- چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رودخانه ، فرزند'>رود
- ور آشتي طلبم با سر عتاب رودخانه ، فرزند'>رود
-
واژه نامه
English Translation :
When I place my hand on the tip of his tress, in wrath he-- goeth:
First Mesra Translation:
If I seek concord, with a head (full) of rebuke, he-- goeth.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- وقتي دست به سر زلفش نمي زنم به خشم فرو مي رود; وقتي تقاضاي آشتي مي كنم آغاز تندخوئي مي كند،به تاب رفتن : به خشم رفتن ، خشمگين شدن ; ايهام تناسبي هم با سر زلف دارد، يعني زلفش پيچ و تاب بر مي دارد، اما فقط يادآور اين معني است و معناي مورد نظر همان خشمگين شدن محبوب است كه با آشتي در مصراع دوم تقابل دارد،با سر كاري رفتن : بر سر كاري رفتن ، آغاز به كاري كردن ، **