• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 10405
تعداد نظرات : 2228
زمان آخرین مطلب : 3077روز قبل
كودك
بچه های بیش فعال چه ویژگی های دارند ؟
سلام
قرار بود در مورد بیش فعالی بگم
بچه های بیش فعال بسیار بسیار پرجنب و جوش هستند طوری كه همه از دستشون عاصی میشن از والدین گرفته تا همكلاسیشون
بذارید یه مورد براتون مثال بزنم : من تو یه مدرسه درس میدادم كه ابتدایی و راهنمایی تو یه مدرسه بود یه دانش آموز كلاس اول ابتدایی تو این مدرسه بود خیلی پرجنب و جوش همه از دستش می نالیدن. یك بار این دانش آموز آوردن دفتر چرا ؟ چون این دانش آموز بدلیل اینكه دیر به مدرسه رسیده بود اجاز ه نداده بودن بیاد داخل مدرسه و اونم از حفاظ ( میله های كه دور مدرسه زدن) كه یه متر ونیم طولش بود بالا آومده وارده مدرسه شده بود
یا همین دانش آموز از كیوسك تلفن عمومی بالا رفته بود تا تلفن بزنه ؟!!!
بیش فعالی سه تا علایم اصلی داره:
نقص توجه
برانگیختگی سریع(تكانشی بودن)
پرتحركی
اما توجه داشته باشید كه در بچه بیش فعال حتما وجود مورد 2و3 (برانگیختگی سریع و پرتحركی )ضروریه كه بگیم بچه بیش فعاله!

اما از كی میشه تشخیص داد : قبل از هفت سالگی و اصولا در دوره ی پیش دبستانی و توجه
داشته باشید باید حدود ماه تداوم داشته با یكی دوباره نمیشه گفت بچه بیش فعال است

اما در مورد علایم بالا چند مورد براتون مثال میزنم
نقص توجه: دو مسلئه پیش میاد
شروع توجه كردن: یعنی بسیار براشون سخته وقتی معلم درس رو شروع میكنه حواسشون رو به درس جمع بكنن
دامنه توجه كردن(حفظ ونگهداری ) : وقتی شروع به توجه كردن میكنن نهایت 10 دقیقه است بعد دوباره حواسشون پرت میشه
اما در مورد علایم بالا چند مورد براتون مثال میزنم:
نقص توجه
اغلب كارهای رو كه خودشون شروع كرده اند نمی تونند تمام بكنند
غالبا به موضوع مورد نظر گوش نمی دهند
به آسونی دچار حواس پرتی میشوند
در تمركز حواس روی تكالیف مدرسه یا هر چیزی كه نیاز به توجه زیادی داره مشكل دارند
اصولا در بازی كردن با بچه ها هم مشكل دارند
اسباب بازی‌ها ، کتاب‌ها و وسایلشان را اغلب گم می‌کنند
برانگیختگی وپرتحركی اصولا همراه هم می آیند
اغلب قبل از فكر كردن كاری را شروع می كند . (سبك تكانشی اگه خواستید در این مورد اطلاعات بیشتر داشته باشید به كتاب روانشناسی نوین دكتر سیف مراجعه كنید)
نیاز به سرپرستی و نظارت مداوم دارند
1- مكرار در كلاس فریاد میزنند
2- به صورت افراطی از یه فعالیت به فعالیت دیگه میپرند
3-تحمل رعایت نوبت را در فعالیت های گروهی ندارند
4- مرتبا این طرف و آنطرف دویده . از روی چیز های مختلف بالا میرند
5-بیقرار و نارام هستند
6- برای یه مدت كوتاه نمی تونند یه جای ثابت بشینند
7- وقت خواب مدام به این طرف و آن طرف می چرخند
8- پاسخ‌دادن ناگهانی و بدون فکر به پرسشی که هنوز تمام نشده است
9- وسط صحبت دیگران پریدن
10- بیش از حد صحبت کردن
درمان

راه حل قطعی براش وجود نداره ولی میشه پیشگیری كرد و اصولا گاهی اوقات این بچه ها در دوران نوجو انی بهتر میشند البته اگه مراقبت صورت بگیره
رفتاردرمانی
استفاده از تقویت كنندها
دارو درمانی
با تجویز پزشك انجام میشه اصولا بهتره كه بچه رو به دارو عادت ندید مگه در موارد شدید
تغذیه
عدم استفاده از رنگ ها و مواد افزودنی - پفك -چیپس - مویز و موز و توت و همچنین شكلات و كاكائو و شیرینیجات كه انرژی آزاد میكنند چون این بچه ها خودشون به اندازه كافی انرژی دارند

بهترین راه حل استفاده تركیبی از هرسه راه درمان است
یه راهنمایی كوتاه به شما والدین گرامی
  • وقتی که فرزندتان کارش را خوب انجام می‌دهد به اول پاداش دهید. در فرزند خود توانایی ایجاد کنید و نیز با او در مورد استعدادهایش صحبت کنید و او را به بکارگیری توانایی‌هایش تشویق وترغیب کنید

  • با فرزندخود کاملا واضح و روشن صحبت کنید. برای این کار با پشتکار ، مصر و مثبت باشید و خواسته‌های خود را کاملا برای فرزند خود روشن سازید. به فرزند خود بگویید چه کارهایی را باید انجام دهد نه این که فقط ، آنچه را نباید انجام دهد به او گوشزد کنید

  • شیوه‌هایی را برای کنترل رفتار فرزند خود یاد بگیرید این برنامه‌ها عبارتند از:
  • ایجاد جدول برای فعالیت‌های فرزندتان ، داشتن برنامه برای پاداش ، نادیده گرفتن رفتارهای نامطلوب، پیامدهای عادی و غیر طبیعی نتایج و پیامدهای منطقی

  • ودر آخر اینكه اگه به این دانش آموزان توجه نشود
دچار اختلال سلوك یا اختلال شخصیت ضد اجتماعی میشوند
اگه سوالی هم در مورد تقویت كننده ها داشتید حاضر به جوابگویی هستم
موفق باشید
دوشنبه 24/11/1390 - 19:24
دانستنی های علمی

تاریخچۀ «گرامافون» و «صفحۀ موسیقی» در ایران


گرامافون از زمان اختراعش در سال 1877 میلادی که با نام «فونوگراف» به بازار آمد، تا سر در آوردنش از ایران و رواج آن، سه دورۀ مشخص را طی کرده است.
 
اول، دوره‌ای که مربوط به اواخر عهد ناصری است. در این دوران، دستگاه فونوگراف را «حافظ الصوت» و «حبس الصوت» گفته و نوشته‌اند. در این دوره، صدای ساز و آواز کسانی چون «برادران فراهانی»، «سماع حضور» و «نایب‌الدوله» ضبط و شنیده شده.
 
دورۀ دوم از سال 1323 قمری شروع می‌شود که دوران حکومت «مظفرالدین شاه قاجار» است. در آن سال، شرکتی با نام «شرکت گرامافون و ماشین تحریر، با مسولیت محدود» که مدیریتش را شخصی به‌نام «ماکسیم پیک» به‌عهده داشته، در ایران شروع به فعالیت می‌کند.

«ماکسیم پیک» که از قرار با زیر و بم ساختار حکومت، و هنجارهای جامعۀ ایرانی آشنایی داشته در اولین قدم، پنج صحفه از صدای شاه و وزیران طراز اول، و افراد دربار ضبط می‌کند که از آنها سه صفحه (صدای مظفرالدین‌شاه، اتابک اعظم و وزیر امور خارجه)، باقی مانده است.
 
دوران سوم، مربوط به عهد پهلوی اول می‌شود که بیشتر، ضبط موسیقی بر روی صفحات، و به شکل دو روی صفحه، شروع و رایج شد.
 
در سابقه و تاریخچۀ ورود دستگاه گرامافون به ایران، در جلد سوم از «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم»، نوشتۀ ارزشمند «جعفر شهری»، که بیشتر به زندگی و کسب و کار مردم تهران در آن دوران پرداخته، می‌خوانیم:
 
گرامافون‌سازی یعنی تعمیر گرامافون، و این کار را در ابتدا ساعت‌سازها که با دنده و پیچ و فنر سر و کار داشتند، اختیار نمودند. کم‌کم به دیگران رسیده، تعمیرکاران چرخ خیاطی نیز در سطح دانش و عملی که فقط بتوانند آن‌را روغن‌کاری و بعضی قسمت‌هایش را باز و بسته و شکستگی فنرش را وصله و تعمیر کنند، به‌دان دست یازیدند.
 
گرامافون، از زمان مظفرالدین‌شاه به ایران راه پیدا کرد، و اول صدائی که در گرامافون ضبط و شنیده شده، صدای «مظفرالدین‌شاه قاجار» بود. اولین دستگاه گرامافونی که به ایران آوردند، در جلو قهوه‌خانه‌ای در شرق میدان «شمس‌العماره» به‌صدا درآمد.

غرض از انتخاب آن محل برای عرضۀ آن، یکی این بود که مرکز شهر بود و همه جور آدم از آنجا تردد می‌کردند، و دیگر اینکه مقابل در «ارک دولتی» و «شمس العماره» بود و محل رفت و آمد وزرا و بزرگان و رجال، که صدای آن را شنیده، بلکه به صرافت خرید آن بیفتند.

مهندسی هم از طرف کمپانی سازندۀ گرامافون پای دستگاه ایستاده بود و کارش این بود که سوزن، روی صفحه بگذارد و بردارد و سوزن یا صفحه را عوض کند و با ادا و اطوارهایی مردم را به‌سوی خود بکشد.
 
«جعفر شهری» می‌نویسد: «صدای گرامافون اما طولی نکشید که باعث سروصدا و بلواها شد. اجامر توسط مخالفان برآشفتند و آن‌را همان خر دجال گمان آوردند که از هر موی بدن خرش یک صدا درمی‌آید و مردم را به‌سوی خود کشیده، به جهنم می‌برد. اما این معارضه چندان نتوانست پائیده، شوق مردم، بر منع چربیده، دستگاه به کار افتاده، خاصه که صدای آوازخوان‌هایشان هم از آن به‌گوش می‌رسید.»
 
در این وقت کمپانی مصلحت دید دستگاه را به قهوه‌چی هدیه کند. پس به مهندس خود دستور داد تا طرز کار آن را، از سوزن عوض کردن و کوک کردن و تعویض صفحه به قهوه‌چی بیاموزد، تا دیگران از قهوه‌چی بیاموزند.

ولی به‌قول «جعفر شهری»: «تا زمانی که آقا مهندس «دجال» بالا سر دستگاه بود، از آن «خر»! صدایی بلند می‌شد و درمی‌آمد، همین که به دست قهوه‌چی و این و آن افتاد، گرچه «دجال» آن برداشته شد، ولی دستگاه هم نامنظم و بدکار شد. گاهی صدای آن «زیل» [زیر] و تند یود، همانند صدای سوت سوتک‌چی خیمه‌شب‌بازی، و زمانی کند شده، صدایی مانند صدای گاو از آن بیرون آمده، ادای هر کلمه‌اش لحظه‌ها طول می‌کشید.

از آنجا که پس از رفتن مامور،خواسته بودند سر از کار دستگاه درآورده، جن و شیاطین آن‌را که به ایشان تلقین شده بود، دیدار کنند، پس خواه ناخواه انگولکی هم کرده، تنظیمش را به‌هم زده، پس از شکستگی فنر که در اثر زیاد و بی‌اندازه پیچاندن دستۀ کوک پیدا شده بود، بیش از نصف صفحه کار نکرده، تا دقیقۀ اول صدایش تند و زیر، و از آن به بعد، همان صدای کلفت گاوی، و از کار باز می‌ایستاد. . .»

با استقبال مردم از گرامافون، و با علاقه‌ای که برای شنیدن حتی این صدای ناموزون و نامیزان نشان می‌دادند، کمپانی در صدد وارد کردن دستگاه‌های بهتر و پیشرفته‌تر برآمد، تا آنجا که توانست گرامافون «هیز ماسترز ویس» [His Masters Voice] و یا آنچنان که مردم کوچه و بازار می‌نامیدند «سگ‌نشان» را در دو نوع بوقی و کیفی، وارد بازار کند.

همراه با ورود گرامافون‌های جدید تصنیف‌های تازه هم ساخته شد و مردم برای اولین بار صدای آوازه‌خوان‌هایی که آن زمان فقط نامی از آنها به‌گوششان خورده بود را شنیدند.
 
در این دوره دو تصنیف بیشترین یاد را در حافظه‌ها از آن خود کرد. یکی تصنیف «در ملک ایران»، با مطلع: (در ملک ایران ـ وین مهد شیران ـ تا چند و تا کی ـ افتان و خیزان ـ داد از جهالت ای خدا ـ که قدر خود ندانیم ـ در زندگانی چرا شبیه مردگانیم).

و
دیگری تصنیف «عروس گل»، با مطلع: (عروس گل از باد صبا، شده در چمن چهره‌گشا ـ الا ای صنم بهر خدا ـ ز پیچه زدن حذر کن. ـ دیده کسی هرگز بود شمس و قمر در حجاب؟ ـ دیده کسی هرگز بود قرص قمر در نقاب؟ ـ الا ای صنم بهر خدا، ز پیچه زدن حذر کن).

اشعار هر دو تصنیف از سروده‌های «ملک‌الشعرای بهار»، که در همان زمان نیز از شهرت و اعتباری خاص در نزد مردم و اهل ادب برخوردار بود، و صفحۀ آن توسط کمپانی «پولیفون» تولید و به بازار آمده بود. نمایندگی کمپانی صفحه پرکنی «پولیفون» در ایران را شخصی به‌نام «عزرا میرحکاک» عهده‌دار بود.

دکتر «هدایت نیرسینا» در خاطرات خود از «ملک‌الشعرای بهار» می‌نویسد:
«شوری که این دو تصنیف در دل‌ها افکنده بود، همه شرکت‌های صفحه‌سازی را به تکاپو و کوشش درآورد که بیشتر تصنیف‌های خود را از «ملک‌الشعرای بهار» به‌دست آورند. در این میان کمپانی «کلمبیا» در رقابت از همه پیشی گرفت و به اصطلاح رکورد را در این فعالیت شکست.

نمایندۀ شرکت «کلمبیا» در ایران «موسی ارسطو زاده» بود که شخصی شایسته، مودب، خون‌گرم و مدبر بود. او در پذیرایی از نمایندگان آواز و ساز و سخن محبوبیتی به‌دست آورد، و چون شهرت و درخشندگی «بهار» در عالم سیاست
، فرهنگ، و هم‌چنین مقام ترانه‌سرایی یا به اصطلاح آن‌روزها، تصنیف‌سازی او سراسر ایران را فرا گرفته بود، و با توجه به اینکه در سرمایه‌گذاری و مصرف پول کافی دستش نمی‌لرزید، پیش از آنکه نمایندۀ کمپانی انگلیسی «هیز مسترز ویس» [محمود ایمن]، و نمایندۀ شرکت «پدافون» [آقای مبین]، محضر «بهار» را دریابند، به او مراجعه کرد، و بنابر آنچه که خصوصی با نویسندۀ این مقال در میان نهاد، مبلغ چهار هزار تومان پول آن زمان، یعنی چهارصد برابر مبلغی که دیگران در برابر یک ترانه می‌پرداختند، به‌عنوان پیش‌پرداخت به آن استاد سخن تقدیم داشت. در صورتی‌که کمپانی‌های دیگر، هرگز تن به ادای چنین پول‌ها به برترین هنرمندان هم نمی‌دادند.

باری، معلوم نشد آقای «ارسطو زاده» پس از این پیش‌پرداخت، با این شرط که «بهار» تصنیف‌های تازه هم برای او بسراید، چه مبلغ دیگری به سرایندۀ تصنیف «مرغ سحر» پرداخت نمود، و به‌موجب قراردادی، حقوق کلیه تصنیف‌های سروده شده توسط «بهار» را برای ضبط و پخش مجدد، از آن خود در کمپانی «کلمبیا» کرد.

او اعلانی بلند بالا هم بر دیوار محل ضبط نصب کرد بدین مضمون که: «کمپانی کلمبیا بهترین صفحات را عرضه و تقدیم می‌دارد، مخصوصا افتخار آن دارد که این صفحات به اشعار ادیب و شاعر بزرگ معاصر جناب ملک‌الشعرای بهار مزین است.» این تبلیغ هم البته تاثیر بسیار داشت. یکی از استادان نوازش تار «یحیی زرپنجه» آهنگ‌هایی به آقای «ملک» عرضه داشت که برابر آنها ترانه‌هایی برای این شرکت بسراید.»

[خاطراتی از بهار، نوشتۀ هدایت نیرسینا،فصلنامۀ ره آورد، شمارۀ 9، پاییز و زمستان 1364]

در مرور تاریخچۀ صدای خوانندگان ایرانی بر روی صفحۀ موسیقی، به صفحاتی برمی‌خوریم که مربوط به قبل از شروع فعالیت کمپانی‌های تهیه و تولید صفحۀ موسیقی در ایران می‌شود. این صفحه‌ها غالبا در هند یا سوریه و لبنان ضبط و تکثیر شده است. برای این امر خواننده به همراه اعضای ارکستر و نوازندگان باید رنج سفر تا آن کشور را به‌جان می‌خریدند تا به مصداق «تنها صداست که می‌ماند»، بتوانند صدای خود و سازهایشان را بر آن صفحۀ مدور سیاه ماندگار کنند.

آنچه که این خاطرات از آن سفرها را خواندنی و شنیدنی می‌کند یکی هم ماجراهای عجیبی است که گاهی بر سر اعضای گروه می‌آمده و البته که ربطی هم به موضوع ضبط صدا و صفحه نداشته. نمونۀ آن را در فیلم «دلشدگان» ساختۀ «علی حاتمی»، به شکلی تصویری می‌بینیم، و در شکل نوشتاری‌اش، به نقل از «جواد بدیع‌زاده» در کتاب «مردان موسیقی سنتی و نوین ایران» تالیف «حبیب‌الله نصیری‌فر» می‌خوانیم.

«جواد بدیع‌زاده»، طی دو سفری که در سفر اول با «ابوالحسن‌خان صبا»، «اسماعیل مهرتاش»، «فرهادمیرزا معتمد» و در سفر دوم که باز به‌همراهی «صبا»، «مرتضی‌خان محجوبی»، «تاج اصفهانی»، «ملوک ضرابی»، «ملکه حکمت‌شعار»، و «طاطایی» جهت پر کردن صفحه به سوریه و لبنان سفر کرده بود، می‌نویسد:

«هنرمندان برای پر کردن صفحه و ضبط آهنگ‌های ملی ایران، باید زحمات و مشقات فراوانی را متحمل می‌شدند. از جمله در اولین سفری که به‌دعوت کمپانی «سودوا» به همراه «صبا»، عازم «حلب» و «بیروت» شدیم. بعد از اقامت کوتاهی در بغداد، با یک ماشین که رانندۀ آن مرد عربی بود، به‌طرف «شام»، حرکت کردیم.

برای رسیدن به این مقصد می‌بایست از «صحرای شام» عبور کنیم. در این راه تا رسیدن به مقصد هیچ آبادی و یا شهری قرار نداشت. رانندۀ عرب، که به‌نظر می‌رسید از صحرا و وضع آن بی‌اطلاع است، تا نزدیک غروب در حدود ده دوازده ساعت در صحرای شام راند، تا نزدیک غروب که در محلی از صحرا قرار گرفتیم که نه راه پس داشتیم و نه راه پیش. گم‌شدن در صحرایی که مثل دریا و اقیانوسی بی کرانه بود، حکم مرگ را داشت. رانندۀ عرب راه اصلی و جاده را به‌علت بی‌اطلاعی گم کرده بود و برای ما بی‌اطلاعی او مساوی با مرگ بود. در وسط صحرا جنبنده‌یی پیدا نمی‌شد جز خار مغیلان، که غذای شتران است.

من و «صبا» و دیگر همراهان مدت چهار شبانه روز در آن محل نامشخص، ویلان و سرگردان، منتظر رسیدن مرگ بودیم. ولی بخت یاری کرد و بالاخره در چهارمین روز از سرگردانی، در حدود ساعت دوازده شب، «صبا» که از ماها با هوش‌تر بود گفت: «صدای حرکت ماشینی را می‌شنوم.» و در همان لحظه، روزنۀ کوچکی از امید، به گوشۀ چشم ما باز شد و کمی بعد، از افق نوری دمید و روشنایی تمام صحرا را مثل روز روشن کرد و در فاصله‌ای دور از ما ایستاد.

خود را به‌سرعت به ماشین بزرگی که مثل ماشین‌های بزرگ دو طبقه‌ای که فعلا در تهران در جریان است، رساندیم و بعد از لحظاتی ابتدا رانندۀ آن، و بعد تمام مسافرین از آن ماشین بزرگ پیاده شدند که ببینند این بخت‌ برگشته های گمگشته راه، از چه قماشی هستند. «صبا»ی مرگ به‌چشم دیده و به‌جان آمده، وسط صحرای شام، ویولون را برداشت و در مایۀ «سه‌گاه» درآمدی کرد و من نیز حال گم شدۀ خود را باز یافتم و در همان مایه و در همان حال زدم زیر آواز و خواندن این غزل که:

من کز وطن سفر نگزیدم به عمر خویش ـ در عشق دیدن تو هواه‌خواه غربتم.

آنگاه همگی سوار اتوبوس صحرایی شدیم. من کنار صبا نشستم. پرسیدم: این چهارمضرابی که وسط صحرا زدی، ارتجالا و بداهتا زدی یا سابقه داشت؟». گفت: «مختصری در مغزم بود و چندان بی‌سابقه نبود.» گفتم: «چهارمضراب خوبی بود، یادداشت کن تا از خاطرت محو نشود تا به‌موقع خود ضبط کنیم.» گفت: «این چهارمضراب را من «زنگ شتر» نام گذاشتم و بلاقاصله توی اتوبوس، قوطی سیگار خود را درآورد و روی قوطی سیگار چهارمضراب را نوشت. و این همان «زنگ شتر»ی است که صبا در صفحات کمپانی «سودوا» آن را ضبط کرده و روی صفحه نوشت: به‌یاد غزاله. [غزاله نام دختر صبا است] و اکنون پس از سال‌ها این چهارمضراب به چند رقم با ارکسترهای گوناگون ضبط شده و در واقع تمرین نوازندگان سازهاست.»

در ایران، چهار کمپانی عمده و معروف، بازار ضبط و تولید صفحات موسیقی را در این دوران به‌عهده داشتند.
 
«کمپانی پولیفون» [با مدیریت عزرا امیرحکاک]، که از همکاری هنرمندانی چون «امیر جاهد»، «مرتضی و موسی نی‌داود»، به عنوان آهنگساز، و  «ملک‌الشعرای بهار» و کمی بعدتر «پژمان بختیاری»، در مقام ترانه‌سرا، و خوانندگانی چون «قمرالملوک وزیری»  و «ملوک ضرابی» برخوردار بود.

از ابتکارات کمپانی  «پولیفون» یکی هم این بود که اشعار ترانه‌های ضبط و اجرا شده را در دفتری طبع، و همزمان با به بازار آمدن صفحه، آن را نیز منتشر می‌کرد. صفحۀ ترانۀ «مرغ سحر» از معروفترین صفحات تولیدی این کمپانی است.
 
«کمپانی کلمبیا» [با مدیریت برادران ارسطوزاده]، که قراردادی انحصاری با «ملک‌الشعرای بهار» برای سرودن ترانه داشت، و از صدای خواننده‌ای با استعداد که صدایی زنگ‌دار و پرطنین داشت، با نام «جمال صفوی» بهره می‌گرفت. نام این خواننده در صفحاتی که «کمپانی کلمبیا» با صدای او منتشر کرده (ج ـ ص) نوشته شده.
 
«کمپانی پدافون» [با مدیریت آقای مبین]، که از همکاری «کلنل علینقی وزیری» و «موسی معروفی» به‌عنوان آهنگساز، و «حسین گل‌گلاب» [استاد رشته‌های جغرافیا، گیاه‌شناسی و علوم طبیعی. سرایندۀ سرود معروف «ای ایران ای مرز پرگهر»]، و خوانندگانی از جمله «روح‌انگیز» برخوردار بود.
 
و بالاخره کمپانی انگلیسی «هیز مسترز ویس» [با مدیریت موسی بنائی و محمود ایمن] که مهمترین نام و رقیب کمپانی‌های موجود بود و سابقۀ بیشتری داشت. این کمپانی هم دستگاه گرامافون را تولید و وارد می‌کرد، و هم صفحه‌های موسیقی را در شکلی گسترده‌تر به بازار می‌فرستاد.
 
صفحه و گرامافون «هیز مسترز ویس»، به‌نام «سگ نشان» معروف بود و در زمان فعالیت خود صفحه‌های ارزشمندی از نامداران ساز و آواز، همچون «اقبال آذر»، [اقبال‌السطان]، «درویش خان»، «ادیب خوانساری»، «قمرالملوک وزیری»، «تاج اصفهانی»، «سلیم‌خان»، «پروانه»، «مرتضی نی‌داود»، «حاج علی‌اکبر خان»، «عبدالحسین خان شهنازی»، و نغمه خوان‌هایی چون «جواد بدیع‌زاده»، «نیر اعظم رومی»، «ملوک ضرابی»، «خانم گلریز [آسیه خانم]، «ملوک پروین»، «ایران‌الدوله [ایران خانم]، و نوازندگان مشهوری چون «حسن رادمرد» (پیانو)، «مصطفی نوریانی» (ویلون)، «یحیی زرپنجه» و «علی صالحی» (تار)، و شاعرانی چون «ملک‌الشعرای بهار» و «عارف قزوینی» را تهیه و به‌بازار فرستاد.
 
البته گفتن ندارد که امروزه این صفحات نایاب است و شاید بندرت در مجموعه‌هایی همچون گنجینه‌های هنری در حفظ و حمایت اهل ذوق بتوان یافت. از هزار و یک دلیلی که می‌توان برای نایاب بودن این صفحات برشمرد و متصور شد، یکی را هم در پانویسی به‌قلم «جعفر شهری» در جلد پنجم از کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» خواندم.
 
از آنجا که اول این مقاله با نام او و یادی از آن کتاب شروع شد، خوشتر آنکه با ذکر  آن پانویس، این مقال را به پایان ببریم و تمام. «جعفر شهری» در پانویس مطلب «آوازخوانهای معروف»، در معرفی معرفی «پروانه» با همان سبک و سیاق و انشای خاص خود، می‌نویسد:
 
«آوازخوانی همعصر آوازخوانان اوایل پهلوی که در جوانی به‌مرض سل مبتلا گشته، علاقمندانش را داغدار گردانید. در لحن و صدا و تعلیم و حنجره‌ای بس دلنشین که اگر اجل زودرس گریبانش نگرفته بود شاید آثارش ابدی می‌گردید، در دو اسف. یکی مرگ نابهنگام وی و دیگر از میان رفتن صفحاتش که متعصبین تا به مقابله با آزادی موسیقی و آواز و منشعبات آن که تقریبا جا باز می‌نمود برآیند، پس از مرگش خوابی جعل نموده منتشر کردند، بر این که آوازه‌خوانهای زن را دیده‌اند که همه در محشر جمع شده التماس می‌کنند که صفحه‌های آنها را نابود بکنند، چه هر زمان صدایشان از صفحه به‌گوش کسی می‌رسد، سیخ آهن به گلویشان می‌کنند و از آن میان «پروانه» که زیادتر از همه التماس می‌کند. دیگران وقعی نگذارده، اما کس و کار «پروانه» به جمع‌آوری صفحاتش پرداخته، نابود گردانیدند.»

His Master´s Voice

 

صفحۀ عتیقۀ لاکی، کو وسیله‌یی که بخواند؟
با نگارۀ سگ و بوقش، حیف اگر خموش بماند
این سگ نشسته به زانو، گو بلاید از سر نیرو
یار غار عهد کهن را، بل ز خواب خوش بپراند

سکه‌های کهنۀ ایشان، قصۀ مکرر ما شد
قلب کودکانۀ ما را کس به «شهروا» نستاند
قلب کودکی به شماری کودکانه می‌زند آری
تهمت مرض منهیدش راز او طبیب نداند

صفحۀ عتیقه، بگو، هان! زن‌خدای خانه کجا شد
کز رخت غبار بگیرد، از دلت ملال براند؟
کوک و دست و پنچۀ نرمش آن کند که ناوک سوزن
سالیان کودکیم را در شیارها بدواند

دخترک به نغمۀ رقصی در حریر و تور گل‌افشان
همچو بوتۀ گل و سوسن دست و دامنی بتکاند
کوک و دست نازک مادر گم شدند و، ناوک سوزن
در شیار صفحۀ لاکی تاختن دگر نتواند

صفحۀ شکستۀ لاکی! «تاج» کو؟ «قمر» کو؟
«مرتضی» چه شد که به زخمی تبض ما را بجهاند؟
جمله خفته‌اند و ـ دریغا! ـ خفته کی برآورد آوا
بانگ زاغ و بوم دمادم گوش خسته بدراند

چهرۀ زمانه دگر شد، شور کودکانه به سر شد
صفحۀ عتیقۀ لاکی خوبتر همان که نخواند

شهریور 1373

سیمین بهبهانی
از مجموعه اشعار «یک دریچه آزادی»

* * *

اولین صدایی که از صفحۀ گرامافون شنیده شد، صدای مظفرالدین‌شاه بود. قبلۀ عالم! در جایی از سخنان خود می‌فرمایند: « پاداش این خدماتی که به من می‌کنید، و به مملکت ایران می‌کنید، البته خدا، و سایۀ خدا که خودمان باشیم [!!] به شما خواهم داد.»
خطاب ذات اقدس همایونی! به «امیراتابک» نخست وزیر، و وزیر امور خارجه است.

 

* * *

صدای «حمید قنبری»، است در تعریف خاطره‌ای شنیدنی از ماجرای صفحه پر کردن او در مصاحبه‌ای با «رامین فرزاد»  برگرفته از برنامۀ «سرگذشت رادیو»

 

* * *

«. . . ژاله خانوم تو دلی! قربان خانوم. ژاله خانوم. . . من حالا ـ الان ـ یه تکه‌ای واست می‌زنم، از اون چیزایی که دوس داری. اسمش به‌نظرم یادت باشه. «دیلمان». . . یه دفعه می‌زنم، یه دفعه هم می‌خونم. . .»
 
 اجرایی استثنایی از «دیلمان» که «صبا» اوائل دهۀ سی، آن را همراه با پیامی ضبط کرد و برای دخترش «ژاله»، که در پاریس به تحصیل باله اشتغال داشت فرستاد.

 

* * *

هفت هشت ماهی قبل از مرگ صبا بود [سال 1336] که گفتگویی با او از رادیو ایران پخش شد. بخش‌های از آن گفت‌وگو که به کارهای آموزشی صبا می‌پردازد و قطعه‌ای که نواخت را در اینجا بشنوید!

 
دوشنبه 24/11/1390 - 19:11
تاریخ

Textbook FirstGrade 1939 00 539x800 کتاب فارسی اول ابتدایی (۱۳۱۸)

Textbook FirstGrade 1939 01 541x800 کتاب فارسی اول ابتدایی (۱۳۱۸)

Textbook FirstGrade 1939 02 539x800 کتاب فارسی اول ابتدایی (۱۳۱۸)

Textbook FirstGrade 1939 03 535x800 کتاب فارسی اول ابتدایی (۱۳۱۸)

Textbook FirstGrade 1939 04 535x800 کتاب فارسی اول ابتدایی (۱۳۱۸)

Textbook FirstGrade 1939 05 536x800 کتاب فارسی اول ابتدایی (۱۳۱۸)

برچسب ها:Classroom • Textbook
 
دوشنبه 24/11/1390 - 18:44
آشپزی و شیرینی پزی

طرز تهیه آبگوشت سنتی

652 بازدید

طرز تهیه آبگوشت سنتی

مواد لازم
▪ ۵۰۰ گرم گوشت با استخوان و دنبه
▪ ُسه عدد سیب زمینی کوچک
▪ رب گوجه زرد چوبه و نمک
▪ ۱۰۰ گرم نخود و لوبیا
▪ دو عدد پیاز

روش تهیه
ابتدا گوشت و استخوان و دنبه را شسته با مقداری آب سرد در قابلمه بریزید و سپس نخود لوبیا و پیاز پوست کنده ی دو نیم شده را شسته و به آن بیفزائید و روی حرارت ملایم بگذارید تا بپزد
سی دقیقه مانده به اماده شدن چند عدد سیب زمینی را پوست گرفته همراه رب زرد چوبه و نمک به آب گوشت اضافه کنیدو مجددا در قابلمه را بسته تا سیب زمینی با آبگوشت بپزد
سپس در کاسه یی تکه های دنبه مقداری سیب زمینی و پیاز پخته را داخل آن بکوبید و به غذا اضافه کنید تا جا بیفتد
اکنون آبگوشت خوشمزه شما حاضر است
● نکته : چاشنی آبگوشت آبلیمو یا لیموی عمانی است و معمولا با ریحان یا سبزی معطر صرف می شود

 

دوشنبه 24/11/1390 - 11:22
دانستنی های علمی

 

 



 

سونا بخار خانگی

سونا یكی ازفعالیتهایی است، كه تقریباً همه ورزشكاران با آن آشنا هستند و در سطح قهرمانی و حرفه ای و آماتوری به آن توجه خاصی دارند، اما این كه چه فوایدی دارد و چگونه باید از آن استفاده كرد، دانستن آن برای همگان بسیار لازم به نظر می رسد.

اولین بار، فنلاندی ها سونا( خشك) را به كار گرفتند. گفته می شود از هر 3 خانه در فنلاند، یكی دارای سونا است. همه از سونا می توانند استفاده كنند: پیر، جوان، مرد، نوزاد، خردسال و زنان باردار و حتی حیوانات، فقط باید پیش از استفاده با پزشك مشورت كرد.

فنلاندی ها معتقدند سونا بدن را از استرس ها و سموم آزاد می كند.

 

در سونا چه اتفاقی می افتد؟

به محض ورود به سونا، بدن به گرما واكنش نشان می دهد. درجه حرارت بدن به 39 درجه سانتی گراد می رسد. مویرگها گشاد می شوند. منفذهای پوست باز می شود و شروع به تعریق زیاد می كنیم. جریان خون و جابه جایی مواد در بدن افزایش پیدا می كند. تعداد ضربان های قلب از متوسط 70 به 100عدد در دقیقه می رسد. راههای تنفسی بازتر می شوند. تنفس بهتر و راحت تر انجام می شود و میزان دریافت اكسیژن بر اثر تاثیر هوای خشك و گرم بیشتر

می شود به دلیل تغییرات سریع درجه حرارت، انعطاف پذیری (الاستیسیته) عروق بهبود می یابد . روی تنفس پوست تاثیرعالی می گذارد و باعث سریع شدن سوخت و ساز سلولیت(چربی زیر پوست ران و كپل) می شود. بر اثر گرمای سونا بر سرعت متابولیسم افزوده می شود و با كمك سونا سبك تر و لاغرتر می شویم.

غیر از این، سونا باعث بالارفتن مقاومت در مقابل عفونت های ویروسی می شود و دوباره سازی سلولها را تسریع می كند،با كمك سونا سبكتر و لاغرتر می شویم.

سونای بخار یک حمام سونا در منزلتان ،بهترین راه لاغری سریع در کل اندام ،آبرسانی به پوست ، از بین بردن استرس و تنش و خستگی مدل جی وی اس (آلمان) ، قابل استفاده روی فرش در ویلا و منازل با چهار استاندارد جهانی با ارتفاع یک متر، کف 80در80 ، جنس فایبر گلاس

برخی از امکانات و قابلیتها:
# یک حمام سونا در منزلتان
# بهترین راه لاغری سریع در کل اندام
# آبرسانی به پوست
# از بین بردن استرس و تنش و خستگی
# با چهار استاندارد جهانی
# قابل استفاده روی فرش در ویلا و منازل

سونا بخار

 فواید سونای بخار گرم:

با توجه به مشغله های کاری و فکری در جهان مدرن و ماشینی و کمبود زمان و مکان و بعد مسافت جهت ورزش و استفاده از سونای عمومی ، سونای سیار خانوادگی این امکان را به شما می دهد که در کوتاهترین زمان و کمترین مکان از این وسیله استفاده کرده و فواید بسیار زیاد بشرح  زیر را وارد زندگی کرده و تجربه کنید:

1- تحریک کردن گردش خون و جلوگیری از بیماریهای قلبی و عروقی

2- کمک به بهبودی سیستم خونی و آماده سازی قلب برای کار بهتر

3- افزایش متابولیسم بدن

4- کاهنده چربی بدن و ایجاد تناسب اندام

5- کاهش تونیسیته عضلانی و ایجاد شلی در عضلات

6- کاهش خستگی عمومی بدن و کاهش خستگی عضلانی

7- کاهش درد مفاصل و عضلات

8- ایجاد نظافت و لطافت پوست و تغذیه بهتر آن

9- خروج سموم بدن از طریق پوست

10- بهبود وضعیت عمومی بدن و ایجاد شادابی در بیداری و آرامش در خواب.

 

شرح فواید حمام بخار گرم:

1- قلب و عروق

بخار گرم با افزایش گردش خون و کاهش تونیسیته عضلات جدارعروق موجب بهبودی در گردش کل حجم خون شده و خون را تا دورترین و باریکتر ین عروق خونی در بدن رسانده و تغذیه بهتر را در اندامها و بافتها شامل میشود.

 

2- عضلات و مفاصل

بخار گرم بعد از کار سخت روزانه می تواند موجب کاهش گرفتگی عضلات شده و استرس فیزیکی وارده به بدن را کاهش دهد و با ایجاد نرمی در مفاصل موجب کاهش درد مفاصل میشود.

حمام یا سونای بخار گرم میتواند به بیمارانی که دردهای عضلانی ، عصبی یا درد مفاصل دارند کمک کند و در بیماریهایی چون آرتر وز ، کمردرد های مزمن ، گرفتگی عضلات به هر دلیل قابل استفاده می باشد.

 

3- وزن و تناسب اندام

سونای بخار گرم با افزایش هسته مرکزی بدن و افزایش متابولیسم موجب شکسته شدن سلولهای چربی می شود،به طوری که در هر 20 دقیقه حمام بخارگرم  400 تا 500   کالری انرزی مصرف می شود و استفاده مکرر آن ( روزی یک بار) می تواند کاهش وزن قابل ملاحظه ای را به دنبال داشته باشد.

 

4- پوست ،نظافت ، لطافت و سم زدایی

پوست بزرگترین ارگان بدن بوده که کار تصفیه سموم آن فراموش شده

است . در صورتیکه عمل تعریق می تواند در دفع سموم اثرات سود بخشی شبیه کلیه ها و یا روده داشته باشد.

عرق درمانی یک روش عالی قدیمی است و تعریق می تواند بسیاری از آلاینده های محیطی ناشی از زندگی پیچیده امروزی و همچنین سمومی که بطور طبیعی در بدن تشکیل شده اند  از طریق پوست خارج کند.

بخار گرم می تواند با باز کردن منافذ پوستی  و مرطوب کردن سطح پوست و همچنین با افزایش گردش خون پوستی موجب تغذیه بهتر و لطافت و نظافت و شادابی پوست شود.بعد از استفاده از سونای سیار مرطوب خانوادگی لطافت پوست را در سطح پوست بدن و صورت احساس می کنید.

 

5- تنفس و تبادلات گازهای ریوی

مجاری تنفسی فوقانی و تحتنانی بدنبال استنشاق بخار گرم ومرطوب  بازتر شده  تنفس راحتترمیگردد و با گرم شدن عروق ریوی افزایش تبادلات گازی بهتر صورت مگیرد .

بخار گرم موجب کاهش سینوزیت ، برونشیت ، آسم و دیگر بیماریهای ریوی شده وهمچنین تمیزی و لطافت مجاری را باعث میشود.

با باز کردن زیپ نزدیک یقه می توانید بخار گرم را استنشاق کرده و از این مهم لذت ببرید

 

6- آرامش و شادابی عمومی و خواب بهتر

بخار گرم یک روش عالی برای کاهش تنش های روحی و روانی وارده به بدن در طول روز بوده و در سطح عضلات ، مفاصل ، عروق و اعصاب محیطی ایجاد می کندو یک آرامش نسبی در کل بدن بو جود آمده که موجب شادابی و کاهش افسردگی در بیداری شده و همچنین خواب را آرام و عمیق کرده و وضعیت خواب را بهتر می کند و شادابی و سر حالی را در روز بعد می توان تجربه کرد

 

خصوصیات سونای بخار گرم:

این نوع حمام بخار گرم از دو قسمت و یک لوله اتصال درست شده است:

- قسمت اول  شامل دستگاه بخار ساز

- قسمت دوم شامل چادر ضد آب و رطوبت

 

1- دستگاه بخار ساز

این دستگاه با برق 220 ولت شهری کار می کند و حداکثر ظرفیت آن 5/1 لیتر است که با علامتی MAX در داخل آن مشخص شده و همچنین دارای یک سیستم دیجیتال است که تا 60 دقیقه قابل تنظیم بوده و در صورت کمبود آب جریان برق سیستم قطع شده و برصفحه نمایش کلمه آب  ظاهر میشود و همچنین با صدای بوق کاربر را متوجه  کمبود آب می کند .

 

2- چادر ضد آب

 این چادر از جنس پارچه ای ضد آب و رطوبت درست شده است و در کمتر از یک دقیقه آماده شده که دارای یک زیپ ضد بخار در جلو و دو زیپ ضد بخار در بالا جهت انجام کارهای ضروری با دستها می باشد.

شکل استوانه ای چادر موجب انتشار بخار و گرما در سرتاسر آن می شود و بعد از استفاده ظرف مدت کوتاهی خشک می شود. و وزن آن حدود 2 کیلو گرم است .

این چادر دارای یک کیسه متصل به خود جهت حمل و نقل می باشد.

برای استفاده یک صندلی پلاستیکی لازم است.

سونای خانگی یک نفره

دوشنبه 24/11/1390 - 11:16
دانستنی های علمی
واقعیتی تلخ در مورد جنس قابلمه های طبخ غذا
تا چند دهه پیش بین مردم کشورمان مرسوم بود تا برای پخت غذا مخصوصا" خورشت و آش "از قابلمه های مسی استفاده کنند.آن زمان در همه آشپزخانه ها یک کفگیر آهنی نیز وجود داشت که موقع پختن غذا دایم درون آن قرار می گرفت.مردم به این کفگیر "حسوم" می گفتند.آن زمان کسی نمی دانست چرا باید این کفگیر درون قابلمه مسی قرار گیرد.مردم تنها به دلیل اینکه میراث گذشگان بود و می دانستند برای پخت غذا خیلی مفید است از" حسوم" استفاده می کردند.

سال ها گذشت., عده ای از دانشمندان غرب زودتر از ما همه چیز را درباره فلسفه حسوم فهمیدند و تحت فشار مسائل سیاسی مجبور شدند تا حسوم را از آشپزخانه ها خارج کنند و سرانجام به اسم بهداشت و این که این کفگیر های آهنی غیر بهداشتی هستند،حسوم را از ما گرفتند.

شاید شما به یاد نداشته باشید اما اگر از بزرگترهای خود جویا شوید به شما خواهند گفت که دهه 50 نان خشکی ها در کوچه پس کوچه های شهر با صدای بلند فریاد می زدند:" قابلمه مسی،کفگیر آهنی خریداریم" کسی آن زمان ندانست که چرا نان خشکی ها داعیه دار حفظ سلامتی برای مردم ایران شده اندو ظروف به اصطلاح روهی را برای ما به ارمغان آوردند!!!!!!!

"نان خشکی ها ".................با قیمت ناچیز این قابلمه ها را خریداری کرده و به جای آن، قابلمه آلمینیومی می دادند که به آن روهی می گفتند. جالب این که در آن دوره اگر کسی ظرف مسی جدیدی را می خواست با ظرف به اصطلاح روهی معاوضه کند با سرسختی نان خشکی ها روبرو می شد!!!! و نان خشکی های متمدن و متفکر! تنها ظروف قدیمی را شایسته تعویض می دانستند!

باید متذکر شد که با توجه به برنامه ریزی دقیقی که سیاست غرب انجام داده بود تمامی حکمای ما را در آن دوره به نحوی از بین برده بودند تا دیگر کسی نباشد که با ایجاد تردید مردم را از فروش قابلمه ها ی مسی و کفگیر های آهنی باز دارد. کسی نمی داند که این همه قابلمه های باارزش مسی که حاصل کار قلم زن های توانای مس بود به کجا رفت.
جالب این که قلم زن های مس برای پخت هر نوع غذایی ظرفی را با ضرب آهنگ خاصی تهیه می کردند ، اما بعدها مشخص شد تمامی این ظرف به کشور ترکیه منتقل شده و در کوره ها ذوب شدند تا اثری از آنها باقی نماند.متأسفانه هنوز هم بسیاری از از ما درباره حسوم و چرایی استفاده از آن توسط اجدادمان کوچکترین اطلاعی نداریم.

باید گفت فلسفه استفاده از حسوم در جریان پختن غذا به تیزبینی و دقت حکمای ما باز می گردد.حکما و دانشمندان برای همه گیر کردن سلامتی، حسوم را طراحی کردند تا تعادل بین موادی که وارد بدن می شود و بدن انسان به آن محتاج است برقرار کنند.

از نظر علمی امروزی فلسفه این کار را به این صورت می توان بیان کرد که بدن مخصوصا"مغز" برای سلامت و نشاط و کنترل اسید لاکتیک و کورتیزول به شش میلیارد یون مس نیاز دارد و به همین نسبت یون آهن.پختن غذا درون ظروف مسی موجب تأمین این مقدار یون برای بدن است و حسوم نیز همین مقدار یون آهن را به غذا منتقل می کند تا از طریق غذا وارد بدن شده و با حفظ تعادل موجب سلامتی پایدار برای انسان شود.
مطلب دیگر این که در دورانی که استفاده از حسوم در پختن غذا مرسوم بود از کم خونی های رایج که اکنون مردم با آن دست به گریبانند اثری نبود.یون های آهن که از طریق حسوم در سراسر غذا پخش می شد کم خونی ناشی از فقر آهن را برطرف می کرد،اما پس از این که حسوم را به اسم بهداشت از ما گرفتند،کم خونی و بیمای های خونی چون سرطان خون روز به روز در میان مردم افزایش یافت.
کمبود یون مس باعث می شود انسان دایما احساس رخوت و خواب آلودگی و کسالت کند و دهن دره های متوالی داشته باشد.در ضمن این که هیچ کارتل دارویی نمی تواند از یون یک عنصر برای شما قرص تهیه کند و آن چیزی که به اسم قرص آهن به ما می دهند شامل مولکول آهن هست که نه تنها برای بدن هیچ ثمره ای ندارد،بلکه استفاده آن در دوران بارداری موجب بیش فعالی و پایین آوردن ضریب هوشی فرزند خواهد شد.هم چنان که استفاده دختران جوان از این قرص ها نارسایی های بسیاری را برای آنها به همراه خواهد داشت.
جالب توجه است که در صورت پختن غذا درون ظرف های مسی و استفاده از کفگیر آهنی حسوم ظرف مدت سه روز اثرات شفابخش در بدن انسان ظاهر می شود.
غذا موقع پختن در قابلمه مسی از یون آزاد شده این ظرف استفاده می کند و درنتیجه در بدن انسان احساس نشاط و انرژی فوق العاده ای ایجاد می شود و دیگر از آن دهن درگی و خمیازه و کسالت خبری نخواهد ماند و باعث طول عمر مفید و سلامتی جسمی مخصوصا" برای خانمها نزدیک به دوران عادت ماهیانه است.
بعدها تبلیغات گسترده ای در باره ظروف تفلون آغاز شد،ظروف به اصطلاح نچسب که یکی از دغدغه های بزرگ کدبانوی خانه را برطرف می کرد.بعدها درکتابهای دانشمندان تغذیه نوشته شد اگر کوچکترین خطی به تفلون بیفتد،بسرعت سرطان زا میشود.در این حین ظروف استیل هم به سرعت جای خود را در آشپزخانه ها باز کرد.دیگر با وجود این همه پیشرفت و توسعه تکنولوژی در عرصه ظروف،اثری از ظرف مسی،برنجی و روهی حقیقی باقی نماند.ظاهر ظرف ها هر روز شکیل تر و زیباتر شد اما تا حال اندیشیده ایم که در پس این ظاهر زیبا چه بیماری های مهلکی نهفته است؟
باید متذکر شد که یون سرب و آلمینیوم تولید شده در هنگام پختن غذا در این ظروف به قدری کشنده است که بر طبق جدید ترین تحقیقات علمی دنیا می تواند یک کودک 6 ماهه را ظرف یک سال به بیماری های کمبود خونی و سرطان و یک فرد بزرگسال را در طی 5 سال به بیماری های کبدی و خونی و طحال وسپس سرطان دچار کند.
پس از این که دشمنان با حیله ها و دسیسه های مختلف توانستد حسوم را از آشپز خانه ما بگیرند حکمای ما به فکر چاره افتادند و درنهایت به این نتیجه رسیدند که بهترین چیزی که می تواند جایگزین حسوم شود و از گزند توطئه دشمنان در امان باشد، تکه آهن گداخته شده در آتش یا همان نعل اسب است.نعل اسب به دلیل این که در میان گدازه های آتش قرار گرفته و آب دیده است به راحتی می تواند یون های آهن را آزاد کند.فرایند آزاد سازی یون در غذا را می توان به صورت تغییر رنگ غذا مشاهده می شود.تا چندی قبل در کشور ما مرسوم بود که در جریان پختن غذاهای آبکی چون "آش و خورشت" نعل اسب را تا پایان مدت پختن درون غذا قرار می دادند و بدین وسیله کمبود آهن خویش را برطرف می کردند.هم اکنون هم اگر به مناطق شمالی کشور سری بزنید خواهید دید که برای پختن خورشت" مخصوصا فسنجان" نعل اسب را درون غذا قرار می دهند.اگر از مردم آن دیار سوال شود که فلسفه استفاده از نعل اسب در غذا چیست خواهند گفت که برای خوش رنگی غذا از نعل استفاده می کنیم،اما حقیقت این است که این فرایند در جهت تأمین یکی از عناصر اساسی و مورد نیاز بدن که همان یون آهن است،می باشد.اگر دقت کرده باشید مردم شمال ایران کمتر دچار کم خونی ناشی از فقر آهن می شوند، به طوری که بیماری های خونی و سرطان خون در میان آنها به حد صفر رسیده است واین نیست جز تدبیر و دور اندیشی حکمای ما و عمل به سیره و سنت گذشتگان.

دوشنبه 24/11/1390 - 11:0
تغذیه و تناسب اندام
رژیم اورمیک(پایین آوردن اوره خون)

  • مصرف گوشت قرمز و عصاره گوشت حذف و گوشت ماهی و مرغ دوبار در هفته مصرف شود.
  • احشای حیوانات اعم از جگر،دل،قلوه، کله پاچه حذف می شود.
  • همچنین بعضی از گیاهان و میوه ها ،نیز دارای پورین (پیش ساز اسید اوریک ) بالا هستند از جمله :قارچ، اسفناج، عدس، و موز باید در رژیم بسیار محدود شوند.
  • غذاهای سرخ کردنی محدود و بطور کلی غذاهای چرب استفاده نشوند.
  • از لبنیات کم چرب (1.5 درصد) استفاده می شود.
  • انواع شیرینی، آجیل حذف می شود.
  • مصرف چای و قهوه محدود می شود.
  • در صورت اصافه وزن رژیم کاهش وزن اعمال می شود.
  • فعالیت ورزشی در برنامه روزانه گنجانده شود.
 
دوشنبه 24/11/1390 - 10:55
تاریخ
  • نگاهی به صنعت چراغ‌های روشنایی از آغاز تا امروز
    واژه«چراغ ساز» در گذشته‌هایی نه چندان دور در ایران به كسانی اطلاق می‌شد كه به تعمیر چراغ‌های نفتی، مانند: لامپای گردسوز، زنبوری، اجاق‌های دو فتیله، بخاری‌های دستی و نفت‌ سوز می‌پرداختند. در سال‌های بعد چراغ سازها شروع به ساختن چراغ كردند و از لامپای سه، هفت و ده شیشه‌ای تا گردسوزهای برنجی و آب ورشو داده و اجاق‌های دو، سه فتلیه و بخاری و مانند آن را ساختند. امروزه صنعت چراغ‌سازی در ایران به یكی از صنایع پیشرفته داخلی تبدیل شده و حتی می‌رود تا به یكی از اقلام صادراتی كشور تبدیل شود.
    در این نوشتار ابتدا شرح مختصری از سیر تحول تولید چراغ روشنایی در جهان ارائه می‌شود و سپس به تاریخچه چراغ‌سازی در ایران خواهیم پرداخت.

     

  • از كشف آتش تا ساخت شمع (1)
    زمانی كه آتش كشف شد، به طور عمده از آن به عنوان وسیله‌ای برای محافظت در مقابل سرما و حیوانات وحشی و همچنین برای تهیه غذا استفاده می‌شد. اجداد ما هنگامی آن را آن به عنوان وسیله‌ای برای روشنایی به كار بردند كه قابل حمل و نقل شد. اولین وسایل روشنایی، شاخه‌های درختان رزین‌دار بودند كه به عنوان مشعل به كار می‌رفتند.
    امروز باستان شناسان شواهدی مربوط به 20.000 سال پیش پیدا كرده‌اند كه نشان می‌دهد روغن به دست آمده از حیوانات و گیاهان برای روشنایی نیز به كار می‌رفته است. روغن را درون استخوان‌‌های توخالی، صدف یا سایر ظروف طبیعی می‌ریختند و با پوست درخت، الیاف گیاهان یا خزه برای آن فتیله درست می‌كردند. آموختن كوزه‌گری برای آنها این فرصت را فراهم نمود كه انواع مختلف چراغ‌های روغنی یا نفتی را بسازند كه ما امروزه در موزه‌ها می‌بینیم.
    چربی حیوانات(بخصوص پیه اب كرده) و همچنین موم، مواد مورد استفاده برای ساخت اولین شمع‌ها بودند. چراغ نفتی و شمع فقط برای روشنایی داخلی به كار برده می‌شدند. روشنایی‌های خارجی مناسب تقریباً تا اواسط قرن هفدهم میلادی ناشناخته بودند. فقط از مشعل‌های قیری در رویدادها، جشن‌ها و مراسم عمومی(همچنین مواقعی كه تعداد زیادی جنگجو دور هم جمع می‌شدند) استفاده می‌شد. دیگر استفاده مشعل‌ها، برای حمل كالا و یا مسافر در هنگام شب بود.
    اولین روشنایی خارجی روغنی بوسیله یك هلندی به نام جان ون در هیدن ساخته شد و در سال 1669 میلادی در آمستردام نصب گردید.
    از اواخر قرن هجدهم، به موازات شروع انقلاب صنعتی و با افزایش تقاضا برای روشنایی بهتر و ارزانتر پیشرفت‌هایی در صنعت ساخت چراغ‌های روغنی یا نفتی به وجود آمد.
     

 

  • از چراغ نفتی تا چراغ برقی
    هنگامی كه در سال 1859 میلادی نفت تصفیه شده(پارافین) در آمریكای شمالی تهیه شد، چراغ نفتی زندگی را از نو شروع كرد. پارافین مزایای بسیاری داشت. ارزان بود و هنگامی كه تركیبات با قابلیت اشتعال بالای آن بوسیله عمل تقطیر جدا می‌شد، برای استفاده بسیار كم خطر بود. پارافین به سرعت جانشین روغن‌های گیاهی و حیوانی شد كه سابق بر آن به كار برده می‌شدند. بخصوص كه می‌توانست بدون مشكل در چراغ‌های نفتی موجود بسوزد.
    در اوایل قرن هفدهم یك شیمیدان و مهندس معدن آلمانی به نام بكر پی برد كه می‌توان از گاز به دست آمده از زغال برای روشنایی استفاده كرد. به این ترتیب، اولین كارخانه گاز در سال 1813 میلادی در لندن ساخته شد.
    گاز، چراغ‌های خیابانی را نیز محتول ساخت. گاز به طور مستقیم كارخانه گاز بوسیله یك شبكه از لوله به چراغ هدایت می‌شد و دیگر نیازی به پر كردن مداوم چراغ‌های نفتی نبود.
    مدت زمانی طول كشید تا گاز برای روشنایی داخلی نیز به كار گرفته شد. زیرا در این راه مشكلاتی وجود داشت: گاز از نفت خیلی گران‌تر بود، خانه‌ها می‌بایست به شبكه پخش گاز متصل می‌شدند، و در ضمن هنگامی كه می‌سوخت بوی نامطبوعی برجای می‌گذاشت.
    در سال 1804 میلادی دروموند آزمایشی انجام داد. وی یك بلوك از سنگ آهك را با استافاده از شعله هیدروژن تا حرارت سفید گرم نمود. در این زمان بلوك سنگ آهك نور خیلی روشن و زیادی ایجاد كرد. «چراغ آهكی» اولین شكل نورافكن بود و به طور گسترده در تئاتر مورد استفاده قرار گرفت.
    از هامفری دیوی به عنوان پیشگام در صنعت چراغ برق نام برده می‌شود. وی در سال 1802 میلادی آزمایشهایی انجام داد. در این آزمایش‌ها او با گذراندن جریان از دو قطعه زغال چوب كه در فاصله 4 اینچی از یكدیگر قرار داده شده بودند، نور تولید كرد. عیب این كشف این بود كه قطعه‌های باریك زغال چوب می‌سوخت و به ناچار نور نمی‌توانست مدت زیادی دوام داشته باشد و خیلی سریع از بین می‌رفت. بنابراین، به منظور حفظ یك تخلیه الكتریكی یكسان باید فاصله بین تكه‌های زغال چوب ثابت نگه داشته می‌شد. این عمل بوسیله لغزاندن مداوم تكه‌های زغال چوب به سوی یكدیگر انجام گرفت.
    در سال 1876 میلادی یك روسی به نام پل جبلوچكف شعمی به نام شمع جلبوچكف اختراع كرد. او میله‌ها را بوسیله مخلوطی از كائلین و گچ پوشاند. این پوشش عایق، قوس را فقط به قسمت ابتدایی الكترود محدود كرد و بنابراین عمر ملیه‌ها به حدود 90 دقیقه افزایش یافت.
    در سال 1889 میلادی هوگوبرونر الكترود كربن را با فلوریدهای مختلف پوشاند. این امر موجب افزایش نور شد. همچنین توانست مطابق با فلورید به كار رفته رنگ نور را هم تغییر دهد.
    اولین كارخانه برق جهان متناسب با لامپ‌های قوسی در سال 1858 میلادی در فرلند جنوب تأسیس گردید.

دوشنبه 24/11/1390 - 2:24
تاریخ

تاریخچه قلیان و چپق در ایران!

 

     


مرجع : هنر و مردم - شماره 17
آفتاب: از ویژگیهای زندگی ایرانی، آمیختگی شدید هنر با زندگی روزمره است. هیچ امری از امور زندگی مادی ما، از آمیختگی با هنر عاری نیست. اما چشم‌های ما آنچنان با این زندگی خو گرفته، كه اغلب زیبائی‌های آنرا كمتر درك می‌كنیم، و گاهی درك بهتر آن محتاج بدقت و تیزبینی، و احتمالاً یادآوری است. ویژگی دیگری كه باید از آن سخن گفت ، دگرگون كردن، و برنگ ایرانی در آوردن آداب و رسومی است كه گاه و بی‌گاه ما از دیگران اقتباس كرده‌ایم.



به شهادت تاریخ، سنن غیر ایرانی كه به ایران وارد شده، یا احتمالاً تحمیل گردیده، پس از مدتی آنچنان رنگ ایرانی به خود گرفته، كه صاحبان اصلی آن، توانائی شناختن آنرا نداشته اند. زیرا ایرانی آنرا مطابق ذوق لطیف خود دگرگون ساخته است. این دگرگونی بیشتر در نتیجه ذوق زیباپسند ایرانیان بوده، كه همیشه و در همه حال زندگی را با هنر آمیخته اند.

از مواردی كه می توان بر این موضوع شاهد آورد دخانیات، یعنی توتون و تنباكو، و روش دود كردن آن است.

برای درك بهتر دگرگونی و آمیختگی امر بكار بردن دخانیات، با زیبائی و هنر، بد نیست كه چند قرن به عقب برگردیم، تا بدانیم كه، توتون و تنباكو از كجا وارد تمدن بشر گردیده، و چگونه راه خود را باز و طی كرده است و این کار را همت آقای محمد حسن سمسار به انجام می رساند:

در سال 1492 میلادی وقتیكه كاشف بزرگ ، كریستف كلمب، پس از ماهها تلاش و كوشش، در كنار جزیره‌ای كه امروز به كوبا مشهور است لنگر انداخت، با جهانی روبرو شد كه تازگی‌های فراوانی برای او داشت. او و همراهانش در این جزیره ناشناس دیدنیهای جدیدی مشاهده كردند. آنها «دیدند بومیها لوله ای از برگ خشك گیاهی كه به هم پیچیده اند در دست دارند، شبیه به لوله آتش بازی كه اطفال در عید بازی می كنند. یك سر آنرا آتش زده، و سر دیگر را می مكند، و دود آنرا با هوا استنشاق می كنند. این استنشاق دود، یك نوع مستی و رخوت ایجاد می كرد، و انسان خستگی را حس نمی نمود. این لوله‌ها را بومیان تاباكوس می نامیدند».به این ترتیب دریانوردان اسپانی اولین بار توتون را شناخته و به تقلید از بومیان بكشیدن آن پرداختند. كریستف كلمب هرگز فكر نمی كرد، این لوله های شبیه به اسباب بازی كودكان، روزی هم‌نشین و همدم گروه بسیار زیادی از مردم جهان خواهد گردید.

كریستف كلمب نمی توانست ، در مغز خود مجسم سازد، كه قرنها بعد، این هدیه دنیای جدید، پول و سلامت مردم متمدن را بصورت دود به آسمان خواهد فرستاد. و باز او فكر نمی كرد كه، قرنها پس از او نهضتی عظیم برای جلوگیری از استعمال این هیولای سیاه برپا خواهد گردید. و این لوله شبه به اسباب بازی كودكان «میخ تابوت»لقب خواهد گرفت.

گفتیم كه برای اولین بار اسپانیولی‌ها، در جزیره كوبا با توتون و تنباكو آشنا شدند. بومیان امریكا، با این گیاه بومی سرزمین خود از دیر باز آشنا بودند، و از آن بعنوان وسیله دود كردن استفاده می كردند . طرز استفاده آنها از توتون بدین قرار بود كه، مقداری از آن را در برگ های ذرت می ریختند و نوعی سیگار، شبیه به سیگار برگ می ساختند.

روش دیگری نیز برای كشیدن توتون به كار می بردند، و آن بدین طریق بوده كه، مقداری توتون در نی یا استخوان ریخته آن را آتش می‌زدند و می‌كشیدند، و این روشی است كه بعدها سبب ایجاد پیپ در غرب و چپق در شرق گردید.

در اعیاد و یا مراسم دیگر نیز، بومیان بوته های تنباكو را، با برگ و ساقه روی هم انباشته و آتش می زدند، و در اطراف آن بدست افشانی می پرداختند.

احتمالاً تنباكو بعنوان دارو نیز مورد مصرف داشته است. بومیان آمریكا، زهری نیز از تنباكو می گرفتند كه نوك نیزه های خود را با آن زهر آلود می ساختند. این ارمغان دنیای جدید در قرن 16 به اسپانیا برده شد و پس از آن در سایر كشورهای اروپا پراكنده گردید. در سال 1586 سر والتر رالی مشهور به «پدر آمریكای انگلیس»در زمان سلطنت الیزابت اول، كشیدن پیپ را كه در آمریكا با آن آشنا شده بود به انگلستان آورد، و دود كشی با سرعت سرسام آوری در انگلستان و سایر نقاط جهان در قرن 16 رواج یافت. حیرت آور آنكه سر والتر رالی، آنچنان به كشیدن پیپ معتاد شد، كه هنگامی كه در سال 1618 او را به جرم خیانت و شركت در توطئه اعدام می‌كردند، پیپ در گوش دهان داشت.

كشیدن توتون مانند همه چیز جدید دیگر، با مخالفت شدید عده‌ای روبرو گردید. در رأس مخالفین دودكشی در اروپا، كشیشان قرار داشتند كه دودكشان را به بی‌دینی و زندقه متهم ساختند. اما این تهمت نتوانست از توسعه دودكشی جلوگیری كند. به زودی دودكشی چون مرضی همه‌گیر از اروپا به آسیا و آفریقا سرایت كرد، و در قرن 17 میلادی كشیدن توتون در سراسر مشرق گسترش یافت .اما در شرق نیز دودكشی مواجه با مخالفتهای شدید


شد.

سلطان مراد خان چهارم، به فتوای ملایان، هزاران بیگناه را به جرم كشیدن توتون به دیار نیستی فرستاد. دودكشان در سلك مرتدین به حساب آمدند، و در ریختن خون آنها مباح گردید. در مدت سلطنت سلطان مراد خان (1033 ـ 1048) با قساوت هرچه بیشتر، دود كشان امپراتوری اسلامی به زیر تیغ جلاد رفتند. اما نتیجه ای حاصل نشد. پس از مرگ او كشیدن چپق با شدت هرچه تمام‌تر توسعه یافت و تجارت پر سود توتون رونق گرفت. باین ترتیب مبارزه خونین به سود توتون خاتمه یافت. دولت عثمانی ناچار كشیدن توتون را آزاد كرد و بر تجارت آن مالیات بست.

در روسیه نیز وضع به همین منوال بود و مدتی دودكشی با مخالفت روبرو شد.

توتون و تنباكو در ایران
تاریخ قطعی ورود تنباكو به ایران را نمی توان تعیین كرد. ولی بی شك توتون و تنباكو همراه با دست اندازی پرتقالی‌ها به خلیج فارس (913 هجری قمری) به ایران وارد گردیده است. اما طرز استفاده توتون و تنباكو در ایران تغییر یافت و ایرانیان لوازمی برابر ذوق خود برای دودكشی ایجاد كردند.

وسیله‌ای كه اروپاییان برای دود كردن به كار می‌بردند، عبارت بود از پیپهای كوچكی كه از فلز یا سفال یك پارچه ساخته می‌شد.

در ایران این پیپها اقتباس شد و به صورت چپقهای دسته بلند درآمد. چنانكه در ویژگیهای زندگی ایرانی گفتیم، این وسیله كشیدن توتون نیز با ذوق و هنر ایرانی در هم آمیخت، و پیپ ساده تبدیل به چپق گردید، و در تزیین آن سلیقه خاص ایرانی به كار رفت و چپق های ایرانی با انواع مختلف تزیینات آراسته گردید.

علاوه بر چپق كه تقلیدی از پیپ فرنگی بود، وسیله دیگری برای دود كردن تنباكو به ننام قلیان توسط ایرانیان اختراع و ایجاد گردید.

قدیم‌ترین ذكری كه از قلیان در ادبیات فارسی شده، این رباعی‌ها از اهلی شیرازی است كه در سال 942 هجری قمری در گذشته است.

«قلیان ز لب تو بهره ور می گردد» «نی در دهن تو نیشكر می گردد»
«بر گرد رخ تو دود تنباكو نیست» «ابریست كه بر گرد قمر می گردد.»

بنابراین می توان گفت كه در سال 942، یعنی 29 سال پس از ورود پرتقالی‌ها به خلیج فارس، قلیان كشیدن در ایران رواج یافته است.

شعرای دیگر قرن دهم هجری نیز اشعاری درباره قلیان دارند.

«قلیان كه بر دست چو گل جای نمود» «هر دو بر او شمع نهد سر به سجود»
«گلزار دماغ شعله آشامان را» «سرچشمه آتش است و فواره دود» میر الهی
«كمتر باشد مرا غم تنهایی» «مأیوس شدم به عالم تنهایی»
«صحبت به كسی گو، كه اگر نیست چه باك» «قلیان كافیست همدم تنهایی» باسطی
«من و صد آه و افغان و، نی صد بوسه بر لعلش» «هزاران پیچ و تابم داد از این قلیان كشیدنها»
«با قرچلمی(1) چو نافه آهو كو» «چون فاخته تا چند زنم كو كو كو»
«در محشر اگر آتش دوزخ بینم» «فریاد برآورم كه تنباكو كو» باقر كاشی

اولین تصویری كه از قلیان به وسیله هنرمندان ایرانی كشیده شده، احتمالاً ‌تصویر نشمی كماندار كار رضا عباسی، نقاش مشهور دربار شاه عباس بزرگ است، كه تا اواخر نیمه اول قرن یازدهم هجری زنده بوده است.

قلیان وسیله‌ای كاملاً جدید و ابتكاری بود، و اروپاییان از آن هیچ گونه اطلاعی نداشتند. این بی‌اطلاعی را می‌توان از شرحی كه تاورنیه و شاردن از قلیان داده اند درك كرد.

تاورنیه می نویسد: «ایرانیان تنباكو را با دستگاهی كاملاً اختصاصی می‌كشند. در كوزه گلی دهان گشادی به قطر سه انگشت، تنه قلیانی از چوب یا نقره كه سوراخی در وسط دارد قرار می دهند، و بر سر آن مقدار تنباكوی نم‌دار با كمی آتش می گذارند، و در زیر قلیان سوراخ ممتدی است كه، در حالی كه نفس را بالا می كشند، دود تنباكو با شدت از امتداد سوراخ پایین آمده و داخل آب كه به رنگهای مختلف میآمیزد(2) داخل می‌شود. این كوزه مرتباً تا نصفه آب دارد. دود كه در آب است به سطح می آید و هنگامیكه نفس را بالا می كشند، از نی قلیان دود به دهان وارد می‌شود. به واسطه آبی كه به قلیان می ریزند دود تنباكو تصفیه می شود و كمتر ضرر می رساند. والا با این همه قلیان كه می‌كشند، مقاومت برای آنها غیر ممكن است. ایرانیان زن و مرد، به طوری از جوانی عادت به كشیدن تنباكو كرده اند، كه كاسبی كه باید روزی پنج شاهی خرج كند، سه شاهی آن را به مصرف تنباكو می‌رسانند. می‌گویند اگر تنباكو نمی داشتیم چطور ممكن بود كیف و دماغ داشته باشیم.»

«ایرانیان چنان به تنباكو عادت كرده اند كه محال است بتوانند از آن صرف نظر كنند. اول چیزی كه در سر سفره می‌آورند قلیان است و قهوه، كه عیش خود را با آن شروع می كنند.

در ماه رمضان و ایام صوم بزرگ، اول چیزی كه برای افطار حاضر می كنند قلیان است، و بعضی‌ها خود اقرار دارند كه استعمال این قدر دود برای آنها مضر است اما می‌گویند چه كنیم عادت شده است.»

تاورنیه نوشته است كه شاه صفی خود چپق می كشید و درباره حاكم قم و خشم شاه صفی، و مجازات او می نویسد«پسر آن خان كه جوان متشخصی بود و از مقربین پادشاه، همیشه در حضور بود، و چپق و توتون شاه را بایستی با دست خود به او بدهد، و این از مشاغل خیلی محترم دربار ایران است.» این نوشته تاورنیه می‌رساند كه از این زمان سمت مخصوصی به نام قلیان دار یا چپق دار در دربار ایران به وجود آمده است.

شاردن در این باره می نویسد:«توتون از ایران به هند صادر می گردد.» «طرز تهیه توتون در ایران برای ممالك ما (اروپا) مجهول می باشد. و دود كردن این نبات، در ایران و هندوستان اصول كاملاً خاصی دارد. هوای این سرزمین (ایران) بسیار گرمتر و خشك‌تر از اروپا و تركیه است، و افكار و اندیشه های دقیق تر می باشد. لذا اگر بنا بود كه مثل ما تدخین كنند، تنباكو آنها را سرگیجه می‌آورد. چون ایرانیان مدام دود می كنند، دود را از تنگ آبی عبور می دهند. اینگونه چپق‌ها را قلیان می‌نامند. چنانكه ملاحظه می‌فرمائید بالای بطری (كوزه قلیان) سر چپق (قلیان) كه سفالی یا فلزی است، به وسیله لوله‌ای كه منتهی‌الیه آن داخل آب شده تعبیه گشته است. در زیر كوزه قلیان چهارپایه‌ای وجود دارد كه شبیه زیری بعضی شمعدانها است.

چپق و یا پیپی كه به وسیله آن دود كشیده می شود، به لوله مذكور متصل می شود. هنگامی كه میل تدخین دارند اندكی تنباكو را كه بسیار ریز سائیده شده، خیس می كنند، و در سر قلیان قرار می دهند، تا به سرعت سوخته نشود.

آنگاه دو یا سه قطعه زغال مشتعل كوچك را بر روی آن می گذارند، و دود را می كشند كه داخل آب گردد، و در آن چرخ می‌خورد، و بلافاصله به دهان وارد می شود. البته هم مطبوع و هم گوارا ، و هم از تندی و خشونت و غلظت تنباكو كاسته


شده، و تصفیه گردیده است. مشاهده می شود اشخاصی كه اشتهای خوب دارند غلیان عظیم و غرغر زیادی با كشش هوا در آن قلیان راه می اندازند.

این بطری‌ها (كوزه قلیان) را معمولاً برای حسن منظر مملو از گل می‌كنند، و اقلاً روزی یك بار آب آن را كه در نتیجه تأثیر جوهر تنباكو فاسد و بدبو گشته تعویض می كنند.

من آزموده‌ام كه، یك قدح از این آب، داروی سریع و بسیار مؤثر قی آوری می باشد. اشتیاق جنون آمیز به توتون و تنباكو یك نوع عادت زشتی است كه تقریباً سر تا سر جهان را گرفته است.»

«مردمان مغرب زمین چنانكه معلوم است به طریق مختلف آن را استعمال می‌نمایند. دود می‌كنند، برگ برگ می‌جوند، به شكل گرد مصرف می‌كنند. و بعضی از اقوام مانند پرتقالی‌ها مدام بینی خود را با آن پر می‌دارند (انفیه می‌كشند(3)).

خلق های مشرق زمین توتون و تنباكو را فقط دود می كنند. ولی اكثر آنان مخصوصاً ایرانیان، با همان حرص و ولع اروپائیان، مدام لوله قلیان در دهانشان می باشد». این تمایل شدید به كشیدن قلیان به جائی رسید كه در حال سواری نیز قلیان كشیدن مرسوم بوده است. شاردن می نویسد كه «حتی در مدارس استاد و شاگرد هر دو در حین مطالعه عمیق و دقیق خود لوله قلیان را در دهان دارند.»

بنابراین باید گفت كه، چپق و قلیان هر دو در نیمه اول قرن دهم هجری در ایران رواج یافته است. در سلطنت شاه عباس بزرگ كشیدن چپق و قلیان متداول بود

بنابراین باید گفت كه، چپق و قلیان هر دو در نیمه اول قرن دهم هجری در ایران رواج یافته است. در سلطنت شاه عباس بزرگ كشیدن چپق و قلیان متداول بود.

اولئاریوس كه در سال 1046 در ایران بوده می‌نویسد كه «چندین گونه ظرف قلیان در ایران ساخته می‌شد. شیشه‌ای، كوزه ای، از جوز هندی (نارگیله)، كدوئی كه تا نیمه آب می شد و گاهی در آن عطر می‌ریختند». شخص شاه عباس از دود قلیان و چپق تنفر داشت، و این موضوع از حكایاتی كه درباره او نقل می كنند پیداست. شاه عباس در موارد متعدد كوشید كه از كشیدن قلیان جلوگیری كند، اما هرگز موفق نگردید.

شاردن در سفرنامه خود می‌نویسد كه، شاه عباس بسیار كوشید تا از استعمال قلیان در بین مردم جلوگیری كند. برای این كار، روزی در مجلسی رسمی دستور داد كه به جای تنباكو قلیان مهمانان را با پهن چاق كنند، و سپس در حالیكه آنان مشغول كشیدن قلیان خود بودند گفت كه، این تنباكو را كه وزیر همدان برای من فرستاده است و ادعا می كند كه بهترین تنباكوی دنیاست، چگونه است؟ آنان همگی از این تنباكو تعریف كردند. آنگاه شاه خطاب به آنان گفت «مرده شوی چیزی را ببرد كه نمی توان آن را از پهن تشخیص داد». سرانجام كار مخالفت شاه عباس بزرگ با تنباكو به تحریم آن كشید، و هنگامیكه در گرجستان متوجه شد، سربازان او پول خود را صرف كشیدن تنباكو و توتون می كنند آن را ممنوع ساخت، و تجاری را كه توتون و تنباكو به اردوی او آورده بودند با تنباكوی خود یك جا سوختند، و سربازانی كه مرتكب كشیدن توتون و تنباكو می شدند بینی و لبانشان را می بریدند.

پس از مرگ شاه عباس بزرگ دوباره كشیدن قلیان و چپق رونق گرفت. شاه صفی جانشین شاه عباس بزرگ خود چپق می كشید. در زمان او یكبار دیگر مبارزه علیه كشیدن قلیان آغاز گردید. چنانكه او هوس كرده بود كه، از نوشیدن شراب نیز جلوگیری كند. اما مانع عمده این كار در آمد گزافی بود كه از راه مالیات عاید خزانه دولت میشد. در این مالیات اصفهان از بابت توتون و تنباكو در حدود 40000 تومان و مالیات تبریز 20000 تومان و شیراز 12000 تومان بود. با توجه باین ارقام و ارزش تومان صفوی كه چند صد برابر تومان امروز است میتوان به مقدار مصرف توتون و تنباكو در این شهرها پی برد.

درباره علاقه شدید ایرانیان به قلیان و چپق مختصری اشاره شد.

اما در اینجا لازم است گفته شود، ایرانیان در هنگام سواری و مسافرت نیز از این كار فارغ نبودند، و رنج سفر را با كشیدن قلیان بر خود آسان می كردند. معمولاً وقتی یكی از بزرگان به سفر می رفت همراه با سایر خدمه او، خدمتگزار مخصوصی نیز دستگاه (قبل منقل) را با اسب حمل می‌كرد.

در این دستگاه لوازم مربوط به قلیان حمل میكردند، و در ضمن ظرف مخصوصی كه در آن آتش را در حال اشتعال حفظ میكرد، با خود همراه داشت. وقتی كه ارباب می خواست قلیان بكشد او قلیان را آماده ساخته و در دست خود می‌گرفت، و نی پیچ را به دست ارباب می داد، تا به آسانی به كشیدن قلیان مشغول شود.

نمونه این وضع قلیان كشیدن را، می‌توان در مسافرت محمد رضا بیگ سفیر شاه سلطان حسین به دربار لوئی چهاردهم دید. محمد رضا بیگ در تمام مجالس رسمی قلیان خود را زیر لب داشت، و همیشه دو افسر ایرانی در ركاب او حركت می كردند كه یكی حامل قلیان، و دیگری حامل شمشیر او بود.

در مهمانیهای رسمی ،او به رسم ایرانیان برمخده تكیه میكرد ، و قلیان میكشید ، وحتی این كار را در اپرای مارسی نیز ترك نكرد. نویسنده سفر نامه محمد رضا بیگ مینویسد:

«بامداد 19 فوریه سپهبد مایتون»(4) و بریتون(5) برای مشایعت سفیر ایران به مهمانخانه سفیران آمدند، و او را خوشرو و مهربان یافتند. سفیر ایران آنرا مورد تكریم فراوان قرار داد، و خواهش كرد كمی استراحت كنند، تا او جامه تشریفاتی خود را در بر كند، و هنگام سوار شدن بر كالسگه نیز آنرا بر خود مقدم داشت، و با حالتی خوش و چهره‌ای گشاده در میان آن دو قرار گرفت، و پادری مترجم نیز بر صندلی مقابل نشست، و باین ترتیب موكب سفیر ایران با شكوه بسیار، در میان بانگهای شادی براه افتاد. محمد رضا بیك دستور داد كه كالسگه را قدری آهسته تر برانند، تا بتواند به آسودگی قلیان خود را بكشد، و غلامی كه سوار قلیان او را همراه كالسگه میآورد، لوله پیچ را از پنجره به درون كالسگه تقدیم ارباب خود كرد، و سفیر با آرامش و متانت بسیار بكشیدن قلیان پرداخت.» باین ترتیب سفیر ایران بوسیله كالسگه سلطنتی از پاریس عازم ورسای گردید(6).

چنانكه گذشت ، دود كشیدن در میان پادشاهان صفوی به كشیدن قلیان معتاد بودند. تصاویر موجود از كریم خان زند وكیل الرعایا و فتحعلی شاه قاجار نشان می دهد كه این دو پادشاه قلیان می‌كشیدند.كشیدن قلیان در سلامهای رسمی دوره قاجاریه نیز تا مدتی معمول بود، و قلیان سلام شاهان قاجار هم اكنون در موزه جواهرات سلطنتی نگاهداری می‌شود. در مجالس عادی نیز قلیان كشیدن رواج كامل داشت، و بزرگان و علما هر یك قلیان‌چی مخصوصی داشتند كه در كلیه مجالس همراه آنها بودند.

در این قبیل محافل به نسبت مقام افراد قلیان آنها را


زودتر می آوردند، و جمع بخصوصی در این مورد دارای حساسیتی خاص بودند و چه بسیار رنجشها كه بر اثر همین دیر وزود آوردن قلیان ایجاد میگردید،.(7)

قبل از اینكه به شرح انواع قلیان و تزئینات مربوط به آن بپردازیم، لازم است قطعات مختلف قلیان را بشناسیم.

قلیان معمولاً از بادگیر، سر قلیان، تنه، میلاب، نی و كوزه تشكیل می شود.

هر یك از این قطعات، از جنس‌های مختلف ساخته شده، و تزئیناتی ویژه خود داشت.

قلیان بر حسب نوع مصرف و احتیاج، به اندازه‌ها و اشكال گوناگون ساخته می شد.

قلیانهائی كه معمولاً در منازل مورد استفاده بود، اغلب بزرگتر، بلندتر و سنگین‌تر از انواعی بود كه به وسیله اشخاص حمل می‌گردید.

اما از نظر كلی دو نوع مشخص قلیان را می‌توان نام برد. اول قلیانهائی كه دارای كوزه‌های عادی بودند. دوم قلیانهای نارگیله.

نوع اول معمولاً در منازل مورد استفاده بود، و نوع دوم را هم در منازل استفاده می كردند، و هم در هنگام گردش و سواری. به خصوص نارگیله‌های كوچك را به سبب سبكی وزن می‌توانستند همه جا با خود ببرند.

جنس قلیانها نیز متفاوت بود، گاهی كلیه اجزاء قلیان را از طلا یا نقره می‌ساختند، و آن را دانه نشان می‌كردند. قلیانهایی كه از سایر فلزات مانند برنج ساخته می شد، اغلب مطلا گردیده یا روی آنرا نقاشی می‌كردند.

تعداد قلیانهایی كه از جنس، به خصوص فلز ساخته می شد، كمتر بود و بیشتر قطعات قلیان را از جنس های گوناگون می‌ساختند، كه اینك به شرح جنس و نوع تزئینات آنها می پردازیم

كوزه قلیانها
كوزه قلیانها از جنس شیشه، سفال، چوب، سنگ، كدو، چینی، نارگیل و جز آن ساخته می‌شد. هر یك از این كوزه قلیانها تزئیناتی ویژه خود داشت.

كوزه‌های شیشه‌ای، نقاشی شده، سفالی، لعاب داده و نقش‌دار، چوبی و سنگی كنده‌كاری شده، و كوزه‌های فلزی ملیله كاری و طلا كوبی و دانه نشان، یا قلم‌زده بودند.

تنه قلیان
قسمت دوم قلیان شامل تنه یا بدنه قلیان است، كه از فلز یا بیشتر از چوب ساخته می شد. تنه‌های فلزی اگر از فلزات گرانقیمت مانند طلا و نقره ساخته شده، و دانه نشان یا ملیله كاری می‌گردید و اگر از فلزات ارزان، مانند برنج ساخته می شد، آن را مطلا كرده یا روی آنرا نقاشی می‌كردند.

معمولاً قلیانهایی كه دارای بدنه فلزی بودند سر قلیان و بادگیر آن را چسبیده به تنه می ساختند.

توجه به تزیین قلیان را می توان در تصاویر موجود ملاحظه كرد. تنه قلیان مطلا، علاوه بر آنكه تماماً مشبك ساخته شده، انتهای میلاب آن نیز كه در كوزه، داخل آب قرار می گیرد مینا كاری شده است.

تزئینات تنه‌های ساخته شده از چوب، به طور كلی شامل كنده كاری است كه اغلب بسیار پر كار و جالب توجه است. نی و میلاب قلیانها اغلب از جنس بدنه قلیان ساخته می شد. نی پیچ نیز به سبب حالت فلزی و نرمش خاص، مورد مصرف بسیار داشت.

سر قلیان
سر قلیان شامل دو قسمت است: قسمتی كه برای اتصال به تنه قلیان است، و قسمت قیف مانند كه جای تنباكو و آتش می‌باشد. این دو قسمت را گاهی از یك جنس و زمانی متفاوت می‌ساختند.

معمولاً قسمت زیرین از چوب و قسمت بالائی از چینی، سفال و یا فلز است. ولی در هر حال قسمت بالائی در همه سر قلیانها دارای تزییناتی می‌باشد، و سر قلیان‌ها همگی دانه نشان یا مینا كاری شده و یا كنده كاری شده‌اند.

برای تزیین سر قلیانها، اغلب زنجیرهای ظریفی نیز به اطراف آن آویزان می كردند.

بادگیرها به طور كلی از جنس نقره ساخته می شد و اغلب مشبك و كنگره دار بود.

چپق
چپق كه وسیله دیگری برای دود كردن بود، اگر چه در ابتدا حتی بعضی از پادشاهان مانند شاه صفی از آن استفاده می‌كردند، اما بتدریج از مقام و منزلت آن كاسته شد، و بیشتر مورد استفاده مردم عادی قرار گرفت.

چنانكه این وضع امروز نیز در ایران وجود دارد.

اما نباید تصور كرد كه، چون چپق وسیله دود كردن مردم عادی بود، از تزیین بی‌بهره ماند. به عكس انواع و اقسام تزیینات در ساختمان چپق به كار رفت. این تزیینات بیشتر شامل چوب چپق‌ها بود، كه گاهی كوتاه و زمانی به بلندی یك متر میرسید.

ساختن چوب چپق و سر چپق نقره، امری عادی بود، و بسیاری از چپق‌ها، دارای سر چپق و چوب نقره قلم‌زده ،یا كنده كاری بودند. زمانی نیز چپق را از فولاد می ساختند، و روی آنرا طلا كوب یا نقره كوب میكردند.

چوب چپق‌های خاتم‌كاری ، یا منبت كاری نیز معمول و متداول بود.

دانه نشان كردن چپق با سنگهای قیمتی بخصوص فیروزه از دیر باز رواج داشت و هنوز نیز دیده می‌شود.

با رواج روز افزون سیگار كه از حجم ،وزن و سهولت دود كردن بر چپق و قلیان برتری داشت، روز بروز بر تعداد كسانیكه از این وسیله جدید دود كردن استفاده می كردند افزوده شد. ناچار به مرور از توجه مردم به چپق و قلیان كاسته گردید.

تا جائی كه امروز این دو وسیله تا حدی منسوج شده به حساب میآید. اما برای دود كردن سیگار نیز، ابزار و وسایل زیبای جدیدی ساخته شده. مثلاً چوب سیگارهایی از جنس سنگ تراش دار و یا از نقره ملیله كاری با سری از كهربا ساخته شده.

جعبه‌های س بتكر (توباكوس) بودند زنده میشدند، قادر نبودند بفهمند كه، این وسیله سر تا پا تزئین شده از طلا و نقره و فیروزه و یا یاقوت برای دود كردن تنباكو است.

توتون واژه ای تركی است بمعنی دود.

چپق تركی شده واژه چوبك فارسی است.

قلیان یا غلیان را بعضی اعتقاد دارند بسبب آنكه حركت آب در كوزه شبیه بقلیان یعنی جوشش است باین نام خواندند.

------------------------------------------------------------

پی نوشت:

1 ـ چلم: سر قلیان یا قلیان
2 ـ اغلب در قلیان گلاب یا برگ گل می ریختند تا آب خوشبو شود. بعضی نیز برگ گل را برای زیبایی داخل آب كوره قلیان می ریختند، زیرا هنگام قلیان كشیدن این گلها در آب و پایین رفته، منظره ای زیبا ایجاد می كنند. هنوز هم این عادت در میان ایرانیان كه قلیان می كشند وجود دارد.
3 ـ این عادت بعدها به شرق آمد و در ایران و هند مرسوم شد. 4و5 ـ مایتون و بریتون برای اولی از سپهبدان ارتش فرانسه و دومی رئیس تشریفات سلطنتی بود مأمور تنظیم و ترتیب مراسم تشریفاتی محمد رضا بیگ به حضور لوئی چهاردهم بود.
6 ـ که تصویر آن بوسیله یكی از نقاشان معاصر كشیده شده، اگرچه كاملا با تشریفات شرفیابی سفیر ایران تطبیق نمیكند، ولی تا حدودی آ ن تشریفات را نشان میدهد.
7 ـ آخرین بار كه در ایران توتون و تنباكو تحریم شد، در سال 1268 زمان سلطنت ناصر الدین شاه بود، كه امتیاز فروش توتون و تنباكو به یك نفر انگلیسی داده شد.

اما بر اثر مخالفت شدید مردم و تحریم مصرف توتون و تنباكو این امتیاز در سال 1270 لغو گردید.

دوشنبه 24/11/1390 - 2:14
سلامت و بهداشت جامعه

چه کنیم تا مو‌هایمان موخوره نگیرد؟

برخی خانم‌ها دچار موخوره می‌شوند و موخوره حالتی است که انتهای مو به دو شاخه تبدیل می‌شود و در این حالت باید مو‌ها کوتاه شوند.
به منظور جلوگیری از مو خوره انتهای ساقه مو را همیشه باید چرب نگه داشت و از علل ایجاد آن خودداری کرد.

دکتر پرویز طوسی متخصص پوست و مو عنوان کرد: برخی خانم‌ها دچار موخوره می‌شوند و موخوره حالتی است که انتهای مو به دو شاخه تبدیل می‌شود و در این حالت باید مو‌ها کوتاه شوند.

وی تصریح کرد: علل ایجاد موخوره متفاوت بوده و باید توجه داشت که موهای خیلی بلند به این مشکل دچار می‌شود.

وی گفت: خشکی مو هم سبب ایجاد موخوره می‌شود بنابراین نباید مو‌ها را بیش از حد شستشو داد زیرا شامپو زیاد به سر سبب کم شدن چربی آن می‌شود طوسی خاطر نشان کرد: استفاده بیش از حد و زیاد از سشوار سبب خشک شدن مو‌ها و ایجاد مو خوره می‌شود.

این متخصص افزود: ضربه و فشار به ساقه مو‌ها بابرس و شانه می‌تواند حالت موخوره را ایجاد کند پس لازم است افراد به آرامی و به گونه‌ای موهای خود را شانه یا برس بزنند که صدمه به ساقه مو ایجاد نکند و همچنین پیچیدن مو‌ها هم در ایجاد این حالت تاثیر می‌گذارد.

وی به راههای درمان موخوره و پیشگیری از آن اشاره کرد و گفت: در صورت ایجاد موخوره باید مو‌ها کوتاه شود و نیز انتهای ساقه مو‌ها با روغن زیتون چرب شود و از صدمه رسیدن به مو‌ها‌‌ همان طور که ذکر شد خودداری شود و باید توجه داشت که وقتی مو‌ها بیش از اندازه بلند شود این حالت ایجاد خواهد شد.
دوشنبه 24/11/1390 - 1:56
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته