• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1291
تعداد نظرات : 73
زمان آخرین مطلب : 5562روز قبل
دعا و زیارت

وسوسه شیطانى معمولا تدریجى و گام به گام است . او نمى تواند یك باره و ناگهانى بر انسان مسلط شود و او را به دام خود و بدبختى بكشاند. بلكه آرام آرام و گام به گام در او نفوذ مى كند تا بر او تسلط كامل یابد.
قرآن مى فرماید: (اى مردم ! از نعمت هاى حلال و پاكیزه خداوند كه در روى زمین است بخورید و از گام هاى شیطان پیروى نكنید، كه او دشمن آشكار شما است )
(107)
از این آیه معلوم مى شود كه ، تسلط افكار شیطان بر انسان تدریجى و لحظه به لحظه است نه دفعى و ناگهانى . تمایلات شیطانى ، مقدماتى دارد كه اسیران شهوت ، كم كم در دامش گرفتار مى آیند، زمزمه هاى دوستان ناباب ، شركت در محافل نامناسب ، ترغیب و تشویق آلودگان ، جملگى از عوامل تدریجى انحراف اند. شیطان ، اول اندیشه گناه و نیات سوء خود را ماهرانه و پنهانى به قلب انسان القا مى كند و كارهاى زشت و پلید او را در نظرش زیبا جلوه مى دهد و آواى خود را آرام آرام در گوش جانش سر مى دهد، تا آن كسى را كه آماده است به سراغ مطلوبش ببرد.
از آن جا كه شیطان اغواگرى و فریب است ، باید زمینه اى مناسب براى نفوذ خویش داشته باشد. و این زمینه ها مى تواند نقطه ضعف ها، حساسیت ها، محرومیت ها، عقده ها و به طور كلى صفات منفى باشد.
این گونه صفات ، راه فعالیت و نفوذ قطعى را براى شیطان باز مى گذارد و اسباب تسلط را برایش فراهم مى آورد.
بنابر این ، شهوات سركش ، خود خواهى ها، حب جاه و مقام ، حب مال و منال ، حسادت ها، رقابت ها، شهرت طلبى و افزون خواهى ها، عقده هاى حقارت و خود كم بینى ها، همگى از دام هاى خطرناك شیطان اند. هر كس ‍ راه این امراض روانى را ببندد، به دام شیطان نخواهد افتاد.
وسوسه هاى تدریجى شیطان ، همانند میكرب هاى بیمارى زا هستند كه در همه جا وجود دارند. اما از نظر ابتلا، تنها آن گروه را مبتلا مى سازند كه بر اثر ضعف بنیه ، قدرت مقاومت در برابر میكروب را ندارند، قرآن ، استیلا و تسلط شیطان را تنها بر كسانى مى داند كه او را دوست خود گرفته اند و به اغوا و فریب شیطان براى خداى یكتا شرك آورده اند.
(108)
انسان در هر مرحله از ایمان ، یا در هر سن و سالى كه باشد، گاه گاه احساس ‍ مى كند كه نیروى توانمندى از درون ، او را به سوى گناهى مى خواند، كه این گونه حالات بیش تر در سالهاى جوانى خود نمایى مى كند. در چنین حالتى ،
آدمى دچار وسوسه هاى شیطانى گردیده و با مختصر غفلتى ، ممكن است دچار لغزش شود. در این شرایط، تنها راه نجات این است كه انسان از قدرت پنهان الهى مدد جوید و از درگاه خداوند بخواهد تا در كنف حمایت خود، او را از شر شیطان صفتان یار و دمساز نشود و از شر آنها پیوسته خود را دور نگه د
ارد.

يکشنبه 3/9/1387 - 23:17
دعا و زیارت
به درخواست شیطان و اذن خدا، فرشتگان آن ملعون را به آسمان بردند. روزى كه به آسمان رسید شنبه و زمانى كه به آسمان هفتم رسید روز جمعه بود.
در آسمان اول مدت هزار سال خدا را پرستید. پس از آن به آسمان دوم بالا رفت و در آن جا هم هزار سال عبادت كرد. آن گاه به آسمان سوم و چهارم تا آسمان هفتم اوج گرفت . در هر آسمان مدت هزار سال خدا را بندگى كرد.
در آسمان هفتم مستقر و چنان مشغول عبادت شد كه باید عبادت كند. به طورى كه جبرئیل و اسرافیل و میكائیل وقتى او را دیدند به یك دیگر مى گفتند: خداوند، عشق و علاقه به عبادت و قدرتى كه به این بنده داده به هیچ كس نداده است . بندگى او هم چنان ادامه داشت تا وقتى كه خداوند اراده كرد آدم را بیافریند. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه (خطبه قاصعه ) درباره نكوهش عبادت او و متكبران مى فرماید: شیطان ، مدت شش هزار سال خدا را پرستش كرد كه فقط چهار هزار سال آن را دو ركعت نماز خواند!
بعد مى افزاید: معلوم نیست كه این شش هزار سال از سال هاى دنیا است یا از سال هاى آخرت . اگر از سالهاى دنیا بوده كه همان شش هزار سال خواهد بود و اگر از سالهاى آخرت باشد، هر یك روز آن طبق قرآن مجید كه مى فرماید:
فى یوم كان مقداره خمسین اءلف سنة ؛
(در روزى كه مقدار آن به اندازه پنجاه هزار سال - از سالهاى دنیا - خواهد بود).
(92)
(جمع سال دنیا) 109500000000 (سال دنیا) 50000 * (روز) 365 *(سال آخرت ) 6000
در نتیجه ؛ اگر شش هزار سال را ضرب در سیصد و شصت و پنج روز، و حاصل را در پنجاه هزار ضرب كنیم جمعا: صد و نه میلیارد و پانصد میلیون سال دنیا مى شود؛ یعنى شیطان این مدت ، خدا را عبادت كرده و دایما مشغول نیایش و ستایش او بوده است .
در روایت دیگرى از امام جعفر صادق علیه السلام آمده كه : شیطان در آسمان طى هفت هزار سال خدا را با دو ركعت نماز عبادت كرد خداوند هم ، در مقابل آن دو ركعت نماز كه - هفت هزار سال طول كشید - ثواب هایى براى او در نظر گرفت .
(93)
ولى بعد از گناه و سرپیچى از دستور الهى و خود را برتر و بالاتر دانستن از آدم علیه السلام ، تهمت به خدا زدن كه تو مرا گمراه كردى !(94) سعادت و نجات خود را در جهان آخرت به كلى از دست داد و عبادت خود را از میان برد، و به شر مبدل كرد.
بعلم باعور و ابلیس لعین
سود نامدشان عبادت ها و دین
و در برابر این همه عبادت و بندگى كه انجام داده بود، براى گمراهى اولاد آدم در این دنیا تقاضاى عمر طولانى نمود كه طبق عدالت پروردگار، این تقاضا پذیرفته
يکشنبه 3/9/1387 - 23:16
دعا و زیارت

گفتیم كه شیطان از طایفه جن بود، و قرآن هم این مطلب را با صراحت بیان مى كند و مى فرماید:
و اذا قلنا للملائكة اسجدوا لادم ، فسجدوا الا ابلیس كان من الجن ففسق عن امر ربه ؛
اى رسول ما (یاد كن وقتى را كه به ملائكه گفتیم : بر آدم سجده كنید، همه سجده كردند جز ابلیس ، كه او از جن بود، و بدین روى از اطاعت خداى خود سرپیچى نمود و سجده نكرد).
(89)
او مدتى از عمر خود را در میان جن سپرى كرده و با آنان معاشر بوده ، تا وقتى كه فتنه و فساد، كشت و كشتار در میان آنان برپا شد.
در این هنگام خداوند اراده كرد كه آنان را نابود فرماید: عده اى از ملائكه را فرستاد تا با شمشیرهاى خود با آنها جنگیدند و همه آنها را كشتند. در این میان ، شیطان جان سالم به در برد و از مرگ نجات پیدا كرد و به دست ملائكه اسیر شد. به فرشتگان گفت : من ، از جمله مؤمنان هستم (و در فتنه و فساد شركت نداشتم .) شما تمام خویشان و هم نوعان مرا كشتید و من تنها ماندم . مرا با خودتان به آسمان ببرید، تا در آن جا با شما باشم و خداى خود را عبادت كنم .
فرشتگان از خداوند جویاى تكلیف شدند. خداوند به آنها اجازه داد كه او را به آسمان ببرند. زمانى كه به آسمان رسید به گردش در آسمان ها و بررسى پرداخت . در آن میان لوحى را دید كه چیزهایى بر آن نوشته شده ؛ مثلا نوشته بود:
(انى لا اضیع عمل عامل منكم .(90) (بلا من عمل و اءراد الدنیا اعطاه الله منها و من عمل و اراد الاخرة بلع الله تعالى مناه ) و من یرد حرث الاخرة نزدله فى حرثه ما نشاء و من یرد حرث الدنیا نؤ ته منها و ماله فى الاخرة من خلاق
(من پاداش هیچ عمل كننده اى را ضایع نمى كنم ؛ بلى ، كسى كه كارى كند و اراده دنیا نماید، خدا دنیا را به او مى بخشد و كسى كه آخرت را بخواهد، خداوند او را به آرزویش مى رساند. و كسى كه پاداش آخرت را بخواهد به او بركت مى دهیم و بر نتیجه اش مى افزاییم و آنها كه فقط مال دنیا را مى طلبند، كمى از آن به آنها مى دهیم ، اما در آخرت هیچ نصیبى ندارند).
(91)
پیش خود فكر كرد كه آخرت نسیه و دنیا نقد است . تصمیم گرفت دنیا را به وسیله عبادت هاى طولانى به دست آورد. لذا در میان ملائكه آن قدر عبادت كرد تا سرور و رئیس همه فرشتگان شد و طاووس ملائكه نام گرفت ! بر منبرى مى نشست و ملائكه در مقابل او با احترام مى ایستادند. وقتى فهمید با این عبادت ها مى تواند دنیا را جست و جو كند؛ از این رو، آن چه در قلب سیاه خود پنهان داشت آشكار ساخت و ادعا نمود من از آدم برترم و در برابر او به خاك نخواهم افتاد!

يکشنبه 3/9/1387 - 23:16
دعا و زیارت

در روایات دیگرى وارد شده كه : شیطان به مرگ طبیعى از دنیا نمى رود، بلكه او را مى كشند و در آخرالزمان كشته مى شود. حال چه كسى او را مى كشد، اختلاف است . بعضى از روایات مى گویند: امام زمان (عج ) وقتى ظهور كند آن ملعون را مى كشد. امام صادق علیه السلام فرمودند: وقتى قائم ما قیام كند، مى آید در مسجد كوفه شیطان هم مى آید و به زانو در مقابل آن حضرت قرار مى گیرد و مى گوید: واى از این روز سختى كه در كمین من است . در این موقع امام زمان (عج ) موهاى جلوى پیشانى او را مى گیرد و آن ملعون را گردن مى زند.(85)
در بعضى از روایات وارد شده كه حضرت رسول كشنده شیطان است . امام صادق علیه السلام فرمود: (شیطان در زمان رجعت روى صخره بیت المقدس به دست حضرت رسول صلى الله علیه و آله كشته و ذبح مى شود).(86)
نیز عبدالكریم خثعمى مى گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم كه فرمود: (وقتى شیطان گفت : خدایا! مرا مهلت ده تا روز قیامت ، قبول نكرد و در جواب آن ملعون فرمود: تو را مهلت مى دهم تا وقت معلوم علیه السلام . و مراد از آن وقت ، هنگام رجعت امیرالمؤمنین علیه السلام به دنیا است ).
عبدالكریم گوید: از حضرت پرسیدند: آیا براى آن حضرت رجعتى است ؟ فرمود: بلى ، هیچ امامى نیست ، مگر آن كه در قوت رجعت آن امام ، مؤمن و كافر اهل زمانش با او برمى گردند. تا مؤمنان را بر كافران غالب و پیروز گردانند.
وقتى امیرالمؤمنین علیه السلام با اصحاب خود رجوع نماید، شیطان هم با لشكرش حاضر شوند و وعده گاه جنگ آنها در زمین (روحا) كه از زمین فرات و در نزدیكى كوفه است ، مى باشد.
پس این دو لشكر مى جنگند، به طورى كه تا آن زمان چنان كشتارى انجام نشده باشد. آن گاه امام صادق علیه السلام فرمود: گویا اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام را مى بینم كه به پشت برگشته اند و از شدت و سختى جنگ صد قدم به عقب رفته اند و گویا آنها را نگاه مى كنیم كه پاهاى بعضى از آنها در آب فرات رفته است .
در این هنگام ملائكه خشم الهى از پشت آب ها فرو مى آیند و جنگ به حضرت رسول صلى الله علیه و آله واگذار مى شود. آن حضرت در جلوى لشكر و حربه از نور در دست مبارك ایشان است ؛ چون شیطان نگاهش به آن حضرت بیفتد، پشت كرده و بگریزد. یاران او وقتى كه فرار او را مى بینند مى گویند: كجا مى روى و حال آن كه بر آنها غالبى ، در جواب گوید: من مى بینم آن چه را شما نمى بینید. من از خداوند عالمیان مى ترسم .
(87)
در این هنگام ، حضرت رسول صلى الله علیه و آله به او حمله مى كند و ضربتى بین دو كتف او مى زند كه به همان ضربه نابود مى شود و لشكرش نیز هلاك خواهند شد. بعد از آن ، خداوند عالمیان پرستش مى شود؛ در حالى كه براى او هیچ شریكى در روى زمین باقى نمى ماند و عبادات همه خالصانه است . آن گاه امیرالمؤمنین علیه السلام در زمین چهل و چهار هزار سال پادشاهى مى كند. و عمرها طولانى مى گردد به طورى كه از هر انسانى هزار اولاد به وجود مى آید.(88)

يکشنبه 3/9/1387 - 23:15
دعا و زیارت

این كه تا چه زمان شیطان زنده خواهد ماند؟ كى میرد؟ به دست چه كسى كشته مى شود؟ روایاتى وارد شده و احتمالاتى داده اند كه از این قراراند:
1. مهلت او تا روز قیامت است ؛
این احتمال درست نیست - در این باره به بحث (حاجت خواستن شیطان ) مراجعه شود.
2. تا روز آخر دنیا.
همان روزى كه خورشید و ماه و ستارگان تاریك مى شوند و كوه ها مانند پشم زده شده ، روان مى گردند و دریاها مانند آتش خروشان شعله ور مى شوند و تمام جن و انس و ملائكه مى میرند.
3. مهلت او میان نفخه اول و دوم است ؛
نفخه اول وقتى است كه اسرافیل در صور مى دمد و همه موجودات جهان یك مرتبه از بین مى روند. نفخه دوم آن وقتى است كه اسرافیل در صور مى دمد و همه خلایق دو مرتبه زنده مى شوند. مهلت شیطان در میان این دو نفخه تمام مى شود.
(83)
4. تا زمان ظهور حضرت مهدى (عج ) و به دست آن حضرت كشته مى شود. (این مطلب در آینده بیان خواهد شد).
5. تا زمان رجعت ؛
از زمان آمدن حضرت مهدى (عج ) شروع مى شود؛ پیامبر و ائمه معصوم علیه السلام دوباره رجوع مى كنند و به دنیا برمى گردند، آن وقت شیطان مى میرد. و مدت معلومى كه قرآن بیان مى كند - همان رجعت است - كه عزرائیل جان او را مى گیرد و به زندگیش خاتمه مى دهد.
وارد شده كه در زمان رجعت ، خداوند به (ملك الموت ) مى فرماید: جان ابلیس را قبض كن كه عمر او به سر آمده و سختى ، تلخى و مستى جان كندن را كه به اولین و آخرین افراد چشاندى به او تنها بچشان . و نیز مى فرماید:
(اى ملك الموت !) اول وارد دوزخ شو و هفتاد زبانیه با هفتاد زنجیر و هفتاد كاسه از آب لظى (كه همان آبهاى جهنمى سوزان است ) با هفتاد هزار از سگ هاى جهنمى را بردار و با سخت ترین شكلى جان او را بگیر.
عزرائیل هم با صورتى كه اگر اهل زمین او را با آن صورت ببینند، از ترس و وحشت ، تمام آنان قالب تهى مى كنند و مى میرند، و به همان شكلى كه ماءمور است نازل مى شود.
شیطان وقتى او را به آن هیبت مشاهده مى كند به مشرق فرار مى كند، عزرائیل را همان جا مى بیند! به طرف مغرب مى گریزد، او را حاضر مى بیند، به دریا مى رود، باز او را همان جا مشاهده مى كند؛ در این زمان ، (ملك الموت ) بر او بانگ مى زند كه : اى ملعون ! بایست ؛ باز فرار مى كند و مى آید بر سر قبر آدم علیه السلام و مى گوید: اى آدم ! من به واسطه تو رانده شدم و طوق لعنت برگردنم افتاد. عزرائیل به آن سگ هاى جهنمى و ملائكه غلاظ و شداد دستور مى دهد كه بر او حمله كنند. سگ ها بر او حمله مى كنند و اطراف او را مى گیرند. ملائكه با گرزهاى آتشین بر مغز او مى كوبند تا جان خبیث و پلید او را بگیرند و به زندگى پر از مكر، فریب و كبر او پایان دهند.
(84)

يکشنبه 3/9/1387 - 23:13
دعا و زیارت

به بیان دیگر، شیطان و وسوسه هاى او، بارى امتحان و جدا كردن افراد پاك از ناپاك است . براى مشخص نمودن ایمان ثابت و استوار از ایمان ناپایدار بندگان ، وسیله خوبى به شمار مى آید. این كه خداوند شیطان را خلق نمود عبث و بیهوده نبوده و نیست . پروردگار عالم آنها را از روى مصلحت و غرض آفرید، و به واسطه آنها خبیث از طیب شناخته و جدا مى شود. تمام افراد، از سعید و شقى ، پاك و ناپاك ، مؤمن و منافق و كافر، عادل و ظالم ، همه مى خواهند به سوى خدا بروند و در مقام امن الهى بیارامند همه در دستان شیطان امتحان و آزمایش مى شوند و خدا با محك خاص خود آنها را از هم جدا مى كند.
آنهایى كه پیروان خدا و پیامبران او هستند، هیچ گاه فریب شیاطین را نمى خورند. اما آنهایى كه ایمانشان ریشه دار و محكم نیست ، بلكه سطحى و تقلیدى است ، دعوت آنها را زود مى پذیرند و تسلیم ایشان مى شوند.
شیطان یكى از ماءموران خداوند است كه حكم بازرس را دارد و نمى گذارد اشخاص پلید و آلوده ، در حرم خداوند قدم گذارند. مردم را بازرسى دقیق و تفتیش صحیح مى كند.
الا عبادك منهم المخلصین
(مگر بندگان مخلص كه شیطان را به آنان دسترسى نیست )
(56)
آنان كه بر خدا پیشى مى گیرند و تكبر مى ورزند و صفات بلند اسمهاى نیك خدا را دزدیده و خود را بدان مى چسبانند، جلو آنها را گرفته و نمى گذارد در حرم خداوندى كه جاى بندگان وارسته و پاك سرشت است ، وارد شوند.
نكته دیگر این كه اگر شیطان نبود، دنیا به این صورت نبود و آدم از بهشت به دنیاى خاكى نمى آمد. آدم نخست در بهشت بود و جایگاه ویژه داشت . از آنجا كه خداوند مى خواست انسان راه كمال را بپیماید، شیطان را آزاد گذاشت تا او را وسوسه كند و از بهشت رانده شود و در دنیاى خاكى بر خلاف فرشتگان كه راه كمال بر آنان بسته است ، راه ترقى و سعادت را طى كند، این بود كه او را از (اسفل السافلین )
(57) با گامهاى استوار و مجاهده و با اراده پروردگار حى قیوم به (اعلا علیین )(58) رسید. انسان از ملائكه اشرف شد و این همه فضایل و درجات را كسب نمود. همه اینها در اثر خلقت شیطان و فواید آفرینش او است ، پس خلقت او و مهلت دادن به او همه از روى مصلحت بوده و امر ماءمورى از جانب خداوند است .

يکشنبه 3/9/1387 - 23:12
دعا و زیارت

سئوال دیگرى پیش مى آید و آن چنین است : بعد از این كه شیطان خلق شد و نافرمانى خدا را نمود، در مقابل عظمت ، بزرگى و شوكت او تكبر ورزید، از میان ملائكه ، بهشت و نعمت هاى آن رانده شد. چرا خداوند به او مهلت داد؟ چرا در خواست او را درباره عمر طولانى و ادامه حیات او پذیرفت ؟ چرا فورا او را نابود نكرد كه این گونه به جنایت و خیانت خود ادامه دهد و مردم را بیشتر به سوى بدبختى و شقاوت و جهنم و عذاب بكشاند؟
جواب این كه : جهان جاى آزمون است ، و مى دانیم كه آزمایش جز در برابر دشمنان سرسخت و طوفان ها و بحران هاى خطرناك ، امكان پذیر نیست . وجود نامبارك شیطان و حیات و زندگى او به عنوان یك دشمن و نقطه منفى براى تقویت پایه هاى دین باورى و نقاط مثبت دیگر، نه تنها ضرر نداشته و ندارد، بلكه مؤ ثر نیز خواهد بود.
قطع نظر از وجود شیطان ، در وجود خود ما، غریزه هاى دیگرى نیز هست كه انسان در همه زمینه ها، مى آزمایند تا در برابر نیروهاى عقلانى و روحانى قرار گیرد. به این ترتیب ، در این میان روح انسان پروش مى یابد. مهلت شیطان و ادامه حیات او نیز تقویت این تضاد است ، و تا او نباشد راه راست و مستقیم شناخته نخواهد شد و صفت خوب نیكو سیرتان و بد بدسیرتان مشخص نمى شود.
دیگر این كه ، اگر به او مهلت داده شد به خاطر آن همه ستایش و بندگى در برابر خداوند متعال بوده و عمر طولانى و مهلت او مكافات و پاداش ‍ عبادتهاى او است .
سوم این كه ، خواسته تا وى بیش تر در عذاب خدا غرق شود، زیرا هر چه عمر او طولانى تر گردد و مهلت بیشتر یابد، گناهش بیشتر خواهد شد. چنان چه خداوند مى فرماید:
(آنها كه كافر شدند (راه طغیان را پیش گرفتند) تصور نكنند اگر به آنان مهلت مى دهیم به سود آنها است . ما به آنها مهلت مى دهیم كه بر گناهان خود بیفزایند و عذاب خوار كننده اى براى آنها مى باشد)
(54)
از این مهم تر، هر چند خداوند شیطان را در انجام وسوسه هایش آزاد گذاشته ، ولى انسان را در برابر او بى دفاع نیافریده است . به او نیروى عقل و شعور، و خرد داده كه مى تواند شد محكم و نیرومندى در مقابل وسوسه هاى شیطان بسازد.
یكى دیگر از راههاى دفاعى او، انگیزه پاك و عشق به تكامل است كه به عنوان یك عامل سعادت در نهادش گذارده شده است .
هم چنین ، فرشتگان را كه الهام بخش نیكى ها هستند. به كمك انسان هایى كه مى خواهند از وسوسه هاى شیطانى بر كنار بمانند فرستاده . قرآن مى فرماید:
(فرشتگان بر آنها نازل مى شوند و براى تقویت روحیه آنان انواع بشارت ها و دل گرمى ها را به آنها الهام مى كنند و مى گویند: نترسید و غمگین نباشید، بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است .
(55)

يکشنبه 3/9/1387 - 23:11
دعا و زیارت

بسیارى مى پرسند: با این كه خداوند مى دانست او سرچشمه همه وسوسه ها و گمراهى ها و فریب كارى ها مى شود و همه بدبختى هاى انسان از او خواهد بود، آن هم موجودى هوشیار، زرنگ ، كینه توز، پرفریب و مصمم . چرا او را آفرید؟ اگر خدا انسان را براى تكامل و رسیدن به سعادت ، از طریق بندگى خود آفریده ، وجود شیطان كه یك موجود ویران گر و ضد تكامل است چه دلیلى مى تواند داشته باشد؟
در پاسخ مى توان گفت : اولا، خداوند شیطان را از آغاز آفرینش انسان نیافرید، چون خلقت او از اول پاك و بى عیب بود و به همین دلیل سالیان درازى در میان صف فرشتگان مقرب خدا جاى گرفته بود. اگر چه از نظر خلقت و آفرینش جزء آنان نبود، ولى بعدا با سوء استفاده از آزادى ، بنا را بر طغیان و سركشى گذاشت و رانده درگاه خداوند و فرشتگان گردید و لقب شیطان گرفت .
ثانیا؛ اگر اندكى فكر كنیم خواهیم دانست كه وجود شیطان ، این دشمن خطرناك نیز كمكى است به پیشرفت و تكامل انسان ها و براى آن كسانى كه ایمان دارند و مى خواهند راه حق را بپیمایند وجود او مضر و زیان آور نیست ، بلكه پیشرفت و تكامل آنان است .
راه دور نرویم همیشه نیروهاى مقاوم در برابر دشمنان سرسخت ، جان مى گیرند و سیر تكاملى خود را مى پیمایند، وجود یك دشمن قوى در مقابل انسان باعث پرورش و ورزیدگى او مى گردد. هم چنین همیشه در میان تضادها بالندگى و رشد معنا پیدا مى كند، هیچ موجودى راه كمال را نمى پوید مگر این كه در مقابل دشمن نیرومندى قرار گیرد.
به عبارت دیگر، انسان تا در برابر دشمن نیرومند و با قدرت قرار نگیرد هرگز نیرو و نبوغ خود را بروز نمى دهد و به كار نمى اندازد، همین وجود دشمن مایه جنبش هر چه بیشتر انسان و ترقى او خواهد بود. مثلا فرماندهان و سربازان ورزیده و نیرومند، كسانى هستند كه در جنگ هاى بزرگ ، با دشمنان سخت در گیر بوده اند. سیاست مداران با تجربه و پر قدرت ، آنهایى هستند كه در بحران هاى سخت سیاسى با دشمنان نیرومند دست و پنجه نرم كرده اند.
قهرمانان بزرگ ، كسانى هستند كه با حریفان نام آور و سخت ، زور آزمایى كرده اند؛ بنابراین ، چه جاى تعجب كه بندگان بزرگ خدا با مبارزه مستمر و پى گیر در برابر شیطان ، روز به روز قوى تر و نیرومندتر شوند. دانشمندان امروز در مورد فلسفه وجود میكرب هاى مزاحم مى گویند: اگر آنها نبودند، سلول هاى بدن انسان در یك سستى و بى حالى فرو مى رفتند و احتمالا رشد و نمو انسان از 80 سانتى متر تجاوز نمى كرد و همگى به صورت آدم هایى كوتوله بودند و به این ترتیب ، انسانهاى كنونى با مبارزه جسمانى با میكرب هاى مزاحم ، نیرو و نمو بیشترى كسب كرده اند.
هم چنین است روح انسان در مبارزه با شیطان ، گر چه او در برابر اعمال خلاف و زشت خود مسئول است ، ولى وسوسه هاى او براى بندگان خدا و آنهایى كه مى خواهند در راه حق قدم بردارند ضرر و زیانى نخواهد داشت ، بلكه به طور غیر مستقیم براى آنها ثمر بخش خواهد بود.

يکشنبه 3/9/1387 - 23:10
دعا و زیارت
4. رجیم ؛ به معناى سنگسار كردن ، سنگ زدن ؛ سنگ زده شده ؛ از روى گمان سخن گفتن ؛ رانده شده از خیرات و رحمت خدا و جمع فرشتگان آسمان ؛ زده شده با سنگ هاى شهابى است و وقتى مى خواهد به آسمان عروج كند ملائكه او را با سنگ هاى شهابى مى زنند و بر مى گردانند.
حضرت عبدالعظیم فرمود: از امام هادى علیه السلام شنیدم كه مى فرمود: (رجیم ) یعنى رانده شده از مواضع خیر، هیچ مؤمنى را به یاد نمى آورد مگر آن كه بر او لعن نماید. در علم خدا گذشته است : هنگامى كه حضرت مهدى (عج ) قیام كند مؤمنى نیست مگر آن كه شیطان را سنگ مى زند.
از امام صادق علیه السلام مى پرسند: چرا شیطان (رجیم ) نامیده شده ؟ حضرت فرمود: براى آن كه او رجم و سنگسار مى شود. عرض كردند: آیا به سبب رجم و سنگسار، او از بین مى رود و یا اعضا و جوارحش شكسته و قطع مى شود؟ آن حضرت فرمودند: خیر، بلكه از بین نمى رود؛ زیرا در علم خدا گذشته كه شیطان در زمان قیام حضرت قائم رجم و سنگسار مى شود.
(41)
5. عزازیل ؛ این كلمه لغت (عبرى ) است و به معنى عزیز شده ؛ كسى كه در میان ملائكه عزیز و با احترام بوده ، كسى كه عزت و توانایى ظاهرى داشته باشد. شیطان را از این دو عزازیل گفته اند كه در میان ملائكه عزیز و با احترام و در عبادت خدا كوشا و سخت مقاوم بوده است .
تكبر عزازیل را خوار كرد
به زندان لعنت گرفتار كرد
و نیز عزازیل ، نام بزى است كه كفاره گناهان را بر او مى گذارند و در وادى بایر و بى آب و علف رها مى كنند تا كفاره گناهان قوم را به جایى نامعلوم ببرد
يکشنبه 3/9/1387 - 23:9
دعا و زیارت

شیطان دو معنى دارد: یكى اصطلاحى ، و آن همان معنایى است كه بر سر زبان مردم است . وقتى كلمه شیطان گفته مى شود، ذهن مردم متوجه آن ملعونى مى شود كه رو در روى خدا ایستاد و نافرمانى كرد و در برابر آدم علیه السلام سجده نكرد.
دیگرى معنى لغوى آن است ، شیطان از (شطش ) و (شاطن ) گرفته شده و هر دو به معنى پلید، خبیث ، پست و موجودى سركش ، متمرد و نافرمان به كار برده مى شود. به عبارت دیگر، به هر چیز مرموز، موذى و آزار دهنده گفته مى شود. هم چنین به معنى منحرف و منحرف كنند، یاغى و طاغى ، شریر و شرارت كننده ، دور بودن و دور شدن از حق و حقیقت ، دور شدن از رحمت و مغفرت الهى ، بدخوى و سخت دل ، بدجنس و بد ذات و ناپاك ، هلاك شده و هلاك شونده آمده است . این معانى و صفات در انسان باشد یا در جن ، در چهار پایان باشد یا وحوش ، خزندگان و غیره همه این ها از معانى و مصادیق شیطان است .
و فرد شاخص آن ، همان معنا و مفهوم اصطلاحى آن است كه در میان مردم معروف و مشهور است و آن ابلیس و لشگریان و اعوان و انصار و یاوران او است . همان كسى كه باعث بدبختى خود و آدم علیه السلام ، باعث بیرون شدن خود و آدم علیه السلام از بهشت شد.

يکشنبه 3/9/1387 - 23:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته