• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1774
تعداد نظرات : 506
زمان آخرین مطلب : 3492روز قبل
دانستنی های علمی

تاریخچه سرود ای ایران

 

در شهریور 1323زمانی که نیروهای انگلیسی و دیگر متفقین تهران را اشغال کرده بودند، حسین گل گلاب تصنیف سرای معروف، از یکی از خیابان های معروف شهر می گذرد.
او مشاهده می کند که بین یک سرباز انگلیسی و یک افسر ایرانی بگو مگو می شود و سرباز انگلیسی، کشیده محکمی در گوش افسر ایرانی می نوازد. گل گلاب پس از دیدنِ این صحنه، با چشمان اشک آلود به استودیوی روح الله خالقی (موسیقی دان) می رود و شروع به گریه می کند.
غلامحسین بنان می پرسد ماجرا چیست؟ او ماجرا را تعریف می کند و می گوید:
کار ما به اینجا رسیده که سرباز اجنبی توی گوش نظامی ایرانی بزند ! سپس کاغذ و قلم را بر می دارد و با همان حال، می سراید:
ای ایران ای مرز پرگهر
ای خاکت سرچشمه ی هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای دشمن! ار تو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم...

همانجا، خالقی موسیقی آن را می نویسد و بنان نیز آن را می خواند و ظرف یک هفته، تصنیف "ای ایران" در یک ارکستر بزرگ اجرا می شود.

سرود «ای ایران» دقیقا در 27 مهر ماه سال 1323 در تالار دبستان نظامی [دانشکدۀ افسری فعلی] و در حضور جمعی از چهره‌های فعال در موسیقی ایران متولد شد. شعر این سرود را «حسین گل گلاب» استاد دانشگاه تهران سروده بود، و از ویژگی‌های آن، اول این است که تک‌تک واژه‌های به کار رفته در سروده، فارسی است و در هیچیک از ابیات آن کلمه‌ای معرب یا غیر فارسی وجود ندارد. سراسر هر سه بند سرود، سرشار از واژه‌هاى خوش‌تراش فارسى است. زبان پاکیزه‌اى که هیچ واژه بیگانه در آن راه پیدا نکرده است، و با این همه هیچ واژه‌اى نیز در آن مهجور و ناشناخته نیست و دریافت متن را دشوار نمى‌سازد.
دومین ویژگی سرود «ای ایران» در بافت و ساختار شعر آن است، به‌گونه‌ای که تمامی گروه‌های سنی، از کودک تا بزرگ‌سال می‌توانند آن را اجرا کنند. همین ویژگی سبب شده تا این سرود در تمامی مراکز آموزشی و حتی کودکستان‌ها قابلیت اجرا داشته باشد.
و بالاخره سومین ویژگی‌ای که برای این سرود قائل شده‌اند، فراگیری این سرود به لحاظ امکانات اجرایی است که به هر گروه یا فرد، امکان می‌دهد تا بدون ساز و آلات و ادوات موسیقی نیز بتوان آن را اجرا کنند.
آهنگ این سرود که در آواز دشتی خلق شده، از ساخته‌های ماندگار «روح‌الله خالقی» است. ملودی اصلی و پایه‌ای کار، از برخی نغمه‌های موسیقی بختیاری که از فضایی حماسی برخوردار است، گرفته شده.
این سرود در اجرای نخست خود به‌صورت کر خوانده شد. اما ساختار محکم شعر و موسیقی آن سبب شد تا در دهه‌های بعد خوانندگان مطرحی همانند «غلامحسین بنان» و نیز «اسفندیار قره‌باغی» آن را به‌صورت تک‌خوانی هم اجرا کنند.
در سالهای اولیه پس از انقلاب، این سرود برای مدت کوتاهی به‌عنوان «سرود ملی» از رادیو و تلویزیون ایران پخش می‌شد، اما بعدا چند سالی از رسانه‌های داخلی حذف شد تا در دهۀ اخیر که باز در مناسبت‌های مختلف تاریخی، آن را می‌شنویم.

ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای … دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما

سنگ کوهت دُر و گوهر است
خاک دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل کی برون کنم
برگو بی مهر تو چون کنم
تا … گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما

ایران ای خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیکرم
جز مهرت بر دل نپرورم
از … آب و خاک و مهر تو سرشته شد دلم
مهرت ار برون رود چه می شود دلم
مهر تو چون ، شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما

  
چهارشنبه 13/2/1391 - 11:20
ایرانگردی

تخت فولاد اصفهان

 

گورستان تخت فولاد

گورستان تخت فولاد با مساحت تقریبی 75 هکتار در حاشیه جنوبی رودخانه زاینده رود اصفهان و در انتهای یکی از محورهای تاریخی شمالی – جنوبی شهر واقع شده است.

این گورستان تاریخی به دلیل وسعت، کثرت مشاهیر مدفون در آن و وجود ابنیه ارزشمند تاریخی یکی از مهمترین محوطه‌های تاریخی و فرهنگی ایران محسوب می‌شود.

 

وجه تسمیه گورستان تخت فولاد  

گورستان تخت فولاد در طول تاریخ به نامهای «لسان الارض»، «بابارکن الدین» و «تخت فولاد» شهرت داشته که برای هر کدام از این اسامی وجوهی ذکر شده است.(هر چند برخی از اقوال تاریخی، داستانهای عامیانه و اظهارات مورخین فراتر از یک باور نیست و نمی‌تواند مأخذ علمی و مبنای تاریخی داشته باشد لیکن اظهار آن در دوره های مختلف گویای قدمت تاریخی گورستان تخت فولاد است.)

 

الف لسان الارض (زبان زمین)

1. هنگامی که خداوند به زمین و آسمان گفت: «به میل یا به کراهت بیایید» زمین اصفهان اجابت کرد و بدینسان بخشی از زمین اصفهان «لسان الارض» نام گرفت.

2. گویند حضرت امام حسن مجتبی (ع) هنگامی که در مسیر فتح گرگان و یا برای جهاد به طرف قزوین از اصفهان عبور می‌کرده و در این زمین نماز خوانده‌اند، این زمین با ایشان تکلم کرده است.

 

ب- مزار بابا رکن الدین:

بابارکن الدین عارف و صوفی عالیقدر سده هشتم هجری قمری است. پس از دفن وی در ساحل جنوبی زاینده رود که در مسیر جاده شیراز قرار داشت، آن قسمت از سرزمین‌های مجاور آرامگاه بابارکن الدین به «مزار بابارکن  الدین» شهرت یافت. ظاهراً از زمان دفن وی تا اواخر دوران صفویه به تخت فولاد«مزار بابارکن الدین» می‌گفته‌اند. در پی این نام گذاری پل خواجو نیز نام «پل بابارکن الدین» معروف گشته و خیابان امروزین فیض که راه قدیم شیراز بوده نیز ظاهراً به این نام موسوم بوده است.

 

ج- تخت فولاد:

1.گویند حضرت امام حسن (ع) در اصفهان برای بی اثر کردن جادوی یهود دراین ناحیه تختی از فولاد ساخته و در آن منزل کردند.

2.«پولاد» نام یکی از دلاوران و سرداران  دیالمه بوده است که از سنگهای مفروشی در وسط خیابان میان پل خواجو و دروازه قبرستان، محلی تخت مانند برای خود ساخته و بر آن می نشسته و کشتی گیران و پهلوانان برابر او بر زمین مسطحی به کشتی می‌پرداختند و از این رو این محدوده به نام «تخت فولاد» معروف گشته است.

3.بابا فولاد حلوایی پسر استاد شجاع (متوفی 959 ه.ق) یکی از عرفا و صوفیه است که عده‌ای معتقدند تختگاه او در این زمین بوده است و به این جهت ابتدا به منطقه کوچکی که آرامگاه بابافولاد بود «تختگاه بابا فولاد» اطلاق می شد و از نیمه دوم قرن یازدهم هجری نام «تخت فولاد» به جای «مزار بابارکن الدین» شایع شد و رواج یافت.او ظاهراً از جوانمردان روزگار خویش بوده و عوام تخت فولاد وی را از اولیا می‌شناسند و از او کرامت ها حکایت می کنند. سنگ گور وی هم اکنون در صحن مرکز تلفن تخت فولاد موجود است.

 

گورستان تخت فولاد در گذر تاریخ:

الف ـ تخت فولاد پیش از اسلام:

حافظ ابونعیم اصفهانی در کتاب خود به نام «ذکر اخبار اصفهان» به قدمت بخشی از  تخت فولاد به عنوان «لسان الارض» اشاره می کند و معتقد است آن گاه که خداوند خطاب به آسمانها و زمین فرمود « به میل یا کراهت بیایید» زمین اصفهان به خداوند جواب گفت و از این روی زبان زمین یا «لسان الارض» نامیده شد. بنابراین قدمت و اهمیت لسان الارض در تخت فولاد با خلقت آسمان و زمین آغاز می شود. این مطلب نشانگر سابقه تاریخی این زمین مقدس بوده و حکایت از آن دارد که این مکان قبل از اسلام نیز مورد توجه و عنایت مردم شهر اصفهان بوده است.

در کتاب «نصف جهان فی تعریف الاصفهان» آمده است که در لسان الارض قبری موجود است که به قبر «یوشع نبی» شهرت دارد. در واقع وجود این قبر نیز در ناحیه لسان الارض قدمت این منطقه را به پیش از اسلام باز می‌گرداند.

 

 

 

 

قرنها قبل از اسلام، زمانی که بخت النصر قوم یهود را از فلسطین کوچانیده و به آزار و اذیت آنها پرداخته بود، کوروش پادشاه هخامنشی ایران، یهودیان را از اسارت بابل نجات داد و آنهارا به ایران کوچ داد و تعدادی از آنها را در اصفهان ساکن گردانید.این یهودیان برای  خود شهری به نام «یهودیه» احداث کردند که در محل «جوباره» فعلی اصفهان واقع بوده است و هنوز تعدادی از آنها در این منطقه زندگی می‌کنند. چنانکه گفته می‌شود دو تن از پیامبران و پیشوایان مذهبی آنان به نامهای «شعیا» و «یوشع» در اصفهان مرده و به خاک سپرده شدند. «شعیا» در امامزاده اسماعیل در محله گلبهار و «یوشع» در تخت فولاد در اراضی لسان الارض مدفون گردید. مردم اصفهان «یوشع» مدفون در لسان الارض را «یوشع نبی» می‌دانند و او را به عنوان یکی از پیامبران بنی اسرائیل می‌شناسند؛ اما در منابع یهودی اشاره‌ای نشده است که «یوشع» از پیامبران یهود در اصفهان مدفون باشد. با توجه به تحقیقاتی که اخیراً انجام شده مشخص گردیده که «یوشع نبی» مدفون در تخت فولاد از بزرگان و روحانیون و فردی قدیس در قوم بهود بوده و در طول تاریخ چه قبل از اسلام و چه بعد از آن مورد توجه یهودیان و مسلمانان بوده است. بهرحال وجود مقبره «یوشع» می‌تواند نشانگر سابقه طولانی سرزمین تخت فولاد باشد.

 

 

 

 

ب ـ تخت فولاد پس از اسلام

  تخت فولاد در قرون نخستین اسلامی

اصفهان تا اوایل سده چهارم هجری تخت سلطه خلفای عباسی بوده تا آنکه «مرداویج زیاری» از حکمرانان آل زیار در سال 316 هـ .ق آنرا فتح می‌نماید. وی در راستای زنده کردن آیین‌های ایران باستان، در هنگام جشن سده (دهم بهمن ماه) آتش بازی و جشن بزرگی را در زمینهای میان زاینده رود و هزار دره که اراضی تخت فولاد و لسان الارض را در میان می گیرد بر پا می نماید. بر طبق این مطلب به گمان قوی تخت فولاد در آن زمان زمین لم بزرعی بیش نبوده است.

در دوران آل بویه نیز «پولاد» از دلاوران و سرداران نامی دیالمه تختی سنگی در مکانی بین پل خواجو و دروازه تخت فولاد به نام خود ساخته و بر آن می‌نشسته و کشتی‌گیران و پهلوانان در برابر او بر زمین مسطحی به کشتی می‌پرداختند.

 

از قرن اول تا سوم هجری آثاری  در تخت فولاد به دست نیامده است، امااز قرن چهارم به بعد شواهدی بر تاریخ تخت فولاد موجود است. در جریان تعمیراتی که در تکیه بابارکن الدین و برخی تکایای تخت فولاد صورت گرفته تعدادی آجر  نوشته منقوش به طرحهای تزیینی و خطوط به دست آمده که نشانگر معماری و هنر عهد دیالمه و سلجوقیان می‌باشد این آجرها به خطوط کوفی و گل و بوته‌های تزیینی منقوش است و بررسی ومقایسه آنها با سایر نمونه‌های خط و طرح آجر نوشته‌های ابنیه تاریخی ایران نشان می‌دهد که این آجرها متعلق به دوره‌های مختلف از قرن چهارم تا ششم هجری می‌باشند

همچنین سنگ قبوری نیز متعلق به قرون چهارم و پنجم هجری در این منطقه توسط سازمان میراث فرهنگی یافت شده است. تا دو دهه پیش نیز در محل لسان الارض ساختمانی بر قبر «یوشع» وجود داشت که به گفته برخی باستان شناسان در بعضی از قسمتهای آن آثار آجری سبک دیلمی به خوبی آشکار بود.

تخت فولاد در قرون پنجم تا نهم هجری

در قرنهای پنجم تا نهم هجری مزار تخت فولاد یکی از جایگاههای عبادت و ریاضت بوده و عرفا و صوفیان و عبادو زهاددر آنجا برای خود عبادت خانه ساخته بودند و در آنها شب و روز به عبادت و راز و نیاز با خداوند متعال مشغول بودند، چنانچه «کمال الدین اسماعیل اصفهانی» شاعر معروف، در یکی از همین عبادت خانه‌های تخت فولاد به دست مغولان کشته شد.

در قرن هفتم و هشتم هجری عده‌ای از عرفای بزرگ که در آن عهد عموماً به «بابا» و «عمو» شهرت داشتند در این  مکان متبرک ساکن  بوده‌اند که مهمتر از همه آنها «بابا رکن الدین»، عارف و صوفی معروف می‌باشد. پس از وفات بابارکن الدین،وی را در تخت فولاد به خاک سپردند و از آن پس این ناحیه به نام «مزار بابارکن الدین» شهرت یافت و مزار وی جایگاه ریاضت و عبادت عرفا و پارسایان گردید.

 

 

تخت فولاد در دوره صفویه

پس از دفن بابارکن الدین تا عهد صفویه گاهی بزرگان دیگری در تخت فولاد دفن می‌شدند،اما یقیناً تخت فولاد گورستان رسمی شهر اصفهان محسوب نمی شده است و هر یک از محلات شهر اصفهان برای خود گورستان محلی داشته‌اند.

دوره صفویه را می‌توان اوج شهرت و اعتبار تخت فولاد دانست. احداث مصلای بزرگ شهر و بنای عظیم و زیبای مقبره بابارکن الدین، این گورستان را در کانون توجه امرا و علما و مردم قرار دارد و روز به روز بر آبادانی آن افزوده شد. هر چند اصفهان در دوره صفویه به استثنای امامزاده ها و مقابر خصوصی، دارای دوازده گورستان بزرگ بود لیکن گورستان بابارکن الدین با دفن علمای بزرگی چون میرفندرسکی و اهمیت ویژه ای یافت. دراین دوران این محدوده گسترش زیادی ‌یافته و چنانکه از نوشته های شاردن بر می آید در این محدوده علاوه بر تکیه و خانقاه و بقعه، کاروانسرا، باغ، مهمانسرا، مسجد، مصلی، آب انبار و یخچال نیز وجود داشته است.

 

-اوایل دوره صفوی

در سال 959 هـ .ق مقارن سلطنت شاه طهماسب صفوی، فولاد بن استاد شجاع حلوایی مشهور به «بابا فولاد» از عرفای مورد علاقه مردم اصفهان در گذشت و در این سرزمین به خاک سپرده شد.  از نیمه دوم قرن دهم هجری به تدریج تخت فولاد رونق یافت و عده‌ای از مردم اصفهان در جوار قبر بابارکن الدین و یا در جوار مصلای اصفهان به خاک سپرده شدند.

 

 

 

 

در زمان شاه عباس اول که اصفهان به پایتختی ایران برگزیده شد تخت فولاد به سبب وجود مزار بابارکن الدین که از عرفا و صوفیان بنام بود مورد توجه بیشتری قرار گرفت، چنانچه علمای بزرگی همچون«شیخ بهایی» به مزار بابارکن الدین احترام زیادی می‌گذاشتند و برخی از علما و عرفا همچون «میرفندرسکی»  آن سرزمین را برای عبادت و ریاضت خود برگزیده بودند. «تکیه بابارکن الدین»در این زمان به سبب ارادت خاص شاه عباس به وی،موقعیت ممتازی داشت.

 

در این دوره تکایایی چون «تکیه میر فندرسکی» ، «تکیه درویش صادق» ، «تکیه محمد علی بیک ناظر»ومحور تاریخی تخت فولاد شامل بازار، کاروانسرا، مسجد، حمام تکیه و گورستان در جهت شرقی غربی شکل گرفت که این محور تاریخی در کنار جاده اصفهان به شیراز واقع شده بود. ساختمان «مصلای تخت فولاد» و «تکیه لسان الارض» نیز احتمالاً در همین سالها ساخته شده‌اند.

در نیمه دوم قرن یازدهم هجری تکایای بسیاری در تخت فولاد ساخته شد،که از جمله این تکایا « مقبره الله وردیخان»، «تکیه فاضل اردستانی»و «تکیه ملامحمد زکی»را می‌توان نام برد.  

- اواسط دوره صفوی

در حدود سال 1068 هـ .ق شاه عباس دوم پل تاریخی «حسن آباد» یا «حسن بیگ» را که امروز به نام «پل خواجو» معروف است و در آن زمان سنگی و خیلی کوچکتر از پل فعلی بود، به صورت و عظمت کنونی تجدید نمود. وی به پیروی از اندیشه‌های شاه عباس اول، به بخش جنوبی پل خواجو توجهی خاص مبذول نمود.

گروهی از زرتشتیان از قدیم الایام در اصفهان می‌زیسته‌اند که در اوایل دوره صفویه در محلی زرتشتی نشین در غرب تخت فولاد موسوم به «گبرآباد» ساکن بوده‌اند و قبرستانی نیز در این منطقه داشته‌اند.  (خیابان «آپادانا» که هنوز در افواه مردم اصفهان به این نام خوانده می شود، به این مناسبت نامگذاری شده بود) شاه عباس ابتدا دستور می‌دهد تا در حدود جلفای اصفهان، زمین و مکانی برای سکونت به آنها داده شود و زرتشتیان به این قسمت از جلفا نقل مکان نمایند، سپس دستور احداث کاخها و باغهای متعددی مانند:«عمارت هفت دست» ، «تالار آیینه خانه»،«قصر نمکدان»، «باغ گلستان» ،«عمارت دریاچه» و را می‌دهد  و خیابانی نیز از جنوب پل خواجو به سمت راه شیراز احداث می‌گرددکه در حال حاضر «خیابان فیض»  نام دارد.

وی همچنین دستور طرح اندازی چهار باغی بزرگ در جاده اصفهان به شیراز را می‌دهد. این چهار باغ که از جنوب پل حسن آباد آغاز شده و به دروازه تخت فولاد ختم میشده به «چهار باغ گبرآباد» معروف بوده و شامل باغهای زیر بوده است:  

- در جانب شرق و دو طرف پل، باغ و قصری مشرف بر زاینده رود به نام «باغ کاج» وجود داشت که بعدها در فتنه افغان،چون محمود غلجایی مدتی از بیم طغیان اهالی پایتخت در این باغ به سر می برد به «باغ محمود» معروف گردید.

2- در مقابل این باغ و غرب خیابان، باغی وسیع با عمارتی به نام «باغ مستوفی» وجود داشت و به باغ گلستان که در کنار تالار آیینه خانه مشرف به زاینده رود بود متصل می شد.

3- «باغ نگارستان» که ساختمانها و دریاچه‌ای بزرگ داشت،در جنوب باغ های فوق‌الذکر و در جانب غرب این خیابان واقع بوده است.

 

 

- «باغ انارستان» در جانب شرق و روبه روی باغ نگارستان قرار داشته است.  

 

دو باغ اولی در مقابل یکدیگر بنا شده بود و حوضی بزرگ و آبشاری جلوی سر در این باغها در وسط خیابان وجود داشت در مقابل سر در دو باغ انارستان و نگارستان نیز در وسط خیابان حوض و آبشار دیگری وجود داشت. خیابان فیض نیز در آن زمان به مراتب وسیعتر از خیابان فعلی بوده و ظاهراً «بابارکن الدین» نام داشته و سردرها و قصرها و چهار باغ بزرگ در دو طرف آن ساخته شده بود.

در زمان شاه سلیمان صفوی محدوده گورستان تخت فولاد به حداکثر وسعت خود رسیده،به طوری که گفته می شود در این زمان 400 تکیه و خانقاه وجود داشته است. آنچه مسلم است گسترش شهر صفوی تا دروازه آن زمان (دروازه صفوی) ادامه یافته و بنابراین تخت فولاد از محلات خارج شهر محسوب می‌شده است.  

4 از تکایایی که در زمان شاه سلیمان صفوی ساخته شد،«تکیه میرزا رفیعا» و «تکیه خوانساری» را می‌توان نام برد.  

- اواخر دوره صفوی

از اواخر دوره صفوی به خصوص زمان شاه سلطان حسین تخریب تکایای تخت فولاد  آغاز می‌شود. ملامحمد باقر مجلسی که از علمای بزرگ اواخر عهد شاه سلیمان و اوایل سلطنت شاه سلطان حسین بود،حکم نمود که طایفه متصوفه را که در آن وقت زیاد شده بودند از شهر اخراج نموده و بسیاری از تکایا و خانقاهها را خراب نمودند.

در این زمان تکایای «آقا سید رضی شیرازی»،«میر سید اسماعیل خاتون آبادی»، «ملا محمد فاضل سراب» و «سید ابوالقاسم خواجویی» ساخته شدند.

 

 

تخت فولاد در دوره افشاریه و زندیه:

هنگامی که اصفهان به محاصره افغانها در آمد تخت فولاد متحمل تخریب فراوان شد. در حمله افاغنه به اصفهان بناهای بسیاری ویران شد و سنگ قبرهای فراوانی معدوم گردید. همچنین برای ساختن حصار شهر برخی از تکایا ویران شد و پس از آن به دنبال سقوط اصفهان و فاجعه کشتار مردم و شیوع بیماریها و کاسته شدن از جمعیت شهر، تخت فولاد مورد بی توجهی قرار گرفت و به سوی ویرانی پیش رفت. در واقع سقوط دولت صفویه و بی توجهی‌های دولت‌های افشاریه وزندیه به اصفهان سبب شد ابنیه موجود در تخت فولاد در معرض انهدام قرار گیرد.

در دوره افشاریه و زندیه بنای مهمی در تخت فولاد ایجاد نشد،باغهای دیدنی آن رو به نابودی گذاشت و بر سر مزار علمای بزرگی چون «بهاالدین محمد اصفهانی (فاضل هندی)» و «ملا محمد اسماعیل خواجویی» بنایی احداث نگردید. تنها یادگار این دوره چند بقعه و چهار طاقی کوچک بود که از جمله به"بقعه فیض" می‌توان اشاره کرد.  

 

تخت فولاد در دوره قارجاریه:

- اوایل دوره قاجار

با به سلطنت رسیدن فتحعلی شاه قاجار و انتخاب «محمد حسین خان صدر اصفهانی» ابتدا به سمت حاکم  اصفهان و سپس به سمت صدر اعظم فتحعلی شاه، تخت فولاد رونقی دوباره گرفت. محمد حسین خان صدر که مردی دیندار و نیکوکار بود در آبادانی شهر اصفهان بسیار کوشید و مدارس و مساجدی را بنا نمود. وی و سپس فرزندش «عبدالله خان امین الدوله» در مقام احیا و تعمیر آثار صفوی از جمله «چهار باغ گبر آباد» برآمدند و به تقلید از صفویه،چهارباغی را از دروازه حسن آباد تا پل خواجو و سپس از پل خواجو تا کاروانسرای تخت فولاد طرح ریزی کرده و آنرا «چهارباغ امین الدوله» یا «چهارباغ امین آباد» نامیدند.

در این زمان تکیه و باغی زیبا برای شاعر و عارف وارسته آن روزگار «آقا محمد کاظم و اله اصفهانی» از خوشنویسان مشهور خط شکسته و تعلیق احداث شد، همچنین «تکیه مادر شاهزاده» بر سر مزار «مریم بیگم» دایه «سیف الدوله» حاکم وقت اصفهان و فرزند فتحعلی شاه قاجار بنا گردید.  

در نقشه چریکف که قدیمی ترین نقشه موجود از اصفهان است و در سال 1851 میلادی تهیه شده از باغهای صفوی کنار محور خیابان فیض و کاخهای موجود در آن و همچنین ابنیه و تکایای تخت فولاد نیز یاد شده است. این منطقه در این زمان نیز جزو  نواحی خارج از شهر محسوب می شده است. در عناوین این نقشه دو روستا به نامهای ده کوله پارچه و ده تخت فولاد مشخص شده‌اند که این دو روستا هسته اولیه محله های کوله پارچه و تخت فولاد اصفهان را تشکیل می‌دهند 

 

- اواسط دوره قاجار

در زمان سلطنت محمد شاه و ناصر الدین شاه قاجار که در اغلب آن «ظل السطان» فرزند ناصر الدین شاه حکمران اصفهان بود بسیاری از بناهای صفوی تخت فولاد به عمد تخریب شده و از بین رفت. در این زمان تکایای بسیاری نیز ساخته شد که اغلب آنها به خاطر مقبره علمای معروف و مجتهدین بزرگ شهر اصفهان بود. از جمله تکایای مهم و قابل ذکر «تکیه حاج محمد جعفر آباده‌ای»،«تکیه شهشهانی» و «تکیه آقا سید محمد ترک (جهانگیرخان قشقایی)» هستند. گورستان تخت فولاد در این زمان بار دیگر به عنوان مهمترین گورستان شهر اصفهان مورد توجه مردم و بزرگان شهر اصفهان واقع شد. 

-اواخر دوره قاجار

در این زمان ثروتمندان نیکوکار همچون «میرزا سلیمان خان رکن الملک شیرازی» ، «میرزا ابراهیم ملک التجار» ، «میرزا محمد تقی تاجر نقشینه» و «محمد حسین تاجری کازرونی» به ساختن و یا تعمیر مساجد و تکایا در تخت فولاد اهتمام ورزیدند.

«مسجد و آب انبار رکن الملک» به دستور میرزا سلیمان خان رکن الملک شیرازی نایب الحکومه ظل السلطان حاکم اصفهان در تخت فولاد بنا شد. وی همچنین دستور داد بقعه‌ای برمزار «آقا محمد بید آبادی»بنا شود. ملک التجار «تکیه ملک» را برای «آخوند ملا محمد کاشانی» بنا کرد و «کاروانسرای تخت فولاد» را مرمت نمود.

 

 

محمد حسین کازرونی هم «تکیه کازرونی» را برای «ملا عبدالکریم گزی» بنا نمود و آب انباری در مقابل آن ساخت و «میرزا محمد تقی نقشینه» به تعمیر «تکیه خوانساریها» و «مصلای تخت فولاد» مبادرت نمود.

 

 

در کنار این فعالیت‌ها برای علما و عرفای بزرگ آن زمان تکایای «میرزا ابوالمعالی کلباسی»،«صاحب روضات»،«صاحب روضات»،«ریزی»،«آغاباشی» ،«حاج آقا مجلس»و«امین» ساخته شد. همچنین خوانین بختیاری در جوار تکیه میر« تکیه بختیاریها»را برای خود بنیاد نهادند.

همزمان با این تحولات به تدریج گورستان تخت فولاد رو به گسترش نهاد و تکایا و گورستانها از قبور آکنده گردید.

 

تخت فولاد در دوره پهلوی

در دوران پهلوی تکایایی در تخت فولادو به دست خیرین آن روزگار بناشد که اغلب برسر مزار علما و بزرگان آن بقعه‌ای احداث شده بود.  از جمله تکایای مهم این دوره می توان به تکایای «آقا سید محمد لطیف خواجویی»،

«زرگرها» ، «سیدالعراقین» ،«امام جمعه»، «آقا باقر قزوینی»، «ایزدگشسب»،«بروجردی»،«حجت نجفی»،«گلزار»و «مقدس» اشاره کرد.

در اواخر حکومت پهلوی ظرفیت گورستان تخت فولاد تکمیل شده و جایی برای دفن اموات جدید و جوابگویی به نیاز شهر پرجمعیت اصفهان وجود نداشت.

دراین زمان احداث فرودگاه اصفهان در اراضی جنوب تخت فولاد و احداث خیابانهای سعادت آباد و فیض موجب گسیختگی بافت تاریخی تخت فولاد شد. 

از دیگر آسیبهای تخت فولاد در عهد پهلوی ساخت و ساز در محدوده تخت فولاد و نواحی پیرامون آن بود. در این دوران با گسترش شهر به ویژه به سمت جنوب، قسمتهایی از اراضی تخت فولاد به کاربری های دیگری همچون محله های مسکونی و مراکز دولتی مانند مدارس، مراکز درمانی و بهزیستی، بانک ها و تبدیل شد که بر روی زمینهای کشاورزی و بقایای باغها و عمارات عصر صفوی احداث شدند.

در جریان توسعه مناطق مسکونی در درون بافت تاریخی تخت فولاد، تخریب و تصرف قبرستانها و تکایای تخت فولاد نیز سرعت بیشتری گرفت که عمدتاً با بی تفاوتی مقامات دولتی بویژه شهرداری وقت همراه بود.

در دوره سلطنت رضاشاه دفن اموات در قبرستانهای شهر ممنوع گردید و کلیه قبرستانهای داخل شهر تسطیح و تخریب شده و تخت فولاد به عنوان تنها گورستان شهر مورد استفاده قرار گرفت. بسیاری از تکایا مملو از قبور شد و زمینهای کشاورزی و بایر نیز به گورستان و تکیه تبدیل شد.

از آخرین وقایع مهم تخت فولاد در این دوران دفن شهدای انقلاب در تخت فولاد به ویژه در نزدیکی لسان الارض بود. این شهیدان کسانی بودند که علیه رژیم پهلوی دست به مبارزه زده و به دست ماموران رژیم به شهادت رسیده بودند.عطر حضور لاله های انقلاب از این پس رنگ وبویی دو چندان به تخت فولاد بخشید و مامنی شد برای حفظ یادها و تجدید میثاق با آرمانهای ایران اسلامی.

 

تخت فولاد در دوره معاصر

همزمان با انقلاب اسلامی و مدتی پس از آن جنوب تکیه لسان الارض به نام «تکیه شهدا» نامیده شد. با شروع جنگ ایران و عراق در سال 1359 هـ.ش و افزایش تعداد شهداء،تکایای مجاور همچون «لسان الارض»، «کوهی» «بروجنی‌ها» و «ملک» تجمیع شده و توسعه یافت و به تکیه شهدا ملحق گردید. از طرف دیگر پس از احداث گورستان جدید باغ رضوان در شرق شهر اصفهان و در نزدیکی روستای «گورت» در مسیر جاده اصفهان – یزد، دفن اموات در تخت فولاد به طور کلی ممنوع شد و فقط شهدا در تکیه شهدای تخت فولاد به خاک سپرده شدند.

با ممنوعیت دفن اموات در سال 1363 هـ .ش تخت فولاد به تدریج متروکه شد و آهسته آهسته رونق خود را از دست داد. بدون سرپرست ماندن تخت فولاد سبب حضور عناصر خلافکار در محیط های بسته این محدوده گردید. از طرف دیگر با متروکه شدن تخت فولاد، به تدریج تکایا و بقاع و آثار موجود در تخت فولاد در معرض تخریب قرار گرفتند.

 

این مسأله سبب شد نگرانی های وسیعی در بین مردم علاقمند به تخت فولاد به ویژه علما و چهره های علمی و ادبی اصفهان ایجاد شود. شهرداری اصفهان در  پاسخ به خواست مردم و علما در سال 1369 با تشکیل هیات امنا متشکل از علما و نویسندگان و علاقمندان تخت فولاد به برنامه ریزی و تصمیم گیری برای تخت فولاد پرداخت. این اقدامات منجر به تاسیس مرکز ساماندهی تخت فولاد در سال 1372 گردید که پس از مدتی نام آن به «مجموعه فرهنگی مذهبی تخت فولاد» تغییر یافت. «مجموعه فرهنگی مذهبی تخت فولاد که تابع شهرداری اصفهان بود با اقدامات همزمان فرهنگی و عمرانی به ساماندهی و معرفی تخت فولاد پرداخت.سازمان میراث فرهنگی با ثبت محدوده تخت فولاد در سال 1375 به عنوان آثار ملی ایران توجه خاصی را به این محدوده مبذول داشت.

در این سالها ضمن تاکید بر حفظ بافت تاریخی و آثار ارزنده دوره های گذشته، تکیه ها و اتاقهای فاقد ارزش معماری و تاریخی تخریب شد تا محیط امن خلافکاران از میان برود. از طرف دیگر با زیباسازی محیط تخت فولاد و احداث فضای سبز و تعمیر و بازسازی تکایا و ساختمانهای تاریخی ارزشمند، این محوطه تاریخی احیا گردید.  

 

از دیگر اقدامات «مجموعه فرهنگی مذهبی تخت فولاد» در این سالها احداث بقعه بر سرمزار مشاهیر تخت فولاد از قبیل «حاج آقا رحیم ارباب»، «جهانگیرخان قشقایی»، «استاد جلال تاج»، «شهید آیت ا.. اشرفی اصفهانی»، «ملا محمد اسماعیل خواجوئی»،«فاضل هندی»و «آقا محمد بید آبادی» بوده است،

همچنین بیشتر تکایای تخت فولاد و بقعه های علما مورد تعمیر و مرمت قرار گرفتند.

در خاتمه بایستی گفت «مجموعه تاریخی، فرهنگی و مذهبی تخت فولاد» اصفهان همچنان با تلاشی خستگی ناپذیر در عزم خود مبنی بر حفظ و احیاء ارزشهای میراث ملی مزار تخت فولاد استوار است و سعی دارد میراث داری شایسته برای این میراث گرانسنگ ملی – اسلامی باشد.

چهارشنبه 13/2/1391 - 11:18
ایرانگردی
بعد از قبرستان وادی السلام درنجف اشرف وسایر گورستانهای اعتاب مقدسه و همچنین گورستان قدیمی قم و مقبره شیخان باید قبرستان تخت فولاد را شریفترین و ارجمند ترین و متبركترین مقابر و گورستانهای ایران بلكه عموم شهرهای شیعه نشین محسوب داشت . وجود « لسان الارض » كه از بدو خلقت حكایت می كند و همچنین وجود قبر جناب « یوشع» از انبیای بزرگوار بنی اسرائیل در این سرزمنی مقدس كه مربوط به دو هزار سال قبل و شاید كمی بیشتر باشد از امتیازات این زمین و گورستان می باشد.
باید در حفظ و نگهداری این آثار كوشید و آنها را از محو و فراموشی در امان داشت . در سال 1328 ه ،ش نویسنده كتاب مختصر و مفید « تذكره القبور» تالیف علامه جلیل القدر مرحوم مولی عبدالكریم گزی را با حواشی و ملحقات كه خوشبختانه مورد توجه و عنایب بزرگان علم و دانش و همچنین مومنین و مقدسین قرار گرفت ازهمان تاریخ عده ای از اهل فضل و كمال پیشنهاد كردند كه :
اگر جزوه ای شامل اسامی تكایای تخت فولاد و ذكر نام بزرگان مدفون در آنها و همچنین تاریخچه مختصری از این گورستان نوشته می شد وبه چاپ می رسید راهنمای اهل تحقیق و مطالعه و دلیل و گره گشای مقدسین برای درك فیض زیارت قبور می گردید .
كتاب رجال اصفهان یا تذكره القبور اگر چه ظاهراً كتاب كوچكی است اما شامل اسامی قریب ششصد نفر از بزرگان علماء ، شعراء ، فلاسفه ، حكماء، عرفاء و صوفیان و هنرمندان و خلاصه نمونه مختصری از رجال و مردان نامی اصفهانی در طول قرون و اعصار می باشد .
نویسنده در سال 1348 ه، ش كتاب « دانشمندان و بزرگان اصفهان »را تالیف ومنتشر ساخت و چون اساس و مبنای كتاب بر پایه تالیف قبلی بود نام دیگر آنرا هم تذكره القبور نهاد . این كتاب نیر مورد توجه و عنایت اهل مطالعه و تحقیق قرار گرفت و تقاضای فضلاء اصفهان بخصوص در موضوع تهیه مقالت یا كتابی كه در حقیقت شناسنامه تخت فولاد باشد تجدید شد . در این موقع دیگر گورستانهای اصفان كه شرح اجمالی واسامی آنها در مقدمه كتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان ذكر شده است یكی پس از دیگری به وسیله شهرداریهای وقت یا مردم سودجو تسطیح واراضی آن عموماً بصورت خیابان ، بیمارستان، مدرسه و یا خانه و مغازه در آمد و بطور كلی از بین رفت و هیچ گونه اثری از آنها باقی نماند حتی اسامی آنها را نیز تغییر دادند .
این سرنوشت برای گورستان عمومی و منحصر بفرد اصفهان یعنی : تخت فولاد نیز پیش بینی می شد زیرا از یك طرف وجود فرودگاه و تأسیسات مربوط به آن و از طرف دیگر ساخته شدن چندین باب مدرسه و دبیرستان در قسمت اراضی بائر آنجا و ازهمه مهمتر و اساسی تر تصرف غاصبانه برخی از منتفذین محلی و به ثبت رسانیدن اراضی بعنوان ملكیت و ساختن ده ها بلكه صدها خانه از چهار طرف موجبات از بین رفتن این گورستان و محو آثار ارزنده آن گردید .
در اواخر فروردین ماه سال 1363 ه، ش شهرداری اصفهان گورستان تخت فولاد را متروكه اعلان نمود و دفن اموات را در آنجا از اول اردیبهشت ماه سال مذكور (مطابق با 19 رجب سال 1404 ه ،ق ) قدغن كرد.
در اول گفته میشد كه با قبور مومنین و مقابر خصوصی و تكایا كاری ندارند و بهمین صورت باقی خواهد ماند و فقط شهرداری درنظافت آنجا نظارت كرده و برای تلطیف هوا ایجاد فضای سبز می كند لكن بعداً مشاهده شد كه تعدادی از قبور مومنین و تكیه و مقابر خصوصی را یكی پس از دیگر خراب كردند . البته شهرداری اظهار می داشت كه این خرابیها با رضایت صاحبان اماكن است . این سخن هر چه باشد و تا هر اندازه بحقیقت نزدیك باشد كلام ما در نفس عمل تخریب و تسطیح و محو آثار ارزنده تخت فولاد است كه آنرا عقلاً و شرعاً و عرفاً جائز نمی دانیم و می گوئیم درهر صورت آثار فرهنگی این گورستان باید حفظ شود ، البته از شهرداری تشكر وقدردانی می كنیم كه در نظافت و پاكیزگی آنجا می كوشد .
ما می دانیم كه گورستان متروكه همانند پیر فرتوت و بیمار محتضری است كه با سختی جان كندن ومرگ روبروست و از این حال اواطرافیانش رنج می برند و مرگ او را بدعا از خدا می طلبند و مردن را جهت او آسایش و آرامش تصور می كنند . اما اگر پزشكی از راه دلسوزی و انسان دوستی كه كسی را از رنج بردن و درد كشیدن آنهم كسیكه مرگش حتمی است بخواهد نجات دهد و به وسیله های مرگ او را نزدیك كند و از زندگی و حیات رهائیش بخشد مطابق كلیه قوانین و عقل و منطق و شرع چنین پزشكی جنایتكار و قاتل شمرده می شود و باید طبق موازین قانونی محاكمه و مجازات شود .
با اعتراف به این نكته كه : قبرستان تخت فولاد طبق قانون وسنت طبیعی از بین رفتنی بوده (وهست) همانگونه كه سایر گورستانها از بین رفت و ما خود شاهد و ناظر تعدادی از آنها بودیم ، اما كسانی كه آنها را از بین بردند و در محو آثار تاریخی و نابودی آنها كوشیدند مجرمند .
گورستانها یكی از مبانی تاریخ هر ملت و شهر می باشند . تاریخ علمی و ادبی هرناحیه ای را می توان بطور اجمال از مقابر آن شهر بدست آورد . اگر قبور علماء ادباء، حكماء و شعرا و دیگر مشاهیر علمی از بین رفت دیگر آثار آنان نیز خواه ناخواه از بین رفتنی است مگر اندكی از مولفات آنها . اگر به یكنفر اصفهانی گفته شود : ابن مسكویه ای كه او را اصفهانی میدانی و در شهر تو از دنیا رفت در كجا بخاك سپرده شد یا حافظ ابونعیم با آنهمه اهمیت كه در كتب تاریخ وحدیث برای او نقل شده قبرش كجاست و ده ها بلكه صدها عالم دیگر چه جواب خواهد داد؟
آل خجند و آل صاعد دو خاندان روحانی و متنفذ اصفهان كه تقریبا مدت چهار قرن مركز علمی و قدرت سیاسی اصفهان بلكه نیمی از ایران به دست آنها بود قبورشان كجاست باید بگوئیم كه در قبرستان طوقچی و قبرستان شاه میر حمزه بود كه به مرور زمان ویران شده و زمینهای آنرا بصورتهای گوناگون در آورده اند ، اگر فرض شود كه اینها سنی بودند ، پس آل تركه كه شیعه بودند چرا مقابرشان را خراب كردید و . . . جواب همه این پرسشها جز شرمندگی و سرافكندگی چیزی نیست .
باید متوجه باشیم كه كاری نكنیم كه یك قرن دیگر اعقاب ما مردم این زمان را بجهت عدم توجه به آثار گذشتگان و افتخارات آنها مورد سرزنش و نفرین قرار دهند .
در این جا ممكن است برای عده ای این پرسش بنظر برسد كه : حفظ آثار و قبور گذشتگان چه لزومی دارد و آیا این عمل خلاف دستورات اسلام نیست مگر نگفته اند كه اگر قبری خراب شد تجدید ساختمان نكنید (غیر از قبور علماء و بزرگان دین ) و. . .
در جواب آنها گوئیم كه این همه دستورات بخاطر آنست كه ملت مسلمان « مرده پرست » نباشد اما باید دوستدار علم و عالم باشد احترام به قبور علماء و زیارت آنان مرده پرستی نبوده بلكه احترام بمقام علم و دانش است مثلاً بزیارت قبر علامه مجلسی رضوان الله علیه می رویم و جهت ترویج روح آن عالم خدمتگزار فاتحه می خوانیم بخاطر علم او بخاطر خدماتی كه بعالم اسلام و شیعه انجام داده بجهت قدردانی از یك عالم حقیقی . زیارت قبور جهت تنبیه و بیداری وعبرت است . از رسول اكرم صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده كه فرمودند : « زورو القبور فانها تذكر كم الاخره » (نهج الفصاحه ـ ذكر اخبار اصفهان ) در اینجا بی مناسبت نیست چند بیت از قصیده ای كه ادیب سخن سنج نكته پرداز آقای فضل الله اعتمادی متخلص به برنا كه در رثاء جوان دانشمندان مرحوم دكتر مهندس بیژن نوربهشت فرزند سرتیپ نور بهشت اصفهانی (1315 ـ 1342 خورشیدی ) سروده است را جهت تنه و تذكر یاد آور شوم .

 

چهارشنبه 13/2/1391 - 11:16
اخلاق
ریشه واژه نماز

 برخی را باور این است که نماز از مصدر نمیدن به معنی خم شدن و تعظیم کردن است . در کردی فَهلَوی یا فیلی  فعل «بِنَم » به معنی « خم کن » هنوز به کار می رود . و می گویند «نماز »بن مضارع «نمیدن »است .

ببینیم در لغتنامه دهخدا در باره ی نمیدن چه آمده است .

نمیدن . [ ن َ دَ ] (مصدر است  ) میل کردن . توجه نمودن . ۞ (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) : 
کارم شهوی و غضبی بود شب و روز
بر خویشتن از عجب و تکبر بنمیدم .

خواجه نصیرالدین طوسی .


وقت مرگ آید در آن سو می نمی 
چون که دردت رفت پس چون اعجمی .

مولوی .


 

برخی نیز می گویند : نماز (نه + ماز ) است و ماز یعنی پیچ و خم و نماز یعنی پیچ و خم ندارد .بلکه راه راستی به سوی خداست . من این سخن را بیشتر می پسندم .

اما گروه دیگر می گویند :  در زبان پارسی باستان ( دوره‌ی ساسانیان) ، نماز عبارت بود از کرنش و نیایشی كه فرودستان  نسبت به بالادستان و ایزدان انجام می‌دادند این واژه در متون دینی باستان «نماچ» تلفظ شده. برابر  آنچه در كتاب «مینوی خرد» آمده است ،نماز در برابر ایزدان در سه زمان«سه‌پاس» انجام می‌گرفت كه عبارت بودند از بامداد، نیمروز، و ایوار( غروب). شاید واژه «سپاس» كه امروز در زبان ما رایج است ریشه در همان «سه‌پاس» داشته باشد. این‌هم كه ما ایرانیان نمازهای پنج‌گانه را در سه نوبت می‌خوانیم شاید بی‌ارتباط با این ریشه تاریخی نباشد.

چهارشنبه 13/2/1391 - 11:9
تاریخ

● مقدمه

صرف نظر از مباحثی چون ادله حجاب، محدوده حجاب اسلامی، فلسفه آن و مباحث دیگر، یکی از مباحث لازم در این باره، بررسی پیشینه این حکم است; به این معنا که آیا اسلام خود قانون و دستور خاصی برای پوشش زنان در برابر مردان نامحرم ارائه داده است یا نه، رسم موجود بین بانوان مسلمان ریشه ای دیرینه دارد؟ ضرورت طرح این بحث از آن جا ناشی می شود که برخی مدعی شده اند: «ارتباط عرب با ایران از موجبات رواج حجاب در قلمرو اسلام شد»۲ و معتقدند که «حجاب رایج میان مسلمانان عادتی است که از ایرانیان، پس از مسلمان شدنشان به سایر مسلمانان سرایت کرد». برخی دیگر نیز گفته اند: «حجاب از ملل غیر مسلمان روم و ایران به جهان اسلام وارد شده است».۳ این مقاله در صدد کشف اثبات این مسئله است.

● مفهوم لغوی حجاب

به گفته اهل لغت این واژه به صورت متعدی و به معنای در پرده قرار دادن به کار می رود. ابن درید می گوید: «حجبت الشیء. .. اذا سترته، و الحجاب: السِّتر...، احتجبت الشمس فی السحاب اذا تستترت فیه.۴ حجاب، پوششی است که روی شیء را فرا می گیرد و حجاب یعنی پرده...، زمانی که خورشید در ابر فرو می رود عرب می گوید: احتجبت الشمس فی السحاب». فیومی این واژه را چنین توضیح می دهد:

حجب فعلی متعدی است و به معنای مانع شدن به کار می رود. به پرده، حجاب می گویند، زیرا مانع از دیدن است، و به دربان، حاجب گفته می شود، زیرا وی مانع از ورود افراد است. این واژه در اصل بر موانع جسمانی اطلاق می گردد، ولی برخی مواقع به موانع معنوی نیز حجاب گفته می شود.۵

از گفتار اهل لغت می توان نتیجه گرفت که در زبان عرب، حجاب به پوششی گفته می شود که مانع از دیدن شیئی پوشانده شده می شود. شهید مطهری نتیجه تحقیقات لغوی خود را درباره این واژه، چنین بیان می کند:

کلمه حجاب هم به معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب، بیشتر استعمالش به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده وسیله پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوشش حجاب نیست; آن پوشش حجاب نامیده می شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.۶

این واژه در قرآن و حدیث نیز با عنایت به همین معنای لغوی به کار رفته و معنای خاصی پیدا نکرده است.۷ شهید مطهری می فرماید:

در قرآن کریم در داستان سلیمان غروب خورشید را این طور توصیف می کند: «حتی توارت بالحجاب» یعنی تا آن وقتی که خورشید در پشت پرده مخفی شد. تعبیر حجاب با همین معنا در آیه ۵۱ سوره شوری و نیز در آیه ۵۳ سوره احزاب به کار برده شده است... . در دستوری که امیر المومنین(علیه السلام) به مالک اشتر نوشته است می فرماید: «فلا تطولن احتجابک عن رعیتک» یعنی در میان مردم باش کمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان کن. حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند بلکه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار ده.۸

● مفهوم اصطلاحی حجاب

حجاب در علومی چون عرفان و طب و شاید دیگر علوم، اصطلاح خاصی دارد۹اما در مسئله مورد بحث این نوشتار که مسئله ای فقهی است دارای معنای خاصی نیست. این واژه در فقه در معنای لغوی خود که همان پرده حائل میان دو چیز باشد به کار رفته و معنای جدیدی برای آن ایجاد نشده بود. در دوران متأخر این واژه معنای اصطلاحی خاصی پیدا کرده و به پوشش خاص زنان اطلاق شده است. شهید مطهری در این باره می فرماید:

استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن اصطلاح نسبتاً جدیدی است. در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقها کلمه ستر که به معنی پوشش است به کار می رفته است. فقها چه در کتاب الصلوة۱۰ و چه در کتاب النکاح۱۱ که متعرض این مطلب شده اند کلمه ستر را به کار برده اند نه کلمه حجاب را. بهتر این بود که این کلمه عوض نمی شد و ما همیشه همان کلمه پوشش را به کار می بردیم، زیرا چنان که گفتیم معنی شایع لغت حجاب، پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده می شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود. پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خود نمایی نپردازد. آیات مربوطه همین معنی را ذکر می کند و فتوای فقها هم مؤید همین مطلب است... در آیات مربوطه، لغت حجاب به کار نرفته است. آیاتی که در این باره هست چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب حدود پوشش و تماس های زن و مرد را ذکر کرده است بدون آن که کلمه حجاب را به کار برده باشد. آیه ای که در آن کلمه حجاب به کار رفته است مربوط است به زنان پیغمبر اسلام.۱۲

معنای اصطلاحی جدید این واژه، عبارت است از پوششی که زن در برابر نامحرمان باید استفاده کند و از جلوه گری و خود نمایی بپرهیزد. در این نوشتار نیز همین معنای اصطلاحی مورد نظر است، نه پرده نشینی زنان. تردیدی نیست که حجاب در این اندازه یکی از احکام مشترک ادیان ابراهیمی۱۳ و از احکام ضروری اسلام بوده و همه طوایف اسلامی بر آن اتفاق نظر دارند.

● حجاب در ایران و روم باستان

در کتاب تاریخ تمدن می خوانیم:

پس از داریوش مقام زن خصوصاً در طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشه نشینی زمان حیض که بر ایشان واجب بود رفته رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعی شان را فرا گرفت... . زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمی شد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهر دار حق نداشتند هیچ مردی را و لو پدر یا برادرشان باشد ببینند در نقشهایی که از ایران باستان بر جای مانده هیچ صورت زن دیده نمی شود و نامی از ایشان به نظر نمی رسد.۱۴

شهید مطهری از سخنان جواهر لعل نهرو چنین استنباط می کند که او معتقد است که «رومیان نیز (شاید تحت تأثیر قوم یهود) حجاب داشته اند و رسم حرم سراداری نیز از روم و ایران به دربار خلفای اسلامی راه یافت».۱۵

● پوشش زنان عرب قبل از اسلام

شواهد متعددی از قرآن حاکی از این نکته است که در جامعه عرب قبل از اسلام زنان برای حضور در اجتماع از پوشش مناسب و مطلوبی برخوردار نبودند. به همین دلیل همسران پیامبر ـ صلوات اللّه و سلامه علیه و آله ـ از متابعت آن الگو منع می شوند:

یا نِسَاء النَّبِی لَسْتُنَّ کَأَحَد مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا* وَقَرْنَ فِی بُیوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الْأُولَی; ای همسران پیامبر شما مانند هیچ یک از زنان [دیگر ]نیستید اگر سر پروا دارید پس به ناز سخن مگویید تا آن که در دلش بیماری است طمع ورزد و گفتاری شایسته گویید. و در خانه هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینت های خود را آشکار مکنید.۱۶

دستورهای اصلاحی اسلام نسبت به پوشش زنان نیز حاکی از برخی نقص ها و کاستی ها در پوشش زنان آن دوره و فاصله آن با پوشش مورد سفارش اسلام است:

یا أَیهَا النَّبِی قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَی أَن یعْرَفْنَ فَلَا یؤْذَینَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا;۱۷ ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوشش های خود را بر خود فروتر گیرند این برای آن که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیک تر است و خدا آمرزنده مهربان است.۱۸ همین نکته، از آیات سوره نور نیز که درباره آن ها بحث خواهد شد، فهمیده می شود. شأن نزول آیه ۳۰ سوره نور اشاره ای به کیفیت پوشش قبل از دستور حجاب دارد. در این شأن نزول آمده است «کان النسا یتقنعن خلف آذانهن; زنان دنباله مقنعه خود را به پشت گوش های خود می انداختند» بنا بر این، گلو و بنا گوش آن ها هویدا بود. تاریخ پژوهان نیز این نکته را که زنان جزیرة العرب از حجاب مناسبی برخوردار نبودند، تأیید می کنند.۱۹

اکنون سخن در این است که این وضعیت به دنبال وضع قانون اسلامی مبنی بر ضرورت حجاب بر هم خورد.

● حجاب در قرآن

مسئله حجاب در دو سوره از سوره های قرآن مطرح شده است. ابتدا این نکته به طور اجمال در سوره احزاب آیه ۵۹ مطرح شده۲۰، و سپس با تفصیل بیشتر در سوره نور آمده است:

و َقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیوبِهِنَّ وَلَا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعًا أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ; و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را [از هر نامحرمی] فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آن چه طبعاً از آن پیداست، و باید روسری خود را بر گردن خویش [فرو] اندازند و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان [همکیش] خود یا کنیزانشان یا خدمت کاران مرد که [از زن ]بی نیازند یا کودکانی که بر عورت های زنان وقوف حاصل نکرده اند آشکار نکنند و پاهای خود را [به گونه ای به زمین ]نکوبند تا آنچه از زینت شان نهفته می دارند معلوم گردد. ای مؤمنان!همگی [از مرد و زن ]به درگاه خدا توبه کنید امید که رستگار شوید. وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء اللَّاتِی لَا یرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُنَاحٌ أَن یضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجَات بِزِینَة وَ أَن یسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَّهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ; و بر زنان از کار افتاده ای که [دیگر ]امید زناشویی ندارند گناهی نیست که پوشش خود را کنار نهند [به شرطی که] زینتی را آشکار نکنند، و عفت ورزیدن برای آن ها بهتر است و خدا شنوای داناست.

در شأن نزول آیه ۳۰ سوره نور « قل للمؤمنین یغضوا من أبصارهم ویحفظوا فروجهم...» جناب کلینی به سند خویش از سعد اسکاف نقل می کند که امام باقر(علیه السلام)فرمود:

جوانی از جماعت انصار در شهر مدینه با زنی روبه رو شد. در آن زمان زنان پوشش سر خود را پشت گوش های خود می انداختند [در نتیجه، بنا گوش و گردن ایشان هویدا بود. ]وقتی زن از کنار وی گذشت جوان سر را به عقب برگرداند و هم چنان که راه می رفت وی را نظاره می کرد و وارد کوچه ای شد و در حالی که به پشت سر خود نگاه می کرد به راه خود ادامه داد که صورتش به استخوان یا تکه شیشه ای که از دیوار بیرون زده بود برخورد کرد و شکست. وقتی آن زن از نظرش محو شد نگاه کرد و دید که بدن و لباسش خونین شد. [به خود آمد] و گفت: به خدا سوگند خدمت رسول خدا می رسم و او را از این مسئله خبر دار می کنم. پس خدمت رسول خدا شرفیاب شد. پیامبر از حال وی جویا شد و او جریان را به اطلاع آن جناب رساند. پس جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: قل للمؤمنین یغضّوا من أبصارهم ویحفظوا فروجهم ذلک أزکی لهم إنّ الله خبیرٌ بما یصنعون.۲۱

سیوطی نیز این شأن نزول را به نقل از ابن مردویه از امام علی(علیه السلام)نقل کرده است.۲۲ از این شأن نزول می توان استنباط کرد که اولین آیاتی که در تشریع حجاب و بیان محدوده نظر نازل شده، همین آیات سوره نور است.

گزارش های تاریخی حاکی از آن است که مسلمانان بعد از نزول این آیات، رویه متفاوتی را پیش گرفتند و با شنیدن این آیات به ضرورت ایجاد تغییرات و دگرگونی هایی در چگونگی پوشش زنان پی بردند و به همین دلیل بعد از نزول این آیات، زنان با پوشش های متفاوتی در اجتماع حاضر می شدند. مثلا طبری (۲۴۴ـ۳۱۰ ق) در تفسیر خود آورده است:

عن عائشه زوج النبی(صلی الله علیه وآله) انّها قالت یرحم الله النساء المهاجرات الاول لما انزل الله«ولیضربنّ بخمرهنّ...» شققن اکثف مروطهن فاختمرن به;۲۳رحمت خدا بر زنان مهاجر پیشگام باد که هنگامی که خداوند فرمان حجاب را نازل فرمود، ضخیم ترین پوشش های پشمین خود را برش داده و با آن سر و گردن خود را پوشاندند.

سیوطی (۸۴۹ـ۹۱۱ ق) نیز به سند خود از ام سلمه نقل می کند که بعد از نزول آیه «یدنین علیهن من جلابیبهن» زنان انصار از منازلشان با پوشش های مشکی خارج می شدند به گونه ای که به نظر می رسید بر سر ایشان کلاغی نشسته است.۲۴ به گفته سیوطی این گزارش ذیل آیه «ولیضربن بخمرهن» از سوره نور نیز در جوامع روایی متعددی نقل شده است.۲۵ در کلام دیگری آمده است که نزد عایشه از برتری زنان قریش سخن به میان آمد. او گفت زنان قریش صاحبان فضیلت اند اما به خدا قسم من در پای بندی به کتاب خدا و ایمان به قرآن کسی را برتر از زنان انصار ندیدم. وقتی آیه «ولیضربنّ بخمرهنّ علی جیوبهنّ» نازل شد و مردان این آیه را در خانه ها بر زنان خود خواندند، بعد از آن هر یک از آن زنان با لباس خود، سر و کناره های صورتش را می پوشاند. آنان وقتی صبح پشت سر رسول خدا به نماز ایستادند سر و گردن خود را پوشانده بودند به گونه ای که خیال می کردی بر سر آن ها کلاغ نشسته است.۲۶

از آنچه گذشت معلوم می شود که برداشت مردم از این آیات، ضرورت تجدید نظر در چگونگی حضور زنان در اجتماع و بین نامحرمان بود.

فقها و مفسران نیز مفاد این آیات را وجوب پوشش خاص برای زنان در برابر مردان نامحرم دانسته اند.۲۷ در محدوده دلالت آیات، ۳۲ـ۳۳ و ۵۳ سوره احزاب۲۸نیز بین مفسران اختلاف است.

● تاریخ نزول سوره احزاب و نور

به اتفاق دانشمندان علوم قرآن سوره های نور و احزاب از سوره های مدنی قرآن هستند. بر اساس نقل بسیاری از دانشمندان علوم قرآن سوره احزاب که متعرض حوادث سال پنجم هجری است چهارمین یا پنجمین سوره ای است که در مدینه بر پیامبر اکرم ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ نازل شد و سوره نور نیز بعد از سوره نصر که بعد از صلح حدیبیه [سال ششم هجری] و قبل از فتح مکه [ماه رمضان سال هشتم ]در مدینه بر پیامبر نازل شده است.۲۹

محققان تاریخ اسلامی نیز معتقدند که سوره نور به طور تقریبی در سال هشتم هجری آغاز شد، زیرا این سوره بعد از سوره نصر که در سال هشتم نازل شد و در تاریخ نقل شده که پیامبر بعد از این سوره دو سال در قید حیات بود و سوره نور بعد از سوره احزاب که نزول آن از آغاز سال پنجم شروع شد، نازل شده است. به روایت ابن عباس چندین سوره بین زمان نزول سوره نور و احزاب فاصله شده است.۳۰

● شواهد روایی

شواهد روایی متعددی نیز گویای این نکته اند که حجاب در زمان رسول خدا واجب شد و آن جناب با کسانی که خود را با وضعیت جدید وفق نداده بودند و هنوز از پوشش مرسوم گذشته استفاده می کردند برخورد می کرد و تذکر می داد.

در روایاتی از سوی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) محدوده حجاب بیان شده است. به عنوان نمونه در روایتی آمده است که نمایان ساختن تمام بدن برای زوج رواست و سر و گردن را می توان در برابر پسر و برادر آشکار کرد، اما در برابر نا محرم باید از چهار پوشش استفاده کرد: پیراهن (درع)، روسری (خمار)، پوششی وسیع تر از روسری که بر روی سینه می افتد۳۱ (جلباب) و چادر (ازار)۳۲.

شیخ صدوق به سند خود از امام صادق(علیه السلام) و آن حضرت از پدران خود از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نقل می کنند که آن حضرت فرمود:

روا نیست زنی که به دوران عادت ماهانه بلوغ رسیده موی جلوی سر و گیسوان خود را آشکار کند.۳۳

در روایت دیگریآمده است که برای پیامبر(صلی الله علیه وآله) چند قواره پارچه آوردند. پیامبر قواره ای را به یکی از یاران خود داد و به او فرمود که این را دو قسمت کن: قسمتی را برای خود جامه کن وقسمت دیگر آن را به همسرت بده تا برای خود روسری کند. بعد به وی فرمود: به همسرت بگو برای این پارچه آستری فراهم کند تا بدن وی از زیر آن نمایان نباشد.۳۴

هم چنین در روایتی آمده است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) با جابر بن عبدالله انصاری به خانه فاطمه((علیها السلام)) رفتند. پیامبر اجازه ورود خواست و فرمود من و کسی که همراه من است وارد شویم. فاطمه فرمود: روسری بر سر ندارم پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: قسمت اضافه روپوش خود را بر سر خود بگیر و بعد پیامبر(صلی الله علیه وآله) و جابر بر حضرت زهرا وارد شدند.۳۵

برخی روایات نشان می دهد زنانی که خود را با وضع جدید تطبیق نداده بودند مورد اعتراض قرار می گرفتند. عایشه می گوید: دختر عبدالله بن طفیل که برادر مادری من بود در حالی که زینت کرده بود به خانه ام آمد. در همان هنگام پیامبر(صلی الله علیه وآله)نیز وارد شد و هنگامی که او را دید از او روی برگرداند. عایشه گفت یا رسول الله این دختر، بردار زاده من و خردسال است! پس پیامبر فرمود: هنگامی که زن به دوران عادت ماهانه رسید بر او جایز نیست که جز روی خود موضع دیگری را نمایان کند.۳۶

در گزارش دیگری نیز عایشه می گوید که اسماء دختر ابی بکر در حالی که پوششی نازک بر تن داشت بر پیامبر(صلی الله علیه وآله)وارد شد. پیامبر(صلی الله علیه وآله)از وی روی گرداند و به وی فرمود: ای اسماء! وقتی زن به سنی رسید که عادت ماهانه برای او اتفاق می افتد جایز نیست که جز صورت و دست وی تا قدری بالای مچ در معرض دید دیگران قرار گیرد.۳۷

قبل از غزوه طائف دو نفر که عموم مردم «غیر اولی الاربه; مردی که از زن بی نیاز است.» به حساب می آوردند جمال و وضع ظاهری زنی از اهالی طائف را تعریف می کردند که چنین و چنان است. پیامبر(صلی الله علیه وآله)سخن ایشان را شنید و درباره این دو نفر فرمود: می بینم که شما دو نفر به زنان تمایل دارید (غیر أولی الأربه نمی باشید) آن گاه دستور داد آن دو را به محلی به نام «عرایا» تبعید کردند.۳۸ این قضیه حاکی از آن است که قبل از فتح طائف که در شوال سال هشتم هجری اتفاق افتاد۳۹ مسئله حجاب و رعایت حریم زنان مطرح بوده است.

این روایات اگر چه از نظر سند و دلالت نیازمند بررسی است، اما روی هم رفته حاکی از این موضوع است که حجاب قبل از آن که بین مسلمانان و ایرانیان یا رومیان ارتباطی بر قرار شود، تشریع شده و پشتوانه ای دینی داشته است و چنین نبود که پس از تعامل با دیگر ملل، بین مسلمانان پیدا شده باشد.

زمان بر قراری ارتباط میان اسلام و ایران و روم

سر آغاز ارتباط ایرانیان و رومیان با اسلام به زمانی باز می گردد که رسول خدا ـ علیه آلاف التحیة و الثناء ـ تصمیم گرفت دعوت خویش را گسترش داده و ایران و روم و ملل دیگر را به اسلام دعوت نماید. بر اساس گزارش های تاریخی، پیامبر ـ علیه آلاف التحیة و الثناء ـ در سال ششم هجری برای حاکمان ایران و روم نامه نگاری و دعوت خویش را از ایشان آغاز کرد. البته این مرحله، ارتباطی برقرار نشد و ارتباط ایرانیان با مسلمانان تا زمان خلیفه دوم در همین حد باقی ماند و در دوره حکومت خلیفه دوم که مسلمانان ایران را فتح کردند ارتباط تنگاتنگی میان آن ها به وجود آمد و زمینه تأثیر گذاری ها و تعامل فرهنگی فراهم شد. ارتباط میان رومیان و مسلمانان نیز به همین دوران باز می گردد.

با مقایسه ای سطحی میان تاریخ نزول آیات حجاب و تشریع حجاب در اسلام و زمان پیدایش ارتباط میان مسلمانان عرب و دیگر ملل، نادرستی پندار تسرّی حجاب از سایر ملل به اسلام عیان می گردد.

● شواهدی متعارض

به رغم آن چه گفته شد با گزارشهایی روبه رو می شویم که حاکی از آن است که مردان نا محرم با زنانی برخورد نموده و آن ها را شناخته اند. به عنوان نمونه، سبیعه دختر حرث که همسر سعد پسر خوله از قبیله بنی عامر بود و در جنگ بدر حضور داشت می گوید: شوهرم در سال حجة الوداع از دنیا رفت و من حامله بودم و بعد از مدت کوتاهی از فوت او وضع حمل کردم و پس از پشت سر گذاشتن دوران نقاهت، خود را آرایش کردم. مردی به نام ابوالسنابل پسر بعکک از قبیله بنی عبدالدار بر من وارد شد و وقتی مرا در آن حال دید به من ایراد گرفت که چرا آرایش کردی؟ می خواهی ازدواج کنی! به خدا قسم تو تا چهار ماه و ده روز نباید چنین کنی! سبیعه می گوید: با شنیدن این سخنان خود را جمع کردم و شب هنگام خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله)رسیدم و مسئله را از او سؤال کردم. او به من چنین دستور داد: با وضع حمل، دوران عده تمام شده و اگر بخواهی می توانی ازدواج کنی.۴۰

این نقل به روشنی دلالت می کند که در سال آخر عمر رسول خدا(صلی الله علیه وآله)و بنا بر شواهدی که گفته شد بعد از گذشت حدود دو سال از زمان وجوب حجاب، زنی مسلمان در برابر نامحرم به گونه ای حاضر شده که مرد نامحرم وی را شناخته است. آیا این گزارش ها با وجوب حجاب در آن دوره منافاتی ندارد؟ این گزارش ها با توجه به آن چه در این نوشتار استنباط شده چگونه قابل جمع است؟

اگر فرض را بر صحت این گزارش ها قرار دهیم و تعارضی بین این گزارش ها و شواهد داخلی آن وجود نداشته باشد۴۱ به چند صورت می توان بین این گزارش ها و وجوب حجاب در آن زمان جمع کرد:

۱) بر فرض صحت نقل ها وقتی انسان گزارشی را به صورت های گوناگون و با زیاده و نقصان مشاهده می کند، چگونه می توان به جزئیات مطرح در این گزارش ها بها داد و بر آن استناد کرد و در نتیجه با مطالبی قطعی یا دست کم مطالبی که از در صد قطعیت بالایی برخوردار است معارض دانست؟ این نکته با توجه به آن چه در تاریخ حدیث به اثبات رسیده که اهل سنت دست کم در سده اول هجری از ثبت و ضبط احادیث اجتناب کردند بسیار موجه است و شاید به همین دلیل است که در فقه روایات نبوی چندان کاربردی ندارد. شعرانی درباره روایاتی که به طور گوناگون نقل شده است معتقدند: آن چه از این روایات در این موارد می تواند مورد استناد قرار گیرد چکیده سخن است که مردم به طور معمول قادر بر حفظ و ضبط آن هستند و خصوصیات الفاظ و کلمات به دلیل مختلف بودن قابل استناد نیستند.۴۲ ایشان در جای دیگر می فرماید: شیوه معاصران ما در تمسک به ویژگی های الفاظی که روایت می شود و جزئیات آن و ادعای ظن اطمینانی با استناد به این امور قابل اعتماد نیست.۴۳

۲) از صحت این گزارش ها مشروط بر این که ثابت شود که مربوط به بعد از وجوب حجاب است، می توان نتیجه گرفت در آن زمان صورت زن ها باز بوده و بنابراین، دستور پوشش شامل صورت نمی شود. چنان که برخی از حدیث «خثعمیه»۴۴ چنین استنباط کرده اند.۴۵ شاید بتوان گفت این استنباط، منوط به این است که پای بندی فردی که این رفتار از وی مشاهده و گزارش شده به دستورهای شرع مقدس اثبات گردد.

در پاسخ به این سؤال که آیا در این موارد سکوت معصوم تقریر رفتار وی حساب نمی شود، باید گفت ممکن است اعتراض معصوم نقل نشده باشد.

● پرده نشینی

ممکن است کسانی که مدعی شده اند که حجاب از ایران و روم بین اعراب مسلمان راه یافته، مقصودشان از حجاب پرده نشینی زنان باشد. شهید مطهری بعد از تخطئه این ادعا که حجاب از ایران یا جای دیگری به اسلام وارد شده باشد و ارائه شواهد مختصری بر این امر، می فرماید:

فقط بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غیر عرب، حجاب از آن چه در زمان رسول اکرم وجود داشت شدیدتر شد نه این که اسلام اساساً به پوشش زن هیچ عنایتی نداشته است.۴۶

البته برخی سخت گیرهای از جانب خلیفه دوم، حتی در زمان حیات رسول خدا(صلی الله علیه وآله)گزارش شده که در برخی موارد با عکس العمل برخی زنان رسول خدا رو به رو شده است. صحت و سقم این گزارش ها و در مرحله بعد یافتن منشأ این طرز فکر امری در خور بررسی و پژوهش است. بعید نیست که سخنان ویل دورانت و جواهر لعل نهرو ـ در ابتدای نوشته نقل شد ـ صرفاً ناظر به پرده نشینی زنان باشد و به ستر و پوشش آنان عنایتی نداشته اند.

برخی محققان نیز منکر پشتوانه دینی برای نقاب زدن و برقع بر چهره افکندن شده اند و آن را رسمی دانسته اند که از دیگر ملل وارد فرهنگ اسلامی شده، البته این خود نیازمند تحقیقی مستقل است.۴۷

● نتیجه گیری

اگر چه رسم حجاب در بین اقوام غیر عرب مرسوم بوده است اما حجاب در بین زنان عرب نشأت گرفته از اقوام دیگر نیست. حکم حجاب به طور واضح در سال هشتم هجری نازل شد و این زمانی بود که هنوز اسلام از جزیرة العرب پای بیرون نگذاشته بود و به دنبال آن، زنان مسلمان عرب از این دستور پیروی کردند. در دو سال باقیمانده از عمر رسول خدا گزارش هایی موجود است که آن جناب با کسانی که هنوز خود را با وضعیت جدید تطبیق نداده بودند برخورد می نمود.

پژوهشگر: اسدالله جمشیدی
کتاب نامه
۱. سیوطی، عبدالرحمان، الاتقان، [بی جا، بی تا].
۲. جصاص، احمد، احکام القران، بیروت، دارالکتاب العربی، [بی تا].
۳. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، [بی تا].
۴. زرکشی، محمد، البرهان، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ ق.
۵. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ابوطالب صارمی و...، چاپ سوم: تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۱.
۶. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القران، قم، مطبعه مهر، ۱۳۹۶.
۷. طبری، محمد، جامع البیان فی تاویل القرآن، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ ق.
۸. عاملی، جعفرمرتضی، حدیث الافک، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۰ ق.
۹. طوسی، محمد، الخلاف، قم، موسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۷ ق.
۱۰. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۳ ق.
۱۱. ابوزید، نصرحامد، دوائر الخوف، بیروت، المرکز الثقافی العربی، چاپ سوم، ۲۰۰۴ م.
۱۲. اردبیلی، احمد، زبدة البیان، قم، انتشارات مومنین، ۱۴۲۱ م.
۱۳. سجستانی، سلیمان، سنن أبی داود، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ ق.
۱۴. مازندرانی، ملاصالح، شرح اصول کافی، تهران، مکتبة الاسلامیه، ۱۳۸۸ ق.
۱۵. شوکانی، محمد، فتح القدیر، عالم الکتب، [بی جا، بی تا].
۱۶. کاشانی، فیض، الصافی، تهران، مکتبه الصدر، ۱۴۱۶ ق.
۱۷. جوهری، اسماعیل، الصحاح تاج اللغه العربیه و صحاح العربیه، چاپ هفتم: بیروت، دار العلم للملائین، ۱۴۰۷ق.
۱۸. عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت، دار المعرفه للطباعه و النشر، [بی تا].
۱۹. الکوفی، احمد، فتوح البلدان، بیروت، دار الندوه الجدیده، [بی تا].
۲۰. راوندی، قطب الدین، فقه القران، قم، مکتبة آیة الله عظمی مرعشی، ۱۴۰۵ ق.
۲۱. کلینی، محمد، کافی، چاپ سوم: تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ ق.
۲۲. سیوری، فاضل مقداد، کنز العرفان، تهران، مرتضوی، ۱۳۶۹.
۲۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، چاپ دوم، الثقافه الاسلامیه، ۱۴۰۸ ق.
۲۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۵ ق.
۲۵. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، قم، صدرا، ۱۴۲۰ ق.
۲۶. حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعه، قم، موسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ ق.
۲۷. عسکری، مرتضی، معالم المدرستین، چاپ ششم: [بی جا]المجمع العلمی الاسلامی، ۱۴۱۶ ق.
۲۸. راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ قرآن، قم، ذوی القربی، ۱۴۱۶ ق.
۲۹. صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ ق.
۳۰. رشیدرضا، محمد، المنار، چاپ دوم: بیروت، دار المعرفه، [بی تا].
۳۱. طباطبائی، محمدحسین، المیزان، قم، جامعه مدرسین، [بی تا].
۳۲. کاشانی، فیض، الوافی، اصفهان، مکتبه امیر المومنین(علیه السلام)، ۱۴۰۶ ق.
۳۳. حرعاملی، محمد، وسائل الشیعه، قم، آل البیت(علیهم السلام)، ۱۴۱۴ ق.
۱. کارشناس ارشد تفسیر و علوم قرآن.
۲. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۴، ص ۲۸۲.
۳. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۱۹، ص ۳۸۶ ـ ۳۹۱.
۴. محمد ابن درید، جمهرة اللغة، ذیل واژه حجب.
۵. احمد فیومی، مصباح المنیر، واژه حجب: «حجبه حجبا من باب قتل منعه و منه قیل للستر حجاب لانه یمنع المشاهده و قیل للبواب حاجب لانه یمنع من الدخول و الاصل فی الحجاب جسم حائل بین جسدین و قد استعمل فی المعانی... .».
۶. مرتضی مطهری، همان، ج ۱۹، ص ۴۳۰ـ ۴۲۹.
۷. ابوالقاسم راغب اصفهانی، مفردات راغب، ذیل ماده «حجب».
۸. مرتضی مطهری، همان، ج ۱۹، ص ۴۳۰.
۹. ر.ک:علی اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ذیل واژه حجاب.
۱۰. ر.ک: حسن نجفی، جواهر الکلام، ج ۸، ص ۱۶۲ـ۱۷۵.
۱۱. همان، ج ۲۹، ص ۷۵ـ۸۰.
۱۲. مرتضی مطهری، همان، ج ۱۹، ص ۴۳۰ـ۴۳۱.
۱۳. محمد علی ایازی، فقه پژوهی قرآنی، ص ۱۹۲ـ۱۹۴.
۱۴. ویل دورانت، همان، ج ۱، ص ۴۳۳ـ۴۴۴ و نیز ر.ک: مرتضی مطهری، همان، ج ۱۹، ص ۳۸۵ـ۳۹۱.
۱۵. مرتضی مطهری، همان، ج ۱۹، ص ۳۹۰.
۱۶. احزاب، آیه های ۳۲ ـ ۳۳.
۱۷. همان، آیه ۵۹.
۱۸. در کتاب الانوار تالیف ابوالحسن بکری ـ یکی از منابع کتاب بحار الانوار ـ هنگام گزارش بازگشت پیامبر(صلی الله علیه وآله) از سفر شام و ملاقات ایشان با خدیجه سخن از حجاب و برداشتن حجاب است که ممکن است حاکی از وجود این رسم در بین زنان بزرگ آن دوره باشد و رفتاری شخصی به حساب آید و با آن چه در نقل های تاریخی که بیان گر رویه حاکم بر اجتماع بوده منافات ندارد. (ر.ک: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۶، ص ۵۲). البته باید توجه داشت که برخی از علما به کتاب او انتقادهایی داشته اند. (ر.ک: مرتضی عسکری، معالم المدرستین، ج ۱، ص ۲۹۱).
۱۹. ر.ک: جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج ۴، ص ۶۱۷; یحیی جبوری، الجاهلیه، ص ۷۲ و مرتضی مطهری، همان، ج ۱۹، ص ۳۸۵ـ۳۹۱.
۲۰. این آیه در صفحه قبل ذکر شد.
۲۱. محمد کلینی، کافی، ج ۵، ص ۵۲۱: «استقبل شاب من الانصار امرأة بالمدینة وکان النساء یتقنعن خلف آذانهن فنظر إلیها وهی مقبلة فلمّا جازت نظر إلیها و دخل فی زقاق قد سمّاه ببنی فلان فجعل ینظر خلفها واعترض وجهه عظم فی الحائط أو زجاجة فشقّ وجهه فلما مضت المرأة فإذاً الدماء تسیل علی صدره وثوبه فقال: واللّه لآتین رسول الله(صلی الله علیه وآله) ولأخبرنه قال: فأتاه فلمّا رآه رسول الله(صلی الله علیه وآله) قال له: ما هذا ؟ فأخبره فهبط جبرئیل(علیه السلام) بهذه الآیة: «قل للمؤمنین یغضوا من أبصارهم ویحفظوا فروجهم ذلک أزکی لهم إنّ الله خبیر بما یصنعون.» آیت الله خوئی این روایت را معتبره می داند. (کتاب النکاح، ج ۱، ص ۵۱). مرحوم محقق داماد نیز این روایت را صحیحه دانسته است. (به نقل از: تقریرات درس صلاه مرحوم محقق داماد، ص ۳۳۷).
۲۲. به نقل: از محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۵، ص ۱۱۶ و ر.ک: فتح القدیر، ج ۴، ص ۲۳.
۲۳. ابن جریر طبری، ابن جریر، جامع البیان، ج ۹، ص ۳۰۶:«المرط بالکسر واحد المروط و هی اکسیه من صوف او خز کان یؤتزر بها». و ر.ک: اسماعیل جوهری، صحاح جوهری.
۲۴. «لما نزلت هذه الآیة «یدنین علیهن من جلابیبهن» خرج نساء الأنصار کان علی رؤسهنّ الغربان من أکسیة سود یلبسنها» (جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج ۵، ص ۲۲۱).
۲۵. جلال الدین سیوطی، درالمنثور، ج ۵، ص۴۲: أخرج البخاری وأبو داود والنسائی وابن جریر ابن المنذر وابن أبی حاتم وابن مردویه والبیهقی فی سننه عن عائشة قالت: رحم الله نساء المهاجرات الُاوَل لما أنزل الله ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن أخذ النساء ازرهن فشققنها من قبل الحواشی فاختمرن بها».
۲۶. جلال الدین سیوطی، در المنثور، ج ۵، ص ۴۲. تا آن جا که تحقیق شد این مطالب در کتاب های روائی شیعی یافت نشد.
۲۷. ر.ک: ابوبکر جصاص، احکام القران، ج ۳، ص ۳۱۵ ـ ۳۱۹ و ۳۶۹ ـ ۳۷۲; سعید راوندی، فقه القران، ج ۲، ص ۱۲۷ ـ ۱۳۰ ; فاضل مقداد، کنزالعرفان، ج ۲، ص ۲۲۰ـ۲۲۴ و احمد اردبیلی، زبده البیان، ج ۲، ص ۶۸۴ ـ ۶۹۹.
۲۸. یا نِسَاء النَّبِی لَسْتُنَّ کَأَحَد مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا. وَقَرْنَ فِی بُیوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الْأُولَی وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ. ... یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیوتَ النَّبِی إِلَّا أَن یؤْذَنَ لَکُمْ إِلَی طَعَام غَیرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَلَکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیث إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ یؤْذِی النَّبِی فَیسْتَحْیی مِنکُمْ وَاللَّهُ لَا یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَاب ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمًا... .
۲۹. ر.ک:محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۲۰، ص ۳۷۶ـ۳۷۷; محمد زرکشی، البرهان، ج ۱، ص ۲۵۱; جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج ۱، ص ۴۱ و ۴۳; محمد هادی معرفت، التمهید، ج ۱، ص ۱۰۶ـ۱۰۷.
۳۰. جعفر مرتضی عاملی، حدیث الافک، ص ۱۲۹ «و الظاهر ان سوره النور قد ابتدا نزولها فی السنة الثامنة علی وجه التقریب لأنّها نزلت بعد سورة النصر و سوره النصر نزلت فی سنة ثمان فقد ورد أن النبّی عاش بعدها سنتین فقط و بعد الأحزاب التی ابتدا نزولها فی سنة خمس و بینها و بین سورة النور حسب روایة ابن عباس عده سور»و نیز ر.ک: همان، ص ۱۳۷.
۳۱. فخر الدین طریحی، مجمع البحرین، ذیل واژه جلباب.
۳۲. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۷۱: «عن النبی(صلی الله علیه وآله) قال للزوج ما تحت الدرع وللابن والاخ ما فوق الدرع ولغیر ذی محرم أربعه أثواب درع وخمار وجلباب وإزار».
۳۳. محمد صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۶۷; و محمد کلینی، همان، ج ۵، ص ۵۲۰.
۳۴.ابی داود سجستانی، سنن أبی داود، ج ۲، ص ۲۷۲.
۳۵. محمد کلینی، همان، ج ۵، ص ۵۲۸.
۳۶. ابن جریر طبری، جامع البیان، ج ۹، ص ۳۰۵: «قالت عائشة دخلت علی ابنه أخی لامی عبدالله بن طفیل مزینه فدخل النبی(صلی الله علیه وآله) فأعرض فقالت عائشه یا رسول االله إنّها ابنه أخی و جاریة: فقال: اذا عرکت المرأة لم یحلّ لها أن تظهر إلاّ وجهها».
۳۷. جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج ۵، ص ۴۲.
۳۸. محمد عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۲۰۵; محمد کلینی، کافی، ج ۵، ص ۵۲۳ و ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج ۹، ص ۲۷۴: «لا أراکما إلا من اولی الاربه من الرجال، فأمر بهما رسول الله(صلی الله علیه وآله)فعزبا الی مکان یقال له: العرایا».
۳۹. احمد کوفی، فتوح البلدان، ج ۱، ص ۶۵ و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۱۶۸.
۴۰. ابوعبدالله بخاری، صحیح البخاری، ج ۵ ص ۱۳: (قال اللیث: حدثنی یونس عن ابن شهاب قال: حدثنی عبیدالله بن عبد الله بن عتبه ان أباه کتب إلی عمر بن عبد الله بن الارقم الزهری یأمره أن یدخل علی سبیعة بنت الحرث الأسلمیه فیسألها عن حدیثها وعن ما قال لها رسول الله(صلی الله علیه وآله) حین استفتته فکتب عمر بن عبد الله بن الأرقم إلی عبد الله بن عتبة یخبره أنّ سبیعة بنت الحرث أخبرته أنّها کانت تحت سعد بن خولة وهو من بنی عامر بن لؤی وکان ممن شهد بدراً فتوفی عنها فی حجة الوداع وهی حامل فلم تنشب ان وضعت حملها بعد وفاته فلما تعلت من نفاسها تجمّلت للخطاب فدخل علیها أبو السنابل بن بعکک رجل من بنی عبدالدار فقال لها مالی اراک تجملت للخطاب ترجین النکاح فإنّک والله ما انت بناکح حتی تمر علیک اربعة أشهر وعشر قالت سبیعة فلما قال لی ذلک جمعت علی ثیابی حین امسیت واتیت رسول الله(صلی الله علیه وآله) فسألته عن ذلک فأفتانی بأنّی قد حللت حین وضعت حملی وامرنی بالتزوج ان بدا لی».
۴۱. به عنوان مثال، نکاتی که در این روایت از نظر تاریخی قابل بررسی است تعیین حقیقت داشتن وجود افرادی است که در این گزارش از آن ها نام برده شده است. در مرحله بعد باید تاریخ تولد و وفات ایشان معین شود، چه بسا در این بررسی ها نادرستی این گونه گزارش ها استنباط شود.
۴۲. فیض کاشانی، الوافی، ج ۲۱، ص ۴۷۴، پاورقی.
۴۳. ابوالحسن مازندرانی، شرح اصول کافی، ج ۳، ص ۱۶۵، پاورقی.
۴۴. برای آشنایی با نقل های گوناگون این روایت ر.ک: ابوعبدالله بخاری، صحیح بخاری، ج ۲، ص ۱۴۰و ۲۱۸; محمد طوسی، الخلاف، ج ۲، ص ۲۴۹ و ۳۸۶ و حسن حلی، مختلف الشیعه، ج ۴، ۳۱۹.
۴۵. ر.ک: جواد کاظمی، مسالک الافهام الی آیات الاحکام، ج ۳، پاورقی ص ۲۷۸ـ۲۷۹.
۴۶. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۱۹، ص ۳۹۰.
۴۷. محمد رشید رضا، المنار، ذیل آیات نور; نصر حامد ابوزید، دوائر الخوف، ۲۴۰; و جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج ۴، ص ۶۱۷.
چهارشنبه 13/2/1391 - 8:45
پوست و مو

نگران
این هستید که پوستتان پیرتر از سنتان به نظر برسد؟ اینجا 23 راه برای کاهش
چین‌وچروک به شما پیشنهاد می‌کنیم. از همین الان شروع کنید!

چه 35 ساله
باشید و به تازگی اولین نشانه‌های پیری را مشاهده می‌کنید یا 55 سالتان باشد و
پوستتان دیگر تاریخ تولدتان را مخفی نمی‌کند، مطمئناً به دنبال راه‌هایی برای کم
کردن چین‌وچروک‌های پوستتان هستید.

متخصصین می‌گویند خیلی از ما در این جدال
دربرابر چین‌وچروک‌ها بازنده می‌شویم و ناامیدانه به درخشش جوانی که از صورتمان
.... می‌شود، نگاه می‌کنیم.
دکتر رابین اشینوف (Robin Ashinoff)، متخصص پوست
می‌گوید، "خیلی از خانم‌ها و آقایان تصور می‌‌کنند که پیر شدن پوست مسئله‌ای
غیرقابل اجتناب است اما با اطلاعات و تکنولوژی که امروز در دست داریم، می‌توانید در
میانسالی نیز احساس جوانی و شادابی را تجربه کنید."

برای اینکه شما را برای
مقابله با ایجاد چین‌وچروک روی پوستتان در مسیر درست قرار دهیم، از متخصصین مختلف
راهکارهای کاهش چین‌وچروک را سوال کردیم که در زیر به 23 مورد از آنها اشاره
می‌کنیم.


 



چه
می‌توانید بکنید


1. از نور خورشید دوری کنید.
این اولین علت ایجاد چین‌وچروک روی پوست است و مطالعات و تحقیقات
بسیاری آن را تایید می‌کنند. در یک تحقیق که بر روی دوقلوهای همسان انجام گرفت مشخص
شد که قرارگیری در معرض نور خورشید خیلی بیشتر از ژنتیک اهمیت دارد. دوقلوهایی که
زمان قرارگیری خود در معرض آفتاب را کاهش دادند، بسیار کمتر از همتایان خود دچار
چین‌وچروک شده و پوستی جوان‌تر و شاداب‌تر داشتند.


2.
از کرم‌های ضدآفتاب استفاده کنید.
اگر لازم است که در روزهای
آفتابی بیرون بروید، حتماً از ضدآفتاب استفاده کنید. کرم‌های ضدآفتاب از شما
دربرابر سرطان پوست محافظت کرده و در عین حال از ایجاد چین‌وچروک نیز جلوگیری
می‌کند.


3. سیگار نکشید.تحقیقات مختلفی نشان می‌دهند که کشیدن سیگار پیر شدن
پوست را تسریع می‌کند—که بیشتر آن به خاطر تولید آنزیمی است که که کلاژن و الاستین
که ترکیبات مهم پوست هستند را از بین می‌برد. در یک تحقیق که بر روی دوقلوها انجام
گرفت مشخص شد که برادر و خواهرهایی که سیگار می‌کشیدند پوست‌های چروک‌تری نسبت به
آنها که سیگار نمی‌کشیدند داشتند.


4.
خواب کافی داشته باشید.
وقتی به‌اندازه کافی نخوابید، بدن کورتیزول اضافی ترشح
می‌کند. کورتیزول هورمونی است که سلول‌های پوستی را تجزیه می‌کند. پس به اندازه
کافی استراحت کنید تا هورمون رشد بیشتری تولید کنید که کمک می‌کند پوستتان ضخامت و
قابلیت ارتجاعی بیشتری داشته و کمتر دچار چین‌وچروک شود.


5. به پشت بخوابید.آکادمی پوست در امریکا هشدار می‌دهد که خوابیدن در حالت
و وضعیت‌های خاص، خطوط خواب روی سطح پوست ایجاد می‌کند که وقتی بیدار می‌شوید هم از
بین نمی‌روند. خوابیدن به پهلو، ایجاد چین‌وچروک روی گونه و چانه را افزایش می‌دهد،
درحالیکه خوابیدن روی شکم چین‌های پیشانی را. برای کاهش ایجاد چین‌وچروک روی صورت،
بهتر است به پشت بخوابید.


6.
چشمهایتان را جمع نکنید—عینک آفتابی بزنید.
حرکات
تکرارشونده صورت مثل جمع کردن چشم‌ها، از عضلات صورت استفاده بیش از حد می‌کند و
این مسئله شیاری زیر سطح پوست ایجاد می‌کند. این شیارها در آخر به چین‌وچروک تبدیل
می‌شوند. همچنین بهتر است از عینک‌های آفتابی استفاده کنید. عینک آفتابی از پوست
دور چشم شما محافظت می‌کند تا آفتاب به آن آسیب نزند.


7.
ماهی بخورید.
ماهی نه تنها منبع بسیار خوبی از پروتئین-که یکی از
عناصر سازنده پوست خوب می‌باشد-- است بلکه منبعی عالی از یک اسید چرب بسیار مهم به
نام امگا3 به شمار می‌رود. اسیدهای چرب لازم پوست را تغذیه می‌کند و آن را شاداب و
جوان نگه می‌دارند و به کاهش چین‌وچروک نیز کمک می‌کند.


8.
سویای بیشتری بخورید.
تحقیقات نشان می‌دهد که برخی خواص سویا به حفاظت یا
ترمیم برخی از آسیب‌های ناشی از آفتاب کمک می‌کند. در یک تحقیق، محققان گزارش دادند
که یک مکمل حاوی سویا (که سایر ترکیبات آن پروتئین ماهی و عصاره‌های چای سفید، دانه
انگور و گوجه فرنگی و همچنین برخی ویتامین‌ها بود) ساختار و سفتی پوست را بعد از شش
ماه استفاده تقویت می‌کند.


9.
شکلات بخورید.
در یک تحقیق مشخص شد که شکلات حاوی مقدار زیادی از دو
فلاونول (اپیکاتچین و کاتچین) است، از پوست دربرابر اسیب‌های آفتاب محافظت کرده،
گردش خون در سلول‌های پوست را تقویت کرده، بر آبرسانی پوست تاثیر گذاشته و باعث
نرم‌تر به نظر رسیدن پوست می‌شود.


10. از میوه‌ها و سبزیجات بیشتری استفاده
کنید.
مهم ترکیبات آنتی‌اکسیدان آنهاست. این ترکیبات با
آسیب‌های ناشی از رادیکال‌های آزاد (مولکول‌های بی‌ثباتی که می‌توانند به سلول‌ها
آسیب برسانند) مقابله کرده که درمقابل باعث می‌شوند پوست جوان‌تر و درخشان‌تر به
نظر برسد.


11. از مرطوب‌کننده‌ها استفاده کنید.
خانم‌ها
معمولاً بیشتر درگیر محصولات ضدپیری هستند اما خیلی اوقات اهمیت یک مرطوب‌کننده
سالم را نادیده می‌گیرند. پوستی که رطوبت خوبی داشته باشد معمولاً بهتر به نظر
می‌رسد و درنتیجه خط و خطوط روی آن کمتر دیده می‌شود.


12. از شستن بیش از حد صورت خودداری
کنید.
آب شهری روغن‌های طبیعی پوست و رطوبت آن که در برابر
چین‌وچروک‌ها محاظفت می‌کند را از بین می‌برد. اگر بیش از اندازه صورتتان را
بشویید، این محافظت طبیعی نیز کاهش می‌یابد. علاوه‌براین، اگر صابونتان حاوی
مرطوب‌کننده نیست، باید به جای آن از پاک‌کننده‌ها استفاده کنید.



درمان‌های موضعی برای کاهش
چین‌وچروک


تحقیقات نشان می‌دهند که ترکیبات زیر چین‌وچروک
را کاهش می‌دهند. اکثر آنها در محصولات درمانی و مراقبتی پوست یافت
می‌شوند.


13. اسیدهای آلفا هیدروکسی (AHAs).
این
اسیدهای میوه طبیعی لایه بیرونی سلول‌های مرده پوست را برداشته و ظاهر خطوط ظریف
ایجاد شده روی پوست را از بین می‌برند، به ویژه دور چشم‌ها. تحقیقات جدید نشان
می‌دهند که این مواد در غلظت‌های بالاتر به تولید کلاژن پوست کمک
می‌کنند.


14. رتینوئیدها (شامل رتین A).
تنها محصول درمانی تایید شده توسط FDA برای چین‌وچروک ترتینوئین است که
نام تجاری آن رتین A می‌باشد. این کرم دارویی خطوط ظریف ایجاد شده روی پوست و
چین‌وچروک‌های بزرگ را کاهش داده و آسیب‌های ناشی از آفتاب را ترمیم می‌کند. رتینول
یک نوع طبیعی از ویتامین A می‌باشد که در بسیاری از محصولات پوستی موجود داست.
تحقیقات نشان می‌دهند که این ماده در غلظت‌های بالاتر به اندازه رتین A موثر بوده
بدون اینکه عوارض‌جانبی مثل سوزش و حساسیت پوست را داشته باشد.


15. ویتامین C موضعی.
تحقیقات نشان
می‌دهد که این ماده می‌تواند تولید کلاژن را افزایش داده، دربرابر تحریبات ناشی از
اشعه‌های UVA و UVB محافظت به عمل آورده، مشکلات رنگدانه‌ای را برطرف کرده و التهاب
پوست را بهبود بخشد. اما مهم نوع ویتامین C مورد استفاده است. اکثر تحقیقات اسید
ال-آسکوربیک را بعنوان موثرترین ماده برای چین‌وچروک معرفی می‌کنند.


16. ایدِبنون (Idebenone).
این ماده
شیمیایی که شبیه به کوآنزیم مغذی Q10 است یک آنتی‌اکسیدان فوق‌العاده محسوب می‌شود.
در یک تحقیق، پزشکان دریافتند که با شش ماه استفاده موضعی از این محصول، خشکی و
زبری پوست تا 26% کاهش یافته، آبرسانی پوست تا 37% تقویت شده، خطوط و چین‌وچروک‌های
پوست تا 29% کاهش یافته و وضعیت عمومی پوستی که دربرابر آفتاب تخریب شده است تا 33%
بهبود یافته است.


17. عوامل رشد.این ترکیبات که بخشی از واکنش طبیعی بدن برای ترمیم
زخم‌ها می‌باشند اگر به صورت موضعی مورداستفاده قرار گیرند می‌توانند تخریبات آفتاب
و چین‌وچروک‌ها را کاهش داده و تولید کلاژن را تقویت کنند.


18. پنتاپپتیدها.
نتایج یک تحقیق نشان داده است
که پنتاپتیدها می‌توانند تولید کلاژن را در پوست‌هایی که توسط آفتاب آسیب دیده‌اند
افزایش دهد. تحقیقات دیگری نشان داده‌اند که وقتی این ماده به صورت موضعی استفاده
شود، تولید کلاژن را تقویت کرده و چین‌وچروک را کاهش می‌دهد.


درمان‌های پزشکی و بهداشتی برای کاهش
چین‌وچروک


19. بوتاکس.
تزریق این نوع خالص توکسین
بوتولینوم A عضلات زیر Botulinum toxin A‌ها را ریلکس کرده و باعث می‌شود پوست روی
آن صاف و بدون چروک شود.


20. فیلِرهای چروک.دکترها چین‌وچروک‌ها را با مواد مختلفی مثل کلاژن، اسید
هیالورونیک و سایر ترکیبات مصنوعی پر می‌کنند. معروفدترین این درمان‌ها، Restylane،
Juvederm و ArteFill می‌باشد.


21. لیزر.
در این روش
انرژی گرفته شده از یک منبع نوری لایه بیرونی پوست را برداشته و یک زخم خفیف و
نامشخ ایجاد می‌کند. این فعالیت سیستم تولید کلاژن پوست را تقویت کرده و موجب
نرم‌تر شدن پوست و از بین رفتن چین‌وچروک‌ها می‌شود.


22. لایه‌بردارهای شیمیایی.
در این روش، انواع
مختلفی از موادشیمیایی برای سوزاندن لایه بیرونی پوست استفاده شده و آسیبی روی پوست
ایجاد می‌کند که باعث می‌شود بدن با تولید کلاژن بیشتر به آن واکنش دهد. نتیجه آن
جوان‌تر و صاف‌تر شدن پوست خواهد شد.


23. دِرمابراسیون
(Dermabrasion).
یک ابزار ساکشن که از طریق آن لایه بیرونی پوست برداشته شده و یک
لایه جدید و صاف ظاهر می‌شود. در این عمل، خطوط ظریف و چین‌وچروک‌ها به نظر ناپدید
می‌شوند.

چهارشنبه 13/2/1391 - 8:41
آلبوم تصاویر

پرتره های هنری با كاغذ های لوله شده اثر آنا نانور

  • دسته بندی: عکـس های جالب و دیدنی

یك شركت تولیدی كاغذ به مناسبت دهمین سالگرد تاسیسش تبلیغات جالبی چاپ كرده است. این تبلیغات با استفاده از كاغذ های لول شده رنگی طراحی و ساخته شده اند. این آثار جالب و با سلیقه توسط هنرمند هندی اهل بمبئی آنا نانور خلق شده است.

 

 

پرتره های هنری با كاغذ های لوله شده اثر آنا نانور (3 عكس)

 

پرتره های هنری با كاغذ های لوله شده اثر آنا نانور (3 عكس)

 

پرتره های هنری با كاغذ های لوله شده اثر آنا نانور (3 عكس)

 

چهارشنبه 13/2/1391 - 8:39
تاریخ

وقتی که بحث از تاریخ معنوی امتها به میان می آید با کمبود و فقر شدید اطلاعات و مستندات روبه رو می شویم. دلیل این امر آن است که در تاریخ معنوی درباره ابزار تولید و آثار ساخته دست بشر ـ بجز موارد اندک ـ بحث نمی کنیم، بلکه بحث درباره احکام ادیان در مورد حجاب، برخورد ادیان با مسأله حیا و عفت و چگونگی عملکرد انسانهاست. بنابراین، بحث از تاریخ معنوی، یک بحث نظری و اندیشه ای است که باید سراغ کتابهای آسمانی، رساله های بزرگان و قدیسین ادیان و آثار فلسفی، تاریخی و افسانه ها و قصص مربوطه رفت.

این روند کار نیز خود موانعی را به دنبال دارد چرا که همیشه در طول تاریخ، ادیان الهی مورد احترام فوق العاده بشر بوده است. انسانهای بسیاری از جوامع گوناگون در مقابل احکام و دستورات ادیان مختلف مطیع و خاضع بودند، لیکن حاکمان، استثمارگران و برخی روحانیون بی تقوا همواره در صدد سوءاستفاده از مقدسات بشر بوده اند و به همین دلیل، بیشتر این آثار دستخوش تحریف شده است. به عنوان نمونه در بعضی از قصص آنقدر اغراق و غلو شده که به صورت یک افسانه در آمده است. با این وجود، سعی ما بر آن است که از میان تمام این آثار، نقاط مشترک و یقین آور را انتخاب کرده، به یک نتیجه معقول و واقعی دست یابیم؛ به عنوان مثال، وجود نوح، ابراهیم، یعقوب و یونس علیهم السلام، مسلّم و قدر مشترک است یا در میان ادیان الهی، احکامی وجود دارد که بر مبنای فطرت انسانی استوار است مانند قبح ظلم، زنا، دروغ، تجاوز به حق دیگران، رباخواری، بی عفتی و خیانت... بنابراین می توان از این منابع بطور صحیح بهره گرفت.

یکی دیگر از منابع معتبر تاریخ ادیان، قرآن کریم است که هیچ گونه تحریفی در آن صورت نگرفته است. از آنجا که ادیان اصالتا با یکدیگر تضاد نداشته و هر کدام مکمّل دین قبلی بوده و هر یک از پیامبران بزرگ از پیش نوید آمدن پیامبر بعدی را داده است و نیز دین اسلام کاملترین ادیان بوده، باید گفت که دین اسلام تمام مصالح بشر را در نظر گرفته یعنی جامع همه مصالح و محاسن و مانع تمام مفاسد و زشتیهاست و از آنجا که قرآن با توجه به این مصالح و مفاسد، تاریخ ادیان الهی را نیز مورد بررسی قرار داده، می توان در موارد مشخص از این آیات که مربوط به سایر ادیان است استفاده کرد.

در قرآن کریم، سوره مبارکه طه، آیه ۱۱۷ـ۱۱۸ چنین آمده است:

آن گاه به آدم گفتیم که این شیطان دشمن تو و همسرت می باشد. بنابراین (هشیار باش که) شما را از بهشت بیرون نکند تا به زحمت بیفتی. به حقیقت برای تودربهشت نه گرسنگی هست و نه برهنگی.

آنچه از وضعیت آدم و حوا فهمیده می شود، آنها در بهشت نیازی به غذا و پوشاک نداشته اند یعنی گرسنگی و برهنه نبودند (قدر مسلم آن است که پوششی داشته اند).

در کتاب مقدس یهودیان، کتاب آفرینش بطور خلاصه چنین آمده است:

...مرد و زنش (آدم و حوا) هر دو عریان بودند، ولی از هم خجالت نمی کشیدند (آن گاه که از شجره ممنوعه خوردند)... پس چشمان هر دو باز شد و پی بردند که عریانند برگهای درخت انجیر را به هم وصل کردندوپیش بندی برای خودساختندوفوری خود را باآن پوشاندند... خداوند برای آدم و زنش حواازپوست،دامنهایی ساخت و تن آنها کرد...(۱)

«اگوستین قدسین» مسیحی نیز می گوید: شرم و حیا و خجالت از مجازاتهای خداوند برای آدم است. این عمل مشروع طبیعت از اجداد نخستین ما با مجازات خجالت همراه بوده است... آدم و حوا پیش از هبوط می توانستند بدون احساس شرم روابط همسری داشته باشند گرچه در واقع چنین نکردند.(۲)

پس بنا به اجماع تمام ادیان الهی از ابتدای سکونت آدم و حوا در زمین، شرم، حیا، پوشش و حجاب وجود داشته است.

تمام ادیان بر این مطلب اتفاق دارند که از همان ابتدا ازدواج در بین فرزندان آدم رواج داشت ( که بیان کیفیت آن از عهده این بحث خارج است) و آنچه مسلم است این ادیان بوده اند که برای سنت ازدواج، مراسم خاص برگزار کرده، حریمها و ضوابطی برای آن قرار دادند و تخلف از آن را موجب گناه و فحشا شمردند که تاریخ معنوی بعضی از اقوام، بیانگر آن است. تاریخ معنوی ملتها نام زنانی را ثبت کرده است که هر کدام از نظر ایمان یا پاکدامنی، سرآمد عصر خویش بوده اند یا برعکس، از نظر بی ایمانی، نفاق، بی عفتی و خیانت، گوی سبقت را از دیگران ربوده اند که در اینجا به بعضی از آنها اشاره می کنیم.

«ضرب اللّه مثلاً للذّین کفروا امراة نوح و امراة لوط کانتا تحت عبدین من عبادناالصالحین فخانتا هما»(۳)

خداوند برای کسانی که کفر ورزیدند مثال آورد که زن نوح و زن لوط هر دو تحت (ولایت و سرپرستی) دو بنده صالح ما بودند و به آنها خیانت کردند.

یعنی این دو زن با اینکه در خانه پیامبر بودند و با پیام آور خدا تماس دائم داشتند، گمراه از کار در آمدند. همسر نوح، سرانجام به نوح پیامبر ایمان نیاورد و به منافقین پیوست. همسر لوط نیز با آن قوم ناپاک، همدست بود و در زمره آنان محسوب می شد. قرآن کریم در جای دیگر می فرماید:

«ضرب اللّه مثلاً للذین آمنوا، امرات فرعون اذا قالت رب ابن لی عندک بیتا فی الجنة و نجنّی من فرعون و عمله و نجنّی من القوم الظالمین»(۴)

خداوند همسر فرعون را برای مؤمنین مثال آورد، زمانی که گفت: خدایا برای من در نزد خود در بهشت منزلی بنا کن و مرا از (دست) فرعون و اعمال او نجات بده و مرا از (دست این) قوم ظالم نجات بخش.

در تاریخ آورده اند همسر فرعون به موسی ایمان آورد و چون فرعون از این مطلب آگاه شد او را شکنجه داد تا از اعتقادات خود دست بردارد. او در زیر شکنجه چنین دعا می کرد: خدایا مرا از (دست) فرعون و اعمال او نجات بخش... که پس از چندی دعای او مستجاب شد.

در جریان حضرت یوسف علیه السلام، آمده است که شوهر زلیخا (عزیز مصر) از کشمکش همسرش با یوسف باخبر گردید و همین که خواست ماجرا را بررسی کند، تظاهر به عفیف بودن کرد و یوسف را به خیانت متهم نمود، در حالی که قضیه بر عکس بود.

زلیخا خود نیز می دانست حیا و عفت یک ارزش و خیانت یک پلیدی و زشتی است بدین خاطر، فورا پیشدستی کرد و به شوهرش گفت: «ما جزاء من اراد باهلک سوء»(۵) جزای کسی که خیال بد به زنت داشته چیست؟

مورد دیگر، هنگامی بود که حضرت موسی از دست مأموران فرعون فرار کرد و به سرچشمه ای رسید که مردم شهر، حیوانات خود را از آن چشمه سیراب می کردند و حضرت موسی با دو دختر برخورد کرد که قرآن از حیای آن دو زن تعریف می کند. بعدها آن حضرت یکی از آن دو را از پدرش خواستگاری و سپس ازدواج کرد. قرآن ماجرا را چنین نقل می کند:

«لمّا ورد ماء مدین وجه علیه امة من الناس یسقون و وجد من دونهم امرتین تذودان قال ما خطبکما قالتا لا نسقی حتی یصدر الرعا و ابونا شیخ کبیر»(۶)

هنگامی که(موسی) بر آب شهر وارد شد با دسته ای از مردم روبه رو شد که (گوسفندانشان را) سیراب می کردند. پایین تر از ایشان دو زن را یافت که از آب خوردن گوسفندانشان جلوگیری می کردند. موسی پرسید؟ شما چه می کنید؟ آنها

گفتند: آب نمی دهیم تا اینکه چوپانها بروند، پدر ما مردی بسیار پیر است.

علامه طباطبایی می فرماید: حضرت موسی فهمید که انتظار کشیدن آنها به خاطر حیا و عفت است، مبادا چوپانها به آنان تعدی کنند، پس حضرت موسی به سیراب کردن گوسفندان آنها مبادرت ورزید.(۷)

اینکه گفتند: پدر ما بسیار پیر است، جواب از سؤالی است که ممکن بود به ذهن موسی خطور کند که شما که چنین باحیا و عفیف هستید چرا چوپانی می کنید؟

خداوند راه رفتن این دختران را چنین تمجید می کند:

«فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء...»(۸)

زمانی که یکی از آن دو زن باز آمد، باحیا و آزرم راه می رفت. به عبارت دیگر حیا و عفت از راه رفتن او مشهود بود.

مورد دیگری که قرآن از او به عنوان زن نمونه نام برده و او را پاک و بهترین زنان و برگزیده ترین زنان عالم قرار داده حضرت مریم (ع) است:

«اذا قالت الملائکة یا مریم ان اللّه اصطفیکِ و طهرّکِ واصطفیک علی نساء العالمین»(۹)

در جای دیگر او را از اتهامات منافقین پاک دانسته، می گوید:

«مریم ابنة عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا...»(۱۰)

مریم دختر عمران کسی است که باکره ماند،پس ما از روح خود در آن دمیدیم.

در روضه کافی از امام صادق روایت شده است که حضرت مریم علیهاالسلام از نظر عفت و پاکدامنی در مرتبه ای قرار دارد که خداوند در روز قیامت او را برای سایر زنان، حجت قرار می دهد:

در روز قیامت، زن زیبایی را که به گناه آلوده شده، برای حسابرسی می آورند. آن زن در پیشگاه پروردگار متعال می گوید: پروردگارا تو مرا زیبا آفریدی، بدین جهت من به گناه آلوده شدم. در این وقت حضرت مریم علیهاالسلام را می آورند و به آن زن می گویند: آیا تو از این (مریم) زیباتر بودی، ما او را زیبا آفریدیم و او به گناه مبتلا نشد ...

اکنون به دستورات و احکام شریعتهای الهی قبل از اسلام در مورد حجاب و عفت زنان اشاره می کنیم. ناگفته نماند که آنچه در اینجا نقل می کنیم مطالبی است که از بعضی از رساله های آنها و سیره قدیسین به دست آورده ایم.

سخن ما این است که تمام ادیان الهی از آن جا که با فطرت انسان سازگار است، به این ندای درونی زنان پاسخ گفته، برای روابط بین زن و مرد حد و مرزی قائل شده است.

درفرمان ده مادّه ای (در آیین یهود) که خداوند به حضرت موسی ابلاغ کرد، چنین آمده است:

▪ فرمان هفتم: نباید زنا کنی

▪ فرمان دهم: نباید به خانه همسایه ات طمع داشته باشی و به زن همسایه ات و غلامش و... طمع ورزی.

در آیین یهود آمده است که سزای خیانت و زنا مرگ است و اگر مشکوک به زنا شود و نتواند ثابت کند، سنگسار می شود.(۱۱)

استاد شهید مطهری در کتاب مسأله حجاب به نقل از ویل دورانت می گوید:

«اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت چنان که مثلاً بی آنکه چیزی به سر داشت به میان مردم می رفت و یا در شارع عام نخ می ریسید یا از مردان درد دل می کرد یا صدایش در خانه آن قدر بلند بود که همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق بدهد.»(۱۲)

در آیین زرتشت نیز چنین آمده:

«چون دوشیزگان به سن ازدواج رسند برای بدست آوردن همسران نیرومند و شوهران دلیر به سوی تو (ایزدـ پروردگار) رو می آورند.»

(لَشبیت پنجم بند ۸۷)

از طرف دیگر، مشهور است که در میان این قوم، پنج نوع ازدواج مرسوم بوده که عبارتند از:

۱) پادشاه زن: به دوشیزگانی که با رضایت پدر و مادر با مردی برای اولین بار ازدواج می کردند پادشاه زن می گفتند و شوهر جز در شرایط معین نمی توانست همسر دیگری اختیار کند.

۲) جَکَر زن: اگر پادشاه زن نازا یا سترون می شد یا بیماری خاصی پیدا می کرد، مرد مجاز بود همسر دیگری اختیار کند که به همسر دوم «جَکَر زن» می گفتند. به او چاکر نیز می گفتند چون تحت فرمان پادشاه زن و مقامش پایین تر بود.

۳) ایوک زن: هرگاه مردی صاحب پسر نشود و چند دختر داشته باشد می تواند اسم خود را بر روی داماد خود بگذارد. در آن صورت اگر داماد دارای اولاد پسر می شد پدر زن می توانست اولاد او را به فرزند خواندگی قبول کند و از امتیازاتی نیز برخوردار شود.

۴) ستر زن: اگر مردی در دوران بلوغ بدون ازدواج می مرد و خواهر داشت وقتی آن خواهر ازدواج می کرد اسم آن جوان ناکام را بر روی داماد

می گذاشتند تا همیشه به یاد او باشند. به چنین زنی ستر زن می گفتند.

۵) خود سر زن: در صورتی که دختر بدون اجازه پدر و مادر ازدواج می کرد، از ارث محروم می شد تا زمانی که رضایت آنها را جلب کند. چنین زنی به خود سر زن مشهور بود.

زرتشتیان مدّعی اند: ما نیز چون دیگر مذاهب الهی، ازدواج با محارم را ممنوع می دانیم.(۱۳)

حال، مسأله حجاب و عفت را از دیدگاه منابع اعتقادی پیروان حضرت عیسی مسیح بررسی می کنیم:

عیسی فرمود: فکر نکنید که من آمده ام تا تورات و نوشته های نبی ها را منسوخ نمایم، نیامده ام تا منسوخ کنم، بلکه آمده ام تا به تحقق رسانم...(۱۴) (متی ۲۰ ـ ۱۷/۵)

زنها در قرنهای اولیه مسیحیت، تنها با چادر می توانستند در مراسم عبادت شرکت کنند، زیرا گیسوانشان بویژه فریبنده به شمار می رفت. می گفتند حتی فرشتگان ممکن است در موقع اجرای مراسم نماز از دیدن آن حواسشان پرت شود.(۱۵)

پولس به جماعت خود می گوید:

زنان در کلیسا ساکت باشند در آنجا محلی را که زیر دست است انتخاب کنند. اگر به چیزی احتیاج داشتند آن را در خانه از شوهرانشان بخواهند...(۱۶)

پاولوس فرمان می دهد که زنان باید حجاب داشته و سر خود را بپوشانند زیرا سر هر زنی به منزله سر مرد است و سر مرد چهره خدا را منعکس می سازد. اگر زن سرش را نپوشاند مانند آن است که موهایش تراشیده شده باشد.(۱۷)

تجرد کشیشان نیز تا قرن چهارم مرسوم نبود، لیکن بعدها مرسوم شد که آنها باید مجرد زندگی کنند به این بهانه که انسان مجرد، توجه اش به خدا بیشتر است!

در نامه تیطس (۷ـ ۵/۱) از قول پاولوس به تیطس آمده است که رهبرانی را برای مجامع هر شهری تعیین کن. رهبران باید اشخاص بی عیب و آلایش، صاحب زن و فرزند، با ایمان باشند تا نتوان این رهبران را به هرزگی متهم ساخت.(۱۸)

در کتاب تاریخ اجتماعی ایران (به نقل از عهد جدید، انجیل متی، ص۶ به بعد) آمده است که

عیسی می گوید: ...شنیده اید که به اولی گفته شده است زنا مکن، لیکن من به شما می گویم هر کس به زنی با دید شهوت نگاه کند، همان دم در دل خود با او زنا کرده است. گفته شده است که هر کس از زن خود مفارقت جوید طلاقنامه بدو بدهد، لیکن من به شما می گویم هر کس، از زن خود جدا شود باعث زنا کردن او شده است مگر به علت زنا باشد...

خلاصه اینکه، کلیه ادیان الهی هر یک به نوعی سعی کرده اند راهی جهت محدود کردن سوءاستفاده از زنان یا به فساد کشیده نشدن جامعه ارائه کنند.

● جمع بندی:

۱) از آغاز خلقت در وجود انسان بویژه زنان یک نیروی فطری به ودیعه نهاده شده که نفس را از رو آوردن به زشتیها یا افعال و اقوال ناهنجار نفسانی، برحذر می دارد و سبب بروز واکنشهای خاصی در انسان می شود. این قوه را حیا، شرم و آزرم می نامند.

حیا باعث می شود که زن واکنشهایی در مقابل مردان بیگانه از خود بروز دهد که یکی از اولین واکنشها پوشش خود است. بعدها این پوشش، در مقابل طمع و تقاضای مردان، به سلام تبدیل شد.

ناگفته نماند که اگر ما حیا را به عنوان پدیده ای فطری در زنان بحث می کنیم، این امر صرف نظر از عوامل خارجی و شرایط دیگر است چرا که ممکن است تبلیغات شدید، اجبار، تطمیع یا سایر عوامل اقتصادی و سیاسی باعث از بین رفتن حیا در میان عده ای از زنان شده باشد.

۲) انبیا و مذاهب آنها برای پاسخگویی به ندای فطرت بانوان و تقویت سلاح دفاعی آنان ـ که همانا حیا و عفت آنها در مقابل قدرت جسمی مردان است ـاز ابتدا ازدواج و احکام کنترل کننده ای را وضع کردند، تا زن و مرد در سایه این قوانین به آرامش و آسایش دست یابند، ولی متأسفانه در طول تاریخ، کتابها، فرمانها و احکام آنها دستاویز جاهلین و مغرضین قرار گرفت و آنها را تحریف کردند، بگونه ای که گاه به نام حمایت از زن به او ظلم نمودند و شخصیتش را خرد و استعدادهایش را سرکوب کردند.

۳ تحریم، آیه۱۰.
۵ یوسف، آیه۲۵.
۱۵ـ ۱۶ـ تاریخ تمدن، ج۹، ص۲۴۲.
۱ـ تحقیق در دین یهود، جلال الدین آشتیانی، ص۱۶.
۴ تحریم، آیه۱۱.
۱۴ـ تاریخ تمدن، ج۹، ص۲۴۲.
۱۰ـ تحریم، آیه۱۲.
۱۷ـ تحقیق دردین مسیح،جلال الدین آشتیانی، ص۲۸۶.
۱۱ـ تحقیقی دردین یهود،جلال الدین آشتیانی،ص ۳۱۶.
۱۳ـ گنجینه اوستا، هاشم رضی، ص۱۱۰ و ۱۱۸، تلخیص، انتشارات فروهر.
۱۸ـ تحقیق دردین مسیح،جلال الدین آشتیانی، ص۲۴۳.
۱۲ـ تاریخ تمدن، ج ۱۲، ص ۳۰.
۲ـ تاریخ فلسفه غرب، برتراندر راسل، ترجمه دریابندری، ج۱، ص۵۰۸.
۶ـ قصص، آیه۲۳.
۷ـ المیزان، ج۱۶، ص۲۵.
۸ـ قصص، آیه۲۵.
۹ـ آل عمران، آیه۴۲.
منابع:
تحقیق در دین یهود,جلال الدین آشتیانی,safhe=۱۶
تاریخ فلسفه غرب,برتراندر راسل، ترجمه دریابندری,jeld=۱,safhe=۵۰۸
المیزان,jeld=۱۶,safhe=۲۵
تحقیقی دردین یهود,جلال الدین آشتیانی,safhe=۳۱۶
تاریخ تمدن,jeld=۱۲,safhe=۳۰
گنجینه اوستا,هاشم رضی,فروهر,safhe=۱۱۰، ۱۱۸
تاریخ تمدن,jeld=۹,safhe=۲۴۲
تحقیق دردین مسیح,جلال الدین آشتیانی,safhe=۲۴۳، ۲۸۶
چهارشنبه 13/2/1391 - 8:38
اخلاق

در حقیقت اسلام زن را در سایه حجاب به عرصه می آورد تا معلم عاطفه، رقت، لطف، تربیت و محبت و مانند آن باشد ولی دنیای غرب عفاف را از زن می رباید تا او به شکل لعبه به بازار بیاید و غریزه را تامین کند و شخصیت او را نابود سازد و چنین زنی دیگر معلم عاطفه نیست.

بنابر گواهی متون تاریخی، در اکثر قریب به اتفاق ملت ها، و آیین های جهان، حجاب در بین زنان معمول بوده است، هر چند در طول تاریخ، فراز و نشیب های زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولی هیچگاه بطور کامل از بین نرفته است. دانشمندان، تاریخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل تاریخ و عصر حجر نسبت می دهند.

نویسنده کتاب« زن در آینه تاریخ» پس از طرح مفصل علل و عوامل تاریخی حجاب می نویسد: با توجه به علل ذکر شده و بررسی آثار و نقوش بدست آمده، پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب مربوط می شود. از همین دو عقیده عده ای که می گویند مذهب موجد حجاب می باشد، صحت ندارد، ولی باید پذیرفت که در دگرگونی و تکمیل آن بسیار موثر بوده است.

در واقع یکی از دلایل اساسی فراگیری حجاب در تمام ادیان و مذاهب و حتی اقوام بدوی، فطری بودن عفاف و پوشش است. داستان آدم و حوا نیز فطری بودن پوشش را اثبات می کند.

در تورات می خوانیم: چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر، خوش نماست پس، از میوه اش گرفته بخورد و به شوهر خود داد و او خورد آنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند عریان اند، پس برگهای انجیر به هم دوخته، سترها برای خویش ساختند...» بعد ادامه می دهد: آدم ، زن خود را حوا نام نهاد، زیرا که او مادر جمیع زندگان است و خداوند رخت هایی برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید.» (تورات سفر پیدایش، باب ۳)

شناخت شخصیت و انسانیت زن تنها در سایه حجاب متبلور می شود، این عفت و پوشش است که زن را مقامی والا می نهد. در واقع حجاب بر خلاف نظر فمنیست ها نوعی تحمیل به زن نیست بلکه زن برای استحکام شخصیت خود شدیدا به آن محتاج است.

زیبایی برای زن سرمایه است، اما باید بجا مصرف شود و زکات جمال زن حفظ عفاف و حجاب است.

زن نیمی از پیکره یک جامعه را تشکیل می دهد و می تواند در ابعاد مختلف فرهنگی و سیاسی و اجتماعی نقش آفرین باشد. اسلام با طرح پوشش زن در حقیقت جواز حضور او را در اجتماع را صادر کرده است. و با احکام و دستورات خردمندانه در چگونگی منش و اخلاق اجتماعی زن جلوی گسترش فساد و ناهنجاری های ناشی از اختلاط زن و مرد را گرفته است.

پس حجاب عامل آزادی و امنیت زن در جامعه است نه اسارت او؛ دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی بیش از هر کس دیگری اهمیت حجاب را بعنوان سلاح زنان مسلمان دریافته اند و بهمین منظور اولین اقدامی که در راستای جنگ فرهنگی سعی در انجام آن دارند از بین بردن این پوشش و عفاف زنان است چون به روشنی می دانند که اگر این گوهر ارزشمند از زنان گرفته شود، منشاء فسادها و ناهنجاری های عظیمی در جامعه اسلامی خواهد شد. لذا دنیای غرب با دادن شعارهایی در تساوی حقوق آزادی و حضور زن در اجتماع و نیز ترویج فرهنگ مدگرایی تلاش در منحرف ساختن جوامع انسانی بویژه جوامع اسلامی داشتند و دارد تا از این رهگذر به اهداف پلید خود که غارت منابع ملی و استیلای سیاسی و نفوذ فرهنگی است دست یابند.

اسلام، زنان را به حجاب دعوت می کند و از سوی دیگر از عاطفه زن بعنوان یک محور تربیتی و مکمل استفاده می کند. در حقیقت اسلام زن را در سایه حجاب به عرصه می آورد تا معلم عاطفه، رقت، لطف، تربیت و محبت و مانند آن باشد ولی دنیای غرب عفاف را از زن می رباید تا او به شکل لعبه به بازار بیاید و غریزه را تامین کند و شخصیت او را نابود سازد و چنین زنی دیگر معلم عاطفه نیست.

از این رو اسلام اصرار دارد زن به جامعه بیاید منتهی با حجاب، تا درس عفت و تربیت و محبت دهد نه آموزش غریزه و شهوت.

متاسفانه انسان شناسی غرب از جهان بینی آنها منشا می گیرد و چون جهان بینی آنها مادی است، لذا در انسان شناسی هم سهمی از ماورای طبیعت ندارند و انسان را در قلمرو طبیعت و ماده محصور می کنند و صرفا تن شناس اند نه انسان شناس. بنابراین کسی که به انسان شناسی از منظر جهان شناسی مادی می نگرد هرگز در جهان سیر عمودی و صعودی نخواهد داشت و متاسفانه همواره سیر افقی دارد.

آنچه قابل ملاحظه است، اینست که غرب با ادعا، و شعارهایی که پیرامون آزادی زنان در جوامع خود دارد، چرا دیده می شود که تعداد زیادی از زنان غربی روز به روز به اسلام گرایش پیدا می کنند؟ اگر این بانوان احساس آزادی کامل می کردند که ضرورتی نداشت اسلام بیاورند و خود را محصور به حجاب کنند. پس بدون شک آنان بجهت فقدان آزادی واقعیت در جوامع شان است که به حجاب اسلامی روی آورده اند.

در اسلام خواهی در غرب پیش از آنکه یک جریان اجتماعی باشد، یک خواهش و نیاز عمومی است.

یک عطش عمیق به عمق چند قرن و خلاء معنویت در حوزه های عمومی جامعه مانند محیط کار، حکومت، دانشگاه مدارس، رسانه ها و حتی خانواده اساسی ترین عامل این عطش عمومی است.

و اینست که مشاهده می شود جوانان غربی در اوج فناوری و پیشرفت دچار سردرگمی و بحران هویت می شوند.

چهارشنبه 13/2/1391 - 8:36
سلامت و بهداشت جامعه

علم تغذیه و پیشرفتی که انسان در این زمینه کرده است نشانگر اهمیت روزافزون و توجه ویژه به رژیم غذایی است. اینکه بدانیم چه چیز بخوریم، چه اندازه باید بخوریم و…. مواردی است که هر کسی به آن آگاه تر باشد، از سلامتی بیشتری برخوردار است. زن به عنوان مدیر خانه و کسی که این برنامه را هدایت می کند کلیدی ترین نقش را برای سلامت اعضای خانواده اش دارد.

برای آگاهی بیشتر از این ضرورت مهم با دکتر سید علی کشاورز ـ استاد تغذیه و مدیر گروه تغذیه و بیوشیمی دانشگاه علوم پزشکی تهران ـ گفت وگویی انجام شده است که می خوانید:

● برای کاهش اضافه وزن و یا جلوگیری از آن زنان باید چه نکاتی را در نظر بگیرند؟

اصولاً کشور ما از نظر تغذیه و الگوی مصرف و نوع غذایی که می خوریم درحال گذار است یعنی عادات سنتی خودمان را آهسته آهسته فراموش و عادات غذایی جدیدی را جایگزین آن می کنیم که عواقب و پیامدهای آن برای بسیاری از افراد ناشناخته است. به عنوان مثال نان و پنیر و سبزی که غذایی نسبتاً کامل است کم کم فراموش شده و مواد غذایی فرآورده ای مثل چیپس و نوشابه که معمولاً ارزش تغذیه ای بسیار پایینی دارد جایگزین آن شده است. این مواد غذایی که از انرژی زایی بالایی برخوردار است از نظر تأمین نیازهایی مثل ویتامین و عناصر معدنی فقیر است. به عبارت دیگر مواد غذایی جایگزین، بین میزان انرژی که تأمین می کند و مواد مغذی که باید به بدن برساند تعادل وجود ندارد.

نکته دیگری که بسیار اهمیت دارد این است که ما باید روش زندگی مان را که به طور عادت با کم تحرکی و کار بدنی کم همراه است، عوض کنیم. امروزه کار بدنی و تحرک افراد بخصوص زنان خانه دار کم شده است. افراد سعی دارند تمام مسیرها بخصوص مسیرهای کوتاه را نیز با خودرو بروند و به جای انتخاب پله ها، به وسیله آسانسور به طبقات بالایی آپارتمان می روند. این کم تحرکی و مصرف غذاهای چرب و دارای مواد شیرینی بیشتر باعث می شود تا مردم چاق و چاق تر شوند و این معضل بخصوص در خانم های خانه دار بیشتر دیده می شود. یک زن اگر می خواهد دچار اضافه وزن و یا چاقی نشود باید یک برنامه منظم فعالیتی مثل پیاده روی و شنا و ورزش و توجه ویژه ای در انتخاب غذاها داشته باشد زیرا غذاهای از پیش آماده شده، چرب و با چاشنی زیادی همراه است که آنها را پر کالری می کند.

● در مورد بچه ها و تغذیه شان چه مشکلاتی وجود دارد؟

در مورد بچه ها نگرانی بیشتر است زیرا مواد غذایی جایگزین مثل چیپس، نوشابه، شیرینی و… که ارزش کالری بالا و ارزش تغذیه کم برخوردار هستند باعث آسیب رسیدن به رشد آنان می شود و در آینده ما شاهد شدت چاقی و فشار خون بالا در کودکان خواهیم بود. پس اگر زنان ما می خواهند چاق نشوند و یا فرزندانشان دچار چاقی نشوند باید یک رژیم غذایی مناسب در پیش گیرند تا دچار اضافه وزن نشوند.

● میزان کالری که یک زن خانه دار و یا کارمند احتیاج دارد چقدر است؟

در این زمینه نمی توان به طور کلی کالری تعیین کرد زیرا اصولاً دریافت انرژی باید براساس سن، جنس، شرایط فیزیولوژیک مثل (دوران بارداری، شیردهی) تنظیم شود. به طور معمول زنانی که در سنین جوانی تا میانسالی هستند اگر به طور معمول فعالیت متوسط داشته باشند به ۲۲۰۰ کالری در روز نیاز دارند و اگر فعالیت شان کم باشد برای آنها روزانه بین ۱۷۰۰ تا ۱۸۰۰ کالری کافی است، زیرا کم تحرک هستند و هم خواب زیادی دارند.

اگر بین فعالیت روزانه، خواب و ساعاتی که صرف تفریح و ورزش می کنیم تعادلی برقرار کنیم کم تر دچار چاقی و اضافه وزن می شویم. طبیعتاً وقتی به سالمندی می رسیم بافت های فعال بدن کمتر می شود و بالطبع نیاز کالری نیز کمتر می شود و در این زمینه نمی توان به طور مطلق میزان کالری را تعیین کرد زیرا هر سالمند با دیگری فرق می کند و به نظر من آنها می بایست با یک متخصص تغذیه مشورت کنند.

چطور می توان یک برنامه غذایی مناسب برای اعضای خانواده تهیه کرد تا همه خانواده از یک رژیم مناسبی برخوردار شوند؟

اصولاً دانشمندان تغذیه در این زمینه دو فرمول ساده معرفی کرده اند. براساس فرمول اول غذاها براساس ارزش تغذیه ای که دارد به ۴ گروه تقسیم می شوند. اگر کسی بخواهد درست غذا بخورد باید در هر وعده غذایی اش سه گروه از گروه چهارگانه باشد و هر روز حتماً یکی از مواد غذایی گروه چهارگانه را بخورد.

این گروه ها به ترتیب

● گروه اول شامل:

▪ نان

▪ برنج

▪ انواع رشته

▪ ماکارونی

▪ سیب زمینی

● گروه دوم شامل:

▪ شیر

▪ ماست

▪ پنیر

▪ کشک یا منبع پروتئین کلسیم دار

● گروه سوم شامل:

▪ ماهی

▪ مرغ

▪ گوشت

▪ تخم مرغ

▪ حبوبات یا منابع پروتئین و آهن دار

● گروه چهارم شامل:

▪ سبزی ها

▪ میوه ها

فرمول دوم برای درست غذا خوردن استفاده از هرم غذایی است. در گذشته گفته می شد باید دو قاعده هرم حبوبات و غلات وجود داشته باشد ولی امروز این دیدگاه تغییر کرده است و می گویند قاعده هرم به دو قسمت مساوی تقسیم می شود. یک نیمه آن باید شامل سبزی ها و میوه ها باشد و نیمه دیگر قاعده هرم باید از غلات و حبوبات باشد. در بالای هرم که باریک تر است یک نیمه را لبنیات مثل شیر، ماست و کشک و نیمه دیگر ماهی، مرغ، گوشت و تخم مرغ قرار می گیرد و در رأس هرم که خیلی کوچک است شکر و انواع شیرینی، نوشابه، شربت ها، بستنی و انواع روغن قرار می گیرد. مفهوم این دو فرمول این است که هر زن خانه داری که می خواهد رژیم متعادل را در خانه به اجرا بگذارد و سلامتی خود و اعضای خانواده اش را تنظیم کند باید براساس گروه های ۴گانه و یا هرم غذایی عمل کند.

● رژیم های سریع لاغری مثل گیاه خواری و یا رژیم هایی که در آنها از مواد پروتئینی به صورت منحصر استفاده می شود چه تأثیر منفی ای بر بدن می گذارد؟

رژیم غذایی باید یک رژیم غذایی متعادل باشد یعنی رژیمی باشد که براساس گروه های ۴گانه غذایی است. برخلاف تصورات گذشته که فکر می کردند در رژیم های غذایی باید چربی ها و مواد قندی را محدود و یا حذف کرد امروز این دیدگاه رد شده است و ما در یک رژیم غذایی متعادل برای مواد نشاسته ای و قندی و پروتئین ها و چربی ها محدوده هایی داریم که باید رژیم را در قالب این محدوده ها برنامه ریزی بکنیم. به طور مثال گفته می شود در یک رژیم متعادل سهم مواد نشاسته ای قندی باید بین ۵۵ تا ۶۵ درصد انرژی و سهم پروتئین ها بین ۱۰ تا ۱۵درصد انرژی و چربی ها بین ۲۰ تا ۳۰درصد انرژی باشد: حال اگر بخواهیم به یک نفر رژیم غذایی بدهیم می توانیم سهم مواد قندی را به پایین ترین محدوده یعنی ۵۵درصد برسانیم ولی این میزان نباید به زیر ۵۰درصد برسد. همچنین پروتئین ها را می توانیم به ۱۵درصد کاهش دهیم و چربی ها را نیز به ۲۰درصد برسانیم ولی نمی توانیم بگوییم که مواد چربی را به طور کامل قطع کنیم.

بنابراین کسی که رژیم لاغری می گیرد حق ندارد فقط از سبزی ها بخورد و یا فقط مواد پروتئینی بخورد چون اگر مواد نشاسته ای و یا قندی را به طور کامل حذف کند سوخت چربی در بدن به طور ناقص انجام شده و ترکیبات اسیدی که حاصل می شود و ضایعات مغزی و کبدی در فرد به وجود می آورد و همچنین پیامدهایی مانند ریزش مو، عدم تعادل روحی و آسیب پذیر بودن را در پی خواهد داشت.

● زنان در دوران بارداری نیاز به کالری بیشتری دارند یا در زمان شیردهی؟

دریافت کالری زمانی مهم است که تعادل بین پروتئین، ویتامین و املاح وجود داشته باشد بنابراین یک زن باردار یا شیرده نیازش از یک فرد معمولی بیشتر است ولی به طور کل در دوران شیردهی نیاز به کالری و مواد مغذی بیشتر است.

● مصرف چه نوع میوه هایی در رژیم غذایی بخصوص برای کودکان مناسبتر است؟

متأسفانه بعضی ها تصور می کنند که تعدادی از میوه ها دارای امتیاز انحصاری هستند و مثلاً اگر کودکشان موز و یا کیوی بخورد بهتر است درحالی که این تصور بسیار غلط است و میوه ها در عین تفاوت جزئی که با هم دارند از نظر ارزش تغذیه ای به هم نزدیک هستند و تأکید می کنم نیاز نیست که بچه ها حتماً موز و یا کیوی بخورند. مهم این است که بچه هایمان میوه بخورند و از سبزیجات استفاده کنند. تعدادی از مراجعه کنندگان به من اعلام می کنند فرزندشان فلان میوه را نمی خورد و من به آنها تأکید می کنم که مهم نیست که فرزندشان چه نوع میوه ای را نمی خورد مهم آن است که فرزند آنها میوه بخورد.

● کودکان چاق را چگونه می توان به وزن مناسب رساند بدون آن که آسیبی به رشد آنها وارد شود؟

به نظر من در این زمینه باید با یک کارشناس تغذیه مشورت شود ولی به طور کل رژیم غذایی در رشد کودکان تأثیری نمی گذارد. قبل از بلوغ اگر کودک چاق به وزن مطلوب نرسد احتمال بسیاری وجود دارد که او همه عمر از چاقی رنج می برد. برای این منظور کودک حتماً باید توسط یک کارشناس تغذیه با توجه به سن رشد تحت یک رژیم غذایی قرار گیرد و به نظر من جای هیچ نگرانی نیست. من همیشه رژیم غذایی کودکان را روی منحنی رشد بررسی می کنم و به والدین آنها نشان می دهم و در همه این موارد هیچ آسیبی به رشد کودکان وارد نشده است.

در کنار این رژیم غذایی، اداره صحیح تغذیه کودکان توسط مادر بسیار مهم است. مادران اگر مواد غذایی پر انرژی و کم ارزش را محدود کنند به سلامت کودکان و تعادل غذایی آنها کمک زیادی کرده اند. اگر بچه ها زیر ۹ سال باشند رژیم غذایی را درک نمی کنند و باید والدین به طور غیرمستقیم برای آنها یک رژیم غذایی برنامه ریزی کنند ولی کودکان بالای ۹ سال به طور کامل رژیم غذایی را درک می کنند و اگر از انگیزه بالایی برخوردار باشند در این رژیم غذایی بسیار موفق خواهند بود.

● چه نوع ورزش هایی برای رژیم های غذایی بخصوص رژیم لاغری مناسب تر است؟

بهترین ورزشی که برای رژیم لاغری مناسب است پیاده روی است. اگر این پیاده روی کمتر از نیم ساعت باشد ارزشی ندارد و اگر از یک ساعت به بالا باشد بسیار خوب است. زنان خانه داری که امکان رفتن به بیرون از خانه و یا پارک ها را ندارند می توانند بعد از پختن غذا و خواباندن کودکشان، در پذیرایی خانه شروع به قدم زدن بکنند و این کار را هر روز به طور مرتب انجام بدهند و اثرات آن را پس از مدتی ببینند.

چهارشنبه 13/2/1391 - 8:34
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته