• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 420
تعداد نظرات : 231
زمان آخرین مطلب : 4596روز قبل
شهدا و دفاع مقدس
 

السّلام اى باغبان باغ خون

 

السّلام اى سالك دشت جنون

 

اى زده از ناى دل فریاد عشق

 

جان پاك تو جنون آباد عشق

 

اى گل باغ امیرالمؤ منین

 

وى فروغ دیده امّالبنین

 

عشق و ایثار و وفا پابست تو

 

والقلم تفسیر شد با دست تو

 

دشت دین را آبیارى كرده اى

 

لاله ها را پاسدارى كرده اى

 

آبروى آب ، اشك چشم توست

 

شور فریاد على در خشم توست

 

اى امید كودكان عبّاس من

 

سوسن من سنبل من یاس من

 

كودكان احساس غربت مى كنند

 

ناله در ناله صدایت مى كنند

 

مِهْر من ماه على میر حرم

 اى به صحراى شهادت یاورم
شنبه 28/9/1388 - 15:3
دعا و زیارت
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلّى اللّه علیه و آله :اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.

 براى شهادت حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤ منان است كه هرگز سرد و خاموش نمى شود.

جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556
جمعه 27/9/1388 - 22:57
دعا و زیارت
قال الامام الرّضا علیه السّلام :مَنْ كانَ یَوْمُ عاشورا یَوْمَ مُصیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكائِهِ جَعَلَ اللّهُ عَزّوَجَلّ یَوْمَ القیامَةِ یَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ.

 هر كس كه عاشورا، روز مصیبت و اندوه و گریه اش باشد، خداوند روز قیامت را براى او روزشادى و سرور قرار مى دهد.

بحارالانوار، ج 44، ص 284
جمعه 27/9/1388 - 22:56
دعا و زیارت
 قال الامام الرّضا علیه السّلام :انَ اَبى اِذا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لا یُرى ضاحِكاً وَ كانَتِ الْكِاَّبَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتّى یَمْضِىَ مِنْهُ عَشْرَةُ اَیّامٍ، فَاِذا كانَ الْیَوْمُ العْاشِرُ كانَ ذلِكَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكائِهِ ... .

هرگاه ماه محرّم فرا مى رسید، پدرم (موسى بن جعفرعلیه السّلام ) دیگر خندان دیده نمى شد و غم و افسردگى بر او غلبه مى یافت تا آن كه ده روز از محرّم مى گذشت ، روز دهم محرّم كه مى شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود.

 

امالى صدوق ، ص 111
جمعه 27/9/1388 - 22:54
شعر و قطعات ادبی

 نبود بین ما رسم عاشق كشی 

آخرش منو زداغت میكشی

دل میسوزونی خودت هم میدونی

 هر بار كه منو به هییت میكشی

بهت نمی یاد منوراهم ندی 

صدات كنم ولی جوابموندی

 نكنه یه روز بین نوكرات 

بگی برو تو نوكر بدی

خودت میدونی دل پردرده 

حرمت آقا دیوونم كرده

مگه چی میخواد این دل اسیرم 

بهم بگوبمیرتا برات بمیرم

همش به خودم میگم این جمله رو

 یعنی میشه كربلا رو بگیرم

خودت میدونی كه كم تحملم 

 من فقط از تو یه كربلا میخوام 

جمعه 27/9/1388 - 10:15
دانستنی های علمی
خورشید برای خلق صبحی روح افزا و به تصویر کشیدن غروبی زیبا تمام تلاش خود را می کند با اینکه می داند فردا را نیز فرصت دارد.
پنج شنبه 26/9/1388 - 20:56
شعر و قطعات ادبی



آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود ، صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد، کس به داغ دل باغ دل نداد
ای وای ، های های عزا در گلو شکست
آن روزهای خوب که دیدیم ، خواب بود
خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
" بادا " مباد گشت و " مبادا " به باد رفت
" آیا " ز یاد رفت و " چرا " در گلو شکست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا .... در گلو شکست

مرحوم قیصر امین پور

پنج شنبه 26/9/1388 - 8:20
شعر و قطعات ادبی
قیصرامین پور


پیش از اینها فكر میكردم خدا

خانه ای دارد میان ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتی از الماس وخشتی از طلا

پایه های برجش از عاج وبلور

بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق كوچكی از تاج او

هر ستاره پولكی از تاج او

اطلس پیراهن او آسمان

نقش روی دامن او كهكشان

رعد و برق شب صدای خنده اش

سیل و طوفان نعره توفنده اش

دكمه پیراهن او آفتاب

برق تیغ و خنجر او ماهتاب

هیچكس از جای او آگاه نیست

هیچكس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود

از خدا در ذهنم این تصویر بود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین

خانه اش در آسمان دور از زمین

بود اما در میان ما نبود

مهربان و ساده وزیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت

مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه می پرسیدم از خود از خدا

از زمین، از آسمان،از ابرها

زود می گفتند این كار خداست

پرس و جو از كار او كاری خطاست

آب اگر خوردی ، عذابش آتش است

هر چه می پرسی ،جوابش آتش است

تا ببندی چشم ، كورت می كند

تا شدی نزدیك ،دورت می كند

كج گشودی دست، سنگت می كند

كج نهادی پای، لنگت می كند

تا خطا كردی عذابت می كند

در میان آتش آبت می كند

با همین قصه دلم مشغول بود

خوابهایم پر ز دیو و غول بود

نیت من در نماز و در دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می كردم همه از ترس بود

مثل از بر كردن یك درس بود

مثل تمرین حساب و هندسه

مثل تنبیه مدیر مدرسه

مثل صرف فعل ماضی سخت بود

مثل تكلیف ریاضی سخت بود

*****

تا كه یكشب دست در دست پدر

راه افتادم به قصد یك سفر

در میان راه در یك روستا

خانه ای دیدیم خوب و آشنا

زود پرسیدم پدر اینجا كجاست

گفت اینجا خانه خوب خداست!

گفت اینجا می شود یك لحظه ماند

گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند

با وضویی دست ورویی تازه كرد

با دل خود گفتگویی تازه كرد

گفتمش پس آن خدای خشمگین

خانه اش اینجاست اینجا در زمین؟

گفت آری خانه او بی ریاست

فرش هایش از گلیم و بوریاست

مهربان وساده وبی كینه است

مثل نوری در دل آیینه است

می توان با این خدا پرواز كرد

سفره دل را برایش باز كرد

می شود درباره گل حرف زد

صاف و ساده مثل بلبل حرف زد

چكه چكه مثل باران حرف زد

با دو قطره از هزاران حرف زد

می توان با او صمیمی حرف زد

مثل یاران قدیمی حرف زد

میتوان مثل علف ها حرف زد

با زبان بی الفبا حرف زد

میتوان درباره هر چیز گفت

می شود شعری خیال انگیز گفت....

*****

تازه فهمیدم خدایم این خداست

این خدای مهربان و آشناست

دوستی از من به من نزدیك تر

از رگ گردن به من نزدیك تر….
پنج شنبه 26/9/1388 - 7:47
شعر و قطعات ادبی


اما
با این همه
تقصیر من نبود
که با این همه...
با این همه امید قبولی
در امتحان سادهْ تو رد شدم


اصلاً نه تو ، نه من!
تقصیر هیچ کس نیست


از خوبی تو بود
که من
بد شدم!

قیصر امین پور

پنج شنبه 26/9/1388 - 7:31
شعر و قطعات ادبی


وقتی که غنچه های شکوفا
با خارهای سبز طبیعی
در باغ ما عزیز نماندند



گلهای کاغذی نیز
با سیم خاردار
در چشم ما عزیز نمی مانند



اگر سنگ،سنگ...
اگر آدمی ،آدمی است
اگر هر کسی جز خودش نیست
اگر این همه آشکارا بدیهی است



چرا هر شب و روز، هر بار
بناچار
هزاران دلیل و سند لازم است،
که ثابت کند:
تو توئی؟


هزاران دلیل و سند،
که ثابت کند...

قیصر امین پور

پنج شنبه 26/9/1388 - 7:29
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته