• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1545
تعداد نظرات : 220
زمان آخرین مطلب : 3424روز قبل
حجاب و عفاف
حجاب، عاملی بسیار مهم و تأثیرگذار برای حفظ آرامش و صفا و صمیمیت در زندگی خانوادگی است. حجاب برای این است که زندگی‏ها از هم نگسلد و مردان به زنان و دختران پاکدامن و عفیف، نگاه آلوده نکنند و اساس خانه و خانواده را ویران نسازند.
همچنین عاملی است در جهت حفظ پاکی نسل و اینکه فرزند، پدر و مادر معین و متعهدی داشته باشد و از تربیت و محبت پدر و مادر خود برخوردار باشد، از طرفی حجاب می‏تواند راهکاری باشد بر تسلط معنوی زن بر مرد.

جمعه 7/9/1393 - 12:31
حجاب و عفاف
اما تسحیون و لا تغارون، نسائکم یخرجن الی الأسواق و یزاحمن العلوج.
آیا شما (مردان)، حیا نمی‏کنید و غیرت نمی‏ورزید، زنانتان به بازارها می‏روند و مزاحم بیماردلان می‏گردند.
;ای پری‏روی بنه چادر عصمت به سرت
وی سیه موی، مران پرده عصمت ز برت
همچو گل باز مکن غنچه‏ات، ای مایه ناز
که خزان آید و ریزد همه برگ و برت
حالیا بکری و پاکی و منزه چون گل
وای از آن روز، نمایند به نوع دگرت
کاظم لاکانی
جمعه 7/9/1393 - 12:30
حجاب و عفاف
بر اساس نظام تکوین، غریزه خودآرایی و جلوه‏نمایی برای استحکام خانواده در سرشت هر زن تعبیه شده است، آن‏گاه خداوند با الهام درونی و فرستادن پیامبران و نازل کردن کتب آسمانی، روش صحیح بهره‏مندی از این دو غریزه را به او نشان داده و او را آگاه کرده است که مکان خودنمایی با آرایش، محیط داخلی خانواده و محل پوشش واحتجاب، خارج از خانه و در برابر بیگانگان است.
پوشش زن سبب می‏شود که استفاده‏های جنسی، محدود به محیط خانواده شود که در این صورت، حفظ اجتماع و استفاده کامل از نیروی فعال آنان را در پی دارد. در حالی که وجود زنان بی‏حجاب و بدحجاب که دل مردان سست‏اراده و کم‏ایمان را می‏ربایند و با حرکات و آرایش خود همه نظرها را متوجه خودشان می‏سازند، به رکود فعالیت‏های اجتماعی و عدم موفقیت در مراحل گوناگون کمک می‏کند و در نهایت به پاشیدگی و تیرگی کانون خانواده می‏انجامد.
کاشکی پرده براندازد از آن منظر حسن
تا همه خلق ببینند نگارستان را
سعدی
جمعه 7/9/1393 - 12:30
حجاب و عفاف
حجاب، عاملی برای ازدواج‏های مشروع
با رعایت حجاب ، ازدواج صورت مشروع به خود می‏گیرد. این‏گونه ازدواج‏ها پیوند زن و شوهر را محکم می‏سازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر می‏شود که در نتیجه، کانون خانواده گرم‏تر می‏شود، در حالی که بدحجابی و بی‏حجابی و آزادی بدون قید و بند، به فرو پاشی کانون خانواده می‏انجامد؛ زیرا در این حالت اساس خانواده بر روی غریزه جنسی پایه‏گذاری می‏شود و پس از مدتی که این غریزه فروکش می‏کند، مسائلی دیگر از جمله عدم توافق اخلاقی، مشکلات خانوادگی و... بروز می‏کند و در نتیجه به طلاق و آوارگی فرزندان منجر می‏شود و اساسا این نوع زندگی‏ها و روابط زناشویی دوامی نخواهد داشت.
حجاب، سدی در برابر امیال هوس‏بازان است و در نتیجه مشوق جوانان به ازدواج، در حالی که بی‏حجابی و بی‏عفتی، سبب گریز جوانان از ازدواج می‏شود که به شیوه‏های مختلف از زیر بار آن شانه خالی می‏کنند؛ زیرا مانعی برای رسیدن به خواسته‏های غیراخلاقی خود نمی‏بینند.
بر دانه‏های دام به حسرت مکن نظر
این دانه جز برای فریب و شکار نیست
پرهیز مکن که هر که در اینجا اسیر شد
او را امید چاره و راه فرار نیست
خانم همایون فیض ربانی، متخلص به هم
آمارهای قطعی و مستندی موجوداست که با افزایش برهنگی در جهان، طلاق و از هم‏گسیختگی زندگی زناشویی به طور مداوم بالا رفته است، چرا که «هر آنچه دیده بیند دل کند یاد» و هر چه «دل»؛ یعنی هوس‏های سرکش بخواهد، به هر قیمتی که باشد به دنبال آن می‏رود و به این ترتیب، هر روز دل به دلبری می‏بندد و با دیگری وداع می‏گوید.
در محیطی که حجاب و موازین دیگر اسلامی رعایت می‏شود، احساسات و عشق و عواطف همسران مخصوص یکدیگر است، ولی در بازار آزاد برهنگی که عملاً زنان به صورت کالای مشترکی برای تماشا درآمده‏اند، دیگر قداست پیمان زناشویی مفهومی نمی‏تواند داشته باشد و خانواده‏ها، همچون تار عنکبوت به سرعت متلاشی می‏شوند و کودکان، بی‏سرپرست می‏مانند.
جمعه 7/9/1393 - 12:29
حجاب و عفاف

پایه‏های حجاب

 

1. ایمان به خدا و آخرت

 

ایمان به خدا و ترس از آخرت، از مهم‏ترین پایه‏های حجاب به شمار می‏رود؛ زیرا حجاب، لباس اهل ایمان است. امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام فرموده است: « انسان به سبب ایمان، بر عمل‏های شایسته رهنمون می‏گردد».
ز پرده برون کس ندیده مرا
نه هرگز کس آوا شنیده مرا
فردوسی

 2. آگاهیشناخت سیمای وجودی زن، حقیقت حجاب و فلسفه و آثار آن، از جمله پایه‏های مستحکم پوشش دینی است. وقتی یک زن به این پرسش درونی خود که چرا باید پوشیده باشم جواب دهد، پایه اعتقادی حجاب دینی در درون او شکل می‏گیرد و این آگاهی، به عمل او معنا و ارزش و دوام می‏بخشد.
برای مثال: اگر انسان به فواید باران آگاهی نداشته باشد، باریدن باران را جز گل شدن زمین و ایجاد مشکلات نمی‏پندارد که موجب رکود فعالیت‏ها، محدودیت در بیرون رفتن از منزل و مانند آنها می‏شود، ولی وقتی بداند که نتیجه باران، سرسبزی و طراوت زمین، حیات جنگل‏ها، رشد و تغذیه موجودات زنده و آثار فراوان دیگری است، به بارش باران مشتاق می‏شود.
حجاب زن ز کجا سد باب معرفت‏است
ز رفع پرده چه معلومی اکتساب کند
ز رو گشادن زن‏ها چه معرفت خیزد
به جز مبادی اخلاق را خراب کند
حجاب، بهر مسلمان و اهل ایمان است
کسی که این دو ندارد چه احتجاب کند
3. تقوپرهیزکاری، یکی دیگر از پایه‏های حجاب اسلامی است. تقوای آدمی ضامن اجرای احکام خداست و تا این پایه استوار در قلب انسان شکل نگیرد، لباس ایمان آراسته نخواهد شد.در قرآن کریم آمده است:یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانًا وَ یُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیمِ. (انفال: 29)ای کسانی که ایمان آورده‏اید! اگر خدا ترس و باتقوا باشید، خدا برای شما تشخیص( حق از باطل و سعادت از شقاوت) را قرار می‏دهد و گناهان شما را می‏زداید و شما را می‏آمرزد و خداوند دارای فضل و رحمتی بزرگ است.ای که هست از صدف عفت و عصمت گهرت مفکن پرده عصمت ز رخ چون قمرت آیت الله العظمی گلپایگانی(رحمت الله علیه)

 

 

جمعه 7/9/1393 - 12:28
حجاب و عفاف
شناخت واژگانی حجاب
«حجاب» واژه‏ای است عربی، به معنای پرده، پوشش، وسیله پوشش، حایل و... .
در زبان فارسی نیز برای کلمه حجاب، معانی ذیل را آورده‏اند:
پرده، ستر، نقابی که زنان چهره خود را بدان پوشانند، روی‏بند و چادری که زنان سر تا پای خود را بدان پوشانند. حجاب در معنای اصطلاحی« پوشش مخصوص زنان» است، ولی گاهی هم به معنای پرده و حاجز می‏آید.
حجاب در قرآن
خدا ستوده به قرآن که زن بپوشد رخ
دری که بسته از او شد، که فتح باب کند؟
کسی که نام تمدن برد چرا شب و روز
برای رفع حجاب این قدر شتاب کند؟
کسی که پرده ندارد به فکر پرده دری است
هوای فتنه و آشوب و انقلاب کند
سیدمحمد نطنزی طباطبایی
مهم‏ترین دلایل شرعی وجوب پوشش دینی، آیه‏های سوره نور و احزاب است؛ خدای تعالی در سوره نور، آیه 31 فرموده است:
به مردان مؤمن بگو که چشم‏های خود را فرو پوشند و دامان خویش را نگاه دارند، این عمل برای ایشان پاکیزه‏تر است؛ همانا خداوند به آنچه انجام می‏دهند آگاه است و به بانوان باایمان بگو چشم‏های خود را فرو پوشند و عورت‏های خود را از نگاه دیگران پوشیده دارند و زینت‏های خود را جز آن مقداری که ظاهر است، ننمایند و زینت‏های خود را آشکار نسازند، مگر برای محارم نسبی و سببی.
آشکار کردن زینت‏ها در یکی دیگر از آیه‏های قرآن نهی شده است:
وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ اْلأُولی. (احزاب: 33)
در خانه‏های خود قرار گیرید و همانند دوره جاهلیت پیشین آرایش و خودنمایی نکنید.
البته ناگفته نماند که نمایش آرایش و زیورهای زن، تنها در برابر نا محرم آثار ناگواری را در پی دارد و چنانچه برای همسر انجام شود، کار پسندیده‏ای خواهد بود.
آن ماه دو هفته در نقاب است
یا حوری دست در خضاب است
آن وسمه ابروان دل‏بند
یا قوس قزح بر آفتاب است
فردوسی
جمعه 7/9/1393 - 12:26
حجاب و عفاف
زن در نگاه نخست ، عنصری فرشته خو و فرشته گون شناخته شده است و از این رو همواره در تخیل هنرمندان و تندیس آفرینان و نقاشان ، فرشتگان ، در هیبت و شکل و قامت زنان تجلی یافته اند .
انسانها با اولین زنی که در زندگی خود مواجه می شوند ، فرشته ای است که ، مادر نام دارد ، مظهر فداکاری و صمیمیت .
شاعران و عارفان هرگاه خواسته اند ذهن خود و مخاطبش را به فضایی فراتر از عالم مادی ببرند و در ترسیم حقایق و ظرایف مبالغه کنند از خال و لب و ابروی زنان وام گرفته اند .
با این همه چه شده است که زن در بسیاری از فرهنگ های اجتماعی با تعابیر تندی مورد انتقاد و نکوهش قرار گرفته و به شیطنت و مکاری متهم شده است .
قرآن به این پرسش پاسخ داده است و می گوید ، زن زمانی که از توانمندی ها و امکانات ارزشمند خود ، بهره صحیح نگیرد و زیبایی و جمال و ظرافت و لطافت طبع و اندام را با پوشش حجب و عفاف نیاراید چونان میوه با طراوتی است که چون پوسته آن جدا شود ، به سرعت می پوسد و گندیده می شود .
آن گونه که زن عزیز مصر با همه شکوه و بی نیازی و رفاهمندی و برخورداری وقتی پرده عفاف را کنار نهاد ، از یک سو خود به زانو در آمد و در برابر جوانی خدمتکار به تمنا نشست ، از سوی دیگر برای رسیدن به هوس خویش ، معشوق خود را متهم و زندانی می کند و در نهایت ، مهر فریبکاری را بر پیشانی خود و دیگر زنان می زند .
« فَلَمَّا رَأَی قَمِیصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِنْ کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ » ( یوسف / ۲۸ )
« پس آنگاه که عزیز مصر ، مشاهده کرد پیراهن یوسف از پشت سر او پاره شده است - و فهمید که یوسف در حال گریز از دام گناه بوده و این زلیخا است که او را از پشت سر تعقیب کرده و پیراهن او را کشیده است – گفت : این رخداد از نیرنگ شما زنان است ، چه این که حیله و نیرنگ شما بس بزرگ می باشد . »
تعبیر « إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ » سخن خدا نیست ، بلکه سخن عزیز مصر است که فارغ از یک فرهنگ دینی است ولی به طور طبیعی متوجه می شود که آنچه رخداده است نتیجه یک توطئه زنانه می باشد .
عزیز مصر ، توطئه زنان دربار را به حساب همه زنان تاریخ می آورد و چنین می نماید که اساساً جنس زن با کید و حیله همراه است .
خداوند بی آن که کلام او را با اطلاق و شمولش تأیید کرده باشد ، آن را صرفاً نقل کرده است تا نشان دهد که چه زمینه ها و کارکردهایی در تاریخ ، زمینه های طعنه ها و بدگویی ها را علیه زنان فراهم آورده است .
البته در آیات بعد ، قرآن نیز بر این گونه رفتار عنوان حیله و نیرنگ و بر زنانی که چونان زنان مرفه درباری ، قید عفاف دریده و گام از پرده روابط سالم بدرون نهاده اند ، عنوان حیله گر داده است .
« قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُنْ مِنَ الْجَاهِلِینَ (۳۳) فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ » ( یوسف ۳۳-۳۴ )
« یوسف گفت: " پروردگارا ! زندان نزد من محبوب تر است از آنچه اینها مرا به سوی آن می خوانند ! و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی ، به سوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود ! پروردگارش دعای او را اجابت کرد ؛ و مکر آنان را از او بگردانید ؛ چرا که او شنوا و داناست ! »
قرآن با بیان سرگذشت یوسف نمی خواهد بگوید که توده زنان مانند زلیخا هستند و توده مردان مانند یوسف ، بلکه به عکس می خواهد ، زشت ترین نماد سوء استفاده یک زن را از امکانات و تمایلات خود به نقد کشد تا زنان به هوش باشند و متاع ارزشمند و موهبت های الهی خویش را با مقدماتی نادرست در بازار رسوایی و محرومیت به حراج ننهند .
و از سوی دیگر به مردان که معمولاً مقاومت کمی در برابر وسوسه های جنسی دارند و معمولاً جذب جاذبه ها و زیبایی ها ظاهری و رفتاری زنان می شوند ، یوسف را به عنوان برترین و شکوهمند ترین نماد مقاومت و پاکی و صداقت و نیک اندیشی معرفی کند و این سرگذشت عینی را عبرتی و الگویی برای زنان و مردان قرار دهد و در لابه لای آن ، دهها و صدها نکته معرفتی و اخلاقی را مطرح سازد .
پنج شنبه 6/9/1393 - 15:27
حجاب و عفاف

الف) مراودات و رفت و آمدهای نا صحیح : « امْرَأَه الْعَزِیزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا » ( یوسف / ۳۰ )
« زن عزیز با رفت و آمدهای پیوسته خود ، تلاش می کند تا خدمتکارش را به خود فرا خواند ، محبت او لبریز شده و وجودش را پر کرده است . » ( مصطفوی ، ۴/۲۷۱ )
از این آیه استفاده می شود که رفت و آمد های نادرست از یک محبت و علقه طبیعی می تواند یک انحراف و بیماری بیافریند .
ب) به نمایش گذاشتن زینتها، آرایه ها و زیبایی های طبیعی : « وَلا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ » ( نور / ۳۱ )
« و زینت های شان را آشکار نکنند »
« غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَه » ( نور / ۶۰ )
« بی آنکه زینتی را آشکار سازند »
« وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّه الأولَی » ( احزاب / ۳۳ )
« و در خانه هایتان قرار گیرید و جلوه گری جاهلیت پیشین را در پیش مگیرید . »
ج) نرمش در سخن گفتن : « فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا » ( احزاب / ۳۲ )
« پس در سخن گفتن نرمی نکنید تا آن کسی که در دل مرضی دارد طمع کند و سخنی پسندیده بگویید .»
د) انتخاب دوست از جنس مردان : « وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ »
« و نه آنکه محرمانه دوست بگیرید »
ه) خلوت با مرد بیگانه در محیط بسته : « وَغَلَّقَتِ الأبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ » ( یوسف / ۲۳ )
« درها را محکم بست و [ در حالی که خود را آماده کرده بود به یوسف ] گفت ، بیا ، بشتاب »
و) ارتباط با محافل و جمع های ناسالم « قَالَتْ فَذَلِکُنَّ الَّذِی لُمْتُنَّنِی فِیهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ یَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ وَلَیَکُونًا مِنَ الصَّاغِرِینَ » ( یوسف / ۳۲ )
« بانو گفت : این است آن کسی که مرا در عشق او سرزنش کردید آری من از او کام خواستم ولی او خویشتن داری کرد و اگر آنچه را به وی فرمان می دهم انجام ندهد قطعاً زندانی خواهد شد و خوار و بی مقدار خواهد گشت »

 
پنج شنبه 6/9/1393 - 15:26
حجاب و عفاف
چنان که گفته آمد ، نیروی حیا و حجب که عنصری درونی و روحی است ، تدبیری از سوی خداوند برای کنترل آنان بر استفاده درست از جمال و جذابیّت خود در عرصه زندگی و جامعه است .
علاوه بر این خداوند تدبیری دیگر نیز به کار گرفته است تا زنان در تحکیم عفاف و حیای درونی خود موفق تر باشند و رعایت عفاف ، آسانتر صورت گیرد و آن عبارت است از طرح « حجاب » .
از این رو خداوند احکام مربوط حجاب را چنین یاد کرده است : « وَلا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا... وَلا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ... وَلا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ » ( نور / ۳۱ )
« و زینت های شان را - جز آنچه که خود نمایان است - آشکار نکنند و باید روسری خود را بر گریبان خویش فرو افکنند و زینت خود را... آشکار نکنند و پاهای خود را به گونه ای بر زمین نکوبند که زینت های مخفی آنان معلوم شود »
« وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتِی لا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَه وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ » ( نور / ۶۰ )
« و بر زنان وا نشسته ای که امید ازدواجی ندارند گناهی نیست که لباس های خود را کنار بگذارند بی آنکه زینتی را آشکار سازند »
« وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّه الأولَی وَأَقِمْنَ الصَّلاه وآتِینَ الزَّکَاه وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرً » ( احزاب / ۳۳ )
« و در خانه های تان قرار گیرید و جلوه گری جاهلیت پیشین را در پیش مگیرد »
« یَا نِسَاءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا » ( احزاب / ۳۲ )
« ای زنان پیامبر اگر شما تقوا پیشه کنید مانند هیچ یک از زنان دیگر نیستند پس در سخن گفتن نرمی نکنید تا آن کسی که در دل مرضی دارد طمع کند و سخنی پسندیده بگویید »
این نهی و باز داشتن بدون تردید از آن جهت صورت گرفته است که تمایل به جلوه نمایی به صورت طبیعی در زنان وجود دارد و اگر مدیریت و کنترل نشود منجر به لغزش های جدّی می شود اما در مورد مردان نسبت به زنان چنین خطابها و نواهی وجود ندارد این نشان می دهد که از نظر قرآن در مردان این زمینه و مقوله های مشابه به صورت طبیعی و بنیادی وجود ندارد که آنان را به آرایش و جلوه گیری اندامی وا دارد و به جلب توجه زنان بکشاند ، هر چند پدیده خود آرایی در حد ضعیف تر و عارضی تری در مردان نیز مشهود می باشد ، اما گویی خود آرایی مرد ، در میدان روابط آنان با زنان ، حرف اول را نمی زند و اهرمی بنیادی به حساب نمی آید . از جمله آیاتی که نشان می دهد ، سهم زنان در پاکی جامعه بیشتر و مهمتر است و اگر خطا و ناپاکی مشترکی صورت گیرد ، این زن است که بگونه ای از توانمندی جنسی خود پاس نداشته و از عنصر حیا چشم پوشیده و درب حریم بر روی بیگانه گشوده است ! این آیه می باشد که در خطای واحد ، نام زن بدکار را بر مرد بدکار مقدم آورده است :
« الزَّانِیَه وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا »
« زن زنا کار و مرد زنا کار را هر کدام صد ضربه شلاق بزنید »
این در حالی است که وقتی به خطای سرقت و مجازات آن می پردازد از آنجا که ارتکاب این خطا در مردان رواج بیشتری دارد و یا به صورت کلان تری از سوی مردان صورت می گیرد نام « سارق » بر « سارقه » مقدّم آمده است .
« وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَه فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا جَزَاءً بِمَا کَسَبَا نَکَالا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ » ( مائده / ۳۸ )
« و مرد و زن دزد را به کیفر آنچه مرتکب شده اند دست شان را به عنوان عقوبتی از جانب خدا قطع کنید و خدا عزتمند و حکیم است »
با توجه به حکیمانه بودن گزینش و به کار گیری واژه ها در قرآن این تفاوت تعبیر در دو آیه با این که هر دو بیانگر کیفر هستند و هر دو از کیفر مرد و زن سخن می گویند ، نشان از وجود خصوصیت و ویژگی روحی و باطنی دو جنس دارد که سبب تفاوت تعبیر شده است این ویژگی را مفسران به نقش آفرینی ویژه زنان در رابطه جنسی مربوط دانسته اند ، طبرسی می گوید :
« قیل انّما قدّم ذکر الزانیه علی الزانی لأن الزنی منهن اشنع واعیر و هو لاجل الحبل اضرّ لان الشهوه فیهنّ اکثر و علیهن اغلب » ( طبرسی ، ۷-۸/۱۹۷ )
« گفته شده است که نام زن زنا کار بر مرد زنا کار مقدم بیان شده است چون بی عفتی زنان زشت تر و باعث عار و ننگ بیشتر و برای بارداری نیز زیان بار تر است و نیز برای این که شهوت در زنان بیشتر و بر آنان مسلط تر می باشد »
علامه طباطبایی نیز همین نظریه را به عنوان « قیل » - مطلبی که گفته شده است - یاد کرده است ( طباطبایی ، ۱۵/۷۹) - تعبیر « قیل » نشان می دهد که تحلیل یاد شده از نظر علامه قطعی نبوده است .
بیضاوی نیز گفته است :
« و انما قدّم الزانیه لأنّ الزنا فی الاغلب یکون بتعرّضها للرجل و عرض نفسها علیه و لانّ مفسدته تتحقق بالاضافه الیها » ( البیضاوی ، ۳/۱۸۴ )
« زن زنا کار بر مرد زنا کار مقدم شده است چون غالباً زنا با عرضه کردن زن خودش را بر مرد تحقق می یابد و همچنین مفاسد و پیامدهای بد زنا برای زن بیشتر است . »
طبرسی در مورد آیه حد السرقه می گوید :
« و بدأ بالسارق هنا لانّ الغالب وجود السرقه فی الرجال و بدأ فی آیه الزنا بالنساء فقال «الزانیه و الزانی» لأنّ الغالب وجود ذلک فی النساء » ( طبرسی ، ۳-۴/۲۹۶ )
« در این آیه سخن با مرد سارق شروع شده است چون سرقت از سوی مردان بیشتر است و در آیه زنا سخن با زنان شروع شده است و فرموده است : « الزَّانِیَه وَالزَّانِی » چون زنا در زنان بیشتر است »
یکی دیگر از آیاتی که در این زمینه شایان توجه می باشد این است که در مورد زنان مشرکی که متمایل به ایمان شده و می خواهند اظهار ایمان کنند و بیعت نمایند ، از شرایطی که قرآن می آورد ترک زنا است :
« یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَی أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا وَلا یَسْرِقْنَ وَلا یَزْنِینَ وَلا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَلا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ » ( ممتحنه / ۱۲ )
« ای پیامبر هر گاه زنان مؤمن - متمایل به ایمان و مصمم برای پذیرش آن - نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند بر این اساس که به هیچ وجه به خدا شرک نورزند و دزدی نکنند و مرتکب زنا نشوند و فرزندان خود را نکشند و بهتانی را که میان دست و پای خود ساخته باشند به میان نیاورند ( فرزندی را که از شوهرشان نیست به او نسبت ندهند ) و در هیچ کار پسندیده ای مخالفت تو نکنند با آنان بیعت کن و از خدا برای آنان آمرزش بخواه قطعاً خدا بسیار آمرزنده و مهربان است »
اما مشابه این شرط در مورد مردان مطرح نشده است با اینکه زنا یک عمل دو نفره است و از نظر حرمت و کیفر برای هر دو یکسان است ولی در مرحله یاد آوری و تذکر و هشدار و پیشگیری ، زنان بیشتر مورد هشدار قرار گرفته اند ، زیرا بخش زیادی از مدیریت و کنترل عفاف یا بی عفتی تحت اراده آنان است .
در برخی روایات تمایل و نیز قدرت جذب کنندگی و فریبندگی زن نسبت به مرد مطرح شده است :
« النساء همهن الرجال » ( کلینی ، ۵/۳۳۷)
« زنان توجه و اهتمام شان به مردان است »
« قال رسول الله (ص) : ما رأیت من ضعیفات الدین و ناقصات العقول اسلب لذی لب منکنّ » ( کلینی ، ۵/۳۲۲ )
« هرگز ندیدم یک عنصری سست ایمان و کم خرد بتواند یک انسان با شعور را بفریبد آن گونه که برخی از زنان سست ایمان و کم خرد آنان را تحت تأثیر قرار داده و به رفتاری بی خردانه وا می دارند . »
از این روایت استفاده می شود که اگر نیروی ایمان و اندیشه در زنان ضعیف باشد ، می توانند نقشی منفی بزرگی در جامعه ایفا کنند ، نه تنها مردانی شبیه خود را جذب کنند ، بلکه مردانی که به صورت معمول و به طور طبیعی گام از حریم ارزشها و اخلاق بیرون نمی نهند گرفتار وسوسه شوند و تصمیم را از دست بدهند ! این که یوسف صدیق در مناجات خود با خدا از کید زنان مرفه درباری به خدا پناه برده و از او استمداد کرده و می گوید اگر مرا یاری نکنی و نجات نبخشی ، نگران آن هستم که من نیز به زنان تمایل پیدا کنم و خواسته واراده آنان در من تأثیر گذار شود با این که می دانم درخواست و روش آنان جاهلانه است ( اصب الیهن و اکن ، من الجاهلین ) اشاره به همین معنا دارد .
 
پنج شنبه 6/9/1393 - 15:25
حجاب و عفاف
« وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ » ( یوسف /۲۳ )
« و آن زن که یوسف در خانه اش بود بارها خواست از او کام بگیرد و [ روزی ] درها را محکم بست و [ در حالی که خود را آماده کرده بود به یوسف ] گفت : بیا ، بشتاب ! یوسف گفت : پناه بر خدا . »
بر طبق گزارش قرآن تنها زن عزیز مصر اسیر عشق یوسف نبوده است که بگوییم شاید استثنا است بلکه تمام زنان مرفه که یوسف را دیده بودند و معمولاً از نظر فرهنگ زندگی و معیار های اخلاق و میزان عفاف اجتماعی شبیه هم بودند ، همین حالت را داشتند از این رو قرآن تعبیر « جمع » به کار می برد : « فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ » ( یوسف / ۳۴ )
« ‌یوسف گفت : پروردگارا زندان نزد من محبوب تر است از آنچه اینان مرا به آن دعوت می کنند و اگر نیرنگ شان را از من نگردانی به آنان میل پیدا میکنم و از جاهلان می گردم »
« قَالَ مَا خَطْبُکُنَّ إِذْ رَاوَدْتُنَّ یُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَیْهِ مِنْ سُوءٍ قَالَتِ امْرَأَه الْعَزِیزِ الآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ » ( یوسف / ۵۱ )
« فرمانروا گفت : داستان شما بانوان آنگاه که برای کام گرفتن از یوسف با او مراوده کردید چیست ؟ گفتند : حاشا که ما هیچ گونه بدی در او سراغ نداریم »
از این بخش آیه استفاده می شود زن که دارای جاذبه ها و انعطاف طبیعی است اگر به دلیل رفاهمندی فراوان یا شرایط خاص زندگی و روابط اجتماعی از نظر روحی گرفتار کمبود عفاف شود ، تعادل زندگی و امنیت فردی و اجتماعی را بر هم می زند و تبدیل به عنصری بد خواه می شود اما این به معنای بد ذاتی و بد سرشتی او نیست ، چرا که همو آنگاه که به نوعی تعادل روحی باز گردد ، به حقیقت پاکی اقرار می کند هر چند بر ضرر او باشد .
اگر در قرآن از عشق و شیفتگی مرد به زن - به رغم جاذبه زیبایی زن برای مرد - به صورت مشخص که او را وادار به اقداماتی کند سخن نگفته است به آن خاطر است که در مسأله عشق جذابیت زن پیش زمینه ، مجذوب شدن مرد است و از این جهت زن پیشگام تر از مرد است گر چه در ادامه این مرد است که تداوم بخش و تقویت کننده به شمار می آید .
« زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَه مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّه وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَه وَالأنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاه الدُّنْیَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ » ( آل عمران / ۱۴ )
« دوست داشتن خواستنی ها از قبیل : زنان ، پسران ( فرزندان پسر ) ، کیسه های پر از طلا و نقره ، اسب های نشان دار ، دامها و کشتزارها برای مردم زینت داده شده است . این ها متاع زندگی دنیاست و خداست که نیک فرجامی فقط نزد اوست . »
بر اساس این آیه مردان نسبت به زنان محبت و علاقه دارند اما این محبت و علاقه در چارچوب محبت به جاذبه های دنیا است و نه عشق جنسی ابتدایی و بنیادین ، از این رو در ردیف علاقه به فرزند و مال و سرمایه قرار گرفته است .
به تعبیر دیگر، محبت مرد به زن ، در آغاز یک نیاز و گرایش طبیعی و آرام و رام است ، آنچه آتش این محبت را می گدازد ، نیرویی است که در اختیار زن است . گرایش زن به مرد هم در آغاز یک گرایش طبیعی و معتدل است و آنچه این گرایش را تند و بی کنترل می کند ، تضعیف نیروی حجب و حجاب خود زن است و گرنه تمنا و نیاز مرد به تنهایی ، شعله عشق را در وجود زن مشتعل نمی سازد . بلکه در نهایت به تقویت تکبّر یا ترّحم زن می انجامد . بنابراین از مجموعه داستان می توان نتیجه گرفت که جاذبه ها زن را بیشتر از مرد گرفتار آشوب و هیجان روحی می کند و به رفتارهای مخاطره آمیز وا می دارد .
 
پنج شنبه 6/9/1393 - 15:24
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته