• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 868
تعداد نظرات : 316
زمان آخرین مطلب : 3824روز قبل
بیماری ها
اطلاعاتی در رابطه با ایدز
آیا آی وی از ایدز متفاوت است؟
اچ آی وی HIV به ویروس نقص ایمنی انسانی گفته می شود كه سبب نقص دستگاه ایمنی و دفاعی بدن شده و در مدت طولانی سبب ایجاد علائم و بیماری های مختلف در فرد حامل ویروس می گردد كه به این مرحله مرحله ایدز گفته می شود . هر كسی با ویروس انسانی نقص ایمنی HIV آلوده شود و تست HIV مثبت گردد مبتلا به ایدز محسوب نمی شود بلكه دارای ویروس بوده و بكار بردن كلمه ایدز در این حالت اشتباه می باشد و مدت متوسط 10سال طول می كشد تا به مرحله ایدز برود. در تمام این مدت 10سال فرد حامل ویروس بوده واین ویروس قابل انتقال به دیگران می باشد.

راههای انتقال
1.خون و مایعات خونی (تماس با خون به هر شكلی كه وارد بدن فرد دیگر شود)از طرق:
.استفاده مشترك از وسایل تزریق مواد مخدر آلوده (سرنگ و ظرف تزریق مشترك)
.استفاده مشترك از وسایل آلوده به خون فرد HIV+ (خالكوبی تیغ اصلاح وسایل حجامت غیر بهداشتی و.....)آسیب های شغلی (سر سوزن در مراكز بهداشتی درمانی......)
2.تماسهای جنسی محافظت نشده(بدون پوشش محافظ جنسی)
3.از مادر دارای ویروس به جنین یا شیر خوار

راههای پیشگیری
با توجه به آنكه ویروس اچ آی وی بر خلاف برخی ویروسهای بیماریزای دیگر مانند سر ماخوردگی یا اسهال راه انتقال محدود تری دارد پیشگیری از آن در اكثر مواقع با رعایت برخی اصول آسان است

اصول 4پ:
1.پرهیز یا خویشتن داری(پرهیز از هر گونه رفتار های جنسی قبل از ازدواج)
2.پایبندی و وفاداری(پایبندی به همسر)
3.پوشش محافظ جنسی(استفاده از وسیله پیشگری در تماسهای جنسی)
4.پایداری(پایداری در عدم مصرف مواد مخدر الكل و مواد روانگردان و در ترك رفتارهای پر خطر)

اچ آی وی/ایدز از راههای زیر منتقل نمی شود:
شنا كردن در استخر استفاده از رختخواب غذا یا ظروف غذا خوری فرد مبتلا از طریق نیش پشه عطسه و سرفه كردن تماسهای روز مره با افراد مبتلا به اچ آی وی مانند دست دادن و یا از طریق اشك بزاق یا عرق بدن

"بابیماری مبارزه نماییم نه بیمار"
در صورت نیاز به كسب اطلاعات كاملتر به مركز زیر مراجعه نمایید
مركز مشاوره بیماریهای عفونی رفتاری مشهد:
خیابان فلسطین مقابل آتشنشانی تلفنهای:8419010-09686-5017279-3657731-8528186
سایت ایدز دانشگاه علوم پزشكی مشهد:WWW.mums.ac.ir/aids
سه شنبه 16/9/1389 - 21:11
دعا و زیارت

الهی!

راه تو میپویم ، ذکر تو میگویم و قرب تو میجویم...

الهی!


گر مردودم و گر مقبولم ، توخود شاهدی که به یادت مشغولم...

دل عاشق به پیغامی بسازد......خمارآلوده با جامی بسازد

مرا کیفیت چشم تو کافیست....ریاضت کش به بادامی بسازد

سه شنبه 16/9/1389 - 21:10
شخصیت ها و بزرگان
بیانات مهم آیت‏ الله وحید خراسانی در آستانه ماه محرم
 راسخون:
به گزارش خبرنگار «شیعه نیوز» ،  در استانه ماه محرم و به سنت هر ساله معظم له در جمع ملغین  بیاناتی را برای انان ایراد فرمودند که متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است :

بسم الله الرحمن الرحیم
(اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ـ و من احسن قولا ممن دعی الی الله و عمل صالحا)
این بیان خدا است، کیست احسن قولا از کسی که دعوت کند به خدا و آن دعوت توأم باشد با عمل صالح، کسانی که در این ایام به تبلیغ این دین و این مذهب می روند، اینها باید بدانند کاری که متکفل اند کار انبیاء است، (الذین یبلغون رسالات ربهم) این کار فوق بیان و تکلم ماست، آنچه مهم است در این زمان حفظ ایتام آل عصمت است، مردمی منقطع از امام زمانشان با این ابتلائات زندگی ، با حرمان از مبانی مذهب و دین ، به قدری این کار ارزش دارد که اگر در این سفر بتوانید یک بیگانه از امام زمان را با ولی عصر آشنا کنید یک تارک الصلاة به نماز بیارید، اجرتان به اندازه ای است که قابل وصف نیست ، چون رسول خدا به شخص امیرالمؤمنین فرمود: اگر کسی به وسیله تو یک نفر را هدایت کند (خیر لک مما طلعت علیه الشمس) از آن روزی که این منظومه شمسی به وجود آمده تا آن روزی که (اذا الشمس کورت و اذا النجوم انکدرت) تا آن روز آنچه آفتاب بر او تابیده ارزش این کار را ندارد منتها باید آنچنان تبلیغ دین کرد که صاحب دین خواسته (الم تر کیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی أکلها حین باذن ربها) .
شجره طیبه دین یک ریشه دارد این درخت تنه ای دارد شاخه هائی دارد برگهائی دارد میوه ای دارد، کسانی که به تبلیغ می روند باید متوجه بشوند وظیفه آنها چیه؟ ریشه درخت دین عقائد حقه است، معارف اهل بیت است، این اصل و ریشه این شجره طیبه است، تنه این درخت اخلاق فاضله است، ملکات حمیده نفسانیه، شاخه های این درخت اعمال صالحه است، اگر عقیده، عقیده حقه شد ملکات نفسانی، اخلاق فاضله شد، رفتار، اعمال صالحه شد، ثمره این شجره سعادت ابدی است، یعنی قابل حد و اندازه نیست، حیات ابد زندگی که آخر ندارد، باید تأمین بشود اینجا، وظیفه مبلغین در آن مناطق و هرجا، یکی دفع شبهات است، همانطوری که بدن مبتلا به انواع میکروب می شود، روح هم مبتلا به انواع شبهات می شود، شبهات مخالفین دین، آن هم با کمک شیطان در مغز این طبقه که از دین اطلاع ندارد قهراً تولید مرض روحی می کند، وظیفه شما دفع این شبهات است، هر کس آلوده شده روحش به شبهه ای از مذهب باطلی، مثل طبیب حاذقی تمام قدرت را صرف کنید آن درد را درمان کنید، بعد تقویت کنید عقول این مردم را به این مذهبی که دنیا را به زانو درآورده، قدرت منطقش و قوت استدلالش تمام مسیحیت را بیچاره کرده، یهود، نصاری، منکرین خدا، اهل مذاهب باطله در مقابل قدرت برهان این دین بیچاره اند، منتها باید شما قدرت علمی پیدا کنید، اگر آن قدرت پیدا شد می شود حسن بن یوسف بن مطهر، علامه حلی، سلطان وقت علماء چهار مذهب را جمع کرد، ارکان حنفیه، مالکیه، شافعیه، حنبلیه، یک مرد پیدا شد با قدرت علمی در آن مجلس نشست و برخاست سر چهار مذهب را به سنگ کوبید، پرچم تشیع را در این مملکت برافراشت، صبح تمام مملکت رسماً سنی بود، ظهر ورق برگشت خطبه های نماز جمعه در سرتاسر مملکت عوض شد، این قدرت یک پهلوان در دین است، بنیه علمی را قوی کنید، علم مرد می کند روح را، حالت فاعلیت دارد، جهل حالت انفعال می آورد، این وظیفه اول.
وظیفه دوم، با این برنامه تحکیم عقائد، تعلیم احکام، تهذیب اخلاق، آنچه همه را به ثمر می رساند، عاشورای حسین ابن علی است، مردم را بیدار کنید، چه خبر است؟ عاشورا چیه؟ بفهمانید به مردم، چه قیامتی است؟ یک کلمه ما می گویم اما کجا در حد فهمیدنیم؟ که که بود؟ چه کرد؟ کاری که او کرد چه کاری بود؟ خود او که بود؟ این دریائی است که مثل شیخ انصاری غرق می شود، مثل محقق و علامه، مات و مبهوت می مانند، کجا ما فهمیدیم عاشورا چیه؟ کسی مگر قدرت دارد، اصحاب او را بشناسد تا برسد به خودش، این بیان کیه؟ بیان، بیان رأس و رئیس مذهب است، امام ششم آن کسی که از مبدأ تا معاد، از طهارت تا دیات، هر چه هست به برکت نفس اوست، آن کسی که جوهر صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را به صورت مذهب جعفری به دنیا عرضه کرده، او بیانش این است، کسانی که اهل فن اند می فهمند شهادت چه اندازه دشوار است، شاهد کی می تواند شهادت بشود، آن وقتی که مشهود به مثل آفتاب واضح و روشن باشد، اونی که محیّر العقول است این است که امام ششم متن کلامش این است: اشهد، شهادت می دهم، لقد اقشعرت، لدمائک، لدمائکم اذلة العرش، شهادت می دهم انّ دمک سکن فی الخلد، هر جمله اش بهت آور است، این بیان امام ششم است، شهادت می دهم خون تو در خلد مسکن کرد، کسی که خونش در خلد برین است، آیا روحش کجاست؟ سیدالشهداء این است، بعد مطلب به اینجا می رسد در مقابل خون تو و خون اصحاب تو اذله عرش به لرزه افتاد، و بکی له جمیع الخلائق، الخلائق جمع معلی به ال است، لا یشذ عنه شاذ غیر خدا، خلاصه، به جز ذات قدوس او آنچه در قلمرو خلقت است، همه برای سر بریده تو گریه کرد، این چه غوغائی بوده؟ چه کرده؟ و بکت له السماوات السبع و الارضون و ما فیهنّ و ما بینهنّ و من یتقلب فی الجنة و النار و ما یری و ما لا یری، عقل مبهوت است، هفت آسمان، تمام این کهکشانها، همه در آسمان اول است، متن قرآن این است، وزینا السماء الدنیا بمصابیح، این کهکشانهائی که میلیاردها در این فضا منتشرند همه در آسمان اولند، حالا در هفت آسمان چه خبر است؟ بیان امام ششم این است سماوات هفتگانه و همه زمینها و هرچه در آنها هست، و هر چه بین آنها هست، برای عزای حسین ابن علی گریه کردند، حالا یک عده بی سواد پیدا شدند، می گویند این عزاداری ها افراط است، این غلطها نتیجه جهل است، کیست که بفهمد عاشورا چه روزی است؟ کیست که بداند چه سری بالای نیزه رفت؟ کیست که بفهمد چه دستی کنار نهر علقمه از بدن جدا شد؟ به مردم بفهمانید این مطالب را، رفاعة بن موسی النخاس، موثق است، به توثیق شیخ نجاشی، ابن شهرآشوب، علامه، همچه مردی آمد خدمت امام ششم، او با هر کسی این حرفها را به میان نمی گذارد، همچه مردی باید باشد، فرمود: رفاعه امسال به حج نرفتی؟ گفت: جعلت فداک مال من امسال وفا به حج نکرد، ولی عرفه رفتم کنار قبر حسین ابن علی، بعد که این کلمه را گفتم، سکت طویلا، این دقائق را خوب درک کنید، مدتی سکوت کرد، حالا در این سکوت چه خبر بود؟ ما و همه فقهاء و علماء عاجزتر از این اند که بفهمند آن سکوت چه اسراری داشت؟ حجی که عظمتش این قدر است، یک نفر به حج نرسید، به رسول خدا عرض کرد چه بکنم که جای حج را پر کند؟ پیغمبر اشاره کرد به کوه ابی قبیس فرمود: اگر این کوه را طلا کنی و در راه خدا انفاق کنی جای حج را نخواهد گرفت، حج خانه خدا این است، بعد آنی که عقل را مبهوت می کند این بیان است، بعد از مدتی سکوت سر بلند کرد، فرمود: ای رفاعه لا تترک زیارة الحسین ابدا، لولا، اگر این نبود که من کراهت داشتم، که مردم دست از حج بردارند، آن وقت می گفتم در زیارت قبر او چه خبر است؟ خلاصه این را من می گویم شماها بروید مدتها فکر کنید، بعد فرمود: ای رفاعه من زار الحسین عارفاً بحقه کسی که زیارت کند او را و بشناسد او کیه؟ بشناسد کیست، کسی است که خدا پیغمبر خاتم را فرستاد به زمین، عقل کل را فرستاد به زمین برای اینکه خون اصحاب او را پیغمبر در شیشه کند، و به عرش ببرد، اگر حسین را بشناسی من زار الحسین عارفا بحقه این بیان امام ششم است، خدا به او چه می دهد؟ از وقتی حرکت می کند هزار ملک در یمین او، هزار ملک در یسار او، اینها را باید درک کنید از نظر دلیل علمی، کشف کنید که اثر وقتی این است مؤثر کی بوده؟ که همچه اثری گذاشته، از میوه درخت را باید شناخت، از گوهر معدن را باید شناخت، از زیارت قبر او نزد خدا باید فهمید چه مقامی دارد و چه کرده؟ که زیارت قبر او این شده، آن چیه؟ هزار ملک از یمینش، هزار ملک از یسارش، همراهی اش می کنند تا کنار قبر آن حضرت تا برگردد به خانه اش بعد یک زیارت قبر او به نص بیان امام ششم آن هم چه بیانی؟ بیانی که شیخ الطائفه رئیس الفرقه شیخ طوسی در مصباح المتهجد و صلاح المتعبد متجاوز از هزار سال بر این قضیه گذشته این خبر در همچه سندی است در همچه کتابی است، آن هم به قلم همچه کسی است، که رأس و رئیس تمام علماء طائفه اند در ظرف هزار سال مطلب این است، خدا به آن یک زیارت ثواب هزار حج ثواب هزار عمره می دهد، آن هم حجی که در رکاب نبی ای باشد و عمره ای که در رکاب نبی ای او وصی ای، خلاصه کلام کسی که به زیارت قبر او برود به نص بیان امام ششم یک زیارت قبر او ثواب هزار حج آن هم در رکاب امیرالمؤمنین دارد، ثواب هزار عمره در زیر بیرق خاتم النبیین دارد، این سیدالشهداء است، چه کرده که خدا به او همچه مقامی داده، آن وقت این غلطها که این عزاداری ها افراط است، هیئت های حسینی بیدار بشوند، اولا مواظب باشند مبادا عزاداری ها آلوده به گناهی بشود، آنچه مهم است این است که این اکسیر احمر باطل نشود، انما یتقبل الله من المتقین، عزاداران حسینی باید منزه از حرام بوده، اتیان واجبات نمایند، ترک محرمات، وانجام واجبات، هیئات باید مظاهر تقوی باشند، علم هائی که افراشته می شود زیر آن علمها مبادا یک نظر نابجائی، یک کلمه ناروائی یک عمل فاسدی انجام بشود، چون این هیئتها مورد نظر شخص خاتم انبیاء است.
از حرام اجتناب کنید، واجبات را به جا بیاورید، در عزای او هرچه بکنید در حد خودتان است، نه در حد او، فجع به الرسول و ازعجت البتول وطاشت العقول، اصلا مبهوتم چه بگویم؟ رسول در عزای او فاجعه زده شد، بتول یعنی فاطمه زهرا وضعش به جائی رسید که هر روز برای او شیون می زند، و صیحه زهرا تمام ملائکه را بیچاره کرده، و طاشت العقول، عقلها پریشان شد، این چه مقامی است؟ از خود او نمی شود دم زد، خدا باید ذکر او را بکند، سوره والفجر بیان خدا برای سر بریده سیدالشهداء است، (یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة) حجت خدا فرمود این سوره در شأن جد من است، ما از آن بگذریم، امام چهارم صاحب زبور آل محمد، زین العابدین سید الساجدین یک نگاه کرد به عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب، فاستعبر، چشمش به یتیم قمر بنی هاشم افتاد، اشکها سرازیر شد، خوب در بیان امام دقت کنید، بعد که گریه کرد، فرمود: هیچ روزی بر جدم رسول خدا سخت تر از روز احد نگذشت، در آن روز اسد الله و اسد رسوله، شیر خدا شیر پیغمبر خدا کشته شد، حمزه سیدالشهداء کشته شد، این روز سخت ترین روز بود، بر جدم این بیان امام چهارم است، آن هم نسبت به شخص اول عالم امکان، بعد از آن روز، روزی بود که جعفر ابن ابی طالب کشته شد، بعد که هر دو روز را گفت آن وقت فرمود: لا یوم کیوم الحسین، خلاصه، پیغمبر روزی مثل روز عاشورا برایش نگذشته، خدا می داند که بر شخص خاتم چه گذشت؟ آنچه که مهم است این است، بعد که این کلمات را فرمود آن وقت فرمود: رحمت خدا، رحمت خدا بر عموی من عباس، بیان امام را من نمی توانم بگویم، خودش را فدا کرد، چه جور فدا کرد؟ اصلا شهادت قمر بنی هاشم گفتنی نیست، فکر کنید، دست بریده، چه کرده؟ دست راست که افتاده بود آن وقت گفت: (والله ان قطعتموا یمینی، انی احامی ابدا عن دینی، و عن امام صادق یقین) همچه کسی بود، بعد که دست چپ افتاد، آن وقت گفت: (قد قطعوا ببغیهم یساری) شهادت اینجور شهادتی بود، آن وقت آنچه که عقل همه حکماء و فهم همه فقهاء را مبهوت می کند این جمله است، فرمود: برای عمویم عند الله، عند الله یعنی چه؟ فوق بهشت است، فوق خلد برین است، ان لعمی العباس عند الله چیه؟ منزلتی است مقامی دارد عند الله که غبطه می خورند به آن مقام جمیع الشهداء، واقعاً بهت آور است، از اول خلقت حساب کنید، از زمان آدم که هابیل شهید شد، تا روز احد که حمزه سیدالشهداء به شهادت رسید، تا شهداء بدر، احد، ختم کجاست آن روزی که امام زمان ظهور کند، شهداء در رکاب او همه در کلمه جمیع الشهداء مندرج است، حالا مقام چه مقامی است؟ که همه اینها به آن مقام غبطه می خورند، این مقام علمدار اوست، حالا خود او کجاست؟ آنچه که من شنیده ام، خدا نکند که چنین باشد، غلطی می خواهند انجام بدهند، که اگر این غلط را انجام دادند، من وظیفه ام این است که به آنها گوشزد کنم، اگر سعادتمند باشند در دنیا بیچاره خواهند شد، اگر اهل شقاوت باشند در دنیا آسیبی بهشان نخواهد رسید، ولی آن وقتی که دست بریده او وارد محشر بشود، کمر همه آنها را خواهد شکست که برای ابد از رحمت خدا محروم باشند، و آن کلمه این است.
شنیده ام می خواهند، لا اله الا الله، می خواهند قمر بنی هاشم را به نقش هنرپیشه ها درآورند، کسی که حجت خدا مقابل قبر او می ایستد، و می گوید سلام خدا، سلام تمام انبیاء، سلام تمام اوصیاء، سلام تمام شهداء بر تو یابن امیرالمؤمنین، کسی که هر صبح و شب خدا و صد و بیست و چهار هزار پیغمبر به او سلام می کنند این را می خواهند به نقش هنرپیشه ها درآورند، خدا نکند چنین غلطی بکنند، آن وقت هر چه پیش آید و هر چه ما بگوئیم معذوریم، باید جوانهای غیرتمند فانی در قمر بنی هاشم، تاسوعای امسال، غیر از تاسوعاهای هر سال است، در اثر این صحبت غلط، باید روز تاسوعای امسال محشری سرپا کنند در عزای قمر بنی هاشم، تا بگویند ای دست بریده کربلا، این فرق سر پاشیده از عمود در راه خدا، تو، تو بالاتر از اینی، ای روزگار، ای دنیای ناپایدار، باید روزگاری بشود، که ما زنده باشیم و در این روزگار بخواهند هنرپیشه ها نقش او را به مردم نشان بدهند، مردم بدانید! این نقشه ها برای این است، وقتی قمر بنی هاشم را به آن صورت نشان دادند، دیگر این سوز و گداز در روضه ها نخواهد بود، آن کسانی که آن صحنه را ببینید آن هنرپیشه را تماشا کنند، اینها دیگر آنچنان که باید در عزای او نمی سوزند، ولی باید بدانند اگر با چکمه، با کراوات خواستند این چراغ را خاموش کنند نشد، با این ریشها، با این یقه های باز هم این نور خدا خاموش شدنی نیست.
دیگر ختم کلام، پشت و پناه عالم کیست؟ پشت و پناه اولین و آخرین کیست؟ امید تمام عالم به کیست؟ امید تمام اولین و آخرین به آن وقتی است که مادرش پیراهن غرقه به خونش را سر دست بگیرد، پشت و پناه عالم او است، خدایا من چه جور بگویم، آن کسی که پشت و پناه عالم امکان است، وقتی آمد کنار نهر علقه گفت: الان کمرم شکست، ای قمر بنی هاشم، تو چه کردی؟ تو که بودی؟ که وقتی به زمین افتادی آن کسی که هر مصیبتی می دید، رنگش مثل گل سرخ برافروخته تر می شد، اما وقتی تو را دید، گفت: الان دیگر ناامید شدم، انقطع رجائی، ای ماه بنی هاشم، تو که بودی؟ که وقتی کنار نهر علقمه گوشواره عرش خدا آمد گفت: (الیوم نامت اعین بک لم تنم، و تسهدت اخری فعز منامها) تو رفتی اما به رفتنت خواب از چشم زینب رفت.

 

سه شنبه 16/9/1389 - 18:49
اهل بیت
   زنان در حادثه کربلا

زنانی که در کربلا حضور داشتند
زنانی که از خیام حسینی به طرف دشمن بیرون آمدند و جنگیدند
 

پیرامون زنان در حادثه کربلا در دو محور سخن میتوان گفت: یکى آن که آنان چند نفر و چه کسانى بودند، دیگر آن که چه نقشى داشتند.
   
زنانى که در کربلا حضور داشتند،
برخى از اولاد على(ع) بودند و برخى جز آنان، چه از بنى هاشم یا دیگران. زینب، ام کلثوم، فاطمه، صفیه، رقیه و ام هانى، از اولاد(ع) بودند، فاطمه و سکینه، دختران سید الشهدا (ع) بودند، رباب، عاتکه، مادر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقیل، فضه نوبیه، کنیز خاص امام حسین(ع) و مادر وهب بن عبد الله نیز از زنان حاضر در کربلا بودند (1)

 

    پنج زن که از خیام حسینى به طرف دشمن بیرون آمدند، عبارت بودند از: کنیز مسلم بن عوسجه، ام وهب زن عبد الله کلبى، مادر عبد الله کلبى، مادر عمر بن جناده، زینب کبرى(س). زنى که در عاشورا شهید شد، مادر وهب بود، بانوى نمیریه قاسطیه، زن عبد الله بن عمیر کلبى که بر بالین شوهر آمد و از خدا آرزوى شهادت کرد و همان جا با عمود غلام شمر(ل) که بر سرش فرود آورد، کشته شد.
    در عاشورا دو زن از فرط عصبیت و احساس، به حمایت از امام برخاستند و جنگیدند:
یکى مادر عبد الله بن عمر که پس از شهادت فرزند، با عمود خیمه به طرف دشمن روى کرد و امام او را برگرداند. دیگرى مادر عمرو بن جناده که پس از شهادت پسرش، سر او را گرفت و مردى را به وسیله آن کشت، سپس شمشیرى گرفت و با رجزخوانى به میدان رفت، که امام حسین(ع) او را به خیمه ‏ها برگرداند(2)
دختر عمر (همسر زهیر بن قین) نیز در راه کربلا به اتفاق شوهرش به کاروان حسینى پیوست. زهیر بیشتر تحت تأثیر سخنان همسرش حسینى شد و به امام پیوست .رباب، دختر امرء القیس کلبى، همسر امام حسین(ع) نیز در کربلا حضور داشت، مادر سکینه و عبد الله.
زنى از قبیله بکر بن وائل نیز حضور داشت، که ابتدا با شوهرش در سپاه ابن سعد بود، ولى هنگام حمله سپاهیان کوفه به خیمه‏ هاى اهل بیت، شمشیرى برداشت و رو به خیمه ‏ها آمد و آل بکر بن وائل را به یارى طلبید.
    زینب کبرى و امّ کلثوم (س)، دختران امیر المؤمنین(ع)، همچنین فاطمه دختر امام حسین (ع) نیز جزو اسیران بودند و در کوفه و... سخنرانی هاى افشاگرانه داشتند. مجموعه این بانوان، همراه کودکان خردسال، کاروان اسراى اهل بیت را تشکیل مى‏ دادند که پس از شهادت امام و حمله سپاه کوفه به خیمه ‏ها، ابتدا در صحرا متفرق شدند، سپس به صورت گروهى و اسیر به کوفه و از آنجا به شام فرستاده شدند.





             
سه شنبه 16/9/1389 - 18:38
شخصیت ها و بزرگان
اندیشه پایان كار

«فَإِنْ تَكُنِ الدُّنْیا تُعَدُّ نَفیسَةًفَدارُ ثَوابِ اللّهِ أَعْلی  وَ أَنْبَلُوَ إِنْ تَكُنِ الأَمْوالُ لِلتَّرْكِ جَمْعَهافَما بالُ مَتْرُوك بِهِ الْمَرْءُ یَبْخَلُوَ إِنْ تَكُنِ الاَْرْزاقُ قِسْمًا مُقَسَّمًافَقِلَّةُ حِرْصِ الْمَرْءِ فِی  الْكَسْبِ أَجْمَلُوَ إِنْ تَكُنِ الاَْبْدانُ لِلْمَوْتِ أُنـْشِأَتْفَقَتْلُ امْرِء بِالسَّیْفِ فِی  اللّهِ أَفْضَلُعَلَیْكُمْ سَلامُ اللّهِ یا آلَ أَحْمَدَفَإِنّی  أَرانی  عَنكُمْ سَوْفَ أَرْحَلُدر »:

حضرت در مسیر حركت به جانب كوفه فرموده است:زندگی  دنیا گرچه نفیس و پربهاست،ولی  پاداش خدا در جهان دیگر بالاتر و پربهاتر است.
و اگر سرانجامِ جمع آوری  مال و ثروت، ترك نمودن آن است،پس نباید مرد بری  آن بخل ورزد.
و اگر روزی  هی  بندگان، تقسیم و مقدَّر شده است،پس كمی  حرصِ مرد در كسب، زیباتر. و اگر بدن ها بری  مرگ آفریده شده است،پس كشته شدن مرد در راه خدا چه بهتر. درود بر شما ی  خاندان پیامبر،كه من به زودی  از میان شما كوچ خواهم كرد.

                                                          

سه شنبه 16/9/1389 - 18:36
اخلاق

مرگ، پدیده گریبانگیر

«خُطَّ الْمَوْتُ عَلی  وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلادَةِ عَلی  جیدِ الفَتاةِ وَ ما أَوْلَهَنی  إِلی  أَسْلافی  إِشْتِیاقَ یَعْقُوبَ إِلی  یُوسُفَ.»:

قبل از حركت از مكّه به سوی  عراق در میان جمعی  از بنی هاشم فرمود:مرگ گردنگیر فرزندان آدم است; همچون گردنبند بر گردن دختر جوان، و من مشتاق دیدن گذشتگانم هستم، مانند اشتیاقی  كه یعقوب به دیدن یوسف داشت. 

                                                                                 حضرت امام حسین علیه السلام
سه شنبه 16/9/1389 - 18:32
كودك
   تغذیه كودك در زمان بیمارى                                                                                                                                             
تغذیه كودك در زمان بیمارى

در دوران بیمارى كودك بى اشتها، بهانه گیر و خسته است، اگر مادر به تغذیه او بى توجهى كند او دچار .....


در دوران بیمارى كودك بى اشتها، بهانه گیر و خسته است، اگر مادر به تغذیه او بى توجهى كند او دچار مشكلات دیگرى هم شده و درمان او سخت و طولانى مى شود.


مادران باید در این دوران توجه داشته باشند كه نیاز كودك بیمار به مواد غذایى افزایش مى یابد.

در دوران بیمارى براى اینكه بدن بتواند با عوامل بیمارى زا مقابله كند نیاز به انرژى و مواد معدنى دارد كه باید از طریق غذا تأمین شود. اگر به شخص بیمار غذا داده نشود بدن او ضعیف شده و نمى تواند در مقابل عوامل بیمارى زا مقاومت كند. در این صورت بیمارى او شدیدتر مى شود و دیرتر بهبود پیدا مى كند. در طول دوران بیمارى اگر غذاى كافى مصرف نشود چربى ذخیره در بدن براى تولید انرژى مصرف مى شود و عضلات تحلیل مى رود و درنتیجه وزن كمتر مى شود.

اتلاف بیشتر مواد غذایى از بدن كودك:
اگر بیمارى با علائمى مثل اسهال، استفراغ یا تب همراه باشد در هر سه حالت مواد غذایى بدن از دست مى رود، در تب نیز با افزایش حرارت بدن انرژى بیش از حالت عادى مصرف مى شود و دریافت مواد غذایى كم مى شود.

معمولاً در دوران بیمارى به ویژه كودك بیمار به شدت بى اشتها مى شود. اگر زخم در دهان یا گلو داشته باشد اگر در اثر سرماخوردگى و گرفتگى بینى براى نفس كشیدن مشكل داشته باشد، غذا خوردن براى كودك سخت مى شود. در دوران بیمارى از یك طرف نیاز كودك به مواد غذایى افزایش مى یابد چون مى خواهد با عامل خارجى مقابله كند و همزمان دریافت غذا به دلیل بى اشتهایى كم مى شود و از طرف دیگر از طریق تب، درمان، استفراغ، از دست دادن غذا و انرژى هم پیش مى آید. همه این عوامل دست به دست هم مى دهند و وزن كودك كم مى شود این آغازى است براى توقف و یا تأخیر رشد كودك كه با پایش رشد و توجه به روند منطقى رشد كودك مى توان آن را دید.
در این حالت مادران باید تا حد امكان به كودك غذا بدهند چون باعث مى شود وزن او كم نشود و یا وزن كمترى را از دست بدهد و روند بهبودى او سریعتر شود.

روشهاى غذا دادن به كودك:
* قبل از غذا دادن به كودك دست و صورتش را بشویید تا احساس آرامش كند .
* غذا دادن به كودك بیمار مشكل و خسته كننده است و باید سعى كنید با صبر و حوصله زیادى به كودك غذا بدهید.
* در طول بیمارى كودك را به خوردن غذا تشویق كنید.
* حتى اگر مقدار كمى غذا بخورد بهتر از آن است كه چیزى نخورد.
* درحالتى كه كودك خواب آلود است به او غذا ندهید.
* از غذاهایى كه در حالت سلامت، كودك به آنها علاقه بیشترى دارد به او بدهید.
* غذاهاى نرم مثل سوپ، فرنى و پوره به او بدهید.
* براى نرم كردن غذا از شیر یا روغن مایع استفاده كنید.
* كودك را مجبور به خوردن غذا نكنید چون باعث تهوع در او مى شود.
* در صورت گرفتگى بینى قبل از دادن غذا به او بینى اش را تمیز كنید.
* به كودك بیشتر از قبل غذا بدهید و دفعات وعده غذایى را زیاد كنید.
* اگر كودك تب دارد وقتى تب او پایین آمد، به او غذا بدهید.

روش تغذیه كودك اسهالى:

* در صورتى كه شیرخوار اسهالى شده دفعات شیردهى را زیاد كنید.
* غذاهاى مایع و سوپ به كودك بدهید.
* براى جبران آب از دست رفته مایعاتى مثل دوغ، او.آر.اس و لعاب برنج و ... بدهید.
* علاوه بر غذاهاى آبكى كته و گوشت ماهیچه، مرغ به او بدهید.
* موز، اسفناج ... را كه داراى پتاسیم هستند به كودك بدهید.
* از دادن نوشابه و آب میوه صنعتى به كودك اسهالى خوددارى كنید.
* باید توجه داشت كه كودكان مبتلا به اسهال به علت دفعات اجابت مزاج آب بدن شان را به همراه سدیم و پتاسیم از دست مى دهند براى جلوگیرى از خطر كم آبى و مرگ در آنان باید غذایشان بیشتر شود تا سریعتر بهبود یابند.

تغذیه كودكى كه استفراغ مى كند:

* درصورتى كه كودك تهوع دارد دادن غذا را تا چند ساعت قطع كنید ولى هر ۱۰ دقیقه ۲-۳ قاشق به او مایعات سرد بدهید.
* بعد از اینكه چند ساعت از قطع شدن استفراغ در او گذشت ۶-۸ قاشق غذا شیر یا پوره رقیق به او بدهید.
* اگر بعد از شیر یا پوره استفراغ نكرد بعد از دو ساعت به همان میزان به او شیر یا پوره بدهید.
تغذیه دوران نقاهت:
در دوران نقاهت برخلاف زمان بیمارى ، كودك اشتهاى بهتر و بیشترى دارد. در این زمان باید مادران براى جبران وزن از دست رفته كودك در دوران بیمارى به او غذاى بیشتر بخورانند. وعده هاى غذایى را بیشتر كنند ، در هر وعده غذاى بیشترى به او بدهند و غذایش را مقوى تر كنند.
سه شنبه 16/9/1389 - 18:30
اهل بیت

محرم ویادگار روزگاران دور

 

یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِكَ عَلَیْنا یا ابا عبداللّه براستى بزرگ شد سوگوارى تو و گران و عظیم گشت مصیبت تو بر ما.... روستا با این که کوچک بود اما سه مسجد و هیات داشت . مسجد فقرا و مسجد جامع و مسجد مهدیه که بعد ها صاحب الزمانی هم به جمع مساجد اضافه شد.گت آقا به نوبت در جامع وسپس مهدیه و صاحب الزمانی جماعت مغرب و عشا برگزار می کرد به نوبت هفتگی گمانم. مرحوم درخشانی ادیب بود و صدایی خوش داشت و سوزی در صدا و مصیبت را مویه گونه می خواند به گونه ای که صدای گریه مستمعین مجلس را به آشوب می کشاند اول همه هم محمد هادی کامشی میزذ زیر گریه و سپس مجلس متشنج می شد .ماهم هم از شنیدن مصیبت رقیه و علی اصغر و هم از سوز گریه پدر و فامیل می گریستم ضجه مانندو از ته قلب و اشکهامان سرازیر می شد و پیرهنمان را خیس می کرد. روضه خوانی از شب اول محرم شروع می شد و روز ها هم در منازل تداوم داشت . و عقده در دلمان رشد می کرد و بزرگتر می شد . نه فقط سیمای ما که سیمای اهل خانه و روستا محزون بود و این همه مصیبت با گریستن آرام نمی گرفت نه زنجیر زدن و نه سینه زنی در مجالس روضه خوانی که پوست سینه هامان را می گداخت و سینه تاول میزد آراممان نمی کرد . شرح این همه نامردی شرح این همه مظلومیت سینه را تنگ می کرد و بغض راه گلو را می بست. و اینگونه منتظر عاشورا بودیم . نمی دانم شاید حاصل آن خون دل خوردن بود یا التهاب مصیبت وارده اما تو پستو خانه هایمان قمه پنهان بود برا ی روز عاشورا . روستا از صبح عاشورا ملتهب بود . پدر بزرگ روحانی بود و قمه زدن را گناه می دانست و کسی در خانه ما قمه نمی زد اما مرحوم ناصری همسایه مان ساعت نه کفن می پوشید و عازم حسینه می شد مردم جمع شده بودند و قمه زنان ابتدا عزاداری می کردن و سپس قمه بود که بر پیشانی کوبیده می شد و خطی برکنار خطوط دیرین باقی می ماند خون روی کفن چکه می کرد و سرتا سر کفن خونی می شد و ما می ترسیدیم و وحشت می کردیم وتمام روستا یکسره گریه می شد و صدای گریه در دل آسمان گم می شد .مرحوم ناصری با همان سر شکافته روی نردبانی دراز می کشید به جای امام حسین و با پارچه ای تا روی سینه اش را می پوشاندند از سینه به بالا خونی بود و همراه نخل و ذوالجناح جسد را در حسینیه می چرخاندند. آتش زدن خیمه ها اوج مراسم بود که با سخن گت آقا باید به اتمام می رسید گت آقای ما مجتهد بود با اجازه اجتهاد از بزرگانی مثل اسید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم نائینی و ...داشت. اذان که توسط عباس کابوسی خوانده می شد آقا منبر می رفت . حزن و اندوه و تاثر آقا و جمعیت بگونه ای بود که امکان سخنرانی از آقا سلب می شد معمولا سخنرانی چند کلمه بود گفتن یا اباعبداله و گریه شدید آقا و غش کردن تعدادی از جمعیت .جمعیت می دانستند گریه آقا از ته دلش بر می خیزد و این بود که نیازی به گفتار و مصیبت نبود و ما با اندوه به خانه می رسیدیم و اماده برای شام غریبان که جلوی در خانه گت آقا غوغایی برپا می شد و مصیبت خوانی مرحوم درخشانی که یاد عصر عاشورا را زنده می کرد... و عشقی در دل ما پدید می آمد و پیوندی که جز مرگ هیچ چیز نمی توانست مهر حسین (ع) را از دل ما خارج کند . و اینک در پایان یک زندگی سخت به شفاعتش محتاجیم و شرمنده که پیکری که باید در کربلا بجا می ماند اگر چه زخمدار شد اما لایق نبود به پیشگاه حضرت حق گویا... بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى لَقَدْ عَظُمَ مُصابى...

            برگرفته از وبلاگ کردکوی بهشت گمشده اثر استاد دکتر ابوالحسن شهواری

سه شنبه 16/9/1389 - 18:28
اهل بیت

در عالم خواب امام زمان حضرت ولی عصر (عج) را دیدم، بسیار غمگین و آشفته حال بود، به محضرش رفتم و سلام کردم: "چرا این گونه ناراحت و گریان هستی؟" فرمود: "امروز وفات عمّه ام حضرت زینب(س) است. از آن روزی که عمّه ام وفات یافته، تاکنون، هر سال در روز وفات او، فرشتگان در آسمانها مجلس عزا به پا می کنند، آن چنان می گریند که من باید بروم و آنها را ساکت کنم، آنها خطبهء حضرت زینب(س) را که در بازار کوفه خواند، می خوانند و می گریند، من هم اکنون از آن مجلس فرشتگان مراجعت نموده ام."

خصائص الزّینبیه، ص 212

سه شنبه 16/9/1389 - 18:26
تغذیه و تناسب اندام

   آیا باید در هوای گرم، نوشیدنی خنک خورد؟

شاید شما هم شنیده باشید که اعراب در سرزمین گرم عربستان از سر تا پایشان را با پارچه‌هایی که به شکل عبا یا عمامه است،می‌پوشانند و عادت به نوشیدن چای گرم دارند.مطمئنا این کار را برای جلب توریست انجام نمی‌دهند و کار آنها حکمتی دارد.پیش از هر چیز لازم است یادآوری کنیم که انسان موجودی خونگرم است و می‌تواند دمای بدنش را با محیط بیرون تنظیم کند.به عبارت دیگر انسان مانند بسیاری از پستانداران می‌تواند با گرم یا خنک کردن خود،دمای بدنش را کاهش یا افزایش دهد.وقتی انسان در محیطی قرار می‌گیرد که دمای بیرون بیش از دمای بدنش یعنی بیش از 37 درجه‌ سانتی‌گراد است،برای جلوگیری از افزایش دمای داخلی شروع به سوزاندن کالری و عرق کردن می‌کند.در این زمان هیچ چیز بهتر از نوشیدن یک نوشیدنی گرم سبب پایین آمدن دمای بدن نمی‌شود.نوشیدن مایعات گرم سبب تعریق بیشتر و پایین آمدن دمای بدن می‌شود.بر اثر تعریق بدن کالری زیادی از دست می‌دهد و خنک می‌شود. این اصل در واقع همان مساله‌ای است که سبب خنکی یخچال می‌شود.مایعی از حالت مایع به حالت گاز در می‌آید و به این ترتیب کالری جذب می‌کند.تعریق به همراه خود مقداری گرما از بدن خارج می‌کند و نوشیدن مایعات گرم سبب تعریق بیشتر و خنک شدن تمام بدن می‌شود.به یک نکته باید توجه کرد.اگر قطرات عرق روی پوست بغلتند و به هر دلیلی پاک نشوند،خیلی نمی‌توانند سبب خنک شدن شوند.در این روش خنک کننده آب زیادی از بدن دفع می‌شود.در دمای عادی میزان آبی که بدن از دست می‌دهد 7/0 لیتر در روز است،در حالی که این میزان در هوای بسیار گرم به 10 لیتر می‌رسد و در فعالیت‌هایی نظیر دوی ماراتون این میزان از 8/2 لیتر در ساعت هم عبور می‌کند و در هوای گرم به 3 لیتر در ساعت برای یک ورزشکار عادی می‌رسد.میزان رطوبت هوا نیز در این میان نقش مهمی ایفا می‌کند.هر چه هوا مرطوب‌تر باشد، میزان بخار شدن عرق کاهش می‌یابد و به اصطلاح فرد دم می‌کند.

اما اگر در صحرا،آب خنک بنوشیم چه اتفاقی می‌افتد؟
با نوشیدن جرعه‌ای آب خنک برای لحظه‌ای احساس فوق‌العاده‌ای پیدا خواهید کرد اما بعد دچار آشفتگی می‌شوید.شما با نوشیدن مایعی خنک بدن را مجبور به گرم کردن آن می‌کنید.شما تنها قصد داشته‌اید با نوشیدن مایعی خنک بدنتان را خنک کنید اما برعکس آن را مجبور می‌کنید عمل گرم کننده را انجام دهد.

 

سه شنبه 16/9/1389 - 18:24
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته