• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 544
تعداد نظرات : 323
زمان آخرین مطلب : 3939روز قبل
سياست

مدعیان خروج از حاكمیت حاضر به ترك صندلی های حكومتی نیستند. (جراید)

روزنامه كیهان 82/03/22

چهارشنبه 30/2/1388 - 12:14
دعا و زیارت
انقلابی الهی و مردمی، پس از سالها مبارزه فرهنگی و سیاسی با رژیم طاغوت، سرانجام به پیروزی می‌رسد؛ سكاندار آن، مردی خدایی از تبار حضرت حسین ابن علی(ع) است كه پیامبر گونه، انقلاب را هدایت و رهبری می‌نماید این انقلاب، نظام ستم شاهی را از صفحه روزگار محو نموده و حكومت اسلامی را جانشین آن می‌نماید بدیهی است در شرایط سخت اوایل انقلاب، نیاز انقلاب به نیروهای مردمی، بسیار زیاد احساس می شود؛ ‌چرا كه هنوز نیروهای نظامی رسمی (ارتش) كاملا نظم و انسجام خود را پیدا نكرده است، و از طرفی ابعاد این انقلاب به قدری گسترده است كه نیاز به نگاهبانی همگانی و مردمی مستمر دارد حضرت امام (ره) با تدبیر و درایتی بی نظیر، در پنجم آذر ماه سال 1358، اقدام به تاسیس"بسیج مستضعفین" و ارتش بیست میلیونی مردمی می نمایند و با صراحت اعلام میكنند كه: " مملكتی كه بیست میلیون جوان دارد، باید بیست میلیون تفنگدار داشته باشد اما اهداف والای تشكیل بسیج، نگاهی عمیق تر را می طلبد كه باید به آنها پرداخته شود
بدون تردید در شكل گیری انقلاب كبیر اسلامی، گروههای مختلفی با اهداف متفاوتی نقش داشتند، اما عامل اصلی پیروزی انقلاب و ركن اصلی آن، همان توده‌های مردمی میلیونی بود كه فقط و فقط با هدفی الهی و با تبعیت از رهبری پیامبرگونه، قدم در این نهضت گذاشته بودند به همین خاطر، حضرت امام (ره) بعد از پیروزی انقلاب اسلامی،‌در تعیین نوع حكومت فرمودند: " جمهوری اسلامی، نه یك كلمه كم، نه یك كلمه زیاد" و این در حالی بود كه برخی گروهها، "جمهوری خلق ایران"،‌یا "جمهوری دموكراتیك" را عنوان می‌كردند
حضرت امام (ره) برای حفاظت دائمی از دستاوردهای دهها هزار شهید انقلاب و پاسداری از خواست ملت، اقدام به تشكیل بسیج مردمی كردند و بر حفظ دائمی انقلاب تاكید فرمودند تاكید حضرت امام بر عنوان "بسیج مستضعفین"، حكایت از عمق بینش الهی و مردمی حضرت امام (ره) دارد
با این تدبیر حكیمانه حضرت امام (ره)، آحاد مردم از هر قشر می‌توانستند در این نهاد مقدس (بسیج) عضو شوند و اقتدار ملی انقلاب اسلامی را در سطح بین المللی به نمایش بگذارند كه با حول و قوه الهی چنین هدفی نیز تامین شده است
نكته‌قابل توجه آن است كه بسیج ابعاد بسیار گسترده‌ای دارد، و بسیار فراتر از دفاع نظامی می‌باشد اگر چه در دوران دفاع مقدس، بسیج مردمی، مهمترین نقش را در اداره افتخار آمیز دفاع مقدس داشت، اما این امر به معنای محدود شدن بسیج در بعد نظامی نیست؛ چرا كه ماموریتهای بسیج مردمی بسیار گسترده و جامع است اگر به تاریخ پر افتخار انقلاب اسلامی نگاهی هر چند گذرا داشته باشیم، نقش حیاتی بسیج را در حفظ و استمرار انقلاب به روشنی در می یابیم؛ ‌ازتسخیر خود جوش لانه جاسوسی آمریكا گرفته تا خواباندن فتنه‌ها و غائله‌های دوران مختلف انقلاب این بسیج مردمی است كه همه جا حضور دارد و با نثار جان و هستی خود، از انقلاب به عنوان عزیزترین امور، محافظت می نماید
حضور بسیج در عرصه دفاع مقدس كه باعث حیرت جهانیان شد اوج رشادتها، حماسه‌ها، جانفشانی‌ها‌، و پایمردی های بسیج را در سطح بین المللی به نمایش گذاشت و كارآمدی این پشتوانه عظیم مردمی را بار دیگر بر همگان ثابت كردو موجب زنده ساختن تدبیر حكیمانه حضرت امام (ره) را در نظرها شد
پس از دفاع مقدس نیز، بسیج موضوع سازندگی را فرا روی خویش دید و در قالب بسیج سازندگی به ترمیم خرابی ها و اثرات زیان بار جنگ تحمیلی پرداخت از طرف دیگر در بعد علمی نیز بسیج توانست با تلاش و كوشش، موفقیتهای چشمگیری داشته باشد كه خود باعث تعجب دوست و دشمن گردیده است
امروزه در بعد فرهنگی، بسیج نقش مهمی را در مبارزه با تهاجم فرهنگی ایفا كرده و همچنان به انجام وظیفه الهی خویش در این زمینه مشغول است در یك جمله باید گفت كه در مجموع، حیثیت نظام، امنیت و كار آمدی كشور ما مدیون و مرهون توانایی ها، رشادتها و شهامتهای عزیزان بسیجی است و شهدای عزیز ما كه هر كدام با افتخار خود را یك بسیجی میدانستند براین نكته تاكید داشتند
حضرت امام خمینی (ره) در بیاناتی شگرف و شگفت انگیز مقام بسیجی را به دوست و دشمن فهماندند، آنجا كه فرمودند: "تنها افتخارم در این دنیا این است كه خود بسیجی ام"
و در بیان گهر بار دیگری فرمودند:" از خداوند می خواهم كه مرا با بسیجیانم محشور فرماید"
آری به فرمایش حضرت امام (ره) دفتر بسیج را همه انبیا الهی از اول تا آخر امضا نموده‌اند و این بزرگترین و والاترین تعبیر برای این مدرسه عشق است و پایان سخن اینكه بسیجی، رزمنده ای است كه حضرت امام (ره) بر دستهایش بوسه زدند
چهارشنبه 30/2/1388 - 12:12
بیماری ها
از برگ من برای التیام زخمها استفاده برید. دانه هایم بهترین دارو جهت رفع نفخ معده است. برای پایین آوردن تبهای شدید از لعاب دانه هایم میل كنید. همین لعاب، غمهای بی دلیل را از بین برده، جای آن را به نشاط و شادی می‏دهد. برای زخم معده و روده نیز می‏توانید مرا تجویز كنید.
فارسی من اسفرزه است، ولی در شیراز كه مهد زبان فارسی است به من «بتكو» گویند. در كتب قدیم از من به اسامی اسفیوس اسپغل و اسپغول یاد كرده‏اند، و چون دانه‏های من شبیه حشره كك است به آن برغوثی نیز گفته‏اند. عربی من قطونا می‏باشد، ولی عده‏ای از لغت نویسان عربی مرا حشیشة البراغیث نوشته‏اند، و این اشتباه است. زیرا برغوث عربی كك بوده و حشیشةالبرغث به گیاهی گفته می‏شود كه ضد حشره بوده، و كك را دفع می‏كند و چنانچه در كتابهای داروسازان سنتی ایران نوشته‏اند حشیشة البرغیث گیاهی است كه ضد حشره و بوده در مازندران ببه آن «كیك واش» گویند و نوعی آكركرا می‏باشد. تركی من قارنی باروخ است. من دارای سه گونه سفید سرخ و سیاه هستم كه غالبا ما را مخلوط با هم می‏فروشند و خواص هر سه ما یكسان است. من به طور خودرو در اطراف تهران در تمام مناطق شمال بین منجیل و پاچنار در سواحل دریای مازندران بین بندر پهلوی و نوشهر مخصوصا در ماسه‏زارهای كنار دریا و همچنین در جنوب ایران در اطراف بوشهر و مسجد سلیمان می‏رویم. تمام قسمتهای گیاه من دارای لعاب است. این لعاب در دانه‏های من زیاد است و چنانچه دانه‏های مرا خیس كنند، متورم شده و پوست خارجی آنها شكافته لعاب بیرون می‏آید. داروسازان سنتی ایران خوردن دانه‏های كوبیده مرا جایز ندانسته و آنها را قی آور دانسته‏اند.
از بر گهای من بطور ضماد برای التیام زخم استفاده می‏شود. دانه‏های من پس از جذب آب بطور مكانیكی شكم را نرم كرده و دفع فضولات را آسان می‏نماید و بهترین دارو جهت درمان یبوستهای سخت و نفخ معده می‏باشد. لعاب دانه‏های من برای درمان نزله، اسهال خونی و ساده، بیماریهای كلیه و مثانه تجویز شده‏اند، و بهترین خاصیت من جلوگیری‏از خونریزی سینه است. در صنعت از لعاب من برای دادن آهار به پارچه و در صنعت داروسازی جهت ساختن داروهای چشمی استفاده می‏كنند، و در این مورد روایتی از حضرت عیسی نقل شده است كه ذكر آن بی مناسبت نیست. می‏گویند روزی حضرت عیسی مبتلا به چشم درد شده، و از مادر خود خواستند كه لعاب اسفرزه در چشم ایشان بچكانند. وقتی حضرت مریم لعاب اسفرزه را حاضر كرده خواستند در چشم ایشان بریزند، آن حضرت چشم خود را از ترس بسته و مانع چكاندن لعاب اسفرزه در چشم خود شدند و در نتیجه مادر فرزند خود را مخاطب قرار داده می‏فرمایند: «از یك طرف طبابت می‏كنی و از طرف دیگر از دارویی كه خود تجویز كرده‏ای می‏ترسی». حضرت مسیح در جواب می‏فرماید: «طبابت من نتیجه علم است كه می‏دانم این دارو برای چشم مفید است، ولی ترس من نتیجه غریزه بشری من است كه هر انساسی از ریختن یك ماده خارجی در چشم خود ناراحت می‏شود». لعاب من مسكن تشنگی و حرارت بوده و برای پایین آوردن تبهای شدید توصیه شده است. برای رفع غلیان خون، سختی سینه و گلو، دل پیچه و زخم روده می‏توان از لعاب من استفاده كرد. ضماد دانه‏های من با سركه و روغن جهت تسكین درد مفاصل، نقرس، ورم پشت گوش، خنازیر و جرحات مختلف توصیه شده است. برای معالجه سوزاك مزمن دانه‏های مرا خیسانده و در كیسه یا پارچه‏ای ریخته، روی دهانه مجرا ضماد نمایید تا چرك آن خارج شده و زخم التیام پذیرد. اگر موی سرشما دوشقه می‏شود، لعاب مرا روی موی سرخود بمالید تا بیماری آن برطرف شده، و موی سر شما بلند شود. برای رفع غم و ایجاد شادی از لعاب دانه‏های من بنوشید كه فوق العاده مؤثر است.
زبان خوراكیها جلد دوم دكتر غیاث الدین جزایرى
چهارشنبه 30/2/1388 - 12:11
محبت و عاطفه
چهارشنبه 30/2/1388 - 12:9
دعا و زیارت
«و اقیموا الصّلاة و آتوا الزكاة و ما تقدّموا لأنفسكم من خیر تجدوه عند اللّه انّ اللّه بما تعملون بصیر». (سوره بقره - آیه 110)
نماز را بر پا دارید و زكات بدهید و بدانید كه هرچه از كار خیر برای خود پیش می‏فرستید، آن را نزد خدا خواهید یافت و به تحقیق خداوند به همه كارهای شما آگاه است.
همچنانكه نباید انسان گناهان را هرچند كوچك و محقّرند، كوچك بشمارد و نادیده بگیرد زیرا ممكن است غضب و سخط الهی در همان گناه كوچكی باشد كه از نظر انسان كوچك است ولی از نظر خداوند بزرگ، گو اینكه اگر انسان گناهان را كوچك شمرد، به تدریج قلبش پر از گناه می‏شود و دیگر مجال هدایت و اصلاح برای او نمی‏ماند. به همین منوال است، اعمال و كارهای خیر، پس ممكن است از نظر ما یك كار خیری كوچك و بی ارزش باشد ولی از نظر خداوند، بسیار ارزشمند باشد؛ از آن كه بگذریم همین كارهای خیر كوچك است كه به تدریج زیاد می‏شود و هرچه بیشتر شود، از گناهان ما كاسته شده و بر ثواب و اجر ما افزوده می‏گردد. و به هر حال تمام كارهای خیر ما چه كوچك و چه بزرگ، در روز قیامت مایه خرسندی و اطمینان خاطر ما است.
پس هیچ كار خیری را نباید كوچك شمرد، همچنانكه نباید به كارهای خیر بسیار، مغرور شد، زیرا قصد قربت و خلوص در هر دو حالت لازم است، تنها چیزی كه در اینجا مطرح است، این است كه ضمن داشتن خوف و هراس از هر گناه كوچكی، انسان باید به هر كار خیر و عمل صالحی كه انجام می‏دهد - هرچند كوچك - امیدوار باشد، ای بسا همان یك كار خیر موجب غفران تمام گناهان انسان گردد و تأمین كننده بهشت برین باشد.
در روایتی از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است كه فرمود: «افعلوا الخیر ولا تحقّروا منه شیئاً، فانّ صغیره كبیر و قلیله كثیر».
(بحار، ج 71، ص 190)
كار خیر انجام دهید و هرگز چیزی از آن كوچك مشمارید چرا كه كوچكش بزرگ و كمش افزون است.
و در روایت دیگری از امام صادق علیه‏السلام نقل شده است كه می‏فرماید:
«لاتصغّر شیئاً من الخیر، فانك تراه غداً حیث یسرّك». (بحار، ج 71، ص 182)
و هیچ كار خیری را كوچك مشمار، زیرا فردای قیامت آن را به نحوی خواهی دید كه مایه خرسندی و خوشحالیت باشد.
و در این آیه مباركه نیز به همین معنی تصریح شده است كه نتیجه هر كار خیری را در روز رستاخیز خواهید دید، و آنچه از اعمال صالحه كه از پیش برای خود بفرستید، نتیجه شیرینش را در خواهید یافت. و آنچه در این آیه دیده می‏شود تأكید بر نماز و زكات است، سپس می‏فرماید هر كار خیری را پیش فرستادید، آن را نزد خدا خواهید دید. و با اینكه نماز و زكات نیز از اعمال خیر است ولی چون از اهمّیت بیشتری برخوردارند لذا خداوند آن‏ها را مقدّم بر تمام كارهای خیر داشته است، پس اگر انسان نماز بخواند و رابطه معنوی خود و خدایش را قوی و محكم گرداند و زكات مالش را بدهد و از این راه نیز رابطه خود و بندگان خدا را محكم نماید، بی گمان راه را برای سایر اعمال خیر بر روی خویش باز كرده و به توفیقات الهی، موفّق خواهد شد زیرا كارهای خیر از این دو حالت خارج نیست یا برای خودسازی و تزكیه نفس و ایجاد رابطه معنوی بین انسان و معبود است و یا برای بذل مال در راه خدا و تقویت رابطه معنوی بین انسان و بندگان خدا است.
در آخر آیه آمده است كه: خداوند به هر كاری كه انجام می‏دهید آگاه است. و این جمله برای تأكید بر این مطلب است كه خیال نكنید، كار خیری از كارهای شما نادیده گرفته و یا به حساب آورده نشود بلكه خداوند تمام كارهایتان را به حساب می‏آورد و از هیچ كوچك و بزرگی فروگذار نخواهد بود. در سوره آل عمران آیه 30 نیز همین معنی را می‏بینیم كه می‏فرماید: «یوم تجد كل نفس ما عملت من خیرٍ محضراً» روزی كه هر كس هرچه كار خیر انجام داده است، روبروی خود حاضر ببیند.
و در آخر سروه زلزال نیز می‏خوانیم: «فمن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرّة خیراً یره» هر كه به اندازه ذره‏ای كار خیر داشته باشد آن را خواهد دید و هركه به اندازه ذره‏ای كار بد داشته باشد، آن را خواهد دید.
سایت شارح
چهارشنبه 30/2/1388 - 12:6
سياست

یك نماینده مشاركتی: بیشتر وقت مجلس صرف مسائل سیاسی شده است.
نائب رئیس مجلس: اصلاً به مجلس آمده ایم كه حزب بازی كنیم.
 

روزنامه كیهان 25/04/82

 
چهارشنبه 30/2/1388 - 12:5
بیماری ها
عده‏ای تصور می‏كنند كه مقصود از حجامت گرفتن خون و به منظور كم كردن فشار آن بوده است در صورتی كه چنین نیست. حجامت نوعی درمان بود كه شباهت زیادی به طب سوزنی امروز داشت با این فرق كه با رعایت اصول بهداشت انجام می‏شد. برای جلوگیری از فشار و غلظت خون در گذشته عمل فصد یا رگ زدن توصیه می‏شد و آن نیز به انواع و اقسام در روی وریدهای مختلف بدن صورت می‏گرفت.
زالو انداختن نیز نوعی خونگیری بود كه بوسیله انداختن زالو بر محلهایی كه خون فاسد جمع شده بود می‏انداختند و دستورات مخصوصی داشت كه شرح آن مفصل است. باری، فصد، حجامت و زالو انداختن در نقاط مختلف بدن نوعی معالجه بود كه شباهت زیادی به طب سوزنی دارد و همانطور كه چینی‏ها سوزن را در نقاطی از بدن فرو می‏برند كه ظاهرا هیچ ارتباطی با منشا مرض ندارد حجامت نیز در نقاطی از بدن انجام می‏شد كه با محل تكوین بیماری فاصله زیادی داشت.
چینی‏ها برای معالجه سر درد سوزن را در انگشت شست دست فرو می‏برند برای معالجه كلیه‏ها سوزن‏ها را در شانه داخل می‏نمایند برای معالجه زكام سوزن را در ناحیه كبد فرو می‏نمایند و همانطور كه گفتیم تاكنون ششصد نقطه در بدن كشف كرده‏اند كه برای معالجه بیماریهای گوناگون مورد استفاده قرار می‏گیرند. این ششصد نقطه به دوازده سیستم خاص دسته‏بندی شده و بوسیله یك نصف‏النهار فرضی بهم متصل می‏شوند، هر نصف‏النهار یا مجموعه نقاط به یكی از اعضای اصلی بدن مربوط می‏شود مثل قلب، كبد، ریه‏ها، كلیه‏ها و غیره، نصف‏النهار قلب از روی قلب شروع می‏شود و بعد از گذشتن از بازوها به انگشت‏های كوچك در دست خاتمه پیدا می‏كند، دردهای سخت و ذات الریه را مربوط به این نصف‏النهار می‏دانند.
علاوه بر حجامت و مشت و مال كه شباهت زیادی به طب سوزنی دارند پزشكان سنتی ایران و طب عوام بسیاری از امراض را با نیش زنبور كه نوعی سوزن زدن است معالجه می‏كردند و من در اینجا بی‏مناسبت نمی‏دانم كه یكی دیگر از خاطرات ایام جوانی خود را برای شما شرح دهم البته این موضوع یك داستان واقعی است و به طب سنتی ایران ارتباطی ندارد.
تقریبا پنجاه سال قبل در جنوب تهران مكتب خانه‏های متعددی وجود داشت كه معلم یكی از آنها مبتلا به پا درد شدید شبیه روماتیسم مزمن بود، یك روز یك شاگرد شرور كه از این معلم دلخوش نبود پاكتی را جلوی لانه زنبور گرفت و تعداد زیادی زنبور را در آن جمع كرده به مكتب می‏آورد و چون می‏بیند معلم مشغول نماز است. موقع را مغتنم شمرده دهانه پاكت را در پاچه‏ی شلوار او باز می‏كند و به این ترتیب ده‏ها زنبور وارد شلوار او شده نیش فراوانی به او می‏زنند، آقای معلم در اثر این عمل شیطانی یك شاگرد شرور و نفهم مسموم می‏شود و چند روزی بستری شده به معالجه مسمومیت می‏پردازد. و پس از یك هفته از بستر بیماری بلند شده مشاهده می‏كند كه دیگر از آن پا درد قدیمی و صعب‏العلاج اثری نیست. طبق مطالعاتی كه شده است زهر زنبور تأثیری در معالجه روماتیسم ندارد و تنها نیش زنبور بیماری ایشان را درمان كرده است.
زبان خوراكیها جلد یك دكتر غیاث الدین جزایری
چهارشنبه 30/2/1388 - 12:2
دعا و زیارت
حضرت رضا علیه السلام فرمود: چون سگ بر روی تو فریاد كرده و حمله نماید، این آیه را بخوان.

یا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض فانفذوا لاتنفذون الا بسلطان.

(الرحمن 33)
رضا جاهد گنجینه هاى معنوى‏
چهارشنبه 30/2/1388 - 12:1
موسيقي
این خلكان می‏گوید در هنگامی كه ابونصر بن سیف‏الدوله وارد شد در حضور او جمعی از علما و فضلا در تمام علوم گرد آمده بودند، فارابی به طور ناشناس و متفكرا به جمع آنها در آمد، به هنگام ورود كمی درنگ نمود و سیف‏الدوله خطاب به تازه وارد كه فارابی بود گفت: بنشین، فارابی در پاسخ گوید: آنجا كه شأن من است بنشینم یا آنجا كه تو می‏گوئی، امیر گفت: آنجا كه شأن توست، فارابی از میان جمعیت به صدر مجلس رفت تا رسید به جایگاه امیر، آنگاه امیر را كنار زد و جایش نشست. سیف‏الدوله به غلامان و خدمتگزاران كه بر بالای سرش ایستاده بودند به زبان محلی كه فقط امیر و غلامان بدان واقف بودند گفت: این شیخ اسائه ادب نمود من از او سؤالاتی خواهم كرد اگر از جواب عاجز ماند شماها او را از مجلس برانید، فارابی خطاب به همان زبان كرد و گفت: ای امیر كمی درنگ نما كه امور به عواقب آنهاست. سیف‏الدوله در شگفت آمد و به فارابی گفت: مگر تو این زبان را می‏دانی، گفت: بلی و هفتاد زبان دیگر... آنگاه بحث علمی از فنون مختلف شروع گردید در هر مورد فارابی با آرامی اظهار نظر می‏نمود چنانكه سخن او از نظر عمق و استدلال فوق سخنان دیگران از علماء حاضر در محضر بود...
سیف‏الدوله امر به احضار هنرمندان و موسیقی دانان نمود. بنابراین استادان در هر رشته از موسیقی در محضر امیر گرد آمدند و به انواع ملاهی و آهنگ‏ها در دستگاههای مختلف مشغول شدند ولی در هر قسمت فارابی بر نوازندگان خرده گرفت. امیر به او گفت: تو این صنعت را می‏دانی؟
فارابی گفت: بلی، سپس از خریطه خود قطعاتی بیرون آورد، از آنها تركیبی خاص بساخت و به نواختن شروع نمود آن طور كه همه حاضران در جلسه به خنده آورد و سپس آهنگ بنواخت كه همه را به گربه آورد، بعدا تركیبی دیگر از قطعات ساخته و به نواختن مشغول شد چنانكه همگی به خواب عمیق فرو رفتند حتی غلامان و دربانان كه در این موقع همه را ترك نمود و از مجلس خارج شد، مورخین می‏نویسند این همان قانونی است كه از ابتكارات و اختراعات فارابی است.
گفتنی های تاریخ علی سپهری اردستانی
چهارشنبه 30/2/1388 - 12:0
شهدا و دفاع مقدس
برای او; فرمانده قرارگاه فتح سپاه ; سردار شهید حجت الاسلام مصطفی ردانی پور
اشاره:
او فرماندهی است كه كمتر از او شنیده ای. شاید چون كمتر فرماندهی كرد. در عملیات والفجر.2 درست بعد از اینكه فرماندهی را كنار گذاشت, روی ارتفاعات حاج عمران تنها جنگید. تنها شهید شد. تنها ماند همانطوركه خودش خواسته بود و بعد از 20 سال هنوز هم برنگشته است.
«مصطفی ردانی پور» ; فرمانده قرارگاه فتح سپاه در اولین روز فروردین ماه سال 1337 در اصفهان به دنیا آمد و 25 سال بعد در حاج عمران آرام چشم روی هم گذاشت ; 15 مرداد.1362
ث هفت, هشت سال بیشتر نداشت. راهش نمی دادند. چادر مشكی سرش كرد تا راهش بدهند. رویش را سفت گرفته بود. رفت یك گوشه نشست. روضه بود; روضه حضرت زهرا (س). مادر جلوتر رفته بود. سفت و سخت سفارش كرده بود: «پانشی دنبال من بیایی, دیگه مرد شدی. از دم در برت می گردونن.» روضه كه تمام شد همان دم در, چادر را از سرش برداشت, گذاشت زیر بغلش و دبدو.
ث نمره اش كم شده بود. باید ورقه اش را امضا شده می برد مدرسه. انگشت پایش را زده بود توی استامپ, بعد هم زیر ورقه امتحانی اش. هیچ كس نفهمید كه انگشت كی پای ورقه اش خورده !
ث مریض شده بود. می خندید. می گفتند اگر گریه كند خوب می شود.
نمازم را خواندم مهر را گذاشتم كنارم. نگاهش می كردم. حال نداشت, صدایش در نمی آمد. یك نگاه به مهر انداخت. گفت: «مرتضی ! چرا عكس دست, روی مهره»
گفتم: «این یادگار دست حضرت ابوالفضل (ع) است كه تو راه خدا داده.» گفت: «جدی می گی» گفتم: «آره ! می خوای از حضرت ابوالفضل (ع) برات بگم» حالش عوض شد. اشكش درآمد. من می گفتم. او گریه می كرد.
صدایش بلند شد. زار زار گریه می كرد. جان گرفت انگار. بلند شد لباسهایش را پوشید. گفت: «می رم جمكران». گفتم: «بذار باهات بیام.» گفت: «نمی خواد خودم می رم.»
به راننده گفته بود: «پول ندارم, اگر پولهای مسافرهات و جمع كنم مرا تا جمكران می رسونی»...
ث گفتم: «با فرماندهتون كار دارم.»
گفت: «الان ساعت یازده است, ملاقات قبول نمی كنه.» رفتم پشت در اتاقش در زدم. گفت: «كیه»
گفتم: «مصطفی ! منم.» گفت: «بیا, تو.»
چهارشنبه 30/2/1388 - 11:59
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته