• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1568
تعداد نظرات : 388
زمان آخرین مطلب : 3783روز قبل
اهل بیت

خبرگزاری فارس: مرحوم علامه طهرانی می‌گوید: رسول اکرم(ص) در حجّة الوداع، هم در عرفات و هم در منى خطبه خواندند و وصیت به تمسک به ثقلین کردند. موضوعی که توسط برخی مورخان عامه دچار خدشه شده و جمله «و عترتى أهل بیتى» از آن حذف شد.

خبرگزاری فارس: چگونگی تحریف خطبه رسول‌الله(ص) در صحرای عرفات‏

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، رسول اکرم صلى الله علیه و آله در حجة الوداع، هم در عرفات و هم در منى خطبه خواندند و مردم را به تمسک به ثقلین، وصیت کردند.

مرحوم علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی(ره) در جلد سیزدهم کتاب امام‌شناسی در ضمن بحثی با عنوان «مقاماتی که رسول خدا به حدیث ثقلین لب گشوده‌اند»، در قسمتی از موارد دوازده‌گانه‌ای که بر می‌شمرد، چنین می‌آورد:

رسول اکرم صلى الله علیه و آله در سفر مکه در حجّة الوداع، هم در عرفات و هم در منى خطبه خواندند و وصیت به تمسک به ثقلین کردند. مورد سوم از موارد توصیه حضرت در تمسک به ثقلین در سرزمین عرفات است که در روز عرفه از سال دهم هجرت که چادر خود را در نَمِرَه (نَمِره زمینى است متّصل به عرفات که در آن مسجد نمرة واقع است و جزو عرفات نیست و وقوف را نباید در آنجا انجام داد) زده بودند، موقع زوال خورشید ناقه قَصْوَاء را طلبیده و بر آن سوار شدند و تا وسط وادى عرفات آمدند و مردم را مخاطب ساخته و ایراد خطبه فرمودند.

این خطبه، خطبه نسبتاً مفصلى است و حاوى دستورات و مطالب جدیدى است که أعلام و أعیان از علماى خاصه و عامه در کتب خود ذکر کرده‏اند و ما نیز آن را در جلد ششم کتاب «امام شناسى» ذکر کرده‌ایم.

وی ادامه می‌دهد:

احمد بن أبى یعقوب بن جعفر بن وهب ابن واضح کاتب عباسى معروف به یعقوبى (در تاریخ خود) گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: یَا أیّهَا النّاسُ لَعَلّکُمْ لَا تَلْقَوْنَنِى عَلَى مِثْلِ هَذِهِ، وَ عَلَیْکُمْ هَذَا. «اى مردم! شاید شما پس از این مرا بر حالَتى شبیه این حالت و خود را شبیه این حالت مشاهده و ملاقات نکنید!»

آنگاه رسول خدا خطبه را ادامه مى‏دهد تا مى‏رسد به اینجا که مى‏گوید: لَا تَرْجِعُوا بَعْدِى کُفّاراً مُضِلّینَ یَمْلِکُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضٍ، إنّى قَدْ خَلّفْتُ فِیکُمْ مَا إنْ تَمَسّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلّوا: کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِى أهْلَ بَیْتِى! ألَا هَلْ بَلّغْتُ؟! قَالُوا نَعَمْ! قَالَ اللّهُمّ‏ اشْهَدْ. ثُمّ قَالَ: إنّکُمْ مَسْئُولُونَ فَلْیُبَلّغِ الشّاهِدُ مِنْکُمُ الْغَائِبَ!

«اى مردم! پس از من به کفر دیرینه جاهلى بازگشت نکنید که گمراه و گمراه کننده شوید و بعضى از شما مالک امر و نهى و اختیار دیگرى شده و وى را در تحت حکومت و امارت خویشتن درآورند. من حقّاً و تحقیقاً در میان شما دو چیز ارزشمند و نفیس را به عنوان خلیفه به یادگار باقى گذاشتم که مادامى که به آن تمسک جوئید گمراه نمى‏شوید: کتاب‌الله و عترت من که اهل بیت من هستند! آیا اى مردم من رساندم و تبلیغ کردم؟! گفتند: آرى! گفت: بار خدایا تو گواه باش! سپس گفت: حقّاً شما مسئول هستید، بنابراین بر حاضران از شما فرض است که به غایبان برسانند!»

قُنْدوزى از تِرمذى در باب مناقب اهل‌بیت با سند متصل خود از جابربن عبدالله انصارى روایت مى‌‏کند که گفت: من رسول خدا صلى الله علیه و آله را در حجة الوداع در روز عرفه دیدم که بر ناقه قصوى سوار بود و خطبه مى‏خواند و شنیدم که مى‏فرمود:

أیّهَا النّاسُ! إنّى تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا إنْ أخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلّوا: کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِى أهْلَ‏بَیْتِى!

علامه طهرانی (ره) در ادامه با استناد به کتب عامه و خاطرنشان کردن تحریف مورخان عامه در این عبارت، بیان می‌کند:

بعضى از مورخان عامه که این خطبه را از رسول الله در روز عرفه روایت کرده‏اند عبارت: «وَ عِتْرَتِى أهْلَ بَیْتِى» را حذف کرده‏اند، و فقط به عبارت: «وَ قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ مَا لَنْ تَضِلّوا بَعْدِى إنِ اعْتَصَمْتُمْ بِهِ کِتَابَ اللهِ» اکتفا کرده‏اند. و بعضى همچون ابن‏هشام در سیره خود به جاى عبارت: «وَ عِتْرَتِى أهْلَ‏بَیْتِى، عبارت وَ سُنّةِ نَبِیّهِ» آورده و گفته‏اند: «کِتَابَ اللهِ وَ سُنّةِ نَبِیّهِ». از این رو روشن است که دست تحریف در این روایات، به طور مغرضانه وارد شده است. زیرا:

نخست آنکه در جمیع روایات کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِى أهْلَ‏بَیْتِى وارد است. و این دسته از روایات به قدرى است که از احصاء بیرون است و از مقابله و مقایسه میان جمیع روایات معلوم مى‏شود که عبارت کتاب الله و سنّتى عبارت منکَرى است که به چشم مى‏خورد. و حتّى جلال‌الدین سیوطى در «جامع الصغیر» خود فقط با عبارت إنّى تَارِکٌ فِیکُمْ خَلِیفَتَیْنِ: کِتَابَ اللهِ حَبْلٌ ممدُودٌ مَا بَیْنَ السّمَاءِ وَ الأرْضِ وَ عِتْرَتِى أهْلَ‏بَیْتِى وَ إنّهُمَا لَنْ یَتَفَرّقَا حَتّى یَرِدَا عَلَىّ الْحَوْضَ؛ از احمد بن حنبل، و از طَبَرانى در «معجم کبیر» از زید بن ثابت استخراج کرده است و عبارتى به لفظ دگر نیاورده است.

دلیل دوم آن است که عبارت «کِتَابَ اللهِ وَ سُنّتِى» در هیچ یک از صحاح ششگانه عامه وارد نشده است و فقط مالک بن انَسَ در «مُوَطّأ» آن هم بدون سند متّصل، بلکه به طور ارسال و غیر مسند این عبارت را آورده است‏ و طبرى و ابن‏هشام از او أخذ کرده، و آنها هم بدون سند، مُرْسلًا این عبارت را در تاریخ و سیره خود آورده‏اند.

و سوم اینکه لفظ سُنتى نیز غلط نیست، و معنى صحیحى دارد گرچه در این مقام از رسول اکرم صادر نشده است. و معنى صحیح آن عمل کردن به گفتار رسول خداست که ائمه طاهرین علیهم‌السلام و عترت خود را پشتوانه کتاب خداوند قرار داده و راه وصول به کتاب را منحصر در آن ذوات مقدسه که هم عالم و عارف به کتاب‌الله بوده و هم از خطا و کذب مصون هستند مى‏داند، و معنى آن این نیست که انسان سنت رسول الله را از خلفاى جور و دستیارانشان بگیرد که در مخالفت با رسول خدا و تمرّد و سرپیچى از فرمان او، طوامیر و کتب مطروس است و در علم و درایتشان به کتاب خدا، و صدق گفتارشان هزار اشکال روشن و مشهود صفحه تاریخ را سیاه کرده ‏است.

پنج شنبه 4/8/1391 - 15:58
اهل بیت

خبرگزاری فارس: میرزا جوادآقا ملکی تبریزی می‌فرماید: در عرفه هر خیری از خداوند بخواهید، مستجاب می‌شود. اهمیت دعا در این روز، آن اندازه است که اگر روزه از دعا خواندن ناتوانش کند، نباید روزه بگیرد.

خبرگزاری فارس: پاداش 170 سال عبادت برای عرفه/ نحوه سوگواری برای امام حسین(ع)

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، علامه میرزا جوادآقا ملکی تبریزی از عارفان و سالکان طریق الهی در کتاب شریف «المراقبات» درباره درک شب و روز عرفه، توصیه‌هایی را داشته است که توجه به آنها می‌تواند راهی نیکو را فرا روی انسان‌های مؤمن قرار دهد. 

روایت شده که هر کس در شب عرفه هر خیری از خداوند بخواهد، مستجاب می‌شود و کسی که در آن شب به طاعت خداوندی مشغول شود، پاداش صد و هفتاد سال عمل برایش داده می‌شود و آن شب، شب مناجات است و خداوند در آن شب، توبه هر کس را که توبه کند، قبول می‌کند و مستحب است در آن دعایی را بخواند که اینگونه شروع می‌شود. «الله یا شاهد کل نجوی»

می‌گویم: مبادا که از مضمون این مناجات عالی غفلت کنید! به جان خودم سوگند اگر اهلش باشی، علومی را در آن می‌بینی که شایسته است مسلمان عمری را در جهت کسب آن صرف کند و باید که آن را با روحت بخوانی، نه اینکه با بی‌حالی بخوانی و باید که در اسما و صفات و افعال خداوند متعال - که در مضامین آن نهفته است - فکر کنی. و اگر چنین بود بعضی از حقایق برایت مکشوف شد، یا شرح صدری برایت دست داد که توانستی مقداری از مقاصد آن را فهم کنی، به حقیقت آنچه گفتیم، شهادت خواهی داد.

و بنگر که مقصود از اسامی که خدا را در آن به آنها سوگند می‌دهی آیا اسمی است لفظی یا عینی؟ شاید اگر اندیشه کنی و دقت به خرج دهی، خواهی دانست مقصود از آن، اسمی است عینی. همچنین آنجا که می‌گویی: «و باسمک السبوح القدوس البرهان الذی هو نور علی کل نور و نور من نور و نور یضی‌ء منه کل نور اذا بلغ الارض انشقت»

همچنین از رسول اکرم(ص) 10 تسبیح روایت شده، مبنی بر این که هر کس هزار بار آن را بخواند، چیزی از خداوند جل و علا مسئلت نمی‌کند، مگر اینکه برایش عطا می‌کند، مگر اینکه قطع رحم و یا معصیتی را در آن شب بخواهد، همچنین زیارت حضرت امام حسین (ع) نیز استحباب دارد.

هر کس بتواند در آن روز در «عرفات» یا «کربلا» باشد آن مهمترین چیزی است که دعا در آن شایسته است و همانا آن روزی است که گویی اختصاصا به منظور دعا قرار داده شده. به مراقب است که به هر اندازه که بتواند، خود برای این موسم بزرگ و عمل در آن روز و آن محل آماده کند. عمده در آن، این است که شرایط مستجاب شدن دعا حاصل باشد.

اهمیت دعا در این روز، آن اندازه است که اگر روزه از دعا خواندن ناتوانش کند، نباید روزه بگیرد.

* نحوه سوگواری برای امام حسین(ع)

اما چیزی که در زیارت امام حسین (ع) مهم‌تر است، این است که سوگواری‌اش (با اظهار اندوه و ناله و گریه) را زیاد کرده، نالان و خاک‌آلود شود و رسیدن به مقام اصحاب حضرت در وفای به حق او و شهادت در رکابش را زیاد تمنا کرده و بگوید: «یا لیتنا کنا معکم» ای کاش ما نیز در رکاب شما می‌بودیم. و آن را از عمق قلب و با توجه به روحانیت امام (ع) بر زبان آورده، از فضیلت و انوار و برکات آن حضرت برای قبول شدن زیارتش استمداد بطلبد و از آن حضرت قبولی زیارت و دیگر اعمالش و ملحش شدن به اصحابش را بخواهد.

و باید بداند که درِ امام حسین درب رحمت واسعه است. سریع القبول و مقرون به رضاست، چون حضرت در حیات خود می‌فرمود: مثل احسان، مثل باران است ک هم به نیکوکار می‌بارد و هم به نانیکوکار.

و بدان که گشوده شدن درهای دعا از طرف شاه شاهان - جل و علا ـ آن کرامت والایی است که از طرف هیچ یک از مخلوقات حاصل نمی‌شود و همانا آن باب واسعی است گشوده شده در برابر همه درهای سعادت و آسان‌تر از همه درهاست و ر میان همه درهای سعادت، دری نیست که راه برای هر مطلوب باشد، از اغراض جزئی و کلی تا اغراض دین و دنیا و در همه آمال و آروزها محسوب باشد، مگر این در و حدی برای آن نبوده و دشواریی در آن نیست مانند گریه کردن، انگشتر به دست کردن و حمد و صلوات به پیامبر و خاندان او فرستادن و اعتراف به گناهان و مؤمنان را در دعای خود شریک کردن دادن و برای آنها بخشش خواستن و ختم عمل‌ها به صلوات، نماز و گفتن ذکر: ماشاء‌الله و لا قوة الا بالله.

* ذکر صلوات همراه با تعمق

و به هنگام صلوات فرستادن بر پیامبر و خاندانش بیندیش! به درستی که خداوند متعال صلوات او را به صلوات خود وصل کرده، و طاعتش را به اطاعت خود مقرون نموده است و نترس تا مبادا چیزی از برکات معرفتش را از کف داده، از فواید صلوات فرستادن به جنابش محروم شوی.

دعاهای مأثوره را بخوان، آن اندازه که نشاط و حضور قلبت اقتضا می‌کند و از تدبیر در آنها غفلت مکن و خصوص دعای امام حسین (ع) را با آنچه علامه حلی و سید جلیل القدر به آن الحاق کرده‌اند ترک نکن. آن دعا به فرض هم که از امام حسین علیه‌السلام نباشد، مضامینی عالی دارد پس در فهم معنای آن بسیار کوشش کن، زیرا آن مضمون‌ها، باعث بلندای فکر است.

همچنین دعاهای «صحیفه سجادیه» را ترک نکن و دعای حضرت امام صادق (ع) را نیز به آن ضمیمه کن و سپس حاجت‌هایی را که داری، مسئلت کن، در حق برادران مؤمنت دعا کن، خصوصاً هر کس که برایت علم دین یاد داده باشد و نیز پدر و مادرت و پدران و مادران‌شان و دیگر رحم‌ها و دارندگان حق‌ها و در آن حال که دعا می‌کنی، مبالغه به خرج ده تا هیئتت برای رحمت رحم‌کننده‌ترین رحم‌کننده‌ها جالب‌ترین باشد. اما در گریه و ابتهال و لباس زمخت پوشیدن و بستن دست‌ها مراقبه کن! سخنانت در مبالغه برای طلب رحم و عطوفت خداوند نرم‌ترین باشد.

* چگونه دعا کنیم؟

روایت شده که خداوند متعال خطاب به موسی کلیم‌الله (ع) اینگونه وحی کرد: یا موسی! هنگامی که به درگاه من دعا می‌آوری و مناجات می‌کنی، نقاب ترس و هراس را به چهره‌ات بیاویز! تواضع کن و صورت خود را به زمین (خاک) بسای و با کریم‌ترین عضوهای بدنت به من سجده نما! و به حال قیام، برایم قنوت بردار! آنگاه که صدایم می‌زنی، با قلبی لرزان و ترسان صدایم کن و تمام عمرت را در ابلاغ حکم‌های من و اجرای آن صرف نما!

و خطاب به عیسی (ع) چنین وحی کرد: یا عیسی از دیدگانت اشک جاری کن و با قلبی خاشع به نزد من بیا. یا عیسی! در سختی‌ها و مشقت‌ها به من پناه بیاور که همانا من به غم‌زدگان پناه و به بیچارگان جواب می‌دهم و همانا منم مهربان‌تر از مهربان.

و زمانی که به این حالات واقف شده و اراده کردی خدا را برای برای حوائجت بخوانی، اگر برادرانت را بر خودت ترجیح داده و آنان را با نامشان یاد نموده و قضای حاجت‌شان را از خدا خواسته و آنچه از نیازهایشان که می‌دانی، یک به یک مسئلت کنی، بدان که هرگز ضرر نکرده‌ای، بلکه نفع فراوان برده‌ای و به درستی که این از هر تجارتی برای تو سودمند‌تر است، چه آنان را در دعا به خودت مقدم داشته و با زبانی در حق خودت دعا کرده‌ای که خدا را به اندازه یک چشم به هم زدن معصیت نکرده چه تو با زبان فرشتگان معصوم، بلکه با زبان خداوند عالمیان دعا کرده و به عوض یک دعا، دعاهای بی‌شمار نموده‌ای.

* پاداش هزار برابری خداوند به کسی که در حق دیگران دعا کند

همچنانکه از ابن ابی عمیر از زید نرسی نقل شده است: ما با معاویه پسر وهب در حج بودیم و او دعا می‌کرد در دعایش دقت کرده و دیدیم یک کلمه برای خودش دعا نکرد، ولی تک‌تک مردمان را دعا کرد، با نام خود و نام پدرانشان، تا زمانی که مردمان پایین آمدند. پس به او گفتیم: ای عمو! به درستی که از تو به امری عجیب برخوردیم. گفت: چه چیزی شما را شگفت زده کرده است؟ گفتیم: همانا تو در این چنین محلی، برادرانت را به خودت ترجیح دادی و آنها را یک به یک یاد کردی گفت: ای برادر زاده! تعجب نکن، زیرا من از مولایم و مولایت و مولای هر مؤمن و مؤمنه‌ای که سوگند به خدا! اوست آقای گذشتگان و باقی ماندگان پس از پدرانش، شنیدم و اگر نشینده باشم، دو گوشم «کر» و دو چشمانم کور باد و به شفاعت محمد (ص) نرسم که فرمود:

هر کس پشت سر برادر مؤمنش به او دعا کند، فرشته‌ای از آسمان دنیا فریاد بر می‌دارد: صد هزار برابر آنچه به آن دعا کردی، برای خودت، ای بنده خدا و فرشته‌ای دیگر از آسمان دوم ندا در می‌دهد: دویست هزار برابر آنچه به او دعا کردی، برای تو، ای بنده خداوند! و... فرشته‌ای دیگر از آسمان هفتم ندا در می‌دهد: هفتصد هزار برابر آنچه دعا به آن کردی، برای توست، ای بنده خداوند و سپس خدای جل و علا خود ندا می‌دهد: همانا من، بی‌نیازی هستم که هرگز محتاج نخواهم شد! ای بنده خدا! برای توست هزار هزار برابر آنچه به آن دعا کردی.

حال، ای برادران! نفع کدام یک - از این دو شق - بیشتر است: آیا آنچه من اختیار کرده‌ام یا آنچه تو به آن امرم می‌کنی؟

در این مجال امری است شایان دقت و آن این که؛ همانا تو با دعایی که در حق برادرت می‌کنی، باید به واقع دوستدار او بوده و دیگر حق‌هایش را نیز ادا کنی، اما اگر دوستدارش نبوده و این کار را تنها در دعا انجام دهی، می‌ترسم چیزی از این روایت جلیل در حق تو راست نیاید.

سپس، بر دعا کننده لازم است براساس فرمایش امام صادق(ع) که می‌فرماید: ادب دعا را حفظ کن و بنگر چه کسی را می‌خوانی، چگونه می‌خوانی، و به چه منظور می‌خوانی! عظمت خداوند و کبریایش را محقق بدان.

پنج شنبه 4/8/1391 - 15:56
آموزش و تحقيقات
جام جم آنلاین: شاید شما هم جزو آن دسته از مردم، بویژه جوان‌ترهایی باشید که گهگاه با به صدا درآوردن انگشتان دست، گردن یا مهره‌های کمرشان، اصطلاحا قلنجشان را می‌شکنند.

 

شاید دیده باشید کسانی را که این کار را پیوسته و مدام انجام می‌دهند. اگر خودتان هم جزو این افرادید، خوب است در‌این‌باره بیشتر بدانید:

در سال 1971 میلادی دو دانشمند آلمانی به مفصل سوم بین انگشت و کف دست نیرویی کششی وارد آوردند و با مشاهده شکل‌گیری حباب‌هایی از گاز در این آزمایش ثابت کردند که فشار بر مفاصل یاد شده سبب آزاد شدن گاز Co2 می‌شود.

وارد آمدن نیروی کششی بین سطوح مفصل سبب افزایش حجم آن و کاهش فشار مایعی می‌شود که درون مفصل است. این کاهش به خروج گاز درون مفصل و ایجاد حباب می‌انجامد.

وارد آوردن فشار بخصوص با شکستن قلنج سبب حرکت مایع درون مفصل به قسمت‌هایی می‌شود که زیر فشار کمتر باشد.

صدای حاصل از شکستن قلنج به سبب خوابیدن یا ترکیدن همین حباب‌های گاز در جریان حرکت مایع درون مفصل است.

شکستن قلنج کمر، گردن و بخصوص انگشت‌ها برای رفع خستگی، شاید موجب احساس راحتی شود، اما عارضه ساییدگی زودرس مفصل‌ها را به دنبال خواهد آورد.

با اولین نشانه‌های ساییدگی، درد و التهاب مفاصل بویژه در انگشت‌ها و گردن که حساس‌تر از مهره‌های کمر هستند شروع خواهد شد. در میان انگشتان دست، انگشت شست بیش از انگشتان دیگر در معرض خطر است.

چرخش ناگهانی در ناحیه گردن و بویژه کمر هم بسیار خطرناک قلمداد شده، آسیب‌های ستون فقرات و عضلات گردن را شدیدتر می‌کند.

شکستن قلنج به سبب ایجاد حس راحتی و رفع موقت خستگی، ممکن است سبب تکرار و عادت به انجام عمل شود. تکرار و عادت، افزون بر ایجاد اختلال وابستگی روانی، خرابی‌ها و آسیب‌های مفصلی را زودتر و شدیدتر پیش می‌آورد.

تا آنجا که می‌توانید از شکستن قلنج مفاصل‌تان خودداری کنید.

رشید حسام - جام‌جم

چهارشنبه 3/8/1391 - 15:38
كودك
جام جم آنلاین: با كودكتان صحبت كنید؛ نه صرفا در مورد كارهایی كه نباید انجام دهد یا رفتارهایی كه باید رعایت كند، بلكه در مورد دلایل ترس و اضطرابش از رفتن پیش پزشك معالج با او صحبت كنید.

 

چنین گفت‌وگویی به از بین بردن ریشه تشویش و اضطراب كودكان از رفتن پیش پزشك كمك می‌كند. چراكه برخلاف تصور كودكان، پزشك آنها را از والدینشان جدا نمی‌كند و قرار هم نیست كه معاینه دردناك یا تزریق آمپول صورت بگیرد.

صدیقه بزازان، كارشناس ارشد روان‌شناسی در گفت‌وگو با جام‌جم می‌گوید: كلید اصلى حل مشكل ترس و اضطراب كودكان دو تا شش ساله از ملاقات با پزشك، شناسایى ریشه این ترس و گفت‌وگوى زیاد در مورد آن با كودك است. گرچه نوع رفتار و برخورد پزشك متخصص اطفال با كودك نیز بسیار اهمیت دارد.

چرا می‌ترسند؟

ترس یك واكنش هیجانی نسبت به چیزی است كه در فرد احساس خطر ایجاد می‌كند. ترس در كودكان با بروز رفتارهای متفاوت بروز پیدا می‌كند كه گاه به شكل فرار كردن، جیغ كشیدن، چنگ زدن، لرزش دست، تنگی نفس، عرق كردن، لكنت‌زبان، اختلال در گوارش، ناخن جویدن، شب‌ادراری و خشم بروز می‌كند.

بزازان با اشاره به این كه عكس‌العمل كودكان در مقابل دیدار با پزشك بسیار متفاوت است، یعنی برخى بسیار خجالتى و ساكت مى‏شوند، جیغ مى‏زنند، داد مى‏كشند و مى‏لرزند و تعداد اندكى مى‏خندند، می‌افزاید: اولین و مهم‌ترین ریشه ترس كودك از پزشك، بخصوص در سنین دو تا سه سال ترس از جدایی از والدین است، چراكه كودك مفهوم جدایی را بدرستی درك نمی‌كند. دومین علت آن ترس از درد یا ناراحتی هنگام معاینه یا تزریق انجام شده از سوی پزشك است كه خاطره آن در ذهن كودك باقی مانده است.

این روانشناس ادامه می‌دهد: رفتار پزشك متخصص اطفال نیز در بروز و تشدید این نوع ترس در كودكان بسیار اهمیت دارد. یعنی رفتارهای خشك پزشك می‌تواند عامل تشدید اضطراب كودك در هنگام مراجعه به او تلقی شود. همچنین ناآگاهی كودك نسبت به جایی كه می‌خواهد برود نیز بر تشویش او می‌افزاید.

نگذارید كودك احساس گناه كند

به گفته بزازان، كودكان بیمار ممكن است احساس گناه كنند، یعنی فكر ‏كنند كارى انجام داده‏اند كه باعث بیمارى و دردشان شده و مستحق تنبیه هستند، اما والدین باید با زبان ساده و قابل درك با كودك، این احساس نامطلوب را از بین ببرند و تاكید كنند كه او در بیمار شدنش نقشی نداشته و پزشك تنها شخصی است كه می‌تواند دلیل بیماری كودك را بفهمد و بیماری را از بین ببرد.

این روانشناس اضافه می‌كند: والدین باید از كودكشان بپرسند كه تصورشان از جایی كه برای معاینه پزشك می‌روند، چیست؟ به این ترتیب كودك می‌تواند دلایل ترس و اضطراب خود را بیان كند. بخصوص مادران باید كودك را قبل از مراجعه به پزشك آماه كنند و شب قبل و حتى در راه مطب همه چیز را برایش توضیح دهند. ایجاد یك نگرش مثبت، مراجعه به پزشك را لذتبخش مى‌ كند. به این منظور والدین مى‏توانند با گفتن جملاتى نظیر «ما امروز پیش پزشك مى‏رویم كه ببینیم تو چقدر رشد كرده‏اى یا ببینیم كه همه اعضای بدنت بدرستی كار می‌كند»، رفتن به مطب پزشك را موجه كنند.

وقتی كودك بیمار می‌شود

بی‌شك وقتی كودك بیمار می‌شود، برخورد با او به توجه و صبوری بیشتری نیاز دارد. آنچه روان‌شناسان كودك بشدت بر آن تاكید دارند این است كه والدین با خواندن داستان‌های مصور در ارتباط با كمك پزشكان مهربان به كودكان بیمار و معالجه آنها، ذهن فرزند خود را برای مراجعه به پزشك در هنگام بیماری آماده كنند. زمانى كه كودكان بدانند قرار نیست در مطب پزشك، هیچ اتفاق ترسناك و ناراحت‌كننده‌ای بیفتد، احساس راحتى مى‏كنند و در واقع ترسشان از بین مى‏ رود.

آمپول زدن كمی درد دارد

بزازان با نفی تهدیدهایی چون اگر بچه خوبی نباشی تو را دكتر می‌بریم تا او به تو آمپول بزند، می‌گوید: والدینى كه به كودكشان آنچه را انتظار دارد مى‏گویند، ریشه‏هاى اعتماد او را نسبت به خود محكم‏تر مى‏كنند. بر این اساس اگر ملاقات پزشك براى ارزیابى دوره‏اى سلامت كودك باشد، با آگاه‌سازی كودك، او بدون ترس و با آرامش به مطب مراجعه می‌كند. اگر ملاقات پزشك براى تشخیص و درمان بیمارى است نیز به كودك توضیح دهید كه دكتر نیاز دارد براى كمك به وى آزمایشاتى را انجام دهد، اما زمانى كه نیاز به واكسن زدن یا خون گرفتن باشد، به كودك بگویید كه آمپول كمى درد دارد و خیلى زود اثرش از بین می‌رود. اگر كودك به آنچه توقع دارد رسیده باشد ترسش كاهش می‌یابد.

كاهش دوره انتظار كودك در مطب

متاسفانه پزشكان حاذق مطب‌های بسیار شلوغی دارند. در چنین شرایطی حتی با وجود داشتن وقت قبلی دوره انتظار در مطب طولانی می‌شود، اما چنین انتظاری برای كودك عاملی است برای آن كه خسته و بر ترس و اضطرابش افزوده شود. در چنین شرایطی بهتر است كه والدین با برنامه‌ریزی دقیق این دوره انتظار را به حداقل برسانند. از آن مهم‌تر، والدین باید در انتخاب پزشك كودكشان علاوه بر تخصص و توانایی به رفتار نرم، صبورانه و كودك‌پسند او توجه و دقت داشته باشند.

پونه شیرازی‌ - جام جم

چهارشنبه 3/8/1391 - 15:36
آموزش و تحقيقات

خبرگزاری فارس: استرس و فشار روانی والدین خطر ابتلای فرزندان آنها را به چاقی افزایش می دهد و میزان مصرف غذاهای فست فود را در آنها بالا می‌برد.

خبرگزاری فارس: استرس والدین، کودکان را چاق می‌کند

به گزارش خبرنگار اجتماعی فارس به نقل از پایگاه خبری هلث دی نیوز آمریکا، دکتر الیزابت پروت پارکس، متخصص تغذیه دانشگاه کودکان شهر فیلادلفیا گفت: استرس والدین خطر ابتلای کودکان آنها را به چاقی و میزان مصرف غذاهای فست فود افزایش می دهد.

محققان دانشگاه کودکان شهر فیلادلفیا اطلاعات یک نظرسنجی تلفنی در سال 2006 میلادی از 2100 خانه در این شهر را مورد بازبینی قرار دادند. کودکان و نوجوانان در این خانه ها از ۳ تا 17 سال سن داشتند و 25 درصد از آنها چاق بودند.

محققان به این نتیجه رسیدند: کودکانی که تایید کردند والدین آنها از فشار روانی در زندگی مثل مشکلات سلامتی، تنگنای مالی، بیکاری و فقر رنج می‌برند، چاق تر از همنوعان خود هستند که والدین آنها دچار این مشکلات نیستند.

محققان همچنین دریافتند: کودکانی که والدین آنها از فشار روانی زیادی رنج می‌بردند؛ بیشتر غذاهای  آماده(فست فود) می خوردند.

چهارشنبه 3/8/1391 - 15:32
شهدا و دفاع مقدس

خبرگزاری فارس: دقیق نمی‌گفتند چه اتفاقی افتاده، ولی خرد خرد از کنار هم گذاشتن حرف‌هایشان فهمیدم دوران نپریده بیرون، با هواپیما رفته توی ساختمان ترمینال مسافربری پایگاه الرشید، شناساییش کرده بودند؛ احتمالاً از کارت‌های شناسایی توی جیبش یا بقایای جسد جزغاله‌ شده‌اش.

خبرگزاری فارس: روایتی از اسارت آخرین همرزم شهید دوران

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، اسارت در هر برهه زمانی آزاردهنده است، چه از بعد روحی و چه از نظر جسمی؛ اما اسارت در دوران جنگ تحمیلی ویژگی‌های خاصی دارد که سبب شده است در کنار همه سختی‌ها، امروز خاطرات اسرای ما دریچه‌ای برای آشنایی و بازگوکننده رشادت‌های آنان در نبرد با متجاوزان باشد. یکی از خاطرات مجموعه کتاب‌های «دوره درهای بسته» روایتی از روزهای اسارت «خلبان منصور کاظمیان» آخرین همرزم شهید «عباس دوران»:

سربازها مرا بردند توی ماشینی شبیه آمبولانس. مشخص بود می‌برندم بیمارستان. یک درجه‌‌دار هم آمد. بعداً فهمیدم قانونشان این است که برای جابه‌جایی یک افسر، باید یک درجه‌دار و دو تا سرباز همراهش باشند. روی تابلوی بیمارستان نوشته بود «مستشفی الرشید».

مردم توی بیمارستان جور عجیبی نگاهم می‌کردند، فهمیده بودند عرب نیستم لابد. شاید لباس پروازم را هم برای همین گرفته بودند،‌ مبادا کسی بو ببرد خلبانم و دردسر درست شود. از دنده‌ها و قفسه‌ سینه و پای کبودم عکس گرفتند.

گفتند شکستگی نیست. برگشتیم همان جا که کلی اتاق داشت. حالا می‌دانستم وزارت دفاعشان است. احتمالاً مال ایرانی‌هایی بود که از بغداد اخراجشان کرده بودند. من را انداختند توی یک اتاق دو در سه که فقط یک پنکه‌ سقفی داشت و دو تا پتو.

روزی یک بار غذا می‌دادند. خیلی هم که دست و دلباز می‌‌شدند، چند روزی یک بسته سیگار می‌انداختند جلوم. مرتب می‌بردندم بازجویی. وقت و ساعت حالیشان نمی‌شد؛ صبح، بعدازظهر، شب، نصف شب، وقت، بی‌وقت. بیشتر دو سه ساعت صبح بازجویی می‌کردند، دو سه ساعت بعد از ظهر. بازجویی‌شان انگلیسی بود، من که عربی بلد نبودم.

هر دفعه می‌پرسیدند ایران چند تا هواپیما داره؟ مأموریت‌هاتون چه جوریه؟ خلبان‌ها روحیه‌ جنگ دارند؟ خلبان‌های پایگاه خودتون کجا هستند؟ یک چیزهایی توی همین مایه‌ها. من هم از زیر جواب دادن در می‌رفتم یا دروغ می‌گفتم. بازجوها می‌فهمیدند، فرمان‌دهشان هم. آن وقت سعی می‌کردند از در دوستی وارد بشوند و این جوری از زیر زبانم حرف بکشند.

این‌ جور وقت‌ها من هم سؤال‌هایم را می‌پرسیدم. می‌خواستم بدانم دوران کجا است؟ چه بلایی سرش آمده؟ عملیات چه جوری بوده؟ نمی‌خواستند بگویند. گاهی فقط برای اینکه من را بیاورند توی راه، یک چیزهایی می‌پراندند. دقیق نمی‌گفتند چه اتفاقی افتاده، ولی خرد خرد از کنار هم گذاشتن حرف‌هایشان فهمیدم دوران نپریده بیرون، با هواپیما رفته توی ساختمان ترمینال مسافربری پایگاه الرشید، شناساییش کرده بودند؛ احتمالاً از کارت‌های شناسایی توی جیبش یا بقایای جسد جزغاله‌ شده‌اش.

البته از قبل هم می‌شناختندش، حتماً با ستون پنجم. دو تا از بمب‌هامان خورده بود جاهای حساس پالایشگاه، دو تا هم اطراف پالایشگاه. بعضی وقت‌ها کاسه‌ صبرشان لبریز می‌شد. مثلاً یک بار فرمانده‌شان ازم خواست اسم خلبان‌های پایگاهمان را بگویم. بهانه آوردم که تازه دو سه روز قبل از اسارت از پایگاه بندرعباس منتقل شده بودم به همدان و هیچی اسم بلد نیستم.

عصبانی شد و اشاره که کرد، دو سه تا از سربازهاش با سیلی و لگد افتادند به جانم. بعد یک کاغذ نشانم داد که ماتم برد. گفت «دیدی دروغ می‌گی؟ این هم اسم خودت و رفیقات. فکر می‌کنی ما نداریم؟» لیست حضور و غیاب روزانه‌ بچه‌های گردان بود.

اسم خودم هم بود. بعد گفت می‌داند ما آمده بودیم برای زدن ساختمان کنفرانس غیرمتعدها. خودم را زدم به آن راه که اصلاً کنفرانس غیرمتعهدها چی هست؟ قبلاً هم چندبار این را گفته بود و من هر دفعه بازی در آورده بودم. حواسم بود اگر مطمئن بشوند ما آمده‌ایم فضای بغداد را ناامن کنیم و کنفرانس را به هم بزنیم، پروازمان سیاسی می‌شود؛ آن وقت خر بیار و باقالی بار کن.

خلاصه یک بار با چرب‌زبانی می‌آمدند جلو، یک بار با مشت و لگد. مثلاً همیشه می‌گفتند «فردا می‌بریمت اردوگاه» که می‌دانستم دل‌ خوش‌ کنک است، یا یکی از شکنجه‌هایشان اینجوری بود که یک چیزی می‌گذاشتند روی مفصل پام یا دستم، یا برق شوک می‌دادند و سوال می‌پرسیدند، بد شکنجه‌ای بود. آدم مرگ را جلوی چشم‌هاش می‌دید.

جایش هنوز روی شانه‌هام مانده. یک بار هم یک سرگرد چنان زد توی گوشم که فکر کردم پرده‌اش پاره شد. سربازها خیلی بهتر بودند. رفتارشان آدم‌ وارتر بود. اگر کاری می‌کردند، معلوم بود ناراحتند و به اجبار سرباز بودنشان است. دو هفته‌ای که گذشت، یک روز یکی آمد لباس پروازم را بهم داد، گفت «بپوش.» بعد چشم‌هام را بست و برد سوار یک ماشینم کرد. از صندلی‌هاش فهمیدم پاترول است. از وزارت دفاع رفتیم بیرون. من سعی می‌کردم گوش‌هام را تیز کنم بفهمم کجا داریم می‌رویم، چه اتفاقی دارد می‌افتد. مدتی توی خیابان‌ها بودیم تا بالاخره جایی نگه داشت.

در بزرگی قژ صدا کرد و رفتیم تو. از ماشین که پیاده شدیم، همان یارو دستم را گرفت و راه افتاد. جایی را نمی‌دیدم، حتی دو سه بار نزدیک بود بخورم زمین، همین‌طور دستم را گرفته بود و می‌کشید. رفتیم توی یک اتاق و او با یکی عربی حرف زد.

فهمیدم باید من را به یکی بسپرد که نیست. بعد رفتیم یک اتاق دیگر آنجا چشمم را باز کرد اول نگاهم رفت سمت پنجره که تکه‌ای از حیاط توش پیدا بود. آنقدرش که من می‌دیدم قشنگ بود و سرسبز، با چندتا مجسمه سنگی زن و مرد.

یک ساختمان دیگر هم پیدا بود که پنجاه متر بیشتر با این ساختمان فاصله نداشت. مسئولی که آن موقع نبود و حالا آمده بود، به انگلیسی گفت «حالا چند وقتی مهمون ما هستی.» بعد یک دست بلوز شلوار بهم داد و با ایما و اشاره بهم فهماند لباس‌ها و پوتین‌هام را د ربیاورم.

گفتم «قرار بود بریم اردوگاه که.» خندید، گفت «اردوگاه هم می‌ری، زیاد عجله نکن.»

فکر می‌کردم باید بهم شماره‌ای بدهد که موقع ترخیص تحویل بدهم و لباس‌هام را پس بگیرم ولی نداد. یک سرباز دیگر را صدا کرد و چند جمله عربی گفت بعد با همان سرباز اولی دوباره چشمم را بستند و بردند یک ساختمان دیگر، اول از همان پله‌هایی که آمده بودیم، رفتیم توی محوطه؛ بعد وارد یک ساختمان دیگر شدیم فکر کنم همانی بود که از پنجره دیده بودم. همین که رفتیم تو، بوی سدر و کافور زد توی دماغم حدس زدم اینجا زندان سیاسیشان باشد و نمی‌خواهند بوی تعفن آنهایی که کشتند معلوم باشد از پله‌های دوم رفتیم بالا.

حالا جز صدای پای خودم یک صدای پا بیشتر نمی‌آمد. احتمالاً یکی از سربازها رفته بود. در یک اتاق باز شد چشم‌های من هم. دیدم سربازه هیچ کدام از آن دو تا نیست لابد مال همان ساختمان بود گفت «ادخل» با یک نگاه فهمیدم حالت عادی ندارد. یک بار بی‌خودی کرکر می‌خندید، گاهی اخم‌هاش می‌رفت توی هم و عصبانی می‌شد. معلوم بود مال ساواکشان است. انگلیسی هم بلد بود.

گفتم «مگه قرار نیست از اینجا بریم؟ چرا من رو آوردید اینجا پس؟» هلم داد تو و در را قیژی بست. نور کم بود. صبر کردم چشم‌هام عادت کند. بعد چشم گرداندم دور تا دور اتاق یک متر در دو متر بیشتر نبود. دیوارهاش بلند بود نه سوراخی داشت نه پنجره‌ای هیچی. یک لکه نور هم نمی‌آمد تو فقط یک لامپ از سقف آویزان بود یک پارچ و لیوان هم افتاده بود یک گوشه.

فکر کردم یعنی همه اسیرها تا آخر جنگ همچین جایی زندگی می‌کنند؟ وارفتم کنار دیوار. زانوهام را بغل کردم و سرم را گذاشتم رویشان که خودم را با گریه خالی کنم اما نیامد. سر که بلند کردم نگاهم خورد به نوشته‌های روی دیوار. کنجکاو شروع کردم به خواندن.

همه با میخ یا یک چیز نوک تیز گچ کهنه دیوار را خراشیده بودند. یکی نوشته بود «دو ماهه بی‌دلیل اینجام.» زیرش یکی با یک خط دیگر نوشته بود «من شش ماهه بی‌دلیل.» من را چند وقت می‌خواستند اینجا نگه دارند؟ ترس مثل خوره افتاد به جانم.

با این حال، انگار کسی بهم می‌گفت «تو فقط یک ماه و نیم این جایی.» چند روزی گذشت. صبح‌ها یک استکان آش می‌آوردند با دو تا نان ساندویچی که آن هم وسطش خمیر بود و فقط دورش را می‌شد خورد. ظهر یک خرده برنج نپخته با مثلاً دو سه قاشق آب گوجه.

عصر یک لیوان چای، شب هم یک استکان آب خورش؛ همین. از میوه هم هیچ خبری نبود. نور هم نبود بفهمم صبح است یا ظهر، شب است یا نصف شب. همین برنامه غذایی شده بود یک جور ساعت که بفهمم الان چه وقت روز است. تنهایی خیلی اذیتم می‌کرد. خسته شده بودم. دنبال یک چیز تازه می‌گشتم که در آن دخمه تاریک و خالی پیدا نمی‌شد. دیدن یک لکه نور خورشید شده بود تمام آرزوم. نوشته‌های روی دیوار را از بس خوانده بودم حفظ شده بودم.

رفیق‌هام شده بودند سوسک‌ها و مورچه‌ها. سر و کله یکیشان که پیدا می‌شد به زور می‌توانست از دستم فرار کند. یکی دو ساعت باش حرف می‌زدم. بازی می‌کردم. خودم را باش سرگرم می‌کردم که لااقل یک مدت تنهاییم را فراموش کنم. فکر و خیال دست از سرم بردارد ولی این جانورها هم تاقچه بالا می‌گذاشتند و دیر به دیر پیدایشان می‌شد. لابد به هم می‌گفتند «از اون طرف‌ها نرو، فلانی یه تخته‌اش کمه، اگه گیرش بیفتی حالا حالاها دست از سرت برنمی‌داره».

چهارشنبه 3/8/1391 - 15:29
شهدا و دفاع مقدس

خبرگزاری فارس: چفیه یادگاری همان کسانی هست که هیچ وقت به فکر رأی آوردن در مجلس دانش‌آموزی نبودند، در مناطق کردستان هم که هوا زیر 40 درجه بود، ...

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، آژیر حمله هوایی در منطقه پیچید، چشم‌ها به آسمان بود، بمب‌های شیمیایی روی زمین می‌نشست، گردهایش چشم‌ها را می‌سوزاند و پیام از شیمیایی شدن داشت؛ تعداد ماسک‌ها کم بود، رزمنده‌هایی که ماسک داشتند، آن را به هم‌سنگرشان می‌دادند و به جای ماسک، چفیه را خیس کرده و روی صورت‌شان می‌گذاشتند تا اثر شیمیایی کمتر شود. 

 

نوجوانانی که هیچ وقت برای رأی آوردن با چفیه عکس نگرفتند

چفیه یادگاری همان کسانی هست که روی آن نماز شب می‌خواندند، گاهی هم می‌شد عبای روی دوش بچه‌ها در رازهای شبانه؛ بچه‌هایی که وقتی زیر آفتاب سوزان هوای 50 درجه جنوب می‌ایستادند، همین چفیه را تند و تند آب می‌زدند، روی سر و صورتشان می‌گرفتند تا کمی خنک شوند.

توی جنوب هوا گرم بود و حشره‌های موذی و پشه‌ها امان بچه‌ها را ‌بریده بودند، به خصوص شب‌ها، همین چفیه نمی‌گذاشت نیش حشرات رزمنده‌ها را خیلی اذیت کند. 

چه زیبا آرمیده؛ بدون اینکه بخواهد از او عکسی بگیرند

بارها از یادگاران دفاع مقدس شنیدیم که یک وقت‌هایی رزمنده‌ای 16 ـ 17 ساله در کنارت بودند، یک دفعه خمپاره‌ای می‌آمد و بدنشان را تکه تکه می‌کرد، آن وقت می‌ماندی چطوری آن را جمع کنی تا برای مادر منتظرش ببری، نگاهی به دور گردنش می‌انداختی، می‌دیدی، چفیه دور گردنش است، آن را باز می‌کردی و تکه‌های بدن رزمنده را داخل آن می‌ریختی تا دست مادرش برسانی.

چفیه، یادگار زخم‌های مقاومت است؛ خیلی وقت‌ها از آن به عنوان شریان‌بند استفاده می‌شد تا عضو قطع شده، خیلی خونریزی نکند.

در مناطق کردستان هم که هوا زیر 40 درجه بود، بچه‌ها برای جلوگیری از سرماخوردگی سینوزیت، چفیه را روی پیشانی‌شان می‌بستند، بچه‌هایی که بعد از آب شدن برف‌های کوهستان هم نیامدند؛ دوستان می‌رفتند و پیکرهای یخ‌زده‌شان را از بالای کوه‌ها و صخره‌ها به پایین می‌آوردند؛ البته اگر پیدایشان می‌کردند.

همین چفیه‌ یادگاری عزیز و محترمی برای رزمنده‌های دفاع مقدس از دوستانشان است، دوستانی که در سفره مهمانی خداوند جاودانه هستند؛ این چفیه پیام دارد؛ پیام ساده‌زیستی؛ همین چفیه که پیام ساده‌زیستی را به همراه دارد، روزی توسط اشراف‌گرایان دوران اصلاحات که خیلی از ارزش‌ها را به سخره می‌گرفتند، کنار گذاشته ‌شد.

رهبر معظم انقلاب برای حفظ این ارزش‌ و ابلاغ پیام دوران دفاع مقدس، چفیه را بر روی شانه‌هایشان نهادند که امروز عطر تک تک چفیه‌ها بر شانه و سجاده‌های دوستداران ولایت پیچیده است.

سه شنبه 2/8/1391 - 17:46
آموزش و تحقيقات
جام جم آنلاین: سقط ‌درمانی شامل روش‌هایی است كه در مورد كسانی كه به دلایلی نیاز به انجام سقط دارند، استفاده می‌شود.

به‌عنوان مثال در مواردی كه جنین مرده باشد، باقی‌ماندن آن به مدت چهار هفته یا بیشتر به ایجاد خطرات خاصی برای مادر منجر می‌شود.

از موارد دیگری كه نیاز به انجام سقط دارد، وجود بیماری‌های شدید در مادر باردار است، مثل بیماری‌های قلبی یا ریوی شدید یا سرطان‌هایی كه نیاز به شیمی‌درمانی دارد.

از موارد دیگر می‌توان به وجود مشكلات و عقب‌ماندگی شدید در جنین اشاره كرد كه البته ‌باید اثبات شود. به هر حال به هر دلیلی كه نیاز به سقط باشد بهتر است این كار در سه ماهه اول انجام شود تا به طریق ساده‌تر و بی‌خطرتری صورت گیرد و هر چه تعداد ماه‌های حاملگی بالاتر از سه‌ماه باشد خطرات تمام روش‌های انجام سقط بیشتر می‌شود.

روش‌های انجام سقط به دو دسته جراحی و دارویی تقسیم می‌شود. در روش جراحی با بی‌حسی یا بیهوشی از ایجاد درد در بیمار جلوگیری و در یك جلسه سقط انجام می‌شود و 99 درصد سقط كامل صورت می‌گیرد.

خونریزی به دنبال این روش كم بوده و نیاز به پیگیری خاصی ندارد، اما مثل تمام جراحی‌ها تهاجمی است و عوارضی مثل عفونت بعد از عمل یا پاره‌شدن سرویكس یا سوراخ شدن رحم رخ‌می‌دهد كه خطرناك بوده و ممكن است بیمار دچار عوارض ناشی از بیهوشی شود.

در موارد معدودی ممكن است بیمار دچار چسبندگی‌های داخل رحمی و نازایی ناشی از آن شود، اما این موارد بخصوص در كسانی رخ می‌دهد كه به جای مراجعه به مراكز مطمئن و قانونی به افرادی كه اطلاعات كافی نداشته و با استفاده از وسایل آلوده اقدام به سقط می‌كنند، مراجعه می‌نمایند در این حال نه‌تنها سقط كامل انجام نمی‌شود، بلكه جان مادر به خطر می‌افتد.

روش دوم انجام سقط كه صرفا برای حاملگی‌های زیر سه ماه ترجیحا زیر ده هفته انجام می‌شود، با كمك داروهای مختلف است.

این داروها انواع متعدد داشته و به روش‌های متفاوت مثل تزریق عضلانی یا وریدی، زیرزبانی یا داخل واژن استفاده می‌شود.

این داروها عوارض مختلفی دارد مثل تاثیر نامطلوب بر جنین، یعنی در صورتی كه به هر دلیلی ناموفق باشد به دلیل عوارض جنینی توصیه می‌شود از روش‌های دیگر سقط استفاده شود. در موارد نادری این‌داروها به ایست قلبی- تنفسی منجر می‌شود بنابراین حتما باید تحت نظر پزشك مصرف شود.

از مشكلات دیگر این داروها آن است كه احتمال سقط ناقص وجود دارد، بخصوص در مواردی كه در سن حاملگی بالاتر مثلا ده هفته استفاده شود. احتمال خونریزی نیز در این روش بیشتر است و انجام سقط روزها و گاه هفته‌ها به‌طول می‌انجامد.

به طور كلی روش جراحی و دارویی از نظر مشكلاتی كه در حاملگی‌های بعدی ایجاد می‌شود چندان تفاوتی با هم ندارد و در مواردی احتمال زایمان زودرس و جفت سر راهی (یكی از مشكلات زایمان كه جنین از طریق بندناف به جفت متصل می‌شود) افزایش می‌یابد.

دكتر ثریا عالمی - جراح و متخصص بیماری‌های زنان و زایمان

سه شنبه 2/8/1391 - 17:44
كودك
جام جم آنلاین: محققان معتقدند: «بوسه مادر» یک روش بی‌خطر و موثر برای خارج کردن اشیاء از حفره‌های بینی کودکان محسوب می‌شود.

گیر کردن اشیاء کوچکی مانند دکمه، مهره‌های کوچک، دانه‌ها، سنگ، دستمال کاغذی یا تکه‌های غذا در بینی کودک یکی از بزرگترین گرفتاری‌های والدین است که در برخی موارد حتی منجر به انجام اعمال جراحی می‌شود.

تیم تحقیقاتی مرکز پزشکی Buxted انگلیس به سرپرستی دکتر «استفانی کوک»، هشت تحقیق مختلف شامل روش‌های بکار رفته برای خارج کردن اشیاء از بینی کودکان را مورد بررسی مجدد قرار دادند.

این مطالعات شامل 154 مورد گیر کردن اشیاء خارجی در حفره بینی کودکان یک تا هشت ساله بود که در 93 مورد روش «بوسه مادر» موثر واقع شده است.

این روش نخستین بار در سال 1965 میلادی توسط پزشک عمومی به نام «ولادیمیر سیتوبور» مطرح شد.

روش «بوسه مادر» توسط پرستاران و کادر پزشکی قابل انجام بوده و می‌تواند در فواصل زمانی مختلف تکرار شود و در صورت عدم نتیجه بخش بودن می‌توان از روش‌های دیگر استفاده کرد.

در این روش دهان بر روی دهان باز کودک قرار داده شده و حفره بینی کودک با انگشت نگه داشته می‌شود؛ با ورود فشار هوا به داخل دهان و عبور از مجاری بینی، شیئ با فشار از داخل حفره به خارج پرتاب می‌شود.

روش «بوسه مادر» برای خارج کردن اشیائی که حفره بینی را کاملا مسدود می‌کنند بسیار موثرتر از مواردی است که امکان رد و بدل شدن هوا وجود دارد.

خطر اصلی در این روش امکان صدمه دیدن پرده گوش یا راه‌های هوایی در اثر افزایش ناگهانی فشار هوا است، اگرچه هیچ موردی از بروز این صدمات در تحقیقات گزارش نشده است.

محققان توصیه می‌کنند که با توجه به ترس کودکان در سنین کم از روش‌های غیر معمول، باید پیش از انجام این کار به کودک آگاهی و اطمینان لازم داده شود.

«بوسه مادر» یک روش بی‌خطر و موثر در خط اول درمان برای خارج کردن یک شیئ از حفره بینی کودک محسوب می‌شود که می‌تواند از روش‌های تهاجمی مانند استفاده از قلاب، فورسپس (انبر دستی) یا مکنده و در برخی موارد نیاز به بیهوشی عمومی جلوگیری کند.(ایسنا)

سه شنبه 2/8/1391 - 17:42
ازدواج و همسرداری
جام جم آنلاین: رییس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور از افزایش شش درصدی طلاق و کاهش پنج درصدی ازدواج طی شش ماهه اول سال جاری خبر داد.

به گزارش روز دوشنبه جام جم آنلاین به نقل از اداره کل روابط عمومی سازمان ثبت اسناد و املاک کشور، احمد تویسرکانی که در جمع خبرنگاران در زنجان سخن می گفت با تاکید بر ضرورت مستندسازی عرصه های موجود، گفت: قانون تعیین تکلیف اراضی فاقد سند جایگزین مفاد 147 و 148 قانون ثبت اسناد و املاک شده و مشکلاتی را که مردم ناشی از این مفاد داشتند را مرتفع خواهد کرد.

تویسرکانی ارائه الکترونیکی خدمات ثبتی را ضروری دانست و افزود: این اقدام موجبات کاهش مراجعات مردم به دفاتر ثبتی، کاهش هزینه ها، گسترش ثبت رسمی معاملات و کاهش بسیاری از جرایم را در کشور فراهم خواهد ساخت.

وی همچنین در خصوص اهمیت پیشگیری از وقوع جرم، اظهارداشت: پیشگیری از جرایم از رویکردهای اصلی قوه قضاییه در سال های اخیر بوده که با راه اندازی معاونت پیشگیری از جرم، قوه قضاییه در صدد تحقق این اصل است.

معاون رییس قوه قضائیه با اشاره به فعالیت بنگاه‌های معاملات ملکی در کشور، تصریح كرد: به صورت طبیعی قرار دادهایی که در دفتر اسناد رسمی تدوین می‌شود، به موجب قانون، مفاد اجرای این اسناد از طرف حاکمیت تضمین می‌شود.

رییس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور با بیان اینکه فعالیت بنگاه‌های معاملات ملکی جنبه حقوقی و رسمی ندارد، افزود: نگاه قانون‌گذار به دستگاه‌های معاملات ملکی که دخالت در امر حقوقی دارند و در کاهش و افزایش دعاوی مردم نقش ایفا می‌کنند، این است که این واحدها باید واحدهایی باشند که به عنوان واحد صنفی به آنها نگاه نشود، چون نوع اقداماتی که این واحدها انجام می‌دهند، مغایر با برخی از واحدهایی است که اقدام به خرید و فروش انجام می‌دهند.

وی با اشاره به اینکه فعالیت بنگاه‌ها زیر نظر بازرگانی اقدام مناسبی نیست، اضافه کرد: باید با اصلاح مقررات فعالیت این واحدها نیز زیر نظر سازمان ثبت اسناد کشور انجام شود.

رییس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور در بخش دیگری از سخنان خود به آمار ازدواج و طلاق در کشور اشاره کرد و افزود: در شش ماه نخست سال جاری 70 هزار و 841 طلاق در کشور ثبت شده است که این تعداد در مقایسه با سال قبل از آن شش درصد افزایش یافته است.

تویسرکانی همچنین با اشاره به اینکه در نیمه نخست سال جاری 415 هزار و 620 ازدواج در کشور ثبت شده است، اضافه کرد: این تعداد نیز در مقاسیه با مدت مشابه سال گذشته پنج درصد کاهش یافته است.

سه شنبه 2/8/1391 - 17:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته