دانستنی های علمی
به
گفته ی روانشناسان همه ما به نحوی تحت تاثیر رنگها هستیم و به عبارت دیگر (
خود ) واقعی مان را با این رنگها نشان می دهیم. برای اسم هر فرد رنگ
مخصوصی وجود دارد. که میتواند بر زندگی او تاثیر بگذارد.جالب است نه؟!
اینکه شما بدانید برای اسمتان رنگ مخصوصی وجود دارد و میتوانید راز شخصیتی
خود را از لا به لای آن دریابید! باید بسیار جالب و هیجان انگیز باشد
به موارد زیر به ترتیب ذکر شده کاملا توجه کنید:
رنگهای هماهنگ با ارقام و حروف عبارتند از :
قرمز: 1 ش ج س الف
نارنجی: 2 ت ث ک ب
زرد: 3 ی ل ص ض
سبز: 4 و م د ژ
آبی: 5 چ ن ط ظ
نیلی: 6 ح خ ف -
بنفش: 7 ع پ غ -
صورتی: 8 ز ق ه -
طلایی: 9 ر ذ گ -
برای اینکه با چگونگی موضوع آشنا شوید یک مثال
میآوریم بدین شکل که اسم و فامیل خودرا روی برگه کاغذی مینویسید و بر اساس
حروف و اعداد ذکر شده برای هر کدام،به رنگ مربوطه دست پیدا میکنید.
مثال
: لیلا جلالی
ل3 ی3 ل3 الف1 ج1 ل3 الف1 ل3 ی3
سپس اعداد را با هم
جمع میکنیم:
21=3+3+1+3+1+ 1+3+3+3
باز هم دو عدد را با هم جمع
میکنیم:
3=1+2 عدد 3 مربوط به رنگ زرد است.
حال میتوانید مشخصات خود
را بخوانید.
صورتی
دارای قدرت جسمی بالایی هستید بخاطر اراده ی بالایی که دارید
میتوانید رویاهایتان را به راحتی به واقعیت تبدیل کنید. با مسئولیت ها به
راحتی کنار میآیید و میتوانید دیگران را در حل مشکلاتشان راهنمایی کنید.از
نظر عاطفی فردی قوی و عمیق هستید.صمیمیت بیش از اندازه با دیگران سخت است.
قرمز
بسیار جاه طلب بوده و گاهی برای رسیدن به اهداف خود
ممکن است از دیگران هم مایه بگذارید. قرمز رنگ حیات و جسارت است.همیشه
تلاش دارید که آشکارا به فعالیت بپردازید و مورد توجه قرار بگیرید.بسیار
خونگرم هستید و بسادگی تحریک میشوید. ممکن است در اوج شادی نیز ناگهان و با
کوچکترین بهانه ای اخمهایتان در هم رفته و به لاک خود فرو بروید.باید سعی
کنید که از انرژی فوق العاده تان در جهت مثبت استفاده کنید.
زرد
بسیار تیز هوش هستید.شخصیتی بسیار خوش بین و فعال
دارید. هرگز در ابراز آنچه میخواهید بر زبان بیاورید کم نمی آورید.بخاطر
زنده دلی ابتکار و مستعد بودنتان در بر قراری ارتباطی خوب با دیگران همیشه
دور و برتان پر از دوستان مختلف خواهد بود.با وجودی که روحیه ی بسیار شادی
دارید هرگز احساس رضایت نخواهید کرد مگر اینکه شادیهایتان را با دیگران
تقسیم کنید.تنها ایرادی که ممکن است داشته باشید قدرت تخیل و تجسم بیش از
اندازه تان است که گاهی شمارا در خود غرق می کند!اگر نتوانید انرژی و
توانتان را در مسیر درستی هدایت کنید در آخرخواهید دید بیشتر کارهایی که با
هدفی مشخص شروع کرده اید ناتمام مانده اند.
طلایی
در هر چیزی فقط حد بالای آن می تواند رضایت خاطر
شمارا بر آورده کند. از طرف دیگر رفتار و کلامتان چنان جذابیتی دارد که به
ندرت ممکن است کسی با شما آشنا شود ولی شیفته تان نشود. دانش و آگاهی شما
نسبت به زندگی غیر قابل توصیف است. به هر چیزی با خوش بینی زیاد نگاه می
کنید. می توانید معلم خوبی باشید و تمام تجربیاتتان را به دیگران نیز
انتقال دهید.شرایط منفی را می توانید به بهترین موقعیت ها تبدیل کنید.
نیلی
زندگی شما بیشتر به زندگی عارفان شباهت دارد. با
عشق و علاقه ای که به پاکی و زیبایی های دنیا دارید میتوانید توان و شادی
فوق العاده ای به افراد افسرده ببخشید .علاوه بر روحیه و شخصیت نوع دوست و
انسان پروری که دارید ازیک حس ششم بسیار قوی برخوردارید که از این طریق نیز
میتوانید براحتی از مشکلات مردم با خبر شوید.
سبز
برای
شما خیلی مهم است که برنامه روزانه داشته باشید.نظم و انضباط برایتان
اهمیت زیادی دارد.بندرت ممکن است زنگیتان آشفته و بی هدف باشد. دیگران اغلب
برای گرفتن راهنماییهای جدی نزد شما میآیند.برای حل مشکلات دیگران بشدت
حرص میخورید.تکامل شخصیتی برایتان بسیار حائض اهمیت است و برای وسعت بخشیدن
به دانش خود هرگز از آموختن دست بر نمیدارید. ترجیح میدهید بجای از شاخه
ای به شاخه ی دیگر پریدن روی هدف ثابتی به فعالیت بپردازید.
بنفش
عاشق
کند و کاو و جستجو در عمق هر پدیده هستید و شاید هم به همین دلیل عشق به
علوم ماوراء الطبیعه در شما به حد کافی رشد کرده است.این باعث شده به رشته
هایی چون فلسفه روی آورید هیچ اتفاقی را به راحتی قبول نمیکنید. مگر آنکه
خودتان آنرا شخصا تجربه کرده باشید .برای حل مشکلات نیز راه حل را در درون
خود می جویید. عاشق تنهایی هستید و هماهنگ شدن با دیگران کمی برایتان مشکل
است.
آبی
به احتمال قوی دیگران شما
را شخصی بدون تعارف و غیر تشریفاتی میدانند و شاید هم به همین دلیل برایشان
جالب توجه هستید.آزادی برایتان ارزش زیادی دارد و هرگز نمیتوانید در محیطی
کار کنید که به شما تحکم شود و یا زیر نظر قرار دارید. اگر این همه دنبال
تنوع هستید به این دلیل است که اعتقاد زیادی به حقیقت دارید وبرای همین
زندگی با تمام مشکلات و سختی هایش برای شما ارزشی فوق العاده دارد.
نارنجی
شوخ طبعی و بذله گویی بخصوصی را که به ارث برده اید
باعث شده محبوب دیگران باشید.دیگران از بودن با شما لذت برده و انرژی مثبت
میگیرند.سعی میکنید همیشه لیوان را از نیمه پر آن ببینید و با بذله گویی
خاص خود محیط را برای انجام کاری مثبت فراهم سازید. آماده کمک به دیگران
هستید . رنگین کمان زندگی تان را دوست دارید تا زندگی را برای دیگران نیز
زیباتر نمایید.
البته ماله خودم بنفش شد .... که اصلا تعبیرش در مورد من صادق نبود ....
کی میدونه شاید مشکل از خودمــــــــــــــــــه...!!!!! ** حتما همیــــــــــنه ...!!! **
دوست تبیانی عزیز برای مشاهده ی مطالب این حقیر بروی لوگوی بنده کلیک فرمایید...
"""" با هر چی که دم دستته نظر خودت رو واسم ( کبوتر ، باد ، قاصدک و ...) بفرست !!!!
فقط بفــــــــــــــــــــــــــــــــــرســت """.
منتظـــــــــــــــــــــــــــــــــــرم ...!
سه شنبه 25/12/1388 - 20:2
دانستنی های علمی
خطای چشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم!!!
|||||----------------------|||||----------------|||||
|||||----------------------|||||----------------|||||
|||||----------------------|||||----------------|||||
منبع : کوچولو
دوست تبیانی عزیز برای مشاهده ی مطالب این حقیر بروی لوگوی بنده کلیک فرمایید...
"""" با هر چی که دم دستته نظر خودت رو واسم ( کبوتر ، باد ، قاصدک و ...) بفرست !!!!
فقط بفــــــــــــــــــــــــــــــــــرســت """.
منتظـــــــــــــــــــــــــــــــــــرم ...!
سه شنبه 25/12/1388 - 15:29
شعر و قطعات ادبی
باید آهّسته نوشت
با دل خسته نوشت
با لب بسته نوشت
گرم و پررنگ نوشت
روی هر سنگ نوشت
تا بدانند همه
تا بخندند همه
که اگه عشق نباشد
دل نیست...
منبع :
با عرض معذرت از
ناشر این اثر نمیدونم از کیـــه !!! حلالم کن دوست عزیز ...
|||||================================|||||
دوست تبیانی عزیز برای مشاهده ی مطالب این حقیر بروی لوگوی بنده کلیک فرمایید....
"""" با هر چی که دم دستته نظر خودت رو واسم ( کبوتر ، باد ، قاصدک و ...) بفرست !!!!
فقط بفــــــــــــــــــــــــــــــــــرســت """.
منتظـــــــــــــــــــــــــــــــــــرم ...!
سه شنبه 25/12/1388 - 14:55
طنز و سرگرمی
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
**********************************
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
منبع: کوچولو
دوست تبیانی عزیز برای مشاهده ی مطالب این حقیر بروی لوگوی بنده کلیک فرمایید
>>> اگر یه تلخندی بر لبانت نشست با نظرخودت ما رو هم خوشحال کن<<<
منتظر میمانیـــــــــــــــم!!!
سه شنبه 25/12/1388 - 12:30
طنز و سرگرمی
شنیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــدن کی بود مانند دین.....؟!!!
خودتـــــــــــــــــان ببینید نه اینکه از دیگران بشنویــــــــــــــــــــــــــد!!!!
******
*
******
******
بر روی تصویر زیر کلیک فرمایید... منبع : خدادای وب نوشته ها
دوستان بنده ی حقیررا از نظرات سازنده ی خود محروم نفرمایید .... . چَشم در راهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم...!!!
دوشنبه 24/12/1388 - 10:51
خانواده
بنام سلام
**خدایـــــــــــا خودت حرفامو به دل رفقامون بنشون.....؟!؟ من فقط میگم ...!؟ بقیش با خودته .....!؟
اگر یک نفر هم گوش شنوای این دردلها باشه بازم بیشمار شکرت میکنم خدایا ... **
یه دستگاه نه یخچال ، نه سشوار ، نه اتو و نه ... بلکه درد دل میخوام بدم بهتون که ساخت اصل ِ ، اصل ِ ، اصل ِ ،
ایرانـــــــــــــه....!؟ نه میدین چینه (made in china) از پدر جدا و از مادر سواست ...
نه مونتاژنا کجا آباد شده ی ، آرم فرانسه خوردست ...!!!
نه از مرزهای عراق و ترکیه و بندر و 3 نقطـــــــــه قاچاق شدست !!!
نه عینه چای هندی ایه که بوش مثه اسب بالدار ؟؟؟ به همه جا پر کشیده و پرواز میکنی
و ما ایرونیهای بیچاره بی خبر یا با خبــــــــــــــــر از اینکه این همون اسب خوشگل خودمون بود
که بیچاره فقط یه بال کم داشت واسه پریدن و نه هیــــــــــــــچ 3 نقطه ی دیگری....!!!؟
این دستگاه که گفتم جنسش نه از نصیحت و پند و سرکوفت و اندرزه ، بلکه جنسش از جنس رفاقته اونم
از نوع مخملیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش !!!؟ لطیف لطیف لطیـــــــف .
این دستگاه کارخونش ، البته کارخونه که نمیشه گفت ، کار کارگاه ، هر چند کارگاهم که نیست اصلا بزار
راستش بگم این دستگاه کار دست چند تا اوستا کاره که تو چند دکان بغل هم
(( دکان اتاق سازی رفیق ، نارفیق ، مرد و نامرد و همه نوع اتاق آدم ،،
دکان صافکاری قلبای تصادفی _ چپــــی و... ،،، دکان پنچرگیری آدمیت ،،،
تعویض روغنی و تعویض فیلتری مخهای هَنگیــــــــده و
چند تا از برو بچه هایی که تو کارشون خیلی اوستان . اونو درستش کردن !!!
البته این دستگاه تحت لیسانس تبیان ایرانـــــه .
در ضمن یه دکه ی کوچیکی هم این بغل هستش که صاحابش یه مرده پیر
یه که بیچاره فقط کارش اینه که ""سنگ فندک عقـــــــــــل """ میفروشه
بنده خدا بازارش خیلی کساده این چند وقته .
خب حالا دیگه همه ی فندکها یا اتمی شده یا برقی دیگه کسی پیش اون نمیاد که سنگ فندک عقل بگیر ه واسه
فندک خراب شده ی خودش ...!؟
بگذریم خیلی چونه زدم . چند روز دیگه شب چهارشنبه سوریه . واقعا چرا این شب یا این روز مهمه واسه ما...؟
چرا همه تو این روز به جنب و جوش میافتن ؟آخه اینم یه چهارشنبه ست مثه تمام چهارشنبه های دیگه ،
اصلا مثه تموم روزها و شبهای دیگه ....!
تو این شب چه اتفاقی میافته؟
تو کجای این آسمون و زمین تحولی ایجاد میشه کجای این جهان تغییری در احوالاتش ایجاد میشه؟
اصلا این همه حساسیت و این همه خرافه پرستی از کجا اومده ؟؟؟ مثلا ما بریم دهها ، صدها ،
هزارها و «« نمیدونم هر چقدر که نهایت آرزوی و فکر و خیالمونه که اونقدر ترقه و فشفشه و ماده منفجره
و... داشته باشیم دنیا رو محله رو ، خیابونو ، کوچه رو کن فیکون میکنیم »» داشته باشیم و همه رو بترکونیم .
آخرش چی میشـــــــــــــــــــــــــــه؟؟؟
به چی میرسیـــــــــــــــــــــم...؟ تو کجای این عالم یه چیز کوچولویی ایجاد کردیم ؟ کجای این دنیا به تحسین
و تشویق ما بلند میشن و به ما میگن : آفریــــــــــــــــــــن ...!؟
به جز اینه که فقط و فقط و فقط و ناله و نفرین خیلی از هم محلیهامون و همسایه هامونو به جون میخریم؟
به غیر اینه که کلی فحش و ناسزا رو پشت سرخودمون قطار میکنیم؟
این کجاش رسم و رسومــــــــه....!؟ اینو کدوم آیین و مذهب و دین و فرقه و فرهنگ و اندیشه ای گفتــــه؟
کدوم دین و ایمونی گفته که به دیگران آزار برسونیم..؟ ( حالا آزار به خودمون بمــــــــــــــــــــاند...؟!؟)
کدوم پیامبری و مبلغی اینا رو به ما سفارش کرده؟ خودمونیم رفقا چرا باید ما که الان تو قرن 21 هستیم
یعنی 2-3هزار سال جلوتر از مردم اون زمونیم واقعا چرا باید افکار خرافه گرایانه ( یا همون به عبارتی بی پایه و
اساس و یه جورایی مسخره ی ) مردم تو قرنای خیلی ، خیلی ، خیلی پیش رو دنبال کنیم ...؟
( هر چند که ما فقط اگر همون عقاید مردم اون زمون رو سرمشق قرار میدادیم و فقط و فقط و فقط به همون
روشن کردن آتش و پریدن روی اون اکتفا میکردیم وضع ، این نبود...!؟ که من از همه جا خورده و ناقص بخوام بیام
واستون درد و دل کنم...؟!؟
خداییش ما دیگه دست اون خدا بیامرزها رو هم از پشت ، اونم با هزار تا گره بستیـــــــــــــــــــــــــــــم...؟!
اگه اونا میدونستن که ما اینطوری میخوایم بکنیم ...بجای اینکه خودشون بپرن از رو آتیش . یه دفعه ای خودشونو
می انداختن تو آتیش که دیگه نسل خودشون منقرض شه و ما دیگه بوجود نیایم که الان بخوایم همش بگیم که
این رسم و رسوم ماست ....!؟ اینو پدران ما به جا گذاشتن ...!؟ ما باید ادامه دهنده ی راه اونا باشیــــــــــــم....؟
واقعن ما چمون شده؟
چرا به جون خودمون هم که بهترین و ارزشمندترین چیز تو دنیا رحم نمیکنیم؟ تا کی بگیم حالا جوونیم باید
حالشو ببریم ؟؟؟ تا کی بگیم هیچ اتفاقی واسه من نمیافته ؟؟؟ تا کـــــــــــــــــــــــــی...؟
منم مثه شما بودم خشکِ ، خشکِ ، خشک . هیچی تو مخم نمیرفت همش میگفتم اینا
بیخطـــــــــــــــــــره ....! همش میگفتم هیچ اتفاقی واسه من نمیافته؟ من اوستای اوستـــــــــــــــــــام...؟!
امــــــــــــــــا چی شــــــد...؟! آخر سر ، اون اتفاقی که نباید می افتاد ، افتاد ....!؟ حالا یه عمر باید
بســــــــــــــوزم و بســـــــــــــــوزم و بســــــــــــــوزم...!؟ تموم جوونیم باید فنا بشه هر چند که تو این یکسال
خیلی بد بختیها کشیدم ... و دارم میشکم حتما و صد در صد باز هم باید بکشم....تا آخر عمر.
کاشکی اون روزا یکی با این دلسوزی و یه زجر کشیده و درد کشیده این وطری و با این دل پر درد بهم میگفت..
این کارو نکن بچه جون..؟ هر چند همه میگفتن اما من بی فکر هر چقدر بهم بیشتر گفتن من
کمتر شنیدم یا بهتر بگم ، اصلا نشنیدم ...!؟
کـــــــــــــــــــاش ای کــــــــــــــــــــــــاش که من حرف دلسوزانه ی مردمو گوش میدادم ...
حرف پدرمو ، مادرمو ، ....؟!
هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی.... چی بگم دیگه چی بگم از بد بختی خودم ...!؟ ولش کنین ....اصلا بگو
تو خودت که این حرفها رو بلد ی چرا خودت یه چشتو از دست دادی هـــــــــــان...؟؟؟
مگه ...بودی که حرف رفقاتو گوش نمیدادی ؟؟؟ إــــــــــــــــــــــــــــــی
رفقا نکنین این کارو به جون من به جون همه کستون به جون خودتون ، به جون خودتون رحـــــــــــــــــــــــــــــــــــم
کنین ... ما که نکردیم . حالا هم باید تا آخر عمر بسوزیم به پای خطاکردنمون ...؟
شما رو به خدا ، شما رو به خدا ، شما رو به خــــــــــــــــــــــــــــدا این جونتونو با دست خودتون ناقص نکنین
با چه زبونی بگم که .....؟! لا اقل شما این !؟ ||||||||||||||||| ؟ ! نکنین ....!
آهای رفقا، داداشای گلــــــــــــم ، یا احتمالا خواهرای نازنیم خواهشا نکنین ....! خواهشا حرفای یه
شکست خورده وعلیل و مفلوک رو گوش بدین ...ما که گوش نکریدم و این شد وضعمون شما نکنید....
فقــــــــــــــــــــــــــط همیـــــــــــــــــــــــــــــن ...! ؟
معذرت میخوام ازتون که واستادین و وقت گذاشتین این همه متنو خوندین .....
شرمنده ....الهی خدا این سلامتی رو ازتون نگیره .... هر چند که خدا نمیگیره چیزی رو وقتی که خودش داده
این ماییم که با بی فکریهامون و با سهل انگاریهامون نعمتهای خودمون رو از دست میدیم ....
بیاین امسال یه کاری کنیم ( البته منظورم به شماست رفقای گــــــل کار ما که از کار گذشته ...!؟ )
که دیگه سال دیگه ، البته خدا نکرده سال دیگه یه نفر دیگه از بچه ها ی گل تبیان یا اصلا هر کدوم از رفقامون
هم محلیهامون هم شهریهامون بیاد اینجا و بخواد مثل من دردل کنه واستون و
به اصطلاح بخواد نصیحت کنه شما رو...؟!؟
***چه کنم ، با کی بگم ، غصه ی دل را پیش کی تازه کنم ..........دردمو با چه زبون به این و اون حالی کنم...***
روی لوگوی بنده ی حقیرکلیک نمایید تا ازین طریق مطالب دیگر این خطاکار را رصد فرمایید .....
اگر مرا از نظرات سازنده ی خود آگاه بسازید بسیار بسیار بسیار خرسند خواهم شد...
شنبه 22/12/1388 - 16:46
خاطرات و روز نوشت
بنـــــــــــــــــــــــــــــــــام ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام
با عرض سلام به رفقای قدیم و جدید و به همه ی دوستایی یبرای همدیگه مثمر ثمر واقع بشیم و همه دست در دستان هم به بهبود و ارتقای پایگاه خودمون یعنی تبیان تلاش کنیم .
من اینبار با تغییرات بسیار زیادی وارد صحنه شدم و روش ثبت کردن مطلب و رو محتوای مطالبم رو عوض کردم امیدوارم که خوشتون بیاد.
اگر هم خوشتون نیومد بنده رو به حقارت فکر و اندیشه و توانایی ها و به بزرگی کرمتون ببخشیــــــــــــــــــــــــــــدم.
دوستان لطف کنید فردا اولین مطلبم رو بخونید مطمئناً ضرر نمیکنید .
یه درس عبرته .خواهشا بخونیدش خیلی در این زمان یک هفته مونده به عید به کارتون میاد
حق نگهدارتـــــــــــــــــــــون
جمعه 21/12/1388 - 19:6
آموزش و تحقيقات
مستضعف ... كیست؟
شناخت مستضعفان به استمداد آیاتی چند از قرآن كریم: إ ن الذین توفئهم الملائكة ظالمى أ نفسهم قالوا فیم كنتم قالوا كنا مستضعفین فى الارض قالوا الم تكن اءرض الله وسعة فتهاجروا فیها فاولئك ماءوئهم جهنم و ساءت مصیرا (97):::: كسانى كه فرشتگان (قبض ارواح ) روح آنها را گرفتند در حالى كه به خویشتن ستم كرده بودند و به آنها گفتند شما در چه حالى بودید (و چرا با اینكه مسلمان بودید در صف كفار جاى داشتید!) گفتند ما در سرزمین خود تحت فشار بودیم ، آنها (فرشتگان ) گفتند مگر سرزمین خدا پهناور نبود كه مهاجرت كنید! پس آنها (عذرى نداشتند و) جایگاهشان دوزخ و سرانجام بدى دارند.
إ لا المستضعفین من الرجال و النساء و الولدن لا یستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا (98)::::: مگر آن دسته از مردان و زنان و كودكانى كه به راستى تحت فشار قرار گرفته اند، نه چاره اى دارند و نه راهى (براى نجات از آن محیط آلوده ) مى یابند.
فأ ولئك عسى الله أ ن یعفو عنهم و كان الله عفوا غفورا (99):::::: آنها ممكن است خداوند مورد عفوشان قرار دهد و خداوند عفو كننده و آمرزنده است .آیات 97الی99 سوره ی نساءآموزه ای از این آیات :مستضعف كیست !
از بررسى آیات قرآن و روایات استفاده مى شود افرادى كه از نظر فكرى یا بدنى یا اقتصادى آنچنان ضعیف باشند كه قادر به شناسائى حق از باطل نشوند، و یا اینكه با تشخیص عقیده صحیح بر اثر ناتوانى جسمى یا ضعف مالى و یا محدودیتهائى كه محیط بر آنها تحمیل كرده قادر به انجام وظائف خود به طور كامل نباشند و نتوانند مهاجرت كنند آنها را مستضعف مى گویند.
از على (علیه السلام ) چنین نقل شده كه فرمود:
و لا یقع اسم الاستضعاف على من بلغته الحجة فسمعتها اذنه و وعاهاقلبه :
(مستضعف كسى نیست كه حجت بر او تمام شده و حق را شنیده و فكرش آن را درك كرده است .)
و از امام موسى بن جعفر (علیه السلام ) پرسیدند كه مستضعفان چه كسانى هستند؟
امام در پاسخ این سؤ ال نوشتند:
الضعیف من لم ترفع له حجة ولم یعرف الاختلاف فاذا عرف الاختلاف فلیس بضعیف :
(مستضعف كسى است كه حجت و دلیل به او نرسیده باشد و بوجود اختلاف (در مذاهب و عقاید كه محرك بر تحقیق است ) پى نبرده باشد، اما هنگامى كه به این مطلب پى برد، دیگر مستضعف نیست .)
روشن است كه مستضعف در دو روایت فوق ، همان مستضعف فكرى و عقیده اى است ولى در آیه مورد بحث و آیه 75 همین سوره كه گذشت منظور از مستضعف همان مستضعف عملى است یعنى كسى كه حق را تشخیص داده اما خفقان محیط به او اجازه عمل نمى دهد.محقق و گردآورنده :sadaf125 منبع :تفسیر نمونه و قرآن كریم
|--------------------------------------------|
پنج شنبه 5/6/1388 - 14:10
آموزش و تحقيقات
رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری و یَسِِِِّرلی أمْری واحْلُلْ عُقْدَةًََ مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَولی
چرا حضرت موسی (ع)تقاضای رویت خداوند را كرد؟**باوجود اینكه پیامبر بزرگ و اولواالعزم پروردگار بود**نكاتی چند از آیه ی 143 سوره ی اعراف :
(و لما جاء موسى لمیقتنا و كلمه ربه قال رب أ رنى أ نظر إ لیك قال لن ترئنى و لكن انظر إ لى الجبل فإ ن استقر مكانه فسوف ترئنى فلما تجلى ربه للجبل جعله دكا و خر موسى صعقا فلما أ فاق قال سبحنك تبت إ لیك و أ نا أ ول المؤ منین)::::: و هنگامى كه موسى به میعادگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت ، عرض كرد پروردگارا خودت را به من نشان ده تا تو را ببینم ! گفت : هرگز مرا نخواهى دید، ولى به كوه بنگر اگر در جاى خود ثابت ماند مرا خواهى دید، اما هنگامى كه پروردگارش جلوه بر كوه كرد آنرا همسان زمین قرار داد و موسى مدهوش به زمین افتاد، موقعى كه به هوش آمد عرض كرد: خداوندا منزهى تو (از اینكه قابل مشاهده باشى ) من به سوى تو بازگشتم و من نخستین مؤ منانم. آیه ی 143سوره ی اعراف نكته ها
در این آیه چند نكته است كه باید مورد توجه قرار گیرد:
1- چرا موسى تقاضاى رؤ یت كرد؟
نخستین سؤ الى كه پیش مى آید این است ، موسى (علیه السلام ) كه پیامبر بزرگ و اولوا العزم پروردگار بود و به خوبى میدانست ، خداوند نه جسم است و نه مكان دارد و نه قابل مشاهده و رؤ یت است چگونه چنین درخواستى كه حتى در شان افراد عادى نیست از پروردگار كرد؟گرچه مفسران پاسخهاى مختلفى گفته اند، ولى روشنترین جواب این است كه موسى (علیه السلام ) این تقاضا را از زبان قوم كرد، زیرا جمعى از جاهلان بنى اسرائیل اصرار داشتند كه باید خدا را ببینند تا ایمان آورند (آیه 153 نساء گواه بر این مطلب است ) و او از طرف خدا ماموریت پیدا كرد كه این تقاضا را مطرح كند تا همگان پاسخ كافى بشنوند، در حدیثى كه در كتاب عیون اخبار الرضا (علیه السلام ) از امام على بن موسى الرضا (علیهماالسلام ) نقل شده است نیز به این موضوع تصریح شده است .
از قرائن روشنى كه این تفسیر را تایید مى كند این است كه در همین سوره آیه 155 میخوانیم كه موسى (علیه السلام ) پس از این ماجرا عرض كرد: اتهلكنا بما فعل السفهاء منا: آیا ما را به خاطر عملى كه سفیهان ما انجام دادند، به هلاكت میرسانى ؟ از این جمله روشن مى شود كه نه تنها موسى چنین تقاضائى را نداشت بلكه شاید هفتاد نفرى هم كه با او به میعادگاه رفته بودند چنین منطقى نداشتند، آنها تنها افراد دانشمند و نمایندگان بنى اسرائیل بودند، تا مشاهدات خود را براى توده جاهل و بیخبر كه پیشنهاد مشاهده پروردگار داشتند بیان كنند.
2- آیا مشاهده خدا امكانپذیر است !
در آیه فوق میخوانیم كه خداوند به موسى (علیه السلام ) میگوید به كوه بنگر اگر در جاى خود باقى ماند مرا خواهى دید آیا مفهوم این سخن این است كه براستى خداوند قابل مشاهده است ؟
پاسخ این است كه این تعبیر در حقیقت كنایه از محال بودن چنین موضوعى است ، همانند جمله حتى یلج الجمل فى سم الخیاط (كافران در بهشت نمیروند مگر آنكه شتر از سوراخ سوزن بگذرد) و از آنجا كه معلوم بوده كوه در برابر جلوه خداوند محال است پایدار بماند، چنین تعبیرى ذكر شده است .
محقق و گردآورنده :sadaf125منبع :تفسیر نمونه
پنج شنبه 5/6/1388 - 13:53
آموزش و تحقيقات
«««رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری و یَسِِِِّرلی أمْری واحْلُلْ عُقْدَةًََ مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَولی »»»
******از چه می بایست شادمان شویم و از چه می بایست غمگین گردیم...؟!******نامه ای از امیر مومنان به عبدالله بن عباس پس از یاد خدا و درود! همانا انسان از به دست آوردن چیزی خشنود میشود که هرگز آن را از دست نخواهد داد، و برای چیزی اندوهناک است که هرگز به دست نخواهد آورد، پس بهترین چیز در نزد تو در دنیا، رسیدن به لذتها، یا انتقام گرفتن نباشد، بلکه باید خاموش کردن باطل، یا زنده کردن حق باشد، تنها به توشهای که از پیش فرستادی خشنود باش، و بر آنچه بیهوده میگذاری حسرت خور، و همت و تلاش خود را برای پس از مرگ قرار ده.ومن کتاب له علیه السلام إلی عبدالله بن العباس وقد تقدّم ذکره بخلاف هذه الروایة أَمَّا بَعْدُ، فإِنَّ الْمَرْءَ لَیَفْرَحُ بِالشَّیْءِ الَّذِی لَمْ یَکُنْ لِیَفُوتَهُ، وَیَحْزَنُ عَلَی الشَّیْءِ الَّذِی لَمْ یَکُنْ لِیُصِیبَهُ، فَلاَ یَکُنْ أَفْضَلَ مَا نِلْتَ فی نَفْسِکَ مِنْ دُنْیَاکَ بُلُوغُ لَذَّةٍ أَوْ شِفَاءُ غَیْظٍ، وَلکِنْ إطْفَاءُ بِاطِلٍ أَوْ إِحْیَاءُ حَقٍّ. وَلْیَکُنْ سُرورُکَ بِمَا قَدَّمْتَ، وَأَسَفُکَ عَلَی مَا خَلَّفْتَ، وَهَمُّکَ فِیَما بَعْدَ الْموْتِ. (نامه ی 66)
محقق و گردآورنده :sadaf125 منبع :نهج البلاغه
چهارشنبه 4/6/1388 - 11:48