• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 500
تعداد نظرات : 85
زمان آخرین مطلب : 5233روز قبل
دانستنی های علمی

من آموختم 

من آموختم که باید بدون توجه به مردم، آنچه درست است انجام دهم !

من آموختم  که هنوز خیلی چیزهاست که باید یاد بگیرم !

من آموختم  که برای رسیدن به جواب درست ، باید درست بپرسم !

يکشنبه 12/7/1388 - 12:25
دانستنی های علمی

 

پایان نامه خرگوش

یک روز آفتابی، خرگوشی خارج از لانه خود به جدیت هرچه تمام در حال تایپ بود. در همین حین، یک روباه او را دید.

روباه: خرگوش داری چیکار می کنی؟

خرگوش: دارم پایان نامه می نویسم.

روباه: جالبه، حالا موضوع پایان نامت چی هست؟

خرگوش: من در مورد ایکه یک خرگوش چطور می تونه یک روباه رو بخوره، دارم مطلب می نویسم.

روباه: احمقانه است، هر کسی می دونه که خرگوش ها، روباه نمی خورند.

خرگوش: مطمئن باش که می تونند، من می تونم این رو بهت ثابت کنم، دنبال من بیا.

 

خرگوش و روباه با هم داخل لانه خرگوش شدند و بعد از مدتی خرگوش به تنهایی از لانه خارج شد و بشدت به نوشتن خود ادامه داد.

در همین حال، گرگی از آنجا رد می شد.

 

گرگ: خرگوش این چیه داری می نویسی؟

خرگوش: من دارم روی پایان نامم که یک خرگوش چطور می تونه یک گرگ رو بخوره، کار می کنم.

گرگ: تو که تصمیم نداری این مزخرفات رو چاپ کنی؟

خرگوش: مساله ای نیست، می خواهی بهت ثابت کنم؟

 

بعد گرگ و خرگوش وارد لانه خرگوش شدند.

خرگوش پس از مدتی به تنهایی برگشت و به کار خود ادامه داد.

 

حال ببینیم در لانه خرگوش چه خبره

در لانه خرگوش، در یک گوشه موها و استخوان های روباه و در گوشه ای دیگر موها و استخوان های گرگ ریخته بود.

 در گوشه دیگر لانه، شیر قوی هیکلی در حال تمیز کردن دهان خود بود.ـ

 

پایان

------------ --------- -

نتیجه

هیچ مهم نیست که موضوع پایان نامه شما چه باشد

هیچ مهم نیست که شما اطلاعات بدرد بخوری در مورد پایان نامه تان داشته باشید

آن چیزی که مهم است این است که استاد راهنمای شما کیست؟!!!!

يکشنبه 12/7/1388 - 12:21
ادبی هنری

Easy is to dream every night.
Difficult is to fight for a dream...

خوابیدن در هر شب آسان است
ولی مبارزه با آن مشكل است.

Easy is to show victory.
Difficult is to assume defeat with dignity...

نشان دادن یپروزی آسان است.
قبول كردن شكست مشكل است.

Easy is to admire a full moon.
Difficult to see the other side...

حظ كردن از یك ماه كامل آسان است .
ولی دیدن طرف دیگر آن مشكل است.

Easy is to stumble with a stone.
Difficult is to get up...

زمین خوردن با یك سنگ آسان است .
ولی بلند شدن مشكل است.

Easy is to enjoy life every day.
Difficult to give its real value...

لذت بردن از زندگی آسان است..
ولی ارزش واقعی دادن به آن مشكل است.


Easy is to promise something to someone.
Difficult is to fulfill that promise...

قول دادن بعضی چیز ها به بعضی افراد آسان است .
ولی وفای به عهد مشكل است.

Easy is to say we love.
Difficult is to show it every day...

گفتن اینكه ما عاشقیم آسان است .
ولی نشان دادن مداوم آن مشكل است .

Easy is to criticize others.
Difficult is to improve oneself...

انتقاد از دیگران آسان است.
ولی خودسازی مشكل است.

Easy is to make mistakes.
Difficult is to learn from them...

ایراد گیری از دیگران آسان است.
عبرت گرفتن از آنها مشكل است.

Easy is to weep for a lost love.
Difficult is to take care of it so not to lose it.

گریه كردن برای یك عشق دیرینه آسان است.
ولی تلاش برای از دست نرفتن آن مشكل است.

Easy is to think about improving.
Difficult is to stop thinking it and put it into action...

فكر كردن برای پیشرفت آسان است
متوقف كردن فكر و رویا و عمل به آن مشكل است.

Easy is to think bad of others
Difficult is to give them the benefit of the doubt...

فكر بد كردن در مورد دیگران آسان است.
رها ساختن آنها از شك و دودلی مشكل است.

Easy is to receive
Difficult is to give

دریافت كردن آسان است.
اهدا كردن مشكل است.

Easy to read this
Difficult to follow

خوندن این متن آسان است

ولی پیگیری آن مشكل است

Easy is keep the friendship with words

Difficult is to keep it with meanings

حفظ دوستی با كلمات آسان است
حفظ آن با مفهوم كلمات مشكل است

يکشنبه 12/7/1388 - 12:20
دانستنی های علمی

 

آیا می دانستید ۳۵۰ هزار نوع کفشدوزک در جهان وجود دارد؟



آیا می دانستید نوشابه های زرد رنگ، زیانبارتر از نوشابه های سیاه رنگ هستند؟



آیا می دانستید شش چپ، اندکی از شش راست کوچکتر است تا فضای کافی برای قرارگیری قلب فراهم آید؟



آیا می دانستید تعداد سلولهای گیرنده بویایی در سگهای معمولی، یک میلیارد و در سگهای شکاری،۴ میلیارد عدد است؟


آیا می دانستید رشد کودک در بهار بیشتر است؟



آیا می دانستید حس بویایی مورچه با حس بویایی سگ برابری می کند؟



آیا می دانستید در تمام وجود شما بیش از یک مشت گچ (کلسیم) وجود دارد؟



آیا می دانستید هر تکه کاغذ را بیش از 9 بار نمی توان تا کرد؟



آیا می دانستید وقتی عطسه می کنید قلب شما به اندازه یک میلیونیم ثانیه می ایستد؟



آیا می دانستید تنها غذایی که فاسد نمی شود عسل است؟



آیا می دانستید حلزون می تواند سه سال بخوابد؟



آیا می دانستید شن خیس از شن خشک سبکتر است؟



آیا می دانستید تا زمانی که غذا با بزاق مخلوط نشود، مزه اش احساس نمی گردد؟



آیا می دانستید گاونر کوررنگ است و فقط به حرکت شنلی که گاوباز در جلوی او تکان می دهد حساس است؟ دیگر فرقی نمی کند شنل چه رنگی باشد!



آیا می دانستید قدرت بینایی جغد هشتاد و دو برابر انشان است؟



آیا می دانستید فقط قورباغه های نر قورقور می کنند؟



آیا می دانستید لایه ی اوزون فقط به اندازه دو سکه ی روی هم ضخامت دارد؟



آیا می دانستید رازی به غیر از الکل کاشف گوگرد هم هست؟



آیا می دانستید قرنیه ی چشم انسان خون ندارد؟

يکشنبه 12/7/1388 - 12:16
دعا و زیارت
علل ذكر نیكى به والدین بعد از وجوب عبادت پروردگارفخر الدین رازى مى گوید:به چند دلیل,بعد از وجوب عبادت پروردگار,نیكى به پدر و مادر ذكر شده است: 1 ـ نعمت هاى پروردگار,بالاترین نعمت ها بر بنده است و بعد از پروردگار عالم, پدر و مادر كه ریشه و سبب وجود فرزند هستند,نعمت هاى برتر عالم مى باشند.پس شكر اوّلین نعمت (خداوند) و بعد از آن,شكر نعمت هاى برتر عالم (پدر و مادر) واجب است. 2 ـ خداوند,مؤثر حقیقى در وجود انسان و پدر و مادر,مؤثر وجود او در ظاهر (طبیعت(هستند,پس آن جا كه نام مؤثر حقیقى ذكر شده,بعد از آن مؤثر ظاهرى را آورده است. 3 ـ خداوند در مقابل نعمت هاى خود,از بنده چیزى نمى خواهد,پدر و مادر نیز در مقابل نعمت خود از فرزند چیزى طلب نمى كنند (نه طلب مالى و نه طلب ثوابى) لذا این نعمت آنها شبیه نعمت خداوند است. 4 ـ خداوند نعمت خود را از بنده اش دریغ نمى دارد,اگر چه بدترین گناهان را انجام داده باشد.همچنین است جاى پدر و مادر كه نعمت و فداكارى خود را از كودكشان دریغ نمى دارند,هر چند به آنها بد كرده باشد. 5 ـ پدر مهربان در مال فرزندش تصرف مى كند تا سود بیشترى عاید وى شود و از ضایع شدن مال او جلوگیرى مى كند.خداوند نیز در اعمال عبادى بنده خود تصرف مى كند و آن را از آفات دور مى سازد و عملش را زیادتر مى نماید,زیرا خود فرموده است:مَثَل كسانى كه در راه خدا انفاق مى كنند مانند دانه گندمى است كه هفت خوشه از آن مى روید و در هر خوشه,صد دانه گندم وجود دارد. 6 ـ نعمت وجود خداوند,بالاتر از نعمت والدین است و این امر,با دلیل و برهان ثابت و معلوم مى گردد.اگر چه نعمت والدین نیز معلوم و مشهود است,اما رجحان با نعمت پروردگار است؛ از این رو نعمت والدین پس از نعمت خدا ذكر شده است.
يکشنبه 12/7/1388 - 11:57
دعا و زیارت
تواضع در برابر والدینخفضِ جناح (تواضع) چند بار در قرآن آمده است,ولى (جناحَ الذُّل) فقط یك بار آورده شده و آن هم مربوط به پدر و مادر است: (و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة.( به گفته لغت شناسان,تواضع دو گونه است:گاهى تواضع,انسان را پست مى كند؛مانند تواضع در برابر مستكبران و گردنكشان,و گاهى انسان را بالا مى برد؛ مانند تواضع در برابر مؤمنان,پدر و مادر,معلم و امثال آنها.در چنین مواردى,تواضع را خفض جناح مى گویند.جناح به معناى بال پرنده است و خفض جناح,این معنا را به ذهن تداعى مى كند كه تواضع به انسان بال مى دهد و با آن به اوج رفعت مى رسد.خداوند به پیامبرش امر فرموده است: (و اخفض جناحك لمن اتّبعك من المؤمنین؛در برابر هر یك از مؤمنان كه از تو پیروى مى كند,بال فروتنى فرود آر.( )ذل ّ) به معناى نرمى و تسلیم است و در موردى به كار برده مى شود كه امرى از روى قهر و غلبه بر كسى وارد شود.گویا انسان خود را در برابر پدر و مادر,مقهور و مغلوب مى بیند.با این كه آنها به او نیازمندند,اما مانند یك برده یا اسیر در برابر آنان با تواضع و فروتنى اوامرشان را اطاعت مى كند. به هر حال این (جناح ذل ّ) از روى رحمت و عطوفت است نه از روى ترس و یا احتیاج,زیرا پدر و مادر,سالخورده و در دوران نیازمندى اند و ترس از آنان و یا احتیاج به آنها موضوعیت ندارد.
يکشنبه 12/7/1388 - 11:56
دعا و زیارت
نكاتى چند در باره احترام به والدینگر چه عواطف انسانى و مسئله حق شناسى به تنهایى,لزوم احترام نمودن به والدین را بیان مى كند,ولى از آن جا كه اسلام حتى در مسائلى كه عقل مستقلاً مى تواند داورى و قضاوت كند یا عاطفه آن را به وضوح در مى یابد,سكوت روا نمى دارد؛ بلكه به عنوان تأیید و تأكید دستوراتى را صادر مى كند.ما در این جا با توجه به آیات قرآن و روایات معصومین (ع) احترام به والدین و مسائل و زوایاى مربوط به آن را در قالب چند نكته بیان مى كنیم. نكته اول:در چهار سوره از قرآن كریم,نیكى به والدین بلا فاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است.این هم ردیف بودن,بیانگر این است كه اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام قائل است.آن چهار سوره عبارت اند از:بقره,آیه 83؛ نساء,آیه 36؛ انعام,آیه 151؛ لقمان,آیه 41. تأكید قرآن بر ذكر احسان و مراعات پدر و مادر در سطح توحید و نفى شرك,و عبادت و پرستش و شكر نعمت هاى الهى,به روشنى این مطلب را ثابت مى كند كه عدم رعایت حق آنان,بزرگ ترین گناه پس از شرك به خداوند است و لذا آن را در (سوره اسراء) در ردیف گناهان كبیره ذكر فرموده است. نكته دوم:خداوند در این آیات,نوع خاصى از تجلیل و احترام را ذكر نفرموده,بلكه انسان را به رعایت حال پدر و مادر و احسان به آنها دعوت كرده است.نتیجه این كه هر گونه احترام و نیكى به پدر و مادر,دستور خداوند است و هرگز مقید به حدودى نیست به جز قدرت و امكان از نظر عقلى و شرعى؛ به این معنا كه هر چه انسان در توان دارد,باید براى پدر و مادرش انجام دهد و مضایقه و كوتاهى نكند. نكته سوم:این احسان و خیرخواهى و خدمت به پدر و مادر را باید به عنوان تشكر و سپاس از زحمات طاقت فرساى آنان انجام دهد و گمان نكند كه در حق آنان تفضل مى كند و یا بر آنها منت بگذارد.در باره این نكته,چند مطلب قابل توجه است: 1 ـ حق پدر و مادر به حدى بزرگ و زیاد است كه هرگز انسان نمى تواند تمام و كمال زحمات و محبت هاى آنان را جبران كند. 2 ـ انسان باید همواره خود را در انجام شكر واقعى,مقصر بداند؛ هم چنان كه در انجام شكر الهى.آن گونه كه سزاوار نعمت هاى بى كران اوست,همه انبیا و اولیا قاصرند و دیگران نه تنها قاصرند,بلكه مقصّرند. 3 ـ همان گونه كه در شكر نعمت هاى الهى نباید به زبان و تعظیم اكتفا كرد,بلكه باید با اطاعت و عمل نیز خدا را سپاس گفت,در مقابل الطاف و محبت هاى پدر و مادر هم باید عملاً تشكر كرد و آنچه را كه سزاوار مقام آنان است؛ از احترام و خدمت و كمك به عنوان تشكر,دریغ نكرد. 4 ـ شكر الهى,خود یك نعمتى است كه باز هم نیاز به شكر دارد و همچنین است توفیق در انجام خدمت و تشكر عملى از مقام پدر و مادر. نكته چهارم:خداوند متعال دستورات خاصى را به فرزندان پدر و مادرى كه به سن پیرى رسیده اند,صادر فرموده است: (و به پدر و مادر نیكى كنید.هرگاه تا تو زنده هستى و هر دو یا یكى از آن دو سالخورده شوند,آنان را میازار و به درشتى خطاب مكن و با آنان به اكرام سخن بگو.در برابرشان از روى مهربانى سر تواضع فرود آور و بگو:اى پروردگار من! همچنان كه مرا در خردى پرورش دادند,بر آنها رحمت آور.( نكته پنجم: در برخى آیات,پدر و مادر را در صدر كسانى قرار داده كه باید به آنها كمك شود:خداوند به پیامبر مى فرماید:در پاسخ كسانى كه از تو مى پرسند چه انفاق كنیم؟ بگو: (هر چه از خیر انفاق مى كنید,به پدر و مادر و خویشان نزدیك و یتیمان و فقیران و درماندگان انفاق كنید.( نكته ششم:در وقت دعا و نیایش نباید والدین را فراموش كرد.حضرت ابراهیم (ع) در دعاى خویش مى فرماید: (پروردگارا! آن روز كه حسابرسى بر پا مى شود,بر من و پدر و مادرم و همه مؤمنان ببخشاى.(
يکشنبه 12/7/1388 - 11:55
دعا و زیارت
نیكى بهوالدین در ادیان آسمانىلزوم نیكى به والدین,اختصاص به شریعت اسلام ندارد,بلكه در طول تاریخ و در شرایع آسمانى همواره مورد تأكید قرار گرفته است.قرآن در سوره بقره,آیه 83 وجوب احسان به والدین را پیرو عبادت خداوند,جزء پیمان ها و وظایف حتمى بنى اسرائیل شمرده است. حضرت نوح (ع) براى پدر و مادر خود چنین دعا مى فرماید (رب ّ اغفرلى و لوالدى ّ و لمن دخل بیتى مؤمناً و للمؤمنین و المؤمنات و لا تزد الظّالمین الاّ تبارا؛خدایا! مرا و پدر و مادرم را و هر كه با ایمان وارد خانه من مى شود و نیز مردان مؤمن و زنان مؤمن را بیامرز و ستم كاران را جزء بر هلاك و عذابشان میفزاى.( امام صادق (ع):فرمود:موسى بن عمران (ع) در بین مناجات با پروردگار خویش ناگهان مردى را زیر سایه عرش خدا دید,عرض كرد:پروردگارا! این مرد كیست كه عرش تو سایه بر وى افكنده است؟ خطاب رسید كه این مرد,داراى دو صفت حمیده است:به پدر و مادر خود نیكى مى كند و براى سخن چینى گام برنمى دارد. نقل است روزى حضرت داوود (ع) هنگام قرائت قسمتى از كتاب (زبور) دلش شكست و منقلب شد.در آن حال كمى به خود بالید و گفت:در دنیا از من عابدتر نیست.همان ساعت به او وحى شد:برو بالاى كوه,كشاورزى را ببین كه هفتصد سال مرا عبادت مى كند و از گناهى كه انجام داده از درگاه من عذر مى خواهد,در صورتى كه آن عمل نزد من گناه نبوده است.او روزى در پشت بام راه مى رفت كه مختصر خاكى از پشت بام بر روى مادرش ریخت و اینك مدتى است كه به حساب این گناه در درگاه ما مى نالد,برو او را به مغفرت و آمرزش من بشارت بده. داوود (ع) به كوه رفت,دید مردى لاغر اندام كه بر اثر عبادت,استخوان هایش در آمده,مشغول نماز است.وقتى از نماز فارغ شد,بر او سلام كرد.او جواب سلام داوود (ع(را داد و پرسید:تو كیستى؟ حضرت داوود (ع) فرمود:من (داوود) نام دارم.گفت:اگر مى دانستم كه تو داوود هستى,جواب سلام تو را نمى دادم,به دلیل آن لغزشى كه از تو سر زده است.اینك كه به كوه بالا آمده اى,استغفار كن.به خدا سوگند,روزى به پشت بام رفتم,بر اثر عبور,مختصرى خاك بام بر سر مادرم ریخت,اینك هفتصد سال است كه در این وضع هستم,نمى دانم مادرم از من راضى شده یا نه,با این حال استغفار مى كنم,به دلیل این كه شاید او از من راضى نشده باشد. خداوند به موسى وحى نمود:همانا كسى كه به پدر و مادر نیكى كند و مرا رها كند,اسم وى را نیكوكار بنویسم و كسى كه مرا نیكى كند و پدر و مادرش را واگذارد,وى را عاق نویسم.
يکشنبه 12/7/1388 - 11:54
دعا و زیارت
نیكى و احسان به دیگران,صفتى پسندیده و ممدوح است كه هم از نظر عقل و هم از نظر عرف مورد تأیید است.همه جوامع بشرى براى این صفت خداپسندانه,اهمیت خاصى قائلند و فاعل آن را محترم مى شمارند.در این میان,البته بعضى نیكى ها اهمیت دو چندان دارد,كه نیكى به پدر و مادر از جمله آنهاست.

خداوند در قرآن بیش از 23 بار صراحتاً و یا ضمناً انسان ها را به احسان و نیكى به پدر و مادر امر فرموده است. ائمه معصومین )ع) نیز در سخنان و گفتار خود را به این فضیلت مهم سفارش و تأكید فرموده اند.حضرت على (ع) فرمود: (برّ الوالدین من اكرم الطباع؛ نیكى به پدر و مادر,ارزش مندترین خلق هاست.(

پیامبر اكرم (ص) در پاسخ مردى كه از حقوق والدین پرسیده بود,فرمود: (هما جنّتك و نارك؛پدر و مادر,بهشت و جهنم تو هستند؛ بهشت در رضاى آنها و دوزخ در خشم آنهاست.( حضرت رضا (ع) فرمود:از پدرت اطاعت كن و نسبت به او مراتب نیكى و تواضع و خضوع و تكریم را معمول دار خداوند در قرآن شریف حق پدر و مادر را قرین حق خود قرار داده و فرموده است:شكر گزار من و شكر گزار پدر و مادرت باش كه برگشت همه به سوى من است.[4]  
  • همیشه مونس و یارم پدر بود چو پروانه پر و بالم اگر سوخت طریق زندگى آموخت بر من هر چه دارند این جماعت از دعاى مادر است صاحب قرآن بگفتا زیر پاى مادر است صاحب قرآن بگفتا زیر پاى مادر است
به وقت رنج,غمخوارم پدر بود ولى شمع شب تارم پدر بود به هر سختى مدد كارم پدر بود آبروى اهل دل از خاك پاى مادر است آن بهشتى را كه قرآن مى كند توصیف آن صاحب قرآن بگفتا زیر پاى مادر است
يکشنبه 12/7/1388 - 11:51
شعر و قطعات ادبی
درباره طاهره صفارزادهطاهره صفارزاده در 27 آبان 1315 در سیرجان در خانواده‌ای متوسط كه پیشینه‌ای عرفانی داشتند متولد شد. وی در 6 سالگی تجوید و قرائت و حفظ قرآن را در مكتب محل آموخت‌ و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در كرمان گذرانید.

نخستین شعر را در 13 سالگی سرود كه نقش روزنامه دیواری مدرسه شد.

برخی از آثار این محقق و شاعر برجسته ازین قرار است :

      شعر :

 -         رهگذر مهتاب / 1341 -         سروده هایی  به زبان انگلیسی / 1347-         طنین در دلتا / 1349-         سد و بازوان / 1350-         سفر پنجم / 1356 -         حرکت و دیروز / 1357-         بیعت با بیداری / 1358-         مردان منحنی / -         دیدار صبح / 1366-         گزیده اشعار فارسی و انگلیسی / 1378-         در پیشواز صلح / 1385-         گزیده ادبیات معاصر / 1378-         هفت سفر / 1384-         روشنگران راه / 1384-         اندیشه در هدایت شعر / 1384 

      اصول ترجمه ، نقد ترجمه ، ترجمه :

 -         اصول و مبانی ترجمه / 1358 -         ترجمه های نامفهوم / 1384-         ترجمه مفاهیم بنیادی قرآن مجید ( فارسی و انگلیسی/ 1379 ) -         ترجمه قرآن کریم ( سه زبانه متن عربی با ترجمه فارسی و انگلیسی ( 1380/-         ترجمه قرآن کریم . ( دو زبانه متن عربی با ترجمه فارسی / 1382( -         ترجمه قرآن کریم . (دو زبانه متن عربی با ترجمه انگلیسی / 1385 )-         لوح فشرده قرآن کریم (سه زبانه / 1383)-         دعای عرفه / 1381 -         دعای ندبه و دعای کمیل / 1383-          مفاهیم قرآن در حدیث  نبوی : گزیده ای از نهج الفصاحه با ترجمه فارسی و انگلیسی / 1384 -         دعای جوشن کبیر / 1385 -         طرح سرپرستی و ویراستاری 36 کتاب زبان تخصصی برای رشته های مختلف دانشگاهی ( 1359 – 1376 )

گذر از سفر پنجم

درباره شعر طاهره صفارزاده

 طاهره صفارزاده از جمله شاعرانى است که دوره هاى متعدد شعرى را تجربه کرده است. شاید اگر نگاهى دقیق و موشکافانه به دوران شاعرى او داشته باشیم نه تنها دوره هاى متعدد را در طول زمان، بلکه در هر دهه نیز مى توان شناسایى کرد. اما آنچه سبب شد طاهره صفارزاده به ویژه پس از انقلاب مورد توجه قرار بگیرد پیوند او با انقلاب و همسویى شعر هاى او با روحیه مذهبى مردم در آن دوره بود. در یک برداشت کلى مى توان شعر صفار زاده را به سه دوره تقسیم کرد. سه دوره که اگرچه گاهى نزدیکى هایى با همدیگر دارند اما از بنیاد و اساس تفاوت هاى چشمگیرى بین آنها وجود دارد. حتى گاهى این تفاوت ها چنان بارز است که احساس مى شود یا شاعر آنها با هم فرق مى کند. دوره اول از ابتداى مطرح شدن او به عنوان شاعر- با کتاب رهگذر مهتاب در سال 41- آغاز مى شود و تا قبل از انتشار کتاب سفر پنجم ادامه مى یابد.«صفار زاده» به مانند تمام شاعران هم نسل خود با وزن و قافیه و شعر کلاسیک کار خود را آغاز کرد و اندکى بعد هم مجذوب شعر نیمایى شد.در این زمان آنچه در شعر صفار زاده وجود دارد، تجربه هاى فردى و احساساتى جوانى است که هنوز به هیچ چیز به صورت جدى نگاه نمى کند. در این زمان شعر صفار زاده نه تنها با دیگر هم نسلان خود تفاوت محسوسى ندارد، بلکه از فضاى اجتماعى و فرهنگى زمان خود نیز به شدت متاثر است. فضاهاى عاشقانه، احساس تباهى نسبت به محیط اطراف ، رنج هاى شاعرانه و... در این دوره حتى گاهى او را از شاعران زمان خود نیز متاثر مى بینیم. در برخى از شعر ها فروغ فرخزاد تاثیر جدى بر شعر او گذاشته و او با ذهن و زبانى شعر نوشته که فروغ آن را خلق کرده و از آن استفاده مى کرد. البته در این دوره هم از شعر او نشانه هایى از اعتراض به شرایط فرهنگى جامعه در آن زمان و یا ابراز احساسات عدالت جویانه به چشم مى خورد. گذر «صفار زاده» از شعر نیمایى به شعر بى وزن یکى از بزرگ ترین پیشرفت هاى او محسوب مى شد و او در شعرى بى وزن بود که توانست به زبانى مستقل دست پیدا کند. زبانى ساده بدون آرایه هاى لفظى. این زبان بزرگ ترین کمک را به شعر «صفار زاده» کرد. او با استفاده از این زبان مى توانست آنچه را که در ذهن دارد به سادگى به شعر تبدیل کند. زبان او سادگى و جسارت خاصى را داشت. شاعر با توسل به این زبان نه تنها توانست از تقید هاى وزن و آهنگ کلام رهایى یابد بلکه قالب درستى براى بیان اندیشه یافت. همین سادگى زبان براى او زمینه اى شد تا به راحتى بتواند شعر هاى بلندش را بنویسد. شعر هاى بلند براى طاهره صفارزاده مجالى بود تا بتواند در شعر به اندیشه دست یابد و بدون تاثیرپذیرى از دیگران مفاهیم خاص ذهنى اش را خلق کند. در این مرحله آرام آرام شعر او از کلام یک شاعر احساساتى فاصله مى گیرد و او فرصتى مى یابد که مفاهیم جدیدى را خلق کند. برخى از این شعر ها بسیار درخشان است، به ویژه آنکه زبان مناسب با منطق شاعرانه به پیوستگى مناسبى رسیده و دقیقاً آنچه خلق شده شاعرانه است. شاید حتى بتوان گفت که برخى از این شعر ها نمونه هاى بسیار خوبى براى شعر بى وزن فارسى در دهه 40 محسوب مى شوند. ذهن «صفار زاده» در این نوع شعر ها، ذهنى پرسشگر و جست وجوگر است. او زمانى که به سراغ فرهنگ اروپایى یا آمریکایى و یا حتى فرهنگ هندى مى رود، داراى ذهنى کنجکاو است که سعى در جست وجوى مفاهیم دارد. او سعى دارد هر پدیده اى را به گونه اى دیگر ببیند و هر مولفه اى را به زبان شاعرانه توضیح دهد. در میان احساسات و بیان شاعرانه او نیز گاهى درمى یابیم که شاعر دچار سرگشتگى است، نمى تواند شکل واحدى را انتخاب کند و حتى نمى تواند از سوژه واحدى صحبت کند. براى همین شعر هاى بلند مى نویسد که بتواند دائماً تغییر مسیر داده و در یک شعر موضوعات متعددى را وارد کند. آنچه در شعر او هنوز به چشم مى خورد روحیه روشنفکرى است که از فضاى روشنفکرى جهان در آن سال ها تاثیر مى پذیرد. شاعر با آنچه در ذهن او وارد شده و آنچه که مطالعه کرده و خوانده در یک کشمکش ذهنى به سر مى برد. نه مى توان گفت فضاى ذهنى غربى را کاملاً مى پذیرد و نه مى توان گفت طرح اندازى جدیدى بر اساس شخصیت و نگاه خود به جهان دارد. گویى راه گریزى براى او جود ندارد جز آنکه هر چه را دیده و یا تجربه کرده به زبان شعر بیان دارد.اینگونه شعر هاى «صفار زاده» تا پایان کتاب طنین در ولتا ادامه پیدا مى کند. البته در این میان نباید ادامه تحصیل او در خارج از کشور را فراموش کرد چرا که برخورد او با جهان غرب و زندگى در آمریکا تاثیراتى را بر شعر او دارد که انکار ناپذیر است. شاعر در اینجا به پلى مبدل مى شود که آنچه در جهان بیرون از او وجود دارد را به شعر منتقل کند.بنابراین مثلثى شکل مى گیرد که یک ضلع آن شاعر است و ضلع دیگر جهان پیرامون او. ضلع سوم یعنى شعر کامل کننده این وضعیت است و جایى است که شاعر خودش را در پیوند با جهان خارج احساس مى کند. سفر پنجم حلقه ارتباطى است بین دو تجربه متفاوت شعر. در کتاب سفر پنجم، «صفار زاده» آرام آرام شرایطى را در شعر تجربه مى کند که بتواند به یک شخصیت منسجم دست پیدا کند. شخصیتى که صرفاً مصرف کننده فکر نیست بلکه تولید کننده اندیشه است و اندیشه اى را استفاده مى کند که از رابطه او با شعر حاصل شده است. او در «سفر پنجم» سعى مى کند مفاهیم را به سمت بومى شدن و سرزمینى شدن سوق دهد.در اینجا است که او به جاى آنکه از «مظاهر تمدن غربى» در شعر استفاده کند به سراغ مظاهر مذهبى _ دینى مى رود. در واقع چرخش او در همه زمینه ها است. هم اسطوره هاى ذهنى شاعر را در بر مى گیرد و هم دایره واژگانش را و در نهایت مفاهیمى که مى خواهد به آنها برسد اما همان طور که اشاره شد سفر پنجم صرفاً نقش یک حلقه ارتباطى را دارد. طاهره صفارزاده هر چه به مفاهیم ساده بومى نزدیک     مى شود ناچار است ساختار و ساختمان شعر را به همان اندازه ساده کند چرا که مخاطبان او هم آرام آرام عوض مى شوند. مرحله دوم شعر او اغلب افراد ساده جامعه مخاطب قرار مى گیرند. او مى خواهد حرف هایى بزند که دیگر از پیچیدگى خاصى برخوردار نیستند بلکه معنا و مفهوم ساده اى را مى رسانند. سفر سلمان که کتاب با آن آغاز مى شود شعر ى است بلند که البته مختصات آن با شعر هاى بلند قبلى او متفاوت است. «سفر سلمان» شکلى روایى دارد . در این مرحله جاى هر سطر و هر کلمه مشخص است و شاعر قصد دارد از کنار هم چیدن این پازل به یک مفهوم مشخص برسد. مفهوم مشخصى که از قبل در ذهن او وجود داشته است. در" سفر پنجم"  صفارزاده نشان مى دهد که تغییرات عمیق و وسیعى در آثار بعدى او به وجود خواهد آمد. تغییراتى که شعر را یکسر متفاوت از آثار گذشته مى کند. "سفر پنجم" براى نخستین بار در سال (56) منتشر شد. درآن سال هنوز تعداد نویسندگان و شاعرانى که بتوان گفت به ادبیات متعهد گرایش دارند چندان زیاد نبود. عده آنها بسیار کم و اغلب به صورت کاملاً فردگرا و جداى از هم کار مى کردند. در این دوره  طاهره صفارزاده زیربناى شعرى خود را به عنوان یک شاعر انقلابى _ اسلامى ساختارسازى کرد. از این جا به بعد او شعر انقلابى خود را آغاز کرد. این شعر ویژگى هاى خاص خود را داشت که با کل دوران شاعرى او کاملاً متفاوت بود. شعر در شرایط انقلابى دیگر نمى تواند از پیچیدگى برخوردار باشد .البته در این شعر هم شور و نشاط تازه اى وجود داشت و هم بى پروا و گستاخ. این ویژگى هایى که شعر انقلابى را مى سازد اغلب شعر را از ادبیات دور مى کند و به سمت یک اسلحه یا وسیله مبارزه مى برد. «صفارزاده» که در سفر پنجم آرام آرام راهى را تجربه مى کرد که از شعر گذشته فاصله بگیرد و سعى مى کرد شعرش محصول اندیشه و تفکر خود باشد این ژرف نگرى و تفکر در شعر را رها مىکند و تا حدودى هیجان زده مى نویسد. از این جهت بیشتر مى توان شعر این سال هاى او را با اوایل دوران شاعرى او مقایسه کرد. شاید به همین دلیل احساسى بودن و هیجان زده شدن شعر است که برخى از اولین شعرهاى او نظیرکودک قرن به شعرهاى انقلابى او نزدیک مى شود همانندى بسیارى پیدا مى کند. او از این طریق به موفقیت در عامه مردم مى رسد چرا که آنچه مردم مى توانند با آن ارتباط برقرار کنند فضاى شعرى است که حلقه هاى ارتباطى با شعر کلاسیک داشته باشد و صنایع لفظى نه تنها حلقه هاى ارتباط با شعر کلاسیک است بلکه همچون وزن، مردم به شکل علامت آن را همراه ضرورى شعر مى دانند. مسئله در اینجا است که شرایط انقلابى به سرعت ایجاد مى شود و با سرعت بسیار زیادى زبان و ادبیت زبانى خاص خود را خلق مى کند. اما این زبان به بخش کوتاهى از تاریخ مربوط مى شود و با تغییر آن شرایط زبان هم به سرعت تغییر مى کند. در نتیجه ادبیات این دوران داراى تنهایى مى شود. در این میان شاعرانى که با فاصله گرفتن از زبان و کلمات ویژه انقلاب و پرداختن به مفاهیم انقلاب شعر مى سرایند طبیعتاً شعرشان کمتر دچار فراموشى مى شود. دوره سوم شعر طاهره صفارزاده  پس از شرایط هیجانى انقلاب شکل دیگری         مى گیرد. زمانى که انقلاب پایان یافته و هیجان ها فروکش کرده است. شاعر مى تواند بیشتر به شعر خود فکر کند. فرصت بیشترى دارد که آن را ویرایش کند و از افتادن به دام فضاهاى کلاسیک پرهیز کند. در دوره سوم مفاهیم دینى و اخلاقى را گزارش مى کند.اما این را هم باید اضافه کرد که بیان او با دوره پیش فرق چشمگیرى دارد او بسیارى از شعرها را با دقت و وسواس زیاد مى نویسد دیگر دچار هیجان و احساس نیست و از تکنیک هایى که قبلاً در شعر بهره مى گرفت دوباره استفاده مى کند. صفارزاده در دوره سوم شاعرى خود به نوعى آرامش مى رسد نه بى قرارى هاى دوره اول را دارد و نه هیجانات و احساس گرایى دوره دوم را. او در این دوره بیش از هر چیز به خود این اجازه را مى دهد که منطقى باشد. با مسائل به گونه اى برخورد مى کند که آنها وجود دارند. صفارزاده از جمله شاعرانى است که توانست در همان آغاز شاعرى به زبان خاص خود برسد. به وجود آمدن یک زبان که تحت تاثیر کسى نباشد کمک بسیارى به او کرد، تا بتواند شاعرى مستقل باقى بماند و به دنبال مسائل دیگرى در شعر باشد. صفارزاده با تکیه بر زبان خود سه دوره شعرى را براساس جست وجوى مفاهیم سپرى کرد. شاید اگر او داراى زبان ویژه اى نبود و مشکل به دست آوردن زبان را داشت، این همه فرصت براى پرداختن به مفاهیم را نداشت.

کودک این  قرن  !

شعری که شهرت صفار زاده ازآن آغاز شد

کودک این قرن هرشب در حصار خانه‌یی تنهاستپرنیاز از خواب اما! وحشتش از بستر آینده و فرداستبانگ مادرخواهیش، آویزه‌یی در گوش این دنیاستگفته‌اند افسانه ها از مهربانیهای مادر، غمگساریهای مادردر برگهواره‌ها، شب زنده داریهای مادرلیک آن کودک ندارد هیچ باورشب چو خواب آید درون دیده‌ی اوپرسد از خود"باز امشب مادرم کو"بانگ آرامی برآید:"چشم بر هم نه که امشب مادرت اینجاست"پشت یک میز،زیر پای دودهای تلخ سربی رنگدرمیان شعله‌های خدعه و نیرنگدر تلاش و جستجوی بخت!چهره‌اش لبریز از زنگار فکر بردفکر باخت، فکر پوچ، فکر هیچ!کودک تنها دهد آواز: مادر!خالهای بخت من در دستهای تستآری آن دستی که محکم می‌فشارد برگ بازی رازود برخیز از میان شعله‌های خدعه و نیرنگسخت می‌ترسم که دست تو و بخت من بسوزد بر سر این آتش خون رنگهای و هوی این صداها:آخرین دست، آخرین برگ، آخرین شانسراه می‌بندد بروی ناله‌های کودکانهمی‌پرد ازخوابدیده در بیداری آن چیزی که او در خواب دیدهشام دیگر چونکه خواب آید درون دیده‌ی اوپرسد از خود "باز امشب مادرم کو "بانگ آرامی درون گوش او آهسته لغزد: مادرت اینجاست !...در سرای رنگی شب زنده داراندر هوای گرم و عطرآمیز یک زندانقامت آن مادر زیبا بگرد قامت بیگانه‌ییپیچان و دستش گردن آویز استپای آنها در زمین نرم آهنگی قدم ریز استآن اطاق از بانگ نوش‌وخنده‌ی مستانه لبریز استمی‌زند فریاد :مادر !جای من آنجاست آغوشی که مرد ناشناسی سرنهادهناله‌های پرشگفتش گم شود در نعره‌های :آخرین دورآخرین رقصآخرین جامتا سپیده دم که خواب از دیده‌ی شبها در آیدمادر آن کودک تنهادرون لانه‌ی آغوش ها پر می‌گشایددیده در بیداری آن چیزی که او در خواب دیده شام دیگر مادرش در خانــه‌است ، آنجاستدر اطاق او جدالی با پــدر برپاستگفتگویی تلخ و ناهنجار ، دعوایی پر از تکرارباز دعوا بر سر پـول است و دعوا بر سر ننـگ‌خیانتهاستکودک بیچاره ترسان ، لرز لرزانسرکند در زیر بالاپوش پنهانپیش خود گوید:خوش آنشب‌ها که در این خانه مادر نیست! "از هیاهوی شباهنگام :آخرین دست، آخرین رقص، آخرین جامآخرین دعوای ننگ و نامکی رود در خواب راحت کودک این قرن بی‌فرجام؟ طاهره صفارزاده ـ تابستان 57 

پایان 

يکشنبه 12/7/1388 - 11:48
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته