- گر تو زاين دست مرا بي سر و سامان داري
- من به آه سحرت زلف مشوش دارم
-
واژه نامه
- تو :
از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
- سامان :
صبر، قرار، اسباب ، وسائل
English Translation :
If, in this way, me, resourceless thou keep,
First Mesra Translation:
With a morning-sigh, dishevelled, thy tress,-- I keep.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- اگر تو اينگونه مرا پريشان و دربدر سازي ; من هر سحر با آه خود زلف تو را آشفته خواهم كرد - آرايش زلفت را بر هم خواهم زد، **