کاش میشد همدلی را قاب کرد
ساکنان شهر غم را خواب کرد
کاش میشد نور چشمان تورا
جانشین ثابت مهتاب کرد
زندگی شراب تلخیست که همه ی ما محکوم به نوشیدن ان هستیم پس
مینوشیم به یاد و سلامتی انهایی که دوستشان داریم.
عشق هَلی تِرشی نیه که تَه وره نَمِک بَزِنی
عشق لَوه دِله غِذا نیه که تَه وِره ناخونِک بَزِنی
عشق وِه هَسته که مِن تِرِه گِمه آی لاو یو...!
ترجمه از زبان خودمون به فارسی:
عشق ترشی الوچه نیست که ته اونو نمک بزنی
عشق غذای تو قابلمه نیست که تهشو ناخونک بزنی
عشق اینه که من به تو میگم ای لاو یو
چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک و ساده ، پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس .
یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه ، غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده...
چشمای منتظر به پیچ جاده دلهره های دل پاک و ساده پنجره ی باز و غروب پاییز نم نم بارون تو خیابون خیس .
یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه ، غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده...
تو ذهن کوچه های آشنایی پرشده از پاییز تن طلایی تو نیستی و وجودم و گرفته شاخه ی خشک پیچک تنهایی!
یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه...
غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده...
تو ذهن کوچه های آشنایی پرشده از پاییز تن طلایی تو نیستی و وجودم و گرفته شاخه ی خشک پیچک تنهایی!
یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه...غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده...
بهاربیست