• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1267
تعداد نظرات : 1077
زمان آخرین مطلب : 5438روز قبل
شعر و قطعات ادبی

همتی کز پا نشستم یا علی
مانده ام بر گیر دستم یا علی
تا بدیدار تو چشمم باز شد
از جهان دل بر تو بستم یا علی
مردم ار مست می خمخانه اند
من زمینای تو مستم یا علی
من ندانم چیستم یا کیستم ؟
از تو هستم هر چه هستم یا علی
خواجگی کن عهد مشکن گر چه من
عهد خود با تو شکستمیا علی
پایه از چرخ بلندم برتر است
بر درت تا خاک پستم یا علی
بر عطای توست چشمم کز خطا
تیر فرصت شد ز شستم یا علی
خلق اگر دل بر گدایان بسته اند
من گدای شه پرستم یا علی
ای عصای رهروان دستی که من
پای خویش از تیشه خستم یا علی
زاهدان در انتظار کوثرند
من خوش از جام الستم یا علی
پای مردی کن از لطفم دستگیر
نیر بی پا و دستم یا علی

چهارشنبه 21/12/1387 - 9:37
شعر و قطعات ادبی

ما هم از مستان این می بوده ایم
زعاشقان درگه وی بوده ایم
ناف ما از مهر او ببریده اند
عشق او در جان ما کاریده اند

چهارشنبه 21/12/1387 - 9:37
شعر و قطعات ادبی

ساقی بده آن جام شراب ازلی را
آن جام مصفای شراب ازلی را
آن می که زمعشوق مرا جذبه ی روح ست
یعنی دل مجروح مرا روح و فتوح است
آن می که زمیخانه ی لاهوت عیان شد
ابلیس ندانست که این مرحله چون شد
از جهل مرکب ز سماوات برون شد
آن نور علی بود که در خاک عیان شد
این سجده که کردند ملایک زهمان شد
یعنی که علی کاشف اسرار نهان شد
از صورت او سر خداوند عیان شد

چهارشنبه 21/12/1387 - 9:37
شعر و قطعات ادبی

ای خوانده ترا خدا ولی ادرکنی
بر تو ز نبی نص جلی ادرکنی
دستم تهی و لطف تو بی پایان
یا حضرت مرتضی علی ادرکنی

چهارشنبه 21/12/1387 - 9:36
شعر و قطعات ادبی

بود علی سلسله جنبان عشق
عشق از او بود وی از ان عشق
خرقه ی او خرقه ی احمد بود
نور علی نور محمد بود
زلف بی افشان احمد تا بدوش
احمد از این جاذبه شد خرقه پوش

چهارشنبه 21/12/1387 - 9:36
شعر و قطعات ادبی

برفراز مجلس ما، ماهی امشب سر زند
خنده بر خورشید و ماه از تابش منظر زند
ساقی گل چهره امشب جلوه دیگر کند
مطرب خوش نغمه امشب پرده دیگر زند
آسمان پوشیده بر تن، پرنیان نیلگون
چون عروسان، خویشتن را زینت و زیور زند
آسمان را گفتم این بزم و نشاط از چیست؟ گفت
چون که فردا آفتاب از برج خاور سر زند
من در آن بزم کنم خدمت که شاه انبیاء
مصطفی تاج ولایت بر سر حیدر زند
در غدیر خم چو دریا خلق خیز و موج و موج
کشتی لولاک چون آن جا رسد، لنگر زند
کاین علی باشد ولی الله، باید بعد من
بر سریر دین نشیند بر سرش افسر زند
آسمان بر خاک افتاده است خواهد چون زمین
بوسه بر پای، علی داماد پیغمبر زند
نیست مردان خدا را رهبری غیر از علی
مرد حق باید قدم در راه این رهبر زند
آسمان بر گردن افکنده است طوق بندگی
تا به سر تاج ولای خواجه قنبر زند
پرچم شاه ولایت بین که در هر بامداد
خنده بر پرچم دار و اسکندر زند
دست گیر از کرم افتاده ای گر چون "رسا"
دست بر دامان او در عرصه محشر زند
"دکتر قاسم رسا خراسانی
 

چهارشنبه 21/12/1387 - 9:36
دعا و زیارت
یکی از بستگان خدا



شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی.
پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد.
در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش ، نداشته‌هاش رو از خدا طلب می‌کرد، انگاری با چشم‌هاش آرزو می‌کرد.
خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک که محو تماشا بود انداخت و بعد رفت داخل فروشگاه. چند دقیقه بعد، در حالی‌که یک جفت کفش در دستانش بود بیرون آمد.

- آهای، آقا پسر!
پسرک برگشت و به سمت خانم رفت. چشمانش برق می‌زد وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد.پسرک با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید:
- شما خدا هستید؟
- نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم!
- آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید
سه شنبه 20/12/1387 - 14:57
دانستنی های علمی
مسائل همیشه آنطوری نیستند كه به نظر می رسند...
دو فرشته مسافردرمنزل خانواده ثروتمندی توفق کردند تاشب را درآنجا بگذرانند.
آن خانواده گستاخی کردند واجازه ندادند فرشته ها شب را در مهمانخانه داخل عمارت بگذرانند.بلکه به آنها فضای کوچکی از زیر زمین خانه رااختصاص دادند.همانطور که فرشته ها مشغول آماده کردن بستر خود روی زمین سخت بودند فرشته پیرتر سوراخی دردیوار دید وروی آن را پوشاند فرشته جوانتر علت را پرسید واوگفت : “چیزها همیشه آن طوری نیستند که به نظر می رسند”
شب بعد فرشته ها به خانه زوج کشاورز بسیار فقیر اما مهمان نوازی رفتند.پس از صرف غذای مختصر که داشتند آن زوج رختخواب خودشان رادراختیار فرشته هاقراردادندتاشب را راحت بخوابند.
صبح روز بعد فرشته ها آن زن وشوهر راگریان دیدند تنهاگاوشان که شیرش تنها منبع درآمدشان بود درمرزعه مرده بود.
فرشته جوان تر به خشم آمد وبه فرشته پیرتر گفت : چه طور اجازه دادی چنین اتفاقی بیفتد؟ مرداولی همه چیز داشت بااین حال تو کمکش کردی .خانواده دومی چیزی نداشتند اما همان را هم با ما تقسیم کردند وبا این حال توگذاشتی گاوشان بمیرد.
فرشته پیرتر پاسخ داد:”چیزها همیشه آن طوری نیستند که به نظر میرسند” “شبی که مادرزیرزمین آن عمارت بودیم متوجه شدم که درسوراخ دیوار طلا پنهان کرده بودند ازآن جا که صاحب خانه طماع وبخیل بود ومایل نبود ثروتش راباکسی شریک شود من سوراخ رابستم ومهرکردم تادستش به طلاها نرسد”
شب گذشته که دررختخواب آن کشاورز خوابیده بودیم فرشته مرگ به سراغ همسرش آمد ومن درازا گاو رابه اودادم
چیزها همیشه آن طوری نیست که به نظر میرسند.
هنگامی که اوضاع ظاهرا بروفق مرادنیست اگر ایمان داشته باشید باید توکل کنید وبدانید که همواره هر چه پیش می آید به نفع شماست فقط ممکن است تا مدت ها حکمتش رانفهمید.
سه شنبه 20/12/1387 - 14:47
دانستنی های علمی
جوانمرد
جوانمردی ازبیابانی می گذشت. از مسافتی دور آدمی را دید نقش بر زمین، خواهان كمك. با سرعت تمام به سوی او شتافت. غریبی بود .تشنه و گرسنه. در حال جان كندن. از اسب پایین آمد، مشك آب را بر لب های خشكیده او گذاشت. آنقدر آبش داد تا سیراب شد. غریبه جانی دوباره گرفت و رمقی تازه پیدا كرد. اما به جای آن كه شكوفه های مهر وعاطفه را تقدیم منجی خویش كند، تیغ بر او كشید و تا می توانست از نامردی و قساوت دریغ نكرد.
آنگاه پیكر مجروح و زخم خورده او را در آن بیابان برهوت رها كرد، سوار اسب او شد كه برود… جوانمرد كه هنوز نیمه جانی در بدنش بود، با اشاره او را صدا كرد و گفت: از كاری كه كردی در هیچ مجلسی سخن مگو! مرد از سر شگفتی علت این امر را جویا شد.
او پاسخ دادو گفت: تو اكنون یك جوانمرد را كشتی. اما اگر بیان این موضوع نقل مجالس شود، فتوت و جوانمردی كشته خواهد شد. آنگاه هیچ مرد رشیدی را نخواهی یافت كه در بیابان دست افتاده ای را بگیرد....
سه شنبه 20/12/1387 - 14:46
دعا و زیارت
منتظر واقعی



مرحوم عبدلكریم حامد می فرمود:
«آقایی منزل ما آمد، که رئیس یکی از گروه منتظرین در مشهد بود، به او گفتم: شغلتان چیست؟
گفت: نانوایی سنگکی داریم.
گفتم: اگر کسی بیاید و روبروی نانوایی شما یک نانوایی باز کند شما چه عکس العملی از خود نشان می دهید؟
گفت: معلوم است، می روم از او شکایت می کنم؛ چون که نمی شود دو تا نانوایی روبروی هم باشند. گفتم: بلند شو و دم و دستگاهت را جمع کن. تو منتظر امام زمان(ع) نیستی!
برای چه می خواهی حضرت بیایند؟
کسی در انتظار امام زمان(ع) به سر می برد که در کلاس تهذیب و اخلاص و بندگی قرار دارد. تو هنوز خدا را رازق نمی دانی، پس چگونه خود را ساخته ای؟»

 

سه شنبه 20/12/1387 - 14:40
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته