• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 319
تعداد نظرات : 701
زمان آخرین مطلب : 3800روز قبل
خواستگاری و نامزدی

غنچه با دل گرفته گفت: زندگی لب ز خنده بستن است ،گوشه ای

درون خود نشستن است.

گل به خنده گفت:زندگی شکفتن است با زبان سبز گفتن است.

 

گفتگوی غنچه و گل از درون باغچه باز هم به گوش می رسد.تو چه فکر می کنی؟راستی کدام یک درست گفته اند...

 

من که فکر می کنم گل به راز زندگی اشاره کرده است هر چه باشد

اون گل است گل یکی دو پیراهن بیشتر زغنچه پاره کرده است.

جمعه 17/8/1387 - 18:24
خاطرات و روز نوشت

سکوتم را ببین........ای کاش می دانستی که دلم برایت  تنگ می شود،اما تاب و توان انتظارم نیست...

 من به همان بهانه عاشقیم می روم ،شاید..... شاید تو می روی!!!

من برای ماندن خسته ام حجم سرد این سکوت امانم را بریده.دلم برایت تنگ می شود....ای کاش کسی می دانست تا کی باید دل تنگ بود،چه فرقی دارد،چه فرقی دارد وقتی تنها حاصل بودنمان سکوت است و سکوت.گاهی نه کسی رفته و نه کسی آمده...

 

زمستان می آید؛چه باشم چه نباشم ....اما به یاد بیاور که کسی مشتاق دیدن لبخندت بودو تو چه بی تفاوت دریغ کردی..............  تو معنی بودن را نمی دانستی....تو معنی عشق را هم....

 

چه سخت سرنوشتی است که نمی دانی دوستت داشتم....برای دیگران چه فرقی دارد،وقتی قصه ای عاشقانه نیست....تو دیگر برای من حتی تویی دیگر هستی!!!

 

من به همان بهانه عاشقیم می روم....می روم تا در نبودن همیشگی ات بی قرار بمانم...

 
پنج شنبه 16/8/1387 - 19:15
ادبی هنری
تو شبیه باد توی هیچ چیز جا نمی شوی.تو کنار،من کنار او، ولی تو تویی و هیچ وقت ما نمی شوی!!!
پنج شنبه 16/8/1387 - 19:13
موسيقي

نه تلخم مثل اندوه،نه شیرین مثل خوابم

 

نه از خاطره سرخوش،نه از غصه خرابم

 

نه لب تشنه بارون،نه پاییز نه بهارم

 

نه ماهم که بگیرم، نه ابرم که ببارم

 

تویی هرچی که هستم تویی هرچی که گفتم

 

اگه بی تو نگیرم اگه با تو شکفتم

 

تویی که نشستی به پای من

 

نمونده کسی جز تو برای من

 خواننده:حمید رضا گلشن
چهارشنبه 15/8/1387 - 17:41
ادبی هنری
 

رندی را گفتند . درد بی درمان چیست؟

 

 گفت: غم عشق

 

 

 پرسیدند: غم عشق چگونه طاقت فرسا شود؟

 

 گفت :در فراق یار

 

 گفتند: فراق یار چگونه جلوه گری کند؟

 

 گفت: با آه جگر سوز

 

پرسیدند:جانکاه تر از غم عشق و فراق یار وسوز جگر؟

 

 گفت :آن است که عاشق از ابراز عشق به معشوقش درماند

 

 گفتند :چه سازد عاشقی که به این درد مبتلا ست؟

 

 گفت :تنها بماند و بسوزد و بسازد

 

پرسیدند:حاصل سوختن و ساختن ؟

 

گفت: مرگ جان و حیات جسم . . . بمیرد قبل از آنکه بمیرد

 

گفتند :چگونه؟

 

 گفت :درموت جسم فانی شود و روح باقیست.. اما عاشق سینه سوخته ناتوان را روح بمیرد و جسم در حیات

 

 پرسیدند: اگر فی الحال خرقه تهی کند؟

 

 گفت :جاودانه در بهشت خواهد ماند

 

گفتند:نقری که برازنده سنگ مزارش باشد؟

 

 گفت:بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد شد

  

سه شنبه 14/8/1387 - 17:52
شعر و قطعات ادبی

با هم قدم می زنیم،هر دو نقاب داریم

 

اصلا نشون نمی دیم که اضطراب داریم

 

نزدیک تر نمی شیم این فاصله درسته

 

ما رو نگه می داره روی پلی که سسته

 

ابرا سقوط کردن این جا مه غلیظه

 

انگار عشق می خواد از ما فرو بریزه

 

با هم قدم می زنیم به مقصدی که نبود

 

بی اختیار به سمت آینده ای مه آلود

 

تو پرسه های بی هدف همدیگر رو گم می کنیم

 

با هر قدم جای همو خالی تجسم می کنیم

 

از دوردست پیداست مثل بخار شیشه

 

تنهایی منو تو داره بزرگ می شه

 

یادت نره هنوزم چند تا بهونه داریم

 

زیر پلی که سسته یه رودخونه داریم

 

لبخند می زنی و می گی که امیدواری

 

اصلا نشون نمی دی حسی به من داری

 

شونه به شونه اما بی اعتقاد می ریم

 

با هم قدم می زنیم با هم به باد می ریم

 

                                                      (علی توده فلاح)

  
دوشنبه 13/8/1387 - 18:49
ادبی هنری

باران زبان گنگی دارد

 و خاک نیز زبانش را از این همه کنایه نمی خواند!!!
دوشنبه 13/8/1387 - 18:45
ادبی هنری
من پری کوچک غمگینی را می شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد و دلش را در یک نی لبک چوبین می نوازد آرام،آرام.....پری کوچک غمگینی که ... .
يکشنبه 12/8/1387 - 18:42
شعر و قطعات ادبی

این جا نشسته بر سر دو راهی             دیو دروغ و ننگ و ریاکاری

 در آسمان تیره نمی بینم                    نوری زصبح روشن بیداری
يکشنبه 12/8/1387 - 18:40
شعر و قطعات ادبی

 بین این همه غریبه تو آشنا می مونی

 

حرفای تلخی که دارم،من نگفته تو می دونی

 

من پر از حرفای تازه عاشق گفتن و گفتن

 

تو با درد من غریبه اما تشنه شنفتن

 

صدای ترد شکستن مثل گریه با صدامه

 

تلخی هق هق گریه طعم سرد خنده هامه

 

گرمی دست نوازش گر تو مرحم زخم های کهنه من

 

تپش چشمه خون تو رگ من تشنه همیشه با تو بودن

 

مر مر ابری دستات پر رحمت مثل بارون

 

ساکته نجیبه چشمات پر حرمت بیابون

 

مثل حس کردن و دیدن عاشق منظره هایی

 

دشمن ساده ی پاکه پرده پنجره هایی

 
شنبه 11/8/1387 - 21:6
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته