• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1610
تعداد نظرات : 122
زمان آخرین مطلب : 4989روز قبل
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «غایَةُ الْجُودِ اَنْ تُعْطى مِنْ نَفْسِكَ الَْمجْهُودَ»; «نهایت (و قلّه رفیع) جود و بخشش آن است كه در حدّ توان، به دیگران بذل و بخشش نمایى»(1). شرح و تفسیر در عالم هستى همه موجودات طبیعتاً بخشنده هستند و از آنچه دارند در اختیار دیگران مى گذارند; از جمله این موجودات مى توان به خورشید عالم افروز اشاره كرد. خورشید دائماً در حال بخشش «نور» «حرارت» و «انرژى» به جهان هستى است. بر اثر این بذل و بخشش، روزانه سیصد هزار میلیون تُن از وزن خورشید كاسته مى شود! ولى این موجود پربركت، همچون شمع مى سوزد تا محفل موجودات منظومه شمسى را روشن سازد. انسان كه گل سرسبد موجودات جهان هستى است، و تمام جهان هستى براى خدمت به او خلق شده اند، و مقامى بالاتر از فرشتگان و ملائك دارد، و خلیفه و نماینده خداوند در زمین است، نیز باید هماهنگ با این قانون كلّى، دیگران را از امكاناتى كه دارد محروم نسازد و وصله اى -------------------------------------------------------------------------------- 1. ارشاد مفید، صفحه 158 (به نقل از میزان الحكمة، باب 633، حدیث 2977). [ 228 ] ناهمرنگ با موجودات بخشنده جهان هستى نباشد. آیا شایسته است آدمى كه همه چیز از خداوند مى خواهد و امیدوار است خداوند حاجت هاى او را برآورده كند، و آنچه را مى خواهد به او ببخشد، خود بُخل ورزد و حاضر نباشد حاجت كسى را برآورده سازد؟ روایت فوق به همه سفارش مى كند كه هماهنگ با نظام هستى حركت كنند و آنچه در توان دارند در كمك به دیگران مضایقه نكنند. جود و بخشش آثار مهمّى در دنیا و آخرت دارد و آثار معنوى آن به قدرى گسترده است كه حتّى ممكن است انسان هاى بى ایمانِ بخشنده را نیز از آتش نجات دهد! از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) نقل شده است كه به «عُدَى»، فرزند «حاتم طایى» فرمود: «دُفِعَ عَنْ اَبیكَ الْعَذابُ الشَّدیدُ لِسَخاءِ نَفْسِه; عذاب شدید از پدرت به خاطر سخاوتش برداشته شد!»(1). مباحث مربوط به جود و بخشش دامنه دار است(2)، در این جا به همین مقدار قناعت مى كنیم، به امید آن كه ما نیز همچون سایر موجودات جهان هستى، دیگران را در امكانات خویش سهیم كنیم. -------------------------------------------------------------------------------- 1. بحار الانوار، جلد 68، صفحه 354. 2. مشروح این مباحث را در «اخلاق در قرآن»، جلد 2، صفحه 385 به بعد، مطالعه فرمایید. [ 229 ]
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:31
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «اِعْلَمُوا عِبادَ الله، اِنَّ التَّقْوى دارُ حِصْن عَزیز، وَ الْفُجُورَ دارُ حِصْن ذَلیل، ... اَلا وَ بِالتَّقْوى تُقْطَعُ حُمَةُ الْخَطایا، وَ بِالْیَقینِ تُدْرَكُ الْغایَةُ الْقُصوى»; «اى بندگان خدا! بدانید كه تقوى قلعه اى محكم و نیرومند است، امّا بدكارى و گناه حصارى است سست و بى دفاع ... آگاه باشید كه با تقوى مى توان ریشه گناهان را برید و با یقین به برترین درجه مقصود نائل شد»(1). شرح و تفسیر انسان در این دنیا مورد هجوم انواع آفات و بلاهاست، هم از نظر جسمانى و هم از نظر روحى. خداوند متعال یك نوع ابزار دفاعى در جسم انسان قرار داده كه میكروب ها را دفع مى كند و اگر این نیروى دفاعى نبود انسان عمر چندانى نمى كرد. بیمارى ایدز، كه متأسّفانه ارمغان عصر ماست، نیروى دفاعى جسم انسان را از بین مى برد و گلبول هاى سفید را نابود مى سازد. خداوند در مسایل روحى و اخلاقى نیز یك نیروى دفاعى آفریده كه جلوى بیمارى ها را مى گیرد و آن تقوى است; آدم بى تقوى مانند مبتلایان به ایدز مى باشد! از روایت فوق، علاوه بر تشبیه زیبایى، كه شرح -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، خطبه 157. [ 226 ] آن گذشت، دو نكته دیگر روشن مى شود: نخست معلوم مى گردد كه تقوى همان نیروى دفاعى درونى است. تقوى همان عدالت است، و عدالت همان تقوى است، تقوى اگر به مراحل بالا برسد همان عصمت است. نكته دوم این كه بهترین راه مبارزه با تهاجم فرهنگى دشمنان اسلام، تقوى است. ما براى حفظ سلامت جسم نمى توانیم تمام جامعه را از میكروب ها پاك كنیم، امّا مى توانیم نیروى دفاعى بدن را تقویت كنیم. در مورد روح نیز چنین است كه هر چند نمى توان تمام جامعه را از همه صفات رذیله و تهاجم ضد ارزشى دشمن پاك كرد، امّا مى توان تقوى را در درون تقویت نمود. و با نیروى تقوى با آن مقابله كرد.
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:30
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «فَاعْتَصِمُوا بِتَقْوَى اللهِ، فَاِنَّ لَها حَبْلا وَثیقاً عُرْوَتُهُ، وَمَعْقِلا مَنیعاً ذِرْوَتُهُ»; «(اى مسلمانان!) تقوى را پیشه خود سازید، و به آن چنگ بزنید; زیرا تقوى ریسمانى استوار، و دستگیره اى محكم، و پناهگاهى مطمئن است»(1). شرح و تفسیر امیرمؤمنان على (علیه السلام) در این فراز از خطبه خود دو تشبیه براى تقوى بیان فرموده است: در جمله اوّل تقوى را به ریسمانى تشبیه كرده كه دستگیره آن محكم است، چنین تشبیهى براى قرآن مجید نیز بیان شده است(2). این تشبیه ممكن است اشاره به یكى از دو چیز باشد: 1ـ دنیا مانند چاهى است كه مردم در اعماق آن هستند، در چنین وضعیّتى ریسمان محكمى لازم است تا مردم با تمسّك به آن، از چاه نجات یابند. حضرت على (علیه السلام)تقوى را به منزله ریسمانى معرّفى كرده است كه انسان مى تواند به وسیله آن از چاه هواى نفس و جهان مادّه رهایى یابد. -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، خطبه 190. 2. در روایتى از امام رضا (علیه السلام) قرآن به «حبل الله المتین» توصیف شده است. به میزان الحكمة، باب 3294، حدیث 16136، (جلد 8، صفحه 70) مراجعه كنید. [ 224 ] 2ـ كوهنوردانى كه مى خواهند از درّه هاى خطرناك عبور كنند، معمولا یك طناب طولانى همراه دارند و همه آن ها به آن طناب متّصل هستند تا اگر یكى لغزید، بقیّه او را نگهدارند و احتمال این كه همه آن ها بلغزند بسیار كم است، بنابراین اگر یك نفر بلغزد سقوط نمى كند، چون به آن ریسمان متّصل است. شاید آیه شریفه (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً وَ لاتَفَرَّقُوا)(1) نیز اشاره به همین مطلب باشد، كه وقتى همه راهیان قلّه سعادت به ریسمان الهى چنگ زدند و به آن متّصل شدند، اگر بعضى لغزش هایى داشته باشند، دیگران او را از سقوط حفظ مى كنند. در تشبیه دوم، تقوى به قلّه اى تشبیه شده كه خارج از دسترس دشمن است. انسان متّقى برفراز چنین قلّه تسخیرناپذیرى قرار دارد. آرى با تمسّك به ریسمان تقواى الهى مى توان از چاه مخوف هواى نفس خارج شد و به قلّه كمال و سعادت صعود كرد و از دسترس دشمن در پناهگاهى مطمئن قرار گرفت. -------------------------------------------------------------------------------- 1. سوره آل عمران، آیه 103.
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:29
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «وَ فیهِ رَبیعُ الْقَلْبِ، وَ یَنابیعُ الْعِلْمِ، وَ ما لِلْقَلْبِ جِلاءٌ غَیْرُهُ»; «بهار دل ها و چشمه هاى دانش در قرآن است و براى قلب و فكر جلایى جز قرآن نتوان یافت»(1). شرح و تفسیر جملات سه گانه فوق بسیار بلند و پرمحتوى است، مخصوصاً اگر توجّه داشته باشیم كه كسى این جملات زیبا را در توصیف قرآن مجید گفته، كه در دامان قرآن پرورش یافته، و از ابتدا شروع وحى بر پیامبر (صلى الله علیه وآله)تا انقطاع آن در كنار خاتم الانبیا و در خدمت قرآن بوده، و یكى از نویسندگان وحى شمرده مى شود. خلاصه، گوینده این سخن كسى است كه قرآن را باید از او آموخت! زیرا شاگردان او، مانند ابن عباس، مفسّران بزرگ قرآن هستند، تا چه رسد به آن حضرتش. با توجّه به این مقدّمه كوتاه، نگاه كنجكاوانه اى به جملات سه گانه بالا مى كنیم: 1ـ «وَ فیهِ رَبیعُ الْقَلْبِ»(2) در فصل بهار تمام گیاهان زنده، گل ها -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، خطبه 176. 2. شبیه این جمله در خطبه 110 و 198 نهج البلاغه نیز آمده است. [ 216 ] خندان، درختان با طراوات، جنگل ها و بیابان ها سرسبز، میوه ها آماده چیدن و خلاصه تمام طبیعت زنده، زیبا و پرشكوه و خرّم و باطراوت است. هنگامى كه نسیم قرآن بر قلب ها مىوزد بهار دل ها شروع مى شود. گل هاى اخلاق و صفات زیبا شكوفه مى كند، درختان پربار تواضع و صبر و استقامت به بار مى نشیند، و یخ هاى وجود انسان، كه بر اثر گناه به وجود آمده، كم كم آب مى شود، و آثار باقى مانده زمستان كه بوى مرگ و نابودى مى دهد به تدریج از بین مى رود. و روشن است كه هر چه بیش تر در خدمت قرآن باشیم، بهار قلب هایمان پرشكوه تر و پربارتر خواهد شد. 2ـ «وَ یَنابیعُ الْعِلْمِ»، «ینابیع» جمع «ینبوع» به معناى «چشمه» است; نه یك چشمه بلكه چشمه هاى فراوان علم و دانش در قرآن مجید وجود دارد. بدین جهت است كه معتقدیم هر چقدر با قرآن مجید كار شود و در آن اندیشه و تدبّر گردد، مفاهیم تازه و مطالب جدیدى از آن استخراج مى شود و دلیل بر این مطلب وجود نكات نو و مفاهیم جدید در كتاب هاى تفسیرى جدید، نسبت به كتب تفسیرى قدیم است. علاّمه بلخى، یكى از علماء افغانستان، كه چهارده سال از عمرش را در زندان هاى حكومت هاى سلطنتى افغانستان بسر برد، گفت: «در طول این مدّت موفّق شدم بیش از هزار مرتبه قرآن مجید را ختم كنم! هر بار كه قرآن را مى خواندم به مطالب جدیدى مى رسیدم كه در مرتبه قبل نرسیده بودم» و به یقین اگر باز هم تكرار مى شد، مطالب تازه ترى مكشوف مى گشت. ما تفسیر نمونه را در طول پانزده سال به صورت مرتّب و بىوقفه نوشتیم و هفت سال هم نوشتن دوره اوّل تفسیر پیام قرآن طول كشید، جمعاً بیست و دو سال كار مستمر با قرآن داشتیم، به گونه اى كه این كار [ 217 ] در سفر و حضر، در تبعید و خانه ادامه داشت و در هیچ شرایطى تعطیل نمى شد. ولى اكنون كه قرآن را مطالعه مى كنم، باز به مطالب جدیدى دست مى یابم و آن ها را یادداشت نموده تا ان شاء الله در آینده منتشر سازم. آرى سرچشمه هاى جوشان علوم در قرآن مجید است. 3ـ «وَ ما لِلْقَلْبِ جِلاءٌ غَیْرُهُ» هرگاه احساس كردى قلبت بر اثر گناه، یا غفلت از خدا، یا دور ماندن از حق و مانند آن، زنگار گرفته، قرآن را باز كن و آیاتش را تلاوت نما و در آن تدبّر كن، تا قلبت را صیقل و جلا دهد!. على (علیه السلام) اهل مبالغه و گزافه گویى نیست. تعبیرات سه گانه فوق حقایق انكارناپذیرى در مورد قرآن است، و لهذا در روایت دیگرى مى خوانیم: «كسى كه قرآن ـ با توصیف هایى كه ذكر شد ـ دارد همه چیز دارد، و كسى كه قرآن ندارد هیچ چیز ندارد; لَیْسَ عَلى أَحَد بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فاقَة، وَ لا لاَِحَد قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنىً»(1). با توجّه به این مطالب نباید لحظه اى در عمل به قرآن تردید و سستى كنیم، تا مبادا دیگران در عمل به قرآن از ما پیشى بجویند و نگرانى حضرت على (علیه السلام) در بستر بیمارى و در آخرین لحظات عمرش، كه فرمود: «مبادا دیگران در عمل به قرآن بر شما سبقت بگیرند»(2) تحقّق یابد!. -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، خطبه 176. 2. نهج البلاغه، نامه 47.
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:28
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «وَ اعْلَمُوا اَنَّهُ لَیْسَ عَلى اَحَد بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فاقَة، وَ لا لاَِحَد قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنىً»; «آگاه باشید! هیچ كس با داشتن قرآن نیازمند نخواهد بود! و هیچ كس بدون قرآن بى نیاز نخواهد بود!»(1). شرح و تفسیر حضرت على (علیه السلام) در نهج البلاغه مطالب گوناگون و بحث هاى فراوانى پیرامون قرآن بیان كرده است. یكى از زیباترین آن ها، سخن فوق است. معناى این روایت این است كه تمام نیازهاى بشر در قرآن وجود دارد; نیازهاى اجتماعى، فردى، اخلاقى، اقتصادى، نظامى و مانند آن. بدین جهت اگر قرآن را داشته باشید و به آن عمل كنید هرگز نیازمند نخواهید بود و اگر قرآن را رها كنید، هر چند همه چیز داشته باشید، هرگز بى نیاز نخواهید بود. نه تنها كلّ قرآن انسان را بى نیاز مى كند، بلكه گاه یك آیه قرآن براى تمام عمر انسان كافى است و مى تواند سرمشق خوب و مناسبى براى سراسر زندگى او باشد. همان گونه كه آیه آخر سوره زلزال بر تمام زندگانى آن عرب بیابانى نورافشانى كرد. -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، خطبه 176. [ 220 ] توضیح این كه: مرد عربى(1) خدمت پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) رسید و عرض كرد: اى پیامبر خدا! به من قرآن بیاموز. پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله)یكى از اصحابش را فراخواند و به او دستور داد كه به آن مرد عرب تعلیم قرآن كند. صحابى رسول الله (صلى الله علیه وآله) سوره «زلزال» را به مرد عرب تعلیم داد. وقتى عرب بیابانى سوره زلزال را فراگرفت، از جاى برخواست تا با پیامبر (صلى الله علیه وآله)خداحافظى كند و برود. همگان متعجّب شدند!. حضرت فرمود: كجا مى روى؟ مرد عرب عرض كرد: یا رسول الله! دو آیه آخر این سوره (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرّاً یَرَهُ)(2) براى تمام عمر من كافى است! پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمود: «او را به حال خود بگذارید، كه مرد فقیهى شد!»(3). آرى اگر كسى معتقد باشد كه فرداى قیامت كمترین و كوچك ترین اعمال و گفتار او در مقابلش مجسّم مى شود و باید پاسخگوى آن باشد، همین عقیده او را در تمام زندگى از خطاها و لغزش ها حفظ و به نیكى ها دعوت مى كند. آرى با داشتن قرآن و عمل كردن به آن نیازى وجود نخواهد داشت و بدون قرآن، هر چند تمام امكانات فراهم باشد، انسان نیازمند خواهدبود. برخى تصوّر مى كنند غربى هاى دورافتاده از معارف الهى و داراى تمام -------------------------------------------------------------------------------- 1. نویسنده كتاب پرتوى از قرآن، در قسمت دوم جزء سى ام كتاب مذكور، صفحه 224 مى گوید: «وى صعصعة بن ناجیه، جدّ فرزدق بوده است». 2. پیامبر اكرم (صلى الله علیه وآله) این دو آیه را «جامعه» نامید و عبدالله بن مسعود، یكى از اصحاب پیامبر، آن را «محكم ترین» آیات قرآن شمرده است. (مجمع البیان، جلد 5، صفحه 527). 3. تفسیر نمونه، جلد 27، صفحه 231. [ 221 ] امكانات مادّى، انسان هاى خوشبختى هستند. در حالى كه در مهد تمدّن غرب، یعنى آمریكا، اساسى ترین نیاز بشر، یعنى امنیّت، وجود ندارد! به گونه اى كه رفت و آمد در شب در بسیارى از شهرها خطرناك است! همان گونه كه تردّد در روز، اگر پول قابل توجّهى همراه انسان باشد، خالى از خطرات مهمّ نخواهد بود; چرا كه به قول یكى از دانشمندان فرانسوى تمام ارزش هاى آمریكایى در دلار خلاصه مى شود و همه چیز فداى آن مى گردد، دلار معبود آن هاست! كودكان آن ها در مدارس به روى معلّم و هم كلاسى هاى خود اسلحه مى كشند و بارها اتّفاق افتاده كه آن ها را كشته اند، موادّ مخدّر و مراكز فساد در آن جا غوغا مى كند، هر چند صنایع آن ها دنیا را پر كرده است. به هر حال ما مسلمانان باید قدر این عطیّه و نعمت بى بدیل الهى را بدانیم و آن را پاس بداریم و در فهم و درك مضامین آیات نورانى آن تلاش كنیم و سپس براى عمل به این نسخه شفابخش دامن همّت به كمر زنیم و دیگران را نیز نسبت به عمل به آن تشویق كنیم.
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:28
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «وَ فَرَضَ عَلَیْكُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرامِ، الَّذى جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلاَْنامِ، یَرِدُونَهُ وُرُودَ الاَْنْعامِ، وَ یَأْلَهُونَ اِلَیْهِ وُلُوهَ الْحَمامِ ... وَ تَشبَّهُوا بِمَلائِكَتِهِ الْمُطیفینَ بِعَرْشِه»; «خداوند حجّ خانه اش را واجب كرده و آن (خانه ساده و پر رمز و راز) را مركز توجّه و اقبال مردم قرار داده است. مشتاقانِ (قرب پروردگار) بسانِ تشنه كامانى كه به آب گاه مى روند (در كنار این چشمه فیض الهى آرام مى گیرند و) از آن بهره مى برند و مسلمانان همانند كبوتران (كه به آشیانه خویش بازمى گردند) به این خانه پناه مى برند ... و شبیه فرشتگانى هستند كه در بر گرد عرش الهى در طوافند»(1). شرح و تفسیر حجّ از مهمّ ترین عبادات و داراى ابعاد مختلفى است، كه هر كدام از دیگرى مهم تر مى باشد. یكى از ابعاد حجّ بُعد اخلاقى آن مى باشد كه مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) در عبارت فوق به آن پرداخته است: تعابیرى زیباتر از تعبیرات فوق در مورد حجّ تصوّر نمى شود; كعبه چشمه جوشان فیض الهى، كعبه پناهگاه مطمئن مسلمانان در برابر حوادث و مشكلات سخت، و بالاخره كعبه بسان عرش الهى است، كه -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، خطبه اوّل. [ 214 ] مطاف فرشتگان مقرّب پروردگار مى باشد. بنابراین حجّ باید مركز و پناهگاه مسلمانان در برابر طوفان ها و حوادث و بلاها و مشكلات باشد، حجّ باید تشنه كامان را سیراب گرداند. امّا امروزه دو خطر براى از بین بردن روح حجّ احساس مى شود، كه توجّه به آن لازم و ضرورى است: 1ـ توجّه بیش از حدّ به زرق و برق هاى مادّى سفر حجّ، و مكّه و مدینه را به عنوان بازارى براى عرضه كالاها یا خرید كالاى مورد نظر شناختن، و با این قصد به آن جا سفر كردن، یكى از خطراتى است كه فلسفه حجّ را تهدید مى كند. متأسّفانه تمام همّ و غمّ جمعى از زوّار از زمان ورود، تا هنگام خروج، تهیّه سوغاتى است. در حالى كه فلسفه حجّ این است كه انسان ها را براى مدّت زمان كوتاهى از زندگى مادّى جدا كند و وارد أبعاد معنوى آن نماید. امّا این جاذبه هاى كاذب اقتصادى، و توجّه بیش از حدّ به مسأله سوغاتى باعث مى شود كه در همان لاك مادّى خویش باقى بمانند. 2ـ برخى دیگر به عنوان یك سفر تفریحى به حجّ نگاه مى كنند، بدین جهت همواره در فكر تهیّه بهترین هتل ها، بهترین غذاها، بهترین وسیله هاى سوارى، و سایر امكانات بهتر هستند و خلاصه تنها به مظاهر مادّى حجّ توجّه دارند. این خطر دیگرى است كه حجّ را تهدید مى كند. انقلاب اسلامى در سایه دین زنده مى ماند. به همین جهت مخالفین و معاندین انقلاب سعى دارند جنبه هاى دینى را كم رنگ یا میان تهى كنند. بنابراین مسلمانان وظیفه دارند دعاهاى كمیل، ندبه، زیارت هاى عاشورا و مانند آن، اعتكاف، نمازهاى جمعه و جماعت، عبادات اجتماعى همچون حجّ و عمره را با شكوه هر چه بیش تر انجام دهند، تا دشمنان در این توطئه نیز با سرافكندگى و شكست عقب نشینى كنند.
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:28
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «اَلْعاقِلُ عَدُوُّ لَذَّتِه وَ الْجاهِلُ عَبْدُ شَهْوَتِه»; «انسان عاقل دشمن هوس ها و شهوات خویش است، ولى شخص نادان اسیر و بنده شهوات خود مى باشد»(1). شرح و تفسیر امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات زنده عقل اوست(2). و گرنه از نظر جسمانى بسیار ضعیف و آسیب پذیر و نیازمند است، به گونه اى كه بخشى از علم طب را از حیوانات فراگرفته است! بعضى از حیوانات به هنگام بیمارى از گیاهان خاصّى استفاده مى كنند و درمان مى شوند. انسان از این حیوانات راه درمان برخى بیمارى ها را فرا گرفته است! تحمّل انسان در برابر آفات طبیعى و مشكلات بسیار كمتر از حیوانات است. به هر حال امتیاز انسان به عقل اوست، عقلى كه او را حاكم مطلق بر جهان كرده است. ولى سؤالى كه در این جا مطرح مى باشد این است كه عقل چیست؟ از دیدگاه مادّى ها عقل چیزى است كه انسان را با كمترین زحمت به -------------------------------------------------------------------------------- 1. میزان الحكمة، باب 2805، حدیث 13173، (جلد 6، صفحه 420). 2. احادیث مختلف پیرامون عقل را در میزان الحكمه، فصل 365 (جلد 6، صفحه 394 به بعد) مطالعه فرمایید. بیش از سیصد حدیث در كتاب فوق پیرامون عقل ذكر شده است! [ 212 ] بیش ترین منافع برساند! امّا از دیدگاه خداپرستان عقل چیزى است كه موجب جلب رضاى خداوند شود و انسان را به سعادت برساند!(1). حضرت على (علیه السلام)در تفسیر عقل مى فرماید: «عاقل كسى است كه مخالف و دشمن هواپرستى باشد و بى عقل و نادان كسى است كه اسیر خواسته هاى دل خویشتن است». منظور از «لذّت» در این روایت «هواپرستى» است و گرنه اسلام نه تنها با «لذّت» مخالف نیست(2)، بلكه دستور داده است كه هر روز بخشى از وقت انسان صرف سرگرمى هاى سالم شود، تا براى باقى مانده روز توان انجام كارها را داشته باشد. بنابراین مراد از لذّت در این حدیث هوى و هوس هاى نامشروع است. جمله بعدى روایت كه تصریح به كلمه «شهوت» دارد شاهد خوبى بر این مدّعا است، طبق این روایت شریف دنیاى امروز، كه غرق در هوى و هوس، شهوات جنسى، موادّ مخدّر، فحشا، فساد، تبعیض و بى عدالتى و مانند آن است، دنیاى عاقلى محسوب نمى گردد. پروردگارا! ما را از اسارت شهوات و بندگى هوى و هوس ها برهان!. -------------------------------------------------------------------------------- 1. شخصى از امام صادق (علیه السلام) پرسید: عقل چیست؟ امام فرمود: «ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان; عقل آن است كه انسان بر اثر آن به پرسش خداوند روى آورد و در نهایت به بهشت راه یابد». (بحارالانوار، جلد 33، صفحه 170). 2. همان گونه كه خداوند متعال در آیه 32 سوره اعراف مى فرماید: (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللهِ الَّتى اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیّباتِ مِنَ الرّزْقِ); بگو: «چه كسى زینت هاى الهى را كه خدا براى بندگان خود آفریده، و روزى هاى پاكیزه را حرام كرده است؟!». [ 213 ]
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:27
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «كَمْ مِنْ غافِل یَنْسَجُ ثَوْباً لِیَلْبِسَهُ وَ اِنَّما هُوَ كَفَنُهُ، وَ یَبْنى بَیْتاً لِیَسْكُنَهُ وَ اِنَّما هُوَ مَوْضِعُ قَبْرِه»; «چه بسیار غافلانى كه لباسى براى پوشیدن تهیّه مى كنند، امّا همان لباس كفن آن ها مى شود! و خانه اى براى سكونت مى سازند و آن خانه قبر آن ها مى گردد»(1). شرح و تفسیر سؤال: غفلت نعمت است، یا بلا؟ پاسخ: غفلت از جهتى از نعمت هاى الهى است; زیرا زندگى بدون غفلت امكان پذیر نیست! خانواده اى كه نوجوان عزیز خویش را از دست مى دهد را تصوّر كنید، اگر آن سوز و گداز روزهاى اوّل مرگ فرزند خود را در روزهاى بعد هم داشته باشند، بزودى خود آن ها هم از بین خواهند رفت، ولى تدریجاً پرده هاى غفلت به عنوان یك نعمت الهى بر روى این مصیبت مى افتد و كم كم آن را به فراموشى مى سپارند. همچنین در مشكلات دیگر، مثل بىوفایى ها، خیانت ها، ضرر و زیان ها، شكست ها و مانند آن غفلت به كمك انسان مى آید. امام صادق (علیه السلام) در توحید مفضّل(2) به این معنى اشاره فرموده است. -------------------------------------------------------------------------------- 1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 382. 2. بحارالانوار، جلد 3، صفحه 57 به بعد. [ 208 ] البتّه اگر همین نعمت الهى از حدّ اعتدال خارج شود، تبدیل به یك بلا مى شود; نسیم یك نعمت است; زیرا هوا را جابجا مى كند، مسمومیّت ها را از بین مى برد، گل ها را بارور و میوه ها را به ثمر مى نشاند، امّا اگر از اعتدال خارج شود و تبدیل به طوفان گردد، مصیبت بزرگى مى شود. بنابراین نسیم در حدّ اعتدال نعمت و خارج از آن حد، بلا است. غفلت نیز چنین است، اگر انسان از پایان زندگى، از مرگ، از خداوند، از معاد غافل شود، بدبخت مى گردد و گاهى ضررهاى غیرقابل جبران مى بیند; مثل این كه تا آخرین لحظات زندگى غافل باشد و با مرگ از خواب غفلت بیدار شود، كه دیگر وقتى براى جبران باقى نمى ماند. راه هاى مبارزه با غفلت اولیاء الله براى از بین بردن این غفلت ها به مردم هشدار مى دادند، یكى از هشدارها و راه هاى مبارزه با غفلت یادآورى مرگ است، این كه گفته شده است: «هر شب وصیّت نامه خود را زیر سر داشته باشید»(1)، به منظور رسیدن به همین هدف است. امام على (علیه السلام) در حدیث فوق به دنبال همین مطلب است و مى خواهد با یادآورى مرگ، غافلان را هوشیار سازد. طبق این روایت آن حضرت مى فرماید: «غافل پارچه اى آماده پوشیدن مى كند تا در این دنیا عیش و نوش كند، بى خبر از این كه همین پارچه كفن او مى گردد!». مخصوصاً در عصر و زمان ما كه مرگ بسیار رایج و ساده گردیده است. شخص غافل خانه اى مى سازد و از هر طریقى هزینه آن را تأمین مى كند تا در آن زندگى نماید، غافل از این كه همان خانه مقبره و محلّ دفن او مى گردد! در قبرستان شهرهاى بزرگ قبرهاى زیادى از پیش توسّط گوركن ها آماده مى شود، چه بسا خود این گوركن ها بمیرند و در قبرى كه براى دیگران كنده اند دفن شوند! نتیجه این كه غفلت در حدّ طبیعى آن نعمت و اگر از اعتدال خارج شود تبدیل به بلا مى گردد. -------------------------------------------------------------------------------- 1. وسایل الشیعه، جلد 13، صفحه 352، حدیث 5 و 7. [ 209 ]
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:26
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «اَلْغیبَةُ جُهْدُ الْعاجِزِ»; «غیبت كردن آخرین تلاش افراد ناتوان است»(1). شرح و تفسیر در میان گناهان كبیره كمتر گناهى همانند غیبت نشانه پستى و ضعف و زبونى و ناجوانمردى است. آن ها كه به مذمّت و عیب جویى مردم در پشت سر آن ها مى پردازند و آبرو و حیثیّت افراد را با إفشاى عیوب پنهانى، كه غالب مردم به یكى از این عیوب گرفتارند، مى برند و آتش حسد و كینه خود را به این وسیله فرومى نشانند، افرادى ناتوان و فاقد شخصیّتند، كه در مبارزه بى دلیل و ظالمانه خود شهامت ندارند و تمام قدرتشان این است كه از پشت خنجر بزنند. در حدیث(2) آمده است: «آن كس كه غیبت مردم كند اگر توبه نماید آخرین كس است كه وارد بهشت مى شود و اگر توبه نكند نخستین كسى است كه وارد دوزخ مى شود!»(3). در آیه 12 سوره حجرات غیبت به خوردن گوشت مرده برادر مسلمان تشبیه شده است!(4) -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 461. 2. بحار الانوار، جلد 72، صفحه 222. 3. یكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 60. 4. مشروح مباحث مربوط به آیه مذكور، و پاره اى از مطالب مربوط به غیبت را، در كتاب «مثال هاى زیباى قرآن»، جلد دوم، آورده ایم. [ 210 ] و در حدیث دیگرى چنین مى خوانیم: «در روز قیامت براى جبران خسارت حیثیّتى غیبت شونده، ثواب كارهاى غیبت كننده را به پرونده غیبت شونده منتقل مى كنند و اگر ثوابى نداشته باشد، گناهان غیبت شونده را به پرونده غیبت كننده منتقل مى نمایند!»(1). با توجّه به آنچه گذشت، انسان عاقل هرگز غیبت نمى كند; زیرا غیبت شونده یا دوست اوست و یا دشمنش مى باشد. اگر دوست او باشد شخص عاقل در تحت هیچ شرایطى حاضر به خوردن گوشت مرده دوست خود نمى شود و اگر دشمنش باشد هرگز راضى نمى شود كه ثواب اعمالش در روز قیامت به پرونده اعمال او منتقل گردد، یا مجازات گناهان غیبت شونده را متحمّل شود!. بنابراین عقل سلیم حكم مى كند كه با كمك همدیگر این گناه كبیره را از زندگى خویش بشوییم، و جامعه را از شرّ عواقب سوء و تبعات آن رهایى بخشیم. -------------------------------------------------------------------------------- 1. المحجّة البیضاء، جلد 5، صفحه 273. [ 211 ]
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:25
دعا و زیارت
قال على (علیه السلام): «كُلُّ یَوْم لایُعْصَى اللهُ فیهِ فَهُوَ عیدٌ»; «هر روزى كه در آن، معصیت و نافرمانى خداوند نشود عید است»(1). شرح و تفسیر عید دو رقم است: عید «تشریعى» و عید «تكوینى». امّا عیدهاى تكوینى نوعى بازگشت به جهان طبیعت است، مانند عید نوروز كه یك عید كاملا طبیعى است. با توجّه به توضیح بالا، حضرت على (علیه السلام) هر روزى را كه انسان موفّق شود بر هواى نفس خویش غلبه كند و از اطاعت ابلیس و شیطان روى برتابد و دشمن بزرگ خویش را دشمن بگیرد و در یك كلمه عصیان نكند، آن روز را عید مى داند. -------------------------------------------------------------------------------- 1. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 428. [ 206 ] با توجّه به این روایت و توضیحاتى كه گذشت، عید نوروز مى تواند یك عید باشد، ولى نه به عنوان یك عید تشریعى. و روایاتى كه در این زمینه وارد شده روایات معتبرى نیست(1). عید نوروز جنبه هاى مثبت و منفى متعدّدى دارد، جنبه هاى مثبت آن نظافت، صله رحم، كمك به اقشار ضعیف و كم در آمد و مانند آن است. و جنبه هاى منفى آن، مراسم خرافى چهارشنبه سورى، سیزده بدر، تشریفات كمرشكن، چشم و هم چشمى، مسافرت هاى گناه آلود، شكستن مرز محرمیّت ها و امثال آن مى باشد. حال اگر به جنبه هاى مثبت آن پرداخته شود و از جنبه هاى منفى آن اجتناب گردد، طبق روایت فوق عید نوروز طبیعى، عید تشریعى هم مى شود و اگر خداى ناكرده بر عكس شود، از منظر حضرت على (علیه السلام)چنین روزى عید نخواهد بود. جالب این كه اسلام در برخورد با این آداب و رسومى كه مردم به آن اعتقاد داشته اند سعى كرده با هدایت آن به سمت جهات مثبت، یا تفسیرى نو از آن، جنبه هاى منفى آن را از بین ببرد; مثلا این سخن كه «فلان زن بدقدم است!» را اسلام به شكل خاصّى تفسیر و از آن استفاده كرده است. در روایتى مى خوانیم: «مِنْ بَرَكَةِ الْمَرْأَةِ قِلَّةُ مَهْرِها وَ مِنْ شُوْمِها كَثْرَةُ مَهْرِها; زنانى خوش قدم هستند كه مهریّه اى سبك داشته باشند و زنانى بدقدم هستند كه مهریه آنها سنگین باشد»(2) و این نكته جالبى است در بر خورد با آداب و رسوم دیگران!. -------------------------------------------------------------------------------- 1. قسمتى از این روایات را، در میزان الحكمة، باب 3006، جلد 7، صفحه 132، مطالعه فرمایید. 2. وسایل الشیعه، جلد 15، ابواب المهور، باب 5، حدیث 8.
پنج شنبه 28/3/1388 - 13:25
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته