• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 420
تعداد نظرات : 231
زمان آخرین مطلب : 4597روز قبل
دعا و زیارت

رسول خدا (ص) :

 کسی که برای رفع نیاز برادر مومن خود کوشش نماید مانند این است که نه هزار سال خداوند متعال را عبادت نموده در حالی که روزها را روزه گرفته و شب ها را هم شب زنده داری نموده. 

  بحارالانوار جلد 74 صفحه 315

چهارشنبه 2/10/1388 - 7:17
دعا و زیارت

رسول خدا (ص) :

 قرض داری که حقوق مردم را نپرداخته پس از مرگ در قبرش در غل و زنجیری از آتش است و جز پرداخت قرضش توسط وارثین چیزی غل و زنجیر را باز نمیکند.  

 نهج الفصاحه صفحه 391

چهارشنبه 2/10/1388 - 7:12
شعر و قطعات ادبی

بسم رب مولا نا صاحب الزمان

 عشق یعنی فاطمه الله علی

عشق یعنی رهبر وجدش علی

عشق یعنی فاطمی وزینبی واحمدی

عشق یعنی من وتو ماوعلی

عشق یعنی مهدی وآلش علی

عشق یعنی طاعت از سید علی

 گفته شده توسط خانم الف-نعیم از شهرستان استهبان استان فارس

چهارشنبه 2/10/1388 - 7:2
دعا و زیارت

دادى دو دست و دست دو عالم به سوى توست

 

ساقى تویى و باده ما از سبوى تو است

 

اى ماه هاشمى لقب و پور بوتراب

 

داروى درد ما به خدا خاك كوى توست

 

اى یادگار و زاده مشكل گشا على (ع )

 

هر دل شكسته در طلب و جستجوى توست

 

باب حوائج همه خلق عالمى

 

در جمع عاشقان همه جا گفتگوى توست

 

از من مپوش چهره كه من دل شكسته ام

 

خود آگهى كه چشم امیدم به سوى توست

 

كردى وفا و تشنه برون گشتى از فرات

 

اى آن كه عِرض آب بقا ز آبروى توست

 

آمد حسین (ع ) بر سر تو دید پیكرت

 

در خاك و خون فتاده ز جور عدوى توست

 

آثار انكسار عیان شد به چهره اش

 

وقتى كه دید غرقه به خون روى و موى توست

 

گفتا ز جاى خیز تو اى یار و یاورم

بنگر خمیده پشت من از هجر، روى توست

سه شنبه 1/10/1388 - 11:52
دعا و زیارت

رسول خدا (ص) :

هرکه امامت علی (ع) را پس از من منکر شود چون کسی باشد که در زندگیم پیغمبری مرا انکار نموده و هرکه پیغمبری مرا منکر باشد چون منکر ربوبیت پروردگار است.

   امالی صدوق صفحه 656

سه شنبه 1/10/1388 - 11:48
دعا و زیارت

پیغمبر(ص) :

دوستی من و خاندانم در هفت جای پروحشت سودمند است وقت مرگ در قبر هنگام زنده شدن موقع تحویل دادن نامه اعمال در وقت حساب و سنجش اعمال و عبور از پل صراط  

 کتاب نصایح صفحه 263 حدیث 13

سه شنبه 1/10/1388 - 11:44
شعر و قطعات ادبی

عاشقترین / شاعر بامداد جویباری

شب تاره و دلم بیقراره
از چشم مهتاب امید می باره
وقتی نگات شادی برام بیاره
زنده می شم با عشق تو دوباره
صد تا سواره دور قصر چشمات
اما چشات صیاد تك سواره
عاشق ترینم به روی ماهت همیشه
كاش قاصدك از تو خبر بیاره
اگه یه روز ببینمت ای آشنای ناشناس
می پیچه توی كوچمون، یه باغچه عطر گل یاس
ببین كه با حس نگات،یه حرف نو دارم برات
ستاره ها رو می شكنم، خورشید می سازم تو چشات
 
 
سه شنبه 1/10/1388 - 0:35
خانواده
امضای تازه ی من دیگر
امضای روزهای دبستان نیست.

ای کاش...
آن نام را دوباره پیدا کنم...!
سه شنبه 1/10/1388 - 0:31
دعا و زیارت


ما انسان ها، براى سعادت و رشد خود به برنامه و طرح نیازمندیم و از سه طریق مى توانیم برنامه مورد نیاز خود را به دست آوریم . به عبارت دیگر سه راه پیش روى ماست :
1- طبق میل و سلیقه خود عمل كنیم .
2- طبق خواسته هاى مردم برنامه خود را تنظیم كنیم .
3- خود را تسلیم خدا نماییم و راه خود را فقط از او بگیریم .
راه خود 


راه خود ساخته ، هرگز راه مطمئنّى نیست ، زیرا معلومات ، اطلاعات و دانش انسان بسیار محدود است . او شاهد صدها اشتباه و خطا در اعمال گذشته خویش است . وجود پشیمانى هاى بسیار در زندگى ما دلیلى است بر اشتباه بودن راهى كه رفته ایم و چه بسیار از تصوّرات ، برداشت ها و قضاوت هاى ما، كه بعدا معلوم مى شود اشتباه بوده است .
مضافاً، طوفان غرائز هر لحظه انسان را از سویى به سویى مى برد وخواسته هاى جدیدى را مطرح مى كند، با این وضع آیا صلاح است باز هم در انتخاب راهى كه به سعادت یا شقاوت همیشگى انسان مربوط مى شود، طبق فكر ناقص وعلم محدود خود عمل كند؟!
راه مردم 


راه دوّم نیز در نامطمئن بودن ، دست كمى از راه اوّل ندارد، چون همان خطا و سهو و محدودیّت كه در دانش و اندیشه من بود در نظریه دیگران نیز هست . همان گونه كه من در دام هواها و هوس هاى خویش گرفتارم ، دیگران نیز همین گرفتارى را داشته و دارند و همان طور كه من بارها پشیمان شده و مى شوم ، دیگران نیز همین پشیمانى را داشته و خواهند داشت .
از همه اینها گذشته ، هیچ دلیلى وجود ندارد كه من از سلیقه خود صرف نظر كنم و دنبال سلیقه هاى گوناگون دیگران باشم . آزادى خود را رها كرده ، اسیر كسانى شوم كه نه حقیقت مرا مى شناسند، نه سعادت ابدى مرا مى دانند و نه معلوم است كه خیر خواهم باشند.
راه دین یا راه برتر 


راه دین ، راهى است كه آفریدگار براى ما قرار داده و بدیهى است كه سازنده هر كالایى به مشخّصات و نیازهاى آن از دیگران آگاه تر است و بهتر از هر كسى مى تواند مقرّرات مربوط به نحوه استفاده و یا حفظ و نگهدارى آن را مشخّص نموده ، اعلام كند.
آیا وجود انسان ، از یك كالاى ساخته دست بشر كمتر ویا ساده تر است ؟! راه ما و مقرّرات و قوانین زندگى ما را نیز باید سازنده وخالق ما یعنى خداى بزرگ بیان كند، زیرا او از هر كس نسبت به بندگان خود آگاه تر و مهربان تر است

دوشنبه 30/9/1388 - 16:59
دانستنی های علمی
پادشاهى چند پسر داشت ، ولى یكى از آنها كوتاه قد و لاغر اندام و بدقیافه بود، و دیگران همه قدبلند و زیبا روى بودند. شاه به او با نظر نفرت و خواركننده مى نگریست ، و با چنان نگاهش ، او را تحقیر مى كرد.
آن پسر از روى هوش و بصیرت فهمید كه چرا پدرش با نظر تحقیرآمیز به او مى نگرد، به پدر رو كرد و گفت :
اى پدر! كوتاه خردمند بهتر از نادان قد بلند است ، چنان نیست كه هركس ‍ قامت بلندتر داشته باشد، ارزش او بیشتر است ، چنانكه گوسفند پاكیزه است ، ولى فیل مردار بو گرفته مى باشد:
آن شنیدى كه لاغرى دانا
گفت بار به ابلهى فربه
اسب تازى وگر ضعیف بود
همچنان از طویله خر به
شاه از سخن پسرش خندید و بزرگان دولت ، سخن او را پسندیدند، ولى برادران او، رنجیده خاطر شدند.
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
هر پیسه  گمان مبر نهالى
شاید كه پلنگ خفته باشد
اتفاقا در آن ایام سپاهى از دشمن براى جنگ با سپاه شاه فرا رسید. نخستین كسى كه از سپاه شاه ، قهرمانانه به قلب لشگر دشمن زد، همین پسر كوتاه قد و بدقیافه بود، كه با شجاعتى عالى ، چند نفر از سران دشمن را بر خاك هلاكت افكند، و سپس نزد پدر آمد و پس از احترام نزد پدر ایستاد و گفت :
اى كه شخص منت حقیر نمود
تا درشتى هنر نپندارى
اسب لاغر میان ، به كار آید
روز میدان نه گاو پروارى
افراد سپاه دشمن بسیار، ول افراد سپاه پادشاه ، اندك بودند. هنگام شدت درگیرى ، گروهى از سپاه پادشاه پا به فرار گذاشتند، همان پسر قد كوتاه خطاب ته آنان نعره زد كه : ((آهاى مردان ! بكوشید و یا جامه زنان بپوشید.))
همین نعره از دل برخاسته او، سواران را قوت بخشید، دل به دریا زدند و همه با هم بر دشمن حمله كردند و دشمن بر اثر حمله قهرمانانه آنها شكست خورد.
شاه سر و چشمان همان پسر زا بوسید و او را از نزدیكان خود نمود و هر روز با نظر بلند و با احترام خاص به او مى نگریست و سرانجام او را ولیعهد خود نمود.
برادران نسبت به او حسد ورزیدند، و زهر در غذایش ریختند تا به بخورانند و او را بكشند. خواهر آنها از پشت دریچه ، زهر ریختن آنها را دید، دریچه را محكم بر هم زد، پسر قد كوتاه با هوشیارى مخصوصى كه داشت جریان را فهمید و بى درنگ دست از غذا كشید و گفت : ((محال است كه هنرمندان بمیرند و بى هنران زنده بمانند و جاى آنها را بگیرند.))
كس نیابد به زیر سایه بوم
ور هماى از جهان شود معدوم
پدر از ماجرا باخبر شد، پسرانش را تنبیه كرد و هر كدام از آنها را به یكى از گوشه هاى كشورش فرستاد، و بخشى از اموالش را به آنها داد و آنها را از مركز دور نمود تا آتش فتنه خاموش گردید و نزاع و دشمنى از میان رفت . چنانچه گفته اند: ((ده درویش در گلیمى بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.))
نیم نانى گر خورد مرد خدا
بذل درویشان كند نیمى دگر
ملك اقلمى بگیرد پادشاه
همچنان در بند اقلیمى دگر
دوشنبه 30/9/1388 - 16:53
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته