• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 639
تعداد نظرات : 863
زمان آخرین مطلب : 5379روز قبل
دعا و زیارت

گریه بر امام حسین ـ علیه السّلام ـ موجب گناه؟!!
سلطان الواعظین با دانشمند سنی

مرحوم سلطان الواعظین شیرازی در كتاب گرانقدر شب‎های پیشاور می‎نویسد:
یكی از دانشمندان اهل سنّت از من پرسید: «آخوند ملا محمد باقر مجلسی اصفهانی، كه از علمای بزرگ شماست. در بسیاری از مجلدات «بحارالانوار» نقلیّاتی دارد كه اصلاً با عقل جور در نمی‎آید؛ مثلاً از رسول خدا ـ صلی‎الله علیه و آله ـ نقل می‎كند كه فرمود: «حُبُّ عَلّیٍ حَسَنَةٌ لا یَضُرُّ مَعَها سَیِّئَةٌ» یعنی دوستی با علی ـ علیه‎السّلام ـ حسنه‎ای است كه هیچ گناهی به او ضرر نمی‎رساند و یا در جای دیگر از رسول خدا ـ صلی‎الله علیه و آله ـ نقل می‎كند كه آن حضرت فرمود: «مَن‎ْ بَكی عَلیَ الحُسَیْنِ وَ جَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» و از این قبیل اخبار در كتب شیعه بسیار دیده می‎شود و این احادیث سبب تولید فساد در امت است و لذا همین اخبار موجب جسارت شیعیان و لاابالی گری آنها در معاصی می‎شود كه هر نوع معصیتی را مرتكب شوند به امید اینكه چون علی ـ علیه‎السّلام ـ را دوست می‎دارند از آن معاصی ضرری نخواهند دید و یا به خیال آنكه یك قطره اشك بر امام حسین ـ علیه‎السّلام ـ گناهان ما را پاك می‎كند و وارد بهشت می‎شویم؛
آیا این قبیل احادیث اثری جز شیوع فحشا و فساد دارد؟ چنانچه ما جماعت بسیاری از شیعیان را می‎شناسیم كه در تمام دورة سال غرق در معاصی هستند و فقط ایام عاشورا را مشغول عزاداری می‎شوند و می‎گویند «این ده روز كه تمام شد در اثر عزاداری از گناه بیرون می‎آییم و مانند روزی كه از مادر متولد شدیم پاك می‎شویم!»
مرحوم سلطان الواعظین: شما بفرمائید برادران اهل تسنّن كه معتقداتشان بمناسبت راهنمایی امثال شما!! بر خلاف این احادیث است چرا غرق در فحشا و منكر بوده، بلكه متجاهر در معاصی می‎باشند؟
در اكثر بلاد اهل تسنن و شهرهای مهم آنها مانند: تركیه، مصر، اسكندریه، شام،‌ بیت المقدس، بیروت، عمان، حلب، بغداد، بصره و خلاصه اكثر قریب به اتفاق بلاد سنّی نشین، وجود فحشاء و منكرات به مراتب بیشتر از بلاد اهل تشیّع است؛ بعلاوه اینكه میل به فساد و فحشاء، اكنون عادت اهل تسنّن شده و كوچه‎ها و خیابانهای آنها پر است از قمار بازی و شرب مسكرات و فاحشه خانه‎های رسمی و.... كه از بیان آنها شرم دارم.
اتفاقاً فتاوا و دستورالعمل‎های امامان و فقهای اهل تسنّن از قبیل حكم به طهارت سگ و حلال دانستن خوردن گوشت آن و طاهر شمردن منی و مسكرات و عرق جنب و حلال دانستن مقاربت با محارم بوسیلة حریر و لفّافه‌ای كه به قضیب خود می‌بندد و امثال اینها موجب شده كه لاابالی گری و میل به منهیات در بین اهل تسنن بوجود آید.
و امّا در مورد روایاتی كه نقل كردید باید بگویم كه امام احمد بن حنبل در «مسند» و خطیب خوارزمی در آخر فصل ششم «مناقب» و سلیمان قندوزی حنفی در باب 42 «ینابیع الموّده» و محمد بن یوسف گنجی شافعی در «كفایة الطالب» و بسیاری دیگر از علماء شما از انس بن مالك و معاذ بن جبل از رسول اكرم ـ صلی‎الله علیه و آله ـ روایت كرده‎اند كه فرمود: «حُبُّ عَلیّ حَسَنَة لا یَضُرُّ مَعَها سَیِّئَةٌ وَ بُغْضُ علیِّ سَیِّئةٌ لا تَنْفَعُ مَعَها حَسَنَةُ» و نیز امام احمد بن عبدالله طبری شافعی در «ذخائر العقبی» ابن حجر نقلاً از ملا سلیمان بلخی حنفی در ص246 «ینابیع الموده» و بسیاری دیگر از علماء شما از نسائی از ابن عباس آورده‎اند كه رسول اكرم ـ صلی‎الله علیه و آله ـ فرمود:‌«حُبُّ علیّ بن ابیطالب یَأكُلُ الذُّنوبَ كَما تَأكُلُ النّارُ الحَطَبَ». و در مورد خبر مربوط به امام حسین ـ علیه‎السّلام ـ در اخبار معتبرة فریقین از امّ المؤمنین عایشه و جابر و انس و دیگران رسیده است كه پیغمبر ـ صلی‎الله علیه و آله ـ فرمود: «مَنْ زارَ الحُسَیْنَ بِكَرْبَلاء عارِفاً بِحَقّهِِ وَجَبَتْ لَهُ الْجنَّةُ» ونیز می‎فرماید: «مَنْ بَكی عَلیَ الْحُسیْنِ عارِفاً بِحَقَّهِ وَ جَبَتْ لَهُ الجنَّةُ».
دانشمند سنّی به علامت تصدیق سر خود را پایین انداخت.[1]
---------------------------------------
[1] . شبهای پیشاورـ سلطان الواعظین شیرازی

دوشنبه 19/12/1387 - 12:29
دعا و زیارت

چرا نام علی (ع) در قرآن نیامده؟!
عالم سنی و شیعی

عالم سنی: اگر علی ـ علیه السّلام ـ خلیفة بلافصل پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ است لازم بود این مطلب و نام علی ـ علیه السّلام ـ در قرآن مجید بیان و ذكر گردد، تا مسلمانان در این مورد دچار اختلاف نشوند.

 عالم شیعی: اولاً، مسأله خلافت علی ـ علیه السّلام ـ، توسط پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن قدر تكرار و تأكید شده بود كه این مسأله امری عادی شده بود و لذا نیازی به حكم الهی در قرآن نیست. ثانیاً، باید توجه داشت كه مسأله ولادت و خلافت علی ـ علیه السّلام ـ معیار شناخته شده مؤمنان واقعی از دیگران بوده است. ثالثاً، اشكال بر این كه چرا نام علی ـ علیه السّلام ـ در قرآن نیامده وارد نیست، زیرا نام هیچ كدام از خلفاء و اصحاب پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در قرآن ذكر نشده، جز نام «زید بن حارثه» كه به مناسبت ازدواج پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با «زینب» همسر سابق زید، سخن از او به میان آمده است.[1]

 عالم سنی: همان گونه كه نام زید در قرآن به مناسبت یك حكم فرعی ذكر شده، لازم بود نام علی ـ علیه السّلام ـ نیز به مناسبت بین یك حكم اصلی و مهم (یعنی امامت و خلافت پس از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ ) ذكر شود.

عالم شیعی: اگر نام علی ـ علیه السّلام ـ ذكر می‌شد، نظر به این كه دشمنان آن حضرت بسیار و تعداد قرآنها در آن عصر، بسیار اندك بود، ‌قطعاً قرآن را تحریف كرده ونام او را از قرآن، حذف می‌كردند. پس بهتر بود كه مقام رهبری آن حضرت با اوصاف ذكر گردد! چنان كه شیوة قرآن، پرداختن به كلیات است ولی مصادیق آنها توسط پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ مشخص می‌گردد.

 عالم سنی: ده‌ها بلكه صدها آیه در قرآن، در وصف علی ـ علیه السّلام ـ وارد شده است: مانند: آیة ولایت (مائده، 55)، آیه اطاعت (نساء، 59)، آیه مباهله (آل عمران، 161)، آیة تطهیر (احزاب، 33)، آیة بلاغ در غدیر خم (مائده، 67)، آیه إكمال (مائده، 3) و...[2] كه هر كدام از این آیات، با توجه به شأن نزول و احادیثی كه از طرق شیعه وسنی از پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل شده در راستای امامت و خلافت بلافصل امام علی ـ علیه السّلام ـ نازل شده‌اند؛ با توجه به این كه قرآن می‌فرماید: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛[3] آن چه را كه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای شما آورد و به شما امر كرد، آن را دریافت كنید و انجام دهید و آن چه را كه از آن نهی كرده، در انجام آن باز ایستید، و آن را انجام ندهید. و مطابق حدیث ثِقْلین، كه همة مسلمانان آن را قبول دارند پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «دو چیز گرانقدر در میان شما می‌گذارم: 1. قرآن؛ 2. عترت و اهل بیت خود را. و مطابق روایات متعدد شما، فرمود: دو چیز را باقی می‌گذارم: 1. قرآن؛ 2. سنّتم را. بنابراین باید به سنت یعنی گفتار پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ گوش فرادهیم و آن را بپذیریم، اینك می‌گوییم، آیات مذكور، بر اساس سنت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در شأن علی ـ علیه السّلام ـ نازل شده‌اند، بنابراین قرآن مجید، امام علی ـ علیه السّلام ـ را امام و جانشین بلافصل پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ معرفی كرده است، گر چه طبق مصالحی‌، نام آن حضرت در قرآن نیامده است. مانند این كه در تمام قرآن، تنها در چهار مورد، نام پیامبر (محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ) و یك بار نام احمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمده، ولی صدها بار، با وصف از آن حضرت یاد شده است. و مانند این كه از صد و بیست و چهار هزار پیامبر، فقط نام چند تن از آنان در قرآن ذكر شده است.

 حاكم سنی: اكنون اگر بنا باشد، از یكی از پنج مذهب (حنفی، حنبلی، مالكی، شافعی و جعفری) پیروی كنیم، پیروی از كدامیك بهتر است؟ عالم شیعی: اگر بخواهیم منصفانه قضاوت كنیم،باید بگوییم مذهب جعفری صحیح‌ترین مذاهب است و به پیروی سزاوارتر. زیرا تنها مذهبی كه از مكتب امام صادق ـ علیه السّلام ـ و اهلبیت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می‌باشد، تشیع است و آن حضرت چون از خاندان رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ است، آگاهتر است به احكامی كه پدرش رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ آورده است. مع ذلك، بد نیست كه بدانید پیروی از مذهب تشیع از نظر برخی علمای اهل تسنن جایز دانسته شده است. شیخ «محمود شلتوت» استاد اكبر دانشگاه الازهر مصر در فتوای تاریخی خود می‌نویسد: «اِنّ مذهبَ الجعفریّة المعروف بِمذهبِ الشَیعَةِ الأمامیَّةَ الأثنی عَشَرِیّة، مَذهبٌ یَجوزُ التَّعبُّدُ بهِ شرعاً، كسائرِ مذاهبِ أهلِ السُّنَّةِ، فینبَغی للمُسلمینَ أن یَعْرِفوا ذلكَ، و اَن یَتَخَلَّصُوا مِنَ العَصَبِیَّةِ بِغَیر الحقَ لمذاهبٍ مُعَیّنَةٍ فما كانَ دینَ الله و ما كانَتْ شریعَتَهُ بتابعةٍ لمذهبٍ، او مقصُورةٍ علی مذهبٍ، فالكلُّ مُجْتَهِدونَ مَقبولُونَ عِنداللهِ تعالی یجوزُ لِمَن اَهْلاً لِلنَّظَرِ و الإجتهاد تقلیدُهم و العَمَل بِما یُقَرِّرُونهُ فی فِقْهِهِم و لا فَرْقَ فی ذلكَ بینَ العِباداتِ و العباداتِ و المُعامِلات.[4] همانا مذهب جعفری، معروف به مذهب شیعه دوازده امامی، مذهبی است كه تعبّد (اعتقاد و پیروی) به آن، مانند سایر مذاهب اهل تسنن، شرعاً جایز است. بنابراین بر مسلمانان سزاوار است كه به این مطلب آگاه شوند، و از تعصّب بیجا به مذاهب مخصوصی، پرهیز كنند، و تعصب در پیروی از مذهب خاصی نداشته باشند. همة (علمای بزرگ این مذاهب) مجتهدند، و فتوای آنها در پیشگاه خداوند قبول است، و افرادی كه مجتهد نیستند، می‌توانند از آنها تقلید نمایند، و به احكام آنها كه در فقه خود، مقرر نموده‌اند، عمل كنند، و در این راستا، فرقی بین عبادات و معاملات نیست. دانشمندان و اساتید بزرگی از اهل تسنن مانند: «محمّد فخّام»، استاد سابق دانشگاه سابق الازهر، «عبدالرحمن النّجاری»، مدیر مساجد قاهره، «عبدالفتاح عبدالمقصود» استاد ونویسندة زبردست مصری و... فتوای مذكور شیخ محمود شلتوت را تأیید كرده‌اند. محمد فَخّام می‌نویسد: خداوند شیخ شلتوت را رحمت كند، كه به این مطلب بسیار بلند و پراهمیت توجه كرد، و آن فتوای جاودانه و قهرمانانه و صریح خود را داد كه: عمل به مذهب شیعة دوازده امامی، نظر به این كه یك مذهب فقهی اسلامی است و بر اساس قرآن و سنت و دلیل استوار پی‌ریزی شده است جایز است. عبدالرحمن النّجاری می‌نویسد: ما هم اكنون بر اساس فتوای شیخ شلتوت، فتوا می‌دهیم بی‌آن كه فتوای خود را به مذاهب چهارگانه اهل تسنن، منحصر سازیم، شیخ شلتوت، امام و مجتهد است و رأی او هماهنگ با عین حقیقت می‌باشد. عبدالفتاح عبدالمقصود می‌نویسد: مذهب شیعة دوازده امامی، شایستگی آن را دارد كه در ردیف مذاهب اهل تسنن، پیروی گردد، و بر اهل تسنن هیچ گونه ایراد و انتقادی نیست كه از مذهبی پیروی نماید كه در سایر مذاهب برتری دارد؛ وقتی دریافتیم كه منبع اصلی آن مذهب (شیعه) حضرت امام علی ـ علیه السّلام ـ باشد، همان كسی كه بعد از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ از همگان به دین اسلام، آگاه‌تر بود.[5]

 --------------------------------------------------------------------------------
[1] . « فَلَمَّا قَضى زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها »؛ احزاب، 37.
[2] . برای اطلاع از این آیات به كتاب دلائل الصدق، ج 2، ص 73 تا 321 مراجعه كنید كه 282 آیه در آن كتاب، در این راستا، ذكر شده است.
[3] . حشر، 7.
[4] . مجله رسالة الاسلام، ارگان رسمی «دار التّقریب بین المذاهب الاسلامیه بالقاهره»، شماره 3، ص 227، سال 1379 هـ .ق.
[5] . فی سبیل الوحدة الاسلامیة، سید مرتضی الرضوی، ص 52، 54، 55

دوشنبه 19/12/1387 - 12:27
دعا و زیارت

"شناخت بیماری تکبر و درمان آن"

"عوامل ایجاد تکبر" از مهمترین عواملی که ایجاد تکبر و فخر فروشی می کند، کم ظرفیتی و ضعف شخص متکبر است. در حقیقت، چون متکبر ظرفیت کمی دارد، به محض اینکه کمال یا امتیازی را در خود مشاهده نمود، تصور می کند که دارای مقام و مرتبه ای است، در حالی که اگر با انصاف بنگرد، هر آنچه را کمال می پنداشته و به واسطه آن بر خلق، بزرگی می فروخته یا اصلاً کمال نبوده و یا در مقابل کمالات دیگر قدر و قابلیتی نداشته است. عارفی که به واسطه عرفان خود، دیگران را حقیر و ناچیز می پندارد، از معارف الهی چه دارد، جز برخی مفهومات که چه بسا با معارف الهی ارتباطی نداشته و با خداشناسی و علم به صفات و اسمای الهی فاصله دارد. معارف برای عمل است، نه صرف دانستن. عرفان باید قلب عارف را محل تجلای اسماء و صفات الهی کند، پس چرا او را محو جمال خود کرده که به بندگان و خاصان درگاه پروردگار با نظر تحقیر می نگرد؟! حکیم، هرگاه حکیم واقعی گردد، و نسبت حق را با خلق و نسبت خود را با حق فهمیده باشد، تکبر از دلش بیرون می رود، اما گاه تصور می کند که حکمت صرفاً آگاهی به مفاهیم و اصطلاحات و دانستن این مطالب است، لذا حکمت را صفت الهی و خود را در زمره انبیاء می داند: "وَ یُعَلِمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة..." (جمعه/3)، گاه حکمت را خیر فراوان دانسته: "مَن یؤتِ الحِکمَةَ فـَقَد..." (بقره/269) و خود را مشمول این خیر می شمارد؟، در حالی که قلب او از اینها بی خبر است. حکیم و فیلسوف بزرگ اسلام- مرحوم محقق داماد- حکیم را کسی می داند که بدن برای او در حکم لباس باشد. هرگاه اراده کند آن را رها سازد؛ او چه می گوید و ما چه می گوییم؟! پس علم و دانسته ها نباید شخص را متکبر سازد، اما به دلیل کمی ظرفیت است، که شخص به صرف دانستن چند اصطلاح خود را عالم، سایر مردم را جاهل و بال و پر ملائک را برای خود- که جوینده علم است- گسترده می پندارد! از این بدتر، حال کسی است که به مال، منال، حسب، نسب و عناوین سیاسی و اجتماعی می نازد و اینها اسباب تکبر او شده اند. دست این بیچاره از معارف خالی است، به مال، ثروت، پدر و ... می نازد و بر دیگران تکبر می ورزد! در هر حال آنچه موجب تکبر می گردد، کوچکی افق فکر و ظرفیت اندک فرد است، لذا چیزهایی که واقعاً کمال نیست و شخص  آنها را کمال می پندارد و یا حتی به واقع کمال هستند، موجب تکبر او گردیده و بر دیگران بزرگی می فروشد.   "درمان تکبر" پس از آن که پیامدهای ناگوار تکبر را دانستی، دامن همت بر کمر زن و درصدد درمان این بیماری هلاک کننده برآی! قدری در خلقت خود اندیشه کن. تو از ابتدا هیچ نبودی، سپس اراده حق به آفریدن تو تعلق گرفت، تو را به صورت جسمی – که پست ترین مراتب وجود است- درآورد، سپس به صورت نطفه در مکانی پست قرار گرفتی و بعداً به صورت علقه و مضغه درآمدی، سپس پرودگار متعال با رحمت گسترده اش تو را حیات داد و پای به این دنیا نهادی، در حالی که هیچ یک از قوای تو در اختیارت نبود، نه توان نگاه داشتن سلامتی خود را داشتی و نه قدرت حفظ جمال، جوانی و حیات خویش را، و زمانی که اراده حق تعلق گرفت تا کارخانه وجود شخص مختل گردد و قوه و توان او گرفته شود، شخص تبدیل به یک موجود متعفن می گردد به طوری که مردم از او آزار بینند و گریزان گردند. همچنین تو خود را با مردم شهر خود، شهرت را با مملکت خویش، مملکت خود را با کره زمین، کره زمین را با منظومه شمسی و منظومه شمسی را با منظومه های دیگر مقایسه کن، که البته این تنها عالم جسمانی است و در مقابل ماورای طبیعت قدر قابل ملاحظه ای ندارد، همین مقدار کافی است تا تکبر و فخر فروشی را از انسان بزداید. اندیشیدن و تفکر در سیره معصومین علیهم السلام و علمای ربانی نیز در زدودن ریشه تکبر و خشکاندن این ویژگی پلید مناسب است. رسول خدا صلی الله علیه و اله که دانش وی از وحی الهی بود و وسعت روحش بیشتر از میلیون ها میلیون انسان و خاتم پیامبران بود و به اذن الهی در تمام عوالم قدرت تصرف داشت، بیش از همه فروتن بود، در پایین مجالس می نشست و بر روی زمین غذا میل می فرمود. از امام صادق علیه السلام وارده شده که رسول خدا دوست داشت بر الاغ بی پالان سوار شود، با بندگان در یک جا غذا میل کند و بینوایان را با دو دست خود اطعام نماید. آن حضرت سوار الاغ می شد و دیگری را نیز در ردیف خود می نشاند. در سیره آن حضرت است که به اهل خانه کمک می کرد، با دست خود گوسفندان را می دوشید و خود جامه و کفش خویش را می دوخت. اینها دلیل تواضع، فروتنی و پرهیز از تکبر است. فروتنی ناشی از علم و معرفت، و تکبر دستاورد جهل و نادانی است.   ای دوست! اصلاح خود را به تأخیر نینداز، چه بسیار انسانهای سالمی که با مرگ ناگهانی از دنیا رفته اند. فرصت را از دست نده که سفر خطرناک است و وقتی دست تو از عالم کوتاه شود و خود را اصلاح نکرده باشی جز حسرت، حیرت و عذاب نتیجه ای نخواهی برد. ما را چه شده که این همه غافلیم و اصلاح نفس خود را به فردا و فرداها موکول می کنیم؟! ...

دوشنبه 19/12/1387 - 12:26
دعا و زیارت

پرهیزکاران

وصف پرهیزکاران گفته اند یکی از یاران حضرت علی علیه السلام به نام همام بن شریح از مولا تقاضا کرد : " یا امیرالمومنین پرهیزکاران را چنان برایم وصف کن که گویا آنان را با چشم می نگرم." امام ابتدا به جمله ای بسنده فرمود که : " ای همام از خدا بترس و نیکوکار باش که خداوند با پرهیزکاران است. " اما همام راضی نشده ، اصرار ورزید . پس حضرت شروع به توصیف پرهیزکاران نمود. همام پس از شنیدن سخنان امام در توصیف پارسایان بیهوش گشت و در آن بیهوشی جان داد . گزیده ای از این خطبه انتخاب شده و چشمها را به قرائتش نورانی می نمائیم.   سیمای پرهیزکاران در دنیا دارای فضیلتهای برترند ، سخنانشان راست، پوشش آنها میانه و راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است. چشمان خود را بر آنچه خدا حرام کرده می پوشانند و گوشهای خود را وقف دانش سودمند کرده اند و در روزگار سختی و گشایش ، حالشان یکسان است . دلهای پرهیزکاران اندوهگین و مردم از آزارشان در امان ، تن هایشان لاغر، خواستهایشان اندک و نفسشان عفیف و دامنشان پاک است.   شب پرهیزکاران پرهیزکاران در شب بر پا ایستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء به جزء و با تفکر و اندیشه می خوانند و در قرآن داروی درد خود را می یابند. قامت را به شکل رکوع خم کرده، پیشانی و دست و پا بر خاک مالیده و از خدا آزادی خود را از آتش جهنم می طلبند.   روز پرهیزکاران پرهیزکاران در روز، دانشمندانی بردبار و نیکوکارانی باتقوا هستند. نفس خود را متهم می کنند و از کردار خود ترسناکند. هرگاه یکی از آنها را بستایند ، از آنچه در تعریف او گفته شد در هراس افتاده ، می گوید : " من خود را از دیگران بهتر می شناسم و خدای من ، مرا بهتر از من می شناسد، بار خدایا ، مرا بر آنچه می گویند محاکمه نفرما و بهتر از آن قرارم ده که می گویند و گناهانم را که نمی دانند بیامرز."   نشانه های پرهیزکاران در دینداری نیرومند، نرمخو و دوراندیش، دارای ایمانی پر از یقین ، حریص در کسب دانش، در توانگری میانه رو، در عبادت فروتن ، در تهیدستی آراسته ، در سختی ها بردبار و در جستجوی کسب حلالند . پرهیزکار در راه هدایت، شادمان و پرهیزکننده از طمع ورزی است . آرزویش نزدیک، لغزش هایش اندک، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراکش کم، کارش آسان، دینش حفظ شده، شهوتش در حرام مرده و خشمش فروخورده است. مردم به خیرش امیدوار و از آزارش در امانند. ستمکار خود را عفو می کند. در سختی ها آرام و در ناگواریها بردبار و در خوشی ها سپاسگزار است. مردم را با لقب های زشت نمی خواند، همسایگان را آزار نمی رساند. اگر خاموش است سکوت او اندوهگینش نمی کند و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمی شود. دوری او، از تکبر و خودپسندی و نزدیکی او، از روی حیله و نیرنگ نیست. "خدایا ما را از پرهیزکاران قرار بده"

دوشنبه 19/12/1387 - 12:24
دعا و زیارت

شیخ بهایی

بهاءالدین محمدبن ‏حسین‏ عاملى معروف به شیخ ‏بهایى (1030- 953 ه ق)؛ از عالمان بزرگ شیعى در سده دهم و یازدهم هجرى كه در  عرصه‏ هاى گوناگون علمى، سیاسى و هنرى شهرت قابل توجهی دارد.


ولادت و تحصیل
بهاءالدین محمدبن ‏حسین بن عبدالصمد عاملى در سال 953 (ه ق) در بعلبك در منطقه ‏اى كه امروزه با نام لبنان شناخته مى ‏شود، چشم به جهان گشود. (1) زادگاه او همواره یكى از مراكز مهم مذهب تشیع بوده و دانشمندان شیعى بسیارى از این ناحیه برخاسته ‏اند. خاندان بهایى یكى از خانواده‏هاى معروف جبل ‏عامل در این عصر بوده ‏اند. (2) علماى این منطقه در بنیاد نهادن تشیع در ایران و استوار كردن آن بویژه از قرن هفتم به بعد تلاش بسیار كرده ‏اند. بهایى دوران كودكى و نوجوانى خود را در محل تولدش به سر آورد. وى در سال مهاجرت پدرش به ایران (966 ه ق) سیزده سال داشت. در سال‏هاى اولیه مهاجرت، (به دلیل عدم آشنایى با زبان فارسى) در فراگیرى علم و دانش همچنان از محضر پدر خویش بهره مى ‏جست، اما با انتقال خانواده او از اصفهان به قزوین (كه به دعوت شاه طهماسب صفوى، و تعیین پدرش به منصب شیخ الاسلامى پایتخت صورت گرفت) دنیاى جدیدى از علم و سیاست در برابر شیخ بهایى گشوده شد، زیرا قزوین در آن روزگار مركز علم و دانش، و نیز محل اقامت ‏شخصیت‏هاى بزرگ علمى و سیاسى در ایران بود. این سفر فرصتى بود براى شیخ بهایى براى دستیابى به رشد علمى و نیز آشنایى با فعالیت‏هاى سیاسى و اجتماعى كه آینده او را رقم زد.


استادان
شیخ بهایى رحمه الله در شهر قزوین از محضر اساتید بسیارى در علوم مختلف كسب فیض كرده و در فنون گوناگون تجربه اندوخت. وى به خاطر نبوغ ذاتى و استعداد كم‏ نظیرى كه در فراگیرى علوم داشت از اوان جوانى دست‏به نگارش در موضوعات دینى زد.

نام برخى از اساتید شیخ بهایى از این قرار است:
1. شیخ حسین بن عبدالصمد پدر شیخ بهایى كه در علوم نقلى (فقه و اصول، تفسیر، حدیث و ادبیات عرب) استاد فرزند خود بوده است.
2. عبدالله بن شهاب ‏الدین حسین یزدى، معروف به ملاعبدالله یزدى، كه علم منطق و كلام و معانى و بیان و ادبیات عرب را به او آموخته است.
3. حكیم عمادالدین محمود، طبیب ویژه شاه طهماسب و مشهورترین پزشك ایران در عصر بهایى كه استاد او در طب بوده است.
4. مولانا افضل قاینى، استاد شیخ بهایى در ریاضیات، كلام و فلسفه بوده است. (3)


شاگردان
شیخ بهایى شاگردان زیادى را پرورش داده است. گروهى از دانشوران نامى قرن یازدهم نزد وى درس خوانده‏اند. یكى از محققان معاصر 33 تن از شاگردان او را نام برده است كه در این‏جا به مشهورترین آن‏ها اشاره مى‏كنیم:
1. ملامحمدمحسن بن‏ مرتضى بن محمود فیض كاشانى، متوفى 1091 ق.
2. سیدمیرزا رفیع ‏الدین محمدبن حیدر حسینى طباطبایى نائینى، متوفى 1099 ق.
3. ملامحمدتقى بن مقصود على مجلسى، معروف به مجلسى اول، متوفى 1070 ق.
4. صدرالدین محمدبن ‏ابراهیم شیرازى، معروف به ملاصدرا، حكیم مشهور قرن یازدهم، متوفى 1050 ق.
5. ملامحمدباقربن ‏محمد مؤمن خراسانى سبزوارى، معروف به محقق سبزوارى، شیخ ‏الاسلام اصفهان، متوفى 1090 ق. (4)
در باره دیدگاه‏هاى علمى شیخ بهایى، مسلم این است كه از نظر فقهى مسلك اصولى داشته. تالیف زبدة‏الاصول در عصر گسترش اخبارى‏گرى مؤید این مطلب است.
آثار عرفانى او از قبیل مثنوى ‏ها، و تعبیرات وى در كشكول و غیر آن  است.



آثار و تالیفات
بهاءالدین عاملى در زمینه‏ هاى مختلف علوم اسلامى آثار گرانقدر و ماندگارى را بر جاى نهاده است. وى در علومى كه در آن زمان مرسوم بود، بویژه در اخبار و احادیث، تفسیر، اصول فقه و ریاضیات داراى تالیفات بسیار است. تالیفات شیخ بهایى بر اساس پژوهش یكى از محققان، بالغ بر 95 كتاب و رساله است. (6) برخى از نویسندگان، آثار او را 120 عنوان ذكر كرده ‏اند. (7) نگاشته‏ هاى شیخ از زمان تالیف مورد توجه دانشمندان بوده و بر كتاب‏هاى معروف او شرح یا حاشیه نوشته ‏اند. بعضى از این كتاب‏ها مدت‏هاى طولانى در ایران جزء كتاب‏هاى درسى بوده است. (8) برخی از مهمترین آثار وی عبارتند از:

1. جامع عباسى شاخص‏ترین اثر فقهى شیخ بهایى، جامع عباسى است. تالیف جامع عباسى به زبان فارسى، ابتكارى نو در نگارش متون فقهى براى استفاده عامه مردم به حساب مى ‏آید، تا آن‏جا كه برخى از صاحب نظران از آن به عنوان اولین دوره فقه فارسى غیر استدلالى كه به صورت رساله عملیه نوشته شده است‏یاد مى ‏كنند. (9) این اثر بنابر درخواست‏ شاه عباس اول و با هدف پاسخ‏گویى به سؤال‏ها و نیازهاى شرعى عموم مردم نگارش یافت. به گزارش تاریخ عالم آراى عباسى شیخ در پایان عمر (1025) مشغول تالیف آن بود و در سال 1032 (دو سال بعد از درگذشت‏ شیخ) نظام ‏الدین‏ بن‏ حسین ساوجى یكى از شاگردان او، آن را به پایان برده است. (10) این كتاب از یك مقدمه و بیست‏ باب (از طهارت تا دیات) تشكیل شده است.

2. الزبدة فى الاصول مهم‏ترین اثر اصولى شیخ بهایى كتاب زبدة الاصول است. تاریخ نگارش آن یعنى سال 1018 ق و به قولى در سال 1005 ق، حكایت از اهمیت آن دارد، زیرا اوایل قرن یازدهم، عصر سیطره اخباریان در حوزه فقه و اصول شیعى بوده است. (11)

3. اربعین تالیف اربعین از سوى محدثان و عالمان شیعى بر اساس حدیث معروفى است كه از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده است. (12) شیخ بهایى نیز به پیروى از این سنت معمول، به تالیف اربعین حدیث پرداخت، با این امتیاز كه شرح كافى و جامع در باره حادیث‏ یاد شده دارد و در مجموع، از بهترین و معروف‏ترین اربعین‏ها مى ‏باشد. این اثر بعد از مثنوى سوانح حجاز، تنها اثرى است كه شیخ در آن به مباحث‏ سیاسى پرداخته است. مؤلف در شرح حدیث پانزدهم (كه در باره حرمت اعانت ظالمان و گرایش قلبى به آن‏ها وارد شده است) به تفصیل دیدگاه‏هاى خود را مطرح كرده است. شیخ در باره این موضوع به طور صریح و شفاف سخن گفته است، از این رو مى ‏توان دیدگاه و عقیده باطنى او در مورد رفتار با حاكم جور، و نیز علل و عوامل همكارى علما با شاهان صفوى را به دست آورد. هم‏چنین وى در این اثر به بحث از امر به معروف و نهى از منكر، شرایط و مراحل آن پرداخته است.

4. مثنوى سوانح الحجاز مثنوى سوانح الحجاز یا مثنوى سوانح سفر حجاز كه به مثنوى «نان و حلوا» معروف است از آثار بسیار مشهور شیخ بهایى است. شیخ این مثنوى را در راه مكه در بهترین حالات عرفانى خود، در زمانى كه فارغ از تعلقات و شئون ظاهرى و مادى بوده سروده است. مثنوى نان و حلوا آمیخته‏اى از مواعظ، طنز، حكایت، تمثیل و لطایف عرفانى و معارف برین بشرى است. روانى و دلنشینى این اشعار از جمله ویژگى ‏هاى آن است. تحلیلى كه شیخ بهایى از مثنوى نان و حلوا ارایه مى ‏دهد، ترسیم و تبیین ریاكارى، تلبیس و غرور به مال و منال و عنوان و منصب دنیایى است.

5. كشكول این كتاب تجلى نبوغ ادبى بهاءالدین عاملى است. در این اثر به صورت پراكنده اشاراتى به مباحث‏ سیاسى شده است، از قبیل ضرورت حكومت، جایگاه حاكم در جامعه، و نیز برخى از ویژگى ‏هاى مثبت پادشاهان. از دیگر آثار معروف شیخ بهایى مى ‏توان به كتب زیر اشاره كرد: المخلاة؛ خلاصة الحساب؛ فوائد الصمدیه؛ حدائق الصالحین؛ العروة الوثقى؛ اسرار البلاغة؛ مفتاح الفلاح؛ الحبل المتین فى احكام الدین؛ رساله «تحریم ذبائح اهل كتاب‏»؛ عین الحیات. (13)


وفات
شیخ بهایى پس از هفتاد و هشت‏ سال تلاش علمى و عملى، در سال «1030 ه ق‏» در اصفهان در گذشت و طبق وصیت وى در روضه رضوى به خاك سپرده شد. (14) به نقل دیگر سال وفات شیخ در سال «1031 ه ق‏» بوده است. لیكن تاریخ اول مورد تصریح و تایید مؤلف عالم آراى عباسى، شاگرد او مولى محمدتقى مجلسى، صاحب وقایع السنین (15) و استاد نفیسى مى ‏باشد. (16)

پى‏نوشت‏ها:
1) الهجرة العاملیة، ص 153.
2) احوال و اشعار شیخ بهایى، صص 10- 9.
3) الهجرة العاملیة، ص 153؛ كلیات شیخ بهایى، مقدمه كتاب.
4) احوال و اشعار فارسى شیخ بهایى، صص 90- 86.
5) احوال و اشعار فارسى شیخ بهایى، ص 50.
6) احوال و اشعار فارسى شیخ بهایى، ص 171.
7) اربعین شیخ بهایى، ص 44.
8) احوال و اشعار فارسى شیخ بهایى، صص 92- 91.
9) سیمایى از شیخ بهایى در آیینه آثار، ص 53.
10) همان، صص 63- 62.
11) سیمایى از شیخ بهایى در آیینه آثار، صص 87- 86.
12) متن حدیث چنین است: «من حفظ على امتى اربعین حدیثا مما یحتاجون الیه فى امر دینهم بعثه الله عزوجل یوم القیامة فقیها عالما»، اربعین، ص 33.
13) سیمایى از شیخ بهایى در آیینه آثار، محمد قصرى، انتشارات قدس رضوى، 1374 ش؛ احوال و اشعار فارسى شیخ بهایى، سعید نفیسى؛ مقدمه «كلیات شیخ بهایى‏» غلام‏حسین جواهرى، انتشارات كتابفروشى محمودى؛ مقدمه «العروة الوثقى‏»، اكبر ایرانى قمى، انتشارات دارالقرآن الكریم؛ 1412 ق.
14) روضات‏الجنات، ج 7، ص 59.
15) وقایع السنین، ص 504.
16) احوال و اشعار شیخ بهایى، صص 82- 81.

دوشنبه 19/12/1387 - 12:22
دعا و زیارت

چگونگی روزه در آیین هندو،بودا و یهودیت

یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون. (بقره/180)

ادیان گوناگون در طی قرون متمادی ، هر یک راه و روش و آئین های خاصی را برای ارتقای روحی و روانی بر پیروان خود واجب دانسته اند. از جمله ی این آموزه های دینی روزه است که در ادیان، آئین ها و سرزمین های مختلف، شکل های گوناگون و گاه بسیار متفاوت به خود گرفته است. به تصریح قرآن کریم، روزه بر پیروان ادیان آسمانی قبل از اسلام نیز واجب بوده است. اما تنها مسلمانان، مسیحیان و یهودیان نیستند که روزه می گیرند، بلکه حتی آئین های غیر الهی نظیر بودیسم و هندوئیسم نیز روزه و ریاضت های جسمی را برای تربیت جسم و روح پیروان خود ضروری می دانند. در مطلبی که از نظرتان می گذرد، چگونگی روزه و روزه داری در آیین هندو،بودا و یهودیت از دید یک فرد خارجی به اختصار مورد بررسی قرار گرفته است. البته خاطر نشان می شود که هدف از بیان نوع روزه در آیین بودا و هندو به معنای تایید این فرقه ها نیست،بلکه برای آشنایی افراد با روزه ی آیین های مختلف این مطالب را ترجمه کرده ایم.

هندوئیسم ( HINDUISM )
هندوئیسم یکی از قدیمی ترین دین هاست که 2500 تا 4000 سال پیش از میلاد ،از تمدن دره ی ایندوس برخاسته است. هندوئیسم دین خدایان است که اساس آن اعتقاد بر یگانگی هر چیز است. این کلیت، برهمن نامیده می شود. هندوها معتقدند هدف از زندگی این است که ما درک کنیم بخشی از خدا هستیم که می توانیم این سطح حیات را ترک کرده و به خدا بازگردیم. این آگاهی حقیقی فقط با ورود به چرخه " تولد ، مرگ و زندگی که سمسره* «SAMSARA» خوانده می شود امکان پذیر است. موفقیت هرکس در این راه با مقدار اعمال خوب و بدش «KARMA» ارزیابی شده و تعیین کننده تناسخ بعدی اوست. خدمت به دیگران و قربانی کردن، موجب ارتقاء درجه و تولد دوباره ی فرد در درجه ی بالاتر می شود و انجام اعمال بد، او را به سطح پایین تر یا حتی به سطح یک حیوان تنزل می دهد.

روزه در آیین هندو
هندوها معمولاً در روزهای ماه جدید و جشن هایی مانند SHIVRATRI، DURGA PUJA و SARASWATI PUJA روزه می گیرند. زنان شمال هند در روز KARVA CHAUTH هم روزه می گیرند.نحوه ی روزه بستگی به خود فرد دارد. ممکن است روزه، امتناع از خوردن و آشامیدن هر نوع غذا یا نوشیدنی برای مدت 24ساعت باشد، اما بیشتر شامل نخوردن غذاهای جامد است و نوشیدن مقداری آب یا شیر مجاز است.هدف از این روزه، افزایش تمرکز در مدیتیشن (MEDITATION) یا عبادت برای تطهیر درون است و گاهی به عنوان دادن یک قربانی در نظر گرفته می شود.

بودیسم ( BUDDHISM )
دین بودا برخاسته از آموزش های سیدارتا گوتاما ( SIDDHARTHA GAUTAMA ) است که 535 سال پیش از میلاد به شکوفایی رسید و بودا نام گرفت. او سیاق میانه روی را جایگزین ریاضت های شدید جسمی یا دنیا پرستی و خوش گذرانی زیاد کرد. سال ها پس از مرگ بودا ، آموخته های او به رشته ی تحریر درآمد و تریپی تاکا ( TRIPITAKA ) نام گرفت. بودایی ها به اصل تناسخ روح و چرخه ی حیات معتقدند، بدین صورت که هر کس روند تولد ، زندگی و مرگ را می پیماید. پس از این چرخه، اگر فرد وابستگی خود به جسم و علائق را رها کند می تواند نیروانا ( NIRVANA ) را کسب کند.

روزه در آئین بودا
همه ی فرقه های اصلی بودیسم دوره هایی برای روزه دارند که معمولاً روزهای چهاردهم ماه و دیگر روزهای مقدس است. در آیین بودا، روزه به معنای خودداری از خوردن غذاهای جامد است، ولی استفاده از برخی مایعات مانعی ندارد. روزه ی بودائیان روشی برای پاک سازی است. راهبان بودایی تراوادین (THERAVADIN) و تِندایی (TENDAI) برای آزادسازی ذهن روزه می گیرند . بعضی از راهبان بودایی کشور تبت، برای کمک به رسیدن اهداف یوگا ، نظیر انرژی درونی ، روزه می گیرند.

یهودیت ( JUDAISM )
یهودیت نیز یکی از ادیان آسمانی است که پیامبر آنها حضرت موسی می باشد. موسی مردمش را از اسارت مصر خارج ساخت و کتاب قانون را از سوی خدا به آنها عرضه کرد. سپس یوشع نبی آنها را به سرزمین موعود برد. جایی که ساموئل، پادشاهی عبرانیان را تأسیس کرد. داوود پیامبر، اورشیلم را بنا نهاد و سلیمان اولین معبد را بنا کرد که در سال 70 پس از میلاد تخریب شد. یهودیان به پیامبر آخرالزمانی معتقدند که می آید و آن معبد را از نو بنا می کند.

روزه در آئین یهودیت
یهودی ها در یوم کیپور (YOM KIPPUR) روزه می گیرند. یوم کیپور تعطیلی مذهبی یهودیان در ماه سپتامبر یا اکتبر است که مردم در آن روز روزه می گیرند و در کنیسه، دعای صبر می خوانند. آن روز را، روز کفاره هم می گویند. یهودیان شش روز دیگر را نیز روزه می گیرند که " TISHA B"AV " ( نهم آوریل، روزی که معبد یهودیان در آن روزتخریب شد) از آن جمله است. در «یوم کیپور» و " TISHA B"AV " خوردن و آشامیدن از زمان غروب آفتاب تا غروب بعدی به مدت 24 ساعت ممنوع است، در حالی که در سایر ایام روزه اشان ، این محدودیت از طلوع تا غروب آفتاب است. هدف از روزه در دین یهودیت، استغفار از گناهان یا درخواست حاجت خاصی از خداست.

 

مسیحیت
در دین مسیحیت ، روزه و دعا وسایلی برای مقابله با وسوسه های شیطانی است و روزه حقیقی آن است که هیچ بدی مرتکب نشوی و با قلبی خالص خود را وقف خدمت به خداوند کنی. در کتاب اشعیاء نبی، فصل 58، آیات 6-9 در این باره چنین آمده که: «مگر روزه‌ای که من می‌پسندم این نیست که بندهای شرارت را بگشائید و گره‌های یوغ را باز کنید و مظلومان را آزاد سازید و هر یوغ را بشکنید؟ مگر این نیست که نان خود را بین گرسنگان تقسیم کنی و فقیران رانده شده را به خانه آوری و چون برهنه را بپوشانی و ... آنگاه دعا خواهی کرد و خداوند توبه را اجابت خواهد فرمود و استغاثه خواهی نمود و او خواهد گفت که اینک حاضر هستم». موراد زیر جز دلایل روزه گرفتن مسیحیان می باشد
1 : دل در حضور خداوند نرم و فروتن شود
2 : نفس سرکش ضعیف و سرکوب شود
3 : پرستش و دعای مسیحی قوی تر و موثرتر باشد
در دین مسیحیت 2 واژه روزه و پرهیز وجود دارد که این دو تفاوتهایی دارند . پرهیز : خودداری کردن از خوردن گوشت روزه : علاوه بر خودداری از خوردن گوشت ، محدود کردن دفعات وعده غذا در روز

 

زرتشت
در دین زرتشت روزه گرفتن و نخوردن آب و غذا بخاطر اینکه باعث سستی بدن و عدم فعالیت مفید و کار روزانه می شود، حرام می باشد . چون این موارد در آیین زرتشت نکوهیده شده و بی کاری و تن پروری بشدت نهی شده است ، اما برای افراط نکردن در خوردن گوشت حیوانات در 4 روز از ماه ، در روزهای دوم – دوازدهم – چهاردهم – بیست و یکم هر ماه زرتشتیان از خوردن گوشت پرهیز می کنند . این 4 روز متعلق به چهار امشاسپند (وهمن ، ماه ، گوش ، رام) که از حامیان چهارپایان هستند ، می باشد .

 

لاماییسم
در لاماییسم نیز همچون ادیان دیگر روزه وجود دارد . لاماییست‌ها در هر ماه روزهای ۱۴ و ۱۵ و ۲۹ و ۳۰ تنها از غذاهای آردی و چای تناول می‌کنند ، ولی پارسایان این مذهب در طول این چهار روز تا غروب آفتاب هیچ نمی‌خورند .

 

صابئین
صابئین یا مندائیان (پیروان حضرت یحیی) در روزهای ویژه‌ای از سال که آنها را مبطل می‌نامند از خوردن : گوشت، ماهی، تخم مرغ خودداری می‌کنند. از جمله این روزها ۲۶ و ۲۷ و ۲۸ و ۲۹ و ۳۰ ماه سمبلتا، روزهای ششم و هفتم ماه دولا و روز دوم ماه هطیا است. آنها روزه واقعی را روزه‌دار بودن اعضا و جوارح آدمی می‌دانند که در کتاب کنزاربا یا صحف آدم مقدس‌ترین کتاب مندائی‌ها آمده است: «ای مومنان، برای‌تان گفتم که روزه بزرگ فقط نهی از خوردن و آشامیدن نیست بلکه دیدگان‌تان را از نگاه‌های هیز و شیطانی و گوش‌های‌تان را از شنیدن حرف‌هایی که مردم در خانه خود می‌زنند برحذر دارید و زبان‌های‌تان را به گفتارهای دروغ و ناپسند نیالایید

دوشنبه 19/12/1387 - 12:18
طنز و سرگرمی

 

sms  جدید  به خواسته  ی  دوستم   اگر  شما هم  خواستید  درخواست  بدهید.           ابر  بارنده  به  دریا  گفت.من نباشم  تو کجایی  دریا/ در  دلش  خنده کنان  دریا  گفت.  ابر  بارنده  توخود  از  مایی         /زندگی اجبار  است...  مرگ انتطار  است...  عشق یک  بار  است.... فکر  توتکرار  است... جدایی  تو  دشوار است/    خنده     بر لب  میزنم  تا  کس  نداند  راز  من...... ورنه  این دنیا ما  که  دیدیم  خندیدن  نداشت.      می دونی  فرق  تو با لنگه کفش چیه  لنگه  کفش  لنگه  داره  اما تولنگه نداری.    یارونوشابه میگیره  گازشومی گیره می  ره  شمال.      در راه  رسیدن  با  مردم   مهربان  باش چرا  که هنگام  سقوط  با  همان مردم روبه روخواهی  شد.     در  کوچه های  بنبست  راه  اسمان  باز  است باید  پرواز  را  اموخت.     عشق  ورزیدن  را از کویر  بیاموز که دریا بودنش رو به افتاب  بخشید.    ای  شمع  اهسته  بسوزکه  شب  دراز  است/ ای  اشک اهسته بریز که غم زیاد است.   گذشته رادر اغوش  بگیر  اما  با ان  زندگی  نکن.    زندگی برگ بودن در مسیر باد  نیست. امتحان  ریشه ها   است  ریشه هم هرگز  اسیر  باد نیست.      اگر یکن قطه ی  ابی  دیدی  روی  دیوار حرکن می کند  تعجب  نکن  یه  مورچه یکه  شلوارلی  پوشیده.   ترک  دنیا   کرده ام  ترک  جان هم  می  کنم  غیر  عشقت  هرچه  گویی  ترک  انهم می  کنم.  دوستان   عزیز  اگر  می  خواهید  ما  خشنود  شویم حتما  نظر  دهید. اگر  خواستید  پنج  راه  ثروتمند  شدن هم می  گویم
دوشنبه 19/12/1387 - 12:14
دعا و زیارت

مقالات

نگاهی به حیات پرافتخار نصرالله


امام موسی صدر نخستین جرقه مبارزه
سید حسن نصرالله متولد 31 اگوست 1960 روستای «البزوریه» در جنوب لبنان است. پدرش «عبدالكریم»، سبزی و میوه‌فروشی می‌كرد و حسن برای كمك به پدر به دکان وی رفت‌ و آمد داشت. در دكان و بر سینه دیوار آن، عكس امام موسی‌صدر آویزان بود؛ عکسی که نخستین جرقه‌های محبت موسی صدر و جنبش امل را که آن زمان به جنبش محرومان معروف بود، در دل سید حسن روشن کرد. با این که با هیچ‌یك از علمای دینی آن‌وقت در ارتباط نبود و خانواده‌اش هم، یك خانواده دینی شاخص نبود، ولی سیدحسن نوجوان، علاقه‌مند به دین بود و این علاقه در حیطه انجام فرایض معمول مانند نماز و روزه محدود نبود، او فراتر از این‌ها هم می‌رفت. این علاقه وی را واداشت که با سن اندكش در سال 1976 به نجف برود و تحصیلات حوزوی خود را در آنجا آغاز کند.
در سال 1978 به لبنان بازگشت و در مدرسه الامام المنتظر(عج)، که شهید سید عباس موسوی آن را تأسیس کرده بود، تحصیلات حوزوی خود را پی گرفت و در همان حال، به فعالیت‌های سیاسی در جنبش امل مشغول و مسئول سیاسی جنبش امل در منطقه بقاع شد.

تأسیس حزب‌الله
پس از آن که امام موسی صدر در لیبی به صورت مرموزی ربوده شد، اختلافات بسیاری در سطح رهبری جنبش امل به وجود آمد که در اثر آن و خروج عده‌ای از رهبران از این جنبش، حزب‌الله لبنان تأسیس شد. سید حسن در حزب‌الله نیز مسئولیت‌های مختلفی را عهده‌دار شد؛ از جمله عضویت در شورای رهبری حزب‌الله، اما از فضای درس و بحث فاصله نگرفت و به تحصیلات علمی خود ادامه داد تا جایی که در سال 1989 برای تکمیل تحصیلات خود به قم مسافرت کرد، اما حملات گسترده اسراییل به لبنان و مبارزات حزب‌الله به او اجازه نداد، بیش از یک سال در قم بماند و بار دیگر به لبنان بازگشت، تا در کنار برادرانش به مبارزه با رژیم صهیونیستی بپردازد.

شهادت سید عباس موسوی
در سال 1992 و پس از شهادت سید عباس موسوی، دبیرکل وقت حزب‌الله لبنان، با اجماع شورای رهبری حزب‌الله سید حسن نصرالله، دبیرکل جدید این جنبش شناخته شد. شهادت سید عباس موسوی به همراه خانواده‌اش، تأثیر بسزایی در روحیه مردم لبنان و به وی‍ژه رزمندگان حزب‌الله گذاشت و پس از آن بود که مبارزات و حملات حزب‌الله شکل جدیدی به خود گرفت و حمایت عمومی در میان مردم لبنان از حزب‌الله رو به فزونی نهاد. در این میان، اسراییل نیز در سال‌های 1993 و 1996 عملیات‌های خوشه‌های خشم و تسویه حساب را به اجرا گذاشت که با مقاومت سرسختانه حزب‌الله، که از کم‌ترین امکانات نظامی برخوردار بود، روبه‌رو شد.

شهادت فرزند ارشد
سپتامبر 1997 دو تن از رزمندگان حزب‌الله در حمله به یکی از مواضع ارتش اسرائیل در منطقه جبل‌الرفیع در جنوب لبنان به شهادت رسیده و پیکر آنان به دست نیروهای اسرائیلی افتاد. تلویزیون اسرائیل بدون اطلاع از هویت این دو نفر، تصویر خون‌آلود آنان را به نمایش گذاشت، به سرعت مشخص شد که یکی از این دو تن، سید هادی، فرزند سید حسن نصر‌الله، دبیر کل حزب‌الله است. انتشار این خبر همانند بمبی در جامعه لبنان صدا کرد و تحول بسیار مهمی در پی داشت. در تاریخ لبنان، چه در زمان جنگ داخلی و چه در مقابله با تجاوز نظامی اسرائیل، هیچ‌گاه دیده نشد که فرزند یکی از رهبران گروهای سیاسی و یا شبه نظامیان در راه مبارزه کشته شده باشد.
این واقعه، موجی از احساسات جوشان همدردی، احترام و شیفتگی را نسبت به دبیر کل حزب‌الله در میان همه طوایف مذهبی لبنان در پی داشت، به گونه‌ای که همه آحاد ملت لبنان از هر دین و مذهبی، تحت تأثیر شدید این واقعه قرار گرفتند. رهبران سیاسی لبنان نیز یکی پس از دیگری به دیدار سید حسن نصر‌الله رفته و ضمن گفتن تبریک و تسلیت به مناسبت شهادت سید هادی نسبت به شخصیت مبارز و صادق دبیر کل حزب‌الله، مراتب قدردانی و احترام خود را ابراز داشتند. این ابراز همدردی و احترام منحصر به لبنان نبود و افرادی چون امیر عبد‌الله، ولیعهد عربستان نیز برای نخستین بار در تاریخ حزب‌الله، با ارسال پیام تسلیت برای دبیر کل حزب‌الله، حمایت خود را از مقاومت اسلامی اعلام نمود.

سال2000 طعم شیرین پیروزی
در سال 2000 و در زمانی که مذاکرات عرفات و مسئولان آمریکایی و اسراییلی برای حل کشمکش خاورمیانه، راه به جایی نبرده بود، ارتش اسراییل در حرکتی یک‌جانبه و بدون گرفتن کمترین امتیازی از حزب‌الله، از اراضی اشغالی جنوب لبنان عقب نشینی کرد و به جز مناطق محدود مزارع شبعا، نیروهای خود را از همه مناطق تحت اشغال عقب کشید. این شکست مفتضحانه، علاوه بر استحکام بخشیدن به مواضع حزب‌الله، مبتنی بر مقاومت، باعث شد تا سید حسن نصرالله به موفقیتی بی‌سابقه در میان اعراب دست یابد، تا این که به عنوان مهم‌ترین شخصیت جهان عرب شناخته شود.
از سوی دیگر، حزب‌الله لبنان با تکیه بر این موفقیت، توانست حضور خود را در عرصه سیاسی لبنان تقویت کند تا جایی که علاوه بر حضور پرتعداد در پارلمان لبنان، سکان تعدادی از وزارتخانه‌ها را نیز به دست گیرد.

انتفاضه، درسی از حزب‌الله
پیروزی‌های پی در پی حزب‌الله در عرصه‌های مختلف سیاسی و نظامی در میان فلسطینیان نیز تأثیر خود را بر جای گذاشت. مردم آواره فلسطین به ویژه جوانان، که سال‌ها دل به روند مذاکرات صلح خاورمیانه بسته بودند، دریافتند که مشکل فلسطینیان، با مذاكره و رژیم اشغالگر، حل نمی شود و با این پیش‌زمینه، انتفاضه دوم مسجدالاقصی شکل گرفت؛ انتفاضه‌ای که به حماس قدرتی دیگر بخشید و با پیروزی حماس در انتخابات فلسطین وارد مرحله‌ای جدید شد؛ مرحله‌ای که دیگر با جنگ شش روزه اعراب و اسراییل پایان نمی‌یابد، چه آن که نصرالله در پیام خود چنین گفت:
از حالا به بعد، شما جنگی تمام‌عیار خواستید، پس این هم جنگ تمام عیار شما. این را خواستید. حكومت شما خواست قواعد بازی تغییر كند، پس قواعد بازی تغییر می‌كند. شما نمی‌دانید امروز با چه كسی می‌جنگید. شما با فرزندان محمد (ص)، علی، حسن و حسین (ع) و با اهل بیت رسول خدا (ص) و اصحاب او وارد جنگ شده‌اید. شما با قومی می‌جنگید كه ایمانی فراتر و برتر از همه انسان‌های این كره خاكی دارد. شما خواستار جنگی تمام‌عیار با قومی شدید كه به تاریخ، و فرهنگ خود افتخار می‌كند و قدرت مادی، امكانات، مهارت، خرد، آرامش، رویا، عزم، ثبات و شجاعت دارد و به امید و یاری خدا روزهای آینده را میان ما و شما خواهیم دید.

يکشنبه 18/12/1387 - 20:2
دعا و زیارت

کشف بسیار جالب علمی در مورد داستان حضرت موسی(ع)

 مستندات علمی و باستان شناسی- (چگونه فرعون و لشکریانش گرفتار عذاب الهی شدند.؟) منطقه" نویبه" در عربستان برای تمام پیروان مذاهب الهی و بخصوص پیروان حضرت موسی (ع) مکان مقدسی میباشد .

این منطقه همانجایی است که حضرت موسی (ع) و پیروانش بعد از گذشتن از دریای سرخ و نجات از دست فرعون و همراهانش , محل سکونت او و یارانش شد . امروزه مردمان سایر کشورها با مذاهب مختلف از قبیل مسلمان و مسیحی و یهودی به این مکان می ایند تا یادگار ان دوران را بچشم ببینند . مکانی که هنوز هم میتوان خشم الهی را در انجا احساس کرد . ستونی که یاران حضرت موسی (ع) به دستور او ساختند (این ستون را امروز با نام کلومن یا یادگار موسی کلیم میشناسند )

  تا یادگار عذاب و رحمت الهی - برای نسل امروز باشد – شاید همین احساس باعث شد تا " رونی وایت " از خود بپرسد ایا براستی عذابی در کار بوده است؟! در اطراف او یک ستون و خرابه های باقی مانده از روزگاران بسیار دور قرار داشت – و روبروی او دریای قرار گرفته بود با نام دریای سرخ ... ایا این دریا از وسط به دو نیم شده بود تا یکی از عزیزترین بندگان خدا به همراه یارانش از میانش بگذرند!! و سپس فرعون و لشکریان با یکی از وحشتناکترین عذابهای پروردگار روبرو شوند.؟!! ( و اترک الــبحر رهوا" انهم جند مغرقون و دریا را به ارامی ترک کن انها لشکری هستند که غرق خواهند شد . 25 / دخان) همین سئوال باعث شد تا یکی از سخترین و پیچیدترین عملیات باستان شناسی توسط " رونی وایت " و یارانش اغاز شود . در بین محققان و اندیشمندانی " رونی وایت " چهره شناخته شده ای میباشد .. اولین کار تحقیقاتی او جستجو برای یافتن نشانه های از کشتی حضرت نوح (ع) بود . او موفق شد مدارک و مستنداتی را که قبل از او بصورت پراکنده منتشر شده بود را بصورت کتابی کامل منتشر کند . ایا او می توانست نشانه های از عذاب الهی را که دشمنان حضرت موسی (ع) گرفتار ان شده بودند را بیابد.؟! این عملیات تنها یک عملیات باستان شناسی نبود – بلکه معبری بود به عمق حقیقت تاریخ ... " وایت " برای تهیه بودجه این کار عظیم نیاز به یک حامی مالی قوی و یک تیم زبده از محققین سایر علوم و رشته های دیگر داشت . کارشناسان موزه لور پاریس این کار را یک کار نشدنی و یک تلاش بیهوده می دانستند – زیرا وایت تصمیم داشت دریای سرخ را وجب به وجب جستجو کند و پیدا کردن اثار یک چنین پدیده ای انهم در عمق دریا و با گذشت چیزی حدود 3500 سال تقریبا" یک کار محال بنظر میرسید . عاقبت یک میلیادر سعودی بنام "محمد سلیمان "حاضر شد بودجه این عملیات گسترده را تقبل کند . محققین و دانشمندانی از کشور فرانسه – المان – امریکا حاضر شدند وایت را در این راه همراهی کنند . ابتدا باید مشخص می شد که حضرت موسی (ع) و یارانش از کجا به راه افتاده اند و کدام فرعون مغضوب پروردگار شده است ..

کوچکترین مدرک میتوانست انها را به سر منزل اصلی برساند .. همانگونه که در بالا عنوان شد منطقه" نویبه" در عربستان اخرین ایستگاه حضرت موسی (ع) و یارانش بوده است . یک مورخ یونانی اشاره کوتاهی به این واقعه عظیم کرده است . او میگوید : حضرت موسی (ع) و یارانش از شمال منطقه جیزه (هیلیوپولیس ) براه افتاده و بعد از گذشتن از کوه ها و بیابانهای سینا خود را به منطقه ی (هایروت ) نزدیک به ابهای خلیج عقبه رسانده اند - مورخ یونانی - اینجا را محل غرق شدن لشگریان فرعون می داند . روایت دیگر که توسط مورخان مصری بعد از گذشت 1800 سال بعد از ان واقعه نگارش شده است ,حکایت از ان دارد که حضرت موسی (ع) از منطقه نزدیک جیزه حرکت کرده و بعد از گذشتن از رودخانه سینا ( امروزه این رودخانه را با نام خلیج سوئز میشناسیم ) وارد منطقه بنام الطور در صحرای سینا شده و سپس خود را به نزدیکی خلیج عقبه امروزی رسانده و بعد از گذشتن از ان در " نویبه " سکنا گزیدن . بررسی چنین منطقه ای با چنین ابعادی که شامل دو منطقه دریایی میشود تقریبا" یک کار غیر ممکن بنظر می رسد . " رونی وایت " در کتابش میگوید : بعد از کسب اجازه مسئولین مصری و عربستان سعودی بیش از 3000 پرواز بر روی منطقه انجام شد, اما هیچ نشان قابل اعتمادی بدست نیامد . " روسی پترسون " یکی از همراهان " وایت " با ابزار الات پیشرفته تمام ساحل عقبه را چه در مرز مصر و چه در مرز سعودی با وسواس زیاد مورد کنکاش قرار داد. . تیم دیگری تاریخ مصر باستان را مطالعه میکردند . انها میخواستند بدانند کدام فرعون مورد غضب پروردگار یکتا قرار گرفته بود .

﴿ 77 ﴾ طه : و در حقیقت به موسى وحى کردیم که :بندگانم را شبانه ببر، و راهى خشک در دریا براى آنان باز کن که نه از فرارسیدن[ دشمن ]بترسى و نه[ از غرق شدن ]بیمناک باشى. نقشه هایی که توسط ماهواره ها تهیه شده بود – به تیم تحقیقاتی " رونی وایت " جان تازه ای بخشید . در این تصاویر نقطه ای در خلیج عقبه که به دریای سرخ منتهی می شد وجود داشت که عمق ان نسبت به مکانهای دیگر کمتر بود –

 

ایا حضرت موسی (ع) و یارانش از این منطقه عبور کرده بودند.؟ ایا فرعون و لشکریانش در این مکان به عذاب الهی گرفتار شده بودند.؟! این سئوالاتی بود که " رونی وایت " و تیم همراهش را لحظه ای ارام نمی گذاشت . چهار غواص با ملیتهای گوناگون کار اکتشاف دریایی را به سرپرستی " جاناتان گری " به عهده داشتند . اولین غوص در امتداد مرزهای ساحلی سینا انجام شد , " جاناتان گری " میگوید : کار بسیار سخت و طاقت فرسائی بود – کار باستان شناسی انهم در زیر اب انسان را خیلی زود خسته می کند – اما همه ما سختی کار را میدانستیم – گاهی باید ماسه ها را تا عمق 5 متری کنار میزدیم – گاهی باید صخره ای را جابجا میکردیم .. کار زیر آب به دلیل شرایط متفاوت بسیار سخت و طاقت‌فرساست و بویژه این که در چنین کاوشهایی باید نهایت ظرافت و دقت را نیز در نظر داشت. برای این منظور گروههای فنی و علمی زیادی باید با یکدیگر همکاری میکردند . بعد از گذشت 6 ماه اولین نشانه ظاهر شد . یکی از غواصان مرجان عجیبی را در عمق اب مشاهده کرده بود, ان مرجان در واقع چرخ ارابه ای بود که افسران بلندپایه مصری اجازه سوار شدن بر ان را داشتند . بلافاصله پمپ های تخلیه ماسه کار لایروبی را اغاز کردند . اخبار این اکتشاف خیلی زود به مقامات سعودی رسید و منطقه بسرعت در محاصره ماموران امنیتی قرار گرفت . " رونی وایت " میگوید : بعد از 34 روز من هم لباس غواصی بتن کردم و همراه غواصان به زیر اب رفتم . باور کردنی نبود – چرخهای ارابه ها – سپرهای نظامی و وسایلی که بخاطره شرایط محیطی فرم خود را از دست داده بودند . غواصان توانسته بودند مقداری استخوان اسب و همچنین استخوان انسانی را از عمق دریا بالا بیاورند . نام " رونی وایت " و همراهانش برای همیشه در تاریخ ثبت شده بود .. انها توانسته بودند مدارکی از یک عذاب الهی را برای نسل امروز جمع اوری کنند . 

بازسازی یک فاجعه الهی (رامسس دوم – فرعونی که مورد غضب پروردگار قرار گرفت)

فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُون پس امروز نجات میدهیم بدنت را تا باشی برای ایندگان نشانه ای و همانا بسیاری از مردم از نشانه های ما غافلند . 92 – یونس
یکی از سئوالاتی که باستان شناسان و همچنین محققان بدنبال پیدا کردن جوابی برای ان هستند, فرعونی است که مورد غضب پروردگار یکتا قرار گرفت است . اکثر مورخان اعتقاد دارند " رامسس دوم " فرعون معاصر حضرت موسی (ع) بوده است . 

مفسران قران مجید هم بر این عقیده هستند ,شرح حالی که در ایات قران وجود دارد بیشتر از همه با رامسس دوم مطابقت دارد – که در طول مطلب به ان اشاره خواهم کرد . رامسس دوم پادشاهی است که در جنگ جان خود را از دست داده است – متاسفانه کتیبه های و ستون های تاریخی که در وصف پادشاهان حک می شده است اطلاعات زیادی در این زمینه به ما نمیدهد, برای مردم و بخصوص وارثان تاج و تخت این لکه ننگی بوده که در تاریخ از خدایشان به عنوان یک شکست خورده یاد شود . در اینکه مومیایی رامسس دوم فاقد زخم یا جراحات ناشی از جنگ باشد- شکی وجود ندارد .. و همین ادعا میتواند نشانی از غرق شدن این فرعون به امر پروردگار باشد . " رامسس کبیر یا رامسس دوم " در سن 22 سالگی به فرمانروائی مصر میرسد و تا سن 92 سالگی مناطق بسیاری را با جنگ و خونریزی تصرف می کند . او کشورگشائی بسیاری در فلسطین – لبنان – سوریه – ترکیه داشته است و بخاطره خراجهای که از حکام دیگر ولایات میگرفته- ثروت بیشماری را جمع اوری می کند . در کتیبه های بجامانده از رامسس دوم به عنوان پروردگار و خداوند بی همتا یاد شده است . مجسمه غولپیکر او امروزه بازدیدکنندگان بسیاری را مجذوب خود کرده است


namvar/

يکشنبه 18/12/1387 - 19:59
دعا و زیارت

داستان

زندگانی امام مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف )

1.ولادت

ولادت حضرت مهدی صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نیمه شعبان سال 255یا 256هجری بوده است . پس از اینکه دو قرن و اندی از هجرت پیامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم حضرت هادی ( ع ) و امام یازدهم حضرت عسکری ( ع ) رسید ، کم کم در بین فرمانروایان و دستگاه حکومت جبار ، نگرانی هایی پدید آمد . علت آن اخبار و احادیثی بود که در آنها نقل شده بود : از امام حسن عسکری ( ع ) فرزندی تولد خواهد یافت که تخت و کاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد کرد و عدل و داد را جانشین ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود . در احادیثی که بخصوص از پیغمبر ( ص ) رسیده بود ، این مطلب زیاد گفته شده و به گوش زمامداران رسیده بود . در این زمان یعنی هنگام تولد حضرت مهدی ( ع ) ، معتصم عباسی ، هشتمین خلیفه عباسی ، که حکومتش از سال 218هجری آغاز شد ، سامرا ، شهر نوساخته را مرکز حکومت عباسی قرار داد . این اندیشه - که ظهور مصلحی پایه های حکومت ستمکاران را متزلزل می نماید و باید از تولد نوزادان جلوگیری کرد ، و حتی مادران بیگناه را کشت ، و یا قابله هایی را پنهانی به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاریخ نظایری دارد . در زمان حضرت ابراهیم ( ع ) نمرود چنین کرد . در زمان حضرت موسی ( ع ) فرعون نیز به همین روش عمل نمود . ولی خدا نخواست . همواره ستمگران می خواهند مشعل حق را خاموش کنند ، غافل از آنکه ، خداوند نور خود را تمام و کامل می کند ، اگر چه کافران و ستمگران نخواهند . در مورد نوزاد مبارک قدم حضرت امام حسن عسکری ( ع ) نیز داستان تاریخ به گونه ای شگفت انگیز و معجزه آسا تکرار شد . امام دهم بیست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام یازدهم ( ع ) نیز در آنجا زیر نظر و نگهبانی حکومت به سر می برد . " به هنگامی که ولادت ، این اختر تابناک ، حضرت مهدی ( ع ) ، نزدیک گشت ، و خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پدید آمدن این نوزاد جلوگیری کنند ، و اگر پدید آمد و بدین جهان پای نهاد ، او را از میان بردارند . بدین علت بود که چگونگی احوال مهدی ، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از مردم نهان داشته می شد ، جز چند تن معدود از نزدیکان ، یا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسکری ( ع ) کسی او را نمی دید . آنان نیز مهدی را گاه بگاه می دیدند ، نه همیشه و به صورت عادی " .

2. شیعیان خاص ، مهدی ( ع ) را مشاهده کردند

در مدت 5 یا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدی که پدر بزرگوارش حیات داشت ،شیعیان خاص به حضور حضرت مهدی ( ع ) می رسیدند . از جمله چهل تن به محضر امام یازدهم رسیدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها بنمایاند تا او را بشناسند ، و امام چنان کرد . آنان پسری را دیدند که بیرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبیه به پدر خویش . امام عسکری فرمود : " پس از من ، این پسر امام شماست ، و خلیفه من است در میان شما ، امر او را اطاعت کنید ، از گرد رهبری او پراکنده نگردید ، که هلاک می شوید و دینتان تباه می گردد . این را هم بدانید که شما او را پس از امروز نخواهید دید ، تا اینکه زمانی دراز بگذرد . بنابراین از نایب او ، عثمان بن سعید ، اطاعت کنید " . و بدین گونه ، امام یازدهم ، ضمن تصریح به واقع شدن غیبت کبری ، امام مهدی را به جماعت شیعیان معرفی فرمود ، و استمرار سلسله ولایت را اعلام داشت . یکی از متفکران و فیلسوفان قرن سوم هجری که به حضور امام رسیده است ، ابو سهل نوبختی می باشد . باری ، حضرت مهدی ( ع ) پنهان می زیست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری در روز هشتم ماه ربیع الاول سال 260هجری دیده از جهان فرو بست . در این روز بنا به سنت اسلامی ، می بایست حضرت مهدی بر پیکر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ، تا خلفای ستمگر عباسی جریان امامت را نتوانند تمام شده اعلام کنند ، و یا بد خواهان آن را از مسیر اصلی منحرف کنند ، و وراثت معنوی و رسالت اسلامی و ولایت دینی را به دست دیگران سپارند . بدین سان ، مردم دیدند کودکی همچون خورشید تابان با شکوه هر چه تمامتر از سرای امام بیرون آمد ، و جعفر کذاب عموی خود را که آماده نماز گزاردن بر پیکر امام بود به کناری زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد .

3. ضرورت غیبت آخرین امام

بیرون آمدن حضرت مهدی ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد .کارگزاران و ماموران معتمد عباسی به خانه امام حسن عسکری (ع ) هجوم بردند، اما هر چه بیشتر جستند کمتر یافتند ، و در چنین شرایطی بود که برای بقای حجت حق تعالی ، امر غیبت امام دوازدهم پیش آمد و جز این راهی برای حفظ جان آن " خلیفه خدا در زمین " نبود ، زیرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بین مردم همان بود و قتلش همان . پس مشیت و حکمت الهی بر این تعلق گرفت که حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وی کوتاه گردد ، و واسطه فیوضات ربانی ، بر اهل زمین سالم ماند . بدین صورت حجت خدا ، هر چند آشکار نیست ، اما انوار هدایتش از پس پرده غیبت راهنمای موالیان و دوستانش می باشد . ضمنا این کیفر کردار امت اسلامی است که نه تنها از مسیر ولایت و اطاعت امیر المؤمنین علی ( ع ) و فرزندان معصومش روی بر تافت ، بلکه به آزار و قتل آنان نیز اقدام کرد ، و لزوم نهان زیستی آخرین امام را برای حفظ جانش سبب شد . در این باب سخن بسیار است و مجال تنگ ، اما برای اینکه خوانندگان به اهمیت وجود امام غایب در جهان بینی تشیع پی برند ، به نقل قول پروفسور هانری کربن - مستشرق فرانسوی - در ملاقاتی که با علامه طباطبائی داشته ، می پردازیم : " به عقیده من مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهیه را میان خدا و خلق ، برای همیشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پیوستگی ولایت را زنده و پابر جا می دارد ... تنها مذهب تشیع است که نبوت را با حضرت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - ختم شده می داند ، ولی ولایت را که همان رابطه هدایت و تکمیل می باشد ، بعد از آن حضرت و برای همیشه زنده می داند . رابطه ای که از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی کشف نماید ، بواسطه دعوتهای دینی قبل از موسی و دعوت دینی موسی و عیسی و محمد - صلوات الله علیهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولایت جانشینان وی ( به عقیده شیعه ) زنده بوده و هست و خواهد بود ، او حقیقتی است زنده که هرگز نظر علمی نمی تواند او را از خرافات شمرده از لیست حقایق حذف نماید ... آری تنها مذهب تشیع است که به زندگی این حقیقت ، لباس دوام و استمرار پوشانیده و معتقد است که این حقیقت میان عالم انسانی و الوهی ، برای همیشه ، باقی و پا برجاست " یعنی با اعتقاد به امام حی غایب .

4.صورت و سیرت مهدی ( ع )

چهره و شمایل حضرت مهدی ( ع ) را راویان حدیث شیعی و سنی چنین نوشته اند :" چهره اش گندمگون ، ابروانی هلالی و کشیده ، چشمانش سیاه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهایش براق و گشاد ، بینی اش کشیده و زیبا، پیشانی اش بلند و تابنده . استخوان بندی اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهایش درشت . گونه هایش کم گوشت و اندکی متمایل به زردی - که از بیداری شب عارض شده - بر گونه راستش خالی مشکین . عضلاتش پیچیده و محکم ، موی سرش بر لاله گوش ریخته ، اندامش متناسب و زیبا ، هیاتش خوش منظر و رباینده ، رخساره اش در هاله ای از شرم بزرگوارانه و شکوهمند غرق . قیافه اش از حشمت و شکوه رهبری سرشار . نگاهش دگرگون کننده ، خروشش دریاسان ، و فریادش همه گیر " . حضرت مهدی صاحب علم و حکمت بسیار است و دارنده ذخایر پیامبران است . وی نهمین امام است از نسل امام حسین ( ع ) اکنون از نظرها غایب است . ولی مطلق و خاتم اولیاء و وصی اوصیاء و قائد جهانی و انقلابی اکبر است . چون ظاهر شود ، به کعبه تکیه کند ، و پرچم پیامبر ( ص ) را در دست گیرد و دین خدا را زنده و احکام خدا را در سراسر گیتی جاری کند . و جهان را پر از عدل و داد و مهربانی کند . حضرت مهدی ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلی است و همه هستی او را فراگرفته است . مهدی ( ع ) عادل است و خجسته و پاکیزه . ذره ای از حق را فرو نگذارد . خداوند دین اسلام را به دست او عزیز گرداند . در حکومت او ، به احدی ناراحتی نرسد مگر آنجا که حد خدایی جاری گردد . مهدی ( ع ) حق هر حقداری را بگیرد و به او بدهد . حتی اگر حق کسی زیر دندان دیگری باشد ، از زیر دندان انسان بسیار متجاوز و غاصب بیرون کشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حکومت مهدی ( ع ) حکومت جباران و مستکبران ، و نفوذ سیاسی منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مکه - قبله مسلمین - مرکز حکومت انقلابی مهدی شود . نخستین افراد قیام او ، در آن شهر گرد آیند و در آنجا به او بپیوندند ... برخی به او بگروند ، با دیگران جنگ کند ، و هیچ صاحب قدرتی و صاحب مرامی ، باقی نماند و دیگر هیچ سیاستی و حکومتی ، جز حکومت حقه و سیاست عادله قرآنی ، در جهان جریان نیابد . آری ، چون مهدی ( ع ) قیام کند زمینی نماند ، مگر آنکه در آنجا گلبانگ محمدی : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد . در زمان حکومت مهدی ( ع ) به همه مردم ، حکمت و علم بیاموزند ، تا آنجا که زنان در خانه ها با کتاب خدا و سنت پیامبر ( ص ) قضاوت کنند . در آن روزگار ، قدرت عقلی توده ها تمرکز یابد . مهدی ( ع ) با تایید الهی ، خردهای مردمان را به کمال رساند و فرزانگی در همگان پدید آورد ... . مهدی ( ع ) فریاد رسی است که خداوند او را بفرستد تا به فریاد مردم عالم برسد . در روزگار او همگان به رفاه و آسایش و وفور نعمتی بیمانند دست یابند . حتی چهارپایان فراوان گردند و با دیگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمین گیاهان بسیار رویاند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفینه های زمین و دیگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدی ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بیفسرد ، رسم ستم و شبیخون و غارتگری برافتد و جنگها از میان برود . در جهان جای ویرانی نماند ، مگر آنکه مهدی ( ع ) آنجا را آباد سازد . در قضاوتها و احکام مهدی ( ع ) و در حکومت وی ، سر سوزنی ظلم و بیداد بر کسی نرود و رنجی بر دلی ننشیند . مهدی ، عدالت را ، همچنان که سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه های مردمان کند و دادگری او همه جا را بگیرد .

5.شمشیر حضرت مهدی ( ع )

شمشیر مهدی ، سیف الله و سیف الله المنتقم است . شمشیری است خدائی ،شمشیری است انتقام گیرنده از ستمگران و مستکبران .  اما بر سر ضعیفان و مستضعفان رحمت می بارد و آنها را می نوازد .  پیامبران و امامان و اولیاء حق آمدند و آنچه لازمه پند دادن بود بجای آوردند . بسیاری از مردم نشنیدند و راه باطل خود را رفتند و حتی اولیاء حق را زهر خوراندند و کشتند . از روایات شگفت انگیزی که در مورد حضرت مهدی ( ع ) آمده است ، خبری است که از حضرت امام محمد باقر ( ع ) نقل شده و مربوط است به 1290سال قبل . در این روایت حضرت باقر ( ع ) می گویند : " مهدی ، بر مرکبهای پر صدایی ، که آتش و نور در آنها تعبیه شده است ، سوار می شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر می کند " . و نیز در روایت امام محمد باقر ( ع ) گفته شده است که بیشتر آسمانها ، آباد و محل سکونت است . البته این آسمان شناسی اسلامی ، که از مکتب ائمه طاهرین ( ع ) استفاده می شود ، ربطی به آسمان شناسی یونانی و هیئت بطلمیوسی ندارد ... و هر چه در آسمان شناسی یونانی ، محدود بودن فلک ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان شناسی اسلامی ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بیشمار و قمرها و منظومه های فراوان . و گفتن چنین مطالبی از طرف پیامبر اکرم ( ص ) و امام باقر  ( ع ) جز از راه ارتباط با عالم غیب و علم خدائی امکان نداشته است .

6.غیبت کوتاه مدت یا غیبت صغری  

مدت غیبت صغری بیش از هفتاد سال بطول نینجامید ( از سال 260ه. تا سال 329ه. )که در این مدت نایبان خاص ، به محضر حضرت مهدی ( ع ) می رسیدند ، و پاسخ نامه ها سؤوالات را به مردم می رساندند . نایبان خاص که افتخار رسیدن به محضر امام ( ع ) را داشته اند ، چهار تن می باشند که به " نواب خاص " یا " نایبان ویژه " معروفند . 1 - نخستین نایب خاص مهدی ( ع ) عثمان بن سعید اسدی است . که ظاهرا بعد از سال 260هجری وفات کرد ، و در بغداد به خاک سپرده شد . عثمان بن سعید از یاران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام یازدهم بود و خود در زیر سایه امامت پرورش یافته بود . 2 - محمد بن عثمان : دومین سفیر و نایب امام ( ع ) محمد بن عثمان بن سعید فرزند عثمان بن سعید است که در سال 305هجری وفات کرد و در بغداد بخاک سپرده شد . نیابت و سفارت محمد بن سعید نزدیک چهل سال بطول انجامید . 3 - حسین بن روح نوبختی : سومین سفیر ، حسین بن روح نوبختی بود که در سال 326 هجری فوت کرد . 4 - علی بن محمد سمری : چهارمین سفیر و نایب امام حجه بن الحسن ( ع ) است که در سال 329هجری قمری در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وی نزدیک آرامگاه عالم و محدث بزرگ ثقه الاسلام محمد بن یعقوب کلینی است . همین بزرگان و عالمان و روحانیون برجسته و پرهیزگار و زاهد و آگاه در دوره غیبت صغری واسطه ارتباط مردم با امام غایب و حل مشکلات آنها بوسیله حضرت مهدی ( ع ) بودند .

7.غیبت دراز مدت یا غیبت کبری و نیابت عامه

این دوره بعد از زمان غیبت صغری آغاز شد ، و تاکنون ادامه دارد .این مدت دوران امتحان و سنجش ایمان و عمل مردم است . در زمان نیابت عامه ، امام ( ع ) ضابطه و قاعده ای به دست داده است تا در هر عصر ، فرد شاخصی که آن ضابطه و قاعده ، در همه ابعاد بر او صدق کند ، نایب عام امام ( ع ) باشد و به نیابت از سوی امام ، ولی جامعه باشد در امر دین و دنیا . بنابراین ، در هیچ دوره ای پیوند امام ( ع ) با مردم گسیخته نشده و نبوده است . اکنون نیز ، که دوران نیابت عامه است ، عالم بزرگی که دارای همه شرایط فقیه و دانای دین بوده است و نیز شرایط رهبری را دارد ، در راس جامعه قرار می گیرد و مردم به او مراجعه می کنند و او صاحب " ولایت شرعیه " است به نیابت از حضرت مهدی ( ع ) . بنابراین ، اگر نایب امام ( ع ) در این دوره ، حکومتی را درست و صالح نداند آن حکومت طاغوتی است ، زیرا رابطه ای با خدا و دین خدا و امامت و نظارت شرعی اسلامی ندارد . بنابر راهنمایی امام زمان ( عجل الله فرجه ) برای حفظ انتقال موجودیت تشیع و دین خدا ، باید همیشه عالم و فقیهی در راس جامعه شیعه قرار گیرد که شایسته و اهل باشد ، و چون کسی - با اعلمیت و اولویت - در راس جامعه دینی و اسلامی قرار گرفت باید مجتهدان و علمای دیگر مقام او را پاس دارند ، و برای نگهداری وحدت اسلامی و تمرکز قدرت دینی او را کمک رسانند ، تا قدرتهای فاسد نتوانند آن را متلاشی و متزلزل کنند . گر چه دوری ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان - حضرت مهدی ( ع ) - بسیار درد آور است ، ولی بهر حال - در این دوره آزمایش - اعتقاد ما اینست که حضرت مهدی ( ع ) به قدرت خدا و حفظ او ، زنده است و نهان از مردم جهان زندگی می کند ، روزی که " اقتضای تام " حاصل شود ، ظاهر خواهد شد ، و ضمن انقلابی پر شور و حرکتی خونین و پردامنه ، بشریت مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد ، و رسم توحید و آیین اسلامی را عزت دوباره خواهد بخشید.

8.اعتقاد به مهدویت در دوره های گذشته

اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجی در دینهای دیگر مانند :یهودی ، زردشتی ، مسیحی و مدعیان نبوت عموما ، و دین مقدس اسلام ، خصوصا ، به عنوان یک اصل مسلم مورد قبول همه بوده است .

9.اعتقاد به حضرت مهدی ( ع ) منحصر به شیعه نیست

عقیده به ظهور حضرت مهدی ( ع ) فقط مربوطبه شیعیان و عالم تشیع نیست ،بلکه بسیاری از مذاهب اهل سنت ( مالکی ، حنفی ، شافعی و حنبلی و ... ) به این اصل اعتقاد دارند و دانشمندان آنها ، این موضوع را در کتابهای فراوان خود آورده اند و احادیث پیغمبر ( ص ) را درباره مهدی ( ع ) از حدیثهای متواتر و صحیح می دانند .

10.قرآن و حضرت مهدی ( ع )

در قرآن کریم درباره حضرت مهدی و ظهور منجی در آخر الزمان و حکومت صالحان وپیروزی نیکان بر ستمگران آیاتی آمده است از جمله : " ما در زبور داوود ، پس از ذکر ( = تورات ) نوشته ایم که سرانجام ، زمین را بندگان شایسته ما میراث برند و صاحب شوند " . حضرت امام محمد باقر ( ع ) درباره " بندگان شایسته " فرموده است : منظور اصحاب حضرت مهدی در آخر الزمان هستند . و نیز : " ما می خواهیم تا به مستضعفان زمین نیکی کنیم ، یعنی : آنان را پیشوایان سازیم و میراث بران زمین " . بسم الله الرحمن الرحیم . انا انزلناه فی لیله القدر ... ما قرآن را در شب قدر فرو فرستادیم . تو شب قدر را چگونه شبی می دانی ؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است . در آن شب ، فرشتگان و روح ( جبرئیل ) به اذن خدا ، همه فرمانها و سرنوشتها را فرود می آورند . آن شب ، تا سپیده دمان ، همه سلام است و سلامت . چنانکه از آیه های " سوره قدر " بروشنی فهمیده می شود ، در هر سال شبی هست که از هزار ماه به ارزش و فضیلت برتر است . آنچه از احادیثی که در تفسیر این سوره ، و تفسیر آیات آغاز سوره دخان فهمیده می شود ، این است که فرشتگان ، در شب قدر ، مقدرات یکساله را به نزد " ولی مطلق زمان " می آورند و به او تسلیم می دارند . در روزگار پیامبر اکرم ( ص ) محل فرشتگان در شب قدر ، آستان مصطفی ( ع ) بوده است . هنگامی که در شناخت قرآنی ، به این نتیجه می رسیم که " شب قدر " در هر سال هست ، باید توجه کنیم پس " صاحب شب قدر " نیز باید همیشه وجود داشته باشد و گرنه فرشتگان بر چه کسی فرود آیند ؟ پس چنانکه " قرآن کریم " تا قیامت هست و " حجت " است ، صاحب شب قدر هست و همو " حجت " است . " حجت " خدا در این زمان جز حضرت ولی عصر ( ع ) کسی نیست . چندانکه حضرت رضا علیه السلام می فرماید : " امام ، امانتدار خداست در زمین ، و حجت خداست در میان مردمان ، و خلیفه خداست در آبادیها و سرزمینها ... " . فیلسوف معروف و متکلم بزرگ و ریاضی دان مشهور اسلامی ، خواجه نصیرالدین طوسی می گوید : " در نزد خردمندان روشن است که لطف الهی منحصر است در تعیین امام ( ع ) و وجود امام به خودی خود لطف است از سوی خداوند ، و تصرف او در امور لطفی است دیگر . و غیبت او ، مربوطبه خود ماست . "

11.طول عمر امام زمان ( ع )

درازی عمر امام ( ع ) با در نظر گرفتن عمرهای درازی که قرآن بدانها گواهی می دهد ،و در کتابهای تاریخی نیز افراد معمر ( دارای عمر دراز ) زیاد بوده اند ، و در گذشته و حال نیز چنین کسانی بوده و هستند ، عمر زیاد حضرت مهدی ( ع ) به هیچ دلیلی محال نیست ، بلکه از نظر عقلی و دید وسیع علمی و امکان واقع شدن بهیچ صورت بعید نیست . از اینها گذشته اگر از نظر قدرت الهی ، بدان نظر کنیم ، امری ناممکن نیست . در برابر قدرت خدا - که بر هر چیز تواناست - عمرهایی مانند عمر حضرت نوح ( ع ) و عمر بیشتر از آن حضرت و یا کمتر از آن کاملا امکان دارد. برای خدای قدیر و حکیم ، کوچک و بزرگ ، کم و بسیار ، همه و همه مساوی است . بنابراین حکمت کامل و بالغ او ، تا هر موقع اقتضا کند بنده خود را در نهایت سلامت زنده نگاه می دارد . پس طبق حکمت الهی ، امام دوازدهم ، مهدی موعود ( ع ) باید از انظار غایب باشد و سالها زنده بماند و راز دار جهان و واسطه فیض برای جهانیان باشد تا هر وقت خدا اراده کند ظاهر گردد ، و عالم را پس از آنکه از ظلم و جور پر شده ، از قسط و عدل پر کند .

12.انتظار ظهور قائم ( ع)

بر خلاف آنان که پنداشته اند انتظار ظهور یعنی دست روی دست گذاشتن و از حرکتهای اصلاحی جامعه کنار رفتن و فقط " گلیم " خود را از آب بیرون بردن ، و به جریانات اسلام دینی و اجتماعی بی تفاوت ماندن ، هرگز چنین پنداری درست نیست ... بر عکس ، انتظار یعنی در طلب عدالت و آزادگی و آزادی فعالیت کردن و در نپذیرفتن ظلم و باطل و بردگی و ذلت و خواری ، مقاومت کردن و در برابر هر ناحقی و ستمی و ستمگری ایستادن است . " مجاهدات خستگی ناپذیر و " فوران های خونین شیعه " در طول تاریخ ، گواه این است که در مکتب ، هیچ سازشی و سستی راه ندارد . شیعه در حوزه " انتظار " یعنی ، انتظار غلبه حق بر باطل ، و غلبه داد بر بیداد ، و غلبه علم بر جهل ، و غلبه تقوا بر گناه ، همواره آمادگی خود را برای مشارکت در نهضتهای پاک و مقدس تجدید می نماید ، و با یاد تاریخ سراسر خون و حماسه سربازان فداکار تشیع ، مشعل خونین مبارزات عظیم را بر سر دست حمل می کند " . اینکه به شیعه دستور داده اند که به عنوان " منتظر " همیشه سلاح خود را آماده داشته باشد ، و با یاد کردن نام " قائم آل محمد ( ص ) " قیام کند ناشی از همین امادگی است . ناشی از همین قیام و اقدام است . پایان این بحث را از نوشته زنده یاد آیه الله طالقانی ، عالم مبارز اسلامی بهره می بریم که می گوید : " ... توجه دادن مردم به آینده درخشان و دولت حق و نوید دادن به اجرای کامل عدالت اجتماعی ، و تاسیس حکومت اسلام و ظهور یک شخصیت خدا ساخته و بارز ، که مؤسس و سرپرست آن حکومت و دولت است ، از تعالیم مؤسسین ادیان است ، و در مکتب تشیع ، که مکتب حق اسلام و حافظ اصلی معنویات آن است ، جزء عقیده قرار داده شده ... و پیروان خود را به انتظار چنین روزی ترغیب نموده ، و حتی انتظار ظهور را از عبادات دانسته اند ، تا مسلمانان حق پرست ، در اثر ظلم و تعدی زمامداران خودپرست و تسلط دولتهای باطل ، و تحولات اجتماعی و حکومت ملل ماده پرست ، اعم از شرقی و غربی ، خود را نبازند و دل قوی دارند و جمعیت را آماده کنند . و همین عقیده است که هنوز مسلمانان را امیدوار و فعال نگاه داشته است ، این همه فشار و مصیبت از آغاز حکومت دودمان دنائت و رذالت اموی ، تا جنگهای صلیبی و حمله مغول ، و اختناق و تعدیهای دولتهای استعماری ، بر سر هر ملتی وارد می آمد ، خاکسترش هم به باد فنا رفته بود . لیکن دینی که پیشوایان حق آن دستور می دهند که چون اسم صریح " قائم " مؤسس دولت حقه اسلام برده می شود ، بپا بایستید و آمادگی خود را برای انجام تمام دستورات اعلام کنید ، و خود را همیشه نیرومند و مقتدر نشان دهید ، هیچ وقت ، نخواهد مرد ... . "

يکشنبه 18/12/1387 - 19:51
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته