• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 20040
تعداد نظرات : 2175
زمان آخرین مطلب : 2076روز قبل
عقاید و احکام

 

در ملحق شدن مرد مربى بزن مربیه در حكم مذكور اشكال است و هم چنین اشكال است در الحاق كسى كه بولش متواتر مىچكد

 

دوشنبه 28/10/1394 - 10:11
عقاید و احکام

 

در ملحق شدن بدن زن مربیه بجامه آن در حكم عفو اشكال است و اگر چه خالى از وجه نیست

 

دوشنبه 28/10/1394 - 10:9
عقاید و احکام

 

پنجم

  جامه زن تربیت كننده طفل است هر گاه به بول آن طفل نجس شود خواه مادر باشد یا دایه تبرعا تربیت آن طفل كند یا مستأجره باشد آن طفل پسر باشد یا دختر و اگر چه احوط اكتفا كردن بر بول پسر است پس نجاست جامه آن زن معفو است به شرط آنكه در هر روز یك مرتبه بشوید در هر ساعتى كه مىخواهد و اگر چه بهتر آنست كه در آخر روز بشوید كه بتواند نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را در جامه پاك یا با خفت نجاست بخواند و اگر در هر روز یك مرتبه نشوید پس نمازهائى كه با انجامه نجس مىكند باطل است و شرط است نیز كه جامه آن زن منحصر باشد در همان جامه كه پوشیده یا آنكه اگر زیادتر دارد محتاج باشد بپوشیدن جمیع انها با هم و فرقى نیست در عفو مذكور كه زن متمكن باشد از پیدا كردن جامه پاكى به خریدن یا به اجاره یا به عاریه یا متمكن نباشد و اگر چه احوط اكتفا كردن به صورت عدم تمكن است

 

 

دوشنبه 28/10/1394 - 10:7
عقاید و احکام

 

) ریسمان متنجسى كه زخم را بان بخیه زده اند در حكم محمول است به خلاف ریسمان وقیطان و دكمه و نوار كه در جامه به كار رفته و با آن دوخته شده كه اینها از اجزاء لباس حساب مىشوند و در نجاست انها عفو نیست

 

دوشنبه 28/10/1394 - 10:4
عقاید و احکام

 

چهارم

  محمول متنجس است كه به قدر ساتر نباشد مثل چاقو و پول نجس و اما اگر به قدر ساتر باشد مثل آنكه جامه نجس را در جیب خود گذارد مثلا پس در آن اشكال است و احوط اجتناب است و هم چنین احوط اجتناب است از همراه داشتن اعیان نجسه در حال نماز مانند میته و خون و موى سگ و خوك

 

 

دوشنبه 28/10/1394 - 10:3
عقاید و احکام

 

هر گاه نجاستى غیر از خون مثل قطره بول مثلا واقع شود بر خون كمتر از درهم و تعدى نكند از روى خون به محل طاهر وبجامه هم نرسد آیا عفو باقى است یا نه اشكال است و احتیاط ترك نشود

سیم از چیزهائى كه عفو است در نماز خواندن با نجاست آن لباسى است كه نماز در آن به تنهائى تمام نشود یعنى به مقدار ساتر عورت نباشد مثل كلاه و عرقچین و بند زیر جامه و جوراب و كفش و انگشتر و خلخال و نحو اینها به شرط آنكه از میته و از اجزاء نجس العین نباشد و مناط در ساتر آنست كه ستر عورت كند بدون علاج پس هر گاه كسى دستمالى را كه ستر عورت نمىكند مگر به بستن ریسمان و نحو آن عمامه یا شال خود كرده مانعى نیست از نماز كردن در آن هر گاه نجس شود و اما مثل عمامه پیچیده كه ستر عورت مىكند هر گاه از هم باز شود معفو نیست مگر آنكه بعد از پیچیدن او را بدوزند كه حكم كلاه پیدا كند

 

دوشنبه 28/10/1394 - 10:0
عقاید و احکام

 

امام صادق (عیله السلام) :

 

 

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله وسلم یَا عَلِیُّ لَا فَقرَ أَشَدُّ مِنَ الجَهلِ وَ لَا مَالَ أَعوَدُ مِنَ العَقلِ

 

 

اى علىّ هیچ فقرى بدتر از جهل و نادانى نیست و هیچ مال التجاره اى بهتر از عقل نیست كه بیشترین سود را دارد (و نتیجه سودمند آن را انسان مى بیند) .

 

 

الكافى ج1 ص   25

 

 

 

دوشنبه 28/10/1394 - 9:59
تغذیه و تناسب اندام

 

عرق بهار نارنج

آب مقطر شکوفه‏ی من که نامش عرق بهار نارنج است، مقوی جسم و روح می‏باشد، دماغ را باز می‏کند و آن را تقویت می‏نماید - درمان بی‏خوابی‏های عصبی است ولی زیاده‏روی در خوردن و بوییدن آن خود بی‏خوابی ایجاد می‏نماید در بیماری‏های سینه و قلب تجویز می‏شود. به مبتلایان به غشی توصیه کنید که همیشه یک شیشه بهار نارنج در خانه داشته باشند و هنگام ناراحتی از آن کمی بنوشند برای رفع قولنج و تقویت اشتها و قوای جوانی نافع است، آروغ و سوزش هاضمه را تسکین می‏دهد، مخلوط عرق بهار نارنج و آب کرفس به مقدار مساوی جهت استخراج سنگ‏های کلیه و مثانه و خرد کردن آنها بسیار مفید می‏باشد. سابقاً برای باز شدن عادت ماهانه زنان، مقداری از آن را به پنبه یا پشم آغشته و استعمال می‏نمودند. عرق بهار نارنج زود فاسد می‏شود و کپک می‏زند، و بایستی همیشه آن را تازه تهیه کرده و در شیشه‏های تیره رنگ حفظ نمود ایرانیان قدیم آنرا در ظروف مسی سر بسته نگاهداری می‏کردند و بخوبی می‏دانستند که نور آن را فاسد می‏کند.
گذاشتن بهار نارنج مانند پوست آن در کمد لباس، مانع بید زدن آن‏ها است، مربای بهارنارنج مقوی معده است، دم کرده بهار نارنج ضد تشنج بوده، سکسکه را تسکین می‏دهد، خوردن دو مثقال آن ضد سم غذایی است. مربای بهار نارنج کلیه خواص عرق آن را دارد.

 

دوشنبه 28/10/1394 - 9:52
داستان و حکایت

 

 داستانى از عظمت شاءن سادات

  

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

  و نیز جناب مولوى مزبور نقل كردند كه روزى نظام  حیدرآباد دكن در عمارى مىنشیند و عده اى هنود بت پرست آن عمارى را به دوش حمل مىكنند (طبق مرسوم تشریفات سلطنتى آن زمان) پس در آن حالت چرت و بى خودى عارضش مىشود و حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام را مىبیند به او مىفرماید: نظام! حیا نمى كنى كه به دوش سادات عمارى خود را قرار دادى چشم باز مىكند و منقلب مىشود مىگوید عمارى را بر زمین گذارید. مىپرسند مگر از ما تقصیرى واقع شده؟ مىگوید نه لكن باید عده دیگرى بیایند و عمارى را بلند كنند، پس جمعى دیگر را مىآورند و عمارى را به دوش مىكشند تا نظام به مقصد خود رفته و برمى گردد به منزلش. پس آن عده را كه در مرتبه اول، عمارى بر دوش آنهابود، در خلوت مىطلبد و دست به گردن آنها كرده و با ایشان معانقه نموده و رویشان را مىبوسد و مىگوید شما از كجایید؟ جواب مىدهند اهل فلان قریه. مىپرسد آیا از سابق اینجا بودید؟ مىگویند همینقدر مىدانیم اجداد ما از عربستان اینجا آمده اند و توطن نموده اند. مىگوید باید فحص كنید، نوشته جاتى كه از اجدادتان دارید جمع كنید و نزد من آورید پس اطاعت كردند و هرچه داشتند آوردند. سلطان در بین آن نوشته شجرنامه و نسب نامه اجدادشان را مىبیند كه نسب آنها به حضرت على بن موسى الرضا علیه السّلام مىرسد و از سادات رضوى هستند، نظام به گریه مىافتد و مىگوید شما چطور هنود شده اید در حالى كه مسلمان زاده بلكه آقاى مسلمانانید؟! همه آنها منقلب شده و مسلمان و شیعه اثنى عشرى مىشوند، نظام هم املاك زیادى به آنها عطا مىكند. 

لزوم اكرام و احترام از سلسله جلیله سادات و ذریّه هاى رسول خدا صلّى الله علیه وآله از مسلمیات مذهب ماست و در جلد اول گناهان كبیره در بحث صله رحم به آن اشاره شده است و تفصیل مطلب با ذكر ادله آن در كتاب فضائل السادات است و در كتاب «كلمه طیبه» مرحوم نورى چهل روایت و داستان اشخاصى كه به بركت اكرام به ذرّیه طاهره آثار عظیمه مشاهده نمودند نقل كرده است و از رسول خدا صلّى الله علیه وآله روایت كرده اند كه فرمود: «اَكْرمُوا اَوْلادِىَ الصّالِحُونَ للّهِِ وَالطّالِحُونَ لى»

یعنى: «ساداتى كه اهل صلاح و تقوا هستند براى خدا آنها را گرامى دارید و ساداتى كه چنین نیستند براى خاطر من و انتسابشان به من گرامى دارید». 

 

دوشنبه 28/10/1394 - 9:46
قرآن

 

یوسف

 

این بتهائی که شما می‏پرستید، تنها نام خدا بودن را که شما و پدرانتان برآنها نهاده‏اید، با خود دارند. هیچ دلیل و برهانی بر حقانیت این راه، از جانب خداوند نرسیده و هیچکس حق ندارد، جز فرمان خداوند، فرمان دیگری را گردن نهد و او فرمان داده که جز او کسی را نپرستید. راه درست و دین حق این است ولی بیشتر مردم علم و آگاهی ندارند.
یوسف پس از بیان این جملات هدایتگر، به تعبیر خواب آن دو جوان پرداخت و گفت: تعبیر خواب نفر اول که در خواب دیده شراب میسازد اینستکه از اتهام وارده تبرئه میشود و به کارقبلی خود که شربداری شاه است، باز میگردد.
تعبیر خواب دومی اینست که در دادگاه محکوم بمرگ میشود و او را به دار میکشند و پرندگان از مغز سر او خواهند خورد و آنچه گفتم امری است قطعی و اجتناب‏ناپذیر.
آنگاه رو جوان اولی که بنا بود نجات یابد و به دربار باز گردد کرد و گفت: سرگذشت من و توطئه‏ای که انجام گرفته و مرا بی گناه به زندان انداخته، برای شاه بگو تا دستور آزادی مرا صادر کند.
خوابها همانگونه تعبیر شد. از آن دو جوان یکی اعدام و دیگری آزاد شد و به دربار بازگشت ولی شیطان، یوسف را از یاد او برد و در نتیجه سالها در زندان گرفتار ماند.
آزادی و نجات:
وقال الملک انی اری سبع بقرات سمان یا کلهن سبع عجاف (سوره یوسف: 44)
تعداد زیادی خوابگزار در دربار فرعون حضور داشتند که هر خواب کوچک. بزرگ شاه را باصطلاح تعبیر و تفسیر میکردند و طبق افکار خود مطالبی بهم میبافتند و معمولا هم شاه قانع میشد.
یکی از شبها شاه خوابی دید نگران کننده و متفاوت با خوابهای معمولی، بدینجهت خیلی پریشان، دستور احضار خوابگزاران و معبران را صادر کرد. لحظه‏ای نگذشت همه حاضر و آماده شنیده خواب شاه شدند.
شاه گفت: هفت گاو فربه و چاق را دیدم که مورد حمله هفت گاو قرار گرفتند و گاوهای لاغر آنها را خوردند و همچنین هفت خوشه سبز را دیدم که هفت خوشه خشگیده بر آنها پیچیدند و آنها را از بین بردند. اگر واقعا از علم تعبیر خواب آگاهید، این خواب را تعبیر کنید.
خوابگزاران بفکر فرو رفتند. آنگاه بیکدیگر نگریستند و چون هیچکدام تعبیر مناسبی برای آن خواب نیافتند، گفتند،:این خواب از خوابهای آشفته و پریشان است و ما از تعبیر این گونه خوابها اطلاعی نداریم .
نگرانی شاه بیشتر شد. سکوتی بر مجلس حاکم گردید و در همان سکوت سنگین و آزار دهنده، ساقی فراموشکار.بیاد یوسف و تعبیر خواب عجیب او افتاد و بی اختیار فریاد زد: بمن اجازه دهید بزندان بروم و از یک زندانی بیگناه که در تعبیر خواب بی‏نظیر است، تعبیر خواب شاه را جویا شوم.
اجازه داده شد و ساقی بملاقات یوسف شتافت. پس از گفتگوهای مقدماتی، ساقی خواب شاه را برای یوسف نقل کرد و تعبیر آن را جویا شد.
یوسف بزرگوار، آن انسان شریف و وارسته، آن تربیت یافته مکتب وحی و الهام، بدون اینکه از او گله‏ای کند و از بی‏وفائی و فراموش کاری او سخنی بگوید یا پیش شرطی برای تعبیر خواب قرار دهد، تعبیر خواب شاه را بیان کرد و هم آینده کشور را پیش بینی نمود و هم خطراتیکه بر سر راه آنها و کشورشان وجود دارد تشریح کرد و راه مقابله با آنرا را نیز بشکلی علمی و حکیمانه بیان نمود.

 

دوشنبه 28/10/1394 - 9:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته