• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 6580
تعداد نظرات : 457
زمان آخرین مطلب : 3454روز قبل
اهل بیت
شفای چشمان نابینا

در مجلس نضربن جابر خدمت

 حضرت امام حسن عسگری علیه السلام

 رسید  و گفت:

 یابن رسول الله،

 پسرم از هر دو چشم نابیناست.

 دعا فرمایید که

خداوند دیده هایش را به او برگرداند.

 حضرت فرمودند:

 او را حاضر کن.

 او را حاضر کردند

 و حضرت دست مبارک بر چشمان او کشیدند

و به اذن الهی به دعای

 امام حسن عسگری علیه السلام

چشمانش روشن گردید .

و بینا شد. 

شنبه 30/10/1391 - 16:37
اهل بیت

در حوادث گوناگون می‌توان نشانه‌هایی از حبّ و بغض؛ دوستی و دشمنی؛ تولاّ و تبرّی را به نظاره نشست و مصادیق هر یک را ـ در محافل و افکار عمومی ـ شناسایی کرد و سنجید.

بی‌گمان انفجار و تخریب بارگاه ملکوتی عسکریین(ع) از سوی دشمنان، آن هم در ایام سوگواری (23 محرّم 1427 – 3/12/1384)، حادثه‌ای تلخ و ناگوار و یادآور «عاشورا» و مظلومیت «خاندان وحی» است.[1]

یکی از موضوعات قابل پژوهش، «بازتاب» داخلی و خارجی؛ اسلامی، شیعی و جهانی این فاجعه دردناک و خون‌بار است. امّا آنچه در این نوشتار بیان می‌شود، «اشعار» و «جملات ادبی» مربوط به سامرا است.

شاید بتوان گفت شهر مقدّس قم در این مقوله، پیش‌تاز و جلودار کاروان سوگواران سامرا می‌باشد؛ چرا که نه فقط به مناسبت سال روز و سال‌گرد این حادثه، که در طول این سال‌ها، هنوز می‌توان روی پوستر‌ها، دیوارها و شیشه ماشین‌ها، اشعار و جملات ادبی را مشاهده کرد و خیمه‌های حسینی را در میان آتش انفجار حرمین شریفین، جستجو کرد و سپس کربلا و سامرا را در نگاه بارانی خود، برای همیشه قاب نمود!

سامرا؛ بهشت ویران.

سامرا؛ غم غربتِ غم یار.

سامرا؛ سند مظلومیت شیعه.

سامرا؛ حدیث غربت.

سامرا؛ زخمی بر دل (قلب) شیعه.

سامرا؛ بقیع دوم.

سامرا؛ حدیث غمبار شیعه.

سامرا؛ در قلب هر شیعه.

سامرا؛ میراث دار بقیع.

خرابی سامرا تا کی؟

نگذاریم ویرانی سامرا چون بقیع، عادتمان شود.

***

سروده: اسماعیل مهدی‌پور

گلدسته‌هایش با نگاهم آشنا بود

گویی قنوتی سبز و ذکر ربنا بود

آنگه که بر تن بود دست عسکریین

کی لشکر کفار را در شهر جا بود

روزی که سر از تن برفت و دستها ماند

گویی که عاشورای سرخ سامرا بود

گلدسته ها با خاک یکسان شد دوباره

این ظلم از بوش و بلر در عصر ما بود

در ظهر عاشورا اگر دستان عباس

از پیکر ماه بنی هاشم جدا بود

در کربلای سامرا در قرن حاضر

از سامرا سر رفت و دستانش به جا بود

از انفجار مرقد قدس دو خورشید

آوای غم، رنگ عزا در ماسوا بود

از انگلیس دون و آمریکای ملعون

در جای جای این وطن ماتم به پا بود

هان ای جوان مردان قرآنی کجایید

این بارگاه قدس آل مصطفی بود

اینجا مزار مادر و بابای مهدی است

این خانه بیتی از بیوتات خدا بود

تا کی سکوت مرگبار و سازش زشت

این بزدلی ها در شریعت کی روا بود

ای زادگان حضرت موسی بن جعفر(ع)

ای حامیان دین و قرآن و پیامبر(ص)

ای وارثان خون خورشید حسینی

ای رهروان راه و افکار خمینی

هان ای مسلمانان بپا وقت قیام است

دشمن درون خانه خوابیدن حرام است

پی‌نوشت

[1] . بار دیگر، در سال جاری ( 23/3/86 ـ 27 جمادی الاول 1428) ایادی انگلیس و آمریکا ـ اشغال‌گران عراق ـ گلدسته‌های نورانی مرقد ملکوتی امام هادی و امام عسکری(ع) را با خاک یکسان کردند. ) یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللّهُ إِلاّ أَنْ یُتِمّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ (توبه/32.

شنبه 30/10/1391 - 16:36
اهل بیت

«آخرالزمان‏» اصطلاحى است در فرهنگ ادیان بزرگ دنیا، به معناى آخرین دوران حیات بشر و قبل از برپایى قیامت. در فرهنگ اسلامى، آخرالزمان هم دوران نبوت پیامبر اكرم، صلى‏الله‏علیه‏وآله، تا وقوع قیامت را شامل مى‏شود و هم دوران غیبت و ظهور مهدى موعود، علیه‏السلام، را. در دوران معاصر، عده‏اى از مفسران و متفكران مسلمان از قبیل: مرحوم علامه طباطبایى، استاد شهید مرتضى مطهرى، سید قطب، محمد رشیدرضا، شهید سید محمدباقر صدر و... با اتكا به آیاتى از قرآن كریم (اعراف: 138، انبیاء: 105، صافات: 171 و 172)

 استخلاف انسان در زمین، فرمانروا شدن نیكوكاران زمین (وراثت صالحان) و پیروزى حق بر باطل را به‏رغم جولان دائمى باطل به عنوان سرنوشت آینده بشر مطرح كرده‏اند و آیات و روایات مربوط به تحولات آخرالزمان را بیانگر نوعى فلسفه تاریخ مى‏دانند و به اعتقاد ایشان، عصر آخرالزمان عبارت است از دوران شكوفایى تكامل اجتماعى و طبیعى نوع انسان، چنین آینده‏اى امرى است محتوم كه مسلمانان باید انتظار آن را داشته باشند و نباید منفعل و دلسرد به «حوادث واقعه‏» بنگرند، بلكه با حالتى پر نشاط و خواهان صلاح جامعه انسانى و آگاه از تحقق اهداف تاریخى انتظار، باید سرشار از امید، آمادگى و كوشش در خور این انتظار مقدس باشند.

 در چارچوب این برداشت، آخرالزمان قطعه معینى از تاریخ نوع انسان است كه او باید در آن حركت تكاملى تدریجى خود را تا تحقق وعده الهى ادامه دهد. (1) در حالیكه در كتب علماى متقدم همچون «كمال‏الدین‏» شیخ صدوق و «كتاب‏الغیبه‏» شیخ طوسى، رحمة‏الله‏علیه، چنین تفسیرى از تاریخ نبوده و تحولات آخرالزمان امرى است غیر عادى كه در آخرین بخش از زندگى نوع انسان واقع مى‏گردد و به تحولات قبلى جامعه انسانى مربوط نمى‏شود. (2)

در نظر متاخران بینا بودن در مورد «نشانه‏هاى زمان‏» و ارزیابى رخدادها، در پرتو پیشگوییهاى آخرالزمانى كه در جامعه جریان دارد، ضرورى است . كما اینكه بسیارى از اندیشمندان بر این باورند كه جامعه انسانى اینك در آخرین مرحله غفلت از «ذات‏» و در اوج تحمل «جوهر مادى‏» و «كمیت منطوى در كثرت‏» قرار دارد، و معتقدند هر چه بشر پیشتر مى‏رود; درك جمعى او از خیر و عدل مطلق مفهوم تر و شفاف‏تر مى‏گردد.

شناخت «آخرالزمان‏» یا فرجام شناسى (Eschatologie)در ادیان یهود، مسیحیت و زرتشتى نیز حائز اهمیت است.

با عنایت‏به آنچه بیان شد، «آخرالزمان‏» پایان همه چیز نیست، بلكه ترمیم جهان است. گویى جهان ناگهان تعادل خود را باز مى‏یابد و به حالت اولیه باز مى‏گردد. همه آشفتگیهاى ممكن اوجش در آخرالزمان است فقط در صورتى آشفتگى مطلق است كه فى نفسه و با دیدى افتراقى ملاحظه شود. ولى چنانچه این بى نظمیها در قبال نظم كل كه سرانجام همگى به آن باز مى‏گردند، قرار گیرد جنبه منفى خود را از دست مى‏دهد و جزو عوامل مقوم و به یك معنى فانى در مرحله ظهور مى‏شود.

به تعبیر «رنه گنون‏» در كتاب «آخرالزمان یا عصر سیطره كمیت‏» دوران دجال نهایت ظلم و شر است، ولى امر شر و منحوس ناپایدار و موقت است - هر چند كه نمى‏توانست جز آنچه واقعا هست چیز دیگرى باشد - و فقط جنبه خیر و سعادت كه پایایى و قطعیت دارد و به سامان مى‏رسد، به قسمى كه محال است‏سرانجام غالب نشود.

نگاهى به دردها و آلام بشر اندیشمند امروز و غربت او در زوال فطرت پاك آدمى چنین مى‏نمایاند كه در میان همه خواسته‏هاى ضد و نقیضش، امروز یكى هست كه همه در آن مشتركند. همه اقوام و ملل و رژیمهاى سیاسى یكصدا خواهان «آزادى‏»اند. آزادى برابر با حضور ضرورت حقیقت در وجود آدمى. «آزادى‏»اى كه جوهر انسان مختار است و امكان عروج او را فراهم مى‏آورد. آزادى رهایى بخش (4) و مقوم اندیشه و حكمت. رهایى انسانى كه مى‏خواهد خودش باشد، رها از گناه و رها از شرارت. آزادى اصیل و واقعى كه نهفته در اطاعت‏حق است. از این رو دستیابى به سعادت به معناى دستیابى به رحمت و عدالتى است‏كه خداوندآن را مقرركرده‏است.

زندگى در جهانى متعالى است كه در آن آدمى به كمال حقیقى و واقعى‏اش برسد، و از اندوه و اضطراب پنهان (aneiety) كه مى‏داند نمى‏تواند امنیت‏حقیقى را با سازمان دادن به زندگى شخصى و اجتماعى به دست آورد. وقایع و مقدراتى وجود دارند كه آدمى نمى‏تواند آنها را در زیر قدرت خود بگیرد. نمى‏تواند كارهاى خود را دوام بخشد، زندگى‏اش زودگذر است و فرجام آن مرگ. هیچگونه امنیت متاثر از اراده بشر وجود ندارد و دقیقا همین نگرانى اصیل است كه باعث مى‏شود انسانها با تمام وجود در آرزوى امنیت‏باشند. (5)

چرا امروز كه فن آورى و توانایى بشر نسبت‏به قرون گذشته و دهه‏هاى قبل پیشرفت چشمگیر و غیر قابل مقایسه‏اى نموده است و مباحثى همچون دموكراسى، قانون، حقوق بشر، جامعه مدنى و... بمراتب بیش از گذشته با ابتناى به تحلیلها و فلسفه‏هاى گوناگون مطرح مى‏شود، با این همه در غرب پیشرفته و فرهیخته سخن از هبوط آدمى، ظهور نیست انگارى و بلایا و مصائب جهانى، سر در گمى بى پایان آدمى در ساختار و دستور زبان و واژه‏هاى كلامى، مجهول انگارى جهان، پیچیدگى روزافزون شناخت هستى و دور از دسترس شدن تدریجى آن، افزایش مستمر تراژدى بشرى، حاكمیت روز افزون عقلانیت ابزارى، از دست رفتن آخرین رمق حیات معنوى جهان و تبدیل شدن انسان به توده‏ها (Mass) ، عصر غیبت‏ساحت قدس و فرا رسیدن زمانه شب عالم و... مى‏شود؟

آیا در نظم كنونى ارباب و رعیتى مدرن! شوریدگى اندیشه بشرى و تلاطم بى وقفه روان او، در بازار پر ازدحام مكاتب فلسفى، روانشناسى، مردم شناسى، جامعه شناسى و... و افزایش سهمگین میل به قدرت و استیلاى بر دیگران و تعارضات و مناقشات بى معنا و... و نهایتا سرخوردگى از همه چیز، رو به فزونى نیست؟

شاید تصور شود كه مقصود از ظهور حضرت مهدى، علیه‏السلام، پایان همه این آلام در طرفة العین و به یك نگاه و اشاره ایشان است. این البته از توان ایشان به دور نیست; اما شاید تحقق امر صورت دیگرى نیز داشته باشد. اگر گفته مى‏شود كه بسیارى از ابواب علم تا كنون گشوده نشده و به دست امام موعود باز خواهد شد; گشایش این ابواب چه منظرى را پیش روى آدمى مى‏نهد؟ گسترش «ظهور ولایت‏» در سراسر جهان و استقرار یكپارچه و فراگیر آن چه آثار و بركاتى دارد؟

چه تغییر و تحولى در افكار و اندیشه‏ها و كنشها و واكنشهاى فردى و اجتماعى انسان عصر ظهور پیش خواهد آمد؟

آیا در روزگار «ظهور ولایت‏» نمى‏توانیم شاهد درمان اساسى روان آدمى و اعطاى «آزادى‏»، «امنیت‏» و «آرامش‏» واقعى باشیم؟

آیا نمى‏توان تصور نمود كه مغز شیرین «ایمان‏» و كنه عفن «گناه‏» برملا مى‏گردد و هم او، مفاهیم متعالى «زیبایى‏»، «زندگى‏» و حتى «اسلام‏» را نه در قالب الفاظى چند، بلكه با غوطه‏ورى در عمق و ذات آنها تبیین مى‏كند و شهد «حیات طیبه‏» را در كام تشنه انسانها فرو مى‏چكاند و عصر روشنایى را آغاز كرده، سر در گمى او را پایان بخشیده و آغازگر عصر ظهور ساحت قدس و تعالى انسان متكى به ایمان - و نه بى اختیار در امواج توده‏ها و مسیطر بر عقلانیت ابزارى و نه محكوم آن - خواهد بود؟

درباره حضرت مهدى، علیه‏السلام، كتابهاى فراوانى در میان مسلمانان نگاشته شده كه در برگیرنده موضوعات ذیل‏اند:

آیات و احادیث مربوط به ابعاد مختلف زندگى حضرت، اثبات وجود آن حضرت، بشارات ادیان، ولادت، غیبت، طول عمر، نواب اربعه، راه یافتگان به حضور ایشان، توقیعات مباركه، ضرورت شناخت ایشان، فلسفه مهدویت، ملاحم و فتن، علائم ظهور، وظایف منتظران، اصحاب و یاران، عصر ظهور، رجعت، ادعیه و نحوه توسل به آن حضرت، اشعار درباره امام عصر (6) و... اما تردیدى نیست كه بیشترین و دقیق‏ترین سهم به مؤلفان شیعى اختصاص دارد كه با اتكا به معارف اهل بیت، علیهم‏السلام، جزئیات بیشترى را درباره این موعود عظیم و دوران ایشان ارایه مى‏نماید.

و اما اینك كه در مرحله تحولات وسیع و پیچیده‏اى در سراسر جهان در پرتو نهضتى مبتنى بر انتظار شیعى قرار داریم، سنجش وضعیت و موقعیت، ضرورتهاى دیگرى را نیز ایجاب مى‏كند. زیرا به تشریح نظرى، جامعه شناسى و فلسفى موضوع نیازمندیم، هم به صیرورت اعتقاد به مهدویت در میان ادیان الهى و تذكر بر تحریف و غفلتى كه صورت گرفته است و به تعبیر قرآنى، «یعرفونه كما یعرفون ابنائهم‏» (7) ، و هم تبیین ضرورت شناخت و بیان مشخصات دقیق امام، علیه‏السلام، و برنامه‏هاى ایشان و بویژه ارایه تركیبى از انتظار ظهور با سرنوشت‏بشر زمان غیبت در فرایند عملكرد اجتماعى امروز. باید توجه داشت در این جایگاه بسیار مهم و حساس، باید از راه تركیب داده‏ها به نحو صحیح و خردورزانه و با پیراستن آن از خرافات و اوهام و قشرى‏گرى، همراه رویكردى عمیق به اصل مظلوم «ولایت‏» و بویژه درك درست از «غیبت ولى خدا» و اثرات آن در زندگى فردى و اجتماعى، مجموعه‏اى را فراهم آورد كه ضمن عرضه مناسب معارف قرآنى و تعالیم و سنت اهل بیت، علیهم‏السلام، ظرافتها و نحوه حفظ ایمان در دوره آخرالزمان و غیبت را نیز مشهود سازد.

كتاب «امام مهدى، علیه‏السلام، از ولادت تا ظهور» با هدف معرفى این وجود عالیقدر به خامه استوار دانشمند فقید و محقق بزرگوار، مرحوم سید محمدكاظم قزوینى در 24 فصل به شیوه‏اى تحقیقى و پر احساس به عربى نگاشته شده و توسط مترجم محترم آقاى دكتر «حسین فریدونى‏» به فارسى برگردانده شده است.

كتاب مزبور كه از تبویب مناسبى برخوردار است مطالب ارزنده‏اى درباره نام و نسبت‏حضرت مهدى، علیه‏السلام، بشارت به وجود مقدس ایشان، تولد و نهان زیستى كوتاه مدت و نایبان چهارگانه و دیداركنندگان ایشان در آن ایام، یبت‏بلندمدت و دیدار كنندگان حضرتش در این ایام، طول عمر و علائم ظهور آن وجود مقدس، متمهدیان، نحوه ظهور و استیلاى ایشان بر قدرتهاى روزگار ظهور، جامعه عصر ظهور، زمامدارى و پایان عمر مباركشان را به خوانندگان ارایه مى‏نماید.

كتاب با استفاده از تجربیات كتب قبلى، از منابع ارزنده و دست اولى برخوردار است و به همت ناشر محترم و ذوق و سلیقه وافر ایشان به نحو آراسته و پاكیزه‏اى حروف نگارى و صفحه آرایى شده و با فهرستهاى‏متعدد تكمیل گردیده‏است.

از جمله خصوصیات كتاب و روش مؤلف چنین است كه تقریبا اكثر احادیث و اخبار مربوط به حضرت مهدى، علیه‏السلام، را آورده و سپس آنها را تحلیل و بعضا تاویل و تفسیر مى‏كند. اما كمتر حدیثى را از حیث رجال سند مورد بررسى قرار مى‏دهد. هر چند كه اتكا بر اخبار، روش اصلى مؤلف محترم است اما نكته در خور توجه آن كه در همین چارچوب نیز سعى بر ارایه منطقى روایت و یا تاویل عقلانى آن مى‏نماید. در بخش «زندگى جامعه در عصر ظهور» مباحثى مطرح شده است (8) كه بعضا از پشتوانه روایى و استدلالى محكم و روشنى برخوردار نیست و بیشتر نظر مؤلف محترم در قالب اما باید توجه داشت علاوه بر آنكه اعتبار و سندیت‏برخى از این روایات قابل تامل است، به تعبیر برخى بزرگان، بسیارى از

‹رس‏ث/››ح .ت‏سا ه‏دش ن‏ایب ،م‏لاسلاه‏یلع ،ن‏امز م‏اما روهظ م‏یلاع ه‏نیمز رد ت‏ایاور ى‏خرب رب اكتا اب ى‏دنچ ب‏لاطم روهظ ى‏اهه‏ناشن ل‏صف رد ح<>ح )8( شرایط و یا علایم ظهور قطعى نیست و بدایى و تغییر یافتنى است. زیرا چه بسا، مردم با توجه به این شرایط خود را در زمان امكان ظهور احساس نكنند در حالیكه توجه مستمر به امام، علیه‏السلام، و درخواست ظهور ایشان به هیچ وجه نباید محدود به شرایط و اوضاع خاص باشد. این امرى است كه تنها به اراده خداى یكتا بستگى دارد و لذا باید تحقق آن را

از مشیت الهى بى آنكه مانعى در كار باشد، درخواست نمود. از مهمترین مباحث درباره امام عصر، علیه‏السلام، بعد از شناخت آن حضرت، آشنایى با تعهدات و وظایفى است كه در قبال ایشان داریم. این تعهد و عمل به آن در عنوان «انتظار» خلاصه مى‏شود و درك و تحلیل عمیق آن، بویژه شناخت دوران غیبت - كه خود ابتلایى بزرگ براى بشر بوده است - براى هر مؤمنى ضرورت دارد. اما به نظر مى‏رسد كه موضوع اساسى و مهم «انتظار». بیان وظایف مسلمانان در عصر غیبت از جمله مباحث ناگفته این كتاب است. بر این نكته باید فقدان بحث مهم «ضرورت شناخت مهدى، علیه‏السلام‏» در اوایل كتاب و موضوع «توقیعات مباركه امام‏» را نیز بیفزاییم.

به هر حال، در مجموع كتاب از روح و طراوت ویژه‏اى برخوردار است كه قطعا برخاسته از شیفتگى مؤلف و مترجم محترم به ساحت مقدس امام عصر، علیه‏السلام، است. بدین سبب مطالعه كتاب مزبور براى طالبان معرفت امام غایب، قطعا مفید و سودمند است همانند اثر دیگر مرحوم سید محمدكاظم قزوینى درباره زندگى حضرت فاطمه زهرا، سلام‏الله‏علیها، و شهادت آن بزرگوار به ترجمه همین مترجم محترم قرین معنویت و عرض ارادت به ساحت قدس صمت‏خواهد بود.




پی نوشت :

1. ر. ك: مطهرى، مرتضى، جامعه و تاریخ.

2. ر. ك: دائرة‏المعارف بزرگ اسلامى، ج‏2، ص‏134-136.

3. ر. ك: دائرة‏المعارف جهان نوین اسلام (سخذ) ج‏1، ص‏440 تا 442.

4. ر. ك: سوره اعراف(7)، آیه‏157.

5. مجله ارغنون، ش‏5 و6، مقاله عیسى مسیح و اسطوره شناسى، ص‏109 تا139.

6. براى آشنایى بیشتر ر.ك: مهدى‏پور، على‏اكبر، كتابنامه حضرت مهدى، علیه‏السلام، این كتابنامه مشتمل بر معرفى بیش از 2000 عنوان كتاب مستقل به زبانهاى مختلف است كه در دو جلد و 801 صفحه منتشر شده است.

7. سوره بقره(2)، آیه‏146.

8. فصل 21، ص‏613 تا 9655. براى آشنایى بیشتر در این زمینه ر. ك: الصدر، محمد، تاریخ، بعدالظهور.

شنبه 30/10/1391 - 15:31
اهل بیت

زمینه سازان خراسان

محمد بن حنفیه، در روایتی که به صور مختلف نقل شده ولیکن ظهور دارد که از امام علی، علیه السلام، است، گوید:

(ثُم تخرج رایه مِن خُراسانَ یهزمون اصحاب السّفیانی حتّی تنزل ببیت المقدس توطیء للمهدی سلطانه).(6)

(پرچمی از خراسان بیرون می آید، (حاملان این پرچم) اصحاب سفیانی را شکست داده تا به بیت المقدس می رسند وزمینهِ حکومت حضرت مهدی (عجل الله فرجه) را فراهم می سازند).

زمینه سازان قم و ری

علاّمهِ مجلسی در بحار الانوار روایت کرده است:

(رجلٌ مِن اَهلِ قُم یدعو النّاس الی الحقّ یَجتمع معه قومٌ کَزُبرِ الحدیدِ، لا تزلّهم الریاح العواصف، لا یَمِلُّونَ من الحرب ولا یجبنونَ وعلى اللّه یتوکّلونَ والعاقبه للمتّقین).(7)

(مردی از اهالی قم مردم را به حق می خواند، گروهی که دل های آنان چون پاره های آهن است گرد او جمع شوند، طوفان های سخت نلرزاندشان، از جنگ خسته نشوند وبیمی به خود راه ندهند، بر خدا توکّل کنند وعاقبت (نیک) از آن پرهیزگاران است).

زمینه سازان یمن

حضرت امام محمد باقر، علیه السلام، درباره ی رهبری یمانی قبل از ظهور امام عصر، علیه السلام، فرموده است:

(... ولیس فی الرایات اهدی من رایه الیمانی، هی رایه هدی لانّه یدعو الی صاحبکم...).(8)

(... در میان پرچم ها پرچمی هدایت یافته تر از پرچم یمانی نیست. آن پرچم، پرچم ارشاد است؛ زیرا (مردم ر) به سوی صاحب شما (امام عصر، علیه السلام) فرا می خواند..).

گروه محکم واستوار

نخستین چیزی که در این قشر جلب نظر می کند، صلابت، نیرومندی واستواری آنان است. بنابراین آنان قوی وزورمندند که زمین را برای ظهور امام، علیه السلام، آماده می سازند.

حضرت امام جعفرصادق،علیه السلام، در روایتی که محمد بن یعقوب کلینی آن را در ذیل آیهِ (فاذا جاء وعدُ اولاهما بعثنا علیکم عباداً لنا اُولی بأسٍ شدید)(9) آورده، (بندگان سخت نیرومند) را به همین قشر تفسیر کرده است.

چنان که در روایت، به صفتِ عجیبِ (قلوبهم کزبر الحدید، لا تزلّهم الریاح العواصف).(10) توصیف شده اند. با آن که دارای (دل) هستند وطبیعت دل، نرمی ورافت است، لیکن این دل ها در رویارویی با طاغوت ها وستمگران به تکّه های آهن بدل می شوند که دیگر نرمی ورقّت نمی شناسند.

صلابت ونیرومندی از ویژگی های نسل هایی است که خدای تعالی مسؤولیت تغییر (نظام های اجتماعی) وایجاد انقلاب را به دوش آنان گذاشته است، همچنین این دو صفت از ویژگی نسل هایی است که خدای تعالی آنان را در گردنه های بزرگ تاریخ برای انتقال مردم از مرحله ای به مرحلهِ دیگر برگزیده وگروه زمینه سازان، دارای این ویژگی هاست.


 

(6) عصر الظهور، ص 206.

(7) بحارالانوار، ج 60، ص 216؛ ونیز سفینه البحار، ج 2، ص 446.

(8) بحار الانوار، ج 52، ص 232.

(9) سوره اسراء(17) آیه 5: (پس آن گاه که وعدهِ تحقق نخستین آن دو فرارسد، بندگانی ازخود را که سخت نیرومندند بر شما می گماریم..)..

(10) دل هاشان همچون پاره های آهن است که طوفان ها آنان را نلرزاند.

شنبه 30/10/1391 - 15:30
اهل بیت

چکیده

این نوشتار در صدد بیان شاخصه های نیک شهر موعود بر اساس آموزه های اسلامی است و اشاره به این نکته که علاوه برادیان الهی و غیر الهی، فیلسوفان، دانشمندان، سیاستمداران، اقتصاد دانان و حتی رمان نویسان و داستان پردازان جهان در آموزه‌های اسلامی نیز به موضوع تشکیل جامعه آرمانی توجه شده و به تفصیل در مورد این جامعه که به اعتقاد همه مسلمانان به دست رادمردی از اسلاله پیامبر اعظم - صلی الله علیه و آله - و از نسل فاطمه زهرا - سلام الله علیها - تحقق می‌یابد، گفت و گو شده است.

جامعه آرمانی اسلامی، که همان جامعه مهدوی است با ظهور امام مهدی- علیه السلام - در گستره‌ای به وسعت همه جهان تشکیل می‌شود و همه جهانیان را صرف نظر از رنگ، نژاد و ملیت از برکات خود بهره مند می‌سازد؛ و در نتیجه این اندیشه در اسلام مغفول نمانده است و به تفصیل راجع اصل، خصوصیات و شاخصه های آن سخن رفته است.

مقدمه

تشکیل جامعه آرمانی بدون هیچ گونه ستم و نابرابری و سرشار از رفاه و آبادانی و همچنین دست یافتن همه انسان‌ها به مراتب عالی رشد و کمال در پرتو ظهور منجی موعود، در بسیاری از ادیان الهی و غیر الهی مطرح بوده و پیروان ادیان مختلف همواره در آرزوی تحقق چنین جامعه‌ای روزگار خود را سپری کرده‌اند.

نگاهی اجمالی به آموزه‌های آخرالزمانی ادیان و مذاهب مختلف، رویکرد آن‌ها را درباره جهان آینده و جامعه آرمانی که در پی آن هستند، روشن می‌سازد.

 (1) دست یافتن به چنین جامعه‌ای، به تدریج از چارچوب آموزه های دینی خارج شده و به دغدغه بسیاری از فیلسوفان، دانشمندان، سیاستمداران، اقتصاد دانان و حتی رمان نویسان و داستان پردازان جهان تبدیل شده است. تا آنجا که موضوع مدینه فاضله، اتوپیا (2)، آرمان شهر و به بیان دیگر جامعه‌ای که همه آرزوهای دیرینه انسان در آن تحقق می‌یابد، دست مایه آثار بسیاری از اندیشمندان جهان قرار گرفته و در طول تاریخ آثار فراوانی در این زمینه تألیف شده است که از آن جمله می‌توان به جمهوری، افلاطون ( 427 – 347 ق. م)؛ شهر خدا، سنت آگوستین (354-430 م)؛ آرمان شهر (یوتوپیا)، تامس مور (1477 – 1535 م)؛ آتلانتیس نوین، فرانسیس بیکس (1561-1626 م)؛ شهر آفتاب، توماسوکامپانلا ( 1568-1639 م)؛ نظریه وحدت جهانی، شارل فوریه (1772-1837 م)؛ آنتی دورینگ، فردریک انگلس (1820-1895 م)؛ بیانیه (مانیفست) حزب کمونیست، کارل مارکس ( 1818 – 1883 م) 1984، جورج اورول ( 1903-1950 م)؛ دنیای قشنگ نو، آلدوس هاکسلی (1894-1963 م) (3) و... اشاره کرد. (4) در آموزه‌های اسلامی نیز به موضوع تشکیل جامعه آرمانی توجه شده و به تفصیل در مورد این جامعه که به اعتقاد همه مسلمانان به دست رادمردی از اسلاله پیامبر اعظم - صلی الله علیه و آله - و از نسل فاطمه زهرا - سلام الله علیها - تحقق می‌یابد، گفت و گو شده است. جامعه آرمانی اسلامی، همان جامعه مهدوی است که با ظهور امام مهدی- علیه السلام - در گستره‌ای به وسعت همه جهان تشکیل می‌شود و همه جهانیان را صرف نظر از رنگ، نژاد و ملیت از برکات خود بهره مند می‌سازد.

مهم‌ترین شاخصه جامعه آرمانی مهدوی

همه آثار فلسفی و ادبی که در زمینه آرمان شهر تألیف شده‌اند، بدون الهام از منبعی وحیانی و بهره‌گیری از هدایت پیامبران الهی و صرفاً بر مبنای او هام و خیال پردازی به تصویر ویژگی‌های جامعه آرمانی خود پرداخته و در نهایت طرح‌هایی ناقص ارائه داده‌اند که یا هیچ گاه فرصت تحقیق نیافتند و یا در عمل دچار شکست شدند. (5) بر خلاف جوامع آرمانی انسانی، جامعه آرمانی مهدوی با تکیه بر آموزه‌های الهی و بر اساس شناخت کامل پروردگار از انسان و ویژگی‌های جسمی و روحی او شکل گرفته است و هرگز طرحی خیالی و بی ارتباط با حقایق و واقعیت‌های جهان نیست.

در این طرح الهی، مهم‌ترین ویژگی جامعه آرمانی مهدوی از بین رفتن همه مظاهر ستم و برقراری عدالت در همه مناسبات فردی و اجتماعی است. با بررسی اجمالی روایاتی که شیعه و اهل سنّت در زمینه بشارت به ظهور حضرت مهدی - علیه‌السلام- نقل کرده‌اند، روشن می‌شود که در این روایات، به بر پا داشتن قسط و عدل و نابود کردن ستم وجور از سوی آن حضرت بیش از هر چیز دیگر توجه شده است.

بر اساس بررسی مؤلف کتاب منتخب الأثر در منابع و مصادر شیعه و اهل سنّت، بیش از 150 حدیث بر این نکته دلالت دارد که امام مهدی - علیه‌السلام- زمین را پس از آنکه از ستم پر شده است، از عدل و داد آکنده می‌سازد. (6) از آن جمله پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید: أُبَشِّرُکُمّ بِالمَهدِیِ یُبْعَثُ فِی أُمَّتی عَلَی اختِلافٍ مِنَ النّاسِ وَ زَلازِلَ فَیَمْلَأُ الأَرضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا وَ ظُلْما. (7) شما را به مهدی بشارت می‌دهم. او در زمانی که مردم گرفتار اختلاف، درگیری و آشوب‌ها هستند، در امت من برانگیخته می‌شود و جهان را از عدالت و برابری پر می‌سازد، همچنان‌که از ستم پر شده بود.

از امام محمد باقر - علیه‌السلام- نیز نقل شده است: حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أبِیهِ عَنْ آبائهِ قالَ: قالَ رسوُلُ اللّه صلیّ الله علیه و آله: إِنَّ الأَئِمَّةَ بَعدِی اثناعَشَرَ عَدَدَ نُقَباءِ بَنِی إسرائیلَ تِسعَةٌ مِنْ صُلبِ الحُسَینِ علیه‌السلام و التاسِعُ قائْمُهُم یَخْرُجُ فی آخِرِالزَّمانِ فَیَمْلَأُها عَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلماً وَ جَوْرا. (8)

پدرم از پدرش و او از پدرانش برای من نقل کردند که رسول خدا درود و سلام خدا بر او باد فرمود: امامان پس از من دوازده نفرند به تعداد نقبای بنی‌اسرائیل. نه نفر از آن‌ها از نسل حسین درود خدا بر او باد هستند و نهمین آن‌ها قائم ایشان است. او در آخرالزمان به پا می‌خیزد و زمین را از عدل پر می‌سازد، پس از آنکه از ستم و بی‌عدالتی پر شده بود. توجه ویژه روایات به موضوع عدالت گستری امام مهدی علیه السلام و فراوانی روایاتی که در این زمینه وارد شده است، همه بر نقش محوری این موضوع در قیام و انقلاب جهانی آن حضرت و جایگاه خاص آن در حکومت مهدوی دلالت دارند.

چرایی تأکید بر شاخصه عدالت

پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که چرا در آموزه‌های اسلامی تا این حد بر عدالت گستری و ظلم ستیزی به عنوان مهم‌ترین ویژگی جامعه مهدوی تأکید شده است. برای روشن شدن پاسخ این پرسش، باید نگاهی به تعریف «عدالت» داشت. بیشتر اندیشمندان عدالت را به «وضع الشیء فی موضعه المناسب له؛ قرار دادن هر چیز در جایگاه مناسب آن» (9) تعریف کرده‌اند. امام علی - علیه السلام - نیز در این باره می‌فرماید: العَدلُ یضَعُ الاُموُرَ مواضع‌ها ... وَ العَدلُ سائِسُ عام. (10) عدالت هر چیزی را به جای خود می‌نهد ... و عدل مصلحت عام است.

بر این اساس می‌توان گفت در یک جامعه عادلانه، همه چیز در جای شایسته خود قرار می‌گیرد و همه مناسبات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آن گونه که بایسته است، سامان می‌یابد. در چنین جامعه‌ای به طبیعی زمینه رشد و شکوفایی متوازن توانایی‌ها و استعداد های انسان‌ها در همه زمینه های مادی و معنوی فراهم می‌شود و هر کس می‌تواند به جایگا هی که شایستگی آن را دارد، دست یابد.

 از همین روست که امیرالمؤمنین - علیه السلام - گسترش عدالت در جامعه را مهم‌ترین دغدغه حکمرانان معرفی کرده، می‌فرماید: وإنَّ أفضَلَ قرَّةَ عَینِ الولاةِ استَقامَةُ العَدلِ فی البِلاد. (11) برترین مایه شادمانی زمامداران، بر پای داشتن عدل در شهرهاست. مقام معظم رهبری نیز، بر همین مبنا، برقراری قسط و عدل در جامعه را، یک مقدمه واجب برای رسیدن انسان‌ها به کمال نهایی دانسته، می‌فرماید: نظام اسلامی، نظام عدالت است. شما که آرزومند و مشتاق ظهور خورشید مهدویت درآخرالزمان هستید و الآن حدود هزار و دویست سال است که ملت اسلام و شیعه در انتظار ظهور مهدی موعود عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف و جعلنا اللّه فداه است، چه خصوصیتی برای آن بزرگوار ذکر می‌کنید؟ «اَلَّذِی یَمْلَأُ اللّهُ بِه الاَرضَ قِسْطا وَ عَدْلاً» نمی‌گویید که «یَمْلَأُ اللّهُ بِه الاَرضَ دِینا». این نکته خیلی مهمی است. چرا به این نکته توجه نمی‌کنیم؟ اگر چه قسط و عدل متعلق به دین است، اما هزار سال است که امت اسلامی برای قسط و عدل دعا می‌کند و این نظام اسلامی که به وجود آمده است، اولین کارش اجرای قسط و عدل است.

قسط و عدل، واجب‌ترین کارها ست. ما رفاه را هم برای قسط و عدل می‌خواهیم. کارهای گوناگون، مبارزه، جنگ، سازندگی و توسعه را برای قسط و عدل می‌خواهیم. برای اینکه در جامعه عدالت برقرار شود، همه بتوانند از خیرات جامعه استفاده بکنند و عده‌ای محروم و مظلوم واقع نشوند. در محیط قسط و عدل است که انسان‌ها می‌توانند رشد کنند. به مقامات عالی بشری برسند و کمال انسانی خود را به دست بیاورند. قسط و عدل، یک مقدمه واجب برای کمال نهایی انسان است. چه طور می‌شود به این قضیه بی‌اعتنایی کرد؟ (12)

جنبه‌های گوناگون عدالت مهدوی

عدالت موعود یا به بیان دیگر، عدالتی که وعده تحقق آن در زمان ظهور امام مهدی - علیه‌السلام- داده شده، از نظر دامنه، گستره و ژرفا بی همتاست. درست به همین دلیل است که حکومت‌های بشری از ایجاد نظام عادلانه‌ای مشابه آنچه در عصر موعود محقق خواهد شد، عاجزند. برای درک زوایای مختلف عدالت مهدوی، به بخشی از روایاتی که به توصیف قیام ستم ستیز و عدالت گستر امام مهدی - علیه‌السلام - پرداخته‌اند، نگاهی گذرا خواهیم داشت.

الف. پهنه عدالت

در فرهنگ اسلامی، ستم، معانی و مصداق‌های متعددی دارد و در آیات و روایات، این کلمه به سه مفهوم به کار رفته است:

یک ستم در معنای کفر و شرک نسبت به خدا؛ (13)

دو ستم نسبت به خود (گناه و عصیان)؛ (14)

سه ستم نسبت به دیگران (ستم و تجاوز).(15) امام علی - علیه‌السلام - در بیانی بسیار زیبا، معانی متعدد ظلم را این گونه تبیین کرده است: أَلا وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلاثَةٌ: فَظُلْمٌ لایُغْفَرُ، وَ ظُلْمٌ لایُتْرَکُ، وَ ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لایُطْلَبُ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذی لایُغْفَرُ فالشِّرْکُ بِاللّه، قالَ اللّه سُبْحانَه: «إِنَّ اللّه لایَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ» (16) وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذی یُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضُ الْهَناتِ وَ أَمّا الظُّلْمُ الّذی لا یُتْرَکُ فَظُلْمُ الْعِبادِ بَعْضُهُمْ بَعْضا. (17) بدانید که ستم سه گونه است: ستمی که هرگز آمرزیده نشود و ستمی که باز خواست شود و ستمی که بخشوده است و باز خواست نشود. آن ستمی که هرگز آمرزیده نشود، شرک به خداست.

خدای تعالی گوید: «مسلّما خدا، این را که به او شرک ورزیده شود، نمی‌بخشاید» و ستمی که آمرزیده شود، ستم بنده است به خود به ارتکاب برخی کارهای ناشایست و ستمی که باز خواست می‌شود، ستم کردن مردم بر یکدیگر است. همچنان‌که «ظلم» مفاهیم و مصداق‌های متعددی دارد، کلمه مقابل آن؛ یعنی «عدل» نیز از نظر معنا و مصداق بسیار گسترده است و حوزه وسیعی را شامل می‌شود.

به بیان دیگر، براساس آموزه‌های دین اسلام، عدالت و عدالت‌گستری تنها به صحنه زندگی اجتماعی انسان‌ها و روابط آن‌ها با دیگران محدود نمی‌شود، بلکه حوزه وسیعی شامل رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با خود و رابطه انسان با دیگران را در بر می‌گیرد. از همین رو، می‌بینیم در روایات اسلامی، هر زمان که از ستم ستیزی امام مهدی - علیه‌السلام - سخن به میان می‌آید، همه مظاهر ستم مورد توجه قرار می‌گیرد و بر این نکته تأکید می‌شود که آن حضرت نه تنها رسم ستم و تجاوز را در روابط انسان‌ها با یکدیگر بر می‌اندازد و این روابط را بر محور عدالت سامان می‌دهد، بلکه با هر گونه کج روی، کج اندیشی و انحراف اخلاقی و اعتقادی مبارزه می‌کند و رابطه انسان با خود و با خدای خود را نیز به عدالت بر می‌گرداند.

برای روشن‌تر شدن آنچه گفته شد، به بررسی برخی از روایت‌هایی می‌پردازیم که به توصیف ستم ستیزی و عدالت گستری امام مهدی - علیه‌السلام - پرداخته‌اند تا مشخص شود در هر یک از آن‌ها، کدام معنا از ظلم و کدام مصداق از عدالت قصد شده است:

یک. عدالت در رابطه انسان با خدا

در برخی از روایات، به معنای نخست ستم؛ یعنی کفر و شرک توجه شده است و قیام عدالت گستر امام مهدی – علیه السلام - را قیامی تفسیر کرده‌اند که این نوع ستم را از صحنه روزگار پاک می‌سازد. روایت زیر از ابو بصیر از آن جمله است: سَأَلتُ أَبا عَبدِاللّه علیه‌السلام عَن قَولِ اللّه تَعالی فِی کِتابِهِ: «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون» (18) فَقالَ: وَ اللّه ما أُنزِلَ تأویل‌ها بَعْدُ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ وَ مَتَی یُنْزَلُ؟ قالَ: حَتّی یَقُومُ الْقائِمُ إِنْ شاءَ اللّه فَإِذا خَرَجَ الْقائِمُ لَمْ یَبْقِ کافِرٌ وَ مُشْرِکٌ إلاّ کَرِهَ خُرُوجَهُ حَتّی لَوْکانَ کافِرٌ أَو مُشْرِکٌ فی بَطْنِ صَخْرَةٍ لَقالَتِ الصَّخْرَةُ یا مُؤْمِنُ فی بَطْنی کافِرٌ أَوْ مُشْرِکٌ فَاقْتُلْهُ قالَ: فَیُنحیّهُ اللّه فَیَقْتُلَه. (19)

از ابا عبداللّه [امام صادق] که درود بر او باد در مورد این سخن خدای تعالی در کتابش پرسیدم: «او کسی است که پیامبرش را با هدایت و دین درست فرستاد تا آن را بر هر چه دین است، پیروز گرداند، هر چند مشرکان خوش نداشته باشند.» آن حضرت در پاسخ فرمود: به خدا سوگند، هنوز تأویل این آیه نازل نشده است. گفتم: فدایت شوم، پس کی نازل می‌شود؟ فرمود: زمانی که به خواست خدا قائم به پا خیزد. پس هنگامی که قائم قیام کند، هیچ کافر و مشرکی نمی‌ماند، مگر اینکه از قیام او ناخشنود است.

 حتی اگر کافر یا مشرکی در دل سنگی باشد، آن سنگ ندا می‌دهد که: ای مؤمن! کافر یا مشرکی در دل من است، او را بکش. فرمود: پس خدا او را آشکار می‌کند [و آن مؤمن] او را می‌کشد. ذیل آیه یاد شده، روایات دیگری نیز وارد شده است که همه آن‌ها دلالت بر این دارند که در زمان ظهور امام مهدی - علیه‌السلام-، جهان از همه مظاهر کفر و شرک پیراسته و دین حق بر سراسر گیتی حاکم می‌شود. (20) در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، معروف به تفسیر القمی، در تفسیر این آیه چنین آمده است: إِنّها نَزَلَتْ فِی الْقائِم مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام وَ هُوَ الإِمامُ الذَّی یُظْهِرُهُ اللّه عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ فَیَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطا وَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا و ظُلْما وَ هذا مِمّا ذکَرْنا أَنَّ تَأویلَهُ بَعْدَ تَنْزیلِه. (21) این آیه در مورد قائم از آل محمد درود خدا بر ایشان باد نازل شده است. او آن پیشوایی است که خداوند، او را بر همه ادیان پیروز می‌گرداند و زمین را از قسط و عدل پر می‌سازد، همچنان‌که [پیش از آن] از جور و ستم پر شده بود.

 این آیه از جمله مواردی است که گفتیم تأویل آن پس از تنزیلش خواهد آمد. از دیگر روایاتی که در آن‌ها مصداق اول ستم البته در معنایی وسیع‌تر که شامل هر گونه بدعت و باطل نیز می‌شود اراده شده، روایتی است که از امام محمد باقر – علیه السلام - در تفسیر این آیه شریفه وارده شده است: اَلذَّینَ إِنْ مَکَنّاهُمْ فِی‌الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلوةَ وَ اتُوا الزَّکوةَ وَ أَمَرُوا بِاْلمَعْرُوفِ وَ نَهَوُا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور. (22) همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم، نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌دهند و به کارهای پسندیده وا می‌دارند و از کارهای ناپسند باز می‌دارند.

 فرجام همه کارها از آن خداست. آن حضرت در تفسیر آیه یاد شده می‌فرماید: فَهذِهِ لاِلِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّه عَلَیْهِم إِلی آخِرِ الْأَئمَّةِ [الآیة] وَ الْمَهْدِیُّ وَ أَصْحابُهُ یُمَلِّکُهُمُ اللّه مَشارِقَ الْأرْضِ وَ مَغارِبَها وَ یُظْهِرُ [بِه] الدِّینَ وَ یُمیتُ اللّه بِهِ وَ بِأَصْحابِهِ الْبِدَعَ وَ الْباطِلَ کَمَا أَماتَ السُّفَهاءُ الْحَقَّ حَتّی لایَری أَیْنَ الظُّلْمُ وَ یَأْمُرونَ بَالْمَعْروُفِ وَ یَنْهَوُنَ عَنِ الْمُنْکَر. (23) این آیه درباره خاندان محمد درود خداوند بر آن‌ها باد تا آخرین امام [نازل شده] است. خداوند، مشرق‌ها و مغرب‌های زمین را در اختیار مهدی و یاران او قرار می‌دهد و دین را به دست او آشکار می‌سازد. خداوند به وسیله مهدی و یارانش، همه [مظاهر] بدعت و باطل را می‌میراند، همچنان‌که [پیش از آن] نابخردان حق را می‌رانده بودند، به گونه‌ای که ستم در هیچ جا دیده نمی‌شود و امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند.

دو. عدالت و رابطه با خویشتن

در برخی از روایاتی که به ستم ستیزی امام مهدی - علیه السلام- پرداخته‌اند، دومین چهره ظلم؛ یعنی ستم انسان به خود، با همه مظاهر آن مورد توجه قرار گرفته و بر این موضوع تأکید شده است که آن حضرت با هدف گسترش عدالت در جهان، با هر گونه فساد و تباهی و گناه و نافرمانی خدا، مبارزه و زمین را از هر گونه پلیدی پاک می‌کند: یُفَرِّجُ اللّه بِالْمَهْدِی عَنِ الْأُمَّةِ یَمْلَأُ قُلُوبَ الْعِبادِ عِبادَةً یَسَعَهُمْ عَدْلُهُ. بِهِ یَمْحَقُ اللّه ُالْکَذِبَ وَ یَذْهَبُ الزَّمانَ الْکَلِبِ وَ بِهِ یَخْرُجُ ذُلَّ الرِّقِّ مِنْ أَعْناقِکُم. (24) خداوند به وسیله مهدی برای امت گشایش حاصل می‌کند. او دل‌های بندگان را با عبادت پر می‌کند و عدالتش را بر آن‌ها دامن گستر می‌سازد.

خداوند به وسیله او دروغ و دروغ گویی را ریشه کن می‌کند و روزگار سخت و دشوار را برطرف می‌سازد و طوق ذلت و بردگی را از گردن شما بر می‌دارد. در روایت دیگری که از امام علی – علیه السلام- نقل شده، آمده است در زمان ظهور امام مهدی – علیه السلام-، عدالت بر جهان درون انسان‌ها نیز حاکم می‌شود و همه به صلاح و رستگاری روی می‌آورند: ... یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطا وَ نُورا وَ بُرهانا، یُدینُ لَهُ عَرْضُ الْبِلادِ وَ طول‌ها، لایَبْقی کافِرٌ إلاّ آمَنَ، وَ لا طالِحٌ إلاّ صَلَحَ وَ تَصْطَلِحُ فی مُلْکِهِ السِّباع. (25)... او زمین را از عدل و قسط و نور و برهان پر می‌کند و طول و عرض جهان برابر او تسلیم می‌شود. هیچ کافری نمی‌ماند مگر اینکه ایمان می‌آورد و هیچ نا بکاری نمی‌ماند، مگر اینکه به صلاح و پرهیزکاری می‌گراید و در دولت او درندگان نیز از در سازش با یکدیگر در می‌آیند.

محمدنوید داراب زاده 




پی‌نوشت‌ها:

1. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: سید اسدالله هاشمی شهیدی، ظهور حضرت مهدی (ع) از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، چاپ اول: قم، مسجد مقدس جمکران، 1380.

2.واژه utopia در زبان انگلیسی (utopia در زبان فرانسوی) را توماس مور انگلیسی ابداع کرد. ریشه آن دو واژه یونانی ou به معنای «نه» و topos به معنای «مکان» اند که روز هم «ناکجا» (outopos ).(فردریک روویون، آرمانشهر در تاریخ اندیشه غرب، ترجمه: عباس باقری، چاپ اول: تهران، نشرنی 1385، ص 5).

3.برخی آثار اورول و هاکسلی را «ضد آرمان شهر» دانسته‌اند، ولی شاید بتوان گفت که این چند آرمانشهرها، ضد آرمان شهر نیستند، بلکه آرمان شهرهایی در جهت مخالف‌اند که طرح و موضوع آرمان شهر را وفادارانه بازگو می‌کنند تا نشان دهند که هر یک از آن کارهای نیکو، اگر به نهایت منطق خود کشانده شوند سر انجام انسانیت انسان را به خطر می‌اندازند و ضد انسان می‌شوند. (ر. ک: آرمان شهر در تاریخ اندیشه غرب، ص 16-17)

4.برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: آرمان شهر در تاریخ اندیشه غرب؛ تامس مور، آرمانشهر (یوتوپیا)، ترجمه داریوش آشوری و نادر افشاری نادری، چاپ اول، تهران، خوارزمی، 1367؛ سید محمد عارف حسینی، نیک شهر قدسی، چاپ اول: قم، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، 1382؛ عزت الله رادمنش، جامعه شناسی اتوپیا، چاپ اول: تهران، امیر کبیر، 1361؛ کارل مانهایم، ایدئولوژی و اتوپیا، ترجمه: فریبرز مجیدی، تهران، سمت، 1380.

5.برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: اسماعیل شفیعی سروستانی، «مدینه آرمانی دینی»، موعود، سال هفتم، ش 41 و 42 بهمن و اسفند 1382، نیک شهر قدسی، ص 31-113.

6.ر. ک: لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر، چاپ اول: قم، ج 3، ص 155.

7.احمد بن‌حنبل، المسند، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، ج 3، ص 37.

8.محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار، چاپ سوم: بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1403 ق، ج 36، ص 359، ح 228.

9.ر. ک: سید محمد صدر، ماوراء الفقه، بیروت، 1420 ق، ج 1، ص 40.

10.نهج‌البلاغه، ترجمه: محمد مهدی فولادوند، چاپ اول: تهران، صائب 1380، کلمات قصار، ش 437، ص 506-507.

11.همان، نامه 53، ص 386.

12.روزنامه جمهوری اسلامی، پنج‌شنبه 26/4/1376.

13.قرآن کریم، شرک را ستمی بزرگ بر شمرده است: «... إِنَّ الشِّرکَ لَظُلمٌ عَظِیمٌ» (سوره لقمان) 31 آیه 13 و در جای دیگر می‌فرماید: «... وَ الْکافِرُونَ هُمُ الظّالِمُونَ؛ و کافران خود ستم کارانند». (سوره بقره) 2، آیه 254.

14.در آیات متعددی از قرآن، از «ظلم به خود» سخن به میان آمده است که برای نمونه به این موارد می‌توان اشاره کرد: «ثُمَّ أَوْرَثَنْا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ...». (سوره فاطر) 35، آیه 32؛ «... وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ». (سوره طلاق) 65، آیه 1

15.یکی از آیات قرآن که در آن از ظلم به مردم سخن گفته شده، آیه زیر است: «إِنَّمَا السَّبیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النّاسَ وَیَبْغُونَ فِی اْلأَرْضِ به غیرِ الْحَقِّ...». سوره شوری (42، آیه 42)

16.سوره نساء، آیه 48.

17.نهج البلاغه، ترجمه: محمد مهدی فولادوند، خطبه 174، ص 228.

18.سوره توبه (9)، آیه 33 .

19.بحار الأنوار، ج 51، ص 60، ح 58.

20.ر. ک: همان، صص 60 و 61.

21.علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، چاپ اول، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1412 ق، ج 1، ص 228؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 50. گفتنی است آنچه در بحار الأنوار از تفسیر یاد شده نقل شده است، اندکی با متن نسخه چاپی این تفسیر تفاوت دارد و آنچه در اینجا آمده، عبارت نقل شده در بحار الأنوار است.

22.سوره حج (22)، آیه 41.

23.بحار الأنوار، ج 51، صص 47 و 48، ح 9.

24.محمد بن حسن (شیخ صدوق) کتاب الغیبة، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، بی‌تا، ص 114؛ بحار الأنوار، ج 51، ص 75، ح 29.

25.بحار الأنوار، ج 52، ص 280، ح 6.

شنبه 30/10/1391 - 15:29
اهل بیت

چه خوشست بوی عشق از نفس نیازمندان دل از انتظار خونین دهن از امید خندان

بنا بر نص صریح قرآن کریم، هنگامی که حضرت موسی(علیه السلام) بر آن شد که برای ملاقات و مناجات با پروردگار خویش آهنگ کوه طور نماید، قوم خویش(بنی اسراییل ) را فراخواند و آنان را وعده کرد که تا پایان سی روز آینده به سوی ایشان باز خواهد گشت و آنگاه که خداوند متعال ده روز دیگر بر آن سی روز افزود عده ای از بنی اسرائیل گفتند موسی (علیه السلام) خلف وعده کرده و این مسأله زمینه ساز فتنه سامری و گوساله پرستی قوم یهود گردید. (الأعراف/142)

با توجه به پیامها و عبرتهای موجود در آیه یاد شده باید گفت یکی از آفتها و آسیبهایی که می تواند به منزله یک تهدید برای نهضت انسان ساز و امید آفرین مهدویت به شمار رود مسأله "توقیت" یا تعیین وقت واقعه ظهور است.

به فراست می توان دریافت که مسأله "توقیت" اساسا بر خلاف فلسفه و مفهوم واقعی انتظار فرج است و ای بسا منتظران را سرخورده، دلسرد و ناامید سازد و یا اینکه در اصل اعتقاد ایشان به پدیده ظهور خدشه وارد آورد. چه آنکه وقتی گفته می شود ظهور در فلان زمان مشخص حتما واقع خواهد شد ولی در زمان وعده شده ظهور تحقق نپذیرد آنگاه فرد منتظر افزون بر اینکه ممکن است ایمان خویش را نسبت به اصل ظهور منجی از دست دهد سرشکسته، مأیوس و ناامید نیز خواهد شد. از سوی دیگر چنانچه گفته شود ظهور تا فلان زمان خاص به وقوع نخواهد پیوست آنگاه فرد منتظر به خیال اینکه هنوز تا زمان ظهور فرصت کافی در اختیار دارد تلاش خویش را برای دستیابی به آمادگی لازم برای واقعه ظهور فروخواهد گذاشت.

]این روزها در برخی از محافل دینی به نقل از مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بهجت، (دامت برکاته) گفته می شود که ایشان در قبال سوالی مبنی بر بشارتهایی درباره ظهور فرموده اند که ظهور نزدیک است؛ آنقدر نزدیک که حتی افراد سالخورده نیز می توانند به درک واقعه ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) امیدوار باشند [

بدینسان می توان گفت کارکرد حقیقی انتظار در عصر غیبت در گرو عدم تعیین وقت خاص برای واقعه ظهور می باشد.

از همین روست که در کثیری از روایات منقول از اهل بیت علیهم السلام، ادعای تعیین وقت ظهور برابر با "کذب" خوانده شده و شیعیان مأمور به تکذیب این مدعیان گردیده اند. چنانکه در توقیع مبارک امام زمان علیه السلام به "اسحاق بن یعقوب" آمده است:

"... و اما ظهور الفرج فإنه إلی الله تعالی ذکره و کذب الوقّاتون"(3)

(و اما آشکار شدن فرج وابسته به اراده حق تعالی است و وقت گزاران دروغزنانی بیش نیستند)

البته نهی از "توقیت" نباید منجر به این شود که شیعیان و منتظران، امر ظهور را پدیده ای دور از دسترس و مستقل از اراده خویش،که در آینده ای محتمل و نامعلوم به وقوع خواهد پیوست، بیانگارند. بلکه باید با حفظ روحیه نشاط و امید، همواره ظهور را در چند قدمی خویش ببینند و این همان چیزی است که در برخی مجامع روایی و پاره ای از متون دینی بدان تصریح شده است چنانکه در دعای "عهد" آمده است:

"... اللهم اكشف هذه الغمة عن هذه الامة بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا"(4)

(پروردگارا! با حضور ولی و دوست خود اندوه را از دلهای این امت بزدای ودر ظهور وی شتاب کن (هرچند) دیگران ظهور حضرتش را دور می انگارند و لی ما آن را نزدیک می بینیم)

بنا بر آنچه گذشت گفتنی است این روزها در برخی از محافل دینی به نقل از مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بهجت، (دامت برکاته) گفته می شود که ایشان در قبال سوالی مبنی بر بشارتهایی درباره ظهور فرموده اند که ظهور نزدیک است؛ آنقدر نزدیک که حتی افراد سالخورده نیز می توانند به درک واقعه ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) امیدوار باشند.

راقم این سطور از یک سو در امین و ثقه بودن این علمای فرزانه ذره ای تردید ندارد. از سویی دیگر ظاهر این سخن ممکن است با پاره ای از احادیث منقول از اهل بیت علیهم السلام(روایتهایی که با عنوان "توقیت" شهرت یافته‌اند(5)) سازگار نیفتد بنابراین دیدگاه معقول و روی آورد منطقی در قبال مساله یاد شده چیست؟

به عقیده ما نمی توان و نباید از سر شتابزدگی و با اخذ موضع عجولانه، شأن و منزلت برخی از سرمایه ها و ذخیره های علمی و معنوی این کشور را زیر سوال برده آنها را در عداد وقت گزاران امر ظهور و مصادیقی برای این گونه روایتها به شمار آورد بلکه می بایست آنجا که سخنی چنین تامل برانگیز( آنهم به نقل از عالمی فرهیخته و دانشمند که خود بیش و پیش از ما بر اینگونه روایات اطلاع و اشراف کامل دارد) مطرح می شود تمام سعی و دقت خویش را در فهم صحیح مراد و مقصود گوینده به کار بندیم.

به فراست می توان دریافت که مسأله "توقیت" اساسا بر خلاف فلسفه و مفهوم واقعی انتظار فرج است و ای بسا منتظران را سرخورده، دلسرد و ناامید سازد و یا اینکه در اصل اعتقاد ایشان به پدیده ظهور خدشه وارد آورد.

و اما رهیافت معقول و پاسخ به سوال مزبور در گرو تقدیم چند مقدمه است:

یکم:

همانگونه که غیبت بر دو گونه است: غبیت صغری و غیبت کبری؛ ظهور نیز بر دو گونه است: ظهور اصغر و ظهور اکبر.

منظور از ظهور اکبر همان فرج حقیقی و تحقق حکومت عدالت محور آخرین حجت خدا در دوران آخر الزمان است اما مراد از ظهور اصغر، تحقق پاره ای از نشانه های آخر الزمان نظیر رویدادهای اجتماعی همانند قیامها و جنگها، وبرخی حوادث طبیعی همچون زلزله، سیلابها، خسوف و کسوف غیر عادی، و نیز برخی نشانه های خاص می باشد که در برخی کتب مانند کتاب"عصر ظهور" تألیف عالم فرزانه آیت الله کوران به تفصیل تبیین و بررسی شده است.

دوم:

وقوع برخی از نشانه های یاد شده حتمی است بدین معنا که تا این نشانه ها تحقق نپذیرد ظهور واقع نخواهد شد. برخی نشانه ها نیز محتمل الوقوعند.

سوم:

هر یک از نشانه های یاد شده به تنهایی در حکم معدّات (6) و به منزله علت ناقصه (7) برای تحقق ظهور اکبر انگاشته می شوند اما اراده و فعل انسانها به عنوان جزء اخیر علت تامه (8)در تحقق ظهور اکبر نقشی سرنوشت ساز و تعیین کننده دارد لذا در شماری از روایات، یکی از وظایف خطیر منتظران در عصر غیبت دعا و استغاثه به محضر ربوبی به منظور تعجیل در امر فرج معرفی شده است؛ و حضرت حجت علیه السلام خود راز گشایش این مسأله را به ما آموخته اند آنجا که درتوقیع صادر شده از ناحیه حضرتش می فرمایند:

"... و اکثرو الدعا لتعجیل الفرج فإن ذلک فرجکم" (9)

(... تا می توانید برای تعجیل در فرج دعا کنید چرا که فرج شما همان است.)

نتیجه گیری:

قدر مسلم پاره ای از نشانه های ظهور در عصر حاضر تحقق یافته است. ظهور این نشانه ها(ظهور اصغر) نوید بخش قریب الوقوع بودن ظهور اکبر است لکن اراده و فعل آدمیان می تواند در کنار سایر اسباب، موجب تسریع و یا تاخیر آن گردد.

پایان بخش نوشتار حاضر تذکار این نکته است که:

توقیت یاد شده از ناحیه علمای اعلام آن توقیت معهود در روایات نیست چرا که آن توقیت، تعیین زمان خاص الخاص و وقت دقیق برای امر ظهور است و این نحوه توقیت از کلام این بزرگان استنباط نمی شود.


 

پی نوشت ها:

1- بقره/214

2- با استفاده از مقاله"زمزمه های ظهور" نوشته شفیعی سروستانی

3- صدوق، محمدبن على بن الحسین، كمال‌‌الدین و تمام‌‌النعمة، ج‌‌2، ص‌‌483، ح‌‌4; طوسى، محمد بن الحسن، همان، ص‌‌176.

4- مفاتیح الجنان، دعای عهد

5- منظور روایتهایی است که مفاد کلی آنها این است که هر کس برای امر ظهور حضرت حجت عج الله تعالی فرجه الشریف وقتی تعیین کند دروغزنی بیش نیست از جمله : حضرت مهدی حجت بن الحسن (ع) به سفیر خود نوشتند: خدایت ارشاد کناد و ثابت دارد و نگهداریت فرماید: سئوال از منکرانی که از خاندان وپسرعموهای من می باشند کرده بودی بدانکه میان خدای عزوجل و میان کسی قرابتی نیست و هر کس مرا انکار کند از من نیست و راه او راه پسر نوح (ع) خواهد بود و اما راه عمویم جعفر و فرزندش راه برادران یوسف (ع) است و اما مالهای شما را ما نمی پذیریم مگر برای آنکه پاک شوید و هر که خواهد برساند و هر که خواهد ببرد و قطع کند و آنچه خدا به ما داده بهتر از آن چیزی است که به شما داده و اما ظهور فرج آن امرش با خدا است و وقت گذاران دروغ می گویند. (بحار ج 53 ص 3، یوم الخلاص ص 204). و یا روایت های دیگری چون:""کذب الوقاتون، انا اهل بیت لانوقت " و " کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون " در جای دیگری فرموده اند:خداوند اراده کرده است که با وقت تعیین کنندگان، مخالفت ورزد: " والی اللهِ اَن یخالفَ وقتَ الموقّتین" (اصول کافی جلد 1 صفحه 368 )

6- اموری که زمینه ساز ظهور پدیده ای خاص می باشند.

7- در اصطلاح اهل فلسفه علت ناقصه، به شیء مؤثر در پیدایش معلول اطلاق می شود به عنوان مثال در پیدایش یک نهال مجموعه ای از عوامل با یکدیگر همکاری می کنند نظیر آب، خاک، نور خورشید، کود، باغبان و... هر یک از این عوامل به تنهایی در حکم علت ناقصه(علت تأثیر گذار) برای پیدایش معلول(نهال) به شمار می روند.

8- اگر تحقق یک شیء مشروط به شرایطی چند باشد؛ در صورت تحقق مجموع آن شرایط اصطلاحا گفته می شود که علت "تامه" شد ه است و در این صورت پیدایش معلول ضروری و اجتناب ناپذیر خواهد بود. حکیمان بر این باورند که اراده در افعال آدمیان آخرین شرط ظهور فعل(جزء اخیر علت تامه) به شمار می رود.

9- مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج‌‌53، ص‌‌177.

شنبه 30/10/1391 - 15:29
اهل بیت

این مقاله با روش مروری - تحلیلی (**) و استنباطی درصدد توصیف خصوصیات یاران حسین بن علی (ع) برآمده و سعی نموده است تا با عنایت به این خصوصیات، الگوهای کاربردی در ایجاد انتظار مهدوی را ترسیم نماید.

سؤال های اصلی تحقیق عبارت اند از:

1. خصوصیات یاران حسین بن علی (علیه السلام) چگونه است؟

2. الگوهای برگرفته از حرکت عاشوراییان برای منتظران مهدی (عج) چیست؟

چگونگی الگوگیری از اهل بیت (علیهم السلام) در زندگی مسأله ای مهم است، عده ای چنین می اندیشند که این امر مورد دسترسی نیست، چگونه ممکن است از انسان معصوم در زندگی الگو گرفت؟!

تربیت براساس الگوگیری از انسان کامل، مطمئن ترین شیوه ی تربیتی است و به انسان راه رشد و تعالی را نشان می دهد، در حقیقت با تبعیت از الگوهای برگرفته از سیره ی معصومان (ع) انسان به تعالی و رشدی که خداوند از او انتظار دارد می رسد.

با بررسی گزارش های تاریخی و تحقیق و تفحص پیرامون یاران حسین بن علی (ع) در می یابیم که بندگی خدا، راه شناسی و راهبرشناسی، تبعیت مطلق از امام زمان، عشق و دلسپردگی به او (سلام الله علیها)، مسئولیت شناسی، وظیفه مداری، پرکاری و کم توقعی، سبقت جویی در مسیر خدمتگزاری، وفاداری، شهادت طلبی، مهرورزی و محبت، حماسه آفرینی و شجاعت، همه از خصوصیات عاشوراییان است که در مکتب حسین بن علی (علیه السلام) تربیت شده اند و همگی می توانند الگوهای رفتاری و عملی منتظران مهدی (عج) را ترسیم نمایند.

تبیان زنجان

1. مقدمه:

نگرش صحیح به آنچه در عاشورای حسینی اتفاق افتاد منشأ خیرات و برکات فراوانی بوده و در حوزه های مختلف زندگی انسان اثر گذار است. اگر انسان حقیقت را به درستی بفهمد آثاری فراوان از آن فهم در حوزه ی رفتاری او ساری و جاری خواهد شد.

شهادت حسین بن علی (علیه السلام) و اهل بیت و یارانش، همه می توانند در زندگی انسان منشأ اثر باشد؛ البته اگر انسان در مواجهه با این واقعه به دنبال عمق آن بگردد. به هر میزان که انسان در مواجهه با این مسئله عمیق شود، آثار حاصل از آن نیز بر زندگی اش عمیق تر خواهد شد و این مسئله محدود به حدّی نیست! هر چقدر انسان از نظر معنوی و روحی رشد کند در مواجهه با این واقعه پیام هایی عمیق تر را دریافت خواهد نمود.

2. طرح مسئله:

حرکت حسین بن علی (علیه السلام) در اوج معرفت به پروردگارش شکل گرفت. (1) او در اوج عبودیت جانش را هدیه نمود (2) لذا الگوگیری از حرکت او نیز تنها در مسیر عبودیت حق ممکن است.

حسین بن علی (علیه السلام) در عاشورا نقش ویژه و منحصر به فردی بر عالم زد که تا قیام قیامت می توان از آن درس گرفت. نقش او با عنایت حق جاودانه شد و ثارالله گشت.

حسین بن علی (علیه السلام) به عالمیان آموخت که اگر می خواهید جاودان شوید و از شما جز نامی بر سنگ باقی نماند، در بندگی خدا اوج بگیرد. (3) او درس عبودیت را به زیباترین صورت ترسیم نمود.

حوزه ی عبودیت پروردگار حوزه ای فراگیر است که تمام عرصه های زندگی انسان را در بر می گیرد حسین بن علی (علیه اسلام) این فراگیری را نشان داد. بنده ی خدا تمام حوزه های زندگی اش را سجاده ی خدا می داند و فرصت ارائه عبودیت. (4)

او هنگام عبادت خدا بنده است و هنگام انجام امور خانوادگی و اجتماعی نیز بنده است.

حسین بن علی (علیه السلام) با ظرافتی خاص نشان داد که چگونه حرکت اجتماعی تو سجاده ی عشق و عبادتت می شود، اگر بنده ی خدا باشی و ذاکر حق!

کنیه ی او اباعبدالله است، شاید یکی از عمیق ترین پیام های حرکت حسین بن علی (علیه السلام) در همین مسئله باشد و شاید بتوان گفت که هر مسئله ی دیگری درباره ی با حرکت او و در ذیل این مطلب ایجاد می شود.

حسین بن علی (علیه السلام) این حرکت را معنا کرد و به صورت های مختلف جلوه گر ساخت. او (سلام الله علیها) نشان داد که بنده ی خدا زیرک و با هوش است و حرکت های اطرافش را می فهمد و تشخیص می دهد که کدام حرکت مانعی در مسیر عبودیت حق ایجاد می کند. لذا در صدد مانع زدایی بر می آید.

بنده خدا مانع زدایی را وظیفه ی خود می داند

بنده ی خدا نمی تواند تحمل کند که در مسیر بندگی حق مانع باشد به گونه ای که خودش و دیگران از حرکت باز بمانند و نتوانند در این مسیر حرکت کنند و گام بردارند لذا مانع زدایی را وظیفه ی خود می داند. (5)

این مسئله را نیز باید روشن نمود که حقیقت مانع زدایی لطف و محبت بنده ی خدا به مولایش و رهروان مسیر بندگی حق است. انسانی که حقیقتاً بنده ی خدا شود نسبت به انسان های دیگر محبت پیدا می کند و نمی تواند تحمل کند که دیگران در ورطه ی گمراهی و ضلالت غوطه ور باشند و او کاری نکند!

از این رو حتی اگر لازم باشد از خورد و خوراک و استراحتش می کاهد و با تمام وجود در مسیر احیاگری بندگان خدا کوشش می کند و اگر در راه احیای گری متوجه مانعی باشد با برنامه ریزی مانع را از مسیر حق می زداید و در انجام هر آنچه از دستش بر می آید کوتاهی نمی کند!

امر به معروف و نهی از منکر مانع زدایی از مسیر بندگی خداست

حسین بن علی (ع) به منظور احیاگری امت زمانش، بلکه بهتر است بگوییم برای احیاگری انسان های حقیقت جو در هر عصر و زمانی تا قیامت راه را شناخت و مانع های مسیر را دریافت و در راه زدایش موانع کوشید. او خود معرفی می نماید که قیام من به دلیل امر به معروف و نهی از منکر و احیاء سیره ی پدرم و جدم است. (6) حساسیت نسبت به امر هدایت دیگران، کاری است که اباعبدالله الحسین به زیباترین صورت محقق فرمود و از قیمتی ترین مایملک خود در راه مانع زدایی طریق هدایت گذاشت.

امام (علیه السلام) به صورت های دیگر نیز مانع زدایی فرموده اند؛ امر به معروف و نهی از منکر (7) تنها یک صورت از مانع زدایی ایشان است، علاوه بر آن امام (ع) در مقاطع مختلف زندگی خویش به معرفی خود و جایگاه خاندانشان و انتسابشان به حقیقت پرداختند. (8)

معرفی حقیقت آنچنان که هست خود نوعی مانع زدایی است

باید از چهره ی حقیقت ابهام زدایی نمود. نباید حسینیان و عاشورائیان اجازه دهند که چهره ی دین مبهم بماند؛ ایشان باید همیشه به دنبال روشن نمودن حقایق دین باشند. به این معنا که؛ به یغما برندگان هدایت که دست نشانده های شیطان اند در میان آدمیان، اجازه ندهند تا با تسویلات باطل، حقایق دین را به غیر از آنچه هست نشان دهند. این وظیفه ی عالم دینی است، او که در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) تربیت شده است، نباید بگذارد تا غباری بر چهره ی دعوت های الهی نبی مکرم اسلام بنشیند. بخشی مهم از احیاء گری دین این است؛ یعنی، نیازسنجی، مخاطب شناسی، و تبیین آموزه های دین بنابر مقتضیات و نیازهای روز. (9)

حسین بن علی (علیه السلام) الگوی دینداری و دین مداری، زنده شدن و زندن گرداندن دیگران را آموخت. منتظر مهدی (عج) باید این الگوها را بشناسد و به کار بندد.

مخاطبان حرکت حسین بن علی (ع) مخالفان امر هدایت و احیاگری اند و پیروان مکتب او دغدغه ی هدایت و احیاء قلوب را دارند. حسین بن علی (ع) راهش را آموخت.

خود بنده ی خدا باشید و دیگران را به بندگی خدا بخوانید. خود دین را بشناسید و به دیگران نیز بشناسانید.

منتظر مهدی (عج) باید در سرلوحه ی فرهنگ انتظار عبودیت حق را قرار دهد.

حسین بن علی بندگی حق را ترسیم کرد و در حوزه های مختلف آن را معنا نمود،(10) منتظر مهدی (عج) نیز باید چنین باشد. اینجا بزنگاه و همان نقطه ی حساس مسئله است. زیرا در ترسیم بندگی آن هم در حوزه های مختلف زندگی است که انسان امروزی مشکل دارد. چرا که کارش، تحصیلش، خانواده اش و تحقیقش و... همه و همه را در کنار بندگی حق می بیند! نه در جهت و نه بر محوریت حق و این چنین است که از فرهنگ حسینی فاصله می گیرد و با فرهنگ انتظار تربیت نمی شود.

مهدی (عج) نیز مانند جدش حسین (علیه السلام) راهبر زمانش و احیاگر و هادی مطلق دوران است. او نیز در سرلوحه ی کارهایش عبودیت حق را قرار داد و در تمام عرصه های زندگی بندگی خدا را می جوید. (11) الگوی او نیز برای منتظرانش الگوی حسینی است.

قیام حسین و انتظار مهدی یک سو دارد. هر دو به یک جهت می روند و به صورتی مشترک غبار از چهره ی حقیقت می زدایند، هر دو به دنبال احیاگری اند و به دنبال زنده کردن پیام محمد (ص) که همان پیام خداست. هر دو دلسوزانه و مشفقانه مانع زدایی می کنند و به دنبال شکوفا کردن فطرت توحیدی انسان هایند.

به راستی چه کسانی به حسین بن علی (ع) لبیک گفتند و دعوت او را اجابت کردند؟

خصوصیات ایشان چگونه بود؟ در ایشان چه ویژگی ای ایجاد شده بود که دعوت حسین (ع) را شنیدند؟ و آن ها که به حسین پشت کرده بودند چه نداشتند که این توفیق را از دست دادند؟

اگر به مسئله خوب دقت کنیم در می یابیم که تمامی افرادی که در خیل یاران حسین (ع) درآمدند و در رکاب او جنگیدند به دنبال بندگی پروردگار بودند. (12) آنها دعوت قرآن مبنی بر«لا تشرکوا به شیئا» (نسا/36) را دریافته و به دنبال رضایت پروردگارخویش بودند.

امکان ندارد انسان حقیقتاً به دنبال بندگی پروردگار باشد و پیام امام زمانش را بشنود و در مقابل سکوت کند یا درخواست یاری وی را رد کند. خیر! این عمل با جوهره عبودیت ناسازگار است!عبودیت حقیقی پروردگار راه شناسی و راهبرشناسی را در خود دارد. (13)

خصیصه دیگر اینان، این است که راه و راهبر را شناخته بودند. می دانستند مسیر بندگی حق کدام است و راه و راهبر کیست؟ رهروی در ایشان ایجاد شده بود؛ حسین بن علی (علیه السلام) را به عنوان راهبر معصوم زمانشان می شناختند و خود رهرو او بودند. (14) این خصیصه نیز الهام بخش خصوصیت دیگری در منتظران مهدی (عج) است.

یقیناً مهدی (عج) نیز فرزند حسین (ع) است و یقیناً او که راهبر زمانش است رهروانی می طلبد که در مسیر بندگی حق گام بردارند و راه و راهبر بشناسند و دعوت او را لبیک گویند.

ویژگی بارز یاران حسین بن علی (ع) حرف شنوی ایشان از امامشان بود؛ تبعیت بی چون و چرا، این معنای شیعه بودن است. پیروِ حقیقی از امام معصوم زمانش اطاعت بی چون و چرا دارد. (15) سرّ این مسئله این است که پیرو حقیقی، امام زمانش را وصی رسول خدا می داند و همچنانکه خداوند در حق رسولش (ص) فرمود: «ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» (حشر/7) در حق وصی او نیز چنین است.

ماهیت دعوت این دو یکی است، وصی رسول به همان حقیقتی می خواند که رسول (ص) خوانده است. پس اگر اطاعت از رسول بی چون و چراست اطاعت از او که دعوتش همان دعوت رسول است نیز باید بی چون و چرا باشد.

یاران مهدی (عج) نیز بایستی چنین باشند، منتظران حقیقی باید نسبت به امام زمانشان اطاعت بی چون و چرا داشته باشند. ممکن است سؤال شود حکم این مطلب در زمان غیبت چگونه است؟ حال که ما به دعوت او دسترسی نداریم و نمی دانیم دقیقاً از ما چه می خواهد تا آن کنیم تکلیفمان چیست؟

در پاسخ به این سؤال ها می گوییم که: دعوت او همان دعوت اوصیای پیشین رسول خداست، دعوت او، دعوت جدش امیرالمؤمنین علی (ع) است که آن هم دعوت رسول خداست و همان دعوت خداوند یاری تعالی است.

مهدی (عج) به چیزی غیر از آنچه پیامبر (ص) خواندند نمی خواند. پس اگر منتظر خود را ملتزم به اجابت دعوت پیامبر اکرم (ص) نماید و وظیفه مدارانه به دنبال انجام حدود الهی و شرعی خویش باشد دعوت مهدی (عج) را در این زمینه پاسخ گفته است.

ویژگی دیگر یاران اباعبدالله، عشق به امام زمانشان بود. (16) مراد از عشق در اینجا حب کثیر است، حبی که به واسطه ی شدت آن عاشق دیگر خود را نمی بیند و همه معشوق می شود. این عشق به امام زمان در سایه ی عشق به پروردگار ایجاد می شود، چرا که عاشق دریافته است؛

امام زمانش، راهبر راه معشوق حقیقی عالم است و به سوی پروردگار راهنمایی می نماید و نیک می داند که امام، به خود نمی خواند و به خدا می خواند (17) و همچنین دریافته است که امام (ع) به خوبی راه را از چاه باز می شناسد و به راه و میان برها و پرتگاه های آن آشنا است؛ زیرا معصوم است و وصی نبی (ص)، پس هر آنچه باید یک راهبر برای هدایت امت داشته باشد او داراست. لذا پیرو حقیقی دلباخته امامش است که احیاگر قلب اوست و راهنمای مسیر وصل و قرب او به پروردگار.

منتظران مهدی (عج) نیز باید چنین باشند. عشق به امام زمان در زمان غیبت صورت متفاوتی پیدا نمی کند و همان است که پیروان و عاشقان حسین (ع) در روز عاشورا داشتند. عاشقان امام زمان نیز همان می کنند که آنان کردند؛ مهیای خدمت اند؛ آماده ی ایثار و گذشت اند؛ منتظر شنیدن فرمان امام اند و در تمام دوران انتظار آنچنان می کنند که با شالوده ی عشق سازگار باشد.

کربلا صحنه ی نبرد عشق بود؛ عاشوراییان به چشم دیدند آنچه دیگران نفهمیده بودند! آنان با بال عشق به قله ی قرب رسیدند. عشق به امام زمان انسان را به عشق خدا رهنمون می کند؛ ابزار سنجش عشق خدا بی قراری نیست! بلکه، پرکاری و پرتلاشی و دقت و تقواست. هر قدر انسان عاشق تر شود، دقتش در بندگی بالاتر می رود.

عاشق پروردگار بی قرار وصل است، اما بی قراری اش او را به بی توجهی به محیط و وظایفش نمی خواند. بی قرار خداوند، قرارش در احیاگری و دعوت به حق است، چون معشوقش چنین می طلبد، عاشق خدا، معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد؛ عشق حقیقی این چنین است، عاشقان خدا، معشوقشان را معرفی می کنند و دیگران را نیز به او می خوانند اما عاشقان فریب خورده، معشوق را برای خود می خواهند و بس!

حسین (علیه السلام) عاشق خدا بود و در حرکتش عشق به خدا را ترسیم کرد.

منتظران

مهدی نیز، باید عشق به امام زمانشان را از یاران حسین (علیه السلام) بیاموزند.

مسئولیت شناسی و وظیفه مداری با عشق به امام زمان (عج) سازگار است. عاشقان حسین (ع) پرجنب و جوش بودند و بر یاغیان زمان شوریدند، سکوت را نپسندیدند و در راه مانع زدایی طریق قرب به پروردگار را از هیچ کاری دریغ نکردند. (18) منتظران نیز باید چنین باشند.

ناامیدی، سیره ی منتظران نیست. جنب و جوش، برنامه ریزی و خدمتگزاری ایشان زاییده ی عشق به امام زمانشان است؛ و ابداً یأس و سکون را به خود راه نمی دهند.

خصوصیت دیگر یاران حسین بن علی (علیه السلام) سبقت جویی در خدمتگزاری به امامشان بود ایشان برای نمایش عشق و محبتشان و صورت عملی آن یعنی خدمتگزاری به امام از یکدیگر سبقت می گرفتند. (19) آن ها قدر را می دانستند و فرصت شناس بودند.

منتظران حقیقی از این رفتار عاشوراییان الگوی عملی می یابند اینک نیز چنین است، منتظران مهدی (عج) نیز باید گوی سبقت را در خدمتگزاری به امام از یکدیگر بربایند یعنی خدمتگزار دین باشند که خدمتگزاری به دین، خدمتگزاری به امام است.

سختی ها عامل پیمان شکنی نشد، وعده های دشمن ایشان را نفریفت. (20) یاران حسین بن علی (ع) به امامشان وفادار بودند و لحظه ای از یاری او دست نکشیدند و او را تنها نگذاشتند؛ حتی در سخت ترین و بحرانی ترین اوضاع! (21) این الگویی بسیار کاربردی برای منتظران است.

شهادت طلبی اوج بندگی خداست. انسان ها به میزانی که در مسیر قرب به پروردگار پیش می روند، عشقشان به شهادت بیشتر می شود. طلب شهادت تنها برای انسان هایی ممکن است که در طریق بندگی خدا حرکت می کنند. در حقیقت شهادت، صورت مرگ بندگان خدا و گونه ی مرگ طالبان وصل اوست.

به بیان دیگر انسان به میزانی که در مسیر حقیقت گام برمی دارد عبودیت در او تقویت می شود و هر اندازه عبودیت در آدمی قوت یابد محبت به خداوند در وجود او شدت خواهد گرفت؛ این سرّ بندگی است. انسان در مسیر بندگی عاشق می شود و اوج عشق طلب شهادت است. پس در مسیر عبودیت حرکت کردن در مسیر عشق رفتن است و در طریق عشق رفتن در مسیر شهادت گام برداشتن است. (22)

اباعبدالله الحسین (ع) گوی سبقت را در عشق ورزی ربود و در شهادت طلبی اسوه بی بدیل گشت. (23) یاران او نیز چنین گشتند. (24) منتظران مهدی نیز شهادت طلب می شوند، زیرا ایشان نیز در مسیر بندگی حق حرکت می کنند.

مگر می شود بنده ی خدا و پیرو امام نسبت به پیروان دیگر بخل بورزد و حسادت داشته باشد؟!

مگر می شود پیرو امام مانع رشد و شکوفایی پیروان دیگر گردد؟!

مگر می شود پیرو امام معصوم به محب و پیرو امامش بی اعتنایی و بی مهری کند؟!

اگر چنین کرد یقیناً پیرو حقیقی نیست! از دیگر خصوصیات یاران حسین بن علی (ع) بروز محبت و مهرورزی ایشان نسبت به یکدیگر است. (25) این خصوصیت عاشوراییان الهام بخش الگوی دیگری برای منتظران مهدی (عج) است.

از جمله ویژگی های عاشوراییان، حماسه آفرینی ایشان بود. شجاعت بی بدیلشان که برخاسته از عشق بی نظریشان به خداوند و امام زمانشان بود. (26)

موحدان شجاع اند، دلهره و ترس، ناشی از عدم اطمینان به پروردگار است. مؤمنان به حمایت پروردگار از موحدان اطمینان دارند. این اطمینان حقیقی منشأ ظهور و بروز شجاعت در انسان می شود. عاشوراییان در اوج عشق و بندگی به پروردگار بودند، از این رو در حماسه آفرینی آن چنان نقش آفرینی کردند.

منتظران مهدی (عج) نیز باید شجاع باشند و از انجام کار صحیح نهراسند، به پروردگار امید داشته باشند و به پیش روند.

3. نتیجه:

اینکه انسان چگونه می تواند از سیره ی اهل بیت (علیهم السلام) الگوی زندگی بگیرد مسئله ای مهم است، معمولاً شیعیان می اندیشند که این امر ناشدنی است. زیرا ایشان معصوم بودند و ما انسان های معمولی چگونه می توانیم از انسان معصوم الگو بگیریم؟ اشتباه اصلی همین جاست!

 و این طرز فکر در اتصال راهبر و رهرو خلل ایجاد می کند. راهروان امامان معصوم (علیهم السلام) می توانند از ایشان الگوی زندگی بگیرند و براساس آن تربیت شوند. این شیوه ی تربیتی، مطمئن ترین، مورد دسترس ترین و کامل ترین و منسجم ترین شیوه تربیت و رشد انسان است. این الگوهای کامل به انسان اطمینان می بخشند و در تمام عرصه های زندگی او نقش های توحیدی را معنا می کنند.

رهروان از راهبران معصوم درس زندگی می آموزند و از ایشان تبعیت می کنند؛ تبعیت، کاری است که شیعه ی آل البیت (علیهم السلام) انجام می دهد و در این تبعیت است که به رشد و شکوفایی می رسد.

انسان در این الگوگیری است که می آموزد چگونه تربیت شود و چگونه به جایی برسد که خداوند از او راضی گردد. این کاری است که سیره ی اهل بیت (ع) با انسان می کند. (نگاه کنید به نمودار 1 و 2)

آنچه در این مقاله به آن پرداخته شد، خصوصیاتی چند از یاران حسین بن علی (علیه السلام) بود که در ایجاد رفتار منتظران مهدی (عج) نقش آفرین است. آشنایی با این خصوصیات و اتصاف به آن ها، انسان منتظر را حسینی می کند. یقیناً منتظران مهدی، حسینی اند. (27)

والسلام علی من اتبع الهدی

نمودارد شماره ی 1: الگوهای حسینی (ع) در شکل گیری انتظار مهدوی

یاران ابا عبدالله (ع) به دنبال بندگی پروردگار بودند، امکان ندارد انسان حقیقتاً به دنبال بندگی پروردگار باشد و پیام امام زمانش را بشنود و در مقابل سکوت کند یا درخواست یاری وی را رد کند.

««« (الگوی بندگی خدا)

رهروی در یاران حسین (علیه السلام) ایجاد شده بود؛ آنان حسین بن علی را به عنوان راهبر معصوم زمانشان می شناختند و خود رهرو او بودند.

««« (الگوی راه شناشی و راهبر شناسی)

یاران حسین بن علی (ع) از امام زمانشان حرف شنوی و تبعیت بی چون چرا داشتند، این همان معنای شیعه بودن است.

««« (الگوی تبعیت مطلق از امام زمان)

عاشوراییان با بال عشق به قله ی قرب رسیدند. عشق به امام زمان انسان را به عشق خدا رهنمون می کند، ابزار سنجش عشق بی قراری نیست، بلکه پرکاری و پرتلاشی و دقت و تقواست.

««« (الگوی عشق و دلسپردگی به امام زمان)

عاشقان حسین (ع) پر جنب و جوش بودند و بر یاغیان زمان شوریدند؛ سکوت را نپسندیدند و در راه مانع زدایی طریق قرب به پروردگار از هیچ کاری دریغ نکردند.

««« (الگوی مسئولیت شناسی، وظیفه مداری و پرکاری)

یاران اباعبدالله (ع) برای نمایش عشق و محبتشان و صورت عملی آن یعنی خدمتگزاری به امام زمانشان از یکدیگر سبقت می گرفتند؛ آن ها قدر زمان را می دانستند و فرصت شناس بودند.

««« (الگوی سبقت جویی در مسیر خدمتگزاری)

یاران حسین بن علی (ع) به امامشان وفادار بودند، سختی ها عامل پیمان شکنی نشد، وعده های دشمن ایشان را نفریفت و لحظه ای از یاری امام زمانشان دست نکشیدند و او را تنها نگذاشتند.

««« (الگوی وفاداری به امام زمان)

اباعبدالله الحسین (ع) گوی سبقت را در عشق ورزی ربود و در شهادت طلبی اسوه ی بی بدیل گشت. یاران او نیز چنین گشتند. انسان در مسیر بندگی عاشق می شود و اوج عشق، طلب شهادت است.

««« (الگوی شهادت طلبی)

یاران حسین (ع) مظهر مهرورزی و محب پیروان امامشان بودند و این محبت را بروز می دادند. مگر می شود بنده ی خدا و پیرو امام نسبت به پیروان دیگر بخل بورزد و حسادت داشته باشد؟!

««« (الگوی مهرورزی و محبت)

عاشوراییان به حمایت پروردگار از موحدان اطمینان داشتند و شجاعت بی بدیلشان برخاسته از عشق بی نظیرشان به خداوند و امام زمانشان بود. دلهره و ترس، ناشی از عدم اطمینان به پروردگار است.

««« (الگوی حماسه آفرینی و شجاعت)

منبع : نورپرتال


 

پی نوشت ها :

* عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع)

** Analytical - Review.

1. متی غبت حتی تحتاج الی دلیلٍ یدلّ علیک و متی بَعُدت حتی رقیبا.

:کی (چه وقت)؟ پنهانی که نیازمند برهانی باشی تا بر تو دلالت کند؟ کی دوری تا با آثار به تو رسند؟ کور باد چشمی که تو را مراقب خود نبیند. (قمی. شیخ عباس، مفاتیح الجنان (دعای عرفه امام حسین (ع)، ص 602)

- الهی، ما اقربک منی و ابعدنی عنک: خدایا، چقدر به من نزدیکی و من از تو دورم! (همان)

2. اللهم انی ارغب و اشهد بالربوبیه لک مقراً بأنک ربی و الیک مرّدی

: پروردگارا من (به شهود جمالت) اشتیاق دارم و به یکتایی ات گواه و به ربوبیتت معترفم و می دانم که تو مربی و پروردگار منی و بازگشت من (پس از مرگ) به سوی توست. (همان)

3. امام حسین (ع) و اعلموا ان الدنیا حلوها و مرّوها حُلُمٌ، و الانتباه فی الاخره و الفائز من فاز فیها و الشقی من شقی فیها.

: بدانید که زشت و زیبای دنیا چونان خوابدیدنی است که زود می گذرد و بیداری و هوشیاری در روز قیامت است. آن کسی که در آخرت رستگار شد جاودانه است و آن کسی که در روز قیامت به عذاب الهی دچار شد، شقاوت و گرفتاری او جاودانه است. (دشتی، محمد، مجموعه نهج الحیاه) ج 6، صص 157-158)

4. امام حسین (ع): واعلموا ان حوائج الناس الیکم من نعم الله علیکم فلا تمّلوا النعم فتحول نقما

: بدانید! اینکه مردم در نیازهای خود به شما رو می آورند از نعمت های خدا بر شماست پس از نعمت های الهی دلتنگی و (بی حوصلگی) نشان ندهید که به غضب او تبدیل شوند. (پژوهشکده باقرالعلوم (ع)، فرهنگ سخنان امام حسین (ع)، ص 815)

5. امام حسین (ع): کان لا یحلُ لعینٍ مؤمنه تری الله یعصی، فتطرق حتی تغیره

«برای چشم با ایمانی، حلال نیست که ببیند خدا معصیت می شود و او دگر سو را بنگرد، مگر اینکه آن گناه را دگرگون سازد و (و از بین ببرد) (همان، ص 722)

6. امام حسین (ع) در وصیت نامه ی رسمی خویش اعلام کردند: انی لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و إنما خرجت لطلب الاصلاح فی أمه جدی (ص) اُرید أن امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب. (مجلسی. محمد باقر، بحارالانوار، ج 44، ص 329)

شنبه 30/10/1391 - 15:28
اهل بیت

توسل به بندگـان خاص خداوند یکی از وسائل تقرب به درگـاه خداست. در این میان توسل به حضرت مهدی (عج) به عنوان مقرب‌ترین بنده خدا در روی زمین، می‌تواند مشکلات متوسلین را برطرف کند.

افراد زیادی در گذشته و حال بوده و هستند که این امر را تجربه کرده‌اند و به خواسته های خود رسیده گرفتاریشان رفع شده است. چه انسانهایی که با سوز و گداز به ساحت مقدس آن امام همام متوسل گردیده و از الطاف حضرتش بهره مند شده‌اند. (183) و این خود از دلایل تجربی وجود حضرت مهدی (عج) در پشت پرده غیبت و فایده رسانی اش به مردم است. اگـر ما در حجاب گـناه خود زندانی و از الطاف ویـژه آن حضرت محروم هستیم، دلیل بر نبودن آن نیست. ما می‌توانیم به عنوان یک منتظر واقعی امام زمان (عج) با توسل به ساحت مقدسش، از عنایات ایشان بهره مند گردیم و از انوار تابناک خورشید وجودش، راه خود را در تاریکی‌ها بیابیم.

نباید انتظار داشت که آفتاب برای نورافشانی مستقیم از پشت ابرها پایین بیاید، بلکه ما باید همچون مسافران هواپیما بر فراز ابرها قرار گیریم و از شعاع حیات بخش آفتاب بهره مستقیم گیریم. (184)

 در انتظار حضرت مهدی (عج)

 پـیش از این گـفته شد که اندیشه پـیروزی نهایی حق بر باطل و غلبه قطعی صالحان و پرهیزکاران و کوتاه شدن دست ستمکاران و جباران از اجتماعات بشری، ریشه قرآنی دارد (185) که در روایات اسلامی از آن به انتظار فرج تعبیر شده است. اصل انتظار فرج از یک اصل کلی قرآنی دیگر استنتاج می‌شود و آن حرمت یاءس از رَوْح الله (186) است. افراد با ایمان در هیچ شرایطی تسلیم یاءس و ناامیدی نمی‌شوند، لیکن این انتظار فرج و امیدواری به رحمت خدا، در مورد یک عنایت عمومی برای همه بشر است، نه شخصی یا گروهی؛ بعلاوه این انتظار با نویدهای خاص و مشخصی تواءم است و ظهور حضرت مهدی (عج) که مظهر رحمت خداوندی است، یک حادثه قطعی در آینده تاریخ است.

این اندیشه مشتمل بر عنصر خوش بینی نسبت به آینده و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است.

 انتظار سازنده و مخرب

 اکنون باید ماهیت و مفهوم انتظار فرج و پیامدهای آن را بررسی کرد و انتظار سازنده و مثبت را از انتظار ویرانگر و منفی، باز شناخت.

گروهی این گونه فکر می‌کنند که اگر ظهور حضرت مهدی (عج) جز با پر شدن زمین از ظلم و فساد واقع نخواهد شد، بنابراین دست زدن به هر گونه اصلاحات اجتماعی کمک به تاءخیر ظهور است و برای تسریع آن لازم است از اقدامات اصلاحی خودداری کرده، انجام آن را برعهده حضرت مهدی (عج) گذاشت. بنابراین دیدگاه، مفهوم انتظار دست روی دست گذاشتن به دور از هر گونه مسؤ ولیت پذیری اجتماعی و انجام وظیفه است.

روشن است که این برداشت منفی از انتظار، با تعالیم عمومی اسلام، به خصوص وظایف منتظران در زمان غیبت، منافات دارد. انتظار فرج که از عبادات و بلکه برترین آن‌ها شمرده شده، نمی‌تواند یک چنین بار منفی داشته باشد.

پیامبر اکرم (ص) فرموده است:

اَفْضَلُ اَعْمالِ اُمَّتی اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَل (187)

برترین اعمال امّتم انتظار فرج (حضرت مهدی) از سوی خداوند بزرگ است.

حدیث بالا بیانـگـر این است که انتظار فرج از سنخ عمل است، نه دست روی دست گذاشتن و سکوت. بنابراین، لازمه انتظار، حالت آماده باش داشتن و تهیه مقدمات آن ظهور بزرگ است.

دوران دولت حضرت مهدی (عج) به تعبیر قرآن، دوران حکومت بندگـان صالح (188) است، یعنی آنان که صالحند وارث زمین می‌شوند. آیا انتظار این دوران، بدون به وجود آمدن بندگان صالح و شایسته، درست است یا انتظاری است کاذب!؟ پس باید نخست در زمره بندگان صالح درآییم، آنگاه طالب نویدی که به آنان داده‌اند، باشیم. پس خلقی که در انتظار ظهور مصلح به سر می‌برد، باید خود صالح باشد.

به بیان دیگر، چگونگی انتظار همواره متناسب با هدفی است که در انتظار وقوع آن هستیم:

ـ انتظار آمدن یک مسافر عادی از سفر

ـ انتظار بازگشت یک دوست بسیار عزیز

ـ انتظار فرارسیدن فصل چـیدن میوه از درخت و برداشت محصول.

ـ ارتشی که هر لحظه در انتظار آمدن فرمانده و فرمان او برای جهاد آزادی بخش به سر می‌برند و...

هر یک از این انتظارها آمیخته با نوعی آمادگـی است. به عنوان مثال، انتظار آمدن یک مسافر عزیز از راه دور به این است که خود را برای استقبال از او آماده کنیم و برای پـذیرایی از وی وسائل و امکانات لازم را تهیه کرده باشیم.

انتظار یک مصلح جهانی نیز به معنی آماده باش کامل فکری و عملی برای پیشبرد اهداف اوست. به عبارت دیگر، در دوران انتظار یعنی پیش از ظهور، باید آن گونه باشیم که اگر امام ظهور نمود از ما انتظار می‌رود که آن گونه باشیم.

 پاداش منتظران

 منتظران راستین در روایات، ستوده شده و مورد تمجید قرار گرفته‌اند که با بررسی آن روایات، بهتر به مفهوم درست انتظار پی می‌بریم.

کسی به امام صادق (ع) عرض کرد: درباره کسی که انتظار ظهور حکومت حق را می‌کشد و با این حال از دنیا می‌رود چه می‌گویید؟ امام فرمود:

او همانند کسی است که در خیمه قائم (عج) (ستاد ارتش او) با او باشد. سپس کمی سکوت کرد و فرمود: بلکه مانند کسی است که همراه پیامبر (ص) بوده است. (189)

این مضمون با تعبیرات دیگری نیز نقل شده است:

او مثل کسی است که در محضر پیامبر (ص) شهید شده است. (190)

او به منزله کسی است که پیش روی پیامبر (ص) جهاد کند. (191)

همانند کسی است که خونش در راه خدا ریخته باشد. (192)

امام صادق (ع) در روایت دیگری فرمود:

... کسی که دوست دارد از یاران قائم (عج) باشد، پس منتظر بماند و به پرهیزکاری و روشهای نیک خو بگیرد؛ اگر او بمیرد و بعد از او قائم (عج) قیام کند، برای او پاداش کسی خواهد بود که آن حضرت را درک کرده باشد؛ بنابراین (در عمل به دین) جدیّت و تلاش کنید؛ و ای گروهی که مورد عنایت و رحمت خدا هستید (پاداش الهی) گوارایتان باد، منتظر بمانید. (193)

عبارات یاد شده، روشنگر این واقعیت است که یک نوع رابطه و تشابه، میان مساءله انتظار و جهاد وجود دارد و انتظارِ چنین انقلابی، همیشه با جهادی وسیع و دامنه دار همراه است.

 وظایف منتظران در زمان غیبت

 منتظران راستین آن حضرت علاوه بر انجام دستورات عمومی اسلام، باید تکالیف خاصی را در مورد حضرت مهدی (عج) مراعات نمایند که به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

1 شناخت درست از امامت و صفات آن حضرت، زیرا اعتقاد به امامت ایشان از ارکان اعتقادی دین اسلام است که مرگ بدون آن از نوع مرگ ضلالت و جاهلیت است.

2 دعا برای سلامتی آن حضرت بگونه ای که ائمه (ع) تعلیم داده‌اند. (194)

3 صدقه دادن برای سلامتی ایشان، همان گونه که وقتی یکی از عزیزان ما در سفر است، صدقه می‌دهیم تا سالم برگردد. این صدقه نوعی ابراز مودّت به آن حضرت است که همه اُمت بدان ماءمورند. (195)

4 اندوهناک بودن در فراق آن حضرت، از این رو، سزاوار است دعای ندبه در هر صبح جمعه خوانده شود، و آن دعا ناله عاشقی است که در فراق آن حضرت اشک می‌ریزد، همان گونه که امام صادق (ع) در فراقش اشک ریخت.

سدیر صیرفی می‌گوید: من و مفضل و ابوبصیر و اءبان بر امام صادق (ع) وارد شدیم، دیدیم روی خاک نشسته و مانند زن جوانمرده گریه می‌کند و حزن و اندوه از چهره‌اش نمایان است، در حالی که می‌فرماید:

آقای من غیبت تو خوابم را ربوده، بسترم را بر من تنگ کرده و آرامش قلبی‌ام را گرفته است. ای آقای من، غیبتت مصیبتم را ابدی کرده، پس احساس نمی‌کنم اشکی را که از چشمم بیرون می‌آید و ناله ای که از سینه‌ام برمی خیزد. از مصائب گذشته آرام می‌گیرم، امّا حوادث آینده (در مورد غیبت تو) جای آن‌ها را می‌گیرند.

سدیر می‌گوید: با دیدن این منظره عقل از سر ما پرید و گمان کردیم، حادثه ای برای آن حضرت پـیش آمده است. عرض کردیم: ای پـسر بهترین آفریدگان، خداوند چشمانتان را نـگـریاند، چـه حادثه ای پیش آمده که اشک شما روان است؟ در این هنگام آن حضرت نفس عمیقی کشید و فرمود:

امروز صبح در کتاب جفر نـگـاه می‌کردم، کتابی که شامل بر حوادث گذشته و آینده تا روز قیامت است و خداوند آن را به محمد (ص) و امامان بعد از او اختصاص داده است. در آنجا به اخبار قائم (عج) برخوردم و در مورد غیبت و طول عمر او و آزمایش مؤ منان در فکر فرو رفتم که چـگـونه طول غیبتش موجب شک و تردید آنان و ارتداد عده زیادی می‌شود، ازاین رو غم و اندوه بر من غلبه کرد و متاءثر شدم...(196)

5 انجام طواف و حج مستحبی به نیابت از ایشان.

موسی بن قاسم می‌گوید: به امام جواد (ع) عرض کردم: می‌خواهم به نیابت از طرف شما و پـدرتان طواف کنم، امّا به من می‌گویند نباید به نیابت از طرف اوصیا طواف کرد. آن حضرت در پاسخ فرمود:

نه این چنین نیست، هر چه برایت امکان دارد طواف کن. (197)

6 توسل و استغاثه به آن حضرت، چرا که او فریادرس بیچارگان و درماندگان است و چه بسیار مشکلات و نیازهایی که بر اثر استغاثه به آن حضرت رفع شده است. (198)

7 هنـگـامی که نام آن حضرت برده می‌شود، همه برای تعظیم و تکریمش به پا خیزند، چنان که روایت شده که حضرت رضا (ع) در مجلسی در خراسان وقتی نام قائم (عج) برده شد، ایستاد و دست بر سرش نهاد و فرمود:

اَللّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَه (199)

8 آشنا کردن مردم با امامت آن حضرت و راهنمایی آنان به لزوم پیروی از ایشان که نوعی تواصی به حق است. (200)

9 بزرگـداشت و تجلیل از مقام افرادی که از نظر نَسَبی یا کاری، منسوب به آن حضرت هستند، از قبیل سادات، علما و صالحان.

10 برای ثبات عقیده و ایمان خود به خواندن دعای زیر مداومت نماید.

زراره می‌گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: فدایت شوم، اگر زمان غیبت را درک نمودم، چه کار کنم؟ آن حضرت فرمود:

ای زراره، اگر آن زمان را درک کردی، این دعا را بخوان:

اَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِیَّکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَکَ فَاِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی (201)

خداوندا، خودت را به من بشناسان، زیرا اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. پـروردگارا، فرستاده‌ات را به من بشناسان، چون اگر او را به من معرفی نکنی، حجت تو را نخواهم شناخت. بار الها، حجت (امام وقت) خود را به من معرفی کن، چرا که اگر او را به من نشناسانی، در دینم گمراه خواهم شد.

 شرایط و علائم ظهور

 برای ظهور حضرت مهدی (عج) علائم و نشانه‌هایی قرار داده شده تا حق طلبان با تحقق هر یک از آن‌ها، مژده نزدیکی ظهورش را دریافت کنند و نیز حجتی برای عموم باشد تا مبادا فریب مدّعیان دروغین مهدویت را خورده، گمراه شوند و این جدای از ویژگیهای جسمی و نَسَبی حضرت مهدی (عج) است که در درسهای گذشته یادآور شدیم.

و باید توجه داشت که بیشتر شرایط و علائم ظهور، (202) اموری هستند که پیدایش هر یک از آن‌ها بیانـگـر آن است که ظهور تا اندازه ای نزدیک شده است، امّا دلیل آن نخواهد بود که بعد از وقوع آن‌ها، بلافاصله حضرت مهدی (عج) ظهور می‌کند؛ البته در مورد بعضی از علائم تصریح شده که مقارن ظهور واقع می‌شوند.

 علائم حتمی و غیر حتمی

 از روایات اهل بیت (ع) استفاده می‌شود که بعضی از علائم ظهور حضرت مهدی (عج) حتمی و بعضی غیر حتمی است.

علائم حتمی حوادثی هستند که به طور حتم قبل از ظهور واقع می‌شوند و مشروط به شرط یا قیدی نیستند.

علائم غیر حتمی اموری هستندکه مشروط به شرط یا شرایطی هستند که اگر آن‌ها تحقق یابند، مشروط نیز واقع خواهد شد و مصلحت بوده که به طور اجمال از علائم ظهور شمرده شوند.

معلی بن خنیس می‌گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود:

بعضی از امور (ی که از علائم ظهورند) حتمی و بعضی غیر حتمی است از جمله امور حتمی خروج سفیانی در ماه رجب است. (203)

تقسیم شدن علائم ظهور به حتمی و غیر حتمی، به خوبی از این روایت استفاده می‌شود.

 علائم حتمی:

 روایات زیادی دلالت دارند که علائم حتمی پنج تاست.

عمرو بن حنظله می‌گوید: از امام صادق (ع) شنیدم، فرمود:

قبل از قیام قائم (عج) پنج علامت حتمی واقع خواهد شد: (خروج) یمانی و سفیانی، (شنیده شدن) ندای آسمانی، کشته شدن نفس زکیه و فرو رفتن (لشکری) در صحرا (بین مدینه و مکه).(204)

خروج سفیانی: در روایات آمده که سفیانی از نسل ابوسفیان و نامش عثمان بن عنبسه است، پنج شهر شام دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین را به تصرف خود درمی آورد. (205)

امام صادق (ع) فرمود:

ما و خاندان ابوسفیان دو اهل بیتی هستیم که در مورد خداوند با همدیگر دشمنی کردیم، ما گفتیم خداوند راست می‌فرماید و آنان گفتند دروغ می‌گوید. ابوسفیان با پیامبر (ص)، معاویه با علی (ع) و یزید بن معاویه با حسین (ع) جنـگـیدند و سفیانی با قائم (عج) می‌جنگد. (206)

خروجیمانی: او شخصی از اهل یمن است که از دوستان اهل بیت (ع) است و برای یاری آنان قیام می‌کند. (207)

صیحه آسمانی: منظور از صیحه، ندایی آسمانی است که نام حضرت مهدی (عج) را می‌برد و همه ساکنان زمین، آن را به زبان خودشان، می‌شنوند.

زراره می‌گوید: امام صادق (ع) فرمود:

کسی نام قائم (عج) را (در جهان) می‌برد. عرض کردم: آیا این صدا را افراد خاصی می‌شنوند یا همگانی است؟ فرمود: این صداعمومی است و هر کس به زبان خودش آن را می‌شنود...(208)

فرو رفتن لشکر سفیانی در صحرا: حضرت علی (ع) در این زمینه فرمود:

نزدیک زمان قیام مهدی (عج) سفیانی خارج می‌شود و نُه ماه به اندازه دوران حاملگی زن فرمانروایی می‌کند. لشکر او به سوی مدینه می‌آید تا اینکه وقتی به صحرا رسید، خداوند آن را در زمین فرو می‌برد. (209)

باید توجه داشت که سفیانی لشکر خودش را برای جنگ با حضرت مهدی (عج) به سوی مدینه گـسیل می‌دارد؛ ناگهان متوجه می‌شود که آن حضرت به سوی مکه روانه شده است؛ لشکر او به دنبال آن حضرت راهی مکه می‌شود، امّا در بین راه به امر الهی در زمین فرو می‌رود. (210)

کشته شدن نفس زکیه : امام باقر (ع) فرمود:

قائم (عج) به یارانش می‌گوید: ای اصحاب من، اهل مکه مرا نمی‌خواهند، اما من کسی را به سوی آنان خواهم فرستاد تا حجت را بر آنان تمام کنم. پـس مردی از یاران خود را فرا خوانده و به او می‌گوید: به سوی مکه رفته و اعلام کن ای اهالی مکه، من فرستاده مهدی (عج) به سوی شما هستم؛ و او خطاب به اهل مکه چـنین اظهار می‌دارد: ما اهل بیت رحمت و معدن رسالت و خلافتیم، ما ذریه محمد و از نسل پیامبرانیم، از هنگامی که پیامبر (ص) از دنیا رفته، ما مورد ظلم و ستم قرار گرفته‌ایم، از شما یاری می‌طلبم مرا یاری کنید. اما اهل مکه او را در بین رکن (حجرالاسود) و مقام (ابراهیم) ع سر می‌برند و او دارای نفسی پـاک است. (زیرا بدون هیـچ گـناهی کشته می‌شود).(211)

امام صادق (ع) فرمود:

بین قیام قائم آل محمد (ع) و بین کشته شدن نفس زکیه پانزده شب بیشتر فاصله نمی‌افتد. (212)

در بعضی از روایات امور دیگری از علائم حتمی شمرده شده است:

عبدالله بن سنان از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمود:

... و دستی که از طرف آسمان آشکار می‌شود، از جمله امور حتمی است. (213)

ثمالی از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود:

... و اختلاف و انقراض فرزندان عباس از امور حتمی است...(214)

خروج دجال: نزال بن سبره می‌گوید: صعصعة بن صوحان از حضرت علی (ع) سؤ ال کرد: دجال کی خروج می‌کند؟ آن حضرت در پاسخ فرمود:

... سوگـند به خدا کسی که از او سؤ ال کردی (در این زمینه) داناتر از سؤ ال کننده نیست ولی (خروج دجال) علائمی دارد که پشت سر هم ظاهر می‌شوند اگر بخواهی ازآنها خبردهم...(215)

در منابع اهل سنت نیز ذکر شده که دجال خروج می‌کند و عیسی بن مریم (ع) او را می‌کشد. (216)

 علائم غیر حتمی

 امور و حوادث زیادی به عنوان علائم ظهور در روایات مطرح شده بدون این که به حتمی بودن آن‌ها تصریح شود که به بعضی از آن‌ها اشاره می‌شود:

گرفتن خورشید و ماه در ماه رمضان: عبید بن خلیل می‌گوید: امام باقر (ع) فرمود:

دو چیز قبل از قیام قائم (ع) خواهد بود که از زمان آدم تا آن روز نبوده است: گرفتگی خورشید در وسط ماه رمضان و ماه در آخرش. (217)

خرابی دیوار مسجد کوفه: از امام حسین (ع) نقل شده که فرمود:

هنـگـامی که دیوار مسجد کوفه از طرف خانه عبدالله بن مسعود خراب شد، سلطنت ستمکاران پایان می‌پذیرد و مهدی (عج) خروج می‌کند. (218)

هلاکت بسیاری از مردم: از حضرت علی (ع) نقل شده که فرمود:

مهدی خروج نمی‌کند مـگـر اینکه 13 مردم کشته شوند، 13 بمیرند و 13 باقی بمانند. (219)

ممکن است در اثر جنگهای جهانی و وقوع زلزله‌ها یا حوادث دیگری بیشتر مردم از بین بروند.

ظهور علم و دانش در قم: از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود:

بزودی کوفه از مؤ منان خالی می‌شود و علم و دانش از آن فروکش می‌کند، آن گونه که مار در لانه‌اش فرو می‌رود. سـپس علم و دانش در شهری که قم نامیده می‌شود، آشکار می‌گردد و آن شهر منبع علم و دانش خواهد شد، بگونه ای که همه حتی زنان پشت پرده از دین آگاه می‌گردند و این امور نزدیک ظهور قائم ما خواهد بود...(220)

فراگـیر شدن ظلم و فساد در جامعه: روایات زیادی بیانگر آن است (221) که قبل از ظهور حضرت مهدی (عج) جهان از ظلم و فساد پر می‌گردد، ولی باید توجه داشت که در عینِ حال، جناح حق و عدل از بین نمی‌رود و جامعه مؤ منان گرچه به صورت اقلیت باقی خواهد بود و قیام مهدی (عج) نیز برای یاری این گروه است که مستحق یاری هستند. (222)

بخشی از علائم ذکر شده واقع گردیده و در مورد بعض دیگر باید در انتظار وقوعش بود.

توجه به مطالب یاد شده ما را به این نتیجه می‌رساند که در روایات، فقط علائم ظهور حضرت مهدی (عج) بیان شده، و وقت ظهور نه تنها تعیین نشده، بلکه تعیین کننده آن دروغگو شمرده شده است.

ابوبصیر می‌گوید: از امام صادق (ع) در مورد (وقت ظهور) قائم (ع) سؤ ال کردم، فرمود:

آنان که وقت تعیین می‌کنند، دروغ می‌گویند، ما اهل بیتی هستیم که برای ظهور وقتی مشخص نمی‌کنیم. (223)

فضیل می‌گوید: از امام باقر (ع) سؤ ال کردم، آیا برای این امر (ظهور حضرت مهدی) وقت مشخصی هست؟ فرمود:

آنان که وقت تعیین می‌کنند دروغ می‌گویند، دروغ می‌گویند، دروغ می‌گویند. (224)

 پایان انتظار و آغاز انقلابی بزرگ

 منتظران حضرت مهدی (عج) می‌آیند و می‌روند و سال‌ها و قرن‌ها سپری می‌شود و آن حضرت همـچـنان در پـرده غیبت به سر می‌برد، امّا این وضعیت برای همیشه ادامه نخواهد داشت؛ پایان انتظار فرا خواهد رسید و مردم جهان روزی شاهد طلوع ستاره ولایت در سپیده دم این شب ظلمانی خواهند بود و زمین با تابش نور معنویت امام مهدی (عج) درخشش نوینی خواهد یافت.

برای آگـاهی از حوادث آن ایام به سخنان اهل بیت (ع) توجه می‌کنیم. از امام باقر (ع) روایت شده که فرمود:

مهدی (عج) از گردنه کوه طوی با 313 مرد به عدد رزمندگان بدر فرود می‌آید تا آنکه وارد مسجدالحرام می‌شود و چهار رکعت نماز در مقام ابراهیم می‌خواند. سپس با تکیه بر حجرالاسود، حمد و ثنای الهی به جا آورده و بر پیامبر (ص) درود می‌فرستد و بگونه ای سخن می‌گوید که تا به حال کسی آن گونه سخن نگفته باشد. نخستین کسانی که با او دست بیعت می‌دهند، جبرئیل و میکائیل خواهند بود. (225)

طبق روایات، یاران حضرت مهدی (عج) شبانگاه به اذن الهی از بستر بیرون آمده و همگی در یک ساعت نزد آن حضرت در مکه اجتماع می‌کنند. سپس ایشان ظهور می‌کند و با یارانش وارد مسجدالحرام می‌شود. آنان پس از بیعت جبرئیل، با آن حضرت بیعت می‌کنند و حضرت مهدی (عج) رسالت انقلابی خود را اعلام می‌کند تا اینکه تعداد یارانش افزایش می‌یابد؛ وقتی که به ده هزار نفر رسیدند، آن حضرت از مکه خارج می‌شود (226) تا زمین را از لوث وجود تبهکاران و ستمکاران پاکسازی کند.

امام صادق (ع) فرمود:

آیه اَیْنَ ما تَکُونُوا یَاءْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمیعاً (227) در مورد یاران قائم (عج) نازل شده، آنان شب از بسترشان بیرون می‌آیند، در حالی که صبح در مکه هستند...(228)

عبدالعظیم حسنی از امام جواد (ع) نقل می‌کند که فرمود:

وقتی 313 نفر از اهل اخلاص نزد مهدی (عج) اجتماع کردند، او ظهور می‌کند و هنگامی که تعداد یارانش به ده هزار نفر رسید، به اذن خداوند خروج می‌کند، سپس به حدی از دشمنان خدا را می‌کشد که خداوند از او خشنود گردد...(229)

 ویژگیهای یاران حضرت مهدی (عج)

 امام صادق (ع) در حدیثی، ویژگی‌ها و خصوصیات یاران حضرت مهدی (عج) را این چنین یادآور می‌شود:

... مردانی که قلبهایشان همانند تکه های آهن است (ازایمانی راسخ برخوردارند)، هرگز در مورد خدا شکی به دلشان راه نیافته است. اگر به کوه‌ها حمله کنند، آن‌ها را از جایشان می‌کنند، با پرچمهای خود وارد شهری (از شهرهای کفار) نمی‌شوند، مگر آن را ویران می‌سازند، برای تیمن و تبرک به اسب امام مهدی (عج) دست می‌مالند، آنان گرد امام مهدی (عج) را گرفته و در جنگ‌ها خود را سـپـر بلای ایشان می‌کنند و آنـچـه از آنان بخواهد به طور رسا و کامل انجام می‌دهند، مردانی که شب را نمی‌خوابند و در نمازشان زمزمه ای همانند زمزمه زنبوران دارند، شب را به عبادت سپری کرده و صبحگاهان بر اسبهای خود سوارند، راهبان شب و شیران روزند، آنان نسبت به قائم (عج) مطیع‌تر از کنیز نسبت به آقایش هستند، برافروخته و نورانی هستند، انگار در قلبشان چراغی است، از خداوند بیمناکند، برای شهادت دعا می‌کنند و آرزو می‌کنند که در راه خدا کشته شوند، شعارشان خونخواهی امام حسین (ع) است. وقتی که سیر می‌کنند رعب و وحشت تا مسافت یکماه راه، در پیشاپیش آن‌ها در حرکت است (تبهکاران از مسافتهای دور از آنان می‌ترسند) خداوند امام مهدی (عج) را به وسیله آنان یاری می‌کند. (230)

اگـر ما بخواهیم از یاوران حضرت مهدی (عج) باشیم، نخست باید از چهره های مصمم و با ایمانی باشیم که در بیان فوق ترسیم شده‌اند.

 فرود حضرت عیسی (ع)

 یکی ازآیات خداوند، فرود عیسی بن مریم (ع) از آسمان، هنگام قیام حضرت مهدی (عج) است.

حذیفه از پیامبر (ص) این گونه نقل می‌کند:

مهدی (عج) متوجه فرود عیسی بن مریم می‌شود، گویا قطرات آب از موهایش جاری است. او به عیسی می‌گوید: جلو بایست و با مردم نماز بخوان. عیسی پاسخ می‌دهد: نماز برای شما بر پـا شد، (امروز امام مردم شما هستی) پس عیسی پشت سرمردی از فرزندانم نماز می‌خواند. هنـگـامی که نماز تمام شد، عیسی برمی خیزد و با مهدی (عج) (به عنوان رهبر و امام) بیعت می‌کند. (231)

فرود حضرت عیسی (ع) از آسمان و بیعتش با حضرت مهدی (عج)، صداقت و حقانیت قیام آن حضرت را برای جهان مسیحیت آشکار می‌سازد و ایشان نقش مؤ ثری در پیشبرد اهداف و توسعه حکومت امام مهدی (عج) در کشورهای مسیحی نشین خواهد داشت. (232)

سؤ ال: با وجود سلاحهای مدرن و پیشرفته کنونی، چگونه حضرت مهدی (عج) پیروز می‌شود؟

پاسخ:

الف همان طور که گفته شد، ممکن است فرود حضرت عیسی (ع) از آسمان و بیعتش با حضرت مهدی (عج) موجب شود که دولتهای مسیحی نشین همچون اروپا و آمریکا، بدون جنگ مهمّی تسلیم شوند؛ و بنابر روایات، حضرت مهدی (عج) تورات را از غاری بیرون می‌آورد (233) و امکان دارد یهودیان نیز با مشاهده تورات اصلی، به آن حضرت ایمان بیاورند و جنگی میان حضرت و آنان واقع نشود و تسلیم شدن جهان مسیحیت و یهودیان البته تاءثیر عمیقی بر دیـگـر کشورها خواهد گذاشت و شاید آنان با احساس رعب و وحشت، راهی جز تسلیم در برابر رهبر جدید جهان نداشته باشند. امام باقر در این باره فرمود:

... رعب و وحشت پیشاپیش مهدی (عج) در حرکت است...(234)

قرآن کریم نیز درباره پـیامبر (ص) چـنین می‌فرماید: رسول خدا (ص) با ایجاد رعب در دل دشمنانش، یاری شد. (235)

ب ممکن است بر اثر وقوع جنـگهای جهانی، سلاحهای پیشرفته نابود گردد، چنانچه در روایات از کشتارهای دسته جمعی و وسیع خبر داده شده است. چنانکه پیش‌تر از حضرت علی (ع) نقل شد که:

مهدی (عج) خروج نمی‌کند، مـگـر اینکه 13 (مردم) کشته شوند و 13 بمیرند و 13 باقی بمانند. (236)

ج نمونه پـیروزی بر سلاحهای مدرن را همه ملتهای جهان در پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر رژیم شاهنشاهی و هشت سال دفاع مقدس مشاهده کردند و بر همگان ثابت شد که پیروزی تنها مرهون داشتن سلاح مدرن نیست، بلکه اراده های استوار و مقاومی می‌طلبد که بتوانند از آن‌ها استفاده کنند. پس چه مانع دارد، همان گونه که ملت ایران توانست با سلاحهای معمولی برابر تمام جهان کفر بایستد و پیروز شود، امام زمان (عج) و یارانش نیز با استقامت بی نظیر بتوانند سلاحهای مدرن جهان را به غنیمت گرفته و پیروز شوند. البته در این میان از امدادهای ویژه الهی که نصیب آنان می‌شود نیز نباید غفلت کرد.

روایات نیز مؤ ید این مطلب است. مفضّل از یاران امام صادق علیه السلام نقل می‌کند که روزی در حضور ایشان سخن از قائم (عج) پیش آمد و من گفتم: امیدوارم کارش به آسانی پیش رود.

امام علیه السلام فرمود: چنین نخواهد بود و این پیروزی دست نخواهد داد، جز در غرقاب خون و عرق بدن. (237)

بنابر روایت دیگری یکی از یاران امام باقر علیه السلام به ایشان عرض کرد:

می‌گویند وقتی مهدی علیه السلام قیام کند، همه کارها برایش خود به خود رو به راه می‌شود، بی آنکه قطره خونی ریخته شود.

امام فرمود:

ابدا چنین نیست. به حق آن که جانم در دست اوست، اگر بنا بود کارها بدین آسانی پا گیرد، برای پیامبر اسلام چنین می‌شد؛ پس چرا در راه مبارزاتش دندانش شکست و صورتش زخم برداشت. نه چنین نیست به خدا قسم (پیروزی حاصل نخواهد شد) جز اینکه ما و شما غرق در عرق و خون زخمهای خود گردیم. (238)

در بیانی دیگر امام صادق علیه السلام فرمود:

گویا قائم علیه السلام و یارانش را می‌بینم که خطر از هر سو بر سرشان سایه انداخته، توشه های آنان تمام شده، جامه‌هایشان فرسوده گشته، سجده بر پیشانی آنان اثر گذارده است، روزها همـچـون شیر ژیان و شب هنگام نیایشگر حق، دلهایشان چون پاره های آهن است...(239)

د شاید سلاح حضرت مهدی (عج) و یارانش برتر از سلاح مدرن روز باشد، چون دستیابی بشر امروزی به سلاحهای پیشرفته در پرتو علم و دانش ویژه ای است که کسب کرده است و با توجه به اینکه یکی از ویـژگیهای عصر امام زمان (عج) بلوغ علم و ظهور همه ظرفیت‌ها و تواناییهای آن است، ممکن است بگوئیم امام زمان (عج) و یاران آن حضرت نخستین کسانی خواهند بود که از این دانش به منظور دستیابی به سلاحهای پـیشرفته روز و حداقل خنثی سازی اثر سلاحهای موجود در دست دشمنان استفاده می‌کنند.

البته در روایات، از سلاح او به شمشیر تعبیر شده که ممکن است یک تعبیر سمبولیک باشد، یعنی شمشیر کنایه از قدرت و منظور از قیام به شمشیر، اتکای به قدرت باشد.

 شیوه حکومت حضرت مهدی (عج)

 برآورده شدن تمام آمال و خواسته های طبیعی و فطری انسان‌ها و تکامل فکری و روحی آنان در تمام ابعاد، تنها در سایه حکمرانی امام معصوم امکان پذیر است. این ایده با ظهور حضرت مهدی (عج) جامه عمل خواهد پوشید و جامعه بشری شیوه حکمرانی معصوم را تجربه خواهد کرد.

روش حکمرانی آن حضرت بر اساس اصول و محورهایی خواهد بود که به بعضی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

اجرای صحیح و دقیق قوانین الهی:

عمده مشکلات مادی و معنوی مردم، معلول عملی شدن قوانین نادرستی است که از مغز بشر تراوش می‌کند و مستند به وحی الهی و جهان غیب نیست و یا اگر قانون درست در دسترس هست، اما مجریان لایق و شایسته ای نیست که بتواند آن را اجرا کند. حضرت مهدی (عج) به عنوان آخرین خلیفه پـیامبر (ص) با آگاهی کامل به شریعت رسول خدا (ص) و به عنوان فردی معصوم، قوانین اسلام را در تمام زمینه های مادی و معنوی، فردی و اجتماعی زنده کرده و به مرحله عمل می‌گذارد تا جایی که گفته می‌شود او دین جدیدی آورده است، (240) چرا که حتی جامعه های اسلامی نیز فاصله زیادی با اسلام واقعی دارند و عادت آنان به وضع موجود و حکمرانی افراد فاسد و تبهکار، این تفکر را در آن‌ها تقویت کرده که دین اسلام همانی است که آنان فهمیده‌اند (241) و در کشورشان عملی می‌شود.

امام صادق (ع) فرمود:

مهدی (عج) به روش پیامبر (ص) عمل می‌کند، هر چه (از عادات و سنتهای نامشروع) بوده، آن‌ها را محو می‌نماید، چنان که پیامبر (ص) امور (رایج در) جاهلیت را از بین برد. او اسلام را از نو آغاز می‌کند (قوانین تعطیل شده آن را پیاده می‌کند) (242)

 قضاوت به روش حضرت داوود(ع) :

 اغلب قضاوتهادر محاکم بشری براساس شهادت شهودو جمع آوری قراین انجام می‌گیرد. حضرت مهدی (عج) بر اساس علم خود و به روش داوود (ع) در منازعات قضاوت می‌کند.

امام صادق (ع) فرمود:

وقتی قائم آل محمد (ع) قیام می‌کند، همانند حضرت داوود در بین مردم داوری می‌کند، احتیاجی به بیّنه (شهود عادل) ندارد، خداوند به او الهام می‌کند و به هر کس از آنچه که پنهان کرده و انجام داده، خبر می‌دهد...(243)

 تقسیم عادلانه ثروت:

 یکی از روشهای نادرست حکومتهای بشری، تقسیم غیر عادلانه ثروتهای عمومی است که موجب پـیدایش فقر و فاصله طبقاتی در جامعه می‌گردد. حضرت مهدی (عج) ثروت را به طور مساوی تقسیم می‌کند و بگونه ای فقر را ریشه کن می‌نماید که برای مصرف صدقه موردی نمی‌ماند.

ابو سعید خدری از رسول خدا (ص) چنین نقل می‌کند:

در پایان (عمر) امّتم مهدی (عج) خروج می‌کند، در دوران او باران (به حدّ کافی) می‌بارد و زمین گـیاه خود را می‌رویاند و مهدی (عج) مال را به طور مساوی و درست به مردم می‌دهد...(244)

همو از پیامبر (ص) نقل کرده که فرمود:

مهدی (عج) به عنوان دادگـری عادل خروج می‌کند، صلیب را می‌شکند، خوک را می‌کشد، و مال و ثروت در میان مردم گـردانده می‌شود، ولی کسی پـیدا نمی‌شود که آن را قبول کند (همه بی نیاز می‌شوند).(245)

ساده زیستی:

حضرت مهدی (عج) به عنوان رهبر حکومت اسلامی با آنکه ثروتهای زمین را در اختیار دارد، از غذا و لباس ساده استفاده خواهد کرد تا الگویی برای زهد و بی اعتنایی به دنیا باشد.

امام صادق (ع) در این زمینه فرمود:

مهدی جز جامه زبر و خشن نمی‌پوشد و جز غذای خشک و سخت نمی‌خورد. (246)

عمرو بن شمر می‌گوید: در خانه امام صادق (ع) بودم؛ مردم از چـیزی سؤ ال نمی‌کردند، مگر اینکه آن حضرت پاسخ می‌داد؛ من به گریه افتادم. فرمود: ای عمرو، چرا گریه می‌کنی؟

گفتم: چگونه گریه نکنم؛ در میان امّت، مثل تو نیست، امّا در به رویت بسته است (یعنی از مقام اجتماعی و ثروت و مکنت برخوردار نیستی!). امام (ع) فرمود:

ای عمرو، گریه نکن؛ بیشترین غذاهای پاکیزه و لذیذ را می‌خوریم و لباس نرم می‌پوشیم و حال آنکه اگر چنان شود که تو می‌گویی (رهبری امت به دست ما بیفتد)، همانند امیر مؤ منان (ع) جز غذاهای سخت و لباس خشن نخواهد بود و اگـر جز این باشد عاقبتی جز غل و زنجیر آتشین نخواهد داشت. (247)

از این روایات استفاده می‌شود که هر چند در زمان ظهور زمینه برای استفاده از هر نوع لذت مادی فراهم می‌شود، اما اهل بیت پیامبر کسانی هستند که اگر به زعامت برسند، بیشتر از گذشته به دنیا پشت پا می‌زنند و این از وظایف و ویژگیهای رهبری امام معصوم است.




پی‌نوشت‌ها:

 184 ر. ک. خورشید مغرب، محمدرضا حکیمی، ص 221 236، دفتر نشر فرهنگ اسلامی؛ مهدی انقلابی بزرگ، بخش 3، فلسفه وجود امام به هنگام غیبت.

185 ر. ک. توبه (9)، آیه 33، صف (61)، آیه 9 و انبیا (21)، آیه 105.

186 إِنَّهُ لا یَیْاءَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ اِلا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ همانا از رحمت خدا جز گروه کافران ناامید نمی‌شوند، یوسف (12)، آیه 87.

187 منتخب الا ثر، ص 496.

188 انبیا (21)، آیه 105.

189 منتخب الاثر، ص 498.

190 همان.

191 همان.

192 همان.

193 منتخب الاثر، ص 497 498.

194 همان، ص 503.

195 ر. ک. شوری (42)، آیه 23.

196 کمال الدین و تمام النعمه، ج 2 1، ص 353 354.

197 وسایل الشیعه، ج 8، ص 141 و 138.

198 ر. ک، نجم الثّاقب یا زندگانی مهدی موعود (عج)، ص 531 538.

199 منتخب الاثر، ص 506.

200 ر. ک. عصر (103)، آیه 4.

201 منتخب الاثر، ص 501.

202 ممکن است بین شرایط ظهور و علائم آن فرق بگذاریم، بدین معنی که شرایط ظهور اموری باشد که در زمره علل ظهور آن حضرت است و ظهور متوقف بر تحقق آن‌هاست، چنان که ممکن است پـیدایش عدد کافی از یاران خالص آن حضرت را از جمله شرایط ظهور بدانیم که تعدادشان در روایات به 313 (1) نفر مشخص شده است، امّا علائم ظهور اموری هستند که حکایت از نزدیکی ظهور دارند، بدون اینکه ظهور متوقّف برآنها باشد. البتّه نقطه اشتراک علائم و شرایط در این خواهد بود که هر دو قبل از ظهور واقع می‌شوند، امّا تشخیص اینکه کدام یک از آنـچـه در روایات بیان شده از شرایط یا علائم است، کار مشکلی است، بلکه ممکن است همه حوادث قبل از ظهور، بـگونه ای در نزدیکی و تحقق ظهور مؤ ثر باشند که ما از آن‌ها آگاهی نداریم. (ر. ک. تاریخ الغیبة الکبری، سید محمد صدر، ج 2، ص 395.)

1 ر. ک. بحارالانوار، ج 52، ص 316.

203 بحارالانوار، ج 52، ص 249.

204 همان، ص 204.

205 ر. ک. منتخب الاثر، ص 457.

206 بحارالانوار، ج 52، ص 190.

207 همان، ص 275.

208 منتخب الاثر، ص 450، 453 و 455.

209 همان، ص 455

. 210 ر. ک. الامام المهدی من المهد الی الظهور، سید محمدکاظم قزوینی، ص 4 363، مؤ سسه النور بیروت.

211 بحارالانوار، ج 52، ص 307.

212 همان، ص 192.

213 همان، ص 233.

214 همان، ص 206.

215 همان، ص 193؛ کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 267. (بر اساس روایت شیخ طوسی، خروج دجال حتمی است)

216 ر. ک. صحیح بخاری، ج 7 9، ص 696 698؛ سنن ترمذی، ج 3، ص 344 350، مطبعة الغجالة الجدیده.

217 غیبت نعمانی، ص 181، مؤ سسة الاعلمی للمطبوعات بیروت.

218 عقدالدرر فی اخبار المنتظر، ص 51.

219 همان، ص 63؛ منتخب الاثر، ص 453؛ بحارالانوار، ج 52، ص 207.

220 منتخب الاثر، ص 443.

221 ر. ک. همان، ص 428 432.

222 ر. ک. قیام و انقلاب مهدی (عج)، شهید مطهری، ص 64 68.

223 غیبت نعمانی، ص 198.

224 کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص 262، مکتبة نینوی الحدیثة، طهران.

225 بحارالانوار، ج 52، ص 307.

226 بحارالانوار، ج 52، ص 307.

227 بقره (2)، آیه 148. یعنی: هر کجا باشید خداوند همگی شما را می‌آورد.

228 بحارالانوار، ج 52، ص 286.

229 همان، ص 283، 306 307.

230 بحارالانوار، ج 52، ص 308.

231 عقدالدرر فی اخبار المنتظر تحقیق دکتر عبدالفتاح محمد الحلو، ص 230، مکتبة عالم الفکر.

232 بحارالانوار، ج 14، ص 350.

233 غیبت نعمانی، ص 157.

234 همان، ص 155.

235 ر. ک. احزاب (33)، آیه 26؛ حشر (59)، آیه 2.

236 منتخب الا ثر، ص 453.

237 بحارالانوار، ج 52، ص 358.

238 همان.

239 همان، ص 386.

240 ر. ک. بحارالانوار، ج 52، ص 338 و 353.

241 ر. ک. همان، ص 362.

242 منتخب الاثر، ص 305.

243 بحارالانوار، ج 52، ص 325 و 339.

244 منتخب الاثر، ص 473؛ عقدالدرر، ص 164.

245 عقدالدرر، ص 166 و 171.

246 منتخب الاثر، ص 307.

247 بحارالانوار، ج 52، ص 360.

شنبه 30/10/1391 - 15:26
اهل بیت

با ظهور حضرت مهدی (عج) مسیر تاریخ دگـرگـون شده و فصل نوینی در زندگی انسان‌ها گشوده می‌شود. آن روز اوج اقتدار مستضعفین مؤ من و خواریِ ستمـگـران است. با تحقق ظهور، صلح و صفا، امنیت و عدالت، رشد و شکوفایی، توحید و یکتاپرستی با جنگ و خونریزی، ظلم و ستم و شرک و خرافه پرستی مبادله می‌شوند و ثمره تلاش تمام پیامبران، اولیا و اوصیا در آن روز آشکار می‌گردد.

در اینجا به بررسی بخشی از ابعاد حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) از دیدگاه روایات می‌پردازیم.

 پاک شدن زمین از لوث وجود ستمگران

 با ظهور حضرت مهدی (عج) دوران ستمگران به سر رسیده و زمین از لوث وجودشان پاکسازی می‌شود.

امام جواد (ع) در این باره فرمود:

وقتی شمار لشکر مهدی (عج) به ده هزار نفر رسید، به فرمان خدا خروج می‌کند و پیوسته دشمنان خدا را از دم تیغ می‌گذراند تا آنکه خداوند از او خشنود شود. (248)

 حاکمیت مطلق بر جهان

 تمام نقاط زمین در سیطره حکومت امام مهدی (عج) قرار می‌گیرد و عدالتش بر همه جا سایه می‌افکند.

امام باقر (ع) در مورد آیه آن‌ها که اگر در زمین استقرارشان بخشیم (به حاکمیت برسند) نماز را به پا می‌دارند و زکات می‌دهند، به معروف امر کرده و از زشتی باز می‌دارند و پایان امور از آن خداوند است. (249) فرمود:

این آیه در مورد خاندان محمد (ص) است؛ در مورد مهدی (عج) و یارانش می‌باشد، خداوند آنان را فرمانروای شرق و غرب زمین قرار می‌دهد و دین آشکار می‌گردد، خداوند به وسیله مهدی (عج) و یارانش بدعت‌ها و باطل را می می‌راند، همان گونه که سفیهان حق را می‌رانده بودند تا اینکه نشانه ای از ستم باقی نماند. آنان به معروف فرمان داده و از زشتی باز می‌دارند و پایان امور از آن خداست. (250)

 برقراری امنیت در سراسر دنیا

 از ضروری‌ترین نیازهای انسان، برقراری امنیت و صلح و صفا در جامعه است. زندگی در محیط نا امن، تلخ و دشوار است. با استقرار حکومت امام مهدی (عج) و سرکوبی اشرار و تبهکاران، امنیت در حد عالی و در سراسر گیتی برقرار می‌شود و ثبات و آرامش روانی، جای اضطراب حاصل از ناامنی می‌نشیند.

امام باقر(ع) فرمود:

قائم (عج) و یارانش می‌جنگند تا همه به توحید و یکتاپرستی رو آورند و چیزی را شریک خدا قرار ندهند. پیرزن ناتوان از شرق زمین به غرب آن مسافرت می‌کند، بدون اینکه از ناحیه کسی آسیب ببیند...(251)

 پیشرفت برق آسای علم

 علم و دانش بشری با تمام دستاوردها و مظاهر شگفت انگیزش، هنوز دوران کودکی خود را سپری می‌کند و با تحقق ظهور امام مهدی (عج) به بلوغ کامل می‌رسد.

امام صادق (ع) فرمود:

علم و دانش 27 حرف (شعبه و شاخه) است و مجموع آنچه پیامبران آورده‌اند، دو حرف است. مردم تا روز ظهور بیش از آن دو حرف را نمی‌دانند، وقتی قائم (عج) قیام کند، 25 حرف بقیه را بیرون آورده و در میان مردم منتشر می‌سازد و بدین سان مجموع 27 جزء دانش را نشر می‌دهد. (252)

امام باقر(ع) می‌فرماید:

... مردم در زمان قائم (عج) از حکمت برخوردار می‌شوند تا آنجا که زن در خانه‌اش به کتاب خدا و سنت پیامبر (ص) قضاوت می‌کند. (253)

و نیز فرمود:

هنـگامی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می‌نهد و به آن، عقلهاشان جمع شده و افکار و اندیشه‌شان کامل می‌شود. (254)

به طور خلاصه، در پرتو هدایت امام مهدی (عج) مردم با افکاری باز، همتی والا و بینشی وسیع پـرورش می‌یابند و یک انقلاب فکری و علمی با امواجی گسترده در همه قشرهای جامعه به وقوع می‌پیوندد.

 رشد مواد غذایی و گیاهی

 هم اکنون رشد جمعیت کره زمین، زمزمه کمبود مواد غذایی در آینده را به وجود آورده است، در زمان امام مهدی (عج) خداوند برکات آسمان و زمین را به روی مردم می‌گشاید و هیچ نوع قحطی در هیچ نقطه ای از زمین مشاهده نمی‌شود.

حذیفه از پیامبر (ص) این گونه نقل می‌کند:

آب‌ها در دوران حکومت مهدی (عج) فراوان می‌شود، نهرها پر آب می‌گردد، زمین خوراکیهای خود را چند برابر می‌کند و گنجهای خود را بیرون می‌دهد. (255)

و نیز فرموده است:

زمین گنج‌هایش را برای او (مهدی) عج خارج می‌کند و وی مال و سرمایه بی شمار بین مردم پخش می‌کند. (256)

همچنین از آن حضرت نقل شده است که فرمود:

باران به طور فراوان فرود می‌آید و زمین انواع گیاهان خود را می‌رویاند. (257)

 آبادانی شهرها و گسترش مساجد

 در عصر حکومت امام مهدی (عج) شهرهای وسیع و آباد، جاده های پهن و مساجد بزرگ امّا ساده و بدون زرق و برق ساخته می‌شود.

امام باقر(ع) فرمود:

گـنجهای زمین برای قائم (عج) آشکار می‌شود، سلطنت و حکومتش شرق و غرب زمین را فرا می‌گیرد، خداوند به وسیله او دینش را بر تمام ادیان چیره می‌گرداند، گرچه برای مشرکان ناپسند باشد و همه خرابیهای زمین آباد می‌گردد...(258)

مفضل می‌گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود:

وقتی قائم آل محمد (عج) قیام کند، در پشت کوفه مسجدی بنا می‌کند که دارای هزار در است و خانه های کوفه به رودخانه کربلا می‌پیوندند. (259)

ابوبصیر از امام باقر (ع) چنین نقل کرده است:

هنـگامی که قائم قیام کند... مساجد در عصر او همگی دارای دیوارهای کوتاه و بدون کنگره خواهد بود، همان گونه که در عصر رسول خدا (ص) بود. او جاده های بزرگ و اصلی را توسعه می‌دهد و به شصت ذراع می‌رساند و تمام مساجدی را که در مسیر راه قرار گیرند، خراب می‌کند...(260)

از این روایات استفاده می‌شود که در زمان قائم (عج)؛ در کنار آبادانی شهرها و راه‌ها، مساجد نیز توسعه یافته و آباد می‌گردد؛ چرا که با رهبری آن حضرت، مردم در مسیر بندگی که هدف آفرینش انسان است قرار می‌گیرند و رفاه و آبادانی در خدمت فضایل و کمالات انسانی در می‌آید.

 شکوفایی روحیه برادری و مساوات

 در پـرتو ارشاد و تربیت امام مهدی (عج)، نفوس انسانی رشد و تکامل پیدا کرده و ارزشهای اخلاقی به اوج خود می‌رسد.

شیعیان به امام باقر (ع) عرض کردند: ما در کوفه گروه بسیاری هستیم. اگر شما فرمان دهی، همه فرمان برند و از شما پشتیبانی و حمایت خواهند کرد. آن حضرت در پاسخ فرمود:

آیا چنین هست که یکی از این گروه بیاید و آنچه نیاز دارد، از جیب برادرش بردارد؟

گفتند: نه. فرمود:

پـس این گـروه (که در راه دادن مال به یکدیـگـر این گـونه بخل می‌ورزند) برای دادن خون خویش (در راه اصلاح جامعه) بخیل‌تر خواهند بود. مردم هم اکنون آسوده‌اند، (که در حال توقف حرکت تربیتی اسلام به سر می‌برند) از مردم همسر می‌گیریم و به آنان همسر می‌دهیم، از یکدیگر ارث می‌بریم، حدود را برآنان اقامه می‌کنیم، امانتشان را باز می‌گردانیم (یعنی زندگی مردم در همین حد است و نه کاملاً اسلامی) امّا با قیام قائم (عج) آنـچـه هست، دوستی و یـگـانـگـی است تا آنجا که هر کس هر چه نیاز دارد، از جیب برادرش بدون هیچ ممانعتی برمی دارد. (261)

اسحاق بن عمار می‌گوید: نزد امام صادق (ع) بودم که درباره تساوی مردم با دیگر برادرانشان و حقی که هر کس بر دیگری دارد، سخن می‌گفت: من سخت در شگفت شدم و برایم وظیفه بزرگ و خطیری جلوه کرد. آن حضرت فرمود:

این، در وقت قیام قائم ماست که در آن روزگار بر هر کس واجب است برادران مؤ منش را تقویت و یاری کند و وسائل لازم را در اختیار آنان قرار دهد. (262)

راوی گـوید: از امام صادق (ع) پرسیدم که این روایت: سود گرفتن مؤ من، از مؤ من رباست. معنایش چیست؟ فرمود:

این، به هنـگـام قیام قائم اهل بیت و ظهور حق است، اما اکنون اگر کالایی بفروشید و سود بگیرید، اشکالی ندارد. (263)

 ترسیم زمان پس از ظهور در گفتار امام علی (ع)

 حضرت مهدی (عج) امیرانش را به تمام کشورها می‌فرستد تا عدالت را پیاده کنند.

ـ گوسفند در کنار گرگ می‌چرد.

ـ کودکان با مارها و عقرب‌ها بازی می‌کنند و هیچ آسیبی به آنها نمی‌رسد.

ـ شر برداشته شده و خیر می‌ماند.

ـ انسان یک مدّ (چـارک) می‌کارد و هفتصد مدّ حاصل برداشت می‌کند، همان گونه که قرآن می‌فرماید: همانند یک دانه که از آن‌ها هفت سنبل بروید و در هر سنبلی صد دانه باشد.

ـ ربا و زنا برداشته می‌شود و اثری از شراب خواری و ریا و خودنمایی باقی نمی‌ماند.

ـ مردم به اطاعت و عبادت و نماز جماعت رو می‌آورند.

ـ عمرها طولانی می‌شود.

ـ امانت‌ها رعایت می‌شود.

ـ درختان پرثمر و برکات افزون می‌گردد.

ـ اشرار هلاک شده و نیکان می‌مانند.

ـ از دشمنان اهل بیت (ع) کسی باقی نمی‌ماند. (264)

گـفتنی است، همان قدر که ترسیم چـنین جهانی در افق خیال آسان است، از نظر عمل فوق العاده مشکل و طاقت فرساست، امّا حضرت مهدی (عج) به عنوان معمار این جامعه نوین، به قدری از تواناییهای روحی و معنوی برخوردار است که می‌تواند جهانی را که از ظلم و جور پر شده است، از عدل و داد پر کند و فراتر از مدینه فاضله ای که فلاسفه و دانشمندان ترسیم کرده‌اند، به وجود آورد.




پی‌نوشت‌ها:

248 بحارالانوار، ج 51، ص 157.

249 حج (22)، آیه 41.

250 منتخب الاثر، ص 470.

251 همان، ص 308.

252 بحارالانوار، ج 52، ص 336.

253 غیبت نعمانی، ص 158.

254 بحارالانوار، ج 52، ص 328.

255 منتخب الاثر، ص 472.

256 بحارالانوار، ج 51، ص 68.

257 عقدالدرر فی اخبار المنتظر، ص 60.

258 کمال الدین و تمام النعمه، ج 2 1، ص 331.

259 بحارالانوار، ج 52، ص 337.

260 کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 283.

261 بحارالانوار، ج 52، ص 372.

262 وسائل الشیعه، ج 8، ص 415.

263 همان، ج 12، ص 294.

264 عقدالدرر فی اخبار المنتظر، ص 159.

شنبه 30/10/1391 - 15:21
اهل بیت

دیدگاه خداپرستان و مادى گرایان در باره آینده جهان چگونه پیش بینى شده است؟

 هنگامى که به وضع کنونى نظر افکنیم و سیر صعودى جنایت ها، کشتارها، جنگ ها و خونریزى ها و کشمکش ها و اختلافات بین المللى و گسترش روزافزون مفاسد اخلاقى را بنگریم، از خود سؤال مى کنیم که آیا وضع به همین صورت پیش مى رود؟ و دامنه آن جنایت ها و این مفاسد آنچنان گسترش پیدا مى کند که جامعه بشریت را در یک جنگ دائمى درگیر ساخته و نابود مى کند؟ و یا انحرافات عقیدتى و مفاسد اخلاقى همچون باتلاق متعفّنى او را در خود فرو مى برد؟

و یا روزنه امیدى براى نجات و اصلاح وجود دارد؟

در برابر این سؤال مهم دو جواب دیده مى شود:

پاسخ اول که از سوى بدبینى ها و مادّى گرایان مطرح مى شود، این است که آینده جهان تاریک است و در هر زمان هر احتمال خطرناکى وجود دارد.

امّا آنها که به مبانى ادیان آسمانى معتقدند، مخصوصاً مسلمانان، به خصوص شیعیان جهان، پاسخ دیگرى به این سؤال مى دهند و مى گویند:

این شام سیاه قیرگون را صبح امیدى در عقب است.

این ابرهاى تاریک، و طوفان مرگبار، و سیل ویرانگر، سرانجام برطرف مى شود، و آسمان روشن و آفتاب درخشان و محیط آرام به دنبال آن است.

این گرداب هاى مخوف همیشه در برابر ما نخواهد بود، و در افقى نه چندان دور نشانه هاى ساحل نجات به چشم مى خورد.

جهان در انتظار مصلحى بزرگ است که با یک انقلاب صحنه عالم را به نفع حق و عدالت دگرگون مى کند.

البته هر یک از پیروان ادیان، این مصلح بزرگ را به نامى مى نامند که به گفته شاعر عرب:

عباراتنا شتى و حسنک واحد *** و کل الى ذاک الجمال یشیر

«عبارات ما مختلف است امّا زیبایى تو یک چیز بیش نیست و همه گفته هاى ما به همان جمال زیبا اشاره مى کند!»

الهامات باطنى که گاه امواجش از داورى هاى خرد نیرومندتر است نه تنها در مسئله خداشناسى، بلکه در تمام اعتقادات مذهبى مى تواند رهنمون ما باشد، و در این مسئله نیز رهنمون ماست.

و نشانه هاى آن:

اولا: عشق عمومى به عدالت جهانى است، زیرا همه مردم دنیا با تمام اختلاف هایى که دارند، بدون استثنا، به صلح و عدالت عشق مىورزند، ما همه فریاد مى زنیم و در این راه تلاش مى کنیم و صلح و عدالت جهانى را با تمام وجود خود مى طلبیم.

دلیلى بهتر از این براى فطرى بودن ظهور آن مصلح بزرگ پیدا نمى شود، چرا که همه جا عمومى بودن خواسته ها دلیلى بر فطرى بودن آنهاست. (دقّت کنید)

هر عشق اصیل و فطرى حاکى از وجود معشوقى در خارج و جاذبه و کشش آن است.

چگونه ممکن است خداوند این عطش را در درون جان انسان آفریده باشد و چشمه اى که او را از این نظر سیراب کند در خارج موجود نباشد؟

این جاست که مى گوییم فطرت و نهاد عدالت طلب آدمى به وضوح صدا مى زند که سرانجام صلح و عدالت همه جهان را فرا خواهد گرفت، و بساط ظلم و ستم و خودکامگى برچیده خواهد شد، و بشریّت به صورت یک کشور و در زیر یک پرچم با تفاهم و پاکى زندگى خواهد کرد.

ثانیاً: انتظار عمومى همه ادیان و مذاهب براى یک مصلح بزرگ جهانى است، تقریباً در همه ادیان فصلى جالب در این زمینه به چشم مى خورد، و مسئله ایمان به ظهور یک نجاتبخش بزرگ، براى مرهم نهادن بر زخم هاى جانکاه بشریّت، تنها در میان مسلمانان نیست، بلکه اسناد و مدارک موجود نشان مى دهد این یک اعتقاد عمومى و قدیمى است که در میان همه اقوام و مذاهب شرق و غرب بوده است، اگر چه اسلام به حکم این که مذهبى است کامل تر تأکید بیشترى روى این مسئله مى کند.

در کتاب «زند» که از کتب معروف زرتشتیان است بعد از ذکر مبارزه همیشگى ایزدان و اهریمنان مى گوید: «آن گاه پیروزى بزرگ از طرف ایزدان مى شود، و اهریمنان را منقرض مى سازد...

«عالم کیهان به سعادت اصلى خود رسیده، بنى آدم بر تخت نیک بختى خواهند نشست!»

در کتاب «جاماسب نامه» از «زردشت» چنین نقل مى کند: «مردى بیرون آید از زمین تازیان... مردى بزرگ سر، و بزرگ تن، و بزرگ ساق، و بر آیین جد خویش و با سپاه بسیار... و زمین را پرداد کند».

در کتاب «وشن جوک» از کتب هندوها چنین آمده: «سرانجام دنیا به کسى برگردد که خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد».

در کتاب «باسک» از کتب هندوها چنین مى خوانیم: «دور دنیا تمام شود به پادشاهِ عادلى در آخر زمان، او پیشواى فرشتگان و پریان و آدمیان باشد، راستى حق با او باشد، و آنچه در دریاها و زمین ها و کوه ها پنهان است همه را به دست آورد. از آسمان و زمین آنچه باشد خبر مى دهد و بزرگ تر از او کسى به دنیا نیاید!»

در کتابِ «مزامیر» داود که از کتب «عهد قدیم» (تورات و ملحقات آن) است مى خوانیم: «شریران منقطع خواهند شد، امّا متوکلان به خداوند وارث زمین خواهند شد». در همان کتاب و همان فصل آمده است: «صدیقان وارث زمین شده و همیشه در آن ساکن خواهند شد». نظیر همین سخن در کتاب «اشعیاى نبى» از کتب تورات نیز آمده است در انجیل «متى» فصلِ 24 چنین مى خوانیم: «چون برق از مشرق بیرون مى آید و تا به مغرب ظاهر مى گردد، فرزند انسان نیز چنین خواهد بود...».

و در انجیل «لوقا» فصل دوازدهم مى خوانیم: «کمرهاى خود را بسته، و چراغ هاى خود را افروخته نگهدارید، و مانند کسانى باشید که انتظار آقاىِ خود را مى کشند، تا هر وقت بیاید و در را بکوبد بى درنگ براى او باز کنند!»

در کتاب «علائم الظهور» چنین آمده است: «در کتب قدیم چینیان، و در عقائدِ هندیان، و در بین اهالىِ اسکاندیناوى، و حتى

[صفحه 53 ]

منبع:پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی مکارم شیرازی



 در میانِ مصریان قدیم، و بومیانِ مکزیک و نظایر آنها، عقیده به ظهور یک مصلح جهانى را مى توان یافت».(1)

1- پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص 311.

شنبه 30/10/1391 - 15:20
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته