• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 507
تعداد نظرات : 10
زمان آخرین مطلب : 4111روز قبل
اهل بیت

حجاب و زنان

 پژوهشی از دکتر درخشنده صادقی(حمیدی)

«جرجی زیدان» می نویسد:«اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع پیش از اسلام و حتی پیش از ظهور دیانت مسیح معمول بوده و دیانت مسیح هم تغییری در آن نداده و تا اواخر قرون وسطی، در اروپا معمول بوده و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است». در آیین بودا، مردان موی سر را تراشیده و سیک ها در هندوستان موهای خود را لابلای شالی پنهان و به دورسر می پیچند.

پوشاندن موی سر از دیر باز در همه دین ها رواج داشته و زن و مرد کم و بیش از آن پیروی می کنند. در آیین یهود، مردان با کلاهک کوچک سیاه رنگی موی را می پوشانند و در باب 14 از سفر پیدایش چنین می خوانیم:«چون «ریوقا »(زن آینده او)از آمدن اسحاق به وسیله غلام خود آگاهی یافت، برقع(روبند) بر گرفته خودرا بپوشاندی» بدین روی، زنان هم موی وروی از مرد بیگانه پنهان می کردند. در میان رومیان و یونانیان باستان، زنان بایستی با لباسهای بلند و موی پوشیده در روسری در اجتماع دیده می شدند. در شاخه کاتولیک مسیحیت، زنان دیر نشین در لباسهای روحانیت، با موی پوشیده و روی بدون آرایش، به کارهای مذهبی و اجتماعی می پردازند. به عقیده «پولس»، حواری معروف عیسی مسیح(St.Paul ): « نقاب شرف زن است. پس اگر گیسو فرو گذارد این مایه بزرگواری اوست»
«جرجی زیدان» می نویسد:«اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع پیش از اسلام و حتی پیش از ظهور دیانت مسیح معمول بوده و دیانت مسیح هم تغییری در آن نداده و تا اواخر قرون وسطی، در اروپا معمول بوده و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است». در آیین بودا، مردان موی سر را تراشیده و سیک ها در هندوستان موهای خود را لابلای شالی پنهان و به دورسر می پیچند.

در اسلام، مردها دستار به سر می بندندو زنها موی سر را بایستی از مردان(غیر از پدر، برادر، شوهر، عمو ودائی و فرزندزادگان مرد آنان) بپوشانند.
اسلام از مومنان خواست:«به مردان با ایمان بگو دیدگان از نظر بازی فرو گذارندو عفت خود را حفظ کنند. این کار برای پاک ماندن آنها بهتر است.
به زنان مومن بگو دیدگانشان را فرو گذارند و عفت خود را حفظ کنندو زینت خودرا آشکار نکنند، مگر آنچه ظاهر است و روسری  های خود را بر گریبان هایشان بیاندازند...» سوره نور 30-31
حجاب آنچنان که در آیات قرآن در سوره  های مختلف آمده، سدی برای فعالیت اجتماعی زنان و یا پیشرفت علمی و یادگیری و آموختن دانش برای آنها نبوده است. در نخستین دوران گسترش اسلام و زندگی پیامبر، زنان با مردان در میدان های جنگ دوشادوش شراکت داشتند، با هم به نمازهای دسته جمعی و مسجد میرفتند. در میان آنان زنان شاعر، دانشمند، پزشک و بازرگان دیده شده است.پس از پیامبر، سپری شدن دوران خلفای راشدین(چهار خلیفه جانشین پیامبر) زندگی اجتماعی و آزادی زنان به صورتی چشم گیر بر پایه چند انگیزه رنگ دیگری گرفت.

1) اعراب با آشنا شدن به فرهنگ ایرانی و رومی، از زندگی ساده دوران پیامبر روی گردان و به زندگی اشرافی و درباری (به ویژه در دوران خلافت عثمان) آشنا شدند. هرچه بیشتر به زندگی تجملی خو گرفتند، از ارزش زن کاسته شد، زیرا توانائی مالی، اجازه چند همسری به آنها داد و زن برایشان موجودی بی ارزش و وسیله خوش گذرانی بود.

2) با جنگهای پیاپی، ثروت و غنیمت همراه با کنیزان و اسیران به چنگ آوردند و مردان به همخوابه های گوناگون دسترسی پیدا کردند. مردان با کنیزان واسیران نرد عشق می باختندو زنها را رها کرده و آنگونه که باید مهر ومحبتی به آنها نمی شد. بازده این پدیده شوم، بی اعتمادی زنان به مردان شد و همبستگی و باور زن و مرد نسبت به هم در خانواده، جای خودرا به بدگمانی و نا باوری داد.

3) چون ساختار اجتماعی بر پایه مرد سالاری بود، مرداختیارات بیشتری داشت وپی آمد این رویداد فشار هرچه بیشتر مرد به زن و تنگ کردن دامنه آزادی اجتماعی او شد. زن را هرچه بیشتر خانه نشین کردند و این را نشانه از برتری و قدرت برای خود به حساب آوردند. گرچه این ستمگری نسبت به زنان با دستورات قرآن مخالف بوده، اما توجهی به آن نمی شد.در سوره رم آیه 30 میخوانیم: «از آیات الهی یکی اینکه برای شما از نوع خودتان جفت آفرید تا به وسیله آنان آسایش یابید و خداوند میان شما و آنان دوستی و مهربانی برقرار ساخت» و یا در سوره نسا، آیه 23 چنین گفته شده:« همانطور که شما حق بر زنان دارید، آنها هم حقوقی دارند که باید به نیکوئی ادا شود». ولی مردان جز خودکامگی و نافرمانی از قوانین مذهبی چیزی نخواستندو به ستمگری و بدرفتاری و بی توجهی به حقوق زن ادامه دادند.
بهر روی حجاب در بین اشراف رواج بیشتری داشت. زنان طبقات کارگر در کشورهای مسلمان که پایه اقتصاد کشاورزی داشتند، بدون چادر در کشتزارها و چراگاهها مشغول به کار بودند. در ایران تا به امروز در کشتزارهای برنج و چایکاریهای شمال،چراگاه های غرب و در کارخانه های ریسندگی و قالیبافی ها شاهد این پدیده هستیم. دختران و زنهای زحمتکش بدون پوشش در چادر سیاه، در این بخشها برای گسترش نیروی اقتصادی کشور به کار می  پردازند.
پوشش چادر سیاه رنگ برای زنان تا چندی پیش متداول نبوده و زنها از چادرهای زیبای رنگین استفاده می کردند. «راوندی» در این راستا می نویسد:
«تا در حدود 1880 م (1298 هـ) چادر های زنان رنگارنگ و بسیار زیبا بود. در این وقت، سیاحان و جهانگردان فرنگی که به اسلامبول می آمدند، از زنان مسلمانی که در قبرستانها ایستاده بودند عکسبرداری می کردند. این امر، و انتشار رمان«پیرلوتی» به نام Aziadee (آزاده خانم) که داستان معاشقات یک نفر فرنگی با زوجه یک افندی مسلمان است، موجب نارضائی سلطان عبدالحمیدخان شد و فرمود که منبعد خانم ها چادر های سیاه بپوشند و پیچه بزنند، و این عادت کم کم به سایر بلاد از جمله تبریز و تهران سرایت کرد، و بعدها(در عهدآتاترک) کشف حجاب نیز از 1924 م( 1343 هـ) به بعد در اسلامبول معمول شد و بعد به تهران راه یافت».
بدین روی، پرده پوشی سختی که در میان خانواده ها در کشورهای مسلمان دیده می شود، بازده بدگمانی مرد از زن و خودکامی او است، نه پیروی از آیات قرآن و قانون.

پی نوشتها


1- تاریخ تمدن اسلام، پیشین، برگ942
2- تاریخ اجتماعی ایران، پیشین، برگ 648
3- عبدالله رازی، تاریخ کامل ایران، شرکت اقبال،1341

يکشنبه 13/12/1391 - 13:51
آموزش و تحقيقات

نقش حجاب و عفاف در عظمت زن


حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیف‌تر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب.

حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بشری و بویژه جوامع اسلامی مطرح است. همواره این دو واژه در کنار هم به کار برده می‌شوند و در نگاه اول به نظر می‌آید هر دو به یک معنا باشند اما با جستجو در متون دینی و فرهنگنامه‌ها به نکته قابل توجهی می‌رسیم و آن تفاوت این دو واژه است. در برخی کتب لغت حجاب را این‌گونه تعریف کرده‌اند: «الحجاب، المنع من الوصول» حجاب یعنی آنچه مانع رسیدن می‌شود.(۱)
برخی گفته‌اند حجب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن و منع از دخول است و به عنوان شاهد آیه شریفه «و من بیننا و بینک حجاب»‌(فصلت، آیه ۵) را ذکر کرده‌اند. در دیگر کتاب‌های لغت حجاب را به معنای پرده آورده و نوشته‌اند: امراه محجوبه؛ زنی که پوشانیده است خود را به پوشاندنی.(۲)
با توجه به معانی ذکر شده در می‌یابیم حجاب امری ظاهری و در ارتباط با جسم است، اگرچه این پوشش برخاسته از اعتقادات و باورهای درونی افراد است ولی ظهور در نشئه مادی و طبیعی دارد یعنی پوشش ظاهری افراد و بویژه زنان را حجاب می‌گویند که مانع از نگاه نامحرم به آنان می‌شود. عفاف نیز دارای معانی گوناگونی است که در مجموع تعریف کاملی را به ما خواهد داد. راغب اصفهانی در مفردات القران می‌نویسد: العفه حصول حاله للنفس تمتنع بها غلبه الشهوه؛ عفت حالتی درونی و نفسانی است که توسط آن از غلبه شهوت جلوگیری می‌شود.(۳)
البته قابل ذکر است که در قرآن کریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است، گاه به معنای خود نگهداری و پاکدامنی است و گاه «عفت» به معنای قناعت آمده و مسائل مالی مورد نظر است.(۴) آنچه در این مقاله مورد نظر ماست مفهوم اولی است یعنی خود نگهداری از شهوت و مسائل جنسی؛ اگرچه می‌توان برای هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضرری به مفهوم آن نمی‌خورد. از مجموع معانی ذکر شده برای حجاب و عفاف می‌توان نتیجه گرفت که عفاف نوعی حجاب درونی است که انسان را از گناه باز می‌دارد.
حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیف‌تر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این گروه از حجاب، تنها پوسته‌ای و ظاهری بی‌معنا دارند و از سوی دیگر کسانی هستند که ادعای عفاف کرده و با تعابیری همچون؛ من قلب پاکی دارم، خدابا قلبها کار دارد، آدم باید چشمش پاک باشد و... خود را سرگرم کرده و مصداق «لیفجر امامه»‌(بلکه انسان می‌خواهد آزاد باشد و گناه کند- قیامت آیه ۵) می‌شوند.
انسان‌هایی چنین باید در قاموس اندیشه خود نکته‌ای اساسی را بنگارند و آن این است که درون پاک، بیرونی پاک می‌پروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن میوه ناپاکی به نام بی‌حجابی و بدحجابی نخواهد شد. امام خمینی(ره) پیام‌آور ارزشهای الهی درباره حجاب و عفاف می‌فرماید: «توجه داشته باشید حجابی که اسلام قرار داده است برای حفظ ارزش‌های شماست. هرچه را که خدا دستور فرموده است- چه برای مرد و چه برای زن- برای این است که آن ارزش‌های واقعی که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه‌های شیطانی یا دست‌های فاسد استعمار پایمال شوند این ارزشها زنده بشوند.»(۵)

● فلسفه حجاب

یکی از نکات اساسی که زمینه‌ای برای عمل به احکام است شناخت جایگاه هرچیز در نظام هستی است. البته در نظامی که خداوند متعال در جای جای آن دیده می‌شود و ارتباط اشیا و اعمال با خداوند بسیار مشهود است و با درک این ارتباط و حضور، بسیاری از مشکلات زندگی بشر حل می‌شود. «حق» به عنوان زیباترین و پسندیده‌ترین واژه آفرینش در تمامی ادیان و جوامع بشری مورد توجه قرار گرفته است و حقوق و ادای آنها فراتر از زمانها و مکانها واشخاص و ادیان است.
در واقع هر فردی از هر طبقه اجتماعی و از هر دین و ملیت، نسبت به ادای حقوق دیگران حساسیت نشان می‌دهد واین مطلب، حق و حقوق را فرازمانی و فرامکانی می‌کند. برخی از اندیشه‌گران و حکیمان بر این باورند که حجاب، حق‌الله است و در این‌باره می‌گویند: «حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد و نه مال شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش می‌باشد. همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد شد، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق‌الله مطرح است. لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم.
از اینکه قرآن می‌گوید: هر گروهی، اگر راضی هم باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم می‌شود عصمت زن حق‌الله است.»(۶) پر واضح است که آدمی نمی‌تواند حقوق الهی را کاملا ادا کند ولی با انجام برخی کارها می‌تواند رضایت الهی را به دست آورد. حضرت رسول‌(ص) می‌فرمایند: «حقوق خداوند متعال بزرگتر از آن است که توسط بندگان ادا شود و نعمت‌های خداوند بیشتر از آن است که به شمارش آید»(۷) و حضرت علی(ع) می‌فرماید: «خداوند بر بندگان حقی قرار داده و آن این است که او را اطاعت کنند.»(۸) اگرچه حق خدا بزرگ است و قابل ادا نیست ولی ادای وظایف و اطاعت از خداوند متعال به نوعی ادای حق محسوب می‌شود. حجاب که امر خداست و شارع مقدس به عنوان یکی از احکام ضروری دین آن را واجب کرده است باید حفظ شود.
حفظ این واجب الهی اطاعت از اوست و اطاعت از او حقی است که بر بندگان نهاده است و هر انسان باورمندی باید تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومی و... این حق و حد الهی را ادا کند. پس حکمت حجاب، سنجش میزان عبودیت واطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب می‌توانند اطاعت را که روح و پیام اصلی عبادات بشر است اثبات کنند و در زمره اطاعت‌کنندگان الهی قرار گیرند. بانوان به عنوان نیمی از جامعه اسلامی که در دامان خود انسان‌های پاک و برجسته می‌پرورانند، دارای حرمت واحترام ویژه‌ای می‌باشند. آنان معلمان عاطفه هستند و پیکره اجتماع، با محبت و تربیت آنها استوار خواهد ماند.
مفسران واندیشه‌گران بر این باور هستند که «قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می‌گوید، می‌فرماید: حجاب عبارت است از یک نحوه احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند. در قرآن علت و فلسفه حجاب را چنین ذکر می‌کند که: ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین، یعنی برای اینکه شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند، چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.»(۹)
با اندکی تدبر در آیات قرآن فلسفه حجاب را به گونه‌ای صریح می‌بینیم و می‌یابیم که احترام و حرمت زن، فلسفه حقیقی و یا یکی از فلسفه‌های حجاب است براستی اگر معرفت انسان به شریعت و تعالیم دینی بالا رفته و قرآن را که آئین‌نامه سعادت و کمال بشر است درک کند، به عظمت حجاب پی برده و می‌فهمد بدحجابی و بی‌حجابی ثمره عدم معرفت و شناخت حقیقی جایگاه زن در هستی است.
خداوند در آیه ۳۱ سوره نور حکم حجاب را به گونه‌ای صریح و آشکارا مطرح نموده و علاوه بر ظرافت‌های خاصی که در نوع پوشش زنان وجود دارد، اشخاص محرم را نیز ذکر می‌کند تا نامحرم‌ها بازشناسانده شوند و در پایان فلسفه پوشش بیان شده است که زینتها و زیبایی‌های زنان در مقابل نامحرم آشکار نشود، تا آنها مورد توجه نگاه‌های ناپاک قرار نگیرند و احترام آنان حفظ گردد. در آیه دیگر حرمت و شخصیت زن به عنوان فلسفه حجاب مطرح می‌شود: «ای پیامبر به زنان ودخترانت و زنان مومن بگو، پوشش خود را بر خود فرو پوشند.
این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند.» (احزاب، آیه ۵۹) در این آیه زنان و دختران پیامبر و زنانی که همسر مردان مومن هستند از دیگر زنان جامعه آن روز جدا می‌شوند و حکم حجاب برای این زنان محترم آورده می‌شود. از ظاهر آیه می‌توان دریافت که حجاب به خاطر احترام و حرمت زنان بوده و مقام آنان به قدری والاست که باید از طریق حجاب شناخته شوند؛ مبادا مانند زنان کفار مورد اذیت و آزار قرار گیرند. این دسته از زنان به خاطر اعتقادات و باورهای دینی، دارای ارزش و مقامی افزون از دیگران هستند و حرمت آنها باید مورد شناسایی قرار گیرد.

● آثار اجتماعی حجاب

هر عملی که افراد جامعه انجام می‌دهند، در نگاه کلان اثر مستقیم در اجتماع دارد زیرا از خانواده که واحد کوچک اجتماعی است جامعه تشکیل می‌شود و همان‌گونه که رفتار فرد در جامعه موثر است، اشخاص نیز از اجتماع و قوانین آن تاثیر می‌پذیرند. حجاب علاوه بر آثار شخصی و شخصیتی، دارای آثار اجتماعی است. جامعه‌ای که در آن بانوان باحفظ حدود وحقوق دیگران ظاهر می‌شوند و موجب تخریب روح و جسم همنوعان خود شده و محیط آرام وامنی را برای جوانان فراهم سازند، به سوی سعادت و سلامت روانی پیش خواهد رفت.
اگر زنان جامعه باحجاب باشند، هم مردان از نظر طهارت روح و جسم سالم می‌مانند و هم در جامعه، سلامت خانوادگی حفظ خواهد شد و محیط خانواده تحت تاثیر خودنمایی‌‌های عده‌ای از زنان بدحجاب و بی‌حجاب قرار نمی‌گیرد و هم مراکز اجتماعی مثل اداره‌ها و بیمارستان‌ها و... در کمال سلامت رفتاری خواهند بود و بزهکاری‌های اجتماعی به حداقل خواهد رسید.
حضرت امام خمینی(ره) در مورد فعالیت اجتماعی واشتغال زنان همیشه این نکته را بیان می‌کردند که: «فعالیت اجتماعی، سیاسی کنید ولی حدود شرعی از جمله رضایت همسر را رعایت کنید.»(۱۰) بسیاری از پرونده‌های ضداخلاقی از عدم رعایت حدود شرعی نشات گرفته است و آمار جنایی ذکر شده همواره زنگ خطری بوده که اندیشه گران تربیتی را نگران می‌ساخته است. یکی از آثار اجتماعی حجاب، حفظ اجتماع و سلامت اجتماعی خانواده‌است، بالا رفتن درصد طلاق در کشور ما زنده‌ترین شاهد این مطلب است.
از روزی که حجاب دچار تغییر و تحول شد و آزادی‌های تعریف نشده در جامعه ما پا گرفت، سطح طلاق به مقدار نگران‌کننده‌ای بالا رفته و میزان ازدواج رو به کاهش نهاده است و این جزء آثار اجتماعی بی‌حجابی است که جامعه را در درازمدت به ورطه هلاکت می‌رساند. البته آثار مثبت حجاب و پیامدهای منفی بی‌حجابی به اینجا ختم نمی‌شود.
وقتی که به صحنه تفکرات عالم نگاه می‌کنیم و بینش اسلام را مشاهده می‌نماییم، به روشنی در می‌یابیم که جامعه بشری هنگامی خواهد توانست نسبت به مسئله زن و رابطه زن و مرد، سلامت و کمال مطلوب خود را پیدا کند که دیدگاه‌های اسلام را بدون کم و زیاد و بدون افراط وتفریط درک کند و کوشش نماید آن را ارائه کند. اسلام می‌خواهد که رشد فکری، اجتماعی، سیاسی، علمی و بالاتر از همه فضیلتی و معنوی زنان به حد اعلا برسد و وجودشان برای جامعه و خانواده بشری حداعلای فایده و ثمره را داشته باشد. همه تعالیم اسلام از جمله مسئله حجاب، بر این اساس است. مسئله حجاب به معنی منزوی کردن زن نیست. مسئله حجاب به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بی‌قید و شرط زن ومرد در جامعه است. این اختلاط به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد و بخصوص به ضرر زن است. حجاب به هیچ‌وجه مزاحم و مانع فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی وعلمی نیست.

منبع:http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/Fatemeh/Veladat/87/hejab/Naghsh-Hejab.aspx

يکشنبه 13/12/1391 - 13:50
اهل بیت

احترام انتساب به حضرت زهرا (س)

اگر چه اكثر فرزندان حضرت فاطمه علیهاالسلام طبق قانون وراثت، انسانهاى شریف و بزرگوار و خدمتگزارند و در میدان علم و عمل به كمالات عالى نائل مى‏گردند و تاریخ پرافتخار شیعه نشان مى‏دهد كه این عزیزان پرچم زعامت و رهبرى و مرجعیت را در اعصارى در اختیار داشته و دارند، ولى در برابر آنان ساداتى كه در اثر تأثر از محیط و دوستان و همنشینان نامناسب ره به بیراه رفته و نام و قداست فرزندى فاطمه علیهاالسلام را در اذهان عمومى مخدوش ساخته‏اند كم نیستند.
در اینجا این سؤال پیش مى‏آید كه: آیا آن دسته سادات و فرزندان فاطمه كه مسیر انحراف و فساد و بدمستى را بر مسیر اجداد طاهرینشان بگمارند، در این صورت آنان نیز كیفر و آتش جهنم نخواهند دید؟!

اگر جواب مثبت باشد و چنین تفكر غلط بر جامعه حاكم گردد كه اینگونه افراد منحرف با سادات پاك‏سرشت و پرهیزگار در پیشگاه خدا تفاوتى ندارند، عدل الهى و صراحت صدها آیه‏ى قرآنى و احادیث اهل‏بیت علیهم‏السلام را نادیده گرفته‏ایم، زیرا قرآن و سنّت و سیره، همگى حاكى از تقدّم پرهیزگاران و پاداش اهل عمل و كیفر و عذاب منحرفان است و سید و غیر سید و عرب و عجم و... تفاوتى ندارند.

قرآن مجید هركسى را با عملش مى‏سنجد، (لنا اعمالنا و لكم اعمالكم) و هر شخصى را در گرو اعمالشان مى‏شناسد. (كل امرء بما كسب رهین. كل نفس بما كسبت رهینة). و به زن و مرد و صاحب هر نژادى پاداش یكسان عطا مى‏كند. (من عمل صالحا من ذكر او انثى...) و متخلفان را عادلانه به كیفر مى‏رساند و هیچ تبعیض و روابط موهوم در میان نخواهد بود. (من یعمل سوءاً یجزبه و لایجد له من دون الله ولیّا و لانصیرا) و فقط اصل اساسى در پیشگاه خدا بر مبناى تقوا استوار است. (ان اكرمكم عنداللَّه اتقیكم) و هیچ‏گونه قوم و خویشى با پیامبران بدون عمل صالح كارساز نخواهد بود و در این رابطه، پسر پیامبر الواالعزم از صف بندگان الهى رانده مى‏شود و ارتباط او با پدرش منفصل مى‏گردد (یا نوح انه لیس من اهلك، انّه عمل غیر صالح) و عموى پیامبر خدا مورد نفرین و لعنت پروردگار عالم قرار مى‏گیرد. (تبت یدا ابى‏لهب و تبّ...) آرى هرچه انسان به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و فاطمه علیهاالسلام و شخصیتهاى الهى نزدیكتر باشد، به همان نسبت تكلیف و مسئولیتش سنگین‏تر خواهد بود و بر همین اساس پروردگار عالم بر زنان پیامبر هشدار داده و مى‏فرماید: اگر شما خلافى را مرتكب شوید، دو كیفر خواهید دید، یكى در سزاى اعمال، دیگرى به جهت اینكه دامن رسول خدا را لكه‏دار كرده‏اید. (یا نساء النبى من یأت منكنّ بفاحشة مبیّنة یضاعف لها العذاب ضعفین...)

یادآورى این نكته ضرورى است، كه آیات قرآن مجید در هر مورد نازل شود و شأن نزول آن هرچه باشد، در تكلیف و دستورات آن، همگان یكسانند. بنابراین از این آیات نتیجه مى‏گیریم كه سادات و فرزندان صالح حضرت فاطمه بسیار گرامى بوده، ولى آن دسته افرادى كه از نسبت و نسب خود سوءاستفاده كنند، مثل سایر مردم در پیشگاه خدا كیفر خواهند دید. هشدار پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به بنى‏هاشم در كوه صفا

از امام صادق و امام باقر علیهماالسلام در دو حدیث جداگانه آمده است:

لما فتح رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله مكه قام على الصفا فقال: یا بنى‏هاشم! یا بنى عبدالمطلب! انى رسول‏اللَّه الیكم، و انى شفیق علیكم و ان لى عملى و لى رجل منكم عمله، لاتقولوا: ان محمداً منا و سندخل مدخله، فلا واللَّه ما اولیائى منكم و لامن غیركم الا الممتقون. الا فلا اعرفكم تأتونى یوم القیامة تحملون الدنیا على رقابكم و یأتى الناس، یحملون الآخرة، الا و انى قد اعذرت الیكم فیما بینى و بینكم، و ان لى عملى و لكم عملكم.

رسول خدا پس از تسلط بر شهر مكه خویشاوندان خویش را از بنى‏هاشم و بنى‏عبدالمطلب در كوه صفا جمع كرد و خطاب به آنان فرمود: من پیامبر خدا هستم در میان شما و به شما دلسوزم و از روى دلسوزى مى‏گویم كه عمل من براى خودم و عمل شما براى خودتان خواهد بود. چنین تصور (غلط) نكنید كه بگویید: محمد از ما است و ما هم با او خواهیم بود. سوگند به خدا من از شما جز پرهیزگاران را نمى‏گزینم، و چنانچه در فرداى قیامت شماها با گناه و دیگران با عمل صالح بیایند، اصلاً شماها را نخواهم شناخت. بدانید كه من با این سخنان اتمام حجت نموده و گفتنیها را گفتم. من در گرو اعمالم و شما نیز در گرو اعمالتان خواهید بود.

چنانچه توجه مى‏فرمایید این حدیث، تمام خیالهاى خام برخى تصورات غلط را مردود مى‏شناسد و سادات و بنى‏هاشم و بنى‏عبدالمطلب را در صورتى كه عمل صالح نداشته باشند، نفى مى‏كند و ارتباط و پیوند قرابتى را منفصل مى‏داند.

در این رابطه حضرت امام سجاد علیه‏السلام مى‏فرمایند: راى نیكوكاران بنى‏هاشم دو پاداش و گناهكارانشان نیز دو كیفر و عذاب خواهند نمود. (لمحسننا كفلان من الاجر و لمسیئنا ضعفان من العذاب)
و در دو حدیث جداگانه از امام صادق و امام رضا علیهاالسلام سؤال نمودند: اینكه پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله فرموده‏اند: «آتش بر فرزندان فاطمه علیهاالسلام حرام است» چگونه است؟حضرات در جواب فرمودند: مراد از این حدیث فرزندان بلاواسطه فاطمه‏اند و آنان حسن و حسن و زینب و ام‏كلثوم علیهم‏السلام مى‏باشند. (نعم عنى بذلك الحسن والحسین و زینب و ام‏كلثوم. المعتقون من النّار هم ولد بطنها...) غیر از فرزندان بلاواسطه فاطمه، كه آن هم فرزندان بى‏نظیر و پرهیزگارترین افرادند، بقیه سادات با دیگران تفاوتى ندارند و هركس به سزاى اعمالش خواهد رسید.

تفكّرات موهوم زیدالنّار

در زمان ولایتعهدى حضرت امام رضا علیه‏السلام، برادرش زید در مدینه بر ضدّ خلیفه‏ى عباسى (مأمون) قیام كرده و عده‏اى را كشته و خانه‏هایى را به آتش كشیده و جمعى را به اسارت گرفت و به زیدالنّار موسوم شد. مأمون سپاهى را به آن شهر اعزام نموده و سرانجام زید را شكست داده و دستگیر نمودند.

محاكمه زید به امام رضا واگذار شد، حضرت او را شدیداً توبیخ كرده و فرمود: اى زید! حدیث معروف پیامبر خدا كه «فرزندان فاطمه علیهاالسلام در آتش نمى‏سوزند» تو را فریب ندهد، این حدیث مخصوص حسن و حسین علیهم‏السلام و فرزندان بلاواسطه فاطمه علیهاالسلام است اگر بنا باشد كه موسى بن جعفر علیه‏السلام با عمل صالح به بهشت رود و تو با گناه، نتیجه‏اش این است كه فضیلت تو از پدر معصومت بیشتر باشد. این را بدان كه تو آن وقت از ما اهل‏بیت هستى كه مطیع خدا باشى و چنانچه چنین نباشى از ما نیستى.

چنانچه در این حدیث آمده است، زید به نسبت خود افتخار مى‏كرد (یقول نحن نحن و یفتخر علیهم) و چنین تصور مى‏نمود كه او با داشتن خلاف باز هم اهل بهشت است، و امام رضا این توهم غلط را محكوم نموده و صریحاً فرمود: با این ویژگى اهل بهشت نیستى، حتّى پیوند ارتباطى زید را به اطاعت خدا و عمل صالح مشروط كرد. بنابراین آن گروه افرادى كه خود را به فاطمه علیهاالسلام نسبت مى‏دهند و در عمل، خلاف آن حركت مى‏كنند، بدون تردید مثل سایر مردم كیفر و عذاب متناسب خواهند دید.

منبع:

http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/Fatemeh/Veladat/87/Madar_Mehraban/Asami/07.aspx

يکشنبه 13/12/1391 - 13:49
اهل بیت

 

آخرین غنچه حضرت زهرا و مقتل او


ولادت غم‏انگیز محسن علیه‏السلام همانا روز شهادتش نیز بود، و كیفیت شهادتش قبلاً پیشگویى شده بود.
این دلیل بر بزرگى مصیبتى است كه با قتل محسن علیه‏السلام بر اسلام وارد شد و نشانه‏ى شدت غصه‏اى است كه مادر دلسوخته‏اش حضرت زهرا علیهاالسلام با از دست دادن این پسر كشید.

نامش را محسن علیه‏السلام گذاشت

محسن علیه‏السلام عزیز پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بود و آن حضرت قبلاً نام او را تعیین كرده بود. اگر این آخرین گل زهرا علیهاالسلام به دنیا مى‏آمد همه به عنوان یادگار پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از او یاد مى‏كردند و گرامیش مى‏داشتند.
ولى خوب شد به دنیا نیامد، چه آنكه هنوز متولد نشده اینچنین او و مادرش را گرامى داشتند!!!
قال أمیرالمؤمنین علیه‏السلام: إنّ أسقاطكم إذا لقوكم یوم القیامة و لم تسموهم، یقول السقط لأبیه: «ألا سمیتنی و قد سمّى رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله محسناً قبل أن یولد». (1) امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود: اگر فرزندان سقط شده‏ى شما روز قیامت شما را ببینند در حالى كه نامى براى آنان نگذاشته‏اید، سقط به پدرش مى‏گوید: چرا براى من نامى تعیین نكردى در حالى كه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله محسن علیه‏السلام را قبل از اینكه به دنیا بیاید نامگذارى كرده بود.
قالت أسماء: فما دخلنا البیت إلّا و قد أسقطت جنیناً سماه رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله محسناً. (2)
اسماء مى‏گوید: وارد خانه‏ى حضرت زهرا علیهاالسلام شدیم وقتى كه حضرت جنین خود را سقط كرده بود؛ همان كه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله او را محسن نامیده بود.
فاطمه‏ى من... سقط جنین؟!

چه سوزناك است كه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از شهادت یادگار خود خبر دهد و بفرماید: این شهادت در اثر ضربتى است كه بر دخترم فاطمه علیهاالسلام وارد مى‏شود!
قال رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله: و تضرب و هی حامل،... و تطرح ما فی بطنها من الضرب و تموت من ذلك الضرب. (3)
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: حضرت زهرا علیهاالسلام زده مى‏شود در حالى كه باردار است. در اثر این ضربت فرزندى كه همراه دارد سقط مى‏شود، و خود او در اثر همان ضربت از دنیا مى‏رود.

مقتل حضرت محسن علیه‏السلام

گل زهرا علیهاالسلام اول شهید شد و سپس سقط گردید! اما چگونه؟ این سؤالى است كه باید جزئیات ماجرا آن را روشن كند.
مادرى كه فرزند همراه دارد مواظبت زیادى مى‏خواهد. رعب و وحشتى كه مهاجمین سقیفه پشت در خانه به راه انداخته بودند، و فریادهاى بلند و بى‏ادبانه‏اى كه سر داده بودند و قصد ورود اجبارى به خانه را داشتند، مى‏توانست به تنهایى باعث سقط محسن شود.
فریاد «آتش مى‏زنیم»، و صداى بر زمین انداختن هیزم، و چیدن آنها با خار مغیلان كنار دیوار و در خانه و آتش زدن آنها، و دود و شعله‏هایى كه از زیر در و بالاى دیوار خانه دیده مى‏شد، هر خانم باردارى را نگران مى‏كرد و به وحشت مى‏انداخت.
اكنون بانویى پشت در آمده كه از یك سو رحلت پدر مهربانى چون پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بار عظیمى از غم بر قلب او نشانده، و از سوى دیگر جفاى مردم در حق شوهر مظلومش دل او را سخت آزرده است.
او احساس مى‏كند مهاجمین قصد ورود به خانه را دارند و در وضعیت فوق‏العاده خطرناكى قرار گرفته است. لذا با تمام وجود در را گرفته تا باز نشود.
آتش به چوب در گرفته و شعله‏ها به صورت او اصابت مى‏كند. در صاف نیست! چوبهاى ناهموار دارد، میخ دارد، داغ شده است! بانویى كه محسن علیه‏السلام همراه اوست چگونه باید مواظب فرزندش باشد؟!
در را با لگد مى‏شكنند و صداى وحشتناكى ایجاد مى‏شود، و در به روى بانو مى‏افتد. دریاى عصمت و حیا با مهاجمین بى‏حیا روبه‏رو مى‏شود. بر دستش تازیانه مى‏زنند تا در را رها كند.
در با میخش و با ناهمواریش سینه را مى‏شكافد و خون جارى مى‏كند. استخوان پهلو از درون مى‏شكند و خون جارى مى‏شود! لابد اینها براى كشتن فرزندى كه كنار این پهلو و سینه به تلاطم افتاده كم است؟!
حمله‏كنندگان سقیفه یك نفر نیستند. دستور خود را هم از پیش گرفته‏اند. آن سیلى كه گوشواره را مى‏شكند، تازیانه‏اى كه بازو را سیاه مى‏كند، و بر سر و كتف بانو مى‏خورد و بى‏محابا از هر سو فرود مى‏آید و خون جارى مى‏كند، پایى- كه شكسته باد- بر بانوى باردار ضربه مى‏زند. آیا با همه‏ى اینها هنوز محسن علیه‏السلام زنده است؟ باید بپرسیم هنوز مادر زنده است؟!!
با این همه وحشت و ضربت و جراحت... مادر چه گفت؟ چه كرد؟ فضه چه كمكى توانست نماید؟ امیرالمؤمنین علیه‏السلام چه كرد؟ بچه‏ها چه حالى داشتند؟ محسن علیه‏السلام كجا رفت؟ تاریخ، این داستان جگرسوز را با تمام تلخى‏هایش حفظ كرده تا معلوم شود فاطمه و محسنش علیهماالسلام باهم و از یك سبب به شهادت رسیدند!! چه ضرباتى و چه حملاتى كه مرد را از پا درمى‏آورد، چه رسد به بانویى كه كنار قلبش یادگار زیبایى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله را در آغوش گرفته است.

1 ـ بحارالانوار: ج 43 ص 195.
2 ـ الكوكب الدرى: ج 1 ص 194.
3 ـ بحارالانوار: ج 28 ص 62.

منبع:سایت شهید آوینی

يکشنبه 13/12/1391 - 13:48
اهل بیت

احترام فرزندان حضرت فاطمه زهرا(س)

  خداوند احترام و محبت اهل‏بیت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله را واجب ساخته و مردم را به مراعات آن مكلف نموده است. و شكى نیست كه فرزندان فاطمه، فرزندان پیامبر و اهل‏بیت او محسوب مى‏گردند. (1)

لذا پیامبر گرامى اسلام در مورد احترام این عزیزان مى‏فرمایند:

انا شافع یوم القیامة لاربعة اصناف: رجل نصر ذریتى و رجل بذل ماله لذریتى عند الضیق، و رجل احب ذریتى باللسان والقلب، و رجل سعى فى حوائج ذریتى.(2)

من در پیشگاه خدا به چهار دسته شفاعت خواهم كرد:

1- به كسانى كه فرزندانم را به هر نحوى كمك كنند.

2- به اشخاصى كه در مقام نیاز به كمك مالى آنان بشتابند.

3- افرادى كه با دل و زبان فرزندانم را دوست بدارند.

4- مردانى كه در رفع حاجت آنان تلاش نمایند. و در یك حدیث دیگر كه شبیه این روایت است، در بند اول آن مى‏فرمایند: «كسانى كه به فرزندان من بعد از من احترام كنند.» (المكرم لذریتى من بعدى...) (3)

این حدیثها مى‏رساند كه احترام فرزندان فاطمه علیهاالسلام باعث خشنودى و رضایت خاطر رسول خدا گردیده و در نتیجه شفاعت آن حضرت را به دنبال خواهد داشت و بالعكس ظلم و ستم و هرگونه بى‏احترامى به آنان، موجب خشم خدا و پیامبر و سرانجام گرفتارى به قهر خدا خواهد گردید.

چنانچه در حدیثى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله پس از شمردن كیفر ستمگران زهرا آنگاه، در مورد ستم به فرزندان و شیعیان آن حضرت مى‏فرمایند:
... ویل لمن یظلم ذریتها و شیعتها. (4)

واى از كیفر شدید كسانى كه به فرزندان و شیعیان فاطمه علیهاالسلام ستم كنند.»
و بالاخره در یك فرازى از سخنان آن حضرت در این باره آمده است:
ان فاطمة احصنت فرجها فحرمها اللَّه و ذریتها على النار. (5)

فاطمه علیهاالسلام خود را از گناه و آلودگى مصون داشت و متقابلا خداوند نیز او و فرزندانش را بر آتش جهنم حرام ساخت.

این حدیث ضمن اینكه اشعار دارد كه قوانین الهى و كیفر و پاداش اخروى بر مبناى عمل استوار است و فاطمه‏ى زهرا از طریق مصونیت و عصمت به كمالات عالیه رسیده است، در عین حال احترام خداوندى بر فرزندان فاطمه علیهاالسلام را نیز در بر دارد.

يکشنبه 13/12/1391 - 13:48
اهل بیت

سخنانی گهربار از انسیه الحوراء 


1. در یكى‌ از روزها ، صبحگاهان‌ امام‌ على‌ (ع‌) فرمود : فاطمه‌ جان‌ آیا غذایى‌ دارى‌ تا از گرسنگى‌ بیرون‌ آیم‌ ؟ پاسخ‌ دادند : نه‌ ، به‌ خدایى‌ كه‌ پدرم‌ را به‌ نبوت‌ و شما را
به‌ امامت‌ برگزید سوگند ، دو روز است‌ كه‌ در منزل‌ غذاى‌ كافى‌ نداریم‌ و در این‌ مدت‌ شما را بر خود و فرزندانم‌ در طعام‌ ترجیح‌ دادم‌ .
امام‌ (ع‌) با تأسف‌ فرمودند : فاطمه‌ جان‌ چرا به‌ من‌ اطلاع‌ ندادى‌ تا به‌ دنبال‌ تهیه‌ غذا بروم‌ ؟ حضرت‌ زهرا (ع‌) فرمودند : اى‌ اباالحسن‌ ، من‌ از پروردگار خود حیا مى‌كنم‌
كه‌ چیزى‌ را كه‌ تو بر آن‌ توان‌ و قدرت‌ ندارى‌ ، درخواست‌ نمایم‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 59)

 
2. كسى‌ كه‌ عبادتهاى‌ خالصانه‌ خود را به‌ سوى‌ خدا فرستد ، پروردگار بزرگ‌ بهترین‌ مصلحت‌ او را به‌ سویش‌ فرو خواهد فرستاد .
(بحار الانوار ، ج‌ 70 ، ص‌ 249)

 
3. پاداش‌ خوشرویى‌ در برابر مؤمن‌ بهشت‌ است‌ ، و خوشرویى‌ با دشمن‌ ستیزه‌ جو ، انسان را از عذاب‌ آتش‌ باز مى‌دارد .
(بحار الانوار ، ج‌ 75 ، ص‌ 401)

 
4. حضرت‌ فاطمه‌ سلام‌ الله‌ علیها به‌ پدر گرامى‌شان‌ عرض‌ كردند : اى‌ رسول‌ خدا زنان قریش‌ به‌ منزل‌ من‌ وارد شدند و گفتند : پیامبر تو را همسر كسى‌ قرار داد كه‌
سرمایه‌اى‌ ندارد . رسول‌ اكرم‌ صلى‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ در جواب‌ فرمودند : قسم‌ به‌ خدا دخترم‌ ، در خیرخواهى‌ تو كوتاهى‌ نكرده‌ام‌ كه‌ تو را به‌ اولین‌ مسلمان‌ و عالمترین‌ و
بردبارترین‌ اشخاص‌ تزویج‌ نموده‌ام‌ .
دخترم‌ ، همانا خداى‌ عزوجل‌ نگاهى‌ به‌ زمین‌ افكند و از اهل‌ آن‌ دو نفر را برگزید ، كه‌ یكى‌ از آن‌ دو را پدرت‌ و دیگرى‌ را شوهرت‌ قرار داد .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 133)
 
5. ما اهل‌ بیت‌ رسول‌ خدا ، وسیله‌ ارتباط خدا با مخلوقات‌ و برگزیدگان‌ خداییم‌ ، ما جایگاه‌ پاك‌ خدا و دلیلهاى‌ روشن‌ او و وارثان‌ پیامبران‌ الهى‌ مى‌باشیم‌ .
(شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ لابن‌ ابی‌ الحدید ، ج‌ 16 ، ص‌ 211)

 
6. خداوند اطاعت‌ و پیروى‌ از ما اهل‌ بیت‌ (ع‌) را سبب‌ برقرارى‌ نظم‌ اجتماعى‌ در امت‌ اسلامى‌ ، و امامت‌ و رهبرى‌ ما را عامل‌ وحدت‌ و در امان‌ ماندن‌ از تفرقه‌ها
قرار داده‌ است‌ .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ایران‌ : انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 258)

 
7  پیامبر (ص‌) و على‌ (ع‌) دو پدر امت‌ اسلام‌ مى‌باشند ، كه‌ اگر مردم‌ از آنان‌ پیروى كنند ، كجى‌ها و انحرافاتشان‌ را اصلاح‌ نموده‌ و آنها را از عذاب‌ جاویدان‌ نجات‌
مى‌دهند ، و اگر همراه‌ و یاورشان‌ باشند نعمتهاى‌ همیشگى‌ خداوندى‌ را ارزانیشان‌ مى‌دارند .
(بحار الانوار ، ج‌ 23 ، ص‌ 259)

 
8. از حضرت‌ فاطمه‌ زهرا ( علیها السلام‌ ) روایت‌ شده‌ كه‌ رسول‌ خدا فرمودند : امام همچون‌ كعبه‌ است‌ كه‌ باید به‌ سویش‌ روند ، نه‌ آنكه‌ ( منتظر باشند تا ) او به‌
سوى‌ آنها بیاید .
(بحار الانوار ، ج‌ 36 ، ص‌ 353)

 
9. همانا خوشبت‌ حقیقى‌ كسى‌ است‌ كه‌ على‌ ( علیه‌ السلام‌ ) را دوست‌ بدارد .
(مجمع‌ الزوائد علامه‌ هیثمى‌ ، ج‌ 9 ، ص‌ 132)

 
10. كسى‌ كه‌ پس‌ از خوردن‌ غذا ، با دستى‌ آلوده‌ و چرب‌ بخوابد ، هیچ‌ كس‌ جز خودش‌ را سرزنش‌ ننماید .
(كنز العمال‌ ، ج‌ 15 ، ص‌ 242 ، ح‌ 40759)

 
11. اما حقانیت‌ من‌ در مالكیت‌ فدك‌ ، همانا خداوند بزرگ‌ آیه‌ " آت‌ ذاالقربى‌ حقه‌ " را وقتى‌ در قرآن‌ كریم‌ بر رسول‌ خدا نازل‌ فرمود ، من‌ و فرزندانم‌ نزدیكترین‌ مردم‌ به‌ پیامبر ( صلى‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ ) بودیم‌ ، پس‌ رسول‌ خدا فدك‌ را به‌ من‌ و فرزندانم‌ هدیه‌ فرمود .
(مستدرك‌ الوسایل‌ ، ج‌ 7 ، ص‌ 291)

 
12. براى‌ مؤمن‌ ، خرما هدیه‌ خوبى‌ است‌ .
(كنز العمال‌ ، ج‌ 12 ، ص‌ 339 ، ح‌ 35305)

 
13. حضرت‌ فاطمه‌ زهرا ( علیها السلام‌ ) فرمود : وقتى‌ آیه‌ 63 سوره‌ نور نازل‌ شد كه‌ :
" اى‌ مسلمانان‌ ، رسول‌ خدا را آن‌ گونه‌ كه‌ همدیگر را مى‌خوانید ، صدا نكنید "
ترسیدم‌ كه‌ رسول‌ خدا را با لفظ " اى‌ پدر " بخوانم‌ ، من‌ هم‌ مانند دیگران‌ پدر را با نام‌ " یا رسول‌ الله‌ " صدا زدم‌ . دو سه‌ بار كه‌ پدر را با این‌ نام‌ خواندم‌ ، رو به‌ من‌ كرده‌ فرمودند : اى‌ فاطمه‌ ! این‌ آیه‌ درباره‌ تو و خانواده‌ تو و نسل‌ تو نازل‌ نشده‌ است‌ ، فاطمه‌ جان‌ ، تو از منى‌ و من‌ از تو ، همانا این‌ آیه‌ براى‌ ادب‌ كردن‌ آدم‌هاى‌ خشن‌ و درشت‌ خوهاى‌ قریش‌ ، انسان‌هاى‌ خودخواه‌ و متكبر ، نازل‌ شده‌ است‌ . دخترم‌ تو با جمله‌ " پدر جان‌ " خطاب‌ كن‌ كه‌ مایه‌ حیات‌ قلب‌ من‌ است‌ و خداوند را خوشنود مى‌كند .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 33)

 
14. مردى‌ نابینا از حضرت‌ فاطمه‌ ( علیها السلام‌ ) اذن‌ خواست‌ كه‌ داخل‌ خانه‌ شود .
فاطمه‌ ( علیها السلام‌ ) خود را از او مستور كرد . پیغمبر خدا ( صلى‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ ) به‌ فاطمه‌ فرمود : به‌ چه‌ سبب‌ خود را مستور كردى‌ و حال‌ این‌ كه‌ این‌ مرد نابینا تو را نمى‌بیند . حضرت‌ زهرا ( علیها السلام‌ ) پاسخ‌ داد ، " اگر او مرا نمى‌بیند ، من‌ او را مى‌نگرم‌ ، و اگر چه‌ او نمى‌بیند اما بوى‌ زن‌ را استشمام‌ مى‌كند " . رسول‌ خدا پس‌ از شنیدن‌ سخنان‌ دخترش‌ فرمود : " شهادت‌ مى‌دهم‌ كه‌ تو پاره‌ تن‌ منى‌ " .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 91)

 
15.خداى‌ تعالى‌ ایمان‌ را براى‌ پاكیزگى‌ از شرك‌ قرار داد ، و نماز را براى‌ دورى‌ از تكبر و خودخواهى‌ .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ایران‌ : انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 258)

 
16. خداى‌ تعالى‌ زكات‌ را مایه‌ پاكى‌ جان‌ و فزونى‌ روزى‌ ، و روزه‌ را براى‌ پابرجایى‌ اخلاص‌ قرار داد .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ایران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 258)

 
17. خداى‌ تعالى‌ حج‌ را موجب‌ استحكام‌ دیانت‌ ، و عدالت‌ را مایه‌ وحدت‌ و هماهنگى‌ دلها قرار داد .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ایران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 258)

 
18. خداوند جهاد را موجب‌ عزت‌ و هیبت‌ اسلام‌ ، و صبر را وسیله‌ استحقاق‌ و شایستگى‌ پاداش‌ حق‌ تعالى‌ قرار داد .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ایران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 258)

 
19. خداوند امر به‌ معروف‌ را جهت‌ اصلاح‌ جامعه‌ واجب‌ فرمود .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ایران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 258)

 
20. خداى‌ تعالى‌ نیكى‌ به‌ پدر و مادر را واجب‌ فرمود تا از خشم‌ او در امان‌ بمانند ، و دستگیرى‌ از خویشان‌ را موجب‌ افزایش‌ عمر و سبب‌ فزونى‌ جمعیت‌ و قدرت‌ قرار داد .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ایران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 259)

 
21. خداى‌ تعالى‌ قصاص‌ را وسیله‌ حفظ جانها و وفاى‌ به‌ نذر را براى‌ رسیدن‌ به‌ مغفرت‌ و آمرزش‌ قرار داد .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ایران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 259)

 
22. خداى‌ تعالى‌ مراعات‌ كامل‌ وزن‌ و پیمانه‌ را براى‌ جلوگیرى‌ از كم‌ فروشى‌ ، و نهى‌ از شراب‌خوارى‌ را براى‌ پرهیز از پلیدى‌ تشریع‌ نموده‌ است‌ .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ایران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 259)

 
23. خداى‌ تعالى‌ پرهیز از افترا و دشنام‌ را براى‌ دور شدن‌ از لعنت‌ واجب‌ فرمود و دزدى‌ را منع‌ كرد تا راه‌ عفت‌ پویند .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ایران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 259)

 
24. خداوند شرك‌ را حرام‌ فرمود تا به‌ اخلاص‌ طریق‌ بندگى‌ و یكتاپرستى‌ جویند ، " پس‌ چنانكه‌ باید ، ترس‌ از خدا را پیشه‌ گیرید و جز مسلمان‌ نمیرید " و آنچه‌ فرموده‌ است‌ به‌ جا آرید و خود را از آنچه‌ نهى‌ كرده‌ باز دارید كه‌ " تنها دانایان‌ از خدا مى‌ترسند .
(احتجاج‌ طبرسى‌ ، ایران‌ ، انتشارات‌ اسوه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 259 - آل‌عمران‌ ، 101)

 
25. حضرت‌ فاطمه‌ زهرا ( علیها السلام‌ ) در جواب‌ سلمان‌ كه‌ براى‌ فقیرى‌ تقاضاى‌ كمك‌ داشت‌ فرمود :
" اى‌ سلمان‌ ! سوگند به‌ خداوندى‌ كه‌ حضرت‌ محمد ( صلى‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ ) را به‌ پیامبرى‌ برگزید ، سه‌ روز است‌ كه‌ غذا نخورده‌ایم‌ و فرزندانم‌ حسن‌ و حسین‌ ( علیهما السلام‌ ) از شدت‌ گرسنگى‌ بى‌قرارى‌ مى‌كردند و خسته‌ و مانده‌ به‌ خواب‌ رفته‌اند . اما من‌ نیكى‌ و نیكوكارى‌ را كه‌ درب‌ منزل‌ مرا كوبیده‌ است‌ ، رد نمى‌كنم‌ " .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 72)

 
26. پروردگارا ! بزرگا ! به‌ حق‌ پیامبرانى‌ كه‌ آنها را برگزیدى‌ و به‌ گریه‌هاى‌ حسن‌ و حسین‌ در فراق‌ من‌ ، از تو مى‌خواهم‌ گناهكاران‌ شیعیان‌ من‌ و شیعیان‌ فرزندان‌ مرا ببخشایى‌ .
(ذخائر العقبى‌ ، ص‌ 53 - كوكب‌ الدرى‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 196)

 
27. امام‌ حسن‌ مجتبى‌ ( علیه‌ السلام‌ ) فرمود : مادرم‌ فاطمه‌ ( علیها السلام‌ ) را دیدم‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ و ركوع‌ و سجود بود ، و شنیدم‌ كه‌ براى‌ مؤمنین‌ دعا مى‌كرد و اسامى‌ آنان‌ را ذكر مى‌نمود و براى‌ آنان‌ بسیار دعا مى‌كرد ولى‌ براى‌ خودش‌ دعا نكرد ، پس‌ به‌ او عرض‌ كردم‌ : مادر ، چرا همان‌ طور كه‌ براى‌ دیگران‌ دعا كردى‌ براى‌ خودت‌ دعا نكردى‌ ، فرمودند : " پسرم‌ ، اول‌ همسایه‌ و سپس‌ خود و اهل خانه‌ " .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 81)

 
28. روزى‌ حضرت‌ فاطمه‌ ( علیها السلام‌ ) خطاب‌ به‌ حضرت‌ امیرالمؤمنین‌ ( علیه‌ السلام‌ ) فرمود :" على‌ جان‌ ! نزدیك‌ بیا تا اطلاع‌ دهم‌ شما را از آنچه‌ در گذشته‌ اتفاق‌ افتاد و آنچه‌ در حال‌ به‌ وقوع‌ پیوستن‌ است‌ و آنچه‌ در آینده‌ رخ‌ خواهد داد تا روز قیامت‌ هنگامه‌ برپایى‌ رستاخیز عمومى‌ " .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 8)

 
29. حضرت‌ زهرا ( علیها السلام‌ ) در رابطه‌ با دعاى‌ روز جمعه‌ از رسول‌ گرامى‌ اسلام‌ نقل‌ فرمودند كه‌ : در روز جمعه‌ ساعتى‌ است‌ كه‌ هر خواسته‌ خیر و نیكویى‌ در آن‌ ساعت‌ به‌ اجابت‌ مى‌رسد . پرسیدم‌ : یا رسول‌ الله‌ كدام‌ ساعت‌ است‌ ؟ فرمودند : آنگاه‌ كه‌ نصف‌ خورشید در افق‌ پنهان‌ شود .
(كنز العمال‌ ، ج‌ 7 ، ص‌ 766)

 
30. بهترین‌ شما كسانى‌ هستند كه‌ در برخورد با مردم‌ نرم‌تر و مهربان‌ترند و با همسرانشان‌ مهربان‌ و بخشنده‌اند .
(دلایل‌ الامامه‌ طبرى‌ ، ص‌ 7)

 
31. اگر روزه‌ ، زبان‌ و گوش‌ و چشم‌ و دست‌ و پاى‌ روزه‌دار را از ارتكاب‌ اعمال‌ ناپسند حفظ نكند ، روزه‌ را مى‌خواهد چه‌ كند ( و به‌ چه‌ دردش‌ مى‌خورد ) .
(مستدرك‌ الوسایل‌ ، ج‌ 7 ، ص‌ 366)

 
32. وقتى‌ امام‌ حسن‌ و امام‌ حسین‌ ( علیها السلام‌ ) مریض‌ شدند ، به‌ حضرت‌ على‌ ( علیها السلام‌ ) گفتند : چرابراى‌ سلامتى‌ دو فرزندت‌ نذر نمى‌كنى‌ ؟ ... پس‌ حضرت‌ فاطمه‌ ( علیها السلام‌ ) فرمود : " اگر فرزندانم‌ شفا یابند ، سه‌ روز براى‌ خدا جهت‌ شكرگزارى‌ روزه‌ خواهم‌ گرفت‌ " .
(بحار الانوار ، ج‌ 35 ، ص‌ 245)

 
33. آنچه‌ براى‌ زنان‌ نیكوست‌ این‌ است‌ كه‌ ( بدون‌ ضرورت‌ ) مردان‌ نامحرم‌ را نبینند ، و نامحرمان‌ نیز آنها را ننگرند .
(بحار الانوار ، ج‌ 37 ، ص‌ 69)

 
34. اى‌ رسول‌ خدا ، سلمان‌ از سادگى‌ لباس‌ من‌ تعجب‌ نمود ، سوگند به‌ خدایى‌ كه‌ تو را مبعوث‌ فرمود ، مدت‌ پنج‌ سال‌ است‌ فرش‌ خانه‌ ما پوست‌ گوسفندى‌ است‌ كه‌ روزها بر روى‌ آن‌ شترمان‌ علف‌ مى‌خورد و شب‌ها بر روى‌ آن‌ مى‌خوابیم‌ ، و بالش‌ ما چرمى‌ است‌ كه‌ از لیف‌ خرما پر شده‌ است‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 8 ، ص‌ 303)

 
35. آن‌ لحظه‌اى‌ كه‌ زن‌ در خانه‌ خود مى‌ماند ، ( و به‌ امور زندگى‌ و تربیت‌ فرزند مى‌پردازد ) به‌ خدا نزدیك‌تر است‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 92)

 
36. به‌ او گفته‌ شد : اى‌ دختر رسول‌ خدا ، دستهایت‌ زخم‌ شده‌ است‌ ، خود را به‌ زحمت‌ مینداز ، در كنار شما خدمتكار منزلتان‌ فضه‌ ایستاده‌ است‌ ، كار منزل‌ را به‌ او واگذار ! حضرت‌ زهرا ( علیها السلام‌ ) پاسخ‌ داد : " رسول‌ خدا ( صلى‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ ) به‌ من‌ سفارش‌ فرمود كه‌ كارهاى‌ خانه‌ را با فضه‌ تقسیم‌ كنم‌ ، یك‌ روز او كار كند و روز دیگر من‌ ، دیروز نوبت‌ او بود و امروز نوبت‌ من‌ است‌ " .
(الخرائج‌ و الجرائح‌ لقطب‌الدین‌ راوندى‌ ، ص‌ 530)

 
37. حضرت‌ على‌ و فاطمه‌ ( علیهما السلام‌ ) در تقسیم‌ وظ‌ایف‌ زندگى‌ زناشویى‌ از رسول‌ خدا ( صلى‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ ) راهنمایى‌ خواستند . فرمودند : كارهاى‌ داخل‌ منزل‌ را فاطمه‌ ( علیها السلام‌ ) و كارهاى‌ بیرون‌ منزل‌ را على‌ ( علیه‌ السلام‌ ) انجام‌ دهد . پس‌ حضرت‌ زهرا ( علیها السلام‌ ) با خوشحالى‌ فرمود : " جز خدا كسى‌ نمى‌داند كه‌ از
این‌ تقسیم‌ كار تا چه‌ اندازه‌ خوشحال‌ شدم‌ ، زیرا رسول‌ خدا مرا از انجام‌ كارهایى‌ كه‌ مربوط به‌ مردان‌ است‌ بازداشت‌ " .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 81)

 
38. حضرت‌ زهرا ( علیها السلام‌ ) در لحظه‌هاى‌ واپسین‌ زندگى‌ ، پس‌ از وضو گرفتن‌ به‌ اسماء بنت‌ عمیس‌ فرمود : " اى‌ اسماء ! عطر مرا همان‌ عطرى‌ كه‌ همیشه‌ مى‌زنم‌ ، و پیراهنى‌ را كه‌ همیشه‌ در آن‌ نماز مى‌گزارم‌ بیاور و بر بالینم‌ بنشین‌ ، هرگاه‌ وقت‌ نماز شد مرا از خواب‌ بیدار كن‌ ، اگر بیدار شدم‌ كه‌ نماز مى‌گزارم‌ ، و اگر بیدار نشدم‌ كسى‌ را به‌ دنبال‌ على‌ ( علیه‌ السلام‌ ) بفرست‌ " .
(كشف‌ الغمه‌ ، بیروت‌ : دار الاضواء ، ج‌ 2 ، ص‌ 122)

 
39. حضرت‌ فاطمه‌ ( علیه‌ السلام‌ ) به‌ زن‌ مؤمنه‌اى‌ كه‌ در یك‌ بحث‌ دینى‌ و عقیدتى‌ بر زنى‌ فاسد و از دشمنان‌ اهل‌ بیت‌ ، غلبه‌ كرده‌ و بسیار خوشحال‌ شده‌ بود ، فرمود :
" همانا شادى‌ فرشتگان‌ در غلبه‌ تو بر آن‌ زن‌ معاند ، بیش‌ از شادى‌ توست‌ ، و اندوه‌ و نگرانى‌ شیطان‌ و دوستان‌ شیطان‌ در این‌ شكست‌ ، بیشتر و شدیدتر از آن‌ زن‌ شكست‌ خورده‌ است‌ " .
(بحار الانوار ، ج‌ 2 ، ص‌ 8)

 
40. آنگاه‌ كه‌ در روز قیامت‌ برانگیخته‌ شوم‌ ، از گناهكاران‌ امت‌ پیامبر ( صلى‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ ) شفاعت‌ خواهم‌ كرد .
(احقاق‌ الحق‌ ، ج‌ 10 ، ص‌ 367)

 
41. اگر به‌ آنچه‌ به‌ شما امر مى‌كنیم‌ عمل‌ مى‌كنى‌ و از آنچه‌ شما را برحذر مى‌داریم‌ دورى‌ مى‌كنى‌ ، از شیعیان‌ ما مى‌باشى‌ ، والا هرگز .
(بحار الانوار ، ج‌ 68 ، ص‌ ص‌ 155)

 
42. شیعیان‌ ما از بهترین‌ افراد اهل‌ بهشتند ، و همه‌ دوستان‌ ما و دوستان‌ دوستان‌ ما و دشمنان‌ دشمنان‌ ما و كسى‌ كه‌ با قلب‌ و زبان‌ تسلیم‌ ما اهل‌ بیت‌ شده‌ ، در صورتى‌ كه‌ از اوامر ما سرپیچى‌ كنند و نواهى‌ و موارد پرهیز را محترم‌ نشمرند ، از شیعیان‌ واقعى‌ ما نخواهند بود ، با این‌ حال‌ جایگاهشان‌ در بهشت‌ خواهد بود ، ولى‌ بعد از پاك‌ شدن‌ از گناهان‌ به‌ وسیله‌ بلاها و مصیبتها در دنیا ، یا تحمل‌ مشكلات‌ و شدائد روز قیامت‌ و یا قرار گرفتن‌ اندك‌ زمانى‌ در طبقات‌ بالاى‌ جهنم‌ و چشیدن‌ عذاب‌ ، تا اینكه‌ ما به‌ خاطر دوستى‌شان‌ با ما نجاتشان‌ داده‌ و آنان‌ را به‌ پیشگاه‌ خودمان‌ انتقال‌ خواهیم‌ داد .
(بحار الانوار ، ج‌ 68 ، ص‌ 155)

 
43.پیامبر گرامى‌ اسلام‌ ( صلى‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ ) حوادث‌ تلخ‌ آینده‌ را براى‌ حضرت‌ زهرا ( علیها السلام‌ ) توضیح‌ داد و به‌ شهادت‌ حضرت‌ ابا عبدالله‌ الحسین‌ ( علیها السلام‌ )
اشاره‌ كرد . حضرت‌ فاطمه‌ ( علیها السلام‌ ) فرمود : " اى‌ پدر ! چه‌ كسى‌ فرزندم‌ و نور چشم‌ و میوه‌ دلم‌ ، حسین‌ ( علیه‌ السلام‌ ) را شهید مى‌كند " ؟ فرمود : " بدترین‌ افراد امت‌ من‌ ". حضرت‌ زهرا ( علیها السلام‌ ) پرسید : " اى‌ پدر سلام‌ مرا به‌ حضرت‌ جبرئیل‌ برسان‌ و از او بپرس‌ كه‌ در كجا حسین‌ مرا شهید مى‌كنند " ؟
رسول‌ خدا ( صلى‌ الله‌ علیه‌ و اله‌ ) فرمود : " در سرزمینى‌ كه‌ به‌ آن‌ كربلا مى‌گویند ".
پس‌ حضرت‌ فاطمه‌ ( علیها السلام‌ ) فرمود : ! اى‌ پدر در برابر خواسته‌هاى‌ خدا تسلیم‌ و راضى‌ام‌ و به‌ خدا توكل‌ كرده‌ام‌ " .
(نهج‌ الحیاة‌ ، ص‌ 208)

 
44. یكى‌ از زنان‌ مدینه‌ خدمت‌ زهرا ( علیها السلام‌ ) رسید و گفت‌ : مادر پیرى‌ دارم‌ كه‌ در مسایل‌ نماز سؤالاتى‌ دارد و مرا فرستاده‌ است‌ تا مسایل‌ شرعى‌ نماز را از شما
بپرسم‌ . حضرت‌ زهرا فرمود : بپرس‌ . و آنگاه‌ مسایل‌ فراوانى‌ مطرح‌ كرد و پاسخ‌ شنید. در ادامه‌ پرسشها آن‌ زن‌ خجالت‌ كشید و گفت‌ : اى‌ دختر رسول‌ خدا بیش‌ از این‌ نباید
شما را به‌ زحمت‌ اندازم‌ .
حضرت‌ فاطمه‌ ( علیها السلام‌ ) فرمودند : " باز هم‌ بیا و آنچه‌ سؤال‌ دارى‌ بپرس‌ ، آیا اگر كسى‌ را روزى‌ اجیر نمایند كه‌ بار سنگینى‌ را به‌ بام‌ بالا ببرد و در مقابل‌ صد هزار دینار طلا مزد بگیرد ، چنین‌ كارى‌ براى‌ او دشوار است‌ " ؟ گفت‌ : خیر . حضرت‌ ادامه‌ دادند : " من‌ هر مسأله‌اى‌ را كه‌ پاسخ‌ مى‌دهم‌ ، بیش‌ از فاصله‌ بین‌ زمین‌ و عرش‌ گوهر و لؤلؤ پاداش‌ مى‌گیرم‌ ، پس‌ سزاوارتر است‌ كه‌ بر من‌ سنگین‌ نیاید . "
(بحار الانوار ، ج‌ 2 ، ص‌ 3)
 
45. اى‌ ابا الحسن‌ ، در همین‌ ساعت‌ به‌ خواب‌ رفتم‌ ، پس‌ محبوبم‌ رسول‌ خدا را در قصرى‌ از مروارید سفید دیدم‌ . چون‌ مرا دید ، فرمود : دخترم‌ ! به‌ نزد من‌ بشتاب‌ كه‌ سخت‌ مشتاق‌ توام‌ . بى‌صبرانه‌ پاسخ‌ دادم‌ : سوگند به‌ خدا پدر جان‌ ، اشتیاق‌ من‌ براى‌ زیارت‌ شما شدیدتر است‌ . در این‌ هنگام‌ پدرم‌ فرمود : تو امشب‌ در پیش‌ ما خواهى‌ بود . على‌ جان‌ ! رسول‌ خدا آنچه‌ وعده‌ دهد راست‌ است‌ و به‌ آنچه‌ عهد و پیمان‌ بندد وفا مى‌كند .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 179)

 
46. فرزندانم‌ دیشب‌ را گرسنه‌ به‌ روز آوردند ، فرزند كوچك‌ من‌ " حسین‌ " در میدان‌ جنگ‌ كشته‌ مى‌شود . در كربلا فرزندم‌ را با حیله‌ و تزویر شهید مى‌كنند ، واى‌ و نكبت‌ و عذاب‌ بر قاتلانش‌ باد .
(بحار الانوار ، ج‌ 35 ، ص‌ 239)

 
47 از دنیاى‌ شما سه‌ چیز محبوب‌ من‌ است‌ : 1 - تلاوت‌ قرآن‌ 2 - نگاه‌ به‌ چهره‌ رسول‌ خدا ( صلى‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ ) 3 - انفاق‌ در راه‌ خدا
(نهج‌ الحیاة‌ ، ص‌ 271)

 
48. اى‌ ابا الحسن‌ ( على‌ علیه‌ السلام‌ ) ! همانا رسول‌ خدا ( صلى‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ ) با من‌ پیمان‌ بسته‌ و خبر داده‌ است‌ كه‌ من‌ اول‌ كسى‌ خواهم‌ بود كه‌ به‌ آن‌ حضرت‌ مى‌پیوندم‌ و گریزى‌ از آن‌ نیست‌ . پس‌ على‌ جان‌ ، در برابر اوامر و فرمان‌ و خواست‌ خداوند بزرگ‌ ، بردبار و به‌ حكم‌ او راضى‌ باش‌ .
(نهج‌ الحیاة‌ ، ص‌ 233)

 
49. تلاوت‌ كننده‌ سوره‌هاى‌ حدید و واقعه‌ و الرحمن‌ ، در آسمانها و زمین‌ اهل‌ بهشت‌ خوانده‌ مى‌شود .
(كنز العمال‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 582)

 
50. در سر سفره‌ غذا ، دوازده‌ دستور العمل‌ ارزشمند وجود دارد كه‌ سزاوار است‌ هر مسلمانى‌ آنها را بشناسد . چهارتاى‌ آن‌ واجب‌ و چهارتاى‌ آن‌ مستحب‌ و چهارتاى‌ آن‌
نشانه‌ ادب‌ است‌ .
چهار دستور العمل‌ واجب‌ عبارتند از 1- شناخت‌ و معرفت‌ پروردگار ( كه‌ نعمت‌ها از اوست‌ ) 2- راضى‌ به‌ نعمت‌هاى‌ خدا بودن‌ 3- گفتن‌ " بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌ " در آغاز غذا 4- شكر و سپاسگذارى‌ خدا . و چهار دستور العمل‌ مستحب‌ عبارتند از : 1- وضو گرفتن‌ قبل‌ از غذا 2- نشستن‌ به‌ جانب‌ چپ‌ 3- در حال‌ نشسته‌ غذا خوردن‌ 4- غذا خوردن‌ با سه‌ انگشت‌ . و اما چهار دستورالعملى‌ كه‌ نشانه‌ ادب‌ است‌ : 1- از آنچه‌ در پیش‌ روى‌ شماست‌ بخورید 2- لقمه‌ها را كوچك‌ بردارید 3- غذا را خوب‌ بجوید و با شدت‌ نرم‌ كنید 4- كمتر در صورت‌ دیگران‌ هنگام‌ غذا خوردن‌ بنگرید .
(عوالم‌ العلوم‌ للعلامة‌ البحرانی‌ ، ج‌ 11 ، ص‌ 629)

 
51. روزى‌ پدرم‌ رسول‌ خدا " كه‌ درود خدا بر او و خاندان‌ او باد " به‌ على‌ ( علیه‌ السلام‌ ) نگاه‌ كرد و سپس‌ با اشاره‌ به‌ او فرمود : این‌ مرد و پیروان‌ او در بهشتند .
(ینابیع‌ المودة‌ ، ص‌ 257)

 
52. رسول‌ گرامى‌ اسلام‌ " كه‌ درود خدا بر او و خاندان‌ او باد " به‌ على‌ ( علیه‌ السلام‌ ) فرمود : اى‌ ابا السحن‌ همانا تو و پیروان‌ تو در بهشت‌ موعود خواهید بود .
(نهج‌ الحیاة‌ ، ص‌ 326)

 
53. حضرت‌ فاطمه‌ زهرا ( علیها السلام‌ ) فرمود : پیامبر گرامى‌ اسلام‌ (ص‌) فرمودند : فاطمه‌ پاره‌ تن‌ من‌ است‌ ، پس‌ هر كه‌ او را بیازارد مرا آزرده‌ است‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 28 ، ص‌ 303)

 
54. در خدمت‌ مادر باش‌ ، زیرا بهشت‌ زیر پاى‌ مادران‌ است‌ .
(نهج‌ الحیاة‌ ، ص‌ 312)

 
55.حسن‌ جان‌ ! مانند پدرت‌ على‌ (ع‌) باش‌ و ریسمان‌ را از گردن‌ حق‌ بردار خداى‌ احسان‌ كننده‌ را پرستش‌ كن‌ و با افراد دشمن‌ و كینه‌توز دوستى‌ مكن‌
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 286)

منبع:

http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/Fatemeh/Veladat/87/Zendegi_Sire/Mokhtasar/hadis3.aspx

يکشنبه 13/12/1391 - 13:47
اهل بیت

پرتوى از سیره و سیماى فاطمه زهرا(علیها السلام)

منبع:http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/Fatemeh/Veladat/87/Zendegi_Sire/Mokhtasar/Sire.aspx

حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام)، دختر گرامى پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و خدیجه كبرى، چهارمین دختر پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) است.
القاب حضرتش: زهرا، صدّیقه، طاهره، مباركة، زكیّه، راضیه، مرضیّه، محدثَّه و بتول مىباشد.

بیشتر مورّخان شیعه و سنّى، ولادت با سعادت آن حضرت را در بیستم جمادىالثّانى سال پنجم بعثت در مكّه مكرّمه مىدانند.
برخى سال سوم و برخى سال دوم بعثت را ذكر كرده اند.

یك مورّخ و محدّث سنّى، ولادت آن بانو را در سال اوّل بعثت دانسته است.
بدیهى است روشن ساختن زاد روز یا سالروز درگذشت شخصیّت هاى بزرگ تاریخ هرچند كه از نظر تاریخى و تحقیقى باارزش و قابل بحث است، امّا از نظر تحلیل شخصیّت چندان مهم به نظر نمىرسد.

آنچه مهّم و سرنوشت ساز است نقش آنان در سرنوشت انسان و تاریخ مىباشد.
پرورش زهرا(علیها السلام) در كنار پدرش رسول خدا و در خانه نبوّت بود; خانه اى كه محلّ نزول وحى و آیه هاى قرآن است.
آنجا كه نخستین گروه از مسلمانان به یكتایى خدا ایمان آوردند و بر ایمان خویش استوار ماندند.
آن سالها در سراسر عربستان و همه جهان، این تنها خانه اى بود كه چنین بانگى از آن برمىخاست: اللّه اكبر.
و زهرا تنها دختر خردسال مكّه بود كه چنین جنب و جوشى را در كنار خود مىدید.

او در خانه تنها بود و دوران خردسالى را به تنهایى مىگذراند.
دو خواهرش رقیّه و كلثوم چند سال از او بزرگتر بودند.

شاید راز این تنهایى هم یكى این بوده است كه باید از دوران كودكى همه توجّه وى به ریاضت هاى جسمانى و آموزشهاى روحانى معطوف گردد.
حضرت زهرا(علیها السلام) بعد از ازدواج با امیرالمؤمنین على(علیه السلام)، به عنوان بانویى نمونه بر تارك قرون و اعصار درخشید.
دختر پیامبر همچنان كه در زندگى زناشویى نمونه بود، در اطاعت پروردگار نیز نمونه بود.

هنگامى كه از كارهاى خانه فراغت مىیافت به عبادت مىپرداخت، به نماز، دعا، تضرّع به درگاه خدا و دعا براى دیگران.
امام صادق(علیه السلام) از اجداد خویش از حسن بن على(علیه السلام) روایت كرده است كه : مادرم شبه هاى جمعه را تا بامداد در محراب عبادت مىایستاد و چون دست به دعا برمىداشت مردان و زنان باایمان را دعا مىكرد، امّا درباره خود چیزى نمىگفت.
روزى بدو گفتم: مادر! چرا براى خود نیز مانند دیگران دعاى خیر نمىكنى؟ گفت: فرزندم! همسایه مقدّم است.

تسبیح هایى كه به نام تسبیحات فاطمه(علیها السلام) شهرت یافته و در كتابهاى معتبر شیعه و سنّى و دیگر اسناد، روایت شده نزد همه معروف است.
فاطمه(علیها السلام) تا وقتى كه رسول خدا از دنیا نرفته بود، سختى ها و تلخى ها زندگى را با دیدن سیماى تابناك پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) بر خود هموار مىنمود، ملاقات پدر تمام رنجها را از خاطرش مىزدود و به او آرامش و قدرت مىبخشید.

امّا مرگ پدر، مظلوم شدن شوهر، از دست رفتن حقّ، و بالاتر از همه دگرگونیهایى كه پس از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) ـ به فاصله اى اندك ـ در سنّت مسلمانى پدید آمد، روح و سپس جسم دختر پیغمبر را سخت آزرده ساخت.
چنان كه تاریخ نشان مىدهد، او پیش از مرگ پدرش بیمارى جسمى نداشته است.
داستان آنان را كه به در خانه او آمدند و مىخواستند خانه را با هر كس كه درون آن است آتش زنند شنیده اید.
خود این پیشامد، به تنهایى براى آزردن او بس است، چه رسد كه رویدادهاى دیگر هم بدان افزوده شود.دختر پیغمبر، نالان در بستر افتاد. زنان مهاجر و انصار نزد او گرد آمدند.

آن بانوى دو جهان، خطبه اى بلیغ در جمع آن زنان بیان فرمود كه با نقل بخشى كوتاه از آن، گوشه اى از دردِ دین و سوز و گداز مكتبى زهرا(علیها السلام) و شِكْوه او از مردم فرصت طلب و غاصبان ولایت را درمىیابید.

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن با مردم بىدرد ندانى كه چه دردى است!?به خدا سوگند، اگر پاى در میان مىنهادند، و على را بر كارى كه پیغمبر به عهده او نهاد، مىگذاردند، آسان آسان ایشان را به راه راست مىبُرد، و حقّ هر یك را بدو مىسپرد... شگفتا! روزگار چه بوالعجب ها در پس پرده دارد و چه بازیچه ها یكى پس از دیگرى برون مىآرد.
راستى مردان شما چرا چنین كردند؟ و چه عذرى آوردند؟ دوست نمایانى غدّار، در حقّ دوستان ستمكار و سرانجام به كیفر ستمكارى خویش گرفتار.

سر را گذاشته و به دُم چسبیدند! پى عامى رفتند و از عالم نپرسیدند! نفرین بر مردمى نادان كه تبهكارند و تبهكارى خود را نیكوكارى مىپندارند!?سرانجام، دختر پیغمبر، دنیا را به دنیا طلبان گذاشت و به لقاى پروردگارش شتافت.

فاطمه را شبانه دفن كردند و على(علیه السلام) او را به خاك سپرد و رخصت نداد تا ابوبكر بر جنازه او حاضر شود، و او این گونه مظلوم و شهید از دنیا رفت.
در تاریخ شهادت آن بانوى بزرگ نیز محدّثان اقوال گوناگونى دارند كه مشهورتر از همه، سیزده جمادى الاولى سال یازده هجرى و دیگرى سوم جمادى الثّانى همان سال است.

دانش اندوزى فاطمه(علیها السلام)

فاطمه(علیها السلام) از همان آغاز، دانش را از سرچشمه وحى فرا گرفت.

آنچه را از اسرار و دانش ها، پدر براى او باز مىگفت، على(علیه السلام) مىنوشت و فاطمه آنها را گرد مىآورد كه كتابى به نام مصحف فاطمه شد.

آموزش دیگران

فاطمه زهرا(علیها السلام) با بیان احكام و معارف اسلام، زنان را به وظایفشان آشنا مىساخت.

فضّه خدمتگزار فاطمه(علیها السلام)، كه از شاگردان و پرورش یافتگان مكتب اوست در مدّت بیست سال جز با آیات قرآن سخنى نگفت و هر گاه قصد بیان مطلبى را داشت با آیه اى متناسب از قرآن، منظور خویش را بیان مىكرد.

فاطمه(علیها السلام) نه تنها از فراگرفتن دانش خسته نمىشد، بلكه در یاد دادن مسائل دین به دیگران از حوصله و پشتكار فراوانى برخوردار بود.
روزى زنى نزد او آمد و گفت: مادرى پیر دارم كه در مورد نماز خود اشتباهى كرده و مرا فرستاده تا از شما مسأله اى بپرسم.
زهرا(علیها السلام) سؤال او را پاسخ فرمود.

زن براى بار دوم و سوم آمد و مسأله پرسید و پاسخ شنید، این كار تا ده بار تكرار شد و هر بار آن بانوى بزرگوار، سؤال وى را پاسخ فرمود.
زن از رفت و آمدهاى پى در پى شرمگین شد و گفت: دیگر شما را به زحمت نمىاندازم.

فاطمه(علیها السلام) فرمود: باز هم بیا و سؤالهایت را بپرس، تو هر قدر سؤال كنى من ناراحت نمىشوم، زیرا از پدرم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)شنیدم كه فرمود: روز قیامت علماى پیرو ما محشور مىشوند و به آنها به اندازه دانششان خلعت هاى گرانبها عطا مىگردد و اندازه پاداش به نسبت میزان تلاشى است كه براى ارشاد و هدایت بندگان خدا نمودهاند.

عبادت فاطمه(علیها السلام)

حضرت زهرا(علیها السلام) بخشى از شب را به عبادت مشغول مىشد.

آن قدر نمازهاى شب او طولانى مىشد و بر روى پاهایش مىایستاد كه پایش ورم مىكرد.

حسن بصرى متوفّاى 110 هجرى گوید: هیچ كس در میان امّت از نظر زهد و عبادت و پارسایى از فاطمه(علیها السلام)والاتر نبود.

گردن بند با بركت

روزى پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در مسجد نشسته بود و اصحاب به دورش حلقه زده بودند.
پیر مردى با لباسهاى ژولیده و حالتى رقّت بار از راه رسید، ضعف و پیرى توان را از او ربوده بود، پیامبر به سویش رفت و جویاى حالش شد.
آن مرد پاسخ داد: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، فقیرى پریشان حالم، گرسنه ام مرا طعام ده، برهنه هستم مرا بپوشان، بینوایم گرهى از كارم بگشا.
پیامبر فرمود: اكنون چیزى ندارم ولى ?راهنماى خیر چون انجام دهنده آن است.? سپس او را به منزل فاطمه(علیها السلام) راهنمایى كرد.
پیرمرد فاصله كوتاه مسجد و خانه فاطمه(علیها السلام) را طى كرد و دردش را براى او گفت.

زهرا(علیها السلام) فرمود: ما نیز اكنون در خانه چیزى نداریم، سپس گردن بندى را كه دختر حمزةبن عبدالمطّلب به او هدیه كرده بود از گردن باز كرد و به پیرمرد فقیر داد و فرمود: این را بفروش ان شاءالله به خواسته ات برسى.مرد بینوا گردن بند را گرفت و به مسجد آمد.
پیامبر همچنان در میان اصحاب نشسته بود.
عرض كرد: اى پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، فاطمه(علیها السلام) این گردن بند را به من احسان نمود تا آن را بفروشم و به مصرف نیازمندىام برسانم.
پیامبر گریست.
عمّار یاسر عرض كرد: یا رسول الله! آیا اجازه مىدهى من این گردن بند را بخرم؟ پیامبر فرمود: هر كس خریدارش باشد خدا او را عذاب ننماید.
عمّار یاسر از اعرابى پرسید: گردن بند را چند مىفروشى؟ مرد بینوا گفت: به غذایى از نان و گوشت كه سیرم كند، لباسى كه تنم را بپوشاند و یك دینار خرجى راه كه مرا به خانه ام برساند.

عمّار پاسخ داد: من این گردن بند را به بیست دینار طلا و غذا و لباسى و مركبى از تو خریدم.
عمّار مرد را به خانه برد و او را سیر كرد، لباسى را به او پوشاند، او را بر مركبى سوار كرد و بیست دینار طلا هم به او داد، آن گاه گردن بند را با مُشك خوشبو ساخت و در پارچه اى پیچید و به غلام خود گفت: این را به رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)تقدیم كن، خودت را هم به او بخشیدم.
پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نیز غلام و گردن بند را به فاطمه بخشید.
غلام نزد فاطمه آمد.

آن حضرت گردن بند را گرفت و به غلام فرمود: من تو را در راه خدا آزاد كردم.
غلام خندید.
فاطمه(علیها السلام) راز خنده اش را پرسید.
پاسخ داد: اى دختر پیامبر! بركت این گردن بند مرا به خنده آورد كه گرسنه اى را سیر كرد، برهنه اى را پوشاند، فقیرى را غنى نمود، پیاده اى را سوار نمود، بنده اى را آزاد كرد و عاقبت هم به سوى صاحب خود برگشت.

نقش فاطمه(علیها السلام) در نبردهاى صدر اسلام

در طول 10 سال حكومت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در مدینه 27 یا 28 غزوه و 35 تا 90 سریّه در تاریخ ذكر شده است.
غزوه كه جمع آن غزوات است به جنگ هایى گفته مىشود كه شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)، فرماندهى مستقیم آن را به عهده داشت و پا به پاى سربازان اسلام در معركه جنگ حاضر و ناظرِ نبردها و مانورهاى نظامى بود.

سریّه كه جمع آن سرایا است به جنگ هایى گفته مىشود كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بى آن كه خود در آن شركت كند، گروهى را به فرماندهى شخصى به جبهه ها و مرزهاى كشور اسلامى، براى نبرد یا دفاع احتمالى، اعزام مىكرد.

گاهى برخى از این مأموریت هاى رزمى به خاطر فاصله زیاد جبهه ها از مدینه، حدود دو یا سه ماه به طول مىانجامید.
به تحقیق مىتوان گفت على(علیه السلام)در طول زندگى مشتركش با حضرت زهرا(علیها السلام) بیشتر اوقاتش را در میدانهاى جهاد یا مأموریّت هاى تبلیغى گذراند و در غیاب او همسر وفادارش فاطمه(علیها السلام)وظیفه اداره خانه و تربیت فرزندان را به عهده داشت و این كار را به نحوى شایسته انجام مىداد تا همسر رزمنده اش با خاطرى آسوده، وظیفه مقدّس جهاد را به انجام برساند.

در این مدّت، فاطمه(علیها السلام) به یارى خانواده هاى رزمندگان و شهیدان مىشتافت و با آنها اظهار همدردى مىكرد و گاهى هم، ضمن تشویق زنان امدادگر و آشنا ساختن آنان به وظایف خطیرشان، به مداواى جراحت محارم خویش مىپرداخت.
در جنگ اُحد، فاطمه(علیها السلام) همراه زنان به اُحد (در شش كیلومترى مدینه) رفت.
در این نبرد، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به شدّت زخمى شد و على(علیه السلام) نیز جراحاتى برداشت.

فاطمه(علیها السلام)خون را از چهره پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) مىشست و على(صلى الله علیه وآله وسلم) با سپر خود آب مىریخت.
هنگامى كه فاطمه(علیها السلام) مشاهده كرد كه خون بند نمىآید، قطعه حصیرى را سوزانید و خاكستر آن را بر زخم پاشید تا خون بند آمد.
آن روز پیامبر و على، شمشیرهاى خود را به فاطمه دادند تا آنها را بشوید.

در نبرد احد، حمزه سیّدالشهدا، عموى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به شهادت رسید.
پس از نبرد، ?صفیّه? خواهر حمزه به اتّفاق فاطمه(علیها السلام) كنار پیكر مثله شده قرار گرفت و شروع به گریستن كرد، فاطمه(علیها السلام) نیز مىگریست و پیامبر هم با او گریه مىكرد و خطاب به حمزه مىفرمود: هیچ مصیبتى مثل مصیبت تو به من نرسیده است.

آن گاه خطاب به صفیّه و فاطمه فرمود: مژده باد كه هم اكنون جبرئیل به من خبر داد كه در آسمانهاى هفتگانه، حمزه شیر خدا و شیر رسول خداست.
پس از نبرد اُحد، فاطمه زهرا(علیها السلام) تا زنده بود، هر دو سه روز یك بار به زیارت شهداى احد مىرفت.

در نبرد خندق، فاطمه زهرا(علیها السلام) نانى را براى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) برد، پیامبر پرسید: این چیست؟ فاطمه(علیها السلام) پاسخ داد: نان پختم، دلم آرام نگرفت تا این كه برایتان آوردم.پیامبر فرمود: این اوّلین غذایى است كه پس از سه روز در دهان مىگذارم.

در نبرد موته، جعفربن ابیطالب به شهادت رسید و پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به خانه وى رفت و همسر و فرزندانش را دلدارى داد و از آنجا به خانه فاطمه(علیها السلام)رفت.فاطمه مىگریست.

پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: بر مثل جعفر باید گریه كنندگان بگریند.
سپس رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: براى خانواده جعفر غذایى تهیّه كنید، زیرا امروز آنها خود را فراموش كرده اند.
فاطمه زهرا(علیها السلام) در فتح مكّه نیز حضور داشت.

?امّ هانى?، خواهر على(علیه السلام)گوید: در روز فتح مكّه دو نفر از خویشان مشرك شوهرم را پناه دادم و هنوز آنها در خانه ام بودند كه ناگهان برادرم على(علیه السلام)، در حالى كه سواره و زرهپوش بود، پیدا شد و به طرف آن دو تن شمشیر كشید.
میان او و ایشان ایستادم و گفتم: اگر بخواهى آن دو را بكشى، باید مرا هم پیش از آنها بكشى! على(علیه السلام) بیرون رفت، در حالى كه چیزى نمانده بود آنها را بكشد.

من خود را به خیمه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در بطحا رساندم و آن حضرت را پیدا نكردم، ولى فاطمه را دیدم و ماجرا را برایش گفتم.
دیدم فاطمه از همسر خود قاطعتر است.
او با تعجّب گفت: تو هم باید مشركان را پناه دهى؟ در این هنگام رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) رسید و از حضرتش براى آن دو امان طلبیدم.
پیامبر به آنان امان داد، سپس به فاطمه فرمود كه براى او آب فراهم كند تا شستشو نماید.
هنگامى كه هند، همسر ابوسفیان، و دیگر زنان مشركین براى اعلام پذیرش اسلام و بیعت به حضور پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) رسیدند، فاطمه(علیها السلام)، همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و گروهى از زنان عبدالمطّلب حضور داشتند.

در ماه رمضان سال دهم هجرى، على(علیه السلام) از سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) براى یك مأموریّت مهّم رزمى، تبلیغى و به فرماندهى سیصد سواره نظام به یمن، كه در قلمرو حاكمیّت پیامبر بود، اعزام شد.مأموریّت با موفقیّت كامل انجام گرفت و عدّه زیادى نیز به اسلام گرویدند.

على(علیه السلام) طىّ نامه اى گزارش كار خود را از یمن براى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرستاد.
پیامبر در پاسخ على(علیه السلام) امر فرمود كه براى انجام مراسم حجّ، به موقع خود را به مكّه رسانَد، و پیك با این پیام به سوى على(علیه السلام) باز گشت.
پیامبر در ماه ذیقعده آن سال به مردم مدینه و قبایل مجاور اعلام كرد كه قصد دارد حجّ را به جاى آورد و بدین ترتیب، عدّه زیادى براى سفر حجّ مهیّا شدند.
آن حضرت در روز 25 ذیقعده سال دهم هجرى قمرى از مدینه حركت نمود و در ذوالحلیفه احرام بست.

همه همسران پیامبر نیز در این سفر همراه شدند، آنها به هودج ها سوار بودند، فاطمه(علیها السلام) نیز با آنان بود و در این سفر عبادى، مناسك حجّ را به دستور پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)انجام مىداد.
على(علیه السلام) پس از گذشت سه ماه از مأموریت، در ایّام حجّ به مكّه رسید و در آنجا همسرش فاطمه زهرا(علیها السلام) را دید.
پس از مراسم با شكوه حجّةالوداع، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، هنگام بازگشت به مدینه در غدیرخم، در یك اجتماع صدهزار نفرى، على(علیه السلام) را به فرمان خداوند به امامت و جانشینى خود منصوب نمود.

با توجّه به حضور فاطمه زهرا(علیها السلام) در حجّةالوداع با اطمینان مىتوان گفت كه آن حضرت در مراسم با شكوه غدیرخم حضور داشته است.

زهرا و آخرین لحظات زندگانى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)

بیمارى رسول خدا در روزهاى آخر عمرش شدّت یافت.
فاطمه(علیها السلام) در كنار بستر پیامبر، چهره نورانى و ملكوتى پدر را مىنگریست كه از شدّت تب عرق مىریخت.
فاطمه در حالى كه به پدر نگاه مىكرد به گریه افتاد، پیامبر نتوانست ناآرامى دخترش را تحمّل كند، در گوش او سخنى گفت كه فاطمه آرام شد و لبخند زد.
لبخند زهرا(علیها السلام) در آن حال شگفت آور بود.
از او سؤال كردند كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)چه رازى را به او فرمود؟ پاسخ داد: تا پدرم زنده است رازش را فاش نمىكنم.
پس از رحلت پیامبراكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) راز آشكار شد.
فاطمه گفت: پدرم به من فرمود: تو نخستین كس از اهل بیت من هستى كه به من ملحق مىشوى، و از این رو شاد شدم.

در میان سخنان اندكى كه از دختر گرامى رسول خدا در مجامع روایى فریقین نقل شده، چهل حدیث را، كه هر یك درسى از فضیلت و فهم دین و حیا و دعوت به توحید است، برگزیدم، تا دل هاى حقجویان و جویندگان معارف خاندان نبوى و علوى بدان روشنى یابد و با الهام از این كلمات نورانى، چراغ حكمت و هدایت ولایت شبستان فاطمى را به هنگام تحیّر و ضلالت، در پیش پاى خود برافروخته و فروزان بینند.

چهل حدیث

قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراءُ(علیها السلام) :

1- موقعیت اهل بیت در نزد خدا
? وَاحْمَدُوا الَّذى لِعَظمَتِهِ وَ نُورِهِ یَبْتَغى مَنْ فِى السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ، وَ نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ أَنـْبِیائِهِ.?
خدایى را حمد و سپاس گویید كه به خاطر عظمت و نورش، هر كه در آسمانها و زمین است به سوى او وسیله مىجوید، و ما وسیله او در میان مخلوقاتش و خاصّان درگاه و جایگاه قدس او و حجّت غیبى و وارث پیامبرانش هستیم.

2- حرمت مست كننده ها
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): یا حَبیبَةَ أَبیها كُلُّ مُسْكِر حَرامٌ، و كُلُّ مُسْكِر خَمْرٌ.
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به من فرمود:اى دوستِ پدر! هر مست كننده اى حرام است، و هر مست كننده اى خمر است.

3- بهترین زنان كیستند؟
قالَتْ فاطِمَةُ(علیها السلام) فى وَصْفِ ما هُوَ خَیْرٌ لِلنِّساءِ: خَیْرٌ لَهُنَّ أَنْ لایَرینَ الرِّجالَ، وَ لا یَرَوْ نَهُنَّ.
حضرت در وصف این كه بهترین چیز براى زنان چیست، فرموده اند: این كه زنان، مردان را نبینند، و مردان هم زنان را نبینند.

4- نتیجه عبادت خالص
عَنْ فاطِمَةَالزَّهْراءِ(علیها السلام) :? مَنْ أَصْعَدَ إِلَىاللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ أَهْبَطَ اللّهُ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ.?
هر كه عبادت خالصش را به سوى خدا بالا فرستد، خداوند متعال برترین بهره و سودش را به سوى او پایین فرستد.

5- فاطمه در مقام شكوه از دو خلیفه
?قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراءُ(علیها السلام) لِلاَْوَّلَیْنِ:أَرَأَیْتُكُما إِنْ حَدَّثْتُكُما عَنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): تَعْرِفانِهِ وَ تَفْعَلانِ بِهِ؟ قالا نَعَمْ. فَقالَتْ: نَشَدْتُكُمَا اللّهُ أَلَمْ تَسْمَعا رَسُولَ اللّهِ یَقُولُ:?رِضا فاطِمَةَ مِنْ رِضاىَ، وَ سَخَطُ فاطِمَةَ مِنْ سَخَطى، فَمَنْ أَحَبَّ فاطِمَةَ إِبْنَتى فَقَدْ أَحَبَّنى، وَ مَنْ أَرْضى فاطِمَةَ فَقَدْ أَرْضانى، وَ مَنْ أَسْخَطَ فاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَنى?؟ قالا نَعَمْ، سَمِعْناهُ مِنْ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم)، فَقالَتْ: فَإِنّى أُشْهِدُ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ أَنَّكُما أَسْخَطْتُمانى وَ ما أَرْضَیْتُمانى وَ لَئِنْ لَقیتُ النَّبِىَّ لاََشْكُوَنَّكُما إِلَیْهِ.?
حضرت زهرا(علیها السلام) خطاب به خلیفه اوّل و دوّم فرمود:آیا اگر حدیثى را از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل كنم به آن عمل خواهید كرد؟ گفتند: آرى.
فرمودند: شما را به خدا آیا نشنیده اید كه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرموده اند:?خشنودى فاطمه خشنودى من، و خشم فاطمه خشم من است، هر كه دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته، و هر كه فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته، و هر كه فاطمه را خشمگین نماید مرا خشمگین نمود هاست?؟ گفتند: آرى، چنین حدیثى را از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) شنیدهایم.
فرمود: من هم خدا و فرشتگان را گواه مىگیرم كه شما دو نفر مرا خشمگین نمودید و خشنودم نساختید، و چون پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را ملاقات نمایم حتماً از شما به او شكایت خواهم نمود.

6- بدترین امّت
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم)، شِرارُ أُمَّتى الَّذینَ غَذُّوا بِالنَّعِیم، الَّذینَ یَأكُلُونَ أَلْوانَ الطَّعامِ، وَ یَلْبَسُونَ أَلوانَ الثِّیابِ وَ یَتَشَدَّقُونَ فِى الْكَلامِ.
بدترین امّت من كسانى هستند كه: از انواع نعمتها تغذیه مىكنند و خوراكى هاى رنگارنگ مىخورند، و لباسهاى گوناگون مىپوشند، و هر چه بخواهند مىگویند.

7- نزدیكترین اوقات زن به خدا
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: سَأَلَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم)أَصْحابَهُ عَنِ الْمَرْأَةِ ماهِىَ؟ قالُوا: عَوْرَةٌ، قالَ: فَمَتى تَكُونُ أَدْنى مِنْ رَبِّها؟ فَلَمْ یَدْرُوا.
فَلَمّا سَمِعَتْ فاطِمَةُ(علیها السلام) ذلِكَ قالَتْ: أَدْنى ما تَكُونُ مِنْ رَبِّها أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیْتِها.
فَقالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): إِنَّ فاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنّى.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) از اصحابش پرسید: زن چیست؟ گفتند: زن ناموس است.
فرمود: زن چه موقع به خدایش نزدیكتر است؟ اصحاب نتوانستند جواب گویند.
چون این سخن به گوش فاطمه(علیها السلام)رسید، فرمود: نزدیكترین اوقات زن به خداى خود هنگامى است كه در كُنج خانه خود باشد.
پس از این جواب، پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: حقّا كه فاطمه پاره تن من است.

8- نتیجه صلوات بر زهرا(علیها السلام)
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) یا فاطِمَةُ مَنْ صَلّى عَلَیْكِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ وَ أَلْحَقَهُ بى حَیْثُ كُنْتُ مِنَ الْجَنَّةِ.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به من گفت: اى فاطمه! هر كه بر تو صلوات فرستد، خداوند او را بیامرزد و به من، در هر جاى بهشت باشم، ملحق گرداند.

9- على(علیه السلام)، رهبر و پیشوا
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: إِنَّ النَّبِىَّ(علیها السلام) قالَ:?مَنْ كُنْتُ وَلِیَّهُ فَعَلِىٌّ وَلِیُّهُ، وَ مَنْ كُنْتُ إِمامَهُ فَعَلِىٌّ إِمامُهُ?.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:هر كه من سرپرست اویم، پس على سرپرست اوست و هر كه را من رهبر اویم، پس على رهبر اوست.

10- حجاب فاطمه
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: یا رَسُولَ اللّهِ إِنْ لَمْ یَكُنْ یَرانى فَأَنَا أَراهُ، وَ هُوَ یَشُمُّ الرّیحَ.
فَقالَ النَّبِىُّ(صلى الله علیه وآله): أَشْهَدُ أَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنّى.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) همراه با مرد نابینایى به خانه فاطمه(علیها السلام) آمد، بلافاصله فاطمه(علیها السلام)خود را كام پوشاند.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: چرا خود را پوشاندى با این كه او تو را نمىبیند؟ فاطمه(علیها السلام) فرمود: اى پیامبر خدا! اگر او مرا نمىبیند، من كه او را مىبینم و او بوى مرا حس مىكند! پیامبر اكرم فرمود: گواهى مىدهم كه تو پاره دل منى.

11- دستور العملى جامع
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: دَخَلَ عَلَىَّ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ قَدْ إِفْتَرَشْتُ فِراشى لِلنَّوْمِ، فقالَ: یا فاطِمَةُ لا تَنامى إلاّ وَ قَدْ عَمِلْتِ أَرْبَعَةً:خَتَمْتِ القُرآنَ، وَ جَعَلْتِ الاَْنـْبِیاءَ شُفَعائَكِ، وَ أَرْضَیْتِ الْمُؤْمِنینَ عَنْ نَفْسِكِ، وَ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ، قالَ هذا وَ أَخَذَ فِى الصَّلوةِ، فَصَبَرْتُ حَتّى أَتَمَّ صَلاتَهُ، قُلتُ: یا رَسُولَاللّهِ أَمَرْتَ بِأَرْبَعَة لا أَقْدِرُ عَلَیْها فى هذَا الْحالِ! فَتَبَسَّمَ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ قال:إِذا قَرَأْتِ قُل هُوَ اللّهُ أَحَدٌ ثَلاثَ مَرّات فَكَأنَّكِ خَتَمْتِ القُرْآنَ، وَ إِذا صَلَّیْتِ عَلَىَّ وَ عَلَى الاَْنـْبِیاءِ قَبْلى كُنّا شُفَعاءَكِ یَوْمَ الْقِیمَةِ، وَ إِذا اسْتَغْفَرْتِ لِلْمُؤْمِنینَ رَضُوا كُلُّهُمْ عَنْكِ، وَ إِذا قُلْتِ: سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إِلَهَ إِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ أَكْبَرُ، فَقَدْ حَجَجْتِ وَ اعْتَمَرْتِ.
در وقتى كه بستر خواب را گسترده بودم، رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بر من وارد شد، فرمود:اى فاطمه! نخواب مگر آن كه چهار كار را انجام دهى: قرآن را ختم كنى، و پیامبران را شفیعت گردانى، و مؤمنین را از خود راضى كنى، و حجّ و عمره اى را به جا آورى.
این را فرمود و شروع به خواندن نماز كرد، صبر كردم تا نمازش تمام شد، گفتم: یا رسول اللّه! به چهار چیز مرا امر فرمودى در حالى كه بر آنها قادر نیستم! آن حضرت تبسّمى كرد و فرمود:چون قل هو اللّه را سه بار بخوانى مثل این است كه قرآن را ختم كردهاى، و چون بر من و پیامبران پیش از من صلوات فرستى، شفاعت كنندگان تو در روز قیامت خواهیم بود، و چون براى مؤمنین استغفار كنى، آنان همه از تو راضى خواهند شد، و چون بگویى: سُبحانَ اللّه وَ الحَمدُ للّه وَ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اكبرُ، حجّ و عمره اى را انجام دادهاى.

12- رضایت شوهر
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): وَیْلٌ لاِمْرَأَة أَغْضَبَتْ زَوْجَها وَ طُوبى لاِمْرَأَة رَضِىَ عَنْها زَوْجُها.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: واى به حال زنى كه شوهرش را خشمگین سازد، و خوشا به حال زنى كه شوهرش از او خشنود باشد.

13- ثواب انگشتر عقیق
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): مَنْ تَخَتَّمَ بِالْعَقیقِ لَمْ یَزَلْ یَرى خَیْرًا.
كسى كه انگشتر عقیق به دست كند، همیشه خیر مىبیند.

14- على(علیه السلام)، بهترین داور
قالَتْ فاطِمَةُالزَّهراءُ(علیها السلام) عَنْ أَبیها(صلى الله علیه وآله وسلم) قالَ: إِنَّ نَفَرًا مِنَ الْمَلائِكَةِ تَشاجَرُوا فى شَىْء فَسَأَلُوا حَكَمًا مِنَ الاْدَمِیّینَ، فَأَوْحَى اللّهُ تَعالى إلَیْهِمْ أَنْ تَخَیَّرُوا، فَاخْتارُوا عَلِىَّ بْنَ أَبیطالب.
گروهى از فرشتگان درباره چیزى با یكدیگر مشاجره نمودند، حاكم و داورى را از بنىآدم تقاضا كردند، خداوند متعال به آنها وحى فرمود كه خودتان انتخاب كنید و آنان على ابن ابیطالب(علیه السلام) را برگزیدند.

15- زنان دوزخى
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم) ... یا بِنْتى أَمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِشَعْرِها فَإِنَّها كانَتْ لا تُغَطّى شَعْرَها مِنَ الرِّجالِ، وَ أَمـَّا الْمُعَلَّقَةُ بِلِسانِها فَإِنَّها كانَتْ تُؤْذى زَوْجَها،... وَ أَمَّا الَّتى كانَ رَأْسُها رَأْسَ خِنْزیر، وَ بَدَنُها بَدَنَ الْحِمارِ فَإِنَّها كانَتْ نَمّامَةً كَذّابَةً.
وَ أَمَّا الَّتى كانَتْ عَلى صُورَةِ الكَلْبِ فَإِنَّها كانَتْ قینَةً نَوّاحَةً حاسِدَةً.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) (درباره مشاهدات خود از عذاب دوزخیان در شب معراج) فرمود: دخترم! امّا زنى كه به مویش آویخته شده بود ، كسى بود كه مویش را از مردان نمىپوشانید، و آن كه به زبانش آویزان بود، زنى بود كه شوهرش را آزار مىداد... و آن كه سرش سرِ خوك و بدنش بدنِ الاغ بود، زنى بود كه سخنچین و دروغگو بود، و آن كه صورتش به شكل سگ بود، زنى بود كه آواز مىخواند و نوحه سرایى مىكرد و حسد مىورزید.

16- شرایط روزه دار
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: ما یَصْنَعُ الصّائِمُ بِصِیام إِذا لَمْ یَصُنْ لِسانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوارِحَهُ.
روزه دار چون زبانش و گوشش و چشمش و اعضایش را [از حرام ]نگه ندارد، روزه دار نیست.

17- داناترین و نخستین مسلمان
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): زَوْجُكِ أَعْلَمُ النّاسِ عِلْمًا، وَ أَوَّلُهُمْ سِلْمًا، وَ أَفْضَلُهُمْ حِلْمًا.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به من فرمودند: شوهر تو در دانش، داناترین مردم و نخستین مرد مسلمان و در بردبارى، برترین مردم است.

18- كمك به ذرارى پیامبر
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم): أَیُّما رَجُل صَنَعَ إِلى رَجُل مِنْ وُلْدى صَنیعَةً فَلَمْ یُكافِئْهُ عَلَیْها، فَأَنَا الْمُكافِئُ لَهُ عَلَیْها.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: هر كسى براى فردى از فرزندان من كارى انجام دهد و بر آن كار پاداشى نگیرد، من پاداش دهنده او خواهم بود.

19- على و شیعیان
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: إِنَّ أَبى(صلى الله علیه وآله وسلم) نَظَرَ إِلى عَلِىٍّ(علیه السلام) وَ قالَ: هذا وَ شیعَتُهُ فِى الْجَنَّةِ.
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام) نگریست و فرمود: این شخص و پیروانش در بهشت اند.

20- شیعه على در قیامت
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: إِنَّ رَسُولَاللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) قالَ لِعَلِىٍّ(علیه السلام) : یا أَبَاالْحَسَنِ أَما إِنَّكَ وَ شیعَتُكَ فِى الْجَنَّةِ.
پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام) فرمود: اى اباالحسن! آگاه باش كه تو و پیروانت در بهشت هستید.

21- قرآن و عترت در آخرین سخن پیامبر
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: سَمِعْتُ أَبى رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) فى مَرَضِهِ الَّتى قُبِضَ فیهِ یَقُولُ ـ و قَدِ امْتَلاََتِ الْحُجْرَةُ مِنْ أَصْحابِهِ ـ أَیُّهَا النّاسُ یُوشِكُ أَنْ أُقْبَضَ قَبْضًا یَسیرًا، وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْكُمُ الْقَوْلَ مَعْذِرَةً إِلَیْكُمْ، أَلا إِنّى مُخَلِّفٌ فیكُم كِتابَ رَبّى عَزَّوَجَلَّ وَ عِتْرَتى أَهْلَ بَیْتى.
ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِىٍّ فقالَ: هذا عَلِىٌّ مَع الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِىٍّ لا یَفْتَرِقانِ حَتّى یَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ، فَأَسْئَلُكُمْ مَا تَخْلُفُونى فیهِما.
از پدرم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در هنگام مرضى كه به سبب آن از دنیا رفت ـ و در حالى كه خانه، مملوّ از اصحاب بود ـ شنیدم كه فرمود:اى مردم! نزدیك است كه به آسانى از میان شما رخت بربندم، و به تحقیق سخنى كه عذر را بر شما تمام كند پیش فرستادم.
بدانید كه من در میان شما، كتاب پروردگارم و عترتم، اهل بیتم را بر جاى مىگذارم.
آن گاه دست على را گرفت و فرمود : این على با قرآن است و قرآن با على است، از هم جدا نمىشوند تا هر دو در كنار حوض كوثر بر من وارد شوند.
من در قیامت از شما از آنچه درباره این دو پس از من انجام دهید، خواهم پرسید.

22- شستن دستها
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم)، لا یَلُومَنَّ إِلاّ نَفْسَهُ مَنْ باتَ وَ فى یَدِهِ غَمَرٌ.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: سرزنش نكند جز خود را، كسى كه شب كند، در حالى كه دستش چرب و بدبو باشد.

23- نتیجه گشاده رویى
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: أَلْبِشْرُ فى وَجْهِ الْمُؤْمِنِ یُوجِبُ لِصاحِبِهِ الْجَنَّةَ.
گشاده رویى در چهره مؤمن براى صاحبش، بهشت را سبب مىشود.

24- رنج خانه دارى
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: یا رَسُولَ اللّهِ لَقَدْ مَجَلَتْ یَداىَ مِنَ الرَّحى، أَطْحَنُ مَرَّةً، وَ أَعْجَنُ مَرَّةً.
اى رسول خدا! دو دستم از سنگ آسیا پینه بسته، یك بار آرد مىكنم و یك بار خمیر مىسازم.

25- زیان بخل
? عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لی رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): إِیّاكِ وَ الْبُخْلَ، فَإِنَّهُ عاهَةٌ لا تَكُونُ فى كَریم. إِیّاكِ وَ الْبُخْلَ فَإِنَّهُ شَجَرَةٌ فِى النّارِ، وَ أَغْصانُها فِى الدُّنْیا، فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْن مِنْ أَغْصانِها أَدْخَلَهُ النّارَ.?
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: از بخل ورزیدن بپرهیز، زیرا كه بخل آفتى است كه در شخص بزرگوار نیست.
از بخل بپرهیز، زیرا كه آن درختىاست در آتش دوزخ كه شاخه هایش در دنیاست، هر كه به شاخه اى از شاخه هایش درآویزد، داخل جهنّمش گردانَد.

26- نتیجه سخاوت
?عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): وَ عَلَیْكِ بِالسَّخاءِ، فَإِنَّ السَّخاءَ شَجَرَةٌ مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ، أَغْصانُها مُتَدَلِیَّةٌ إِلَى الاَْرْضِ، فَمَنْ أَخَذَ مِنْها غُصْنًا قادَهُ ذلِكَ الْغُصْنُ إِلَى الْجَنَّةِ.?
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به من گفت: بر تو باد سخاوت ورزیدن، زیرا كه سخاوت درختى از درختان بهشت است كه شاخه هایش به زمین آویخته است، هر كه شاخه اى از آن را بگیرد، او را به سوى بهشت مىكشاند.

27- نتیجه سلام و تحیّت بر رسول خدا و دخترش زهرا
? عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ لی أَبى وَ هُوَ ذاحَىٍّ: مَنْ سَلَّمَ عَلَىَّ وَ عَلَیْكِ ثَلاثَةَ أَیّام فَلَهُ الْجَنَّةُ.?
پدرم در زمان حیاتش به من فرمود:هر كه بر من و تو تا سه روز تحیّت و سلام بفرستد، بهشت بر او واجب گردد.

28- خنده اسرار آمیز
?لَمّا مَرِضَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) دَعَا ابْنَتَهُ فاطِمَةَ فَسارَّها، فَبَكَتْ، ثُمَّ سارَّها فَضَحِكَتْ، فَسَأَلْتُها عَنْ ذلِكَ، فَقالَتْ: أَمّا حَینَ بَكَیْتُ فَإِنَّهُ أَخْبَرَنى أَنَّهُ مَیِّتٌ، فَبَكَیْتُ، ثُمَّ أَخْبَرَنى أَنّى أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقًا بِهِ فَضَحِكْتُ.?
هنگامى كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) مریض شد، دخترش فاطمه را نزد خود خواند و در گوش او سخن گفت.
فاطمه(علیها السلام) گریه كرد، مجدّداً رسول خدا با او نجوا كرد، فاطمه(علیها السلام) خندید.
عایشه گوید: در این باره از حضرت زهرا(علیها السلام) پرسیدم، فرمود: چون پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) مرگش را به من خبر داد، گریستم، پس از گریه ام به من خبر داد كه نخستین كسى كه او را ملاقات كند من هستم، در نتیجه خندیدم.

29- پیامبر، پدر فرزندان زهرا
?عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ(علیها السلام) قالَتْ: قالَ النَّبِىُّ(صلى الله علیه وآله وسلم): إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ جَعَلَ ذُرِّیَّةَ كُلِّ بَنى أُمٍّ عَصَبَةً یَنْتَمُونَ إِلَیْها إِلاّ وُلْدَ فاطِمَةَ(علیها السلام)فَأَنـَا وَلیُّهُمْ وَ أَنـَا عَصَبَتُهُمْ.?
فاطمه(علیها السلام) از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل كرده كه فرمود:همانا خداوند عَزَّ وَ جَلَّ ذرّیّه هر یك از فرزندان مادرى را سبب ارتباط و خویشاوندى قرار داده كه به وسیله آن ذرّیّه به او منسوب مىشوند، مگر فرزندان فاطمه(علیها السلام)كه من سرپرست و خویشاوند آنها هستم [و به من منسوب مىشوند].

30- خوشبخت واقعى
?عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): هذا جَبْرَئیلُ(علیه السلام)یُخْبِرُنى: إِنَّ السَّعیدَ، كُلَّ السَّعیدِ، حَقَّ السَّعیدِ، مَنْ أَحَبَّ عَلِیًّا فى حَیاتى وَ بَعْدَ وَفاتى.?
فاطمه(علیها السلام) از پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل كرده كه فرمود: این جبرئیل(علیه السلام)است كه مرا خبر مىدهد: همانا خوشبخت، تمام خوشبخت و خوشبخت واقعى، كسى است كه على را، در زندگىام و پس از مرگم، دوست داشته باشد.

31- پیامبر در جمع اهل بیت
?عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: دَخَلْتُ عَلى رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) فَبَسَطَ ثَوْبًا وَ قالَ لی: إِجْلِسی عَلَیْهِ، ثُمَّ دَخَلَ الْحَسَنُ فَقالَ لَهُ: إِجْلِسْ مَعَها، ثُمَّ دَخَلَ الحُسَیْنُ فَقالَ لَهُ: إِجْلِسْ مَعَهُما، ثُمَّ دَخَلَ عَلِىٌّ(علیه السلام) فَقالَ لَهُ: إِجْلِسْ مَعَهُمْ، ثُمَّ أَخَذَ بِمَجامِعِ الثَّوْبِ فَضَمَّهُ عَلَیْنا ثُمَّ قالَ: أَلّلهُمَّ هُمْ مِنّى وَ أَنَا مِنْهُمْ أَلّلهُمَّ ارْضِ عَنْهُمْ كَما أَنّى عَنْهُمْ راض.?
بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) وارد شدم، جامه اى را گستراند و فرمود: بنشین، در این وقت حسن(علیه السلام) آمد، فرمود: نزد مادرت بنشین، بعداً حسین(علیه السلام)آمد. فرمود: با اینها بنشین. پس على(علیه السلام)آمد. فرمود: تو نیز با اینان بنشین، آن گاه اطراف جامه را گرفت و روى ما انداخت. فرمود: خدایا! اینها از من اند و من از اینهایم، خدایا! از اینان راضى باش، همان طور كه من از اینها راضىام.

32- دعاى پیامبر در وقت ورود و خروج از مسجد
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: كانَ النَّبِىُّ إِذا دَخَلَ الْمَسْجِدَ یَقُول: ?بِسْمِ اللّهِ، أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ اغْفِرْ ذُنُوبى وَ افْتَحْ لى أَبْوابَ رَحْمَتِكَ?.
وَ إِذا خـَرَجَ یَقـُولُ: ?بِسْـم اللّـهِ، أَللّهُمَّ صَـلِّ عَلى مُحَمَّد وَاغْفِرْ ذُنُوبى وَ افْتَحْ لى أَبْوابَ فَضْلِكَ?.
فاطمه(علیها السلام) فرموده است: پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) چون داخل مسجد مىشد مىفرمود: ?به نام خدا، خدایا بر محمّد درود فرست و گناهانم را بیامرز و درهاى رحمتت را برایم باز كن!? و چون خارج مىشد مىفرمود: ?به نام خدا، خدایا بر محمّد درود بفرست و گناهانم را بیامرز و درهاى بخششت را برایم باز كن!?

33- سحر خیزى
?عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: مَرَّ بى رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ أَنـَا مُضْطَجَعَةٌ مُتَصَبَّحَةٌ فَحَرَّكَنى بِرِجْلِهِ وَ قالَ یا بُنَیَّةُ قُومى فَاشْهَدى رِزْقَ رَبِّكِ وَ لا تَكُونى مِنَ الْغافِلینَ، فَإِنَّ اللّهَ یُقَسِّمُ أَرْزاقَ النّاسِ ما بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلى طُلُوعِ الشَّمْسِ.?
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بر من گذشت، در حالى كه در خواب صبحگاهى بودم، مرا با پایش تكان داد و فرمود: دخترم! برخیز شاهد رزق و روزى پروردگارت باش و از غافلان مباش، زیرا كه خداوند روزى هاى مردم را بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب تقسیم مىكند.

34- مریض در پناه خدا
?عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ النَّبِىُّ(صلى الله علیه وآله وسلم): إِذا مَرِضَ الْعَبْدُ أَوْحَى اللّهُ إِلى مَلائِكَتِهِ أَنِ ارْفَعُوا عَنْ عَبْدِىَ الْقَلَمَ مادامَ فى وَثاقى، فَإِنّى أَنـَا حَبَسْتُهُ حَتّى أَقْبَضَهُ أَوْ أُخَلِّىَ سَبیلَهُ. كانَ أَبى یَقُولُ: أَوْحَى اللّهُ إِلى مَلائِكَتِهِ أُكْتُبُوا لِعَبْدى أَجْرَ ما كانَ یَعْمَلُ فى صِحَّتِهِ.?
فاطمه(علیها السلام) فرموده است: پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: چون بنده خدا بیمار گردد، خداوند به فرشتگانش وحى مىكند: قلم تكلیف را از بنده ام ـ تا وقتى كه در عهد و پیمان من است ـ بردارید، زیرا خودم او را بازداشت نموده تا جانش را بگیرم یا آزادش گذارم. پدرم مىفرمود: خداوند به فرشتگانش وحى فرستاد كه براى بنده بیمارم پاداش كارهایى را كه در وقت سلامتش انجام مىداد، بنویسید.

35- نرمخویى در مقابل دیگران و احترام به زنان
عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله علیه وآله وسلم): خِیارُكُمْ أَلْیَنُكُمْ مَناكِبَهُ وَ أَكْرَمُهُمْ لِنِسائِهِمْ.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرموده است: بهترین شما نرمخوترین شما به اطرافیان و بزرگوارترین شما به زنان است.

36- پاداش آزادى بردگان
?عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): مَنْ أَعْتَقَ رَقَبَةً مُؤْمِنَةً كانَ لَهُ بِكُلِّ عُضْو مِنْها فَكاكُ عُضْو مِنَ النّارِ.?
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود :هر كه بنده مؤمنى را آزاد كند، به اِزاى هر عضوى از آن بنده، عضوى از او از آتش جهنّم آزاد گردد.

37- زمان استجابت دعا
?عَنْ أَبیها رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) قالَتْ: قالَ: إِنَّ فِى الْجُمُعَةِ لَساعَةً لا یُوافِقُها عَبْدٌ مُسْلِمٌ یَسْأَلُ اللّهَ تَعالى فیها خَیْرًا إِلاّ أَعْطاهُ إِیّاهُ، إِذا تَدَلّى نِصْفُ الشَّمْسِ لِلْغُرُوبِ.?
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : در روز جمعه ساعتى است كه بنده مسلمان در آن وقت چیزى از خدا نخواهد مگر آن كه خداوند به او عطا گرداند، و آن وقتى است كه نیمه خورشید به سوى مغرب نزدیك گردد.

38- سستى در نماز
?عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: سَأَلْتُ أَبى رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) لِمَنْ تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ.
قال(صلى الله علیه وآله وسلم): مَنْ تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ إِبْتَلاهُ اللّهُ بِخَمْسَ عَشَرَةَ خَصْلَةً:یَرْفَعُ اللّهُ الْبَرَكَةَ مِنْ عُمْرِهِ، وَ یَرْفَعُ اللّهُ الْبَرَكَةَ مِنْ رِزْقِهِ، وَ یَمْحُوا اللّهُ عَزَّوَجَلَّ سیماءَ الصّالِحینَ مِنْ وَجْهِهِ، وَكُلُّ عَمَل یَعْمَلُهُ لا یُوجَرُ عَلَیْهِ، وَ لا یَرْتَفِعُ دُعاؤُهُ إِلىَ السَّماءِ، وَ لَیْسَ لَهُ حَظٌّ فى دُعاءِ الصّالِحینَ، وَ أَنّهُ یَمُوتُ ذَلیلاً، وَ یَمُوتُ جائِعًا، وَ یَمُوتُ عَطْشانًا، فَلَوْ سُقِىَ مِنْ أَنْهارِ الدُّنْیا لَمْ یُرْوَ عَطَشُهُ، وَ یُوَكِّلُ اللّهُ مَلَكًا یَزْعَجُهُ فى قَبْرِهِ، وَ یَضیقُ عَلَیْهِ قَبْرُهُ وَ تَكُونُ الظُّلْمَةُ فى قَبْرِهِ، وَ یُوَكِّلُ اللّهُ بِهِ مَلَكًا یَسْحَبُهُ عَلى وَجْهِهِ، وَ الْخَلائِقُ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ، وَ یُحاسَبُ حِسابًا شَدیدًا، وَ لا یَنْظُرُ اللّهُ إِلَیْهِ وَ لا یُزَكّیهِ وَ لَهُ عَذابٌ أَلیمٌ.?
از پدرم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)درباره مردان و زنانى كه در نمازشان سستى و سهل انگارى مىكنند، پرسیدم.
آن حضرت فرمودند: هر زن و مردى كه در امر نماز، سستى و سهل انگارى داشته باشد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مىگرداند:1ـ خداوند، بركت را از عمرش مىگیرد،2ـ خداوند، بركت را از رزق و روزىاش مىگیرد،3ـ خداوند، سیماى صالحین را از چهره اش محو مىكند،4ـ هر كارى كه بكند بدون پاداش خواهد ماند،5ـ دعایش مستجاب نخواهد شد،6ـ برایش بهره اى از دعاى صالحین نخواهد بود،7ـ ذلیل خواهد مُرد،8ـ گرسنه جان خواهد داد،9ـ تشنه كام خواهد مرد، به طورى كه اگر با همه نهرهاى دنیا آبش دهند، تشنگىاش برطرف نخواهد شد،10ـ خداوند، فرشته اى را برمىگزیند تا او را در قبرش ناآرام سازد،11ـ قبرش را تنگ گرداند،12ـ قبرش تاریك باشد،13ـ خداوند فرشته اى را برمىگزیند تا او را به صورتش به زمین كشد، در حالى كه خلایق به او بنگرند،14ـ به سختى مورد محاسبه قرار گیرد،15ـ و خداوند به او ننگرد و او را پاكیزه نگرداند و او را عذابى دردناك باشد.

39- شكست ظالم
? عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: قالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله وسلم): مَا الْتَقى جُنْدانِ ظالِمانِ إِلاّ تَخَلَّى اللّهُ مِنْهُما، فَلَمْ یُبالِ أَیُّهُما غَلَبَ، وَ مَا الْتَقى جُنْدانِ ظالِمانِ إِلاّ كانَتِ الدّائِرَةُ عَلى أَعْتاهُما.?
فاطمه(علیها السلام) فرمود: پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرموده است: دو سپاه ستمگر به هم نرسند، مگر آن كه خداوند آن دو را به حال خود واگذارد، و باكى نداشته باشد كه كدام یك پیروز گردد.
و دو سپاه ستمگر به هم نرسند، مگر آن كه هزیمت و شكست از آنِ سپاه ظالمتر باشد.

40- بخشى از خطبه زهرا(علیها السلام)
قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهراءُ(علیها السلام) فى خُطْبَتِهَا المَعْرُوفَةُ:حضرت زهرا(علیها السلام) در آن سخنرانى معروفش در مسجد فرمود:
ـ جَعَلَ اللّهُ الاِْیمانَ تَطْهیرًا لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ : خداوند ایمان را براى تطهیر شما از شرك قرار داد،
ـ وَ الصَّلاةَ تَنْزیهًا لَكُمْ مِنَ الْكِبْرِ: و نماز را براى پاك شدن شما از تكبّر،
ـ وَ الزَّكاةَ تَزْكِیَةً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِى الرِّزْقِ: و زكات را براى پاك كردن جان و افزونى رزقتان،
ـ وَ الصِّیامَ تَثْبیتًا لِلاِْخْلاصِ : و روزه را براى تثبیت اخلاص،
ـ وَ الْحَجَّ تَشْییدًا لِلدّینِ : و حجّ را براى قوّت بخشیدن دین،
ـ وَ الْعَدْلَ تَنْسیفاً لِلْقُلُوبِ : و عدل را براى پیراستن دلها،
ـ وَ إِطاعَتَنا نِظامًا لِلْمِلَّةِ : و اطاعت ما را براى نظم یافتن ملّت،
ـ وَ إِمامَتَنا أَمانًا لِلْفُرْقَةِ :و امامت ما را براى در امان ماندن از تفرقه،
ـ وَ الْجِهادَ عِزًّا لِلاِْسْلامِ :و جهاد را براى عزّت اسلام،
ـ وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلىَ اسْتیجابِ الاَْجْرِ :و صبر را براى كمك در استحقاق مزد،
ـ وَ الاَْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّةِ :و امر به معروف را براى مصلحت و منافع همگانى،
ـ وَ بِرَّ الْوالِدَیْنِ وِقایَةً مِنَ السُّخْطِ :و نیكى كردن به پدر و مادر را سپر نگهدارى از خشم،
ـ وَ صِلَةَ الاَْرْحامِ مَنْماةً لِلْعَدَدِ : و صلهارحام را وسیله ازدیاد نفرات،
ـ وَ الْقِصاصَ حَقْنًا لِلدِّماءِ : و قصاص را وسیله حفظ خونها،
ـ وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضًا لِلْمَغْفِرَةِ : و وفاى به نذر را براى در معرض مغفرت قرار گرفتن،
ـ وَ تَوْفِیَةَ الْمَكاییلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییرًا لِلْبَخْسِ : و به اندازه دادن ترازو و پیمانه را براى تغییر خوى كمفروشى،
ـ وَ النَّهْىَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهًا عَنِ الرِّجْسِ : و نهى از شرابخوارى را براى پاكیزگى از پلیدى،
ـ وَ اجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجابًا عَنِ اللَّعْنَةِ : و دورى از تهمت را براى محفوظ ماندن از لعنت،
ـ وَ تَرْكُ السَّرِقَةِ إِیجابًا لِلْعِفَّةِ : و ترك سرقت را براى الزام به پاكدامنى،
ـ وَ حَرَّمَ الشِّرْكَ إِخْلاصًا لَهُ بِالرُّبُوبِیَّةِ : و شرك را حرام كرد براى اخلاص به پروردگارى او،
ـ فَاتَّقُوا اللّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون بنابراین، از خدا آن گونه كه شایسته است بترسید و نمیرید، مگر آن كه مسلمان باشید،
ـ وَ أَطیعُوا اللّهَ فیما أَمَرَكُمْ بِهِ وَ نَهاكُمْ عَنْهُ و خدا را در آنچه به آن امر كرده و آنچه از آن بازتان داشته است اطاعت كنید،
ـ فَإِنَّهُ إِنَّما یَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ زیرا كه ?از بندگانش، فقط آگاهان، از خدا مىترسند.? (سوره فاطر آیه 28)

يکشنبه 13/12/1391 - 13:46
اهل بیت

گوشه‏اى از زندگانى حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

- در بیستم جمادى الثانى سال دوم بعثت، از صلب پیامبر اكرم- صلى الله علیه و آله و سلم- و از رحم پاك و مطهر خدیجه، دخترى پا به عرصه وجود نهاد، دخترى كه همتاى على (ع)، سرمنشأ و ریشه سلسله امامت و ولایت، و الگوى تمامى مؤمنین و موحدین است .


در یكى از ملاقاتها كه بین پیامبر و جبرئیل صورت گرفت، امین وحى الهى عرض كرد: اى محمد! خداوند على اعلى به تو سلام مى‏رساند و امر مى‏نماید كه چهل روز از خدیجه دورى كنى! آن حضرت 40 روز به خانه خدیجه نرفت .
روزها را روزه گرفت و شبها را به عبادت حق تعالى مشغول بود و در این مدت، در خانه فاطمه بنت اسد به سر مى‏برد و هر شب، هنگام افطار، به على (ع) امر مى‏فرمودند در خانه را باز كنند تا هر كه مى‏خواهد داخل شود و از غذاى حضرت تناول كند .

پس از گذشتن مدت مقرر، جبرئیل نازل شد و عرض كرد: خداوند على اعلى سلام مى‏رساند و مى‏فرماید: براى تحفه و كرامت من آماده باش! آنگاه میكائیل طبقى از میوه‏هاى بهشتى را فرود آورد .
در آن شب، پیامبر (ص) به على (ع) فرمود تا در منزل را ببندند؛ زیرا خوردن این غذا بر غیر نبى خاتم (ص) روا نبود .
آنگاه پیامبر از آن غذا و آب تناول فرمودند و در آن شب، نطفه بهترین زنان جهان منعقد شد .
چون زمان ولادت فرا رسید و خدیجه درد زاییدن را احساس كرد، از زنان قریش و بنى هاشم، كسانى را طلبید تا به كمك او بیایند .
اما آنان كه مى‏دیدند ثروتمندترین زن مكه، بلكه حجاز، به ازدواج فقیرترین مرد، آن هم مردى كه سنتها را در هم مى‏شكند درآمده است، از او دورى كردند و پیغام دادند: تو به سخنان ما توجهى نكردى و همسر یتیم ابوطالب شدى كه هیچ ثروتى ندارد؛ ما را با تو كارى نیست! خدیجه غمگین و افسرده شد! اما طولى نكشید كه چهار زن داخل خانه شدند .
خدیجه ترسید، ولى یكى از آن زنان او را به آرامش دعوت كرد و گفت: نترس كه ما فرستادگان خداوند هستیم و براى كمك به تو آمده‏ایم .
من، ساره همسر ابراهیم هستم .
این، آسیه دختر مزاحم و رفیق تو در بهشت است .
این یكى مریم، دختر عمران و آن دیگرى كلثوم، دختر موسى بن عمران است .
آنگاه یكى سمت راست، دیگرى سمت چپ، سومى مقابل خدیجه و چهارمى بالاى سر ایشان نشست و با كمك آنان، نوزاد متولد شد .
یكى از آنان نوزاد را با آب بهشتى شست و در جامه‏اى پیچید و او را به سخن درآورد .
نوزاد به اذن خداوند به سخن درآمد و گفت: أشهد أن لا إله إلا الله و أن أبى رسول الله سیّد الأنبیاء و أن بعلى سیّد الأوصیاء و ولدى سادة الأسباط: گواهى مى‏دهم كه هیچ معبودى غیر از خداوند نیست و پدرم، رسول خدا و سرور پیامبران است و شوهرم سرور اوصیا و جانشینان پیامبران و فرزندانم سرور فرزندان هستند .

از امام صادق- علیه السلام- روایت شده است كه فاطمه زهرا (س) نزد حق تعالى نه نام دارد: فاطمه، صدیقه، مباركه، طاهره، زكیه، راضیه، مرضیه، محدثه، و زهرا .
آن حضرت در خانه نبوت و رسالت رشد و نمو كرد، از شیر طهارت نوشید و دست و بازوى پدر بزرگوار خود گردید تا جایى كه به واسطه شدت غمخوارى او براى پدر، به ایشان لقب ام ابیها دادند، یعنى مادر پدرش .
پیامبر اكرم- صلى الله علیه وآله- هم با گفتار و هم با عمل مراتب فضل و كمال دختر خود را به مردم نشان مى‏دادند .
هرگاه از سفرى برمى‏گشتند، ابتدا به منزل فاطمه زهرا- علیهما السلام- وارد مى‏شدند و مدتى مى‏نشستند، سپس به منزل خود مراجعت مى‏نمودند .
روایاتى كه در فضل آن حضرت نقل شده است، (چه در كتب اهل سنت و چه كتب امامیه) بسیار زیاد است، از جمله اینكه فرمودند: فاطمة بضعة منى؛ یؤذینى ما آذاها و یریبنى ما أرابها: فاطمه پاره تن من است؛ هر كه سبب آزار او شود، مرا آزرده و هر كه به او بدى رساند، به من بدى رسانده است .

و فرمودند: یا فاطمة! إن الله یغضب لغضبك و یرضى لرضاك: فاطمه جان! خداوند به خاطر خشم تو، خشمگین مى‏شود و به خاطر خشنودى تو، خشنود مى‏گردد .
همچنین در فضیلت آن حضرت، آیاتى نیز نازل شده است كه مرحوم سید عبدالحسین شرف‏الدین آن آیات را در كتاب خود، موسوم به الكلمة الغرّاء فى تفصیل الزهراء (ع) آورده است .
حضرت فاطمه زهرا (س) بنا به روایتى در اول ذى حجه سال دوم هجرى با امیر مؤمنان، على (ع) ازدواج كردند .
گرچه افراد دیگرى نیز خواستار این ازدواج بودند، ولى پیامبر (ص) در این باره منتظر وحى الهى بودند و سرانجام به اذن پروردگار، دختر خود را به نكاح على (ع) درآوردند .
حاصل این وصلت فرخنده، دو فرزند پسر یعنى امام حسن مجتبى و امام حسین- علیهما السلام- و دو دختر به نامهاى زینب- سلام الله علیها- و ام كلثوم است .
نسل ائمه نیز از امام حسین- علیه السلام- به وجود آمدند .
زندگانى خانوادگى حضرت، با كمال توافق و مهربانى توأم بود .
كار بیرون از منزل به عهده على (ع) و كار داخل منزل به عهده حضرت زهرا (س) بود .
پس از مدتى فضه را نیز به عنوان خدمتكار به جمع خود پذیرفتند و كارهاى خانه بین آن دو نفر تقسیم شد .
بنا به سفارش پیامبر (ص)، حضرت زهرا (س) هیچ‏گاه در خانه، از شوهر خود تقاضایى نكردند و همواره در سختیها و ناملایمات صبر و بردبارى پیشه مى‏كردند و هرگز از سختیهاى زندگى گله و شكایتى ابراز نداشتند .
به‏یقین مى‏توان گفت یكى از برجسته‏ترین صحنه‏هاى زندگى سیاسى - اجتماعى آن حضرت، دفاع از حریم امامت و ولایت بود .
پس از رحلت پیامبر (ص) عده‏اى در محلى بنام سقیفه اجتماع كردند و ادعا كردند پیامبر رحلت كرد و براى پس از خود جانشینى باقى نگذاشت؛ لذا با ابوبكر بیعت كردند .
مهمترین مانع بر سر راه تحكیم امر بیعت، این بود كه این مسأله مورد موافقت اهل بیت- علیهم السلام- نبود؛ لذا به پیشنهاد عمر بن خطاب، قنفذ را (كه مردى خشن بود) به خانه على (ع) فرستادند تا از ایشان بیعت بگیرد؛ ولى آن حضرت خواسته آنان را اجابت نكرده، از منزل خارج نشدند .
عمر دستور داد تا قنفذ بدون اجازه داخل منزل شود؛ ولى این بار فاطمه زهرا (س) مانع شدند .
سپس عمر خود به منزل آمد .
بین او و فاطمه زهرا (س) سخنانى رد و بدل شد .
به دستور وى، پشت در خانه هیزم جمع كردند و تهدید كرد كه اگر على (ع) خارج نشود، خانه را آتش خواهد زد .
پس از گفت و گوهایى كه صورت گرفت، در خانه را آتش زده، به زور وارد شدند و حضرت على (ع) را به مسجد بردند .
بنا به نقل مورخین، در این واقعه چون در خانه را به زور باز كردند، حضرت زهرا- سلام الله علیهما- بین در و دیوار قرار گرفته، بسختى مجروح شدند و فرزندى كه در شكم داشتند سقط شد و قنفذ نیز ضربه‏اى سخت به بازوى حضرت وارد آورد .
 

غصب فدك


-- از دیگر صحنه‏هاى مربوط به زندگى آن حضرت، مسأله غصب فدك بود .
در اوایل سال هفتم هجرى، سپاه اسلام به طرف قلعه‏هاى خیبر كه در تصرف یهودیان بود حركت كردند و قلعه‏ها را فتح نمودند .
اهالى یكى از قلعه‏ها از در مصالحه برآمده و قریه فدك را كه شامل زمینهایى حاصلخیز بود به پیامبر بخشیدند و جنگ پس از 25 روز پایان یافت .
پس از آن، جبرئیل این آیه را نازل كرد: و آت ذا القربى حقّه و المسكین و ابن السّبیل .
.
: به خویشاوندان او حقشان را بده همچنین به مسكین و در راه ماندگان (سوره اسراء، آیه 26( پیامبر از جبرئیل پرسیدند: ذا القربى كیست؟ پاسخ داد: ذا القربى فاطمه است و حق او فدك است .
لذا رسول اكرم (ص) فدك را به فاطمه (س) بخشید .
از سال هفتم تا یازدهم هجرى این اراضى تحت تسلط ایشان بود و درآمد سرشار آن، بین فقرا تقسیم مى‏شد .
پس از روى كار آمدن ابوبكر، حكومت با كمبود بودجه مواجه شد، زیرا عده‏اى از پرداخت زكات خوددارى مى‏كردند و از طرفى درآمد فراوان فدك كه به فقرا مى‏رسید، مى‏توانست قلوب عامه را به سمت دیگرى سوق دهد .
لذا حكومت، فدك را به تصرف درآورد و به دستور ابوبكر، كارمندان منصوب از طرف حضرت زهرا (س) از آنجا اخراج شدند .
حضرت به این عمل اعتراض كردند .
ابوبكر پاسخ داد: من از پیامبر شنیدم كه فرمود: نحن معاشر الأنبیاء لا نورث: ما پیامبران براى كسى میراث باقى نمى‏گذاریم .
این، در حالى بود كه همگان مى‏دانستند كه فدك از طریق ارث به حضرت زهرا نرسیده بود؛ بلكه پیامبر (ص) آن را در زمان حیات خود به دختر خود بخشیده بودند .
پس از این پاسخ، حضرت با دلى پرسوز و در میان گروهى از زنان بنى هاشم به مسجد آمده، پشت پرده نشستند و بشدت گریستند .
پس از لختى درنگ خطبه‏اى مفصل ایراد كردند كه در كتب روایى آمده است .
در آن خطبه پس از حمد و ثناى الهى و درود بر پیامبر (ص) و بیان ثمرات و حكمتهایى كه بر جعل احكام اسلام مترتب شده است، به بیان وقایع پس از رحلت پیامبر (ص) پرداخته، خطاب به ابوبكر فرمودند: اى پسر قحافه! آیا در كتاب خدا نوشته است كه تو از پدرت ارث ببرى، ولى من ارث نبرم؟ چه افتراى بزرگى! آیا عمدا عمل به كتاب خدا را ترك كردید و آن را پشت سر انداختید؟ مگر قرآن نمى‏گوید: و ورث سلیمان داود: سلیمان از داود ارث برد و آنجا كه داستان زكریا را نقل مى‏كند، مگر سخن زكریا را نقل نمى‏كند كه عرض كرد: هب لى من لدنك ولیّا یرثنى و یرث من آل یعقوب: پروردگارا به من ولیى از جانب خودت عطا كن كه از من و از آل یعقوب ارث ببرد؟ و مگر نمى‏فرماید: بعضى از خویشاوندان (در ارث بردن) نسبت به بعضى دیگر در كتاب خدا اولویت دارند؟ و مگر نمى‏فرماید: خداوند شما را در مورد فرزندان سفارش مى‏كند كه هر پسرى، دو برابر دختر ارث مى‏برد؟ و مگر نمى‏فرماید: اگر كسى مالى از خود به جاى گذاشت، لازم است كه براى پدر و مادر و خویشاوندانش به نیكى وصیت كند؛ این حق لازمى است كه بر عهده پرهیزكاران است؟ شما خیال مى‏كنید كه من از پدرم ارث نمى‏برم؟ آیا پدرم از این آیات استثنا شده است و این آیات تنها مخصوص شماست؟ یا اینكه مى‏گویید اهل دو ملت (و دو آیین) از یكدیگر ارث نمى‏برند .
مگر من و پدرم از یك ملت نیستیم؟ آیا شما خیال مى‏كنید به عموم و خصوص قرآن از پدر و پسر عمویم داناترید؟ اكنون شتر فدك را با افسار و جهازش بگیر كه روز قیامت خود را خواهى دید و خداوند حاكم خوبى است .
.
.
آنگاه ابوبكر برخاست و گفت: .
.
.
تو اى بهترین زنان و اى دختر بهترین پیامبران، در گفتارت صادق و در عقل و خردت بر همه برترى دارى؛ كسى حق تو را از تو نمى‏گیرد و تو را به دروغ نسبت نمى‏دهد .
به خدا قسم، من از رأى رسول خدا عدول نكردم و جز به فرمان او عمل نمى‏كنم؛ پیشواى یك ملت هرگز به مردمش دروغ نمى‏گوید .
من خدا را به گواهى مى‏گیرم - و گواهى او كافى است - كه از رسول خدا- صلى الله علیه و آله و سلم- شنیدم كه مى‏فرمود: ما پیامبران طلا و نقره و خانه و زمین به ارث نمى‏گذاریم، میراث ما كتاب و حكمت و دانش و نبوت است و رزق و دارایى ما متعلق به ولى امر و حاكم پس از ماست، تا هر حكمى كه خواست در مورد آن بكند .
ما آنچه را كه تو مطالبه مى‏كنى، براى خرید اسب و سلاح مصرف كردیم تا مسلمین با آن بجنگند و با كفار جهاد كنند و با بدكاران و گردنكشان مبارزه كنند و این، به اجماع مسلمین است و همه این كار را قبول دارند .


حضرت مجددا به آیه یرثنى و یرث من آل یعقوب استناد كردند تا بفهمانند كه روایت نقل شده از جانب ابوبكر، مخالف نص صریح قرآن است و مردود مى‏باشد .
آنگاه مردم را بخاطر سكوتشان نكوهش كرده، با ناراحتى مجلس را ترك كردند .
پس از مراجعت به منزل، على (ع) ایشان را به صبر، آرامش دعوت نمودند .
در كتب روایى آمده است كه فاطمه زهرا (س) تا آخر عمر با ابوبكر تكلم نكرد و از او خشمگین بود .
در مورد وفات فاطمه زهرا (س)، در تاریخ آمده است كه حضرت به اسماء بنت عمیس دستور دادند تا آب حاضر كنند؛ سپس وضو ساخته، خود را خوشبو نمودند و جامه‏هاى نو پوشیدند و مقدارى از كافور بهشتى را كه جبرئیل در زمان حیات پدرشان، آورده بود بالاى سر خود گذاشتند؛ آنگاه پاهاى خود را به طرف قبله دراز كردند و به هیئت محتزر خوابیدند، پارچه‏اى روى خود كشیدند و در همان حال به رحمت ایزدى پیوستند .
بنا به وصیت آن حضرت، هیچ یك از كسانى كه در غصب حق ایشان شركت داشتند و یا به آن راضى بودند، در مراسم نماز و دفن ایشان حاضر نشدند و پیكر مطهرشان شبانه و بطور مخفى دفن شد و براى آنكه نتوانند قبر ایشان را بیابند، چند قبر ساختند تا امر مشتبه بماند؛ لذا هنوز نیز قبر آن حضرت مخفى است .
این احتمال وجود دارد كه آن حضرت در قبرستان بقیع، یا در مسجد پیامبر، (بین قبر آن حضرت و منبر ایشان) و یا در خانه خودشان مدفون شده باشند .
وقتى امیر مؤمنان، على- علیه السلام- همسر خود را دفن كردند، فرمودند: السّلام علیك یا رسول الله عنّى و عن ابنتك النّازلة فى جوارك و السّریعة اللّحاق بك! (الخ): سلام بر تو اى رسول خدا .
از جانب خود و از جانب دخترت كه در جوار تو آرمیده .
و چه زود به تو ملحق شد! یا رسول الله! در غم از دست دادن دختر برگزیده‏ات صبرم كم و طاقتم تمام شد، ولى پس از مصیبت از دست دادن تو، هر مصیبتى قابل تحمل مى‏شود! من سرت را در لحد قبرت قرار دادم و بین گردن و سینه‏ام بودى كه جان از بدنت خارج شد؛ إنّا لله و إنّا إلیه راجعون! دخترت امانتى بود كه باز پس گرفته شد و گروگانى بود كه به صاحبش برگردانده شد؛ اما اندوهم را پایانى نخواهد بود و شبهاى من به بیدارى خواهد گذشت تا زمان مرگم فرا رسد و خدا مرا در سرایى كه تو در آنجا هستى مقیم گرداند .
بزودى دخترت به تو خبر خواهد داد كه چگونه امتت دست به دست هم دادند و بر او ستم كردند؛ پس ماجرا را بطور كامل از او بپرس و جریان را از او جویا شو! .
(نهج البلاغه فیض‏الاسلام، كلام 193( در تاریخ وفات آن بانو اختلاف است .
مشهورترین اقوال آن است كه ایشان پس از 75 روز، یا 95 روز از رحلت پیامبر- صلوات الله علیه و آله وسلم- دار فانى را وداع گفتند .

منبع:سایت شهید مرتضی آوینی

يکشنبه 13/12/1391 - 13:45
اهل بیت

عرض ولایت حضرت زهرا (س) بر موجودات

در ضمن حدیث معراج آمده است كه خداوند فرمود:

اى محمد، من، تو و على و فاطمه و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین را از نور خودم آفریدم و ولایت شما را بر اهل آسمانها و زمین عرضه كردم، هركس آن را پذیرفت در نزد من از مؤمنین به حساب آمد و هركس آن را منكر شد، در نزد من از گمراهان (از ستمگران. خ- ل) محسوب شد، اى محمد! اگر بنده‏اى از بندگان من آن قدر مرا بپرستد و عبادت كند كه از كار افتد و از لاغرى و ناتوانى بسان مشك خشكیده و فرسوده‏اى شود و بعد به هنگام ورود بر من منكر ولایت شما باشد او را نخواهم آمرزید تا اینكه اقرار به ولایت شما نماید.


اى محمد، آیا دوست دارى آنان را ببینى؟

گفتم: آرى، پروردگارا! فرمود: نگاه كن، من به طرف راست عرش نگریستم، و اسم خود را دیدم و اسم على و فاطمه و حسن و حسین و على و محمد و جعفر و موسى و على و محمد و على و حسن را و اسم مهدى را در وسط آن به گونه‏اى دیدم كه گویا ستاره‏اى درخشان است.

 فرمود: اى محمد! اینان حجت‏هاى من بر آفریدگانم مى‏باشند و این آن كسى است كه از فرزندان تو، به شمشیر قیام مى‏كند و از دشمنانم انتقام مى‏گیرد. (1)


1- تأویل الایات 1/ 98.

منبع:

http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/Fatemeh/Veladat/87/Zendegi_Sire/Khelghat_Norani/kn7.aspx

يکشنبه 13/12/1391 - 13:45
اهل بیت
 

 

تصویر حضرت زهرا (س)در بهشت

«آدم و حوا در كنار هم نشسته بودند كه جبرئیل به نزدشان آمد و آنان را همراه خود به داخل قصرى از طلا برد، در آنجا تختى از یاقوت قرمز بود و بالاى آن تخت قبه‏اى بود نورافشان، و در میان آن قبه چهره‏اى غرقه در نور، كه تاجى بر سر نهاده و دو گوشوار از لؤلؤ در گوشش، و گردن‏بندى از نور بر گردنش آویخته بود.

هر دو از نورانیت حیرت‏انگیز آن تمثال در شگفت شدند به حدى كه حضرت آدم زیبائى همسرش حوا را فراموش نمود (زیرا شاهد یك زیبائى بى‏سابقه و حسن بى‏نظیرى بود)، لذا روى به جبرئیل كرد و پرسید این صورت كیست؟ جبرئیل گفت:

این فاطمه است، و آن تاجش احمدنما، گردن‏بندش حیدرنما و دو گوشوارش نشانگر حسن و حسین اوست.

آنگاه حضرت آدم سر خویش را به سوى قبه نور بلند كرد، و در آنجا این پنج اسم را با خط نور نوشته دید: من محمودم و این محمد است، من اعلى هستم و این على است، من فاطرم و این فاطمه است، من محسنم و این حسن است، و احسان از من است و این حسین است.
يکشنبه 13/12/1391 - 13:43
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته