الدرس الرابع والثمانون
تعليم اللغة الفارسية
السلام عليکم ورحمة الله وبرکاته. وأهلاً ومرحباً بکم أعزائي المستمعين إلي حلقة أخري من سلسلة حلقات برنامجکم "تعلّم الفارسية". في هذه الحلقة أيضاً نتابع سفرة الزميلين محمد وسعيد إلي أردبيل. فالزميلان وکما مرّ في الحلقة السابقة يعتزمان التوجه إلي قرية لاهرود حيث يقطن زميلهما علي مع جده. قرية لاهرود قرية جميلة واقعة علي سفح جبل سبلان، وهو جبل برکاني خامد وشاهق، وتقع علي سفوحه وقمته بحيرات صغيرة ناجمة عن ذوبان الثلوج. وللوصول إلي قرية لاهرود القريبة من مدينة أردبيل، لابدّ من المرور عبر وديان وطرق ملتوية ووعرة. وقد استطاع الزميلان محمد وسعيد من العبور عبر هذه الوديان والطرق حتي وصلا القرية فاستقبلهما زميلهما علي وجدّه. وبعد استراحة قصيرة بدأوا بالحوار والحديث عن سبلان ومعالمه ومعالم الطبيعة هناک. وقد انتهر محمد الفرصة للتحدث مع جدّ علي... فماذا في الحديث؟
المفردات: الجزء الاول
خوش به حالت = هنيئاً لک
اينجا = هذا المکان
تابستان = صيف
زمستان = شتاء
سرد = بارد
قـُله = قمة
صعود کرده اي = سبق أن صعدت
چقدر؟ما؟
وقتي= عندما
جوان = شاب
دوستان = أصدقاء
دوستانم = أصدقائي
يک بار = مرة واحدة
درياچه = بحيرة
********
الحوار: الجزء الاول
محمد: خوش به حالتان! روستاي شما بسيار زيباست.
محمد: هنيئاً لکم! قريتکم جميلة جداً.
پدر بزرگ: اينجا در تابستان خيلي قشنگ است، ولي در زمستان خيلي سرد است.
الجدّ: هذا المکان جميل جداً في الصيف، لکنهّ بارد جداً في الشتاء.
محمد: آيا به قله سبلان صعود کرده اي؟ اين قله چقدر زيباست!
محمد: هل سبق أن صعدت إلي قمة سبلان؟ ما أجمل هذه القمة!
پدربزرگ: وقتي جوان بودم، با دوستانم يک بار به درياچه رفتم.
الجدّ: عندما کنت شاباً، ذهبتُ مع أصدقائي مرة واحدة إلي البحيرة.
محمد: درياچه کجاست؟
محمد: أين البحيرة؟
پدر بزرگ: کوه سبلان يک کوه آتشفشاني است ودر قله آن يک درياچه هست.
الجدّ: جبل سبلان جبل برکاني وتوجد علي قمته بحيرة.
محمد: خيلي عالي است. پس تو ورزشکار بودي؟
محمد: رائع جداً. إذن أنت کنت رياضياً؟
پدر بزرگ: بله. من الآن هم ورزش مي کنم وبه چشمه آب گرم شابيل مي روم.
الجدّ: نعم. أنا أمارس الرياضة الآن أيضاً وأذهب إلي ينبوع الماء الحار في شابيل.
********
المفردات: الجزء الثاني
کجا؟ أين؟
چند ؟ کم؟
توريست = سائح
اينها = هولاء
تفريح = تنزّه
کوهنوردي = تسلّق الجبال
شنيدم = سمعتُ
دور = بعيد
مي آيند = يأتون
با هم = معاً
برويد = إذهبوا
مي رويم = نذهب
********
نستمع الآن إلي الحوار، الجزء الثاني.
محمد: شنيدم چند چشمه آب گرم در شهر سرعين هست.
محمد: سمعتُ أنه توجد في مدينة سرعين عدة ينابيع للماء الحار.
پدر بزرگ: بله. در سرعين وهم در اين روستا چند چشمه آب گرم هست.
چشمه هاي آب گرم شابيل خيلي دور نيست.
الجدّ: نعم. توجد في سرعين وفي هذه القرية أيضاً عدة ينابيع للماء الحار.
ينابيع الماء الحار في شابيل ليست بعيده جداً.
محمد: در اينجا مسافر وتوريست زياد هست. آيا اينها براي تفريح وکوهنوردي مي آيند؟
محمد: هنا مسافرون وسياح کثيرون. هل هولاء يأتون للتنزّه وتسلّق الجبال؟
پدر بزرگ: بله. سبلان وچشمه هاي آب گرم اينجا خيلي معروف است. با هم به چشمه هاي آب گرم هم برويد.
الجدّ: نعم. سبلان وينابيع الماء الحار هنا معروفة جداً. إذهبوا معاً إلي ينابيع الماء الحار أيضاً.
محمد: حتماً من وسعيد وعلي به چشمه هاي آب گرم مي رويم.
محمد: حتماً أنا وسعيد وعلي نذهب إلي ينابيع الماء الحار.
********
والآن نستمع إلي کامل الحوار بالفارسية فقط.
محمد: خوش به حالتان! روستاي شما بسيار زيباست.
پدر بزرگ: اينجا در تابستان خيلي قشنگ است، ولي در زمستان خيلي سرد است.
محمد: آيا به قله سبلان صعود کرده اي؟ اين قله چقدر زيباست!
پدربزرگ: وقتي جوان بودم، با دوستانم يک بار به درياچه رفتم.
محمد: درياچه کجاست؟
پدر بزرگ: کوه سبلان يک کوه آتشفشاني است ودر قله آن يک درياچه هست.
محمد: خيلي عالي است. پس تو ورزشکار بودي؟
پدر بزرگ: بله. من الآن هم ورزش مي کنم وبه چشمه آب گرم شابيل مي روم.
********
محمد: شنيدم چند چشمه آب گرم در شهر سرعين هست.
پدر بزرگ: بله. در سرعين وهم در اين روستا چند چشمه آب گرم هست.
چشمه هاي آب گرم شابيل خيلي دور نيست.
محمد: در اينجا مسافر وتوريست زياد هست. آيا اينها براي تفريح وکوهنوردي مي آيند؟
پدر بزرگ: بله. سبلان وچشمه هاي آب گرم اينجا خيلي معروف است. با هم به چشمه هاي آب گرم هم برويد.
محمد: حتماً من وسعيد وعلي به چشمه هاي آب گرم مي رويم.
الدرس الثالث والثمانون
الدرس الثاني والثمانون
الدرس الحادي والثمانون
الدرس الثمانون
الدرس التاسع والسبعون
الدرس الثامن والسبعون
الدرس السابع والسبعون