• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1412
تعداد نظرات : 428
زمان آخرین مطلب : 5520روز قبل
دعا و زیارت

داستان تولد امام زمان (عليه السلام)

امام زمان (عليه السلام) در چه شرايطى و چگونه متولد شدند؟ 

 

شرايط زمان تولد امام زمان (عليه السلام) شرايط عادى نبود، زيرا طبق روايات منقول از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) مهدى آل محمد (عليه السلام)ـ آن كه ستمگران را نابود و زمين را پر از عدل و داد مى كند ـ فرزند امام حسن عسكرى (عليه السلام) است. از اين رو دستگاه خلافت عباسى امام حسن عسكرى (عليه السلام) را در شهر سامرا تحت نظر داشت، و منتظر بود تا اگر فرزندى از ايشان به دنيا آيد، او را بكشد، همان گونه كه فرعون، در كمين بود تا اگر حضرت موسى (عليه السلام) به دنيا آيد، او را به قتل برساند. در اين شرايط خفقان و غير عادى، حضرت مهدى (عليه السلام) مخفيانه به دنيا آمدند. 

 

جريان تولد حضرت را حكيمه خاتون، دختر امام جواد (عليه السلام) و عمه ى امام حسن عسكرى (عليه السلام) اين گونه بازگو كرده است: «ابو محمد امام حسن عسكرى (عليه السلام)شخصى را دنبال من فرستاد كه امشب ـ شب نيمه ى شعبان ـ براى افطار نزد ما بيا، زيرا خداوند امشب حجتش را آشكار مى كند. پرسيدم اين مولود از چه كسى است؟ حضرت فرمود: از نرجس خاتون. عرض كردم: من در نرجس خاتون آثار باردارى نمى بينم حضرت فرمود: موضوع همين است كه گفتم. 

 

من در حالى كه نشسته بودم، نرجس آمد و كفش مرا از پايم بيرون آورد و فرمود: بانوى من حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوى من و خانواده ام هستى. او از سخن من تعجب كرد و ناراحت شد و فرمود: اين چه سخنى است؟ گفتم: خداوند در اين شب به تو فرزندى عطا مى كند كه سرور و آقاى دنيا و آخرت خواهد شد. نرجس خاتون از اين سخن من خجالت كشيد. 

 

بعد از افطار و نماز عشا به بستر رفتم. چون پاسى از نيمه ى شب گذشت، برخاستم و نماز شب را به جا آوردم، بعداز تعقيب نماز به خواب رفتم و دوباره بيدار شدم. در اين هنگام، نرجس نيز بيدار شد و نماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بيرون رفتم، تا از طلوع فجر باخبر شوم; ديدم فجر اول طلوع كرده و نرجس در خواب است. در اين حال، به ذهنم خطور كرد كه چرا حجت خدا آشكار نشد؟! نزديك بود شكى در دلم ايجاد شود كه ناگهان حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) از اتاق مجاور صدا زدند: اى عمه! شتاب مكن كه موعود نزديك است. من مشغول خواندن سوره «الم سجده» و «يس» شدم. در اين هنگام ناگهان نرجس خاتون با ناراحتى از خواب بيدار شد. من او را به سينه چسباندم و نام خدا را بر زبان جارى كردم. امام حسن عسكرى (عليه السلام) فرمود: سوره ى قدر را برايش بخوان. آن سوره را خواندم و از نرجس پرسيدم: حالت چطور است؟ گفت: آنچه مولايت فرموده بود ظاهر شد. من دوباره سوره ى قدر را خواندم. كودك نيز در شكم مادر، همراه من سوره ى قدر را خواند كه من ترسيدم. در اين هنگام پرده ى نورى ميان من و او كشيده شد، ناگاه متوجه شدم كودك ولادت يافته است. چون جامه را از روى نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذكر خدا بود. هنگامى كه او را برگرفتم، ديدم پاك و پاكيزه است. در اين موقع حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) صدا زدند: عمه! فرزندم را نزد من بياور. وقتى نوزاد را نزد حضرت بردم، وى را در آغوش گرفت، و بر دست و چشم كودك دست كشيد و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: فرزندم! سخن بگو! پس آن طفل گفت: «اشهد انّ لا اله الا الله و اشهد انّ محمداً رسول الله» پس از آن به امامت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ساير امامان معصوم (عليهم السلام) شهادت داد و چون به نام خود رسيد فرمود: «اللهم انجزلى وعدى و اتمم لى امرى و ثبت و طأتى واملاء الارض بى عدلا و قسطاً» «پروردگارا! وعده ى مرا قطعى گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار، و زمين را به وسيله ى من از عدل و داد پر كن.»

 

در روايت ديگرى آمده است: چون حضرت مهدى (عليه السلام) متولّد شد، نورى از او ساطع گرديد كه به آفاق آسمان پهن شد، و مرغان سفيد را ديدم كه از آسمان به زير مى آمدند و بال هاى خود را بر سر و روى و بدن آن حضرت مى ماليدند و پرواز مى كردند. پس امام حسن عسكرى (عليه السلام) مرا آواز داد كه اى عمه! فرزند را برگير و نزد من بياور، چون برگرفتم، او را ختنه كرده و ناف بريده و پاك و پاكيزه يافتم و بر ذراع راستش نوشته شده بود: «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقاً» بحارالانوار، ج 51، ص 19، منتهى الامال، ج 2، ص 285، غيبت شيخ طوسى ص 141
پنج شنبه 4/5/1386 - 10:31
دعا و زیارت

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
مـژده‌ی آمـدنت قیمـت جـان می‌ارزد                             تاری از موی تو آقـا به جهـان می‌ارزد

یا صاحب‌الزمان!
می‌گویند درد انتظار مثل درد دندان است که تا به سر نیامده به عمق جان اثر می‌کند. ولی ای کاش درد انتظارت مثل هزاران درد دندان بود. درد فراقت بند بند وجودم را می‌گدازد. نمی‌دانم چه وقت این سوز هجران به سر خواهد آمد و آن لحظه‌ی باور نکردنی برایم به وقوع خواهد پیوست.
یا صاحب‌الزمان! تا کی در آسمان به پرنده خیره شوم؟ تا کی در پیاده‌روی نگرانی انتظار قدم زنم؟ تا کی گل‌های سرخ را به یادت بر پرده‌ها سنجاق کنم؟ و تا کی شب‌های جمعه به یادت بخوانم سلامٌ علی آل یاسین؟ چشم به راهم و در انتظارت، تا با دلی سوخته از فراقت در نیمه‌ی شعبان برای خدمتگزاریت کمر همّت بندم. تا یار که را خواهد و میلش به که افتد.

پنج شنبه 4/5/1386 - 10:28
دعا و زیارت

سلام علیک بنت نبی

 

سلام علیک یاس علی

سلام علیک مام دو عین

سلام علیک عشق حسین

نگارنده از خلقتش قصد داشت

هدف وانهاد و به خلقت نگاشت

که من اول و آخر و خالقم

فقط من به این کار ها لایقم

به اول قدم باید عشق آفرید

ولی باید اول عنانش برید

برای بریدن به دست عنان

به خلقت نمود عقل را اینچنان

ولی قبل عقل و ولی قبل لذ

فراهم نموده منی بهر حظ

بفرمود بعدا که عشقش ولی است

بلا شک و شبهه عقلش نبی است

نبوت میان و ولایت جدار

به این دو بداده به من اختیار

بگفتا که خلقت برای ولی است

بگفتا ولی خود برای نبی است

سخن در بیان سبب منجلی است

بگفتا نبی هم برای زکی است

از این گفت و گفتار ربانیش

به ما داده الگو به ارزانیش

پنج شنبه 4/5/1386 - 10:22
دعا و زیارت
حضرت علی (ع) مرد راستی و عدالت خواهی
خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: امروز سه شنبه 13 رجب 1427 هجری قمری سالروز ولادت حضرت علی (ع) است، بزرگ مردی که فتوت، مروت و جوانمردی را سرلوحه زندگی خود داشت، او مرد راستی و عدالت خواهی بود.

به گزارش خبرگزاری مهر، حضرت علی ( ع ) نخستین فرزند خانواده هاشمی است که پدر و مادر او هر دو
فرزند هاشم هستند . پدرش ابوطالب فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم بن عبد مناف و مادر او فاطمه دختر اسد فرزند هاشم بن عبد مناف است.

خاندان هاشمی به لحاظ فضائل اخلاقی و صفات عالیه انسانی در قبیله قریش و این طایفه در طوایف عرب ، زبانزد خاص و عام بوده است .

فتوت، مروت، شجاعت و بسیاری از فضائل دیگر اختصاص به بنی هاشم داشته و هر یک از این فضیلتها در مرتبه عالی در وجود مبارک حضرت علی ( ع ) موجود بوده است .

فاطمه دختر اسد به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و گفت
" خداوندا ! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده اند و نیز به سخن جدم ابراهیم سازنده این خانه ایمان راسخ دارم . پرودگارا ! به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت و به حق کودکی که در رحم من است ، تولد این کودک را بر من آسان فرما !

لحظه ای نگذشت که دیوار جنوب شرقی کعبه در برابر دیدگان عباس بن عبدالمطلب و یزید بن تعف شکافته شد . فاطمه وارد کعبه شد و دیوار به هم پیوست .

فاطمه تا سه روز در شریفترین مکان گیتی میهمان خدا بود  و نوزاد خویش را سیزدهم رجب سی ام عام الفیل به دنیا آورد .
دختر اسد از همان شکاف دیوارکه دوباره گشوده شده بود بیرون آمد و گفت " پیامی از غیب شنیدم که نامش را «علی» بگذار ."

دوران کودکی

حضرت علی (ع) تا سه سالگی نزد پدر و مادرش بسر برد و از آنجا که خداوند می خواست ایشان به کمالات بیشتری نائل آید، پیامبر اکرم ( ص) وی را از بدو تولد تحت تربیت غیر مستقیم خود قرار داد تا آنکه، خشکسالی عجیبی در مکه واقع شد .

ابوطالب عموی پیامبر، با چند فرزند با هزینه سنگین زندگی روبرو شد . رسول اکرم (ص) با مشورت عموی خود عباس توافق کردند که هر یک از آنان فرزندی از ابوطالب را به نزد خود ببرند تا گشایشی  در کار ابوطالب باشد . عباس، جعفر را و پیامبر (ص) نیز علی (ع) را به خانه خود بردند . به این طریق حضرت علی (ع) بطور کامل در کنار پیامبر قرار گرفت .

علی (ع) با پیامبر (ص) همراه بود، حتی هرگاه پیامبر از شهر خارج می شد و به کوه و بیابان می رفت او را نیز همراه خود می برد .

بعثت پیامبر ( ص ) و حضرت علی ( ع )

شکی نیست که سبقت در کارهای خیر نوعی امتیاز و فضیلت است  و خداوند در آیات بسیاری  بندگانش را به انجام آنها و سبقت گرفتن بر یکدیگر دعوت فرموده است .

از فضائل حضرت علی (ع) است که او نخستین فرد ایمان آورنده به پیامبر (ص) می باشند . ابن ابی الحدید در این باره می گوید" بدان که در میان اکابر و بزرگان و متکلمین گروه " معتزله " اختلافی  نیست که علی بن ابیطالب نخستین فردی است که به اسلام ایمان آورده و پیامبر خدا را تأیید کرده است .

پس از وحی خدا و برگزیده شدن حضرت محمد (ص) به پیامبری و سه سال دعوت مخفیانه، سرانجام پیک وحی فرا رسید و فرمان دعوت همگانی داده شد .

در این میان تنها حضرت علی (ع) مجری طرحهای پیامبر (ص) در دعوت الهی خود و تنها همراه و دلسوز آن حضرت در ضیافتی بود که وی برای آشنا کردن خویشاوندان با اسلام و دعوت آنها به دین خدا ترتیب داد .

در همین ضیافت پیامبر (ص) از حاضران پرسید که چه کسی از شما مرا در این راه کمک می کند تا برادر، وصی و نماینده من در میان شما باشد ؟ فقط علی (ع) پاسخ داد " ای پیامبر خدا ! من تو را در این راه یاری می کنم."

پیامبر (ص) بعد از سه بار تکرار پرسش خود و شنیدن همان جواب فرمود" ای خویشاوندان و بستگان من، بدانید که علی (ع) برادر، وصی و خلیفه پس از من در میان شماست .

از افتخارات دیگر حضرت علی (ع) این است که با شجاعت کامل برای خنثی کردن توطئه مشرکان مبنی بر قتل رسول خدا (ص) در بستر ایشان خوابید و زمینه هجرت پیامبر (ص) را آماده کرد.

حضرت علی (ع) بعد از هجرت

جانبازی و فداکاری در میدان جهاد از جمله فضائل حضرت علی (ع) بعد از هجرت است. حضور وی در 26 غزوه از 27غزوه پیامبر (ص) و شرکت در سریه های مختلف از افتخارات و فضائل آن حضرت است .

ضبط و کتابت وحی ( قرآن ) نیز از دیگر فضائل امیرالمؤمنین است . کتابت وحی و تنظیم بسیاری  از اسناد تاریخی و سیاسی و نوشتن نامه های تبلیغی  و دعوتی  از کارهای حساس و پرارج امام (ع) بود . ایشان آیات قرآن چه مکی و چه مدنی را ضبط می کرد . به همین علت است که وی را از کاتبان وحی  و حافظان قرآن به شمار می آورند .

حضرت علی (ع) داماد رسول اکرم (ص)

عمر و ابوبکر با مشورت با سعد معاذ رئیس قبیله اوس دریافتند جز علی (ع) کسی  شایستگی زهرا (س) را ندارد . لذا هنگامی که علی (ع)  در میان نخلهای  باغ یکی از انصار مشغول آبیاری بود موضوع را با ایشان در میان گذاشتند و ایشان فرمود
دختر پیامبر (ص) مورد میل و علاقه من است  و به سوی خانه رسول به راه افتاد .

وقتی به حضور رسول اکرم (ص) رسید، عظمت محضر پیامبر (ص) مانع از آن شد که سخنی بگوید، تا اینکه رسول اکرم (ص) علت رجوع وی را جویا شد و حضرت علی (ع) با تکیه بر فضائل و تقوا و سوابق درخشان خود در اسلام فرمود : " آیا صلاح می دانید که فاطمه را در عقد من درآورید ؟ "

پس از موافقت حضرت زهرا (س) آن حضرت به دامادی رسول اکرم (ص) نائل آمد .

غدیر خم

پیامبر (ص) بعد از اتمام مراسم حج در آخرین سال عمر پربرکت خود در راه برگشت، در محلی  به نام غدیر خم در نزدیکی جحفه دستور توقف داد، زیرا پیک وحی  فرمان داده بود که پیامبر (ص) باید رسالت خود را به اتمام رساند .

پس از نماز ظهر پیامبر (ص) بر بالای منبری از جهاز شتران رفت و فرمود " ای مردم ! نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم درباره من چه فکر می کنید ؟ "
مردم گفتند " گواهی می دهیم که تو آیین خدا را تبلیغ می کردی " ، پیامبر فرمود " آیا شما گواهی نمی دهید که جز خدای یگانه، خدایی نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست ؟ "
مردم گفتند  " آری ، گواهی می دهیم . "
سپس پیامبر (ص) دست حضرت علی (ع) را بالا گرفت و فرمود" ای مردم ! در نزد مؤمنان سزاوارتر از خودشان کیست ؟ "
مردم گفتند " خداوند و پیامبر او بهتر می دانند . "
سپس پیامبر فرموند " ای مردم ! هر کس من مولا و رهبر او هستم ، علی هم مولا و رهبر اوست . "
و این جمله را سه بار تکرار فرمودند .
بعد مردم این انتخاب را به حضرت علی (ع) تبریک گفتند و با وی بیعت کردند .

حضرت علی (ع) بعد از رحلت رسول اکرم (ص)

پس از رحلت رسول اکرم ( ص ) به علت شرایط خاصی که بوجود آمده بود، حضرت علی  (ع) از صحنه اجتماع کناره گرفت و سکوت اختیار کرد.

نه در جهادی شرکت می کرد و نه در اجتماع بطور رسمی سخن می گفت . شمشیر در نیام کرد و به وظایف فردی و سازندگی افراد می پرداخت .

فعالیتهای  امام در این دوران به مواردی خاص خلاصه می شد : عبادت خدا، تفسیر قرآن و حل مسائل دینی و فتوای حکم حوادثی که در طول 23سال زندگی پیامبر (ص) مشابه نداشت، پاسخ به پرسشهای دانشمندان ملل و شهرهای دیگر،  بیان حکم بسیاری از رویدادهای نوظهور که در اسلام سابقه نداشت، حل مسائل هنگامیکه دستگاه خلافت در مسائل سیاسی و پاره ای از مشکلات
با بن بست روبرو می شد، تربیت و پرورش گروهی که از ضمیر پاک و روح آماده ، برای سیر و سلوک برخوردار هستند ، کار و کوشش برای  تأمین زندگی بسیاری از بینوایان و درماندگان تا آنجا که با دست خویش باغ احداث می کرد و قنات استخراج و سپس آنها را در راه خدا وقف می کرد .

خلافت حضرت علی (ع)

در زمان خلافت حضرت علی (ع) جنگهای متعددی رخ داد از جمله صفین، جمل و نهروان که هر یک پیامدهای خاصی به دنبال داشت .

منبع :خبرگزاری مهر

پنج شنبه 4/5/1386 - 9:45
محبت و عاطفه

به آساني ميشه در دفترچه تلفن کسي جايي پيدا کرد
ولي به سختي ميشه در قلب او جايي پيدا کرد.
به راحتي ميشه در مورد اشتباهات ديگران قضاوت کرد
ولي به سختي ميشه اشتباهات خود را پيدا کرد.
به راحتي ميشه بدون فکر کردن حرف زد
ولي به سختي ميشه زبان را کنترل کرد.
به راحتي ميشه کسي را که دوستش داريم از خود برنجانيم
ولي به سختي ميشه اين رنجش را جبران کنيم.
به راحتي ميشه کسي را بخشيد
ولي به سختي ميشه از کسي تقاضاي بخشش کرد.
به راحتي ميشه قانون را تصويب کرد
ولي به سختي ميشه به آنها عمل کرد.
به راحتي ميشه به روياها فکر کرد
ولي به سختي ميشه براي بدست آوردن يک رويا جنگيد.
به راحتي ميشه هر روز از زندگي لذت برد
ولي به سختي ميشه به زندگي ارزش واقعي داد.
به راحتي ميشه به کسي قول داد
ولي به سختي ميشه به آن قول عمل کرد.
به راحتي ميشه دوست داشتن را بر زبان آورد
ولي به سختي ميشه آنرا نشان داد
به راحتي ميشه اشتباه کرد
ولي به سختي ميشه از آن اشتباه درس گرفت.
به راحتي ميشه گرفت
وي به سختي ميشه بخشش کرد.
به راحتي ميشه يک دوستي را با حرف حفظ کرد
ولي به سختي ميشه به آن معنا بخشيد.
و در آخر:
به راحتي ميشه اين متن را خوند
ولي به سختي ميشه به آن عمل کرد...

پنج شنبه 4/5/1386 - 9:24
محبت و عاطفه

فرشتگان روزي از خدا پرسيدند : بار خدايا تو كه بشر را اينقدر دوست داري غم را ديگر چرا آفريدي؟ خداوند گفت : غم را بخاطر خودم آفريدم چون اين مخلوق من كه خوب مي شناسمش تا غمگين نباشد به ياد خالق نمي افتد

پنج شنبه 4/5/1386 - 9:19
آموزش و تحقيقات
يكي بود يكي نبود، يك بچه كوچيك بداخلاقي بود. پدرش به او يك كيسه پر از ميخ و يك چكش داد و گفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب.
روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته ها ي بعد كه پسرك توانست خلق و خوي خود را كنترل كند و كمتر عصباني شود، تعداد ميخهايي كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخها را در ديوار سخت بكوبد.
بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگر عادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوري كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخهايي را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد.
روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر جوان به پدرش روكرد و گفت همه ميخها را از ديوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواري كه ميخها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد. پدر رو به پسر كرد و گفت: « دستت درد نكند، كار خوبي انجام دادي ولي به سوراخهايي كه در ديوار به وجود آورده اي نگاه كن !! اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلي نخواهد بود. پسرم وقتي تو در حال عصبانيت چيزي را مي گوئي مانند ميخي است كه بر ديوار دل طرف مقابل مي كوبي. تو مي تواني چاقوئي را به شخصي بزني و آن را درآوري، مهم نيست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهي گفت معذرت مي خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. يك زخم فيزكي به همان بدي يك زخم شفاهي است. دوست ها واقعاً جواهر هاي كميابي هستند ، آنها مي توانند تو را بخندانند و تو را تشويق به دستيابي به موفقيت نمايند.
پنج شنبه 4/5/1386 - 9:10
محبت و عاطفه
از خدا خواستم تا دردهايم را از من بگيرد،
خدا گفت: نه!
رها کردن کار توست. تو بايد از آنها دست بکشي.
از خدا خواستم تا شکيبايي ام بخشد،
خدا گفت: نه!
شکيبايي زاده رنج و سختي است.
شکيبايي بخشيدني نيست، به دست آوردني است.
از خدا خواستم تا خوشي و سعادتم بخشد،
خدا گفت: نه!
من به تو نعمت و برکت دادم، حال با توست که سعادت را فراچنگ آوري.
از خدا خواستم تا از رنج هايم بکاهد،
خدا گفت: نه!
رنج و سختي ، تو را از دنيا دورتر و دورتر، و به من نزديکتر و نزديکتر مي کند.
از خدا خواستم تا روحم را تعالي بخشد،
خدا گفت: نه!
بايسته آن است که تو خود سر برآوري و ببالي اما من تو را هرس خواهم کرد تا سودمند و پر ثمر شوي.
من هر چيزي را که به گمانم در زندگي لذت مي آفريند از خدا خواستم و باز گفت: نه.
من به تو زندگي خواهم داد، تا تو خود از هر چيزي لذتي به کف آري.
از خدا خواستم ياري ام دهد تا ديگران را دوست بدارم، همانگونه که آنها مرا دوست دارند.
و خدا گفت: آه، سرانجام چيزي خواستي تا من اجابت کنم
پنج شنبه 4/5/1386 - 9:9
خواستگاری و نامزدی

قيمت يه روز باروني چنده؟

يه بعدازظهر دلنشين افتابي رو چند مي خري؟

حاضري براي بو کردن يه بنفشه وحشي توي يه صبح بهاري يه تراول بدي؟

پوستر تمام رخ ماه قيمتش چنده؟

اگه نصف روز هم بشيني به نيلوفر سوسني رنگي که کنار جاده در اومده نگاه کني بوته اش ازت پول نمي گيره ،چراوقتي رعدوبرق مياد تز زير درخت فرار مي کني؟

مي ترسي برقش بگيرت،نه،اون مي خواد ابهتشو نشون بده.

اخه بعضي وقت ها يادمون ميره چرا بارون مي ياد.اين جوري فقط مي خواد بگه منم هستم،فراموش نکن که بخاطر همين بارون که بعضي وقتها کلافت مي کنه که اه چه بي موقع شروع شد، کاش چتر داشتم،دلت براي نيم ساعت قدم زدن زير نم نم بارون لک مي زنه.

هيچ وقت شده بگي دستت درد نکنه؟شده از خودت بپرسي چرا تمام وجودشو روي سرما گريه مي کنه؟اونقدر که ديگه براي خودش چيزي نمي مونه و نابود ميشه.هيچ وقت از ابرا تشکر کردي؟

هيچ وقت شده از خودت بپرسي که چرا ذره ذره وجودشو انرژي مي کنه و به موجودات مي بخشه،ماهانه مي گيره يا قراردادي کار مي کنه؟

چرا نيلوفر صبح باز ميشه و ظهر بسته مي شه؟بابت اين کارش چقدر حقوق مي گيره؟چرا فيش پول بارون ماهانه براي ما نمي ياد؟چرا ابونمان اکسيژن هوا رو پرداخت نمي کنيم؟

تاحالا شده به خاطر اين که زير يه درخت بشيني و به اواز بلبل گوش کني پول بدي؟

قشنگ ترين سمفوني طبيعت رو مي توني يه شب مهتابي کنار رودخونه گوش کني.قيمت بليتش دل تومن!خودتو به اب و اتيش مي زني که حتي تابلوي گل اافتاب گردون رو بخري و بچسبوني به ديوار اتاقت ولي اگه به خودت يک کم زحمت بدي مي توني قشنگ ترين تابلوي گل افتاب گردون رو توي طبيعت ببيني گل هاي افتاب گردووني که اگه بارون بخورن نه نها رنگشون پاک نمي شن،بلکه پررنگ تر هم ميشن،لازم نيست روي اين تابلو کاور بکشي که چون خاک روشو،شبنم صبح پاک مي کنه و مي بره.

توکه قيمت همه چيز و با پول مي سنجي تاحالا شده از خدا بپرسي قيمت يه دست سالم چنده؟يه چشم سالم چنده؟چقدر بايد بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟خيلي خنده داره نه؟و خيلي سوال ها مثل اين که شايد به ذهن هيچ کدوممون نرسه؟

اون وقت تو موجود خاکي اگه يه روز يکي از اين دارايي هايي رو که داري ازت بگيرن زمين و زمان رو به فحش و بدو بيراه مي گيري؟چي خيال کردي؟پشت قبالت که ننوشتن .نه عزيز خيال کردي!اينا همه لطفه،همه نعمته که جنابعالي به حساب حق و حقوق خودت مي ذاري،اگه صاحبش بخواد مي تونه همه رو اني ازت پس بگيره.

اينو بدون اگه يه روزي فهميدي قيمت يه ليتر بارون چنده؟قيمت يه ساعت روشنايي خورشيد چنده؟چقدر بايد بابت مکالمه با روزانمون با خدا پول بديم ؟ يا اين که چقدر بديم تا بابت يک کاستي که از صداي بلبل ضبط کرديم تحت پيگرد قانوني قرار نگيريم،اون وقت مي فهمي که چرا داري تو اين دنيا وول مي خوری

پنج شنبه 4/5/1386 - 9:8
آموزش و تحقيقات
ميخ در ديوار
سعي كن حتماً همه متن را تا آخرين جمله بخواني. از همه مهمتر جمله آخر است كه بايد خوانده شود.

يكي بود يكي نبود، يك بچه كوچيك بداخلاقي بود. پدرش به او يك كيسه پر از ميخ و يك چكش داد و گفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب.

روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته ها ي بعد كه پسرك توانست خلق و خوي خود را كنترل كند و كمتر عصباني شود،
تعداد ميخهايي كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. پسرك متوجه شد
كه آسانتر آنست كه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخها را در ديوار سخت بكوبد.

بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگر عادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوري كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخهايي را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد.

روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر جوان به پدرش روكرد و گفت همه ميخها را از ديوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواري كه ميخها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد. پدر رو به پسر كرد و
گفت: « دستت درد نكند، كار خوبي انجام دادي ولي به سوراخهايي كه در ديوار به وجود آورده اي نگاه كن !! اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلي نخواهد
بود. پسرم وقتي تو در حال عصبانيت چيزي را مي گوئي مانند ميخي است كه بر ديوار دل طرف مقابل مي كوبي. تو مي تواني چاقوئي را به شخصي بزني و آن را درآوري،
مهم نيست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهي گفت معذرت مي خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند.

يك زخم فيزكي به همان بدي يك زخم شفاهي است. دوست ها واقعاً جواهر هاي كميابي هستند ، آنها مي توانند تو را بخندانند و تو را تشويق به دستيابي به
موفقيت نمايند. آنها گوش جان به تو مي سپارند و انتظار احترام متقابل دارند و آنها هميشه مايل هستند قلبشان را به روي ما بگشايند.»

اين هفته ، هفته دوستيابي ملي است، به دوستانتان نشان دهيد چقدر براي آنها ارزش قائل هستيد.

يك نسخه از اين نوشته را براي هركسي كه او را بعنوان دوست مي شناسيد بفرستيد،
حتي اگر آنها را براي دوستي كه خودش اين متن را براي شما فرستاده است، بفرستيد. اگر مجدداً اين متن به خودتان بازگشت ، بمعناي آن
است كه شما در يك دايره اي از دوستان خوب قرار گرفته ايد.

شما دوست من هستيد و من به شما افتخار مي كنم.

حالا شما اين متن را براي همه دوستان و همه افراد فاميلتان بفرستيد.

لطفاً اگر من در گذشته در ديوار شما حفره اي ايجاد كرده ام مرا ببخشيد.

« پشت سرمن قدم برندار، چون ممكن است راه رو خوبي نباشم، قبل ازمن نيز قدم برندار، ممكن است من پيرو خوبي نباشم ، همراه من قدم بردار و دوست خوبي براي من باش.»
پنج شنبه 4/5/1386 - 9:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته