• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2429
تعداد نظرات : 346
زمان آخرین مطلب : 2904روز قبل
دعا و زیارت
14 - درس محكم كارى

وقتى كه رسول خدا صلى الله علیه و آله پیكر فرزندش ، ابراهیم ، را به خاك سپرد چشمانش پر از اشك شد و فرمود:
دل غمگین است و چشم اشك مى ریزد، ولى سخنى كه سبب خشم خدا شود نمى گویم .
آنگاه فرمود: ابراهیم ! ما، در مرگ تو غمگینیم .
سپس حضرت گوشه قبر را دید كه به طور كامل درست نشده ، با دست مباركش آن را صاف كرد، پس از آن فرمود:
هرگاه یكى از شما كارى را انجام داد، حتما آن را محكم و استوار انجام دهد.(14)

چهارشنبه 4/6/1388 - 10:21
دعا و زیارت
 -3 - مبارزه با خرافات

هنگامى كه ابراهیم پسر رسول خدا صلى الله علیه و آله چشم از جهان فرو بست . در همان روز خورشید گرفت .
عده اى گفتند:
خورشید نیز به خاطر مرگ ابراهیم غمگین است (و این علامت عظمت رسول خداست ).
پیامبر صلى الله علیه و آله فورا پیش از دفن جنازه ابراهیم ، مردم را به مسجد دعوت كرد و بالاى منبر رفت و فرمود:
اى مرم ! خورشید و ماه دو نشانه از نشانه هاى خداست و به دستور او در سیر و حركتند و به فرمان خدا مطیع مى باشند، هرگز به خاطر مرگ و زندگى كسى گرفته نمى شوند! هرگاه خورشید و ماه گرفت ، نماز آیات بخوانید!
سپس از منبر پایین آمدند و نماز آیات را با جماعت خواندند آنگاه به على علیه السلام فرمود:
پیكر فرزندم ابراهیم را براى دفن آماده كن !
على علیه السلام جنازه ابراهیم را غسل داد و كفن كرد پس از آن مردم دفنش ‍ كردند.(13)


چهارشنبه 4/6/1388 - 10:20
دعا و زیارت
 - در بستر بیمارى

یكى از مسلمانان در بستر بیمارى افتاده بود. پیغمبر خدا با گروهى از اصحاب خود بر بالین او حاضر شدند. وى در حال بى هوشى بود.
رسول خدا فرمود:
اى فرشته مرگ این شخص را آزاد بگذار تا از او سؤ ال كنم .
ناگاه مرد به هوش آمد .
پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم فرمود:
چه مى بینى ؟
مرد گفت :
سفیدى بسیار و سیاهى بسیار مى بینم .
- كدام یك از آن دو، به تو نزدیكتر هستند؟
- سیاه به من نزدیكتر است .
حضرت فرمود؛ بگو:
الهم اغفر لى الكثیر من معاصیك و اقبل منى الیسیر من طاعتك
خدایا گناهان بسیارم را ببخش و طاعت اندكم را بپذیر!
مرد این دعا را خواند و بى هوش شد.
پیغمبر دوباره به فرشته فرمود:
ساعتى بر او آسان بگیر! تا از او پرسش كنم .
در این وقت مرد به هوش آمد.
پیغمبر صلى الله علیه و آله وسلم فرمود:
چه مى بینى ؟
مرد: سیاه بسیار و سفید بسیار مى بینم .
- كدام یك از آنها به تو نزدیكتر است ؟
- سفید نزدیكتر است .
پیامبر صلى الله علیه و آله به حاضران فرمود:
خداوند این رفیق شما را بخشید.
امام صادق علیه السلام پس از نقل این داستان مى فرماید:
وقتى به بالین فردى كه در حال جان دادن است رفتید، این دعا (دعاى ذكر شده ) را به او بگویید و تلقین كن

چهارشنبه 4/6/1388 - 10:20
دعا و زیارت
11 - نه ضرر كردن و نه ضرر رساندن

سمرة پسر جندب درخت خرمایى در باغ مردى از انصار داشت . او گاهى به درخت خود سر مى زد، بدون اجازه و اعلام این كار را انجام مى داد. و ضمنا چشم چرانى هم مى كرد!
روزى مرد انصار گفت :
سمره ! تو مرتب ، ناگهانى وارد منزل مى شوى كه خوشایند ما نیست هرگاه قصد ورود داشتید، اجازه بگیرید و بدون اعلام وارد نشوید.
سمره حرف او را نپذیرفت و گفت :
راه از آن من است و حق دارم بدون اجازه وارد شوم !
ناچار مرد انصارى به رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم شكایت كرد و گفت :
این مرد بدون اطلاع داخل مى شود و خانواده ام از چشم چرانى محفوظ نیستند بفرمایید بدون اعلام وارد نشود.
حضرت دستور داد سمره را آوردند و به او فرمود:
فلانى از تو شكایت دارد و مى گوید: تو بدون اطلاع از خانه او عبور مى كنى و قهرا خانواده او نمى توانند به خوبى خود را از نامحرم حفظ كنند. بعد از این اجازه بگیر و بدون اطلاع وارد نشو!
سمره فرمایش پیغمبر را نیز قبول نكرد.
پیامبر فرمود:
- پس درخت را بفروش !
سمره حاضر نشد. حضرت قیمت را به چند برابر بالا برد، باز هم راضى نشد. همین طور قیمت را بالا مى برد سمره حاضر نمى شد!! تا این كه فرمود:
اگر از این درخت دست بردارى درختى به تو داده مى شود.
سمره باز هم تسلیم نشد و اصرار داشت كه نه از درخت خودم دست بر مى دارم و نه حاضرم هنگام ورود به باغ اجازه بگیرم .
در این وقت پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله وسلم فرمود:
تو آدم زیان رسان و سختگیرى هستى و در دین اسلام نه زیان دیدن مورد قبول است و نه زیان رساندن . سپس رو كرد به مرد انصارى فرمود:
برو درخت خرما را بكن و جلوى سمره بینداز! آنان رفتند و این كار را كردند در این موقع ، حضرت به سمره فرمود:
- حالا برو درختت را، هر كجا خواستى بكار.(11)


چهارشنبه 4/6/1388 - 10:19
دعا و زیارت
10 - عاقبت اندیشى

مردى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله رسید و عرض كرد:
به من نصیحتى بفرما؟
رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم فرمود:
اگر بگویم عمل مى كنى ؟
مرد گفت : آرى !
حضرت دو بار دیگر این سؤ ال را تكرار كرد و در هر بار مرد جواب داد: بلى !
پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله وسلم پس از آن كه از او قول محكمى گرفت و او را به اهمیت مطلب متوجه ساخت ، فرمود:
- به تو سفارش مى كنم :
- هرگاه خواستى كارى انجام دهى ، عاقبت و سرانجام آن را در نظر بگیر اندیشه كن ! اگر سرانجامش هدایت و نجات است پس انجام بده وگرنه از آن بپرهیز! و آن را انجام مده !
یعنى اگر رضاى خدا در آن كار باشد، بجاى آور و اگر رضاى خدا نباشد رهایش كن !(10)


چهارشنبه 4/6/1388 - 10:19
دعا و زیارت
9- اطاعت از شوهر

مردى از انصار قصد مسافرت داشت . به همسرش گفت : تا من ازمسافرت بر نگشته ام تو نباید از خانه بیرون بروى .
پس از مسافرت شوهر، زن شنید پدرش بیمار است .
كسى را نزد پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله فرستاد و پیغام داد كه شوهرم مسافرت رفته و به من گفته است تا برنگشته ، از منزل خارج نشوم . اكنون شنیده ام پدرم سخت بیمار است ، اجازه فرمایید من به عیادتش ‍ بروم .
پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود:
در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت كن !
چند روزى گذشت . زن شنید كه مرض پدرش شدت یافته . بار دوم خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله پیغامى فرستاد كه یا رسول الله ! اجازه مى فرمایید به عیادت پدر بروم ؟
حضرت فرمود:
- نه ! در خانه ات بنشین و از شوهرت اطاعت نما!
پس از مدتى شنید پدرش فوت كرد. بار سوم كسى را فرستاد و پیغام داد كه پدرم از دنیا رفته ، اجازه فرمایید بروم در مراسم عزاداریش شركت كنم ، برایش نماز بخوانم ؟
پیامبر صلى الله علیه و آله این دفعه هم اجازه نداد و فرمود:
- در خانه ات بنشین و از همسرت اطاعت كن !
پدرش را دفن كردند. پس از آن پیغمبر صلى الله علیه و آله كسى را به سوى آن زن فرستاد و فرمود:
به او بگویید به خاطر اطاعت تو از همسرت ، خداوند گناهان تو و پدرت را بخشید.(9)

چهارشنبه 4/6/1388 - 10:18
دعا و زیارت
- محك امتحان

ثعلبه انصارى خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله آمد و گفت :
اى رسول گرامى ! از خداوند بخواه ثروتى به من عطا نماید.
حضرت فرمود:
اى ثعلبه ! قانع باش ! مال كمى كه شكر آن را بجا آورى ، بهتر است از ثروت زیاد كه نتوانى شكر آن را بجاى آورى .
ثعلبه رفت . چند روز بعد آمد و تقاضاى خود را تكرار كرد.
این دفعه رسول خدا صلى الله علیه و آله به او فرمود:
اى ثعلبه ! مگر من الگو و سرمشق تو نیستم ؟ نمى خواهى همانند پیامبر خدا باشى ؟ سوگند به خدا! اگر بخواهم كوه هاى زمین برایم طلا و نقره شده و با من سیر كنند، مى توانم ولى به طورى كه مى بینى من به آنچه خداوند مقدر كرده راضى هستم .
ثعلبه رفت و بار دیگر آمد و گفت :
یا رسول الله ! دعا كن ! خداوند ثروتى به من بدهد، حق خدا و فقرا و نزدیكان و همه را خواهم داد.
حضرت دید ثعلبه دست بردار نیست گفت :
خدایا! به ثعلبه ثروتى مرحمت فرما!
بعد از دعاى پیغمبر صلى الله علیه و آله ثعلبه گوسفندى خرید، گوسفند به سرعت رو به افزایش گذاشت تا جایى كه شهر مدینه بر او تنگ شد. دیگر نتوانست در شهر بماند و به كنار مدینه رفت .
ثعلبه قبلا تمام نمازهایش را در مسجد پشت سر پیغمبر صلى الله علیه و آله مى خواند، اما رفته رفته گوسفندانش آن قدر زیاد شدند كه نتوانست در نماز جماعت شركت كند و از فضیلت نماز جماعت پیغمبر صلى الله علیه و آله محروم ماند. فقط روزهاى جمعه به مدینه مى آمد و نماز جمعه را پشت سر حضرت مى خواند.
تدریجا گرفتارى دنیا زیادتر شد و روز به روز بر ثروت او افزوده مى گشت ، به طورى كه نتوانست در كنار مدینه نیز بماند.
ناگزیر به بیابان دور دست مدینه رفت و فرصت نماز جمعه را هم از دست داد و به طور كلى رابطه اش با مدینه بریده شد.
پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله كسى را فرستاد زكات اموال ثعلبه را بگیرد.
ماءمور فرمان پیامبر صلى الله علیه و آله را به ثعلبه ابلاغ كرد و از او خواست زكات اموالش را بپردازد. ثعلبه زكات اموالش را نداد و گفت :
این ، همان جزیه یا شبیه جزیه است كه از یهود و نصارا مى گیرند. مگر ما كافر هستیم ؟
ماءمور برگشت و جریان ثعلبه را به عرض پیامبر صلى الله علیه و آله رساند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
واى بر ثعلبه ! واى بر ثعلبه !
فورا آیه اى نازل شد.(7)
((بعضى از آنان با خدا پیمان بستند، اگر خدا از كرم خود به ما مالى عنایت كند، حتما صدقه و زكات داده از نیكوكاران خواهیم شد، ولى همین كه از لطف خویش به ایشان عطا كرد، بخل ورزیدند و از دین اعراض نمودند. به خاطر این پیمان شكنى و دروغ گویى نفاق در قلب آنان تا روز قیامت جایگزین شد))(8) ثعلبه نتوانست از عهده آزمایش بر آید، دنیا را با بدبختى وداع نمود.

چهارشنبه 4/6/1388 - 10:18
دعا و زیارت
- - چهار خصلت خدا پسند

خداوند به پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله وحى كرد كه من از جعفر بن ابى طالب به خاطر چهار صفت قدر دانى مى كنم .
پیغمبر صلى الله علیه و آله جعفر را خواست و موضوع را به ایشان خبر داد.
جعفر عرض كرد:
اگر خداوند به شما وحى نمى كرد، من هم اظهار نمى كردم .
یا رسول الله ! من هرگز شراب ننوشیدم ، زیرا مى دانستم كه اگر بنوشم عقلم نابود مى شود.
و هرگز دروغ نگفتم ، زیرا دروغ خلاف مروت و ضد كمال انسان است .
و هرگز زنا نكرده ام ، زیرا ترسیدم با ناموسم همان عمل انجام بشود.
و هرگز بت نپرستیدم ، زیرا مى دانستم كه بت پرستى منفعتى ندارد.
رسول خدا دست مباركش را بر شانه وى زد و فرمود:
سزاوار است كه خداوند به تو دو بال مرحمت كند، تا در بهشت پرواز كنى .(6)

چهارشنبه 4/6/1388 - 10:17
دعا و زیارت
- ارزش دانش اندوزى

رسول خدا صلى الله علیه و آله روزى وارد مسجد شد و مشاهده فرمود دو جلسه تشكیل یافته است .
یكى ، جلسه علم و دانش است ، كه در آن از معارف اسلامى بحث مى شود و دیگرى جلسه دعا و مناجات است ، كه در آن خدا را مى خوانند و دعا مى كنند.
پیمغبر صلى الله علیه و آله فرمود:
این هر دو جلسه خوب است و هر دو را دوست دارم ، آن عده دعا مى كنند و این عده راه دانش مى پویند و به بى سوادان آگاهى و آموزش مى دهند، ولى من این گروه دوم را بر گروه اول كه صرفا به دعا و مناجات مشغولند ترجیح مى دهم ، زیرا من خود از جانب خداوند براى تعلیم و آموزش بر انگیخته شده ام .
آنگاه رسول گرامى صلى الله علیه و آله به گروه تعلیم دهندگان پیوست و با آنان در مجلس علم نشست

چهارشنبه 4/6/1388 - 10:17
دعا و زیارت
5- پنج سفارش از رسول خدا(ص )

مردى به نام (ابو ایوب انصارى ) محضر پیغمبر صلى الله علیه و آله رسید و عرض كرد:
یا رسول الله ! به من وصیتى فرما كه مختصر و كوتاه باشد تا آن را به خاطر سپرده ، عمل كنم .
پیغمبر فرمود:
پنج چیز را به تو سفارش مى كنم :
1- از آنچه در دست مردم است ناامید باش ! چه این كه ، براستى آن عین بى نیازى است .
2- از طمع پرهیز كن ! زیرا طمع فقر حاضر است .
3- نمازت را چنان بخوان كه گویا آخرین نماز تو است و زنده نخواهى ماند تا نماز بعدى را بخوانى .
4- بپرهیز از انجام كارى كه بعدا به ناچار از آن پوزش طلبى .
5- براى برادرت همان چیزى را دوست بدار كه براى خودت دوست دارى .(4)

چهارشنبه 4/6/1388 - 10:16
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته