تبیان، دستیار زندگی

قرآن بجز از وصف علی آیه ندارد
ایمان بجز از حبّ علی پایه ندارد
گفتم كه روم سایه ی لطفش بنشینم
گفتا كه علی نور بود سایه ندارد

 

آیه (( الیوم اکملت لکم دین )) فاش گوید
تو امید امتی شاهنشه خم غدیری
ای علی بر شانه ی پاک محمد پا نهادی
تا بداند عالمی در آفرینش بی نظیری


 

چشم ها دوخته بر دست تو اند
تو بلندی و همه پست تو اند
عاشقان واله و دل بست تواند
عارفان طالب پیوست تواند
ما چو پروانه تو شمع مائی
مایه ی گرمی جمع مائی

مطرب چو مرا در همه جا مونس جان است
هر جا که روم دل پی آواز چغان است
این نغمه سرا کیست ؟ که دل را به نوا برد
بیخود ز خودم کرد به همراه فنا برد
این نغمه سرا کیست ؟ که اسرار خدا را
افشای همی کرد بترسید جفا را
این نغمه سرا کیست ؟ که در بزم کرامت
بگرفت به فرمان خدا سر امامت
این نغمه سرا کیست ؟ که در خم غدیر است
گوید که علی بعد نبی میر کبیر است
یعنی که علی کاشف اسرار نهان شد
از صورت او سر خداوند عیان شد
 

مطرب بزن امروز دف و چنگ و چغانه
بزدای غم از دل تو به آواز ترانه
هر عشق بجز عشق علی رهزن و عارست
زیرا که علی مظهر هر جلوه ی یار است
امروز چه روزی ست ؟ که انوار هدایت
لامع شده از چهره ی خورشید ولایت
امروز چه روزیست ؟ که چون رو ز وصال است
عیشم همه فرخنده و در حد کمال است
خورشید ولایت که بود آنکه جلی شد
در روز غدیر آنکه وصی گشت و ولی شد
یعنی که علی کاشف اسرار نهان شد
از صورت او سر خداوند عیان شد

تاراج دل به تیغ دو ابروی دلبرست
مستی قلب عاشقم از جام كوثر است
بر سر در بهشت خدا حك شده چنین
بختش بلند هر كه گرفتار حیدرست
 

مطرب بزن آن چنگ که از عشق نشان ست
آن چنگ که چون روی بتان مونس جان ست
جبریل درین بزم طرب نغمه سرا شد
از زمزمه عشق چو با ساز و نوا شد
سکان سماوات از این زمزمه مستند
زهاد درین مرحله زنار به بستند
پرسید دل من که چه هنگامه و شور است ؟
که امروز درین بزم سرور است سرور است
گفتند که : امروز همان عید غدیر است
کز امر خدا تهنیت میر کبیر است
یعنی که علی کاشف اسرار نهان شد
از صورت او سر خداوند عیان شد
 

مطرب بزن آن چنگ که از عشق نشان ست
آن چنگ که چون روی بتان مونس جان ست
جبریل درین بزم طرب نغمه سرا شد
از زمزمه عشق چو با ساز و نوا شد
سکان سماوات از این زمزمه مستند
زهاد درین مرحله زنار به بستند
پرسید دل من که چه هنگامه و شور است ؟
که امروز درین بزم سرور است سرور است
گفتند که : امروز همان عید غدیر است
کز امر خدا تهنیت میر کبیر است
یعنی که علی کاشف اسرار نهان شد
از صورت او سر خداوند عیان شد
 

باده بده ساقیا ، ولى ز خُم غدیر
چنگ بزن مطربا ، ولى به یاد امیر
تو نیز اى چرخ پیر ، بیا ز بالا به زیر
داد مسرت ستان ، ساغر عشرت بگیر
بلبل نطقم چنان ، قافیه پرداز شد
كه زهره در آسمان ، به نغمه دمساز شد
محیط كون و مكان ، دایره ساز شد
سرور روحانیون هو العلى الكبیر
نسیم رحمت وزید ، دهر كهن شد جوان
نهال حكمت دمید ، پر ز گل و ارغوان
مسند حشمت رسید ، به خسرو خسروان
حجاب ظلمت درید ، ز آفتاب منیر
فاتح اقلیم جود ، به جاى خاتم نشست
یا به سپهر وجود ، نیر اعظم نشست
یا به محیط شهود ، مركز عالم نشست
روى حسود عنود ، سیاه شد مثل قیر
صاحب دیوان عشق ، زیب و شرافت گرفت
گلشن خندان عشق ، حُسن و لطافت گرفت
نغمه دستان عشق ، رفت به اوج اثیر
به هر كه مولا منم ، على است مولاى او
نسخه اسما منم ، على ست طغراى او
یوسف كنعان عشق ، بنده رخسار اوست
خضر بیابان عشق ، تشنه گفتار اوست
كیست سلیمان عشق ، بردر جاهش فقیر
اى به فروغ جمال ، آینه ذو الجلال
« مفتقر » خوش مقال ، مانده به وصف تو لال
گر چه بُراق خیال ، در تو ندارد مجال
ولى ز آب زلال ، تشنه بود ناگزیر

 

اندر این عید غدیر ای ساقی سیمین عذار
زینهار از کف مده جام شراب خوش گوار
مست کن ما را زعشق حیدر دلدل سوار
در فلک خیل ملک گویند هر دم آشکار
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار



ساقیا جامی بده سر شار در عید غدیر
گشت عالم مهبط الانوار در عید غدیر
شد معین حجت احرار در عید غدیر
هر زمان برخوان تو این اشعار در عید غدیر
لافتی الا علی لاسیف الاذوالفقار



طینت خاصان حق از طینت حیدر سرشت
مصطفی نام علی را بر ضمیر دل نوشت
اشرف الدین غیر تخم مهر او در دل نکشت
این سخن را کرده حق سر لوحه ی باغ بهشت
لافتی الاعلی لاسیف الاذوالفقار