• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد دهـم - صفحه 54 -  تجليل از آقاي طالقاني
صفحه : 54
تجليل از آقاي طالقاني
نمي گويم ، بسياريشان - فكر اين الان ، ديگر فكر يك انسان شرقي نيست ؛ فكر يك انسان اروپايي است ، مغزش اين است ، قلمش قلم اروپايي است اين نمي تواند يك كسي كه فكرش اروپايي است فكر بكند كه ما خودمان هم يك چيزي هستيم ؛ ما خودمان آدم هستيم . اصلا خود آدميت خودمان را اينها منكرند! مي گويند، ما چيزي نيستيم ؛ مانرسيديم باز به آنجا، به كجا نرسيديد؟ ما باز قابل اين نيستيم كه آزادي داشته باشيم ! اين منطق شاه بود. اخيرا هم كارتر مي گفت زود بوده است كه به اينها آزادي داده اند! او خيال مي كرد اصلا آزادي داده اند تا زود بوده ! و آزادي زياد داده اند. اين همه مردم فريادمي كردند كه آقا به ما آزادي بدهيد، آن مردكه مي گفت كه آزادي زياد به اينها داده اند كه اين طور شده اند! وقت اين نبود كه به اينها آزادي بدهند! خود اينها هم مي گفتند كه بازحالا نشده وقت اين ! اصلا ايراني رشد ندارد كه يك كسي را تعيين كند براي وكالت ! اين منطق است . منطق حالاست كه باز ايراني ها رشد ندارند، خودشان نمي توانند سرنوشت خودشان را تعيين بكنند. چه طور ايراني ها رشد ندارند در صورتي كه دشمنهاي خودشان را، ابرقدرتها را، همين زنها و همين مردها ريختند و مثل زباله بيرون كردند از ايران ؟چه طور اينها رشد ندارند؟ شما رشد نداريد كه رشد اينها را نمي توانيد ادراك كنيد! شمارشد نداريد كه نمي توانيد اين اسلام را ادراك كنيد كه اسلام بود كه زن و مرد را ريخت توي خيابان و مقابل تانك و توپ و آن همه قدرت ، و همه را ريخت توي جهنم فرستاد.شماها رشد نداريد كه نمي توانيد بفهميد اين را! نه اينكه ملت ما رشد ندارد. ملت ما خيلي هم رشد دارد؛ خيلي هم ادراك دارد؛ خوب هم مي فهمد. ملت ما اگر رشد نداشت ،اين قدر تظاهر مي كرد براي يك پيرمرد هفتاد و چند ساله كه خدمتگزار او بود؟ اين رشداست . ادراك اين است كه آن كسي كه خدمتگزار است بايد به او ارج گذاشت ؛ بايد از اوتقدير كرد.
آقاي طالقاني را كه شما از او تقدير كرديد، براي اينكه يك عالم عامل ، يك عالمي كه به درد مردم مي رسيد[بود]؛ نه يك روشنفكر و نه يك آدم ، يك شخص مثلا