معرفی وبلاگ
« ای حیات! با تو وداع می‌کنم. با همه زیبائی‌هایت ؛ با همه مظاهر جلال و جبروت ؛ با همه وجود وداع می‌کنم ، با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می‌روم ، و از همه چیز چشم می‌پوشم.... ای پاهای من! می‌دانم شما چابکید ، می‌دانم که در همه مسابقه‌ها گوی سبقت را از رقیبان ربوده‌اید ، می‌دانم که فداکارید ، می‌دانم که به فرمان من مشتاقانه بسوی شهادت، صاعقه‌وار به حرکت در می‌آیید. اما من آرزوئی دارم ، من می‌خواهم که شما به بلندی طبع بلندم به حرکت درآیید ، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید ، به سرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید ؛ این پیکر کوچک ، ولی سنگین از آرزوها و نقشه‌ها و امیدها و مسئولیت‌ها را ، به سرعت مطلوب ، به هر نقطه دلخواه برسانید . در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید ، من چند لحظه بعد به شما آرامش می‌دهم ، آرامش ابدی ! دیگر شما را زحمت نخواهم داد. دیگر شب و روز شما را استثمار نخواهم کرد ، دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد ، دیگر به شما بی‌خوابی نخواهم داد. و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد . از درد و شکنجه ضجه نخواهید کرد ، از بی‌غذائی ، از گرما و سرما شکوه نخواهید کرد ، آرام و آسوده ، برای همیشه ، در بستر نرم خاک ، آسوده خواهید بود ، اما... اما این لحظات حساس ، لحظات وداع با زندگی و عالم ، لحظات لقاء پروردگار لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.»
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 488981
تعداد نوشته ها : 569
تعداد نظرات : 6
Rss
طراح قالب
GraphistThem247

مجموعه خاطرات جانباز شیمیایی علی جلالی فراهانی

 - چند روزی بود که در لشگر نقل و انتقال وسایل و تجهیزات شروع شده بود. از نحوه حرکت و اعزام نیروها مشخص بود که عملیاتی طولانی و خارج از منطقه جنوب خواهد بود.

به هر حال من و دوستان که در واحدی به آموزش نظامی مشغول بودیم، تقریباً از حدود منطقه، نوع و میزان سختی کار و عملیات مطلع بودیم. محوطه لشگر هر روز خلوت می شد.

سه روز به عملیات مانده بود که یکی از رفقا به نام «سید محمد بطائی»- بعد از عملیات به شهادت رسید- تلفنی با من تماس گرفت و با هیجان خاصی خبر تولد فرزندم را به من داد.

در حالی که از شنیدن این خبر بسیار خوشحال بودم، سعی کردم رفتارم را عادی جلوه دهم، چون اگر فرماندهانم مطلع می شدند مرا با خود برای عملیات نمی بردند!

بگذریم، وقتی این خبر به گوش جانشین فرمانده واحدمان رسید، ابتدا سعی کرد مرا از شرکت در عملیات منصرف کند. پس از التماس و قسم و آیه، نهایتاً قرار شد که من سه روز به مرخصی بروم و بعد از مرخصی خود را به گردانی که از قبل برای عملیات مشخص شده بود، معرفی کنم.

- به اراک رسیدم بعد از ملاقات دو روزه با همسر و فرزندم آنها را به خدا و خانواده سپردم و به لشگر بازگشتم در حالی که  به مناسبت تولد فرزندم -حسین-  شیرینی هم خریده بودم. به محض ورود به محوطه  با محیط خالی لشگر و جای خالی همه واحدها مواجه شدم! شیرینی ها را به یکی از دوستان که مقرر شده بود در لشگر باقی بماند، دادم و به او گفتم: خودت آنها را در بین افراد باقی مانده ستاد لشگر تقسیم کن.

- با مراجعه به تدارکات لشگر و درخواست انتقال به منطقه، نزدیک ظهر با یک کامیون حامل بار به محل استقرار لشگر، خود را به همرزمانم رساندم.

چند روزی در گردان امام حسین (ع) بودیم. وسایل و تجهیزات رزم را آماده تر کردیم. ضمن آنکه در آنجا هم شیرینی تولد فرزندم را تهیه و تقدیم جمعی از دوستان کردم.

کم کم به منطقه نزدیک تر و به هر حال وارد عملیات شدیم. پس از سه روز نبرد و پیروزی های بدست آمده، گردان ما به عقب لشگر منتقل شد.

غروب بود به آنجا رسیدیم و با دوستان و رفقا قرار گذاشتیم برای استحمام صبح زود به مریوان برویم، در آنجا لشگر حمامی را کرایه کرده بود. صبح زود قبل از اذان با تویوتای واحد، همگی به حمام رفتیم و پس از استحمام و رفع خستگی به محل استقرار خود برگشتیم.

صدای ملکوتی قرآن کریم همه رزمندگان مستقر را در لشگر برای برپایی نماز صبح صدا می زد و بعد از اذان و خواندن نماز مشخص شد، گردان ما ساعت 8 صبح برای مرخصی به شهرمان باز خواهد گشت. سه روز به عید نوروز مانده بود و فرصت خوبی برای مرخصی بود.

ساعت حدود 6 یا 7 صبح بود که صدای ضد هوایی ها از خط مقدم به گوش می رسید و من در حالی که کنار چادر محل استراحت مشغول ورزش بودم، صداها نظرم را جلب کرد. کم کم صداها نزدیکتر و ضد هوایی های خط مقدم هم شروع به شلیک کردند. صدای هواپیماها را دنبال می کردم از فاصله های اطراف هر لحظه هواپیماها به طرف ما نزدیکتر می شد.

در آسمان حدود 20 هواپیما دیده می شد. بعضی از بمبها به صورت دود عمل می کرد و من فکر می کردم که این بمب ها عمل نمی کنند! غافل از آنکه دشمن در حال استفاده از سلاح شیمیایی در منطقه بود و ما از آن خبر نداشتیم!

صبح زود در عقبه لشگر اکثر رزمندگان همه تجهیزات انفرادی و نظامی خود را تحویل داده، بخشی هم با لباس شخصی کنار جاده آماده بودند تا اتوبوسها از ته دره بالا بیاید و برای مرخصی به شهرستان بروند که من هم یکی از آنها بودم.

همان طور که به آسمان نگاه می کردم دیدم که یک راکت هواپیما مستقیم به طرف من می آید. گویا هدفش من هستم، فوری به حالت درازکش در جویی که کنار منبع آب جلوی چادر بود قرار گرفتم، دستانم را بر سرم نهادم. انفجار در حدود 4 یا 5 متری اتفاق افتاد، آنقدر نزدیک بود که صدای پرتاب ترکش های پوسته راکت انگار از جسمم عبور می کرد و حرارت انفجار را حس کردم، بعد از اندکی از جای خود بلند شدم و خود را در دود غلیظی گرفتار دیدم، بعد از چند دقیقه ای که این دود پراکنده شد، دیدم نه خبری از چادر است نه منبع آب و نه مکانی که اسباب و اثاثیه آموزش نظامی و تدارکات ما در آن قرار داشت.

با صدای فریاد «زندی» - یکی از سربازان واحد - به خود آمدم. به طرف دره مجاور که چادر و افراد درون آن پرتاب شده بودند، برای کمک به طرف آنها رفتم، یکی دو نفری از دوستان به شهادت رسیده بودند، جمعی هم زخمی به هر حال کمک های اولیه را برای آنها انجام دادم و با همکاری دیگر رزمندگان مجروحان را به کنار جاده برای انتقال به بهداری لشگر آوردیم.

خودم و زندی که ترکش پاشنه پای او را کنده بود دست در گردن هم به طرف بیمارستان فاطمه الزهرا (س) که در چند صد متری ما بود حرکت کردیم. در آنجا با پزشکانی روبرو شدیم که رزمندگان را قسم می­دادند وارد نشوند و می گفتند: اینجا اتاق عمل است و برای شیمیایی ها کاری نمی شود انجام داد!

در آنجا بود که متوجه شدم آن بمب هایی که عمل نمی کردند «بمب شیمیایی» بوده اند چون اثرات آن هنوز در بدنم ظاهر نشده بود زیاد نگران شدم کاری هم نمی توانستم بکنم. چون تقریباً یک ساعتی بود که در منطقه آلوده قرار گرفته بودم، صدای بوق تویوتایی که مجروحان را سوار می کرد برای اسکان در روستای «سراوان» - در سی کیلومتری محل استقرار لشگر - که در آنجا بهداری، ش.م.ر را مهیا کرده بودند رفتیم. به هر زحمتی بود، «زندی» را سوار و خودم هم به صورت ایستاده به کمک به دیگر مجروحین سوار شدیم. به سروان رسیدیم، در آنجا لباس هایمان را خارج کردند و سوزاندند و پس از عبور ار کانتینرهایی که معروف بود به «حمام مواد ضد شیمیایی» عبور کردیم، زندی به اورژانس منتقل شد و ما هم منتظر بودیم که اتوبوس بیاید و به سنندج منتقل شویم.

کم کم چشمانم شروع به سوزش و اشک ریزی کرد، مشغول شستشوی چشمانم با آب بودم که دوباره صدای ضد هوایی ها به گوش رسید و بمباران در این روستا اتفاق افتاد، دشمن بعثی که ضربه سختی در نبرد با رزمندگان خورده بود و چون توان رویارویی مردانه را نداشت دست به عمل ناجوانمردانه زده و استفاده وسیع از سلاح­های ممنوعه و شیمیایی را در دستور کار خود قرار داده بود.

در این مرحله دشمن از بمب های شیمیایی استفاده می کرد و با بمب های جنگی بهداری را مورد هدف قرار داده بود.

«بدن برهنه و استحمام شده، دوباره بوی بد شیمیایی گرفت»!

در همین اوضاع و احوال با اتوبوسی که تعدادی مجروح سوار کرده بود و راننده قصد خارج شدن از منطقه را داشت، با راهنمایی مسئوول بهداری سوار شدیم و سراوان را به قصد سنندج ترک کردیم.

در داخل اتوبوس از هر گوشه ای ناله مجروحان شیمیایی به گوش می رسید. وضع و حال آنان را نمی دانم چگونه بیان کنم. در کف اتوبوس افتاده بودم. پیشانیم تاول بزرگی زده بود و سنگینی او احساس کور شدن را به من انتقال می داد. با کمک بعضی از همرزمان که فقط از روی صدایشان آنها را می شناختم در کنار پنجره اتوبوس نشستم و به سختی با کمک دستم تاول روی چشمم را کنار زدم و تابلوی 5 کیلومتر تا سنندج را مشاهده کردم.

بعد از مدت کوتاهی با سر و صدای پرستاران متوجه شدم که ما را از اتوبوس پیاده می کنند. از اتوبوس تا داخل سالن بزرگی که از آن به عنوان «بهداری اورژانس» استفاده می کردند، با بعضی از دوستان صحبت کردم آنها را توصیه به صبر و داشتن روحیه نمودم، ولی خودم چیزی را یاد نمی آورم و فکر می کنم، علت آن فشار درد و سوزش بدنم بود! تا اینکه مرا روی تخت خواباندند پس از چند دقیقه ای احساس کردم که دارند بدنم را سوزن می زنند.

به سختی چشمانم را باز کردم و دیدم دو جوان با سرنگ های بزرگ مشغول کشیدن آب تاول های بدنم هستند در همین حین جوان دیگری که گویا مسئوول آنان بود از راه رسید و گفت: چکار می کنید؟! مگر می شود این همه مجروح را اینگونه رسیدگی کرد، در حالی که تیغ جراحی به آن دو جوان می داد گفت: تاول ها را تیغ بزنید، سپس آنها مشغول بدن من شدند. بعد از چند لحظه احساس کردم تمام آنچه بر من گذشته از زمانی که یاد دارم تا مجروحیتم با سرعت سرسام آوری در سرم در حال چرخش می باشد. بعد از عمل، سوزش بدنم به قدری شدت یافته بود که قابل بیان نیست!

در همین حین دو جوان دیگر در حالی که سطل هایی در دست داشتند که داخل آن مواد سفید رنگی مثل ماست بود به بدنم مالیدند و خیلی سریع خنگی مطبوعی حس کردم و با این احساس و کم شدن سوزش فکر کردم که؛ چند دقیقه ای چرتی بزنم که در واقع همین چرت باعث شروع بیهوشی ام شده بود. همان روز به علت ضایعه شدید با آمبولانس به تهران منتقل شدم و حدود 15 روز در بیمارستان امام حسین (ع) و سعادت آباد بستری شدم، باز هم بنا به تشخیص پزشکان معالج و درخواست دولت ژاپن تعدادی از مجروحان را اعزام کردند که من یکی از آنها بودم.

دو ایرانی و سه عراقی به ژاپن اعزام شدیم به منظور درمان و تبلیغ و اطلاع رسانی به ملت های دنیا؛ که ما به واسطه حمایت استکبار جهانی و شیطان بزرگ، آمریکا، از طریق دست نشانده او صدام، مورد حمله ناجوانمردانه قرار گرفته ایم که امیدوارم این بخش از تاریخ دفاع مقدس توسط پزشکان، مسئوولان برای آیندگان مطرح شود.

تا آنجا که بعدها اطلاع پیدا کردم پس از اعزام ما به ژاپن و معاینه پزشکان ژاپنی در شهر «ناریتا» و انجام امور اورژانسی آنها قرار می گذارند که اگر به مدت 24 ساعت دوام آورد کار درمان را شروع می کنیم و اگر دوام نیاورد... !

پس از 24 ساعت مقاومت بدن من کار درمان شروع شد.

(من بعد از دو ماه و نیم بیهوشی که از این زمان هیچ چیزی در ذهنم ندارم و باید از پزشکان و کادر درمانی ژاپن تحقیق به عمل آید!)

پس از این مدت اینگونه یاد دارم که وقتی چشمانم را باز کردم، اتاقی مرتب و دستگاههایی مجهز و فراوان به بدنم متصل بود، اطراف اتاق تعدادی تلویزیون که هر کدام علائمی از حیات بدنم را نشان می داد و دو پرستار بدون حجاب هر کدام در طرفی از تختم قرار گرفته بودند.

در این فاصله مطالبی از ذهنم عبور کرد. اولاً- زنده ام یا مرده- اینجا چگونه عالمی است، بعد از زمان کوتاهی تمرکز، احساس تشنگی شدیدی کردم. رو به یکی از پرستاران کردم و گفتم: خواهر! ببخشید، می شود مقداری آب به من بدهید؟ دیدم که هیچگونه توجهی به من نمی کند، سرم را برگرداندم به دیگری گفتم، او با دست و صحبت هایی که من متوجه نمی شدم با من تماس بر قرار کرد، که هیچکدام موفق نشدیم.

فکر می کنم از تشنگی ام چند ساعت گذشت. احساس کردم که شانه هایم را ماساژ می دهند، چشمانم را باز کردم دیدم دو جوان با لباس های مرتب در کنار من ایستاده اند و زبان فارسی سخن می گویند. ذهنم رفت که نکند در کردستان مجروح شده ام و توسط عناصر ضد انقلاب ربوده شده و برای اجرای آزمایش در اختیار سازندگان این بمبها قرار گرفته ام در همین افکار بودم که متوجه شدم آنها با مهربانی با من سخن می گویند و در کلماتی که به کار می برند می گویند شما مهمان ما هستید. گفتم: دکتر! اگر می شود بگوئید کمی آب به من بدهند.

آنها خواسته مرا برای پرستاران ترجمه کردند و پرستار نیز به من مقداری آب داد چون احساس تشنگی فراوانی داشتم، مجدداً درخواست آب کردم که پرستار با نگاهی به دستگاه بالای سرم گفت: دیگر نمی شود!

سپس از آن جوان سئوال کردم، اینجا کجاست؟ او گفت: ناراحت نباش شما مهمان ما هستید و ما هم از برادران شما از سفارت هستیم، برایم کلمه غریبی بود و پرسیدم سفارت چیست؟ تو چطور نمی دانی سفارت چیست؟! و بعداً توضیح داد که برای ادامه درمان در حال حاضر مهمان دولت ژاپن هستم، کمی پیش خودم فکر کردم: «سنندج کجا، چرت چند دقیقه ای کجا! و ژاپن کجا!»

از اینجای سفر به بعد را چون من به هوش و بیدار بودم متوجه اطرافم نیز بودم، مطالب را به خاطر دارم. اولین مشکلی که پیش آمده بود بحث زبان، اینکه چگونه من درد و مشکلات و خواسته های خود را با پرستاران و پزشکان در میان بگذارم، زمانی که اعضای سفارت خواستند خداحافظی کنند و بروند این موضوع هم از سوی پزشکان مطرح شده بود و من هم بیان کردم، قرار شد به صورت شیفت یکی از کارکنان که به زبان ژاپنی تسلط داشت در کنار من بماند.

یکی دو روزی که گذشت، این موضوع مرا رنج می داد. یکی اینکه معطل من شده و کار کلافه کننده ای است، در همین افکار بودم که به یاد کد و رمز بی سیم افتادم، برادری که بالای سرم بود را صدا کردم. نام او را نیز فراموش کرده ام به او گفتم: یک کاغذ و قلم بیاور، او گفت: می خواهی نامه بنویسی، گفتم: نه، پرسید: پس برای چه کاغذ و قلم می خواهی! بعد از توضیح موضوع او وسایل را تهیه کرد و من هر چه را که به نظرم می رسید در طی روز و شب به آن نیاز دارم، گفتم و او به فارسی نوشت و بعد از پرستاران ژاپنی خواست عین آنها را جلوی مطالب به ژاپنی بنویسد. بعد از یکی دو روز من هر وقت با پرستار یا پزشکان کار داشتم کافی بود زنگ را بزنم، آنها که حاضر می شدند، به نوشته ها اشاره می کردم که در بالای سرم نصب کرده بودند، جلوی صورتم می گرفتم و من خواسته خود را به صورت نشان دادن فارسی مطالب بیان می کردم و آنها با خواندن خواسته من اقدام می کردند، پس از روان شدن این کار مسئله حل شد و هر کس که به ملاقات من می آمد مطالب جدید را در پائین برگه اضافه می کرد و پس از ثبت به صورت ژاپنی!! بدین ترتیب ارتباط تا پایان طول درمان ادامه داشت،

هر روز که می گذشت وضع من رو به بهبود بود و این به پیشرفت بهبود حالم هم برای خودم مشهود بود و هم آنهایی که به ملاقات من می آمدند.

یکی از روزها شادی خاصی را در میان پرستاران احساس می کردم، ولی نمی دانستم موضوع از چه قرار است تا اینکه خانم سفیر که کاملاً محجبه بود به ملاقاتم آمد از من سئوال کرد: دوست داری به ایران بازگردی؟ گفتم: البته و بعد گفت دوست داری کسی به ملاقاتت از ایران بیاید؟ گفتم: البته!

و بعد گفت: دوست داری کسی به ملاقاتت از ایران بیاید. گفتم: بله، خانواده­ام. گفت: همه که مقدور نیست خلاصه کم کم به من گفت؛ که مادرم برای ملاقاتم به ژاپن آمده در حالی که بسیار خوشحال بودم او آمد و من را از حال و احوال خانواده مطلع کرد و از اوضاع و احوال کشور، که آن روز یکی از روزهای خوب آن دوران بود.

برایم روزها یکی پس از دیگری سپری می شد و وضع حال من بهتر، تا اینکه حسابی در فکر جبهه و جنگ فرو رفته بودم. از اخبار بمباران شهرها مطلع شدم. در همین حین در این فکر بودم که چند پرستار به اتاقم آمدند و با سر و صدا و یک ترفند حواس من را از آن افکار دور کردند.

فردای آن روز خانم سفیر به ملاقاتم آمد و گفت: زیاد ناراحت نباش وضع ما در جنگ خوب است رزمندگان پیروزی های خوبی به دست آورده اند و خانواده ات هم، همه سالمند. تعجب کردم که او از کجا می داند، بعد خودش توضیح داد، این موضوع از طریق کادر پزشکی مطرح شده، آنها از نظر روحی و برخوردهای من و با استفاده از دستگاههای کنترل سیستم عصبی به نظرم به این موضوع پی برده بودند. خلاصه آن شب با کمک خانم سفیر و هماهنگی هایی که ایشان با ایران به عمل آورده بودند، خانواده هم با من تماس تلفنی برقرار کردند و من که حنجره­ام را سوراخ کرده بودند و لوله اکسیژن از آن عبور داده بودند، فقط قادر به شنیدن بودم. مادرم، همسرم، برادرم و خواهرم تلفنی در پیام های کوتاهی احساسات خود را بیان داشتند، چند روز بعد هم یک قطعه عکس از همسرم و فرزندم - که حالا حدود سه ماه شده بود - برایم رسید.

یکی دیگر از خاطراتی که حیفم می آید آن را نگویم و آن اینگونه بود که؛ بعد از به هوش آمدن خود را پیدا کردم به خانم سفیر گفتم: «می خواهم نماز بخوانم ولی اینجا مهر نیست». فردای آن روز ایشان یک مهر و تسبیح برایم آورد. فکر می کردم ذکر حمد و سوره به خاطرم نمی آید و فقط «بسم الله الرحمن الرحیم» در یادم باقی مانده بود.

 به هر حال چند وعده از نماز را با «بسم الله الرحمن الرحیم» خواندم تا اینکه باز به کمک خانم سفیر و تلاوت ایشان مطالب یادآوری شد و از این بابت خدای بزرگ را شاکرم.

در این فاصله 2 ماه و نیم که بعد از بهوش آمدن در بیمارستان بودم خاطرات فراوانی دارم.

روزی درخواست ضبط صوت و نوار آهنگران و نوارهای مذهبی را نمودم، چیزی که در سفارت آن زمان موجود بود؛ «نوار خطبه های نماز جمعه بود، که همه امکانات از طریق سفارت تهیه و من از آنها بهره می بردم به دلیل حفظ روحیه و ارتباط معنوی نقش خوبی برایم داشت.»

یک روز یکی از پرستاران مجله ژاپنی برایم آورد که هیچ فایده ای برایم نداشت، باز از طریق سفارت تعدادی روزنامه ایرانی برایم آوردند، عکس رهبر کبیر انقلاب. پیام تبریک عید ایشان در سال 1367 نظرم را جلب کرد. با دیدن عکس رهبر قوت و توان مضاعف پیدا کردم از پرستار بالای سرم خواستم این عکس را از روزنامه جدا کرده و با چسب آن را در بالای تختم نصب نماید، او پس از احترام به سبک ژاپنی به عکس رهبر انقلاب آن را بوسید و در بالای تختم نصب کرد، این موضوع باعث شده بود همه پرستاران آن بخش هر روز چند ثانیه ای به اتاق من بیایند و ضمن نشان دادن رهبر عزیزم به یکدیگر و ادای احترام به ایشان با اشاره به یکدیگر که این عمل از نشانه های علاقه فراوان من به رهبرم است که در بالا بردن روحیه من بسیار مفید بود. این موضوع برای آمریکایی ها جالب نبود و با فشار به کادر پزشکی قصد داشتند عکس را بردارند، وقتی با مخالفت شدید من که سیم سرم ها را دور دستم برای بیرون کشیدن بسته بودم روبرو گشتند از این کار منصرف شدند، ولی به نظرم این موضوع جرقه ای برای بازگشت زود هنگام من به ایران شد، چرا؟ چون دکترها گفته بودند: بعد از خوب شدنم با پای خود ژاپن را به قصد ایران ترک خواهم کرد.

و اما خاطره آخر، یک شب بعد از نماز مغرب و عشاء تعدادی از دانشجویان ایرانی که در ژاپن درس می­خواندند به ملاقاتم آمدند، در اکثر روزها می­آمدند، ولی در یک شب تعدادشان به 4 ، 5 نفر رسیده بود، تعدادی از کارکنان سفارت، با قرآن و مفاتیح در اطراف من مشغول راز و نیاز شدند.

من که از موضوع بی خبر بودم و آن روز هم کمی حالم مناسب نبود به فکر فرو رفتم توجه خاصی به خداوند قادر احساس کردم، امشب شب آخر است، اینها آمده اند در اطرافم دعا می خوانند در همین فکر بودم که پرستاران آمدند و آنها را از اتاقم بیرون کردند، دستگاهها را کنترل کردند و در این موقع بود که خانم سفیر آمد، سئوال کردم موضوع چیست؟ گفت: ناراحت نباش. حالت خوب است. چرا نگران شدی؟ امشب شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان است و اینها آمده بودند که احیاء را در کنار شما باشند، اینجا بود که غم من دو چندان شد.

بماند بعدها که به ایران آمدم از طریق خانواده و دوستان متوجه شدم در همان شب در اراک در هیأت عاشقان ثارالله، که خبر کسالت من رسیده بود، همرزمانم برایم دعا کرده بودند و توسل کرده بودند به خانم فاطمه زهرا (س) که عنایت او در همه حال با من بوده و هست، این بود خلاصه ای از آنچه بر این حقیر گذشته است. در اینجا جا دارد از همه خدمتگذاران به نظام جمهوری اسلامی که در قبل، حین و بعد از اعزام این حقیر برای درمانم زحمت کشیده اند علی الخصوص کادر پزشکی ایران تقدیر و تشکر می کنم. انشاءالله اجر آنان با قادر متعال.

تقدیر و تشکر ویژه از سفیر محترم و خانواده گرامیش و همه کارکنان خدوم و ایثارگران سفارت جمهوری اسلامی ایران در ژاپن در سال 1366 و 1367 که حضور این حقیر زحمت های فراوانی را بر آنان به وجود آوردم و امیدوارم اجر و مزد آنان را خداوند متعال بدهد و ثواب رزمندگان در خط مقدم را برای آنها محسوب کند، این حقیر هم تا زنده ام دعاگوی آنها خواهم بود.

پایان                                                                                                 

                                                                                     

                                                                                   علی جلالی فراهانی   

آنتی بیوتیک­ها:
وقتی شما به بیماری مزمن انسدادی ریه مبتلا می­شوید، مکانیسم دفاعی طبیعی ریه­های شما مختل می­شود، بنابر این برای حفاظت ریه­ها از عفونت نیاز به آنتی­بیوتیک پیدا می­کنید.

حتی یک عفونت خفیف می­تواند برای شما خطرناک باشد. اگر علائم هشدار دهنده را که در بخش­های قبلی توضیح دادیم مشاهده کردید، حتماً با پزشک خود مشورت کنید. اگر برای شما آنتی­بیوتیک تجویز شد مواردی را باید در مصرف این داروها رعایت کنید:

باید­های مصرف آنتی­بیوتیک:

- باید: باید راجع به آنتی­بیوتیک تجویز شده با پزشک خود صحبت کنید.

شما باید بدانید که چگونه دارو را مصرف کنید، مثلاً در روز چند بار باید مصرف شود، برای چه مدت باید مصرف شود، قبل از غذا، بعد از غذا یا با غذا باید مصرف شود؟

- باید: هرگونه آلرژی نسبت به آنتی­بیوتیک­ها را به پزشک خود اطلاع دهید. همچنین پزشک خود را از سایر داروهایی که مصرف می­کنید مطلع سازید.

- باید: تمام آنتی­بیوتیک خود را مصرف کنید. به مصرف آنتی­بیوتیک حتی وقتی که احساس بهبودی می­کنید

 ادامه دهید. اگر شما آنتی­بیوتیک خود را کامل مصرف نکنید، ممکن است تعدادی از میکروبها زنده مانده باشند و دوباره در بدن شما بیماری ایجاد کنند. باکتری­های زنده مانده نسبت به آنتی­بیوتیک تجویز شده مقاوم می­شوند و در نتیجه عفونت شدیدتری ایجاد کرده که درمان آن مشکل­تر خواهد بود.

- باید: آنتی­بیوتیک خود را در هر روز در وقت تعیین شده مصرف نمایید.

از آنجایی که آنتی­بیوتیک باید در سطح خونی مناسبی در بدن شما موجود باشد پس با مصرف به موقع دارو، سطح خونی آنتی­بیوتیک را در حد مناسبی نگه دارید.

نبایدهای مصرف آنتی­بیوتیک:

- نباید: به پزشک خود برای تجویز آنتی­بیوتیک اصرار کنید. آنتی­بیوتیک­ها فقط برای از بین بردن میکروب­ها موثر هستند. این داروها روی عفونت­های ویروسی، آنفلوانزا، و سرماخوردگی بی­اثر هستند.

- نباید: مصرف آنتی­بیوتیک خود را فراموش کنید، اگر مصرف آنتی­بیوتیک خود را فراموش می­کنید، از یادداشت استفاده کنید یا آنها را در جایی جلو چشم قرار دهید. همچنین می­توانید آنها را به مسایلی مثل مسواک زدن یا غذا خوردن مرتبط نمایید تا فراموش نکنید.

- نباید: با سایر افراد در مصرف آنتی­بیوتیک شریک شوید. فقط داروهای تجویز شده برای بیماری فعلیتان را مصرف کنید و آنتی­بیوتیک دیگری را جایگزین آن نکنید.

- نباید: از آنتی­بیوتیک­های قدیمی و تاریخ گذشته استفاده کنید.

- نباید: عوارض جانبی آنتی­بیوتیک­ها را نادیده بگیرید. با پزشک خود تماس بگیرید، ممکن است نیاز باشد که آنتی­بیوتیک دیگری برای شما تجویز نماید.

- نباید: از مصرف آنتی­بیوتیک اجتناب کنید.

مباحث دارویی در اینجا به پایان رسید

- لازم به ذکر است سعی شده بود مطالب مختصر و مفیدی در حد آشنایی با داروها ذکر شود، مباحث تخصصی و تصمیم­گیری راجع به داروها را به عهده پزشک خود بگذارید.

- موارد مربوط به بارداری یا شیردهی جهت اطلاع خانم­ها مطرح گردید.

عوارض این داروها چیست؟

راجع به عوارض داروها در مبحث قبلی توضیحات کافی داده شد.

تا کی باید از این داروها استفاده کنم؟

این داروها را باید مادام العمر مصرف نمایید. قطع یا تغییر داروها فقط باید با نظر پزشک صورت گیرد.

قطع برخی از این داروها بطور ناگهانی خطرناک و در برخی موارد کشنده است.

کاربرد کپسول اکسیژن چیست؟

کپسول اکسیژن برای رساندن اکسیژن به بدن شما بکار می­رود. به علت تخریبی که در ریه­های شما انجام شده است اکسیژن کافی به بدن شما نمی­رسد، در نتیبجه باید از طریقی این کار صورت گیرد. در حالت معمولی 21 درصد هوا را اکسیژن تشکیل می­دهد. با استنشاق اکسیژن از کپسول درصد این اکسیژن را در هوایی که به ریه­ها وارد می­شود بالا می­بریم تا میزان بیشتری اکسیژن وارد خون گردد.

اکسیژن اثرات مفید زیر را برای شما دارد:

از وارد آمدن فشار اضافی روی قلب شما جلوگیری می­کند، روزهای بستری شدن شمارا در بیمارستان کاهش می­دهد، تحمل شما را برای انجام کار بالا می­برد، تنگی نفس شما را کمتر می­کند و روی فعالیت­های فکری شما اثر گذاشته و احساس راحتی بیشتری می­کنید.

مصرف اکسیژن باید به دستور پزشک و طبق برنامه­ای که به شما می­دهد انجام گیرد.

 

آیا اکسیژن عارضه­ای هم دارد؟

اگر اکسیژن بی­مورد مصرف شود و بدون دلیل به مدت طولانی استفاده شود باعث فیبروز ریه یا چروکیدگی ریه می­شود و چون ریه شما بیمار است، بیماری شما تشدید می­شود. لذا اکسیژن را به شمشیر دو لبه تشبیه کرده­اند که یک سمت آن بیماری را می­برد و یک سمت بیمار را می­برد.

برای کند کردن لبه شمشیر که به سمت بیمار است باید صرفاً از اکسیژن در موارد ضروری و طبق دستور پزشک در صورت نیاز استفاده کرد.

- عدم همکاری با پزشک: اگر تنگی نفس شما بهبود داشته باشد ولی به پزشک اطلاع ندهید وی برای شما داروهای قوی­تری تجویز می­کند که می­تواند برای شما مشکلاتی ایجاد نماید، بنابر این از دخالت دادن مسایل دیگری مثل درصد جانبازی و ... در امر درمان خودداری نمایید تا سلامت خود را با خطر مواجه نسازید.

توجه کنید که همکاری شما با پزشکتان باید دوطرفه و بر پایه اطمینان متقابل استوار باشد تا نتیجه مورد نظر یعنی حفظ و بهبود وضعیت سلامت شما حاصل گردد.

منبع: راهنمای بهداشت و سلامت برای جانبازان شیمیایی و مراقبین بهداشتی آنها، نویسندگان دکتر مصطفی قانعی، دکتر شهریار خاطری، دکتر امید رضا طریقی. ناشر: پژوهشکده مهندسی و علوم پزشکی جانبازان.

نحوه اثر:

- این دارو برای درمان آسم و چلوگیری از اسپاسم مجاری هوایی ناشی از ورزش بکار می­روند.

چگونه این دارو را مصرف کنیم؟

- برای استفاده از این دارو از دستگاه مخصوص بخور استفاده می­شود.

 

- این دارو باید به صورت مرتب مصرف گردد.

- در درمان حمله آسم موثر نیست.

- بیش از حد از آن استفاده نکنید.

- برای افزایش دوز یا برای قطع دارو با پزشک خود مشورت کنید.

اثرات جانبی:

- این دارو ممکن است ایجاد عوارض جانبی مثل: گرفتگی بینی، خارش بینی، سوزش بینی، عطسه، درد معده نماید که این عوارض با عادت کردن بدن به دارو از بین می­رود.

- اگر عوارض ادامه پیدا کند یا شما را آزار می­دهد با پزشک خود مشورت کنید.

- اگر هنگام مصرف دارو، سرفه، خس خس سینه، عوارض پوستی یا کهیر روی داد، با پزشک خود تماس بگیرید.

- در دوران حاملگی در صورت وجود نیاز مبرم مصرف شود.

- چون مقادیر کمی از دارو در شیر ترشح می­شود، قبل از شیردهی با پزشک خود مشورت نمایید.

- اگر بیماری­هایی مثل بیماری­های کلیوی، کبدی یا آلرژی دارید با پزشک خود مشورت نمایید.

تداخل دارویی:

- اگر داروهای بدون نیاز به نسخه مصرف می­کنید، و در آنها ترکیب ایزوپروترنول موجود می­باشد، یا پزشک این دارو را برای شما تجویز کرده باشد، حتماً در مصرف این دارو با پزشک خود مشورت کنید.

توجه:

- کرومولین به صورت­های اسپری، و کپسول­های استنشاقی نیز موجود است.

دوز فراموش شده:

- اگر یک دوز را فراموش کردید به محض اینکه به یاد آوردید آن را مصرف کنید مگر اینکه به زمان مصرف بعدی دارو خیلی نزدیک شده باشید که در این صورت دوز بعدی را مصرف کرده و از دو برابر کردن آن خودداری کنید.

نگهداری:

در دمای اتاق و در دمای زیر 30 درجه سانتیگراد نگهداری شود. از گرما و نور مستقیم خورشید دور باشد.

- در حمام نگهداری نشود.

- محلول را در صورتی که تغییر رنگ داده یا ذرات معلق در آن مشاهده کردید مصرف نکنید.

منبع: راهنمای بهداشت و درمان برای جانبازان شیمیای. صفحه97.
 

نحوه اثر:

- این داروها باعث باز شدن مجاری هوایی می­شوند.

- این دارو در درمان اشکالات تنفسی ناشی از بیماریهای مزمن انسدادی ریه مثل برونشیت مزمن و آمفیزم به کار می­رود.

چگونه این دارو را مصرف کنیم؟

 

- نحوه مصرف آن مثل سایر اسپری­هاست. پس از مصرف دارو دهان خود را آب بکشید.

- این دارو وقتی که سطح خونی آن در بدن ثابت باشد بهتر اثر می­کند به همین خاطر باید دارو را سر موقع و با فواصل زمانی مشخص مصرف کرد.

- وقتی حمله شدید تنگی نفس روی می­دهد، این دارو را استفاده نکنید.

- هیچگاه این دارو را بطور ناگهانی و بدون مشورت با پزشک قطع نکنید، زیرا قطع ناگهانی دارو می­تواند موجب تشدید علایم گردد

اثرات جانبی:

- این دارو ممکن است باعث گیجی، سردرد، تهوع، خشکی دهان، سرفه، گرفتگی صدا و یا تاری دید گردد.

- اگر عوارض ادامه پیدا کرد یا تشدید شد، با پزشک خود مشورت کنید.

- از عوارض نادری که ممکن است روی دهد، ضایعات پوستی، اشکال در بلع، کهیر و زخم­های دهانی و زخم­های لب می­باشد که حتماً باید به پزشک خود وجود چنین علایمی را اطلاع دهید.

- اگر بطور اتفاقی دارو به چشم پاشیده شد، تاری دید موقتی ممکن است برای شما ایجاد کند.

احتیاط:

- مصرف دارو در دوران بارداری مگر در صورت نیاز مبرم، توصیه نمی­شود.

- اگر بیماری­های آب سیاه چشم (گلوکوم)، بزرگی پروستات، یا مشکلات انسدادی مثانه دارید حتماً پزشک خود را در جریان قرار دهید.

توجه: در هر اسپری حدود 200 دوز مصرفی وجود دارد.

دوز فراموش شده:

- اگر دارو را طبق برنامه منظمی مصرف می­کنید به محض بیاد آوردن، آن را مصرف نمایید.

- سایر دوزهای مصرفی آن روز را سعی کنید با فواصل زمانی نسبتاً مناسبی مصرف نمایید.

نگهداری:

- این دارو باید در دمای اتاق نگهداری شده و از منجمد شدن آن جلوگیری شود.

منبع: راهنمای بهداشت و درمان برای جانبازان شیمیای. صفحه97.

نحوه اثر:

- این دارو جزو کورتون­ها بوده و روی ریه­ها اثرات کاهش التهاب دارد.در درمان آسم برونشیال مزمن بکار می­رود.

چگونه این دارو را مصرف کنیم؟

- روزانه 2 تا 4 بار با فواصل مناسب مصرف می­شود. دوز دارویی خود را زیاد نکنید.

 

 

- برای استفاده بیشتر از دارو یا قطع آن حتماً با پزشک خود مشورت کنید.

- این دارو باید به صورت روزمره و کاملا مرتب مصرف شود.

- این دارو در درمان حمله حاد تنگی نفس موثر نیست.

اثرات جانبی:

- خشکی یا تحریک گلو، خشونت صدا، یا سرفه ممکن است روی دهد ولی بعدا که بدن شما به این دارو عادت کرد برطرف خواهد شد.

- احساس مزه نامطبوع در دهان، سردرد، تهوع، اسهال، تشنگی، و خستگی نیز گاهگاهی  دیده می­شود.

- اگر عوارض ادامه پیدا کرد یا تشدید شد، با پزشک خود مشورت کنید.

- اگر عوارض پوستی، گلودرد، زخم­های دهانی، تورم صورت، خس خس سینه، اشکالات تنفسی، تغییرات خلق و خو در شما ظاهر شد حتماً با پزشک خود مشورت کنید.

احتیاط:

- قبل از مصرف این دارو اگر مبتلا به بیماری­های کبدی، تیروئید، عفونت­ها، و یا آلرژی هستید، پزشک خود را در جریان قرار دهید.

- در طی حمله حاد تنگی نفس، دوره­های پر استرس، بیماریهای شدید، ممکن است علاوه بر کورتیکواستروئید استنشاقی، نیاز باشد انواع خوراکی یا تزریقی دارو را نیز مصرف نمایید.

- اگر به بیماری دیگری نیز مبتلا شدید یا احساس ضعف می­کنید یا گیج و خواب آلود می­شوید یا افسردگی پیدا کردید با پزشک خود مشورت کنید.

- توصیه می­شود کارت یا یادداشتی که نشان دهنده استفاده شما از این دارو باشد را همیشه همراه داشته باشید.

- این دارو در طی دوره حاملگی نباید مصرف شود مگر آنکه احتیاج مبرم به آن وجود داشته باشد.

- در طی دوره  شیردهی جهت مصرف دارو با پزشک خود مشورت کنید.

تداخل دارویی:

اگر داروهای بدون نیاز به نسخه پزشک یا داروهایی که توسط پزشک دیگری تجویز شده است و حاوی کورتون است را مصرف می­کنید یا اگر داروهای مهار کننده ایمنی بدن یا داروهای ضد آسم مصرف می­کنید پزشک خود را در جریان قرار دهید.

گشاد کننده­های نای باعث باز شدن مجاری هوایی شده و در نتیجه این اسپری راحت­تر می­تواند به اعماق ریه نفوذ کند.

توجه:

- این دارو فقط اثر پیشگیری کننده دارد. بنابر این در حمله حاد تنگی نفس موثر نیست.

- حداکثر اثر دارو با مصرف منظم و مداوم آن ظاهر می­شود.

دوز فراموش شده:

هرگاه آن را به یاد آوردید بلافاصله آن را مصرف نمایید. بقیه دوزهای دارو را با فواصل منظم مصرف کنید.

نگهداری:

- دارو را در دمای اتاق (بین 15 تا 30 درجه سانتیگراد) و دور از رطوبت و در محیط خشک نگهداری کنید.

- هر 6 ماه Dishaler را عوض کنید.

پایان

منبع: راهنمای بهداشت و درمان برای جانبازان شیمیای. صفحه97.

نحوه اثر:

- این دارو عضلات مجاری تنفسی را شل کرده و باعث گشاد شدن این مجاری و بهبود وضعیت تنفسی می­گردد.

- این دارو در درمان آسم، برونشیت مزمن، و آمفیزم مصرف می­شود.

- استفاده از اسپری این دارو تا اعماق ریه نفوذ می­کند موجب بیشترین اثرگذاری می­شود.

 

- این دارو در حمله حاد تنگی نفس و آسم استفاده نمی­شود.

چگونه این دارو را مصرف کنیم؟

- مطمئن شوید که نحوه استفاده از اسپری را بخوبی یاد گرفته­اید.

- کپسول اسپری را قبل از مصرف به خوبی تکان دهید.

- اسپری را نزدیک دهان خود نگه داشته، هوای ریه خود را کاملا تخلیه کنید. سپس در حالی که نفس عمیقی می­کشید اسپری را فشار دهید. نفس خود را برای چند ثانیه نگاه داشته تا دارو به خوبی جذب شود.

- اگر بایستی چند بار از دارو استفاده کنید، حداقل یک دقیقه صبر کرده و سپس مجدداً از اسپری استفاده کنید. پس از استفاده، برای جلوگیری از خشکی و تحریک گلو، دهان خود را بشویید.

- مصرف مکرر و بیش از اندازه دارو می­تواند اثر بخشی آن را کاهش داده و عوارض جانبی آن را تشدید کند.

- این دارو نباید در فواصل زمانی کمتر از 12 ساعت مصرف شود. یعنی حداقل بین هر بار مصرف دارو با مصرف بعدی باید دوازده ساعت فاصله باشد.

- برای جلوگیری از تنگی نفس ناشی از ورزش باید دارو را حداقل 30 تا 60 دقیقه قبل از شروع ورزش استفاده نمایید.

اثرات جانبی:

در ابتدای مصرف دارو ممکن است عوارض زیر برای شما بروز کند:

- خشکی دهان، تحریک گلو، گیجی، سردرد، احساس سبکی در سر، سوزش سر دل، کاهش اشتها، تغییر حس چشایی، بی­قراری، اضطراب، افزایش تحریک پذیری عصبی، رعشه، و افزایش تعریق.

- به تدریج که بدن شما به این دارو عادت کرد از شدت این عوارض کاسته می­شود.

- اگر عوارض ادامه پیدا کرد و یا تشدید شد، با پزشک خود مشورت کنید.

- اگر در طول دوره مصرف دارو، درد قفسه صدری، نامنظمی در ضربانات قلب، یا اشکالات تنفسی بروز کرد، حتماً پزشک خود را در جریان قرار دهید.

- برای بهبود خشکی دهان، آدامس بجوید یا آب نبات بمکید.

احتیاط:

- این دارو در طی دوره حاملگی نباید مصرف شود مگر آنکه احتیاج مبرم به آن وجود داشته باشد.

- در طی دوره شیردهی جهت مصرف دارو با پزشک خود مشورت کنید.

- قبل از مصرف این دارو اگر مبتلا به بیماری­های قلبی، فشار خون بالا، پرکاری تیروئید، تشنج، یا دیابت هستید، پزشک خود را در جریان قرار دهید.

- اگر قبلا واکنش بدی نسبت به داروهایAlbuterol - Bitolterol - Ephedrine - Epinephrine - Isoethamine

Isoproterenol - Metaproterenol - Pseudoephedrin - Terbutaline داشته­اید پزشک را مطلع سازید.

- اگر داروهای بدون نیاز به نسخه پزشک مثل داروهای سرماخوردگی یا آسم مصرف می­کنید، بروشور داخل آن را از جهت ترکیبات فوق بررسی نمایید.

- هیچیک از داروهای خود را برای مصرف به دیگران ندهید، حتی اگر علائمی شبیه شما داشته باشند.

- این دارو در درمان حمله حاد تنگی نفس اثری ندارد. اگر مجبور به درمان حمله حاد تنگی نفس هستید، از اسپری­های سریع الاثر استفاده کنید.

- اگر شما نیاز به استفاده از چهار پاف یا بیشتر از داروهای کوتاه اثر در روز داشته باشید، یا نیاز به بیش از یک اسپری در طول هشت هفته پیدا کردید، به پزشک خود اطلاع دهید.

تداخل دارویی:

- اگر داروهای بتابلوکر مثل پروپرانولول، لابتالول، تیمولول مصرف می­کنید پزشک خود را مطلع سازید.

- همچنین اگر هر دارویی که برای آسم یا افسردگی مصرف می­کنید، پزشک خود را مطلع سازید.

توجه:

- اگر علائم شما با مصرف دارو بهبود نمی­یابد یا تشدید می­شود، فوراً پزشک خود را در جریان قرار دهید.

دوز فراموش شده:

دوز دارو را دو برابر نکنید و با پزشک خود در مورد نحوه عمل در این موارد مشورت کنید.

نگهداری:

دارو را در دمای اتاق (بین 15 تا 30 درجه سانتیگراد) و دور از رطوبت و نور خورشید نگهداری کنید. دارو را در حمام قرار ندهید. اسپری را سوراخ نکنید.

پایان

منبع: راهنمای بهداشت و درمان برای جانبازان شیمیایی، صفحه150.

 

X