• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 3851روز قبل
موفقیت و مدیریت
پیش از صحبت کردن فکر کنید


امری که می تواند به شما کمک کند تا تاثیر خود را بهبود بخشیده و ناکامی را تا میزان زیادی کاهش دهید، این است که بدانید: "مصداق ارتباط، پاسخی است که از طرف مقابل دریافت می کنید."



ارقام متداول نشان دهنده این امر هستند که وقتی ارتباط رودررویی با طرف مقابل داریم، تنها ۷۰% از کل پیام ما با لغات و زبان کلامی به شخص مقابل منتقل می شوند و ما بقی تاثیر از روی حرکات بدن و تن صدای شما انتقال می یابند. هر چند لغات به نوبه خود سهم کوچکی را به خود اختصاص داده اند، و باید با سایر المان ها همخوانی داشته باشند تا بتوانند معنای واقعی را به طرف مقابل انتقال دهند، اما به هر حال یکی از موارد ضروری در ارتباطات به شمار می روند.



واقعاً عجیب است؛ چرا که ما آموزش های کافی برای نحوه صحیح برقراری ارتباط را نمی بینیم و اصلاً متوجه نیستیم که تنها صحبت کردن مهم نیست و گوش دادن نیز یکی از فاکتورهای ضروری در مکالمات محسوب می شود. در دنیای بزرگسالان اکثر راههای برقراری ارتباط به ارتباط لفظی ختم می شود. کمی به گذشته و دوران تحصیل خود فکر کنید، ببینید که چقدر وقت صرف یادگیری خواندن و نوشتن کرده اید؟ هر چند در حال حاضر میزان باسوادی در کل جهان پیشرفت چشمگیری داشته، اما باید توجه داشت که در طول این دوران هیچ گونه آموزش خاصی در مورد نحوه برقراری ارتباط صحیح، به دانش آموزان داده نمی شود.



زمانیکه ارتباط رودرویی را با دیگران داریم برای اینکه بتوانیم بالاترین تاثیر را برر وی آنها بگذاریم -چه مخاطب ما یک فرد باشد چه اشخاص زیادی باشند- بهتر است کمی صبر کنیم و به چند مسئله جزئی دقت کنیم. اولین چیزی که باید پیش از هر چیز به آن توجه کنید این است که ببینید مخاطبتان چه کسی است.



زمانیکه ما پیام های ارتباطی را "دریافت" می کنیم، این ارتباط از "فیلتر"های مختلفی می گذرد تا به ما برسد. این فیلتر ها می توانند شامل موارد زیر باشند:



▪ حالت روحی فردی ما و احساساتی که داریم
▪ نظر ما نسبت به فرستنده پیام
▪ ارتباطات قبلی با فرد مورد نظر
▪ اینکه پیام چه اثری می تواند برای ما در بر داشته باشد
▪ میزان درک فردی ما از لغاتی که می توانند مورد استفاده قرار بگیرند
▪ نحوه تجزیه تحلیل لغات توسط ما
▪ "برنامه" باطنی ما 



به عنوان یک فرستنده پیام، تا کنون چقدر وقت گذاشتیم تا به این موارد فکر کنیم؟ چند لحظه به خودتان وقت بدهید، در مورد مخاطبین خود فکر کنید، اگر بتوانید با مخاطبین خود ارتباط برقرار کنید، آنها خوشان به شما کمک می کنند تا بتوانید منظور تان را واضح تر برایشان تشریح کنید. همه افراد برای بیان یک مطلب شیوه های متفاوتی را انتخاب می کنند و همه سعی بر این دارند تا میزان تاثیرگذاری خود را افزایش دهند. شاید شما در مورد ضرب المثل قدیمی "خودتان را جای آنها بگذارید" چیزهایی شنیده باشید. افرادی که در برقراری ارتباط با دیگران موفق هستند، این کار را انجام می دهند حال چه به صورت آگاهانه چه به طور ناخودآگاه. اگر شما مواضع فرد مقابل را در نظر گرفته و دنیا را از چشم های او مشاهده کنید، دید بازتری پیدا کرده و راحت تر می توانید پیام خود را به او انتقال دهید. این امر شما را قادر می سازد تا راههای متعددی برای بیان مطلبی که در ذهن دارید پیدا کنید.



همچنان که زندگی می گذرد و ما به عرصه های جدید آن قدم می گذاریم، نوعی تکنیک فردی برای برقراری ارتباط با دیگران بر می گزینیم. کلید طلایی تاثیر گذاری بیشتر این است که انعطاف پذیری خود را افزاش دهید تا قادر شوید پیام خود را آنچنان که مناسب حال مخاطب است به او انتقال دهید.



چند لحظه وقت بگذارید و بر روی حق انتخاب هایی که دارید تمرکز کنید. به عنوان مثال فرض کنید که می خواهید یک اقامتگاه تفریحی را تشریح کنید.



آسمان آبی دریای آرام و دلپذیر که اشعه های نور خورشید بر روی آن طنین انداخته اند. شن های سفید ساحل، رستوران کوچک ساحلی که مردم در حالیکه افتاب سوخته شده اند، اطراف آن نشسته اند و همچنان که با هم صحبت می کنند، لبخند بر روی لبانشان نقش بسته. منظره جزیره از کلبه ها و ساختمان های سفیدی تشکیل شده و از بالای تپه برگ های سبز زیتون قابل مشاهده است.



شاید شما بتوانید گرمای خورشید و شن های ساحل را احساس کنید. زمانیکه پایتان را بر روی شن های ساحل می گذارید، آب به شما خوش آمد می گوید، وقتی هم که از آب بیرون می آیید و به سمت رستوران می روید، اندیشه صرف یک لیوان نوشیدنی خنک به شما آرامش می دهد. بوی انواع کباب هایی که در فضای باز درست میشود، شما را گرسنه کرده و دلتان می خواهد چیزی بخورید.



یا، سکوت ساحل که با رفت و آمد گاه و بی گاه جت اسکی در هم می شکند! زمانیکه به سمت رستوران می روید، صدای صحبت کردن افراد مختلف با لهجه های متفاوت را می شنوید. همچنان که به موزیک گوش می دهید، می توانید به صحبت کردن با دیگران نیز فکر کنید و برای شام برنامه ریزی کنید. پرنده ها صبح ها و بعد از ظهرها آواز می خوانند.



همه این موارد در حال توصیف همان محل و همان تعطیلات هستند. کدام یک از آنها برای شما جذاب تر است؟



یکی از فاکتورهای اساسی در برقراری ارتباط، نحوه ارائه "لغات" مختلف و چیدن آنها در کنار یکدیگر است.



نمی توانیم بگوییم که کدام یک از موارد بالا به طور قطع "بهتر" از سایرین است. حقیقت اینجاست که در مقوله برقراری ارتباط، افراد مختلف را می توان در این گروه ها دسته بندی کرد: "بصری" ، "احساسی" و "شنیداری." به هر حال همه افراد توانایی استفاده از هر سه مورد را دارند، اما همیشه یکی از موارد بر سایرین برتری دارد و از یکی از موارد دیگر به عنوان عامل پشتیبان استفاده می شود. بنابراین زمانیکه اتفاقات مختلف را مرور می کنیم، از یکی از مواردی که برایمان طبیعی تر است استفاده میکنیم. کسی که معمولاً از کانال ارتباط بصری خود استفاده می کند، ما برای به تصویر کشیدن یک مکان رویایی برای سپری کردن تعطیلات، باید از زبانی استفاده کنیم که اشکال و صحنه ها را درذهن او به تصویر بکشد و آنها را قادر کند که محل مورد نظر را در ذهن خود مجسم کنند. به هر حال با هر کسی که می خواهید صحبت کنید باید با زبان خودش با او حرف بزنید. شما فکر می کنید که خودتان به کدام یک از این گروهها تعلق دارید؟



زمانیکه ما قصد صحبت کردن با دیگران را داریم - چه با تیم کاری خود در محل کار چه یک دوست - باید به این امر توجه داشته باشیم که کلیه افراد از فروشنده گرفته تا خریدار، شیوه خاصی برای تجزیه تحلیل اطلاعات دارند. شما زمانیکه می خواهید با آنها به درستی ارتباط برقرار کنید، باید حتماً به شیوه خودشان سر صحبت را باز کنید. به هین دلیل هم هست که در آغاز این گفتار اشاره داشتیم که باید میزان انعطاف پذیری خود را افزایش دهید.



زمانیکه می گوییم "قبل از حرف زدن فکر کنید" شما را به انجام چند ترفند مفید ترغیب می کنیم. در اولین مرحله به مخاطب یا مخاطبین خود فکر کنید. در مورد آنها چه میدانید؟ واکنش آنها نسبت به حرف های شما چیست؟ چقدر از حرف های شما را می توانند درک کنند؟ زمانیکه برای بررسی یک چنین مطالبی وقت بگذارید، می توایند منظور خود را به درستی به دیگران منتقل کنید.



مرحله بعدی این است که در مورد مخاطب خود فکر کرده و ببیند به کدام یک از گروهای بصری، احساسی و شنیداری بستگی دارند. البته انجام این کار زمانیکه طرف مقابل شما تنها یک نفر باشد، ساده تر است . زمانیکه در مقابل گروهی از افراد قرار می گیرید، باید طوری حرف بزنید که با گفته های خود هر سه گروه را تحت پوشش قرار دهید، البته اکثر افرا بصری و شنیداری هستند.



برای اینکه میزان آگاهی خود را از دیگران افزایش دهید، می توایند به دنبال چند "شاخص" اصلی باشید. شاید پاسخ کلی را به شما ندهند، اما می توانند شما را در مسیر مناسب هدایت کنند.



افراد "بصری" معمولاً در حرف های خود از لغات تصویری استفاده می کنند. دایره لغات آنها از رنگ ها، تصاویر و صحنه ها تشکیل شده است. آنها با حرف های خود مناظر و صحنه ها را نقاشی می کنند. آنها همچنین خیلی تندتر صحبت می کنند، سرزنده تر هستند، و حرکات بیانگر بدنی شان بیشتر است و از دستان خود برای تقویت تصاویر استفاده می کنند. حرکات دست آنها از بالای سینه به سمت خارج بیشتر است.



افراد احساسی از حرف های احساسی استفاده می کنند. آنها در این مورد که چه احساسی دارند، صحبت می کنند؛ نیاز دارند که چیزی را در دست بگیرند، احساس آنها در مورد چیزهای ملموس بیشتر است مثلاً یک شیء چقدر نرم یا زبر است، و به طور کلی بیشتر در مورد احساست خود نسبت به چیزهای مختلف صحبت می کنند. آنها کمی آرامتر صحبت می کنند، برای فکر کردن چند لحظه صبر می کنند و به احساسات خود بیش از هر چیز اهمیت می دهند. آنها حرکات بیانگر بدنی زیادی از خود بروز نمی دهند و حرکات دست هایشان بیشتر به سمت داخل است. ممکن است خودشان را با دست هایشان بگیرند و یا چیزی را در دستشان بگیرند.



شنیداری ها از صحبت کردن در مورد مسائل مختلف لذت می برند! آنها معمولاً سؤال های زیادی می پرسند و میخواهند در مورد موضوعات مختلف با هم بحث کنند. آنها خیلی ریز بین هستند و درکشان کمی مشکل است. آنها گوش هایشان در همه حال تیز است، حرکات بیانگر بدنی شان ریتمیک بوده و بیشتر به دهان، سر و گوش ها توجه دارند.



شاید تا کنون به این نتیجه رسیده باشید که پیش از صحبت کردن باید موارد بسیار زیادی را در نظر بگیرید، اما اگر دقت کنید متوجه خواهید شد که مدت زمان زیادی را در زندگی خود صرف صحبت کردن می کنید و این کار ارزشش را دارد که مهارت های گفتاری خود را ارتقا بخشید. اگر توانایی انجام یک چنین کاری را نداشته باشید، آنوقت مجبور می شوید که همیشه دیگران را محکوم به درک نکردن منظور خود کنید. به هر حال همیشه تقصیر با طرف قمبال نیست

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=638715&forumid=465&pageindex=8

چهارشنبه 24/7/1392 - 1:59
موفقیت و مدیریت

اشتباه بزرگ در ارتباطات

اسـرار بـرقـراری یک رابـطـه مـؤثـر چـیـست؟ چـگونـه یک زن آنچیزی را که میخواهد بدست می آورد در حالیـکه شـریـک زنـدگیش را نیز به خواسته اش میرساند؟ بگذارید نگاهـی داشته باشیم به سه مشکل اصلی که اکثر زوج هـا بـا آن دست به گریبان میباشند و ببینید چگونه میتوان آنها را حل نمود.


اشتباه ۱)
▪ ایجاد ارتباط برای زیر نفوذ خود قرار دادن و زرنگی
گاهی اوقات ما یک رابطه را برای بدست آورن خواسته هایمان آغاز می کنیم خواه طرف مـقابـل تـوانایی برآوردن آن را داشته باشد و خواه نداشته باشد. قـهـر مـی کنـیم، اخــم می کنیم، تهدید میـکنیم، چاپلوسی میکنیم و آنچه در تـوان داریم برای ایجاد احساس ناراحتی در طرف مقابلمان انجام می دهیم.


این نـوع رفـتـار، گـرچـه مـمـکن اسـت بطور موقتی مؤثر باشد، اثر بسیار ناگواری در طولانی مدت بر سلامـت رابـطه خـواهـد گذارد. آن را رها کنید، برای خواسته و پیشنهادات نفر دیگر احترام قائل گردید. اگر او نمی تـواند خواسته شما را برآورده کند، ببینید میتوانید خودتان آن را به خود بدهید.


اشتباه ۲)
▪ ایجاد ارتباط برای فریب دادن
با اینکه نیازی به گفتن ندارد، این یکی از خطرناکترین انواع رفتـار اسـت کـه بـسیـاری از رابطه ها را نابود می کنـد. دروغ هـا، گـزافه گـویـی ها، بازی دادن ها و نیرنگهای متداول همگی باعث پریشانی و رنجش میــگردند. آنها بنیان رابطه را به لرزه درآورده و در نهایت شکافی عمیق در اعتماد بوجود می آورند.


نسبت بـه خـطر آن هـوشیـار بـوده و پیش از اینکه آغاز شود متوقفش سازید. اگر این چیزی است که برای شما آشنا بنظر میـرسـد، ابتدا آنرا در رفتارهای خودتان مورد سنجش قرار دهید. اگر صادق و رک باشید، دیگر مایل به پذیرش فریب دیگران نخواهید بود. در روابط خود راستی و درستی را پیشه کنید.


اشتباه ۳)
▪ ایجاد ارتباط با پیغامهای متناقض
پـیـامـهای متناقض: چیزی را گفتن و چیز دیگری را انجام دادن -- یک فـرم بـسیـار رایــج فریب و نیرنگ می بـاشد. همچنـین ایـن مـی تواند بـصورت قـول دادن لفـضی یـا عـملی و انجام ندادن آن دربیاید.


پیغامهای متناقض باعث پریشانی بسیار میگردند. همیشه به اعمال فرد توجه نمایید. معـمولا اعمال نـسبت بـه گـفتـار هـمتـرازی بیـشتری با حقیقت دارنـد. اگـر گـفتـارشـان بـا اعـمالـشان در تناقض بود، آنچه که گفته می شـود را نـادیـده پـنـداریـد.


درک کنید که شخص دارای تعارض بـوده و اجازه ندهـیـد شـمـا را نـیـز دچــار آن احساس نماید.


● راه حل های دو مشکل اصلی در روابط
هیچ رابطه ای بدون برقراری ارتباطات مؤثر دوام زیادی نخـواهـد آورد. مـا در سـراســر روز صحبت میکنیم (و گوش می دهیم )، اما تنها بخش کوچکی از ارتباط ما بصورت گفتاری رخ میدهد. بیشتر اوقات تصور می کنـیم کـه دیـگران گفته های ما را گوش داده و متوجه می شوند، اما عمدتا این موضوع صــحت ندارد.


اغلب شخص دیگر در حال اندیشیدن به آنچیزی ایست که میخواهد در جواب صحبتهای شما بگوید، و نوعی خیالپردازی که هیچ ارتباطی به موضوع مورد بحث ندارد را در ذهن خود می پروراند. هنگامیکه نزاع میکنیم، می خـواهـیـم بیـش از پـیش فـهمیده شویم و واژگان همانند تیر به جلو و عقب به پرواز درمی آیند. در این شرایط، تجزیه و تحلیل مسئله میتواند دور از ذهن گردد.


بنابراین اسرار ارتباط مؤثر چیست؟ بـه دو مشکل اساسی در ارتـباطـات و نحوه حل آنها توجه نمایید. بعد از این مرحله خواهید توانست پایه های بهتـرین نـوع رابـطـه ای کـه تــا بحال تصورش را میکردید را بنیان نهید.


▪ مشکل اول)
می خـواهید حـق را بـخود داده و ثـابت کنید که دیگری در اشتباه است

پیش از آنکه بتوانید یک ارتباط مؤثر را آغاز کنید، باید نگاهی موشکافانه بـه قصد و غرض خـود بـیندازید. آیا برای اینکه توسط دیگران فهمیده شوید ارتباط برقرار می کـنـیـد، بـرای بدست آوردن خواسته ها، یا هدف دیگری را فرا سوی سخـنـانـی کـه در حـال بـیـان آنها هستید دنبال میکنید؟ بسیاری از زوج ها به مرحله ای میرسند که فقط میخواهند ثابت کننده حق با آنها بوده و نـفــر دیـگر در اشـتـباه است (و همیشه اینطور بوده است). این نـوع رابطه همانند نبرد می ماند.
این سخنان مملو از خشـم و سـرزنش بـوده و سـبــب میگردند نفر دیگر احساس کوچکی نـمـایـد. حرف های رد و بدل شده در چنین رابطه ای هرگز گوش داده نمیشوند. هرچند که آنچه با صدای واضح و بلند خوانده میشود خشم و عدالت موجود در فراسوی مراودات است. جهت رفع این مشـکل، تصمیم بگیرید همدیگر را سرزنش نکنید و به صحبتهای یکدیـگر بـا خـلوص نـیـت گـوش دهید.
تصمیم بگیرید که درصدد ثابت کردن چیزی برنیامده و در عوض راهی برای ایجاد یک پـل بـرای درک مـتـقابل پیدا نمایید. این تصمیمات در موفقیت یک رابطه بسیار مفید واقع خواهند شد.


▪ مشکل دوم)
قادر نیستید به حرفهای طرف مقابل گوش دهید
بیاد داشته باشید که یک ارتباط فقط از صحبت کردن تشکیل نشده بلکه شـامل شنیدن و گوش دادن به آنچه که در حال بیان است نیز میباشد. ما میتوانیم کارهای زیـادی برای آموختن هنر گوش دادن انجام دهیم، امـا بـرای آغـاز، بـسیار مـهـم اســت که بدانیم اگر فـردی بخـواهـد نـقطه نـظرات خـود را کــنار گذاشته و حقیقتا آماده دانستن درون و افکار دیگران گردد، آنگاه از روی صداقت آنچه کـه در حال گفتن است را فقط باید "بشنود." این کار خیلی هم آسان نیست.
بسیاری از ما آنچه که میشنویم را بسرعت تعبیر و تفسیر کرده و آنرا در یک شکاف آماده قرار می دهیم. برخی صحبتها را تحریف می کـنند. برخی تظاهر به گوش دادن میکنند درحالیکه سرگرم افکار خود هستند.
یک راه حل بــرای ایــن مشکل آن است که برداشت خود را از صحبتهای دیگران بــرای آنـها تکرار نمایید. بگذارید بدانند که ارتباطات آنها چگونه درون ذهن شما تفسیر می گـردند. اجـازه دهـیـد دیــگران پـیغامـهای خــود را با استنباط شما منـطق سازند. و در نهایت، راغب حقیقی شنـیـدن منظور آنها باشید.
 
http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=638715&forumid=465&pageindex=8
چهارشنبه 24/7/1392 - 1:59
موفقیت و مدیریت
پذیرش انتقاد از دیگران بین طبقات مختلف متفاوت است


پذیرش انتقاد از دیگران بین طبقات مختلف متفاوت است. برای مثال در بیشتر مواقع انتقاد از سوی افراد خانواده قابلیت پذیرش بیشتری در مقایسه با سایرین دارد. به طور معمول ما در برابر قضاوت افراد بیگانه آسیب پذیری بیشتری داریم. برخی از انواع انتقاد عبارتند از:

۱) انتقاد سازنده:
این روش در بسیاری موارد می تواند جنبه ای سازنده و مثبت داشته باشد. اگر لحن انتقادکننده دوستانه باشد بیشتر موثر واقع شده و شنونده بدون آنکه مورد حمله قرار گیرد از معایب خود مطلع می شود. بی تردید برای هیچکس خوشایند نیست که بشنود «بد غذا می خورید» و یا «در لباس پوشیدن بدسلیقه هستید.» برای آنکه انتقاد سازنده و موثر باشد منتقد باید مواردی را رعایت کرده و پرسش هایی را مطرح کند که هر یک از آنها در رساندن وی به هدف خود نقش مثبتی ایفا کند. این سئوالات می بایست محتوای اطلاعاتی را که لازم است مبادله شوند در برگیرد. همانگونه که گفتن و چگونه گفتن ارتباط نزدیکی با هم دارند، محتوا و شیوه انتقاد نیز برهم تاثیر گذارند. در تعیین محتوای یک انتقاد باید ابتدا از خود پرسید که از چه رفتاری می خواهیم انتقاد کنیم؟ این روش می تواند بسیار مفید واقع شود، زیرا از بکار بردن جملات کلی و کلمات پوچ و آزاردهنده ای چون «همیشه همین کار را می کنی»، «هیچ وقت به موقع نمی آیی» و جملاتی از این قبیل جلوگیری می شود. هنگامی که انتقاد از رفتار خاصی را با قاطعیت و به طور دقیق مطرح می کنیم، برای انتقاد شونده این امکان را فراهم می سازیم که منظور ما را به درستی درک کند. انتقادی که متوجه رفتار خاصی باشد می تواند منجر به گفتگویی دوجانبه شود تا اینکه به بحثی مبدل شود که حدود آن مشخص نیست.

۲) انتقاد غیرمستقیم:
انتقاد می تواند به صورت غیرمستقیم بیان شود. برای مثال اگر طرف مقابل شما خصوصیت بدی داشته باشد، در خلال گفتگو به او بگویید: «به نظر شما آدمهایی که دارای این خصوصیت اخلاقی هستند، غیرقابل تحمل نیستند؟» این شیوه انتقاد باعث می شود که یک حس هوشیاری در وی بیدار شود و وی متوجه شود که دارای چنین مشکلی است. حتما این مثل را شنیده اید که می گوید به در می گویند تا دیوار بشنود. این یک مثال متداول در فرهنگ ما برای ابراز همین موضوع است.

۳) انتقاد همراه با تعریف و تمجید:
در این روش ابتدا می توان به تعریف و تمجید ویژگی های ارزشمند فردی که مورد انتقاد است پرداخت. برای مثال «تو دختر خیلی باهوشی هستی.» پس از کاربرد یک مقدمه مناسب نظر انتقادی خود را بیان و سعی کنید آن را در پوششی از سخنان خوب و دلپذیر قرار دهید. البته منظور شما اصلا تملق گویی نیست بلکه نخست خصوصیات خوب او را گوشزد کرده و بعد انتقاد خود را ابراز داشته اید.

۴) انتقاد تهاجمی و صریح:
رک بودن نشانه صراحت و صداقت است ولی همیشه برای مخاطب خوش آیند نیست، بخصوص اگر خیلی ناپخته بیان شود. این نوع انتقاد نه تنها هیچ نوع سازندگی در برندارد بلکه شنونده را هم در موضع تدافعی قرار می دهد. بهتر است که انتقاد با بکارگیری یک سیاست درست انجام شود.

۵) محکوم کردن:
گاهی به جای انتقاد همراه با راهنمایی، انتقادکننده مخاطب را در یک دادگاه یک طرفه محاکمه و محکوم می کند. او به خود این حق را می دهد که در مورد دیگران اظهارنظر کرده و الگوی فکری خود را به وی تحمیل کند. اینگونه برخوردها نه تنها سازنده نیست، بلکه بسیار نامناسب است.

۶) انتقاد دیرتر از موعد:
اینگونه انتقادات، زمانی صورت می گیرد که هیچ کمکی به رفع مشکل نمی کند. به عبارت دیگر زمان برای جلوگیری از خطا وجود ندارد. بر هیچ کس پوشیده نیست که انتقاد در چنین زمانی برای جلوگیری از تکرار اشتباه بوده و اگر تشخیص داده شود که تاثیری در آینده نخواهد داشت، بهتر است هیچگاه ابراز نشود.


● شیوه درست انتقاد کردن
رعایت نکات زیر می تواند در زمان انتقاد بسیار یاری دهنده باشد:
▪ آیا رفتار مورد انتقاد را می توان تغییرداد؟
▪ آیا شخص مورد انتقاد قرار گرفته علاقه مند به شنیدن آن است؟
▪ احتمال قبولی طرف انتقاد شونده چقدر است؟
▪ از انتقاد شونده سئوال کنید; آیا منظور شما را درک کرده است؟
▪ به فرد انتقاد شونده تفهیم کنید که انتقادتان بازتاب ساده عقیده شماست.
▪ از انتقاد تحکم آمیز دوری کنید، زیرا اینگونه انتقادها بلافاصله فرد را در موضع دفاعی قرار می دهد.
▪ سعی کنید انتقاد را به صورت نگرش شخصی خود به موضوع بیان کنید و کوشش کنید او را به شیوه نگرش خود کنجکاو کنید.
▪ موضوع را طولانی و انتقاد را به سخنرانی تبدیل نکنید زیرا شنونده را خسته و بی حوصله می کند.
▪ انتقاد را در زمان و مکان مناسب ابراز کنید نه در لحظه ای که طرف مقابل آمادگی شنیدن آن را ندارد. اول صبر کنید تا مخاطب در آرامش و خونسردی قرار گیرد تا ایرادی که از او می گیرید موثر واقع شود.
▪ با توجه به سطح دانش مخاطب انتقاد را بیان کرده تا برای مخاطب قابل درک باشد. نمی توان از یک روش برای تمامی افراد استفاده کرد.
▪ وقتی انتقاد می کنید کوشش کنید بدون سو»نیت بوده و فقط به منظور کمک و راهنمایی باشد.
▪ با مشکلات و احساسات فرد مقابل همدلی کنید.
▪ بهتر است انتقاد حضوری و بدون واسطه باشد و از انتقاد کردن غیرمستقیم بپرهیزید.
▪ برای حفظ آبروی اشخاص، از انتقاد و نصیحت کردن فرد در حضور دیگران خودداری کنید.
▪ چنانچه بخواهید انتقاد شما با واکنش مثبت و سازنده ای همراه باشد، باید نشان دهید نه تنها به آنچه گفته اید متعهد هستید بلکه به رفتار فرد در مقابل انتقاد خودتان نیز ارج می نهید. هرگز در انتقاد، طرف مقابل را با کسی مقایسه نکنید. مقایسه کردن باعث دلگیری مخاطب شده و ممکن است با واکنش های بسیار نامناسبی مواجه شوید. اگر شخصیت و احترام مخاطب در نظر گرفته نشود نه تنها انتقاد موثر واقع نمی شود بلکه می تواند به قطع رابطه منجر شود. انتقاداتی به نتیجه می رسند که بسیار با دقت و هوشمندانه مطرح شوند و مخاطب بدون آنکه آزرده خاطرشود از معایب خود آگاه شود. هیچگاه در انتقاد از دیگران تصور نکنید که آنچه نظر شماست حتما صحیح بوده و می بایستی شنونده بدون چون و چرا آن را بپذیرد.


● انتقاد از همکاران
رقابت در تمامی سطوح هر سازمانی وجود دارد. یکی از علل آن دستیابی به امتیازات بیشتر در مقایسه با همکاران دیگر است. این امتیازات به صورت های گرفتن پاداش، ارتقای شغلی و...می باشد. به طور کلی هر فردی با سه سطح در یک سازمان ارتباط دارد: سطوح زیردست، همکاران هم ردیف و همکاران سطوح بالاتر. آنچه بسیار حائز اهمیت است آنست که بدانیم در هر سطحی چگونه انتقادات خود را بیان کنیم. اگر بخواهیم از یک روش برای انتقاد از افراد مختلف استفاده کنیم، یک اشتباه بزرگ مرتکب شده ایم و چنین شیوه ای دارای نتایجی بسیار ناگوار است. در بسیاری از سازمان ها دیده شده افرادی که به طور کلی از دیگران به ویژه از افراد مافوق خود انتقاد می کنند مورد بی مهری قرار گرفته و در گرفتن امتیازات و رتبه ها همیشه با مشکلات متعددی مواجه می شوند. بررسی روش های انتقاد بسیار پیچیده و دارای نکات فراوانی است. انتقاد صحیح، داروی تلخ ولی مفیدی است که زمانی موثر خواهد بود که به موقع و درست تجویز شود، در غیر این صورت نه تنها باعث بهبودی نمی شود بلکه منجر به تشدید بیماری خواهد شد.
 
http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=638715&forumid=465&pageindex=8
چهارشنبه 24/7/1392 - 1:59
موفقیت و مدیریت

آثار نیرومند سؤال نمودن در بهبود مهارتهای ارتباطی


 


یکی از مؤثرترین راهکارها به منظور برقراری ارتباط با سایرین، پرسیدن سؤال های متفاوت است.
ایجاد روابط ناگسستنی، طرح های استراتژیک، در دست داشتن وثیقه های برنده، و تبادل نظرهای معنادار، همه و همه به عنوان محصولات و ثمرات پرسیدن سؤالات ماهرانه به شمار می روند. اگر هر یک از موارد بالا در رابطه شما وجود نداشته باشد، ارتباط ضعیف و سست می شود و این امکان بوجود می آید که شما ارتباط های نامتعارف و غیر صحیح را بیش از آنچه که باید و شاید، تجربه کنید.
چرا توانایی پرسیدن سؤالهای ماهرانه از اهمیت بالایی برخوردار می باشد؟ مطرح کردن پرسش های گوناگون، راهکاری است که با بهرگیری از آن می توانیم به کاوش اطلاعات جدید بپردازیم، دیدگاههای خود را با حقیقت مطابقت دهیم، و همچنین درک کنیم که طرز تفکر دیگران چگونه است و جهان را از چه نقطه نظری مشاهده مینمایند. اگر در هنگام بررسی پروژه های متفاوت ، هیچ گونه سؤالی مطرح نکنیم، این احتمال بوجود می آید که انگار تمام اطلاعاتی را که مربوط به شخص و یا شی مورد نظر میباشد را از پیش می دانیم. درصد احتمال این امر که دانش ما در مورد موضوع خاصی ۱۰۰% باشد چقدر است؟ خیلی کم

● ارزیابی قدرت سوال کردن

▪ فرا انسانی :
سؤال پرسیدن این تصور را در ذهن گوینده ایجاد می کند که شما در حال گوش دادن به صحبت های او هستید (و همچنین به شما کمک می کند که بتوانید بهتر گوش دهید). این امر به نوبه خود قادر است که به سهولت پیوندهای شما را با افراد دیگر، محکم تر گرداند.

▪ درون فردی:
یکی از شیوه های نوین بهبود مهارت های اجتماعی، این است که فرد از خود سؤالاتی می پرسد که به واسطه آن بتواند اهداف آینده را بهتر پایه ریزی نماید. همچنان که فیلسوفان از قدیم الایام گفته اند: "تنها زندگی امتحان شده، ارزش زیستن را دارد." از این گذشته اگر از خودتان سؤال نپرسید، چگونه می خواهید خودتان را بشناسید؟ شاید انجام دادن این کار به اندازه به زبان آوردنش ساده نباشد، به ویژه در فرهنگ های غربی که دست به هر کاری می زنند تا خودشان را از درونیاتشان دور سازند و روی آن تمرکز نکنند، اما با توجه به هر نوع شیوه زندگی که در پیش میگیرید، می بایست خودتان را به انجام این کار عادت بدهید. سکوت به راحتی می تواند در زندگی شلوغ و فرهنگ پیچیده مدرن، انسانها را از اجتماع دور نگه دارد. تفکر جدید باید به گونه ای شکل بگیرد که بر پایه بصیرت طرح کردن پرسش ها و همینطور پاسخ های درونی استوار شده باشد. همچنین لازم به ذکر است که باید در عین حال مهارت های خود را در گوش دادن به سخنان دیگران و در نظر گرفتن روحیات آنها بیش از پیش افزایش دهیم.

▪ تصورات معلق:
پرسش یکی از کلیدهایی است که می تواند به ما کمک کند که مفروضات ذهنی خود را از دیدگاهای طرف مقابل، به یک درک کامل تبدیل نماییم. در روابط و تعاملات اجتماعی، روزی نیست که فرضیه پردازی های ذهنی افراد به ایجاد سوء تفاهم، انتظارت نابجا، استرس، روابط آسیب دیده و وظایف بی پاسخ، ختم نشود. مطابقت دادن چیزی که به اعتقاد شما صحیح است با این مطلب که آیا دیگران هم یک چنین درک مشابهی دارند، می تواند به راحتی هر گونه عواقب منفی را از نظریه پردازی های ذهنی بی حد و حصر شما حذف کند. به منظور انجام این کار، سؤالاتی را باید مطرح کنید که شما را خاطر جمع کند که به طور کامل در مورد موضوع مورد بحث تفهیم می شوید به مثابه آن اقدام به انجام اعمالی مقتضی می زنید. به عنوان مثال پرسشی که شاید به نظر اغلب افراد کاملاً ساده و پیش پا افتاده به نظر برسد: "آیا تو این کار را انجام میدهدی؟" می تواند به شما اطمینان خاطر دهد که طرف مقابل مسئولیت کامل آن کار را به عهده گرفته و دیگر هر دوی شما مجبور نیستند که فکرتان را مشغول آن قضیه کنید. در مرحله فرا انسانی، مشورت با فرد مقابل، در مورد نیات و یا حرف هایی که به نظرتان متعارف شناخته نمی شوند، به آسانی می تواند درک متقابل شما را از یکدیگر افزایش داده و در عین حال مفروضاتی را که ممکن است موجب بروز حساسیت بیش از اندازه شوند را از میان بر می دارد.

▪ ارتباط واضح:
هر سؤال پرسش نشده (و بالطبع پاسخ داده نشده) مانند یک دام عمل می کند که در زیر پای شما گسترده شده است. به عنوان مثال تصور کنید که از مراجعین یک شرکت سؤال نشود که آنها نهایتاً به دنبال رسیدن به چه نتیجه ای هستند. چگونه شرکت می خواهد به هدفی که نمی داند چیست، دست پیدا کند؟ همچنین می توانید در این زمینه یک تیم کاری را که مشغول انجام پروژه گروهی است، در نظر بگیرید. فرض می کنیم که تمام اعضا دارای ایده های بسیار جالبی برای پیشبرد و ارتقای سطح کلی برنامه ها هستند، اما این فرصت را پیدا نمی کنند که عقایدشان در اختیار یکدیگر گذاشته و در مورد آنها به بحث بنشینند، نتیجتا می توان گفت که میزان موفقیت آنها سرعتی شبیه به راه رفتن لاک پشت پیدا می کند. سعی کنید برای مطرح کردن سوال های متفکرانه از دیگران، وقت کافی در نظر بگیرید. این امر به طور کلی یکی از شیوه های کارآمد در زمنیه احترام گذاشتن به سایرین به شمار می رود به واسطه آن ارزش های اخلاقی از اهمیت بیشتری برخوردار شده و کارکنان حاضر می شوند که از خود همدلی و همکاری بیشتری نشان دهند.

▪ کارکردن مؤثرتر:
در کنار اطلاعاتی که همکارها، رؤسای ارشد، و مدیران برای انجام دادن کار آن هم به نحو احسنت در اختیار دارند، در فضایی به دور از استرس و در مکانی که به ارزش های اخلاقی اهمیت زیادی داده شود، به راحتی می توان کار کرد. البته این مهم تنها در سایه پخش اطلاعات بدست می آید و نه احتکار اطلاعات. اما مؤلفه های فوق الذکر، اطلاعات مورد نیاز خود را از کجا بدست می آورند؟ با سؤال کردن. همه میدانیم که افراد، ذهن خوانی بلد نیستند و نمی توانند تفکرات ذهنی دیگران حدس بزنند. بنابراین نباید انتظار داشته باشید که بدون درخواست کردن، اطلاعات به سمت شما روانه شوند. این وظیفه شخصی افراد است که در مورد چیزهایی که نمی دانند، سؤال بپرسند؛ هیچ کس دیگر نمی تواند در این مورد کمکی در حق شما انجام دهد.

● استعداد طرح سوالات بجای خود را آزمایش کنید

مطرح کردن پرسش های ماهرانه، تنها به یک علامت سؤال گذاشتن در انتهای یک ایده شخصی ختم نمی شود. ابتدا شما باید عادت پرسش کردن را در خودتان پرورش دهید. باید توجه داشته باشید که این مهارت با نظر دادن، مطرح کردن عقاید و بازپردهای اجتماعی، کاملا فرق می کند. دوماً باید آگاهی خود را از اینکه چه زمان سؤال میتواند (یا خواهد توانست) به شما در زمینه پیشبرد تعملات اجتماعیتان کمک کند را نیز افزایش دهید.
میتوانید از این تمرین ها برای انعطاف پذیری، شیوه طرح و تکامل استعدادهای سؤال پرسیدن خود استفاده کنید:
▪ پیش از حمایت کردن از هر چیزی، سؤال کنید.
در جلسه و یا کنفرانس بعدی، پیش از اینکه بخواهید نظر شخصی خودتان را ابلاغ کنید، سعی کنید سؤالات درست و مرتبطی در مورد موضوع مورد بحث مطرح کنید. در هر مرحله به انجام چنین کاری از خود اهتمام نشان دهید. هدف اصلی شما از طرح سوال می تواند شامل: جمع آوری معلومات بیشتر، روشن کردن بیانیه و یا دیدگاه اشخاص دیگر، سؤال کردن برای در جریان قرار گرفتن در مورد نقطه نظرات افراد دیگری که در جلسه شرکت کرده اند، باشد. در حین انجام این کار خودتان متوجه می شوید که رویه جلسه چقدر جالب تغییر میکند و مردم چگونه در مقابل این عمل از خود واکنش نشان میدهند (با عقاید و اعمال و رفتار خود)
▪ آزمایش تصورات گذشته.
به یکی از تصوراتی که در گذشته داشتید و بعداً ثابت شد که درست نبوده، فکر کنید. حداقل ۵ مورد از پرسش هایی را که در حین آن جلسه میتوانستید مطرح کنید و به واسطه آنها می توانستید از بروز تصورات نادرست خود جلوگیری نمایید، اما این کار را انجام ندادید، را روی یک برگه کاغذ یادداشت کنید.
▪ سؤال کنید اما بازجویی و استنطاق نکنید.
در حالیکه سؤال پرسیدن یکی از بهترین راههای یادگیری بیشتر و ارتقای معلومات شخصی است، اما باید در نظر داشته باشید که هیچ گاه اشخاص دوست ندارد که مورد بازجویی قرار بگیرند! مانند هر ابزار دیگر ارتباطی، باید به نیات خود به منظور مطرح کردن سؤال کاملاً اگاه باشید. (به عنوان مثال به جای اینکه بخواهید با عقاید طرف مقابل بجنگید و به او حمله کنید، سعی کنید بیشتر به دیدگاههای او بیندیشید). در این میان تن صدا، حالات صورت، حرکات بدن، و نحوه انتخاب واژگان نیز از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می باشند.
▪ قدمی که میتوانید همین حالا بردارید.
حداقل ۳ مورد از موقعیت هایی را که در هفته آینده میتوانید در آنها مهارت های پرسشی خود را به آزمایش بگذارید معین کنید. (قرار ملاقات، تماس های تلفنی بداهه، مکالمه با دوستان، و پاسخ به نامه های الکترونیکی می توانند همه جزء موقعیت های پنهان شما به شمار روند.)

● انواع پرسش
پرسش ها با توجه به زمان، مکان و نحوه بکارگیری طبقه بندی می شوند. به عبارتی نوع پرسش ها در مشاوره، طبابت، مصاحبه، بازاریابی متفاوت است. حال به بررسی بعضی از این دسته ها می پردازیم:

 

▪ پرسش های هدایت کننده
با مطرح نمودن اینگونه سئوالات، از شخص مقابل انتظار پاسخی خاص و معینی داریم. به بیان دیگر این پرسش ها، پاسخ دهنده را به سوی پاسخ مورد نظر هدایت می کنند. از کاربرد های این نوع پرسش می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

 

 

ـ شروع تعامل: این دسته از پرسش های هدایت کننده برای شروع گفتگوهای اجتماعی کاربرد دارند و از ویژگی های آن می توان به داشتن پاسخی معین و معمولا صحیح اشاره نمود. مثلاً «چه روز سردی است؟»
تحت فشار قرار دادن شخص مقابل: اینگونه از پرسش ها بدون توجه به احساسات و افکار پاسخ دهنده با تحت فشار قرار دادن او، فقط دارای یک جواب است. مثلاً «طرفدار کمونیست که نیستید؟»
پرسش های جهت دار: اینگونه پرسش ها به نحوه بیان بسیار تاکید می کنند. هدف استفاده از اینگونه سئوالات، تغییر جواب با بهره گیری از بازی لغات است. مانند پژهشی که در مورد داروهای ضد درد انجام شد. در این تحقیق از آزمودنیها در دو گروه سئوالات زیر مورد پرسش قرار گرفت:
آیا اغلب سر درد دارید و در این صورت هر چند مدت یکبار؟
آیا گاهی سر درد دارید و در این صورت هر چند مدت یکبار؟
برای سئوال اول که با «اغلب» مورد بیان قرار گرفته بود، عدد ۲/۲ در هفته گزارش شد و برای سئوال دوم که با «گاهی» بیان شده بود عدد بدست آمده ۷/۰ در هفته بود.
با نظر به مطالب فوق نتیجه می گیریم که استفاده درست از کلمات در پرسش ها باعث کسب پاسخ مورد نظرمان می شود (لافتوس، ۱۹۷۵).

 

 

▪ پرسش های مرکب
اینگونه از سوالات از ترکیب چند سئوال تشکیل می شوند. این پرسش ها وقتی مفید هستند که علی رغم کمبودوقت، باید از طرف مقابل جوابی بگیریم. اما اغلب پرسش های مرکب باعث گیجی و سردرگمی پاسخ دهنده می شود چرا که او نمی داند اول به کدام یک پاسخ دهد. مانند «امروز وقت آزاد دارید؟بریم سینما؟اصلا فیلم دوست دارید؟»

 

▪ پرسش های تسجیلی
در این گروه از پرسش ها از طرف مقابل انتظار پاسخ نمیرود زیرا خود سخنگو به آن ها پاسخ خواهد داد. هدف از بیان این نوع پرسش جلب توجه و جذب مخاطب و همچنین یادآوری اطلاعات توسط آنان می باشد. مانند «کیست که خدا را نشناسد؟»

 

▪ پرسش های غیر کلامی
سئوالات غیرکلامی از طریق حالات و حرکات چهره و بدن مطرح می شوند. کاربرد این پرسش زمانی است که به علت کمبود وقت یا دلایل دیگر، نیاز است صحبت های شخص مقابل قطع نشود. مانند بالا بردن ابروها و بیان کلمه «اهوم» که شخص مقابل را به ادامه تعامل ترغیب می کند (کریس کول، ۱۹۹۵).

 

● نتیجه گیری
اگر درصدد به دست آوردن اطلاعات، عقاید و حتی حقایقی هستید باید سئوالات خود را با لحنی غیرمغرضانه مطرح کنید تا در طرف مقابل حساسیت ایجاد نکند. طرف تعامل تنها زمانی مایل است و می تواند اطلاعات مورد نیازتان را ارائه نماید که به اندازه کافی احساس آرامش کند. پس باید اینطور بیان نمود که طرح پرسش بجا و مناسب یک هنر است، هنری که با علم و تجربه حاصل می شود.

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=638715&forumid=465&pageindex=8

چهارشنبه 24/7/1392 - 1:59
موفقیت و مدیریت
۱۰ اشتباه متداول در محاورات روزمره


 


 


به نظرتان آیا می توانید مهارت های گفتاری و محاوره ای خودتان را ارتقاء دهید؟ البته که می توانید.
ممکن است تغییر عادت های گفتاری که در طول زندگی در شما به وجود آمده دشوار باشد و زمان ببرد، اما مطمئن باشید که امکان پذیر است.
اجازه بدهید راست و پوست کنده به سراغ نمونه هایی از اشتباهات رایج که خیلی از ما در مکالمات خود مرتکب می شوید برویم. درضمن راه حل هایی هم برای آنها پیشنهاد کرده ایم.


 



۱) گوش ندادن
ارنست همینگوی می گوید: "من دوست دارم گوش کنم. چیزهای خیلی زیادی را از با دقت گوش کردن یاد گرفته ام. بیشتر مردم هیچوقت گوش نمی کنند."
شما مثل همه مردم نباشید. مشتاقانه منتظر نوبت حرف زدن خودتان نایستید. نفس خودتان را کمی عقب نگه دارید. یاد بگیرید که چطور واقعاً به حرف هایی که مردم میزنند گوش دهید.
وقتی شروع به گوش دادن کنید، بخش های مختلفی از مکالمه را باید در دست خود بگیرید. اما مسئله مهم این است که باید از جواب های کوتاه "آره" و "نه" به شدت خودداری کنید، چون در اینصورت طرف مقابلتان اطلاعات زیادی بروز نخواهد داد. مثلاً اگر دوستی برای شما تعریف می کرد که هفته گذشته با چند نفر از دوستانش به ماهیگیری رفته است، مثلاً می توانید از او بپرسید: 



▪ برای ماهیگیری کجا رفتید؟
▪ چه چیز ماهیگیری را از همه بیشتر دوست داری؟
▪ به جز ماهیگیری چه کارهای دیگری کردید؟
به این روش فرد عمیق تر جریان را تعریف می کند و اطلاعات بیشتری در اختیارتان میگذارد و شما می توانید از میان این اطلاعات مسیرهای بعدیتان را هم برای صحبت کردن انتخاب کنید.
اگر طرف مقابلتان مثلاً ابتدا گفت: "اوم، نمی دونم"، تسلیم نشوید. کمی بیشتر ترغیبش کنید. دوباره سوال کنید. آنها می دانند، فقط باید کمی بیشتر درمورد آن فکر کنند. و وقتی سر درد دلشان را باز می کنند، مکالمه جالب تر خواهد شد.


 



۲) زیاد سوال کردن
اگر بیش از حد سوال کنید، مکالمه شکل بازجویی به خود می گیرد. یا ممکن است اینطور به نظر برسد که شما چیز زیادی برای درمیان گذاشتن با طرف صحبتتان ندارید. بهتر است سوالاتتان را با چند جمله توضیحی مخلوط کنید. با ادامه یافتن مکالمه و پیش رفتن آن می توانید سوالات را نادیده گرفته و بگویید: 



▪ آره، خیلی خوبه که آدم آخر هفته با دوستاش یه جا بره و خوب استراحت کنه. ما هم شاید این آخر هفته با بچه ها رفتین پارک و گلف بازی کردیم.
▪ چه خوب، ما هم ماه پیش با قایق یکی از دوستام رفتیم ماهیگیری. از این طعمه های ساکامورا برده بودیم. واقعاً طعمه های خوبی بودند.
و از همین جا مکالمه تان گسترش پیدا می کند و موضوعات دیگری مثل گلف، مزیت یا عیب انواع مختلف طعمه یا نوشیدنی مورد علاقه تان وارد بحث می شود.


 



۳) سکوت ناخوشایند
در مکالمه با کسی که تازه با او ملاقات کرده اید یا وقتی موضوعات همیشگی تمام شده باشد، سکوت بدی حکمفرما می شود. یا ممکن است از اینکه نمی دانید این سکوت چه دلیلی می تواند داشته باشد، عصبی شوید. 



▪ هیچوقت بدون خواندن روزنامه از خانه خارج نشوید. وقتی در مکالمه ای موضوع کم آوردید، می توانید در مورد اخبار روز صحبت کنید.
▪ می توانید در مورد اتفاقاتی که در مهمانی که در آن هستید، نظر بدهید. مطمئناً همیشه در اطرافتان موضوعی برای صحبت کردن درمورد آن هست.
▪ وقتی فرد جدیدی را ملاقات می کنید، یکی از بهترین روش هایی که می توانید با کمک آن از سرد شدن مکالمه جلوگیری کنید این است که احساس خودتان را وقتی با یکی از بهترین دوستانتان ملاقات می کنید، به خاطر آورید و تصور کنید که این فرد جدید هم یکی از بهترین دوستان شماست. البته حواستان باشد که زیاده روی نکنید چون ممکن است این فرد جدید علاقه نداشته باشد که در همان برخورد اول در آغوشش بگیرید و ماچ و بوسه اش کنید. درعوض با لبخند و رفتاری دوستانه و گرم با او برخورد کنید.


 



۴) طریقه بیان نامناسب
یکی از مهمترین مسائل در مکالمه این نیست که چه می گویید، این است که چطور آن حرف را بر زبان می آورید. تغییر در این رفتارها تفاوت عمده ای ایجاد می کند چون صدا و زبان بدن شما بخش مهمی از مکالمه را تشکیل می دهد. 



▪ کمی آرامتر. وقتی از چیزی هیجان زده می شوید، معمولاً حرف زدنتان تندتر و تندتر می شود. سعی کنید کمی آرامتر شوید. به این طریق، گوش دادن برای مخاطبتان آسانتر شده و راحت تر صحبت هایتان را متوجه می شوند.
▪ صدایتان را بالا ببرید. نترسید و آنقدر بلند حرف بزنید که طرف مقابلتان بتواند به راحتی حرف های شما را بشنود.
▪ روشن و واضح حرف بزنید. زیر لب من من نکنید.
▪ با احساس صحبت کنید. اگر با لحنی یکنواخت حرف بزنید کسی علاقه ای به دنبال کردن حرف شما را نخواهد داشت. طوری صحبت بکنید که احساستان در صدایتان منعکس شود.
▪ بین صحبت هایتان مکث کنید. اینکار باعث می شود مخاطب دقیقتر به صحبت هایتان گوش دهد.
▪ موقع حرف زدن کمی به سمت طرف مقابلتان خم شوید. اینکار تاثیر حرفهایتان را بیشتر می کند اما دقت کنید که در اینکار نیز اغراق نکنید.


 



۵) پریدن وسط حرف دیگران
همه کسانی که در یک مکالمه شرکت می کنند باید به یک میزان فرصت حرف زدن داشته باشند. به هیچ عنوان وسط صحبت کسی، حرف او را قطع نکنید تا توجه مخاطبین را به خود جلب کنید. باید بتوانید بین حرف زدن و گوش کردن خود توازن ایجاد کنید.


 



۶) همیشه حق با شما باشد
به هیچ وجه سعی نکنید همیشه و در مورد هر موضوعی حق را به جانب خودتان بدانید. معمولاً مکالمات واقعاً یک بحث نیست و بهتر است اجازه بدهید حال و هوای خوب و دوستانه ای در آن جریان داشته باشد. اگر قرار باشد که در همه بحث ها شما برنده باشید، کسی چندان خوشحال نخواهد شد. پس به جای اینکار کمی عقب بنشینید، و تلاش کنید تا حال و هوای خوبی در گفتگویتان جریان یابد.


 



۷) صحبت کردن درمورد یک موضوع عجیب یا منفی
اگر در یک مهمانی یا جایی هستید که با کسی تازه روبه رو شده اید، بهتر است از پیش کشیدن بعضی موضوعات خودداری کنید. صحبت کردن درمورد وضعیت بد سلامتیتان یا رابطه بدتان با کسی، شغل بد و رئیس بداخلاقتان، قتل های زنجیره ای، زبان خاصی که فقط شما و یک نفر دیگر از آن سر در می آورد، یا هر چیز دیگری که انرژی مثبت جو را از بین می برد، موضوعاتی هستند که باید از آنها اجتناب کنید. همچنین بهتر است حرف زدن درمورد سیاست و مذهب را هم برای گفتگوهای دوستانه تان بگذارید.


 



۸) خسته کننده بودن
بدون توجه به اطرافتان، ۱۰ دقیقه بی وقفه حرف زدن در مورد ماشین جدیدتان اصلاً خوشایند به نظر نمی رسد. وقتی می بینید که مخاطبینتان کم کم حوصله شان سر می رود، باید آماده باشید که سریع موضوع را عوض کنید.
یک راه خوب برای اینکه همیشه موضوعاتی جالب برای صحبت کردن درمورد آن با دیگران داشته باشید، این است که زندگی جالب داشته باشید و روی مسائل مثبت زندگی متمرکز شوید. شروع نکنید درمورد شغلتان یا رئیستان غرغر کنید، هیچکس دوست ندارد این چیزها را بشنود. درعوض، درمورد آخرین مسافرتتان، یک خاطره جالب که یک روز موقع خرید برایتان اتفاق افتاده است، برنامه هایتان برای عیدی که در پیش است یا هر چیز جالب و بامزه صحبت کنید.
کاری که باید بکنید این است که طوری رفتار کنید که دیگران مجذوبتان شوند. با این روش خیلی راحت می توانید دوست پیدا کنید.
پس به جای اینکه در مکالمه تان با دیگران فقط به یک موضوع بچسبید و مدام تکرارش کنید، افق موضوعاتتان را کمی وسیعتر کنید و در مورد مسائل مختلف و جالب با مخاطبتان گفتگو کنید.


 



۹) متقابل رفتار نکردن
هر چه فکر می کنید را به زبان بیاورید و احساساتتان را مطرح کنید. وقتی کسی تجربه ای را با کسی درمیان می گذارد، شما هم باید در عوض یکی از تحربیات خودتان را با او شریک شوید. فقط روبه روی مخاطبتان نایستید و سرتان را تکان دهید یا جواب های کوتاه بدهید. وقتی کسی در مکالمه ای از خود مایه می گذارد، حتماً دوست دارد شما هم متقابلاً همین کار را بکنید.
اینجا هم مثل سایر موقعیت های زندگی نمی توانید بایستید تا دیگران قدم اول را بردارند. اگر لازم بود، شما نفر اول باشید و حرف هایتان را با طرف مقابلتان در میان بگذارید.


 



۱۰) حرفی برای گفتن نداشتن
ممکن است احساس کنید که حرف زیادی برای گفتن ندارید. اما باید سعی کنید. خوب به حرف های طرف مقابل گوش کنید و به حرف هایی که می زند علاقه مند باشید. سوال کنید و جواب های مربوط و مناسب بدهید.
چشمهایتان را هم باز کنید. از مهارت های بیناییتان استفاده کرده و موضوعات جالبی را در اطرافتان برای حرف زدن پیدا کنید. هر روز روزنامه بخوانید و موضوعات جالب و مفید برای حرف زدن پیدا کنید.
روی زبان بدنتان و نحوه حرف زدنتان کار کنید و مهارت های محاوره ای خود را ارتقاء دهید.
آسان بگیرید. لازم نیست همه این کارها را یکجا یاد بگیرید و انجام دهید. اگر بخواهید همه این روش ها را یکدفعه استفاده کنید، مطمئناً گیج می شوید. دو سه مورد از این مهارت ها را انتخاب کرده و هر بار در مکالماتتان استفاده کنید. خیلی زود خواهید دید که به طور اتوماتیک و ناخودآگاه همه این رفتارها و مهارت ها را در مکالماتتان استفاده می کنید.

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=638715&forumid=465&pageindex=8

چهارشنبه 24/7/1392 - 1:59
موفقیت و مدیریت

با همه به خوبی ارتباط برقرار کنیم


 


بیایید به مسئلة خودی بودن در یک جمع , عمیق ترنگاه کنیم . این بار به بررسی این موضوع می پردازیم که چه طور می توانیم مسائلی جدی تر از تجارب خود را با مخاطب مان مطرح کنیم . مسائلی مثل عقاید و ارزش های زندگی .


بدون شک ثابت شده , که مردم با کسانی که در زندگی دارای ارزش های یکسانی هستند , چه در دوستی و چه در محیط کار , راحت تر ارتباط برقرار می کنند . این 5 روش به شما کمک خواهد کرد تا بتوانید با هر کسی که می خواهید ارتباطی نزدیک برقرار کنید .


شما می توانید با استفاده از این شیوه ها علاوه بر ایجاد ارتباطی نزدیک با مشتریان , همکاران , دوستان و کسی که با او رابطة عاطفی برقرار کرده اید , با سایر افراد نیز از هرنژاد و آیینی , همدلی و همفکری پایداری داشته باشید . بدین ترتیب آنها هم ارتباطی نزدیک با شما برقرار می کنند که در غیر این صورت ایجاد نمی شد .


دنباله رو باشید


درست مثل پرندة کوچکی که بال های خود را سریع تر از یک عقاب در حال پرواز به هم می زند , افراد مختلف روش های متفاوتی در زندگی دارند. مثلاً مردمی که در حومة شهرها زندگی می کنند عادت دارند با فاصلة بیشتری از هم بایستند, در حالی که زندگی شهر نشینی سبب می شود که افراد به طور معمول در ترن ها و اتوبوس های شلوغ در فاصلة نزدیکی از هم قرار بگیرند .


افراد ماهر در ارتباطات اجتماعی می دانند که حرکات شان باید مثل مشتریان و مراجعان شان باشد . مردم با افرادی که شبیه به خودشان حرکت می کنند احساس راحتی بیشتری خواهند کرد .


 


دنباله رو باشید


به مردم نگاه کنید . به حرکات آنها توجه کنید . حرکات کوچک ؟ حرکات بزرگ ؟ , سریع ؟, ارام ؟, شتاب زده ؟, بی ثبات ؟ , پخته ؟, خام ؟, شیک ؟, و مرخرف ؟


تصور کنید فردی که با او صحبت می کندی مبی رقص شماست . آیا به سبک جاز تعلیم می دهد ؟ آیا باله درس می دهد ؟ بدن او رانگاه کنید وروش حرکات او را تقلید کنید . این کار باعث می شود طرف صحبت شما به طور ناخودآگاه احساس راحتی کند .


آیا تا به حال برای تان اتفاق افتاده که با کسی مشغول صحبت باشید و بعد از چند دقیقه به خودتان بگویید :« چه قدر مثل من فکر می کند! مثل این که ما روی یک طول موج قرار گرفته ایم . » این احساس فوق العاده ای است , درست مثل عاشق شدن . آیا می خواهید تخته موجی جادویی داشته باشید که با آن بتوانید هر وقت اراده کردید روی طول موج هر کسی که می خواهید , بپرید؟ این تخته موج همین جا است , ابزاری زبانی که به وسیلة آن می توانید با هر کسی که می خواهید ارتباطی نزدیک برقرار کنید . من این تکنیک را بازتاب می نامم, چون در این روش شما عین کلمات طر مقابل تان راتکرار می کنید .


 


بازتاب


بازتاب عملکردی زبانی و ساده است که تأثیرات نیرومندی را به دنبال دراد. به حرف های طرف مقابل دقت کنید , به اسامی , افعال , حروف اضافه و صفتی که به طور معمول به کار می برد و سعی کندی بازتاب آنها باشید . شنیدن کلمات مورد استفادة او از زبان شما , باعث ایجاد ارتباطی نزدیک می شود. به این ترتیب او احساس خواهد کرد ارزش ها , دیدگاه ها , علائق و تجاربش با شما مشترک است .


ازکلماتی حاکی از همدلی استفاده کنید .


وقتی به صحبت های کسی گوش می کنیم , اغلب برای نشان دادن توجه و دقت از آواهایی مثل « اوم » یا « آها» استفاده می کنیم . استفاده از این صداها بهتر از این است که در سکوت به طرف مقابل خیره شویم . با این حال افراد ماهر در ارتباطات اجتماعی از این روش استفاده نمی کنند . سعی کنید به جای گفتن « آها» , کلماتی حاکی از درک و همدلی به کار ببرید . این کلمات ساده , کوتاه و حمایت کننده اند , مثل :« واقعاص جالب است .» وقتی شما به جای استفاده از آواهای مختلف از جملاتی کامل استفاده کنید , شنونده توجه و درک شما را بیشتر احساس می کند.


 


 


زودتر از موقع از کلمة « ما » استفاده کنید


با چند دقیقه گوش کردن به حرف های دو نفر , به راحتی می توانید اطلاعات زیادی , دربارة روابط آن دو کسب کنید. می توانید حدس بزنید که دوستان قدیمی هستند یا تازه با هم آشنا شده اند . یا این که زن و شوهر یا از هم بیگانه اند.


چه طور ؟روند مکالمه بر حسب نزدیکی ارتباط , کاملاً مشخص می شود . به این قسمت توجه کنید :


نوع اول : حرف های کلیشه ای . وقتی دو غریبه با هم حرف می زنند حرف های کلیشه ای ردو بدل می کنند . مثلاً وقتی دربارة هوا صحبت می کنند یکی به دیگری می گوید : « امروز چه هوای آقتابی دلنشینی داریم . »


نوع دوم : واقعیات . افرادی که یکدیگر ار می شناسند ولی به تازگی با هم آشنا شده اند, معمولاً دربارة واقعیات صحبت می کنند:« می دانی جو, امسال تعداد روزهای آفتابی دو برابر سال گذشته است . »


نوع سوم : احساسات و سؤالات خصوصی . وقتی رابطة دوستی بین دو نفر ایجاد می شود , آنها معمولاً احساسات خود را مطرح می کنند, حتی دربارة مسائل یکنواختی مثل هوا: « خدای من , جرج , چه قدر این روزهای آفتابی را دوست دارم . »


نوع چهارم : جملات توآم با « ما » . این نوع معمولاً مختص دوستان نزدیک یا دلدادگان است . در این سطح حرف های غنی تر از واقعیات و نزدیک تر از احساسات مبادله می شود: جملات توآم با ما . دوستان نزدیکی که در این سطح دربارة هوا حرف می زنند می گویند :« اگر این هوا همین طور باشد تابستان خوبی خواهیم داشت » و دلدادگان می گویند :« اگر هوا به همین نحو ادامه پیدا کند , مسافرتی عالی در پیش خواهیم داشت . »


روشی که به آن اشاره می کنیم از همین نوع سرچشمه می گیرد . کافی است از کلمة «ما » زودتر از موقع استفاده کنید .


شما می توانید با استفاده از این کلمه کاری کنید , که مشتری , دوست آینده, یا حتی یک غریبه احساس کند از قدیم با شما آشنا بوده است . از آن استفاده کنید تا کسی که دوستش دارید با شما احساس یگانگی و تفاهم کند . در مکالمات عادی , نوع اول ودوم را حذف کنید و مستقیماً به سراغ نوع سوم و چهارم بروید .


 


.


خاطرات فوری


دوستان , عشاق , شرکاو همکاران صمیمی چه وجه مشترکی با هم دارند؟خاطرات . به این روش توجه کنید . با استفاده از آن می توانید کاری کنید , کسی که به تازگی با او آشنا شده اید احساس کند سال هاست شما را می شناسد .


با هر کسی که دوست دارید, جزئی از زندگی شخصی یا حرفه ای آیندة شما را تشکیل دهد, به دنبال دقایق خاص باشید . بعد از آنها استفاده کنید .

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=638715&forumid=465&pageindex=8

چهارشنبه 24/7/1392 - 1:59
موفقیت و مدیریت
مهارت توضیح دادن، یکی از مهم‏ترین و رایج‏ترین مهارت ها


مهارت توضیح دادن، یکی از مهم‏ترین و رایج‏ترین مهارت‏های اجتماعی است و با این وصف، قاعده ‏مند کردن آن، دشوار است؛ زیرا کافی بودن توضیح، با سن، اطلاعات قبلی و توانایی ذهنی طرف مقابل، رابطه مستقیمی دارد. موقعیت زیر را که در کلاس‏های درس، بسیار اتفاق می‏افتد، مجسم کنید: معلم علوم اجتماعی می‏خواهد مفهوم «پایگاه» را درس بدهد. او باید این اصطلاح را با توجه به درک دانش‏آموزان و میزان علاقه‏مندی آنان، درس بدهد. او برای معرفی این مفهوم، باید از چه کلماتی استفاده کند؟ دانش‏ آموزان باید چه واکنشی از خود نشان دهند؛ این مفهوم را تا کجا باید بکاوند و این بحث را چطور باید به درس‏های قبلی ربط دهند؟ معلمان، هر لحظه با مسئله نحوه تدریس درس‏ها مواجهند؛ اما اگر تصور کنیم که فقط معلمان با این مشکل سروکار دارند، سخت در اشتباهیم؛ چون در سایر ارتباطات نیز با این مسئله روبه‏رو هستیم.
یک روان‏شناس، نتایج پژوهش‏های خود را چگونه باید مطرح کند؟ نمایندگان سیاسی، آرای سیاسی خود را چگونه باید برای رأی‏دهندگان بیان کنند؟ سربازرس پلیس، ماجرای انفجار را چطور باید برای خبرنگاران خلاصه کند؟ بنابراین، می‏بینیم که مهارت توضیح دادن، مخصوص معلمان نیست.

● کارکردهای توضیح دادن‏
کارکردهای اصلی توضیح دادن، عبارتند از:
۱) ارائه اطلاعاتی که فقط از طریق توضیح دادن، قابل انتقال هستند.
۲) به اشتراک گذاردن اطلاعات، جهت دست‏یابی به درکی مشترک.
۳) ساده کردن پدیده‏های پیچیده برای دیگران.
۴) روشن نمودن ابهامات موجود در تعامل اجتماعی.
۵) ابراز عقیده در خصوص نگرش‏ها، حقایق و ارزش‏ها.
۶) ترسیم ویژگی‏های اصلی پدیده‏ها.
۷) نشان دادن نحوه اجرای مهارت یا فنی خاص.

اگر چه موارد بالا، اهداف کلی مهارت توضیح هستند، اما باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که برخی از این اهداف، به فراخور بافت تعامل، بر برخی دیگر، اولویت پیدا می‏کنند؛ مثلاً یک معلم، ممکن است درس را با توضیح مختصر موضوع بحث و اهداف مورد نظرش، شروع کند؛ اما مشاوری که فقط پس از شنیدن نیازها و نظرات مراجع، می‏تواند او را به سوی راه‏حل مسائل خودش سوق دهد، این روش را به کلی غلط می‏داند.

● انواع توضیح‏
اگر چه از دهه ۱۹۶۰م. به بعد، طبقه‏بندی‏های زیادی درباره توضیح، ارائه شده است، اما یکی از صحیح‏ ترین و عملی‏ ترین طبقه‏ بندی‏ها را براون و آرمسترانگ، مطرح کرده‏ اند. در این طبقه‏ بندی، انواع توضیحات عبارتند از: توضیحات توصیفی، توضیحات تفسیری و توضیحات استدلالی.

توضیحات توصیفی، برای تشریح مفصل رویه‏ ها، ساختارها یا فرآیندها به کار می‏روند. برخی از نمونه‏ های آن عبارتند از:
۱) مامایی که درباره نحوه استحمام نوزاد، به مادران جوان توضیح می‏دهد.
۲) مشاور شغلی که به فارغ‏التحصیلان دبیرستانی، راه و روش تهیه خلاصه سوابق شغلی را می‏آموزد.
۳) پزشک داروخانه‏ای که شیوه مصرف داروها را برای مشتری توضیح می‏دهد.

توضیحات تفسیری، برای روشن ساختن مسائل، رویه‏ ها یا اظهارات، به کار می‏روند؛ مثل پزشکی که نتایج اشعه ایکس را برای بیماران توضیح می‏دهد یا تأثیرات قرص یا درمانی خاص را بیان می‏کند.
به نظر براون، ما در برابر پرسش‏هایی از توضیحات استدلالی استفاده می‏کنیم که با «چرا» شروع می‏شوند؛ مثلاً چرا در جوامع غربی، انسداد عروق قلبی شایع‏تر است؟ یا چرا بعضی از مردم، بیش از دیگران، تحت تأثیر تبلیغات قرار می‏گیرند؟ با آن‏که توضیحات ما ممکن است هر سه نوع توضیح را در بر داشته باشد، اما زمان ارائه آنها، بستگی به این دارد که آیا توضیح ما، طرح‏ریزی شده است یا خیر؟ ما معمولاً از توضیحات طرح‏ریزی نشده، در پاسخ به پرسش کسانی استفاده می‏کنیم که می‏خواهند موضوع، روشن‏تر شود. توضیحات طرح‏ریزی شده، پیش از توضیحات واقعی بیان می‏شوند و در این بخش هم با همین نوع توضیحات، سروکار خواهیم داشت.
به نظر براون و هتون، توضیح، دو ویژگی کلی و مهم دارد؛ طرح‏ریزی و ارائه. گرچه باید گوشزد کنیم که این دو ویژگی، الزاماً با هم هماهنگی ندارند و به عبارت دیگر، نمی‏توانیم بگوییم که یک توضیح پرداخت شده، حتماً به خوبی ارائه خواهد شد. «برنز»، این مطلب را این گونه بیان می‏کند: «نقشه‏ های طرح‏ریزی شده موش‏ها و آدم‏ها، اغلب درست از آب در نمی‏آیند»؛ اما بررسی‏ها نشان می‏دهند که آموزش روش‏های طرح‏ریزی و تدارک توضیحات، با روشنی توضیحات، رابطه دارد.

● مهارت‏های طرح‏ریزی‏
بخش بزرگی از پژوهش‏های مربوط به طرح‏ریزی توضیحات معنادار، در مورد حل مسائل تصمیم‏گیری یا ارائه دستورالعمل و تشریح تفاوت‏های اشخاص متخصص و مبتدی، در ابتکار عمل بوده است. کارتر، تذکر می‏دهد که مبتدی‏ها، عجولانه و بدون برنامه‏ریزی و فکر، عمل می‏کنند. از سوی دیگر، متخصصان، در ذهن خویش، طرح‏واره‏هایی دارند که متشکل از اطلاعات تخصصی منسجم و اطلاعات منظمی درباره رابطه مفاهیم و تشکیل الگوها و تاکتیک‏هایی هستند که از طریق تجربه، به آنان رسیده‏اند؛ اما مک لافلین و دیگران می‏گویند: ساخت و پرداخت توضیحات و موفقیت در توضیحات، کار مشقت‏باری است؛ چون برای این کار، باید اطلاعات زیادی را در هم ادغام کنیم و وقت زیادی را صرف کنیم. بنابراین، هنگام طرح‏ریزی توضیحات، باید به چهار مؤلفه زیر، توجه کنیم:
۱) مشخص کردن موضوعی که می‏خواهیم آن را توضیح دهیم.
۲) انتخاب عناصر کلیدی مسئله یا موضوعی که قرار است توضیح دهیم.
۳) تعیین رابطه موجود بین عناصر کلیدی موضوع.
۴) ربط دادن توضیحات به اطلاعات قبلی و در نظر داشتن ظرفیت ذهنی طرف مقابل برای به حداکثر رساندن درک او.

● مهارت‏های ارائه توضیح‏
پیش از بررسی ویژگی‏های اصلی توضیح، باید بگوییم که برای استفاده از توضیح، روش‏های کلی زیر وجود دارند:
۱) توضیح کلامی؛ وقتی از این روش استفاده می‏کنیم که راه دیگری برای تسهیل توضیحات وجود ندارد. در برنامه‏های رادیویی، روزنامه‏ها و کتاب‏ها، اغلب از این نوع توضیحات استفاده می‏شود.
۲) ترسیم؛ وقتی از امکانات سمعی و بصری، همچون نمودارها، فیلم‏ها یا نقشه‏های راهنما برخورداریم، می‏توانیم از آنها برای توضیح دادن و کمک به افزایش درک دیگران استفاده کنیم.
۳) نمایش؛ معمولاً وقتی از این روش استفاده می‏کنیم که بخواهیم مهارت یا روش پیچیده‏ای را توضیح دهیم و در آن، شخص دیگری، کارهای لازم برای انجام یک تکلیف را اجرا کند و به نمایش بگذارد.

● ویژگی‏های توضیح مناسب‏
۱) روشنی
بدون تردید، روشنی کلام، یکی از مهم‏ترین ویژگی‏های توضیحات مؤثر است؛ البته ارائه توضیحات روشن و واضح، تا حد زیادی بستگی به اطلاعات کامل درباره موضوع بحث دارد؛ اما دانش و اطلاعات طرف مقابل ما، فقط بخشی از این معادله است. این اطلاعات را باید به شکلی واضح و منظم، به شنونده منتقل کنیم.
۲) اختصار
رعایت اختصار، موجب می‏شود تا مخاطبان، توضیحات ما را به راحتی به یاد آورند و بفهمند. ورنر و دیکینسون، با مرور ادبیات موجود در زمینه توضیحات کلامی، متوجه شدند که «میزان یادگیری شنوندگان، پس از پانزده دقیقه [توضیح‏]، به طور چشم‏گیری افت می‏کند». استوارت، در حمایت از این یافته‏ها، می‏گوید: یکی از موانع گوش دادن مؤثر، طولانی شدن صحبت‏هاست. لی، پس از مرور برخی از مطالعات انجام شده در زمینه درک بیماران و به یادآوردن اطلاعات و دستورالعمل‏های پزشکان، متوجه شد که «بین فراموشی و مقدار اطلاعات ارائه شده، رابطه‏ای وجود دارد».
۳) روان بودن‏
ارائه کلامی [توضیحات‏]، باید تا سرحد امکان، روان باشد. گوش دادن به «اِه»ها و «اوم»ها یا جمله‏های جویده، ناقص و بی‏هدف، جز ناراحتی مخاطبان، چیزی در پی نخواهد داشت.
یکی از دلایلی که صداهایی مثل «اِه» یا «اِم» را بر زبان می‏آوریم، این است که می‏خواهیم چند نظر یا حقیقت را در یک جمله بیان کنیم. در این هنگام، بهتر است از چند جمله کوتاه استفاده کنیم و در بین آنها مکث کنیم و جملات بی‏هدفی را که مملو از شبه جمله‏های فرعی هستند، کنار گذاریم. به این ترتیب، از تعداد وقفه‏های گفتاری‏مان می‏کاهیم. فرنچ، چنین می‏گوید: «اکثر ما به کثرت این نوع عادات گفتاری خود و دیگران، توجهی نمی‏کنیم؛ مگر این که حواس خود را روی این موضوع، متمرکز کنیم». وی توصیه می‏کند که اگر این عادات، مزاحم انتقال اطلاعات و درک شنونده می‏شوند، باید آنها را کنار گذاشت. یکی دیگر از علل عدم روانی گفتار، طرح‏ریزی نامناسب است. ما پیش از این نیز در مورد اهمیت مرحله طرح‏ریزی صحبت کردیم.
۴) مکث کردن‏
مکث کردن جهت جمع‏آوری و سازماندهی فرآیندهای فکری، پیش از شروع توضیحات جدید، روانی گفتار را افزایش می‏دهد. علاوه بر این، مکث کردن، به طرف مقابل کمک می‏کند تا توضیحات ما را بیشتر درک کند. روزنشاین، در بررسی پژوهش‏های صورت گرفته در زمینه رفتارهایی که نشان‏گر کارآمدی معلمان هستند، متوجه که معلمانی که پس از توضیحات خود مکث می‏کردند، اطلاعات بیشتری به دانش‏آموزان می‏دادند؛ زیرا به این ترتیب، حجم زیادی از اطلاعات را به سرعت بازگو نمی‏کردند.
۵) زبان مناسب‏
توضیحات ما، باید متناسب با ظرفیت اطلاعاتی شنوندگان باشد. وقتی متخصصان با همکاران خود صحبت می‏کنند، ناچار باید از اصطلاحات فنی (زبان صنفی)، استفاده کنند. بررسی مقالات ارائه شده در کنفرانس سالانه جامعه روان‏شناسان، برای خوانندگان عادی، چیزی جز سردرگمی و آشفتگی خاطر به همراه ندارد؛ اما همین متخصصان، در زندگی روزمره خود، با مردمی رابطه دارند که زبان تخصصی آنها را نمی‏فهمند؛ مثلاً یک پزشک برای توصیف مسائل طبی و تفهیم معانی تخصصی به همکار خود، باید از اصطلاحات پزشکی استفاده کند؛ اما اگر از این اصطلاحات در گفت‏وگو با بیماران استفاده کند، فقط موجب خستگی و آشفتگی آنان خواهد شد.
آرگایل می‏گوید: «مردم بسته به این‏که با یک متخصص صحبت می‏کنند یا با یک فرد عادی، متناسب با تصورشان درباره اطلاعات طرف مقابل و قدرت درک وی، مسائل را به شکل‏های مختلفی بیان می‏کنند». وقتی وکلا با شهود صحبت می‏کنند، از اصطلاحات فنی کمتری استفاده می‏کنند. مکانیک‏ها وقتی با اشخاصی که اطلاعات فنی کمتری دارند، صحبت می‏کنند، از اصطلاحات فنی کمتری استفاده می‏کنند و حسابداران سعی می‏کنند مسائل مالی را به زبان ساده‏تری برای مراجعان غیرمتخصص خود توضیح دهند. بنابراین، برای آن که مراجعان خود را سردرگم نکنیم، باید «زبان صنفی» یا اصطلاحات «تخصصی» را در قالب کلمات روزمره بیان کنیم
۶) کاهش ابهام‏
توضیحاتی که حاوی کلمات و اظهارات مبهم و نامعین هستند، به اندازه کافی گویا نیستند. پژوهش‏های هیلر و دیگران، نشان می‏دهند که «هر چه تعداد کلمات و جملات مبهم، قیدی و ابهام‏برانگیز، بیشتر باشد (مثل «برخی از مردم»، «چیزها»، «چندتا»، «نه الزاماً»، «یک جور»)، ارتباطات، صراحت و روشنی کمتری دارد».
گیج، میلتز و... که اظهارات غیردقیق را طبقه‏بندی کرده‏اند، درباره ابهام توضیحات، شواهد بیشتری ارائه کرده‏اند. این اظهارات غیردقیق، بدین شرح طبقه‏بندی شده‏اند:
الف) دلالت‏های مبهم؛ «یک چنین چیزی»، «همه‏اش» و «این جور چیزها».
ب) تشدیدهای منفی؛ «نه چندان»، «نه به این شدت»، «نه کاملاً» و «نه هر از گاهی».
ج) تقرب گویی؛ «حدوداً به اندازه»، «تقریباً هر کدامشان»، «چیزی در حدود» و «نزدیک».
د) بلوف زدن و بازگشت به حالت عادی؛ «این طور می‏گویند که» و «و از این قبیل فرض‏ها».
و) ارقام نامعین؛ «چند تا»، «مقداری».
هـ) گروهی از مصادیق؛ «انواع»، «جنبه‏ها»، «عوامل» و «اشیا».
ی) امکان و احتمال؛ «نه الزاماً»، «گاهی وقت‏ها»، «اغلب»، «شاید این طور باشد که» و «احتمالاً».
بدیهی است که ما نمی‏توانیم اصلاً از اظهارات غیردقیق استفاده نکنیم؛ زیرا اکثر ما وقتی از پیدا کردن اصطلاح یا عبارتی دقیق در می‏مانیم، از اصطلاحی با دقت کمتر و کلی‏تر استفاده می‏کنیم؛ اما اگر به مبهم‏گویی عادت کنیم، گفتارمان وضوح و روشنی نخواهد داشت. ایوی و گلاکسترن معتقدند که در مواقعی که می‏خواهیم مراجعان را راهنمایی کنیم، بهتر است از توضیحات عینی و ملموس استفاده کنیم. آنها توصیه می‏کنند اگر می‏خواهیم راهنمایی‏هایمان مؤثر واقع شوند، باید مشخص و روشن باشند؛ مثلاً مشاوری را در نظر بگیرید که می‏خواهد به مراجع خود بگوید که باید آرامش خود را حفظ کند تا بر مسائل، تمرکز بیشتری داشته باشد. وی می‏تواند تنها به او چنین بگوید: «آرام باش»؛ اما این دستورالعمل، کلی و مبهم است و مراجعه کننده نمی‏فهمد که برای آرامش داشتن، باید چه کاری انجام دهد. اگر او می‏خواهد در اظهارات اولیه‏اش، توصیه‏های عینی‏تری ارائه دهد، باید چنین بگوید: «آرام باش؛ به صندلی‏ات تکیه بده؛ دست‏هایت را شل کن؛ خودت را روی صندلی رها کن و نفس عمیقی بکش». به این ترتیب، اطلاعاتی به مراجع داده است که او می‏تواند از آن طریق، آرامش پیدا کند.
۷) تأکید
یکی دیگر از ویژگی‏های مهم توضیحات مؤثر، تأکید است. سخن‏گو با تأکید بر برخی نکات، نظر شنونده را به مهم‏ترین یا ضروری‏ترین اطلاعات، جلب می‏کند و اطلاعات غیرضروری را بی‏ارزش جلوه می‏دهد. برای آن‏که شنونده بتواند از توضیحات ما سود ببرد، باید سعی کنیم عناصری را که ارتباط مستقیمی به مسئله یا موضوع دارند، مشخص کنیم.
به طور کلی، دو نوع تأکید وجود دارد؛ تأکید کلامی و غیرکلامی. در تأکید غیرکلامی، سخن‏گو برای نشان دادن ویژگی‏های برجسته توضیحاتش، از رفتارهای غیرکلامی استفاده می‏کند (مثل تکان دادن سر، اشاره کردن با انگشت و بلند کردن صدا). منظور ما از تأکید کلامی، استفاده از جنبه‏هایی از زبان است که سخن‏گو برای جلب توجه شنوندگان نسبت به برخی نکات و اطلاعات مهم، به آنها متوسل می‏شود.
روزنشاین، با بررسی پژوهش‏های مربوط به روش‏های مختلف معلمان، متوجه شد که ارایه «پویای» مطالب، مؤثرتر از ارائه «ایستای» آنهاست. وی همچنین پی برد که تأکید غیرکلامی (تغییر صدا و حرکات)، نظر دانش‏آموزان را جلب می‏کند و به آنها کمک می‏کند تا درس‏های خود را بهتر به یاد آورند. سخنرانان، سیاست‏مداران و مجریان تلویزیون، برای جلب توجه شنوندگان خود نسبت به موضوعات حساس، عمداً صدای خود را تغییر می‏دهند. سخنرانان ورزیده نیز برای اشاره به جنبه‏های مختلف توضیحات خویش، از حرکات مناسبی بهره می‏گیرند. آنها برای تأکید بر اطلاعات مورد نظر خود، در حرکات چشم، سر، صورت، دست‏ها و تمام بدن خود، تغییراتی ایجاد می‏کنند.

● راه‏های کمکی توضیح‏
ما به هر نحو ممکن، باید بر اثربخشی توضیحات خود بیفزاییم. این گونه کمک‏ها، ممکن است ساده (مثل طرح‏ها، نمودارها، جدول‏ها، کتابخانه‏ها و نقشه‏ها) یا مفصل (مثل فیلم‏ها، نمایش‏های زنده، گردش‏ها و بازدیدها) باشند. درباره استفاده از ابزارهای دیداری و شنیداری در محیطهای آموزشی، پژوهش‏های زیادی صورت گرفته است و در کلاس‏های جدید، شاهد استفاده از وسائل کمک‏درسی مختلفی (مثل کتاب‏ها، نمودارهای دیواری، قفس حیوانات، آکواریم و نمایش دهنده‏های تلویزیونی) هستیم.
هریس با بررسی جامع پژوهش‏های صورت گرفته درباره این ابزارها، متوجه شد که این ابزارها برای تفکر مفهومی دانش‏آموزان، شواهدی عینی فراهم می‏آورند؛ در آنها ایجاد علاقه می‏کنند؛ یادگیری آنان را پایدارتر می‏کنند؛ انسجام افکار آنها را می‏افزایند و فرصتی فراهم می‏آورند تا تجارب مختلفی کسب کنند.
▪ مثال‏های کلامی‏
ساده‏ترین راه برای روشن‏تر کردن توضیحات، استفاده از مثال‏های کلامی و تشبیهات موردی است. هنگام مثال زدن، بهتر است از مثال‏های روزمره استفاده کنیم تا موضوع برای شنونده، ملموس باشد. روزنشاین می‏گوید: اگر پس از طرح بحث، از مثال استفاده کنیم و سپس درباره همان موضوع، صحبت کنیم، توضیحات ما، مفیدتر خواهند بود؛ مثلاً یک استاد جامعه‏شناسی را در نظر بگیرید که می‏خواهد برای دانشجویان سال اول رشته جامعه‏شناسی، مفهوم «نقش» را توضیح دهد. او صحبت خود را با ارائه تعریفی درباره نقش، شروع می‏کند و می‏گوید: نقش عبارت است از الگوهایی رفتاری که با پایگاه ما در جامعه مرتبط هستند؛ سپس مثال‏هایی درباره نقش اشخاص ذکر می‏کند. از آن‏جا که دانشجویان با برخی از این نقش‏ها آشنا هستند، مثال‏های وی، برای آنان ملموس خواهد بود؛ سپس می‏گوید: می‏بینید که اشخاص، نقش‏های مختلفی دارند؛ پس یک دانشجو، می‏تواند در یک زمان، نقش پسر، برادر، دوست و سرگروه یک تیم را بازی کند».
▪ ابرازگری‏
وقتی شنوندگان به شدت برانگیخته می‏شوند، توجه بیشتری نشان می‏دهند و مطالب بیشتری یاد می‏گیرند. متأسفانه تحقیقات کمی درباره نحوه افزایش علاقه‏مندی شنوندگان، صورت گرفته است. بررسی‏های انجام شده در زمینه ابرازگری، نشان می‏دهند که تغییر عمدی صدا، اداها و ابزارهای کمک‏درسی، همگی موجب افزایش علاقه شنوندگان به توضیحات ما می‏شوند. براون می‏گوید: «ابرازگری‏ای که شامل شور و اشتیاق، مهربانی، شوخ طبعی، پویایی و حتی جذبه غیرعادی باشد، مدت‏هاست که یکی از ارکان اصلی سخنرانی و توضیح دادن، شناخته شده است».
▪ بازخورد
نمی‏توانیم به خودی خود فرض کنیم که شنوندگان، توضیحات ما را فهمیده‏اند. بنابراین، باید ببینیم که آیا توضیحات ما را درک کرده‏اند یا خیر. برای این کار، باید بازخورد و انعکاس توضیحات خود را بررسی کنیم.
پژوهش‏های اخیر در زمینه اثرات بازخوردهای کلامی، نشان داده‏اند که کامل بودن بازخورد، بر سرعت درک مفاهیم پیچیده، تأثیر معناداری می‏نهد. وقتی صرف‏نظر از پاسخ آزمودنی‏ها، به آنها بازخورد کلامی می‏دهیم، بهتر از زمانی که فقط پس از پاسخ آنها به آنان بازخورد می‏دهیم، عمل می‏کنند.
نخستین و شاید ساده‏ترین راه برای بررسی تأثیر توضیحات، این است که به رفتار غیرکلامی شنونده یا شنوندگان، توجه کنیم؛ زیرا شواهد خوبی در اختیار ما می‏گذارد. معلمان و سخنرانان مجرب و موفق، در حین توضیح و پس از آن، مدام به چهره و حرکات شنوندگان خود توجه می‏کنند و وجود علائمی مبنی بر سردرگمی، گیج شدن یا بی‏علاقگی را در آنان بررسی می‏کنند. مصاحبه‏گرهای کارآزموده نیز به سرعت به اخم‏ها، سرخ شدن‏ها، بالارفتن ابروها یا نگاه‏های بی‏روح مراجعان خود، توجه می‏کنند. از آن‏جا که افراد از لحاظ نوع رفتارها با هم تفاوت دارند، همیشه نمی‏توانیم تأثیر توضیحات را از طریق رفتار غیرکلامی بسنجیم.
یکی دیگر از راه‏های پی بردن به میزان درک طرف مقابل، پرسیدن سؤالات کلی است. اگر چه با این روش، می‏توانیم مستقیماً به میزان درک مطالب توسط مخاطبان خود پی ببریم، اما پرسش‏های یادآوری کننده، نمی‏توانند برخی از مفاهیم ذهنی شنوندگان را به ما نشان دهند؛ یکی از راه‏های غلبه بر این مشکل، آن است که از خود شنوندگان بپرسیم که کدام بخش از توضیحات ما نیاز به توضیح بیشتر دارد. ظاهراً این روش، در مورد مسائل «واقعی» مخاطبان، مفیدتر است؛ اما این اشکال را دارد که ممکن است آنها از روی ترس یا به خاطر اینکه کُند یا خنگ به نظر نرسند، پاسخ ندهند. بنابراین، معمولاً باید متوجه علائم غیرکلامی، ناراحتی یا بی‏اعتمادی مراجعان باشیم تا بتوانیم اشکالات آنها را بفهمیم.
▪ نمایش دادن‏
یکی از دیگر راه‏های روشن ساختن توضیحات، نمایش دادن است؛ به ویژه وقتی توضیحات ما برای بیان نحوه اجرای یک مهارت باشد؛ مثلاً یک مربی گلف، هنگام توضیح دادن یک نوع ضربه خاص، چاره‏ای ندارد جز آن‏که عملاً آن ضربه را نشان دهد. سازندگان ماشین‏های پیچیده، مثل ماشین ظرف‏شویی، معمولاً به کمک یک متخصص، نحوه کار دستگاه را به خریداران نشان می‏دهند. آنها به خوبی می‏دانند که با این کار، خریداران را تشویق می‏کنند کالاهای آنان را بخرند و در عین حال آنها را از مرغوبیت کالای خود مطمئن می‏سازند. بنابراین، این جمله که «یک تصویر، در حکم هزار کلمه و یک نمایش، در حکم هزاران تصویر است»، جمله حکیمانه‏ای است. فایده همراه کردن نمایش و توضیح، این است که نمایش، ویژگی‏های اصلی مهارت را نشان می‏دهد؛ توجه بینندگان را جلب می‏کند؛ درباره روش‏های آن مهارت، نکاتی را به ما گوشزد می‏کند و ما را متقاعد می‏کند که بعدها از آن استفاده کنیم.

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=638715&forumid=465&pageindex=8

چهارشنبه 24/7/1392 - 1:59
موفقیت و مدیریت

واژه‌ ها را مثبت به‌ کار ببریم


 


کلمه‌ها، عقاید شکل گرفته و افکار بیان شده هستند. به عبارت ساده آنچه می‌گویی فکری است که بیان می‌شود. کلمه‌ها و اندیشه‌ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی و امورمان شکل می‌دهند.
امروزه ثابت شده که کلمات منفی نیروی منفی به سمت شخص می‌فرستند و او را به سمت منفی و بیماری سوق می‌دهند! به طور مثال وقتی به ما می‌گویند خسته نباشی در اصل خستگی را به یادمان می‌آورند و ناخودآگاه احساس خستگی می‌کنیم (با خودتان امتحان کنید). اما اگر به جای آن از یک عبارت مثبت استفاده شود نه تنها نیروی از دست رفته، ترمیم و خستگی جسم را از بین می‌برد، بلکه نیروی مثبت و سازنده‌ای را به افراد هدیه می‌دهیم.

▪ به جای دستت درد نکنه؛ بگوییم: ممنون از محبتت، سلامت باشی.
▪ به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم: از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم.
▪ به جای گرفتارم؛ بگوییم: ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود.
▪ به جای دروغ نگو؛ بگوییم: راست می‌گی؟ راستی؟
▪ به جای خدا بد نده؛ بگوییم: خدا سلامتی بده.
▪ به جای شکست خورده؛ بگوییم: با تجربه.
▪ به جای مگه مشکل داری؛ بگوییم: مگه مساله‌ای داری؟
▪ به جای فقیر هستم؛ ‌بگوییم: ثروت کمی ‌دارم.
▪ به جای بد نیستم؛ بگوییم:‌ خوب هستم.
▪ به جای به درد من نمی‌خورد؛ بگوییم: مناسب من نیست.
▪ به جای مشکل دارم؛ بگوییم: مساله دارم.
▪ به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم: چندان هم راحت نبود.
▪ به جای فراموش نکنی؛ بگوییم: یادت باشه.
▪ به جای داد نزن؛ ‌بگوییم: آرام باش.
▪ به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم:‌ من سالم و با نشاط هستم.
▪ به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم: شما را در شادی‌ها ببینم.

وقتی بعد از مدتی هم دیگر را می‌بینیم، به جای توجه کردن به نقاط ضعف هم دیگر و نام بردن از آن‌ها مثل:
چقدر چاق شدی؟ چقدر لاغر شدی؟ چقدر خسته به نظر می‌آیی؟ چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟ چرا ریشت را بلند کردی؟ چرا توهمی؟ چرا رنگت پریده؟ چرا تلفن نکردی؟ چرا حال مرا نپرسیدی؟ و... بهتر است بگوییم: چه قدر خوشحال شدم تو را دیدم، و ... عبارات دیگری که نه تنها بیانگر نقاط ضعف طرف مقابل ما نیست، بلکه نوعی اعتماد به نفس را به مخاطبمان القا می‌کند.

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=638715&forumid=465&pageindex=7

چهارشنبه 24/7/1392 - 1:52
موفقیت و مدیریت
آیا میخواهید فکر دیگران را بخوانید؟




آیا مایلید به افکار کسی که در کنار دستتان نشسته است پی ببرید؟

اگر با افراد زیادی مواجه شده باشیم می‌توانیم بسیاری از افراد را حتی از نوع صحبت کردنشان بشناسیم‌. اما این شناخت در مواجه حضوری با دانستن بسیاری از حالات ثابت شده در علم روان‌شناسی بهترین فرهنگ نامة آدم‌شناسی را برایمان می‌گشاید. با شناخت بیشتر افراد، ارتباطمان جهت دار می‌شود و در مدت کوتاهی خواهیم توانست که به هدف مورد نظر از این آشنایی و ملاقات نزدیک شویم‌. ایجاد رابطه صحیح باعث رشد عزت نفس در انسان می‌شود و ارتباط ما با خودمان و اطرافیان تقویت می‌شود.
هر چه بهتر و کامل‌تر با خود و دیگران ارتباط برقرار کنیم‌، احساس موفقیت از ایجاد یک ارتباط صحیح و دوستانه ما را زودتر به هدفهایمان می‌رساند و باعث تعالی افکار و رفتارمان در زندگی می‌شود.


1 – فرد خوددار:
اگر شخصی دستهایش را پشت کمر قفل کند، نشان می‌دهد که خود را به شدت کنترل کرده است‌. در این حالت او سعی دارد خشم یا احساس ناامیدی را از خود دور کند.


2 – حالت تدافعی‌:
اگر انگشتان دستها به بازو گره خورده باشد نشان دهنده حالت تدافعی در برابر حمله‌ای غیر منتظره و ناگهانی یا بی‌میلی برای تغییر چهره شخص است‌. اگر انگشتها مشت شده باشند، حالت بی میلی شدیدتر است‌.

3 – متفکر:
گره کردن دستها به دسته‌های صندلی نشان می‌دهد که شخص سعی دارد احساس خود را مهار کند. اما قفل کردن قوزک پاها به یکدیگر حالت تدافعی است‌. این حالت بیشتر در مسافران مضطرب هواپیمای هنگام پرواز و فرود آن دیده می‌شود.


4 ـ دقت‌:
وقتی شخص انگشت سبابه را روی صورت و بقیه دستش را به صورت گره کرده در پایین صورتش قرار می‌دهد یعنی که با دقت است‌. این حالت نشان می‌دهد که شخص بادقت زیاد به صحبت‌های شما گوش می‌دهد و یک یک کلمات شما را می‌سنجد و در چهره او حالتی انتقادی به چشم می‌خورد.


5 – بدگمان‌:
انگشتهای گره شده زیر چانه و نگاه خیره نشان دهنده حالت تردید و دودلی است‌. او به صحبت‌های شما و صحت گفته‌هایتان تردید می‌کند. در این حالت ممکن است آرنج روی میز قرار گرفته باشد.


6 – بی‌گناه‌:
دستهایی که روی سینه قرار گرفته باشد، بهترین نمونه برای نشان دادن و حالت بی‌گناهی و درستکاری است‌. این حالت اثر باقیمانده از شکل سوگند خوردن است که دست را روی قلب قرار می‌دهند.


7 – مطمئن‌:
این حالت دستها در مردها نشان می‌دهد که به آنچه که می‌گویند اعتقاد و اعتماد کامل دارند و در خانمها کمتر دیده می‌شود. خانمها هنگامی که دست خود را به کمر می‌زنند نشان می‌دهند که به آنچه می‌گویند اطمینان دارند.


8 – مرموز:
دستهای به هم مشت شده زیر چانه نشان می‌دهد که شخص نظریاتش را پنهان می‌کند و به شما اجازه می‌دهد به صحبت خود ادامه دهید، تنها هنگامی که حرفهایتان پایان یافت به شما و نظریات شما حمله خواهد کرد.


9 – ظاهر ساز:
او آرام به نظر می‌رسد اما این آرامش پیش از توفان است‌. این حالتی است که بیشتر رؤسا به خود می‌گیرند تا خود را به گونه‌ای به زیردستان نزدیک کنند و در عین حال جاذبه آنها نیز کم نشود.


10 – آماده و موفق‌:
قرار دادن پاها روی هر چیز (روی صندلی‌، میز، سکو و… نشانه حالت مالکیت است‌… در یک میز گرد تنها رئیس اجازه دارد چنین حالتی داشته باشد و آرامش خود را نشان دهد.)


11 - اعتماد به نفس:
تکیه زدن به صندلی در حالتی که دستها پشت سر قفل شده نشان دهنده اعتماد به نفس قوی است‌. اگر شخصی در این حالت صحبت می‌کند به گفته‌های خود اعتماد دارد و اگر به صحبت‌های شما گوش می‌دهد به خود زحمت ندهید، او خود همه ماجرا را می‌داند

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=638715&forumid=465&pageindex=7

چهارشنبه 24/7/1392 - 1:52
موفقیت و مدیریت
ارتباط کلامی زن و مرد


بسیاری از مردها بر این باورند که زن‌ها هرگز سر اصل مطلب نمی‌روند و خواسته خود را رک و پوست‌کنده بیان نمی‌کنند.        

بسیاری از زن‌ها هم فکر می‌کنند که مردها هنگام صحبت کردن خیلی رک، تند و خشن هستند. این مقاله توضیح می‌دهد چرا و چگونه اینگونه مشکلات را رفع کنید.


تفاوت رویکرد  زن و مرد


چنانچه مشاجره بین این زن و مرد شما را به یاد خاطره دردناکی می‌اندازد، به این دلیل است که شما قبلا دچار مشکلات ارتباط‌  کلامی شده‌اید.

دلیل حرف زدن مردها و زن‌ها یکسان نیست. به‌طور خلاصه، مردها قبل از هر چیز، به منظور اطلاع رساندن و یافتن راه حلی برای مشکلاتشان حرف می‌زنند،  در حالی که زن‌ها، ابتدا برای برقراری روابط اجتماعی و فرونشاندن استرس و تخلیه نگرانی‌شان حرف می‌زنند.علاوه بر این تفاوت‌ها، مشکل دیگری که مانع ارتباط بین زن و مرد می‌شود این است که مردها رک و مستقیم حرفشان را می‌زنند در حالی که زن‌ها به‌طور غیرمستقیم منظورشان را می‌رسانند.


جملات مستقیم، جملات غیرمستقیم


 اغلب مردها، زمانی که زنی از آنان چیزی درخواست می‌کند، به سختی منظور او را متوجه می‌شوند، زیرا زن‌ها معمولا جملات غیرمستقیم به‌کار می‌برند، جملات‌شان دوپهلو، نامعلوم و نامشخص است و از گفتن اصل مطلب طفره می‌روند. دست کم، این احساسی است که مردها نسبت به زن‌ها دارند.

در عین حال، بسیاری از زن‌ها بر این باورند که مردها کلامشان خیلی رک، پرخاشگرانه یا حتی به دور از نزاکت است و اینکه بعضی وقت‌ها باید«بانزاکت باشند و کلامشان موجب آزردگی خاطر نشود».

در زیر جملاتی را می‌آوریم که همگی یک درخواست را می‌رسانند اما بعضی از این جملات نسبت به جملات دیگر واضح‌تر هستند:

1- منو به رستوران دعوت کن 
2- می خواهی منو به رستوران دعوت کنی؟
3- ممکنه منو به رستوران دعوت کنی؟
4- فکر می‌کنی که می‌تونیم به رستوران بریم؟ 
5- بهتر نیست بریم رستوران؟ و
6- دلت نمی‌خواد به رستوران بریم؟

جمله‌های بالا از جملات کاملا مستقیم شروع شده و به جملات کاملا غیرمستقیم ختم می‌شوند. مردها معمولا 3جمله اول را به‌کار می‌برند و این در حالی است که زن‌ها ترجیح می‌دهند از 3 جمله آخر استفاده کنند.از نظر یک مرد، جمله همواره تابع هدفی مشخص است و  باید مفید و واضح باشد. از این‌رو چنانچه مردی تصمیم بگیرد که می‌خواهد همسرش را به رستوران ببرد، این خواسته را بدون ابهام و آب و تاب بیان خواهد کرد: «بریم رستوران».در عوض، زن‌ها همه جوانب را در گفت‌وگو رعایت می‌کنند.


زن‌ها نگهبانان آشیانه هستند. آنها باید هماهنگی و روابط خوب را حفظ کنند و از کشمکش و درگیری جلوگیری کنند. از این‌رو ترجیح می‌دهند تفاوت‌های ظریف کلامی را رعایت کنند و خیلی رک صحبت نکنند تا از این طریق از کشمکش و بگومگو جلوگیری کنند. به همین دلیل است که آنها از عباراتی چون: فکر می‌کنم، اگر اشتباه نکنم، به‌نظرم، جملاتی از این قبیل زیاد استفاده می‌کنند.این ابهامات هیچ مشکلی میان زنان ایجاد نمی‌کند.در حقیقت، زن‌ها برای پی بردن به تفاوت‌های ظریف کلامی از استعداد زیادی برخوردار هستند و زبان بدن مخاطبان زن را به خوبی می‌فهمند. مغز زن‌ها در این زمینه عملکرد بهتری نسبت به مردها دارد.

مشکل زمانی پیش می‌آید که یک زن هنگام گفت‌وگو با مرد صریح و روشن منظورش را بیان نکند. در حقیقت، مرد معمولا قادر نیست همه ظرافت‌های کلامی و زبان بدن خانمش را درک کند. در نتیجه، پیام را دریافت نمی‌کند. مرد بیچاره هیچ چیزی نفهمیده است، کفری می‌شود و بحث و مشاجره بالا می‌گیرد و به دعوای بین زن و شوهر تبدیل می‌شود.

زمانی هم که مردها به مشکلی اشاره می‌کنند، مستقیما آن‌را مطرح می‌کنند؛ مثلا می‌گویند:«فراموش کردی چراغو خاموش کنی» درحالی که زن‌ها می‌گویند:«چراغو روشن گذاشتی؟».


چگونه مرد را ترغیب کنیم عملی را انجام دهد؟


وقتی زنی می‌پرسد: می‌تونی زباله را بیرون ببری؟ در حقیقت جمله سؤالی نیست بلکه منظورش این است: زباله را همین الان بیرون بذار! اما مرد اینگونه متوجه می‌شود: می‌تونی زباله را بیرون ببری؟ و اینگونه پاسخ خواهد داد: بله(بله یعنی می‌تونم این کار رو انجام بدم)، درحالی که زن اینگونه متوجه می‌شود: البته (البته یعنی همین الان بیرون می‌زارم). پاسخی که مرد می‌دهد به معنای قول و تعهد به انجام هیچ چیز نیست. به این ترتیب، فقط به‌دلیل داستانی ساده در مورد زباله، بین زن و مرد ناراحتی و جدایی به‌وجود می‌‌آید. «همیشه این منم که خودمو می‌کشم تا همه کارهای خونه رو انجام بدم.تو فقط یه پسربچه بی‌مسئولیتی! خسته نشدی اینقدر منو عاصی کردی!؟»


چنانچه زن‌ها می‌خواهند که همسرشان کاری را انجام دهد، باید آن‌ را واضح و صریح بیان کنند و خواسته خود را به گونه‌ای بگویند که طرف مقابل متعهد به انجام آن شود. از این‌رو سؤالاتی را که با «می‌تونی» یا «ممکنه» شروع می‌شوند کنار بگذارید و ترجیحا بیشتر سؤالاتتان را با «می خواهی» آغاز کنید. می‌خواهی لامپ رو درست کنی؟ درصورتی که مرد موافقتش را اعلام کند، از او بپرسید که دقیقا چه وقت قصد دارد این کار را انجام دهد.«بعد از اینکه فیلمم رو دیدم» یا «همین‌که شام خوردم» پاسخ‌های مناسبی هستند  اما «به‌زودی» یا «به‌محض اینکه وقت پیدا کنم» پاسخ‌های قابل قبولی نیستند.


چگونه این مشکلات را حل کنیم؟


به منظور فائق آمدن بر  این مشکلات، مردها باید متوجه باشند که زن‌ها در صحبت کردن از روش غیرمستقیم استفاده می‌کنند؛ اینکه مدل حرف زدنشان به این صورت است و تابع هدفی مشخص است؛ حفظ هماهنگی.  از این‌رو دلیلی وجود ندارد که مردها از این بابت رنجیده‌خاطر شوند. زمانی که خواسته زن‌ها به‌نظرشان مبهم می‌آید یا اینکه زن حاشیه می‌رود و خواسته‌‌اش را رک و پوست کنده نمی‌گوید، باید به آنها بگویند: «لطفا انتظاری را که از من داری دقیقا توضیح بده».از طرف دیگر، زن‌ها هم باید بپذیرند که در زمینه ارتباط برقرارکردن نسبت به مردان از استعداد بیشتری برخوردار هستند و باید درک کنند که مردها مستقیما سر اصل مطلب می‌روند.

http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx?pid=17257&threadid=638715&forumid=465&pageindex=7

چهارشنبه 24/7/1392 - 1:52
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته