• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 500
تعداد نظرات : 85
زمان آخرین مطلب : 5221روز قبل
دعا و زیارت
حدیث (185)امام باقر(ع) فرمودند:

من عَبَد الله حق عبادته آتاه الله فوق امانیه و کفایته
هر که خدا را، آنگونه که سزاوار اوست، بندگى کند، خداوند بیش ازآرزوها و کفایتش به او عطا مى کند.

(بحارالانوار،ج۷۱ص۱۸۳)

پنج شنبه 7/8/1388 - 11:25
دانستنی های علمی

تشنه و دریا

شفایافته: خانم الوندى
ساكن تربت حیدریه
تاریخ شفا: 25 تیرماه 1372
بیمارى: تشنج
طنین پرشكوه نقاره ها، فضاى ملكوتى حرم را پر كرده بود، گلدسته هاى زیبا و گنبد طلا در دل شب مى درخشیدند. صحن انقلاب مملو از جمعیت بود و زائران موج موج در جذبه اى عارفانه فرو رفته بودند. هر از گاهى ، صداى شیونى كه از ته دل بر مى خاست، فضاى صحن را مى شكست. نشسته بود كنار پنجره فولاد و سرش را تكیه داده بود به پنجره، زن و مرد مسنى كنارش نشسته بودند و با چشمانى غمگین نگاهش مى كردند.
رشته سبزى دور گردنش بسته بود كه یك سرش به یكى از شبكه هاى پنجره وصل بود، خیلى ها مثل او دخیل حضرت شده بودند. چشمهایش را بسته بود. روسرى آبى رنگى سرش بود. صداى ناله هاى سوزناك دخیل شدگان و حاجتمندان زمزمه وار به گوش مى رسید. دستش را برد طرف طناب و لمس كرد، چشمهایش را باز نمود. نگاه دردمند و اشك آلودش را به مادرش دوخت و پدرش كه خسته تر از همیشه به نظر مى رسید و چشمهاى كم نورش را چسبانده بود به گنبد طلا و زیر لب آیاتى از قرآن را واگویه مى كرد.
چشمهایش را آرام بست، دلشوره عجیبى داشت. فكر كرد چهارمین روزى است كه دخیل حضرت شده، یاد موقعى افتاد كه دكتر متخصص قلب در تربت گفته بود باید به مشهد برود. زمان ضربه خوردنش را پى درپى به خاطر آورد. تمنا و التماس عجیبى توى صداها بود، یه قطره اشك گرم و زلال از زیر پلكهاى بسته اش روى گونه اش غلتید.
مطب دكتر «ب» در مشهد به خاطرش آمد كه دقیق و با وسواس معاینه اش كرده بود و چقدر برایش سخت بود كه به آنها جواب منفى بدهد و فرستاده بودشان پیش دكتر دیگرى كه او هم بعد از معاینه زیاد گفته بود هر لحظه امكان تشنج و شوك بیشترى وجود دارد و ممكن است خطرناكتر هم بشود.
یادش آمد غروب بود كه از دور گنبد پرشكوه و زیبا را دیده بودند نورى خیره كننده از گنبد برمى خاست كه تمام نور چراغهاى تنهایى را پس مى زد، نورى كه رخنه بر سیاه ترین قلبها مى كرد و رعشه بر دلها مى انداخت. خوابش برده بود، هیچ صدایى را نمى شنید، انگار كه از خاكیان دور شده بود، توى خواب هم مى خواند و توى دلش اشك مى ریخت.
ناگهان نورى خیره كننده اطرافش را گرفت. نورى از جنس آسمان ماورایى و ملكوتى ، بوى گلاب و عطر بهشتى مغز سرش را پر كرد و آن قدر لطیف و غیرزمینى بودند كه دلش مى خواست با تمام وجود آنها را حس كند. رنگى سبز و شفاف عمق نور سفید را شكافت و سیدى با قامتى بلند در برابر دیدگان مبهوتش ظاهر شد، تبسمى زیبا و ملیح بر لب داشت و عصایى سبز رنگ قامتش را پوشانده بود. عمامه اى سبز بر سر مباركش بود. تازه یادش آمد كنار پنجره فولاد است و دخیل حضرت شده، ندایى از ته دلش برخاست: ... بخواه تا شفایت دهد.
دهان باز كرد، اشك پهناى صورتش را پر كرده بود، زبانش به لكنت افتاده بود، از ته دل و از عمق جان تمام ذره هاى وجودش زار زد: آقاجان، نجاتم بدهید!
صدایى مهربان و دلنشین شنید. آن قدر صدا خوب و گوشنواز بود كه حس كرد از جایى دور و پاك مى آید: دخترم! تو را كه یك بار شفایت دادم. این بار هم شفایت مى دهم و كارى مى كنم كه ندانى كارت از كجا درست شده. با دستهایى كه از جنس نور بودند حبه اى خوراكى به او دادند و او با هر دو دست آن را گرفت و به دهان برد.
دست به سینه گذاشت و خم شد، بعد دستها را به سوى آسمان بلند كرد و بلافاصله بیدار شد.
طناب دور گردنش باز شده بود، بلند شد و ایستاد، صداى فریاد مادرش را شنید و بعد هجوم مردم را به طرف خودش دید. جمعیت اطرافش را گرفتند، پدر در آغوشش گرفت مادر او را بر سینه فشرد، و اشك شوق بود كه گلزار گونه ها را آبیارى مى كرد، خیل عظیم زائران مى گریستند. گویى شب شكسته بود، و ماه نقره فام در پهنه آسمان رها بود.

پنج شنبه 7/8/1388 - 11:24
دعا و زیارت
حدیث (184)پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

من عَبَد الله حق عبادته آتاه الله فوق امانیه و کفایته
هر که خدا را، آنگونه که سزاوار اوست، بندگى کند، خداوند بیش ازآرزوها و کفایتش به او عطا مى کند.

(بحارالانوار،ج۷۱ص۱۸۳)

پنج شنبه 7/8/1388 - 11:23
دعا و زیارت
حدیث (183)پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

فاطمه بضعه منی فمن آذاهـا فـقـد اذانی و من احبـها فـقـد احبنی
فاطمه پاره وجود من است، هر که او را بیازارد مرا آزار داده و هر که او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده است.

(بحارالانوار،ج43ص29)

پنج شنبه 7/8/1388 - 11:23
خواستگاری و نامزدی
رویاهایتان را آشکار کنید.

بیشتر ما یاد گرفته ایم که مدام در پی چیز بعدی و بعدی و بعدی باشیم و خود را متقاعد کرده ایم که شادی ما فقط در مقصد مطلوبمان قرار دارد. خودمان را در چرخه پایان ناپذیر خواستن و انتظار کشیدن گرفتار کرده ایم.

وقتی برای خوشحال بودن و برای تجربه خوشی و نشاط و موفقیت در انتظار " آن روز که ..." هستیم ، در توهمی زندگی میکنیم که موجب دلمردگی ما شده است و توان لذت بردن از زندگی کنونی را از ما میگیرد.

رؤیاها با رنگها و مزه های مختلف به سراغمان میآیند و بیشتر اوقات ما آنها را با هدف اشتباه میگیریم. "وقتی که عاقبت به ... برسم". "همین که این دوره ی ... بگذرد، رژیم میگیرم و به سلامتی ام توجه میکنم" و... این طرز فکر مارا دچار خشم و ناتوانی و نارضایتی مداوم میکند.
رؤیاهایمان سالهای پیاپی فریبمان میدهد و چشمانمان را می بندد و ما را در انجام تغییراتی که میخواهیم ناتوان میکند.

فقط زمانی نیروی متعالی کردن زندگیمان را در اختیار خواهیم گرفت که رؤیاهایی که ما را در آرزوی و انتظار تغییر وضعیت نگاه داشته اند آشکار کنیم.

از شما می خواهم که خوب نگاه کنید و ببینید منتظر چه هستید. کدام رؤیای "یک روز..." مدام شادی و رضایتتان را به تعویق می اندازد.
وقتی خوشحال خواهم بود که: این مقدار پول در بیاورم، به دانشگاه بروم، شغل خوبی پیدا کنم، به وزن دلخواهم برسم، بدهی هایم را بپردازم.

اگر یکی یا بعضی از این عبارات برایتان آشناست احتمالا در رؤیایی گرفتار شده اید که امکان نشاط و موفقیتی را که شایسته آن هستید از شما میگیرد.

برای آنکه فراسوی رؤیاهایتان بروید و واقعا زندگی رؤیایی خود را بیافرینید باید آنچیزی را که واقعا به دنبالش هستید آشکار کنید و ببینید که وقتی سرانجام به آرزوی خود برسید چه احساسی خواهید داشت.

اگر در آرزوی شهرت هستید میخواهم بگویم که در واقع شما به دنبال شهرت نیستید بلکه خواهان احساسی هستید که فکر میکنید شهرت به شما میدهد. با جواب دادن به این سؤال که "وقتی بینهایت مشهور شوم چه احساسی خواهم داشت؟" متوجه میشوید که واقعا خواستار چه هستید. شاید احساس ارزشمند بودن ، قدرتمند بودن ، مهم یا خاص بودن برایتان مطلوب است.

بسیاری را میشناسم که فکر میکنند اگر کمی پول بیشتر ، موفقیت یا شهرت یا هر چیز بیشتر دیگری داشته باشند خوشبختی را پیدا میکنند اما این یک خیال و یک توهم است!

اما چطور میتوان به شادی دست یافت؟ فقط کافیست که خیالاتمان را تشخیص دهیم  و  از خودمان بپرسیم: اگر این اتفاق رخ دهد چه احساسی به من دست خواهد داد؟ بعد روند بخشیدن آن احساس به خودمان را آغاز کنیم و آن گام به راستی زندگی ما را متحول میکند.

وقتی متعهد میشویم که به نیازهایمان رسیدگی کنیم و احساساتی را که آرزو داریم به خودمان ببخشیم معجزه حقیقی رخ میدهد و می بینیم که هر چیزی را که آرزومندش هستیم در دسترس ما قرار دارد ، آنگاه خواسته های ما واقعیتی میشود که میتوان مطالبه اش کرد البته به شرطی که حاضر باشیم کارهای لازم را انجام دهیم و مسؤلیت نیازهایمان را بپذیریم.


اقدام کنید و خیالات خودتان را بررسی کنید:

شرحی از زندگی خیالی موردنظرتان را که امیدوارید روزی به آن برسید بنویسید. خیالاتتان را تجزیه و تحلیل کنید تا تشخیص دهید که امیدوارید با تحقق آنها به چه احساسی دست پیدا کنید. بعد یک کار را مشخص کنید که با انجام دادنش بطور روزانه بتوانید همان احساسی را که دنبالش هستید در خودتان بوجود آورید. البته خودتان را متعهد کنید که صد در صد مسؤل آفرینش احساس مطلوبتان باشید.

                                                 برگرفته از : بهترین سال زندگی ( دبی فورد )

پنج شنبه 7/8/1388 - 11:22
دعا و زیارت
حدیث (182)امام باقر(ع) فرمودند:

مَن کَفَّ غَضَبَهُ عن النّاس کَفَّ اللهُ عنهُ عَذابَ یومَ القِیامة
کسی که خشمش را از مردمان باز دارد خداوند نیز در روز قیامت عذابش را از او باز می دارد

(جهادالنفس،ح532)

پنج شنبه 7/8/1388 - 11:21
دعا و زیارت
حدیث (181)امام علی(ع) فرمودند:

خالِطوُا النّاسَ مُحالِطَةً اِن مِتُّم مَعُها بَکَوا عَلَیکُم وَ اِن عِشتُم حَنُّوا اِلَیکُم
با مردم چنان معاشرت کنید که اگر فوت نمودید بر شما بگریند و اگر زنده ماندید به شما مهربانی ورزند.

(نهج البلاغه،قصارالحکم10)

پنج شنبه 7/8/1388 - 11:20
دعا و زیارت
حدیث (180)پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

اعظم الناس قدرا من ترک مالا یعنیه
ارجمندترین مردم کسى است که آن چه را که برایش سودى ندارد رها کند.

(الامالى،صدوق،ص۷۳)

پنج شنبه 7/8/1388 - 11:19
دعا و زیارت
حدیث (179) امام رضا(ع) فرمودند:

لیس منّا مَن ترک دنیاه لدینه و دینه لدنیاه
از ما نیست آن که دنیاى خود را براى دینش و دین خود را براى دنیایش ترک گوید.

(بحارالانوار،ج۷۸،ص۳۴۶)

پنج شنبه 7/8/1388 - 11:18
دعا و زیارت
حدیث (178) امام صادق(ع) فرمودند:

انَّ أبغَضَ خلقِ اللهِ عبدٌ أتقی الناسُ لسانَهُ.
همانا نفرت انگیزترین مخلوق خدا بنده ای است که مردم از شرّ زبان او پرهیز می کنند.

(جهاد النفس،ح672)

پنج شنبه 7/8/1388 - 11:18
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته