• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1616
تعداد نظرات : 49
زمان آخرین مطلب : 4175روز قبل
اهل بیت
در روضة الشهدا این گونه نقل شده است که در روز هشتم محرم بود که در لشگرگاه امام حسین (ع) آبی پیدا نمی‌شد و تمامی لشگر و اطفال به تشنگی مبتلا شده بودند و فریاد العطش العطش سر می‌دادند. امام حسین(ع) پس از دیدن این وضعیت برخاستند و به موضعی تشریف بردند و فرمودند: این موضع را بکنید.

باشگاه خبرنگاران: یکی از مسائل بسیار خواندنی که در کشمکش حرکت و قیام امام حسین(ع) به وقوع پیوسته معجزاتی است که از حضرت سیدالشهدا (ع) بسیار دیده شده ، خواه زمان حرکت از مدینه خواه حتی پس از شهادت!

حضرت سیدالشهدا(ع) که از هر نظر به شهادت خود آگاه بودند و هنگامی که می‌خواستند از مدینه حرکت کنند، ام سلمه همسر پیامبر(ص) به خدمت ایشان رسید و عرض کرد: ای نور دیده من، مرا اندوهناک مکن در بیرون رفتن از مدینه بسوی عراق، چون من از جدت رسول خدا(ص) شنیدم که می‌فرمودند: فرزند دلبند من حسین، در عراق، در زمینی که آنرا کربلا می‌گویند به تیغ ظلم و جفا کشته می‌شود.

سپس آن حضرت فرمودند: ای مادر، می‌دانم که شهید خواهم شد و چاره‌ای جز رفتن ندارم و به فرموده خدا عمل می‌کنم.

و چنانچه که در کتب مدینه المعاجز و ملحقات احقاق الحق نقل است، ایشان می‌فرمایند: به خدا سوگند؛ می‌دانم در چه روزی کشته می‌شوم، و چه کسی مرا خواهد کشت، و در کدام بقعه مدفون خواهم شد و می‌دانم چه کسی با من از اهل بیت من و خویشان من کشته خواهد شد، و می‌خواهی ای مادر نشان بدهم جای شهادت خود را؟

و سپس آن حضرت با دست مبارک خود به سوی کربلا اشاره نمودند و به اعجاز آن حضرت زمین‌ها فرو رفت و زمین کربلا بالا قرار گرفت...

به احتمال قوی این نخستین معجزه‌ای بوده که از حضرت سیدالشهدا(ع) در راه رسیدن به شهادت و تقرب به خدا، از ایشان سرزده و جالب است بدانید که پس از آن نیز معجزاتی بسیار عجیب تر از این حضرت نمایان گردیده به نحوی که اکثر راویان و منابع آنها را نقل کرده‌اند. متوسل در باب این معجزات می‌نویسد:

امام حسین(ع) پس از طی مراحل و رسیدن به خاک کربلا، دیگر اسبشان قدم از قدم برنمی‌داشت تا آن اسب را عوض کردند، سپس اسبی دیگر برای حضرت آوردند و آن هم گامی برنداشت تا آن که پنج اسب را به همین منوال عوض کردند و هیچکدام راه نرفتند و حضرت پس از دیدن این صحنه‌ها از نام آن سرزمین جویا شدند و پی به ماجرا بردند!

چشمه‌ای که بدست امام حسین (ع) نمایان شد

در روضة الشهدا این گونه نقل شده است که در روز هشتم محرم بود که در لشگرگاه امام حسین (ع) آبی پیدا نمی‌شد و تمامی لشگر و اطفال به تشنگی مبتلا شده بودند و فریاد العطش العطش سر می‌دادند. امام حسین(ع) پس از دیدن این وضعیت برخاستند و به موضعی تشریف بردند و فرمودند: این موضع را بکنید.

زمانی که کندند، چشمه آبی زلال و شیرین پدیدار گشت و همه لشگر از آب خوردند و اسبان خود را نیز سیراب کردند و پس از آن فوراً آن چشمه ناپدید شد و هر چه جستجو کردند از آن اثری ندیدند!

تو به سوی ما می آیی!

عصر روز تاسوعا عمر سعد لشگر خود را فراخواند و پیش از غروب آفتاب به خیام امام حسین(ع) حمله نمود. امام که در جلوی خیمه‌شان نشسته و دو زانو را دربند شمشیر قرار داده بودند و در اثر خستگی خوابشان برده بود، ولی خواهرشان حضرت زینب(س) بیدار بودند، از این ماجرا آگاه گشتند، به نحوی که در کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع) نقل است: حضرت زینب صدای حمله سپاه را از نزدیک می‌شنود و با ملایمت به برادر نزدیک شده و می‌گوید: برادر بانگ و فریاد نزدیک می‌شود آیا نمی شنوید؟ امام سر برمی دارند و می‌گویند: جدم رسول خدا (ص) را در خواب دیدم، به فرمود: تو نزد ما می‌آیی!

خواهر بزرگوارشان سیلی به صورت خود نواختند و فرمودند: ای وای! ای وای! و امام فرمودند: خواهر بزرگوارم وای بر تو نباشد و آرام باشد، زیرا این حق است.

خداوندا، بچشان به او عذاب آتش را در دنیا!

محمد رفیع گرمرودی تبریزی می‌نویسد؛ هنگامی که ابن جویریه مزنی، چون نگاهش به آتش- در خندق‌های اطراف چادرها- افتاد، مشغول به دست زدن شد و فریاد کشید: ای حسین و ای یاران حسین بشارت باد بر شما آتش دوزخ و براستی چه شتاب کرده‌اید بسوی این آتش!

امام فرمودند: این مرد کیست که این سخنان را می گوید؟ عرض کردند: ابن جویریه مزنی است، و سپس حضرت اینگونه بر او نفرین کردند: خداوندا؛ بچشان به او عذاب آتش را در دنیا ، بلافاصله پس از گفتن این سخنان، اسب آن ملعون رمیده، و آن را در همان خندق (که بوسیله آن امام و یارانش را مسخره می‌نمود) انداخت و آتش کارش را ساخت و امام پس از دیدن این واقعه فرمودند: الله اکبر، من دعوة ما اسرع اجابت‌ها، الله اکبر، چه زود این نفرین اثر نمود.

بازپس فرستادن نامه خدا از سوی امام!

در کتاب چهره درخشان حسین بن علی(ع) به نقل از اسرار حسینیه، آمده است: زمانی که سیدالشهدا (ع) با صدای بلند و غمگینانه ندا داد آیا یاوری هست که مرا یاری کند، پایه‌های عرش خدا لرزید و آسمان‌ها گریستند و فرشتگان ضجه زدند و عرض کردند: پروردگارا؛ این حبیب تو و نور چشم حبیب توست، به ما اجازه بده تا یاریش کنیم.

پس صحیفه‌ای (نامه‌ای) از آسمان در دست آن حضرت افتاد و هنگامی که پشت صحیفه را نگاه فرمودند مشاهده نمودند که با خطی روشن و واضح نوشته شده است: ما مرگ و شهادت را بر تو واجب ننموده‌ایم و تو مختاری که انتخاب کنی، و بدان که مقام تو در نزد ما محفوظ است و اگر بخواهی ما این گرفتاری را از تو برطرف می‌سازیم، بدان که همه آسمان‌ها و زمین و جن و فرشتگان را به فرمان تو درمی‌آوریم و هر گونه که می‌خواهی به آنان فرمان ده تا آنان این کافران و از خدا بی خبران را نابود کنند.

در آن هنگام تمام آسمان‌ها و زمین پر بود از فرشتگانی که سلاح‌هایی از آتش در دست داشتند و منتظر فرمان امام حسین (ع) بودند.

هنگامی که امیر عالم از مضمون نامه پروردگار خویش آگاهی پیدا نمودند، صحیفه را به آسمان فرستادند و فرمودند: پروردگارا؛ دوست دارم، که هفتاد بار یا هفتاد هزار بار کشته شوم و دوباره زنده شوم، و همچنان در طاعت و بندگی و دوستی تو باشم و من از ادامه زندگی بعد از کشته شدن یارانم بیزارم.

دیدار سلطان هندوستان با امام، چند ساعت قبل از شهادت!

در تذکرة الشهداء، تألیف ملاحبیب الله کاشانی ماجرای جالبی از دیدار امام حسین(ع) با سلطان هندوستان، آن هم فقط چند ساعت قبل از شهادت ایشان آمده که بی شک به معجزه‌ای می‌ماند.

در سرزمین هندوستان، سلطانی بود که «قیس» نام داشت و از محبان حضرت سیدالشهدا(ع) بود. وی در روز عاشورا به قصد شکار به صحرا رفت و آهوئی نظرش را جلب کرد و در پی آن از همراهانش جدا شد تا به دره ای رسید و آهو از نظرش ناپدید شد و ناگه شیر عظیمی در مقابلش حاضر شد و راه او را بست. قیس که حیران شده بود و از طرفی نیز خبر نداشت که امام حسین (ع) در کربلا است، روی به مدینه کرد و عرض نمود: یا اباعبدالله، مرا دریاب.

آن حضرت در همان حال که مشغول جنگ بود، به چشم برهم زدنی خود را به سلطان قیس رسانید و آن شیر را از او دفع نمود، سپس قیس نگاه کرد و بزرگواری را دید که چهره‌اش مانند خورشید می‌درخشید ولی بدنش از فراوانی جراحات جای سالمی نداشت، عرض کرد: جانم فدایت تو کیستی که مرا نجات دادی؟ حضرت فرمود: منم حسین بن علی ابی طالب که به او پناه بردی و استغاثه کردی.

سپس قیس عرض کرد: این زخم‌ها چیست بر بدنتان؟ حضرت بطور خلاصه ماجرای کربلا را برای وی نقل نمودند. قیس که بسیار متأثر شده بود عرض کرد: سرور من؛ مرا چندین هزار لشگر است، اجازه فرما تا به یاری شما بیاییم. حضرت فرمودند: ای قیس؛ به وعده شهادت من بیش از چند ساعت نمانده... و سپس حضرت از مقابل سلطان قیس ناپدید گردیدند.

عکس‌العمل شیطان از شهادت سیدالشهدا (ع)

متوسل می‌نویسد: در روایت‌های خاندان وحی، برای گریستن در مصایب آمده است، هیچ چیز شیطان را مانند ندبه کردن و گریه کردن بر حضرت سیدالشهدا(ع) به خشم نمی‌اندازد. در آخرین وصیت حضرت اباعبدالله(ع) به فرزند بزرگوارشان امام زین العابدین (ع) این گونه آمده است: ای فرزندم؛ سلام مرا به شیعیانم برسان و به آنها بگو، پدرم غریبانه از دنیا رفت، پس بر او نوحه سرایی کنید و به شهادت رسید، پس به او گریه کنید.

همچنین در این زمینه به نقل از قدس آنلاین؛ در تذکرة الشهدا نقل شده است که پس از شهادت امام حسین(ع) ابلیس لعین از خوشحالی پرواز کرد و تمام زمین را گشت و شیاطین و عفاریت را به دور خود جمع کرد و گفت: ای شیاطین؛ ما امروز به آرزوی خود رسیدیم، و مردم را اهل جهنم کردیم، مگر کسی که در این مصیبت گریه کند و به دوستی و محبت آل محمد (ص) مصمم گردد. پس تا می توانید مردم را از این واقعه در شک اندازید و از آگاهی از این مصیبت باز دارید تا زحمت من به هدر نرود.

ران گندیده ابن زیاد

یکی دیگر از معجزاتی که پس از شهادت حضرت به وقوع پیوست در باب ابن زیاد (علیه العنة) رخ داد به نحوی که در کتاب ریاض القدس مکتوب است، آمده است: ابن زیاد، بعد از دیدن سر مبارک سیدالشهدا و زدن چوب بر چهره مبارک ایشان، سر مقدس امام حسین (ع) را گرفت و در صورت ایشان نگاهی کرد، ناگهان دست نحسش لرزید و آن خورشید فروزنده به زانوی او فرود آمد، قطره خونی به ران او چکید که از لباس او گذشت و ران کثیف او را سوراخ کرد و از سوی دیگر بیرون آمد. پس از این واقعه ابن زیاد آن زخم را هر چه مداوا می‌کرد خوب نمی‌شد و چون به شدت بوی تعفن از ران پایش به مشام می‌رسید، به ناچار دائم بر آن عطر می‌مالید که بوی بد آن را دیگران استشمام نکنند!

آه دل ام کلثوم

در تذکره الشهدا نقل شده است که سهیل می‌گوید: هنگامی که سر امام حسین(ع) بر بالای نیزه بود، قصری را دیدم که پنج زن در آن نشسته بودند و در میان آنها پیره زنی خمیده بود و چون سر مطهر به نزدیکی آن قصر رسید، پیرزن سنگی برداشت، و بر صورت امام حسین(ع) زد و به روایتی چنان با شدت آن سنگ را زد که از بالای نیزه سر مبارک بر روی زمین افتاد، ناگاه صدای ناله زنان و طفلان بلند شد.

پس چون ام کلثوم این صحنه را مشاهده کرد، بی طاقت گردید و گفت: خداوندا این زنانی را که در بالای این منظر، منزل دارند بزودی هلاک نما، هنوز دعای آن معصومه تمام نشده بود، که آن قصر خراب شد و آن زنان با جمعی بسیار هلاک شدند و سپس حضرت زینب فرمودند: «الله اکبر، من دعوه ما اسرع اجابته»

خواب هنده زن یزید

یکی دیگر از ماجراهای مستند پس از شهادت امام حسین(ع) که در منابعی چون، بحارالانوار، الوقایع و الحوادث و منتخب نقل گردیده شده است ماجرای خواب هنده زن یزید است.

توسلی در این باره می‌نویسد: از هنده، زن یزید نقل شده است که گوید: شب هنگام به طرف رختخواب خود رفتم، دیدم دری از آسمان گشوده شد و فرشتگان دسته دسته به سوی سر مقدس امام حسین(ع) که نزد ما بود فرود می‌آمدند و می‌گفتند: السلام علیک یا أبا عبدالله، السلام علیک یابن رسول الله.

ناگاه دیدم ابری از آسمان پایین آمد که مردان بزرگوار بسیاری در آن بودند، در میان آنها مردی گندمگون ماه روی بود، او با سرعت در پیشاپیش آنها حرکت می‌کرد، آمد تا خود را بر سر مبارک امام حسین(ع) انداخت و شروع کرد به بوسیدن دندان‌های آن حضرت در حالی که می‌فرمود: فرزندم تو را کشتند؟ آیا آنها تو را نشناختند و از نوشیدن آب تو را بازداشتند؟ ای فرزندم؛ من جد تو رسول خدا هستم، و این پدرت علی مرتضی، و این برادرت حسن، و این عموی تو جعفر و این عقیل و اینها حمزه و عباس هستند.

هنده گوید: هراسان و ترسان از خواب بیدار شدم، ناگاه نوری دیدم که بر سر مطهر امام حسین(ع) می‌درخشد.

----------------------------------------------------
منابع:

۱- مدینه المعاجز و ملحقات احقاق الحق

۲- روضة الشهداء

۳- چهره درخشان حسین بن علی(ع)

۴- تذکره الشهداء

۵- ریاض القدس

شنبه 23/10/1391 - 18:41
آلبوم تصاویر
مراسم بدرقه ضریح مطهر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) صبح روز پنجشنبه با حضور گشترده عاشقان اهل بیت (ع) برگزار شد که در ادامه حرکت مورد استقبال باشکوه مردم روستاها و شهر ساوه قرار گرفت. در این مراسم حاج سعید حدادیان مداح اهل بیت(ع) نیز حضور داشت و به مداحی پرداخت.

شنبه 23/10/1391 - 18:40
اهل بیت
 
روایت است که در دست امام صادق علیه السّلام انگشتر جدّش حسین بن علی علیه السّلام بود و بر نگین آن نوشته بود: «لا إلهَ إلاّ الله، عُدَّةُ لِلِقاءِ الله»
افکار نوشت: ائمه علیهم السّلام هر کدام شعار و جمله ای را بر نگین انگشتر خود حک می کردند. نقش نگین انگشتر سیدالشهداء علیه السّلام عبارت بود از «اِنَّ اللهَ بالغُ اَمرِهِ» و به نقلی دو انگشتر داشتند. بر نگین یکی «لا إلهَ إلاّ الله، عُدَّةُ لِلِقاءِ الله» و بر دیگری «اِنَّ اللهَ بالغُ اَمرِهِ» بود.1


هر دو تعبیر، گویای روح شهادت طلب آن حضرت و مقام رضا و تسلیم او به دیدار خدا و پروردگار است. روایت است که در دست امام صادق علیه السّلام انگشتر جدّش حسین بن علی علیه السّلام بود و بر نگین آن نوشته بود: «لا إلهَ إلاّ الله، عُدَّةُ لِلِقاءِ الله»2 و این نیز که توحید، سرمایه لقای الهی است، نشان دهنده روح خداجویی و شهادت طلبی اوست.


منبع:


1-سفینه البحار،ج1،ص377.


2-امالی صدوق،ص124.


3- فرهنگ عاشورا،ص482.
شنبه 23/10/1391 - 18:37
اهل بیت
در قبرستان «باب الصغیر» و در کنار ضریح مقدس سرهای شهدای کربلا، تشت فلزی بزرگی است که گفته می‌شود سرهای شهدای کربلا قبل از دفن شدن در آن قرار داده شده‌اند.
فارس : در سمت راست ورودی اصلی باب الصغیر مقبره کوچکی پذیرای سرهای مبارک شهدای کربلا است که به همراه حضرت امام حسین(ع) در کربلا شهید شدند. این مقبره یک اتاق بزرگ مربعی شکل است که از سنگ های سفید و سیاه ساخته شده که گنبد سفیدی بر بالای آن است و درب ورودی دارد که در وسط آن نوشته شده:

وفتیةٍ من بنی عدنانَ مـا نظـرَتْ عین الغزالة أعلـى منهـمُ حَسَبـا *** من کلّ جسم بوجهِ الأرضِ منطرحٍ وکلّ رأس برأس الرمح قد نُصِبـا

این مقام متعلق به سرهای 16 شهیدی است که در واقعه طف کربلا به همراه امام حسین (ع) شهید شدند. همان اول که وارد اتاق می شوید با یک ضریح ساخته شده از نقره روبه رو می‌شوید که یک تاج طلا کاری شده که بر روی آن آیات قرآنی و اشعاری حسینی حک شده وجود دارد. این ضریح به تازگی و در سال 1414 هجری توسط البهره معروف به ابوالقائد جوهر محمد برهان الدین الفاطمی پادشاه اسماعیلی ها بناشده است.

داخل این ضریح با 16 پارچه سبز رنگ پوشیده شده که به نشانه سرهای شهدای دفن شده است. نوع دیگری از پارچه های قرمز رنگ هم قرار داده شده که نشان از سرهای 72 شهید کربلاست.

غیر از اطلاعات تاریخی که در مورد این مکان وجود دارد حادثه عجیبی در این باره نقل شده که استاد لبیب بیضون آن را روایت کرده که دیگر جای شکی برای صحت مکان دفن این سرهای مقدس باقی نمی گذارد. «سید سلیم مرتضی» که از اهل ثقه و از کسانی است که متولی مقام‌های اهل بیت علیهم السلام در باب الصغیر بود این روایت را برای من ذکر کرد: دیوار مربوط به سرهای شهیدان خراب شد و سید سلیم خواست تا آن را اصلاح کند و بنیان آن را مستحکم‌تر کند. یک مرد مسیحی را برای تراشیدن سنگ ها به خدمت گرفت و از صبح زود تا عصر در آنجا کار می کرد.

سید سلیم نقل می کند: در یکی از روزها دیدم که این مسیحی در حال جمع کردن وسایل خود است و می‌خواهد که دیگر کار نکند. به او گفتم: مشکلت چیست؟ گفت : من می ترسم که اگر بخواهم این کار را ادامه دهم دین خود را ترک بگویم و مسلمان شوم. گفتم: چرا؟ گفت: دیروز وقتی داشتم خاک پیرامون مقام سرهای شهدا را حفر می‌کردم تا سنگ جدید بگذارم یک سوراخی برای من باز شد. از آن سوراخ دیدم که اتاقی در پایین وجود دارد که تعدای سر در آن قرار داده شده است. برخی سرها همراه با محاسن و برخی ها چشم بسته و برخی دیگر از سرها بر روی آن چیزی بسته شده بود.

سپس سید آمد و در آن سوراخ نگاهی انداخت و دید که تعداد سرها 16 عدد است که به شکل دائره مرتب شده‌اند و گویا که همین چند لحظه پیش دفن شده اند و هیچ نشانه خون و یا پوسیدگی روی این سرها مشاهده نمی شد و گوشت و پوست کامل داشت. سپس آن فرد مسیحی سوراخ را بست و مکان را ترک گفت.

سرهای دفن شده در آن مکان مقدس متعلق به این شهیدان است:

1- سر مقدس أبا الفضل العباس‌بن علی بن أبی طالب علیه السلام، مادرش أم البنین.

2- سر مقدس عبدالله بن أبی طالب علیه السلام، مادرش أم البنین.

3- سر مقدس عثمان بن علی بن أبی طالب علیه السلام، مادرش أم البنین.

4- سر مقدس محمد الأصغر بن علی بن أبی طالب علیه السلام از بنی هاشم

5- سر مقدس عمر بن علی بن أبی طالب علیه السلام، مادرش الصهباء دخترحبیب از قبیله بنی هاشم

6- سر مقدس علی بن الحسین الأکبر بن علی علیه السلام، مادرش لیلى بنت أبی مرة بن عروة

7- سر مقدس جعفر بن عقیل بن أبی طالب از قبیله بنی هاشم

8- سر مقدس عبد الله بن عقیل بن أبی طالب از بنی هاشم

9- سر مقدس الحسین بن عبد الله

10- سر مقدس عبد الله بن عوف

11- سر مقدس الحر بن یزید الریاحی التمیمی

12- سر مقدس القاسم بن الحسن بن علی بن أبی طالب(ع)از بنی هاشم

13- سر مقدس أبی بکر بن علی بن أبی طالب (ع). مادرش لیلى از بنی هاشم

14- سر مقدس جعفر بن علی بن ابی طالب (ع) از بنی هاشم

15- سر مقدس حبیب بن مظاهر الأسدی

16- سر مقدس محمد بن مسلم




این ضریح یک مسجد کوچک دیگری دارد که اخیراً بازسازی شده که نام آن، مسجد زین العابدین (ع) است و لازم به ذکر است که امام زین العابدین (ع) بعد از دفن سرها در این مکان نماز گزارده است.

همانگونه که در تصاویر ذیل نیز قابل مشاهده است، در این محل مقدس و در کنار ضریح سرهای شهدای کربلا، تشت فلزی بزرگی است که گفته می‌شود سرهای شهدای کربلا قبل از دفن شدن در آن قرار داده شده است.


شنبه 23/10/1391 - 18:36
اهل بیت
وقتی که انسان معاصر درمی‌یابد نبرد امام حسین (ع) با گذشته و آینده پیوند دارد، درنگ کرده و برابر دو جبهه می ایستد تا صف خود را انتخاب کند. فداکاری امام در تقدیم همه چیز خود برای خدا حلقه او را منحصر می کند.
السلام علیک یا ابا عبدالله، و علی الارواح التی حلّت بفنائک، علیک منا سلام الله أبداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار. و لاجعله الله آخر العهد منا لزیارتک، السلام علی الحسین و علی علّی بن الحسین و علی اصحاب الحسین.

در زیارت آمده است که :السلام علیک یا وارث آدم صفوه الله؛ السلام علیک یا وارث نوح نبی الله؛ السلام علیکم یا وارث ابراهیم خلیل الله؛ السلام علیک یا وارث موسی کلیم الله؛ السلام علیک یا وارث عیسی روح الله؛
السلام علیک یا وارث محمد حبیب الله ؛

هدف این زیارت بخشیدن حرکت و پویایی به عاشورا و خارج کردن این واقعه از انزوا و مخالفت با جدا ساختن آن از گذشته و آینده است. زیرا که همه خطر در این است که عاشورا فقط بدل به یادبودهایی شود، و واقعه کربلا تنها برای کتاب‌ها و سیره‌نویسی، و یا ذکر آن برای اجر و ثواب اخروی باشد. بیم آن می رود که این حادثه از ظرف زمانی خود فراتر نرود، و مقتل حسین و یارانش در همان سال 61 هجری مدفون شود؛ حسینی بود، کشته شد و همه چیز پایان یافت.

برای این‌که‌ این خواست و کینه و کنار نهادن واقعه محقق نشود، و کار حسین هدر نرود، پاره‌ای فقرات در این زیارت آمده است، تا میان شهادت حسین (ع) و ستیز همیشگی حق و باطل پیوند برقرار سازد. ستیزی که از نخستین حرکت انسان برای اصلاح و جهاد تا رسیدن به زندگی آزاد، با کرامت و رهایی از ستم و ستم‌پیشگان ادامه دارد.

دشمنان حسین (ع)

یکی از دوستان اندیشمند ما می‌گوید دشمنان حسین (ع) سه گروه‌اند:
دشمن نخست: کسانی که حسین (ع) و یارانش راکشتند. آن‌ها ستمکار بودند، اما اثر ستمشان ناچیز است، زیرا که جسم را کشتند و اجساد را پاره پاره کردند و چادرها را به آتش کشیدند و اموال را به غارت بردند. آنها چیزهای محدودی را از میان بردند. اگر حسین (ع) در سال 61 به شهادت نمی‌رسید در سال دیگری از دنیا می‌رفت. پس خطر اصلی چیست؟ آنان با کشتن حسین (ع) چه چیزی را محقق ساختند؟ باید گفت که آنان مرگ حسین (ع) را جاودانه و همیشگی کردند. بنابراین خطر دشمن اول، ظالم اول و طغیانگر اول محدود است.

دشمن دوم: کسانی که کوشیدند تا آثار حسین (ع) را پاک سازند، بنابراین قبرش را از میان بردند و زمینی را که در آن به خاک سپرده شده بود، به آتش کشیدند و یا مانند بنی عباس حرم امام حسین (ع) را به آب بستند.
اینان مانع عزاداری برای حسین (ع) شدند، چنان‌که در عصر عثمانی این‌گونه بود. شما و پدرانتان این دوره را دیده‌اید. دوران تاریکی بود. هنگامی که مجلسی برپا می‌داشتند، مراقبینی می‌گماردند، تا رسیدن عمال عثمانی را خبر دهند و عزاداران پراکنده شوند. هم اینان زیارت حسین (ع) را منع کردند و برای کسانی که می خواستند قبر امام حسین (ع) را زیارت کنند سختی‌های بسیاری می‌آفریدند. این‌ها گروه دوم از دشمنان حسین (ع) هستند، کسانی که می‌خواستند اسم حسین (ع) و یاد حسین (ع) فراموش شود، و آرامگاه حسین (ع) و عزاداری بر حسین (ع) را از میان رود.

خطر این گروه بیش از گروه اول است، اما در اجرای برنامه‌هایشان، ناتوان ماندند، چنان‌که این مسأله در تاریخ روشن شد. ما امروز شاهد گسترش زمانی و مکانی عزاداری‌های امام حسین (ع) هستیم. امروز دست کم بیش از صد میلیون نفر در عزاداریی‌های امام حسین(ع) شرکت می کنند؛ نه تنها در جهان اسلام، بلکه همچنین در آفریقا. جمعه گذشته در ایام عاشورا، همه خطبه‌ها به اسم امام حسین (ع) برگزار شد؛ در همه جا، در اروپا، در آمریکا و در هر کشوری که دوستداران حسین (ع) زندگی می‌کنند. امروز صد میلیون نفر و یا بیشتر مجالس حسینی را برپا می‌کنند. سفر من به گابن با اربعین حسینی مصادف بود و در آنجا سخنرانی مفصلی کردم. در سنگال هم که بودم مجالس مفصلی برپا کردیم. به همین ترتیب در همه کشورها مراسم‌های عزاداری امام حسین (ع) در حال گسترش است. این مراسم این جا در لبنان، در بیروت و در مکان‌های گوناگون فزونی می یابد، و عمیق‌ تر می‌شود. بنابراین گروه دوم دشمنان حسین (ع) پر خطرتر و ستمکارتر از گروه نخست‌اند، اما در کارشان ناکام ماندند، ولی خطر این‌ها از گروه سوم کمتر است.

مویه برای نو کردن اندوه ها و کینه ها

دشمن سوم: این گروه بر آن بودند تا چهره حسین (ع) را مخدوش کنند، و واقعه کربلا را در سالگردها و عزاداری‌ها نگه دارند، و آن را در گریه و اندوه و ناله منحصر کنند. ما بر حسین (ع) بسیار می‌گرییم، اما هرگز در گریه متوقف نمی شویم. مویه ما برای نو کردن اندوه‌ ها و کینه‌ ها و میل به انتقام و خشم بر باطل است، این‌ها انگیزه ما برای گریه است.
چرا به خاک افکنده شدن امام حسین (ع) را یاد می کنیم و آن را در مقاتل می‌ خوانیم؟ ناله‌ها و شیون‌های دلخراش! ماجرا را صحنه به صحنه می ‌خوانیم تا واقعیت را پیش رو آوریم، و خطر ستم‌پیشگان و سنگدلی‌شان را دریابیم، و همچنین ابعاد فداکاری و قدرت آن را بفهمیم. پس ما تنها به شیون بسنده نمی‌کنیم، و حسین (ع) را تنها شهید اشک‌ها نمی‌دانیم. و برآنیم که تکلیف ما فقط با عزاداری‌های ما به انجام نمی‌رسد. اگر در تاریخ نبرد میان حق و باطل واقعه کربلا را از جمود خارج سازیم و آن را به گذشته پیوند دهیم، به طور طبیعی حادثه به آینده هم پیوند می خورد. چنان‌که می‌گوییم حسین وارث آدم و نوح و موسی و عیسی است، و امام صادق (ع) و باقر (ع) و رضا (ع) میراث‌دار او هستند، و هر کسی که با باطل می‌ستیزد و همه توان و حیات خود را در راه دفاع از حق تقدیم می‌کند، میراث‌دار اوست.
حق و باطل از ازل با هم در ستیز بودند. این مسأله سنت خداوند در خلقش است. آدمی خیر و شر را می‌شناسد، چنان‌که در قرآن آمده است: «فألهما فجورها و تقواها» [شمس/ 28] (سپس بدی ها و پرهیزگاری را به او الهام کرد.) خداوند سبحان است که به من آموخت و الهام کرد و روح در من دمید و مرا آفرید. من خیر و شر را درمی‌یابم و هم توانا بر خیر و هم توانا بر شر هستم: «و هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفورا»[انسان/3] (راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار باشد یا ناسپاس.)این سنت خداوند است که در هستی هم امکان انجام دادن خیر هست و هم شر. ما راه خیر را، چشم‌بسته و بدون آگاهی از شر، نمی‌پیماییم. آدمی در هر موقعیتی که قرار می‌گیرد، خودش را در برابر دو گزینه مختار می بیند؛ چیزی هست که او را به خیر می خواند، و چیزی دیگر که او را به شر دعوت می‌کند. او در هر موقعیتی خود را در نبردی آزاد می بیند، که می تواند خیر را برگزیند، و یا در چاه شر سقوط کند. اگر خیر را برگزیند، کامل می‌شود، زیرا این گزینش پس از ستیزی ویرانگر و درونی بوده است.

انسان همچون زنبور نیست. زنبور تنها می‌تواند عسل بسازد. آدمی مثل گوسفند، حیوانات سودمند یا خورشید نیست. این‌ها فقط توانایی کار خیر دارند. اما آدمی هم توانایی انجام دادن خیر دارد و هم شر. بنابراین سنّت آفرینش خداوند وجود احساس خیر و شر در نفس انسان، و وجود خیر و شر در عالم خارج است. پس آدمی در هر موضعی در برابر دو گزینه قرار دارد.

وجود خیر و شر دو جبهه ابدی و ازلی را می‌سازند. جدّمان، حضرت آدم (ع)، برگزیده خدا، جبهه اصلی را رهبری کرد. نبرد میان قابیل و هابیل صورت پذیرفت. می‌توان گفت این ستیز نبردی نمادین یا حقیقتی تاریخی است، فرقی نمی‌کند، آن چه مهم است بازتاب این نبرد برای ماست. قرآن نیز نبرد هابیل و قابیل را بیان می کند. در این نبرد، جبهه کوچک خیر، در برابر جبهه کوچک شر قرار می گیرد. گستره این نبرد محدود است. میان دو برادر که از یک پدر و یک مادر هستند، نبرد روی می دهد. قابیل، هابیل را می‌کشد. هابیل در زیر خاک دفن می شود. پس از آن نبرد آغاز و از همان لحظه اول به خون آغشته شد. این نبرد پردامنه آغاز شد، تا از همان زمان و تا امروز و تا ابد در برابر آدمی تجربه ای قرار دهد.

از آن زمان به بعد این نبردها ادامه یافتند. پژوهشگران، منتقدان، فلاسفه، اقتصادانان و پایه‌گذاران مکتب‌های اقتصادی قدیم و جدید، این نبرد را تفسیر کرده اند، درباره آن نظر داده اند و اثرهای آن را برشمرده‌اند. آنان در اظهارنظر خود برحق هستند زیرا هر کدام به نوعی این نبرد را تعریف کرده اند. آنان در زمانی زندگی می‌کردند که ویژگی بارز نبرد اختلاف طبقاتی بود. من شک ندارم که اگر آن‌ها در دوره ما زندگی می کردند به این نبرد ویژگی دیگری می دادند. چرا که این نبردها امروز از چارچوب طبقاتی خارج شده‌اند. این نبردها گاهی میان طبقات است و گاهی درون طبقات مختلف اجتماعی و گاهی میان ملت ها و یا … است. نمی خواهم در این مورد بحث کنم. آن‌ها آخرین نبردها را تعریف کردند و به آن‌ها عمومیت بخشیدند و گفتند همه تاریخ، از ابتدا تا انتها، نتیجه این مبارزه و نبرد است.

نبرد حقیقی میان ستم‌پیشه و ستم‌دیده

اما واقعیت این است که نبرد حقیقی میان ستم‌پیشه و ستم‌دیده است، زیرا که ستم شکل‌های گوناگونی دارد. گاهی ظلم حالت شخصی دارد. کسی دیگری را می زند، شوهری همسرش را می زند، برادری برادرش را می زند و یا شخصی به همسایه اش آزار می رساند. این نبردها شخصی است.

گاهی ستم ویژگی دیگری می یابد. استعمار ستمی سیاسی است و استعمار‌گران به مردم ستم می کنند؛ آزادی و سرزمین و وطنشان را غصب می‌کنند. این چیزها را گاهی به کمک سیاست می گیرند، و گاهی با شمشیر. این نوع ستم، نبرد میان ظالم و مظلوم را تصویر می کند، و استعمارگر و استعمار شده را.
گاهی نبرد ویژگی اقتصادی می یابد؛ استثمار کننده و استثمار شونده. گروهی با فریب و زور و ربا اموال دیگران را می دزدند. ربا در قدیم رواج داشت؛ چه پیش از اسلام، چه پس از اسلام، حتی امروز هم وجود دارد. گروهی با سوء استفاده از مال و امکاناتی که دارند، اموال و تلاش دیگران را تصاحب می‌کنند. این نوع دیگری از ستم است، نبرد میان استثمار کننده واستثمار شونده.

گاهی نبرد با ویژگی فرهنگی و فکری خود را می‌نمایاند. یکی از متفکران این ستم را «استحمار» می‌نامد. استحمار یعنی این‌که می‌خواهند مردم را نادان نگه دارند. مردم چیزی نفهمند و نادان بمانند. در این‌جا نیز ستمکار عقل و اندیشه و آگاهی و احساس ستمدیده را نادیده می گیرد.در این جا نیز نبرد پا برجاست.
قرآن کریم همه انواع ستم را معرفی می‌کند، و همه ستمدیدگان را با هم می‌خواند: «و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم أئمة و نجعلهم الوارثین» [قصص/ 5] ( و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روی زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.) استضعاف یعنی گروهی، گروهی دیگر را ضعیف بشمارد، و دارایی و اندیشه آن‌ها را غصب کند.

مردم دو گروه اند یا ظالم‌ یا مستضعف

نگاه تاریخی قرآن کریم می‌گوید در زمین مردم دو گروه اند؛ یا ظالم‌ یا مستضعف. این دو گروه در برابر هم قرار می گیرند، ستم فزونی می‌یابد، ظالم طغیان می‌کند، چیره می‌شود و سرانجام حکم می‌راند.
مستضعفین جستجو می‌کنند، متفق می‌شوند، التماس می‌کنند، توسل می‌جویند، ناله و فریاد سر می‌دهند، و سرانجام خداوند برای آنان رهبر یا وحی و یا پیامبری می‌فرستد، تا آنان را گرد هم آورد و رهبری کند. آنان نیز از مصالح خود در برابر ستمکار دفاع می‌کنند. همه پیامبران؛ کسانی که فریادشان خدای واحد و احد بود، همیشه در میان تعداد زیادی مستضعف بودند.

آن ها در کنار مستضعفین می‌ایستادند، نه به دلیل کینه توزی از قدرتمندان، چرا که عقده‌ای در کار نیست، بلکه به دلیل بیزاری از ظلم. آنان می خواهند زورمداران و ستم بارگان را از عرششان فرو کشند. پیامبر (ص) هیچ کینه و عقده‌ای علیه هیچ انسانی ندارد. او از این کینه‌توزی‌ها مبراست.

شعله نبرد زبانه می‌کشد. مستضعفین به پا می خیزند، گرد نبی خود می‌آیند و نبرد را می‌آغازند. فداکاری می‌کنند و نبرد را پی می‌گیرند تا ستمکار از عرشش سقوط کند و از طغیانش دست بشوید. مستضعفین در برابر استعمار و استثمار و استحمار ستمکار می‌ایستند.

سرانجام ستم در برابر اکثریت می شکند

انواع سه گانه ستم، رهبرانی دارد. این رهبران بوده‌اند و اکنون نیز هستند. اما سرانجام ستم در برابر اکثریت می‌شکند و ستم‌ پیشه نیز خرد می‌شود. سپس ستمکار جامه نو بر تن می‌کند؛ جامه انبیا، و لباس دین. به دعوت جدیدی فرا می‌خواند و شعار دفاع از مصلحت مردم را سر می‌دهد. اعلام می‌کند که در کنار مستضعفین است. مستضعفین می‌بینند ستم از درون خودشان پا گرفته است؛ غصب و استبداد و استعمار و استثمار و استحمار از دورن خودشان است. در این هنگام نبردی دیگر آغاز می ‌شود. بدین گونه این نبرد از ازل تا ابد پاینده است.

این نبرد برای چیست؟ این سنت خداوند است. این نبرد همیشگی برای این است که آدمی بتواند با اراده کامل خود از میان خیر و شر یکی را انتخاب کند و این گونه است که سلسله پاینده ستیز میان ستمکار و ستمدیده کامل می گردد. از خلال این سلسله نبرد آغاز شد: از آدم برگزیده خدا و نوح پیامبر خدا و عیسی روح خدا و موسی همسخن خدا و تا محمد محبوب خدا و علی (ع) ولی خدا.

کربلا پدیده ای یگانه در تاریخ نیست...

از این رو، واقعه کربلا یک نبرد جدا افتاده و پدیده‌ای یگانه در تاریخ انسان نیست، البته حلقه‌ای ویژه است، و به طور طبیعی با دیگر حلقه‌های تاریخ نبرد، تفاوت دارد. چنان که این حلقه با گذشته پیوند دارد با آینده نیز در پیوند است.

ما با این یادها و عزاداری ها و برپایی مجالس سوگ می کوشیم تا با این واقعه‌ مانند اتفاقی جدید زندگی کنیم. پدران و نیاکان و رهبران و علمای ما نیز در این راه تلاش کردند. به سخنان امام حسین (ع) گوش فرا می دهیم:«الا ترون أن الحق لایعمل به و الباطل لایتناهی عنه»(آیا نمی بینید به حق عمل و از باطل بازداشته نمی شود.) [اللهوف, ص 79] این سخن در گوش عزاداران طنین می افکند، و انسان را وا می دارد تا هوشیار باشد که در این نبرد همیشگی، امروز چه باید بکند؟ دو جبهه روشن است و تا هنگامی که دو جبهه رهبران و پیروان خودش را دارد، ما باید ببنیم آیا در جای خود ایستاده ایم؟ در کدام جبهه هستیم؟

سخنان و شعارها روشن‌اند. وقتی که انسان معاصر درمی‌یابد که نبرد امام حسین (ع) با گذشته و آینده پیوند دارد، درنگ می‌کند، و در برابر دو جبهه می ایستد تا صف خود را انتخاب کند. اگر بخواهیم هر دو جبهه را بشناسیم، باید بدانیم هر کدام ویژگی‌های خودش را دارد. دقت خیلی زیادی نمی‌ خواهد. ویژگی‌ها روشن است. آیا کسی هست که شک کند اسرائیل ظالم است؟ اسرائیل فلسطین را اشغال و مردم را آواره و بی‌گناهان را نابود کرده است. به بهانة حمایت از خود اشغال را ادامه می دهد و فکر جهانی را با استعمار و استثمار و استحمار به بیراهه برده است.

اسرائیل در جبهه یزید است

بنابراین ما مستضعفین هستیم. اسرائیل در جبهه یزید است؛ جبهه باطل، جبهه ستم‌پیشگان، و ما در جبهه مستضعفین هستیم؛ جبهه حسین(ع). ما چه باید بکنیم؟ سیره حسین (ع) را می‌خوانیم و می‌بینیم که حسین (ع) با خاندان و یاران و فرزندان و با همه هستی و مردان و زنان خود به آوردگاه می‌رود. کسانی هم که با حسین (ع) از مدینه خارج نشدند، با اجباری از جانب حسین (ع) مواجهه نشدند، چرا که حسین (ع) برای آن‌ها چنین نوشت:«ألا وأن من خرج معی یقتل و من لم یخرج لن یبلغ النصر.» (بدانید آن که با من از مدینه خارج شود, کشته خواهد شد و آن کس که بماند به پیروزی نخواهد رسید).

او می خواهد همه دوستداران و عزیزان خود را همراه کند، اما به کجا؟ به محراب شهادت. او می داند که همگی به سوی شهادت گام بر می دارند و همین طور هم بود. سخنان امام حسین (ع) و علی اکبر (ع) را وقتی علی اکبر (ع) به خیمه‌ها بازگشت و آب خواست، می‌خواندم. مضمون سخن امام حسین (ع) این بود که آب در اختیار ندارد اما به علی اکبر (ع) می گوید: «امیدوارم که از دست جدت سیراب شوی.» در این دنیا سیراب می شود؟ جدش کجا به او آب می دهد؟

حسین (ع) شهادت و مرگ را برای تنها فرزندش آرزو می کند. می گوید: بفرما، بجنگ و بمیر. این معنای سیراب شدن از دست جدت است. دیگران از او اجازه می‌خواهند و او به آن‌ها اجازه می‌دهد، و همین گونه یکی پس از دیگری، همه آن‌ها را تقدیم کرد. در مقتل ماجرا را شنیده‌اید. جزئیات این کارزار بسیار به حقیقت نزدیک است.
مردم گمراهانه آز ورزیدند. به آن‌ها اندکی پول دادند یا این که یک مشت خرمای خشک گرفتند و برای قتل حسین (ع) آمدند. احادیث و سیره ها متفاوت است، اما برخی گفته‌اند که سی هزار نفر یا بیشتر حسین (ع) را محاصره کرده بودند. همراهان امام حسین (ع) دانستند که میان آنان و پیروزی به اندازه ضربات شمشیر امام حسین (ع) و عباس (ع) و دیگر قهرمانان فاصله هست، یعنی لحظاتی بیش تا نجات آنان نمانده است.

آنان می‌دانند که پس از شهادت امام حسین(ع) خصم به درون خیمه‌ها می‌رود و لباس‌ها و زیور آلات و گوشواره‌ها را بی رحمانه به غارت می برد.

نبرد تاریخی حق و باطل با حسین (ع) به اوج خود رسید

آری روشن شد که چه کردند. در مقتل خوانده‌اید که با شمشیرها و نیزه ها و هر وسیله ای که در دسترسشان بود حمله کردند. ما این رخدادها را در ایام عاشورا می خوانیم. هدف چیست؟ می خواهیم عاشورا را در جایگاه درست تاریخی خود قرار دهیم، زیرا که این واقعه در سلسله حلقه‌های متصل به هم جایی دارد. نبرد حق و باطل با حسین (ع) به اوج خود می‌رسد، اما این نبرد همچنان ادامه دارد.

پیش از حسین (ع) بود و پس از آن‌ هم خواهد بود. چرا حلقه حسین (ع) متفاوت و ویژه است؟ زیرا فداکاری امام حسین (ع)، فداکاری بزرگی بود. او همه چیز را برای خدا تقدیم کرد:«ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی.» (اگر دین محمد پا بر جا نمی ماند مگر با مرگ من، پس ای شمشیرها مرا در یابید.) او همه چیزش را تقدیم کرد. اگر این واقعه را به سلسله تاریخی و سرمدی نبرد میان حق و باطل پیوند دهیم، خود را در این جبهه قرار داده‌ایم.

امروز این نبرد میان فلسطینی ها و اسرائیل ‌برپاست. این مسأله نخست تکلیف فلسطینی‌هاست و اگر آن‌ها این کار را انجام ندهند بر ما واجب عینی است که بپا خیزیم و این کار را به انجام رسانیم. درست است، اسرائیل نیرومند است، اما یزید نیز قدرت داشت. اسرائیل می کشد، می‌سوزاند و سر می‌برد. آنچه را انجام می‌دهد، بر صفحه‌های تلویزیون می‌بینم. به یاد می‌آوریم که مسلم بن عقبل نیز در کاخ به قتل رسید، سرش را از تن جدا کردند، و جسدش را از بلندی افکندند.

پس اسرائیل در صف یزید است. همه ابعاد واقعه کربلا هم اکنون نیز وجود دارد. حسین بازنگشت و نگفت که آن ها ظالم اند و به مرد و زن و مرده رحم نمی کنند. نگفت که آن ها پس از کشتنم، سینه ام را پاره پاره می کنند. پس بر ماست که در راه حق گام برداریم. چه سودی دارد که خوار بمانیم؟ در حالی که او پیشواست و باید این همه را تحمل کند. بنابراین، نبرد ما با اسرائیل، ادامه نبرد امام حسین (ع) است.

آنها درباره حسین (ع) می گفتند: «خرج عن حده فقتل بسیف جده» (او از خد و حدود خود تجاوز کرد و با شمشیر جدش کشته شد.) این حکمی بود که در محکمه برای امام حسین (ع) صادر کردند. می‌گفتند چرا عصیان می‌کنی؟ چرا نمی گذاری مردم شادمان باشند؟ چرا نمی گذاری مردم نماز بگزارند و روزه بگیرند؟ حج بر جای آورند و زکات بپردازند؟ ای حسین (ع) چرا این کار را می‌کنی ؟ از این همه نبرد و درگیری چه نتیجه‌ای می‌گیری؟

من آمده ام تا به شما هشدار دهم که اسرائیل هم همان حرف را می زند: بیایید با هم زندگی کنیم، بیاید با هم زندگی مسالمت آمیز داشته باشیم! آیا این حرف ها از دولتی که بر اساس اشغال گری و تعدی و طمع و زیاده خواهی است، پذیرفتنی است. اسرائیل می گوید من بالاتر از دیگر انسان ها هستم. همه آدمیان باید تحت سلطه من باشند. پس این نبرد امام حسین (ع) در عصر ماست. ما چیزی را از سلسله نبرد حق و باطل جدا نمی‌کنیم؛ چنان که به حسین در نبردش با یزید می گوییم: "السلام علیک یا وارث آدم صفوة الله".
شنبه 23/10/1391 - 18:33
اهل بیت
 
پهنه ایران اسلامی از اقوام مختلف تشکیل شده که هر یک بنا به رسم و سنت بومی منطقه خود در روز عاشورا ارادت خود را به سیدالشهداء(ع) نشان می‌دهند.یکی از این تصاویر که در یکی از شهرستانهای استان گیلان ثبت شده است، پیکر بی‌سر حضرت اباعبدا... را نشان می‌دهد که علی‌اصغر(ع) را به سینه خود چسبانده و شیری روی پیکر آن حضرت خم شده است.
قدس آنلاین: امسال نیز عاشقان اباعبدا... الحسین در جای جای میهن، یاد و خاطره شهدای دشت نینوا را گرامی داشتند و تصاویر ماندگاری از وفاداری خود به سالار شهیدان ثبت کردند. یکی از این تصاویر که در یکی از شهرستانهای استان گیلان ثبت شده است، پیکر بی‌سر حضرت اباعبدا... را نشان می‌دهد که علی‌اصغر(ع) را به سینه خود چسبانده و شیری روی پیکر آن حضرت خم شده است.

عکس مذکور در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود و این سؤال را در ذهن مخاطبان پدید می‌آورد که چه ارتباطی میان واقعه عاشورا با این تصویر وجود دارد؟

شیری که بر پیکر سیدالشهداء(ع) می‌گریست!

با اندکی جست‌وجو، پاسخ را در صفحه 23 جلد چهارم «ناسخ التواریخ» چنین می‌یابیم: به نقل مردی از قبیله بنی اسد، پس از آن که حسین بن علی(ع) و اصحابش شهید شدند و سپاه کوفه از کربلا کوچ کرد، هر شب شیری از سمت قبله می‌آمد و به قتلگاه می‌رفت و بامدادان برمی‌گشت. یک شب ماند تا ببیند قضیه چیست. دید آن شیر بر جسد امام حسین(ع) نزدیک می‌شد و حالت گریه وناله داشت و چهره خود را بر آن جسد می‌مالید.
حجت‌الاسلام جواد محدثی ضمن نقل این موضوع در صفحه 286 کتاب فرهنگ عاشورا می‌نویسد: بر اساس همین نقل، در مراسم شبیه‌خوانی و تعزیه کربلا کسی در پوست شیر می‌رود و در میدان نبرد حاضر می‌شود و پس از آن که سید الشهداء(ع) شهید می‌شود، خود را بر پیکر او می‌رساند و بر پیکر آن حضرت می‌گرید و این صحنه موجب تأثر و گریه تماشاگران تعزیه می‌شود.اما اعتبار این روایت تا چه اندازه است؟

تأکید صاحبنظران بر غیرمعتبر بودن مقتل «ناسخ التواریخ»
آیت‌ا... محمد محمدی ری‌شهری، رئیس مؤسسه علمی-فرهنگی دارالحدیث و از بزرگترین حدیث‌پژوهان معاصر درباره مقتل «ناسخ التواریخ» و نویسنده آن چنین می‌نویسد: میرزا محمد تقی سپهر، مشهور به لسان الملک (م 1297 ق) از شاعران و منشیان دربار قاجار است. او در کنار کار دیوانی، مأمور شد تا کتابی را درباره تاریخ جهان از آدم (ع) تا آن زمان، بنگارد. [لغت‌نامه دهخدا: مدخل سپهر کاشانی] کتابی که همه آنچه را گفته‌اند و امکان وقوع دارد و محال نیست، در خود جای دهد، هر چند دور از ذهن باشد. او این تفصیل را در بخش مربوط به امام حسین (ع) حفظ کرده و از این رو «هر قصه را که در کتب معارف مورخین و محدثین» [ناسخ التواریخ: ج 1 ص 378] دیده، آورده است. او هر چند، گاه به گاه به نقد پاره‌ای منقولات دست می‌یازد، اما خود نیز اشتباهات تاریخی دارد و مطالب ضعیف به کتابش راه یافته است و از این رو با وجود استفاده اهل منبر و مرثیه از آن، نمی‌توان متفردات آن را معتبر دانست.
شهید آیت‌ا... سید محمدعلی قاضی طباطبایی هم اشتباهات «ناسخ التواریخ» را فراوان می‌داند و در کتاب «تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا» تأکید می‌کند که محتویات بدون مدرک ناسخ‌التواریخ قابل اعتماد نیست. شهید آیت‌ا... مرتضی مطهری نیز در جلد دوم کتاب «حماسه حسینی» هر چند مؤلف ناسخ التواریخ را متدین می‌خواند، اما تاریخش را چندان معتبر ندانسته و برخی اشتباهات تاریخی او را گوشزد می‌کند. به عنوان نمونه، استاد مطهری این نکته را بر لسان الملک خرده می‌گیرد که نوشته است: اسب امام حسین(ع) چهل تن را با لگد و دندان کشت و سپس به خیمه امام حسین (ع) بازگشت و چندان سر خود را به زمین کوبید که جان از تنش بیرون شد!

تدفین شهدای کربلا حداکثر دو روز پس از عاشورا
سؤال دیگری که در ذهن تداعی می‌شود این است: مگر پیکر مطهر سیدالشهداء(ع) چند روز پس از شهادت روی زمین بود که شیری هر شب بخواهد خود را بر بالین آن حضرت برساند؟
با نگاهی به مقاتل متقدم و معتبر، تمام آن‌ها بر تدفین پیکر مطهر سیدالشهداء(ع) یک یا دو روز پس از واقعه عاشورا تأکید دارند.«تاریخ الطبرى» (به نقل از حمید بن مسلم) در این باره می‌نویسد: ساکنان غاضریه (روستایى در منطقه کوفه، در نزدیکى‌هاى کربلا، منسوب به غاضره) از قبیله بنى اسد، حسین(ع) و یارانش را یک روز پس از شهادتشان به خاک سپردند. «أنساب الأشراف» و «المناقب، ابن شهر آشوب» نیز هر دو بر تدفین پیکر شهدا در فردای عاشورا اتفاق نظر دارند. گزارش خوارزمى در «مقتل الحسین(ع)» نیز چنین است: عمر بن سعد پس از جنگ عاشورا تا فردایش [در کربلا] ماند و کشتگانِ خود را گرد آورد و بر آنان نماز خواند و به خاکشان سپرد؛ ولى [پیکرِ] حسین(ع) و خاندان و یارانش را رها کرد. هنگامى که [عمر بن سعد و یارانش] به کوفه کوچ کردند و آنها را بر همین حال گذاشتند، ساکنان غاضریه، از قبیله بنى اسد، آمدند و یاران حسین را کفن کردند و بر آنان نماز خواندند و به خاکشان سپردند. آنان، 72 مرد بودند.

آیا علی‌اصغر روی سینه امام حسین(ع) قرار دارد؟
یکی دیگر از تحریفاتی که در گزارش واقعه عاشورا صورت گرفته و در عکس مذکور نیز قابل مشاهده است، تدفین علی‌اصغر روی سینه امام حسین(ع) است.
شهید آیت‌ا... سید محمدعلی قاضی طباطبایی در صفحه 176 کتاب «تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا» در این باره می‌نویسد:‎ این قضیه که امام سجاد(ع) علی‌اصغر را بر روی سینه حضرت سیدالشهدا(ع) گذاشت و دفن کرد، واقعیت ندارد؛ زیرا اوّلا،ً جنازه را در قبر بر طرف راست می‌خوابانند که رویش به طرف قبله باشد؛ اگر گفته شود: حضرت او را در مقابل سینه‌ امام، در زمین به طرف قبله گذاشت، باز حرفی است، اگر چه مدرک ندارد و ثانیاً، از جهت حکم شرعی، جنازه‌ طفل را روی سینه گذاشتن و آن‌طور دفن کردن چه صورت دارد، آیا جایز است؟ آیا می‌شود آن را به امام نسبت داد؟ و نقل این موضوع، یعنی گذاشتن جنازه‌ حضرت علی‌اصغر(ع) بر روی سینه‌ مبارک سیدالشهدا(ع) و نسبت آن به بعضی از بزرگان علما، اگر صحت داشته باشد از باب این است که آن طفل صغیر شهید از بس قلب مبارک سیدالشهدا(ع) را با تیر خوردنش سوزانید مثل این است که روی سینه‌ امام دفن شده است و در حالی نقل کرده‎اند که تمامی شهدای بنی‌هاشم در زیر پای امام مدفونند.

محل قبور شهدای کربلا کجاست؟
در پایان، این موضوع را مورد بررسی قرار می‌دهیم که تمام شهدای بنی‌هاشم در زیر پای امام حسین(ع) مدفون هستند. شیخ مفید در الإرشاد می‌نویسد: این 17 تن از هاشمیان بودند: برادران حسین و پسران برادرش و پسران دو عمویش، جعفر و عقیل، که همگى نزدیک پاى حسین(ع)در مرقدش مدفون هستند. گودالى برایشان کندند و همگى را در آن نهادند و بر آن، خاک ریختند، به جز عباس بن على که در همان جایگاه شهادتش، بر بند آب، در راه غاضریه، دفن شد و قبرش آشکار است.
در منابع دیگر نظیر «إعلام الورى» و «المناقب، ابن شهرآشوب» نیز آمده است: از قبرهاى برادران و خویشان حسین اثرى نیست و زائر به زمینى که نزدیک پاهاى امام است، با اشاره سلام مى‌دهد. على بن الحسین (على اکبر) هم میان آنان است و گفته مى‌شود که مدفن او از همه به امام حسین (ع) نزدیک‌تر است. یاران حسین که با او شهید شدند، گرد امام دفن شده‌اند و ما به تحقیق و تفصیل، قبرى براى آنان سراغ نداریم؛ اما تردید نداریم که «حائر حسینى» آنان را در بر دارد.
شنبه 23/10/1391 - 18:31
فلسفه و عرفان
 
ماه صفر دومین ماه قمری است؛ ماهی که به نحوست معروف است . به گزارش مشرق، ماه صفر که بنا به روایتی ، روز اول آن روز واردشدن کاروان اسرای کربلا به شام است و حوادث تلخ دیگری از جمله شهادت دختر 3 ساله امام حسین (ع)،رحلت جانگداز پیامبر اکرم (ص) در روز 28 این ماه واقع شده و پایان ماه نیز مصادف با شهادت هشتمین پیشوای شیعیان امام رضا (ع) می باشد.
مشرق : در نامگذاری این ماه، دو وجه ذکر کرده ‏اند:

1. از «صُفْرَة (زردی)» گرفته شده؛ زیرا زمان انتخاب نام، مقارن فصل پاییز و زردی برگ درختان بوده است.
2.از «صِفْر (خالی)» گرفته شده؛ زیرا مردم پس از پایان ماه‏های حرام، رهسپار جنگ می‏ شدند و شهرها خالی می‏ شد.
این ماه، معروف به شومی و بدشگونی است. از پیامبر اکرم (ص) درباره ماه صفر، چنین نقل شده است:
هر کس خبر تمام شدن این ماه را به من دهد، بشارت بهشت را به او می‏دهم.


برخی اعمال ماه صفر

1-در این ماه، به دادن صدقه اهتمام بیشتری شود
پیامبر اکرم (ص) در باب صدقه دادن می فرمایند : " لبخند تو بر روی برادرت صدقه است ، امر به معروف و نهی از منکر کردنت صدقه است ، رهنمایی کسی که راه را گم کرده صدقه است و دور کردن سنگ و خا ر و استخوان از راه صدقه است . "

2-برای ایمنی از بلاها، دعای زیر هر روز ده مرتبه خوانده شود:
یا شَدیدَ الْقُوی‏ وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی‏ شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی‏ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ‏ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ! (مفاتیح الجنان)
ای سخت نیرو، و ای سختگیر! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! خوارند از بزرگی‏ات همه خلقت. پس کفایت کن از من شرّ خلق خودت را، ای احسان بخش! ای نیکوکار! ای نعمت بخش! ای عطا دِه! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزه‏اش!

3-ـ «سیّد بن طاووس» نقل کرده است: در روز سوم ماه صفر، دو رکعت نماز بخوان که در رکعت اوّل سوره «حمد» و سوره «انّا فتحنا» (فتح) و در رکعت دوم سوره «حمد» و سوره «توحید» قرائت شود و پس از سلام نماز، صد بار صلوات بفرست و صد بار آل ابى سفیان را لعنت کن و صد مرتبه استغفار نما و آنگاه حاجت خویش را از خداوند بخواه. (ان شاء اللّه به هدف اجابت مى رسد).( اقبال، صفحه 587)

4ـ در روز اربعین (بیستم ماه صفر) زیارت امام حسین(علیه السلام) مستحبّ است و مورد تأکید قرار گرفته. در روایتى که «شیخ طوسى» از امام حسن عسکرى(علیه السلام) نقل کرده، چنین آمده است: نشانه هاى مؤمن پنج چیز است: به جاى آوردن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله) و زیارت اربعین (امام حسین(علیه السلام)) و انگشتر را بر دستِ راست نهادن، و پیشانى را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و بسم الله الرّحمن الرّحیم را در نماز بلند گفتن.(2)

مناسبت های ماه صفر

اوّل ماه صفر:
آغاز جنگ صفّین، مطابق نقل مورّخان در سال 37 هجرى است. جنگ صفّین از سوى امیرمؤمنان(علیه السلام) و لشکریانش، در برابر معاویه و سپاه غارتگر شام، آغاز شد و مدّت 110 روز طول کشید،(2) و در آستانه شکست لشکر شام، عمرو عاص خدعه اى به کار زد و قرآن ها را بر سر نیزه کردند و داستان تأسّف بار حکمین پیش آمد.
همچنین در این روز در سال 61 هجرى (بنا بر روایتى) سرِ مبارک حضرت سیّدالشّهدا(علیه السلام) را همراه کاروان اهل بیت(علیهم السلام)وارد شهر شام کردند.

دوم ماه صفر:
روز شهادت زید بن على بن الحسین(علیه السلام) پس از قیام بر ضدّ بنى امیّه در سال 120 هجرى است; وى به هنگام شهادت 42 سال داشت.

هفتم ماه صفر:
بنا بر نقل شیخ مفید و کفعمى، روز شهادت امام حسن مجتبى(علیه السلام) است.
همچنین ولادت امام کاظم(علیه السلام) طبق روایتى در سال 128، در این روز در منطقه «ابواء» (محلّى میان مکّه و مدینه) واقع شده است. این روز از جهتى روز حزن و از جهتى روز سرور است.

بیستم ماه صفر:
روز اربعین امام حسین(علیه السلام) است; بنابر نقل جمعى از بزرگان مانند شیخ مفید، شیخ طوسى و کفعمى، جابر بن عبداللّه انصارى در این روز براى زیارت امام حسین(علیه السلام) به کربلا آمد و همین روز، روزى است که اهل بیت امام حسین(علیه السلام) طبق روایتى از شام به مدینه آمدند.
ولى در ارتباط با آمدن اهل بیت حسینى(علیه السلام) در روز اربعین به کربلا میان مورّخان گفتگوست; مرحوم حاج شیخ عبّاس قمى در «منتهى الآمال» از سیّد بن طاووس نقل مى کند که اهل بیت حرم حسینى(علیه السلام) در مسیر بازگشت به مدینه، نخست به کربلا آمدند و زمانى به آنجا رسیدند که جابربن عبدالله انصارى و گروهى از بنى هاشم به زیارت امام حسین و یارانش آمده بودند (و با توجه به اینکه جابر در بیستم صفر به کربلا آمد، بنابراین اهل بیت نیز ورودشان به کربلا همان روز بود).
اما مرحوم حاج شیخ عباس قمى با توجه به نقل دیگر مورّخان و قرائن و شواهد دیگر، ورود اهل بیت(علیهم السلام) را در بیستم صفر (اربعین حسینى) به کربلا بسیار بعید مى داند و از شیخ مفید و شیخ طوسى نقل مى کند که اهل بیت(علیهم السلام) روز بیستم صفر از شام به مدینه مراجعت کردند.

بیست و هشتم ماه صفر:
در چنین روزى، در سال یازدهم هجرى، رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) وفات یافت و همه مورّخان اتّفاق دارند که روز وفات آن حضرت، روز دوشنبه بود و آن حضرت به هنگام وفات شصت و سه سال از عمر مبارکشان مى گذشت.
همچنین بنا بر نقل جمعى از علما و مورّخان، روز بیست و هشتم صفر سال 50 هجرى، روز شهادت امام حسن مجتبى(علیه السلام) است و این روایت بیشتر در میان شیعیان مشهور است تا روایت هفتم ماه صفر.

روز آخر ماه صفر:
بنا بر قول «شیخ طبرسى» و «ابن اثیر» آخر ماه صفر سال 203 هجرى، روز شهادت امام رضا(علیه السلام) است که در سنّ پنجاه و پنج سالگى، توسّط مأمون عبّاسى مسموم شده و به فیض شهادت نائل آمدند
شنبه 23/10/1391 - 18:30
اهل بیت
عدم ذکر نام «رقیه» در برخی منابع تاریخی نمی تواند دلیل بر عدم وجود این شخصیت باشد؛ چرا که وجود نامهای اشتهاری(کنیه و لقب) در کنار نام اصلی افراد از رسومات رایج عرب است و همان گونه که عده ای معتقدند، حضرت رقیه(س) همان فاطمه صغری است که نامش در بسیاری از تواریخ ذکر شده است.
 
مهر: گاهی درمورد وجود حضرت رقیه (س) شبهات و تردیدهایی مطرح می شود که نام ایشان در اکثر کتب نیامده، اما اصل وجود دختری سه ساله برای امام حسین (ع) در منابع شیعی آمده است.

رقیه دختر حسین(ع) و مادرش مطابق بعضی از نقل‌ها ام اسحاق بوده‌است.او دختر سه سالهٔ امام حسین(ع) بود که پس از واقعه عاشورا که خانواده امام(ع) را به اسارت گرفتند او نیز توسط لشکر یزید به اسارت گرفته شد و آن‌ها را به مرکز خلافت یزید که شهر شام بود بردند. در کتاب وقایع الشهور و الایام آمده‌است که حضت رقیه(س) در روز ۵ صفر سال ۶۱ هجری قمری به شهادت رسید. مرقد وی در شهر دمشق امروزه پذیرای بسیاری از شیعیان جهان است.

وجه تسمیه حضرت رقیه (س)

رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است. گویا این اسم لقب حضرت بوده و نام اصلی ایشان فاطمه بوده است؛ زیرا نام رقیه در شمار دختران امام حسین(ع) کمتر به چشم می‏خورد و به اذعان برخی منابع، احتمال این که ایشان همان فاطمه بنت الحسین (س) معروف به فاطمه صغری باشد، وجود دارد. در واقع، بعضی از فرزندان امام حسین (ع) دو اسم داشته‏اند و امکان تشابه اسمی نیز در بین فرزندان آن حضرت وجود دارد.

گذشته از این، در تاریخ نیز دلایلی بر اثبات این مدعا وجود دارد؛ چنانچه در کتاب تاریخ آمده است: «در میان کودکان امام حسین (ع) دختر کوچکی به نام فاطمه بود و چون امام حسین (ع) مادر بزرگوارشان را بسیار دوست می‏داشتند، هر فرزند دختری که خدا به ایشان می‏داد، نامش را فاطمه می‏گذاشت. همان گونه که هرچه پسر داشتند، به احترام پدرشان امام علی (ع) وی را علی می‏نامید». گفتنی است سیره دیگر امامان نیز در ناگذاری فرزندانشان چنین بوده است.


بررسی برخی شبهات

عدم ذکر نام «رقیه» در برخی منابع تاریخی نمی تواند دلیل بر عدم وجود این شخصیت باشد؛ چرا که وجود نامهای اشتهاری(کنیه و لقب) در کنار نام اصلی افراد از رسومات رایج عرب است و همان گونه که عده ای معتقدند، حضرت رقیه(س) همان فاطمه صغری است که نامش در بسیاری از تواریخ ذکر شده است.

اما اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین (ع) در منابع شیعی آمده است، اما در بعضی منابع در این باره اختلاف وجود دارد. در کتاب کامل بهایی نوشته علاءالدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آمده است، اما در مورد نام او که آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و ... اختلاف است. همچنین سید بن طاووس در کتاب «لهوف» خود می‌نویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه ‏السلام) اشعاری در بی‌وفایی دنیا می‏خواند، حضرت زینب (س) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیه‏ السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید و خویشتن‌دار باشید.»

مرحوم شیخ علی فلسفی در کتاب «حضرت رقیه (س)» می گوید در بیش از بیست کتاب، نام ایشان را رقیه دیده است.
در کتاب معالی السبطین حائری آمده است: « کانت للحسین(ع) بنت صغیره ....تسمی رقیه و کان لها ثلاث سنین».

تعبیر« تسمی رقیه» نشان دهنده این مطلب است که «رقیه» نام اصلی ایشان نبوده بلکه به این اسم معروف بوده است.
ابن ابی مخنف نیز در مقتل الحسین درباره وداع حسین بن علی(ع) می نویسد: «ثم نادی یا ام کلثوم و یا زینب و یا سکینه و یا رقیه و یا عاتکه و یا صفیه...».

همچنین سید بن طاووس می‏نویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه‏السلام) اشعاری در بی وفایی دنیا می‏خواند، حضرت زینب (علیهاالسلام) سخنان ایشان را شنید و گریست.

امام (علیه‏السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم، ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید [و خویشتن دار باشید].» بنابر نقل ایشان، نام حضرت رقیه (علیهاالسلام) بارها بر زبان امام حسین (علیه‏السلام) جاری شده است.

طریحی در کتاب منتخب سن حضرت رقیه (علیهاالسلام) را سه سال بیان نموده است. پس از او، فاضل دربندی (وفات: 1286 ه.ق) که آثاری هم چون اسرار الشهادة و خزائن دارد، مطالبی را از منتخب طریحی نقل کرده است.

بعدها سید محمد علی شاه عبدالعظیمی (وفات: 1334 ه .ق) در کتاب شریف الایقاد، مطالبی را از آن کتاب بیان کرده است. البته دیدگاه اول که از علامه حایری (وفات 1384 ه .ق) نقل شد از کتاب معالی السبطین از کتاب منتخب طریحی بهره برده است.

در کتاب احقاق الحق نیز آمده است:« ثم نادی یا ام کلثوم یا سکینه یا رقیه یا عاتکه یا زینب یا اهل بیتی علیکن منی السلام...»
شنبه 23/10/1391 - 18:28
آلبوم تصاویر
 
یکی از مکان‌هایی که در کربلا مورد زیارت زوار قرار می‌گیرد، مقام صاحب‌زمان(عج) است، این مقام در حاشیه نهر معروف به نهر حسینی و در فاصله کمی از حرم مطهر امام حسین(ع) قرار دارد
فارس :یکی از دلایل زیارت مقام صاحب‌الزمان(عج) در کربلا، منسوب بودن آن به حضرت حجت(ع) است و مردم به همین خاطر در آن نماز می‌خوانند.

حجت‌الاسلام سید احمد حسینی‌شریف که از سال‌های 1385 تا 1388 مسئولیت بعثه مقام معظم رهبری در مکه مکرمه و مدینه منوره را بر عهده‌ داشته است، درباره سندیت این مکان می‌گوید: از دیگر اماکن زیارتی که زائران به طور رسمی زیارت می‌کنند، مقام امام زمان(عج) در کربلای معلا و چند محل دیگر است که اینها سندیت تاریخی ندارد از جمله مقام امام صادق(ع)، آنچه مسلم است، این است که امام صادق(ع) به کربلا مشرف شده‌اند ولی اینکه ایشان در این باغ سکونت داشته باشد، سندیت ندارد.

وی ادامه می‌دهد: همچنین مقام علی اکبر و مقام علی اصغر و نهر الحسین که استناد محکمی که این حوادث در این مناطق اتفاق افتاده وجود ندارد، بنابراین به زائران و مداحان توصیه می‌کنیم که وقت محدود زیارتی خود را صرف بازدید از این اماکن نکنند.

به گزارش فارس، مسلماً زیارت مکان‌های منتسب به ائمه اطهار(ع)، ‌صرف نظر از سندیت آن از این جهت اهمیت دارد که یادآور مصائب اهل بیت(ع) است و موجب تقویت قلوب مؤمنین می‌شود، به همین دلیل از نظر فقهی نیز بدون اشکال است.

در ادامه مقام صاحب‌الزمان(عج) در کربلای معلی مشاهده می‌شود:






شنبه 23/10/1391 - 18:27
آلبوم تصاویر
با كمی محاسبه می‌توان نشان داد بالغ بر 80% شیعیان عراق،‌ در روز اربعین به زیارت سالار آزادگان، حضرت سید الشهدا مشرّف می‌شوند.
 
مشرق: این روزها در كشور عراق موج بزرگ به راه افتاده است؛ اكثریت قاطع شیعیان با بی‌توجهی به نزاع‌های دنیوی و متاع فانی این دنیا، به زیارت سرور آزادگان و سالار شهیدان مشرّف می‌شوند.



كربلای معلی، میعادگاه عاشقان ثارالله، در انتظار خیل عظیم زوّاری است كه از مسیرهای دور و نزدیك با پای پیاده به زیارت اربابشان می‌آیند تا عهد دیرین خویش را به یاد آورند كه زندگی را باید عاشورایی زیست...



بنا بر آمار رسمی منتشره از سوی مقامات رسمی عراق و بر پایه تأییدات ناظران و خبرنگاران، امسال پیش‌بینی می‌شود 17میلیون زائر به مناسبت اربعین طیّ روزهای چهارشنبه تا جمعه این هفته به زیارت سیدالشهدا بروند. تقریباً تمام زوّار، باید بخشی از مسیر را – به علت ازدحام جمعیت و عدم امكان مسافرت با وسائل نقلیه - با پای پیاده طی كنند. با این حال،‌ اكثریت قریب به اتفاق زوّار، از شهر و دیار خویش با پای پیاده به زیارت می‌روند؛ زیرا در روایات صحیحه داریم:

«عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع، قَالَ: یَا عَلِیُّ! زُرِ الْحُسَیْنَ وَ لَا تَدَعْهُ.
قَالَ: قُلْتُ مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ؟
قَالَ: مَنْ أَتَاهُ مَاشِیاً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً
فَإِذَا أَتَاهُ، وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَكَیْنِ یَكْتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِیهِ مِنْ خَیْرٍ وَ لَا یَكْتُبَانِ مَا یَخْرُجُ مِنْ فِیهِ مِنْ شَرٍّ وَ لَا غَیْرَ ذَلِكَ.
فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا: یَا وَلِیَّ اللَّهِ مَغْفُوراً لَكَ أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِه، وَ اللَّهِ لَا تَرَى النَّارَ بِعَیْنِكَ أَبَداً وَ لَا تَرَاكَ وَ لَا تَطْعَمُكَ أَبَداً.»


«على بن میمون صائغ، از حضرت امام صادق علیه السّلام نقل كرده كه آن حضرت فرمودند:
اى على! قبر حسین علیه السّلام را زیارت كن و ترك مكن.
عرض كردم: ثواب كسى كه آن حضرت را زیارت كند چیست؟
حضرت فرمودند: كسى كه پیاده زیارت كند آن حضرت را، خداوند به هر قدمى كه برمى‏ دارد، یك حسنه برایش نوشته، و یك گناه از او محو مى ‏فرماید، و یك درجه مرتبه‏اش را بالا مى ‏برد.
و وقتى به زیارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موكّل او مى‏ فرماید كه آن‌چه خیر از دهان او خارج می شود را نوشته و آنچه شر و بد مى‏ باشد را ننویسند.


و وقتى برگشت با او وداع كرده و به وى مى‏ گویند: اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزیده شد. و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بیت رسولش مى‌باشی، به خدا قسم! هرگر تو آتش را به چشم نخواهی دید و آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد نمود.»

بنا بر آمار رسمی كشور عراق، از بین این 17000000 نفر، تنها 600000 نفر را خارجی‌ها تشكیل می‌دهند؛ در نتیجه حدود 16400000 عراقی در این آئین بزرگ شركت می‌كنند. هرچند تعداد اندكی غیر شیعه نیز در این مراسم شركت می‌كنند، اما بی‌تردید قریب به اتفاق حاضران این اجتماع عظیم انسانی، شیعیان و پیروان حضرت سید الشهدا هستند.


بخشی از اهل سنت كركوك (كرد و عرب) در كنار همشهریان شیعه (به ترتیب با قومیت‌های تركمان، عرب و كرد) خود، فارغ از قومیت و مذهب خود به زیارت سبط پیامبر رحت و مهربانی و آقای جوانان اهل بهشت می‌روند.


یكی ماشین‌های تداركات موكب‌های بین راه در استان میسان. صاحب این اتومبیل، از پیروان دین مندائی (پیروان حضرت یحیی بن زكریا) است كه به خدمت‌رسانی به زوّار و پیروان پدر آزادگان (ابا الأحرار) جهان افتخار می‌كنند.

كشور عراق بر پایه مهم‌ترین سند دولتی (قانون اساسی) دارای مساحت‌ 438317 كیلومتر مربع است. بنا به آمار رسمی سازمان ملل در سال 2011، این كشور 32665000 نفر جمعیت دارد. در آمارهای رسمی دولتی و آمار سازمان ملل، درصد شیعیان و سنی‌ها به صورت دقیق تفكیك نمی‌شوند؛ اما در آمار سالیانه سازمان جاسوسی آمریكا، سی‌آی‌ای، شیعیان بین 60 تا 65 درصد جمعیت عراق را تشكیل می‌دهند. در برخی منایع شیعی، جمعیت شیعیان را حدود 68 درصد تخمین می‌زنند.

به این ترتیب با یك محاسبه ساده ریاضی، می‌توان جمعیت شیعیان عراق را بین 19600000 تا 21232000 نفر (60 تا 65 درصد جمعیت عراق) تخمین زد و حداكثر جمعیت را 22212000 (معادل 68 درصد جمعیت عراق) دانست. در نتیجه بین 77 تا 83.6 درصد كل جمعیت شیعیان عراق در مراسم اربعین حسینی در كربلا حاضر می‌شوند. حتی اگر جمعیت شیعیان را 68 درصد كلّ جمیت عراق فرض كنیم، باز هم محاسبات ریاضی نشان می‌دهد حدود 74 درصد كل جمعیت شیعیان عراق، در مراسم اربعین حسینی در كربلا حضور پیدا می‌كنند
شنبه 23/10/1391 - 18:24
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته