• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4104روز قبل
اهل بیت

یکی از خصوصیات بارز هشام صراحت لهجه و حاضر جوابی بود. او سخنان مخالف و موافق را می‏شنید و پس از بررسی نظر خود را آشکارا بیان می‏کرد. روزی ابوعبیده معتزلی به هشام گفت: دلیل درستی اعتقاد ما و بطلان اعتقاد شما این است که طرفداران ما بسیار و پیروان شما اندکند. هشام بی‏درنگ گفت: با این سخن ما را نکوهش نمی‏کنی; بلکه بر حضرت نوح خرده می‏گیری. او 950 سال پیامبری کرد و شب و روز قومش را به سوی خدا فراخواند; ولی جز گروهی اندک به وی ایمان نیاوردند. بنابراین، اکثریت دلیل حقانیت نیست.


خواستگاری
روزی یکی از دوستانش به نام عبدالله بن‏زید اباضی، که از گروه خوارج بود، از دخترش فاطمه خواستگاری کرد و گفت: بین ما همیشه دوستی و محبت ‏برقرار است ‏برای تقویت این پیوند می‏خواهم دخترت فاطمه را خواستگاری کنم. هشام بی‏درنگ گفت: او زن باایمانی است. عبدالله مراد هشام را دریافت و دیگر تقاضایش را تکرار نکرد. هشام با این جمله کوتاه به او فهماند که ازدواج یک زن باایمان با مرد بی‏ایمان جایز نیست.


هشام ترازوی امامت و الگوی شیعیان
امام صادق(ع) می‏فرمود: «هشام بن‏حکم مراقب و نگهبان حق ما و مؤید صدق ما و نابودکننده نظرهای باطل دشمنان ماست. کسی که از او پیروی کند، از ما پیروی کرده است و کسی که با او مخالفت کند، با ما مخالفت ورزیده است»


هشام در محضر امام کاظم (ع)
پایه‏های اعتقادی و شخصیت والای علمی هشام در مکتب امام صادق(ع) استوار شد. چون پیشوای ششم به شهادت رسید، هشام به امام کاظم(ع) روی آورد; از محضر آن معصوم والامقام کامیاب شد و در شمار شاگردان و یاران آن حضرت جای گرفت. او نزد هفتمین امام(ع) چنان جایگاهی یافت که تاریخ ‏نگاران وی را از کارگزاران مطمئن و مورد عنایت‏خاص آن حضرت شمرده‏اند. امام هفتم(ع) به هشام بن‏حکم توجه خاص داشت و او را متصدی کارهای شخصی‏اش قرار داده بود. حسن فرزند علی بن‏یقطین می‏گوید: هر گاه حضرت موسی بن‏جعفر(ع) برای رفع نیازهای شخصی یا عمومی چیزی لازم داشت، به پدرم (علی بن‏یقطین) می‏نوشت: فلان چیز را خریداری یا تهیه کن و باید متصدی این کار هشام بن‏حکم باشد. 
هشام می‏گوید: امام هفتم برای من پیام فرستاد: در این ایام که مهدی (سومین خلیفه عباسی) بر سر کار است مواظب باش و از سخن گفتن بپرهیز; زیرا خطر جدی تهدیدت می‏کند. هشام به فرمان امام عمل کرد و از خطر نجات یافت تا آنکه مهدی عباسی درگذشت و بار دیگر اوضاع به حال عادی برگشت.


مقام علمی هشام بن‏ حکم
شاگرد ممتاز مکتب اهل بیت(ع) نه تنها در علوم نقلی و عقلی سرآمد عصر خویش بود; بلکه هر گاه احساس می‏کرد حمایت از اسلام به تحصیل علوم دیگر نیاز دارد، با جان و دل در پی آن می‏شتافت و دانشی تازه می‏آموخت. او در مقام فتوا، یک فقیه پرهیزکار، در مقام مناظره و دفاع از اعتقادات شیعه یک متکلم ورزیده و در علم حدیث‏یک محدث ممتاز و مورد اعتماد راویان معروف شیعه بود. کتابهای حدیثی مختلف به رشته نگارش کشید و شاگردان بسیار تربیت کرد.
متکلم مجاهد و خستگی‏ناپذیر قرن دوم هجری، علاوه بر فقه و اصول و کلام و فلسفه و علم حدیث، در علوم روان‏شناسی و سایر دانشهای رایج عصر خویش اطلاعات گسترده‏ای داشت. عبدالله نعمه می‏نویسد: یحیی بن‏خالد برمکی، وزیر هارون‏الرشید، با حضور دانشمندان مختلف، نشستهای علمی و تخصصی برگزار می‏کرد. در یکی از نشستها، که هشام بن‏حکم نیز حضور داشت، پس از گفتگو و بحث در موضوعات مختلف علمی، یحیی گفت: درباره «عشق‏» هم سخن بگویید. حاضران هر یک در حد معلومات خویش مطالبی بیان کردند و سخنانشان به وسیله منشیان وزیر ثبت‏شد. وقتی نوبت‏به هشام بن‏حکم رسید، با بیانی شیرین مطالبی بیان کرد که حاضران بی‏اختیار لب به تحسین گشودند.

گردآورنده:  محمدرضا ولی زاده
دوشنبه 9/11/1391 - 17:46
اهل بیت

امام (ع) با آن همه تاكید و تلاش در به دست آوردن روزى حلال، بسیار بخشنده و كریم بود. یاران و پیروان خود را به بخشش سفارش مى‏كرد و تاكید مى‏فرمود یاور درماندگان و دستگیر در راه ماندگان باشند. او خود نیز عملا چنین بود. پیوسته مى‏فرمود: «مال با صدقه كم نمى‏شود.» امام بى‏توجهى به مؤمنان نیازمند را كوچك شمردن آنان مى‏دانست و كوچك شمردن آنها را توهین به اهل بیت پیامبر (ص). حضرت صادق (ع) از راههاى مختلف به خویشان و دیگر مردم نیازمند كمك مى‏كرد.

امام صادق (ع) را بهتر بشناسیم (2)  بخشش به نیازمندان

گاه نهانى صدقه مى‏داد و گاه آشكار; گاه توسط كسى مى‏فرستاد و گاه خود مى‏برد. گاهى نیز غذا مى‏پخت و افراد را به خوردن دعوت مى‏كرد. شبانگاه، كه تاریكى شب سایه مى‏گسترد و مردم مى‏خفتند، امام (ع) همچون پدرانش زنبیلهاى نان و گوشت‏بردوش مى‏گذارد، كیسه‏هاى درهم و دینار در دست مى‏گرفت، ناشناس به سراغ نیازمندان مى‏رفت و غذا و پول را میان آنها تقسیم مى‏كرد. معلى، یكى از ارادتمندان امام صادق (ع) مى‏گوید: «امام (ع) در شبى كه باران نم‏نم مى‏بارید از خانه به قصد سقیفه بنى ساعده بیرون رفت. من پنهانى دنبالش رفتم. در میان راه، ناگاه چیزى بر زمین افتاد. فرمود: «بسم الله، خدایا به من بازش گردان‏». جلو رفتم و سلام كردم، فرمود: معلى هستى؟ گفتم: آرى، فدایت‏شوم. فرمود: «با دستانت جستجو كن، آنچه یافتى به من بده‏». جستجو كردم، نانهاى پراكنده‏اى یافتم. وقتى آنها را به امام (ع) مى‏دادم كیسه‏اى پر از نان بر دوشش دیدم. گفتم: اجازه بفرمایید من آن را بردارم. فرمود: من به حمل آن سزاوارترم، ولى با من بیا. سپس به سقیفه بنى ساعده رفتیم و مردمى را خفته یافتیم. امام (ع) كنار هر نفر یك یا دو نان گذاشت و برگشتیم.» علاوه بر آنچه امام خود شبانه به نیازمندان مى‏داد، گاه به واسطه دیگران نیز اموالى براى آنان مى‏فرستاد و مى‏گفت: «به گیرنده نگویید من داده‏ام‏» بر صدقه پنهانى تاكید مى‏كرد و آن را بسیار دوست داشت. فضل بن ابى قره مى‏گوید: «امام كیسه‏هاى پول را به كسى مى‏داد و مى‏فرمود: اینها را به فلانى و فلانى از بنى هاشم بده و بگو از عراق برایتان فرستاده‏اند.» آن شخص مى‏برد و باز مى‏گشت. امام مى‏پرسید: چه گفتند؟ پاسخ مى‏داد: گفتند: به سبب نیكى‏ات به خویشان پیامبر (ص)، خداى پاداش نیكت دهد.» بخششهاى شبانه امام ادامه داشت و گیرندگان دهنده را نمى‏شناختند; تنها پس از در گذشت امام دریافتند كه یاور آنان كه بوده است. افزون بر این، امام آشكارا نیز از مستمندان دستگیرى مى‏كرد. یك بار چهارصد درهم و یك انگشترى به ارزش ده‏هزار درهم به فقیرى بخشید. امام صادق -كه درود خدا و فرشتگانش بر او باد- در صدقه دادن روشى ویژه داشت; اگر گیرنده به آنچه مى‏گرفت قانع بود و خداى را سپاس مى‏گفت، امام بیشتر به او مى‏بخشید; و اگر آن را كم مى‏دانست‏یا به جاى شكر خداى از امام تشكر مى‏كرد، دیگر چیزى به او نمى‏داد. مسمع بن عبد الملك گوید: «روزى خدمت امام صادق (ع) بودیم و انگور مى‏خوردیم. نیازمندى آمد و چیزى خواست. امام (ع) خوشه‏اى انگور به وى داد. نیازمند گفت: نیازى به این ندارم پول بدهید! امام چیزى به او نداد و فرمود: خداى روزى دیگران را زیاد كند. نیازمند رفت و دوباره باز آمد و گفت: همان خوشه انگور را بدهید. امام چیزى به او نداد و فرمود: خداى روزى‏ات را زیاد كند. سپس نیازمند دیگرى آمد. امام (ع) سه دانه انگور به وى داد. نیازمند گرفت و گفت: سپاس خداى را كه این روزى‏ام كرد. امام فرمود: صبر كن، پس دو دست‏خود را پر از انگور كرده، به او داد.تهیدست انگورها را گرفت و گفت: سپاس خدایى را كه این روزى‏ام كرد. امام صادق (ع) فرمود: بمان. سپس پولى كه حدود بیست درهم بود، به او داد. نیازمند گرفت و گفت: خدایا، تو را سپاس. این تنها از طرف تو است. امام فرمود: بمان. سپس پیراهن خود را به او بخشید و فرمود: این را بپوش! مرد تهیدست پیراهن را گرفت، پوشید و گفت: سپاس خدایى كه مرا پوشاند... . اى ابا عبد الله، خدایت پاداش نیك دهد. جز این براى امام دعاى دیگرى نكرد و ما گمان كردیم كه اگر امام را دعا نمى‏كرد همچنان به او چیز مى‏بخشید.» امام (ع) همچنین از محصول باغهاى خود نیز به نیازمندان، رهگذران و همسایگان مى‏بخشید. امام باغى به نام چشمه «ابى زیاد» داشت كه سالانه چهار هزار دینار درآمد داشت. آن قدر از آن مى‏بخشید كه تنها چهارصد دینار باقى مى‏ماند. این باغ ماجرایى شگفت دارد. یكى از یاران امام (ع) به وى گفت: «شنیده‏ام در باغ چشمه ابى زیاد كارى شگفت مى‏كنى، دوست دارم از زبان شما بشنوم.» امام فرمود: «آرى، چون خرماها مى‏رسد، فرمان مى‏دهیم دیوارهاى باغ را سوراخ كنند تا مردم وارد شوند و از میوه آن بخورند;» و نیز فرمان مى‏دهم «ده ظرف خرما، كه بر سر هر یك ده نفر مى‏توانند بنشینند، آماده كنند و چون ده نفر بخورند، ده تن دیگر بیایند و هر نفر یك مد خرما مى‏خورند.» سپس فرمان مى‏دهم به تمام همسایگان باغ، از پیرمرد و پیرزن و مریض و كودك و زن و همه كسانى كه توانایى آمدن نداشته‏اند، یك مد خرما بدهند. سپس مزد باغبانان و كارگران و سرپرستان باغ را مى‏دهم و باقیمانده محصول را به مدینه مى‏آورم و بین نیازمندان و آبرومندان به اندازه نیازشان تقسیم مى‏كنم; و در پایان از چهارهزار دینار، چهارصد دینار برایم باقى مى‏ماند. امام صادق (ع)، افزون بر این بخششها، بسیار میهمانى مى‏داد. شاگردان، پیروان خویشاوندان، غریبان و رهگذران را به میهمانى مى‏خواند و اطعام مى‏كرد. خانه‏اش منزلگاه غریبان و مسافران بود. میهمانى دادن را بسیار دوست داشت. اطعام را از آزاد كردن بنده بهتر مى‏دانست. او به پیروانش سفارش مى‏كرد كه خویشان و همسایگان و دوستان خویش را اطعام كنند. امام (ع) به اندازه‏اى میهمانى مى‏داد كه مى‏توان گفت، بیشتر اوقات میهمان داشت. مردم مى‏گفتند: «جعفر بن محمد به اندازه‏اى مردم را اطعام مى‏كند كه براى خانواده‏اش چیزى باقى نمى‏ماند.» امام صادق (ع) وقتى نمى‏خواست كسى را به خانه ببرد، تعارف نمى‏كرد. چون میهمانان بر سر سفره مى‏نشستند، تعارف مى‏كرد كه بیشتر بخورند و هر چه بیشتر مى‏خوردند، شادمان‏تر مى‏شد. گاه خود از میهمانان پذیرایى مى‏كرد. و كارهاى آنها را انجام مى‏داد، سر سفره گوشتها را جدا مى‏كرد و در برابر میهمانان مى‏گذاشت. خود براى میهمانان غذا مى‏نهاد و حتى به دست‏خود براى آنها لقمه مى‏گرفت. بسیار اتفاق مى‏افتاد كه وقتى مجلس درس و مناظره تمام مى‏شد، موقع غذا خوردن بود. شاگردان و حاضران در محفل را نگه مى‏داشت و با آنها غذا مى‏خورد. در مقابل میهمانان بسیار خوشرو و خوشرفتار بود. و فقیر و غنى را باهم دعوت مى‏كرد. گاه به میهمانان غذاى بسیار لذیذ مى‏داد و گاه غذاى ساده و معمولى. در پاسخ یكى از یاران در این مورد، فرمود: من به اندازه توانم غذا مى‏دهم. چون خداى روزى زیاد برساند، طعام نیكو مى‏دهم; و چون روزى كم برسد، با غذاى معمولى اطعام مى‏كنم. چون میهمانى مى‏داد غذایش هم خوب بود و هم زیاد. میهمانان را بزرگ مى‏داشت و از حضور آنها اظهار شادمانى مى‏كرد. به هنگام آمدن میهمانان، به آنها خوش آمد مى‏گفت و در باز كردن و وانهادن بارشان به آنها كمك مى‏كرد. هنگام رفتن میهمانان، در بستن بار و بنه به آنها كمك نمى‏كرد و خدمتكارانش را نیز از كمك كردن به آنها باز مى‏داشت. چون سبب را مى‏پرسیدند مى‏فرمود: ما خاندانى هستیم كه میهمانان را بر رفتن از منزلمان یارى نمى‏دهیم.
شجاعت
امام صادق (ع) از نسل على بود و در شجاعت‏بى‏نظیر. او شجاعت و پایدارى را از پدران خود به ارث برده بود. در مقابل زورمندان و امیران از گفتن حق پروا نداشت. روزى منصور، خلیفه عباسى، از مگسى درمانده شد و از وى پرسید: چرا خداوند مگس را آفرید؟ امام (ع) پاسخ داد: «تا جباران را خوار كند.» وقتى «داوود بن على، فرماندار مدینه، معلى بن خنیس را كشت، شمشیر برگرفته به كاخ امارت رفت; حقش را مطالبه كرد; قاتل «معلى‏» را به قصاص كشت. ماموران حكومت‏خانه‏اش را به آتش كشیدند، در میان شعله‏هاى آتش قدم مى‏زد و مى‏فرمود: «من فرزند ابراهیم خلیلم‏» وقتى كه فرماندار اموى مدینه در حضور بنى هاشم و در خطبه‏هاى نماز على (ع) را دشنام داد و همه بنى هاشم سكوت كردند، امام (ع) چنان پاسخ كوبنده‏اى به او داد كه فرماندار بى‏آنكه خطبه را تمام كند راه خانه پیش گرفت.
مهابت، گذشت و بردبارى
امام (ع) مهابتى خدادادى داشت، چهره‏اش نورانى بود و نگاهش نافذ. عبادت بسیار سبب شده بود ابهتش دلها را جذب كند. عظمت و مهابت وى چنان بود كه ابو حنیفه بر منصور وارد شد و امام (ع) حضور داشت، به گفته خودش چنان تحت تاثیر هیبت امام (ع) قرار گرفت كه مهابت منصور با آن همه خدم و حشم در برابر آن هیچ بود. یكى از دانشمندان علم كلام، كه بسیار بر خود مى‏بالید و خود را براى مناظره با آن حضرت آماده كرده بود، چون چشمش به امام افتاد چنان تحت تاثیر قرار گرفت كه حیران ماند و زبانش بند آمد. امام با وجود شجاعت و مهابت و قوت قلبى كه داشت، در برخورد با مردم و خدمتكارانش بسیار بردبار و با گذشت‏بود و بدى را با نیكى پاسخ مى‏داد. رفتارش با دیگران، حتى خدمتكاران بسیار ملایم و مهربانانه بود. خوشرو و خوش‏رفتار بود و ملایمت و نرمى معیار رفتارش شمرده مى‏شد. روزى غلامش، كه در پى كارى رفته بود، دیر كرد. امام (ع) در پى‏اش گشت و او را خوابیده یافت. نه تنها با او درشتى نكرد، بلكه كنارش نشست و او را باد زد تا بیدار شد. آنگاه به او فرمود: «تو را نشاید هم شب بخوابى هم روز، شب بخواب و روز كار كن.» گاه حتى بیش از این گذشت نشان مى‏داد، به نماز مى‏ایستاد و براى بدكننده از خدا آمرزش مى‏طلبید. روزى شخصى كه، امام را نمى‏شناخت، او را به دزدى متهم كرد. امام (ع) وى را به خانه برد و هزار درهم به او داد. چون شخص شرمنده و عذرخواه باز گشت و درهمها را پس آورد، امام آن را نپذیرفت.
صبر
امام صادق (ع) در برابر سختیها و مصیبتها بسیار پایدار بود. در برابر سختیهایى كه حكومت‏برایش ایجاد مى‏كرد و گاه حتى شبانه به منزلش مى‏ریختند و به مرگ تهدیدش مى‏كردند، استوار بود. او در غم از دست دادن فرزندان بسیار صبور بود. روزى با میهمانانش بر سر سفره بود كه خبر در گذشت پسر بزرگش اسماعیل را آوردند. با آنكه اسماعیل را بسیار دوست داشت نه تنها بى‏تابى نكرد، بلكه با میهمانان نشست، لبخند زد، پیش میهمانان غذا گذاشت و آنها را به خوردن تشویق كرد و از روزهاى دیگر بهتر غذا خورد. میهمانان از این كه او را غمگین ندیدند تعجب كردند و سبب را پرسیدند. حضرت فرمود: «چرا چنین نباشم، راستگوترین راستگویان به من خبر داده است كه من و شما خواهیم مرد.» چون كودكش مریض شده بود، غمگین بود و چون كودك درگذشت، اندوه را به كنارى نهاد و به جمع یاران پیوست. پرسیدند: «تا كودك بیمار بود، غمگین بودى و چون درگذشت، غم از چهره زدودى‏»؟ فرمود: «ماخاندانى هستیم كه پیش از وقوع مصیبت اندوهگین مى‏شویم و چون فرمان حق در رسد به قضا رضا مى‏دهیم و تسلیم فرمان حق هستیم. در فراق از دست دادن یاران و خویشاوندان اشك مى‏ریخت، ولى پیوسته راست قامت‏بود. در شهادت عمویش «زید بن على بن الحسین (ع)» گریست. در گرفتارى، شكنجه‏ها و شهادت عموزادگانش گریست، ولى همچنان پایدار ایستاد.
تواضع
امام (ع)، با همه شرافت نسب و جلالت قدر و برترى دانشى كه داشت، بسیار متواضع بود و در میان مردم چون یكى از آنان بود. به دست‏خویش خرما وزن مى‏كرد. باغ خود را بیل مى‏زد; آبیارى مى‏كرد. چهارپا سوار مى‏شد. و اجازه نمى‏داد حمام را برایش قرق كنند. چون بندگان بر زمین مى‏نشست و غذا مى‏خورد. و خود از میهمانانش پذیرایى مى‏كرد. روزى براى دلجویى و دیدار به منزل یكى از بنى‏هاشم مى‏رفت كه كفشش پاره شد. كفش پاره را به دست گرفت و با یك پاى برهنه تا مقصد رفت. یتیمان را نوازش و سرپرستى مى‏كرد.
صله رحم
برخورد خوب در برابر رفتار بد و مهربانى در مقابل خشونت، معیار رفتارش بود. او مى‏كوشید كینه‏ها را از دلها بشوید و پیوندهاى بریده را دو باره برقرار سازد. از جمله سجایاى اخلاقى امام (ع) این بود كه از خطاكار در مى‏گذشت و پیوندش را با كسى كه از او بریده بود، بر قرار مى‏كرد. آنگاه كه بین آن حضرت و «عبد الله بن الحسن‏» نوه امام حسن (ع) مشاجره‏اى در گرفت; عبد الله با آن حضرت درشتى كرد. وقتى دوباره یكدیگر را دیدند، امام حال عبد الله را پرسید. وى خشمگینانه گفت: «خوبم‏». امام فرمود: «آیا نشنیده‏اى كه صله رحم حسابرسى قیامت را سبك مى‏كند.» به گاه مرگ وصیت كرد تا به «حسن افطس‏»، پسر عموى آن حضرت كه به قصد كشتن امام (ع) به ایشان حمله كرده بود، هفتاد دینار بدهند.
كمك مالى براى برقرارى صلح و آرامش
او تنها براى بر قرارى پیوند و محبت‏بین خود و خویشاوندانش تلاش و از خود گذشتگى نمى‏كرد، بلكه براى برقرارى دوستى بین دیگر مردم، بویژه شیعیانش، نیز مى‏كوشید. از مال خویش مبلغى به یارانش داده بود تا هرگاه پیروانش با هم به نزاع برخیزند به آنها بدهند و بینشان آشتى برقرار سازند.
همدردى با مردم
نه تنها خود را در غم و شادى نزدیكان و یاران و پیروانش شریك مى‏دانست، بلكه با تمام مردم همدردى مى‏كرد. وقتى در مدینه نرخها بالا رفته بود به وكیل خرجش فرمان داد تا مواد غذایى موجود را بفروشد و مانند سایر مردم روزانه غذا تهیه كند. «معتب‏» مى‏گوید: چون در مدینه نرخها بالا رفت، امام به من فرمود: چقدر مواد غذایى داریم؟ گفتم: «چند ماهى را كفایت مى‏كند. فرمود: آنها را بفروش. گفتم: مواد غذایى در مدینه نایاب است. فرمود: آن را بفروش و بعد مانند مردم هر روز مواد غذایى خریدارى كن. اى معتب، نیمى از خوراك خانواده‏ام را گندم قرار بده و نیمى را جو; خدا مى‏داند من مى‏توانم به آنها نان گندم بدهم ولى دوست دارم خداوند ببیند كه براى اداره زندگى‏ام خوب برنامه‏ریزى كرده‏ام. نه تنها دستگیر خویشاوندان، شیعیان و عموم مسلمانان بود; بلكه نیازمندان غیر مسلمان را نیز كمك مى‏كرد. «معتب‏» مى‏گوید: بین مكه و مدینه همراه امام بودم. به مردى برخوردیم كه خود را زیر درختى انداخته بود، امام فرمود: «به طرف او برویم، مى‏ترسم تشنگى وى را از پاى درآورده باشد.» راهمان را كج كردیم و به سوى او رفتیم; مردى مسیحى بود با موهاى بلند. امام (ع) از او پرسید: «تشنه‏اى؟» گفت: «آرى‏» امام فرمود: اى مصادف، آبش بده. من پیاده شدم و سیرابش كردم. سپس سوار شدیم و رفتیم. من گفتم: این مرد مسیحى بود، آیا به مسیحى هم كمك مى‏كنى؟! فرمود: در چنین حالتى آرى. به هنگام فتنه از مدینه خارج مى‏شد و به یكى از باغهایش مى‏رفت و چون شورش فرو مى‏نشست و آرامش برقرار مى‏شد، به مدینه باز مى‏گشت.

محمد الله اكبرى
دوشنبه 9/11/1391 - 17:44
اهل بیت

نام شریفش جعفر، كنیه‏اش ابوعبدالله و ابواسماعیل و لقبهایش‏فاضل، قائم، طاهر، كافل، منجى و مشهورترین آنها صادق بود. درروز جمعه هفدهم ربیع الاول سال‏83 هجرى قمرى هنگام طلوع فجر درمدینه چشم به جهان گشود و در بیست و پنجم شوال سال 148 هجرى‏قمرى در سن شصت و پنج‏سالگى در مدینه چشم از جهان فرو بست ودر كنار پدر و جد ( امام باقر و امام سجاد و عموى جدش امام‏حسن مجتبى علیهم السلام ) در قبرستان بقیع به خاك سپرده شد. پدرش ‏26 ساله بود كه او به دنیا آمد. دوازده سال از عمر شریفش را در كنارجدش امام سجاد (ع) و نوزده سال را در كنار پدرش امام باقر(ع)گذراند. مدت امامت آن گرامى 34 سال بود كه حدود هجده سال آن(132-114ه ) همزمان با حكومت امویان بود و شانزده سال آن(148-132 ه ) همزمان با حكومت عباسیان.

امام صادق (ع) را بهتر بشناسیم

آن حضرت با پنج تن از خلفاى بنى امیه هشام بن عبدالملك(125-105 ه )، ولید بن یزید (126-125ه)، یزید بن ولید(1267ه)، ابراهیم بن ولید (127ه) و مروان بن محمد ملقب به‏حمار (132-127ه) و دو تن از خلفاى بنى عباس ابوالعباس سفاح(132-136) و ابو جعفر منصور (158-136ه) معاصر بود.
در مدت امامت آن حضرت در قلمرو اسلام حوادث مهمى روى داد. تنى‏چند از علویان علیه حكومت وقت قیام كردند. زید بن على بن‏الحسین پسر امام سجاد(ع) در سال 121 هجرى علیه هشام بن‏عبدالملك اموى در كوفه قیام كرد و به شهادت رسید. یحیى پسرزید نیز چند سال بعد در خراسان قیام كرد و كشته شد. محمد بن‏عبدالله معروف به نفس زكیه نوه امام حسن مجتبى(ع) نیز در سال‏145 هجرى علیه حكومت عباسى علیه منصور دوانیقى در مدینه‏قیام كرد ولى كارش به جایى نرسید و كشته شد. برادر این محمد،ابراهیم بن عبدالله هم در همان سال در بصره علیه منصور قیام‏كرد و كشته شد. از جمله مهمترین حوادث سیاسى اجتماعى دوران‏امامت امام صادق(ع) انتقال حكومت از امویان به عباسیان بود.
عباسیان كه از سال 100 هجرى یك نهضت فرهنگى پنهانى را بنیادكرده بودند و علیه امویان در خراسان مخفیانه تبلیغ مى‏كردندسرانجام در سال‏129 هجرى به یك قیام نظامى به رهبرى ابومسلم‏خراسانى دست زدند و در سال 132 هجرى ابوالعباس سفاح را دركوفه به خلافت رساندند و در همان سال مروان حمار آخرین خلیفه‏اموى در مصر به دست‏سپاه خراسان كشته شد.
در دوره امامت امام صادق(ع) مسلمانان بیش از پیش به علم ودانش روى آوردند و در بیشتر شهرهاى قلمرو اسلام بویژه درمدینه، مكه، كوفه، بصره و... مجالس درس و مناظره‏هاى علمى دایرو از رونق خاصى بر خور دار گردید. در این مدت و با استفاده ازفرصت‏به دست آمده امام صادق(ع) توانست علوم و معارف اهل بیت‏را بیان كرده در همه‏جا منتشر كند. سفرهاى اجبارى و اختیارى‏امام به عراق و به شهرهاى حیره، هاشمیه و كوفه و مدتى اقامت‏در كوفه و برخورد با اربابان دیگر مذاهب فقهى و كلامى نقش‏بسزایى در معرفى علوم اهل بیت و گسترش آن در جامعه داشت. دراین شهرها مدینه، كوفه، حیره، هاشمیه و مكه در ایام حج‏گروههاى مختلف براى فراگیرى دانش نزد آن حضرت مى‏آمدند و ازدریاى دانش او بهره مى‏بردند. بزرگان اهل سنت چون مالك بن انس،ابوحنیفه، سفیان ثورى، سفیان بن‏عیینه، ابن جریح، روح ابن قاسم‏و... ریزه خوار خوان دانش بیكران او بودند. آن اندازه كه‏دانشمندان و راویان از او حرف و حدیث نقل كرده و از دانش وى‏بهره برده‏اند از هیچ یك از دیگر ائمه و دیگر خاندان اهل بیت،آن اندازه نقل نكرده‏اند. هیچ محدث و فقیهى به اندازه آن حضرت‏مساله پاسخ نگفته است. بر خورد وى با گروههاى مختلف مردم سبب‏شد كه آوازه شهرتش در دانش و بینش دینى، علم و تقوى، سخاوت وجود و كرم و... در تمام قلمرو اسلام طنین انداز شود و مردم ازهر سو براى استفاده از دانش بیكران وى رو سوى او كنند.
دانشمندان علم حدیث‏شمار كسانى را كه مورد اعتماد بوده‏اندراویان ثقه و از آن حضرت حدیث نقل كرده‏اند تا چهار هزار نفررا نوشته‏اند.
ظاهرا نخستین‏بار ابن عقده این شمارش را انجام داده است. (نك‏مناقب، 4/369 دارالاضواء) شیخ طوسى در كتاب رجال خود سه هزار ودویست و سى و چهارتن از این راویان از جمله دوازده زن را نام‏برده است. (نك: رجال طوسى، اصحاب الصادق(ع‏» در این دوره علوم‏و فلسفه ایرانى، هندى و یونانى به حوزه اسلامى راه یافت وبازار ترجمه علوم گوناگون از زبانهاى مختلف به زبان عربى گرم‏و پررونق گردید. همچنین مكتبهاى كلامى و فرقه‏هاى مذهبى و فقهى‏در این عصر پایه گذارى شد. مناظرات امام صادق(ع) با اربابان‏دانشهاى گوناگون چون پزشكان، فقیهان، منجمان، متكلمان، صوفیان‏و... بویژه مناظرات وى با ابوحنیفه مشهور و در منابع شیعه وسنى ثبت است. (نك مناقب: 4/305-233، كشف الغمه: 2/430-367) به‏عنوان مثال چگونگى گردش خون در بدن و وظائف گلبولها را امام‏صادق(ع) دست كم هزار سال پیش از دانشمندان غربى بیان كرده‏است. (بنگرید: توحید مفضل).
شمایل
بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرش امام باقر(ع) بود. جز آنكه كمى‏باریكتر و بلندتر بود. مردى بود میانه بالا، افروخته روى،پیچیده موى و پیوسته صورتش چون آفتاب مى درخشید. در جوانى‏موهاى سرش سیاه بود. بینى‏اش كشیده و وسط آن اندكى بر آمده بودو برگونه راستش خال سیاهى داشت. محاسن آن جناب نه زیاد پرپشت‏و نه زیاد تنك بود. دندانهایش درشت و سفید بود و میان دودندان پیشین آن گرامى فاصله داشت. بسیار لبخند مى‏زد و چون نام‏پیامبر برده مى‏شد رنگ رخسارش زرد و سبز مى‏شد. در پیرى سفیدى‏موى سرش بر وقار و هیبتش افزوده بود.
آراستگى ظاهر
بسیار با ابهت‏بود. چندانكه چون دانشمندان زمانش به قصدپیروزى بر او براى مناظره‏هاى علمى به دیدارش مى رفتند، بادیدن او زبانشان بند مى‏آمد. همواره با وقار و متین راه مى‏رفت‏و به هنگام راه رفتن عصا در دست مى‏گرفت. ظاهرش همیشه مرتب ولباسش اندازه بود. به وضع ظاهر خود بسیار اهمیت مى داد. موهاى‏سر و صورتش را هر روز شانه مى‏زد. عطر به كار مى برد و گل‏مى‏بوئید. انگشترى نقره بانگین عقیق در دست مى‏كرد و نگین عقیق‏بسیار دوست مى‏داشت. هنگام نشستن گاه چهار زانو مى‏نشست و گاه‏پاى راست را بر ران چپ مى‏نهاد. در اتاقش نزدیك در و رو به‏قبله مى‏نشست. لباسهایش را خود تا مى‏كرد. گاه بر تخت مى‏خوابیدو گاه بر زمین. چون از حمام بیرون مى‏آمد لباس تازه و پاكیزه‏مى‏پوشیدو عمامه مى‏گذاشت.
لباس پوشیدن
در لباس پوشیدن هم ظاهر را حفظ مى‏كرد و هم توانایى مالى را ومى‏فرمود: «بهترین لباس در هر زمان، لباس معمول مردم همان‏زمان است.» هم لباس نو مى‏پوشید و هم لباس وصله‏دار. هم لباس‏گران قیمت مى‏پوشید و هم لباس كم بها و مى‏فرمود: «اگر كهنه‏نباشد، نو هم نیست.» لباس كم بها و زبر را زیر و لباس نرم وگران قیمت را روى آن مى‏پوشید و چون «سفیان ثورى‏» زاهد به وى‏اعتراض كرد كه «پدرت على (ع) لباسى چنین و گرانبهانمى‏پوشید» فرمود: «زمان على (ع) زمان فقر و ندارى بود واكنون همه چیز فراوان است. پوشیدن آن لباس در این زمان لباس‏شهرت است و حرام خداوند زیبا است و زیبایى را دوست دارد و چون‏به بنده‏اش نعمتى مى‏دهد، دوست دارد بنده‏ا ش آن را آشكار كند.
سپس آستین را بالا زد و لباس زیر را كه زبر و خشن بود، نشان‏داد و فرمود: «لباس زبر و خشن را براى خدا پوشیده‏ام و لباس‏روئین را كه نو و گرانبها است‏براى شما.» هنگام احرام وانجام فریضه حج‏برد سبز مى‏پوشید و به گاه نماز پیراهن زبر وخشن و پشمین. لباس سفید را بسیار دوست داشت و چون به دیدن‏دیگران مى‏رفت آن را برتن مى‏كرد. نعلین زرد مى‏پوشید و به كفش‏زرد رنگ و سفید علاقه‏مند بود.
غذا خوردن
به هنگام غذا خوردن چهار زانو مى‏نشست و گاهى هم بر دست چپ‏تكیه مى‏كرد و غذا مى‏خورد. رعایت‏بهداشت را بویژه به هنگام غذاخوردن بسیار مهم مى‏شمرد. همواره هم پیش از غذا خوردن دستانش‏را مى‏شست و هم بعد از غذا، با این تفاوت كه پیش از غذا دستانش‏را بعد از شستن، با چیزى چون حوله خشك نمى‏كرد ولى پس از غذاآنها را مى‏شست و خشك مى‏كرد. اگر هنگام غذا خوردن دستانش تمیزبود آنها را نمى شست. همیشه غذا را با گفتن «بسم الله‏» شروع‏مى‏كرد و با جمله «الحمدالله‏» به پایان مى‏برد. نیز غذا را بانمك آغاز و با سركه تمام مى‏كرد. به هنگام خوردن غذا«الحمدلله‏» بسیار مى‏گفت و نعمتهاى خدا را سپاس مى‏گفت. غذارا داغ نمى‏خورد بلكه صبر مى‏كرد تا معتدل شود، میل مى‏كرد. به‏وقت‏خوردن از آن قسمت ظرف كه مقابلش بود غذا مى‏خورد. هیچگاه‏در حال راه رفتن غذا نمى‏خورد. و هیچ وقت‏شام نخورده‏نمى‏خوابید. همواره به اندازه غذا مى‏خورد و از پرخورى پرهیزمى‏كرد. بعد از غذا خوردن خلال مى‏كرد.
عبادت
امام صادق(ع) از اعاظم عباد و اكابر زهاد بود. از سه حال خارج‏نبود: یا روزه داشت، یا نماز مى‏خواند و یا ذكر مى‏گفت. چون‏روزه مى‏گرفت‏بوى خوش به كار مى‏برد و بعد از ماه رمضان بى‏درنگ‏زكات فطره روزه خود، خانواده و خدمتكارانش را مى‏پرداخت.
شبهاى قدر را اگرچه مریض بود تا صبح در مسجد به نیایش وعبادت مى‏گذراند. چون نیمه شب براى خواندن نماز شب بر مى‏خاست‏با صداى بلند ذكر مى‏گفت و دعا مى‏خواند تا اهل خانه بشنوند وهركس بخواهد براى عبادت برخیزد. هنگامى كه ماموران حكومت‏براى دستگیرى وى شبانه از دیوار منزلش وارد مى‏شدند، او را درحال راز و نیاز با تواناى بى‏همتا یافتند. آن گرامى ذكر ركوع وسجود را بسیار تكرار مى‏كرد.
امام صادق(ع) خداوند را همه جا حاضر و او را بر اعمال خودناظر مى‏دانست. از این رو به‏گاه نیایش مجذوب خداوند مى‏شد. مالك‏بن انس مى‏گوید: «با امام صادق بر او درود خداى باد حج‏گزاردم، به هنگام تلبیه هرچه مى‏كوشید تا لبیك بگوید، صدایش درگلو مى‏ماند و چنان حالتى به او دست مى‏داد كه نزدیك بود ازمركبش به زیر افتد. گفتم: چاره‏اى نیست‏باید لبیك گفت. فرمود:
چگونه جرات كنم لبیك بگویم، مى‏ترسم خداوند بگوید: «نه‏لبیك‏» چون زبان به لبیك مى‏گشود، آن قدر آن را تكرار مى‏كرد كه‏نفسش بند مى‏آمد. قرآن را بسیار بزرگ مى‏داشت و آن را در چهارده‏بخش قرائت مى‏فرمود.
برنامه زندگى
كار
امام صادق(ع) در زندگى برنامه‏اى منظم داشت و هركارى را به‏موقع انجام مى‏داد; چنانكه خود فرمود: «بى حیا بى ایمان است وبى برنامه بى چیز» مجلس درس و بحث و مناظره‏ها و مذاكرات علمى‏با شاگردان، یاران و سران مذاهب دیگر وقت معینى داشت وپرداختن به امور زندگى و كار در مزرعه و باغ نیز وقت‏خاص خودش‏را.
آن حضرت یاران و پیروان خود را به كسب مال حلال تشویق مى‏كرد واز آنان مى‏خواست كه در كار خود كوشا باشند و از هرگونه تنبلى‏و كسالت دورى كنند. كار كردن و تجارت را موجب عزت و سربلندى‏انسان مى‏دانست و مى‏فرمود: «صبح زود براى به دست آوردن عزت‏خود بروید.» ولى تاكید مى‏كرد كه تجارت باید سالم باشد و كسب‏در آمد از راههاى درست و مشروع باشد.
آن گرامى هرگونه كوشش و تلاش را براى توسعه زندگى خود وخانواده، حج و زیارت رفتن، صدقه دادن و صله رحم كردن را تلاش‏براى آخرت مى‏دانست نه دنیا. تنها به كار و كوشش سفارش نمى‏كرد،بلكه خود نیز كار مى‏كرد و در روزهاى بسیار گرم تابستان، عرق‏ریزان در مزرعه و باغ خود كار مى‏كرد. باغش را بیل مى‏زد وآبیارى مى‏كرد. یكى از یارانش مى‏گوید: «آن حضرت را در باغش‏دیدم، پیراهنى تنگ، زبر و خشن در برو بیل در دست‏باغ راآبیارى مى‏كرد و عرق از سرو صورتش سرازیر بود. گفتم: «اجازه‏بفرمایید من كار را انجام دهم.» فرمود: «من كسى را دارم كه‏این كارها را انجام دهد، ولى دوست دارم كه مرد در راه به دست‏آوردن روزى حلال از گرمى آفتاب آزار ببیند و خداوند ببیند كه‏من در پى روزى حلال هستم. » یكى از یارانش كه آن حضرت را در یك‏روز بسیا گرم تابستان دید كه كار مى‏كند، معترضانه گفت:
«فدایت‏شوم، شما با مقام والایى كه نزد خداوند دارى وخویشاوندى نزدیكى كه با پیغمبر دارى، در چنین روزى، این گونه‏سخت كار مى‏كنى؟» امام(ع) پاسخ داد: «در طلب روزى حلال بیرون‏آمدم تا از چون تویى بى‏نیاز شوم.» امام صادق(ع) هم خود كارمى‏كرد و هم غلامان و خدمتكاران خود را به كار وا مى‏داشت و هم‏كارگران روز مزد را به كار مى‏گرفت. هر وقت كارگرى را به كارمى‏گرفت پیش از خشك شدن عرقش مزدش را مى‏پرداخت. هنگام برداشت‏خرما هم در جمع‏آورى آن كمك مى‏كرد و هم در وزن كردن آن. و هم‏به هنگام فروش و تقسیم بر فقرا و نیازمندان.
تجارت
امام صادق(ع) نه تنها پیروان و یارانش را به كارهاى درست وتجارت صحیح تشویق مى‏كرد بلكه خود نیز گاهى به تجارت مى‏پرداخت.اما نه به دست‏خویش. بلكه سرمایه‏اش را در اختیار كارگزاران وافراد مطمئن قرار مى‏داد تا با آن تجارت كنند. چون مى‏شنید كه‏سودى برده و روزى به او رسیده شادمان مى‏شد. با این حال برتجارت سالم بسیار تاكید داشت و هنگامى كه كارپرداز وى مصادف‏كه با سرمایه وى به تجارت مصر رفته بود، با سودى كلان باز گشت‏فرمود: «این سود خیلى زیاد است‏با كالاها چه كردید كه چنین‏سود هنگفتى به دست آوردید؟» مصادف پاسخ داد: «چون به مصرنزدیك شدیم از كاروانهاى كه از مصر مى‏آمدند از وضع كالاى خویش‏پرسیدیم. دانستیم كه این كالا مورد نیاز مردم مصر است و دربازار آنجا بسیار نایاب است. از این رو با هم پیمان بستیم كه‏كالایمان را جز در برابر هریك دینار سرمایه یك دینار سود، كمترنفروشیم، این بود كه سود زیادى بردیم.»
امام(ع) فرمود:«سبحان الله، علیه مسلمانان هم پیمان مى‏شوید كه كالایتان راجز در برابر هر دینار سرمایه یك دینار سود كمتر نفروشید!»سپس اصل سرمایه‏اش را برداشت و فرمود: «من را به این سودنیازى نیست. اى مصادف، چكاچك شمشیرها از كسب روزى حلال آسان‏تراست.» چون امام(ع) این گونه سود بردن را اجحاف در حق‏مسلمانان مى‏دانست‏به كارگزار خود اعتراض كرد و از آن سود چیزى‏بر نگرفت.

محمدالله اكبرى
دوشنبه 9/11/1391 - 17:43
اهل بیت

اس ام اس های تبریک ولادت حضرت محمد (ص) و امام صادق(ع)

آرشیو کامل اس ام اس های ولادت حضرت محمد(ص) و امام صادق (ع)

ز یمن مقدم رسول خاتم

معطر آمده محیط عالم

مولد صادق آل محمد

مقارن گشت با میلاد احمد

میلاد نبی اعظم(ص) و امام صادق(ع) مبارک باد

.

.

.

دو نهال بارور در باغ دین روئیده شد  / یاسهاى آسمانى در زمین روئیده شد

نخل حق در سرزمین مشرکین روئیده شد  / لاله در باغ دل اهل یقین روئیده شد . . ..

.

.

.

عید زیباى برائت از عدو دارد ربیع  / عید میلاد دو دلدار نکو دارد ربیع

موسم سرمستى دلهاى شیدا آمده  / مصطفى با حضرت صادق به دنیا آمده . . .

ولادت حضرت محمد(ص) و امام صادق(ع) بر شما مبارک

.

.

.

به هفدهم ربیع دو ماه تابان  / ز تارک سپهر دین و ایمان

براى دادن پیام جانان  /  دمیده با سراج لطف یزدان . . .

.

.

.

امشب سخن از جان جهان باید گفت  / توصیف رسول انس و جان باید گفت

در شام ولادت دو قطب عالم  / تبریک به صاحب الزمان باید گفت . . .

.

.

.

بر جمال این دو یاس بى قرینه بنگرید

گاه سوى مکه گه سوى مدینه بنگرید

محور اسلام و قرآن در ثبات از این دو مَه

مکتب توحید باشد در حیات از این دو مه

روشن آفاق تمام کائنات از این دو مه

منجلى اوصاف بى پایان ذات از این دو مه

.

.

.

از مکه فروغ ایزدی پیدا شد / سرچشمه فیض سرمدی پیدا شد

در هفدهم ربیع از دخت وهب / نو دسته گل محمدی پیدا شد

میلاد رئیس مکتب، محمد مصطفی(ص)
و رئیس مذهب، صادق آل عبا مبارک باد

.

.

.

آسمان عاشقى شد پر ستاره زین دو گل

عشقبازى با تداوم شد هماره زین دو گل

بر دل عشاق صادق شد اشاره زین دو گل

دیده دل شد گشوده بر نظاره زین دو گل . . .

.

.

.

چون از افق برآمد، نور امام صادق

شد صبح عالم آراش، بر شام تیره فائق

ولادت با سعادت ششمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت

امام صادق (ع) را به وشما تبریک و شاد باش عرض می کنم.

.

.

.

ولادت ختم رسولان آمد

محمد آن حبیب جانان آمد

به جسم پیروان او جان آمد

بر حرمتش جهان گلستان آمد . . .

.

.

.

خورشید، محمد است و صادق ماه است

با مقدم خورشید، قمر همراه است

یعنی که ولادت امام صادق (ع)

در روز ولادت رسول الله (ص) است

عیدتون مبارک

.

.

.

مژده که میلاد شه خاتم است

عید سعید نبى اکرم است

مژده که مسرورى عالم رسید

خرمى عالم و آدم رسید

.

.

.

به صبح هفده شهر ربیع از مطلع عزّت

عیان شد طالع مسعود و ختم مرسلین آمد

چو خورشید جلال احمدى تابید در عالم

ز ایزد بر جمال او هزاران آفرین آمد

.

.

.

ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد

شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد

همه شادی نمایید که میلاد نبی شد

جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد

عید شما مبارک

.

.

.

تعالى الله از این نعمت کز او اسباب آسایش

براى ما فراهم گشت از میلاد پیغمبر

ز لطف و رحمت ایزد ز یمن مقدم احمد

ظهور حق مسلم گشت از میلاد پیغمبر . . .

.

.

.

ای بحـر تجـلا! گهـرت باد مبارک

ای طور نبوت! شجـرت باد مبارک

ای مکه! نسیم سحـرت باد مبارک

ای آمنه! قرص قمـرت باد مبارک

 

.

.

.

پى تشریف میلاد نبى دانى که چون گردید

سریر خسروان دهر آندم واژگون گردید

ز رودِ خشک و بى آب سماوه نم برون گردید

محمد چون ولادت یافت بت ها سرنگون گردید

.

.

.

دامن ام القری نازد به این میلاد

آمنه بر عالم هستی محمد زاد

منجی کل بشرها عقل کل آمد

بر تمام انبیا فخر رسل آمد

.

.

.

به شام هفده ماه ربیع و سال عام الفیل 

رسالت ختم خاتم گشت از میلاد پیغمبر

بشارت ده به مشتاقان که ز امر قادر منّان

دل ما عارى از غم گشت از میلاد پیغمبر

.

.

.

سحر از عالم غیبى سروش دلنشین آمد 

که غم را ز دل ها برد، با شادى قرین آمد

ببارید از سحاب رحمت حق، مشک بر کعبه

شمیم روح افزا از بهشت عنبرین آمد

.

.

.

فضاى مکه پر شد از ملائک بهر مولودى 

که بالاتر ز خلق اولین و آخرین آمد

چنان شورى به پا شد بهر او در کشور هستى

تو گفتى انقلابى همچو روز واپسین آمد

.

.

.

طلوع صبح سفید شما مبارک باد 

محمد آمده عید شما مبارک باد

محمدی که دو عالم گواه عصمت اوست

همه سفارش او در کتاب و عترت اوست

.

.

.

تا بودن ما نام محمد به لب ماست 

روزی که نبودیم به احمد گرویدیم

آب و گل ما را که سرشتند ز آغاز

آغوش گشودیم وصالش طلبیدیم

.

.

.

انتظار آمد به سر اى بیقراران تهنیت 

شد خزان سر، آمده فصل بهاران تهنیت

جلوه گر گردیده حق اى حق شعاران تهنیت

ساقى از ره مى‏رسد جمع خماران تهنیت

.

.

.

پیمبران امشب همه ز جا خیزید

به پای احمد گل طبق طبق ریزید

می رسد امشب ز قلب مکه بـوی رسول الله

که می درخشد ز قلب مکه روی رسول الله

.

.

.

صلوات انبیا به جلوۀ جمال تو 

همه عالم متوسل به تو و به ذات تو

تو اولین نور سرمدی تو احمدی تو محمدی

خواجۀ عالم خوش آمدی، رسول اکرم خوش آمدی

.

.

.

(راد اس ام اس)

همـه جا غرق نور، همه‌جا شوق و شور 

همه جا جشن عید،همه‌جا خلد و حور

ای نثـارِ مـاهِ رویت سورۀ نور و تبارک

یا محمّد یا محمّد عید میلادت مبارک

.

.

.

اس ام اس ولادت امام صادق(ع) اس ام اس ولادت حضرت محمد(ص)

همـه جا غرق نور، همه‌جا شوق و شور 

همه جا جشن عید،همه‌جا خلد و حور

ای نثـارِ مـاهِ رویت سورۀ نور و تبارک

یا محمّد یا محمّد عید میلادت مبارک

میلاد نبی اعظم(ص) مبارک باد

.

.

.

در عرصۀ بیدادگری، دادگر آمد

تکبیر بگویید که هجران به سر آمد

تهلیل برآرید که پیغامبر آمد

پیغامبر از بهر نجات بشر آمد

.

.

.

آمنه مرآت حسن داور آورده 

بر همه پیغمبران پیغمبر آورده

یا محمد ای چراغ راه انسانها

تا صف محشر نثار مقدمت جانها

.

.

.

آسمان و زمین،جبرئیـل امیـن

شده محـو رخ خاتم المرسلین

ای نثـارِ مـاهِ رویت سورۀ نور و تبارک

یا محمّد یا محمّد عید میلادت مبارک

میلاد نبی اعظم(ص) مبارک باد

.

.

.

شب را سحر آمد که محمد آمد 

روز ظفر آمد که محمد آمد

بتهای حرم شکست و زان بشکستن

فریاد برآمد که محمد آمد

میلاد نبی اعظم(ص) مبارک باد

.

.

.

در تمـام وجــود نور حق سرزده

خاتـم‌المـرسلین در جهان آمـده

ای نثـار مـاه رویت سورۀ نور و تبارک

یا محمّد یا محمّد عید میلادت مبارک

میلاد نبی اعظم(ص) مبارک باد

.

.

.

پیشتر از بامداد هفده ماه ربیع 

آفتابی در زمین از آسمان دل برگرفت

ذره‌ای از مهر رویش را چو بر آن بذل کرد

جلوه‌ای کرد و جهان را خسروِ خاور گرفت

.

.

.

میلاد تو انفجار نور است امشب

یثرب ز تو جلوه گاه طور است امشب

با تذکره مدینه دادن ما را

مسرور نما شب سرور است امشب

میلاد نبی اعظم(ص) مبارک باد

.

.

.

زیباتر و بالاتری از آنکه به بیتی

تشبیه به خورشید کنم یا که به ماهت

سوگند به چشمت که رسولان الهی

هستند به محشر همه مشتاق نگاهت

.

.

.

به کلیم گفتم شب احمد آمد

به مسیح گفتم که محمّد آمد

به بهشت گفتم شجرت مبارک

به سپهر گفتم قمرت مبارک

میلاد نبی اعظم(ص) مبارک باد

.

.

.

دست غیبِ غیب امشب پرده از رخ برگرفت 

نور او تا ماوراءالملک را در بر گرفت

روی ناپیدای خود را فاش در آیینه دید

پرده چون ذات خدا را روی پیغمبر گرفت

میلاد نبی اعظم(ص) مبارک باد

دوشنبه 9/11/1391 - 17:31
اهل بیت

 

 

 

 

اس ام اس میلاد پیامبر,اس ام اس میلادپیامبر,اس ام اس تولدپیامبر,اس ام اس برای میلاد رسول اکرم

 

 

 

 

========اس ام اس میلاد پیامبر=========

 

 


به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر

پسر چه گویم که به خلق، خدا عطا کرده پدر

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد. . .

 

 

 

========اس ام اس میلاد پیامبر=========

 

 


اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست

دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست

روز میـلادت شدم مست می عرفان تو

آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو . . .

 

 

 

========اس ام اس میلاد پیامبر=========

 

 


صدای بال و پر جبرئیل می آید / شب است و ماه به آغوش ایل می آید

لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد / که ساقی از طرف سلسبیل می آید

لباس خاطره را از حریر عشق بدوز / حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید

نگاه آمنه از این به بعد می خندد / چرا که معجزه ای بی بدیل می آید

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد

 

 

 

========اس ام اس میلاد پیامبر=========

 

 

 


اس ام اس میلاد پیامبر,اس ام اس میلادپیامبر,اس ام اس تولدپیامبر,اس ام اس برای میلاد رسول اکرم

 

 

 

 

========اس ام اس میلاد پیامبر=========

 

 


امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت

در  شـــــام  ولادت دو  قــطب عالم / تبریک به  صــاحب الزمان (عج) باید گفت . . .

 

 

 

========اس ام اس میلاد پیامبر=========

 

 

 

دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد

گهی خندان گهی محو تماشا / چو می‌بیند خمِ ابروی احمد

خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد

 

 

 

========اس ام اس میلاد پیامبر=========

 

 

 

ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد / شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد

همه شادی نمایید که میلاد نبی شد / جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد . . .

 

 

 

========اس ام اس میلاد پیامبر=========

 

 

 


اس ام اس میلاد پیامبر,اس ام اس میلادپیامبر,اس ام اس تولدپیامبر,اس ام اس برای میلاد رسول اکرم

 

 

 

 

========اس ام اس میلاد پیامبر=========

 

 


ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد. . .

میلاد نور مبارک

 

 

 

========اس ام اس میلاد پیامبر=========

 

 

 

خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست

بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست

در آسمان دلبری و آستان عشق

نور جمال دلبر ما را مثال نیست . . .

 

 

 

========اس ام اس میلاد پیامبر=========

 

 


حق چو دید آن نور مطلق در حضور/ آفرید از نور او صد بحر نور

آفرینش را جز او مقصود نیست/ پاک دامن تر زاو موجود نیست

میلاد نبی اکرم گرامی باد . . .

 

 

 

========اس ام اس میلاد پیامبر=========

 

 

 


اس ام اس میلاد پیامبر,اس ام اس میلادپیامبر,اس ام اس تولدپیامبر,اس ام اس برای میلاد رسول اکرم

 

 

 

 

========اس ام اس میلاد پیامبر=========

 

 


مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد

مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد

تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری

بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد

مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد

اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد

دوشنبه 9/11/1391 - 17:30
اهل بیت

اس ام اس ولادت پیامبر حضرت محمد (ص) میلاد رسول اکرم

 

 

عترت آمد از آیینه ام
کیست در غار حرای سینه ام
رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد
میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد

—–

دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است
تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟
میلاد نبی اکرم(ص) مبارک

—–

حق چو دید آن نور مطلق در حضور
آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست
پاک دامن تر زاو موجود نیست
میلاد نبی اکرم (ص) و امام صادق(ع)گرامی باد

—–

از مکه فروغ ایزدی پیدا شد
سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب
نو دسته گل محمدی پیدا شد

—–

ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد
شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد
جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد

—–

به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر / پسر چه گویم که به خلق،خدا عطا کرده پدر

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد

—–

از مکه فروغ ایزدی پیدا شد / سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد

در هفدهم ربیع از دخت وهب / نو دسته گل محمدی پیدا شد …

—–

دلا میلاد ختم المرسلین است / فروغ آسمانی در زمین است

محمد (ص) مهر ظلمتْ سوز آمد / شب یلدای ما را روز آمد …

—–

بهار بی خزان، روی محمد / بهشت جاودان، کوی محمد

معطر ساخت گلزار جهان را / شمیم تار گیسوی محمد …

—–

ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد…

میلاد نور مبارک

—–

صدای بال و پر جبرئیل می آید / شب است و ماه به آغوش ایل می آید

لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد / که ساقی از طرف سلسبیل می آید

لباس خاطره را از حریر عشق بدوز / حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید

نگاه آمنه از این به بعد می خندد / چرا که معجزه ای بی بدیل می آید

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد

—–

خورشید، محمد است و صادق ماه است / خورشید همیشه با قمر همراه است

یعنی که ولادت امام صادق / در روز ولادت رسول الله است

عیدتون مبارک

—–

دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است / تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است …؟

میلاد نبی اکرم مبارک

—–

ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد / شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد

همه شادی نمایید که میلاد نبی شد / جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد …

—–

میلاد نبی اکرم بهانه خلقت، و قرآن ناطق امام صادق-ع بر شما تبریک وتهنیت باد …

—–

ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد

میلاد نور مبارک

—–

چون از افق برآمد، نور امام صادق

شد صبح عالم آراش، بر شام تیره فائق

—–

رسول خدا(ص): بهترین درخواست از خدا، “عافیت دین و دنیا” است.

—–

خدایا تو را سوگند میدهیم به دو مولود نورانی امشب که سلامت دین و دنیا را به همه ی ما عطا بفرمایی …

—–

با محمّد برتر از آنی که اندر وصف آیی / تالی قرانیِ و هموزن آن ثِقل ثقیلی

میلاد نبی اکرم گرامی باد …

—–

بلغ العلی بکماله / کشف الدجی بجماله

حسنت جمیع خصاله / صلوا علیه و آله …

—–

مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد

مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد

تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری

بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد

مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد

اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد

—–

اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست

دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست

روز میـلادت شدم مست می عرفان تو

آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو …

—–

امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت

در شـــــام ولادت دو قــطب عالم / تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت …

—–

گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند

عرشیان و فرشیان نام محمّد می‌برند

ولادت حضرت محمد بر شما مبارک

—–

محمّد وارث پیغمبران است / که او سلطانِ شهرِ دلبران است

به حق فرمود حق لایزالی / محمّد علت خلقِ جهان است …

میلاد خاتم پیامبران بر شما مبارک

—–

دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد

گهی خندان گهی محو تماشا / چو می‌بیند خمِ ابروی احمد

خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد

—–

جهان را حق به عشقش آفریده / وجودش کلِ هستی را خریده

بگویم از مه رویِ محمّد / کسی زیباتر از او را ندیده …

—–

جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر

منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر

بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى

دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر …

—–

مژده که میلاد شه خاتم است

عید سعید نبى اکرم است

مژده که مسرورى عالم رسید

خرمى عالم و آدم رسید …

—–

خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست

بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست

در آسمان دلبری و آستان عشق

نور جمال دلبر ما را مثال نیست …

 

عترت آمد از آیینه ام
کیست در غار حرای سینه ام
رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد
میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد

—–

دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است
تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟
میلاد نبی اکرم(ص) مبارک

—–

حق چو دید آن نور مطلق در حضور
آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست
پاک دامن تر زاو موجود نیست
میلاد نبی اکرم (ص) و امام صادق(ع)گرامی باد

—–

از مکه فروغ ایزدی پیدا شد
سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب
نو دسته گل محمدی پیدا شد

—–

ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد
شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد
جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد

—–

به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر / پسر چه گویم که به خلق،خدا عطا کرده پدر

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد

—–

از مکه فروغ ایزدی پیدا شد / سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد

در هفدهم ربیع از دخت وهب / نو دسته گل محمدی پیدا شد …

—–

دلا میلاد ختم المرسلین است / فروغ آسمانی در زمین است

محمد (ص) مهر ظلمتْ سوز آمد / شب یلدای ما را روز آمد …

—–

بهار بی خزان، روی محمد / بهشت جاودان، کوی محمد

معطر ساخت گلزار جهان را / شمیم تار گیسوی محمد …

—–

ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد…

میلاد نور مبارک

—–

صدای بال و پر جبرئیل می آید / شب است و ماه به آغوش ایل می آید

لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد / که ساقی از طرف سلسبیل می آید

لباس خاطره را از حریر عشق بدوز / حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید

نگاه آمنه از این به بعد می خندد / چرا که معجزه ای بی بدیل می آید

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد

—–

خورشید، محمد است و صادق ماه است / خورشید همیشه با قمر همراه است

یعنی که ولادت امام صادق / در روز ولادت رسول الله است

عیدتون مبارک

—–

دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است / تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است …؟

میلاد نبی اکرم مبارک

—–

ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد / شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد

همه شادی نمایید که میلاد نبی شد / جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد …

—–

میلاد نبی اکرم بهانه خلقت، و قرآن ناطق امام صادق-ع بر شما تبریک وتهنیت باد …

—–

ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد

میلاد نور مبارک

—–

چون از افق برآمد، نور امام صادق

شد صبح عالم آراش، بر شام تیره فائق

—–

رسول خدا(ص): بهترین درخواست از خدا، “عافیت دین و دنیا” است.

—–

خدایا تو را سوگند میدهیم به دو مولود نورانی امشب که سلامت دین و دنیا را به همه ی ما عطا بفرمایی …

—–

با محمّد برتر از آنی که اندر وصف آیی / تالی قرانیِ و هموزن آن ثِقل ثقیلی

میلاد نبی اکرم گرامی باد …

—–

بلغ العلی بکماله / کشف الدجی بجماله

حسنت جمیع خصاله / صلوا علیه و آله …

—–

مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد

مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد

تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری

بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد

مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد

اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد

—–

اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست

دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست

روز میـلادت شدم مست می عرفان تو

آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو …

—–

امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت

در شـــــام ولادت دو قــطب عالم / تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت …

—–

گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند

عرشیان و فرشیان نام محمّد می‌برند

ولادت حضرت محمد بر شما مبارک

—–

محمّد وارث پیغمبران است / که او سلطانِ شهرِ دلبران است

به حق فرمود حق لایزالی / محمّد علت خلقِ جهان است …

میلاد خاتم پیامبران بر شما مبارک

—–

دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد

گهی خندان گهی محو تماشا / چو می‌بیند خمِ ابروی احمد

خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد

—–

جهان را حق به عشقش آفریده / وجودش کلِ هستی را خریده

بگویم از مه رویِ محمّد / کسی زیباتر از او را ندیده …

—–

جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر

منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر

بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى

دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر …

—–

مژده که میلاد شه خاتم است

عید سعید نبى اکرم است

مژده که مسرورى عالم رسید

خرمى عالم و آدم رسید …

—–

خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست

بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست

در آسمان دلبری و آستان عشق

نور جمال دلبر ما را مثال نیست …

———-

چهل حدیث از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم):

1- آیة المنافق ثلاث : اذا حدث کذب واذا وعد اخلف واذا اؤتمن خان
نشان منافق سه چیز است : 1 – سخن به دروغ بگوید . 2 – از وعده تخلف کند .3 – در امانت خیانت نماید .
صحیح مسلم ، کتاب الایمان ، ح 89

2- لا ینال شفاعتی من اخر الصلوة بعد وقتها
کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهدرسید
(بحارالانوار،ج،83ص20)

3- أبغض الحلال الی الله الطلاق .
منفورترین چیزهای حلال در پیش خدا طلاق است .

سنن ابی داود ، کتاب الطلاق ، ح 1863

4- خَیرُ الأصحابِ مَن قَلَّ شِقاقُهُ و کَثُرَ وِفاقُهُ.
بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار

(تنبیه الخواطر، ج2، ص123 )

5- ابن آدم اذا اصبحت معافی فی بدنک آمنا فی سربک عندک قوت یومک فعلی الدنیاالعفاء .
فرزند آدم وقتی تن تو سالم است و خاطرت آسوده است و قوت یک روز خویش راداری ، جهانگر مباش .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 782 ، ح 8740

6- ابن آدم عندک ما یکفیک وانت تطلب ما یطغیک لا بقلیل تقنع ولا بکثیر تشبع .
فرزند آدم ، آنچه حاجت تو را رفع کند در دسترس خود داری و در پی آنچه تو را به طغیان وا می دارد روز میگذاری ، به اندک قناعت نمیکنی و از بسیار سیر نمی شوی .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 782 ، ح 8740

7- مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)

8- اتق دعوة المظلوم فإنما یسال الله حقه وان الله لن یضیع لذی حق حقه
از نفرین مظلوم بپرهیز زیرا وی به دعا حق خویش را از خدا میخواهد و خدا حق رااز حق دار دریغ نمیدارد .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 507 ، ح 7650

9- اتقوا الحجر الحرام فی البنیان فانه اساس الخراب
از استعمال سنگ حرام در ساختمان بپرهیزید که مایه ویرانی است .

کنز العمال ، ج 15 ، ص 405 ، ح 41575

10- اَلعِبادَهُ سَبعونَ جُزء، اَفضَلُها جُزءً طَلَبُ الحَلالِ
عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.

(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)

11- اتقوا فراسة المؤمن فإنه ینظر بنور الله
از فراست مؤمن بترسید که چیزها را با نور خدا می نگرد .

سنن ترمذی ، کتاب تفسیر القرآن ، ح 3052

12- اتقوا الدنیا فوالذی نفسی بیده انها لأسحر من هاروت وماروت
از دنیا بپرهیزید ، قسم به آن کس که جان من در کف اوست که دنیا ازهاروت و ماروت ساحرتر است .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 182 ، ح 6063

13- اتقوا دعوة المظلوم فإنها تصعد الی السماء کأنها شرارة
از نفرین مظلوم بترسید که چون شعله آتش بر آسمان میرود .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 500 ، ح 7601

14- لکل شیئى زکاة و زکاة الابدان الصیام
براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است.

(الکافى، ج 4، ص 62)

15- اثنان یعجلهما الله فی الدنیا البغی وعقوق الوالدین .
دو چیز را خداوند در این جهان کیفر میدهد : تعدی ، و ناسپاسی پدر و مادر .

کنز العمال ، ج 16 ، ص 462 ، ح 45458

16- اجرأکم علی قسم الجد اجرأکم علی النار .
هر کس از شما در خوردن قسم جدیتر است به جهنم نزدیکتر است .

کنز العمال ، ج 11 ، ص 7 ، ح 30390

17- أجملوا فی طلب الدنیا فإن کلا میسر لما خلق له .
در طلب دنیا معتدل باشید و حرص نزنید ، زیرا به هر کس هر چه قسمت اوست می رسد .

سنن ابن ماجه ، کتاب التجارات ، ح 2133

18- هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.
رمضان ماهى است که ابتدایش رحمت است و میانه‏اش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.

(بحار الانوار،ج93،ص342)

19- احب الاعمال الی الله الصلاة لوقتها ثم بر الوالدین ثم الجهاد فی سبیل الله
بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا .

کنز العمال ، ج 7 ، ص 285 ، ح 18897

20- احب العباد الی الله الاتقیاء الاخفیاء
محبوبترین بندگان در پیش خدا پرهیزگاران گمنامند .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 153 ، ح 5929

21- انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَکا مَنْ کانَ قَبلکُمْ و هُما مُهْلِکاکُمْ.
همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاکت رساند و همین دو نیز هلاک کننده شماست.

(جهاد النفس، ص 247)

22- احب الاعمال الی الله أدومها وان قل .
محبوبترین کارها در پیش خدا کاریست که دوام آن بیشتر است ، اگر چه اندک باشد .

صحیح مسلم ، کتاب صلاة المسافرین و قصرها ، ح 1305

23- احب الاعمال الی الله من أطعم مسکینا من جوع أو دفع عنه مغرما أوکشف عنه کربا
بهترین کارها در پیش خدا آن است که بینوایی را سیر کنند ، یا قرض او رابپردازند یا زحمتی را از او دفع نمایند .

کنز العمال ، ج 6 ، ص 342 ، ح 15958

24- لا فقر اَشد من الجهل ، لا مال اَعود من العقل .
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .

(اصول کافی،ج1،ص30)

25- احب الاعمال الی الله حفظ اللسان
بهترین کارها در پیش خدا نگهداری زبان است .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 551 ، ح 7851

26- احب الجهاد الی الله عز وجل کلمة حق تقال لامام جائر
بهترین جهادها در پیش خدا سخن حقی است که به پیشوای ستمکار گویند .

مسند احمد ، باقی مسند الانصار ، ح 21137

27- احب الطعام الی الله ما کثرت علیه الایادی
بهترین غذاها در پیش خدا آن است که گروهی بسیار بر آن بنشیند .

کنز العمال ، ج 15 ، ص 233 ، ح 40716
28- احب اللهو الی الله تعالی إجراء الخیل والرمی .
بهترین بازیها در پیش خدا اسب دوانی و تیراندازی است .

کنز العمال ، ج 4 ، ص 344 ، ح 10812

29- طلب العلم فریضة علی کل مسلم، الا ان الله یحب بغاة العلم
طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.

(اصول کافی ج 1 /باب دوم/ص 35)

30- احب الله تعالی عبدا سمحا اذا باع وسمحا اذا اشتری وسمحا اذا قضی وسمحا اذااقتضی .
خداوند بندهای را که به هنگام خرید و هنگام فروش و هنگام دریافت سهلانگار است دوست دارد .

نهج الفصاحه ، ص 15 ، ح 85

31- احب عباد الله الی الله أنفعهم لعباده .
از جمله بندگان آن کس پیش خدا محبوبتر است که برای بندگان سودمندتر است .

نهج الفصاحه ، ص 15 ، ح 86

32- أحثوا التراب فی وجوه المداحین .
بر چهره ستایشگران ، خاک بیفشانید .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 574 ، ح 7960

33- احزم الناس أکظمهم للغیظ
آنکه در فرو بردن خشم از دیگران بیشتر است ، از همه کس دور اندیشتر است .

نهج الفصاحه ، ص 17 ، ح 95
34- اختبروا الناس بأخدانهم ، فإن الرجل یخادن من یعجبه
مردم را از معاشرانشان بشناسید ، زیرا کند هم جنس با هم جنس پرواز .

نهج الفصاحه ، ص 19 ، ح 106

35- اخوف ما أخاف علی امتی الهوی وطول الامل .
بر امت خویش بیش از هر چیز از هوس و آرزوی دراز بیم دارم .

کنز العمال ، ج 3 ، ص 490 ، ح 7553

36- ادعوا الله وأنتم موقنون بالاجابة واعلموا أن الله لا یستجیب دعاء من قلبغافل لاه .
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعارا از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد .

کنز العمال ، ج 2 ، ص 72 ، ح 3176

37- ادنی أهل النار عذابا ینتعل بنعلین من نار یغلی دماغه من حرارة نعلیه .
از مردم جهنم آنکه عذابش از همه آسانتر است دو کفش آتشین بپا دارد که مغزوی از حرارت کفشهایش به جوش میآید .

کنز العمال ، ج 14 ، ص 527 ، ح 39507

38- ادنی جبذات الموت بمنزلة مائة ضربة بالسیف .
آسانترین کشش های مرگ مانند صد ضربت شمشیر است .

کنز العمال ، ج 15 ، ص 569 ، ح 42208

39- اذا ابتلی أحدکم بالقضاء بین المسلین فلا یقض وهو غضبان ولیسو بینهم فی النظروالمجلس والاشارة
اگر یکی از شما به کار قضاوت میان مسلمانان دچار شود باید به هنگام غضب ازقضاوت خودداری کند و میان ارباب دعوا در نگاه و نشیمنگاه و اشاره تفاوتی نگذارد .

کنز العمال ، ج 6 ، ص 102 ، ح 15034

40- اذا أحب الله عبدا حماه الدنیا کما یظل أحدکم یحمی سقیمه الماء .
وقتی خداوند بندهای را دوست دارد ، دنیا را از او منع میکند چنانکه شما مریض خویش را از نوشیدن آب منع میکنید .

کنز العمال ، ج 6 ، ص 471 ، ح 16595

دوشنبه 9/11/1391 - 17:29
اهل بیت

مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد

مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد

تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری

بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد

مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد

اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد

.

.

.

اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست

دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست

روز میـلادت شدم مست می عرفان تو

آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو . . .

.

.

.

امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت

در  شـــــام  ولادت دو  قــطب عالم / تبریک به  صــاحب الزمان (عج) باید گفت . . .

.

.

.

گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند

عرشیان و فرشیان نام محمّد می‌برند

ولادت حضرت محمد بر شما مبارک

.

.

.

محمّد وارث پیغمبران است / که او سلطانِ شهرِ دلبران است

به حق فرمود حق لایزالی / محمّد علت خلقِ جهان است . . .

میلاد خاتم پیامبران بر شما مبارک

.

.

.

دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد

گهی خندان گهی محو تماشا / چو می‌بیند خمِ ابروی احمد

خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد

.

.

.

جهان را حق به عشقش آفریده / وجودش کلِ هستی را خریده

بگویم از مه رویِ محمّد / کسی زیباتر از او را ندیده . . .

.

.

.

جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر

منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر

بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى

دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر . . .

.

.

.

مژده که میلاد شه خاتم است

عید سعید نبى اکرم است

مژده که مسرورى عالم رسید

خرمى عالم و آدم رسید . . .

.

.

.

خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست

بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست

در آسمان دلبری و آستان عشق

نور جمال دلبر ما را مثال نیست . . .

 

عترت آمد از آیینه ام

کیست در غار حرای سینه ام

رگ رگم پیغام احمد می دهد

سینه ام بوی محمد می دهد

میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد

 

—–

 

دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است

تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟

میلاد نبی اکرم(ص) مبارک

 

—–

 

حق چو دید آن نور مطلق در حضور

آفرید از نور او صد بحر نور

آفرینش را جز او مقصود نیست

پاک دامن تر زاو موجود نیست

میلاد نبی اکرم (ص) و امام صادق(ع)گرامی باد

 

—–

 

از مکه فروغ ایزدی پیدا شد

سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد

در هفدهم ربیع از دخت وهب

نو دسته گل محمدی پیدا شد

 

منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸

 

—–

 

ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد

شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد

همه شادی نمایید که میلاد نبی شد

جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد

 

—–

 

به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر / پسر چه گویم که به خلق،خدا عطا کرده پدر

 

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد

 

—–

 

از مکه فروغ ایزدی پیدا شد / سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد

 

در هفدهم ربیع از دخت وهب / نو دسته گل محمدی پیدا شد …

 

—–

 

دلا میلاد ختم المرسلین است / فروغ آسمانی در زمین است

 

محمد (ص) مهر ظلمتْ سوز آمد / شب یلدای ما را روز آمد …

 

—–

 

بهار بی خزان، روی محمد / بهشت جاودان، کوی محمد

 

معطر ساخت گلزار جهان را / شمیم تار گیسوی محمد …

 

—–

 

ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد

 

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد…

 

میلاد نور مبارک

 

—–

 

صدای بال و پر جبرئیل می آید / شب است و ماه به آغوش ایل می آید

 

لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد / که ساقی از طرف سلسبیل می آید

 

لباس خاطره را از حریر عشق بدوز / حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید

 

نگاه آمنه از این به بعد می خندد / چرا که معجزه ای بی بدیل می آید

 

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد

 

—–

 

خورشید، محمد است و صادق ماه است / خورشید همیشه با قمر همراه است

 

یعنی که ولادت امام صادق / در روز ولادت رسول الله است

 

عیدتون مبارک

 

—–

 

دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است / تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است …؟

 

میلاد نبی اکرم مبارک

 

منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸

 

—–

 

ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد / شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد

 

همه شادی نمایید که میلاد نبی شد / جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد …

 

—–

 

میلاد نبی اکرم بهانه خلقت، و قرآن ناطق امام صادق-ع بر شما تبریک وتهنیت باد …

 

—–

 

ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد

 

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد

 

میلاد نور مبارک

 

—–

 

چون از افق برآمد، نور امام صادق

 

شد صبح عالم آراش، بر شام تیره فائق

 

—–

 

رسول خدا(ص): بهترین درخواست از خدا، “عافیت دین و دنیا” است.

 

—–

 

خدایا تو را سوگند میدهیم به دو مولود نورانی امشب که سلامت دین و دنیا را به همه ی ما عطا بفرمایی …

 

—–

 

با محمّد برتر از آنی که اندر وصف آیی / تالی قرانیِ و هموزن آن ثِقل ثقیلی

 

میلاد نبی اکرم گرامی باد …

 

—–

 

بلغ العلی بکماله / کشف الدجی بجماله

 

حسنت جمیع خصاله / صلوا علیه و آله …

 

—–

 

مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد

 

مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد

 

تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری

 

بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد

 

مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد

 

اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد

 

—–

 

اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست

 

دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست

 

روز میـلادت شدم مست می عرفان تو

 

آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو …

 

منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸

 

—–

 

امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت

 

در شـــــام ولادت دو قــطب عالم / تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت …

 

—–

 

گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند

 

عرشیان و فرشیان نام محمّد می‌برند

 

ولادت حضرت محمد بر شما مبارک

 

—–

 

محمّد وارث پیغمبران است / که او سلطانِ شهرِ دلبران است

 

به حق فرمود حق لایزالی / محمّد علت خلقِ جهان است …

 

میلاد خاتم پیامبران بر شما مبارک

 

—–

 

دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد

 

گهی خندان گهی محو تماشا / چو می‌بیند خمِ ابروی احمد

 

خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد

 

—–

 

جهان را حق به عشقش آفریده / وجودش کلِ هستی را خریده

 

بگویم از مه رویِ محمّد / کسی زیباتر از او را ندیده …

 

—–

 

جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر

 

منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر

 

بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى

 

دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر …

 

منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸

 

—–

 

مژده که میلاد شه خاتم است

 

عید سعید نبى اکرم است

 

مژده که مسرورى عالم رسید

 

خرمى عالم و آدم رسید …

 

—–

 

خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست

 

بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست

 

در آسمان دلبری و آستان عشق

 

نور جمال دلبر ما را مثال نیست …

 

عترت آمد از آیینه ام

کیست در غار حرای سینه ام

رگ رگم پیغام احمد می دهد

سینه ام بوی محمد می دهد

میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد

 

—–

 

دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است

تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟

میلاد نبی اکرم(ص) مبارک

 

—–

 

حق چو دید آن نور مطلق در حضور

آفرید از نور او صد بحر نور

آفرینش را جز او مقصود نیست

پاک دامن تر زاو موجود نیست

میلاد نبی اکرم (ص) و امام صادق(ع)گرامی باد

 

—–

 

از مکه فروغ ایزدی پیدا شد

سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد

در هفدهم ربیع از دخت وهب

نو دسته گل محمدی پیدا شد

 

—–

 

ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد

شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد

همه شادی نمایید که میلاد نبی شد

جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد

 

منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸

 

—–

 

به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر / پسر چه گویم که به خلق،خدا عطا کرده پدر

 

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد

 

—–

 

از مکه فروغ ایزدی پیدا شد / سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد

 

در هفدهم ربیع از دخت وهب / نو دسته گل محمدی پیدا شد …

 

—–

 

دلا میلاد ختم المرسلین است / فروغ آسمانی در زمین است

 

محمد (ص) مهر ظلمتْ سوز آمد / شب یلدای ما را روز آمد …

 

—–

 

بهار بی خزان، روی محمد / بهشت جاودان، کوی محمد

 

معطر ساخت گلزار جهان را / شمیم تار گیسوی محمد …

 

—–

 

ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد

 

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد…

 

میلاد نور مبارک

 

—–

 

صدای بال و پر جبرئیل می آید / شب است و ماه به آغوش ایل می آید

 

لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد / که ساقی از طرف سلسبیل می آید

 

لباس خاطره را از حریر عشق بدوز / حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید

 

نگاه آمنه از این به بعد می خندد / چرا که معجزه ای بی بدیل می آید

 

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد

 

—–

 

خورشید، محمد است و صادق ماه است / خورشید همیشه با قمر همراه است

 

یعنی که ولادت امام صادق / در روز ولادت رسول الله است

 

عیدتون مبارک

 

منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸

 

—–

 

دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است / تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است …؟

 

میلاد نبی اکرم مبارک

 

—–

 

ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد / شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد

 

همه شادی نمایید که میلاد نبی شد / جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد …

 

—–

 

میلاد نبی اکرم بهانه خلقت، و قرآن ناطق امام صادق-ع بر شما تبریک وتهنیت باد …

 

—–

 

ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد

 

قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد

 

میلاد نور مبارک

 

—–

 

چون از افق برآمد، نور امام صادق

 

شد صبح عالم آراش، بر شام تیره فائق

 

—–

 

رسول خدا(ص): بهترین درخواست از خدا، “عافیت دین و دنیا” است.

 

—–

 

خدایا تو را سوگند میدهیم به دو مولود نورانی امشب که سلامت دین و دنیا را به همه ی ما عطا بفرمایی …

 

—–

 

با محمّد برتر از آنی که اندر وصف آیی / تالی قرانیِ و هموزن آن ثِقل ثقیلی

 

میلاد نبی اکرم گرامی باد …

 

منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸

 

—–

 

بلغ العلی بکماله / کشف الدجی بجماله

 

حسنت جمیع خصاله / صلوا علیه و آله …

 

—–

 

مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد

 

مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد

 

تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری

 

بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد

 

مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد

 

اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد

 

—–

 

اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست

 

دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست

 

روز میـلادت شدم مست می عرفان تو

 

آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو …

 

—–

 

امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت

 

در شـــــام ولادت دو قــطب عالم / تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت …

 

—–

 

گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند

 

عرشیان و فرشیان نام محمّد می‌برند

 

ولادت حضرت محمد بر شما مبارک

 

منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸

 

—–

 

محمّد وارث پیغمبران است / که او سلطانِ شهرِ دلبران است

 

به حق فرمود حق لایزالی / محمّد علت خلقِ جهان است …

 

میلاد خاتم پیامبران بر شما مبارک

 

—–

 

دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد

 

گهی خندان گهی محو تماشا / چو می‌بیند خمِ ابروی احمد

 

خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد

 

—–

 

جهان را حق به عشقش آفریده / وجودش کلِ هستی را خریده

 

بگویم از مه رویِ محمّد / کسی زیباتر از او را ندیده …

 

—–

 

جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر

 

منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر

 

بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى

 

دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر …

 

—–

 

مژده که میلاد شه خاتم است

 

عید سعید نبى اکرم است

 

مژده که مسرورى عالم رسید

 

خرمى عالم و آدم رسید …

 

منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸

 

—–

 

خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست

 

بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست

 

در آسمان دلبری و آستان عشق

 

نور جمال دلبر ما را مثال نیست …

دوشنبه 9/11/1391 - 17:28
اهل بیت

نور عترت آمد از آیینه ام
کیست در غار حرای سینه ام

رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد
میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد


صادق که اساس دین ازاو شد معمور / بودند ملایک پی امرش مامور
میلاد ششمین اختر تابناك آسمان ولایت و نبی اكرم نور هدایت مبارك باد


میلاد نبی اکرم بهانه خلقت و قرآن ناطق، امام صادق علیه السلام بر شما تبریك وتهنیت باد


ای ششم پیشوای اهل ولا
خلق را رهبری به دین هدی
پای تا سر خدانمایی تو
هم ز سر تا بپای صدق و صفا
ولادت امام جعفر صادق علیه السلام و نبی اكرم (صلی الله علیه وآله) مبارك


دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است
تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟
میلاد نبی اكرم مبارك


ماه فرو ماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلك را كمال و منزلتى نیست
در نظر قدر با كمال محمد
میلاد نور مبارك


حق چو دید آن نور مطلق در حضور/ آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست/ پاک دامن تر زاو موجود نیست
میلاد نبی اكرم (صلی الله علیه و آله) و امام صادق علیه السلام گرامی باد


رسول الله تودر خلوتِ وحدت خلیلی
بعدِ ذاتِ واحدِ مطلق به هستی بی‌بدیلی
بر گزینِ دست یزدان از میان نخبگانی
پیش هر صاحب نظر در صورت و معنا جمیلی
منبع اندیشة رود خروشان حیاتی
شهر علمی، كوهِ حلمی، قُلزم عقل عقیلی


ای چراغ دانشت گیتی فروز   ***   تا قیامت پیشتاز علم روز
آفرینش را کتاب ناطقی   ***   اهل بینش را امامِ صادقی
ولادت امام جعفر صادق علیه السلام مبارك

دوشنبه 9/11/1391 - 17:27
لطیفه و پیامک

مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد
مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد
تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری
بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد
مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد
اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد

========شعر و اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق========

صادق که اساس دین ازاو شد معمور / بودند ملایک پی امرش مامور
میلاد ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و نبی اکرم نور هدایت مبارک باد

=====

اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست
دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست
روز میـلادت شدم مست می عرفان تو
آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو . . .

========پیامک ولادت پیامبر اکرم و ولادت امام صادق========

امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت

در شـــــام ولادت دو قــطب عالم / تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت . .

========شعر و اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق========.

گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند

عرشیان و فرشیان نام محمّد می‌برند

ولادت حضرت محمد بر شما مبارک

.======== پیام تبریک میلاد پیامبر اکرم و امام صادق========

محمّد وارث پیغمبران است / که او سلطانِ شهرِ دلبران است

به حق فرمود حق لایزالی / محمّد علت خلقِ جهان است . . .

میلاد خاتم پیامبران بر شما مبارک

===========

دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد

گهی خندان گهی محو تماشا / چو می‌بیند خمِ ابروی احمد

خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد

========شعر و اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق========

جهان را حق به عشقش آفریده / وجودش کلِ هستی را خریده

بگویم از مه رویِ محمّد / کسی زیباتر از او را ندیده . . .

======

جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر

منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر

بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى

دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر . . .

========

خورشید، محمد است و صادق ماه است / خورشید همیشه با قمر همراه است

یعنی که ولادت امام صادق / در روز ولادت رسول الله است

میلاد نبی اکرم بهانه خلقت و قرآن ناطق، امام صادق-ع بر شما تبریک و تهنیت باد

دوشنبه 9/11/1391 - 17:26
اهل بیت

نزول مهربانی

باران رضایی
زمین در پوست خویش نمی‏گنجید.
نفس‏های آسمان به شماره افتاده بود.
ناگاه، عطر محمّدی، فضای شهر را پر کرد.
فریادی، سکوتِ سالیانِ مکّه را در هم شکست.
رسول عشق، خوش آمدی!
خوش آمدی که نوای ملکوتیِ اذان، آهنگِ قدسیِ نام تو را کم داشت.
خوش آمدی که قرآنِ خدا، در انتظار سینه فراخت بود.
ببین که صحرای سوزانِ حجاز، چگونه از شمیم نفس‏های تو جان گرفته است؟
خوش آمدی! که شب‏های سیاهِ مکّه، ماهِ رخسار تو را کم داشت!
یا محمّد!
باید می‏آمدی؛ تا ستارگانی چون بِلال و حبیب ابن مظاهر، در آسمانِ عرب بدرخشند
باید می‏آمدی تا ساده لوحانِ حجاز، از چنگالِ جهل وخرافه رها شوند
معصومیّت دخترانِ عرب، قرن‏ها بود که از درونِ گورهای تاریک جهل، صدایت می‏زد.
ای پیشوای رحمت! بر زنانِ عرب چه می‏گذشت اگر تو با کوثرت نمی‏آمدی؟
خجسته باد قدوم پر برکتت که کوچه‏های حجاز، سالیانِ سال، ابهّت گام‏های تو را به انتظار نشسته بود!
خجسته باد نزولِ مهربانی ات!

*******

بخت روشن

علی سعادت شایسته
این کدامین بخت روشن است؟
به راستی این کدامین بخت روشن است که ستاره‏ها درخشیدنش را رصد می‏کنند؟
کلیمی که چرخ فلک طور اوست
همه نورها پرتو نور اوست
این کیست که آمدنش را کودکان در پستو نشسته خواب می‏بینند. سفره‏های بی نان و نمک خواب می‏بینند و بت‏ها در لرزشی دهشتناک خواب می‏بینند؟
این کیست که کعبه، بی تاب آمدنش به افق‏ها چشم دوخته است. تاریخ آمدنش را قول داده است. قلم به رسالتش ایمان دارد؟
برگزیده خداست که این گونه جهان را در شوقی عظیم، چشم براه خویش کرده است.
برگزیده خداست که می‏آید؛ با کاسه‏ای از روشنی لبریز و با سفره‏ای که محبت را بین چشم‏های در راه مانده تقسیم خواهد کرد.
برگزیده خداست که پنجره‏ها را هوای پریدن خواهد داد. دست‏هایی که شوق پریدن را در بال‏ها جاری خواهد کرد.
خدایت ثنا کرد و تجلیل کرد
زمین بوس قدر تو جبریل کرد
زبانی که تو را سرود، تنها زبان اول شاعر هستی است.
ترا عزّ لولاک تمکین بس است
ثنای تو طه و یس بس است

*******

صدای پای پیامبر

معصومه داوود آبادی
مژده آمدنت که در زمین پیچید، دشت‏های روشن توحید، از پروانه‏های سپید عشق، پوشیده شد و مکه را امواج نورانی حضورت در بر گرفت.
آمدی و طاق کسرای ظلم، ترک برداشت.
آمدی و آتشکده تیرگی به جوخه خاموشی سپرده شد.
فرود آمدی، در سرزمینی که کویر جهل و بی‏خبری، جوانه‏های آگاهی و عاطفه را خشکانده بود و خورشید عدالت در پشت کوه‏های نا مردمی به خون نشسته بود.
آه! ای رسول مهربانی! جهان، دلیل بودنش را در چشم‏های توحیدی تو جستجو می‏کند و بشر، از آن هنگام که صدای گام‏هایت را در کوچه‏های بلند رسالت شنید، شکوه زیستنش را تجربه کرد.
تو خاتم النبیّینی؛ آخرین پیام آور روشنی و مهر، کسی که آسمان‏ها، معجزه شق القمرش را از خاطر نخواهند برد، او که جبرئیل، در رکابش به معراج آفتاب رفت و «حرا»، زمزمه‏های شورانگیز شبانه‏اش را در اوج جهالت و بت پرستی به شهادت می‏آید.
محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏آید، تا هبل، لات و عزّی، شرافت انسان را نیالایند.
می‏آید تا دختران معصوم عرب را افکار پوچ و پوسیده پدرانشان در خاکستر ناجوانمردی مدفون نسازد.
خشمش، شمشیری ست که تنها بر پیکر ناساز ستم، فرود می‏آید.
آئینش تکاپو می‏آموزد و فصل فصل کتابش، آیینه تمام نمای رستگاری است.
محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پا به دنیا می‏گذارد و آفرینش را در عطر پرستشی سبز، یله می‏کند. او آخرین نوید خداوند است، برای انسانی که خود را در بیراهه خود پرستی گم کرده بود.
او می‏آید؛ عرشیان، ستاره باران تولدش را به ترانه می‏ایستند و زمینیان، آخرین رسول وحی را به استقبال می‏دوند.

*******

آمد؛ تا...

ابراهیم قبله آرباطان
هفده عام‏الفیل است و خورشید، لباس نور و خنده بر تن کرده است و ماه، در هاله‏ای از رنگین کمان، گم شده‏است.
خانه آمنه، تجلی گاه ملائکه شده است و تمام چشم‏های دنیا، منتظر تولد منجی بزرگ و رسول موعود است.
نگاه تمام تنگ‏بینان، در کاسه چشم‏هایشان خشک شده است و توان حرکت از تمام پاهای توهم و خرافه گرفته‏شده است.
او می‏آید؛ با بار رسالتی بزرگ بر شانه.
او می‏آید؛ شولای نور و شفق بر تن.
او می‏آید تا چادر شب را از سر باغ‏های یخ زده بر دارد و با دست‏های زلال خود، قطره قطره امید، در تن بوته‏های خشکیده بریزد.
متولد می‏شود تا شانه‏های غرور مدائن فرو بریزد و دامن همیشه مواج ساوه، لب تشنه بماند.
او می‏آید تا صدای وحدانیت را از حنجره گرم بلال، در سرزمین خدایان سنگی طنین انداز کند و در مکتب ایثار خود، شاگردانی بزرگ، همچون: سلمان و مقداد و یاسر و عمار و بلال و... تربیت کند.
نوید آمدنش، در زبور آمده است و در تورات هم.
روزی، تبر ابراهیم بر شانه‏هایش، تاریخ بت شکنی را دوباره تکرار می‏کند.
هفت آسمان را در طرفة العینی، زیر پا می‏گذارد و آسمان‏ها را درمی‏نوردد.
محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله متولد می‏شود؛تا سنگینی هوا را بر نفس کشیدن، ریشه کن کند و وسعت باور اهالی، آن قدر رشد کند که پیچک‏های سبز امید، از پشت دیوارهای بن بست، بالا رود وبه آسمان‏ها پیوند بخورد.
او آمده است تا بهشت را بین خوبان عالم، به مزایده بگذارد و محبت را بین گل‏های باغچه تقسیم کند. او می‏آید؛ تا درخت علم را برویاند و آینده‏ای روشن را برای تمام جهانیان، رقم بزند.
آری، او آمده است تا جاده‏های فرا روی دنیا را به دروازه‏های سراسر نور برساند.
محمد متولد شده است تا بهار، خانه نشین زمستان نباشد.
امشب، مکه در زیر نم نم باران، شانه‏های خاک گرفته‏اش را می‏شوید و منتظر است تا در فردایی نزدیک، از کنگره‏های عرش، شانه‏های فرزند تازه متولد را نوازش کند.

*******

سر فصل کتاب هستی

نسرین رامادان
و آمد آن که هستی، در انتظار آمدنش بود.
و آمد آن که نور وجودش، تاریکی‏های شب دیجور جاهلیت را شکافت و آفتاب هدایت را از آسمان حجاز بر سر تا سر گستره هستی تاباند.
و آمد آنکه چشم‏هایش، زلال‏ترین چشمه ایمان بود و نگاهش، سرشار از لطافت باران.
و او محمد بود؛ سرفصل کتاب هستی و سر آغاز آفرینش عشق، شجره طوبای بهشت و ستاره دنباله دار هدایت.
او که جهان، سال‏های سال، چشم انتظار آمدنش بود.
که دختران زنده به گور شده در زیر خروارها خاک، صدایش می‏زدند.
که آه دل درد مندان و نجوای شبانه مظلومان، مهربانی بی کرانش رامی طلبیدند.
آمد تا برای همیشه برود، هر چه تباهی است!
ای بهترین بنده خدا! اینک در خجسته‏ترین صبح تاریخ، به این تاریکخانه پر از کینه و نفرت خوش آمدی!
خوش آمدی ای رحمة للعالمین! ای یتیمان را پدر!
خوش آمدی به این آسمان تیره بی‏خورشید، ای محو کننده شک و تردید!
خوش آمدی به این خاک تفتیده ریگزار، ای گل همیشه بهار! بیا که با آمدنت، خونی تازه در رگ‏های تاریخ جریان یافت و پنجره‏های امید، به روی ستمدیدگان باز شد.
بیا که با آمدنت، عطر گل محمدی، در کوچه باغ‏های زمان پیچید و تا فراسوی آن مشام جان‏ها را تازه کرد.
آری!
این صدای فرو ریختن کنگره‏های ایوان مدائن است که لابه لای خنده‏های تو گم می‏شود.
این سِحر جاذبه چشمان توست که در یک دَم، سحرِ همه ساحران را تا ابد بی اثر می‏کند.
این نورانیت توست که آتشکده هزار ساله پارس را خاموش می‏کند و آمدن عصر ایمان را نوید می‏دهد.
ای که آغاز زندگی ات، پایان یکّه تازی شیطان بود و میلاد خجسته ات، کابوس ستمگران! لبخند بزن که جادوی لبخندت، پرده نشینان ملکوت را به ولوله انداخته است.
لبخند بزن، رسول خدا، لبخند بزن!

*******

به یمن آمدنت

الهام نوری
کنگره‏های کاخ مدائن شکاف بردارد، ایوانِ کسرا فرو بریزد، ساسانیانِ تیسفون، طلوعت را ناباورانه بفهمند و من، در ملکوتِ میلادِ افلاکی‏ات هنوز خاکی مانده باشیم؟
سهم من از بهارِ آغازین، سهم من از آفتاب چشمان تو در این ماهِ شکوفه پوش تابیده، سهم من از روزی که طلوعِ تماشای تو را دیده است، چه باید باشد؟
ای ستوده برگزیده!
در وصف تو زبانِ تکلمم گُنگ می‏خواند و پای بی اراده قلمم لنگ می‏ماند.
نه باغی که سراغت را از بهار بگیرم، نه گُلی که برایت پروانه بچینم.
حتی درخت هم نیستی تا سبزینه اندیشه‏ام در شاخسارت به بار بنشیند.
که تو دلیل خلقتی، سرّ آفرینشی، منتهای بینشی.
ای رسولِ خوب خدا! هنوز آدم از آب و گِل در نیامده بود که تو پیامبر بودی!
آمدی که زمین در حسرت مهربانی نپوسد.
می‏خواستی سفره کرامت بگستری و ما را برای طاعت خدا بخری.
ما را مشتریِ نگاهِ خدا کردی؛ منظومه دلمان رها شد از مدار بی دردی.
آفتابِ نگاهمان برای تو التهاب گرفت و راهمان در شبِ دیجور، فانوس ماهتاب گرفت.
به یمن آمدنت، پیروان کتاب شدیم.
شما بند بندگی شیطان از گریبانمان برداشتید و در قلب‏های دردمندمان بی کرانی از محبت کاشتید.

*******

چشم روشنی

طیبه تقی زاده
دیوارها در تراکم همیشه شهر ادامه داشتند و شهر، همچنان سر بر دیوار جهالت خویش نهاده بود.
چشم‏های گرسنه شهر به آسمان دوخته شده تا شاید معجزه‏ای در نهاد این روزهای پر از تکرار، اتفاق افتد.
قلب‏ها، کویر تشنه‏ای شده بودند که تنها کلام عطوفت یک روح آسمانی، می‏توانست روح زمینی شان را سیراب کند.
سیاهی به گوشه گوشه شهر خزیده بود و آماده می‏شد در فراسوی روزهای نوید، به روشنایی بگراید.
روشنایی نزدیک است؛ روزها یک به یک می‏گذرند و هر روز در گذر خویش وعده‏ای است به تولد نور.
چشم شهر روشن باد!
نوری وزید، پنجره‏ای گشوده و جهانی متولد شد.
آسمان، دانه دانه شوق خویش را به دهان تشنه خاک ریخت.
زمین، پای کوبان در چرخش مستانه خویش گیج شد.
قلب‏ها آهنگ دل نواز هستی را در لحظه لحظه نفس‏های آغازین تولد، ضرب زدند.
محمد آمد! جهالت در حضور پر رنگ او رنگ باخت.
چشم شهر روشن باد!

*******

در انتظار روشنی

فاطمه حیدری
زمین سیاه و تاریک، نظاره گر سنگ‏های ابابیل است.
زمین، تاریک‏تر از همیشه، رو به افق‏های روشن امید ایستاده است؛ رو به افقی که در انجیل و تورات وعده داده‏شده است.
زمین، منتظر خنده طفلی است که به هر خنده‏اش، طاقی از کسرا فرو ریزد و دریاچه‏ای خشک شود و آتشکده‏ای بی فروغ شود و خواب پادشاهان را برآشوبد.
خنده طفلی که خنده‏اش، تفسیر تمام بهارهای زمین است.
خنده معصوم کودکی که ابرها، سایه سار گرمای خورشید او خواهند شد.
زمین در انتظار است؛ در انتظار مهربانی که میلادش، مرگ شرک است و آمدنش، رفتن جهل.
زمین در انتظارِ نویدِ بارانِ رحمت است.
و ناگهان از مشرق جغرافیای عرفانی، نوری درخشید؛ نوری که در چشم‏های مضطرب، جوانه‏های امید رویاند، نوری که به انتظار تمام ستاره‏ها پایان داد، نوری که حرا را به عطر نیایش‏های شبانه معطر کرد؛ نوری که آمد تا مرهم دل‏های رنجیده باشد و مسیر سرنوشت دخترکان معصوم را از دل خاک، به سمت آسمان عوض کند.
آمد تا چشم‏ها به خواب غفلت عادت نکنند و همه، «لا إلهَ إلا الله» گویان، رستگار شوند.

*******

انگیزه نخست

محمد کاظم بدر الدین
آیینه رحمت خداوند
در بین جهانیانِ در بند
گنجینه کائنات یکتا
وابسته‏ترین به ذاتِ یکتا
انگیزه ابتدای آدم
داوودترین صدای آدم
پیوند عدم به روشنایی
پیغمبر بندگی، رهایی
ای حُجب جهان نمای توحید
از فیض تو هر حجاب پوسید
در برتری‏ات دلیل جا مانْد
در اوج تو جبرئیل جا ماند
دارایی بی شمار تو؛ فقر
سلطانی و افتخار تو فقر
خورده ست قسم خدا به جانت
داده ست به قرب خود مکانت
از نام تو رونق سپیدی
با یاد تو رفع هر پلیدی
آداب و رسوم شب زدودی
جهل از لقبِ عرب زدودی
یک مجلس تو بحار الانوار
یک آیه شهود کشف الاسرار
کافی است اشاره تو بر ماه
ثابت کند اصل قل هو الله
انگشت تحیّری ست عالم
با عالَم چون تو چیست عالم
ای مثل همه اگر چه از خاک
«لولاک لما خلقت الافلاک»

*******

رحمت دو جهان می‏آید

معصومه داوودآبادی
عود بسوزانید و کوچه‏های دلتان را مفروش از شکوفه کنید؛ که برترین مخلوقات خداوند، از راه می‏رسد. محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏آید؛ با معجزه شق القمر. آسمان، به پیشوازش، خاک جزیرة العرب را ستاره می‏پاشد.
ای همسایگان روشنی و نور! دف بزنید و آستین بیفشانید که رحمت دو جهان، با قدم‏های بهشتی‏اش، زمین را متبرک کرده است. سپیده دم، به مبارک‏باد دریا آمده است و کوه، سرود میلادی بزرگ را به بازتاب برخاسته. او می‏آید و آیین مهربانی، روح بشریت را تسخیر خواهد کرد.

*******

آنچه خوبان همه دارند...

نفس‏هایت، معجزه مسیح است و چشمانت، جسارت موسی.
ایوب، فصلی از صبوری تو است؛ آن هنگام که صفحات جاهلیت را ورق می‏زدی و استخوان‏هایت را سرمای آن همه بی‏خبری، می‏سوزاند. نوح بودی؛ وقتی که آخرین کشتی نبوت را بر اقیانوس سخن‏چینی‏ها و بغض‏ها می‏راندی؛ بی‏آنکه بادهای هرزه کینه و جهل، روح استوارت را بلرزاند.
تو آن آخرین فرستاده‏ای که تمام رسولان خداوند، به ستایشت برخاسته‏اند. تو آن خاتم عشقی که تا جهان باقی است، آزادگان زمین، به پابوسی‏ات می‏شتابند.

*******

رَحْمَهٌ لِلْعالَمین

عرش برین است ، آستان محمّد
حضرت جبریل ، پاسبان محمّد
تاج شرافت ، ز فرق اوست مزّین
تخت جلال است ، آستان محمّد
انس و ملك ، پاسدار و گوش به فرمان
تا چه شود صادر از لبان محمّد
در دو جهان ، رحمت خدای ، رسول است
خلق جهان ، میهمان ، به خوان محمّد
از رَهِ تكریم اوست ، در شب معراج
گشته « یَدُالله » میزبان محمّد
نیّر اعظم ، علی ، كه نیست نظیرش
نفس نبّی است و جسم و جان محمّد
زهرة زهرا ، كه هست عصمت كبری
ماه فروزان آسمان محمّد
تا كه نیازاردش اشعّة خورشید
پردة ابر است ، سایبان محمّد
رونق حُسنش ، جمال ماه شكسته
گل خجل از عطر بوستان محمّد
گرمی عشق است و آشتی به كلامش
مهر كجا ، قلب مهربان محمّد
ناز نبی را كشد خدای ، كه طاها
رنجه مبادا شود روان محمّد
سورة « وَاْلعَصْرْ » و شرح آیت خسران
رمز نهانی است از زمان محمّد
درك نكردند چونكه اوج كمالش
اكثر اصحاب و پیروان محمّد
هر چه ورق می زنیم دفتر عمرش
حسرت و رنج است ، داستان محمّد
سوختن و ساختن به مكر « ابوبكر »
سخت ترین بخش امتحان محمّد
همچون « عمر » داشتن مصاحب جاهل
رنج و عذاب و غم نهان محمّد
« عایشه » یا رب چه ها بحقّ نبی كرد
آنكه نمك خورده بود و نان محمّد
« هیچ نبی مثل من ندیده اذیّت »
آه ، ازین آتشین بیان محمّد
نالة زهرا ، میان آن در و دیوار
بوده همآهنگ با فغان محمّد
كی شود آن دم ( حسان ) كه حضرت احمد
خوانَدَم از لطف خود ، ( حسانِ ) محمّد
حبیب الله چایچیان (حسان)

*******

در حریم آفتاب

حمید باقریان
طلوع می‏کنی در حریم آفتاب
قدم می‏گذاری در سرزمین نور و روشنایی
هستی، در زیر گام‏هایت به شوق می‏آید
زمان، عطر و بوی محمدی می‏گیرد
و زمین، از قدوم مبارکت، نفسی تازه می‏کند.
اسرار کودکی‏ات رااز بیابان‏های مدینه،
از مادرت آمنه
و از دایه‏ات حلیمه باید پرسید.
بحیرا، راهب مسیحی،
وقتی تصویر مهربان تو
در قاب چشمانش نشست،
پیامبری‏ات را بشارت داد

*******

بر مأذنه نام تو

سودابه مهیجی
نامت خدای خاک قلمداد می‏شود
بی‏تو کیان هستی بر باد می‏شود
ما را طفیلیان تو آورد کردگار
با این بهانه خاطرمان شاد می‏شود
نامت قرین نام خدا، قرن‏های قرن
بر بام‏های مأذنه فریاد می‏شود
ای نور چشم‏های خداوند تا هنوز!
هرجا حدیث عصمت تو یاد می‏شود؛
از رهگذار خسته تاریخ، سنگ سنگ
نفرین نصیب قامت الحاد می‏شود
دیری‏ست آیه‏های تو ای وحی آخرین!
ناگفته‏های عرصه بیداد می‏شود
تنها مگر به مقدم موعود نسل تو
پاییزمان بهار خداداد می‏شود
آه ای رسول! غربت ما را شفیع باش
آیا زمین دو مرتبه آباد می‏شود؟...

*******

تولد حقیقت

آمنه دارد گهواره آفرینش را تاب مى‏دهد؛ دارد عشق را در نوسانى منظم، بالا و پایین مى‏برد.
... و محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله ، مركز ثقل آفرینش، با گونه‏هایى گل انداخته از بوسه‏هاى مكرر، آرام در گهواره، چشم بر هم نهاده است.
آمنه دارد كودكش را در توازنى شگرف تاب مى‏دهد؛ دارد او را به موسیقى لالایى‏هاى بكر مى‏برد.
به خود مى‏آید كه در متراكم‏ترین لحظه‏هاى شادى و شوق نشسته است. پلك مى‏زند؛ پلك مى‏زند تا مبادا این ثانیه‏ها كه اوج بى‏زمانى‏اند، رویایى بیش نباشد.
آمنه از تنهایى دیروز مى‏ترسد و دستانش را به گهواره دخیل مى‏بندد؛ آن را از نوسان باز مى‏دارد و كودك را به آغوش مى‏گیرد و مى‏بویدش.
نه! این خواب نیست. این خلسه شورانگیز توهم نیست. او اكنون كودكى را در آغوش دارد كه روزى ستاره خواب‏ها و سیب سرخ رویاهاى صادقه‏اش بود.
آمنه، دیروز هم‏خواب نبود. وقتى طفلى كه در رحم داشت، او را به آرامشى فصیح مى‏برد و وجودش را از خاطره عبدالله لبریز مى‏كرد. آن لحظات رازآلود اگر نبودند، آمنه، دنیاى بى‏عبدالله را چگونه نفس مى‏كشید؟

*******

به یمن میلاد خورشید

آمنه چندى پیش را نیز در رویا سیر نمى‏كرد؛ وقتى آن چهار قدیسه آمدند و اتاق محقّرش را تا انتهاى آفرینش وسعت دادند؛ آن هودج‏هاى نور كه پایین آمدند، آن قدیسانى كه نوزاد را در سلام و صلوات پیچیدند؛ هیچ‏یك وهم و خیال نبود. آمنه با چشمان خود، سجده كودكش را دید و كلام آسمانى‏اش را شنید كه خدا را به یگانگى یاد مى‏كرد. حالا باید بنشیند و به لب‏هاى فرو بسته او زل بزند. تا كى دوباره به گفتن كلامى گشوده شوند و عطر نارنجستان‏ها، فضا را متبرك كند. آمنه این خلسه را دوست دارد؛ این بى‏زمانى را و این هیجان را دوست دارد.
شنیده است ماجراى كنگره‏هاى كسرا و سرگذشت ساوه و خاموشى آتشكده‏ها را و اینها همه از قدوم كودك او است.
چگونه مى‏شود این همه ملاحت را به دایه سپرد؟
چگونه مى‏شود دورى این چشم‏هاى دلكش را تاب آورد؟ چگونه مى‏شود از این دستان كوچك دل كند؟ اما كودكش باید به صحرا برود؛ با بركتى كه سهم ایل و تبار حلیمه است.
باید طعم خوش چوپانى را مزمزه كند. كودك او باید سفر را از همین روزهاى آغازین بشناسد؛ هر چند این سفر، طعم تلخ دورى را براى آمنه به جا خواهد گذاشت.
اما آمنه رسالت خویش را انجام داده است؛ آوردن چنین كودكى از كسى جز او برنمى‏آمد.

*******

میلاد پیغمبر

جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر
منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر
بده ساقى مى باقى كه غرق عشرت و شادى
دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر
تعالى الله از این نعمت كز او اسباب آسایش
براى ما فراهم گشت از میلاد پیغمبر
ز لطف و رحمت ایزد ز یمن مقدم احمد
ظهور حق مسلم گشت از میلاد پیغمبر
به شام هفده ماه ربیع و سال عام الفیل
رسالت ختم خاتم گشت از میلاد پیغمبر
بشارت ده به مشتاقان كه ز امر قادر منّان
دل ما عارى از غم گشت از میلاد پیغمبر
ز ناموس قدر بشنو تو گلبانگ خطر زیرا
سر نابخردان خم گشت از میلاد پیغمبر
بناى جهل ویران شد ز یمن منجى ات تارك
جهان از علم اعلى گشت از میلاد پیغمبر
دوصد اعجاز شد ظاهر كه در عرش عُلى حیران
دوصد عیسى بن مریم گشت از میلاد پیغمبر
بشد دریاچه ساوه تهى از آب و برعكسش
سماوه همچنان یم گشت از میلاد پیغمبر
بشد این فارس چون شمعى، بشد آتشكده خاموش
جهان حق مجسم گشت از میلاد پیغمبر
ز یمن مقدمش منشق جِدار طاق كسرى شد
كه حیران خسرو جم گشت از میلاد پیغمبر
بناى ظلم شد ویران ولى در سایه ایمان
بناى عدل محكم گشت از میلاد پیغمبر
قدم در ملك هستى زد چو ختم الانبیاء احمد
مقام ما مقدم گشت از میلاد پیغمبر
نواى بانگ جاء الحق به باطل چیره شد اى دل
نظام دین منظم گشت از میلاد پیغمبر
ز حسن پرتو رویش خجل در مغرب و مشرق
مه و خورشید اعظم گشت از میلاد پیغمبر
من «ژولیده» مى گویم بگو بر دوستارانش
كه شرّ دشمنان كم گشت از میلاد پیغمبر

*******

خورشید آسمان نبوت

ای آفتاب گردان تاری شو و متاب
كز برج دین بتافت یكی روشن آفتاب
آن آفتاب روشن شد جلوه گر كه هست
ایمن ز انكساف و مبرّا زاحتجاب
بنمود جلوه ای و زدانش فروخت نور
بگشود چهره ای و زبینش گشود باب
شمس رسل محمد مرسل كه در ازل
از ما سوا الله آمده ذات وی انتخاب
تابنده بُد ز روز ازل نور ذات او
با پرتو و تجلی بی پرده و نقاب
لیكن جهان به چشم خود اندر حجاب داشت
امروز شد گرفته زچشم جهان حجاب
تا دید بی حجاب رخی را كه كردگار
بر او بخواند آیت و الشمس1 در كتاب
رویی كه آفتاب فلك پیش نور او
باشد چنان كه كتّان در پیش ماهتاب2
شاهی كه چون فراشت لوای پیمبری
بگسسته شد زخیمه پیغمبران طناب
با مهر اوست جنت و با حب او نعیم
با قهر اوست دوزخ و با بغض او عذاب
با مهر او بود به گناه اندرون نوید
با قهر او بود به صواب اندرون عقاب
شیطان به صلب3 آدم اگر نور او بدید
چندین چرا نمود ز یك سجده اجتناب
زان شد چنین ز قرب خداوندگار دور
كاندر ستوده گوهر او داشت ارتیاب4
مقرون به قرب حضرت بیچون شد آنكه او
سلمان صفت نمود به وصل وی اقتراب
امروز جلوه ای به نخستین نمود و گشت
زین جلوه چشم گیتی انگیخته ز خواب
یرلیغی5 آمدش به دوم جلوه از خدای
كای دوست سوی دوست به یك ره عنان بتاب
پس برد مركبیش خرامان تر از تذرو
جبریل، همعنانش و میكال همركاب
بنشست بر بُراق سبك پوی گرم سیر
و افلاك در نوشت الی منتهی الجناب
چندان برفت كش رهیان6 و ملازمان
گشتند بی توان و بماندند بی شتاب
و آنگه به قاب قوسین اندر نهاد رخت
و آمد ز پاك یزدان او را بسی خطاب
چون یافت قرب وصل، دگر باره بازگشت
سوی زمین، ز نه فلك سیمگون قباب7
اندر ذهاب8، خوابگه خود نهاد گرم
هم خوابگاه خویش چنان یافت در ایاب9
از فرّ پاك مقدمش امروز گشته اند
احباب در تنعّم و اعدا در اضطراب
جشنی بود ز مقدم او در نُه آسمان
جشنی دگر به درگه فرزند بوتراب10
ملك الشعرای بهار

پی نوشت :

1.والشمس: اشاره است به آغاز سوره ای به همین نام: والشمس و ضحیها:" سوگند به خورشید و پرتوش" كه
بنا به نقل برخی از مفسرین در شأن حضرت رصول (ص) می باشد.
2. اشاره است به اعتقادی كه قدما داشته اند كه كتان در برابر ماهتاب مقاومت ندارد و از هم فرو می پاشد.
3. صلب: پشت
4. ارتیاب: شك و ریب
5. یرلیغ: فرمان
6. رهیان(جمع : رهی) چاكر، نوكر، خدمتگزار
7. قباب(جمع قبه): بارگاهی كه بر فراز آن[نبدی باشد، سقف برجسته و گندب مانند. كنایه از افلاك و اسمانهاست.
8. ذهاب: رفتن
9. ایاب: آمدن
10. منظور بارگاه حضرت رضا علیه السلام است

منابع:

ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره48
ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره72
ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره95
ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره107
www.payambarazam.com
www.hawzah.net
www.shiati.ir

دوشنبه 9/11/1391 - 17:14
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته