من روز و شب ظهور تو را آه می کشم
در آسمان عبور تو را آه می کشم
می پرسمت ز روز و بیابان و کوه و دشت
من پاسخ ظهور تو را آه می کشم
پیداتری از آن که ببینم تو را به چشم
در محضرت حضور تورا آه می کشم
می خوانمت به نام و نمی دانمت هنوز
من فرصت مرور تو را آه می کشم
گاهی غم فراق تو را گریه می کنم
گاهی وصال دور تو را آه می کشم
وقتی نمی رسم به خیال وصال تو
من هم دل صبور تورا آه می کشم
از این فصول پر زحقارت دلم گرفت
من فصل پرغرور تو را آه می کشم
موعود عشق مهر جهانتاب آخرین
بر من بتاب نور تو را آه می کشم
رضا اسماعیلی