صفحه ها
دسته
وبلاگ دوستان
وبلاگ دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 536385
تعداد نوشته ها : 559
تعداد نظرات : 493
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان


ديدي جماعتي كه به معراج مي‌روند
موزون، پرحرارت و مواج مي‌روند
هرگز فريب راحت دنيا نخورده‌اند
زان ورطه‌ي ز خون شده آماج مي‌روند
در آرزوي وصل به ديدار دلربا
منصور و با صلابت و حلاج مي‌روند
ما در خم طواف پر الطاف كعبه‌ايم
آنسو ز قلب حادثه حجاج مي‌روند
اينان كه مانده‌اند اگر يار زينب‌اند
روزي بدست واقعه تاراج مي‌روند
در صبح سرنوشت شهيدان سواره‌اند
وان مردگان پياده و محتاج مي‌روند
منگر(مهاجر)ي كه ندارد ز خود فروغ
بنگر مهاجران كه چه وهاج(1) مي‌روند

1 - وهاج: بسيار فروزنده

*علي‌اكبر پورسلطان (مهاجر)

در هشتم مهرماه 1360 سرداران رشيد اسلام سيدموسي نامجو وزير دفاع جمهوري اسلامي ايران، سرلشكر ولي‏الله فلاحي جانشين رئيس ستاد مشترك ارتش جمهوري اسلامي ايران، شهيد يوسف كلاهدوز قائم مقام فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، سرتيپ جواد فكوري مشاور جانشين رئيس ستاد مشترك و شهيد محمدعلي جهان‏آرا فرمانده سپاه خرمشهر در حاليكه از يك مأموريت جنگي بازمي‏گشتند در اثر سانحه هوايي به شهادت رسيدند. سانحه هوايي هنگامي رخ داد كه هواپيماي سي130 نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران عده‏اي از شهدا و مجروحين جنگ تحميلي را به همراه تعدادي از برادران نظامي به تهران حمل مي‏نمود و سرداران شهيد نيز در داخل همان هواپيمابودند دراين سانحه هوايي كه در حوالي كهريزك تهران رخ داد مجروحين و سرداران شهيد و ديگر سرنشينان هواپيما به شهادت رسيدند. گوشه‏اي از زندگينامه سرداران رشيدي كه دراين واقعه به شهادت رسيدند از اين قرار است: شهيد سيدموسي نامجو: سرتيپ شهيد سيدموسي نامجو در سال 1317 در بندرانزلي بدنيا آمد و پس از انجام تحصيلات ابتدايي ومتوسطه به تحصيل در دانشكده افسري ادامه داد و افسري بادانش شد.
دسته ها : جبهه وجنگ
بارپرودگارا، ‌اي رب العالمين،‌اي غياث المستغيثين و‌اي حبيب قلوب الصالحين. تو را شكر مي‌گويم كه شربت شهادت اين گونه راه رسيدن انسان به خودت را به من بنده فقير و حقير و گناهكار خود ارزاني داشتي. من براي كسي وصيتي ندارم ولي يك مشت درد و رنج دارم كه بر اين صفحه كاغذ مي‌خواهم همچون تيري بر قلب سياه دلاني كه اين آزادي را حس نكرده‌اند و بر سر اموال اين دنيا ملتي را، امتي را و جهاني را به نيستي و نابودي مي‌كشانند، فرود آورم. خداوندا! تو خود شاهدي كه من تعهد اين آزادي را با گذراندن تمام وقت و هستي خويش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج‌هايي كه بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شكيبايي كردم ولي اين را مي‌دانم كه اين سران تازه به دوران رسيده، نعمت آزادي را درك نكرده‌اند چون دربند نبوده‌اند يا در گوشه‌هاي ترياهاي پاريس، لندن و هامبورگ بوده‌اند و يا در... و تو‌اي امامم!‌اي كه به اندازه تمام قرنها سختي‌ها و رنج‌ها كشيدي از دست اين نابخردان خرد همه چيزدان! لحظه لحظه‌اي اين زندگي بر تو همچن نوح، موسي و عيسي و محمد
فرازی از وصیت نامه شهید عقیل نورس « بارالها! ما رادر این امتحان بزرگ پیروز و موفق بدار و در پیشگاه مقدست سربلند و سرافراز فرما و طرفه العینی مرا به خویشم وامگذار و در طریق خویش هدایت فرما! خداوندا! ما را توان و طاقت آتش تو نیست تو خود یاریمان کن که در راه تو گام برداریم ! خدایا با باری گران و طاقت فرسای از گناه به سوی تو باز آمده ام گناهانی بس بزرگ که در عالم نگنجد اما نه به سان رحمتت که گناهانم در مقابل رحمت تو ناچیز است و به آن طمع دارم و عاجزانه طلب عفو و بخشش دارم . مولای من ! من از وفور آلا و نعمتهای بی منتهای تو مغرور گشته و از فرمان تو سرپیچی نموده و پیروی هوای نفس خود کردم و از آن آزادیی که تو به من عطا کردی سرمست گشته و طغیان نمودم ولی اکنون بازآمده ام یا قابل التوب ! باز آمده ام نادم و پشیمان و محتاج توام . گر تو برانی ام به که روی آورم و به که پناه برم خداوندا! این در رحمتی از جهاد و شهادت که برای دوستان و حامیانت گشوده ای از لطف و عنایت بر من بگشا تا در خون خویش غوطه ور شوم وآلودگیهایم را بشویاند و پاکیزه شوم . بارالهی ! بدیهایم را ببخش وقلم عفو بر جرایم اعم
دسته ها : جبهه وجنگ
انسان از آن جا که صاحب آگاهی اختیار و آزادی است و بر این مبنا در چرخه زندگی دائم دست به جذب و دفع و حذف و اضافه می زند بی طرفی او خصوصا در جنگ که متضمن اوضاع غیرعادی و بهم ریختن حدودو ثغور است تقریبا غیرممکن است . مفهوم بی طرفی و شقوق آن از حیث حقوق بین الملل و عرف دیپلماسی البته بحث حرفه ای خود را دارد آن چه ما در این جستار پی گیری می کنیم امور ضروری عقل و مقدمات بدیهی امور است . و بیشتر متکی بر مشاهدات و مطالعات عمومی و غیرحرفه ای است . وجدانیانی در چارچوب قواعد پذیرفته شده عرف اجتماعی که محاط بر زندگی روزمره ماست . به نظر می رسد باتوجه به مقدمات فوق اشعار بویژه اراده وانگیزه رفتار بشر حتی در بدوی ترین جوامع اصطلاحی جعلی باشد و اگر ما بدان ظرایف مباحث در زبان شناسی علوم رفتاری و فرهنگ و ادبیات سکوت را بیفزائیم دیگر جای تردید باقی نمی ماند که چه فرد چه حزب و چه حکومت در هیچ یک از آنات و لحظات وجود خود عاری از عمل و موضع و دخل و تصرف در هستی خود و سایرین نیست . هرچند در پیچیده ترین نوع آن و باواسطه ترین ترتیب اش . شما ببینید در رای موافق و مخالف نداشتن یعنی ممتنع بودن در رویکرد
دسته ها : جبهه وجنگ

ای خالقم !
ای آفریدگار دو عالم ! ای کسی که مرا به وجود آوردی و در معرض امتحان قرارم دادی این قدر کوچکم که نمی توانم با تو سخن بگویم ولی چه کنم . بجز تو هیچ پناهنده ای ندارم .
ای تنهای تنهایان ! هم اکنون وجود مرا عشق به تو فرا گرفته و مکتبت را در بر گرفته ام و هر قدمی را به خاطر رضایتت و هر راهی را به خاطر راهت خواهم رفت .
از تو می خواهم که مرا در جوار رحمت خود بپذیری ای بخشنده مهربان .
شهید مجید نصر کارلادانی



پروردگارا!
آخرین لحظه زندگی ام فرا رسیده است ; از تو طلب آمرزش می کنم .
پروردگارا! من از لطف و کرمت درخواست عفو دارم .
ای خدای مهربان ! اگر مرا ببخشی آن بخشش بر تو زیانی ندارد و رحمت و مشقتی بار نیاورد و مرا هم سود و سعادت باشد.
شهید محمدعلی نصر اصفهانی

دسته ها : جبهه وجنگ
   

 



اوایل جنگ بود فکر می کردم من که زن هستم تکلیفم چیست احساس کردم که باید با یک جانباز ازدواج کنم ... به همین خاطر با جانبازی که از هر دو چشم نابینا و از داشتن پا محروم شده بود ازدواج کردم .
راوی : معصومه صالح خانی
طراحی
قرار بود از چهره تعدادی از شهدا که فردا تشییع می شدند طرحهایی کشیده شود. تقریبا کار محالی بود چون هیچ وسیله ای نداشتیم . چند تا از خواهران چند قوطی رنگ از خانه هایشان آوردند. نقاش ابتدا طرحها را با مداد روی تخته ها پیاده کرد. قلم مو نداشتیم . نگاهی به هم انداختیم آستینم را بالا زدم و انگشتم را در قوطی رنگ فرو بردم و شروع کردم به رنگ زدن . بقیه هم به من نگاه کردند و با خنده مرا همراهی کردند... صدای اذان صبح که بلند شد به برکت همان شهدا کار طراحی ما نیز به پایان رسیده بود.
پیک افتخار ـ راوی : یک خواهر بسیجی

دسته ها : جبهه وجنگ
  آه چه غوغایی ! حسین به پیشواز یارانش آمده چه صحنه ای ! فرشتگان ندا دهند که همرزمان ابراهیم (ع ) و موسی (ع ). همدستان عیسی (ع ) همکیشان محمد(ص ) همسنگران علی (ع ) همفکران حسین (ع ) هم گامان خمینی از سنگر کربلا آمده اند. چه شکوهی ! خدایا! به محمد(ص ) بگو که پیروانش حماسه آفریدند به علی (ع ) بگو که شیعیانش قیامت به پا کردند و به حسین (ع ) بگو که خونش همچنان می جوشد بگو از آن خون ها سروها رویید. ظالمان سروها را بریدند اما باز هم سروها روییدند. خدایا! می دانی که چه می کشم . پنداری که چون شمع ذوب می شوم . ما از مردن نمی هراسیم . اما می ترسیم بعد از ما ایمان را سرببرند و اگر بسوزیم هم که روشنایی می رود و جای خود را دوباره به شب می سپارد. پس چه باید کرد از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند. هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود. عجب دردی ! چه می شد امروز شهید می شدیم و فردا زنده می شدیم تا دوباره شهید شویم . خدایا! من ضعیف و ناتوان دوست دارم که خصم چشمهای من را در اوج دردش از حلقه
دسته ها : جبهه وجنگ

 

قطعنامه که امضا شد، با یک قیافه پدر مرده برگشت خونه.

 خودش رو انداخت تو بغلم و زد زیر گریه. گفت: «دیدی جنگ تموم شد؟»

 گفتم: «ولی اعلام کردند دوباره جنگ شده...».

خودش رو عقب کشید و با خوشحالی پرسید: «کدوم منطقه؟!»

به سینه ام اشاره کردم و گفتم: اینجا...بین عقل و نفس!

 

 

 

 

 

 

 

دسته ها : جبهه وجنگ


خداوندا!
تو می دانی که من بسیار گناه کردم اما از گناه بیزارم آن وقتی که نافرمانی و ناسپاسی تو را می کردم قصد این را نداشتم که در مقابل قدرت بی پایان تو بایستم بلکه فقط در اثر ضعف نفس و سستی نافرمانی کردم .
خداوندا! مرا به آتش خشم و غضب خود مسوزان .
خداوندا! من مشتاق دیدار توام ولی چه کنم که حجابها مرا پوشانده است و چشم و قلب را از من گرفته است .
خداوندا! من خجالت می کشم که با تو سخن بگویم اما لطف و رحمت و رافت تو مرا به اینجا کشانیده است که این چنین در پیشگاه تو صبورانه طلب استغفار نمایم آخر تو به من همه چیز دادی ولی من برای تو کاری نکردم .
خدایا! من نمی دانم چگونه از بندگان تو عذر خواهی کنم و آیا عذر مرا می پذیرند آخر آنان گمان می کردند که من بنده مصلح توام ولی آنان که از باطن من خبر ندارند و تو از باطن من با خبری که من بنده صالح تو هستم یا نیستم .
خداوندا! اگر زنده ماندن من باعث گناه و معصیت می شود پس مرا هرچه زودتر به سوی خود ببر که در این دنیا با بغض حسد و کینه زندگی نکنم .


شهید یوسف نژاد مرزوق پور

دسته ها : جبهه وجنگ
    امام خمینی و دفاع مقدس ما وطنمان « اسلام » است           امروز که ما باز برای دفاع از کشور خودمان و دفاع از ملت مظلوم خودمان وارد شدیم در عراق برای اینکه نگذاریم هر روز آبادان و اهواز و آنجاها مورد حمله آنها واقع بشود و مورد توپ های دوربرد آنها و موشک های آنها باشد و می خواهیم اینها را به حدی برسانیم که نتوانند این کار را بکنند و این یک دفاعی است که ما می کنیم باز تمام مطبوعات و تمام رادیوها یا محکوم می کنند ما را و یا فریاد می زنند که برای منطقه خطر است . تحریک می کنند کشورهای منطقه را وارد شدن ما در عراق نه برای این بوده است که ما عراق را می خواهیم تصاحب کنیم یا بصره را ما وطنمان بصره و شام نیست ما وطنمان « اسلام » است ما تابع احکام اسلام هستیم . اسلام به ما اجازه نمی دهد که یک کشور مسلمی را ماتحت سلطه قرار بدهیم و ما نخواهیم هیچ وقت توجه به این نخواهیم پیدا کرد. اینها با کمک رادیوهای بیگانه تبلیغ می کنند که ایران می خواهد کشورهای خلیج فارس را بگیرد. ما همانگونه که مکرر گفته ای
دسته ها : جبهه وجنگ


عمری گذشت و یوسف ما پیرهن نداشت
آری که پیرهن نه، که حتی کفن نداشت
عمری گذشت و خنده به لبهای مادرم!
خشکیده بود و میل به دریاشدن نداشت
عمری همیشه قصه نقاشی سعید!
مردی که دست در بدن و سر به تن نداشت
حالا رسید بعد هزاران هزار روز
یک مشت استخوان که نشان از بدن نداشت
مادر که گفت: شکل تو دارد پدر، ولی
وقتی که دیدمش، پدرم شکل من نداشت
فهمیدم از نبودن اندوه جمجمه!
باباهوای سر به بدن داشتن نداشت
با این چنین رسیدن و آن هم بدون سر
حرفی برای مادرم از خویشتن نداشت
آن شب چقدر مادرم از قصه گریه کرد
بیچاره او که چاره به جز سوختن نداشت

 

سجاد عزیزی آرام

 

دسته ها : جبهه وجنگ
      بارالها! شکرت می کنم که در این دنیای لهو مرا از مرداب ها نجات دادی از میان لجن زارها بیرون کشیدی آتش عشق ترا در دلم پدید آوردی و حب خودت و اولیائت را در درونم قرار دادی . خدایا! می دانی که برای لقای تو به جبهه آمده ام و امیدم جز وصل تو نیست و تو دست رد به سینه امیدواران نمی زنی و آنان را می خوانی خدایا! می دانم که روسیه ام و از گذشته تلخ صفات رذیله و از گناهان کثیرم تو آگاهی و خودت گفتی که برای « توبه » بیا تو فرمودی که توابین را دوست داری . اکنون آمده ام و با نگاه امید به تو می نگرم و می دانم که قول تو حق است . خدایا! تو شاهدی که به این دنیای فانی میلی ندارم و نمی توانم به زشتی های این دنیا بنگرم نمی توانم به حرص ها و آرزوها و لعب های این دنیای فانی دل خوش کنم و حال آنکه در مقابلش به عالم باقی آخرت که بهشت جاودانی و لقاالله در آن یافت می شود بنگرم . خدایا! می دانی که فقیرم و تو غنی هستی من گدا و سائلم و تو معطی هستی گناهانم را پاک کن سپس به سوی خودت جلبم کن ; چرا که آرزویم شهادت و لقا توست . شهید محمود الازمنی
دسته ها : جبهه وجنگ
 امام خمینی و دفاع مقدس ما اگر قدرت داشتیم باروت را از بین می بردیم     این هایی که به سرحدات حمله می کنند به ما ولو فرض کنید که مسلمان هستند لکن چون حمله کردند دفاع واجب است و کشتن آنها تا دفعشان واجب است . نه اینکه ما سر جنگی داریم ما می خواهیم عالم در صلح باشد. ما می خواهیم همه مردم همه مسلمین و غیرمسلمین همه در صلح و صفا باشند لکن معنایش این نیست که اگر یک کسی بخواهد بریزد در منزل یک کسی و تعدی کند ما بگوئیم که سر صلح داشته باشید و تن بدهید به ظلم . نه همانطوری که ظلم حرام است انظلام و تن دادن به ظلم هم حرام است . دفاع از ناموس مسلمین و جان مسلمین و مال مسلمین و کشور مسلمین یکی از واجبات است . ما داریم به این واجب عمل می کنیم کشور ما دارد به این واجب عمل می کند. ما میل داریم همه صلح و صفا باشد. همه عالم در صلح و صفا باشند. ما اگر قدرت داشتیم اصلا باروت را از بین می بردیم و قوای منفجره را از بین می بردیم که اقلا خالی بشود از این جنایت ها. ما نمی خواهیم با کسی دعوا بکنیم نه با عراق دعوا داریم و نه با فرض کنید جاهائی دیگر دعوائی ما نداریم آ
دسته ها : جبهه وجنگ
   

 




  • کجاست جرعه عشقی زجام تکبیرت
    که مست مست شوم از کلام تکبیرت
    زلال چشمه الطاف خویش جاری کن
    که منتعش شوم از نور بام تکبیرت
    هلا سواره عصر خروش انسانها
    بخوان که مژده فتح است نام تکبیرت
    هزار لاله خونین عشق می روید
    به شوره زار دلم از کلام تکبیرت
    بخوان بلال احد خوان که ناتمامی ما
    مگر تمام شود از تمام تکبیرت
    سرود عاطفه در کوچه باغها جوشید
    سپیده دم که قرق شد به گام تکبیرت
    نوید جنگلی از سروهای آزاد است
    ندای سرخ شهادت پیام تکبیرت
    کمان قامت پیران راست اندیشه
    به اعتدال رسد در قیام تکبیرت


  • عباس خوش عمل

  • دسته ها : جبهه وجنگ

     




    بارالها این عزت مرا بس است که بنده تو باشم و این فخر و عظمت مرا بس است که تو پروردگار من باشی . بار پروردگارا! تو چنان هستی که من دوست دارم من را چنان قرار بده که تو دوست داری (الهی آمین ).
    ای خدای بزرگ وقتی جمله « انالله و اناالیه راجعون » را در ذهنم تداعی می کنم که همه باید روزی از دنیای فانی بروند با خود می اندیشم که چه شایسته است اگر انسان این تن خاکی و ناچیز خود را در راه محبوب خویش فدا کند و با پیکری خونین به درگاه تو بیاید.
    بارالها بنده که شایستگی و لیاقت شهادت را در خود نمی بینم ولی با این حال به لطف و کرم تو بسیار امیدوارم . ای خدای قادر و متعال ! من وجود خود را در مقابل اسلام عزیز بسیار ناچیز می بینم و حاضرم که در راه احیای دین مبین اسلام هفتادبار تکه تکه شوم .
    خدایا اگر لیاقت شهادت را در راه خودت به من عنایت کردی مرا آن گونه شربت شهادت بنوشان که رضای کامل تو را جلب نمایم .
    شهید حسن آبشناسی جامی

    دسته ها : جبهه وجنگ
    X