به نام خدا
با سلام خدمت شما بازدید کنندگان محترم سایت ! فرا رسیدن عید سعید مبعث را خدمت شما تبریک وتهنیت عرض می نمایم . امیدواریم بتوانیم از پیروان راستین سنت نبوی ، وشیعیان علوی باشیم . باری ، خداوند درشرایطی محمد(ص) را به پیامبری مبعوث کرد که سراسر گیتی پر ازفتنه وفساد وتبعیض بود ومردم با انواع بی عدالتیها دست در گریبان بود بخصوص در شبه جزیره عربستان که آبهای گندیده را می خوردند ، بت می پرستیدند و دخترانشان را زنده به گور می کردند و زندگیشان آلوده به هر گونه خطا بود به بهانه های مختلف و واهی علیه همدیگر ده ها سال می جنگیدندو..جهالت سایه خودرا بر آنها گسترانیده بود و آنان را ازحیطه انسانیت به وادی ضلالت وگمراهی کشانده بود .خداوند پیامبر را بر انگیخت وراه درست زندگی انسانی وهدایت را به آنها نمایاند . نور نبوت وهدایت تابیدن گرفت و هرچیز را درجای مناسب خود قرار داد . به راستی نوری بود که همه چیز راروشن نمود و هرچیزی در پرتو آن جایگاه شایسته خود را باز یافت . در واقع آب زلالی بود در کویر تشنگی نیازمندی انسانها . طلوع اسلام روابط هرچیز را با دیگران مشخص کرد :رابطه انسان با خالق و پروردگارش ، انسان با سایرهمنوعان خود ، جایگاههای مختلف اجتماعی با یکدیگر: پدر و پسر ، زن وشوهر، همسایگان وکلیه انسانها با همدیگرو..دستور العملهایی مترقی برای زندگی فردی و اجتماعی آورد و کتابی آورد که برای همیشه فرمول زندگی سعادتمندانه بشریت است وسعادت او را تضمین می نماید . به راستی تراوشات ذهنی بشر هیچگاه نتوانسته است با کتاب آسمانی که محمد (ص) آورده است ، برابری نماید قرآن . همیشه ی تاریخ جوان و نسخه شفا بخش بیماریهای بشر بوده است ...به هر حال ازخداوند می خواهیم به حرمت این روز عزیز و پر برکت توفیق عمل به دستورات قرآن مقدس و فرمایشات پیامبر (ص) وجانشینان معصوم آن حضرت وتوفیق رهروی از آنها را به ما عنایت بفرماید. مجددا فرارسیدن مبعث را به شما مؤمنین تبریک عرض می نمایم.
با سلام خدمت بینندگان گرامی!
انسانها درجایگاه های مختلف اجتماعی قرار می گیرند:پدر ، برادر ، فرزند، همسر، خواهر، مادر، معلم شاگرد و...البته هریک ازاین موقعیتها ، درمقابل موقعیت دیگراست ؛ مثلا : پدردرقبال فرزند یافرزندان معنا ومفهوم پیدا می کند . همینطور برعکس ، هریک از این جایگاه ها بایسته های خاص خودرا می طلبد وعناوینی فقط برای شناسایی یک طبقه یا طیف خاص نیستند ، بلکه غرض ازآن ، درحیطه اخلاق وروابط اجتماعی ،آداب وچگونگی تعامل با همدیگر است. به عنوان مثال : مادر که درقبال فرزند یا فرزندان معنادارمی شود یک سری بایدها ونبایدهایی را نیز درقبال فرزندان بدنبال دارد . او دربرابر فرزندان وظایفی دارد وحقوقی .سخن ما ، در این رابطه دو طرفه است که در جایگاه های مختلف وجود دارد. مثلا معلم وظایفی درمقابل شاگردان دارد وحقوقی . بالمقابل شاگردان نیزوظایفی درمقابل معلم خود دارند وحقوقی.درواقع وظایف یک طرف حقوق طرف مقابل تلقی می شودوبرعکس.اکنون سخن ما، دراین نیست که هریک ازموقعیتهای مختلف چه حقوق و وظایفی نسبت به هم دارند بلکه می خواهیم دریک دید کلی روی دوطرفه بودن این حقوق و وظایف تأکید کنیم.می خواهیم بگوییم یک فرد بناچار درجایگاه های مختلف اجتماعی قرار می گیرد . او ممکن است به وظایف طرف مقابل در برابر خود آشنایی داشته باشد و چه بسا وظایف موقعیت مقابل را زیر ذره بین برده و با تمام جزئیات و ریزه کاریها آگاه باشد از طرف دیگر به تمام حقوق خود نسبت به طرف مقابل نیزآگاهی کامل داشته باشد و با تمام جزئیات آن رابداند . به نظر می رسد مردم غالبا اینگونه باشند و به نفع خود همه چیز را می دانند یا تلاش آنها بر دانستن آن است . اما سؤال اساسی این است که آیا همانگونه که به حقوق خود و وظایف مقابل آگاهی دارند ، وانتظارتحققش را دارند به حقوق دیگران و وظایف خود نسبت به آنها نیز به همان اندازه حساس هستند؟به عنوان مثال ما، درجایگاه شوهر ازتکالیف همسر خود نسبت به ما و از حقوق خود بر او آگاهی داریم وانتظارجامه عمل پوشیدن آن را داریم. اما آیا از تکالیف خود نسبت به همسر و حقوقی که او بر ما دارد به همان حساسیت حقوق خودمان براو و وظایف اونسبت به ما می باشد؟ شکل انسانی مسأله آن است که همانگونه که به وظایف دیگران نسبت به ما و حقوق ما برآنها آگاهی داریم و انتظار برآورده شدن آن راداریم ، باید به حقوق دیگران احترام گذاشته وبه وظایف وتکالیفمان نسبت به آنها آگاه بوده درانجام آن بکوشیم.مسأله وقتی شکل انسانی تر به خود می گیرد که به حقوق دیگران برما ، بیشتر ازحقوق خودمان بر دیگران اهمیت قائل باشیم . وازاین طرف نیز به وظایف ما نسبت به دیگران ، بیشتر ازوظایف آنها نسبت به ما ارزش قائل شویم اینگونه نباشد که: ببری مال مسلمان وچو مالت ببرندداد و فریاد برآری که مسلمانی نیست علی (ع)می فرمایند : در روابط با دیگران خود را میزان قرار بده وآنچه بر خود می پسندی بر دیگران هم بپسند وآنچه بر خود نمی پسندی بر دیگران هم مپسند . به عبارتی : یکی ازشگرد های موفقیت در زندگی آن است که بتوانیم برای مدتی ولو کوتاه قضایا را ازدید دیگران ببینیم . و یا در ذهن جای خودرا با موقعیت طرف مقابل عوض نماییم ، وبا چشم او به مسأله نگاه کنیم.
حسینی skhosaini@gmail.com www.hosaini.blogfa.com
اللهم صل علی فاطمة وابیها وبعلها وبنیها وسر المستودع فیها
عرض سلام وارادت واحترام داریم خدمت شما خوانندگان محترم وبینندگان گرامی . امیدواریم بتوانیم رضایت خاطر شما را فراهم کنیم ومطالب ارائه شده برایتان مفید وسودمند باشد. می خواهیم کوتاه و مختصر درباره فاطمه زهرا(س)مطالبی را بیان داریم امید است مقبول افتد...
باری، خداوند فاطمه[1] را در شرایطی به پیامبر عطا فرمود که دشمنان به ایشان طعنه می زدند و او را ابتر ومقطوع النسل می خواندند ،زیرا فرزندان ذکور پیامبر یکی پس از دیگری از دنیا رفتند وپسری از ایشان برجای نماند تا ادامه دهنده نسل ایشان باشد.درچنین شرایطی خداوند ازپیامبرش تفقد نموده ودلداری می دهد:انا اعطیناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هو الابتر. البته کوثر به معنای خیر کثیر و فراوان است وممکن است مصادیق زیادی داشته باشد اما آنچه با فراز پایانی این سوره تناسب دارد ، فاطمه[2] (س) می باشد ؛ زیرا می فرماید : دشمن تو ابتر ومقطوع النسل خواهد بود .همانطور که می دانیم ، اکنون خبری از احفاد ونسل دشمنان پیامبر وکسانی که درصدر اسلام قلب ایشان را با طعنه های خود جریحه دار کرده بودند، نیست در حالی که درجای جای کره خاکی فرزندان بزرگوار پیامبر ازنسل فاطمه وعلی وجود دارند. به هرحال فاطمه[3] شخصیتی است که تمام مسلمانان اعم ازشیعه[4] وسنی[5] قدر ومقامش را آگاهند و آیات و روایات عدیده ای بر فضل وبزرگواری ایشان دلالت دارد که یکی همین سوره کوثر است .خداوند دراین سوره به وجود پر برکت فاطمه اشاره می کند وخاطر نشان می نماید که نسل پیامبر ازفاطمه خواهد ماند برخلاف آنچه معمول بوده است که نسل از اولاد ذکور باقی می ماند. شاید این نکته نیز استفاده شود که خداوند خواسته است متذکر شود که دختر را نباید لکه ننگ خانواده دانسته وبدین ترتیب شأن ومنزلت زن را درجامعه آن روز که زنده به گور می شد بالا برد وبا این رسم آن روزگار مبارزه سختی نمود.به هرحال پیشگویی قرآن مبنی بر استمرار نسل پیامبر ومقطوع النسل شدن دشمنانش تحقق یافت .
علی (ع): اذاتم العقل نقص الکلام.یعنی هنگامی که عقل کامل شد ، سخن کم می شود.خواننده عزیز، تفکر در باره این سخن نغز و پرمحتوا را به شما واگذار می کنم .خوشحال می شوم اگر بنده را هم از اندیشه خود با خبرنمایید.
*************************
با آنکه سخن به لطف آب است**کم گفتن این سخن صواب است
آب ار چه از آن زلال خیزد**ازخوردن پر، ملال خیزد
یکدسته گل دماغ پرور**ازخرمن صد گیاه بهتر ***********************************
در فتنه بستن دهان بستن است**که گیتی به نیک و بد آبستن است
پشیمان زگفتار دیدم بسی**پشیمان نگشت ازخموشی کسی
*********************************** پیدا چوگهر ز قطره آب شدیم***وانگاه نهان چو درنا یاب شدیم
در حالیکه ما تولدی دوباره می دانیم.
شخصی بد ما به خلق میگفت***ما چهره زغم نمی خراشیم
در قرآن نیزثابت شده است که تمام اجرام آسمانی درحرکت است. کل فی فلک یسبحون=هرکدام ازماه وخورشیددرفلک شناورند. ********
امروزه دانشمندان با اطمینان کامل می گویندکه همه موجودات زنده روی زمین ازآب پدید آمده اند. والله خلق کل دابة من ماء=وخداوندهمه جنبندگان راازآب آفرید،وجعلنا من الماءکل شیءحی=وماازآب همه چیز رازنده گردانیدیم.
********************** درقرآن سمع وبصرکنارهم 19باراما17بارسمع مقدم بربصرآمده است.به عبارتی :حس شنوایی قبل ازبینایی فعال می شود.شنوایی دریادگیری سخن مؤثرتراست ونابینایان ناشنوابه مقامات بالایی می رسندکه نا شنوایان بینا نمی رسند. والله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئاوجعل لکم السمع والابصاروالأفئدةلعلکم تشکرون=خداوندشمارا ازرحم مادرانتان بیرون آورددرحالی که هیچ نمی دانستیدوبرای شماشنوایی وبینایی وقلب قرارداد،شایدسپاس گویید. ************** اواخرقرن 16واوایل قرن17،گالیله وکپرنیک حرکت زمین راکشف کردند. زمین درهرثانیه 30کیلومترطی می کند. وتری الجبال تحسبهاجامدةوهی تمرمرالسحاب=کوههارا بی حرکت می پنداری درحالی که به مانندابردرحرکت است. علت تشبیه به ابرسرعت زیادابرهاوآرامش وسکوت آنهاست. ************ قرآن تنهاکتابیست که مدعیست هیچگونه خطاواشتباهی درآن نیست. ********* لینه سوئدی درسال1731کشف کردکه جنس نروماده درگیاهان وجوددارد. اولم یرواالی الأرض کم انبتنافیهامن کل زوج کریم ********* لاپلاس ریاضیدان ودانشمند علم هیئت درقرن 18نظریه دادکه عموم کرات آسمانی به صورت توده های گازبوده اندوسپس این نظریه به صورت قانون درآمد. ثم استوی الی السماءوهی دخان=پس توجه نمودبه آفرینش آسمان درحالیکه دودبود. ********* فلااقسم برب المشارق والمغارب .مشرقهاومغربهای متعددفقط درصورتی امکان داردکه زمین کروی باشد. ********* میدانیم ذرات به صورت زوج وجوددارند،به عبارتی کوچکترین ذرات که الکترون وپروتون باشندبه صورت جفتی هستند. ومن کل شیءخلقنازوجین لعلکم تذکرون. ********** امروزه معلوم شده است که خطوط انگشتان هیچ دونفری مثل هم نمی باشد. ایحسب الإنسان ان لن نجمع عظامه بلی قادرین ان نسوی بنانه=...ماقادریم حتی سرانگشتان اوراهم بیافرینیم
******* میدانیم نورخورشیدازخودش بوده ولی ماه ازخودنورنداشته ونورخورشیدرا منعکس می نماید،این مطلب راقرآن بسیارلطیف بیان می نماید:هوالذی جعل الشمس ضیاءوالقمرنوراوقدره منازل.؛برای نورخورشیدعبارت ضیاء اما برای ماه عبارت نور راآورده است. ******** قطعی ترین راه تشخیص حاملگی،حرکت جنین وشنیدن صدای ضربان قلب آن می باشدوهردوی این علایم ازماه چهارم فهمیده می شود. والذین یتوفون منکم ویذرون ازواجایتربصن بانفسهن اربعةاشهر=وکسانی ازشما که وفات می نمایندوازخودهمسرانی باقی می گذارند،بایدچهارماه خودرانگه داشته(ازدواج نکنند) ********* واژه شهر( ماه) درقرآن دوازده بارویوم (روز)365بارآمده است یکی ازعلمای بنی اسرائیل ازحضرت علی(ع)پرسید:جریان اصحاب کهف درتورات 300سال ولی درقرآن 309 سال آمده است؛چرا؟ علی (ع)فرمود:سال شما شمسی ولی سال ماقمری است (سنینکم شمسیةوسنینناقمریة) 300×365=309×354 البته چون علامت تقریب نداشتیم ازمساوی استفاده کردیم؛که اگرسالهای شمسی وقمری به دقت لحاظ شوند،تساوی بالا برقرار خواهدبود. ********* علم امروز براین عقیده است که جنین کمترازشش ماه سقط شده وزنده نمی ماند،اما اگر بیشترازشش ماه باشد،زنده می ماندوحداقل حمل دراکثر کشورهاهمان شش ماه منظور شده است. ازکنارهم گذاشتن دوآیه ازقرآن کریم حداقل حمل که ششماه باشد،به دست می آید: حمله وفصاله ثلاثون شهرا=مدت حمل ومدت زمان جدایی کودک ازمادر،سی ماه است. ودرجایی دیگر می فرماید:والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین=مادران باید فرزندان خودرادوسال کامل شیردهند. بنابراین اگرازسی ماه بیست وچهارماه راکم نماییم اقل حمل که شش ماه باشد به دست می آید. ************ درزمان نزول قرآن : درروم،زن برده ای بوددرتابعیت مرد. درهند،بیماری وبا،مرگ وجهنم وسم افعیهاوآتش اززن بهترشمرده می شدوحتی زندگی زن با درگذشت مرد ازبین می رفت.جسد مردمرده وزنش درآتش سوزانیده می شد. دریونان زن خرید وفروش می شدوماده ای نجس به حساب می آمد. عربهادخترانشان رازنده بگور می کردند،وجودش موجب ننگ خانواده وبخصوص پدر به حساب می آمد.زن ازارث محروم بود، بعدازمرگ شوهرش کالا به شمارمی آمد. درسال 1586درفرانسه،اجتماعی تشکیل شد که موضوع بحثشان این بودکه آیا زن انسان محسوب می شودیاخیر؟وبه این نتیجه رسیدندکه:آری ولی ناقص که برای خدمت به مرد آفریده شده است. تاسال1850زنان درانگلستان ازحقوق فردی محروم بودندوتاسال 1882حتی حق مالکیت نداشتند. دردنیای امروزغرب هم،زن آلت هوسرانیهای مردمی باشد. قرآن آمدوحقوق زن ومرد را منطقی نمود(جای بحث دارد)و...درقرآن واژه مردوزن به طورمساوی و24 مرتبه ذکرشده است. *********** درارتفاعات بسیاربالابه قدری پدیده احساس خفگی وتنگی نفس زیاد است که انسان دچارخونریزی بینی یا دهان شده ومی میرد. ...ومن یرده ان یضله یجعل صدره ضیقاحرجاکانمایصعدفی السماء=...وخداوندهنگامی که بخواهدکسی را گمراه نماید سینه اش راتنگ می کند،گویابه آسمان بالامی رود. ********* درقرن 17نیوتن کشف کرد: همه کرات دارای نیروی جاذبه اندوباستونهای نامرئی نیروی جاذبه عمومی کرات آسمانی برافراشته شده است. الله الذی رفع السماوات بغیر عمدترونها=خداوندآسمانهارابا ستونهای نامرئی برافراشت. ******* نیزثابت شد که تمام اجرام آسمانی درحرکت است. کل فی فلک یسبحون=هرکدام ازماه خورشیددرفلک شناورند. حسینی skhosaini@gmail.com
به طور کلی می توان گفت:در دموکراسی قوای سه گانه به قدرت و انتخاب مردم گره می خورد و برخاسته از اراده مردم است اما این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که پیوند قدرت با انتخاب مردم ممکن است به طور مستقیم باشد،ما نند انتخاب رئیس جمهورونماینگان پارلمان که بارأی مستقیم مردم انتخاب می شوند وممکن است بارأی غیرمستقیم مردم انتخاب شوند،مانند انتخاب نخست وزیرازطرف نمایندگان مردم درپارلمان.دراین صورت مردم باواسطه وبه وسیله نمایندگان خود،نخست وزیرراانتخاب کرده اند به هرحال تمام اینهادموکراسی وحکومت مردم برمردم است.درمقابل دموکراسی استبداداست که شخصی باتوسل به زور وسرنیزه وبدون پشتوانه مردم براریکه قدرت تکیه می زندوبه عبارتی قانون درپنجه های اواسیرا ست اگرشالوده واساس دموکراسی راپیوندقدرت بااراده وانتخاب مردم بدانیم چه مستقیم یاغیرمستقیم باید بپذیریم که دموکراسی می تواندانواع واقسامی داشته باشد وبااضافه های مختلفی که می شودیک نوع ازآن شکل می گیرد.ازآن جمله می توانیم ازدموکراسی دینی یا به عبارتی دیگرازمردم سالاری دینی نام ببریم که درآن ارکان قدرت به گونه ای باانتخاب واراده مردم پیوندمی خوردکه دین هم لحاظ می شود.پرواضح است که دراینگونه دموکراسی،سیستم اداری کشوربه جهت لحاظ نمودن اراده مردم ازیک طرف ودرنظرگرفتن دین ازطرف دیگرپیچیده ترمی شود.این شکل ازدموکراسی زمانی به وجودمی آیدکه اکثریت جامعه رامتدینان تشکیل داده وآنان خواستارصیانت واجرای دین باشند. ازنمونه های مردم سالاری دینی رامی توانیم نظام جمهوری اسلامی درایرا ن رانام ببریم اگرچه نظام بسیاری ازکشورهای اسلامی به جمهوری اسلامی موسومندامابه نظرمی رسداین عنوان یک قالب بی محتواباشدزیراتضمینی برای تصویب قوانین اسلامی درآن وجودندارد. گفتیم نظام جمهوری اسلامی درایران ازمصادیق مردم سالاری دینی وبه عبارتی ازمصادیق منحصربه فردآن می باشدزیرادرآن،سیستم به گونه ای طراحی شده است که درعین مردمی بودن قوای سه گانه آن،نه قوانین غیراسلامی درآن تصویب می شودونه اجرا.به عبارتی برخلاف سایرکشورهای به اصطلاح جمهوری اسلامی،این سیستم اجراوتصویب قوانین اسلامی راتضمین می کندبرای روشنترشدن مطلب بهتراست اندکی درباره ارکان این نظام توضیح دهیم:دراین نظام نمایندگان مردم درمجلس ورئیس جمهورکه دورکن قدرت هستندبارأی مستقیم مردم انتخاب می شوندامادرخصوص رکن دیگرقدرت یعنی قوه قضائیه اجازه بدهیدابتدادرباره رهبری اندکی توضیح داده آنگاه به قوه قضائیه بپردازیم. امروزه درنظامهای دموکراسی جایی برای رهبری وجودنداردزیراباتشکیل قوای سه گانه رهبری درآن احساس نمی شود.ازطرف دیگرچنانکه خاطرنشان کردیم سیستم دموکراسی بدون قید،ساختاربسیارساده تری ازدموکراسی مضاف ومقیددارد.وباتوجه به فلسفه وجودی آن نیازبه رهبری درآن احساس نمی شود.امادردموکراسی دینی چون مسأله صیانت واجرای دین وجودداردمسأله رهبری نیزجایگاه مناسب خودرامی طلبدتابااشراف برقوای سه گانه،نیل به این هدف ممکن شودازاین رورهبرباتنفیذحکم رئیس جمهوری برقوه مجریه،بانصب قوه قضائیه براین قوه وازطریق شورای نگهبان برقوه مقننه اشراف دارد. دربدوامربه نظرمیرسدرهبری ازطریق اشراف بررئیس جمهوروقوه مقننه موجب محدودیت اراده وانتخاب مردم شده است وازطریق نصب رئیس قوه قضائیه استبدادرادراین بخش ازقدرت حاکم نموده است.برای پاسخ به این شبهه بایدگفت:این چالشهادردموکراسی وقتی بوجودمی آیدکه رهبری بدون پشتوانه وانتخاب مردم براریکه قدرت تکیه زندامااگربه نحوی ازانحاءقدرت رهبری نیزبااراده مردم پیوندبخورداین اشکال مرتفع می شوددراین صورت قوه قضائیه بمانند سازمانهایی است که زیرنظرمستقیم رئیس جمهوراداره می شودوهمانطورکه انتصاب رؤسای این سازمانهاتوسط رئیس جمهوراستبدادبه شمار نمی رودنصب قوه قضائیه نیزاستبدادمحسوب نمی شود. امابایددید که دستورالعمل انتخاب رهبرچگونه است وچگونه این رکن رکین باقدرت مردم پیوندمی خورد؟چون درنظام اسلامی مسأله صیانت واجرای قوانین اسلامی وجوددارد،درانتخاب رهبرهم ملاحظاتی مدنظرقرارمی گیرد.بایدگفت رهبربه مانندنظام پارلمانی بارأی غیرمستقیم مردم انتخاب می شود.مردم امناووکلای خودراکه مجتهیدین رهبرشناس یابه عبارتی خبرگان رهبری هستندانتخاب نموده وبدین ترتیب مجلس خبرگان رهبری به وجودمی آید.خبرگان، امناوافرادموردوثوق مردمندکه وظیفه آنهادرصورت فقدان رهبرانتخاب اوودرصورت وجودرهبری نظارت برشرایط وصفات اوست.اگرچه خبرگان رهبری هرچندسال دست به انتخاب رهبرجدیدنمی زننداماازآن طرف نظارت لحظه ای بررهبرداشته ودرصورتی که رهبرراناتوان دررهبری ببیندیااورافاقدوصف یااوصافی درمدیریت ورهبری تشخیص بدهند،رهبرخودبه خودعزل شده وخبرگان انتخاب رهبرجدیدراروی دست می گیرند.بااین وصف رهبردرنظام مردم سالاری دینی جایگاه شایسته خودرایافته هم باقدرت مردم پیوندخورده وبرخاسته ازاراده آنهاست وهم وظیفه محافظت ازاجراوتصویب قوانین اسلامی راانجام می دهدوتضمینی برای اسلامیت نظام است.
حسینی skhosaini@gmail.com
