اهل بیت
خلقت حضرت زهرا (س)و شیعیان از سرشت یكسان
امام صادق علیهالسلام مىفرمایند:
«إن اللَّه خلق محمداً من طینة من جوهرة تحت
العرش، و إنه كان لطینته نضح فجبل طینة أمیرالمؤمنین علیهالسلام من نضح طینة
رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم، و كان لطینة أمیرالمؤمنین
علیهالسلام نضح فجبل طینتنا من فضل طینة أمیرالمؤمنین علیهالسلام، و كانت
لطینتنا نضح فجبل طینة شیعتنا من نضح طینتنا، فقلوبهم تحن إلینا، و قلوبنا تعطف
علیهم تعطف الوالد على الولد و نحن خیر لهم و هم خیر لنا، و رسولاللَّه صلى
اللَّه علیه و آله و سلم لنا خیر و نحن له خیر». (بصائر الدرجات ص 14،
بحارالانوار 25/ 8).
یعنى: «خداوند محمد را از طینت و سرشتى كه از
گوهرى در زیر عرش بود خلق فرمود، و طینت محمد را تراوشى بود كه خداوند طینت
امیرالمؤمنین را از همان تراوش طینت رسول خدا خلق نمود. و طینت امیرالمؤمنین را
از نیز تراوشى بود كه خداوند طینت ما را از باقیماندهى طینت امیرالمؤمنین خلق
كرد، و براى طینت ما نیز تراوشى بوده كه خداوند شیعیان ما را از همان تراوش
طینت ما خلق فرموده است.
دلهاى شیعیان ما مشتاق ما هستند و دلهاى ما
نیز- بمانند مهربانى و شفقت پدر به فرزند- به آنان توجه دارد.
ما براى شیعیانمان بهترینها هستیم و شیعیان ما
براى ما بهترینها هستند، رسول خدا نیز براى ما بهترین است و ما هم براى او
بهترینها هستیم».
يکشنبه 13/12/1391 - 13:43
اهل بیت
صحبت حضرت زهرا (س) با مادر قبل از تولد
حضرت
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
چون حضرت خدیجه سلاماللَّهعلیه با پیامبر صلى اللَّه علیه و
آله ازدواج كرد، زنان قریش مكه، از حضرت خدیجه سلاماللَّهعلیه
دورى گرفتند و دیگر به منزل او رفت و آمد نمىكردند و مانع رفتن
زنان دیگر هم مىشدند، حضرت خدیجه سلاماللَّهعلیه در وحشت و
تنهایى بسر مىبردند و دلخوشى ایشان فقط به رسول خدا صلى اللَّه
علیه و آله بود، تا به حضرت فاطمه سلاماللَّهعلیه حامله شدند،
حضرت فاطمه سلاماللَّهعلیه با مادر در وحشت و تنهائى حدیث
مىكرد، و در شكم تكلم مىنمود و مادر را امر به صبر و بردبارى و
تحمل در تنهائى مىنمود به طورى كه یك روز رسول خدا صلى اللَّه
علیه و آله وارد خانه شدند، دیدند حضرت خدیجه سلاماللَّهعلیه با
كسى سخن مىگوید فرمودند:
خدیجه جان: با چه كسى تكلم مىكنى عرض كرد: با این فرزند كه در
شكم من است و انیس تنهایى و مونس دورهى وحشت و شبهاى تاریك من
است. پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمودند:
اى خدیجه اكنون جبرئیل به من خبر داد كه این فرزند دختر است و
نسل طاهرهى میمونهى سادات از رحم اوست. و او مادر ذریه من خواهد
بود و ائمه دوازدهگانه مسلمین كه خلفاء و جانشینان حق در زمین
هستند از نسل او خواهند بود و این ائمه پس از انقضاى وحى حجت خدا
بر خلق مىباشند.
lمنبع:
http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/Fatemeh/Veladat/87/Zendegi_Sire/Khelghat_jesmani/kj2.aspx
يکشنبه 13/12/1391 - 13:42
اهل بیت
تاریخ و مكان تولد حضرت زهرا (س)
در تاریخ
تولد فاطمه علیهاالسلام در بین علماى اسلام اختلاف است.
لكین در بین علماى امامیه مشهور است كه آن حضرت در روز
جمعه بیستم ماه جمادى الثانى سال پنجم بعثت تولد یافته
است. (1)
مكان تولد حضرت زهرا (علیهاالسلام) در شهر مكه
و در خانه خدیجه اتفاق افتاد. این خانه در محلهاى است
كه در گذشته به آن «زقاق العطارین» یعنى كوچه عطارها
مىگفتند. رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) تا هنگام
هجرت، در آن خانه ساكن بود. خانه مباركى كه بارها در
آن فرشته وحى بر پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) نازل
گردید. این خانه بعدها به صورت مسجد درآمد. (2)
و از آنجا كه محل نزول وحى و بخشى از قرآن،
زیستگاه پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) و مكان تولد
حضرت زهرا (علیهاالسلام) بود، در نظر عموم مسلمین ارزش
معنوى و قداستى خاص داشت. و از این رو بارها در طول
تاریخ همزمان با تعمیر و توسعه مسجد الحرام، نسبت به
مرمت بناى آن اقدام كردند. (3)
1- علماى امامیه و علماى عامه در سال ولادت حضرت
فاطمه اختلاف دارند. اكثر علماى عامه تولد او را قبل از
بعثت مىدانند. عبدالرحمن بن جوزى در كتاب تذكرهى الخواص
ص 306 مىنویسد: تاریخنگاران نوشتهاند كه فاطمهى زهرا
در سالى متولد شد كه قریش به ساختن مسجدالحرام مشغول
بودند. یعنى پنج سال قبل از بعثت. محمد بن یوسف حنفى
در كتاب «نظم دررالسمطین» ص 175 مىنویسد: فاطمه در سالى
متولد شد كه قریش مشغول ساختن كعبه بودند. طبرى در
ذخائرالعقبى ص 53 از قول عباس نقل مىكند كه گفت: فاطمه در
سالى متولد شد كه قریش مغشول ساختن خانهى كعبه بودند و در
آن هنگام پیغمبر در سن سى و پنج سالگى بود. ابوالفرج
در كتاب مقاتل الطالبیین ص 30 مىنویسد: فاطمه قبل از بعثت
در سالى كه كعبه بنا مىشد به دنیا آمد. مجلسى در كتاب
بحارالانوار ج 43 ص 213 مىنویسد: روزى عبداللَّه بن حسن
بر هشام بن عبدالملك وارد شد در حالى كه كلبى نیز در مجلس
حضور داشت. هشام به عبداللَّه گفت: فاطمه چند سال عمر كرد؟
عبداللَّه در پاسخ گفت: سى سال. سپس همین سؤال را از كلبى
نمود. او در جواب گفت: سى و پنج سال. هشام رو به عبداللَّه
نمود و گفت: آیا سخن كلبى را شنیدى؟ اطلاعات كلبى در عالم
انساب خوب است. عبداللَّه گفت: یا امیرالمؤمنین احوال مادر
مرا از من باید پرسید و احوال مادر كلبى را از او. اما
اكثر علماى امامیه مانند ابن شهرآشوب در مناقب ج 3 ص 357،
كلینى در اصول كافى ج 1 ص 458، مجلسى در بحارالانوار ج 43
ص 6 و حیات القلوب ج 2 ص 149، محدث قمى در منتهى الامال ج
1 ص 94، محمدتقى سپهر در ناسخ التواریخ ص 17، على بن عیسى
در كشفالغمه ج 2 ص 75، طبرى در دلائل الامامة ص 10 فیض
كاشانى در وافى ج 1 ص 173، این دانشمندان و گروه دیگرى
نوشتهاند كه فاطمه پنج سال بعد از بعثت تولد یافت: مدرك
آنان احادیث است كه در این باره از ائمه صادر شده است.
ابوبصیر روایت كرده كه امام صادق علیهالسلام فرمود: در
بیستم ماه جمادى الثانى در هنگامى كه پیغمبر چهل و پنج
ساله بود به دنیا آمد. هشت سال با پدرش در مكه بود. و ده
سال در مدینه با پدرش زندگى كرد. بعد از پدر بزرگوارش
هفتاد و پنج روز زنده ماند و در روز سوم جمادى الثانى در
سال یازدهم هجرى وفات نمود. (دلائل الامامة ص 10). اما
بر خوانندگان محترم مخفى نیست كه وفات حضرت زهرا در سوم
جمادى الثانى با داستان هفتاد و پنج روز زنده ماندن آن
حضرت سازگار نیست و با نود پنج روز مناسبتر است. لذا بعید
نیست كه لفظ «تسعین» در روایت، با لفظ «سبعین» اشتباه شده
باشد. حبیب سجستانى مىگوید: از حضرت ابوجعفر
علیهالسلام شنیدم كه مىفرمود: فاطمه دختر محمد، پنج سال
بعد از بعثت رسول خدا تولد یافت و در هنگام وفات هیجده سال
و هفتاد و پنج روز از عمر شریفش گذشته بود (اصول كافى ج 1
ص 457). در روایتى وارد شده كه فاطمه در هنگام عروسى نه
ساله بود. سعید بن مسیب مىگوید به حضرت على بن الحسین
عرض كردم: پیغمبر در چه سالى فاطمه را به على تزویج نمود؟
فرمود: یكسال بعد از هجرت، و در آن تاریخ فاطمه نه ساله
بود (روضه كافى چاپ نجف سال 1385 هجرى ص 281). در كتاب
فرائد السمطین ج 1 ص 88 مىنویسد كه ابابكر و عمر از
پیامبر (ص) تقاضا كردند كه با فاطمه ازدواج كنند در جواب
فرمود: هنوز كوچك است. ولى وقتى على بن ابىطالب خواستگارى
كرد مورد قبول قرار گرفت. این حكایت نیز با تولد بعد از
بعثت سازگارتر است، زیرا اگر قبل از بعثت تولد یافته بود
در آن زمان 18 ساله بود و دختر 18 ساله صغیر نیست. از
امثال این احادیث استفاده مىشود كه تولد فاطمه بعد از
بعثت رسول اكرم واقع شده است. صاحب كتاب كشفالغمة روایتى
نقل كرده كه در خود آن حدیث تناقضى وجود دارد: امام محمد
باقر فرمود: فاطمه پنج سال بعد از بعثت به دنیا آمد، در
همان سالى كه قریش مشغول ساختن خانهى كعبه بودند. و در
هنگام وفات هیجده سال و هفتاد و پنج روز از عمر شریفش
گذشته بود (كشفالغمة ج 2 ص 75). چنان كه ملاحظه
مىفرمایید در خود این حدیث تناقض است. زیرا از یك طرف
مىگوید: فاطمه پنج سال بعد از بعثت بدنیا آمد، و در هنگام
وفات هیجده ساله بود. از طرف دیگر مىگوید: در هنگام تولد
آن جناب، قریش مشغول ساختن خانهى كعبه بودند. در صورتى كه
این دو مطلب قابل جمع نیستند زیرا خانهى خدا پنج سال قبل
از بعثت تجدید بنا شد نه بعد از بعثت. بهر حال باید در این
حدیث اشتباهى رخ داده باشد. یا باید گفت كلمهى «قبل
البعثه» اشتباهاً به كلمه «بعد البعثه» تبدیل شده یا جمله
«و قریش تبنى البیت» از طرف راوى اضافه شده است. كفعمى در
مصباح مىنویسد: فاطمه در روز جمعه بیستم جمادى الثانى سال
دوم بعثت به دنیا آمد (بحار ج 43 ص 9). چنانكه ملاحظه
فرمودید در بین علماى اسلام در مورد تاریخ تولد زهرا
اختلاف شدیدى وجود دارد، اما چون اهلبیت تولد آن حضرت را
پنج سال بعد از بعثت دانستهاند قولشان بر قول
تاریخنویسان عامه مقدم است. زیرا ائمه اطهار و اهلبیت
پیغمبر و فرزندان زهرا، بهتر از دیگران از سن مادرشان خبر
دارند. ممكن است كسى بگوید كه: خدیجه در سال دهم بعثت
وفات نمود و در هنگام وفات شصت و پنج ساله بود. بنابراین،
اگر فاطمه در سال پنجم بعثت تولد یافته باشد باید خدیجه در
سن پنجاه و نه سالگى آبستن شده باشد. چگونه مىتوان این
مطلب را باور كرد؟!. ما در پاسخ به این اشكال
مىتوانیم دو مطلب را بگوییم: اولا: این موضوع مسلّم
نیست كه خدیجه در هنگام وفات شصت و پنج ساله باشد. بلكه
بنابر قول ابنعباس باید سنش در موقع آبستن شدن به فاطمه،
در حدود چهل و هشت سالگى باشد. زیرا ابنعباس مىگوید
خدیجه در سن بیست و هشت سالگى با پیغمبر عروسى كرد (كشف
الغمة ج 2 ص 139) و قول ابنعباس نیز بر سایرین تقدم دارد.
زیرا خویشان پیغمبر بهتر از دیگران از وضع داخلى خودشان
اطلاع دارند. بنابراین روایت، خدیجه در هنگام بعثت
رسول خدا، چهل و سه ساله بوده و در سال پنجم بعثت كه سال
تولد فاطمه است در حدود چهل هشت سال عمر داشته و آبستن شدن
در این سنین غیر عادى نیست. ثانیا: اگر قول ابنعباس
را هم قبول نكنیم و بگوییم خدیجه در سن چهل سالگى ازدواج
كرده و قاعدتا باید در سن پنجاه و نه سالگى آبستن شده
باشد، باز هم امر محالى نیست زیرا فقها و دانشمندان
نوشتهاند كه زنهاى قرشى تا سن شصت سالگى عادت مىشوند و
آبستن شدن نیز برایشان امكان دارد. خدیجه هم از طائفه قریش
و مشمول این قاعده است. بعلاوه، درست است كه آبستن شدن
زن در این سنین نادرالوقوع است لكین در تاریخ نمونههایى
داشته و دارد: زنى به نام اكرم موسوى در «سرخون» بندرعباس
دو قلو زایید. این زن 65 سال دارد و شوهرش 74 ساله
است... یك پزشك معروف به خبرنگار اطلاعات اظهار داشت به
طورى كه تاریخ پزشكى نشان مىدهد كم سنترین زنى كه حامله
شده است فقط چهار سال و هفت ماه داشت و مسنترین مادران
جهان 67 ساله بوده است. (اطلاعات 28 بهمن 1351). یك زن
66 سالهاى به نام شوشنا در اصفهان وضع حمل كرد و پسرى را
به دنیا آورد. یحیى شوهر این زن به خبرنگار اطلاعات گفت:
هشت فرزند دارم. چهار پسر و چهار دختر. بزرگترین فرزندم 50
ساله و كوچكترین آنها 25 ساله است. (اطلاعات 20 اردیبهشت
1351).
چه مانع دارد خدیجه نیز یكى از همین افراد
كمیاب باشد؟. در خاتمه لازم است بدین نكته توجه داشته
باشید كه اختلافى كه در مورد تاریخ تولد فاطمه دیده
مىشود، به سن شریفش هنگام ازدواج و وفات نیز سرایت
مىكند. زیرا اگر تاریخ تولد را پنج سال قبل از بعثت
بدانیم باید در هنگام ازدواج در حدود هیجده ساله باشد و در
هنگام وفات، بیست و هشت ساله، اما اگر پنج سال بعد از بعثت
متولد شده باشد، باید در هنگام عروسى در حدود نه ساله باشد
و در هنگام وفات هیجده ساله. 2- كامل ابناثیر ج 2 ص
40. 3- شفاءالغرام ج 1 ص 272- مراة الحرمین ج 1 ص 189/
192.
منبع:
http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/Fatemeh/Veladat/87/Zendegi_Sire/Khelghat_jesmani/kj4.aspx
يکشنبه 13/12/1391 - 13:42
اهل بیت
كیفیت و چگونگى تولد حضرت زهرا (س)
دوران باردارى حضرت خدیجه سلاماللَّهعلیه سپرى
گشت، زمان وضع حمل فرارسید، حضرت خدیجه سلاماللَّهعلیه براى زنان
قریش پیام فرستاد تا بیایند و او را در امر وضع حمل كمك كرد و كارهاى
مربوط به این برهه كه مخصوص زنان است برعهده گیرند.
اما زنان قریش پاسخ دادند كه ما نخواهیم آمد، چرا كه سخن ما را
نشنیده انگاشتى و با محمد صلى اللَّه علیه و آله یتیم ابوطالب،
پیمان زناشوئى بستى.
خدیجه از این پاسخ رنجیده خاطر گشت، اما در یكى از همین روزها
در حالى كه او همچنان در بستر آرمیده بود، چهار زن گندمگون و
بلندبالا مشاهده نمود كه بر او وارد شدند. خدیجه كه از دیدن آنان
در هراس شده بود به تكاپو افتاد اما یكى از زنان او را آرام نمود و
گفت:
اى خدیجه! اندوهگین و هراسناك مباش، ما از جانب خدا به سویت
آمدهایم و خواهران تو هستیم، من ساره همسر ابراهیم خلیلم و این
آسیه همسر فرعون است و آن یكى مریم دختر عمران و چهارمین ما صفورا
دختر شعیب است. در این هنگام چهار زن در چهار سوى خدیجه
سلاماللَّهعلیه قرار گرفتند و حضرت خدیجه سلاماللَّهعلیه حمل
خود را بر زمین نهاد و نورى از او ساطع گردید كه شرق و غرب عالم
پرتوافكن شد.
نورى كه به خانههاى مكه راه یافت و همه را در حیرت فروبرد. پس
از آن ده فرشته همراه با طشت و ابریقى مملو از آب كوثر از آسمان
فرود آمدند. آن بانویى كه در پیش روى خدیجه قرار داشت مولود را با
آن آب شستشو داده و جامه كه از شیر سفیدتر و از عنبر خوشبوتر بود
بیرون آورد. با یكى تن مولود را پوشاند، و دیگرى را مقنعهى او
قرار داد آنگاه دست خود را بر لبان كودك نهاد و او را به سخن گفتن
وادار نمود، فاطمه دهان گشود و چنین فرمود: اشهد ان لا اله اللَّه
و اشهد ان محمد رسولاللَّه سیدالانبیاء و ان بعلى سیدالاوصیاء و
ولدى سادة الاسباط.
آنگاه یكایك بانوان را سلام داده به نامشان خواند. آنها هم
با رویى گشاده مولود فرخنده را مورد ملاطفت قرار دادند. حوریان
بشارت تولد او را به آسمانها بردند. در آسمان از یمن قدوم او نورى
پدیدار آمد و ساطع گردید كه تا آن زمان سماواتیان چنین نورى را
رؤیت ننموده بودند. بانوان خدیجه را شادباش گفته از میمنت و مباركى
و طهارت نسلش سخنها گفتند. خدیجه با سرورى زایدالوصف كودك را در
آغوش كشید و با دنیایى امید و آرزو پستان در دهان او گذارد.
يکشنبه 13/12/1391 - 13:41
اهل بیت
تولد حضرت زهرا(س) و بشارت جبرئیل به رسول خدا (ص)
هنگامى كه فاطمه زهرا علیهاالسلام به دنیا آمد. فرشته وحى بر وجود
مبارك رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم نازل گشت و از جانب
پروردگار مهربان بر وى پیام آورد كه «اللَّه یقرؤك السلام و یقرى
مولودك السلام.»
خداوند تبارك و تعالى بر تو و فرزند
نورسیدهات درود مىفرستد.
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم با شنیدن خبر تولد
فاطمه علیهاالسلام در مقابل پروردگار سر به سجدهى شكر گذارد؛ و
خداى عزوجل را بر عطاى این نعمت مبارك و میمون سپاس گفت.
پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم بسیار شادمان و خرسند
بود. زیرا كه پیش از این خداوند در سورهى كوثر بشارت آمدن او را
به وى داده بود. و نیز از فرشتهى وحى شنیده بود كه: «أنها نسلة
الطاهرة المیمونة و ان اللَّه تبارك و تعالى سیجعل نسلك منها و
سیجعل من نسلها ائمة و یجعلهم خلفاءه فى ارضه بعد انقضاء وحیه.»
إنّ ركعة المغرب أضیفت لأجل میلاد فاطمة علیهاالسلام
317/ 1- العطّار، عن أبیه، عن أبیمحمّد العلوی الدینوری
بإسناده- رفع الحدیث- إلى الصادق علیهالسلام قال: قلت له: لم صارت
المغرب ثلاث ركعات و أربعاً بعدها لیس فیها تقصیر فی حضر و لا سفر؟
فقال: إنّ اللَّه عزّ و جلّ أنزل على نبیّه صلى الله علیه و آله و
سلم لكلّ صلاة ركعتین فی الحضر، فأضاف إلیها رسولاللَّه صلى الله
علیه و آله و سلم لكلّ صلاة ركعتین فی الحضر، و قصّر فیها فی السفر
إلّا المغرب.
فلمّا صلّى المغرب بلغه مولد فاطمة علیهاالسلام، فأضاف
إلیها ركعة شكراً للَّه عزّ و جلّ، فلمّا أن ولد الحسن علیهالسلام
أضاف إلیها ركعتین شكراً للَّه عزّ و جلّ، فلمّا أنّ ولد الحسین
علیهالسلام أضاف إلیها ركعتین شكراً للَّه عزّ و جلّ، فقال:
(لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُنْثَیَیْنِ) (1) فتركها على حالها فی
الحضر والسفر. (2) أقول: رواه فی «عوالمالعلوم» عن «عللالشرائع».
(3)
1- النساء: 11. 2- البحار: 37/ 38 ح 8، و 79/ 262 ح 11، عن
العلل.
3- العوالم: 11/ 46.
منبع:
http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/Fatemeh/Veladat/87/Zendegi_Sire/Khelghat_jesmani/kj6.aspx
يکشنبه 13/12/1391 - 13:41
اهل بیت
شكرانه ى تولد حضرت زهرا (س)
از امام صادق
علیهالسلام سؤال شد كه: «لم صارت المغرب ثلاث ركعات و اربعا بعدها لیس
فیها تقصیر فى حضر و لا سفر؟» چرا نماز مغرب سه ركعت است و
نافلهاش چهار ركعت كه در سفر و حضر تقصیر در آن نیست؟ (1)
آن حضرت فرمود: «ان اللَّه عز و جل انزل
على نبیه صلى اللَّه علیه و آله و سلم لكل صلاة
ركعتین فى الحضر فاضاف الیها رسولاللَّه صلى
اللَّه علیه و آله و سلم لكل صلاه ركعتین فى الحضر
و قصر فیها فى السفر الا المغرب و الغداه فلما صلى
المغرب بلغه مولد فاطمه علیهمالسلام فاضاف الیها
ركعه شكراللَّه عز و جل فلما ان ولد الحسن
علیهالسلام اضاف الیها ركعتین شكر اللَّه عز و جل
فلما ان ولد الحسین علیهالسلام اضاف الیها ركعتین
شكر اللَّه عز و جل فقال للذكر مثل حظ الانثیین
فتركها على حالها فى الحضر والسفر.» (2)
خداوند تبارك و تعالى همهى نمازها را بر پیامبر صلى اللَّه
علیه و آله و سلم به صورت دو ركعتى نازل كرد. رسول خدا صلى اللَّه
علیه و آله و سلم (به امر پروردگار) به همهى نمازها به جز نماز
مغرب و نماز صبح دو ركعت اضافه نمودند؛ كه در حضر به صورت تمام و
در سفر به طور قصر خوانده شوند.
هنگامى كه رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم مشغول
برپائى نماز مغرب بود. فاطمه علیهاالسلام به دنیا آمد رسول خدا صلى
اللَّه علیه و آله و سلم به شكرانهى این نعمت (و به امر پروردگار)
یك ركعت به نماز مغرب اضافه فرمودند. پس چون حسن علیهالسلام به
دنیا آمد، دو ركعت دیگر (به عنوان نافله) به آن سه ركعت اضافه
نمودند و زمانى كه حسین علیهالسلام به دنیا آمد، به نافلهى مغرب
دو ركعت دیگر اضافه فرموده و آن را شكرانه تولد آن حضرت قرار
دادند.
1- نماز مسافر را كه از چهار ركعت به دو ركعت شكسته مىشود
نماز قصر گفته و این عمل را تقصیر گویند. 2- من لا یحضر الفقیه، ج
1، ص 454. تهذیب، ج 2، ص 113. وسائل الشیعه، ج 4، ص 88. عللالشرایع، ص
324.
يکشنبه 13/12/1391 - 13:41
اهل بیت
سیر خلقت نورانى حضرت زهرا(س)
و در حدیثى از امام صادق- علیهالسلام- آمده است كه: «جز
خدا هیچ نبود، پس خداوند پنج نور را از جلال و عظمت خود آفرید و براى
هر یك از آن انوار، اسمى از اسماى الهى بود. خدا «حمید» است و این اسم
در محمد- صلى اللَّه علیه و آله- ظهور یافت.
خدا «اعلى» است كه در امیرالمؤمنین على- علیهالسلام- ظهور
یافت.
و براى خدا «اسماى حسنى» وجود دارد كه نام حسن و حسین-
علیهماالسلام- از آن اسماء مشتق است.
و از اسم «فاطر» او، نام زهراى اطهر، فاطمه اشتقاق پیدا كرد پس
وقتى كه آن انوار را آفرید، اینها را در میثاق قرار داد، پس در طرف
راست عرش جا گرفتند.
و خدا فرشتگان را از نور آفرید پس وقتى كه فرشتگان به این انوار
نظر كردند، امر و شأن اینها را بزرگ شمردند و تسبیح را (از آنها)
فراگرفتند و این مطابق با گفتهى فرشتگان است كه در قرآن آمده است:
به حقیقت ما (در انتظار اوامر الهى در تدبیر عالم) صف كشیدهایم.
و به راستى ما تسبیح كنندهایم، و آن هنگام كه آدم-
علیهالسلام- را آفرید آدم به سوى این انوار از طرف راست عرش با
دقت نظر نموده عرض كرد: اى صاحب اختیار من! آنان كیستند؟
خداى متعال در پاسخ فرمود: اى آدم! آنها برگزیدگان من و خواص من
هستند، اینها را از نور عظمت و بزرگىام آفریدهام و از اسمهاى
خودم اسمى را براى اینها برگرفتم، پس عرض كرد: اى پروردگارم! به
حقى كه تو بر اینها دارى اسمهاى اینها را به من بیاموز، پس خداى
متعال فرمود: اى آدم! این اسمها نزد تو امانت باشد (كه) سرّ و رازى
از راز من است. غیر تو نباید بر آن آگاه شود جز به اذن من، عرض
كرد: پروردگارم قبول كردم.
خداوند پس از گرفتن این پیمان، اسمهاى آنها را به آدم-
علیهالسلام- تعلیم داد. و به فرشتگان عرضه كرد، هیچ كدام به آنها
عالم نبودند، پس در پاسخ قول خداى متعال كه فرمود: مرا از نامهاى
اینها خبر دهید اگر راست مىگویید، عرض كردند: منزهى تو! براى ما
علمى نیست جز آنچه به ما آموختهاى.
همانا تو عالم و داراى حكمتى. (آنگاه خداوند) فرمود: اى آدم!
فرشتگان را به اسمهاى آن انوار خبر ده، پس وقتى كه اینها را به
اسماء خبر داد، فرشتگان دانستند كه این مطلب (در نزد آدم) به امانت
گذاشته شده و آدم به سبب آگاهى از آن، فضیلت و برترى یافته است.
سپس امر به سجدهى آدم- علیهالسلام- شدند؛ زیرا كه سجدهى ملائكه،
فضیلتى براى آدم و عبادت براى خداى متعال بود. چون كه سجده ملائكه،
سزاوار آدم بود» (1)
منبع:
http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/Fatemeh/Veladat/87/Zendegi_Sire/Khelghat_Norani/kn1.aspx
يکشنبه 13/12/1391 - 13:41
اهل بیت
حضرت زهرا سلاماللَّهعلیه و اهلبیت علت آفرینش هستى
رسول خدا فرمود: هنگامى كه خداى تعالى حضرت آدم ابوالبشر
را آفرید و از روح خود در او بدمید، آدم به جانب راست عرش نظر افكند،
آنجا پنج شبح غرقه در نور به حال سجده و ركوع مشاهده كرد، عرض كرد:
خدایا قبل از آفریدن من، كسى را از خاك خلق كردهاى؟ خطاب آمد: نه،
نیافریدهام. عرض كرد: پس این پنج شبح كه آنها را در هیئت و صورت
همانند خود مىبینم چه كسانى هستند؟
خداى تعالى فرمود: این پنج
تن از نسل تو هستند، اگر آنها نبودند، ترا نمىآفریدم، نامهاى آنان را
از اسامى خود مشتق كردهام (و من خود آنان را نامگذارى كردهام)، اگر
این پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را مىآفریدم و نه عرش و كرسى را،
نه آسمان و زمین را خلق مىكردم و نه فرشتگان و انس و جن را.
منم محمود و این محمد است، منم عالى و این على است، منم
فاطر و این فاطمه است، منم احسان و این حسن است، و منم محسن و این
حسین است. به عزتم سوگند، هر بشرى اگر به مقدار ذرهى بسیار كوچكى
كینه و دشمنى هر یك از آنان را در دل داشته باشد، او را در آتش
دوزخ مىافكنم... یا آدم، این پنج تن، برگزیدگان من هستند و نجات و
هلاك هركس وابسته به حب و بغضى است كه نسبت به آنان دارد. یا آدم،
هر وقت از من حاجتى مىخواهى، به آنان توسل كن.
ابوهریره مىگوید، پیامبر اكرم در ادامهى سخن فرمود: ما
پنج تن كشتى نجاتیم، هركس با ما باشد، نجات یابد، و هركس كه از ما
روگردان شود هلاك گردد. پس هركس حاجتى از خدا مىخواهد پس به
وسیلهى ما اهلبیت از حضرت حق تبارك و تعالى مسئلت نماید».
حقیقت آنست كه پنج تن مقدّس رمز خلقتند:
یا أحمَدُ! لَو لاكَ لَما خَلَقتُ الأفلاكَ، وَ لَو لا
عَلِىُّ لَما خَلَقتُكَ، وَ لَو لا فاطِمَةُ لَماخَلقُتُكما. (1)
اى احمد! اگر تو نبودى آسمان و زمین نمىآفریدم و اگر على نبود تو
را نمىآفریدم و اگر فاطمه نبود شما را نمىآفریدم (یعنى شمایان
رمز خلقتید).
و فاطمه حوریّهاى بود كه چند صباحى لباس آدمیان در بر
نمود: (2)
1- میرجهانى: (ال) جُنّة العاصمة، ص 148 (به نقل از كشف الآلى
صالح بن عبدالوهّاب بن عرندس) (و) مرندى: ملتقى البحرین، ص 14 (و)
مستنبط: القطره ج 1: ص 164 (و) قمى: سفینةالبحار، ماده «خلق» (و)
نمازى: مستدرك سفینةالبحار، ج 3: ص 334 (حدیث قدسى)
شاید در نظر
نخست این روایت احتیاج به تأمّل داشته باشد؛ امّا با اندكى دقّت، لطافت
تعبیر به كار رفته در آن اشكار مىگردد.
همچنانكه مىدانید كنیهى حضرت زهرا
(علیهاالسّلام) «امّابیها» است. در سبب مكّنا شدن حضرتش به این كنیه
با مدد از روایتى كه از امام باقر (علیهالسّلام)نقل شده است- و ما آن
را در سطور بالا ذكر نمودیم- كه حضرت فرمودند ریشه درخت نبوّت زهراى
اطهر است و یا روایتى كه ذهبى در كتاب میزان الاعتدال (ج 1:ص 234) از
رسول خدا نقل مىكند كه حضرت مىفرمایند: «أنَا شَجَرَةٌ، وَ فاطِمَةُ
أصلُها،وَ عَلِىُّ لِقاحهُا، وَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ ثَمَرُها» (یعنى
من درخت، فاطمه ریشه آن، على لقاح آن، و حسن و حسین میوهى آن هستند)
آشكار مىگردد كه خلقت پیامبر، على، حسن و حسین (علیهمالسّلام) در
عالم انوار بسته به خلقت حضرت زهرا (علیهاالسّلام) بوده است. فَافهَم
فَإنَّهُ دَقِیقٌ جِدّاً.
2- خطیب بغدادى: تاریخ بغداد، ج 5: ص 86.
منبع:
http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/Fatemeh/Veladat/87/Zendegi_Sire/Khelghat_Norani/kn2.aspx
يکشنبه 13/12/1391 - 13:41
اهل بیت
روشنى عالم از نور حضرت زهرا (س)
ابن مسعود نقل
مىكند كه، دیدم على بن ابىطالب علیهالسلام را كه مشغول نماز است و
در ركوع و سجودش مىگوید: «اللهم بحق محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم
عبدك، اغفر للخاطئین من شیعتى»
پروردگارا، به حق بندهى مقربت محمد
صلى اللَّه علیه و آله و سلم خطاكاران از شیعیان مرا ببخش.
از نزد او خارج شدم و به محضر رسول خدا صلى اللَّه علیه و
آله و سلم شرفیاب شدم. ایشان را در حال نماز یافتم. دیدم كه رسول
خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم در نماز خود مىگوید:
«اللهم
بحق على علیهالسلام عبدك اغفر للخاطئین من امتى»
خداوندا،
خطاكاران از امت مرا، بحق على علیهالسلام بندهى مقربت ببخش.
از آنچه دیده بودم، در من وحشت و تردید بزرگى ایجاد شد.
وقتى نماز رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم به پایان رسید،
خطاب به من فرمودند:
اى پسر مسعود، آیا كافر شدى بعد از آنكه ایمان
آورده بودى؟
عرض كردم، ابداً چنین نیست یا رسولاللَّه، بلكه
دیدم على علیهالسلام را كه خداوند را به حق شما طلب مىكرد و شما
را دیدم كه خدا را به حق على علیهالسلام مىخواندید. پس تردید
كردم كه كدامیك از شما نزد خداى عزوجل برترید.
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم فرمودند: اى پسر مسعود،
بنشین.
پس من در مقابل، رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم
نشستم.
آن حضرت فرمودند: «ان اللَّه خلقنى و علیاً من نور قدرته
قبل ان یخلق الخلق بالفى عام اذ لا تسبیح و لاتقدیس.» خداوند من و
على علیهالسلام را از نور عظمت و بزرگى خود خلق كرد: هزار سال قبل
از آنكه سایر خلائق را بیافریند. زمانى كه هیچ تسبیح و تقدیسى وجود
نداشت.
«ففتق نورى، فخلق منه السموات و الارضین و انا و اللَّه اجل
من السماوات و الارضین.» پس نور مرا شكافت و از نور من آسمانها و
زمین را آفرید به خداى تبارك و تعالى قسم كه من از آسمانها و زمین
برترم.
«وفتق نور على بن ابىطالب علیهالسلام فخلق منه العرش
و الكرسى و على بن ابىطالب علیهالسلام و اللَّه افضل من العرش و
الكرسى» و چون نور على علیهالسلام را منتشر ساخت عرش و كرسى از
نور او خلق گردید؛ به پروردگار قسم كه على علیهالسلام از عرش و
كرسى افضل است.
«و فتق نور الحسن علیهالسلام فخلق منه اللوح و القلم و
الحسن علیهالسلام و اللَّه افضل من اللوح و القلم». سپس نور حسن
علیهالسلام را باز كرد و لوح و قلم از نور حسن علیهالسلام به
وجود آمد و به خدا قسم كه حسن علیهالسلام از لوح و قلم نیز برتر
است.
«وفتق نور الحسین علیهالسلام فخلق منه الجنان و الحور
العین و الحسین علیهالسلام و اللَّه افضل من الحور العین.» و چون
هستى را از نور حسین علیهالسلام معطر كرد، بهشت و حوریان زیباروى
از نور او پدیدار گشتند؛ واللَّه حسین از حورالعین برتر است.
«ثم اظلمت المشارق و المغارب فشكت الملائكه الى اللَّه
تعالى ان یكشف عنهم تلك الظلمه فتكلم اللَّه جل جلاله كلمه فخلق
منها روحا ثم تكلم بكلمه فخلق من تلك الكلمه نورا فاضاف النور الى
تلك الروح و اقامها مقام العرش فزهرت المشارق و المغارب فهى فاطمه
الزهراء علیهاالسلام و لذلك سمیت الزهراء لان نورها زهرت به
السماوات.» سپس همهى هستى از شرق تا به غرب تاریك ماند.
ملائكه بر پروردگار از آن همه تاریكى و ظلمت شكایت كردند و
خواستند كه پروردگار تاریكى را از ایشان برطرف كند. پروردگار در
اجابت خواستهى آنان كلمهاى فرمود، از آن كلمه روحى خلق گردید،
سپس كلمهاى دیگر فرمود و از آن كلمه نورى خلق شد پس آن نور را به
آن روح اضافه كرد و آن را در بلندترین مكان عرش قرار داد. همهى
عالم از شرق تا به غرب نورانى شد. آن روح آمیخته به نور خلق شده از
لطف پروردگار كسى نیست، جز فاطمه زهرا علیهاالسلام و به همین دلیل
او را زهرا علیهاالسلام نامیدند زیرا نورش آسمانها را روشن ساخت.
در ادامهى این روایت زیبا پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم
مىفرمایند:
«یابن مسعود اذا كان یوم القیامه یقول اللَّه جل جلاله لى و
لعلى ادخلا الجنه من شئتما و ادخلا النار من شئتما و ذلك قوله
تعالى (القیا فى جهنم كل كفار عنید) فالكافر من جحد نبوتى و العنید
من جحد بولایه على بن ابىطالب علیهالسلام و عترته و الجنه لشیعته
و لمحبیه.» اى پسر مسعود، چون روز قیامت فرارسد، پروردگار به من و
على علیهالسلام مىفرماید: هركس را كه مىخواهید به بهشت داخل
كنید و به جهنم بفرستید هركس را كه مىخواهید. و این قول پروردگار
در قرآن مجید است كه (القیا فى جهنم كل كفار عنید) (1)
هر كافر متكبر لجوج را به جهنم افكنید پس كافر كسى است كه
از نبوت من سرپیچى كند و عنید كسى است كه از ولایت على بن ابىطالب
علیهالسلام و عترتش و محبت كردن به شیعیان و دوستانش سر باززند.
(2)
و در روایت دیگرى است كه:
خداوند نور پنج تن را از نور عظمتش آفرید، و آسمان و زمین
را از نور پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله و عرش و كرسى را از
نور على علیهالسلام و لوح و قلم را از نور حسن علیهالسلام و
حورالعین را از نور حسین علیهالسلام آفرید. مشرق و مغرب عالم در
ظلمت و تاریكى بود. فرشتگان از این ظلمت به خدا شكایت كردند و خدا
را به این انوار قسم دادند كه ظلمت را بردارد.
این بود كه خداوند روح و نور فاطمه علیهاالسلام را آفرید، و
مشرق و مغرب آفرینش روشن شد.
1- سورهى مباركهى ق، آیهى 24.
2- بحارالانوار، ج 40، ص
43.
منبع:
http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/Fatemeh/Veladat/87/Zendegi_Sire/Khelghat_Norani/kn3.aspx
يکشنبه 13/12/1391 - 13:41
اهل بیت
فاطمه(س)
فَطَمَ- فِطاماً فَطْماً الولدَ: فصله عن الرضاع.
در لغت وقتى طفل از شیر گرفته مىشود، مىگویند: فَطَمَ الولدَ.
فاطمه وصفى است از مصدر فطم. و فطم در لغت عرب به
معنى بریدن، قطع كردن و جدا شدن آمدن است. این صیغه كه بر وزن فاعل معنى مفعولى
مىدهد، به معنى بریده و جدا شده است. فاطمه از چه چیز جدا شده است؟ (1)
در روایات بسیارى به وجه تسمیهى آن حضرت به
فاطمه اشاره شده است. فاطمه از جهل و پلیدى جدا شده است:
عن الباقر علیهالسلام قال:... ثم قال:
إنّی فطمتك بالعلم، و فطمتك عن الطّمت. ثم قال أبوجعفر علیهالسلام:
واللَّه لقد فطمها اللَّه تبارك و تعالى بالعلم و عن الطّمث بالمیثاق.
امام باقر علیهالسلام فرمودند: خداوند فاطمهى زهراء را از جهل و پلیدى
جدا نموده است، لذا فاطمه نام گرفته است. ایشان سپس ادامه دادند: به خدا قسم،
خداوند در عالم پیمان و عهد (یعنى عالم ذر) فاطمه علیهاالسلام را از جهل و
پلیدى جدا كرده است. (2)
فاطمه از شرّ به دور است.
قال الصادق علیهالسلام:
أتدرون أىّ شىء تفسیر فاطمة؟ قلت: أخبرنی یا سیدی! قال:
فطمت من الشّر. ثم قال: لولا أن أمیرالمؤمنین علیهالسلام تزوجها لما كان
لها كفو إلى یوم القیامة على وجه الأرض آدم فمن دونه،
امام صادق علیهالسلام فرمودند: مىدانید تفسیر فاطمه چیست؟ و فاطمه چه
معنایى دارد؟ عرضه داشتم: مرا آگاه بنما چه معنایى دارد. فرمودند: فاطمه از شر
و بدى جدا گردیده است. سپس فرمودند: اگر امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا
علیهاالسلام ازدواج نمىكرد، هیچكس همتاى زهرا علیهاالسلام نبود، از زمان حضرت
آدم تا روز قیامت كفو و همتایى براى زهرا علیهاالسلام یافت نمىشد. (3)
فاطمه و دوستانش از آتش بازگرفته شدهاند.
ولى شیرینترین تفسیر از علت نامگذارى فاطمهى زهرا علیهاالسلام روایاتى
است كه مىگوید فاطمهى زهراء علیهاالسلام فاطمه نامیده شد، زیرا شیعیان آن
حضرت، از آتش جهنم بازگرفته شدهاند.
عن الرضا عن آبائه علیهمالسلام قال رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله:
یا فاطمة! أتدرین لم سمیتِ فاطمة؟ قال على علیهالسلام: لِمَ سمّیتْ؟ قال:
لانها فطمتْ هى و شیعتها من النار؛
امام رضا علیهالسلام از اجدادش نقل مىفرماید: پیامبر صلى اللَّه علیه و
آله فرمود: اى فاطمه! آیا مىدانى كه چرا فاطمه نام گرفتى؟ امیرالمؤمنین
علیهالسلام عرضه مىدارند: شما بفرمایید چرا فاطمه، فاطمه نامیده شده است.
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: زیرا فاطمه علیهاالسلام و شیعیان فاطمه
از آتش جهنم بازگرفته شدهاند و به آتش نخواهند رفت. (4)
پیمان خدا، بر آزادى دوستداران فاطمهى زهرا علیهاالسلام.
عن محمّد بن مسلم قال: سمعت أباجعفر علیهالسلام یقول:
لفاطمة علیهاالسلام وقفة على باب جهنم فإذا كان یوم القیامة، كتب بین عینی
كل رجل مؤمن أو كافر. فیؤمر بمحبّ قد كثرت ذنوبه إلى النار. فتقرء بین عینیه
محبّا. فتقول: إلهی و سیدی سمیتنی فاطمة و فطمت بی من تولانی و تولى ذریتی من
النار و وعدك الحق و أنت لاتخلف المیعاد. فیقول اللَّه عز و جل: صدقت یا فاطمة
انى سمیتك فاطمة و فطمت بك من أحبك و تولاك و أحب ذریتك و تولاهم من النار و
وعدى الحق و أنا لا اُخلف المیعاد و إنّما امرت بعبدی هذا إلى النار لتشفعی فیه
فاشفعك لیتبین لملائكتی و أنبیائی و رسلی و أهل الموقف موقفك منی و مكانتك عندی
فمن قرأت بین عینیه مؤمناً فجذبت بیده و أدخلته الجنة.
امام باقر علیهالسلام فرمودند: در روز قیامت حضرت فاطمه علیهاالسلام بر در
جهنم توقفى دارند. روى پیشانى هركس نوشته شده است كه مؤمن است یا كافر. در این
هنگام به یكى از دوستان خطاكار حضرت فاطمه علیهاالسلام، فرمان مىدهند به طرف
جهنم برو. فاطمهى زهراء علیهاالسلام روى پیشانى او را مىخواند: (بر روى
پیشانى او نوشته شده است) دوستدار زهراء.
فاطمهى زهراء علیهاالسلام به درگاه خداوند عرضه مىدارد: خدایا!
پروردگارا! نام مرا فاطمه نهادى و فرمودى: به خاطر تو، دوستدارانت و دوستداران
فرزندانت را از آتش جهنم رهایى مىبخشم. وعدهى تو همیشه حق بوده و هیچگاه
خلاف وعدهى خود عمل نكردهاى.
خداوند متعال مىفرماید: فاطمه جان! چنین
است كه مىگویى. من تو را فاطمه نام نهادم و هركس كه تو را دوست بدارد، یا
فرزندان تو را دوست بدارد، او را از آتش جهنم رهایى مىبخشم، وعدهى من راست
است و من خلاف وعدهى خود عمل نمىكنم. من این بندهام را به طرف جهنم فرستادم
تا تو او را شفاعت كنى و فرشتگان و پیامبران من و هركس در محشر است مقام تو را
پیش من ببینند. هركس را كه مؤمن (و عاشق) یافتى دستش را بگیر و داخل بهشت نما.
(5) خلایق از معرفت فاطمه عاجزند.
قال الصادق علیهالسلام:
إنا أنزلناه فى لیلة القدر، اللیلة، فاطمة والقدر، اللَّه. فمن عرف فاطمة
حق معرفتها، فقد أدرك لیلة القدر و إنّما سمیت فاطمة لأنّ الخلق فطموا عن
معرفتها،
امام صادق علیهالسلام درباره آیهى كریمه إنّا أنزلناه فى لیلة القدر
فرمود:مراد از لیلة فاطمه است. مراد از قدر خداوند است، پس هركس مادرم فاطمهى
زهرا علیهاالسلام را آنگونه كه باید، بشناسد، شب قدر را درك كرده است. مادرم
فاطمه نامیده شد، زیرا خلایق از معرفت او عاجزند. (6)
فاطمه مشتق از فاطر است.
قال النبى صلى اللَّه علیه و آله لفاطمة علیهاالسلام.
شق اللَّه لك یا فاطمة! إسماً من أسمائه، فهو الفاطر و أنت فاطمة.
پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله به حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمودند: اى
فاطمهى من!
خداوند براى تو اسمى از اسامى خود برگرفته است. (7) خداوند
فاطر است و نام تو را فاطمه گذاشته است. (8)
نام فاطمه برگرفته از نام خداوند
هذه فاطمة و أنا فاطر السماوات والأرضین فاطم، أعدائی عن رحمتی یوم فصل
قضائی و فاطم أولیائی عمّا یعتریهم و یشینهم فشققت لها إسماء من إسمی، من فاطر
زمین و آسمان هستم (یعنى خالق آسمان و زمین هستم.) و در روز قیامت دشمنان خود
را از رحمتم محروم مىگردانم و اولیاى خود را، از هر چه آنها را مىآزارد و
ناپسند دارند، جدا نمودهام، پس نام فاطمه را از نام خود مشتق نمودم. (9)
1- سید جعفر شهیدى، زندگانى فاطمهى زهرا علیهاالسلام، ص 34.
2- بحارالانوار، ج 43، ص 13، ر 9 از عللالشرایع.
3- فاطمه الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 71 از مقتل الحسین خوارزمى، ص 65 و
مناقب ترمذى.
4- فاطمة الزهراء من المهد إلى اللحد، ص 70.
5- بحارالانوار، ج 8، ص 50، ر 58 از عللالشرایع.
6- بحارالانوار، ج 43، ص 65 ر 58 از تفسیر فرات بن ابراهیم.
7- اشتقاق بر سه قسم است. 1- صغیر 2- كبیر 3- اكبر، اشتقاق صغیر آن است كه
مشتق مشتمل بر حروف مشتق منه باشد و ترتیب حروف نیز در آن رعایت شده باشد،
مانند یضرب و ضارب و مضروب كه از ضرب مشتق مىشود. اگر در اشتقاق، مشتق مشتمل
بر حروف مشتق منه باشد، لكن ترتیب حروف ملحوظ نباشد، آن را اشتقاق كبیر گویند،
مانند جذب و جبذ، حمد و مدح، غرد و رغد. اگر در اشتقاق مشتق مشتمل بر بعض حروف
مشتق منه باشد و در معنى چنان مناسبتى داشته باشد كه صلاحیت رجوع معنا به سوى
آن باشد، آن را اشتقاق اكبر گویند، مانند: ثلم و ثلب، قصم و فصم، خضم و هضم،
حزوجز، فطر و فطم، نبع و نیع، نزح و نزف. لفظ فطر به معناى شق و ابتداء و انشاء
و امثال اینها آمده است و فطم به معناى فصل و قطع و منع آمده و هر یك مستلزم
دیگرى هستند، پس اشتقاق فاطمه از فاطر، اشتقاق اكبر است. شاید اشاره باشد به
اینكه حضرت زهرا علیهاالسلام مظهر صفت فاطریت حق جل و علا و متادب به آداب
اللَّه و متخلق به اخلاق اللَّه مى باشد (با قدرى تلخیص و تصرف از جنه العاصمه،
ص 49.)
8- بحارالانوار، ج 43، ص 15.
9- بحارالانوار، ج 26، ص 326، ر 10. از تفسیر الإمام العسكرى.@.
منبع:
http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/Fatemeh/Veladat/87/Zendegi_Sire/Asami/02.aspx
يکشنبه 13/12/1391 - 13:35