• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 837
تعداد نظرات : 1481
زمان آخرین مطلب : 5044روز قبل
شعر و قطعات ادبی

هردم به گوشم میرسدآوای زنگ قافله

این قافله تا کربلا دیگر ندارد فاصله

یک زن میان محملی اندر غم وتاب وتب است

این زن صدایش آشناست ای وای من این زینب است

يکشنبه 23/10/1386 - 16:51
شعر و قطعات ادبی

دیباچه عشق وعاشقی باز شود

دلها همه آماده پرواز شود

با بوی محرم الحرام تو حسین(ع)

ایام عزا وغصه آغاز شود 

 

يکشنبه 23/10/1386 - 16:49
دعا و زیارت

میگن داره بوش میاد، بوی محرم، بوی شبهای محرم، نمیدونم چرا تو این روزا دیگه اختیار دلامون دست خودمون نیست، این شبها روزایی رو به دنبال داره که توش پره از بوی اسپند، صدای سینه­زنی و زنجیرزنی، فریاد یا حسین (ع) و یا ابوالفضل (ع)، خیمه­های نیمه سوخته، ضریح شش گوشه، کفن­های سفید و مشکهای خالی آب، تن پوشهای سقایی سفید و سبز کودکانه و هزازان هزار رنگ و بوی که حال و حواش با روزای دیگه فرق میکنه، دیگ­های نذری که بو و طعمشون با عطر غذاهای دیگه زمین تا آسمون فرق میکنه، قطره­های اشکی که سرخ تر از هر قطره خونه، فریادهای یا حسین (ع)و یا ابوالفضل (ع) که باعث در هم پیچیده شدن زمونو و زمان می شه، ناله های کودکان که به دنبال همنوایی با نوای علی اصغر(ع) می­شه، فغان­های که به دنبال آه جگر سوز حضرت رقیه (ع) در پی پدر و فریادهای انا الحق که یاد آور گریه­های شبانه علی (ع) در دل چاه بوده که این بار از زبان زینب کبری(س) بیرون می آید و همه همه و یادآور حج نیمه تمام حسین (ع) و درهم پیچیده شدن جرس کاروان 72 تن از عرشیان فرود آمده روی زمین.

 پس بیاین قبل از اینکه رختهای دیگر رو از تنمون دربیاریم و رخت سیاه حسینی به تن کنیم رخت سیاه قلب­ها مونو از دلامون خارج کنیم. و قبل از تن کردن رخت سیاه حسین (ع) عشق پاک و سفید آسمونی حسین (ع) رو که فقط عشق در راه رضای خدا بود رو تو قلب­هامون جا بدیم و بعد آستین­های رو بالا بزنیم که جز عشق خداوندی در رضایت اون را طالب نباشه و اینکه بخواد روزی خودش رو در آغوش عزیز کرده خداوندی قرار بده و های های اشک به حال خودش بریزه و سر بر گریبان عزیزی قرار بدیم که رضای اون رضای خداوندی رو در برداره.

يکشنبه 23/10/1386 - 16:39
دعا و زیارت

شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد و در این مدت داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت زیارت حضرت امام حسین علیه السلام را اراده می‌کرد، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام می کرد و او را زیارت می‌نمود؛ تا این که سرگذشت او را به «سید مرتضی»که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقیب الاشراف» بود رساندند.

سید مرتضی به منزل او رفت و در این خصوص او را سرزنش نمود و گفت: «از آداب زیارت در مذهب اهل‌بیت علیه السلام این است که داخل حرم شوی و عقبه و ضریح را ببوسی. این روشی را که تو داری، برای کسانی است که در شهرهای دور می‌باشند و دستشان به حرم مطهر نمی‌رسد.»

آن مرد چون این سخن را شنید گفت: «ای نقیب الاشرف» از مال دنیا هر چه بخواهی از من بگیر و مرا از رفتن معذور دار.

هنگامی که سید مرتضی سخن او را شنید بسیار ناراحت شد و گفت: «من که برای مال دنیا این سخن را نگفتم؛ بلکه این روش را بدعت و زشت می‌دانم و نهی از منکر واجب است.»

وقتی آن مرد این سخن را شنید، آه سردی از جگر پر دردش کشید. سپس از جا برخاست و غسل زیارت کرد و بهترین لباسش را پوشید و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گریان متوجه حرم حسینی گردید تا این که به در صحن مطهر رسید .

نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شریف را بوسید. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند، بر خود می‌لرزید و با رنگ و روی زرد، همانند کسی که یک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت می‌کرد تا این که وارد کفش کن شد. دوباره سجده شکر به جا آورد و زمین را بوسید و برخاست و مانند کسی که در حال احتضار باشد داخل ایوان مقدس گردید و با سختی تمام خود را به در رواق رسانید.

چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسی اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزی کشید. سپس به آوازی دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعُِِِ سیدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سیدُالشهداء؟ ؛ آیا اینجا جای افتادن امام حسین علیه السلام است؟ آیا اینجا جای کشته شدن حضرت سیدالشهداء است؟»

پس فریاد کشید و نقش زمین شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به شهیدان راه حق پیوست.»

يکشنبه 23/10/1386 - 16:33
دعا و زیارت

یا حسین تو اسماعیل ذبح شده خدائی و رویای به حقیقت پیوسته ابراهیم


جمعه 21/10/1386 - 19:56
خواستگاری و نامزدی

از عجایب روزگار است که درست وقتی آماده می شویم زندگی راحتی داشته باشیم .........

 مرگ فرا می رسد

جمعه 21/10/1386 - 18:41
دانستنی های علمی

آدمها با هم برابرند ، اما پولدارها محترمترند . . همه آدمها با هم برابرند ، اما بچه ها واجبترند . همه آدمها با هم برابرند ، اما خانمها مقدمترند . همه آدمها با هم برابرند ، اما سیاهها بدبختترند و سفیدها برترند... البته تبعیضی در كارنیست . در كل همه آدمها با هم برابرند ، اما بعضیها برابرترند...

جمعه 21/10/1386 - 18:33
دعا و زیارت

باز محرم رسید، دلم چه ماتمزده

کسی میان این دل، خیمه ماتم زده


باز محرم رسید، شدم چه حیران و مست

از این همه عاشقی، دوباره ام مست مست


باز محرم رسید، میکده ها وا شدند

تمام عاشقانت، واله و شیدا شدند


باز محرم رسید، این من و گریه هایم

رفع عطش می کند، فرات اشک هایم


باز محرم رسید، شهر سیه پوش توست

دل ، نگران رنج خواهر مظلوم توست


باز محرم رسید، مدرسه عشق باز

کلاس درس زینب، کار نموده آغاز


باز محرم رسید، وعده گه بیدلان

فصل جنون و مستی، صاحبِ صاحبدلان


باز محرم رسید، تا سحر آواره ام

میان میخانه ها، مستم و دیوانه ام


باز محرم رسید، عاشقی سوداگریست

گرمی بازار عشق، شور دل زینبیست

جمعه 21/10/1386 - 18:27
محبت و عاطفه
برای کشتن یک پرنده یک قیچی کافی ست. لازم نیست آن را در قلبش فرو کنی یا گلویش را با آن بشکافی. پرهایش را بزن... خاطره پریدن با او کاری می کند که خودش را به اعماق دره ها پرت کند
جمعه 21/10/1386 - 18:22
طنز و سرگرمی

فقط با روشن کردن یک بخاری اضافه شما هم در تعطیلیه مدارس ،دانشگاها و ادارات سهیم شوید.

(هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم....)

جمعه 21/10/1386 - 18:19
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته