تبیان، دستیار زندگی

شیر مردون شیر حیوون تو کدومی که بزرگی

 خون یک آهو رو وقتی با عطش ریختی یه گرگی..

 

مدّ چشمت بی شتابم می کند

موج این دریا حبابم می کند

جذبه ی چشمان مخمور شما

حالتی دارد که آبم می کند

باز لبخند تو می گوید بیا

باز می آیم، جوابم می کند

قحط بارانم، کویری تشنه ام

این عطش روزی سرابم می کند

آی آدم! من که آهن نیستم

نی مزن، نایت کبابم می کند

ناله کم کن، ناله کم کن ای غریب

حال محزون تو خوابم می کند

سخت سختم کوه فولادم اگر

آتش عشقت مذابم می کند

مانده ام سر گشته در یک انتظار

تا غمت کی انتخابم می کند

 

 

انسان بدون گریه سنگ می شود....

 

·         ای خانه روشن شب ویران تو پیداست

آوار ستون های هراسان تو پیداست

بر چهره بی رنگ بهاری كه نداری

حتی ترك خنده گلدان تو پیداست

 

از شانه دیوار فرو ریخته قندیل

گیسوی پریشان زمستان تو پیداست

سرشار سكوتی ولی آواز تماشا

از روزنه پلك درختان تو پیداست

زندانی دیوار مشو پنجره باز است

فریاد بزن جرئت پنهان تو پیداست

  
                                                  

آی آدما شما که خونه دارین

 

شب سر راحت رو زمین می زارین

 

شما که دل هاتون پر از امیده

 

روزی فراوون بهتون رسیده

 

تن پوش گرم تن بچه هاتون

 

غذای رنگی سر سفرهاتون

 

هیچ می دونین که ما بی سرپناهیم

 

صب تا غروب رفیق بغض و آهیم

 

هیچ می دونین دلای ما گرفته

 

از یادمون خنده و شادی رفته

 

بین تموم آدما غریبیم

 

از یه اتاق ساده بی نصیبیم

 

می رسه از راه فصل برف و بارون

 

غم می شینه تو خونه ی دلامون

 

نه جای گرم داریم نه غذایی

 

نه آشنایی نه صدای پایی

 

آی آدما شما که مهربونین

 

قصه ی بی کسی مون و می دونین

 

وجودتون یه آسمون ستاره ست

 

صبا آخه تولدی دوباره ست

 

بهار حضور نازنین تونه

 

تا وقتی که دلاتون آسمونه

 

تو انتظار دست گرمتونیم

 

ما هم مثل عزیزاتون می مونیم

 

مولای ما علی یتیم نواز بود

 

دستای اون همیشه چاره ساز بود

 

بیا مث علی تو زندگی کن

 

کمک کن و خدا رو بندگی کن

 

                                                  خواننده:حمیدرضا گلشن

 

گاهی وقتا که تو خیابون یخ زده ی ذهنم دنبال یه خاطره ی گرم می گردم که دستای سردمو روش بگیرم.دلم هوای بچگی هاشو می کنه.با اینکه پاهام از سرمای هوا داره می لرزه...بازم خیال دارم تا ته این خیابون و قدم بزنم...هر قدمی که جلو می زارم یاد یه خاطره ی موندگار می افتم...یاد یه شب موندگار طولانی ترین شب سال...کوچکتر که بودم،شبای چله همه جمع می شدیم خونه ی مادربزرگ...تو اون هوای سرد،چای گرم و کرسی و فال حافظ و خنده های از ته دل چقدر می چسبید....قصه ی نه نه سرما و قصه ی اومدن زمستون ِ مادربزرگ..........چه زود به آخر می رسه.....هم عمر آدم هم خیابون ِ سرد ِ ذهنم که حالا گرم ِ گرم ِ....

می گن غروب پاییز دلگیرترین لحظه های پنجره ست....حتی نمی تونی غم غروب و با آسمون سرد بقیه قسمت کنی...

 

اما من می گم اگه تو نباشی همه ی لحظه ها غروب دلگیر یه فصل نا تمومه.

 پاییز قشنگترین بهونه ست برای دلایی که پر شدن از غم دوری...نمی دونم حالا که پاییز داره نفس های آخرشو تجربه می کنه کجایی!!!!!!!!

دست سکوت و رد نکن ستاره خط خطی شده

 

راز میون دستامون عجب حکایتی شده

 

واژه هایی که تک به تک کاشتی تو قلب من

 

یه زره گوشه گیر شدن،شک ندارم که عاشق شدن

 

از لحظه های راه تو تا حال و روز آه من

 

می مونه رد پای تو ،تو ساحل نگاه من

 

جاده غصه بسته شد منو تو همسفر شدیم

 

گفتن خطرناکه ولی ما عاشق خطر شدیم

 

یه جوری دلم باهاته نمی گم کار چشاته

 

بگو اسمم آخرش تو کدوم از ترانه هاته

 

تو دلت گفتی بیچاره یه جورایی تازه کاره

 

حاظرم برات بمیرم گفتی اشکالی نداره

 

آلبوم فصل تازه  ؛  با صدای احسان خواجه امیری در راه است. به زودی این آلبوم در سراسر مراكز فروش محصولات فرهنگی پخش خواهد شد.

 

آسمون بغضت و بشکن اون دیگه برنمیگرده

 نفسای گرمش امشب همنفس با خاک سرده .....