• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 837
تعداد نظرات : 483
زمان آخرین مطلب : 2378روز قبل
دانستنی های علمی

وَ قَالَ علی ع سَیِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ
نهج البلاغه ح43
امام علیه السلام (درنکوهش خودبینی)می فرمایند: سیئه و بدی که تو را اندوهگین سازد (مانند دروغی که بگویی و پشیمان شوی که چرا گفتی) نزد خدا بهتراست ازحسنه و خوبی (مانند نمازخواندن یا روزه گرفتن)که تو را به خودبینی و سرافرازی وا دارد (زیرا پشیمانی ، گناه را برطرف می نماید و خودبینی درحسنه ، گناهی است که آن را تباه می گرداند)
فیض الاسلام
گهی گرکار زشتی زد ز تو سر
که شد قلبت از آن تار و مکدر
بدان آن بهتر از آن کارنیکوست
کز آن برکبر و خودخواهی تو را روست
بسا افتد که از کاری خوش و نیک
شود انسان به کبر و عجب نزدیک
به کار نیک خود گردیده مغرور
شود هر زشتکاریش از نظر دور
برای توبه رو برحق نیارد
به خاک از دیدگان اشکی نبارد
به عکس ار شد ز کار زشت دلتنگ
ز بیم کیفرش پرد ز رخ رنگ
ز بستر یک شبی بر پای خیزد
به سرخاک و به دامان آب ریزد
ز یک کار او چو راه توبه پوید
چهل ساله گناه را پاک شوید
بسا زاهد زجام زهد سرمست
که ازعجب و ریا شد حالشان پست

شرح نهج البلاغه منظوم انصاری


چهارشنبه 4/6/1388 - 4:47
ازدواج و همسرداری

کلید حل تمام اختلافات

در مقاله های پیش رو،روشهای وِیژه ای خواهید یافت که به شما در مدیریت مشکلات،چه دائمی و چه قابل حل،کمک خواهد نمود.ولی در ابتدا،چند نکته کلی وجود دارد .اساس مقابله کار آمد با هر دو نوع مشکل یکی است:پذیرش اولیه شخصیت شریک زندگی تان .طبیعت انسان به او دیکته می کند که عملاً پذیرفتن نصیحت از شخصی دیگر غیرممکن است،مگر اینکه آن شخص شما را درک کرده باشد.پس قانون خط پایان این است:قبل از درخواست تغییر شیوه رانندگی،خوردن و یا ایجاد مهر و محبت از طرف مقابلتان ،باید کاری کنید که او حس کند شما او را می فهمید.در صورتی که هر کدام از شما(یا هر دوی شما)حس می کنید که مورد قضاوت قرار گرفته اید،در مورد شما سوء تفاهم شده و یا از سوی او طرد شده اید ،نخواهید توانست مشکلات به وجود آمده در زندگی تان را مدیریت کنید.این مورد برای مشکلات کوچک و بزرگ صادق است.
وقتی فهمیدید چرا باید گوش کنید،در می یابید که همسرتان بیش از آنچه فکر می کردید مصالحه جوست.
چنانچه از دیدگاه خود در مسئله فکر می کنید،آگاه کردن او از این حقیقت آسان تراست.فرض کنید که شما به مشورت همسرتان در مورد اختلاف
نظری که با رئیس خود دارید ،نیازمندید.در صورتی که همسرتان بلافاصله شروع کرد به انتقاد از شما و مصر بود که حق با رئیستان است و شما اشتباه می کنید،احتمالاً از مطرح کردن آن خود داری خواهید کرد.به احتمال زیاد،شما حالت تدافعی ،عصبانیت ،ناراحت شدن و یا ...را به خود می گیرد.با وجود اینکه همسرتان صادقانه به شما می گوید:«من سعی داشتم کمکت کنم.»تفاوت بسیار زیادی بین گفتن «تو راننده بی دقتی هستی.ممکن است قبل از اینکه همه را به کشتن بدهی ،آهسته تربرانی؟»و«می دانم که تا چه حد ار رانندگی با سرعت لذت می بری،ولی وقتی از حد سرعت مجاز فراتر می روی،عصبی می شوم.ممکن است لطفاً آهسته تر برانی؟»وجود دارد.
شاید دومین شیوه اندکی بیشتر وقت بگیرد.اما این وقت اضافه بسیار ارزشمند است،چرا که تنها شیوه ای است که مؤثر واقع می شود.این یک حقیقت است که افراد تنها زمانی تغییر می کنند که حس کنند در اصل همان طور که هستند پذیرفته شده اند و دوستشان دارند.زمانی که مردم حس می کنند مورد انتقاد و تنفر و عدم قدردانی قرار گرفته اند ،توانایی تغییر ندارند.در عوض،حس می کنند برای حمایت از خود تحت فشار قرار گرفته اند.
بزرگ ترها می توانند در این مورد از تحقیق مربوط به رشد بچه ها بیاموزند.ما می دانیم که کلید تلقین تصور مثبت از خود و مهارتهای اجتماعی مؤثر این است که به آنها بگوییم احساسهایشان را درک می کنیم.کودکان زمانی که ما به احساسهای آنها اعتنا نماییم به نحو مطلوبی بزرگ می شوند و تغییر می یابند.(«هاپو تو را ترساند.»،«تو گریه می کنی چون ناراحتی.»،«به نظر خیلی عصبانی هستی،بیا در موردش صحبت کنیم.»)تا اینکه آنها را به خاطر احساسهایشان مورد تنبیه قرار دهیم یا دست کم بگیریم.(«خیلی احمقانه است که از چنین سگی بترسی»،«پسرهایی که بزرگ شدند گریه نمی کنند.»،«در این خانه عصبانیت جایز نیست،برو به اتاقت و تا آرام نگرفتی همان جا بمان.»)زمانی که به کودک اجازه می دهید داشتن چنین احساسهایی جایز است،به او می گویید که خود کودک برای شما مهم است-حتی زمانی که عصبانی ،ناراحت یا ترسیده است.کار شما به او کمک می کند تا در مورد خودش احساس خوبی داشته باشد،این حس تغییر ورشد مثبت را ممکن می سازد.همین موضوع در مورد بزرگسالان نیز صدق می کند.به منظور بهبود روابط زوجین ،احتیاج داریم که از طرف همسرمان پذیرفته شویم.
درس دیگری که آموخته ام این است که در همه مشاجرات،هم دائمیها و هم قابل حلها ،حق با هیچ کدام از طرفین نیست.در اختلافات زناشویی حقیقت محض وجود ندارد،تنها دو حقیقت ذهنی وجود دارد
...
دریافته ام زوجهایی که برای سالها زندگی زناشویی شادی داشته اند ،قادرند از وجود یکدیگر -با وجود نقطه ضعفها و سایر چیزها -به خاطر داشتن مهر و محبت لذت ببرند.برخی از آنها حتی چهل سال نیز با یکدیگر زندگی کرده اند.در جریان زندگی مشترکشان ،آموخته اند که نقایص و خصوصیات عجیب شریک زندگی شان را به عنوان بخش سرگرم کننده ای از کل شخصیت او ببینند.
زنی با خوشرویی پذیرفته است که شوهرش هرگز دست از این اخلاقش بر نمی دارد و همیشه دیر به جایی می رسد.هرگاه می خواهند با هواپیما جایی بروند،او همیشه به شوهرش می گوید که هواپیمایشان نیم ساعت زودتر از وقت معمولی پرواز می کند.شوهرش نیز می داند که او سرش کلاه می گذارد و هر دو به این موضوع می خندند.از طرفی نیز هنگامی که به خرید می روند همسر او به ولخرجی اش هنگام خرید با اضطراب فراوان می نگرد،اگر چه باز هم سبک خرید او پرداخت صورتحساب را سر درگم کننده ساخته-او تقریباً همیشه نیمی ازخریدهایش را بر می گرداند.
زوجهایی همانند این زوج آموخته اند که در مقابل کاستیهای شریک خود معقول باشند.بنابراین گرچه آنها احساسهایشان را در گستره ای شامل عصبانیت ،خشم ،ناامیدی ،تنفرو...منتقل می کنند،ولی مهر و محبت خود را نیز بروز می دهند.آنها در هر مورد هم که اختلاف پیدا کنند ،این پیام را به یکدیگر می رسانند که همدیگر را با تمام عیبهایی که دارند،همان طوری که هستند،دوست دارند و به هم مهر می ورزند.
وقتی زوجها قادرنیستند این چنین باشند،گاهی مشکل این است که نمی توانند یکدیگر را به خاطر تفاوتهای گذشته ببخشند.نفرت داشتن بسیار آسان است.برای داشتن زندگی مشترک شاد،باید همدیگر را ببخشید و دست از آزردگی ،رنجش وتنفر بردارید.انجامش بسیار سخت است،ولی ارزشش را دارد.وقتی همسر خود را می بخشید ،هر دوی شما ازآن سود می برید.ناخوشایندیها بارسنگینی بر دوش ماست،همان طور که شکسپیر در عاشق ونیس نوشته است:«بخشش از دو جهت مقدس است.هم کسی را که می بخشد متبرک می گرداند،و هم کسی را که بخشیده می شود»

منبع:
هفت اصل اخلاقی برای موفقیت در ازدواج

Rasekhoon

سه شنبه 3/6/1388 - 21:48
ازدواج و همسرداری

....درجه موفقیت ازدواجها به این بستگی دارد که مشکلات انتخاب شده توسط شما آنهایی باشد که شما می توانید با آن مقابله نمایید.وایل چنین می نویسد:«پل با آلیس ازدواج کرد و آلیس به مهمانیهای پر هیاهو می رفت،ولی پل که خجالتی است از آنها متنفر بود.ولی اگر پل با سوزان ازدواج کرده بود،قبل از رفتن به مهمانی حتماً با هم دعوای مفصلی می کردند.به این دلیل که پل همیشه تأخیر دارد و سوزان از انتظار بدش می آید.سوزان این گونه حس کرد که او برایش اهمیتی قائل نیست و به این موضوع بسیار حساس است.پل نیز می دید که سوزان از این اوضاع شاکی است و سعی دارد بر او حاکم شود،و پل نیز به چنین مسئله ای حساس است.در صورتی که پل با جیل ازدواج می کرد آنها اصلاً به مهمانی نمی رفتند ،چرا که هنوز از دعوای دیروز خود در مورد کمک نکردن پل درانجام کارهای خانه ناراحت بودند.جیل از اینکه پل نسبت به او بی خیال است ناراحت بود و پل نیز از شکایات جیل ناراحت بود.»و همین طور این ماجراها ادامه می یابد.
در ازدواجهای متزلزل و ناپایدار ،چنین مشکلات پایداری بدون شک باعث از بین رفتن ارتباط می شود.آنها بارها و بارها در مورد همان مسئله گفت و گوهای مشابه می کنند و با این کار باعث پیچیدگی کلاف می شوند و هیچ چیزی حل نمی شود.و به این دلیل که اصلاً پیشرفتی نمی کنند،احساس فزاینده ،آسیب دیدن ،سرماخوردگی و رانده شدن از طرف یکدیگر دارند.هر روز بیشتر در موضع خود سنگر می گیرند.به تدریج حس می کنند از نظر فیزیولوژیکی از پای در آمده اند.فرایند تدریجی جدا و یا محصور کردن حوزه مشکلات را آغاز می نمایند.ولی در واقع،جدا شدن عاطفی از یکدیگر را آغاز نموده اند .آنها در راه زندگی موازی و تنهایی محکومند-ناقوس مرگ هر ازدواجی.

نشانه های سرشاخ شدن

چنانچه نمی دانید که با مشکل همیشگی سرشاخ هستید و یا به خوبی با آن به مقابله برخاسته اید ،فهرست بازبینی زیر به شما کمک خواهد نمود.نشانه های سر شاخ شدن عبارت اند از:
*این تعارض باعث می شود شما حس کنید که از طرف شریک خود طرد شده اید.
*صحبت در مورد آن را ادامه می دهید،ولی پیشرفتی نمی کنید.
*وضعیت خود را تحکیم می بخشید و قصد تغییر عقیده دادن نیز ندارید.
*زمانی که در مورد موضوع بحث می کنید،پس از پایانش احساس سرخوردگی و رنجش می کنید.
*صحبتها در مورد مسئله عاری از شوخ طبعی ،شعف و یا عطوفت است.
*حتی به مرور زمان تغییر ناپذیر می شوید ،و این مورد باعث توهین کردن به یکدیگر در طول گفت و گو می شود.
*این توهینها و بدگوییها باعث می شود که به جای تمایل پیدا کردن به سازش و توافق بیشتر،تک قطبی شوید و بر طرز فکر خود اصرار ورزید.
*متعاقباً به لحاظ عاطفی از یکدیگر جدا می شوید.
اگر این موضوع برای روابط خانوادگی دردناک به نظر می رسد،حتماً با شنیدن وجود راهی برای خلاصی از این حصار آسوده خواهید شد.البته اصلاً مهم نیست که چگونه در آن سنگر گرفته اید.دریافته ام که رؤیاهای نافرجام در مرکز تضادها و ناسازگاریهایی است که قفل شده است.به عبارت دیگر،مشاجرات بی پایان نمادی است از تفاوتهای عمیق بین شما که لازم است قبل از اینکه مشکل را به حال خود رها کنید کاملاً به آن بپردازید.

مشکلات قابل حل

این گونه مشکلات در مقایسه با غیر قابل حلها نسبتاً ساده اند،ولی می توانند ناراحتی بسیار زیادی بین زن و شوهر به وجود آورند.زمانی که مشکل قابل حل موجب تنش مفرطی می شود،به این دلیل است که زوج روشهای مؤثر برای غلبه برآن را فرا نگرفته اند .آنها اصلاً سزاوار سرزنش نیستند،زیرا بسیاری از ایده های حل تعارضات که توسط کتابهای راهنمای ازدواج و درمانگرها توصیه می شود،به راحتی قابل به کارگیری و یادگیری نیستند.تمرکز اغلب چنین راهکارهایی براین است که بر دیدگاه طرف مقابلتان ارزش قائل شوید و شنونده خوبی باشید.این استراتژی غلط نیست-فقط برای مردم سخت است که همیشه آن را به کارگیرند،چه برسد به زمانی که ناراحت هستند.
پنجمین اصل من برای مؤثر واقع شدن ازدواج به مشکلات قابل حل می پردازد.این اصول شیوه ای متفاوت برای حل اختلاف پیشنهاد می کند و بر اساس تحقیق من در مورد زوجهایی است که از لحاظ عاطفی هوشمندند وبر اختلاف نظرها فائق می شوند.به شما نشان خواهم داد که چگونه:(1)مطمئن شوید شروع شما ملایم است تا خشن و تند،(2)راه مؤثر استفاده از اقدامات جبرانی را بیاموزید ،(3)فیزیولوژی خود را در طول مشاجران شدید به منظور علائم اخطار در زمان طغیان زیر نظر بگیرید،(4)بیاموزید که چگونه به توافق برسید،(5)در مورد عیوب و نقایص یکدیگر صبور باشید .با به کاربردن این نصیحت،پی می برید که دیگر مشکلات قابل حل مزاحم شادی های زندگی زناشویی شما نمی شوند.

گفتن تفاوت

اگر شما و همسرتان در خندق اختلافات گیر افتاده اید ،ممکن است مشخص نباشد که گرفتار کدام نوع از آنهایید-دائمیها و یا قابل حلها.یکی از راههای تشخیص مشکلات قابل حل این است که نسبت به دائمیها کمتر دردناک ،سردرگم کننده و تنش زا هستند.به این دلیل که وقتی در مورد مشکلی قابل حل به بحث می پردازید،تنها بر روی یک وضعیت خاص تمرکز می کنید .دیگر هیج اختلاف نهفته ای که مشاجره شما را دامن بزند وجود ندارد.
برای مثال،راشل و الینور هر دو از تند رانندگی کردن شوهرانشان شاکی اند.الینور سالهاست که با شوهرش دان در مورد این مسئله بگو مگو دارد.اونیز همیشه به الینور می گوید که افراط می کند و یاد آور می شود که هرگز تصادفی نداشته و راننده ای جسور نیست،بلکه معتمد به نفس است.الینور به دان می گوید
که نمی فهمد چرا او نمی تواند عادت رانندگی خود را تغییر دهد،به این ترتیب او در ماشین کمتر عصبی خواهد شد.و فریادش را با گفتن تو خودخواهی و اصلاً مراقب نیستی و هر دوی ما را به کشتن می دهی و غیره به پایان می برد.هر بار که آنها چنین داد و بیدادی راه می اندازند،از هم بیشتر می رنجند و حتی در وضعیت خود بیشتر فرو می روند.در هر دو طرف توهینهای بی شماری وجود دارد:دان او را متهم می کند که بی اعتماد و بدگمان است و الینور نیز او را متهم به بی توجهی می کند.
برای الینور و دان سرعت به مشکلی مستدام بدل شده و احتمالاً هرگز نمی توانند کاملاً آن را رفع کنند.چرا که اختلاف نظر آنها نشان دهنده تضادی عمیق تر بین آنهاست.آنها واقعاً در مورد موارد بزرگی همانند اعتماد ،امنیت و خودخواهی به مشاجره می پردازند.برای جلوگیری از جنگ و دعوای آنها درباره رانندگی که باعث نابودی ازدواجشان می شود،باید معنای عمیق تری که این دعوا برای هر یک از آنها دارد را بفهمند.تنها پس از آن است که قادرند این اختلاف را به صورت کارآمد مدیریت کنند.
داشتن سرعت در رانندگی برای راشل و جیسون مشکلی قابل حل است .آنها هر روز از خانه شان در حومه شهر تا مرکز شهر پیتزبرگ با هم می آیند.راشل معتقد است که جیسون بسیار با سرعت رانندگی می کند.جیسون می گوید تند رانندگی می کند زیرا بسیار طول می کشد تا او حاضر شود و اگر اتلاف وقت راشل را با تند رانندگی کردن جبران نکند،هر دو دیر به محل کار خود می رسند.راشل هم می گوید همیشه باید در صبح دوش بگیرد،به علاوه جیسون ظرفهای صبحانه را روی میز رها می کند ودر حالی که او مشغول شستن ظرفهاست ،جیسون دائماً بوق می زند و به او می گوید عجله کن.هر روز کاری با چنین سرزنشهایی آغاز می گردد.لحظه ای که جیسون راشل را جلوی اداره پیاده می کند،جیسون کارشکنی می کند و راشل بر اشکهایش غلبه می کند.
مشکل این زوج جزو مسائل قابل حل است ،چرا که در درجه اول بسته به
شرایط است-تنها زمانی اتفاق می افتد که آنها سرکار می روند،و به سایر حوزه های زندگی شان سرایت نمی کند.برخلاف الینور و دان به همدیگر اتهام نمی زنند،مشاجراتشان بر سرخود خواهی مرد و یا بی اعتمادی زن نیست و تنها در مورد رانندگی و کاری است که هر روز صبح باید انجام دهند.با یادگیری راهی مؤثر برای صحبت با یکدیگر در مورد مسئله ،به سادگی می توانند به توافق برسند.آنها می توانند سرزنش یکدیگر را کنار بگذارند وبرنامه ای را طرح ریزی کنند که آنها را به موقع و بدون زیر پا گذاشتن محدودیت سرعت به سرکار برساند .شاید بهترباشد که پانزده دقیقه زودتر از خواب بیدار شوند،یا راشل اول حمام برود و یا جیسون ظرفها را جمع کند.
به هرحال،چنانچه برای یافتن راه حل مسئله اقدامی نکنند،احتمال دارد که بیشتر از پیش در موضع خود سنگر بگیرند و رنجیده تر شوند .این تضاد می تواند عمیق تر شود و به مشکلات دائمی تبدیل گردد.
در زیر طرحهای متفاوتی از اختلافات زناشویی را شرح داده ام.شما مشخص کنید که آنها قابل حل یا دائمی اند.

rasekhoon 

سه شنبه 3/6/1388 - 21:31
ازدواج و همسرداری

ازدواج پیوندی است میان دو فرد که درآن عقاید ،ویژگیهای فردی و ارزشهایشان را به اشتراک می گذارند.بنابراین جای تعجب نیست که آنها باید با مسائل بسیار زیادی در امر ازدواج روبه رو شوند.برخی از آنها کم آزارند و برخی دیگر بسیار پیچیده و تنش زا هستند.اغلب اوقات ،زوجها می پندارند که در این تضادها گرفتار شده اند.گاهی نیز به خاطر بیشتر نشدن تنش از یکدیگر فاصله می گیرند.
هر چند که شما تصور می کنید مشکلتان منحصر به فرد است،اما ما به این موضوع پی برده ایم که تضادهای مربوط به ازدواج ،از ناراحتیهای پیش پا افتاده گرفته تا مسائل پیچیده ،تنها در یکی از این دو مقوله می گنجد:آنها یا فیصله پیدا می کنند و برطرف می شوند ،و یا همیشه وجود دارند؛به این معنی که به نحوی برای همیشه بخشی از زندگی شما خواهند بود.اگر یک بار بتوانید عدم توافقهای گوناگون خود را تعریف نمایید.بسته به این مشکلات شما در کدام یک از این دو مقوله می گنجد،می توانید راهکارهای مواجهه با آنها را مشخص نمایید.

مشکلات دائمی

متأسفانه ،اکثراختلافات زناشویی ،و یا دقیق تر بگوییم 69 درصد آنها،در این طبقه بندی می گنجند .بارها زمانی که به مدت چهار سال موارد میان زوجها را دنبال می کردیم،متوجه شدیم که آنها درعرض این چهار سال دقیقاً در مورد موضوعات مشابه با هم به مشاجره می پردازند.چنان که گویی درعوض چهار سال چهاردقیقه سپری شده است.لباسهای تنشان کهنه شد،مدل موهایشان تغییر کرد،وزنشان تغییرنمود و صورتشان چروک شد،ولی همچنان دارای اختلافها وبگو مگوهای مشابه بودند.در اینجا چند نوع از این مشکلات همیشگی که زوجهای سعادتمند با آن زندگی می کنند وجود دارد:
1.مگ خواهان بچه دارشدن است،ولی دونالد می گوید که هنوز آمادگی ندارد-و نیز نمی داند که چه زمانی آماده خواهد بود.
2.والتر خواهان مهر و محبت بیشتری نسبت به داناست.
3.کریس در قید و بند کارهای منزل نیست و وظایف خود را انجام نمی دهد،مگر اینکه سوزان به او غر بزند،و این کار نیز باعث عصبانیت او می گردد.
4.انجی می پندارد که ران در مورد پسرشان بسیار سختگیر است.حال آنکه ران فکرمی کند شیوه صحیحی در پیش گرفته است،چرا که پسرشان باید راه درست انجام دادن کارها را یاد بگیرد.
با وجود چنین اختلافاتی که بین آنها وجود دارد،این زوجها از ازدواج خود بسیار خرسندند،چرا که برای مواجهه با مشکل غیرقابل تغییر خود راه حلی پیدا
کرده اند.در نتیجه این مشکل نتوانسته برآنها غلبه نماید.آنها آموخته اند هر موردی سرجای خود باشد و به آن نیز با شوخ طبعی بنگرند.برای مثال ،زوجی که ما در مورد آنها تحقیق کردیم،ملینا و اندی،این اختلاف در مورد بی میلی اندی برای به گردش رفتن با خانواده ملیناست.ولی زمانی که آنها در مورد این مشکل با من صحبت می کردند،اصلاً عصبانی نشدند.با خوشرویی آنچه را که اتفاق افتاده بود،بیان کردند.اندی می خواست جمله پایانی که همیشه به ملینا می گوید را به من بگوید،ولی ملینا که آن را حفظ بود با تقلید صدای اندی گفت:«خیلی خوب،می رویم.»بعد هم اندی اضافه کرد که این را نیز می گوید:«خیلی خوب،حتماً .هر چه تو بگویی ،عزیزم
ملینا توضیح داد:«ما هنوز این کار را ادامه می دهیم.»اندی نیز خندید و گفت:«ما حتی خوب و کامل با هم مخالفت نمی کنیم،مگر نه؟»ملینا و اندی مشکل خود را از بین نبرده اند ،ولی یاد گرفته اند که با آن زندگی کنند و با روی خوش با آن رو به رو شوند.
علی رغم آنچه اکثر درمانگرها به شما می گویند،مجبور نیستید اختلافات عمیق و بزرگ زناشویی خود را به منظور شکوفایی و بهبود زندگی حل کنید.
برای کار من و بیل،که زوجی خوشبخت هستند،اجرای درجات متفاوتی از نظم و ترتیب مشکلی دائمی است.کار من دارای نظم و ترتیب یک نظامی است،حال آنکه بیل پروفسوری حواس پرت است.بیل به خاطر کار من سعی می کند به یاد آورد که وسایلش را کجا می گذارد .او نیز به خاطر بیل سعی می کند وقتی چیزی را گم کرد،سرش غر نزند.مثلاً کارمن می گوید صورتحساب ماه پیش تلفن زیرهزاران روزنامه و سبد بازیافت بوده است،البته این حرف را با آرامش و اندکی شوخی به او می گوید .اگر کار من در آن روز متحمل فشار و تنش شدیدی شده باشد و بنابراین از کوره در برود،بیل نیز به عنوان عذرخواهی یک لیوان شکلات داغ برایش می برد و بقیه روزشان را با شادمانی سپری می نمایند.به عبارت دیگر،آنها اکثر اوقات به خوبی با این مشکل کنار می آیند.گاهی اوضاع مساعد و گاهی نامساعد می گردد.با این حال،به دلیل آگاهی از مشکل و صحبت درموردش ،عشق آنها به یکدیگر تحت تأثیر اختلافهایشان قرار نمی گیرد.

این زوجها به صرافت دریافته اند که مشکلات بخش گریز ناپذیر ارتباط هستند،همان طور که راه گریزی از دردهای مزمن فیزیکی در زمان کهولت سن وجود ندارد.ممکن است این مشکلات را دوست نداشته باشیم،ولی قادریم از عهده آنها برآییم،از موقعیتهایی که اوضاع را وخیم تر می کند،دوری گزینیم و روشها و عاداتی را توسعه دهیم که به ما کمک کند آنها را رفع کنیم.دان وایل،روانشناس ،این موضوع را در کتاب خود به نام بعد از ماه عسل به خوبی بیان داشته است:«زمانی که شریک ابدی انتخاب می کنید...بدون شک سلسله ویژه ای از مشکلات غیرقابل حل را انتخاب خواهید کرد که برای ده،بیست و یا پنجاه سال آینده با آن دست و پنجه نرم کنید

ادامه دارد.....

rasekhoon

 

سه شنبه 3/6/1388 - 5:33
دانستنی های علمی

وَ قَالَ علی ع لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ
نهج البلاغه ح39
امام علیه السلام (درنکوهش احمق)فرموده است : زبان خردمند پشت دل او است(عاقل آنچه بگویدنخست نیک و بدآن را به عقل خویش سنجیده و آنگاه می گوید) و دل احمق پشت زبان اوست (بی خرد نفهمیده آنچه خواست می گوید سپس در درستی و نادرستی و سود و زیان آن اندیشه می کند ...

همان مردی که می باشد خردمند
بدست و دل زبان راکرده دربند
زگفتارش درونها تانرنجد
سخن را سخته وسنگین بسنجد
چو در بوته خرد شدچرب و شیرین
ادا سازد خوش و نغز و به آیین
چو یاقوت سخن از لب بپاشد
تو گویی لعل رخشان می تراشد
ولی نادان دلش پشت زبان است
به دلها اززبانش بس زیان است
زبانش در دهان چون مار در غار
چو می آید برون ازبهرگفتار
سخن توام ندارد چون به دانش
بدلها درکشد ازگفتن آتش
زگفتارش بساخونها به جام است
سخنهایش تمامی خشت خام است
و لیکن این سخن برطرز دیگر
ز استادسخن گشته مکرر
ز نادان گفته دل اندر دهان است
ز دانا هم زبان در دل نهان است
شرح نهج البلاغه منظوم انصاری

 

دوشنبه 2/6/1388 - 4:17
دانستنی های علمی

وَ قَالَ علی ع أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ
نهج البلاغه ح12
امام علیه السلام (درنکوهش نداشتن وازدست دادن دوست)فرموده است : ناتوانترین مردم کسی است که ازدوست یابی ناتوان باشد، و ناتوانتر از او
کسی است که دوستی از یاران را که به دست آورده ، ازدست بدهد(زیرا دوست یافتن آسان تراست از نگهداشتن او)
زمردم هست آنکس ناتوانتر
که شدعاجز زتحصیل برادر
بتر ازاین چنین کس هست آنمرد
که بیخود دوست ازدستش بدرکرد
برای خود برادرهای جانی
بکن تحصیل جانا تاتوانی
که آنها درشدایدپشت و یارت
همه باشند و هم تیمارخوارت
به مردم چون شدی درراه ارفاق
شود دلها به یاری تو مشتاق
به سویت مرغ جانهاپرگشایند
تو را ازجان هواداری نمایند
گه حاجت به یاری توخیزند
به بدخواهت به سختی می ستیزند
ولیک این نکته را خاطرنشان کن
به خوبی حفظ خیل دوستان کن
مباد ازباده نخوت شوی مست
مبادارزانشان اندازی ازدست
رفیق آید به کف با قیمت جان
رفیقان را زخودجانا مرنجان
به هم بایدبسان بلبل وگل
دلت بادوست باشد درتمایل
به گیتی  هرکسی دنبال کاریست
مرا دل درپی فرخنده یاری است
شرح نهج البلاغه منظوم انصاری

يکشنبه 1/6/1388 - 5:33
رمضان
فرارسیدن ماه مبارک رمضان را خدمت همه شمادوستان ومؤمنان تبریک عرض نموده ازهمه شما عزیزان التماس دعا دارم

مراحل محاسبه نفس:

1. مشارطه: از اوّل صبح با خود شرط كند كه آن روز وظایفش را به خوبی انجام دهد.
2. مراقبه: مراقب اعمال خود باشد.
3. محاسبه: در آخر شب به حساب كارهای خود برسد كه تا چه اندازه به وظائف خود عمل كرده.
4. معاتبه:‌ اگر دچار لغزش و اشتباه بود. به نحوی آن را جبران كند. با صدقه دادن، روزه گرفتن.
نكاتی مهمی كه در محاسبه نفس باید به آنها توجه داشت:
1. اجتناب از جمیع گناهان.
2. توجه به كمیت گناهان. (چقدر از وقت ما صرف گناه شد)
3. توجه به كیفیت گناهان. (برخی از گناهان به قدر هفتاد سال ارتكاب نوع دیگر گناه عظمت دارد)
4. انجام همه واجبات.
5. توجه به شروط صحت اعمال.
شنبه 31/5/1388 - 4:32
دعا و زیارت

 

وَ قَالَ علی ع إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْیَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَیْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ
نهج البلاغه ح8
هرگاه دنیا به کسی روآورد نیکیهای دیگران رابه او عاریه می دهند
 و هرگاه از وی روی برگرداندنیکیهای خودش رانیز از او می ستاند

مقصود امام آن است که هرگاه دنیا برای فراهم آوردن وسایل خوشبختی دنیوی با جاه و مال برگروهی رو آوردمردم به آنها توجه پیدامی کنند و به خاطر علاقه و دلبستگی به دنیا با هر وسیله ممکن به ایشان نزدیک می شوند و اینان درنظر مردم خوب جلوه می کنند درنتیجه اوصاف خوبی را که دردیگران است برای آنها به عاریه می گیرند:بطوری که نادان را به داشتن علم،اسرافکار را به داشتن سخاوت ،و بی باک را به دلاوری می ستایند و همچنین آدم پررو وبی حیا رابه داشتن ظرفیت و خوشخویی معرفی می کنند...
و همچنین وقتی که دنیا بر گروهی پشت کنددر برابر چشم مردم بد جلوه کنند بطوری که اگرفردی ازآنهادارای فضیلتی هم باشدمردم آن فضیلت را انکار و او را برخلاف آن معرفی کنند: اگر دردنیا پارسا باشد و را به ریا و سمعه واگرخوشخوی باشد به سبکی و بی حیایی معرفی کنند. و اگرشجاع و دلیر باشد او را به بی باکی ودیوانگی نسبت دهند...
جهان چون بررخ قومی بخندد
برآن نیکویی ازهرکه بندد
بقومی ور بکین دامن فشاند
نکوئیهای خودشان هم ستاند
شود دربزم خوبی چون یکی شمع
زمان هرخوبیی بر وی کند جمع
زهرکس دیده هرجا خوی نیکو
بپوشدجامه سان برپیکر او
زجان گردند مردم دوستدارش
نکو بینند گرچه زشت کارش
ور از اقبال پوید راه ادبار
نکو را بابدی سازد گرفتار
......
شرح نهج البلاغه منظوم انصاری
آری؛
این حکایت همان دنیا دوستانی است که قرآن نیز آن را اینگونه بیان می دارد:

فخرج علی قومه فی زینته قال الذین یریدون الحیوة الدنیایلیت لنا مثل ماأوتی قرون انه لذو حظ عظیم(قصص79)

(روزی قارون)با تمام زینت خود دربرابر قومش ظاهرشد،آنها که خواهان زندگی دنیا بودند گفتند: ای کاش همانند آنچه به قارون داده شده ا ست ما نیز داشتیم به راستی که او بهره عظیمی دارد

جمعه 30/5/1388 - 4:54
خواستگاری و نامزدی

دوستت دارم نه به خاطر شخصیت تو . بلکه برای شخصیت که من هنگام با تو بودن پیدا می کنم.

هیچ کس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمی شود.

اگر کسی تو را آن طور که تو می خواهی دوست ندارد به این معنا نیست که تو با تمام وجودش دوست ندارد

دوست واقعی تو کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند.

بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی ولی بدانی هرگز به او نخواهی رسید.

هرگز لبخند را ترک مکن حتی وقتی ناراحتی , چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو باشد.

تو ممکن است در تمام دنیا یک نفر باشی ولی برای بعضی افراد همه دنیا هستی.

هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند مگذران.

شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری از افراد نا مناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را بدین ترتیب وقتی یافتی بهتر میتوانی شکر گزار باشی

به چیزی که گذشت غم مخور , به چیزی که پس از آن خواهد آمد لبخند بزن.

همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند با این حال همواره به دیگران اعتماد کن . فقط مواظب باش به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی.

خود را به فردی بهتر تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی , قبل از اینکه شخص دیگری را بشناسی و توقع داشته باشی که او تو را بشناسد.

زیاده از حد خود را تحت فشار مگذار. بهترین چیزها زمانی اتفاق می افتد که توقع نداری.

زندگی سختگیر تر از معلم است .
معلم اول درس میدهد بعد امتحان میگیرد ، زندگی اول امتحان میگرد بعد درس میدهد .
هر که نیاموخت از گذشت روزگار
هیچ نیاموزد ز هیچ آمــــوزگــــار
به نماز نگو کار دارم به کار بگو نماز دارم
هیچ وقت در خوشی ها خدارا فراموش نکن تا در ناخوشی روی پناه آوردن به درگاهش را داشته باشی .
زندگی دو روز است یک روز با تو یک روز برعلیه تو ان روز که با توست مغرور نشو ان روزکه برعلیه توست نا امید نشو.
هر بار چنان نماز اداء کن که گویا آخرین نمازت باشد .
کسیرا که حساب پاک است از محاسب چه باک است .
زندگی کوتاه تر از انست که برایش فکر کنی
پس خوب زیستن را بیاموز

دوچیز را هیج وقت فراموش مکن :خدا ومرگ ودوچیز دیگر را همیشه فراموش کن : نیکی خود در مورد دیگران وبدی دیگران در مورد خود .

هر که را دست به هم صحبت دانا نرسد. هرگز از مرتبه پست به بالا نرسد.
افتاده گی آموز اگر تشنۀ فیضی
هرگز نخورد آب زمینیکه بلند باشد
  یك قلب پاک زیباتراست ازهمه زیبای های دنیا
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری
خلیفه‌ی خدا! از دیدگاه خدا به مسایل نگاه كن، دنیا برایت كوچك می‌شود
  برای شب پیری در روز جوانی چراغ باید تهیه کرد

بااندک تصرف
afghanpaper

پنج شنبه 29/5/1388 - 5:54
دانستنی های علمی

در دم فروبستن ازسخن حکیمانه خیری نیست ، چنانکه در سخن گفتن از روی نادانی خیری وجود ندارد .
دم فروبستن از سخن حکیمانه،جانب تفریط ازفضیلت گفتار،و سخن گفتن ازروی نادانی صفت ناپسندی است نقطه مقابل آن ؛ اما حق وعدالت همان سخن گفتن به حکمت گفتن است که فضیلتی است درگفتار


وَ قَالَ ع لَا خَیْرَ فِی الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ كَمَا أَنَّهُ لَا خَیْرَ فِی الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ

نهج البلاغه ح182

خموشی ازبیان حق خوبی ندارد،چنانکه گفتارجاهلانه خوبی ندارد.
دوچیزتیره عقل است دم فروبستن
به وقت گفتن وگفتن به وقت خاموشی

(ازشرح نهج البلاغه خویی)
بشر راچون خداوند این زبان داد
همانابرصلاح بندگان داد
حکیم آن به که ازنطق چوگوهر
به مسکینان بپاشد سکه و زر
زگفتن عالم ارخامش نشیند
کجا توده زعلمش خوشه چیند

(ازشرح نهج البلاغه منظوم انصاری)
چه بسا سکوتی نا بجا حقی را ناحق نماید
آری؛گفته اند:

سگ باسکوت به دزد خیرمقدم می گوید

چهارشنبه 28/5/1388 - 5:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته