• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 976
تعداد نظرات : 130
زمان آخرین مطلب : 4894روز قبل
دانستنی های علمی

اسكندر آدمى پیش دیوجانس فرستاد و او را بمجلس خود دعوت نمود، دیو جانس بفرستاده اسكندر گفت : از قول من بسلطان بگوى آنچه تو را مانع میشود از آمدن به پیش من همین معنى مرا نیز از حركت كردن بسوى تو منع میكند، تو بواسطه سلطنت و ریاست از حضور در مجلس دیگران مستغنى شدى من نیز بوسیله قناعت كردن از مجلس سلطان بى نیازم .(10)
نتیجه :
مردم نادان تصوّر میكنند غناء و فقر مربوط بمال و ثروت است و كسیكه ثروتمند و مالدار شد بى نیاز بوده و چون دستش تهى و اندوخته اى نداشت محتاج و نیازمند خواهد بود. این اشخاص ‍ از حقیقت غناء و فقر غافلند، شخص بى نیاز كسیستكه چشم طمع از دست دیگران برداشته و با كوشش و عمل و اتكاى بنفس و قناعت در تحت توجه و فضل خداوند جهان زندگى میكند، و چه بسا كسانیكه ثروت زیاد و دارائى بیحسابى داشته ، و براى اینكه بتوانند ثروت خود را از تعدى و چپاول نگهداشته و جان خود را ایمن و محفوظ بدارند، و هم بخاطر زیاد كردن اندوخته و مال و عنوان : بهزاران چاپلوسى و دروغ و رشوه و تملق و تمنى نیازمند میباشند، ولى شخص فقیرى كه قانع است هیچگونه بما سواى خداوند احتیاج و نیازى ندارد.

يکشنبه 4/5/1388 - 17:51
دانستنی های علمی

از دیوجانس پرسیدند: آیا براى تو خانه اى هست كه در آنجا سكنى و استراحت كنى ؟ دیو جانس گفت : خانه براى استراحت كردن است و آن جائیكه من نشسته و استراحت نمایم خانه من است .(11)
نتیجه :
آرى خانه براى اینستكه استراحت انسان در آنجا تاءمین بشود چنانكه مال براى تاءمین زندگانى و معاش است ، صحت و تندرستى براى تصحیح عقاید و تكمیل روحانیت است ، خوردن و خوابیدن براى حفظ تندرستى و تقویت قواى بدنى است ، علم و دانش براى اجراء و عمل است ، لشگر براى حفظ ملت است ، دولت براى تنظیم امور و ترقى مملكت و توسعه عدل و داد است ، روحانى براى تقویت جهت ایمان و تقوى و روحانیت است ، متاءسفانه امروز از همه آن وسائل سوء استفاده كرده و نتیجه معكوس و مخالف میگیرند: مردم نادان باندازه اى در زیاد كردن ملك و مال میكوشند كه شب و روز میباید اوقات و افكار خود را در راه حفظ آنها مصرف كنند، و باندازه اى خوابیده و غذا میخورند كه خود آنها ایجاب مرض و كسالت میكند، و براى سلامتى بدن موضوعیتى قائل شده و پیوسته بدن حیوانى را مى پرورانند، پیوسته تحصیل علم مینمایند ولى كوچكترین علاقه و توجهى بجهت عمل ندارند، و لشگر را براى سركوبى خود تربیت میكنند، دولت را براى اختلال امور ملت و توسعه ظلم و ستم و بیدادگرى روى كار میاورند، روحانیرا براى انجام مقاصد شوم خود تقویت میكنند، از دین استفاده دنیوى مینمایند؟ آوخ بر این حماقت و جهالت .

يکشنبه 4/5/1388 - 17:50
دانستنی های علمی

دیو جانس روزى دید كه : سیل آب ، جارى بوده و زنیر اغرق كرده و میبرد، باصحاب خود متوجه شده و گفت : جاى مثل مشهور است كه میگویند (شرّ را واگذار تا شر دیگریرا از میان بر دارد).
نتیجه :
دیو جانس این سخن را اگر چه از روى شوخى و مزاح گفته ، و منظورش جنس زن بوده نه زن معین ، ولى حقیقت مطلب هم همانست : زن در صورتیكه پاى از حدود خود بیرون نهاده و پرده عفت و عصمت خود را پاره نمود: جامعه بشریت را ننگین و فاسد خواهد كرد، زن امروز بصورت بشر ولى بسیرت شر است . امروز زنهاى بى عصمت كه پرده ناموس و حیاء را دریده اند: از هر گونه بلاء و شر و عذابى براى جامعه ما مؤ ثرتر هستند، زنى كه در مقابل هزاران جوان و پیر خود آرائى و دلربائى میكند: صدمه او بجهان انسانیت از هر جناینتكار و خیانت پیشه و دزد و چاقوكش و ستمگرى افزونتر است .
خدایا خودت مسبّبین این بیعفّتى و این نوع تمدن احمقانه را بآتش عذاب سوزان خود بسوزان و محو فرما، تا یكمشت مردم بیچاره و صالح از فساد و شرّ آنان نجات یافته و روى زمین از این جنایت تطهیر بشود.

يکشنبه 4/5/1388 - 17:50
دانستنی های علمی

دیو جانس در روز عید از راهى عبور میكرد: زنیرا میبیند خود را آرایش و زینت داده میگذرد، دیو جانس باصحاب خود گفت : این زن از خانه خود بیرون آمده است تا زینت و زیور خود را بمردم نشان بدهد و میخواهد مردم او را ببینند نه اینكه او دیگرانرا ببیند.(12)
نتیجه :
اینعمل در نظر مردم دو هزار سال پیش مورد حیرت و تعجب بود كه : زن بجائى رسد كه خود را بمعرض نظر و طمع یكعدّه رجال شهوت پرست قرار بدهد، ولى اگر از اوضاع امروز مطّلع مى شدند: صد مقابل بر تعجبشان میافزود، آرى تمدن بشر (بقول یكعدّه جوانان روشنفكر) صد در صد ترقى كرده است گرگ با میش همراز و همراه شده ، قیودات و پردهاى عفت و عصمت از بین برداشته شده ،از نمایش بمرحله عمل رسیده است . تفو بر این تمدن ، ننگین باد این ترقى بشر، مرده باد این نادانى و شهوت پرستى ، امروز تمدن بشر بجائى رسیده است كه مردان نادان و بى غیرت از دست زنهاى خود گرفته و در كوچه و بازارها میگردانند، تا دیگران از جمال و آرایش آنها محفوظ و بهره مند گردند،  اى هزاران واى و عذاب باد بر این بى غیرتى و بى ناموسى.

يکشنبه 4/5/1388 - 17:50
دانستنی های علمی
دیو جانس زنى را دید كه : در دست آتشى گرفته میبرد، روى باصحاب خود كرده و گفت : بردارنده آتش سوزان تر و فساد و شرّش بیشتر است !
نتیجه :
آرى سوزانیدن آتش شرائطى دارد: و از جمله آن شرائط نزدیك شدن و متصل بودن است ، ولى زن میتواند با جلوه گرى و خود آرائى قلوب هزاران دور و نزدیك را بسوزاند، ایمان و نور و توجه دلها را محو و نابود كند، فساد و اختلالى بر پا كند.
آتش در جمادات و اجسام تاءثیر میكند ولى حیله گریهاى زن در قلوب و دلهاى صاف مؤ ثر است .
شخص عاقل و مؤ من میباید: پیوسته از مكر و حیله و فریب زن در ترس و حذر باشد. از این راه است كه در حدیث شریف وارد شده است : یك مرتبه نگاه كردن بزن نامحرم چون تیرى است كه از جانب شیطان بقلب شخص ناظر میرسد
يکشنبه 4/5/1388 - 17:50
دانستنی های علمی
زنى دیو جانس را دیده و بواسطه بد شكلى و قبح منظره او شروع كرد به سرزنش كردن و بد گفتن .
دیوجانس گفت : منظره و شكل مرد پس از سیرت و باطن او است ولى در خصوص زن بعكس است ، نخست بچهره و شكل او متوجه میشوند سپس بسیرت و صفات قلبى او، و از این لحاظ، آنچه از مرد در درجه اول مطلوبست : صفات نفسانى و حسن سیرت و مردانگى او است ، نه زیبائى صورت و جالب بودن چهره او.
زن بسیار شرمنده و خجل شده و سر بپائین انداخت .
نتیجه :
آرى مرد باید دانا و شجاع و توانا بوده ، و با كمال جدیت و كوشش در تاءمین زندگانى عائله خود و براى دستگیرى كردن از بیچارگان و هدایت شخاص جاهل و گمراه پیوسته فعالیت كند، وظیفه مرد این استكه : خود را براى كارهاى خارجى و امور اجتماعى مهیا كرده ، و مانند زنها برنگ و روغن و ظاهر سازى و خود نمائى و زینت و زیور نپردازد، متاءسفانه در زمان ما باندازه اى امور اجتماعى از هم گسیخته و در هم شده كه زنها در ادارات و مؤ سسات مشغول كار شده ، و مردها پیوسته براى خود آرائى و اصلاح سر و صورت میكوشند، امروز مردهاى نادان و جوانان احمق خود را مانند زنها آرایش داده و در خیابانها خود نمائى كرده و كوچكترى توجهى باصلاح اخلاق (رحم ، مروت ، انصاف ، عدالت ، درستى ، خلوص نیت ، تقوى ، تزكیه قلب ) ندارند
يکشنبه 4/5/1388 - 17:50
دانستنی های علمی

در زمان دیوجانس مردیكه شغلش تصویر (صورت قلمى كشیدن ) بود، از پیشه خود دست كشیده و بطبابت مشغول شده بود.
دیوجانس چون او را ملاقات نمود، گفت : كار نیكوئى گرفتى ، زیرا كه خطاها و عیوب تصویر همیشه در مقابل چشمهاى مردم برقرار و روشن است ، ولى شخص طبیب هر گونه لغزش و اشتباهى داشته باشد خاك تیره آنرا پوشانیده و از نظر مردم محو میشود.(13)
نتیجه :
آرى شخص طبیب میباید تنها از خداوند جهان خائف و ترسناك باشد، و اگر نه هزاران لغزش و اشتباه و غلط كارى از طبیب بوقوع میرسد كه كسیرا آگاهى بآنها پیدا نشود، طبیب اگر از خدا نترسیده و از روز جزا اندیشه نكند: بهزاران جنایت و خیانت بجان و ناموس و مال بندگان خدا مرتكب میشود، متاءسفانه اغلب اطباى زمان ما نه تنها از راه خداشناسى و حقیقت طلبى بر كنار و منحرفند، بلكه از مقام انسانیت و نوع پرورى هم دور شده ، و در پیشگاه حق و وجدان شرمنده و سرافكنده هستند، طبیب اگر مورد امن و اطمینان نشود: هیچگونه براى مراجعه كردن و معالجه طلبیدن سزاوار نباشد، یگانه وظیفه شخص طبیب این استكه با كمال صمیمیت و خلوص نیت در رفع ابتلاءات و ناخوشیها و امراضى كه بهمنوع خود میرسد، كوشش و جدیّت كرده ، و مانند جان خود از دیگران حمایت نماید.

يکشنبه 4/5/1388 - 17:47
دانستنی های علمی

دیوجانس میگذشت و زنیرا میبیند كه : نوشتن را یاد میگیرد، باصحاب خود متوجه شده و گفت : زن خود سمى است و دارد سمّ مینوشد.(14)
نتیجه :
آرى زنیكه از محیط عصمت و عفت پاى بیرون گذاشت : مؤ ثرترین سمّى خواهد بود براى هلاكت خود و دیگران ، و خواهد توانست خانه ایمان و تقواى را خراب و انسانرا دچار بدبختى و ضلالت نماید، زن بیعصمت بزرگترین سمّى است كه ممكن است جامعه اى را فاسد و مسموم سازد، از آن روزیكه حجاب و عفت برداشته شده است : هشتاد درصد بر ابتلاءات مردم (شهوت پرستى ، بیكارى مردها، اختلال امور، اختلافات خانوادگى ، فسق و فساد، قتل و جنایت ، بى حیائى و بى آبروئى ) افزوده است ، سران ملت و آنهائیكه در فكر اصلاح هستند: میباید براى این درد خانمان سوز چاره نمایند، و تحت تاءثیر یكمشت جوانهاى شهوت پرست و جنایتكار واقع نشوند.
و كتابت نیز براى زن بزرگترین وسیله ایست كه میتواند از آن راه هر گونه صیدیكه در نظر میگیرد بدام هلاكت و گرفتارى مبتلاء ساخته ، و هر گونه قلب محكم و ثابترا مضطرب و متزلزل نماید و طوریكه معلوم است : امروز اكثر عشقبازى ها و شهوترانیها و مفسده ها بوسیله همین كتابت انجام میگیرد، اینستكه در دین مقدس اسلام از تعلیم كتابت براى زنها نهى شده است .

يکشنبه 4/5/1388 - 17:47
دانستنی های علمی
یكى از پادشاهان بینهایت اظهار محبت و علاقه بزنها مینمود، و در مقابل آنها مفتون و بى اختیار میشد.
وزیر پیوسته پادشاهرا از اینقسمت نهى نموده ، و عواقب سوء آنرا براى سلطان تذكر میداد.
نصایح و تبلیغات وزیر در قلب سلطان تاءثیر كرده ، و تفاوت كلى در حال او پیدا گشته ، و نسبت بزنها و كنیزهاى خود اظهار خونسردى مى كرد.
یكى از كنیزهاى مخصوص با سلطان خلوت كرده : و از علت خونسردى و بى میلى او نسبت بزنها استفسار نمود.
سلطان در مقابل اصرار او؛ جریان امر را ظاهر كرد.
كنیز تقاضا نمود كه : او را بوزیر هبه و بخشش كند، و منتظر جریان عمل باشد.
سلطان كنیز را بوزیر خود بخشید.
كنیز بهر طورى بود: محبت خود را در قلب وزیر وارد و برقرار كرد.
وزیر در مقابل علاقه و عشق كنیز بى اختیار شده : و چون اراده  نزدیك شدن مینمود، كنیز اظهار مخالفت میكرد.
در آخر امر كنیز پیشنهاد كرد كه : بر آوردن شدن حاجت تو مشروط است باینكه چند قدم مرا سوار خود كرده و راه بروى .
پیشنهاد كنیز مورد قبول واقع شده : و كنیز لجام و زینى براى وزیر تهیه كرده و سوار بر وزیر شد.
در اینحال ناگهان سلطان وارد منزل وزیر شده ، و معالمه كنیز را با وزیر مشاهده نموده ، و اظهار داشت ، تو خود مرا از نزدیكى و محبت زنها منع میكردى ، چگونه خودت اینطور فریفته و مفتون گشتى ؟
وزیر با كمال شرمسارى عرض كرد: منهم از این روز میترسیدم و نمیخواستم سلطان را با این حالت مشاهده كنم این است كه براى خود اختیار نمودم .(15)
نتیجه :
آرى زن یكى از مظاهر جهان طبیعت و از جلوه هاى جالب دنیا است ، زن در حدود خود لازم و نظام اینجهان بدون فعالیت زن مختل است ، زن اگر بوظائف خود (خانه دارى و تربیت اولاد) عامل شد: مقام ارجمندى دارد، متاسّفانه شهوت پرستى و هوى خواهى و نادانى مرد ایجاب میكند كه : زن از حدود خود پاى بیرون نهاده ، و دست بر تجاوز و اخلال گرى بزند، مرد در امور خارجى و آنچه مربوط بوظائف خود اوست : نباید از منویات زن پیروى و اطاعت كند، زن در صورتیكه سوار بر مرد شد: شهوت و هوى و هوس حكومت بر عقل پیدا كرده ، و نظم و تدبیر خانوادگى بهم خواهد خورد، مردیكه نتواند اختیار امور خود را حفظ كند: مرد نیست ، بلكه حیوانیست بصورت انسان كه از هر گونه تصمیم و عزم و كمال محروم است ، روزیكه مرد خود را در مقابل اراده و خواهشهاى زن مقهور دید، باید متوجه باشد كه سعادت و خوشبختى و آرامش و انتظام امور خانوادگى و روحانیت و حقیقت پرستى از میان آنان رخت بر بسته ، و مجبور خواهند شد كه : در نهایت درجه اختلال و گرفتارى و هوسرانى زندگانى كنند
يکشنبه 4/5/1388 - 17:47
دانستنی های علمی

ابوالمعالى همان كسى است كه پس از اقامت مدیدى در مكه و مدینه بسوى نیشابور مراجعت كرده ، و در آن روز كه زمان سلطنت الب ارسلان سلجوقى بود، و نظام الملك دانشمند مشهور هم بمقام وزارت منصوب بود، نظام الملك براى امام الحرمین مدرسه نظامیه را ساخته و خطابه تدریس مدرسه را بایشان تفویض كرد.
پدر او شیخ ابو محمد عبدالله از فضلاء و پرهیزكاران زمان خودش بود، و بوسیله كتابت و استنساخ كتاب تاءمین معاش ‍ مینمود، و از این كار حلال و از دسترنج خود پولى جمع كرده و یك كنیزى خریدارى كرد، این كنیز با اعمال صالح و صفات حمیده موصوف بود:
شیخ ابومحمد از همان كسب حلال خود معاش كنیز خود را اداره میكرد، و كنیز پس از مدتى حامله شد، البته شیخ پس از این بیشتر در قسمت حلال بودن آذوقه و خوراك خودشان مراقبت مینمود.
شیخ در آن هنگامیكه كنیزش وضع حمل كرد سفارش اكیدى نمود كه : مبادا این بچه از شیر زنهاى دیگر خورده و زحمات و كوششهاى ما بنتیجه نرسد.
این بچه همان امام الحرمین است كه چون این اندازه در تربیت و رشد او مواظبت نمودند البته در آینده یك شخص برجسته و داراى روحانیت بارزى خواهد شد.
شیخ یكروز داخل اطاق شد: كنیز (مادر بچه ) كسالت داشت و از این لحاظ بچه گریه میكرد، و یكى از زنهاى همسایه كه حضور داشت براى اینكه بچه را ساكت و آرام كند، بچه را در بغل گرفته و پستان خود را در دهان بچه گذاشت ، بچه مقدارى از شیر آن زن خورده و آرامى گرفت .
شیخ چون از این قضیه آگاهى یافت ، سخت متاءثر شد و سپس ‍ بچه را گرفته سر پائین نگه داشته و با دست خود شكم بچه را میمالید و با انگشتش دهان بچه را باز میكرد تا اینكه بچه آن شیرى را كه خورده بود از دهانش بریخت .
شیخ در همان موقع میگفت : مرگ بچه ام براى من آسان تر باشد از اینكه زنده بماند در حالیكه طبیعت او آلوده بفساد و سرشته با یك شیر مجهولى است .(16)
نتیجه :
در زمان گذشته كه مردم توجهى به روحانیت و تقوى و جهات معنوى داشتند؛ در موضوع كسب و تحصیل مال حلال اهمیت زیادى داده و باموال دیگران طمع نبرده ، و در معاملات خود بى انصافى ننموده ، از مال حرام و خوراك مشتبه پرهیز میكردند.
اشخاص بزرگ و مردمان پرهیز كار میدانستند كه : غذاى حرام و لقمه مشتبه نورانیت قلب را خاموش كرده . و توفیق و توجه را از آدمى سلب میكند.
طوریكه غذاى مسموم آدمى را مسموم و قواى جسمانى را از كار مى اندازد، همچنین است غذائیكه از جهت معنى ناپاك و آلوده باشد كه : روح را گرفته و كدر و قواى روحانى را از فعالیت و عمل باز خواهد داشت .(17)

يکشنبه 4/5/1388 - 17:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته