• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1774
تعداد نظرات : 506
زمان آخرین مطلب : 3492روز قبل
شعر و قطعات ادبی
این شعر و تصنیف زیبای اون رو همه ی ما حداقل یک بار خوندیم و شنیدیم.

شعری زیبا از مهرداد اوستا :



وفا نكردی و كردم، خطا ندیدی و دیدم
شكستی و نشكستم، بُریدی و نبریدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت
كشیدم از تو كشیدم، شنیدم از تو شنیدم

كی ام، شكوفه اشكی كه در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شكفتم، به روی شكوه دویدم

مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا كه از همه عالم، محبت تو گزیدم

چو شمع خنده نكردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نكردی، مگر ز موی سپیدم

بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی كه نبردم، ملامتی كه ندیدم

نبود از تو گریزی چنین كه بار غم دل
ز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشیدم

جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم

به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشك نشستم، گهی چو رنگ پریدم

وفا نكردی و كردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــ

ولی داستان عشق و خیانتی که باعث سروده شدن این شعر شد به گوش کمتر کسی رسیده.

و به دلیل زیبا ، غم انگیز و جالب بودن ، این جا برای شما بازگو می کنم .

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــ

مهرداد اوستا در جوانی عاشق دختری شده و قرار ازدواج می گذارند.

دختر جوان به دلیل رفت و آمد هایی که به دربار شاه داشته ، پس از مدتی مورد توجه شاه قرار گرفته و شاه به او پیشنهاد ازدواج می دهد.

دوستان نزدیک اوستا که از این جریان باخبر می شوند، به هر نحوی که اوستا متوجه خیانت نامزدش نشود سعی می کنند عقیده ی او را در ادامه ی ارتباط با نامزدش تغییر دهند .

ولی اوستا به هیچ وجه حاضر به بر هم زدن نامزدی و قول خود نمی شود .

تا اینکه یک روز مهرداد اوستا به همراه دوستانش ، نامزد خود را در لباسی که هدیه ای از اوستا بوده ، در حال سوار شدن بر خودروی مخصوص دربار می بیند...

مهرداد اوستا ماه ها دچار افسردگی شده و تبدیل به انسانی ساکت و کم حرف می شود.

سالها بعد از پیروزی ان - قلاب ، وقتی شاه از دنیا می رود ، زن های شاه از ترس فرح ، هر کدام به کشوری می روند و نامزد اوستا به فرانسه .

در همان روزها ، نامزد اوستا به یاد عشق دیرین خود افتاده و دچار عذاب وجدان می شود .

و در نامه ای از مهرداد اوستا می خواهد که او را ببخشد.

اوستا نیز در پاسخ نامه ی او تنها این شعر را می سراید.

حالا یک بار دیگه شعر رو بخونید .
سه شنبه 26/2/1391 - 20:32
شعر و قطعات ادبی

شاید تا حالا فکر کرده باشید که شعر از کجا شروع شد ؟ اولین شعر رو کی گفته ؟ یا اصلا اولین شعر چی بود ؟ زحمت تحقیق نکشید من رفتم تحقیق کردم . اینم نتیجش.
مطمئنا می تونین تو ادامه مطلب پاسخ این سوالها رو پیدا کنین.
بنا به قول قوی تر اولین شعر رو یعَرُب پسر قحطان پسر عابر پسر شالخ پسر ارفخشد پسر سام پسر نوح (علی نبینا و آله و علیه السلام) گفته است . یعَرُب که چهارصد سال عمر کرده یود در کارهای ادبی و لغتی کار می کرده است و حتی گفته اند که زبان عربی را بعد از طوفان نوح او رواج داده است .و اصلا نام یعرب را از همین جا بر او نهاده اند . او بعد از کار بر روی سجع های عربی روزی در محفلی که اکابر و اقارب و اعیان همه حاضر بودند اتفاقا این شعر را گفت . و چون در جمع هرگز کسی شعر نشنیده بود گفتند :  این چه بود که گفتی و ما هرگز قبل از این چنین چیزی از تو نشنیده بودیم! یعرب نیز در جوابشان گفت من نیز قبل از این هرگز چنین چیزی از خودم نشنیده بودم . پس چون او بواسطه کار بر روی سجع ها و آثار ادبی شعور گفتن چنین چیزی پیدا کرده بود آنرا شعر و گوینده را شاعر گفتند . و آن شعر این بود:

ما الخَلق الا لِاَب و اُمٍّ                  خَدینَ چَهلٍ او خدینَ عِلمٍ
ما بَینَ خُلقٍ رآیعٍ و حلمٍ               فی مَرَحٍ طوراً و طوراٌ همٍّ
اما برخی اولین شعر را به جرحم بن قحطان نسبت داده اند . عده ای هم به حضرت آدم و گفته اند که این شعر از اوست:

تغیّرَت البلادُ و من علیها                فَوَجهُ الاَرضِ مُغَبِّرٌ قبیح
تغیّر کلُّ ذی طعمٍ و لونٍ                 و قلَّ بِشاشَه الوجه الصبیح
فوا اَسَفا عَلی هابیلِ اِبنی             قتیل قَد تَضَمَّنَهُ الضَریح

و لی همونطور که می دونید و اهل علم اتفاق نظر داردند ، زبان حضرت آدم سریانی بوده است . مگر اینکه حضرت آدم این شعر ها رو به سریانی گفته باشه و بعدا به عربی ترجمه شده باشه که اون هم بعیده!!!!

اما اولین شعر پارسی رو به بهرام گور نسبت داده اند. آنهم اینگونه بوده که یزدگرد اول -پادشاه ساسانی- همه بچه هایش در کودکی می مردند تا اینکه بهرام بزرگ میشود و نمی میرد پدر او را نزد فرماندار حیره میفرستد تا آنجا نزد اعراب برخی از علوم رو یاد بگیرد و او هم شعر را آنجا یاد می گیرد . اولین شعر پارسی هم این بیت منسوب به بهرام گور است :

منم آن پیل دمان و منم آن شیر یله                  نام من بهرام گور و کُنیَتم بو جَبَله

وقتی هم که بهرام گور بر تحت نشست آذربادین زر ادستان حکیم پیش او آمد و در مقام نصیحت گفت : ای پادشاه بدانکه انشاء شعر از کبار معایب است . از بهر آنکه اساس آن بر کذب و زورست و بنیاد آن بر مبالغت فاحش و غلو مفرط و از این جهت علما فلاسفه ادیان از آن معرض بوده اند و ... . (نصیحت طولانی ای  میکنه) بهرام گور هم بعد از آن شعر نگفت و آشنایان و درباریان را از آن منع کرد و گفته اند اصلا به همین جهت است که باربد که استاد بربطی بود (باربد استاد موسیقی به سبک بربط بوده است و موسیقیدان خسرو پرویز) بنای محتوای موسیقی هایش را که سر به سر مدح بود را بر نثر نهاده بود و هرگز نظم نگفت.
بعضی هم چون فارابی اولین شاعر پارسی رو ابوحفص حکیم پسر اَحوَص سُغدی دانسته اند .
(قول ضعیفی است) فارابی در کتابش او را صاحب نوعی آلت موسیقی به نام شهرود می داند که بعد از او هیچکس آنرا نداشت و شعری که او با موسیقی خوانده این بوده است . (ابو حفص در سال سیصد هجری میزیسته)
آهوی کوهی در دشت چگونه دودا                   یار ندارد بی یار چگونه رودا    

 

 



 
نویسنده:  |  پنج شنبه 25 مهر 8
سه شنبه 26/2/1391 - 20:30
شعر و قطعات ادبی

شاید تا حالا فکر کرده باشید که شعر از کجا شروع شد ؟ اولین شعر رو کی گفته ؟ یا اصلا اولین شعر چی بود ؟ زحمت تحقیق نکشید من رفتم تحقیق کردم . اینم نتیجش.
مطمئنا می تونین تو ادامه مطلب پاسخ این سوالها رو پیدا کنین.
بنا به قول قوی تر اولین شعر رو یعَرُب پسر قحطان پسر عابر پسر شالخ پسر ارفخشد پسر سام پسر نوح (علی نبینا و آله و علیه السلام) گفته است . یعَرُب که چهارصد سال عمر کرده یود در کارهای ادبی و لغتی کار می کرده است و حتی گفته اند که زبان عربی را بعد از طوفان نوح او رواج داده است .و اصلا نام یعرب را از همین جا بر او نهاده اند . او بعد از کار بر روی سجع های عربی روزی در محفلی که اکابر و اقارب و اعیان همه حاضر بودند اتفاقا این شعر را گفت . و چون در جمع هرگز کسی شعر نشنیده بود گفتند :  این چه بود که گفتی و ما هرگز قبل از این چنین چیزی از تو نشنیده بودیم! یعرب نیز در جوابشان گفت من نیز قبل از این هرگز چنین چیزی از خودم نشنیده بودم . پس چون او بواسطه کار بر روی سجع ها و آثار ادبی شعور گفتن چنین چیزی پیدا کرده بود آنرا شعر و گوینده را شاعر گفتند . و آن شعر این بود:

ما الخَلق الا لِاَب و اُمٍّ                  خَدینَ چَهلٍ او خدینَ عِلمٍ
ما بَینَ خُلقٍ رآیعٍ و حلمٍ               فی مَرَحٍ طوراً و طوراٌ همٍّ
اما برخی اولین شعر را به جرحم بن قحطان نسبت داده اند . عده ای هم به حضرت آدم و گفته اند که این شعر از اوست:

تغیّرَت البلادُ و من علیها                فَوَجهُ الاَرضِ مُغَبِّرٌ قبیح
تغیّر کلُّ ذی طعمٍ و لونٍ                 و قلَّ بِشاشَه الوجه الصبیح
فوا اَسَفا عَلی هابیلِ اِبنی             قتیل قَد تَضَمَّنَهُ الضَریح

و لی همونطور که می دونید و اهل علم اتفاق نظر داردند ، زبان حضرت آدم سریانی بوده است . مگر اینکه حضرت آدم این شعر ها رو به سریانی گفته باشه و بعدا به عربی ترجمه شده باشه که اون هم بعیده!!!!

اما اولین شعر پارسی رو به بهرام گور نسبت داده اند. آنهم اینگونه بوده که یزدگرد اول -پادشاه ساسانی- همه بچه هایش در کودکی می مردند تا اینکه بهرام بزرگ میشود و نمی میرد پدر او را نزد فرماندار حیره میفرستد تا آنجا نزد اعراب برخی از علوم رو یاد بگیرد و او هم شعر را آنجا یاد می گیرد . اولین شعر پارسی هم این بیت منسوب به بهرام گور است :

منم آن پیل دمان و منم آن شیر یله                  نام من بهرام گور و کُنیَتم بو جَبَله

وقتی هم که بهرام گور بر تحت نشست آذربادین زر ادستان حکیم پیش او آمد و در مقام نصیحت گفت : ای پادشاه بدانکه انشاء شعر از کبار معایب است . از بهر آنکه اساس آن بر کذب و زورست و بنیاد آن بر مبالغت فاحش و غلو مفرط و از این جهت علما فلاسفه ادیان از آن معرض بوده اند و ... . (نصیحت طولانی ای  میکنه) بهرام گور هم بعد از آن شعر نگفت و آشنایان و درباریان را از آن منع کرد و گفته اند اصلا به همین جهت است که باربد که استاد بربطی بود (باربد استاد موسیقی به سبک بربط بوده است و موسیقیدان خسرو پرویز) بنای محتوای موسیقی هایش را که سر به سر مدح بود را بر نثر نهاده بود و هرگز نظم نگفت.
بعضی هم چون فارابی اولین شاعر پارسی رو ابوحفص حکیم پسر اَحوَص سُغدی دانسته اند .
(قول ضعیفی است) فارابی در کتابش او را صاحب نوعی آلت موسیقی به نام شهرود می داند که بعد از او هیچکس آنرا نداشت و شعری که او با موسیقی خوانده این بوده است . (ابو حفص در سال سیصد هجری میزیسته)
آهوی کوهی در دشت چگونه دودا                   یار ندارد بی یار چگونه رودا    

 

 



 
نویسنده:  |  پنج شنبه 25 مهر 8
سه شنبه 26/2/1391 - 20:29
شعر و قطعات ادبی

اندر حکایت چگونه سروده شدن شعر ( بوی جوی مولیان آید همی ) رودکی

چنین آورده اند که نصر بن احمد که واسطۀ عقد آن آل سامان بود و اوج دولت آن خاندان ایام

ملک او بود،واسباب تمتّع و عدل ترفّع در غایت ساختگی بود ، خزائن آراسته ولشکر جرّار و

بندگان فرمانبردار زمستان بدارالملک بخارا مقام کردی و تابستان به سمرقند رفتی یا به شهری

از شهرهای خراسان.

مگر یکسال نوبت هری بود ،به فصل بهار به بادغیس که بادغیس خرّم ترین چرا خوارهای

خراسان و عراق است ،قریب هزار ناو هست پر آب و علف که هم یکی لشکری را تمام باشد.

چون ستوران بهار نیکو بخوردند و به تن و توش خویش باز رسیدند و شایستۀ میدان و حرب

شدند،نصر بن احمد روی به هری نهاد و به در شهر بمَرغ سپید فرود آمد ولشکرگاه بزد.و

بهارگاه بود وشَمال روان شد و میوه های مالن و کروخ در رسید که امثال آن در بسیار جایها

بدست نشود و اگر شود بدان ارزانی نباشد.آنجا لشکری برآسود و هوا خوش بود و باد سرد و

نان فراخ و میوه ها بسیار و مشمومات فراوان،لشکری از بهار و تابستان برخورداری تمام

یافتند از عمر خویش،و چون مهرگان در آمد و عصیر در رسید و شام سفرم و حماحم و اقحوان

دردم شد،انصاف از نعیم جوانی بستدند و داد از عنفوان شباب بدادند. مهرگان دیر درکشید و

سرما قوت نکرد و انگور در غایت شیرینی رسید و در سواد هری صد و بیست لون انگور

یافته شود هر یک از دیگران لطیف تر و لذیذ تر و از آن دو نوع است که در هیچ ناحیت ربع

مسکون یافته نشود یکی پرنیان و دوم کلنجری،تُنُک پوست،خُرد تکس،بسیار پر آب گویی که

در او اجزای ارضی نیست.از کلنجری خوشه ای پنج من و هر دانه پنج درمسنگ بیاید،سیاه

چون قیر،شیرین چون شکر،ازش بسیار توان خورد بسبب مائیتّی که دروست،و انواع میوه

های دیگر همه خیار.چون امیر نصر بن هحمد مهرگان و ثمرات او بدید عظیمتش خوش آمد.

نرگس رسیدن گرفت،کشمش بیفکندند در مالن،ومنقّی برگرفتند و آونگ ببستند و گنجینه ها

پرکردند.امیر با آن لشکر بدان دوپاره دیه در آمد که او را«غوره»و«درواز»خوانند.

سراهایی دیدند هر یکی چون بهشت اعلی و هر یکی را باغی و بستانی در پیش بر مهبّ شَمال

نهاده،زمستان آنجا مقام کردند و از جانب سجستان نارنج آورردن گرفتند و از جانب مازندران

ترنج رسیدن گرفت.زمستانی گذاشتند در غایت خوشی.

چون بهار درآمد اسبان ببادغیس فرستادند و لشکرگاه بمالین به میان دو جوی بردند و چون

تابستان درآمد میوه ها در رسید.

امیر نصربن احمد گفت تابستان کجا رویم که از این خوش تر مقامگاه نباشد!مهرگان برویم.چون

مهرگان درآمد گفت مهرگان هری بخوریم و برویم و همچنین فصلی بفصل همی انداخت تاچهار

سال برین برآمد زیرا که صمیم دولت سامانیان بود و جهان آباد و ملک بی خصم و لشکر

فرمانبردار و روزگار مساعد و بخت موافق.با این همه ملول گشتند و آرزوی خانمان

برخاست.پادشاه راساکن دیدند،هوای هری در سر او و عشق هری در دل او،در اثنای سخن

هری را بهشت عدن مانند کردی بلکه بر بهشت ترجیح نهادی و از بهار چنین زیادت

آوردی.دانستند که سر آن دارد که این تابستان نیز آنجا باشد.پس سران لشکر و مهتران ملک

بنزدیک استاد ابوعبدالله الرّودکیّ رفتند و از ندمای پادشاه هیچکس محتشم تر و مقبول القول تر

ازو نبودند.گفتند به پنج هزار دینار ترا خدمت کنیم،اگر صنعتی بکنی که پادشاه از این خاک

حرکت کند که دل های ما آرزوی فرزند همی برد و جان ما از اشتیاق بخارا همی برآید.رودکی

قبول کرد که نبض امیر بگرفته بود و مزاج او بشناخته،دانست که بنثر با او در نگیرد،روی

بنظم آورد و قصیده ای بگفت بوقتی که امیر صبوح کرده بود درآمد و بجای خویش بنشست و

چون مطربان فرو داشتند او چنگ برگرفت و در پرده عشاق این قصیده آغاز کرد:

    بوی جوی مولیان آید همی

    یاد یار مهربان آید همی

    پس فروتر شود گوید :

    ریگ آموی و درشتی راه او

    زیر پایم پرنیان آید همی

    آب جیحون از روی دوست

    خنگ ما را تا میان آید همی

    ای بخارا ! شاد باش و دیر زی

    میر زی تو شادمان آید همی

    میر ماهست و بخارا آسمان

    ماه سوی آسمان آید همی

    میر سرو است و بخارا بوستان

    سرو سوی بوستان آید همی

چون رودکی بدین بیت رسید امیر چنان منفعل گشت که از تخت فرود آمد وبی موزه پای در

رکاب خنگ نوبتی در آورد و روی بخارا نهاد چنان که رانین و موزه تا دو فرسنگ در پی امیر

بردند،به برونه،وآنجا در پای کرد و عنان تا بخارا هیچ باز نگرفت و رودکی آن پنج هزار دینار

مضاعف از لشکر بستد.


از چهار مقاله نظامی عروضی

سه شنبه 26/2/1391 - 20:24
آلبوم تصاویر

پربازدیدترین عکس‌های اینترنت در سال 2011

تصاویر زیر بیشترین بازدید در صفحات اینترنتی را داشته است.

به گزارش «24»، از میان میلیونها تصاویر که روزانه در اینترنت منتشر می شود بعضی حیرت و شگفتی بازدیدکنندگان را موجب می شود. تصاویر زیر در سال 2011 بیشترین تعداد واکنش از سوی بازدیدکنندگان صفحات وب را در برداشته است.


 کرکودیل عظیم الجثه در فیلیپین


 کوسه یک چشم


دود شاتل فضایی

 
 دریاچه جوشان


 فلفل پاشی روی صورت معترضان وال استریت


رعد و برق روی برج ایفل


شیطنت اوباما هنگام عکس دسته جمعی رهبران دنیا


لحظه بلعیدن غواص توسط نهنگ
سه شنبه 26/2/1391 - 19:4
موبایل
پیامك‌های رنگی ارسال كنید!

اخبار,اخبار جدید,اخبار جالب

 

پیامك‌های رنگی ارسال كنید!

محققان نرم‌افزار جدیدی برای تلفن همراه هوشمند طراحی كرده‌اند كه امكان ارسال پیامك‌های رنگی را برای كاربر فراهم می‌كند.

ایسنا: نرم افزار پیامك رنگی (+ Color Text Messages) امكان ارسال پیامك و شكلك‌های رنگی را بر روی تلفن همراه هوشمند (آیفون) امكانپذیر می‌كند.

پس از نصب نرم‌افزار بر روی تلفن همراه هوشمند و با استفاده از یك رابط كاربری، بخش حباب مانندی برای نوشتن پیامك ایجاد می‌شود كه كاربر می‌تواند رنگ پس زمینه، رنگ و نوع قلم را انتخاب كند.

پس از طراحی پیامك به رنگ دلخواه و كپی كردن، حباب به بخش پیامك ارسال و برای گیرنده فرستاده می‌شود. حتی در صورت عدم نصب نرم‌افزار بر روی تلفن همراه گیرنده پیام، فرد قادر خواهد بود پیامك رنگی را بطور كامل مشاهده كند./ایسنا

سه شنبه 26/2/1391 - 15:35
آلبوم تصاویر

مردم در صف قطار در بنگلادش

صف قطار
 

شنبه 23/2/1391 - 10:6
ایرانگردی

تصاویری از روستای صخره ای میمند

روستای میمند در استان كرمان یكی از روستاهای ناشناخته است كه مهمترین ویژگی روستا، ساخت خانه های صخره ای در دل كوه است.

به گزارش خبرنگار میراث فرهنگی باشگاه خبرنگاران، روستای میمند كرمان بی شك یكی از باستانی ترین سكونتگاه های بشر در جهان است كه از دوازده هزار سال پیش تاكنون همچنان پا برجاست و به حیات خود ادامه می دهد.


عده ای از محققین نیز معتقدند كه ساكنان این روستا از غارهایی كه با دست از دل كوه می كنده اند، فقط برای و دفن مردگان استفاده می كردند.

نقوش 10 هزار ساله و سفال های 6000 ساله از جمله مستندات مشكوفه ای هستند كه تاریخ میمند را گواهی می دهند.


مجموعه ای از آثار قدیمی همچون خانه های صخره ای پراكنده معبد، قلعه و برج های مختلف وجود دارد كه میمند را از یك روستا به یك مجموعه با تمدن خاص تبدیل می كند.


طبیعت و خصوصیات طبیعی آب و هوای میمند كرمان از نوع معتدل كوهستانی و دارای زمستان های سرد و تابستانی معتدل است روستای میمند در مرز مشترك دشت و كوهستان قرار دارد.

دشت میمند مملو از جانوران بیابانی، همچون مار، سوسمار، جوجه تیغی است.


چندین رودخانه فصلی و تعدادی قنات و چند چشمه در میمند و اطراف آن وجود دارد كه موجب رونق كشاورزی در این منطقه شده است.


در فصل بهار میمند زیباترین چهره را به خود می گیرد، طراوات، شادابی و سرسبزی دشت میمند و آب و هوای مطلوب آن، انبوهی از جمعیت شهرها و روستاهای اطراف را به سمت خود می كشد و مردم اوقات فراغت خود را در این روستا و در كنار چشمه ها، قنات ها و رودخانه های میمند می گذرانند.


روستای میمند كه در 38 كیلومتری شهرستان شهر بابك در استان كرمان قرارداد و تنها روستای تاریخی جهان است كه هنوز روابط سنتی زندگی در آن جریان دارد.


بیشتر خانه های روستایی در میمند به صورت صخره ای در دل كوه ساخته شده اند./ی
چهارشنبه 13/2/1391 - 11:26
داستان و حکایت

آیا میدانید چرا ایرانیان پشت سر مسافر آب میریزند؟

 

 سردار پرافتخار ایران یعنی هرمزان در سمت فرمانداری خوزستان انجام وظیفه می‌کرد. هرمزان که یکی از فرمانداران جنگ قادسیّه بود، بعد از نبردی در شهر شوشتر و زمانی که هرمزان در نتیجه خیانت یک نفر با وضعی ناامید کننده روبرو شد، نخست در قلعه‌ای پناه گرفت و به ابوموسی اشعری، فرمانده تازیها آگاهی داد که هر گاه او را امان دهد، خود را تس...لیم وی خواهد کرد. ابوموسی اشعری نیز موافقت کرد از کشتن او بگذرد و ویرا به مدینه نزد عمربن الخطاب بفرستد تا خلیفه درباره او تصمیم بگیرد. با این وجود، ابوموسی اشعری دستور داد، تمام 900 نفر سربازان هرمزان را که در آن قلعه اسیر شده بودند، گردن بزنند. (البلاذری، فتوح البُلدان، به تصحیح دکتر صلاح‌الدیّن المُنَجَّذ (قاهره: 1956)، صفحه 468)

پس از اینکه تازیها هرمزان را وارد مدینه کردند، ... لباس رسمی هرمزان را که ردائی از دیبای زربفت بود که تازیها تا آن زمان به چشم ندیده بودند، به او پوشاندند و تاج جواهرنشان او را که «آذین» نام داشت بر سرش گذاشتند و ویرا به مسجدی که عمر در آن خفته بود، بردند تا عمر تکلیف هرمزان را تعیین سازد. عمر در گوشه‌ای از مسجد خفته و تازیانه‌ای زیر سر خود گذاشته بود. هرمزان، پس از ورود به مسجد، نگاهی به اطراف انداخت و پرسش کرد: «پس امیرالمؤمنین کجاست؟» تازیهای نگهبان به عمر اشاره‌ای کردند و پاسخ دادند: «مگر نمی‌بینی، آن امیرالمؤمنین است.»

... سپس عمر از خواب برخاست. عمر نخست کمی با هرمزان گفتگو کرد و سپس فرمان داد، او را بکشند.

هرمزان درخواست کرد، پیش از کشته شدن به او کمی آب آشامیدنی بدهند. عمر با درخواست هرمزان موافقت کرد و هنگامی که ظرف آب را به دست هرمزان دادند، او در آشامیدن آب درنگ کرد. عمر سبب این کار را پرسش نمود. هرمزان پاسخ داد، بیم دارد، در هنگام نوشیدن آب، او را بکشند. عمر قول داد تا آن آب را ننوشد، کشته نخواهد شد. پس از اینکه هرمزان از عمر این قول را گرفت، کیاست به خرج داد و هوش و ذکاوت ایرانی را به رخ بلاهت عرب کشید و در اقدامی زیرکانه و هوشمندانه آب در دستش را با کاسه آن بر زمین انداخت و آن آب روی زمین ریخت. عمرهم که دید مغلوب هوش و فراست و نکته سنجی و کیاست و سیاست ایرانیان شده به ناچار به قول خود وفا کرد و از کشتن او درگذشت.
این باعث بوجود آمدن فلسفه ای شد که با ریختن آب بر زمین، یعنی زندگی دوباره به شخصی داده می شود تا مسافر برود و سالم بماند.

چهارشنبه 13/2/1391 - 11:24
اخبار

ارزش جهانی پول ایران از 300 سال پیش تا امروز

 

به گزارش ایمنا به نقل از الف، منابع تاریخی نشان می دهند
ارزش برابری پول ملی ایران با پول‌های معتبر جهانی در مقاطع تاریخی مختلف به این
شرح بوده است :

در زمان شاه طهماسب صفوی، یعنی در سده شانزدهم میلادی، واحد پول ایران «شاهی» بود و هر ۲۰۰ شاهی برابر با یک «تومان». طبق مندرجات سفرنامه جنکینسون، در آن زمان هر شاهی با یک شیلینگ انگلیس برابر بود. هر پوند استرلینگ برابر با ۲۰ شیلینگ است. بنابراین، یک تومان ایران برابر بود با ۱۰ پوند انگلیس. یعنی، ارزش پول ایران ده برابر پول انگلیس بود.

در سده هیجدهم میلادی، ارزش تومان ایران به‌تدریج کاهش یافت و ارزش پوند انگلیس افزایش. در نیمه اوّل سده نوزدهم میلادی، یعنی در دوران سلطنت فتحعلی‌شاه و محمد شاه قاجار، دو پوند استرلینگ برابر با یک تومان ایران شد. در این زمان یک پوند برابر بود با ۲۵ فرانک فرانسه و ۱۰ روپیه هند. یعنی، یک تومان ایران برابر بود با ۵/ ۱۲ فرانک فرانسه. در همین زمان، یک تومان ایران با دو دلار و پنجاه سنت آمریکا برابر بود.

پس از قحطی بزرگ ۱۲۸۸ ق. ارزش پول ایران سیر نزولی را آغاز کرد؛ با قتل ناصرالدین‌شاه (۱۸۹۳) این کاهش ادامه یافت و با انقلاب مشروطه (۱۹۰۵-۱۹۰۷) شدت گرفت. اندکی قبل از قتل ناصرالدین‌شاه، در سال ۱۸۹۱ یک پوند استرلینگ برابر با ۵/ ۳۲ قران بود که، اندکی پس از قتل ناصرالدین‌شاه، در سال ۱۸۹۴ به ۵/ ۴۸ قران رسید. ده قران برابر با یک تومان بود. یعنی در اواخر سلطنت ناصرالدین‌شاه ارزش پوند بریتانیا ۲۵/ ۳ برابر تومان ایران و پس از قتل او، در زمان سلطنت مظفرالدین‌شاه، حدود ۸۵/ ۴ برابر تومان ایران شد. پس از انقلاب مشروطه یک پوند برابر با ۶۰ قران بود یعنی ارزش پوند انگلیس شش برابر تومان ایران شد. در اواخر سده نوزدهم و اوائل سده بیستم میلادی، تا جنگ اوّل جهانی، یک پوند انگلیس تقریباً برابر با ۵ دلار آمریکا بود. بنابراین، در دوران مظفرالدین‌شاه ارزش دلار آمریکا و تومان ایران تقریباً یکسان بود.

در زمان سقوط رضا خان و ورود ارتش‌های متفقین به ایران (۱۳۲۰ ش.) دلار آمریکا تقریباً یک و نیم تومان ایران بود؛ یعنی با ۱۵ ریال می‌شد یک دلار خریداری کرد. در سال ۱۳۳۲، یعنی در اواخر دولت دکتر مصدق و زمان کودتای ۲۸ مرداد، یک دلار آمریکا معادل ۹۰ ریال ایران (۹ تومان) و یک پوند استرلینگ برابر با ۲۳ تومان بود. در پایان سلطنت محمدرضا پهلوی و در دوره ای که صادرات نفت خام در قله تارخی قرار داشت، یک دلار آمریکا تقریباً ۷ تومان ایران و یک پوند انگلیس تقریباً ده تومان ایران ارزش داشت.
در این زمان ارزش یک روبل شوروی حدود ده تومان ایران یعنی تقریباً برابر با پوند استرلینگ بود. یک فرانک فرانسه ۱۶ ریال و یک مارک آلمان غربی ۳۲ ریال ارزش داشت.

امروزه پوند استرلینگ به نرخ رسمی دولتی حدود ۱۹۵۰ برابر تومان ایران و دلار آمریکا حدود ۱۲۲۶ برابر تومان ایران است در حالی که نرخ دلار در بازار آزاد ۱۸۵۰ تومان و قیمت پوند ۳۰۰۰ تومان می باشد . بجز دوره هایی که ایران شاهد جنگ و تجاوز نظامی بوده، سریع ترین سقوط ارزش پول ملی ایران در خرداد۱۳۷۴ (زمان ریاست عادلی بر بانک مرکزی) و دی ۱۳۹۰ (زمان ریاست بهمنی بر بانک مرکزی) اتفاق افتاده است. بانک مرکزی طبق قانون، وظیفه حفظ ارزش پول ملی را به عهده دارد.

چهارشنبه 13/2/1391 - 11:22
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته