• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 10405
تعداد نظرات : 2228
زمان آخرین مطلب : 3044روز قبل
حجاب و عفاف
حجاب، ثمره خون شهیدان ماست بزرگش داریم

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعكس، كد موسیقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

خواستم مرا دوست بدارند، نه بدان خاطر که زیبائی‌هایم چشم‌های هوسران را به خود معطوف می‌دارد که وجودم مایه دلربایی باشد.  می‌خواستم اگر روزی جلوه‌های ظاهریم رنگ باختند باز هم مرا برای بودن، برای روحم دوست بدارند.

حجاب آرامش بخش دل من و توست.

حجاب زیر ساز پیشرفت و کمال نسل من و توست.حجاب، ثمره خون شهیدان ماست بزرگش داریم.

حجاب رسیدن به روح خدایی خود است.

حجاب، قدرت جاذبه بر زیبایی‌ها و قدرت دافعه بر پلیدی‌ها و زشتی‌هاست.

زن همچو ماه چهارده است و حجاب همچون هاله‌ای بر گرد او.

زن همچو گل لطیف است، حجاب طراوت اوست.

زنان عفیفه مردان معراجی می‌پرورند.

می‌خواستم مرا دوست بدارند، نه بدان خاطر که زیبائی‌هایم چشم‌های هوسران را به خود معطوف می‌دارد که وجودم مایه دلربایی باشد.

می‌خواستم اگر روزی جلوه‌های ظاهریم رنگ باختند باز هم مرا برای بودن، برای روحم دوست بدارند.

می‌خواستم فراغ خاطری یابم تا دلم را با زلال شناخت و معرفت شستشو دهم و لحظه‌ای آرام و به دور از اضطراب، خدایم را دریابم.

پاسخ آمد: دیده‌ها را از ظاهرت فرو پوشان تا نادیدنی‌های درونت را بیابند.

حجاب، محافظ قلب و عقل انسان است.

حیف است که دل‌ها، بی دروازه باشد و عشق‌ها بی هویت و بی شناسنامه.

همه مدعیان دوستی و عشق خریدار نیستند، بلکه فقط قیمت می‌کنند.

خدا فراموشی، خود فراموشی را در پی دارد.

ارزش اجناس دست دوم خیلی پایین‌تر است.

باید دام و دانه را شناخت مگر مروارید شکسته قیمتی دارد.

حجاب مصونیت است نه محدودیت، با حجاب خویش نگاه‌های مزاحم را ناکام بگذارید.

حجاب یک انتخاب است نه تحمیل، آنان که حجاب را آگاهانه برمی‌گزینند می‌خواهند گوهر عفاف خود را از تاراج مصون نگه دارند.

عاقل آن است که اندیشه کند پایان را، پای بیگانه را به مزرعه نجابت خود باز نکنیم.

هر شاخه که از باغ برون آرد سر           در میوه آن طمع کند راهگذر

رویت را از فاطمه(س) برگردانده‌ای مگر شیعه او نیستی.

چگونه چادر شفاعت بر سرت کشد تو که چادر حیا از سرت افکنده‌ای.

تو باید جواب دهی؟ شهدا با خون گلگون شدند، تو با ...

به مادرت نگریسته‌ای سر سجاده چقدر بر تو گریسته است؟

تو باید پاسخ چشم‌های شهدا را بدهی به تو می‌نگرند نمی‌بینی؟

غیرتت کجاست؟ خواهرت به تاراج رفت.

عفاف نیروی درونی با نماد بیرونی.

"من عقل عفّ" کسی که عقل دارد عفیف است.

حجاب ثمره حیا و عفاف افزون بر حفظ تن و روان فرد، نماد هویت دینی و ملی است.

ثمره عفاف کم شدن اندوه است. (حضرت علی(ع))

هرم عفاف بهداشت روانی فرد و جامعه است.

میزان عفت متناسب حیاست.

اصل جوانمردی حیا و ثمره آن عفاف است. (حضرت علی(ع))

عفت فرد به اندازه حیا اوست. (حضرت علی(ع))

و تو آن عفیفه‌ای که گستره عفاف تو به وسعت عرش الهی است.

گوهر آدمیت را در صدف حجاب بپروران.

آرامش و مصونیت میوه حجاب است.

حجاب تاج بندگی است و زیبنده اشرف مخلوقات است.

حجاب بال پرواز در آسمان عبودیت است.

گل وجود با پروانه حجاب زیباتر است.

فرهنگ بندگی آری، فرهنگ برهنگی نه.

حجاب ابر بر خورشید نیست، خود خورشید است.

آب مایه حیات است و حجاب مایه حیا است.

آتش برهنگی را با بهشت حجاب گلستان کن.

حجاب بیانگر هویت من است.

حجاب دژ محکم و استوار شخصیت و شرف و عفاف من است.

دخترم حجاب نماد مسلمانی توست.

زنی که حجاب را یک ارزش تلقی کند متانت تمام وجودش را فرا می‌گیرد.

دخترم حجاب اسلحه‌ای است در دست تو که تو را از ورود افراد بیگانه به حریمت حفظ می‌کند.

حجاب نوری است که تو در آن احاطه شده‌ای.

دخترم حجاب مانند صدف است و تو مروارید درون آن هستی.

ارزش نگاه خداوند به فرد با حجاب فزون‌تر از ارزش نگاه نامحرم به فرد بی حجاب است.

شکر هر نعمت پاسداری از آن است بیایید با رعایت حجاب پاسدار ارزش وجودی خود باشیم.

حجاب رفتار ایمن ساز در روابط اجتماعی.

حجاب حضور اجتماعی فعال با حفظ سلامت ویژگی جنسی.

عفاف حفظ قواعد زندگی جمعی در تأمین امنیت روان جامعه.

عفاف طوفانی است که چشمان بی حریم را فرو می‌بندد.

حجاب آرمان خطبه حضرت زینب(س) در کاخ طاغوت است.

عفت زن آئینه حیای اوست.

حجاب رفتاری تملک جاذبه‌های انسانی در حریم خصوصی.

حیا مطلوب جامعه انسانی برای بقای شرافتمندانه است.

حجاب غل و زنجیر نیست، ارزش است.

زیبایی در حفظ ارزش‌هاست و ارزش‌ها در حفظ عفاف است.

زنی که خود را بپوشاند اختیارش در دست خودش است نه بیگانگان.

ترک بی عفتی آسان‌تر از پشیمانی است.

حجاب نماد آزادی و آزادگی زنان است برای حضور فعال در اجتماع.

چشم‌هایت را به سوی سپیده باز کن و همچون غنچه که گلبرگ‌های خود را از تعرض نامحرمان حفظ نمود، جسمت را بپوشان تا روحت در آرامش کمی بیاساید.

خدا چنان کن؛ تا آنگونه که تو می‌پسندی بپوشم و آنچه را که تو می‌خواهی بگویم و به آن طریقی که فرمان دادی زندگی کنم تا محبوب‌ترین باشم در درگاهت (آمین).

چهارشنبه 3/10/1393 - 0:8
حجاب و عفاف

آثار و فواید حجاب در ابعاد مختلف

حجاب و پوشش دارای چه آثار و فوایدی است؟
حجاب و پوشش، در ابعاد مختلف، دارای آثار و فواید زیادی است که بعضی از مهم‌ترین فواید آن عبارت‌اند از:

الف) فایده‎ی حجاب در بُعد فردی

یکی از فواید و آثار مهم حجاب در بُعد فردی، ایجاد آرامش روانی بین افراد جامعه است که یکی از عوامل ایجاد آن عدم تهییج و تحریک جنسی است؛ در مقابل، فقدان حجاب و آزادی معاشرت‎های بی‎بندوبار میان زن و مرد، هیجان‎ها و التهاب‎های جنسی را فزونی می‎بخشد و تقاضای سکس را به صورت عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی درمی‎آورد. غریزه‌ی جنسی، غریزه‎ای نیرومند، عمیق و دریا صفت است که هرچه بیش‌تر اطاعت شود بیش‌تر سرکش می‎گردد؛ هم‌چون آتشی که هرچه هیزم آن زیادتر شود شعله‎ورتر می‎گردد. بهترین شاهد بر این مطلب این است که در جهان غرب که با رواج بی‎حیایی و برهنگی، اطاعت از غریزه‌ی جنسی بیش‌تر شده است، هجوم مردم به مسئله‌ی سکس نیز زیادتر شده و تیراژ مجلات و کتب سکسی بالاتر رفته است. این مطلب پاسخ روشن و قاطع به افرادی است که قایل‎اند همه‌ی گرفتاری‌هایی که در کشورهای اسلامی و شرقی بر سر غریزه‌ی جنسی وجود دارد، ناشی از محدودیت‎هاست؛ و اگر به کلی هرگونه محدودیتی برداشته شود و روابط جنسی آزاد شود، این حرص و ولعی که وجود دارد، از بین می‎رود.
البته از این افراد باید پرسید؛ آیا غرب که محدودیت روابط زن و مرد و دختر و پسر را برداشته است، حرص و ولع جنسی در بین آنان فروکش کرده است یا افزایش یافته است؟![۲۳]
پاسخ هر انسان واقع‎بین و منصفی به این سؤال این است که نه تنها حرص و ولع جنسی در غرب افزایش یافته است، بلکه هر روز شکل‎های جدیدتری از تمتّعات و بهره‎برداری‎های جنسی در آنها رواج و رسمیت می‎یابد.
یکی از زنان غربی منصف، وضعیت جامعه‎ی غرب را در مواجهه با غریزه‎ی جنسی این‎گونه توصیف کرده است:
کسانی می‌گویند مسئله‌ی غریزه‌ی جنسی و مشکل زن و حجاب در جوامع غربی حل شده است؛ آری، اگر از زن روی‌گرداندن و به بچه و سگ و یا هم‌جنس روی آوردن حل مسئله است، البته مدتی است این راه حل صورت گرفته است!![۲۴]

ب) فایده‎ی حجاب در بُعد خانوادگی

یکی از فواید مهم حجاب در بُعد خانوادگی، اختصاص یافتن التذاذهای جنسی، به محیط خانواده و در کادر ازدواج مشروع است. اختصاص مذکور، باعث پیوند و اتصال قوی‌تر زن و شوهر، و در نتیجه استحکام بیش‌تر کانون خانواده می‎گردد؛ و برعکس، فقدان حجاب باعث انهدام نهاد خانواده است. یکی از نویسندگان، تأثیر برهنگی را در اضمحلال و خشکیدن درخت تنومند خانواده، این گونه بیان کرده است:
در جامعه‎ای که برهنگی بر آن حاکم است، هر زن و مردی، همواره در حال مقایسه است؛ مقایسه‌ی آنچه دارد با آنچه ندارد؛ و آنچه ریشه‌ی خانوده را می‎سوزاند این است که این مقایسه آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن می‎زند. زنی که بیست یا سی سال در کنار شوهر خود زندگی کرده و با مشکلات زندگی جنگیده و در غم و شادی او شریک بوده است، پیداست که اندک اندک بهار چهره‎اش شکفتگی خود را از دست می‎دهد و روی در خزان می‎گذارد. در چنین حالی که سخت محتاج عشق و مهربانی و وفاداری همسر خویش است، ناگهان زن جوان‎تری از راه می‎رسد و در کوچه و بازار، اداره و مدرسه، با پوشش نامناسب خود، به همسر او فرصت مقایسه‎ای می‎دهد؛ و این مقدمه‎ای می‎شود برای ویرانی اساس خانواده و بر باد رفتن امید زَنی که جوانی خود را نیز بر باد داده است؛ و همه‌ی خواهران جوان لابد می‎دانند که هیچ جوانی نیست که به میانسالی و پیری نرسد و لابد می‎دانند که اگر امروز آنان جوان و با طراوت‌اند در فردای بی‎طراوتی آنان، باز هم جوانانی هستند که بتوانند برای خانواده‌ی فردای آنها، همان خطری را ایجاد کنند که خود آنان امروز برای خانواده‎ها ایجاد می‎کنند.[۲۵]

ج) فایده‎ی حجاب در بُعد اجتماعی

یکی از فواید مهم حجاب در بُعد اجتماعی، حفظ و استیفای نیروی کار در سطح جامعه است. در مقابل، بی‎حجابی و بدحجابی باعث کشاندن لذت‎های جنسی از محیط و کادر خانواده به اجتماع، و در نتیجه، تضعیف نیروی کار افراد جامعه می‎گردد. بدون تردید، مردی که در خیابان، بازار، اداره، کارخانه و … همواره با قیافه‎های محرّک و مهیّج زنان بدحجاب و آرایش کرده مواجه باشد، تمرکز نیروی کار او کاهش می‎یابد. برخلاف نظام‎ها و کشورهای غربی، که میدان کار و فعالیت‎های اجتماعی را با لذت‎جویی‎های جنسی درهم می‎آمیزند،[۲۶] اسلام می‎خواهد با رعایت حجاب و پوشش، محیط اجتماع از این‎گونه لذت‎ها پاک شده، و لذت‎های جنسی، فقط در کادر خانواده و با ازدواج مشروع انجام شود[۲۷].

چهارشنبه 3/10/1393 - 0:6
حجاب و عفاف

فایده‎ی حجاب در بُعد اقتصادی

استفاده از حجاب و پوشش، به ویژه در شکل چادر مشکی، به دلیل سادگی و ایجاد یکدستی در پوشش بانوان در بیرون منزل، می‎تواند از بُعد اقتصادی نیز تأثیر مثبت در کاهش تقاضاهای مدپرستی بانوان داشته باشد؛ البته به شرط این‎که خود چادر مشکی دست‌خوشِ این تقاضاها نگردد. متأسفانه بعضاً مظاهر مدپرستی در چادرهای مشکی نیز مشاهده می‎گردد، به گونه‎ای که برخی از بانوان به جای استفاده از چادرهای مشکی متین و باوقار، به چادرهای مشکی، توری، نازک و دارای طرح‎های جِلف و سبک که با هدف و فلسفه حجاب و پوشش تناسبی ندارند روی می‎آورند.
یکی از دانشجویان محجبه درباره‌ی رواج فرهنگ مدگرایی در خاطرات قبل از انقلاب خود گفته است:
یادم می‌آید آن وقت‌ها که حجاب نداشتم، اگر دو روز پشت سر هم قرار بود که به خانه‌ی کسی بروم، لباسی را که امروز پوشیده بودم، حاضر نمی‌شدم فردا بپوشم! احساس می‌کردم مسخره است و سعی داشتم حتی اگر شده، لباس دیگران را به عاریه بگیرم و بپوشم، تا من هم با لباس جدیدی رفته باشم. این کارها واقعاً رفاه حال و راحتی را از خانم‌ها سلب کرده بود.[۲۸]
علاوه بر فواید یاد شده، به طور فهرست‎وار فواید و آثار دیگری نیز برای حجاب و پوشش می‎توان نام برد، که مهم‎ترین آنها عبارتند از:
ـ حفظ ارزش‎های انسانی؛ مانند عفت، حیا و متانت در جامعه و کاهش مفاسد اجتماعی.
ـ هدایت،کنترل و بهره‎مندی صحیح و مطلوب از امیال وغرایز انسانی.
ـ تأمین و تضمین سلامت و پاکی نسل افراد جامعه.[۲۹]

پی نوشتها

[۱] . جوهری، صحاح اللغه، الحجاب: الستر؛ فیومی، المصباح المنیر، حجبه حجباً من باب قتل: منعه و منه قیل للستر الحجاب لانه یمنع المشاهده.
[۲] . در قرآن این کلمه در هشت مورد به کار رفته که بیش‌تر به معنای حاجز، مانع، حایل و پرده است.
[۳] . استاد مطهری، مسئله‌ی حجاب، ص ۷۸٫
[۴] . علامه سیدمحمدحسین فضل الله، مجله‎ی پیام زن، «جوانان، ورزش و حجاب» شماره‌ی ۷۴، ص ۱۹٫
[۵] . سوره‌ی نور (۲۴)، آیه‌ی ۳۰٫
[۶] . سوره‌ی ‌نور (۲۴)، آیه‌ی ۳۱٫
[۷] . سوره‎ی احزاب (۳۳)، آیه‎ی ۳۲٫
[۸] . سوره‌ی نور (۲۴)، آیه‌ی ۳۱٫
[۹] . پروین اعتصامی، دیوان شعر، ص ۱۵۴٫
[۱۰] . کیهان لندن، ۱۱/۳/۱۳۷۴٫
[۱۱] . الف) العفة: الکفِّ عما لا یحلّ و لا یجمل؛ ابن منظور، لسان العرب، واژه‎ی عفّت.
ب) العفة: حصول حالة للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة، راغب اصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، واژه‌ی عفّت.
ج) عفّ عن الشیء: امتنع عنه؛ فیومی، المصباح المنیر، واژه‌ی عفّت.
[۱۲] . ر. ک: خسرو باقری، «نگاهی دوباره به تربیت اسلامی»، بحث ویژگی‎های عمومی انسان، ص۶۶ – ۷۳٫
[۱۳] . سوره‌ی نور، آیه‌ی ۶۰؛ این که ثیاب در آیه‌ی شریفه را به چادر معنا کردیم، به علت روایات متعددی است که آن را به جلباب تفسیر کرده است. و در مباحث آینده آشکار خواهد شد که جلباب به معنای چادر است. برای آشنایی با روایاتی که ثیاب در آیه‌ی شریفه را به جلباب تفسیر کرده‎اند، ر.ک: وسائل الشیعه، ج ۱۴، ابواب مقدمات نکاح، باب ۱۱۰، باب القواعد من النساء.
[۱۴] . ر.ک: مهریزی، حجاب؛ سیدعلی سادات فخر «حجاب ارزش یا روش»، کتاب نقد، ش ۱۷ (فمینیزم) و ناهید طیبی، «حجاب و عفاف، مروری دوباره» مجله‌ی پیام زن، ش ۹۵ و ۹۶٫ مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، مجله‎ی حدیث زندگی، ویژه‎ی عفاف. شماره‎ی ۶، مرداد و شهریور ۱۳۸۱٫
[۱۵]. ناهید طیبی، «حجاب و عفاف مروری دوباره»، مجله‌ی پیام زن، شماره‌ی ۹۵، ص ۷۵ (با کمی دخل و تصرف.)
[۱۶] . سوره‎ی اعراف (۷)، آیه‎ی ۵۸٫ ۴٫ سوره‌ی جمعه (۶۲)، آیه‌ی ۲٫
[۱۷]. سوره‌ی حجرات (۴۹)، آیه‌ی ۱۳٫
[۱۸] . سوره‌ی نور (۲۴)، آیه‌ی ۳۰٫
[۱۹] . سوره‌ی احزاب (۳۳)، آیه‌ی ۵۳٫
[۲۰] . سوره‌ی نور (۲۴)، آیه‌ی ۶۰٫
[۲۱] . سوره‌ی احزاب (۳۳)، آیه‌ی ۵۹٫
[۲۲] . مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۴، ص ۳۴٫
[۲۳]. برای آگاهی از ابعاد گسترش این حرص و ولع ر.ک: جلال رفیع، یادداشت‌ها و ره‌آوردهای سفر نیویورک، در بهشت شدّاد آمریکای متمدن، آمریکای متوحش.
[۲۴]. احمد صبوری اردوباری، آیین بهزیستی اسلام، ج ۳، ص ۳۰۲٫
[۲۵] . غلامعلی حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص ۶۹ـ۷۰٫
[۲۶]. برای آگاهی از گستره‌ی کشانده شدن لذت‌های جنسی به محیط‌های کاری و اجتماع، و اعترافات صریح بعضی از زنان کشورهای غربی درباره‌ی مزاحمت‌های جنسی نسبت é ê به زنان و کودکان، ر.ک: احمد صبوری اردوباری، بهایِ یک نگاه؛ محمدتقی فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج ۲، و روح‌الله حسینیان، حریم عفاف.
[۲۷] . سه بُعد قبل، از کتاب مسئله‌ی حجاب، استاد مطهری، ص ۸۴ـ۹۴، (با دخل و تصرف) اقتباس شده است.
[۲۸]. ر.ک: احمد اردوباری، آیین بهزیستی اسلام، ج ۳، ص ۲۲۲٫
[۲۹]. برای آگاهی بیشتر درباره‌ی آثار و فواید حجاب و پوشش ر.ک: مجموعه مقالات پوشش و عفاف، دومین نمایشگاه تشخص و منزلت زن در نظام اسلامی؛ هم‎چنین درباره‌ی ضررهای بدحجابی ر.ک: اسدالله محمدی‌نیا، آنچه باید یک زن بداند، بخش‌های ۳، ۴ و

چهارشنبه 3/10/1393 - 0:5
حجاب و عفاف

مبانی فكری زن مسلمان درباره حجاب

زن مسلمان پنج اصل فکری و مبنای اعتقادی دارد که طبق آن مبانی و اصول رعایت حجاب یعنی داشتن پوشش و لباسی بیشتر از پوشش و لباس مردان را بر خود لازم می‌داند.
 
اصل اول: رعایت عقیده
 
اصل دوم: صیانت خانواده
 
اصل سوم: کنترل غریزه
 
اصل چهارم: شهادت تاریخ
 
اصل پنجم: احتراز از تقلید
اصل اول: رعایت عقیده
 هیچ انسانی دو  نوبت به دنیا نمی‌آید، تا در یک نوبت امور جهان را آزمایش کند و در نوبت دیگر به کار بندد. و نیز هر انسانی، به حکم جبر طبیعت با اشیاء جهان ارتباط و اتصال دارد. ارتباط دائم و مستقیم مانند:‌ ارتباط با مو و دندان و ناخن و اعضاء بدن و فکر و مغزش. یا موقت و غیر مستقیم. مانند: ارتباط با پدر و مادر و فامیل و افراد مملکت و نوع حکومت و مجلس قانون‌گذاری و دستگاه قضائی مملکتش. و باز، هر انسانی می‌خواهد که در این روابط، بهره‌مند و سعادتمند باشد، نه خسران گرو مغبون. انسان می‌خواهد، دندانهایش تا آخر عمر، سالم و سفید و براق باقی بماند، نه آنکه در جوانی همه را بکشد. و دندان مصنوعی بگذارد. و می‌خواهد، چشمانش تا آخر عمر، نورانی و بینا باشد، نه آنکه در اثر استعمال مخدرات و شهوترانی، در جوانی به کوری و نابینائی مبتلا شود. انسان می‌خواهد، پدر و مادرش، همواره او را دوست داشته باشند. و به او محبت نمایند. و هیچگاه او را طرد و نفرین نکنند. و بالاخره انسان می‌خواهد در تمام مدت عمر، سرافزار و سعادتمند باشد، نه زندانی ببیند. و نه ناراحتی فکری داشته باشد. و نه منظره دلخراش و گریه‌آوری را مشاهده کند. از طرف دیگر، عقل و هوش انسان که تشخیص دهنده حق از باطل و صواب از ناصواب و راهنمای او در این مسیر پرپیچ و خم و سعادت‌خیز و خطرناکست، کامل و کافی نیست. از این رو، خردمندان جهان را می‌بینیم که در تمام مسائل اجتماعی و عقیدتی و سیاسی، حتی در مسائل علمی و اخلاقی و فلسفی، با یکدیگر اختلاف نظر دارند.
دانشمندان گذشته تاریخ، با عقاید مختلف و متفاوت، رفته و مرده‌اند. و دانشمندان حاضر هم، علاوه بر آنکه همان اختلافات را تکرار می‌کنند، نظرات جدیدی دیگر را هم ابراز می‌کنند که بیشتر موجب اختلاف و تعدد آراء می‌شود. و هم، خود دانشمندان و هم، تمام مردم دیگر، در امور مربوط به خویش و روابطشان با جهان خارج، دچار خطاها و اشتباهات کمتر و زیادتری می‌شوند. و بالاخره پرونده زندگی آنها، با برگهای سیاه و ننگین یا درخشان افتخارآفرین کمتر و زیادتری، بسته می‌شود. و پرونده‌های دیگری، برای افرادی دیگر گشوده می‌گردد.
زن مسلمان و بلکه هر فرد مسلمانی از زن و مرد می‌‌گوید:‌ من در این کوران پرهیاهو و پر پیچ و خم زندگی که راهها و چاههای بسیاری دارد،‌ برای راهنمائی و هدایت خودم، دست به دامن آفریدگار جهان و خالق انسان می‌زنم. و او را به عنوان بهترین دلیل و راهنما،‌ برای خود انتخاب می‌کنم. و از دستورات او که خودش هم می‌خواهد مرا هدایت و رهبری کند و پیغمبران و کتابهائی را برای هدایتم فرستاده است، پیروی می‌کنم.
عقل من به من می‌گوید: کسی که کارخانه و ماشین و دستگاهی را ساخته است، کسانی که می‌خواهند در آن کارخانه کار کنند و از آن دستگاه استفاده نمایند، باید طریق راه رفتن در آن کارخانه و به کار بردن آن دستگاه را تنها از مهندس و سازنده آن بپرسند، نه از کسانی که در کنار نشسته و ناظر و تماشاگر بوده‌اند.
زن مسلمان می‌گوید:‌ طرز لباس پوشیدن، یکی از هزاران اعمال و رفتار زندگی من است که دو پهلو و بلکه چند پهلو دارد. و من با عقل و درک خود،‌ جنبه سعادت‌خیز یا شقاوت‌خیز آن را تشخیص نمی‌دهم. لذا در این راه از خالق مهربان خودم، از سازنده فکر و احساس و غرائز خودم، پیروی می‌کنم. و او با زبان خوش و همراه با موعظه و استدلال و برهان، با زبان فرستاده و پیغام آورش، به من می‌فرماید:
«وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[1]
«به زنان مؤمن بگو: دیده‌های خود فرو اندازند. و عفت خود را حفظ کنند. و زینت خود را مگر به مقداری که طبعاً آشکار است، نمایان نکنند. و سینه و گردن خود را با مقنعه خویش بپوشانند، مگر برای شوهر و پدر...(12 طایفه در آیه شریفه ذکر شده است) و در آخر آیه می‌فرماید: «ای مؤمنان، همگی به سوی خدا باز گردید تا رستگار شوید.»
زن مسلمان می‌گوید:‌ خالق مهربان من که دو جنس مخالف آفرید و خواست که آنها تشکیل خانواده دهند و از این راه نسل بشر باقی بماند، آلات و ابزاری، مناسب وضع وجودی و محیط فعالیتم، به من بخشید. و ابزاری مناسب وضع و محیطِ جنسِ مخالفم، به او عنایت کرد. علاوه بر این رحمی که منزلگاه 9 ماهه فرزند است و پستانی که بهترین و گواراترین غذای دو ساله او را تأمین می‌کند، به من عنایت کرد نه به او، به خاطر مصلحتی که روشن است. و نیاز به توضیح ندارد. چهره و رخسار مرا، صاف و براق و بی‌مو آفرید. و بر چهره او تارهای موئی،‌نرم و لطیف برویانید. از این رو، مردانی که می‌خواهند آفرینش حکیمانه آفریدگار خود را امضاء‌کنند، نمونه‌ای از این موها را برای همیشه در چهره خود، باقی می‌گذارند. علاوه بر همه اینها، پایه و اصل خلقت نر و ماده در حیوان و مرد و زن در انسان، در اختیار اوست. اوست که اسپرم مرد و تخمک زن را که در رحم تاریک، قرار می‌گیرد و می‌تواند به صورت نر یا ماده درآید، روی حساب دقیق و منظم، صورتگری می‌کند. و تمام انواع حیوانات و همه انسان‌ها را حتی در میان روستاهای کوچک، همیشه حدود نیمی مذکر و نیمی مؤنث می‌سازد. اگر تنها یکسال، همه یا اکثریت اسپرم‌ها و تخمک‌ها را آماده، صورتگری کرده بود، اکنون برای ازدواج با هر بیست دختر، یک پسر متقاضی پیدا می‌گشت. و آنگاه با عرضه زیاد و تقاضای اندک، دختران از ارزش واقعی خود، ساقط گشته و تا درجة موجودی بی‌ارزش، سقوط می‌کردند. واگر برعکس می‌شد. و صورتگری نر، بیش از حد نصاب معقول قرار می‌گرفت، یا بر سر ربودن دختران کمیاب، همواره نزاع و درگیری بود. و دختر هم در تشویش و اضطراب، روزگار می‌گذرانید. و یا می‌بایست یک دختر، بیست خانواده را اداره کند. و برای او، مرگ از چنان زندگی خفت‌باری آسانتر بود.
زن مسلمان می‌گوید: خداوند رحیم و مهربان و خالق علیم و حکیمی که اینگونه سررشته امور را بدست دارد. و دستورات و قوانینش، با توجه به این اصول و مبانی محکم، وضع شده است، برای من سزاوار نیست که از دستورات او تخلف کنم. و به جانبی- راست یا چپ – انحرافی، گرایش پیدا کنم.
 
اصل دوم: صیانت خانواده
خانواده، پایه و اساس اجتماع انسانی است. انسان اگر بخواهد از زندگی حیوانی خارج شود و قدم در مرحله زندگی انسانی گذارد، باید تشکیل خانواده دهد. و تمام دوران عمرش را با همسر و فرزندان و نوادگان و داماد و عروس خود باشد. آنها، به او عاطفه و محبت نشان دهند. و او در نیمی از عمرش، به آنها عاطفه و محبت کند. و در نیم دیگر، از عاطفه و محبت آنان، برخوردار باشد. انسان می‌خواهد هنگامِ إحتضارش، آنها را در اطراف خود ببیند. و در حالی که آنان را از فراق پدر بزرگ و مادربزرگ خود، گریان و نالانند، آخرین نصایح و راهنمائی‌های خود را تقدیم آنان کند. حتی پس از مردن هم فرزندان و نوادگان،‌بزرگ خاندان را با احترام در گور می‌سپارند. و تا آخر عمر هم، گاه و بی‌گاه به یاد او هستند. و از دیدن عکس و شنیدن نامش، احساس غرور و افتخار می‌کنند. در صورتی که در زندگی حیوانات، هیچیک از این امور وجود ندارد.
تز دیگری که در برابر تشکیل خانواده در بشر پیدا شده است، تز «الغاء خانواده است» این تز را در چهارهزار سال پیش، افلاطون پیشنهاد کرد. و در عصر ما، در دوران کوتاهی، مکتب کمونیسم آن را تأیید کرد.
در این تز گفته می‌شود: انسان‌ها باید مانند گوسفندان و آهوان، توالد و تناسل کنند. و فرزندان، همگی در پرورشگاهها بزرگ شوند. نه هیچ پدر و مادر، می‌باید فرزند خود را بشناسد. و نه هیچ فرزندی به پدر و مادر خویش، مهر و علاقه پیدا کند. فرزندان در پرورشگاهها، بزرگ می‌شوند، و پسران، سرباز و کارگر دولت می‌شوند. دختران هم، مدتی از عمر خود را با شغلی که دولت برایشان انتخاب می‌کند، روزگار می‌گذرانند. ومدتی دیگر هم، بارداری و زایمانی دارند، از انسان نرینه‌ای که تنها، چند لحظه‌ای با او آشنا شده‌اند. عیناً مانند گوسفندان و آهوان! اینها می‌گویند: اگر این تز اجرا شود. زمانی که دولت می‌خواهد کسانی را که در مملکت بپا خاسته‌اند، سرکوب کند، گرفتار محذور رابطه عاطفی سربازان ـ به اصطلاح او ـ با شورشیان، نمی‌شود. و سربازان، با کمال بی‌رحمی و شقاوت، شورش را سرکوب می‌کنند. و نظم و امنیت را به مملکت، باز می‌گردانند.[2]
پیداست که این تز، برخلاف فطرت و سرشت بشر است. و تا زمانی که شعور و وجدان در بشر بیدار باشد، چنین تزی عملی نخواهد شد.
بنابراین، با توجه به لزوم تشکیل خانواده و عدم انفکاک عاطفه و محبت از میان افراد خانواده، زن مسلمان می‌گوید: من که رئیس روابط عمومی خانواده و کنترل کننده روابط خانواده و تنظیم دهنده امور خانواده می‌باشم، باید با تمام وجود در تمام ایام عمر، فکر و غریزه و احساس و عاطفه و سراسر قوای ظاهر و باطنم، در خدمت همسر عزیز و فرزندان دلبندم باشد. و حتی دقیقه و لحظه‌ای از این مسیر، منحرف نشوم. و فکرم، به جانب دیگری نرود، من حاضر نیستم، حتی به مقدار گفتن کلمه «نه»، به مرد بیکار و بیماری، فکرم را از همسر و فرزند و خانه و زندگیم، منحرف کنم. و چون نمی‌توانم با یکایک مردانی که در کوچه و اداره و خیابان و بازار، با آنها مواجه می‌شوم، این اصل فکری و مبنای عقیدتم را ابراز کنم. لذا به عنوان رمز و کنایه‌ای گویا، روسری و چادری به سرم می‌گذارم تا با هر مردی که در تمام عمر با او مواجه می‌شوم، از آن رمز و علامت، عقیده و مقصودم را دریابد. و در این باره، سؤالی از من نکند.
 
اصل سوم: کنترل غریزه
 دختر و پسر از سن معینی که آن را سن بلوغ می‌نامیم، در میان خود تمایل و تجاذبی احساس می‌کنند که از ذات و فطرت و درون و نهاد آنها، بر می‌خیزد. این تمایل و تجاذب، غیرواقعی و کاذب نیست. با ریاکاری و دغل‌بازی، ابراز نمی‌شود. بلکه متن حقیقت و عین واقعیت است. و هیچگونه تصنع و تقلیدی در آن راه ندارد.
دختر و پسر از خیابانی که هزاران مغازه و فروشگاه و هنرکده و آموزشگاه دارد، عبور می‌کنند. و هزاران انسان و دکانو ابراز و اجناس را می‌بینند، ولی نگاه آنها به همه آنها عادی است. و بی‌تفاوت از کنار همه، می‌گذرند. و اگر فکرشان، مشغول خرید گوشت و سبزی یا حل کردن مسئله ریاضی یا امور خیاطی و آشپزی باشد، همه آنها را می‌بینند. و به فکر خود ادامه می‌دهند. ولی اگر در این میان، به مغازه گل‌فروشی‌ای که گلهای زیبای خود را منظم و مرتب چیده است، برخورد کنند، در آنجا اندکی توقف و تأمل می‌کنند. و به مقدار لحظاتی کم یا زیاد، از افکار مغزی خود، منصرف و منحرف می‌شوند. و بدون شک، همین احساس را در درجه بسیار شدیدتری، نسبت به دیدن جنس مخالف دارند. زیرا گل را تا آنجا می‌خواهند که باصره و شامه ایشان، نه بسیار دور باشد. و نه بسیار نزدیک، به حدّی که به چشم و بینی آنها بچسبد. و نیز گل را تا زمانی دوست دارند که پژمرده نشده است. و این زمان، چند ساعت و حداکثر چند روزی، بیش نیست. در صورتی که تمایل و تجاذب دو جنس مخالف به یکدیگر، بسی قویتر و طولانی‌تر از اینها است.
در اینجا، دختر مسلمان می‌گوید: طبق غریزه جنسی و خواست درونیم، می‌خواهم. و باید این تمایل و تجاذب را عینیت بخشم. و روزی، با مردی همسر شوم، و تشکیل خانواده دهم. ولی، اولاً تا زمانی که مشغول تحصیل و آموختن خیاطی و آشپزی و کمک به پدر و مادر هستم، نمی‌خواهم آنی از فکری که دارم، منحرف شوم. و جواب خواستگاری بدهم. و ثانیاً زمانی که خواستم ازدواج کنم. و به تقاضای غریزه‌ام پاسخ دهم، می‌خواهم گفت و شنود و عقد قرارداد، در منزل و با حضور پدر و مادرم، مخصوصاً پدرم که ولی شرعی من است، بوده باشد، نه در کوچه و بازار و اداره و خیابان. و من، برای اینکه این مقصود را به پسرانی که مرا، می‌بینند و حس تمایل و تجاذب آنها، تحریم می‌شود بفهمانم، اولاً ساده و عادی،‌ حرکت می‌کنم تا حس تمایل آنها تحریک نشود. و ثانیاً لباس و پوشش بیشتر از پسران، به عنوان حجاب دارم تا به آنها بفهمانم: اگر قصد ازدواج با مرا دارید، باید به منزلم بیائید و در حضور پدر و مادرم، مقصد و پیشنهاد خود را اظهار کنید. اگر توافق کردیم، با یکدیگر ازدواج می‌کنیم. و اگر توافق نشد، هر یک به فکر پیدا کردن همسری دیگر می‌افتیم.
البته، چنانکه روشن است این اصل، عدم زینت و آرایشگری را برای پسر و دختر هر دو می‌رساند. و حتی به پسران هم می‌گوید:‌شما نباید با آرایش کردن و جلوه دادنِ خود در زمان و مکان و در شرایط و اوضاعی که قصد ازدواج ندارید، یا ازدواج کرده و همسر دارید، بدون جهت، حس تمایل و تجاذب دیگران را تحریک کنید. که قرآن مجید، چنانچه به زن مسلمان، دستور عفت و پاکدامنی می‌دهد، به مردان مسلمان هم، این دستور را می‌دهد و به رسول گرامیش چنین می‌فرماید:
«قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ»[3]
به مردان مؤمن بگو: دیده خود را فرو بندند. و دامن خود را حفظ کنند که این روش، برای آنها، پاک‌ترو شایسته‌تر است. و خدا از کردار ایشان آگاه است.
 
اصل چهارم: شهادت تاریخ
 تاریخ مدون و گویا و صادق بشر، به ما می‌گوید: بانوان، بیش از حدودِ 2 قرن پیش، طبق فطرت پاک و سالم خویش، حجاب و پوششی بیش از مردان بر تن می‌کرده‌اند. و بیشتر به خانه‌‌داری و تربیت فرزندان خود که آتیه کشور را باید اداره کنند،‌اشتغال داشته‌اند. تا در زمانی که، به اصطلاح آنها (رنسانس) یعنی انقلاب فرهنگی و صنعتی پیش‌آمد. سرمایه‌دارانی پیدا شدند که دهها کارخانه و کارگاه و هزاران کارگر و کارمند داشتند.
صاحبان کارخانه‌ها، دیدند اگر کارمندانشان را از جنس زنان انتخاب کنند، اولاً حقوقی که به آنها می‌پردازند، حدود نصف حقوقی است که به مردان خواهند پرداخت. و ثانیاً بانوان، دلالان خوبی برای مصرف و استعمال فرآورده‌های کارخانه‌های ایشان می‌باشند. ولی زن تا زمانی که با حجاب و پوشش اسلامی و انسانی خود در خانه مشغول خانه‌داری و تربیت فرزند باشد، نمی‌تواند در کارخانه آنها، کار کند. و مدت چند ساعت، پشت ویترین بایستد. و لباس‌ها و ظروف و ابزار فرآورده‌های کارخانه‌های ایشان را تبلیغ کند. لذا به فکر افتادند که با هر حیله و تزویر که شده است، باید زنان را از لباس حجاب و بلکه هویت انسانی خود، خالی کنند تا بتوانند اولاً آنها را استعمار فکری کنند. و به اسارت بردگی کشانند. ثانیاً هر دستوری که به آنها می‌دهند در هر کارخانه و فروشگاهی، بدون چون و چرا اجرا کنند. از این رو در کتب و مجلات و سینماها و مجالس و محافل خویش، چادرِ نشانِ شخصیت را کفن سیاه معرفی کردند. و زن بی‌حجاب را متمدن، نیمه عریانی را آزادی و زن محجوبه را لولوی بی‌تمدن دانستند. و همه این تبلیغات مسموم و هوچیگری‌ها و بازی‌ها و عوام فریبیها، برای تحقق بخشیدن به همان منظوری بود که بیان کردیم. در صورتی که آن مردان، خود از مادرانی متولد شده بودند که حجاب و عفت را رعایت می‌کردند. خدایا! به ذات مقدس تو پناه می‌بریم از حس پول‌پرستی و شهوت‌پرستی که اگر زمانی بر انسانی غالب شود، مادران و مادران بزرگ خود را تخطئه می‌کند. همان مادرانی که آنها را در زمانی که به صورت نطفه گندیده و کرم و کخی ناتوان و نالایق بودند، آنها را در کانون سینه گرم و مهربان خود جا دادند. و با بی‌خوابیها و تحمل رنجها و مرارتها به این درجه از قدرت و تفکر و توان رسانیدند. و اکنون، همین قدرت و توان را علیه آنها به کار می‌گیرند.
 
اصل پنجم: احتراز از تقلید
 هر انسانی،‌ تا زمانی که کودک و نابالغ است، باید از پدر و مادر و افراد محیطش تقلید کند. و چاره‌ای جز این، ندارد. ولی زمانی که به سن بلوغ و رشد رسید، باید در امور و کارهای مربوط به خویش، به فکر و عقل خود تکیه کند. و از او تقلید کورکورانه، بپرهیزد.
تقلید کورکورانه، نهایت درجه سقوط انسان از مقام انسانیت او است. زیرا شخص مقلد، شخصیت انسانی خود را فراموش می‌کند. ابتکار عمل خود را در اختیار دیگران می‌گذارد. و خود فروخته و بی‌مایه و تهی می‌شود که خداوند درباره این مردم فرموده است: « نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ ». «چون آنها، خدای خود را فراموش کردند، خداوند هم شخصیت انسانی ایشان را از یادشان برد». زن مسلمان می‌گوید: طبق اصول و مبانی فکری و اعتقادی مستدلی که دارم، رعایت حجاب را برای خود، لازم می‌بینم. و مقلد دیگران نمی‌شوم. و عقلم را بدست دیگران، نمی‌دهم. هر چند آنان، چندین هزار برابر ما باشند که امیر مؤمنان (ع) فرموده است:
«لا تَسْتَوْحِشُوا فی طَریقِ الهُدی لِقِلَّهِ أَهْلِهِ» در پیمودن راه حق و هدایت، از کمی راهپیمایانش، وحشت مکنید.
زنان مسلمان، با حجاب خود به تمام زنان چین و ژاپن و اروپا و شوروی و آمریکا می‌گویند: ما اصول و مبانی خود را برای رعایت حجاب، بیان کردیم. اکنون شما که راه دیگری انتخاب کرده‌اید، اصول و مبانی فکری خود را بیان کنید.
به گمان این جانب، آنها که ع قل و انصافی داشته‌ باشند و هواخواهی و شهوت‌پرستی، کور و کرشان نکرده باشد و فرصت شنیدن این سؤال را به آنها داده باشد، می‌گویند: ما در اتخاذ این روش، تحقیق نکرده‌ و مقلد بوده‌ایم. و تقصیری هم، نداریم. ما، از زمانی که چشم باز کرده‌ایم. و به مدرسه رفته‌ایم، و عروس شده‌ایم، و فرزند و نواده پیدا کرده‌ایم. و اکنون که مادر بزرگ خانواده یا ملکه و رئیس جمهور کشور شده‌ایم، هر چه از مادر و خواهر خویش دیده‌ایم، همگی به این روش بوده و این راه را پیموده‌اند. مادرم برای من، اینگونه لباس دوخته و خریده. و خواهرم اینگونه لباس، برایم کادو آورده. و من هم برای دخترانم، همین گونه لباس دوخته و خریده‌ام.
چادر و روسری در مملکت ما، پیدا نمی‌شود. و ما، در تمام عمر خویش، حتی لحظه‌ای در این باره فکر نکرده‌ایم. این تنها، جواب واقعی و راست و درست یا نادرستی است که زن مسلمان با حجاب، از بیش از دو میلیارد زن بی‌حجاب امروز جهان می‌شنود.
آنها اگر انصاف داشته باشند، باید بگویند: نه تنها لباس ما، براساس تقلید و پیروی بی‌دلیل است، بلکه کفش پوشیدن ما هم، بر همین اساس است. خداوند متعال که بدنی با طول و عرض و وزن و شکل مخصوصی آفریده است. و پنجه پائی همه مناسب با تحمل آن بدن و راه بردن آن آفریده است، این بدن را باید پاشنه پائی تحمل کند که حداقل در 5 سانت مربع و بدون بلندی از کف پا باشد. چنانکه زنان عاقل مسلمان، کفشی با هیأت و شکل مناسب پا، می‌سازند و می‌پوشند. ولی ما که کفشی با پاشنه صناری و ده سانت بلندتر از کف پا، می‌سازیم. و می‌پوشیم. و در راه رفتن تلوتلو می‌خوریم، تنها تقلید کرده‌ایم نه تحقیق.
نه تنها زنان، بلکه مردان عاقل و با انصاف آنها هم می‌گویند: ما که بدست خود، بند تنگ و پهنی به نام (کراوات) به گردن خود می‌بندیم. و آن را با دست خود محکم می‌کنیم. و راه آزاد نفس کشیدن را بر خود می‌بندیم، در این عمل، تقلید کورکورانه می‌کنیم. و تحقیق و بررسی و حساب و سنجش نداریم. این‌که هر سال، به سرریش و سبیل خود، بلائی تازه می‌آوریم و آن را به شکل ابوالعجائبی، درمی‌آوریم، دلیلی جز بوالهوسی و تقلید ندارد.
زن و مرد مسلمان، چون تنها خدا را می‌پرستد و با هر بتی که به هر شکل و هیأتی باشد مخالف است، هر سوغات و ره‌آوردی را که از کشور بیگانه می‌رسد، بدون تحقیق و بررسی آن را نمی‌پذیرد. و قبول نمی‌کند. زن و مرد مسلمان، تکنولوژی و صنعت و تمدن واقعی و حقیقی را می‌پذیرد، ولی فحشاء و عیاشی و هواپرستی و این گونه لباس‌ها و آرایش‌های تصنعی و غیرواقعی را نمی‌پذیرد. هر چند بوق‌های تبلیغاتی آنان، گوش فلک را کر کند. و این فرزندان بی‌ادب، مادران و مادربزرگان خود را، امل و بی‌فرهنگ و عقب‌مانده، بدانند. امّا هم خدا می‌داند و هم خودشان و هم تمام زنان و مردان عاقل دنیا که زن باحجاب، طبق عقل و منطق و سرشت و فطرت خدادادی خویش، سخن می‌گوید. و عمل می‌کند. و دیگران، اسیر پول‌پرستی و شهوت‌پرستی خود گشته و یا همچون مقلدی بی‌تعقل و نابینائی بی‌تفکر، به دنبال برخی از زنان بوالهوس و اسیر لذت و فاقد شخصیت و هویت انسانی به راه افتاده‌اند.
حجاب زمینه را برای ارتقاء و تعالی جامعه زنان، در جمهوری اسلامی ایران، فراهم بیآورد. بارخدایا! به مقام حضرت زهرا (س)، ما را با وظائمان آشنا و توفیق انجام وظیفه به همه ما عنایت بفرما. زنان ما در تمامی سرزمین‌های اسلامی و غیراسلامی، برای ارتقاءشان، توفیق فعالیت‌ مرحمت بفرما. بار خدایا! حجاب زنان را به عنوان یک سنگر برای پاسداری از شخصیت و ارزش‌هایشان، ابقاء بفرما. حضرت امام بر طول عمر پر برکتشان بیفزای. رزمندگان سلحشورمان، در جبهه‌ها به پیروزی نهایی، برسان. و در ظهور ولیّت، امام زمان (ع)، تعجیل بفرما. دعای همیشگی (خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار).


[1]. سوره نور، 31.
[2] . تا آنجا که بیاد دارم، افلاطون «الغاء خانواده» را تنها نسبت به سربازان مملکت می‌پذیرد. ولی مکتب کمونیسم نسبت به تمام اقشار ملت.
[3] . نور: 30.
چهارشنبه 3/10/1393 - 0:2
حجاب و عفاف
تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچك » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net كلیك كنید
 
 

حفظ حجاب
سه شنبه 2/10/1393 - 23:57
حجاب و عفاف
http://love-graphic.persiangig.com/gallery-hijab/Gallery_new/Pooster_23_dokhtar_chadori.jpg
سه شنبه 2/10/1393 - 23:56
حجاب و عفاف


چادرم باشد مرا معیار ایمان و شرف

 

همچو مروارید زیبایم درون یک صدف

 

دید نامحرم نیفتد لاجرم بر سوی من

 

افتخارم باشد این،زهرا بود الگوی من

 

مدعی گوید که چادر یک نشان فانی است

 

من ولی گویم که با چادر تنم اسلامی است

 

مدعی گوید که با چادر کلاست باطل است

 

من ولی گویم که ایمانم ز چادر کامل است

 

مدعی خواهد مرا بی دین کند با لفظ دوست

 

چادر من همچو تیر زهرگین،بر چشم اوست

سه شنبه 2/10/1393 - 23:52
حجاب و عفاف
" ‌ویژگی‌های‌ مفهوم‌ عفاف:

عفاف‌ و خویشتن‌داری، در برابر فزون‌ خواهی‌ شهوانی‌ و كشش‌ نفسانی، چه‌ ویژگی‌هائی‌ دارد:
-1 خصلتی‌ انسانی‌ است.
-2 حالتی‌ درونی‌ است. -
3 نشانه‌های‌ بیرونی‌ دارد
-4در رفتار و گفتار بروز می‌كند
. 5- با رفتار و نشانه‌های‌ متناقض، سازگار نیست.
-6 نه‌ از موضع‌ ناتوانی‌ بل‌ از بلندای‌ عزت‌ و اقتدار، صورت‌ می‌بندد.


عفاف، خویشتن‌داری‌ با علائم‌ و نشانه‌های‌ رفتاری‌ و گفتاری‌ است‌ و وجود آن‌ بستگی‌ به‌ وجود نشانه‌های‌ آن‌ دارد پس‌ حفظ‌ عفاف‌ بدون‌ رعایت‌ نشانه‌های‌ آن‌ ممكن‌ نیست. عفت‌ نمی‌تواند یك‌ امر صرفاً‌ درونی‌ باشد و هیچ‌ علامت‌ بیرونی‌ نداشته‌ باشد. بخشی‌ از تفاوت‌ در نشانه‌های‌ خویشتن‌داری‌ زن‌ و مرد، از تفاوت‌ در خلقت‌ آنها سرچشمه‌ می‌گیرد و یكی‌ از نشانه‌های‌ عفاف، پوشش‌ است. عفاف‌ بدون‌ رعایت‌ پوشش، قابل‌ تصور نیست. نمی‌توان‌ به‌ زن‌ یا مردی، "عفیف" گفت‌ در حالی‌ كه‌ عریان‌ یا نیمه‌ عریان‌ در انظار عمومی‌ ظاهر می‌شود گرچه‌ تفاوت‌ رفتارهای‌ انسانی‌ و حیوانی، ریشه‌ در تفاوت‌ خلقت‌ و فطرت، گرایشها و منش‌ها دارد. در اسلام‌ از نشانه‌های‌ برجستة‌ "عفاف" می‌توان‌ به‌ پوشش‌ اسلامی‌ (حجاب) اشاره‌ نمود. شهید مطهری‌ در مسئله‌ حجاب‌ می‌نویسد:

"وقتی‌ زن‌ پوشیده‌ و سنگین‌ از خانه‌ بیرون‌ رود و جانب‌ عفاف‌ و پاكدامنی‌ را رعایت‌ كند افراد فاسد و مزاحم‌ جرأت‌ نمی‌كنند متعرض‌ آنها شوند. ایشان‌ در ذیل‌ آیة‌ 61 سورة‌ نور چنین‌ می‌نویسد: "از جملة‌ "ان‌ یستعففن‌ خیرٌ‌ لهن" می‌توان‌ یك‌ قانون‌ كلی‌ را استنباط‌ كرد و آن‌ اینست‌ كه‌ از نظر اسلام‌ هر قدر زن‌ جانب‌ عفاف‌ و ستر (پوشش) را مراعات‌ كند پسندیده‌تر است‌ و رخصتهای‌ تسهیلی‌ و ارفاقی‌ كه‌ به‌ حكم‌ ضرورت‌ دربارة‌ وجه‌ وكفین‌ و غیره‌ داده‌ شده‌ است، این‌ اصل‌ كلی‌ اخلاقی‌ را نباید از یاد برد." نشانه‌ بودن‌ "حجاب" برای‌ "عفاف" گریزناپذیر است. پوشش، نشان‌ عفاف‌ است. "عفت‌ و حیا، خصلتی‌ انسانی‌ است‌ كه‌ تاریخ‌ بر نمی‌تابد و مورد پذیرش‌ تمامی‌ انسانها بود، و هست. و انسانهای‌ بزرگ‌ و ادیان‌ آسمانی‌ نیز بدان‌ توصیه‌ كرده‌اند. در شریعت‌ اسلامی‌ نیز بر آن‌ تأكید فراوان‌ شده‌ است. همین‌ خصلت‌ انسانی‌ یكی‌ از فلسفه‌های‌ اصلی‌ پوشش‌ آدمی‌ بوده‌ است" در خصوص‌ اندازة‌ وابستگی‌ پوشش‌ با حجاب، استاد مطهری‌ می‌نویسند: "حیا و عفاف‌ از ویژگیهای‌ درونی‌ انسان‌ است‌ و حجاب‌ به‌ شكل‌ و قالب‌ و نوع‌ و چگونگی‌ پوشش‌ بر می‌گردد. تفاوت‌ باطن‌ و ظاهر یا روح‌ و جسد و یا گوهر و صدف‌ را می‌توان‌ به‌ عنوان‌ تمثیل‌ در این‌ زمینه‌ به‌ كار برد. به‌ گمان‌ ما اینها دو حقیقت‌ هستند و میزان‌ وابستگی‌ این‌ دو نیاز به‌ تأمل‌ دارد" استاد حجاب‌ و پوشش‌ را نشانة‌ عفاف‌ می‌داند: -1 ایشان‌ در تحلیل‌ آیة‌ 59 سورة‌ احزاب، خداوند به‌ پیامبر دستور می‌دهد كه‌ به‌ همسران‌ و دختران‌ و زنان‌ مؤ‌من‌ فرمان‌ دهید جلباب‌ (پارچه‌ای‌ كه‌ تمام‌ بدن‌ را بپوشاند) به‌ خود گیرند، می‌نویسند: "بنابراین‌ در این‌ فراز قاعده‌ای‌ كلی‌ بیان‌ شده‌ كه‌ زن‌ مسلمان‌ چنان‌ رفت‌ و آمد كند كه‌ علائم‌ وقار و عفاف‌ از او هویدا باشد."

سه شنبه 2/10/1393 - 23:44
حجاب و عفاف

"حجاب‌ و پوشش‌ تنها یك‌ تكلیف‌ است‌

و نشانة‌ یك‌ خصلت‌ انسانی‌ یعنی‌ عفاف
" -3 و: "حجاب‌ و پوشش‌ نشانگر عفت‌ است"
-4 و نیز: "قرآن‌ عفت‌ دختران‌ شعیب‌ را در حال‌ چوپانی‌ و آب‌ دادن‌ به‌ گوسفندان‌ در جمع‌ مردان‌ بازگو می‌كند.


عفت‌ مریم‌ را در معبدی‌ كه‌ همگان‌ چه‌ زن‌ و چه‌ مرد به‌ پرستش‌ می‌آیند، می‌ستاید".آیا عفت‌ دختران‌ شعیب‌ و عفت‌ مریم(س) همان‌ رعایت‌ خویشتن‌داری‌ و دارابودن‌ نشانه‌های‌ آن‌ در كردار و گفتارنیست؟‌


5 - و: "متانت‌ در سلوك‌ ظاهری‌ و در انتخاب‌ پوشش‌ از عفاف‌ درونی‌ خبر می‌دهد."

اگر وابستگی‌ حجاب‌ با عفاف‌ قطعی‌ نشود نمی‌توان‌ در استدلال‌ برای‌ حجاب، از ارتباط‌ "نشانه" و "واقعیت" سخن‌ گفت. ‌تفكیك‌ "عفاف" از "حجاب"! گفتیم‌ كه‌ پوشش، ارتباط‌ بنیادی‌ با عفاف‌ داشته‌ و نمی‌شود كسی‌ طرفدار حیا و عفاف‌ باشد ولی‌ با اصل‌ پوشش‌ مخالف‌ باشد. پوشش‌ اسلامی‌ كاملترین‌ گونة‌ رعایت‌ عفاف‌ است. اگر بین‌ حجاب‌ و عفاف، جدایی‌ اندازیم‌ دو مشكل‌ عمده‌ رخ‌ می‌نماید:

-1 جدایی‌ بین‌ عفاف‌ و حجاب‌ تا كجا می‌تواند پذیرفتنی‌ باشد؟ ملاك‌ و معیار تبیین‌ این‌ جدایی‌ و اندازه‌ و شكل‌ رعایت‌ پوشش‌ برای‌ حفظ‌ عفاف‌ چه‌ چیزی‌ خواهد بود؟ و نیز می‌پذیریم‌ كه‌ ممكن‌ است‌ افرادی‌ عفیف‌ و پارسا باشند اما حجاب‌ را به‌ گونه‌ای‌ كه‌ مورد توصیة‌ شارع‌ است‌ دارا نباشد ولی‌ به‌ این‌ امر هم‌ باید توجه‌ كرد كه‌ این‌ جدایی‌ تا كجا می‌تواند ادامه‌ یابد؟"

-2 با پذیرفتن‌ جدایی‌ عفاف‌ از حجاب‌ تنها دلیل‌ لزوم‌ حجاب‌ بر زنان‌ هرزگی‌ و هوسبازی‌ مردان‌ خواهد بود: "اگر زنان‌ بدون‌ حجاب، عفیف‌ و پاك‌ هستند، آیا مردان‌ نیز چنین‌اند، و هوسبازی‌ نمی‌كنند و از هرزگی‌ دست‌ برمی‌دارند."


سه شنبه 2/10/1393 - 23:15
حجاب و عفاف

بهشت

حیات قرانی

حجاب چطوریه ؟

شبهه : پوشش اسلامی یعنی همان عفاف پس حجاب برتر و غیر برتر ندارد و با مانتو نیز می توان پوشش اسلامی داشت.
پاسخ .
پاسخ : مقدمه:
حجاب امری ظاهری و در ارتباط با جسم است و عمل به این امرظاهری برخاسته از اعتقادات و باورهای درونی افرا است، و امّا عفاف نوعی حجاب درونی است که انسان را از گناه باز می‎دارد. حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضاء و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش یا حجاب بیرونی است. به تعبیری لطیف‎تر؛ حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این گروه از حجاب تنها پوسته ظاهری بی‎معنا دارند، و از سوی دیگر کسانی که ادعای عفاف کرده و با تعابیری همچون؛ من قلب پاکی دارم، خدا با قلبها کار دارد، آدم باید چشمش پاک باشد و... باید در قاموس اندیشه خود نکته‎ای اساسی را بنگارند و آن این است که مگر می‎توان رابطه بین ظاهر و باطن را نادیده انگاشت. ظاهر هم نشانه باطن است؛ چرا که «رنگ رخسار خبر می‎دهد از سر ضمیر». درون پاک، بیرونی پاک می‎پروراند و متانت در سلوک و رفتار ظاهری و سنگینی در انتخاب و پوشش از عفاف درونی خبر می‎دهد.
حدّ لازم در پوشش اسلامی
الف. پوشاندن بدن، به جز جاهایی که شرع مقدس اجازه داده است.
ب. پنهان داشتن زینت‎ها؛ بدن زن به طور طبیعی برای جنس مخالف جاذبه دارد و معمولاً موجب تحریک جنسی می‎شود. حال اگر علاوه بر زیبایی‎های طبیعی، زن به آراستن خود بپردازد و اندام آراسته خود را در معرض دید عام قرار دهد طبیعی است که از بسیاری سلب آرامش نموده و موجب تحریک جنسی و گاهی فساد در جامعه می‎شود. و در مواردی نیز موجب گسستن پیوند خانواده و سست شدن الفت بین زوج‎هامی‎گردد. مراعات درست پوشش اسلامی از امور ضروری در پیشگیری از این مفاسد است. بنابراین خانمی که ملتزم به ارزش‎های اسلامی است. هیچگاه با لباس‎های رنگارنگ و تنگ که برآمدگی‎های بدن را نشان و با تزئینات و آرایش‎های مهیّج از خانه بیرون نمی‎آید. در قرآن کریم از تبرّج (خود آرایی به منظور خودنمایی) نهی شده و آن را متعلّق به جامعه جاهلی دانسته است. نحوه پوشش، آرایش و حرکات زن تا حد زیادی نشانگر شخصیت، نحوه فکر، گرایش‎ها و الگوهای ارزشی اوست.[1] بنابراین پوشش اسلامی در واقع بدون آن که جسم انسان را به نمایش بگذارد، تجلی ارزش‎های روحی و روانی است. عفاف و شخصیت زن و متانت و وقار وی را نمودار می‎کند و زن با حجاب از طمع و آرزوهای پست دیگران در امان می‎باشد، قانون آفرینش است که هر چه موجود لطیف‎تر باشد محافظت از آن جدی‎تر است. موجود هرچه گران بهاتر باشد بیشتر آن را محافظت می‎کند، درّ گرانبها را در گاوصندوق نگه می‎دارند، تا از دستبرد دیگران در امان بماند.
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در بیان نقش پوشش کامل به عنوان حفظ ارزش و احترام زن می‎فرماید: «فانّ شدّه الحجاب ابقی علیهنّ؛ همانا حجاب و پوشش کامل زنان را سالم‎تر و پاک‎تر نگاه خواهد داشت.»[2]

از دیدگاه روانشناسی رنگ‎ها این یک واقعیت مسلم است که رنگ مشکی رنگی صامت و غیر فعال است که باعث تحریک و جلب توجه نمی‎شود.
همچنین بعضی از مراجع تقلید چادر مشکلی را بهترین نوع حجاب دانسته ‎اند از جمله رهبر معظم انقلاب اسلامی آیت الله خامنه‎ای در این باره می‎فرمایند: «من می‎گویم چادر، هم بهترین نوع حجاب است و هم نشانه ملّی ماست که هیچ منافاتی با هیچ نوع تحرّکی از زن ندارد. اگر واقعاً کار اجتماعی و کار سیاسی و کار فکری به معنای تحرّک باشد، لباس رسمی زن می‎تواند چادر باشد که بهترین نوع حجاب است. البته می‎توان محجّبه بود و چادر هم نداشت. منتها همین جا هم باید آن مرز را پیدا کرد. عده‎ای از چادر فرار می‎کنند به خاطر این که هجوم تبلیغاتی غرب دامن گیرشان نشود. امّا از چادر فرار می‎کنند به آن حجاب واقعی بدون چادر هم رو نمی‎آورند چون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار می‎دهد. تصور نکنید اگر ما فرضاً چادر را کنار گذاشتیم آن مقنعه کذایی را... درست کردیم، دست از سرما برمی‌دارند. نه،‌آنها به این چیزها قانع نیستند، بلکه می‎خواهند همان فرهنگ منحوس را در این جا مثل زمان شاه که زن اصلاً حجاب و پوشش نداشت عمل بشود.[3]»
________________________________________
[1] . لازم است ذکر شود که استفاده از لباس‎های زیبا و تزیینات هیچ اشکالی ندارد. هر زنی می‎تواند در حضور شوهرش، زنان دیگر و مردان محرم و کودکان از این امور استفاده کند وبدون پوشش کامل حضور یابد، بنابراین مراعات حدود واجب پوشش فقط در مقابل مردان غیر محرم لازم می‎باشد.
[2] . نهج البلاغه، نامه 31.
[3] . فرهنگ تهاجم فرهنگی، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‎ای، چ اوّل، تهران، سازمان مدارک فرهنگ انقلاب اسلامی، 1373، ص 261 ـ 262.

سه شنبه 2/10/1393 - 23:2
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته