بمیرد اما نبیند كه به نام عاشورا, عاشوراكشى مى شود. متفكر شهید استاد مرتضى مطهرى در تجلیل از این كتاب مى گوید:
((با این كه كتاب كوچكى است ولى فوق العاده خوب است... شاید نظیر این كتاب در دنیا وجود نداشته باشد, عجیب این مرد تبحر از خود نشان داده است. این مرد بزرگ در همین كتاب نمونه هایى از دروغهایى كه معمول است و به حادثه كربلا نسبت مى دهند را ذكر مى كند, آنچه كه من مى گویم غالبا یا همه آن, همانهایى است كه مرحوم حاجى نورى هم از آنها ناله كرده است. حتى این مرد بزرگ صریحا مى گوید: امروز باید عزاى حسین را گرفت اما براى حسین در عصر ما یك عزاى جدیدى است كه در گذشته نبوده است و آن این همه دروغهایى است كه درباره حادثه كربلا گفته مى شود و هیچ كس جلو این دروغها را نمى گیرد...))(5)
این كتاب پرمایه به زبان فارسى است و بارها تجدید چاپ شده است, متإسفانه همه چاپهایى را كه نگارنده دیدم پر از اغلاط چاپى است كه به هیچ وجه برازنده چنین اثر اصلاحى و انتقادى نیست.
2 ـ التنزیه لاعمال الشیعه, سید محسن امین عاملى (1284 ـ 1371ق).
مرحوم علامه امین عاملى در این كتاب با استدلال و برهان ثابت مى كند كه قمه زنى و برخى دیگر از خرافات رایج در عزادارى امام حسین(ع) نه تنها ثوابى ندارد بلكه از نظر شرع حرام و از كارهاى شیطان پسند است. در روزهاى نخست, آن گاه كه سید امین به انتشار این كتاب اقدام كرد از طرف قشریون و متحجران دیرباور به سختى مورد حمله هاى ناجوانمردانه قرار گرفت ولى از آن جا كه حق با او بود بالاخره پیروز و سربلند شد. تا آن جا كه پس از اندك زمانى, آیه الله اصفهانى به راحتى توانست فتوا به طرفدارى از امین عاملى و كتاب بیدارىبخش او صادر كند و با صراحت بگوید:
((ان استعمال السیوف والسلاسل والطبول والابواق و مایجرى الیوم فى مواكب العزإ بیوم عاشورإ انما هو محرم و هو غیر شرعى)).(6)
این رساله توسط برخى از نویسندگان به فارسى هم ترجمه شده است و جالب این كه نخستین اثر قلمى جلال آل احمد نویسنده پرآوازه ایرانى هم ترجمه همین رساله بود كه با نام ((عزاداریهاى نامشروع)) انتشار یافت.
3 ـ اقناع اللائم على اقامه الماتم, سید محسن امین عاملى, بیروت, 1343ق.
این كتاب نخست در ذیل جلد چهارم كتاب ((المجالس السنیه)) چاپ شد و سپس بارها جداگانه انتشار یافت.
4 ـ لواعج الاشجان, سید محسن امین عاملى, چاپ اول, بیروت مطبعه العرفان.
در مورد زندگانى امام حسین(ع) كه همه دوران عمر آن حضرت را از ولادت تا شهادت در بر مى گیرد.
5 ـ المجالس السنیه, سید محسن امین عاملى(متوفاى1371ق)
این اثر در پنج جلد است كه تنها جلد اول آن در مورد حماسه عاشوراست و بارها به زیور طبع آراسته شده است.
6 ـ الدر النضید فى مراثى السبط الشهید, سید محسن امین عاملى, دمشق, مطبعه الاتقان, 1365ق, 360صفحه وزیرى. افست, قم, منشورات مكتبه الداورى, بى تا.
این پنج كتاب از سلسله كتابهاى اصلاحى در مورد حماسه عاشورا و عزادارى امام حسین(ع) است كه توسط مصلح دردآشنا علامه امین عاملى نوشته شده است كه هر یك در موضوع خود حائز اهمیت بسیار و مورد اعتماد بزرگان و دانشمندان است.
7 ـ تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدإ(ع), شهید سید محمد على قاضى طباطبایى, بنیاد علمى و فرهنگى شهید آیه الله قاضى طباطبایى, 984صفحه, وزیرى.
این اثر پربار در رد مطلبى كه براى نخستین بار محدث نورى آن را در كتاب خودش ((لولو و مرجان)) به صورت مستدل و محكم, مطرح كرده بود, نوشته شده است و نویسنده بزرگوار این كتاب مى خواهد با رد دیدگاه محدث نورى, اثبات كند كه ورود اسیران اهل بیت ـ پس از رهایى از دست یزید و خرابه شام ـ به كربلا در اولین اربعین (20 صفر سال 61ق) بوده است. این كتاب گرچه در موضوع اصلى و محورى خود, راه به جایى نبرده و شكست خورده است, اما(7) در حواشى آن تحقیقات تازه و دیدگاههاى ابتكارى را به دست مى دهد; مثل آن جا كه مى نویسد: فتوا دادن شریح قاضى به قتل امام حسین(ع) در هیچ منبع معتبر یا حتى غیر معتبرى كه بیش از پنجاه سال پیش نوشته شده باشد, نیآمده است, و ما هرچه تفحص كردیم سندى بر این مطلب نیافتیم.(8)
8 ـ حماسه حسینى, استاد شهید مرتضى مطهرى, انتشارات صدرا, سه جلد.
جلد اول و دوم حماسه حسینى متن سخنرانیهاى شهید مطهرى است كه از نوار پیاده شده و جلد سوم بیشتر یادداشتهاى ایشان در مورد حماسه عاشوراست كه پس از شهادتش به این صورت چاپ شده است. این كتاب در موضوع خود بى نظیر و راه گشاست. شاخصه مهمى كه در هر سه جلد دیده مى شود مبارزه با تحریفات و ستیز با غلطاندازیهایى است كه در باره حماسه عاشورا بافته شده است.
این كتاب از همان روزهاى نخست انتشارش مورد استقبال عالمان آگاه و جوانان بیدار واقع شده و دهها بار تجدید چاپ و به برخى از زبانهاى زنده دنیا ترجه شده و انتشار یافته است.
9 ـ حسین بن على را بهتر بشناسیم محمد یزدى, قم, آموزش و پرورش, 222 صفحه, رقعى.
در این اثر هم علاوه بر شناخت امام حسین(ع), مطالب جالبى نیز در خصوص عزاداریها و هیئتهاى حسینى و راه اصلاح و هرچه بهتر كردن آن, مطرح شده است كه مى تواند مصلحان را به كار آید.
10 ـ پس از پنجاه سال, پژوهشى تازه پیرامون قیام حسین(ع), سید جعفر شهیدى, تهران, انتشارات امیركبیر, 1358ش, 219 صفحه, رقعى.
این اثر ماندگار جاى خود را در میان قشر آگاه جامعه به خوبى باز كرده و مورد استقبال واقع شده است. كتاب كه قیام عاشورا را از نظر تاریخى, ریشه یابى كرده و به صورت تحلیلى و استدلالى آن را پى گرفته است بارها و بیشتر با نام ((قیام حسین(ع))) تجدید چاپ شده است.
ناگفته نماند كه كتاب پربار دیگرى هم از این نویسنده پرتلاش و اندیشمند به نام ((زندگانى على بن الحسین(ع))) انتشار یافته است كه مى تواند به نوعى متمم و مكمل كتاب قیام حسین(ع) به حساب آید.
11 ـ بررسى تاریخ عاشورا, سخنرانیهاى دانشمند محترم مرحوم دكتر محمد ابراهیم آیتى, با مقدمه على اكبر غفارى, چاپ دوم, تهران, كتابخانه صدوق, 1347ش, 268صفحه, وزیرى.
این كتاب حاوى17 سخنرانى مستند و مستدلى است كه مرحوم آیتى در خصوص تاریخ عاشورا ایراد كرده اند كه آكنده از تحقیقات تازه است.
12 ـ گفتار عاشورا, جمعى از دانشمندان, تهران, 1346ش.
این كتاب تاریخى و تحلیلى شامل چند گفتار از: شهید مطهرى, شهید بهشتى, مرحوم طالقانى و ابراهیم آیتى است.
13 ـ درسى كه حسین بن على به انسانها آموخت, شهید عبدالكریم هاشمى نژاد, تهران, 1347ش.
این اثر آموزنده و راه گشا نیز از آن دسته آثارى است كه در موضوع خود موفق و بسیار سودمند است.
14 ـ قیام جاودانه, محمد رضا حكیمى, چاپ اول, تهران, دفتر نشر فرهنگ اسلامى, 1373ش, 231 صفحه, رقعى.
این اثر جاودانه توسط یكى از مصلحان معاصر و دردآشنا و با قلمى بس ارجمند و باصلابت نوشته شده است. نویسنده كه خود از دیرباز توجه خاصى را نسبت به عاشورا و مراسم حسینى داشته است و از محققان و پژوهشگران مبارز و زمان شناس شمرده مى شود در این اثرش نیز همچون آثار پربار دیگرش از دیدگاه اصلاحى و انتقادى به عاشورا و عاشوراهاى حسینى نگاه كرده است. قیام جاودانه تازه ترین و آخرین كتابى است كه تا حال از سلسله كتابهاى اصلاحى, انتشار یافته است.
منبع: سایت بلاغ
دوشنبه 16/11/1391 - 14:46
اهل بیت
نویسنده: عبدالعلی براتی

کتاب«در آئینه عاشورا»

محمد صادق موسوی گرمارودی، چاپ اوّل، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380، 144 ص، رقعی، فارسی.
در روزگار ما که تغییر و تحولات سخت گریبان آدمی را گرفته است، تنها یک تلاش، نویدبخش رهایی انسان خواهد بود و آن، بهره‏گیری از آموزه‏های حوادث بزرگ تاریخ بشریت است؛ و چه حادثه‏ای بزرگ‏تر وسازنده‏تر از حادثه عاشورا؟!
«کربلا» عصاره تاریخ است و «عاشورا» آبروی عشق؛ و «محرّم» هویت شیعه. آن‏گاه که بحران معنویت با جهل مردم دست در دست هم، جامه حق بر باطل پوشاندند، اندوه‏بارترین واقعه تاریخ رخ داد. افسوس که ندای حق‏طلبی عاشورا هرگز به درستی شنیده نشد و کژفهمی‏ها و غرض‏ورزی‏ها سیمای حقیقی‏اش را وارونه جلوه داده است!
کتاب «در آئینه عاشورا» تلاشی است برای شناساندن بیشتر ریشه‏های انقلاب حسینی و انگیزه‏های مخالفان آن؛ ولی نه به گونه‏ای که درسی باشد برای مردمان آن روزگار. بلکه افشاگری‏یی باشد علیه مخالفان آن؛ گرچه در صف دوستان باشند و نیز شاهد و حجتی باشد بر دوستان؛ گرچه ندانند در صف دشمنان ایستاده‏اند.
آنچه بیشتر، نویسنده را آزرده ساخته و او را وادار کرده تا دست به قلم برد و تحلیلی واقع بینانه‏تر از حادثه عاشورا ارائه دهد، رویکرد برخی به اصطلاح روشن‏فکران و مطبوعات‏چی‏های این عصر و زمانه است که می‏اندیشند هر لحظه، باید پای در رکاب تغییرات و تحوّلات مدرنیته کرد و چالاک، او را به هرسوی که می‏رود، همراهی کرد. غافل از آن که سواره نیستند؛ بلکه سیاهی لشکری شده‏اند و خدایان مدرنیته به هر سوی که اراده کنند، آنها را به دنبال خود می‏کشند. روشن‏فکرانی که واقعه عاشورا را داستانی کهنه به حساب می‏آورند و آن را مربوط به زمان گذشته و پیشینیان و نه عصر مدرنیته، قلمداد می‏کنند و یادآوری آن را ترویج خشونت و عصبیّت قومی می‏دانند.
نویسنده با ترتیب دادن نوشته خود در هفت قطعه، به تحلیل و بررسی تاریخ صدر اسلام و اندکی قبل از آن، تا حادثه عاشورا پرداخته و بیشترین همّت خود را به بررسی دگرگونی ارزش‏های اسلامی و تحریف سنّت نبوی و جدا سازی بعثت از غدیر توسط مشرکان و منافقان نهاده است و اذهان را به پیامد این فاجعه عظیم معطوف کرده است.
قلم روان و عبارت‏های دلنشین نویسنده، گرچه اثری کوتاه را خلق کرده است، اما با اطمینان می‏توان مطالعه آن را به عموم، بویژه نسل جوان جستجوگر، که هم ریشه در آرمان‏های عاشورا دارد و هم ناخواسته خود را در روزگار پرطمطراق تجدّد و مدرنیته می‏بیند، پیشنهاد کرد.
قطعات هفت‏گانه کتاب، از این قرار است: برداشتی آزاد ـ مخالفین عاشورا ـ شرایط آماده ـ وقتی ستم قانون می‏شود ـ خفقان اموی ـ باطل در لباس حق ـ جوابی بر آن گفتار.
گفتنی است قطعه هفتم مشخصاً به پاسخ‏گویی یکی از مقالات، که برداشتی انحرافی و مغرضانه از حادثه عاشورا داشته و در یکی از روزنامه‏ها به چاپ رسید، پرداخته است.
در پایان، فهرستی از نمایه‏ها به کتاب ضمیمه شده که مراجعه به متن کتاب را آسان‏تر نموده است.

کتاب «عزّت و افتخار در حماسه حسینی علیه‏السلام»

علی نهاوندی، چاپ اوّل، مشهد، انتشارات عروج اندیشه، 1381، 94 ص، پالتویی، فارسی.
این کتاب به بهانه سال عزّت و افتخار حسینی به رشته تحریر در آمده و در پنج فصل تنظیم شده است. در هر فصل، موضوعات متنوّعی را با استناد به آیات و روایات مطرح کرده است. عناوین فصل‏های کتاب عبارتند از:
فصل 1. واژه‏شناسی عزّت و افتخار (18-12).
فصل2. عزّت و افتخار در فرهنگ عاشورا (24 ـ 19).
فصل3. اسباب عزّت و افتخار از منظر دین (64 ـ 25).
فصل4. موانع عزّت و عوامل ذلّت (82 ـ 65).
فصل5. عزّت و افتخار در آیینه اشعار (87 ـ 83).
این کتاب با آن که مختصر و کم حجم است، اما موضوعات متعدّد و فراوانی را مطرح کرده است که هرکدام، می‏تواند بهانه‏ای برای پژوهش‏های عمیق‏تر و وسیع‏تر در آن زمینه باشد.

کتاب«عبرت‏های عاشورا»

سیداحمد خاتمی، چاپ اوّل، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1379، 200 ص، رقعی، فارسی.
حوادثی در تاریخ رخ می‏دهد که هیچ‏گاه از ذهن بشر پاک نخواهد شد. این حوادث به میزان نیاز حیات معنوی و اجتماعی بشر به آنها، تأثیرگذار و مورد اقبال قرار خواهد گرفت. حادثه عاشورا در قلّه این حوادث قرار دارد. عاشورا تنها مورد توجه یک طبقه خاصّ اجتماعی نبوده، بلکه همه طبقات در همه اعصار تلاش کرده‏اند تا با بررسی و تحلیل وقایع، نوعی ارتباط با آن برقرار کنند. اندیشمندان بسیاری از ادیان و مکاتب و فرقه‏ها و نژادهای مختلف پیرامون این رخداد عظیم سخن گفته‏اند و هریک در خورشأن و مقام علمی و اجتماعی خود آموزه‏هایی از آن را برای مخاطبان خود به ارمغان آورده‏اند.
آنچه بیش از هرچیز حادثه کربلا را پرفروغ و سازنده نموده و با نگاهی به آینده در زندگی بشر مطرح کرده، همانا توجه به پیام‏های معنوی عاشوراست که هم در انگیزه‏های پیدایش آن و هم در دل آن نهفته است. پیام‏هایی که امروزه از آن به «عبرت‏های این حادثه بزرگ» نیز تعبیر می‏شود. عبرت‏های عاشورا درسی است که حسین علیه‏السلام آموزگار آن است و همه جا، مدرسه آن و همه نسل‏ها، دانش آموختگان آن.
کتاب «عبرت‏های عاشورا» که با الهام از تأکیدات و هشدارهای رهبر معظّم انقلاب، در چند سخنرانی، به رشته تحریر در آمده است؛ پنج عامل زیر را در پیدایش حادثه عاشورا دارای نقش اساسی می‏داند:
1. کنارگذاردن وصایای پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم .
2. رنگ باختن معنویت پس از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم .
3. افول غیرت دینی.
4. کوتاهی خواص از انجام رسالت خود.
5. نفوذ و حاکمیت نفاق، بویژه نفاق پنهانی پس از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم .
تحلیل و شناخت هریک از عوامل یاد شده، نه تنها می‏تواند برای جامعه شیعی امروز ما، که برای هر ملت تحت ستم و عدالت‏خواه که در پی عزّت و سربلندی است، عبرت‏آموز باشد.
نویسنده در این کتاب تنها به بررسی سه عامل نخست پرداخته و عامل چهارم را در کتاب «رسالت خواص» به بحث کشیده است و در واقع کتاب «رسالت خواص»، جلد دوم کتاب حاضر خواهد بود و عامل پنجم را نیز در کتاب «سیمای نفاق از دیدگاه قرآن» مطرح کرده است.
و اما این کتاب در شش فصل سامان یافته است:
فصل نخست را به «عبرت‏آموزی در قرآن و روایات» اختصاص داده است.
فصل دوم سخن از «خطر بزرگ ارتجاع» و بازگشت به ضدّ ارزش‏های جاهلی به میان آورده است.
در فصل سوم، چهارم و پنجم به عوامل زمینه‏ساز حادثه عاشورا پرداخته است؛ یعنی در فصل سوم به کنار گذاشتن وصایای نبیّ‏اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و عدم تمسّک به قرآن و عترت و در فصل چهارم به رنگ‏باختن معنویت که ارمغان بزرگ بعثت نبوی بوده است و افول غیرت دینی که نتیجه تسامح و تساهل در دین است، اشاره شده است...
در فصل ششم که آخرین فصل کتاب است، دو سخنرانی مهمّ رهبر معظّم انقلاب، تحت عنوان ضمایم، به کتاب ملحق شده است.

کتاب«اصلاح‏گرائی از منظر حسین بن علی علیهماالسلام»

محمدجواد رودگر، چاپ اوّل، قم، انتشارات تجلّی، 1380، 70 ص، پالتویی، فارسی.
کسب معرفت و بصیرت نسبت به بُعد احیاگری و اصلاح‏طلبی امامان معصوم علیهم‏السلام که هر کدام در عصر و زمانه خود بدان قیام کرده‏اند، از جهات مختلف یک ضرورت اجتناب‏ناپذیر برای مردم و رهبران نهضت اسلامی ما به شمار می‏آید. انقلاب اسلامی ما که خود را دارای عقبه فرهنگی و عقیدتی در قرآن و عترت می‏داند، امروز بیش از هرچیز نیازمند بازنگری اهداف و آرمان‏های مقدّس خویش و جهت‏گیری اصلاح اندیشه و عمل بر اساس اهداف و آرمان‏های قرآنی، علوی و حسینی است. این انقلاب که با جان‏فشانی و مبارزه خالصانه همه اقشار، یک نظام توانمند را پدید آورد نه تنها مشابهت فراوان با نهضت مقدّس کربلا دارد، بلکه می‏توان انقلاب خمینی قدس‏سره را نزدیک‏ترین قیام اصلاح طلبانه تاریخ به نهضت حسینی علیه‏السلام دانست. لذا امروز نیز که گفت‏وگو در باره اصلاحات و اصلاح‏طلبی در میان رهبران و جامعه بحث روز انقلاب است؛ باید کوشید تا نقش احیاگرانه و اصلاح طلبانه حسین بن علی علیه‏السلام را بهتر و بیش‏تر بشناسیم و مؤلّفه‏های اصیل احیای تفکّر دینی و اصلاح‏گرایی را در جامعه خویش بازیابیم. بدیهی است شناخت پیشینه نهضت حسینی علیه‏السلام از این منظر و با این رویکرد، ضروری‏تر می‏باشد؛ چرا که «قیام عاشورا» الگویی حیاتی و کارآمد برای احیای اندیشه دینی و اصلاح اجتماعی است. بر خلاف طرح‏های به ظاهر اصلاح طلبانه وارداتی، که با بافت و هویت دینی جامعه انقلابی ما سازگاری ندارد، نهضت عاشورا با خون و گوشت مردم ما آمیخته است.
نویسنده به امید آن که این نوشته پیش درآمدی باشد تا اندیشمندان و پژوهشگران باب این مباحث را بیش‏تر بگشایند، موضوعات زیر را به اختصار مطرح کرده است:
ـ مفهوم‏شناسی اصلاح و احیاء
ـ مؤلّفه‏های اصلاح گرایی و احیاگری در اندیشه و عمل حسین بن علی علیه‏السلام
ـ آسیب‏شناسی اصلاح‏طلبی و احیاگرایی
ـ استاد شهید مطهری و اصلاح‏طلبی
ـ روش‏شناسی اصلاح‏گرایی در نهضت عاشورا
ـ لایه‏های مختلف قیام عاشورا
ـ چگونه به قیام کربلا نگاه کنیم؟
آذرخشی دیگر از آسمان کربلا
محمدتقی مصباح یزدی، چاپ پنجم، قم، مؤسّسه آموزشی ـ پژوهشی امام خمینی(ره)، 1380، 239 ص، وزیری، فارسی.
کتاب حاضر از دوازده سخنرانی استاد مصباح یزدی فراهم آمده است که در محرّم 1421 قمری در حسینیه شهدای قم ایراد گردیده است. این کتاب در سال 1380 شمسی برای اوّلین‏بار منتشر و در همان سال، پنج‏بار تجدید چاپ شده است. این کتاب (سخنرانی‏ها) بیشتر ناظر به شبهات و تهاجمات آشکار و پنهان اعتقادی، فرهنگی و سیاسی دشمنان است که سخنران محترم با درس‏آموزی و عبرت‏گیری از حادثه تلخ کربلا، مسائل جاری فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را نیز مورد تحلیل و نقد قرار داده است.
عناوین اصلی این مجموعه، عبارت است از:
ـ شبهاتی پیرامون عاشورا و بزرگداشت آن.
ـ زمینه‏های قیام عاشورا
ـ هدف قیام عاشورا
ـ امر به معروف و نهی از منکر
ـ وظایف حکومت و مردم در شرایط حاضر
به دلیل اهمیت موضوعات مطرح شده در این کتاب به برخی از مطالب آن اشاره می‏کنیم:
ـ چرا باید به یاد وقایع عاشورا عزاداری کرد؟
ـ نقش عاشورا در بقای اسلام.
ـ قداست و تحریف ناپذیری قیام عاشورا.
ـ زمینه‏های اجتماعی انحراف جامعه.
ـ تشابه جامعه ما با زمان امام حسین علیه‏السلام . ـ هدف امام علی علیه‏السلام ارائه الگوی حکومت اسلامی.
ـ روش‏های به کارگیری عوامل انحراف جامعه از سوی معاویه.
ـ فعالیّت مخفیانه امام حسین علیه‏السلام در زمان معاویه.
ـ علل انفعال جامعه در برابر فعالیت‏های معاویه.
ـ اصلاح مفاسد، هدف اصلی قیام امام حسین علیه‏السلام .
ـ اصلاح از دیدگاه منافقان و اصلاح مطلوب.
ـ وظیفه مسلمانان در برابر منکرات. ـ مقابله با تهاجم فرهنگی.
ـ ایجاد تشکّل‏های اسلامی برای انجام فعالیّت‏های اجتماعی.
ـ امر به معروف و نهی از منکر در قرآن.
فرهنگ سخنان امام حسین قدس‏سره
محمد دشتی، چاپ اوّل، قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین(ع)، 1377، 751 ص، وزیری، فارسی.
ششمین جلد از مجموعه 15 جلدی «نهج الحیاة» که جلد نخست آن، به سخنان پیامبران الهی و مجلّدات بعدی، هرکدام به سخنان یکی از چهارده معصوم علیهم‏السلام اختصاص دارد، با عنوان «فرهنگ سخنان امام حسین علیه‏السلام » منتشر شده است. در این کتاب 440 حدیث از امام گردآوری شده است. مجموعه این احادیث، موضوع‏بندی نسبتاً مناسبی دارد که همین موضوعات براساس نظام الفبایی فهرست ابتدایی کتاب را تشکیل داده است و از واژه «آب» شروع و به واژه «یاری طلبیدن» ختم می‏شود. البته هر موضوع اصلی، دارای چند موضوع فرعی نیز هست که با شماره‏های جداگانه مشخص شده‏اند. مثلاً در زیر موضوع اصلی «ازدواج»، موضوعات فرعی؛
ـ ازدواج فرزندان آدم علیه‏السلام
ـ ازدواج موقت
ـ ازدواج سیاسی
ـ سادگی ازدواج
ـ مشورت در ازدواج
ـ معیار ازدواج
ـ تعدد زوجات
آمده است که در مقابل هریک، شماره صفحه کتاب نیز ذکر شده است.
همچنین برای دست‏یابی آسان‏تر به موضوعات فرعی، فهرست دیگری از مجموعه عناوین فرعی به صورت الفبایی همراه با ارجاعات در پایان کتاب فراهم آمده است.
از دیگر ویژگی‏های این کتاب، آن است که قبل از ذکر حدیث، در حدّ امکان و به اختصار به علت، مکان و زمان صدور حدیث و هدف امام علیه‏السلام از بیان آن، اشاره شده است و تلاش گردیده تا در کنار هر حدیث، نتیجه‏های لازم و اهداف آموزشی آن مشخص شود.
آوردن سلسله راویان هر حدیث در پاورقی، ویژگی مثبتی است که محققان را در تشخیص جایگاه حدیث، از نظر صحّت و ضعف، یاری می‏دهد و نیز در ذکر منابع و مدارک حدیث، تنها به یک یا دو منبع بسنده نشده و سعی گردیده تامنابع مختلف از شیعه و سنی ذکر شود.
نویسنده و همکاران ایشان، هدف اصلی خود را از این کتاب و مجلدات دیگر، معرفی اسوه‏ها و ارزش‏های ناب اسلامی به جامعه، خصوصاً نسل جوان، برشمرده‏اند. به همین دلیل، از آوردن تمام راویان منسوب به امام علیه‏السلام صرف‏نظر کرده‏اند و تنها احادیث معتبر را در این مجموعه جای داده‏اند. لذا روایاتی را انتخاب کرده‏اند که:
1 ـ مخالف قرآن نباشد.
2 ـ مخالف سنت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نباشد.
3 ـ مخالف عقل (مستفاد از قرآن و حدیث) نباشد.
4 ـ مخالف اجماع علمای شیعه نباشد.
5 - مخالف اصول مسلّم اعتقادی نباشد.
6 ـ مخالف صفات و ویژگی‏های معصومین علیهم‏السلام (مانند علم غیب، عصمت‏و...) نباشد.

کتاب«کتاب‏شناسی تاریخی امام حسین علیه‏السلام»

محمد اسفندیاری، چاپ اوّل، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380، 520 ص، وزیری، فارسی.
انگیزه اصلی این پژوهش، که کتاب‏شناسی تاریخی امام حسین علیه‏السلام نام گرفته است؛ پاسخ به این پرسش‏ها است:
1 ـ صد کتاب مهم در باره امام حسین علیه‏السلام به عربی و فارسی که از دیرباز تاکنون نوشته شده، کدام است؟
2 ـ محتوا و اشتراکات و امتیازات آنها چیست؟
3 ـ ترتیب تاریخی آنها چگونه است؟
نویسنده با انتخاب، معرفی و توصیف صد کتاب در صفحه 57 تا 284 به نخستین پرسش، پاسخ گفته است. و به پرسش دوم در مقدمه این پژوهش در صفحه 30 پاسخ داده است، و زیر عنوان «نتایج»، پانزده مورد را به عنوان نتیجه‏گیری از بررسی صد کتاب مطرح کرده است.
و نیز با چیدن کتاب‏ها براساس تاریخ تألیف و سبقت در انتشار، به پرسش سوم نیز پاسخ داده است.
آنچه از این پژوهش حاصل آمده، یک کتاب‏شناسی تاریخی است که اوّلاً بیشتر توصیفی است نه تحلیلی و انتقادی، ثانیاً گزیده است تا جامع، ثالثاً این‏که ملاک گزینش این صد کتاب و در نتیجه مهم بودن آنها نزد نویسنده چه بوده است؛ خود می‏تواند مهم باشد. از این رو، نویسنده در صفحه 24 می‏گوید:
معیار ما برای گزیدن هر کتاب، «مهم» بودن آن است؛ با قطع نظر از مثبت و منفی یا درست و نادرست بودن آن. بنابراین، ممکن است کتابی مهم باشد، اما معتبر و متقن نباشد.
سپس هشت معیار گزینش کتاب‏ها را چنین برمی‏شمارد:
یکم: قدمت آن تا هنگام تألیف کتاب بحارالانوار؛ مشروط به این‏که با مسامحه برخوردار از یکی دیگر از معیارها باشد.
دوم: تأثیرگذاری آن؛ مشروط به این‏که تأثیر آن فقط بر عوام نباشد.
سوم: مرجع بودن آن؛ مشروط به این‏که ضعیف یا ناقص نباشد.
چهارم: ندرت موضوع آن؛ مشروط به این‏که محتوای آن درست و متقن باشد.
پنجم: مخدوش بودن آن؛ مشروط به این‏که صبغه و زبان علمی داشته باشد.
ششم: اعتبار آن؛ مشروط به این‏که حاصل اجتهاد و تحقیق نویسنده باشد.
هفتم: ابتکاری بودن آن؛ مشروط به این‏که مطالب جدید آن، ضعیف (نه مخدوش) نباشد.
هشتم: تحلیلی بودن آن؛ مشروط به این‏که تحلیل‏های کتاب، ضعیف (نه مخدوش) و تکراری نباشد.
کتاب‏شناسی کتاب‏شناسی‏های امام‏حسین علیه‏السلام که نویسنده قبل از معرفی صد کتاب مهم، گردآوری کرده به این پژوهش جایگاه ویژه‏ای بخشیده است؛ چرا که هر پژوهشی باید مسبوق به کتاب‏شناسی باشد، حتی اگر موضوع پژوهش، کتاب‏شناسی باشد.
این کتاب‏شناسی‏ها از صفحه 41 آغاز و در صفحه 56 پایان می‏پذیرد. وی چهل و سه عنوان کتاب‏شناسی را معرفی و توصیف اجمالی کرده است.
همچنین ضمیمه کردن «کتاب‏شناسی امام حسین علیه‏السلام در الذریعه» ویژگی دیگر این پژوهش است. این ضمیمه که از صفحه 285 تا 491 ادامه دارد و نیمی از حجم کتاب را به خود اختصاص داده است؛ به معرفی حدود نهصد کتاب ازجلدهای مختلف الذریعه پرداخته است. قبل از معرفی کتاب‏ها، زندگی‏نامه مختصری از شیخ آقا بزرگ تهرانی مؤلف کتاب «الذریعة الی تصانیف الشیعه» همراه با بررسی کتاب «الذریعه» عرضه شده است.
مقدمه عالمانه این پژوهش (40-19) و ورود و خروج شایسته ایشان در بحث، گویای شرح صدر و سوز دل نویسنده در حرفه کتاب‏شناسی است که حاصل سال‏ها تجربه در این زمینه است. ایشان فهرست نگاری و ویرایش را با قلمی روان تقدیم پویندگان این راه کرده است. از جمله این‏که شیوه تدوین و نگارش این کتاب‏شناسی را برپایه رساله سی‏وپنج صفحه‏ای «آیین تدوین کتاب‏شناسی» بنا نهاده که از همین نویسنده قبلاً در آغاز کتاب «کتاب‏شناخت»، (چاپ اوّل، قم، نشر خرّم، 1376) منتشر شده است.
در پایان کتاب فهرست راهنما از اشخاص، سازمان‏ها، کتاب‏ها و نشریات، همراه با شماره صفحه بازیابی آن در متن کتاب به گونه‏ای قاعده‏مند فراهم آمده است.

کتاب«فرهنگ عاشورا»

جواد محدّثی، قم، نشر معروف، 512ص، وزیری، فارسی.
نویسنده در پیش‏گفتار کتاب، هدف از تدوین این فرهنگ را چنین ذکر می‏کند:
«هدف از تدوین این فرهنگ‏نامه، آن بوده است که یک مجموعه یک جلدی، فشرده، دَم دست و کاربردی، حاوی لازم‏ترین دانستنی‏ها پیرامون موضوعاتی که به آن نهضت جاوید، چه در عصر حادثه و چه زمان‏های پس از آن تا امروز مربوط می‏شود، ارائه گردد.
از این رو، مدخل‏های کتاب که به ترتیب الفبا است، اشخاص، گروه‏ها، جاها، کتاب‏ها، اصطلاحات، سنّت‏ها، شعایر، تعالیم مکتبی و محورهای دیگر را که به نحوی در ارتباط با فرهنگ عاشورا است، شامل می‏شود.»
یکی از مزایای این فرهنگ نامه، آن است که در پایان اغلب مطالب مربوط به هر عنوان، با علامت (g) به مطالب عنوان یا عنوان‏های دیگر که به نوعی به مطلب مورد نظر مربوط است و در این کتاب مورد بحث قرار گرفته است، ارجاع داده می‏شود.
مثلاً در آخر مطلبی که در زیر عنوان «اهل بیت» آمده است، با علامت gبه دو عنوان دیگر «عترت» و «بنی‏هاشم» ارجاع داده شده است. ایجاد این نظام ارتباطی میان مطالب کتاب، بهره خواننده را از کتاب افزایش می‏دهد.
گاهی مدخل‏ها نیز دارای ارجاع است و عناوین و مدخل‏های مشابه یکی به دیگری ارجاع داده شده است. مثلاً «خون خدا gثاراللّه» بدین معنی که مطلبی زیر عنوان «خون خدا» نیامده است و باید به زیر عنوان «ثاراللّه» مراجعه کرد. گرچه نویسنده معیار ارجاع مدخل‏ها را ذکر نکرده است، ولی روشن است که سعی شده تا میان مدخل‏های مشابه، مدخلی که مشهور و معروف‏تر است، به عنوان مدخل اصلی برگزیده شود و مدخل غیر مشهور به آن ارجاع گردد. به هر حال، به دلیل نظام الفبایی مدخل‏ها، خواننده از طریق هر کدام از مدخل‏های مشهور و غیر مشهور که ابتدا در نظرش می‏آید، می‏تواند به مطلب خود دست یابد.
از امتیازات این فرهنگ‏نامه، این است که در پانوشت صفحات، علاوه بر مآخذ مطالب، گاهی کتاب‏ها و منابع دیگری معرفی شده است که برای علاقه‏مندان مطالعه، بیشتر سودمند است.

کتاب«پس از پنجاه سال»

پژوهشی‏تازه‏پیرامون‏قیام‏امام‏حسین علیه‏السلام
سیدجعفر شهیدی، چاپ بیست و یکم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377، 216 ص، رقعی، فارسی.
نویسنده که سابقه طولانی پژوهشی در زمینه تاریخ اسلام دارد، با تردید در آثار مورّخان ساده لوح حادثه عاشورا که در پاره‏ای اوقات، دستاویزی برای شرق شناسان و معاندان اسلام و تشیع شده است و با یقین به این مهم که کمتر حادثه تاریخی است که از رنگ و تبلیغات سیاسی امویان و عباسیان و با تعصبات دینی، برکنار مانده و حقیقت آن دگرگون نشده باشد، دست به پژوهشی نو پیرامون حادثه عظیم کربلا زده است.
ایشان معتقد است خواندن متن تاریخ آن سال‏ها به تنهایی کافی نیست، بلکه باید تاریخ را با دیگر شرایط، از جمله وضع جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی سنجید. لذا مورّخان پیشین هر چند در ثبت و ضبط آن وقایع کوشیده‏اند، اما در تحلیل و تحقیق آن، چنان که باید رعایت شرایط لازم نشده است. و اگر تاریخ اسلام با بینشی نو بررسی شود، پرده از روی بسیاری از وقایع پراهمیت برداشته خواهد شد. این پژوهش گرچه از مآخذ نزدیک‏تر به حادثه، به دلیل عدم احتمال دستکاری و تغییر، استفاده کرده است؛ اما در تحلیل و بررسی، به نوشته‏های بعد نیز از قرن پنجم تا عصر حاضر مراجعه کرده و حتی آثار مورّخان غربی را از نظر دور نداشته است.
نویسنده با پیش کشیدن اساسی‏ترین پرسش که پس از گذشت پنجاه سال از رحلت پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم «حادثه کربلا چرا رخ داد؟» خیمه مطالب خود را که در سی قطعه سامان داده، برستون همین پرسش بناکرده است و با طرح پرسش‏های فرعی دیگر، تلاش نموده تا پاسخ‏های مستند و قانع کننده‏ای پیش روی خوانندگان قرار دهد. وی در همین ارتباط می‏گوید:
برای آن که پاسخ درست را دریابم، دین و معتقدات خود را نا دیده گرفته‏ام، روایات و داستان‏های ضدّ و نقیض بیش از یک قرن را کنار هم گذاشته‏ام و از میان همه، آن را نوشته‏ام که گذشته از تاریخ درست، شرایط اقلیمی، دینی، اقتصادی و اجتماعی نیز، آن را تأیید می‏کند. من در این کتاب از زاویه‏ای بدین حادثه نگریسته‏ام که در گذشته کمتر بدان توجه کرده‏اند. اگر در چنین کوششی توفیق یافته باشم، یقین دارم آنچه به دست آورده‏ام، عبرتی برای حال و آینده خواهد بود. چه اگر قهرمان حادثه کشته شده است، آنچه او برای آن جنگید و آنان که برای رسیدن بدان هدف بدو وعده یاری دادند و به وعده خود وفا کردند یا نکردند، در طول تاریخ فراوان بوده و هستند و خواهند بود.
نویسنده کوشیده است تا چرائی قیام حسین علیه‏السلام و به دنبال آن، رویداد عظیم عاشورا را در عوامل زیر بیابد:
ـ دگرگون کردن اصول مسلّم اسلامی و رواج بدعت‏ها.
ـ سمت و سو گرفتن جامعه به سوی ارتجاع جاهلی و دوری از ارزش‏های قرآنی و نبوی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم .
ـ رواج تفسیر و تأویل‏های نابجا از مسائل دین (قرآن و سنّت نبوی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ).
ـ نفوذ منافقان و وابستگان فرهنگی و اقتصادی به بلوک اموی در حوزه مدیریت و خلافت مسلمانان.
ـ زنده شدن اختلافات قومی و قبیلگی در حوزه‏های اصلی و محوری سرزمین اسلامی.
ـ ظهور طبقه سرمایه دار و ثروت اندوز در میان مسلمانان و دوری از قسط و عدالت.
ـ سکوت صحابه و نخبگان و سرداران در برابر کژی‏ها و انحرافات.

کتاب«قیام جاودانه»

سخنی‏چندپیرامون‏عاشوراوآفاق‏آن
محمدرضا حکیمی، چاپ اوّل، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373، 231 ص، رقعی، فارسی.
در تاریخ بشر هیچ‏گاه فاجعه‏ای به این عظمت رخ نداده بود که کسی مانند یزید پسر معاویه، در جای کسی مانند پیامبر آخرالزمان و آورنده قرآن، حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم بنشیند و به نام خلیفه و جانشین پیامبر خدا و نماینده نظام قرآنی و مجری احکام قرآن، بر مردم حکم راند و سرنوشت اسلام و مسلمانان را تعیین کند. و این چنین حقّ و باطل باهم آمیخته شود که همگان از تمیز آن دو در حیرت شوند. این‏جاست که یکی از نشانه‏های بسیار سترگ رسالت‏های بزرگ، جداسازی حق از باطل است، در همه نمودهای حق و همه نمودهای باطل. رسالت جداسازی حق از باطل و عدل از ظلم، به منظور پایداری حق و عدل و نابودی باطل و ظلم ـ همواره ـ رسالتی عظیم است و عاشورای عظیم، تجلّی تامّ ادای این رسالت است. عاشورا فریادی است که برای همیشه خواب غفلت را از سرهای شورگستران آبادی‏ها و افق‏ها بیرون کرد. عاشورا برای همیشه حق را از باطل جدا ساخت، تا دیگر یزیدیان عصرها نتوانند با پوشش اسلام، جاهلیت را زنده سازند، چه جاهلیت کهن و چه جاهلیت نو.
«قیام جاودانه» برداشتی است نو و در عین حال مستند از عاشورا با همین نیت که پیام واقعی عاشورا همین است و بس. گرچه جداسازی حقّ و باطل به دنبال خود، عاشورا را به عنوان یک حرکت انقلابی سرمشق انسان‏های آزاده معرفی می‏کند و مشعل جاویدی است که قرآن و عترت را از هم ناگسستنی ساخته و عقبه فکری و اعتقادی خود را در سخنان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم جسته است. عاشورا علاوه بر آن که رمز بقای اسلام و قرآن است، حضور مجدّد پیامبران است در قله فریادگری و هدایت. عاشورا نه تنها برای انسان دیروز هدایت ساز بوده که برای انسان نو نیز هویت بخش است. و نگاهش به آفاق بشریت است اولاً و اتحاد بزرگ اسلامی ثانیاً. چرا که عاشورا همان گونه که در بعثت ریشه دارد (آن چنان که یزیدیان در جاهلیت)، منطق قرآنی غدیر را در مقابل مغالطه‏کاران اشرافیت جاهلی و نفاق جدید مطرح می‏کند، و هم نگاهی به مهدی؛ یعنی آخرین خاستگاه ارزش‏های انسانی و الهی نیز دارد و اگر عاشورا نبود و یا امروز و فردا عاشورا همچنان به عنوان یک حادثه تاریخی در کتاب‏ها و سینه‏ها بماند، جاده هدایت الهی انسان، شروع و پایان ندارد و نتیجه آن، همان است که زورمندان و توحید ستیزان در پی آن هستند و آن، گمراهی بشر در همه تاریخ است و اینجاست که عاشورا هم آیه‏های سبز ملکوت را زمزمه می‏کند و هم برای پایداری ملک، عدالت را فریاد می‏کند.
قیام جاودانه، رمز جاودانگی عاشورا را در همین می‏داند که اگر حسین انقلابی بزرگ بود، اما عدالت خواه هم بود. گرچه افسوس بس‏گران که عاشورا هم، چنان که باید شناخته باشد، شناخته نیست؛ دوست به گونه‏ای عاشورا را ننمایانده است و دشمن به گونه‏ای عاشورا را پوشانده است!
قیام جاودانه، نخبگان و حکمرانان را هشدار می‏دهد که برای بقای دین و دنیا، راهی جز به صحنه کشاندن عاشورا نیست و مسلمانان را که دو تکلیف بزرگ در برابر عاشورا دارند:
1. تجدید نظر در شناخت عاشورا، شناختی ژرف و گسترده، و رابطه آن با اهداف پیامبران و آرمان‏های قرآن؛ و سپس شناساندن آن به همه ابعاد، و رساندن پیام آن، به همه انسان‏ها به نام یک وظیفه بزرگ انسانی و یک اقدام سترگ اسلامی.
2. تجدید نظر در چگونگی بهره وری از عاشورا و بهره رسانی به انسان‏ها به وسیله آن و برگزاری مراسم آن و مناسبات متعصبان و شرایط ضروری و بسیار مهم و لازم الرعایه وعّاظ حسینی و ذاکران و مداحان و... و خلاصه بازسازی فرهنگ عاشورا و گسترش دادن نفوذ آن در نسل‏ها و عصرها... به منظور رهایی خلق‏ها از باطل و ستم و رسیدن به حق و عدالت.
نویسنده در قیام جاودانه، آنچه را گفتیم، در هشت بخش سامان داده است:
عاشورا و جهان اسلام ـ عاشورا و انسان نو ـ عاشورا و عدالت ـ عاشورا، انقلاب‏ها و حکومت‏ها ـ حکومت مسانخ ـ اسلام و مردم (دین مردمی) ـ طاغوت‏زدایی، تنها راه رهایی ـ عدالت، محو سیمای فقر
منبع: ماهنامه کوثر
دوشنبه 16/11/1391 - 14:44
اهل بیت
نویسنده: اكبر میرسپاه
«حرم سیدالشهدا(ع) مزار انبیا و ملائكه است‏».
«زیارت سیدالشهدا(ع) موجب برآورده شدن حوایج دنیوى و به دست آوردن ثواب‏هاى اخروى و استكمالات معنوى مى‏شود».
راه انداختن دسته‏هاى سینه‏زن و زنجیر زن، پوشیدن لباس سیاه، حمل پرچم‏هاى رنگارنگ، علم، علامت و مانند اینها، همه براى زنده نگه‏داشتن فرهنگ عاشورا، امر ضرورى است و مبارزه با اینها یا ناشى از اغراض سوء است و یا از كمال بى‏خبرى و بى‏سلیقگى.
«كنش اجتماعى‏» را مى‏توان به عنوان ساده‏ترین عنصر زندگى اجتماعى انسان در نظر گرفت. از «كنش اجتماعى‏» چنین تعبیر كرده‏اند: «حركت‏بارزى كه از یك انسان براى حصول هدفى نسبت‏به انسان دیگر، صادر مى‏شود.» وقتى «كنش اجتماعى‏» استمرار یابد «تحریك متقابل اجتماعى‏» روى مى‏دهد و این تحریك به «ارتباط متقابل اجتماعى‏» منجر مى‏شود.
براثر «ارتباط متقابل اجتماعى‏» كنش‏هاى اجتماعى یك انسان با كنش‏هاى اجتماعى انسان‏هاى دیگرى كه در پیرامون او هستند، مى‏آمیزند و از این آمیزش، «كنش‏هاى متقابل اجتماعى‏» به وجود مى‏آیند. از «كنش‏هاى متقابل اجتماعى‏»، كه یكى از مفاهیم محورى در جامعه‏شناسى است، مى‏توان چنین تعبیر كرد: كنش‏هایى هستند كه بین دو یا چند انسان واقع مى‏شوند و در میان آنان نوعى هماهنگى به وجود مى‏آورند.
كنش‏هاى متقابل اجتماعى در تقسیم نخستین، بر دو قسم‏اند: پیوسته و گسسته.
كنش‏هاى متقابل اجتماعى پیوسته آنهایى است كه در جهت‏یگانه‏اى صورت مى‏گیرند; مانند گفتگو براى كشف یك حقیقت و یا تعاون براى تحقق یك امر خیر.
كنش‏هاى متقابل اجتماعى گسسته آنهایى است كه جهت‏یگانه‏اى ندارند; مانند رقابت و ستیز.
دوام و استحكام زندگى اجتماعى به آمیختن كنش‏هاى متقابل پیوسته و گسسته بستگى دارد و بدین‏گونه است كه مفهوم «همسازى‏» مطرح مى‏شود.
«همسازى‏» كوششى براى رفع اختلاف كنش‏هاى متقابل پیوسته و گسسته است. صورت كامل همسازى «سازگارى‏» مى‏باشد كه نه «سازش‏» است و نه «توافق‏»; زیرا در این دو، تنزل از مواضع مطرح مى‏باشد، در حالى كه در سازگارى اصلا سخن از تنزل نیست، هر چند ممكن است در مواردى هم تنزلى رخ دهد، بلكه سخن در این است كه مى‏دانند به هم نزدیك مى‏شوند و مى‏خواهند كه به هم نزدیك شوند. بدین دلیل، از «سازگارى‏» به همسازى‏اى كه با خواست و آگاهى شخصى صورت مى‏گیرد، تعبیر شده است. از همسازى كنش‏هاى متقابل پیوسته و گسسته، «گروه اجتماعى‏» پدید مى‏آید.
«گروه اجتماعى‏» نیز یكى دیگر از مفاهیم محورى جامعه‏شناسى است و از آن به دو یا عده بیشترى از انسان‏ها تعبیر مى‏شود كه كنش‏هاى متقابلى بین آنان روى مى‏دهد و از همسازى برخوردارند.
كنش‏هاى متقابل اعضاى گروه و خرده‏گروه‏ها موجب «پویایى گروهى‏» مى‏شود و بر اثر آن، اعضاى گروه در زندگى یكدیگر رخنه مى‏كنند و به یكدیگر وابسته مى‏شوند و در نتیجه، به اتحاد بیشترى دست مى‏یابند. «نفوذ متقابل گروهى‏» و «اتكاى متقابل گروهى‏» از این طریق حاصل مى‏شود. از هماهنگى و سنخیتى كه بدین منظور در رفتار اعضاى گروه پدید مى‏آید «رفتار گروهى‏» ظاهر مى‏شود.
گونه‏اى از «رفتار گروهى‏»، كه جنبه عاطفى شدید دارد و بر كنش‏ها و یا واكنش‏هاى متقابل دورانى استوار است، «رفتار جمعى‏» نامیده مى‏شود.
كنش‏ها یا واكنش‏هاى مزبور به «واگیرى اجتماعى‏» مى‏انجامد; یعنى بر اثر آنها، اعضاى گروه به سرعت و با شدتى فزاینده، رفتار عاطفى یكدیگر را فرامى‏گیرند و در نتیجه، از نوعى مسانخت عاطفى برخوردار مى‏شوند.
گروه برخوردار از «رفتار جمعى‏» را «جمع‏» مى‏نامند.
جامعه‏شناسان معمولا از مفهوم «جمع‏»، خود را به مفهوم «جماعت‏»، كه مهم‏ترین نوع جمع است، مى‏رسانند و آنگاه تحقیق خود را روى «جماعت‏» متمركز مى‏كنند. «جماعت‏» جمعى است پرمسانخت، مركب از اشخاصى كه معمولا در یك‏جا گرد نمى‏آیند، با یكدیگر «ربط‏» مى‏یابند و به «جنب و جوش‏» مى‏افتند.
«ربط‏» رابطه عاطفى عمیقى است كه دو یا چند تن را به یكدیگر پیوند مى‏دهد، به طورى كه آنان به راحتى و خودبه خود با یكدیگر هماهنگ مى‏شوند. «جنب و جوش‏» رفتار عاطفى آشكارى است كه بر اثر ربط اشخاص روى مى‏دهد; مانند كف زدن و یا تكبیر گفتن. یكى از انواع جماعت، كه با سایر انواع آن فرق بسیار دارد و از این‏رو، مى‏توان آن را جمعى مستقل از جماعت‏به شمار آورد، «جماعت نامجاور» یا «عامه‏» است. «عامه‏» جمعى است كم تشابه و تسانخ، مركب از افرادى كه معمولا در یك جا گرد نمى‏آیند، ولى به سبب مصالح مشترك خود با یكدیگر ارتباط پیدا مى‏كنند و موجد «عقیده عمومى‏» و «وفاق عمومى‏» مى‏شوند.
مقصود از «عقیده عمومى‏» قضاوتى است كه مورد قبول عامه باشد; مانند قضاوت عامه كتابخوان كه «كتاب در وضع فعلى از عرضه و تقاضاى متناسبى برخوردار نیست‏» و یا قضاوت عامه ورزشكار كه «مسؤول امور ورزشى كشور، درایت كافى ندارد.» منظور از «وفاق عمومى‏» نیز عقیده‏اى است‏سخت دامنه‏دار و ریشه‏دار مانند عقیده عامه كتابخوان كه «كتاب، ناصح مشفق و انیس كنج تنهایى است‏» و یا مانند عقیده عامه ورزشكار كه «تواضع و جوانمردى دو ویژگى جدایى‏ناپذیر ورزشكار واقعى است.»
اكنون نوبت آن است كه بحث را به گونه‏اى هدایت كنیم تا مناسبت طرح این مفاهیم جامعه‏شناختى را با آنچه قصد اداى آن را داریم، روشن سازد:
هر جامعه انسانى (1) را مورد مداقه قرار دهیم، متوجه مى‏شویم به طور عمده از چندین «عامه‏» تشكیل شده است و هر «عامه‏»اى را مورد بررسى قرار دهیم، متوجه مى‏شویم كه بر اساس «عقیده عمومى‏» و «وفاق عمومى‏» از خویش، عمل و عكس‏العمل بروز مى‏دهد. بنابراین، مى‏توانیم بگوییم: هر جامعه‏اى بر اساس عقاید و وفاق‏هاى عمومى به حیات اجتماعى‏اش ادامه مى‏دهد.
از سخن فوق، مى‏توان چنین استفاده كرد كه: نفوذ در عقاید و وفاق‏هاى عمومى و تغییر آنها مساوى با نفوذ و تغییر حیات اجتماعى است. به همین دلیل، «عقیده عمومى‏» و «وفاق عمومى‏» به شدت مورد توجه جامعه‏شناسان و علماى سیاست قرار دارد.
اگر بخواهیم جامعه‏اى را در راستاى یك مكتب قرار دهیم باید چاره‏اى بیندیشیم تا عقیده عمومى در این راستا قرار گیرد. براى این كار، به طور كلى، از چهار شیوه بهره گرفته مى‏شود:
الف - تطمیع;
ب - تهدید;
ج - تخریب;
د - تبلیغ;
در میان این چهار شیوه، تقریبا همه محققان قبول دارند كه چهارمین شیوه از همه كارسازتر و مؤثرتر و بنابراین، مهم‏تر است. (2) و باز به همین دلیل، جامعه‏شناسان و علماى سیاست، تحقیقات وسیعى در این زمینه انجام داده‏اند كه هنوز هم این تحقیقات به گونه‏هایى ادامه دارد. متاسفانه به سبب گستردگى آن تحقیقات و عدم مجال، در اینجا، ذكر گزارشى - هرچند اجمالى - از آنها مقدور نیست. بنابراین، فقط به چند مطلب، كه با این بحث تناسب بیشترى دارد، اشاره مى‏كنیم:
یكى از شیوه‏هاى بسیار مؤثر تبلیغى، تشكیل جلسات «تذكر» درباره امرى است كه ترویج آن مورد نظر است. در این جلسات به طور عمده، از مكانیسم «كنش و یا واكنش متقابل دورانى‏» استفاده مى‏شود; بدین صورت كه افراد گرد آمده، به وسیله «ذاكر» تحریك مى‏شوند. این تحریك، واكنشى در افراد به وجود مى‏آورد. این واكنش در «ذاكر» مؤثر مى‏افتد و واكنش شدیدترى را موجب مى‏شود. این واكنش شدیدتر، خود تحریكى مجدد نسبت‏به آن افراد خواهد بود و باز واكنش و تحریكى دیگر. به این طریق، همواره بر شدت واكنش متناسخ آن افراد افزوده مى‏شود و این همان است كه از آن اینچنین تعبیر مى‏شود: كنش‏هاى متقابل و واكنش‏هاى درونى اینچنین، به واگیرى اجتماعى مى‏انجامد.
جلسات عزادارى امام حسین‏علیه‏السلام را در این ارتباط مى‏توان مورد مداقه قرار داد. عزادارى امام حسین‏علیه‏السلام از ابعاد گوناگون قابل بحث و بررسى است. بحمدالله، بسیارى از این ابعاد، توسط علماى دین تا حدودى مورد بررسى قرار گرفته است، اما در این بحث، بعدى كه ذكر شد، مد نظر است. وقتى از این زاویه نیز در توصیه‏هاى ائمه اطهارعلیهم‏السلام به تشكیل جلسات عزادارى امام حسین‏علیه‏السلام نگاه كنیم این كار را بسیار حكیمانه مى‏یابیم، به گونه‏اى كه موجب مى‏شود بیش از پیش به این انوار طیبه‏علیهم‏السلام ارادت ورزیم.
یكى دیگر از شیوه‏هاى مؤثر تبلیغى، تعیین «اسوه‏» براى مردم است. لازم است‏بیندیشیم كه در عین اسوه بودن و هادى بودن همه ائمه اطهارعلیهم‏السلام چرا امام حسین‏علیه‏السلام به عنوان مصباح هدایت و كشتى نجات، مطرح مى‏شود؟ چرا تربت مرقد او از ویژگى وحرمت‏برخورداراست؟آیا غیر از این است كه دقیق‏ترین ابعاد یك اسوه، در امام حسین‏علیه‏السلام تجلى تام یافته است.
از دیگر شیوه‏هاى مؤثر، در مرحله نخست، جعل شعایر و در مرحله بعد، تثبیت و ترویج آن شعایر مى‏باشد; زیرا در صورت انجام گرفتن این كار، آن ایده مطلوب، تثبیت و ترویج‏شده‏است.
راه انداختن دسته‏هاى سینه‏زن و زنجیر زن، پوشیدن لباس سیاه، حمل پرچم‏هاى رنگارنگ، علم، علامت و مانند اینها، همه براى زنده نگه‏داشتن‏فرهنگ عاشورا، امر ضرورى است و مبارزه با اینها یا ناشى از اغراض سوء است و یا از كمال بى‏خبرى و بى‏سلیقگى. آرى، برخورد اصلاحى و تكمیلى و تحسینى از سوى فرزانگان آشنا با مذاق شرع، نه تنها صحیح است، بلكه لازم هم مى‏باشد و اعتراض به مغرضان یا بى‏خبرانى است كه با این شعایر بر خورد حذفى مى‏كنند.
از جمله شیوه‏هاى قابل ملاحظه، تعیین مكان‏هایى براى انجام دادن مناسك ویژه مى‏باشد تا افراد با رو آوردن به آن مكان‏ها و انجام آن مناسك، تجدید عهدى با اعتقاد و ایده مطلوب كرده باشند و با این كار، دل‏ها هرچه بیشتر با آن ایده گره بخورد.
در این ارتباط، توجه به روایاتى كه حاوى مضامین ذیل است، مفید به نظر مى‏رسد:
«حرم سیدالشهداعلیه‏السلام مزار انبیا و ملائكه است‏». (3)
«زیارت سیدالشهداعلیه‏السلام را ترك نكنید». (4)
«زیارت سیدالشهدا علیه‏السلام موجب برآورده شدن حوایج دنیوى و به دست آوردن ثواب‏هاى اخروى و استكمالات معنوى مى‏شود». (5)
براى تكمیل این بحث‏به نظر مى‏رسد تذكر دو مطلب ضرورى باشد:
1- ممكن است تصور شود نفوذ در عقیده عمومى عملى ناپسند است و تغییر آن را باید نوعى خیانت‏به مردم تلقى كرد; اما این تصور هیچ اساسى ندارد و حقیقت، آن است كه صرف نفوذ در عقیده عمومى و تغییر آن را نه مى‏توان خوب شمرد و نه بد. این بدان بستگى دارد كه ببینیم نفوذ به چه قصدى و تغییر از چه چیز به چه چیزى است.(دقت‏شود.)
2- بعضى عقیده دارند كه اصلا برخورد تبلیغاتى امر پسندیده‏اى نیست، بلكه باید فقط با روش‏هاى برهانى، مردم را به تشخیص حق از باطل موفق ساخت. هرچند بررسى انتقادى این سخن مجال دیگرى مى‏طلبد، اما اجمالا در حد اعلان موضع باید یادآور شویم كه:
اولا، هرگز روش‏هاى برهانى در سطح عمومى جامعه، ما را از برخوردهاى تبلیغاتى مستغنى نمى‏كند و باید گفت: هریك به جاى خویش نیكوست.
ثانیا، حتى فرزانگان و خواص جامعه نیز نیازمند تبلیغات حساب شده و فنى‏اند تا علاوه بر تشخیص حق، انگیزه كافى براى عمل بر طبق آن داشته باشند این مطلب دقیق و لطیف، مربوط به فلسفه اخلاق و روان‏شناسى تربیتى است و باید همان‏جا مورد بحث قرار گیرد كه صرف اقناع عقلى نمى‏تواند محرك انسان به سوى عمل باشد; اگرچه ظاهر راى افلاطون مقابل این است.
این بحث را با ذكر فرازهایى از بیانات رهبر كبیر انقلاب، حضرت امام خمینى‏قدس سره به پایان مى‏بریم:
«در آن وقت، یكى از حرف‏ها كه هى رایج‏بود مى‏گفتند: ملت گریه; براى اینكه مجالس روضه را از دستشان بگیرند. این كه همه مجالس روضه را آن وقت تعطیل كردند، آن هم به دست كسى كه خودش در مجالس روضه مى‏رفت و آن بازى‏ها را در مى‏آورد، قضیه مجلس روضه بود یا از مجلس روضه آنها یك چیز دیگر مى‏فهمیدند و آن را مى‏خواستند از بین ببرند؟» (6)
«امروز ما به مجالس تعزیه و روضه بیشتر از سابق احتیاج داریم.» (7)
«زنده نگه‏داشتن عاشورا یك مساله بسیار مهم سیاسى - عبادى است. عزادارى كردن براى شهیدى كه همه چیز را در راه اسلام داد یك مساله سیاسى است. یك مساله‏اى است كه در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد. ما از این اجتماعات استفاده مى‏كنیم. (8) »
«مجالس عزا را با همان شكوهى كه پیش‏تر انجام مى‏گرفت و بیشتر از آن، حفظ كنید و اهل منبر - ایدهم‏الله تعالى - كوشش كنند در این كه مردم را سوق بدهند به مسائل اسلامى و مسائل سیاسى اسلامى، مسائل اجتماعى اسلامى و از روضه دست‏برندارید كه ما با روضه زنده هستیم.» (9)

پی نوشت :

1- غیر از جوامع ابتدایى; زیرا در آنها عامه وجود ندارد.
2- هر چند در بینش اسلامى، تقدیم و تاخیر این شیوه‏ها وابسته به یك سلسله معیارهاى ارزشى ویژه این فرهنگ الهى است و از این حیث، باید در فرصت مناسبت دیگرى به بحث پرداخت، لكن در این مقال، این بررسى از حیث تحلیل جامعه‏شناسانه مدنظر است.
3- ر. ك. به: محمد تقى مجلسى، بحارالانوار، ابواب ما یختص بتاریخ الحسین‏بن‏على علیهماالسلام، باب‏34، باب‏ثواب‏البكاء على مصیبته و مصائب سائر الائمة علیهم‏السلام و فیه ادب الماتم یوم عاشوراء، ج 44، ص 278 -296
4- ر. ك. به: كامل الزیارات، باب 38، روایت 1 و 4 و نیز باب 10 روایت 1
5- پیشین، باب 41، روایت‏3
6- پیشین، باب‏46، روایت 1 و 2 ; باب‏49 و روایت 1، 2 و 5 ، باب 51 ; روایت 1 باب‏56 ; روایت‏3 ، باب‏59 ; روایت 2، باب‏49 ; روایت‏6 ، باب 22 ; روایت 1 و 2 ، باب 44 ; روایت 1 ، باب 50 ; روایت 1 و 2 ، باب 52 ; روایت 1 و 2، باب 54 ; روایت‏17 و باب‏ها و روایات دیگرى در همان كتاب
7- و 8- و 9- روح الله موسوى (رهبر كبیر انقلاب‏قدس سره)، صحیفه نور، ج 8، بیانات در جمع وعاظ و خطباى مذهبى به مناسبت‏حلول ماه محرم

منبع: فصلنامه معرفت
شنبه 14/11/1391 - 21:13
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته