• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 723
تعداد نظرات : 303
زمان آخرین مطلب : 5161روز قبل
آموزش و تحقيقات

 

sadaf125^^**sadaf125^^**sadaf125

«««رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری و یَسِِِِّرلی أمْری واحْلُلْ عُقْدَةََ‌ً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَولی »»»

******* سران كمی تامل كنند ...؟! ******
««نامه ای از امیر مومنان به امیران سپاه خود»»
پرهیز از غرورزدگی در نعمتها: از بنده خدا، علی بن ابیطالب، امیر مومنان به نیروهای مسلح و مرزداران کشور .پس از یاد خدا و درود!همانا بر زمامدار واجب است که اگر اموالی به دست آورد، یا نعمتی مخصوص او شد، دچار دگرگونی نشود، و با آن اموال و نعمتها، بیشتر به بندگان خدا نزدیک، و به برادرانش مهربانی روا دارد. مسوولیتهای رهبری و نظامیان آگاه باشید حق شما بر من آن است که جز اسرار جنگی هیچ رازی را از شما پنهان ندارم، و کاری را جز حکم شرع، بدون مشورت، با شما انجام ندهم، و در پرداخت حق شما کوتاهی نکرده، و در وقت تعیین‏شده آن بپردازم، و با همه شما بگونه‏ای مساوی رفتار کنم. پس وقتی من مسوولیتهای یادشده را انجام دهم، بر خداست که نعمتهای خود را بر شما ارزانی دارد، و اطاعت من بر شما لازم است، و نباید از فرمان من سرپیچی کنید، و در انجام آن چه صلاح است سستی ورزید، و در سختیها برای رسیدن به حق تلاش کنید، حال اگر شما پایداری نکنید، خوارترین افراد نزد من انسان کج‏رفتار است، که او را به سختی کیفر خواهم داد، و هیچ راه فراری نخواهد داشت، پس دستورالعملهای ضروری را از فرماندهانتان دریافت داشته و از فرماندهان خود در آنچه که خدا امور شما را اصلاح می‏کند، اطاعت کنید، با درود.ومن کتاب له علیه السلام إِلی أمرائه علی الجیوش مِنْ عَبْدِاللهِ عَلِیِّ بْن أبِی طَالِبٍ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ إِلَی أَصْحَابِ الْمَسَالِحِ: أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ حَقّاً عَلَی الْوَالِی أَلاَّ یُغَیِّرَهُ عَلَی رَعِیَّتِهِ فَضْلٌ نَالَهُ، وَلاَ طَوْلٌ خُصَّ بِهِ، وَأَنْ یَزِیدَهُ مَا قَسَمَ اللهُ لَهُ مِنْ نِعَمِهِ دُنُوّاً مِنْ عِبَادِهِ، وَعَطْفاً عَلَی إِخْوَانِهِ. أَلاَ وَإِنَّ لَکُمْ عِنْدِی أَلاَّ أَحْتَجِزَ دُونَکُمْ سِرّاً إِلاَّ فِی حَرْبٍ، وَلاَ أَطْوِیَ دُونَکُمْ أَمْراً إِلاَّ فِی حُکْمٍ، وَلاَ أُؤَخِّرَ لَکُمْ حَقّاً عَنْ مَحَلِّهِ، وَلاَ أَقِفَ بِهِ دُونَ مَقْطَعِهِ، وَأَنْ تُکُونُوا عِندِی فِی الْحَقِّ سَوَاءً، فَإِذَا فَعَلْتُ ذلِکَ وَجَبَتْ لله عَلَیْکُمُ النِّعْمَةُ، وَلِی عَلَیْکُمُ الطَّاعَةُ، وَأَلاَّ تَنْکُصُوا عَنْ دَعْوَة، وَلاَ تُفَرِّطُوا فِی صَلاَحٍ، وَأَنْ تَخُوضوا الْغَمَرَاتِ إِلَی الْحَقِّ، فَإِنْ أَنْتُمْ لَمْ تَسْتَقِیمُوا لِی عَلَی ذلِکَ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ أَهْوَنَ عَلَیَّ مِمَّنْ اعْوَجَّ مِنْکُمْ، ثُمَّ أُعْظِمُ لَهُ الْعُقُوبَةَ، وَلاَ یَجِدُ عِنْدِی فِیها رُخْصَةً، فَخُذُوا هذَا مِنْ أُمَرَائِکُمْ، وَأَعْطُوهُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ مَا یُصْلِحُ اللهُ بِهِ أ َمْرَکُمْ. وَالسَّلامُ.

نامه ی 50))

محقق و گردآورنده :sadaf125

منبع :نهج البلاغه

إلهی

لِقاكَ هَوایَ رِضاكَ مِنَایَ       فَهَبْ لی لِقاكَ و هَبْ لی رِضاكْ

**دیدار تو خواسته ی من است و خشنودی تو  آرزویم ،پس دیدار و خشنودی خود را بر من عطا كن.**

چهارشنبه 4/6/1388 - 11:19
دعا و زیارت

 

نامه ای متفكرانه  از امیر اندیشمندان به سلمان (فارسی) اندیشمند:

روش برخورد با دنیا :

 

 

پس از یاد خدا و درود!

   دنیای حرام چونان مار است، که پوستی نرم، و زهری کشنده دارد، پس از جاذبه‏های فریبنده آن روی گردان، زیرا زمان کوتاهی در آن خواهی ماند، و اندوه آن را از سر بیرون کن، زیرا که یقین به جدایی آن، و دگرگونی حالات آن داری، و آنگاه که به دنیا خو گرفته‏ای بیشتر بترس، زیرا که دنیاپرست تا به خوشگذرانی در دنیا اطمینان کرد او را به تلخ ‏کامی کشاند، و هرگاه که به دنیا انس گرفت و آسوده شد، ناگاه به وحشت دچار می‏گردد.

(نامه ی68)

محقق و گردآورنده :sadaf125

منبع :نهج البلاغه

دوشنبه 2/6/1388 - 19:29
دعا و زیارت

sadaf125.......sadaf125.sadaf125...sadaf125

رأفت در اسلام:

 (آیه ی 177.سوره ی بقره) : نیکى، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز،) روىِ خود را به سوى مشرق و (یا) مغرب کنید؛ (و تمام گفتگوى شما، در باره قبله و تغییر آن باشد؛ و همه وقت خود را مصروف آن سازید؛) بلکه نیکى (و نیکوکار) کسى است که به خدا، و روز رستاخیز ، و فرشتگان، و کتاب (آسمانى)، و پیامبران، ایمان آورده؛ و مال (خود) را، با همه علاقه‏اى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان، انفاق مى‏کند؛ نماز را برپا مى‏دارد و زکات را مى‏پردازد؛ و (همچنین) کسانى که به عهد خود -به هنگامى که عهد بستند-وفا مى‏کنند؛ و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان جنگ، استقامت به خرج مى‏دهند؛ اینها کسانى هستند که راست مى‏گویند؛ و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛) و اینها هستند پرهیزکاران!***************************(آیه ی 178 . بقره): . اى افرادى که ایمان آورده‏اید! حکم قصاص در مورد کشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن، پس اگر کسى از سوى برادر (دینى) خود، چیزى به او بخشیده شود، (و حکم قصاص او، تبدیل به خونبها گردد،) باید از راه پسندیده پیروى کند. (و صاحب خون، حال پرداخت کننده دیه را در نظر بگیرد.) و او [= قاتل‏] نیز، به نیکى دیه را (به ولى مقتول) بپردازد؛ (و در آن، مسامحه نکند.) این، تخفیف و رحمتى است از ناحیه پروردگار شما! و کسى که بعد از آن، تجاوز کند، عذاب دردناکى خواهد داشت. ***************************(آیه ی 179 . بقره): و براى شما در قصاص، حیات و زندگى است، اى صاحبان خِرد! شاید شما تقوا پیشه کنید***************************(آیه ی 194 . بقره): ماهِ حرام، در برابر ماهِ حرام! (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند، و در آن با شما جنگیدند، شما نیز حق دارید مقابله به مثل کنید.) و تمام حرامها، (قابلِ) قصاص است. و (به طور کلّى) هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدّى کنید! و از خدا بپرهیزید (و زیاده روى ننمایید)! و بدانید خدا با پرهیزکاران است!***************************(آیه ی 215 . بقره): از تو سؤال مى‏کنند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: «هر خیر و نیکى (و سرمایه سودمند مادى و معنوى) که انفاق مى‏کنید، باید براى پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و درماندگان در راه باشد.» و هر کار خیرى که انجام دهید، خداوند از آن آگاه است.( لازم نیست تظاهر کنید، او مى‏داند).***************************(آیه ی 220 . بقره): (تا اندیشه کنید) درباره دنیا و آخرت! و از تو در باره یتیمان سؤال مى‏کنند، بگو: «اصلاح کار آنان بهتر است. و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بیامیزید، (مانعى ندارد؛) آنها برادر (دینى) شما هستند.» (و همچون یک برادر با آنها رفتار کنید!) خداوند، مفسدان را از مصلحان، بازمى‏شناسد. و اگر خدا بخواهد، شما را به زحمت مى‏اندازد؛ (و دستور مى‏دهد در عین سرپرستى یتیمان، زندگى و اموال آنها را بکلى از اموال خود، جدا سازید؛ ولى خداوند چنین نمى‏کند؛) زیرا او توانا و حکیم است.***************************(آیه ی 237 . بقره): و اگر آنان را، پیش از آن که با آنها تماس بگیرید و (آمیزش‏جنسى کنید) طلاق دهید، در حالى که مهرى براى آنها تعیین کرده‏اید، (لازم است) نصف آنچه را تعیین کرده‏اید (به آنها بدهید) مگر اینکه آنها (حق خود را) ببخشند؛ یا (در صورتى که صغیر و سفیه باشند، ولىّ آنها، یعنى) آن کس که گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد. و گذشت کردن شما (و بخشیدن تمام مهر به آنها) به پرهیزکارى نزدیکتر است، و گذشت و نیکوکارى را در میان خود فراموش نکنید، که خداوند به آنچه انجام مى‏دهید، بیناست!***************************(آیه ی 245 . بقره): کیست که به خدا «قرض الحسنه‏اى» دهد، (و از اموالى که خدا به او بخشیده، انفاق کند،) تا آن را براى او، چندین برابر کند؟ و خداوند است (که روزى بندگان را) محدود یا گسترده مى‏سازد؛ (و انفاق، هرگز باعث کمبود روزى آنها نمى‏شود). و به سوى او باز مى‏گردید (و پاداش خود را خواهید گرفت).***************************(آیه ی 261 . بقره): کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏کنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه، یکصد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هر کس بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، دو یا چند برابر مى‏کند؛ و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسیع، و (به همه چیز) داناست***************************(آیه ی 262 . بقره): کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏کنند، سپس به دنبال انفاقى که کرده‏اند، منت نمى‏گذارند و آزارى نمى‏رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان (محفوظ) است؛ و نه ترسى دارند، و نه غمگین مى‏شوند.***************************(آیه ی 263 . بقره): گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان)، و عفو (و گذشت از خشونتهاى آنها)، از بخششى که آزارى به دنبال آن باشد، بهتر است؛ و خداوند، بى‏نیاز و بردبار است.***************************(آیه ی 264 . بقره): اى کسانى که ایمان آورده‏اید! بخششهاى خود را با منت و آزار، باطل نسازید! همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مى‏کند؛ و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمى‏آورد؛ (کار او) همچون قطعه سنگى است که بر آن، (قشر نازکى از) خاک باشد؛ (و بذرهایى در آن افشانده شود؛) و رگبار باران به آن برسد، (و همه خاکها و بذرها را بشوید،) و آن را صاف (و خالى از خاک و بذر) رها کند. آنها از کارى که انجام داده‏اند، چیزى به دست نمى‏آورند؛ و خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمى‏کند.

 

محقق و گردآورنده :sadaf125

منبع : قرآن كریم

sadaf125.**^^sadaf125**^^sadaf125^^**sadaf125

 

دوشنبه 2/6/1388 - 19:21
آموزش و تحقيقات

 SADAF125**^^SADAF125**^^SADAF125**^^SADAF125

 ************************************************************************

**بیاموزیم از قرآن در ماه قرآن**

 

درسهاى تربیتى در طوفان نوح:  

""با تكیه بر آیاتی چند از قرآن مجید""««««با استمداد از آیات 40تا43 سوره هود»»»»همانگونه كه مى دانیم هدف اصلى قرآن از بیان سرگذشت پیشینیان بیان درسهاى عبرت و نكات آموزنده و تربیتى است و در همین قسمت كه تاكنون از داستان نوح خوانده ایم نكته هاى بسیار مهمى نهفته است كه به قسمتى از آن ذیلا اشاره مى شود:
الف : پـاكـسـازى روى زمین - درست است كه خداوند، (رحیم ) و مهربان است ولى نباید فراموش كرد كه او در عین حال ، (حكیم ) نیز مى باشد، به مقتضاى حكمتش هر گاه قوم و مـلتـى فـاسد شوند و دعوت ناصحان و مربیان الهى در آنها اثر نكند، حق حیات براى آنـهـا نـیست سرانجام از طریق انقلابهاى اجتماعى و یا انقلابهاى طبیعى ، سازمان زندگى آنها در هم كوبیده و نابود مى شود.
ایـن نـه منحصر به قوم نوح بوده است و نه به زمان و وقت معینى ، یك سنت الهى است در همه اعصار و قرون و همه اقوام و ملتها و حتى در عصر و زمان ما! و چه بسا جنگهاى جهانى اول و دوم اشكالى از این پاكسازى باشد.
ب : مـجـازات بـا طـوفـان چرا؟ - درست است كه یك قوم و ملت فاسد باید نابود شوند و وسیله نابودى آنها هر چه باشد تفاوت نمى كند، ولى دقت در آیات قرآن نشان مى دهد كه بالاخره تناسبى میان نحوه مجازاتها و گناهان اقوام بوده و هست (دقت كنید).
فـرعـون تـكیه گاه قدرتش را رود (عظیم نیل ) و آبهاى پر بركت آن قرار داده بود و جالب اینكه نابودى او هم بوسیله همان شد!
نـمـرود مـتـكـى بـه لشـكـر عـظـیـمش بود و چنانكه مى دانیم لشكر كوچكى از حشرات او و یارانش را شكست داد!
قوم نوح جمعیت كشاورز و دامدار بودند و چنین جمعیتى همه چیز خود را از دانه هاى حیاتبخش باران مى داند، اما سرانجام همین باران آنها را از بین برد.
و از اینجا به خوبى روشن مى شود كه چقدر برنامه هاى الهى حساب شده است و اگر مى بـیـنـیـم انـسـانـهـاى طـغـیـانـگـر عـصـر مـا در جـنـگـهـاى جـهـانـى اول و دوم بـوسـیـله مدرنترین سلاحهایشان درهم كوبیده شدند، نباید مایه تعجب ما باشد چـرا كـه هـمـیـن صـنـایـع پـیشرفته بود كه تكیه گاه آنها در استعمار و استثمار خلقهاى مستضعف جهان محسوب مى شد!
ج : نـام خدا در هر حال و در همه جا - در آیات بالا خواندیم نوح به یارانش دستور مى دهد كه نام خدا را به هنگام حركت و توقف كشتى فراموش نكنند، همه چیز به نام او، و به یاد او، و بـا اسـتـمـداد از ذات پـاك او بـایـد بـاشـد، هـر حـركـتـى ، هـر تـوقـفـى ، در حـال آرامش و در حال طوفان ، همه باید با نام او آغاز شود چرا كه هر كار بینام او شروع شـود (ابتر و بریده دم ) خواهد بود. همانگونه كه در حدیث معروفى از پیامبر (صلى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم ) نـقـل شـده اسـت كـل امـر ذى بـال لم یـذكـر فـیـه بـسـم الله فـهـو ابتر (هر كار مهمى كه نام خدا در آن برده نشود نافرجام
خواهد بود).
ذكـر نـام خـدا نـه بـه عـنوان تشریفات ، بلكه به عنوان انگیزه و هدف یعنى هر كار كه انـگـیـزه خـدائى نـدارد و هـدفـش خـدا نـیـست ابتر است ، چرا كه انگیزه هاى مادى پایان مى پـذیـرد ولى انـگـیـزه هـاى الهـى تـمام نشدنى است ، هدفهاى مادى به اوج خود كه رسید خاموش مى شود، اما هدفهاى الهى همچون ذات پاك او جاودانى خواهد بود.
د: پـنـاهـگـاهـهـاى پـوشـالى - مـعـمولا هر كس در مشكلات زندگى به چیزى پناه مى برد، گـروهـى بـه ثـروتـشان ، گروهى به مقام و منصبشان ، عدهاى به قدرت جسمانیشان ، و جمعى به نیروى فكرى شان ، ولى همانگونه كه آیات فوق به ما مى گوید، و تاریخ نشان داده ، هیچیك از اینها در برابر فرمان پروردگار كمترین تاب مقاومت ندارد، و همچون تارهاى عنكبوت كه در برابر وزش ‍ طوفان قرار گیرد به سرعت در هم مى ریزد
فـرزنـد نادان و خیره پسر نوح پیامبر (علیه السلام ) نیز در همین اشتباه بود، گمان مى كـرد كـوه مـى تـواند در برابر طوفان خشم خدا به او پناه دهد، اما چه اشتباه بزرگى ؟ حركت یك موج كار او را ساخت و به دیار عدمش فرستاد.
بـه هـمـیـن دلیـل در پـاره اى از دعاها مى خوانیم من از خشم تو به سوى تو فرار مى كنم هارب منك الیك یعنى اگر پناهگاهى در برابر طوفان خشم تو باشد باز همان ذات پاك تو است و باز گشت به سوى تونه چیز دیگر.
ه : كشتى نجات - رهائى از هیچ طوفانى بدون كشتى نجات ممكن نیست
لزومـى نـدارد كـه ایـن كشتى حتما از چوب و آهن باشد، بلكه چه بسا این كشتى نجات یك مكتب كار ساز حیاتبخش مثبت است ، كه در برابر امواج طوفانهاى افكار انحرافى مقاومت مى كند و پیروانش را به ساحل نجات مى رساند.
روى همین جهت در روایاتى كه از پیامبر اكرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در كتب شیعه و اهـل تـسـنـن آمـده اسـت خـاندان او یعنى امامان اهلبیت و حاملان مكتب اسلام به عنوان (كشتى نجات ) معرفى شده اند.
(حـنش بن مغیره ) مى گوید: من به همراه ابوذر كنار خانه كعبه آمدم او دست در حلقه در خانه كرد و صدا زد منم ابوذر غفارى ، هر كس مرا نمى شناسد بشناسد. من همان جندب هستم (نـام اصـلى ابـوذر جـنـدب بـود) مـن یـار پـیـامـبـرم ، بـا گوش خود شنیدم كه مى فرمود مـثـل اهـلبـیـتـى مـثـل سـفـیـنـة نـوح مـن ركـبـهـا نـجـى (مـثـل اهـلبـیـت مـن مثل كشتى نوح است كه هر كس به آن پناه برد نجات مى یابد)
در بـعـضـى دیـگر از طرق حدیث جمله فمن تخلف عنها غرق :: (و هر كس از آن تخلف كند غـرق مـى شود )- یا - من تخلف عنها هلك (هر كس از آن تخلف كند هلاك مى شود اضافه شده است .
ایـن حـدیـث پـیـامـبـر (صـلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با صراحت مى گوید به هنگامى كه طـوفـانـهـاى فـكرى و عقیدتى و اجتماعى در جامعه اسلامى رخ مى دهد تنها راه نجات پناه بردن به این مكتب است ، و ما این مساله را بخوبى در انقلاب شكوهمند ملت ایران
آزمودیم كه پیروان مكتبهاى غیر اسلامى در برابر طاغوت ، شكست خوردند جز آن گروهى كه به مكتب اسلام و اهلبیت و برنامه هاى انقلابى آنها پناه بردند.  محقق و گردآورنده :sadaf125

منبع :تفسیر نمونه

~~^^**SADAF125^^~~**SADAF125**^^SADAF125^^**SADAF125

 

يکشنبه 1/6/1388 - 10:16
شعر و قطعات ادبی

 

 

SADAF125~~**^^SADAF125**^^SADAF125~~^^**SADAF125

    لِقاكَ هَوایَ رِضاكَ مِنَایَ................................................  فَهَبْ لی لِقاكَ و هَبْ لی رِضاكْ

دیدار تو تو خواسته ی من است و خشنودی تو  آرزویم ،پس دیدار و خشنودی خود را بر من عطا كن.

******************************************************

ما هم ، شكسته خاطر دیوانه بوده ایم

......

ما هم ، اسیر طرّه ی جانانه بوده ایم

........

ما هم به روزگار جوانی ز شور عشق ،

.......

ما هم به روزگار جوانی ز شور عشق ،

.......

روزی ندیم بلبل و پروانه بوده ایم ، بوده ایم

......

بر كام خشك ما به حقارت نظر مكن

.......

ما هم رفیقِِِِِِِ ساغر و پیمانه بوده ایم ،  بوده ایم

.........

اونا كه تو زندگیشون قصه های خوب شنیدن

.......

 تو قمار زندگانی همه جور بازی رو دیدن

.......

اونا كه تو خلوت شب شعرهای حافظ و خوندن ،

.......

 همه راه و رفتن اما ،بر سر دوراهی موندن.

.......

بهشون بگین كه اینجا یه نفر همیشه مسته

......

 یه نفر همیشه تنها سر این کوچه نشسته

........

بهشون بگین كه قِِِِِِصّّّّش مثلِِِِِ شاهنومه درازه

.......

 كی بوده كجا  رسیده ، چجوری باید بسازه

.........

حالا قصه هاشو مستا ،توی میخونه ها میگن

.........

اما اون همیشه مستو، توی اونجا ، راه نمیدن

.........

 بهشون بگن كه اینجا یه نفر همیشه مسته

.........

 یه نفر همیشه تنها سر این كوچه نشسته

........

من امشب سرخوش  و دیوانه  و مست و غزل خوانم

..........

به جام می من آبرومندم ،از غم گریزانم

.......

گرت میخانه باز آیم ، مرا غم باز میجوید

.......روید ای دوستان ، روید ای دوستان من گو شه ی میخانه می مانم ........ 

به مستی پای در میدان  غم بنهاده ام امشب

.......

مخندین ، رهگذر بر من ،مگر افتان و خیزانم

......

بهشون بگین كه اینجا یه نفر همیشه مسته

.......

یه نفر همیشه تنها سر این کوچه نشسته

 

 نگارنده و گردآورنده :sadaf125 SADAF125~~^^**SADAF125^^**~~SADAF125~~^^**SADAF125

 

يکشنبه 1/6/1388 - 10:5
رمضان

sadaf125....sadaf125....sadaf125....sadaf125.

««رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری و یَسِِِِّرلی أمْری واحْلُلْ عُقْدَةََ‌ً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَولی »»


تعریف روزه

روزه آن است كه انسان براى انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب از چیزهایى كه روزه را باطل مى‏كند و شرح آنها بعدا گفته مى‏شود، خوددارى نماید.

راه ثابت‏ شدن اول ماه

١٧٣٠ اول ماه به پنج چیز ثابت مى‏شود: اول: آنكه خود انسان ماه را ببیند. دوم: عده‏اى كه از گفته آنان یقین پیدا مى‏شود بگویند ماه را دیده‏ایم. و همچنین است هر چیزى كه به واسطه آن یقین پیدا شود. سوم: دو مرد عادل بگویند كه در شب ماه را دیده‏ایم، ولى اگر صفت ماه را بر خلاف یكدیگر بگویند، یا شهادتشان خلاف واقع باشد، مثل این كه بگویند داخل دایره ماه طرف افق بود، اول ماه ثابت نمى‏شود. اما اگر در تشخیص بعضى خصوصیات اختلاف داشته باشند، مثل آن كه یكى بگوید ماه بلند بود و دیگرى بگوید نبود، به گفته آنان اول ماه ثابت مى‏شود. چهارم: سى روز از اول ماه شعبان بگذرد كه بواسطه آن اول ماه رمضان ثابت مى‏شود، و سى روز از اول رمضان بگذرد كه بواسطه آن اول ماه شوال ثابت مى‏شود. پنجم: حاكم شرع حكم كند كه اول ماه است.

١٧٣١ اگر حاكم شرع حكم كند كه اول ماه است، كسى هم كه تقلید او را نمى‏كند،باید به حكم او عمل نماید، ولى كسى كه مى‏داند حاكم شرع اشتباه كرده، نمى‏تواند به حكم او عمل نماید.

١٧٣٢ اول ماه با پیشگویى منجمین ثابت نمى‏شود، ولى اگر انسان از گفته آنان یقین پیدا كند، باید به آن عمل نماید.

١٧٣٣ بلند بودن ماه یا دیر غروب كردن آن، دلیل نمى‏شود كه شب پیش، شب اول ماه بوده است.

١٧٣٤ اگر اول ماه رمضان براى كسى ثابت نشود و روزه نگیرد، چنانچه دو مرد عادل بگویند كه شب پیش ماه را دیده‏ایم، باید روزه آن روز را قضا نماید.

١٧٣٥ اگر در شهرى اول ماه ثابت‏شود، براى مردم شهر دیگر فایده ندارد، مگر آن دو شهر با هم نزدیك باشند، یا انسان بداند كه افق آنها یكى است.

١٧٣٦ اول ماه به تلگراف ثابت نمى‏شود، مگر دو شهرى كه از یكى به دیگرى تلگراف كرده‏اند نزدیك یا هم افق باشند و انسان بداند تلگراف از روى حكم حاكم شرع یا شهادت دو مرد عادل بوده است.

١٧٣٧ روزى را كه انسان نمى‏داند آخر رمضان است‏یا اول شوال، باید روزه بگیرد، ولى اگر پیش از مغرب بفهمد كه اول شوال است، باید افطار كند.

١٧٣٨ اگر زندانى نتواند به ماه رمضان یقین كند، باید به گمان عمل نماید، و اگر آن هم ممكن نباشد، هر ماهى را كه روزه بگیرد صحیح است. و بنابر احتیاط واجب باید بعد از گذشتن یازده ماه از ماهى كه روزه گرفته، دوباره یك ماه روزه بگیرد. ولى اگر بعد گمان پیدا كرد، باید به آن عمل نماید.

نیت

1550- لازم نیست انسان نیت روزه را از قلب خود بگذراند یا مثلا بگوید فردا را روزه مى‏گیرم بلكه همین قدر كه براى انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب كارى كه روزه را باطل مى‏كند انجام ندهد، كافى است و براى آن كه یقین كند تمام این مدت را روزه بوده، باید مقدارى پیش از اذان صبح و مقدارى هم بعد از مغرب از انجام كارى كه روزه را باطل مى‏كند خوددارى نماید

آنچه براى روزه‏دار مكروه است

١٦٥٧ -چند چیز براى روزه‏دار مكروه است و از آن جمله است: دوا ریختن به چشم و سرمه كشیدن در صورتى كه مزه یا بوى آن به حلق برسد، انجام دادن هر كارى كه مانند خون گرفتن و حمام رفتن باعث ضعف مى‏شود و بو كردن گیاههاى معطر،  تر كردن لباسى كه در بدن است، كشیدن دندان و هر كارى كه به واسطه آن از دهان خون بیاید، مسواك كردن به چوب تر.

مواردى كه مستحب است انسان از كارهایى كه روزه را باطل مى‏كند خوددارى نماید

١٧٤٩ براى شش نفر مستحب است در ماه رمضان اگر چه روزه نیستند از كارهاى كه روزه را باطل مى‏كند خودارى نمایند: اول: مسافرى كه در سفر، كارى كه روزه را باطل مى‏كند انجام داده باشد و پیش از ظهر به وطنش یا به جایى كه مى‏خواهد ده روز بماند، برسد. دوم: مسافرى كه بعد از ظهر به وطنش یا به جایى كه مى‏خواهد ده روز در آن جا بماند برسد. سوم: مریضى كه پیش از ظهر خوب شود و كارى كه روزه را باطل مى‏كند انجام داده باشد. چهارم: مریضى كه بعد از ظهر خوب شود. پنجم: كافرى كه در روز ماه رمضان مسلمان شود.

١٧٥٠ مستحب است روزه‏دار نماز مغرب و عشا را پیش از افطار كردن بخواند،ولى اگر كسى منتظر اوست‏یا میل زیادى به غذا دارد كه نمى‏تواند با حضور قلب نماز بخواند، بهتر است اول افطار كند. ولى به قدرى كه ممكن است نماز را در وقت فضیلت آن بجا آورد.

 

 

محقق و گردآورنده :sadaf125

منبع : توضیح المسائل امام (ره)

شنبه 31/5/1388 - 11:23
خانواده

""آسمون گریه كند بر سر جانانه ی من ""


خودم اینجا ،دلم اونجا، همه ی راز و نیازم ،اونجاست

 ****

ای خدا عشق منو ، یار و منو ،اون گل نازم  ،اونجاست

****

چه كنم با كی بگم، عقده ی دل را پیش كی خالی كنم

 ****

 دردمو با چه زبون به این و اون حالی كنم

****

آسمون گریه كند بر سر جانانه ی من

****

اشك ریزون شده دلدار ،در آن خانه ی من

****

 منم از دوری او، همدم بیماری شدم

 ****

 همچو شبگرد غزلخون سوی میخانه شدم

  

****

مست و دیوانه شدم مست و دیوانه شدم

****

به خدا این دل من پر از غمه

****

 تموم دنیا برام جهنمه

****

هر چه گویم من از این سوز دلم

****

 به خدا بازم كمه، بازم كمه

****

چه كنم با كی بگم، عقده ی دل را پیش كی خالی كنم

****

 دردمو با چه زبون به این و اون حالی كنم

**** 

دردمو با چه زبون به این و اون حالی كنم

 

************

نگارنده و گردآورنده :sadaf125

sadaf125..........sadaf125.....sadaf125.....sadaf125

 

شنبه 31/5/1388 - 10:14
آموزش و تحقيقات

**بیاموزیم از قرآن در ماه قرآن**

مسلمانان مطرود از دیدگان قرآن و معصومین:

""با استمداد از آیاتی چند از قرآن كریم""

(و نادى نوح ربه فقال رب إ ن ابنى من أ هلى و إ ن وعدك الحق و أ نت أ حكم الحكمین :::::::::::(45) (نوح به پروردگارش عرض كرد پروردگارا! پسر من از خاندان من است و وعده تو (در مورد نجات خاندانم ) حق است و تو از همه حكم كنندگان برترى .
((قال ینوح إ نه لیس من أ هلك إ نه عمل غیر صلح فلا تسلن ما لیس لك به علم إ نى أ عظك أ ن تكون من الجهلین:::::: (46)((- فرمود: اى نوح ! او از اهل تو نیست ! او عمل غیر صالحى است ، بنابراین آنچه را از آن آگاه نیستى از من مخواه ، من به تو اندرز مى دهم تا از جاهلان نباشى !
((قـال رب إ نـى أ عـوذ بـك أ ن أ سـلك ما لیس لى به علم و إ لا تغفر لى و ترحمنى أ كن من الخسرین)):::::: (47) عـرض كرد: پروردگارا! من به تو پناه مى برم كه از تو چیزى بخواهم كه از آن آگاهى ندارم ، و هر گاه مرا نبخشى و بر من رحم نكنى از زیانكاران خواهم بود.««سوره ی هود»» مسلمانان مطرود!
بى مناسبت نیست، كه با الهام از آیه فوق اشاره به قسمتى از احادیث اسلامى كنیم كه آنها نـیـز گـروه هاى زیادى را كه ظاهرا در زمره مسلمانان و یا پیروان مكتب اهلبیت هستند، مطرود دانسته و آنان را از صف مؤ منان و شیعیان خارج مى سازد:
1 -
پیامبر اسلام مى فرماید: من غش مسلما فلیس منا: (آنكس كه با برادران مسلمانش تقلب و خیانت كند از ما نیست ).
2 -
امـام صـادق (عـلیـه السـلام ) مـى فـرمـایـد: لیـس بـولى لى مـن اكل مال مؤ من حراما (كسى كه مال مؤ منى را به گناه بخورد، دوست من نیست ).
3 -
پـیـامـبـر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى فرماید: الا و من اكرمه الناس اتقاء شره فلیس منى :
(بدانید كسى كه مردم او را به خاطر اجتناب از شرش گرامى دارند از من نیست )
4 -
امـام فرمود: لیس من شیعتنا من یظلم الناس : (كسى كه به مردم ستم مى كند شیعه ما نیست )
5 -
امـام كـاظـم فـرمـود: لیـس مـنـا مـن لم یـحـاسـب نـفـسـه فـى كل یوم (كسیكه هر روز به حساب خویش نرسد از ما نیست ).
6 -
پـیـامـبـر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: من سمع رجلا ینادى یا للمسلمین فلم یـجبه فلیس بمسلم ....كسى كه صداى انسانى را بشنود كه فریاد مى زند اى مسلمانان به دادم برسید و كمكم كنید، كسى كه این فریاد را بشنود و پاسخ نگوید مسلمان نیست .
7 -
امـام بـاقـر (علیه السلام ) به یكى از یارانش به نام جابر فرمود: و اعلم یا جابر بـانـك لا تـكـون لنـا ولیـا حـتـى لو اجـتـمـع عـلیـك اهـل مـصـرك و قـالوا انـت رجـل سـوء لم یـحـزنـك ذلك و لو قالوا انك رجل صالح لم یسرك ذلك و لكن اعرض نفسك على كتاب الله : (اى جابر! بدان كه تو دوست ما نخواهى بود تا زمانى كه اگر تمام اهل شهر تو جمع شوند و بگویند تو آدم بدى هستى غمگین نشوى و اگر همه بگویند تو آدم خـوبـى هـسـتـى خـوشـحـال نـشـوى ، بـلكـه خـود را بر كتاب خدا قرآن عرضه دارى و ضوابط خوبى و بدى را از آن بگیرى و بعد ببینى از كدام گروهى )
ایـن احـادیـث خـط بـطـلان بـر پـنـدارهـاى كـسـانـى كـه تـنـها به اسم قناعت مى كنند و از عمل و ارتباط مكتبى در میان آنها خبرى نیست مى كشد، و به وضوح ثابت مى كند كه در مكتب پـیـشـوایـان الهـى آنـچـه اصـل اسـاسـى و زیـر بـنـائى اسـت ، هـمـان ایـمـان بـه مـكـتب و عمل به برنامه هاى آن است ، و همه چیز باید با این مقیاس سنجیده شود.

محقق و گردآورنده :sadaf125منبع :تفسیر نمونه

 

شنبه 31/5/1388 - 9:26
آموزش و تحقيقات

 از قرآن بیاموزیم در ماه قرآن...

 

««رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری و یَسِِِِّرلی أمْری واحْلُلْ عُقْدَةََ‌ً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَولی »»


زندان یا كانون تربیت ...؟!

""تفسیری اجمالی بر آیاتی از سوره ی مباركه ی یوسف"" یصحبى السجن ء أ رباب متفرقون خیر أ م الله الوحد القهار :::::::::اى دوستان زندانى من آیا خدایان پراكنده بهترند یا خداوند واحد قهار؟. (39)
مـا تـعـبـدون مـن دونـه إ لا أ سـمـاء سـمـیـتـمـوهـا أ نـتـم و ءابـاؤ كـم مـا أ نزل الله بها من سلطن إ ن الحكم إ لا لله أ مر أ لا تعبدوا إ لا إ یاه ذلك الدین القیم و لكن أ كثر الناس لا یعلمون (40):::::::: ایـن مـعبودهائى را كه غیر از خدا مى پرستید چیزى جز اسمهاى (بى مسما) كه شما و پـدرانـتـان آنـهـا را خـدا نـامـیـده ایـد نـیـسـت ، خـداونـد هـیـچ دلیـلى بـراى آن نـازل نـكـرده ، حكم تنها از آن خداست ، فرمان داده كه غیر از او را نپرستید، اینست آئین پا بر جا ولى اكثر مردم نمى دانند.
یـصـحـبـى السـجـن أ مـا أ حـدكـمـا فـیـسـقـى ربـه خـمـرا و أ مـاالاخـر فـیـصـلب فـتـأ كل الطیر من رأ سه قضى الا مر الذى فیه تستفتیان (41)::::::: اى دوسـتـان زندانى من ! اما یكى از شما (آزاد مى شود و) ساقى شراب براى صاحب خود خواهد شد، و اما دیگرى به دار آویخته مى شود و پرندگان از سر او مى خورند! این امرى كه درباره آن از من نظر خواستید قطعى و حتمى است .
و قـال للذى ظـن أ نـه نـاج مـنهما اذكرنى عند ربك فأ نسئه الشیطن ذكر ربه فلبث فى السجن بضع سنین (42):::::: و بـه آن یـكـى از آن دو كه مى دانست رهائى مى یابد گفت : مرا نزد صاحبت (سلطان مـصـر) یـادآورى كـن ، ولى شـیـطـان یـادآورى او را نـزد صـاحـبـش از خـاطـر وى بـرد و بدنبال آن چند سال در زندان باقى ماند.
««سوره ی یوسف»»

تفسیر :
زندان یا كانون تربیت ؟
.
هنگامى كه یوسف با ذكر بحث گذشته ، دلهاى
آن دو زندانى را آماده پذیرش حقیقت توحید كرد رو به سوى آنها نمود و چنین گفت . اى همزندانهاى من . آیا خدایان پراكنده و معبودهاى مـتـفـرق بـهـتـرنـد یـا خداوند یگانه یكتاى قهار و مسلط بر هر چیز (یا صاحبى السجن أ أ رباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار).
گوئى یوسف مى خواهد به آنها حالى كند كه چرا شما آزادى را در
خواب مى بینید چرا در بـیـدارى نمى بینید؟ چرا؟ آیا جز این است كه این پراكندگى و تفرقه و نفاق شما كه از شـرك و بـت پـرسـتـى و اربـاب مـتـفـرقـون سـرچشمه مى گیرد، سبب شده كه طاغوتهاى سـتـمـگـر بـر شـمـا غـلبـه كـنـنـد، چرا شما زیر پرچم توحید جمع نمى شوید و به دامن پـرسـتـش الله واحـد قهار دست نمى زنید تا بتوانید این خودكامگان ستمگر را كه شما را بیگناه و به مجرد اتهام به زندان مى افكنند از جامعه خود برانید.
سـپـس اضـافـه كـرد ایـن معبودهائى كه غیر از خدا براى خود ساخته
اید چیزى جز یك مشت اسـمهاى بى مسمى كه شما و پدرانتان آنها را درست كرده اید نیست (ما تعبدون من دونه الا اسماء سمیتموها انتم و آباؤ كم ).
ایـنـهـا امـورى اسـت
كـه خـداونـد دلیـل و مـدركـى بـراى آن نـازل نـفـرمـوده بـلكـه سـاخـتـه و پـرداخـتـه مـغـزهـاى نـاتـوان شـمـا اسـت (مـا انزل الله بها من سلطان ).
بدانید حكومت جز براى خدا نیست و به همین دلیل شما نباید در برابر این بتها و
طاغوتها و فراعنه سر تعظیم فرود آورید (ان الحكم الا لله ).
و بـاز بـراى تاكید
بیشتر اضافه كرده : خداوند فرمان داده جز او را نپرستید (امر ان لا تعبدوا الا ایاه ).
ایـن اسـت آئیـن و دین پا بر جا و مستقیم كه هیچگونه انحرافى در آن راه ندارد
(ذلك الدین القیم ).
یـعـنـى تـوحـید در تمام ابعادش ، در عبادت ، در حكومت در
جامعه ، در فرهنگ و در همه چیز، آئین مستقیم و پا بر جاى الهى است .
ولى چـه مـى
تـوان كـرد بیشتر مردم آگاهى ندارند و به خاطر این عدم آگاهى در بیراهه هاى شرك سر گردان مى شوند و به حكومت غیر الله تن در مى دهند و چه زجرها و زندانها و بدبختیها كه از این رهگذر دامنشان را مى گیرد (و لكن اكثر الناس لا یعلمون ).
یـوسـف پـس
از دلالت و ارشاد دو رفیق زندانى خود و دعوت آنها به حقیقت توحید در ابعاد مختلفش به تعبیر خواب آنها پرداخت ، چرا كه از آغاز به همین منظور نزد او آمده بودند، و او هـم قـول داده بـود ایـن خـوابـهـا را تـعـبـیـر كـنـد، ولى فـرصـت را غـنـیـمـت شـمـرد و فصل گویا و زنده اى از توحید و مبارزه با شرك براى آنها بازگو كرد.
سـپس رو به سوى دو رفیق زندانى كرد و چنین گفت : دوستان زندانى من ! اما
یكى از شما آزاد مـى شـود، و ساقى شراب براى ارباب خود خواهد شد (یا صاحبى السجن اما احد كما فیسقى ربه خمرا).
امـا نـفـر دیـگـر بـه دار آویخته مى شود و آنقدر
میماند كه پرندگان آسمان از سر او مى خورند! (و اما الاخر فیصلب فتاكل الطیر من راسه ).
گـر چـه با توجه به تناسب خوابهائى كه آنها دیده بودند، اجمالا معلوم
بود كدامیك از ایـن دو آزاد و كـدامـیـك بـه دار آویـخـتـه مـى شـود، امـا یـوسـف نـخواست این خبر ناگوار را صریحتر از این بیان كند لذا تحت عنوان یكى از شما دو نفر مطلب را تعقیب كرد.
سـپـس بـراى تـاكـیـد گـفـتـار خـود اضـافه كرد این امرى را
كه شما درباره آن از من سؤ ال كـردیـد و استفتاء نمودید حتمى و قطعى است اشاره به اینكه این یك تعبیر خواب ساده نیست ، بلكه از یك خبر غیبى كه به تعلیم الهى یافته ام مایه مى گیرد، بنابراین جاى تردید و گفتگو ندارد! (قضى الامر الذى فیه تستفتیان )
در بـسـیارى از تفاسیر ذیل این جمله آمده است ، كه نفر دوم همینكه این خبر
ناگوار را شنید در مـقـام تكذیب گفتار خود بر آمد و گفت من دروغ گفتم چنین خوابى ندیده بودم شوخى مى كردم ، به گمان اینكه اگر خواب خود را تكذیب كند این سرنوشت دگرگون خواهد شد، و لذا یوسف به دنبال این سخن گفت آنچه درباره آن استفتاء كردید، تغییر ناپذیر است .
ایـن احـتـمال نیز وجود دارد كه یوسف آنچنان در تعبیر خواب
خود قاطع بود كه این جمله را به عنوان تاكید بیان داشت .
امـا در این هنگام كه
احساس مى كرد این دو بزودى از او جدا خواهند شد، براى اینكه روزنه اى بـه آزادى پـیدا كند، و خود را از گناهى كه به او نسبت داده بودند تبرئه نماید، به یكى از آن دو رفیق زندانى كه مى دانست آزاد خواهد شد سفارش كرد كه نزد مالك و صاحب اخـتـیـار خـود (شـاه ) از مـن سـخـن بـگـو تـا تـحـقـیـق كـنـد و بى گناهى من ثابت گردد (و قال للذى ظن انه ناج منهما اذكرنى عند ربك )
امـا ایـن غـلام فـرامـوشكار آنچنان
كه راه و رسم افراد كم ظرفیت است كه چون به نعمتى بـرسـنـد صـاحب نعمت را بدست فراموشى مى سپارند - به كلى مساله یوسف را فراموش كرد.
ولى تـعـبـیـر قرآن این
است كه شیطان یاد آورى از یوسف را نزد صاحبش از خاطر او برد (فانساه الشیطان ذكر ربه ).
و بـه ایـن تـرتـیـب ، یـوسـف بـدسـت فـرامـوشـى سـپـرده شـد، و چـنـد
سال در زندان باقى ماند (فلبث فى السجن بضع سنین ).
در ایـنـكـه ضـمـیـر انـسـاه
الشـیطان به ساقى شاه بر مى گردد یا به یوسف ، در میان مفسران گفتگو است بسیارى این ضمیر را به یوسف باز گردانده اند بنابراین معنى این جـمـله چـنـیـن مـى شـود كـه شـیـطـان یـاد خـدا را از خـاطـر یـوسـف بـرد و بـهـمـیـن دلیل به غیر او توسل جست .
ولى بـا تـوجـه بـه جـمـله قبل ، كه یوسف به او توصیه مى كند مرا نزد صاحب و
مالكت بـازگـو كـن ظاهر این است كه ضمیر به شخص ‍ ساقى باز مى گردد، و كلمه رب در هر دو جا، یك مفهوم خواهد داشت .
بـه عـلاوه جـمـله و ادكـر بـعد امة (بعد از
مدتى باز یادش آمد) كه در چند آیه بعد در همین داستان درباره ساقى مى خوانیم نشان مى دهد كه فراموش كننده او بوده است نه یوسف .
ولى بهر حال چـه ضـمیر به یوسف
باز گردد و چه به ساقى ، در این مساله شكى نیست كه یوسف در اینجا براى نجات خود توسل به غیر جسته است .
البـتـه ایـنگونه دست و پا كردن ها براى نجات از زندان و
سایر مشكلات در مورد افراد عـادى مـسـاله مـهـمى نیست ، و از قبیل توسل به اسباب طبیعى مى باشد، ولى براى افراد نمونه و كسانى كه در سطح ایمان عالى و توحید قرار دارند، خالى از ایراد نمى تواند باشد، شاید به همین دلیل است كه خداوند این ترك اولى را بر یوسف نبخشید و بخاطر آن چند سالى زندان او ادامه یافت .
در روایـتـى
از پـیـامـبـر (صـلى اللّه عـلیـه و آله و سـلّم ) چنین مى خوانیم كه فرمود من از بـرادرم یـوسـف در شـگـفـتـم كـه چـگـونه به مخلوق ، و نه به خالق ، پناه برد و یارى طلبید؟.
در حـدیـث دیـگـرى از امـام صـادق (عـلیـه السـلام ) مـى خـوانـیـم
كـه بـعـد از این داستان ، جبرئیل نزد یوسف آمد و گفت چه كسى تو را زیباترین مردم قرار داد؟ گفت :
پروردگار من
!.
گـفـت چـه كـسـى مهر تو را آنچنان در دل پدر
افكند؟ گفت : پروردگار من . گفت چه كسى قافله را به سراغ تو فرستاد، تا از چاه نجاتت دهند؟ گفت : پروردگار من .
گفت چه كسى سنگ را (كه از فراز چاه افكنده
بودند) از تو دور كرد؟ گفت پروردگار من :
گفت چه كسى تو را از چاه رهائى بخشید؟
گفت : پروردگار من .
گفت چه كسى مكر و حیله زنان مصر را از تو دور ساخت ؟ گفت
پروردگار من !
در ایـنـجـا جـبـرئیـل چنین گفت : پروردگارت مى گوید چه چیز سبب
شد كه حاجتت را بنزد مـخـلوق بـردى ، و نـزد مـن نـیـاوردى ؟ و بـه هـمـیـن جـهـت بـایـد چـنـد سال در زندان بمانى.

SADAF125.SADAF125.....SADAF125.......SADAF125

 .محقق و گردآورنده :sadaf125منبع :تفسیر نمونه

 

جمعه 30/5/1388 - 12:22
دعا و زیارت

 

كدام گوشه ی دنیا،

      نهفته ...

          روی چو ماهت....؟

sadaf125^^^***sadaf125^^**sadaf125^^**sadaf125

 

پنج شنبه 29/5/1388 - 20:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته