• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 518
تعداد نظرات : 242
زمان آخرین مطلب : 4180روز قبل
داستان و حکایت
«بچهٔ وحشتناکی بود که هوس‌های عجیب و غریبی داشت، مثلاً از کندن موهای سبیلم سخت محظوظ می‌شد و من، همان جور که به‌زحمت از چکیدن اشک چشمم جلوگیری می‌کردم ناچار بودم درد این عمل را با بردباری فراوان تحمل کنم، چرا که مادرزنم اعلام کرده بود پدری نیست که از کنده شدن تارهای سبیلش به‌دست فرزندش نهایت لذت را نبرد.»


داستانی از برانیسلاو نوشیچ
يکشنبه 15/8/1390 - 15:26
شعر و قطعات ادبی

در بلندترین نقطه در هیمالیا

آنجا که کولاک بادها،

گاومیش‌ها را چون بادکنک به هوا می‌برند،

چادری علم خواهم کرد

با پایه‌های محکم‌تر از پایه‌های اهرام ثلاثه !

دو رنگ !

زردُ بنفش !

نه زرد طلا وُ نه زردچوبه ،

زردی خورشیدی از منظو‌مه‌های دور ِ دور،

در نقطه‌یی کور !

نه هابِل خواهدش دید

و نه نوادگان ریزُ درشتش !

و بنفش…

بنفش ِ غروب ستاره‌های در چرخشی خاص !

آن‌گاه

خوشگل‌ترین پاپ را خواهم گفت ،

برای نکاح ِ تو بیاید !

به شرطی که اعظم باشد !

پاپی بی اعتیاد ،

نه به خواب ،

نه به بیداری !

با شولایی آسمانی ،

که به اخم ِ نفرینش

دیوانه شوند همه رایانه‌ها !

پاپی شبیه مسیح

با شکن ِ گیسوان ُ نفرین لبخندش !

انگشت ناز به گونه

و بازی ِ روسری‌ات در کولاک !

ببیند یا نبیند ،

باید تجدید نظر کند شکسپیر

در شخصیت کلئوپازا…

و من دست بر کمر

با شمشیر مرصع ِ آویزان

دروغی دیگر را ،

به میلیون‌ها دروغ ِ پیران دیگر وقایع اضافه می‌کنم !

  شعر دروغ از کتاب سال‌هاست مرده‌ام – حسین پناهی
جمعه 13/8/1390 - 11:5
شعر و قطعات ادبی

دردی داریم و سینهٔ بریانی

عشقی داریم و دیدهٔ گریانی

عشقی و چه عشق، عشق عالم سوزی

دردی و چه درد، درد بی‌درمانی


چهارشنبه 11/8/1390 - 6:21
داستان و حکایت

با شور و هیجان مشغول سخنرانی بود و جمعیت یکپارچه او را تشویق می کردند .

می گفت : همه ی انسانها دارای یک عقیده نیستند باید به عقاید دیگران احترام گذاشت .

ناگهان گلوله ای از میان مردم به سویش شلیک شد و او به خاطر احترام به عقیده مهاجم زندگی اش را از دست داد ...

چهارشنبه 11/8/1390 - 6:18
شعر و قطعات ادبی

روزی می آید که ساده دل ترین مردمان

ازروشنفکران بی خاصیت میهن  

خواهند پرسید:

روزی که کشورتان چونان شعله شمعی کوچک فرو می مرد

 چه می کردید؟


کاستیلو

شاعر گواتمالایی

جمعه 29/7/1390 - 2:51
کامپیوتر و اینترنت

فرض کنید شماره تلفن یک فرد را در اختیار دارید و دوست دارید بدانید گوشی وی ساخت کدام کارخانه است و مدل دقیق گوشی او چیست. شاید در نگاه اول چنین چیزی ممکن نباشد، اما در صورتی که شماره مورد نظر شما «ایرانسل» یا «همراه اول» باشد به سادگی چنین کاری امکان پذیر است. تنها لازمه این کار نیز دسترسی به اینترنت است.

 

 


خطوط «همراه اول»

 

برای پیدا کردن مدل گوشی شماره‌ های «همراه اول» نیز کافی است به این آدرسمراجعه کنید. شماره تلفن همراه را با پیش‌ شماره و به همراه کد 98 و بدون صفر وارد کرده و روی دکمه «مرحله بعد» کلیک کنید (به عنوان مثال 989120000000). در صفحه بعد، کارخانه و مدل گوشی این شماره موبایل را مشاهده خواهید کرد.

 

خطوط «ایرانسل»

 

برای پیدا کردن نوع گوشی شماره‌ های «ایرانسل» کافی است به این آدرس مراجعه کنید. سپس شماره تلفن همراه مورد نظر را با پیش‌شماره و بدون صفر وارد کنید و روی دکمه «مرحله بعد» کلیک نمایید (به عنوان مثال 9350000000). در صفحه بعد، کارخانه و مدل گوشی این شماره را خواهید دید.

 

البته برای ایرانسل دیگه کار نمیکنه ولی میشه برای تنظیم گوشی استفاده کرد 

جمعه 29/7/1390 - 2:49
آموزش و تحقيقات

در این نوع نوشته ها پیچیدگی و غیر قابل پیش بینی بودن تخیل نویسنده

 

نوعی هویت به سیر داستان می دهد

 

که معمولاً ابتدا و پایان سرگرم کننده ای برای مخاطب ایجاد می کند.




فولکلور در ادبیات کشورهای مختلف زمانی متولد می‌شود که انسانی خود را با حیوانات، درختان یا اشیاء بی جان مقایسه کند یا در قصه ها به آنها تبدیل شود و توصیف آنها را در دل داستان قرار دهد. 


تبدیل شدن به فرد یا چیزی دیگر در ادبیات مدرن نیز جایگاه ویژه ای دارد که به افراد و نویسنده ها اجازه می دهد تا بی نهایت خیال پردازی کنند و خواننده را به هر جایی که بخواهند ببرند. 

در این نوع نوشته ها پیچیدگی و غیر قابل پیش بینی بودن تخیل نویسنده نوعی هویت به سیر داستان می دهد که معمولاً ابتدا و پایان سرگرم کننده ای برای مخاطب ایجاد می کند. در اینجا به روایت سایت لیست ورس چند نمونه از معروفترین فولکلورهای ادبیات جهان و به عبارت بهتر خاطره انگیزترین تبدیل های انسانها را در تخیل نویسنده ها مرور می کنیم.
 



آلیس در سرزمین عجایب/ لوئیس کارول

این کتاب یکی از معروف‌ترین کتابهای ادبیات کودک محسوب می‌شود و  داستان خیالی سفر دختری بنام آلیس را تعریف می‌کند که به دنبال خرگوش سفیدی به سوراخی در زمین می‌رود و در آنجا با ماجراهای عجیبی روبرو می‌شود. 

داستان کاملا اتفاقی آغاز می‌گردد و با تمایل کودکانه آلیس برای عبور از دری کوچک و ورود به باغی پر از گل ادامه می‌یابد. آرزوهای دور از حقیقتی که محقق می‌شوند و موجودات عجیبی که در آن سرزمین حضور دارند ادبیات خیال‌پردازی داستان را شکل می‌دهند و مفاهیمی عمیق را در قالب داستانی کودکانه بیان می‌کنند. در این داستان همیشه مخاطب درگیر بزرگ شدن و کوچک شدن آلیس و تبدیل انسان‌ها به موجودات عجیب است.
 
ساحره/ جان کیتس

ساحره یا خون آشام زنی شاعر است که در بدن ماری ظاهر می شود تا زنی زیبا را شکار کند ولی خودش گرفتار سحر می شود و تبدیل به انسانی معمولی می شود. خون آشام حالا عاشق مردی می شود که تمام زندگی بعد از این اتفاق را تحت تاثیر قرار می دهد. در حقیقت نویسنده با الهام از قصه آدم و حوا خواسته قصه ای متفاوت تعریف کند که تنها مخاطب را سرگرم می کند.
 
اونس و پادشاه آینده/ تی اچ وایت

رمانی ایتالیایی مربوط به رم باستان و شاه آرتور که واقعیت را با فانتزی و خیال در هم آمیخته است. در این داستان تبدیل شدن به یک شخصیت دیگر به خواننده این نکته را گوشزد می‌کند که درباره دیگران بهتر قضاوت کنند. 

در قصه وایت دگردیسی و تبدیل در یک سری مراحل تکامل بشری یک روند آموزشی توضیح داده می شود. مرلین جادوگر، آینده پسربچه ای را پیش بینی می کند که قرار است پادشاه شود. برای اینکه این حادثه اتفاق بیفتد مرلین به انواع و اقسام حیوانات تبدیل می شود. در هر تبدیلی داستان متفاوت و درسی برای مخاطب تعریف می شود که نوعی آموزش زندگی است.
 
ادیسه/ هومر

ادیسه سرگذشت بازگشت یکی از سران جنگ تروا (ادیسیوس یا الیس) فرمانروای ایتیکا می‌باشد. در این سفر که بیش از بیست سال به درازا می‌انجامد ماجراهای مختلف و خطیری برای وی و همراهانش پیش می‌آید. در نهایت ادیسیوس که همگان گمان می‌کردند کشته شده، به وطن خود باز گشته و دست متجاوزان را از سرزمین و زن و فرزند خود کوتاه می‌کند.

 ادیسه ده سال از وطن خود دور بوده و در سفرهای متعدد چهره اش تغییر یافته است. در بازگشت به خانه با کسانی روبرو می شود که قصد تصرف خانه و کاشانه اش را دارند. پیرمرد قصه وقتی به مردی جوان تبدیل می شود که قرار است خانه و خانواده خود را از دست اشغال گران پس بگیرد...


دکتر جکیل و آقای هاید/ رابرت لوئیس استیونسون

در این رمان دکتر جکیل، که به مبحث دوگانگی شخصیت علاقمند است، دارویی برای جدا کردن جنبه‌های خوب و بد انسانیش می سازد. از جنبه‌های بد فردی به نام آقای هاید پدید می آید که دست به اعمال جنایت بار و حتی قتل می زند. 

در پایان دکتر جکیل که دیگر نه قادر به کنترل آقای هاید است و نه می تواند از این قالب خارج شده، به صورت اصلی خود یعنی دکتر جکیل درآید، خودکشی می کند. این رمان کشمکش درونی بد و خوب هر انسان را به تصویر می کشد. سبک نوشتاری رمان بسیار جذاب و غنی است و به عنوان مرجعی مهم در مبحث دوگانگی شخصیت از آن یاد می شود. سرگذشت دکتر جکیل و آقای هاید منبع الهام چندین نمایش‌صحنه‌ای، فیلم سینمایی و قطعه موسیقی بوده است.
 
مسخ/ فرانس کافکا

این رمان سر گذشت انسانی است که تا وقتی می‌توانست فردی مثمر ثمر برای خانواده خود باشد و در رفع نیازهای آنان بکوشد، برای آنان عزیز و دوست داشتنی است اما همین که به دلایلی از کار افتاده می‌شود و دیگر قادر به تامین مایحتاج خانواده نیست، نه تنها عزت و احترام خود را از دست می‌دهد بلکه به مرور به موجودی بی‌مصرف، مورد تنفر خانواده و حتی مضر تنزل پیدا می کند.

 این خانواده سمبل جامعه‌ای است که نسبت به افراد ضعیف و ناتوان بی‌رحم است و آنها را مضر و مخل برای خود می‌بیند و از انسان‌ها فرصت انجام کوچکترین کارها را دریغ می‌کند که شاید بتوانند منشا کارهای بزرگ در آینده شوند. هر لحظه زندگی برای شخص اول این رمان و اطرافیانش غیر قابل تحملتر می‌شود تا جایی که دیگران و حتی خود او نیز، از سر شوق، لحظه‌ها را برای رسیدن به مرگ می شمارند.
 


متامورفوسیس/ اووید  

متامورفوسیس به معنای تغییر شکل و دگردیسی یک روایت شاعرانه لاتین در توصیف تاریخ جهان، از زمان خلقت هستی تا دوران زمامداری خدای گونه ژولیوس سزار می‌باشد که در طی پانزده کتاب جداگانه و توسط شاعر نامدار رومی اووید و در چارچوب و قالبی اسطوره ای-تاریخی سروده شده‌است. 

این اثر بیشتر از تمامی آثار کلاسیک در طول قرون وسطی، بر فرهنگ غربی تأثیر نهاده و نفوذ آن بر جنبه‌های مختلف این فرهنگ عمیق بوده و تداوم یافته‌است. این اثر همچنین بعنوان منبع و مرجعی محبوب برای شناخت اساطیر یونانی باقی مانده است.

 

منبع: همشهری جوان 

دوشنبه 25/7/1390 - 17:54
داستان و حکایت
زاهدی گوید:
جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد . اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد . او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم مستی دیدم که ...
افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟

سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت:تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن .
گفت من که غرق خواهش دنیا هستم  چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

دوشنبه 25/7/1390 - 17:49
آلبوم تصاویر
پنج شنبه 14/7/1390 - 18:45
داستان و حکایت
در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی‌ از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود.
در روز موعود، مهمان سیاستمدار تاخیر داشت و بنابرین کشیش تصمیم گرفت کمی‌ برای مستمعین صحبت کند.
پشت میکروفن قرار گرفته و گفت: ۳۰ سال قبل وارد این شهر شدم
 .
انگار همین دیروز بود.
راستش را بخواهید، اولین کسی‌ که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت.
به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی‌، زنا با محارم و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد
 .
آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی‌ با گذشت زمان و آشنایی با بقیه اهل محل دریافتم که در اشتباه بوده‌ام و این شهر مردمی نیک دارد.

در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند که پشت میکروفن قرار گیرد.
در ابتدا از اینکه تاخیر داشت عذر خواهی‌ کرد و سپس گفت که به یاد دارد که زمانیکه پدر پابلو وارد شهر شد، من اولین کسی‌ بود که برای اعتراف مراجعه کردم
 .

جمعه 11/6/1390 - 3:54
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته