صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 120271
تعداد نوشته ها : 70
تعداد نظرات : 37
Rss
طراح قالب
حمید رضا علیخانی

اعتقاد به بخت وقسمت بدترین نوع بردگی است.  ایپکتت"

 هنر وقدرت توانایی نیست بلکه تسلی خاطر است.

توماس مان" 

هر که دیگران همچون خود دوست بدارد،شایسته فرمانروایی است.  آئین تا او"

دسته ها : سخنان بزرگان
چهارشنبه نوزدهم 1 1388

آینده از آن کسانی است که به استقبالش می روند.

فردیش نیچه" 

هر اقدام بزرگ ابتدا محال به نظر می آید.

کارلاین" 

آدم های ماندگار به چیزی جز آرمان نمی اندیشند.

ارد بزرگ"
دسته ها : سخنان بزرگان
چهارشنبه نوزدهم 1 1388

لذت زندگی را در خدمت به همنوع ومحبت به مردم جستجو نمایید.  میرابو

 

 

انسان همان جایی است که تصمیم می گیرد باشد.  سارتو

 

 

کسیکه دو روز آن مساوی باشد ضرر کرده است.

پیامبر اکرم(ص)

دسته ها : سخنان بزرگان
چهارشنبه نوزدهم 1 1388

انسان همان چیزی است که باور دارد. 

آنتوان چخوف

  

از پیروزی تا سقوط فقط یک گام فاصله است .

ناپلئون بناپارد

  

دیدگاه خوب مردم،بهترین پشتیبان برگزیدگان است.

ارد بزرگ

 

دسته ها : سخنان بزرگان
چهارشنبه نوزدهم 1 1388

نوشته هایی زیبااز دکتر علی شریعتی

 

خدایا کفر نمی‌گویم،


پریشانم،


چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!


مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی.

خداوندا!


اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی


لباس فقر پوشی


غرورت را برای ‌تکه نانی


‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی


و شب آهسته و خسته


تهی‌ دست و زبان بسته


به سوی ‌خانه باز آیی


زمین و آسمان را کفر می‌گویی


نمی‌گویی؟!


خداوندا!


اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری


و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد


زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!


خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

خداوندا تو مسئولی.

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است،


چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از

 احساس سرشار است

 دکترعلی شریعتی  
دسته ها : سخنان بزرگان
چهارشنبه نوزدهم 1 1388
مناجات  

همیشه می خواستم شمع باشم ، بسوزم ، نوربدهم ونمونه ای از مبارزه وکلمه حق ومقاومت در مقابل ظلم با شم.می خواستم همیشه مظهر فداکاری وشجاعت باشم وپرچم شهادت رادر راه خدا به دوش بکشم.

 

خدایا!تومرا عشق کردی که درقلب عشاق بسوزم.تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم.تو مرا آه کردی که از سینه بینوایان ودردمندان به آسمان صعود کنم.تو مرافریاد کردی که کلمه حق راهر چه رساتربرابر جباران اعلام نمایم.تو مرا در دریای مصیبتوبلا غرق کردی ودر کویر فقر وحرمان تنهایی سوزاندی. خدایا!تو پوچی لذات زود گذر را عیان نمودی ، تو ناپایداری روزگار را نشان دادی لذت مبارزه را چشاندی ، ارزش شهادت را آموختی.
دسته ها : سخنان بزرگان
چهارشنبه نوزدهم 1 1388
سخنان جالب و آموزنده از گابریل گارسیا ماکز

نویسنده معروف کلمبیایی و برنده جایزه نوبل در ادبیات

 

در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می دانند ، و گاهی اوقات پدران هم



در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده ای ندارد ، حتی اگر با مهارت انجام شود



در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد ، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته ، محروم می کند



در 30 سالگی پی بردم که قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن



در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد ؛ بلکه چیزی است که خود آن را می سازد



در 40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم ؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می دهیم دوست داشته باشیم



در 45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می افتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می دهند



در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن وی است



در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب



در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید



در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز ، باید بعد از خوردن آنچه لازم است ، آنچه را که میل دارد نیز بخورد


در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارتهای خوب نیست ؛ بلکه خوب بازی کردن با کارتهای بد است


در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می کند نارس است ، به رشد و کمال خود ادامه می دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است ، دچار آفت می شود


در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است


در 85 سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست 
دسته ها : سخنان بزرگان
چهارشنبه نوزدهم 1 1388
قصه ی عشق من وتو   

ای حدیث عاشقی هام

                               من و گم کن تا همیشه  توی زندگی وقتی نباشی   

                            دیگه زندگی نمیشه

 

می دونم تنها ستاره

  

                             توی کهکشون تو هستی

 

مثل قلب عاشق من

  

                             همیشه مجنون و مستی

  

همیشه عشقت یه رویاست

  

                             حتی یاد تو قشنگه

  

ستاره همیشه زیباست

  

                             مثل عشق تو یه رنگه

  

ای حدیث روز وشبهام

    

                             ذکر اسمت رو لبامه

  

تنها یاد اسم پاکت 

  

                             گرمی نور شبامه

  

تو واسه من مثل ماه ای

  

                             من اما تاریک وتارم

  

تو واسه من فانوس راهی

  

                             اما من رنگ فرارم

  

دست تو همیشه بوده

  

                             مرحمی برای دردم

  

پاکی دستهای گرمت 

  

                             سبزی پاییز زردم........

   
دسته ها : شعر ها
چهارشنبه نوزدهم 1 1388
گل واژه های ناب وپرمعنای زندگی 


پر معنی ترین کلمه "ما" است
آن را بکار ببندیم



عمیق ترین کلمه "عشق" است
به آن ارج بنهیم



بی رحم ترین کلمه "تنفر" است
آن را از بین ببریم



سرکش ترین کلمه "هوس" است
با آن بازی نکنیم



خود خواهانه ترین کلمه "من" است
از آن حذر کنیم



ناپایدارترین کلمه "خشم" است
آن را فرو ببریم



بازدارترین کلمه "ترس" است
با آن مقابله کنیم



با نشاط ترین کلمه "کار" است
به آن بپردازیم



پوچ ترین کلمه "طمع" است
آن را در خود بکشیم



سازنده ترین کلمه "صبر" است
برای داشتنش باید دعا کنیم



روشن ترین کلمه "امید" است
به آن امیدوار باشیم



ضعیف ترین کلمه "حسرت" است
توجهی به آن نداشته باشیم



تواناترین کلمه "دانش" است
آن را فراگیریم



محکم ترین کلمه "پشتکار" است
ایکاش آن را داشته باشیم



سمی ترین کلمه "غرور" است
باید در خود بشکنیمش



سست ترین کلمه "شانس" است
به امید آن نباشیم



شایع ترین کلمه "شهرت" است
دنباله رو آن نباشیم



لطیف ترین کلمه "لبخند" است
آن را همیشه حفظ کنیم



حسرت انگیز ترین کلمه "حسادت" است
از آن فاصله بگیریم



ضروری ترین کلمه "تفاهم" است
سعی کنیم آن را ایجاد کنم



سالم ترین کلمه "سلامتی" است
به آن اهمیت بدهیم


اصلی ترین کلمه "اطمینان" است
به آن اعتماد کنیم



بی احساس ترین کلمه "بی تفاوتی" است
مراقب آن باشیم


دوستانه ترین کلمه "رفاقت" است
از آن سوء استفاده نکنیم



زیباترین کلمه "راستی" است
با آن روراست باشیم



زشت ترین کلمه "دورویی" است
یک رنگ باشیم


ویرانگرترین کلمه "تمسخر" است
دوست داری با تو چنین کنند؟



موقرترین کلمه "احترام" است
برایش ارزش قایل شویم



آرام ترین کلمه "آرامش" است
امید داشته باشیم تا به آن برسیم



عاقلانه ترین کلمه "احتیاط" است
حواسمان را جمع کنیم



دست و پاگیرترین کلمه "محدودیت" است
اجازه ندهیم مانع پیشرفتمان بشود



سخت ترین کلمه "غیرممکن" است
باور کنیم که وجود ندارد



مخرب ترین کلمه "شتابزدگی" است
مواظب پل های پشت سرمان باشیم



تاریک ترین کلمه "نادانی" است
آن را با نور علم روشن کنیم



کشنده ترین کلمه "اضطراب" است
آن را نادیده بگیریم



صبورترین کلمه "انتظار" است
منتظرش باشیم


بی ارزش ترین کلمه "انتقام" است
بگذاریم و بگذریم
 


ارزشمندترین کلمه "بخشش" است
سعی خودمان را بکنیم


قشنگ ترین کلمه "خوشروئی" است
راز زیبائی در آن نهفته است


تمیزترین کلمه "پاکیزگی" است
رعایت آن اصلا سخت نیست


رساترین کلمه "وفاداری" است
چه خوب است سر عهدمان بمانیم


تنهاترین کلمه "گوشه گیری" است
بدانیم که همیشه جمع بهتر از فرد بوده
 


محرک ترین کلمه "هدفمندی" است
زندگی بدون هدف، واهی پیمودن است
 


و هــدفمنــدتـرین کلــمه "موفقیت"است
پس همه با هم پیش به سوی موفقیت
چهارشنبه نوزدهم 1 1388

نامه عاشقانه روبرت ولورا

 

دختر  جوانی برای یک ماموریت اداری چند ماهه به آرژانتین منتقل می شود . پس از دو ماه نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت میکند با این مضمون : لورای عزیز متاسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه دهم و باید بگویم در این مدت ده باربه تو خیانت کردم.و می دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم . من را ببخش و عکسی را که به تو دادم برایم بفرست.

 

باعشق : روبرت

 

دختر جوان رنجیده خاطر از رفتار مرد از همه دوستان و همکارانش میخواهد که عکسی از برادر؛ نامزد ؛ پسرعمو ؛ پسردایی ...خودشان به او قرض دهند. و همه آن عکس ها را که ۵۶ تا بودند با عکس روبرت نامزد بی وفایش در یک پاکت گذاشته و همراه با یادداشتی برایش پست می کند به این مضمون: لطفا عکس خودت را از میان عکس های توی پاکت جدا کن و بقیه را به من برگردان.


 روبرت عزیز ؛ مرا ببخش ؛ اما هرچه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم.
 
سه شنبه هجدهم 1 1388

یک اشتباه...

 

روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:

 

گیرنده : همسر عزیزم


موضوع : من رسیدم

 میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی . راستش انها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا می اد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته . من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم . همه چیز برای ورود تو رو به راهه . فردا میبینمت . امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه . وای چه قدر اینجا گرمه !!!!
سه شنبه هجدهم 1 1388
X