تبیان، دستیار زندگی
حافظ شاعر زمانه و فرهنگ خاصی نبود. لطافت اشعار او و زبان گیرای او از دیواره های روح هر انسانی که تشنه ی عاشقانه های عرفانی است عبور می کند و نقش خیال انگیزی از خود به جای می گذارد که هیچ گاه فراموش شدنی نیست. گوته، از بزرگان ادبیات آلمان، از کسانی بود که
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مریم سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گوته در پی حافظ

حافظ شاعر زمانه و فرهنگ خاصی نبود. لطافت اشعار او و زبان گیرای او از دیواره‌های روح هر انسانی که تشنه‌ی عاشقانه‌‌های عرفانی است عبور می‌کند و نقش خیال‌انگیزی از خود به جای می‌گذارد که هیچ‌گاه فراموش شدنی نیست. گوته، از بزرگان ادبیات آلمان، از کسانی بود که روحش پذیرای ادبیات لطیف حافظ بود.

مریم سمیعی -بخش ادبیات تبیان
گوته ،حافظ

با توجه به پژوهش‌ها، تحقیقات و کتاب‌های گوناگون در عرصه‌ی حافظ‌شناسی، سخن گفتن از این شاعرکه غزل پارسی را به اوج خود رساند، بسیار دشوار است. شهرت حافظ شیرازی و درخشش او تنها محدود به ادب پارسی نیست بلکه در میان اهل ادب در سراسر جهان جایگاهی شناخته شده دارد. ویژگی فرازمان بودن اشعار حافظ و پویا بودن و زنده بودن اشعارش باعث شده است که شاعران و ادیبان در زمان‌ها و مکان‌های گوناگون بر رشته‌های معنوی موجود در غزلیات او صحه بگذارند. حافظ نیز به زیبایی به اوج رسیدنِ خود در غزل سرایی را مرهون بندگیِ خداوند می‌داند: گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب/ سال‌ها بندگی صاحب دیوان کردم. (غنی و قزوینی،1377)

ولفگانگ گوته، شاعر بزرگ آلمانی، ارادت زیادی به حافظ شیرازی داشت. تفاوت‌های فرهنگی و زمانی باعث نشد که نور اشعار حافظ در دیده‌اش تیره و تار شود. این شاعر چیره دست آلمانی حتی نوشته‌هایی که خطاب به معشوقه‌ی خود می‌نوشت را با کلام حافظ آغاز می‌نمود. گوته با وجود اینکه یکی از بهترین شاعران آلمانی و جهانی است در برابر حافظ و جایگاهش کرنش می‌کند.

در دیوان شرقی، مجموعه‌ای که در آن گوته به مشغولیات ذهنی خود در باب ایران‌شناسی پرداخته است، در بخش‌های گوناگون حافظ را می‌ستاید. در این کتاب حتی بخش جداگانه‌ای تحت عنوان به حافظ نیز نوشته شده است. گوته در قسمتی درباب حافظ و شوق خود نسبت به او این گونه می‌گوید: «حافظا دلم می‌خواهد از شیوه‌ی غزلسرایی تو تقلید کنم. چون تو قافیه پردازم و غزل خویش را به ریزه‌کاری‌های گفته‌ی تو بیارایم. نخست به معنی بیاندیشم و آنگاه بدان لباس الفاظ زیبا پوشم... دلم می‌خواهد همه‌ی این دستورها را به کار بندم تا شعری چون تو، ای شاعرِ شاعران جهان، سروده باشم (دیوان شرقی).» «شاید به جرأت بتوان گفت کسی تا به این اندازه با حافظ زندگی نکرد و با او حتی بر بال خیال سفر نکرد و در نهایت کسی به مانند او نام حافظ شیراز را در تمام جهانیان نشناساند.(امیر سرادری، 1390)» در ادامه به یکی از وجوه مشترک دو شاعر از نظر فکری خواهیم پرداخت.

ریاستیزی

گوته و حافظ با وجود تفاوت‌هایی که در عرصه‌های گوناگون داشتند، ویژگی‌های خلقی، هنری و فکری مشابهی با یکدیگر داشتند. ریاستیزی و نقد اجتماعی دو ویژگی‌ای است که در آثار این دو مشخص است. با وجود شرایط حاکم در زمان حافظ و گوته و رواج ریا، اشاره به نمادهای گوناگون نشان از رندی و محافظه‌کاری هردو دارد.

حافظ با به کارگیری نمادهایی همچون سالوس، خرقه، واعظان و اهل صومعه سعی دارد با ریا مبارزه کند و از ارزش‌های اخلاقی حفاظت کند: چاک خواهم زد این دلق ریایی چه کنم/ روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم(غنی و قزوینی،1377) در جایی دیگر حافظ در برابر ریا اینگونه به شراب الهی پناه می‌برد: جام می‌گیرم و از اهل ریا دور شوم/ یعنی از اهل جهان پاک‌ دلی بگزینم (غنی و قزوینی،1377).

گسترش ریا، فساد و دورویی در زمان حافظ به قدری زیاد بود و به اندازه‌ای او را آزرده خاطر کرده بود که باعث شد او به گوشه‌نشینی و انزوا روی آورد و می و شرابِ اذکار الهی را اختیار کند: حالیا مصلحت وقت در آن می‌بینم/ که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم (غنی و قزوینی، 1377:همان). و در جایی دیگر به خداوند پناه می‌برد: ای دل بیا که ما به پناه خدا رویم/ زآن چه آستین کوته و دست دراز کرد (غنی و قزوینی، 115:1377).

«... از این پس باید در هر مرحله از زندگی راه و رسم شاد بودن و نشاط اندوختن را بیاموخت. ولی من این سعادت را جز در کنار حافظ شیراز نمی‌یابم. زیرا وقت خوش را باید با آنان که قدر خوشی را می‌دانند به سر برد.» (دیوان شرقی)

گوته نیز هم چون حافظ در برابر ریاکاری ایستادگی کرد. او در جایی وظیفه‌ی شاعر می‌داند که در برابر ریا ایستادگی کند و شور دل را بسراید: «حوری-شاعر- تو نیز دست از کار خویش برمدار و تا آنجا که از سرچشمه‌ی دلت امواج سخن‌های نغز بیرون می‌جهد غزلسرایی کن، زیرا ما ساکنان بهشت، دلداده‌ی آن گفتار و پنداریم که از شور دل خبر دهد. اگر هم سخنی تند گویی از تو نخواهم رنجید، زیرا حوریان کلام تندی را که از دل برآید از سخن نغزی که بوی ریا دهد بیشتر عزیز می‌دارند. (دیوان شرقی، 195)»

گوته همچنین در ساقی‌نامه این طور می‌گوید: «ساقی-ای خداوندگار- نمی‌دانی در آن هنگام که باده نوشیده‌ای چگونه فروغ حکمت از دو دیده‌ فروزانت هویدا است. و در آن دم که فقیه و محتسب ریاکارانه رو در کنج میخانه نهان می‌کنند، تو چه سان دریچه‌ی دل به روی همه می‌گشایی تا به هرکس از سرچشمه دانش خود، جرعه‌ای بخشی.(ساقی نامه‌، 95)

با توجه به آثاری که از حافظ و گوته باقی مانده است می‌توان این طور گفت که هردو روحی شاد و طبیعتی امیدوار داشتند. با وجود شرایطی که در آن زندگی می‌کردند و تماشای افول ارزش‌های اخلاقی، نظر به حقیقتی داشتند که راه بر غم و تسلیم در برابر ناامیدی می‌بست. از همین رو است که حافظ دلش را این چنین زیبا با یاد خدا و نور امید برای خداوندِ خود گسترده می‌کند: چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد/ ما به امید غمت خاطر شادی طلبیم (غنی و قزوینی،1377) در جایی دیگر نیز کلک سحرآمیز حافظ این طور به حرکت در آمده است: حافظ آن روز طربنامه‌ی عشق تو نوشت/ که قلم بر سر اسباب دل خرم زد (غنی و قزوینی1377)

گوته نیز روحیه‌ی مشابهی دارد و در برابر تاریکی‌های زمانه‌ی خود به برکت وجود حافظ راه مشابهی را پیش می‌گیرد: «اکنون که جنگل‌ها هر بهاران سبز می‌شوند و جاودانه زندگی از سر می‌گیرند، ما نیز دل قوی کنیم و از آنان سرمشق گیریم. طعم لذات گذشته را بچشیم و به دیگران نیز بچشانیم تا خوشی‌های جهان را بخیلانه برای خود نخواسته باشیم. از این پس باید در هر مرحله از زندگی راه و رسم شاد بودن و نشاط اندوختن را بیاموخت. ولی من این سعادت را جز در کنار حافظ شیراز نمی‌یابم. زیرا وقت خوش را باید با آنان که قدر خوشی را می‌دانند به سر برد.» (دیوان شرقی)

نتیجه‌گیری

حافظ شاعر زمانه و فرهنگ خاصی نبود. لطافت اشعار او و زبان گیرای او از دیواره‌های روح هر انسانی که تشنه‌ی عاشقانه‌‌های عرفانی است عبور می‌کند و نقش خیال‌انگیزی از خود به جای می‌گذارد که هیچ‌گاه فراموش شدنی نیست. گوته، از بزرگان ادبیات آلمان، از کسانی بود که روحش پذیرای ادبیات لطیف حافظ بود. در این مقاله سعی شد اشاره‌ای کوتاه به شباهت‌های فکری، روحی و اخلاقی این دو نویسنده و شاعر بشود.


فهرست منابع
1. امیرسرداری، مهدی (1390). گوته، مردی از تبار بزرگان که با حافظ زیست و با حافظ مرد، نشریه‌ی حاف1 شماره‌ی 82، 66-65
2. خرمشاهی، بهاءالدین (1378). گوته و حافظ؛ همدلی از همزبانی بهتر است، نشریه‌ی زیباشناخت، شماره‌ی 1، 142-121
3. قزوینی، محمد؛ غنی، قاسم (1377). دیوان حافظ شیرازی، چاپ منفرد: انتشارات گنجینه.
4. گوته، یوهان ولفگانگ (1380). دیوان شرقی گوته، ترجمه‌ی شفاء الدین شفا، تهران: نشر نخستین.
5. منصوریان، حسین؛ امانی، منیره (1391). حافظ شناسی: ریاستیزی در اندیشه‎‌ی حافظ و گوته، نشریه‌ی حاف1 شماره‌ی 96، 77-84