• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1616
تعداد نظرات : 49
زمان آخرین مطلب : 4115روز قبل
شعر و قطعات ادبی

 

 

خورشید زخم خورده

 

این سرخی زمین و زمان از غروب نیست

خورشید زخم خورده به نی ها طلوع کرد

انگار کور و کر شده دنیا که اینچنین

قرآن به روی نیزه ی اعدا طلوع کرد

یک قافله ستاره به تاراج می رود

وقتی که ماه نو به ثریا طلوع کرد

گویی گره زدند زمین را به آسمان

خون خدا به دامن صحرا طلوع کرد

 

منیژه دشتی

چهارشنبه 22/9/1391 - 18:12
شعر و قطعات ادبی

 

 

 سری جدا شده لبخند می زند بدنش

 

یکی ز خیل شهیدان گوشۀ چمنش
سلام ما برساند به صبح پیرهنش

کسی که بوی هوالعشق می دهد نفسش
کسی که عطر هوالله می دهد دهنش

کسی که بین من و عشق هیچ حایل نیست
کسی که نسبت خونی ست بین عشق و منش

به غیر زخم کسی در رکاب او ندوید
و گریه های خدا مانده بود و عطر تنش

تمام دشت پر از زخم های عطشان بود
فرات پیرهنش بود و آسمان کفنش

فرشته گفت ببینید این چه آینه ای ست
چه قدر بوی هوالنور می دهد سخنش

فرشته گفت ببینید ! عرشیان دیدند
سری جدا شده لبخند می زند بدنش

به زیر تیغ تنش تکه تکه قرآن شد
مدینه مولد او بود و کربلا وطنش

یکی ز گوشه نشینان زخم روشن او
سلام ما برساند به شام پیرهنش...

 

علیرضا قزوه

چهارشنبه 22/9/1391 - 18:11
شعر و قطعات ادبی

 

 

تو چه کردى که لبِ تشنه بریدند سرت ؟

 

اى که خم شد ز غمِ مرگِ برادر کمرت داغِ دامادِ رشیدت زده بر دل شررت

کشته گشتند جوانان عزیزت به برت اى شهیدى که لبِ تشنه بریدند سرت

لاله سان سوخت ز داغِ علی اکبر جگرت

تا کشیدى ز غم و درد به سر ، ساغر را خوشدل از خویش نمودى به جهان داور را

گو تو اى بادِ صبا ، آن شهِ بی یاور را تشنه لب هیچ مسلمان نکُشد کافر را

تو چه کردى که لبِ تشنه بریدند سرت ؟

در شبِ قتلِ تو هر کس که ز تو عهد گسیخت صرصرآسا ز برت جانب دوزخ بگریخت

خاکِ خذلان به سرِ خویش به زارى مى بیخت بر لبِ خشکِ تو آبی پسرِ سعد نریخت

با وجودى که بود ساقیِ کوثر پدرت

ای به خورشیدِ رخت خلقِ جهان چون حربا وى گلِ باغِ نبى ، خامسِ بر آلِ عبا

مادرت فاطمه کو تا نگرد بر غربا ؟ خبرِ قتلِ حسین را ببر اى بادِ صبا

به سرِ تربت زهرا ، اگر افتد گذرت

عرضه کن: صرصرِ کین سوخت ز تو یک گلزار گشت در کرببلا نوگلِ گلزارِ تو خوار

روزِ زینب بنگر ، گشته ز غم چون شبِ تار بگو اى بانویِ جنت ، سرى از غرفه بر آر

غرقه در لجه یِ خون بین رخِ شمس و قمرت

به صفِ کرببلا کن نظر از رویِ صواب بر لبِ آب نگر تشنه ، همه پیر و شباب

دلِ «ناهیدى» ازین غصه و غم گشته کباب بنمائى همه از چشمه یِ کوثر سیراب

دخترانت همه بی معجر و بی سر پسرت

 

ملا محمد تقی ناهیدی

چهارشنبه 22/9/1391 - 18:10
شعر و قطعات ادبی

 

 

یا اباعبدالله الحسین

 

ما مصیبت زده ی کرب وبلاییم حسین

بال وپر سوخته ی آل عباییم حسین

بسکه خون دل از این دیده ز غمهای تو رفت

همنشین لب دریای بکاییم حسین

عمر دنیا نرسد چون به عزاداری تو

تا قیامت ز غمت عقده گشاییم حسین

روز محشر که همان یوم یفر المرءست

ما سراسیمه به سوی تو بیاییم حسین

چون که احداث شود منبر منصور ملک

باز پا منبری یار تو ماییم حسین

هر که در حشر تو محشور شود با اهلش

ما به اذن تو ز طیف شهداییم حسین

همه آبادی دل از کرم مادر توست

ورنه ویرانه دل از شام بلاییم حسین

ما خجالت زده ی غافله سالار غمیم
که سر افکنده ی (نحن اسراءیم (حسین

چادر و معجر و عمامه اگر سوخته شد

ما به جای مانده از آن سوخته هاییم حسین

در دل خاک هم از منتقمان می مانیم

ما کمر بسته بفرمان ولاییم حسین

چون برآریم به عشق تو سر از خاک مزار

گرد راه پسر خیر نسائیم حسین

تا شویم عارف وآماده ی ایام ظهور

برسر و سینه زنان غرق دعاییم حسین

چهارشنبه 22/9/1391 - 18:7
شعر و قطعات ادبی

 

 

...گریه می کرد

 

شب تا سحر یکریز صحرا گریه می کرد

پیش از طلوع صبح ، فردا گریه می کرد

 

تقدیر می خواهد دلش فردا نیاید

آخر چرا دنیا سراپا گریه می کرد

 

فردا چه روزی است در تاریخ عالم

یحیی(1) برایش پیش تر ها گریه می کرد

 

در آسمان خورشید دیگر خواهد آمد

بر روی نی اینبار ، دنیا گریه می کرد

 

آخر چرا قابیلیان بی رحم هستید

وقتی سراسیمه ، اهورا گریه می کرد

 

دیگر چه می خواهید تا بیدار گردید

عالم نمی بینید آیا گریه می کرد

 

آزاده می بودید اگر ، دل رحم بودید

تیغ از تمامی ِ زوایا گریه می کرد

 

سر از ذیبح قبله ی ایمان بریدید

وقتی که خنجر بی محابا گریه می کرد

 

شب با وجود زخمهای بس عمیقش ...

باید ورق می خورد اما ...گریه می کرد

1- یحین زکریا از پیامبران الهی که مانند امام حسین سر بریده شد

چهارشنبه 22/9/1391 - 18:5
شعر و قطعات ادبی

 

 

به روی نیزه ...

اگر که باد مخالف کمی امان بدهد

به نیزه دار بگویم سری تکان بدهد

 

به نیزه دار بگویم که با تکانی نرم

به ابرهای سر زلف تو دهان بدهد

 

وماه آمده تا با هلال انگشتش

نشانه های سرت را به این و آن بدهد

 

نشانه های سری که اگر نگاهش را

به قدر یک سر سوزن به کهکشان بدهد

 

ستاره دست به گوش از همیشه بالاتر

به روی ماذنه ی آسمان اذان بدهد

 

ستون نیزه ی تو ریسمان باریکی ست

که دست های زمین را به آسمان بدهد

 

به روی نیزه پریشان نموده ای شب را

چو آن شهاب که گاهی خودی نشان بدهد

چهارشنبه 22/9/1391 - 18:3
شعر و قطعات ادبی

 

 

میان هلهله

میـان هـلهـله گـم کـرده ام صدایت را
و بــاد بـرده از ایـن دشـت ردّ پایت را
برای اینکه به من جات را نشان بدهی
به زور سعـی نکن بشنوم صدایت را
که رقص آنهمه شمشیرهای خون آلود
در آن مـیانه نـشان می دهند جایت را
علی بخاطر من چـشـم هات را واکـن
مگـر بــمـیـرم و باور کنم عزایت را
دلـم شـبـیه وجـود تـو پاره پاره شده
گرفـته سرخی خون روی باصفایت را
تـمـام زخـمـی و پـیش پـدر نمی نالی
بنازم ایـنهـمه خودداری و حیایت را
خـدا مگـر به من آغوش چند تا بدهد
که تا بـغـل بکـنم تکه تکه هایت را
چـقــدر تـلخ و غـریـبانه تجربه کردم
به محـض دیدن تـو درد بـینهایت را

چهارشنبه 22/9/1391 - 18:0
شعر و قطعات ادبی

 

 

از قتلگاه

این صدای کیست می خواند لهوف از قتلگاه
خون می افتد بر تمامی حروف از قتلگاه
ابن طاووس است آن سو تر می آشوبد مرا
روضه خوان تشنه می بیند کسوف از قتلگاه
جاده امشب از شمیم لاله عباسی پر است
می وزد حس علمداری رئوف از قتلگاه
نیزه ها ابن زیادند و سنان ها حرمله
دشنه پی در پی می آید در صفوف از قتلگاه
هیزم آوردند رقص شعله ها بر نیزه هاست
ریخت دستی طرح صحرایی مخوف از قتلگاه
"کاف، ها،..." این سوره ی بر نیزه، یحیای نبی ست!
گل می اندازد تمام این حروف از قتلگاه
ساعتی بعد آن طرف تر راهبی با اضطراب
پشت هم می خواند آیات خسوف از قتلگاه
این قوافی کرده زنجیرم کمک کن ابر بغض
تا بخوانم روضه ای تنگ غروب از قتلگاه
خونی است اوراق مقتل بر گلویم آتش است
می وزد مصرع به مصرع سنگ و چوب از قتلگاه
خط شان کوفی ست مهر نامه شان شام خراب
شرمشان باد از عبور پایکوب از قتلگاه
این نزول سوره ی کهف است بی سر دیدنی ست
جشن گرگان را می آشوبد چه خوب از قتلگاه!
می گذاری حس کنم ترکیب بند گریه را
تا که دارم یک سر مویی وقوف از قتلگاه
می نشینم در مدار خیمه های سوخته
با دو تکه ابر میخوانم لهوف از قتلگاه
 

 

چهارشنبه 22/9/1391 - 17:58
شعر و قطعات ادبی

 

سرو خدا

 


ای خون خدا در رگ شیدای تو جاری

فرزند علی  سبط  نبی  نسل  بهاری

بویی  ز  گل  یاس  تن  فاطمه  داری

یک  طایفه  دلــدار  کنار  و  تو  کناری

 

ای اختر غل  طیده  به  دریای  محبت

ای   دلبــر   افلاک   در   آئین   مروت

ای  صفحه ی  خونین  ز  میراث  نبوت

بالات   وفــــا   ریخته   در   بحر   فتوت

 

قربان  لب  تشنه ات  ای  مــــاه  دلارا

لب  تشنه  بریدند  سر  سرو  خـدا  را

بر   نیزه   شنیدیم   کلام   کبریـــا   را

دیدیم سری را که به سر برده  وفـا  را

چهارشنبه 22/9/1391 - 17:55
اهل بیت

 

1. بیان و نگارش سیره امام سجاد علیه السلام بسى دشوار است زیرا برخى از نویسندگان و مورخان، ذهن مردم را آشفته كرده و چنین القاء كرده‏اند كه آن امام بزرگوار علیه السلام در گوشه‏اى نشست و به عبادت پرداخت و كارى به سیاست نداشت!
این مطلب از القاب و تعبیراتى كه درباره آن بزرگ مرد الهى به كار مى‏برند، پیداست مثلا مى‏گویند «امام زین‏العابدین بیمار» در حالى كه ایشان هم - مثل هر انسان دیگرى - چند روزى در مدت عمرش مریض شد و این بیمارى در محرم سال 61 هجرى واقع شد تا آن جناب در واقعه عاشورا وظیفه دفاع و جهاد نداشته باشد . با این تدبیر الهى، 34 یا 35 سال پس از شهادت امام حسین علیه السلام زنده ماند و سالم و پرنشاط مسئولیت امامت امت را برعهده گرفت و شیعه را در دشوارترین دوران هدایت كرد .
2 . سیره امام زین‏العابدین علیه السلام چیست؟ اگر حوادث جزئى زندگى ایشان را گردآورى كنیم آیا مى‏توانیم به سیره آن حضرت دست‏یابیم؟ نه! هرگز! سیره هركسى به معناى واقعى كلمه آنگاه روشن مى‏شود كه جهت‏گیرى كلى (استراتژى) او معلوم گردد . آن وقایع جزئى (تاكتیك‏ها) در پرتو جهت‏گیرى كلى (استراتژى) معنا پیدا مى‏كند و تحلیل مى‏شود . بدون شناخت آن جهت‏گیرى كلى، نه تنها سیره امام علیه السلام روشن نمى‏گردد بلكه حوادث جزئى نیز بى‏معنا یا داراى معناى نادرست مى‏شود .
3 . پس از صلح امام حسن مجتبى علیه السلام - كه در سال چهلم هجرى اتفاق افتاد - برنامه همه امامان علیهم السلام فقط این نبود كه احكام الهى را بیان كنند بلكه همگى در صدد بودند كه مقدمات تشكیل حكومت اسلامى به شیوه تشیع علوى را فراهم كنند . این مطلب به روشنى در زندگى و سخنان امام مجتبى علیه السلام دیده مى‏شود . امام حسن علیه السلام پس از صلح با معاویه در پاسخ به معترضان مى‏فرمود: «و ان ادرى لعله فتنة لكم و متاع الى حین‏» (انبیاء/111) این به روشنى مى‏رساند كه حضرت در انتظار آینده‏اى است و آن آینده، براندازى حكومت غیر اسلامى و ظالمانه و تاسیس حكومت اسلامى و عادلانه است; به این جهت‏به این افراد معترض مى‏فرماید: شما از فلسفه صلح خبر ندارید . چه مى‏دانید شاید مصلحتى در كار باشد . در آغاز صلح، دو نفر از سران شیعه (سلیمان بن صرد و مسیب بن نجیه) به همراه عده‏اى از مسلمین به حضور امام مجتبى علیه السلام رفتند و گفتند: ما نیروى زیادى از خراسان و عراق و ... داریم و حاضریم معاویه را تا شام تعقیب كنیم . حضرت آنان را در خلوت به حضور پذیرفت و با آنها گفتگو كرد . پس از آنكه بیرون آمدند، آرام شده بودند و نیروهایشان را رهاكردند و پاسخ روشنى نیز به همراهانشان ندادند . بنابر تحلیل دكتر طه حسین، در این دیدار; زیربناى تشكیلات عظیم شیعى به وجود آمد . هرچند زمینه مساعد نبود و مردم رشد چندانى نداشتند و تبلیغات دشمن بسیار بود اما امام مجتبى علیه السلام با تمام این اوصاف، در مدت ده سال به تعلیم و تربیت و پرورش نیروهاى انسانى همت گمارد و آن شیعیان با شهادت خود و با سخنان مخالفت‏آمیز خود، دستگاه معاویه را تضعیف كردند .
4 . پس از آن، نوبت‏به امام حسین علیه السلام رسید . آن بزرگوار هم روش امام مجتبى علیه السلام را تا ده سال ادامه داد تا آنكه معاویه مرد و شرایط تغییر كرد و واقعه عاشورا روى داد . نهضت‏حسینى علیه السلام قیامى بسیار مفید و سازنده آینده اسلام بود و هیچ راه درستى بجز آنكه امام حسین علیه السلام در آن اوضاع انجام داد، وجود نداشت . اما اگر آن شرایط پیش نیامده بود و امام حسین علیه السلام در آن واقعه شهید نمى‏شد، احتمال زیادى وجود داشت كه حكومت اسلامى - شیعى تشكیل شود . به این معنى در روایتى اشاره شده است: ابوحمزه ثمالى - بنابر نقل كلینى در اصول كافى - مى‏گوید:
«سمعت اباجعفر علیه السلام یقول: یا ثابت ان‏الله تبارك و تعالى قد كان وقت هذا الامر فى السبعین فلما ان قتل الحسین صلوات الله علیه اشتد غضب الله تعالى على اهل الارض فاخره الى اربعین و مائة فحدثناكم فاضعتم الحدیث و كشفتم حجاب السر (قناع السر) و لم یجعل الله له به بعد ذلك وقتا عندنا «و یمحوالله مایشاء و یثبت و عنده ام الكتاب .» بعد ابوحمزه ثمالى مى‏گوید:
حدثت‏بذلك اباعبدالله علیه السلام فقال: كان كذلك .
در اغلب روایاتى كه تعبیر «هذا الامر» آمده، مقصود حكومت و ولایت اهل‏بیت علیهم السلام است و در برخى موارد به معنى قیام است نه حكومت . در این روایت، منظور از «هذا الامر» ، تشكیل حكومت اسلامى امامان اطهار علیهم السلام است . خداى متعال براى حكومت اهل بیت علیهم السلام سال هفتاد هجرى را معین كرده بود اما وقتى امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، خشم خدا بر اهل زمین شدید شد و آن تاریخ تا سال صد و چهل (هشت‏سال قبل از شهادت امام صادق علیه السلام) به تاخیر افتاد، و چون بنى عباس به خاطر دنیا و هواى نفس از هر شیوه‏اى بهره گرفته و زمینه لازم را از بین بردند، آن وقت موعود به تاخیر افتاد و دیگر وقتى تعیین نشد . این روایت را ابوحمزه ثمالى از امام باقر علیه السلام نقل كرده و امام صادق علیه السلام نیز آن را تایید كرده است .
5 . بنابر آنچه گذشت، هدف كلى و استراتژى امامان معصوم علیهم السلام تشكیل حكومت اسلامى به شیوه خاص اهل‏بیت علیهم السلام بود . بعد از شهادت سیدالشهداء علیه السلام امام زین‏العابدین علیه السلام نیز همین هدف و خط مشى كلى را ادامه دادند . تمام عملكرد امام سجاد در دوره امامتش (از عاشوراى سال 61 هجرى تا شهادت در سال 94 هجرى) باید بر اساس این خط كلى و اساسى تبیین و تحلیل و تفسیر شود . امام سجاد علیه السلام براى این هدف مقدس، یعنى تشكیل حكومت‏خدا بر روى زمین و عینیت‏بخشیدن به اسلام، بیش از سى سال، انواع تاكتیك‏ها و موضع‏گیریهاى گوناگون را به كار برد و با سیاست و درایت و شجاعت و دقت و لطافت، آگاهانه براى تامین آن هدف كلى كوشید .
6 . زندگى امام سجاد علیه السلام بعد از عاشورا را مى‏توان به دو بخش تقسیم كرد: اول) دوره حماسه ساز اسارت; دوم) دوره بعد از اسارت .
امام زین‏العابدین علیه السلام در دوره اول كه دوره‏اى پرهیجان و عبرت‏انگیز بود، همانند قهرمانى بزرگ با گفتار و رفتارش حماسه آفرید و همچون یك انقلابى پرخروش، به دشمنان مقتدر خود، در برابر همه، پاسخ‏هاى دندان شكن و پرخاشگرانه داد . در كوفه در مقابل عبیدالله بن زیاد - آن وحشى خونخوارى كه از شمشیرش خون مى‏ریخت و سرمست‏باده غرور بود - آنچنان سخن گفت كه ابن زیاد دستور داد: او را بكشید! و اگر دفاع جانانه حضرت زینب علیها السلام نبود و اینكه باید اینها را به عنوان اسیر به شام مى‏بردند، به احتمال زیاد مرتكب قتل امام سجاد علیه السلام نیز مى‏شدند .
در بازار كوفه، همصدا و همزمان با عمه‏اش زینب و با خواهرش سكینه سخنرانى كرد و مردم را به هیجان آورد و حقایق را آشكار ساخت . در شام، چه در مجلس یزید و چه در مسجد، در برابر انبوه جمعیت جنایت‏هاى دستگاه حاكم و حقانیت اهل بیت علیهم السلام براى امامت و خلافت را روشن كرد و به مردم هشدار داد .
دوره دوم (دوره بعد از اسارت) كه بسیار طولانى (بیش از سى سال) است، بناى امام سجاد علیه السلام بر تلاش‏هاى زیربنایى و ملایم و حساب شده و آرام بود . این پرسیدنى است كه: چرا امام سجاد علیه السلام در دوره اول، آنقدر انقلابى و پرخاشگرانه ظاهر شد و در دوره دوم، نرم و آرام و ملایم و با تقیه؟
پاسخ آن است كه: دوره بسیار كوتاه و سرنوشت‏ساز اول، فصلى استثنایى است كه باید زمینه تلاش‏هاى آینده را براى حكومت الهى و اسلامى فراهم كند . در كوفه و شام امام سجاد علیه السلام باید آنچنان تند و برنده و تیز و صریح، مسائل را بیان كند كه پیام اصلى «عاشورا» هرگز فراموش نشود و مردم بدانند كه چرا امام حسین علیه السلام به شهادت رسید . نقش امام سجاد علیه السلام در این سفرها، نقش حضرت زینب علیها السلام بود; یعنى پیام رسانى انقلاب حسینى علیه السلام .
حضرت زینب علیها السلام، فاطمه صغرى علیها السلام، سكینه علیها السلام، و تك تك اسیران - هركس به قدر توان خویش - پیام آور حماسه حسینى علیه السلام‏بودند .
دوره بلند و سرنوشت‏ساز دوم، هنگامى آغاز شد كه امام سجاد علیه السلام در مدینه به عنوان شهروندى محترم مشغول زندگى شد و كارش را از خانه پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم و حرم او آغاز كرد .
7 . بعد از عاشورا، در سراسر جهان اسلام به خصوص در حجاز و عراق، حالت رعب و وحشتى میان شیعیان به وجود آمد زیرا احساس شد كه حكومت‏یزید آماده است‏براى تحكیم حكومت‏خودش، حتى فرزند پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم را نیز بكشد . این رعب و هراس با وقوع چند حادثه دیگر از جمله واقعه حره كامل شد و اختناق شدیدى به وجود آمد . امام صادق علیه السلام فرمود: «ارتد الناس بعد الحسین علیه السلام الا ثلاث ثم ان الناس لحقوا و كثروا» ; مردم پس از امام حسین علیه السلام مرتد شدند مگر سه نفر، و در روایتى پنج نفر و در روایتى دیگر هفت نفر ذكر شده است . و سپس بعد از مدتى مردم به تدریج ملحق و زیاد شدند . ابو عمر مهدى از امام سجاد علیه السلام نقل مى‏كند كه او فرمود: «ما بمكة والمدینة عشرون رجلا یحبنا; (1) در سراسر مكه و مدینه حتى بیست نفر نیست كه دوستدار ما اهل بیت علیهم السلام باشد .» در این اوضاع، طرفداران ائمه اطهار علیهم السلام، پراكنده، مایوس و مرعوب بودند و امكان حركت جمعى از دست رفته بود .
8 . تشكیلات پنهانى شیعه: بعد از شهادت امام حسین علیه السلام تا قبل از واقعه حره، هرچند مردم مرعوب شدند اما چنان نبود كه به كلى نظام تشكیلات پیروان اهل بیت علیهم السلام به هم بریزد زیرا در تاریخ بعد از عاشورا، حركاتى ثبت‏شده است كه حاكى از وجود تشكیلات شیعه است . البته منظور از تشكیلات پنهانى شیعه، تشكیلات منسجم امروزى نیست‏بلكه مقصود پیوندهاى عمیق اعتقادى است كه مردم را به یكدیگر مرتبط مى‏كرد و وادار به فداكارى مى‏نمود و به كارهاى پنهانى و زیرزمینى برمى‏انگیخت . بنابر نقل ابن اثیر در كتاب «الكامل فى التاریخ‏» در همان روزهایى كه خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم در كوفه بودند، در یكى از شبها در محلى كه آنها زندانى بودند، سنگى فرود آمد كه نوشته‏اى به آن بسته بودند به این مضمون:
«حاكم كوفه شخصى را پیش یزید (در شام) فرستاده كه درباره وضعیت و سرنوشت‏شما از او كسب تكلیف كند . اگر تا فردا شب (مثلا) صداى تكبیر شنیدید، بدانید كه شما در همین جا كشته خواهید شد و اگر نشنیدید، بدانید كه وضع بهتر خواهد شد .»
از این حكایت روشن مى‏شود كه كسى از شیعه و دوستان اهل بیت علیهم السلام در دستگاه ابن زیاد حضور و نفوذ داشته و مى‏توانسته اطلاعاتى از زندان و سرنوشت زندانیان به دست آورد و اخبار را با صداى تكبیر به اهل‏بیت علیهم السلام برساند .
نمونه دیگر عبدالله بن عفیف ازدى است كه نابینا بود و در همان مراحل اولیه ورود اسرا به كوفه، از خود عكس العمل نشان داد و به شهادت رسید . (2)
بنابر آنچه گذشت، مى‏توان نتیجه‏گیرى كرد كه حدیث «ارتد الناس بعد الحسین علیه السلام الا ثلاث‏» مربوط به حوادثى است كه بعد از شهادت امام حسین علیه السلام واقع شد و به كلى تشكیلات شیعه را ازهم پاشید و رعب و ترس را حاكم گرداند و منظور آن نیست كه بلافاصله بعد از شهادت امام حسین علیه السلام ارتداد حاصل شد بلكه مربوط به حوادثى مثل حادثه عظیم و سهمگین «حره‏» است . زیرا شیعه بعد از شهادت امام حسین علیه السلام به كلى مرعوب و نا امید نشده بودند و در صدد برگرداندن انسجام قبلى خودشان بودند و به تعبیر طبرى «فلم یزل القوم فى جمع آلة الحرب و الاستعداد للقتال ...» و مؤلف كتاب «جهاد الشیعه‏» با آنكه شیعى نیست و درباره امام سجاد علیه السلام نظرات واقع بینانه‏اى ندارد اما این حقیقت را درك كرده و نوشته است: «گروه شیعیان پس از شهادت حسین علیه السلام مانند یك تشكیلات منظمى درآمدند كه اعتقادات و روابط سیاسى، آنان را به یكدیگر پیوند مى‏داد و داراى اجتماعات و رهبرانى بودند و همچنین داراى نیروهاى نظامى بودند كه جماعت توابین نخستین مظهر این تشكیلات هستند .»
9 . واقعه حره در سال 63 هجرى اتفاق افتاد . جریان به طور خلاصه این بود كه در سال 62 هجرى جوان كم تجربه‏اى از بنى‏امیه، والى مدینه شد . او براى آنكه مردم انس و الفتى با یزید پیدا كنند و اختلافات كم شود، عده‏اى از اهل مدینه را، كه غالبا از اراتمندان امام سجاد علیه السلام بودند، به شام فرستاد . آنان رفتند و چند روزى در آنجا مهمان شدند و برگشتند . وقتى به مدینه بازگشتند، به مردم گفتند: یزید چگونه مى‏تواند خلیفه باشد در حالى كه اهل شرب خمر، بازى با سگ‏ها و انواع فسق و فجور است! بنابراین ما یزید را از خلافت‏خلع كردیم .
نتیجه، دقیقا برعكس نظر والى مدینه شد . و مردم مدینه بر علیه یزید قیام كردند . «عبدالله بن حنظله غسیل الملائكه‏» یكى از شخصیت‏هاى موجه مدینه بود كه در راس قیام برضد یزید قرار داشت .
یزید یكى از سرداران خونخوار بنى‏امیه به نام مسلم بن عقبه را براى سركوبى قیام به مدینه فرستاد . به دستور این فرمانده جنایتكار، چند روز شهر مدینه در محاصره قرار گرفت و بعد لشكریان وارد شهر شدند و مردم را قتل عام كرده و از هیچ جنایتى خوددارى نكردند . آنقدر مسلم بن عقبه جنایت كرد كه پس از آن، مسرف بن عقبه نامیده شد . این واقعه، آنقدر تلخ و فجیع بود كه بزرگ‏ترین وسیله براى ارعاب دوستان و پیروان اهل بیت علیهم السلام گردید به خصوص از آن جهت كه عده‏اى كشته و زخمى و عده‏اى گریخته و آواره شدند و جمعى از یاران خوب اهل بیت علیهم السلام مثل عبدالله بن حنظله غسیل الملائكه به شهادت رسیدند .
حادثه دیگر كه موجب شكست و تضعیف شدید شیعیان گردید، واقعه شهادت مختار در كوفه و تسلط عبدالملك بن مروان بود . عبدالملك بن مروان كه یكى از مدبرترین خلفاى بنى‏امیه بود، همه جهان اسلام را با ارعاب و اختناق شدید تحت‏سلطه خود درآورد .
بعد از واقعه حره و شكست‏حركت توابین در عراق و شهادت مختار و شهادت ابراهیم‏بن مالك اشتر نخعى و دیگر بزرگان شیعه، مدینه و كوفه - دو مركز اصلى تشیع - خاموش شد و پیروان اهل بیت علیهم السلام در نهایت غربت و تنهایى باقى ماندند .
10 . اگر امام سجاد علیه السلام در آن شرایط قیام مسلحانه مى‏كرد و آشكارا با بنى‏امیه به مبارزه مى‏پرداخت، یقینا ریشه شیعه كنده مى‏شد و هیچ زمینه‏اى براى رشد مكتب اهل بیت علیهم السلام و دستگاه امامت و ولایت در دوران بعد باقى نمى‏ماند . به همین دلیل، امام سجاد علنا قیام مختار را تایید نكرد بلكه در بعضى روایات آمده كه آن بزرگوار، نسبت‏به مختار بدگویى كرد تا رابطه‏اى بین آنها احساس نشود . البته اگر مختار پیروز مى‏شد، حكومت را به دست اهل بیت علیهم السلام مى‏داد، اما در صورت شكست، اگر بین امام سجاد علیه السلام و او رابطه واضحى وجود مى‏داشت، یقینا پیامد آن، امام سجاد علیه السلام و شیعیان مدینه را مى‏گرفت و ریشه تشیع قطع مى‏شد .
در واقعه حره نیز، روش حكیمانه امام سجاد علیه السلام باعث‏شد كه بلا از سر ایشان دفع شود و محور اصلى شیعه باقى بماند . البته روایاتى كه در برخى از كتب - از جمله بحارالانوار - هست و حاكى از اظهار تذلل حضرت سجاد علیه السلام در نزد مسلم بن عقبه است، قطعا كذب است زیرا اولا این روایات به هیچ سند صحیحى متكى نیست ثانیا روایات دیگرى وجود دارد كه آنها را از جهت مضمون تكذیب مى‏كند . در هرحال شكى نیست كه امام سجاد علیه السلام برخورد خصمانه‏اى با مسرف بن عقبه نكردند و گرنه حضرت به قتل مى‏رسید و خسارت، جبران‏ناپذیر بود .
11 . امام سجاد علیه السلام كنیزى داشت كه او را آزاد كرد و بعد با او ازدواج نمود . عبدالملك بن مروان نامه‏اى به امام علیه السلام نوشت و حضرت را شماتت كرد . با این نامه مى‏خواست‏بفهماند كه حتى از داخلى‏ترین كارهاى امام علیه السلام باخبر است و او را تحت كنترل دارد . امام سجاد علیه السلام در پاسخ نامه نوشتند كه این كار هیچ اشكالى ندارد و رسول‏الله صلى الله علیه و آله وسلم نیز چنین عملى انجام داده‏اند و «فلا لؤم على امرى‏ء مسلم انما اللؤم لؤم الجاهلیة‏» یعنى هیچ پستى و خوارى براى مردم مسلمان نیست و پستى، همان خوارى و ذلت جاهلیت است . اشاره امام علیه السلام به جاهلیت و شرك پدران عبدالملك بود و اینكه رویه جاهلى در خود او وجود دارد .
وقتى نامه امام علیه السلام خوانده شد، پسر عبدالملك رو به پدرش كرد و گفت: اى امیرالمؤمنین! ببین على‏بن الحسین [(ع)] چه تفاخرى بر تو كرده است . یعنى در این نامه فهمانده كه پدران من همه مؤمن، و پدران تو همه كافر و مشرك بودند . عبدالملك پاسخ داد: چیزى نگو! این زبان بنى‏هاشم است كه صخره‏ها را مى‏شكافد .
12 . بدون شك، هدف نهایى امام سجاد علیه السلام ایجاد حكومت اسلامى بود . براى ایجاد حكومت اسلامى چند امر باید تامین مى‏شد:
1 . باید اندیشه درست اسلامى كه امامان اطهار علیهم السلام حاملان واقعى آن هستند و مبنا و زیربناى حكومت اسلامى است، تدوین، تدریس و منتشر شود .
2 . آشناكردن مردم نسبت‏به حقانیت اهل بیت علیهم السلام و مصادیق راستین اولى الامر و خلفاءالله كه حكومت اسلامى باید به وسیله آنان اقامه شود .
3 . باید تشكیلات منسجم و شایسته‏اى از شیعیان تشكیل شود تا زمینه تشكیل حكومت اسلامى فراهم شود .
همه موضع گیریها، روایات، موعظه‏ها، نامه‏ها و خلاصه تمامى عملكرد امام سجاد علیه السلام در طول زندگى براى تحقق این سه امر بود و این سه، براى آن بود كه «حكومت اسلامى‏» ایجاد شود . البته امام سجاد علیه السلام در فكر آن نبودند كه در زمان خودشان حكومت اسلامى ایجاد كنند زیرا امكان نداشت‏بلكه براى آینده تلاش مى‏كرد .
براى هركدام از این سه امر، مشكلات فراوانى وجود داشت:
1 . اندیشه اصیل اسلامى تحریف شده و اندیشه جاهلى حاكم و غالب شده بود . 2 . تبلیغات اموى بر ضد اهل بیت علیهم السلام چنان گسترش یافته بود كه مردم حتى در نمازها، به سب و لعن اهل بیت علیهم السلام مى‏پرداختند! 3 . تشكیلات شیعه بر اثر اختناق و ارعاب و فقر و فشار اقتصادى و فرهنگى و سیاسى، متلاشى شده، نیروهاى كادر شیعه به شهادت رسیده بودند .
13 . اظهارات و روایات صادر از ائمه علیهم السلام بهترین منبع و مدرك براى شناخت زندگى آنها است‏به شرط آنكه هدف و مقصد كلى و خط مشى اصلى آنها را بشناسیم . امام سجاد علیه السلام چون در دوران اختناق زندگى مى‏كردند و نمى‏توانستند مفاهیم مورد نظرشان را آشكار و صریح بیان كنند، از دو روش استفاده مى‏كردند:
1 . روش دعا كه در صحیفه سجادیه متجلى است . 2 . روش موعظه كه در غالب بیانات و روایات امام سجاد علیه السلام متبلور است . با این دو روش حكیمانه، ایدئولوژى و اندیشه‏هاى درست را به بهترین شكل منتقل مى‏كردند .
14 . صحیفه سجادیه مجموعه‏اى از ادعیه است درباره همه موضوعاتى كه انسان در یك زندگى بیدار و هوشمندانه باید به آن توجه كند . امام علیه السلام به زبان «دعا» ، انگیزه‏هاى یك زندگى اسلامى را در ذهن مردم بیدار و زنده مى‏كند تا «اصلاح جامعه‏» آغاز گردد .
* بعد سیاسى زندگى امام سجاد علیه السلام
برخى از مطالب امام سجاد علیه السلام در روش موعظه، خطاب به عموم مردم است و برخى دیگر خطاب به شیعه . در آنجا كه مخاطب همه مردم هستند اولا غالبا به آیات قرآن استناد مى‏شود و ثانیا صریحا دستگاه حكومتى مورد عتاب و انتقاد قرار نمى‏گیرد و صرفا بیان اندیشه و ایدئولوژى اسلامى به صورت پند و نصیحت است . استناد به قرآن كریم از آن نظر ضرورى بود كه عموم مردم، معرفت كافى نسبت‏به امام سجاد علیه السلام نداشتند و استدلال مى‏طلبیدند . پرهیز از انتقاد صریح نیز براى رعایت تقیه بود .
حضرت زین‏العابدین علیه السلام سخن را با لحن موعظه به این صورت آغاز مى‏كند كه «ایها الناس اتقوا الله واعلموا انكم الیه راجعون; ... تقواى خدا را پیشه كنید و بدانید كه به سوى خدا برمى‏گردید . الا و ان اول ما یسالانك عن ربك الذى كنت تعبده; بدان كه وقتى نكیر و منكر به سراغ تو مى‏آیند اولین چیزى كه آن دو مى‏پرسند، از خداى توست كه او را عبادت مى‏كردى و عن نبیك الذى ارسل الیك; از پیامبرى كه به سوى تو فرستاده شده، مى‏پرسند و عن دینك الذى كنت تدین به; و از دینت مى‏پرسند كه به آن معتقد بودى و عن كتابك الذى كنت تتلوه; و از كتابت كه آن را تلاوت مى‏كردى، مى‏پرسند .» و آنگاه امام سجاد علیه السلام مى‏رسد به نكته اصلى و محورى: «و عن امامك الذى كنت تتولا; (3) و از امامى كه تو ولایت آن را دارى، مى‏پرسند .»
در زبان و بیان ائمه علیهم السلام مساله امامت‏یعنى مساله حكومت و فرقى بین مساله امامت و مساله ولایت نیست . امامى كه در اینجا ذكر مى‏شود، یعنى جانشین پیامبر كه هم متكفل ارشاد و هدایت دینى توست و هم متكفل هدایت و ارشاد امور زندگى در دنیا; امام یعنى رهبر جامعه . پس اطاعت از امام كه واجب است، هم در امور دنیوى و هم در امور دینى واجب است .
امام سجاد علیه السلام وقتى مى‏فرماید: «از امامت از تو مى‏پرسند» ، یعنى به تو مى‏گویند كه آیا امام درستى انتخاب كردى؟ و آن كسى كه بر تو حكومت مى‏كند و رهبر جامعه است، آیا به راستى انتخاب كردى؟ آیا خدا به امامتش راضى است؟
با این روش آرام و موعظه‏آمیز، مردم را بیدار و حساس مى‏كند درباره مساله امامت، در حالى كه بنى‏امیه اساسا میل نداشت كه بحثى درباره امامت و حكومت‏شود .
دو نكته در موعظه‏هاى عمومى امام سجاد علیه السلام باید مورد توجه قرار گیرد:
یك: این بحثها صرف آموزش نیست‏بلكه بیشتر از آنكه تعلیم باشد، تذكر و یادآورى است زیرا در آن زمان انحراف و تحریف در اصول دین واقع نشده بود ولى مردم فراموش كرده بودند . زندگى مادى، توحید و نبوت و معاد را از یادشان برده بود .
دو: امام سجاد علیه السلام بر مساله امامت تاكید خاص دارد . بر اساس همان خط مشى كلى و هدف نهایى كه قبلا ذكر شد (تشكیل حكومت اسلامى به روش اهل بیت علیهم السلام) امام سجاد علیه السلام در موعظه‏هاى عمومى خود نیز مساله ولایت و امامت و حكومت را یادآورى مى‏كرد البته به صورتى كه حساسیت دشمن برانگیخته نشود و در عین حال، مردم متنبه شوند .
«موعظه‏هاى اختصاصى‏» امام سجاد علیه السلام آن مواعظى است كه خطاب به شیعه صورت گرفته است و كاملا مشخص است كه مخاطبان، از مخالفان دستگاه حاكم هستند . این موعظه‏هاى اختصاصى براى كادر سازى است تا در صورت ایجاد حكومت اسلامى، مسئولیت‏هاى مهم را برعهده بگیرند .
یك نمونه از این موعظه‏هاى اختصاصى در «تحف العقول‏» ذكر شده است; این موعظه چنین آغاز مى‏شود: كفانا الله و ایاكم كید الظالمین و بغى الحاسدین و بطش الظالمین ایها المؤمنون . خود این خطاب نشان مى‏دهد كه امام و مخاطبان، در این جهت‏با هم شریكند كه مورد خطر و تهدید دستگاه حاكم هستند . «لایفتننكم الطواغیت و اتباعهم من اهل الرغبة فى الدنیا المائلون الیها المفتونون بها المقبلون علیها ... و ان الامور الواردة علیكم فى كل یوم و لیلة من مظلمات الفتن و حوادث البدع و سنن الجور و بوائق الزمان و هیبة السلطان و وسوسة الشیطان لتشبط القلوب عن نیتها ...» (4) طاغوت‏ها و پیروان دنیاپرست آنها، شما را فریب ندهند . این حوادثى كه در زندگى شب و روز براى شما - در دوران خفقان و مبارزه - پیش مى‏آید، دلها را از نیت و جهتى كه دارند باز مى‏دارد و از آن انگیزه و نشاط لازم براى مبارزه مى‏كاهد . «و تذهبها عن موجودالهدى و معرفة اهل الحق و ایاكم و صحبة‏العاصین و معونة‏الظالمین‏» و هدایت موجود را از یاد مى‏برد و شناخت اهل حق را به فراموشى مى‏سپارد . سپس امام سجاد علیه السلام موعظه مى‏كند و هشدار مى‏دهد كه از همنشینى با گنه‏كاران بپرهیزید و ظالمان را یارى مكنید . روشن است كه امام علیه السلام عده‏اى از مؤمنین و هواداران را جمع كرده و دارد با روش موعظه، آنها را دلگرم و امیدوار مى‏كند و از نزدیك شدن به دستگاه ستمگر زمان (عبدالملك بن مروان) منع و نهى مى‏كند و آنها را شاداب و با طراوت و سرزنده نگه مى‏دارد براى روزى كه وجودشان بتواند در راه حكومت اسلامى مؤثر واقع شود .
15 . امام سجاد علیه السلام با یادآورى تجربه‏هاى گذشته پیروان اهل بیت علیهم السلام (در قیام عاشورا، واقعه حره، شهادت حجربن عدى و رشید حجرى و . .). مى‏خواست‏شیعه را در مبارزه ثابت قدم‏تر گرداند: «فقد لعمرى استدبرتم من الامورالماضیة فى الایام الخالیة من الفتن المتراكمة والانهماك فیها ما تستدلون به على تجنب الغواة و ...» ; به جان خودم قسم! شما از جریان‏هاى گذشته در دوران‏هاى پیشین كه پشت‏سر گذاشته‏اید، از فتنه‏هاى انباشته و متراكم و غرق شدن در این فتنه‏ها تجربه‏هایى را مى‏توانید از آن آزمایش‏ها استفاده كنید و بر اجتناب از گمراهان و اهل بدعت‏ها و مفسدین در زمین راه یابید .
امام سجاد علیه السلام در اینجا به صراحت، مساله امامت و ولایت را مطرح مى‏كند:
«فقدموا امرالله وطاعته و طاعة من اوجب الله طاعته و لا تقدموا الامور الواردة علیكم من طاعة الطواغیت و فتنة زهرة الدنیا بین یدى امرالله و طاعته و طاعة اولى الامر منكم‏» ; فرمان خدا و اطاعت او را مقدم بدارید و همچنین اطاعت كسى را كه خدا، اطاعت او را واجب كرده است . اطاعت طاغوت‏ها - عبدالملك بن مروان‏ها - را بر اطاعت‏خدا و اطاعت رسول خدا و اطاعت اولوا الامر واقعى مقدم نكنید .
امام زین العابدین علیه السلام با این بیان، در حقیقت‏براى نظام حكومتى مورد نظر خود كه حكومت علوى و الهى و اسلامى بود، تبلیغ و فرهنگ سازى مى‏كرد .
16 . رساله حقوق امام سجاد علیه السلام، نامه بسیار مفصلى است‏به اندازه یك كتاب كه به یكى از دوستانشان نوشته‏اند و در آن حقوق افراد و اشخاص بر یكدیگر بیان شده است . در این رساله، علاوه بر حقوق الهى و اعضاء و جوارح و همسایه و خانواده، حقوق متقابل مردم و حاكم اسلامى نیز بدون ایجاد تنش و به صورت آرام و بدون ذكر مبارزه براى ایجاد حكومت اسلامى در آینده، بیان شده است .
در واقع این رساله براى آن تالیف شده است كه اگر در آینده حكومت اسلامى مورد نظر امام سجاد علیه السلام تشكیل گردید، مناسبات و روابط و حقوق متقابل مردم و حاكم اسلامى، قبلا در ذهن مسلمانان شكل گرفته و معلوم شده باشد .
17 . عبدالملك بن مروان آنقدر تلاوت قرآن مى‏كرد كه یكى از قاریان قرآن شناخته شده بود اما وقتى به او خبر دادند كه به خلافت و حكومت رسیده، قرآن را بوسید و كنار گذاشت و گفت: «هذا فراق بینى و بینك‏» ! یعنى «دیدار به قیامت!» حقیقت هم همین بود، او دیگر به قرآن مراجعه نمى‏كرد و البته حفظ ظاهر را مى‏كرد و هرگز آشكارا با اندیشه‏هاى اسلامى مخالفت نمى‏كرد .
عبدالملك بن مروان براى حفظ ظاهر و توجیه ستمگرى‏ها و جنایت‏هایش نیاز به عالمان دربارى داشت . یكى از این عالمان دربارى، محمدبن شهاب زهرى است .
محمدبن شهاب زهرى در دستگاه حكومت قرب و منزلت‏بسیارى داشت‏به طورى كه نوشته‏اند یك بار محمدبن شهاب وارد مسجدالحرام شد، هیات حاكمه آنقدر براى او تشریفات چیده بودند كه عالمان و محدثان حاضر در مسجد همگى دچار شگفتى شدند . معمر مى‏گوید: ما خیال مى‏كردیم كه از زهرى حدیث‏بسیارى نقل كرده‏ایم تا اینكه ولید (فرزند عبدالملك بن مروان) كشته شد پس دفترهاى زیادى را دیدیم كه بر چارپایان حمل و از خزانه ولید خارج مى‏شد و مى‏گفتند كه اینها دانش زهرى است . یعنى زهرى آنقدر كتاب و دفتر بنا به خواسته دستگاه دولت اموى، از حدیث پركرده كه براى حمل آن نیاز به چارپایان است . یكى از احادیث مجعول زهرى این است .
«ان الزهرى نسب الى رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم انه قال: لاتشدوا الرحال الا الى ثلاثة مساجد المسجدالحرام و مسجدالمدینة و المسجدالاقصى و ان الصخرة التى وضع رسول الله قدمه علیه تقوم مقام الكعبة‏» (5)
این حدیث مربوط به آن زمانى است كه عبدالله بن زبیر، مسلط بر مكه بود و هروقت مردم مى‏خواستند به حج‏بروند، مجبور بودند در مكه چند روزى بمانند و این فرصت‏بسیار خوب براى عبدالله بن زبیر بود كه علیه دشمنانش - از جمله عبدالملك‏بن مروان - تبلیغات كند . و چون عبدالملك مى‏خواست مردم تحت تاثیر این تبلیغات قرار نگیرند و به مكه نروند، بهترین راه را آن دید كه حدیثى جعل شود كه براساس آن، شرف و منزلت مسجدالاقصى به اندازه مكه و مدینه دانسته شود و حتى آن سنگى كه در مسجدالاقصى است، به قدر كعبه شرف داشته باشد! در حالى كه مى‏دانیم در فرهنگ اسلامى، هیچ نقطه‏اى از دنیا به اندازه «كعبه‏» شرافت ندارد و هیچ سنگى به منزلت و عظمت «حجرالاسود» نیست .
پس از آنكه محمد بن شهاب زهرى وابسته به دستگاه خلافت‏شد، حتى برضد امام سجاد علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام هم حدیث جعل مى‏كرد . از جمله در كتاب «اجوبة مسائل جار الله‏» ، اثر آیت الله سید عبدالحسین شرف‏الدین، دو حدیث مجعول از زهرى نقل و نقد شده كه در یكى از آن دو، ادعا شده كه نعوذ بالله، امیرالمؤمنین على علیه السلام جبرى بود! و در دیگرى حمزه سیدالشهداء شراب خوار معرفى شده است! روشن است كه زهرى با این احادیث دروغین در صدد بود خاندان عصمت را تضعیف كرده و مسلمانى معمولى و بلكه پایین‏تر بشمارد . و به اصطلاح باید گفت این گونه احادیث مجعول براى ترور شخصیت فكرى، فرهنگى و معنوى اهل‏بیت علیهم السلام بود .
امام سجاد علیه السلام نامه‏اى كوبنده و آتشین دارد كه در «تحف العقول‏» ذكر شده و در آن محمدبن شهاب زهرى و بدعت هایش مورد انتقاد شدید قرار گرفته است .
امام علیه السلام از جمله مى‏فرماید: «... احببت من حارب الله; كسى را به دوستى برگزیدى كه محارب با خداست . انك اخذت ما لیس لك ممن اعطاك; چیزهایى را كه به تو دادند و متعلق به تو نبود، از آنان گرفتى .»
«... اخف ما احتملت ان انست وحشة الظالم و سهلت له طریق الغى بدنوك منه حین دنوت و اجابتك له حین دعیت ... جعلوك قطبا اداروا بك رحى مظالمهم و جسرا یعبرون علیه الى بلایاهم و سلما الى ضلالتهم داعیا الى غیهم سالكا سبیلهم یدخلون بك الشك على العلماء و یقتادون بك قلوب الجهال الیهم ... ; بدان كمترین چیزى كه برعهده گرفتى این است كه وحشت‏ستمگران را تبدیل به راحتى و انس كردى و راه گمراهى را براى آنها هموار ساختى ... آیا چنین نبود كه وقتى آنها ترا به خودشان نزدیك كردند، از تو محور و قطبى به وجود آوردند كه آسیاى مظلمه‏هاى آنان بر آن قطب مى‏گردد و پلى را ایجاد كردند كه از روى آن به سوى كارهاى خلافشان عبور مى‏كنند . آنها به واسطه تو در علما شك ایجاد مى‏كردند و دلهاى جاهلان را به سوى خودشان جذب نمودند .»
سپس امام سجاد علیه السلام مى‏فرماید: «نزدیك‏ترین وزراى آنها و نیرومندترین یارانشان به قدرى كه تو «فساد» آنها را در چشم مردم «اصلاحات‏» جلوه دادى، نتوانستند به آنها كمك كنند!»


 

پی‌نوشت‌ها:

1 . بحارالانوار، ج 46، ص 143 و شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج 4، ص 104 .
2 . ابن زیاد وارد مسجد شد، سپس بر بالاى منبر رفت و گفت: سپاس خداوندى را كه حق و اهل حق را آشكار ساخت و امیرمؤمنان یزید و پیروانش را یارى كرد، و دروغگو پسر دروغگو و پیروانش را كشت .
عبدالله بن عفیف ازدى - كه از شیعیان امیرمؤمنان على علیه السلام بود - برخاست و به او گفت: اى دشمن خدا! دروغگو، تو و پدرت هستى و آن كس كه تو را فرمانروا كرده و پدرش . اى پسر مرجانه! فرزندان پیامبران را مى‏كشى و بالاى منبر به جاى راستگویان مى‏نشینى؟! ابن زیاد گفت: او را پیش من آورید، پاسبانان او را گرفتند . عبدالله بن عفیف، قبیله ازد را به یارى طلبید; هفت صد نفر از ایشان گرد آمدند و او را از دست پاسبانان گرفتند . ابن زیاد وقتى شب فرا رسید، مامورى فرستاد، وى عبدالله بن عفیف را از خانه‏اش بیرون كشید و گردنش را زد و در جایى به نام «سبخه‏» او را به دار آویخت . (ر . ك: الارشاد، شیخ المفید، ترجمه سید هاشم رسولى محلاتى، علمیه اسلامیه، تهران، ج 2، ص 121 و 122).
3 . این روایت در تحف العقول ذكر شده است . (ترجمه آیت‏الله احمد جنتى، ص 284) .
4 . همان، ص 288 - 290 .
5 . تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 8 .

سیره امام سجاد (ع) از نگاه رهبرى
تلخیص: محمد خردمند
یك كتاب در یك مقاله
آنچه در پى مى‏آید، خلاصه‏اى است از اثرى با ارزش كه با مشخصات ذیل منتشر شده است:
«پژوهشى در زندگى امام سجاد علیه السلام‏» نوشته حضرت آیت‏الله سید على حسینى خامنه‏اى - مقام معظم رهبرى، امت‏بركاته - چاپ اول، اسفند 1361 .
ناشر: حزب جمهورى اسلامى، 80 ص . بیست هزار نسخه .

منبع:پژوهشى در زندگى امام سجاد علیه السلام‏» نوشته حضرت آیت‏الله سید على حسینى خامنه‏اى - مقام معظم رهبرى، ( راسخون )

چهارشنبه 22/9/1391 - 17:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته