• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1610
تعداد نظرات : 122
زمان آخرین مطلب : 4972روز قبل
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «رَحِمَ اللهُ امْرَءً غالَبَ الْهَوى، وَ اَفْلَتَ مِنْ حَبائِلِ الدُّنْیا»; «رحمت خداوند بر انسانى كه بر هواى نفس پیروز گردد و از دام هاى دنیا خویش را نجات دهد(1)». شرح و تفسیر مفهوم مقابله و جهاد با نفس، جنگ میان حقیقت انسان و هواى نفس است; در یك سوى هوس هاى سركش قرار دارد و در سوى دیگر واقعیّت انسان. حضرت على (علیه السلام) براى انسانى كه با هواى نفس مى جنگد دعا مى كند. و سپس به دام هاى دنیا اشاره مى نماید و مردم را از آن دام هاى به ظاهر زیبا و فریبنده، برحذر مى دارد. ویژگى هاى دام دام داراى ویژگى هایى است: 1ـ یكى از ویژگى هاى دام مخفى بودن آن است تا جلب توجّه نكند و شكار بدون توجّه و بر اثر غفلت اسیر آن گردد. 2ـ ویژگى دیگر دام، این است كه محكم باشد و شكار پس از گرفتارى دام هاى دنیا نیز این خصوصیّات را دارد، یكى از دام هاى دنیا حُبّ مقام است كه از اوّل بچگى تا آخرین لحظات عمر، در دل انسان ها وجود دارد(1). هر چیزى دوران خاصّى دارد، ولى علاقه به مقام در سراسر عمر انسان، همراه اوست. و گاهى از اوقات این دام مخفى است; در لباس خدمت به همنوعان، خدمت به انقلاب و دین، احساس مسؤولیّت شرعى و مانند آن خود را پنهان مى كند. دانه هایى هم در اطرافش ریخته شده كه جلب توجّه مى كند; استفاده از نعمت هاى الهى، ضرورت هاى زندگى، حفظ آبرو، امكانات بیش تر، آرامش روح، تفریح بهتر و مانند آن، دانه هایى است كه اطراف آن ریخته شده است. و عجیب این كه این دام بسیار محكم است و رهایى از آن براى گرفتارانش بسیار مشكل. یكى از دام ها عبادت بى تفكّر است، در این نوع از عبادت آهسته آهسته ریا شروع مى شود و كم كم منتهى به عُجب مى شود، چنین شخصى خود را از همه بهتر و سرآمد امّت و شفیع یوم المحشر تصوّر مى كند! كار به این جا ختم نمى شود، بلكه آن قدر عقل او اسیر مى گردد و هوى و هوس امیر، كه از خداوند هم طلب كار مى شود! باید این دام ها را به خوبى شناسایى نمود و از گرفتار شدن در آن پرهیز كرد. و اگر خداى ناكرده گرفتار شده ایم، هر چه سریع تر به فكر رهایى از آن باشیم، كه هر چه زمان بگذرد آزادى از این دام مشكل تر مى شود. -------------------------------------------------------------------------------- 1. در عبارتى مى خوانیم: «آخِرُ ما یَخْرُجُ مِنْ قُلُوبِ الصِّدّیقینَ حُبُّ الْجاهِ; آخرین چیزى كه از دل انسان هاى راستین خارج مى شود جاه طلبى است». (اخلاق در قرآن، جلد 3، صفحه 30). [ 133 ] -------------------------------------------------------------------------------- 1. میزان الحكمة، باب 4042، حدیث 21157، (جلد 10، صفحه 384). [ 132 ] در آن، نتواند خود را برهاند و فرار كند.
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:2
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «اَلصّیامُ اجْتِنابُ الَْمحارِمِ، كَما یَمْتَنِعُ الرَّجُلُ مِنَ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ»; «روزه پرهیز از گناهان است، همان گونه كه خوددارى كردن از خوردن و آشامیدن مى باشد»(1). شرح و تفسیر همان طور كه انسان داراى روح و جسم است، تمام عباداتى كه انجام مى دهد نیز داراى جسم و روح است; جسم عبادت همان ظاهر آن است كه همه كس آن را درك مى كند و روح عبادت، فلسفه وجودى آن و مصالحى كه در درون آن نهفته، مى باشد. به عنوان مثال نماز جماعت جسمى دارد و روحى; بسیارى هستند كه جسم و شكل ظاهرى این عبادت بزرگ را خوب انجام مى دهند، مانند نمازهاى جماعت میلیونى مكّه و مدینه در ایّام برگزارى مراسم پرشكوه حجّ، امّا متأسّفانه روح نماز حاكم نیست. روح نماز جلوگیرى از فساد و فحشا است; ولى در شهرهاى عربستان، گذشته از مكّه و مدینه، فساد غوغا مى كند. روح نماز جماعت وحدت و یكدلى است، امّا متأسّفانه این همه مسلمان یكپارچه و متّحد نیستند! -------------------------------------------------------------------------------- 1. میزان الحكمه، باب 2359، حدیث 10952، (جلد 5، صفحه 471). [ 130 ] حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) در جمله 252 از كلمات قصار نهج البلاغه، فلسفه بیست حكم از احكام اسلامى، را در ضمن جملاتى كوتاه و پرمعنى، بیان مى كند; مثلا در مورد حجّ مى فرماید: «فَرَضَ اللهُ ... الْحَجَّ تَقْرِبَةً لِلدّینِ; خداوند حجّ را واجب كرد تا وسیله اى براى نزدیكى مسلمین به یكدیگر باشد». در ایّام حجّ هر چند میلیون ها مسلمان در كنار یكدیگر قرار مى گیرند و جسم آن ها در قرب یكدیگر است، امّا روح و قلب آن ها با هم فاصله زیادى دارد، بدین جهت در این كنگره عظیم مشكلى از مشكلات جهان اسلام حل نمى گردد، گویا مسلمین هیچ مشكل عمده اى ندارند! روزه نیز جسمى دارد و روحى; جسم روزه خوددارى از خوردن و آشامیدن و سایر چیزهایى است كه روزه را باطل مى كند، امّا روح روزه علاوه بر خوددارى از مفطرات روزه، پرهیز از تمام گناهان است! تا جایى كه به تعبیر قرآن مجید صائم به قلّه پرافتخار تقواى الهى برسد(1). و روشن است كه جسم بى روح مجسّمه اى بیش نیست! با توجّه به همین مسأله، روزه را بر سه قسم كرده اند: 1ـ روزه كسانى كه فقط از مفطرات پرهیز مى كنند، امّا چشم و گوش و سایر اعضاء بدن آن ها روزه نیست! 2ـ روزه كسانى كه علاوه بر پرهیز از مفطرات، از گناهان نیز اجتناب مى نمایند. 3ـ روزه كسانى كه كعبه دل را از همه چیز جز خدا پاك نموده و جز عشق خدا را در آن راه نمى دهند. -------------------------------------------------------------------------------- 1. همان گونه كه در آیه 183 سوره بقره به این مطلب اشاره شده است.
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:2
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «اِذا اَرادَ اللهُ بِعَبْد خَیْراً وَفَّقَهُ لاِِنْفاذِ اَجَله فى اَحْسَنِ عَمَلِه، وَ رَزَقَهُ مُبادَرَةَ مُهَلِه فى طاعَتِه قَبْلَ الْفَوْتِ»; «خداوند هنگامى كه درباره كسى خیر و خوبى اراده كند، به او توفیق مى دهد كه به هنگام پایان عمر در بهترین حال و اعمال باشد، و نیز او را موفّق مى دارد كه قبل از پایان گرفتن عمر براى خود ذخیره اى كرده باشد»(1). شرح و تفسیر حُسن عاقبت داراى اهمیّت ویژه اى است. به همین جهت، دعا براى عاقبت به خیرى بسیار ارزشمند است. با توجّه به این اصل كه: «أجل خبر نمى كند» و براى پیك أجل، سالم و مریض، پیر و جوان، زن و مرد، شب و روز، كودك و بزرگ، عالم و جاهل و دیگر امور تفاوتى ندارد، انسان باید بسیار مواظب عاقبت امر خویش باشد. بعضى اشخاص به هنگام مرگ در بدترین حالات هستند; در مجلس گناه، در حال مستى، در حال سرقت و دزدى و مانند آن. و برخى دیگر در بهترین حالات; مثل این كه نماز صبحش را خوانده و پس از نماز سر بر سجده شكر نهاده، و در همان لحظه به ملاقات خداوند مى شتابد. یا -------------------------------------------------------------------------------- 1. میزان الحكمة، باب 4145، حدیث 21939، (جلد 10، صفحه 591). [ 126 ] در حال طواف، یا در حال روزه، یا در جبهه و در حال جهاد و مانند آن جان به جان آفرین تسلیم مى كند. به ما سفارش شده است كه همیشه آماده باشیم، اگر گناهى كرده ایم توبه كنیم، اگر حقّى از كسى بر گردن داریم فوراً بپردازیم. و انجام این امور را به دیگران و آینده واگذار نكنیم. معیار رستگارى، عقیده و اندیشه هایى است كه هنگام مرگ همراه انسان است; چه بسیار افرادى بودند كه در طول عمر خود در مسیر خدایى نبودند، ولى به هنگام مرگ عاقبت به خیر شدند!(1) و برعكس اشخاصى هم وجود داشتند كه در طول زندگى به ظاهر در مسیر حق بودند، ولى عاقبت به شر گردیدند!. رمز عاقبت به خیر شدن این است كه انسان همیشه آماده باشد و حقوق الله و حقوق الناس را پرداخته باشد; چرا كه در زمان حیات و زندگى ممكن است با قطراتى اشك دریایى از آتش را خاموش كرد، امّا بعد از مرگ پرونده ها بسته مى شود و امكان جبران وجود ندارد. -------------------------------------------------------------------------------- 1. شرح حال برخى از این افراد سعادتمند را در كتاب «عاقبت بخیران عالم» مطالعه فرمایید. [ 127 ]
پنج شنبه 28/3/1388 - 12:59
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «مافاتَ الْیَوْمَ مِنَ الرِّزْقِ رُجِىَ غَداً زیا دَتُهُ، وَ ما فاتَ اَمْسِ مِنَ الْعُمُرِ لَمْ یُرْجَ الْیَوْمَ رَجْعَتُهُ. اَلرَّجاءُ مَعَ الْجائى وَ الْیَأْسُ مَعَ الْماضى، فَـ(اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقاتِه وَ لاتَمُوتُنَّ اِلاّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ)»(1); «آنچه امروز از بهره دنیا كم شده ممكن است فردا اضافه گردد، ولى آنچه دیروز از عمر گذشته، امروز امید بازگشتن آن نیست. امید به آینده است و نومیدى از گذشته! پس آن گونه كه شایسته است از خدا بترسید و نمیرید مگر این كه مسلمان باشید»(2). شرح و تفسیر حضرت در روایت فوق ابتدا یكى از ضعف هاى اجتماعى را مطرح مى كند، و آن این كه: مردم نسبت به از دست دادن امكانات مادّى، كه قابل جبران است، حسّاس هستند و بر آن افسوس مى خورند، امّا در مورد هدر رفتن سرمایه عمرشان، كه قابل جبران نیست، حسّاسیّتى ندارند. در حالى كه به مقتضى عقل، انسان نسبت به آنچه گذشته و قابل بازگشت نیست باید افسوس بخورد و درسى از گذشته بگیرد و قدر باقى مانده عمرش را بداند و زاد و توشه اى مهیّا سازد. -------------------------------------------------------------------------------- 1. سوره آل عمران، آیه 102. 2. نهج البلاغه، خطبه 114. [ 128 ] حضرت سپس به آیه 102 سوره آل عمران استدلال مى كند و به مردم سفارش مى نماید كه «حقّ تقوى» را مراعات نموده، سعى كنند عاقبت به خیر شوند و با اسلام بمیرند. سؤال: امام (علیه السلام) مى فرماید: حق تقوى را به جا آورید، حق تقوى چیست؟ پاسخ: در این مورد بین مفسّران قرآن اختلاف است، ولى آنچه مسلّم است این كه حقّ تقوى یك مرتبه عالى از تقوى است. در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) حق تقوى چنین بیان شده است: «اَنْ یُطاعَ فَلا یُعْصى وَ یُذْكَرَ فَلا یُنْسى وَ یُشْكَرَ فَلا یُكْفَرْ; حق تقوى و پرهیزكارى این است كه پیوسته اطاعت فرمان خداوند كنى و هیچ گاه معصیت ننمایى، همواره به یاد او باشى و او را فراموش نكنى، و در برابر نعمت هاى او شكرگزار باشى و كفران نعمت ننمایى»(1). سه نكته به عنوان «حق تقوى» در روایت امام صادق (علیه السلام) بیان شده است، كه مهم تر از همه مسأله ذكر و یاد خدا است. ذكر خدا سرچشمه بسیارى از فضایل اخلاقى و موجب تربیت نفوس است. بدون شك به یاد خدا بودن ارتباطى تنگاتنگ با اطاعت خدا دارد، بلكه تمام مباحث تقوى پیوندى با معرفة الله دارد و هر قدر معرفة الله بالاتر رود و انسان بیش تر به یاد خدا باشد، تقواى او بیش تر مى شود. بنابراین تقوى میوه درخت معرفة الله است، اگر من واقعاً معتقد باشم كه خداوند از رگ گردن به من نزدیك تر است و همه جا حاضر و ناظر اعمال من مى باشد و به تفكّرات و تخیّلات و ذهنیّات من آگاه است، مرتكب گناه و خطا نخواهم شد. اگر معتقد باشیم عزّت و ذلّت به دست اوست، هرگز عزّت و ذلّت خود را در دست دیگران نمى دانیم. -------------------------------------------------------------------------------- 1. مجمع البیان، جلد اوّل، صفحه 482.
پنج شنبه 28/3/1388 - 12:59
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ، وَ مَنْ غَفَلَ عَنْها خَسِرَ»; «هر كس به محاسبه اعمال خویش بپردازد سود مى برد و هر كس از آن غافل شود زیان مى كند»(1). شرح و تفسیر «محاسبه» در روایات اسلامى مورد تأكید ویژه اى قرار گرفته است و علماء سیر و سلوك پافشارى زیادى نسبت به آن مى كنند. محاسبه چیست؟ در پاسخ باید بگوییم: انسان در طول عمر خویش سرمایه هاى مهمّى دارد كه مشغول خرج كردن و هزینه نمودن آن هاست، محاسبه آن است كه مراقب باشد در مقابل هزینه نمودن این سرمایه هاى مهمّ، چه چیزى به دست مى آورد؟ آیا سرمایه هاى باارزشى همچون عمر، عقل، مذهب، ایمان و مانند آن را خوب به كار مى گیرد؟ خداوند اهل حساب و كتاب است و با این كه علم او بى پایان است، براى همه انسان ها نامه عمل درست كرده، و اعمال و رفتار و كردار و عقاید آن ها را مورد محاسبه قرار مى دهد و چه نامه اعمال دقیق و منظّمى كه كوچك ترین اعمال انسان در -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 208. [ 124 ] آن از قلم نمى افتد(1). تمام نظام هستى بر اساس حساب و كتاب حركت مى كند. پس چرا انسان، كه حتّى قطره اى از اقیانوس عالم هستى محسوب نمى شود، اهل حساب و كتاب نباشد؟! ما باید خویشتن را هر روز، یا هفته اى یكبار، یا ماهى یكبار به حساب رسى بكشیم; چقدر عبادت خالص انجام داده ایم؟ چقدر به مردم خدمت كرده ایم؟ چه اندازه از حق و حقوق خود گذشت كرده ایم؟ آیا حق و حقوقى از دیگران پایمال نكرده ایم؟ آیا به دیگران بدهكار نیستم؟ و صدها سؤال دیگر; چون اگر اهل حساب و كتاب نباشیم شكست مى خوریم. ناگهان متوجّه مى شویم تمام سرمایه از كف رفته و در مقابل هیچ چیز به دست نیاورده ایم! با این توضیح روشن شد كه چگونه شخصى كه به محاسبه نفس خویش مى پردازد سود مى برد و به چه شكل كسى كه از محاسبه خویشتن غافل مى شود زیان مى كند و خسران مى بیند. -------------------------------------------------------------------------------- 1. مشرح مباحث مربوط به «نامه عمل» را در «پیام قرآن»، جلد 6، صفحه 75، مطالعه فرمایید. [ 125 ]
پنج شنبه 28/3/1388 - 12:59
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «اِنَّ الاَْشْیاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتِ ازْدَوَجَ الْكَسَلُ وَ الْعَجْزُ، فَنَتَجَ مِنْها الْفَقْرُ»; «هنگامى كه هر چیزى با دیگرى ازدواج كرد، «كسالت» با «ناتوانى» ازدواج نمود و حاصل این ازدواج فقر و نادارى شد!»(1). شرح و تفسیر تعبیرى كه در این روایت آمده بسیار زیباست. حضرت طبق این روایت مى فرماید: در آغاز خلقت، اشیاء مختلف با یكدیگر ازدواج كردند و در كنار یكدیگر قرار گرفتند، هر چیزى با كفو و چیز متناسب خویش ازدواج كرد و سنخیّت ها و تناسب ها در نظر گرفته شد، «كسالت» كفو و متناسب و هم سنخ «عجز» شناخته شد و با او ازدواج نمود و ثمره ازدواج آن ها «فقر» و «تنگدستى» و بدبختى بود. در حقیقت در این روایت دو عامل و ریشه مهمّ فقر، كه قابل اجتناب هم هستند، بیان شده است: عامل اوّل تنبلى است; تنبلى راهى است كه بدون شك به فقر و تنگدستى منتهى مى گردد. -------------------------------------------------------------------------------- 1. بحار الانوار، جلد 75، صفحه 59. [ 120 ] و عامل دوم ناتوانى است; كه این خود دو رقم است: الف) ناتوانى هاى طبیعى، مثل این كه شخصى از بدو تولّد نابینا بوده است. ب) ناتوانى هاى خود خواسته كاذب، كه فراوان است. نیروى واقعى هر انسانى ده برابر نیرویى است كه به كار گرفته مى شود. این ادّعا به هنگام عصبانیّت قابل لمس است. اگر در جامعه اى عجز و ناتوانى ها از بین برود، ناتوانى هایى كه بر اثر تلقین به نفس منجر به إنزوا و سستى و خمودى مى گردد، و افراد جامعه باور كنند كه توانا هستند، بدون شك تحوّلى عجیب رخ خواهد داد، و كلّ جامعه، افرادى متحرّك و پویا خواهند شد. فقر و ناتوانى آثار سوء فراوانى به دنبال خواهد داشت، دین و ایمان و آبروى انسان را بر باد مى دهد، عزّت و استقلال را متزلزل مى كند و انسان را وابسته مى نماید. ایران در زمان شاه سلطان حسین آن قدر ضعف و سستى از خود نشان داد كه افغان ها تمام كشور را اشغال كردند و ثروت آن را به یغما بردند. ولى همین ملّت عاجز و درمانده وقتى فرماندهى همچون «نادر» پیدا كرد و ضعف و سستى را كنار گذاشت، موفّق شد كشور خود را از لوث بیگانگان نجات داده و آن ها را بیرون كند. در عصر و زمان خود ما، ملّت ایران قبل از انقلاب ذلیل و ناتوان بود، امّا با قیام امام خمینى (رحمه الله)آن نیروى پنهان در وجود مردم بسیج شد و همچون سیلى پرخروش بنیان طاغوت را برانداخت. در عصر پیامبر (صلى الله علیه وآله)، آن حضرت با همان عرب هاى وحشى عصر جاهلیّت، كه انواع ذلّت و زبونى در جامعه آنان دیده مى شد، پس از مدّت كوتاهى قسمت عمده دنیا را فتح كرد!. [ 121 ] ژاپنى ها در جنگ جهانى دوم تمام هستى خود را از دست دادند، امّا اراده و پشتكار خود را حفظ كرده و با تمام قوا به فعالیّت پرداختند، تا آن جا كه هم اكنون قسمت عمده بازارهاى دنیا را در اختیار گرفته اند!. انسان هاى موفّق قبل از طلوع آفتاب فعالیّت خویش را آغاز مى كنند و تا دیر هنگام نمى خوابند، تعطیلات فراوان ندارند و اساس برنامه آن ها بر كار و فعالیّت و عدم تعطیل است. در روایتى مى خوانیم كه: «عطسه از سوى خدا و خمیازه از شیطان است!»(1) فلسفه آن روشن است; زیرا انسان پس از عطسه سر حال و آماده فعالیّت مى شود، ولى هنگامى كه خمیازه مى كشد، نشان از تنبلى و خستگى و میل به خواب دارد. آخرین نكته این كه فقر در این روایت تنها فقر اقتصادى نیست، بلكه فقر علمى را هم شامل مى شود. آدم هاى تنبل و ناتوان در علم هم راه به جایى نمى برند!. -------------------------------------------------------------------------------- 1. بحار الانوار، جلد 73، صفحه 52.
پنج شنبه 28/3/1388 - 12:58
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «ما تُقَدِّمْ مِنْ خَیْر یَبْقَ لَكَ ذُخْرُهُ، وَ ما تُؤَخِّرْهُ یَكُنْ لِغَیْرِكَ خَیْرُهُ»; «آنچه پیش از خود بفرستى براى تو ذخیره مى شود و آنچه (را براى بعد از مرگت) تأخیر بیندازى، فایده اش تنها براى دیگران است (و مسؤولیّتش متوجّه توست!)»(1). شرح و تفسیر جنون ثروت اندوزى در دنیاى امروز بیش از هر زمان دیگر به چشم مى خورد، بدون این كه حساب كنند، و از خود بپرسند كه هدف اصلى و فلسفه ثروت چیست؟ آن ها كه دیوانهوار در فكر جمع ثروتند و حتّى كمترین توجّهى به راه هاى تحصیل آن، از نظر حلال و حرام و ظلم و عدالت ندارند، آیا هیچ فكر نمى كنند ثروت هاى كلان را نه با خود مى توان برد، و نه همه آن را مى توان خورد؟! آیا با خود نمى اندیشند كه جمع كردن و گذاشتن و رفتن، سپس تمام مسؤولیّت هاى آن را به دوش كشیدن، كار عاقلانه اى نیست؟!(2). توجّه و تفكّر در مضمون این روایت براى همگان، مخصوصاً براى اغنیاء و ثروتمندان، مى تواند زندگى آن ها را دگرگون سازد و مسیر آن ها را تغییر دهد. به داستان زیر توجّه كنید: -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، نامه 69. 2. یكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 160. [ 118 ] «یكى از ثروتمندان بزرگ به یك ضیافت و میهمانى دعوت مى شود، شب هنگام به همراه خدمتكار خود به سمت محلّ میهمانى حركت مى كنند، خادم كه براى رفع تاریكى و روشن شدن مسیر چراغى در دست داشت، عمداً پشت سر ارباب خود حركت مى كند. ارباب مى گوید: چراغى كه از پشت سر حركت كند براى من چه فایده اى دارد؟ بیا جلوتر از من حركت كن تا از نور چراغ استفاده كنم. خادم، كه فردى باهوش و نكته سنج و موقعیّت شناس بود، ضمن تصدیق و تأیید سخن ارباب خویش گفت: «آقاجان! من هم همین عقیده را دارم، مى گویم: خیرات و مبرّاتى كه پس از مرگ انسان انجام مى شود، مانند چراغ پشت سر است و اثر چندانى ندارد، براى جهان آخرتت چراغى از پیش بفرست!». این سخن پرمغز خادم در آن موقعیّت مناسب اثر فراوانى بر آن فرد ثروتمند گذاشت; به گونه اى كه بسیارى از املاكش را وقف بر كارهاى خیر كرد. تا آن جا كه مى گویند: بعد از موقوفات حضرت امام رضا (علیه السلام)بیش ترین موقوفات در مشهد توسّط ایشان انجام شده است!.
پنج شنبه 28/3/1388 - 12:58
دعا و زیارت
حضرت على (علیه السلام) در نامه اى خطاب به معاویه فرمود: «فَاتَّقِ اللهَ فى نَفْسِكَ، وَ نازِعِ الشَّیْطانَ قِیادَكَ، وَ اصْرِفْ اِلَى الاْخِرَةِ وَجْهَكَ، فَهِىَ طَریقُنا وَ طَریقُكَ، وَ احْذَرْ اَنْ یُصیبَكَ اللهُ مِنْهُ بِعاجِل قارِعَة تَمَسُّ الاَْصْلَ، وَ تَقْطَعُ الدّابِرَ»; «از خدا بترس! و با شیطان كه در رام كردنت مى كوشد، ستیزه كن! و روى خویش را به سوى آخرت، كه راه من و تو است، بگردان و بترس از آن كه خداوند تو را به زودى به یك بلاى كوبنده، كه ریشه ات را بزند و دنباله ات را قطع كند، دچار سازد!»(1) شرح و تفسیر از تعبیرات فوق تفسیر دیگرى براى تقوى استفاده مى شود و آن این كه: «تقوى آن است كه انسان زمام اختیارش را به شیطان نسپرد، و بى تقوایى سپردن زمام اختیار به دست شیطان است». براى توضیح بیش تر باید توجّه داشت كه مردم از این دیدگاه بر سه دسته اند: 1ـ كسانى كه شیطان از انحراف و به دست گرفتن زمام اختیار آن ها ناامید است، البتّه این دسته عدّه معدودى به نام «مخلصین» هستند كه در قرآن مجید از قول شیطان در باره آن ها مى خوانیم: (لاَُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعینَ -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، نامه 55. [ 116 ] اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصینَ); و (به یقین) همگى انسان ها و بنده هایت را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان مخلصت را»(1). خداوند متعال نیز این ها را بیمه كرده است و لهذا مى فرماید: (اِنَّ عِبادى لَیْسَ لَكَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ); «بر بندگانم (بندگان مخلص) تسلّط نخواهى یافت»(2). این دسته از بندگان خدا عبارتند از: معصومین (علیهم السلام)، اولیا الله و كسانى كه قدم جاى قدم آن ها نهاده اند. آن ها عوامل و ریشه هاى فساد را در درون خود از بین برده اند، به همین دلیل شیطان راهى به آن ها ندارد. 2ـ كسانى كه كاملا در اختیار شیطان هستند، حتّى گاه بدون دستور او به دنبالش حركت مى كنند! وضع این ها روشن و نیازى به بحث ندارد. 3ـ گروه سوم كسانى هستند كه نه تابع مطلق خداوند هستند، و نه تسلیم محض شیطان مى باشند، بلكه گاهى سر بر فرمان خداوند مى نهند و گاه فریب شیطان را خورده به دنبال او حركت مى كنند! خداوند درباره این گروه، كه تعداد آن ها كم نیست، در آیه 201 سوره اعراف مى فرماید: (اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا اِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَكَّرُوا فِاذاهُمْ مُبْصِرُونَ); «پرهیزكاران هنگامى كه گرفتار وسوسه هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و كیفر او) مى افتند; و (در پرتو یاد او، راه حق را مى بینند و) ناگهان بینا مى گردند». شیطان به گِرد قلب انسان مى چرخد، تا دریچه اى براى نفوذ خود بیابد و نفوذ كند. دریچه مقام، مال، شهوت، زن و بچّه، تعریف هاى بى جا و مانند آن. باید حدّاقل در زمره این گروه قرار گیریم تا بتوانیم با یاد خدا بصیر و بینا شویم و سارق شیطانى را همانند سارق اموال با هوشیارى خود فرارى دهیم و اگر غفلت كنیم و در خواب غفلت فرو رویم، شیطان سرمایه ما را به سرقت مى برد. پروردگارا! ما را در مسیر رسیدن به زمره مخلصین یارى فرما. -------------------------------------------------------------------------------- 1. سوره حجر، آیات 40 و 41. 2. سوره حجر، آیه 42.
پنج شنبه 28/3/1388 - 12:55
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «ما اَخَذَ اللهُ عَلى اَهْلِ الْجَهْلِ اَنْ یَتَعَلَّمُوا، حَتّى اَخَذَ عَلى اَهْلِ الْعِلْمِ اَنْ یُعَلِّمُوا»; «خداوند از جاهلان و افراد نادان پیمان یادگیرى نگرفت، مگر آن دم كه از دانایان و دانشمندان پیمان گرفت كه آن ها را تعلیم دهند»(1). شرح و تفسیر دو برنامه مهمّ و مسلّم در اسلام وجود دارد كه اجراى آن ضامن سلامت جامعه و سعادت مردم در دنیا و آخرت در تمام جهات زندگى است. آن دو عبارتند از: 1ـ ارشاد ناآگاهان 2ـ امر به معروف و نهى از منكر. تفاوت این دو در این است كه در اوّلى شخصى كه مرتكب خلاف مى شود نمى داند و تخلّف مى كند، بر اثر جهل و ناآگاهى دست به كار خلاف مى زند; ولى در دومى دانسته مرتكب خلاف و منكر مى شود و یا از انجام معروف دست مى كشد. بدون شك پیاده كردن این دو برنامه اساسى و مهمّ، كه از وظایف انبیا و اولیا بلكه به اعتبارى از وظایف خداوند است، ثمرات و آثار بزرگى به -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 478. [ 114 ] دنبال خواهد داشت و جامعه را احیاء و زنده مى كند. مبلّغان دینى و كسانى كه عهده دار هدایت مردم هستند نباید از هیچ یك از این دو برنامه غافل شوند و هر كدام را با شرایط و ویژگى هاى خاصّ خود انجام دهند. نكته جالبى كه از حدیث فوق استفاده مى شود این كه به همان نسبت كه نادانان و ناآگاهان در برابر اعمال خویش مسؤولند و باید به دنبال فراگیرى علم بروند، دانشمندان و دانایان نیز در برابر اعمال آن ها مسؤولند، بلكه شاید مسؤولیّت آن ها بیش تر باشد! بدین جهت خداوند از نادانان پیمان تعلیم گرفتن و از دانایان پیمان تعلیم دادن گرفته است.
پنج شنبه 28/3/1388 - 12:55
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «وَ لَقَدْ قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله): لایَسْتَقیمُ ایمانُ عَبْد حَتّى یَسْتَقیمَ قَلْبُهُ، وَ لایَسْتَقیمُ قَلْبُهُ حَتّى یَسْتَقیمَ لِسانُهُ»; «حضرت على (علیه السلام) مى فرماید: پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) فرمود: ایمان هیچ بنده اى اصلاح و محكم نمى شود، مگر این كه قلبش اصلاح گردد و قلب هیچ كس اصلاح نمى گردد، مگر این كه زبانش اصلاح شود»(1). شرح و تفسیر براى ایجاد و تقویت ایمان دو راه وجود دارد: نخست راه عقل و استدلال و دیگر راه شهود و باطن. جستجوى ایمان از هر یك از دو راه فوق، بدون اصلاح دل امكان پذیر نیست. اگر بخواهیم از راه استدلال وارد شویم، معرفت موانعى دارد كه اگر آن موانع را برطرف نكنیم موفّق نخواهیم شد. شیطان با آن هوش سرشارش از مطلبى روشن و واضح غافل شد و در پاسخ به این سؤال: چرا بر آدم به همراه سایر فرشتگان سجده نكردى؟ گفت: (لمْ اَكُنْ لاَِسْجُدَ لِبَشَر خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصال مِنْ حَمَإ مَسْنُون); «من هرگز براى بشرى كه او را از گل خشكیده اى، كه از گل -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، خطبه 176. [ 110 ] بدبویى گرفته شده است، آفریده اى سجده نخواهم كرد»(1). در حالى كه عظمت آدم به خاطر جسم او نبود، بلكه بر اثر روح الهى كه در او دمید شد، عظمت پیدا كرد. ولى شیطان متوجّه این مطلب نشد; چون براى این معرفت مانع داشت و آن تكبّر و حبّ ذات بود. بنابراین انسان هوى پرست هم نمى تواند از راه استدلال خداپرست شود. نتیجه این كه اگر از راه استدلال بخواهیم به ایمان برسیم اصلاح قلب و دل لازم است. و امّا اگر قرار باشد این راه از طریق شهود و باطن طى شود، از طریقى كه بتوان همچون على (علیه السلام) ادّعا كرد: «ماكُنْتُ اَعْبُدُ رَبّاً لَمْ اَرَهُ; پروردگارى را كه نبینم پرستش نمى كنم»(2)، روشن است كه نیاز به قلب و دل پاك و اصلاح شده اى دارد.باید گرد و غبار قلب را گرفت تا بتوان یار را دید! جمال یار ندارد غبار و پرده *** ز دل غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد رابطه قلب و زبان آن روز كه حضرت على (علیه السلام) از قول پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) این حدیث را فرمود، علماى اخلاق نبودند; ولى آن ها اكنون مى گویند كه بزرگ ترین و بیش ترین گناهان به وسیله زبان انجام مى شود. بعضى از علماى اخلاق، گناهان كبیره اى كه به وسیله زبان انجام مى شود را بیست عدد شمرده اند، در حالى كه ما در كتاب اخلاق در قرآن تا 30 گناه كبیره براى زبان نوشته ایم!(3) گناهانى كه بعضى از آن ها شدیدتر از زناست!(4). خوانندگان محترم! تا زبان اصلاح نشود هیچ كس به هیچ جا نمى رسد. -------------------------------------------------------------------------------- 1. سوره حجر، آیه 33. 2. اصول كافى، جلد اوّل، صفحه 98 كتاب التوحید، باب فى ابطال الرؤیة. 3. به اخلاق در قرآن، جلد اوّل، صفحه 316 به بعد، مراجعه كنید. 4. پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله) فرمود: «اَلْغیبَةُ اَشَدُّ مِنَ الزِّنا». میزان الحكمة، جلد 7، صفحه 333. [ 111 ] چرا كه زبان ابزار و وسیله اى است كه در همه جا در اختیار انسان هست; امّا ابزار سایر گناهان همیشه در اختیار نیست. و از این بدتر این كه متأسّفانه قبح و زشتى گناهان زبان كاسته شده و در برخى موارد از بین رفته است. اگر كسى خداى ناكرده در مسجد بساط قمار پهن كند همه به او اعتراض مى كنند، ولى اگر شخصى غیبت كند، كه بدتر از قمار است، كمتر كسى به او اعتراض مى كند. بنابراین باید مواظب زبان خویش، مخصوصاً به هنگام عصبانیّت، حسادت، بروز مشكلات و مصائب باشیم، كه اصلاح زبان یكى از گام هاى سیر و سلوك و مقدّمه اصلاح قلب است.
پنج شنبه 28/3/1388 - 12:55
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته