الدرس السابع والثلاثون
تعليم اللغة الفارسية
السلام عليکم ورحمة الله و برکاته، وأهلاً ومرحباً بکم في حلقة اخري من سلسلة حلقات برنامجکم "تعلّم الفارسيه".
قلنا في الحلقة السابعة ان الزميلين محمد وعلي قرّرا الانضمام الي مجموعة من طلبة الجامعة للقيام برحلةٍ الي شمال طهران و تسلّق الجبال هناک. في هذه الحلقة نستمع اليحوار بين الزميلين اثناء عملية التسلّق وبعد صعودهما الي إحدي القمم. لکن نستمع أولاً الي معاني المفردات، فکونوا معنا.
دست = يد
دستت= يدک
بده = إعْطِ
خسته شدم = تعبتُ
بيا= تعالَ
کمي= قليلاً
بالا= العـُلـُو
بالاتر= أعلي
استراحت مي کنيم = نستريح
آنجا= هناک
رستوران =مطعم
مي خوريم = نتناولُ
صبحانه = فـُطور
زيبا= جميل
چه زيباست = ما أجمله
تو مي بيني = انت تري
برزگ= کبير
ساختمان = مبني
ساختمانها = مباني
بلند= عالي
ببين =أنظر
بلندترين =أعلي
من مي بينم = أنا أري
من دوست دارم = أنا أحبّ
قشنگ= جميل
عجله کن = عجـِّل
نگاه کن =أُنظرْ
بعدا= فيما بعد
من مي گويم = أنا أقول
***********
نستمع الآن اعزائنا المستمعين الي الجزء الاول من الحوار:
علي: محمد! دستت را به من بده.
علي: محمد! اعطني يدک.
محمد: ]خسته و با يک نفس عميق[ آه! ... خسته شدم.
محمد: آه! ... تعبتُ.
علي: بيا، کمي بالاتر برويم، سپس استراحت مي کنيم.
علي: تعال نصعدُ قليلاً، ثم نستريح.
محمد: آنجا رستوران است؟
محمد: هناک مطعمٌ؟
علي: بله. آنجا رستوران است. آنجا صبحانه مي خوريم.
علي: نعم. هناک مطعمٌ. هناک نتناولُ الفطور.
محمد: چه زيباست! از اين بالا تهران خيلي زيباست.
محمد: ما اجملها! من هذا العـُلـُو طهران جميلة جداً.
***********
اما الآن مستمعينا الکرام فلنستمع الي الجزء الثاني والاخير للحوار:
علي: مي بيني؟ تهران خيلي بزرگ است!
علي: تـَري؟! طهران کبيرة جداً!
محمد: بله. تهران خيلي بزرگ است و ساختمانهاي خيلي بلندي دارد.
محمد: نعم. طهران کبيرة جدا و فيها مبان عالية جداً.
علي: آنجا را نگاه کن. آن برج، برج ميلاد است.
علي: أُنظـُرْ الي هناک. ذلک البرج، برج ميلاد.
محمد: بله. مي بينم. خيلي بلند است.
محمد: نعم. أري. عالي جداً.
علي: برج ميلاد يکي از بلندترين برجهاي جهان است.
علي: برج ميلاد أحد أعلي الابراج في العالم.
محمد: تهران را دوست دارم. تهران خيلي بزرگ و قشنگ است. آن ساختمان چيست؟
محمد: أحبّ طهران. طهران کبيرة وجميلة جداً! ما ذلک المبني؟
علي: عجله کن، بعداً به تو مي گويم آن ساختمان چيست.
علي: عجَّل، فيما بعد أقول لک ما ذلک المبني.
***********
الآن نستمع مرة اخري الي کامل الحوار باللغة الفارسية.
محمد: چه زيباست! از اين بالا تهران خيلي زيباست.
علي: بله. آنجا رستوران است. آنجا صبحانه مي خوريم.
محمد: آنجا رستوران است؟
علي: بيا، کمي بالاتر برويم، سپس استراحت مي کنيم.
محمد: ]خسته و با يک نفس عميق[ آه! ... خسته شدم.
علي: محمد! دستت را به من بده.
***********
علي: مي بيني؟ تهران خيلي بزرگ است!
محمد: بله. مي بينم. خيلي بلند است.
علي: برج ميلاد يکي از بلندترين برجهاي جهان است.
محمد: تهران را دوست دارم. تهران خيلي بزرگ و قشنگ است. آن ساختمان چيست؟
علي: عجله کن، بعداً به تو مي گويم آن ساختمان چيست.
الي اللقاء، والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته.
الدرس السادس والثلاثون
الدرس الخامس والثلاثون
الدرس الرابع والثلاثون
الدرس الثالث والثلاثون
الدرس الثاني والثلاثون
الدرس الحادي والثلاثون
الدرس الثلاثون
